|
اخبار
حرکت نمادین تیم شیلیایی در حمایت از غزه
بازیکنان تیم دپورتیوو پالستینو قبل از بازی برابر یونیون در لیگ شیلی دست به اقدامی جالب در حمایت از کودکان غزه زدند. فوتبال ورزشی فراتر از مرزهاست و این موضوع در لیگ شیلی ثابت شد. بعدازظهر شنبه، حرکت خوبی از سوی بازیکنان تیم دپورتیوو پالستینو در اعتراض به کشته شدن هزاران کودک در جنگ اسرائیل علیه مردم غزه مشاهده شد. قبل از بازی بین پالستینو و یونیون اسپانیا، بازیکنان تیم میزبان وانمود کردند دست در دستان «بچههای نامرئی» وارد زمین میشوند و اینگونه به داخل زمین رفتند. متعاقبا آنها کاپشنهای ورزشی خود را به نشانه محکومیت مرگ هزاران کودک فلسطینی روی چمنها انداختند و دستان خود را روی شانههای کودکان نامرئی گذاشتند. «فراتر از یک تیم، همه برای یک ملت»، این پیام باشگاه شیلیایی است که بیش از 12000 کیلومتر با درگیریها فاصله دارد؛ ژست نمادینی که ویدئوی آن بیش از 149000 بازدید در شبکههای اجتماعی داشته است.
***
کمیته اخلاق علی خسروی را ۲۰ روز محروم کرد
کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال از صدور دستور موقت برای عضو کمیته داوران خبر داد. کمیته اخلاق با ارسال نامهای به هدایت ممبینی، دبیرکل فدراسیون فوتبال اعلام کرد: نظر به تقاضای دیوان تحقیقات و با عنایت به محتویات پرونده، مدارک، مستندات و گزارشهای واصله علیه علی خسروی، عضو کمیته داوران مبنی بر تخلف اخلاقی وی با توجه به اینکه این نوع رفتار، نقض آشکار قوانین و مقررات اخلاقی محسوب میشود که به تمامیت و اعتبار فوتبال کشور لطمه وارد میکند و اینکه صدور حکم نهایی درباره وی مستلزم تکمیل تحقیقات مقدماتی است، لذا بنا بر اهمیت موضوع به استناد مواد ۲۳ و ۶۵ آییننامه کمیته اخلاق، دستور موقت دایر بر منع فعالیت نامبرده در حوزه فوتبال صادر و اعلام میشود. بر همین اساس نامبرده از هر نوع فعالیت فوتبالی، فوتسالی و فوتبال ساحلی از جمله ورود به ورزشگاهها و باشگاهها به مدت ۲۰ روز تا صدور رای قطعی محروم است. این رای ظرف یک هفته از تاریخ ابلاغ به ایشان قابل اعتراض در کمیته استیناف است. ضمنا از طریق سازمان لیگ و حراست فدراسیون با نهادهای ذیربط جهت اجرای حکم و ممانعت از ورود به باشگاهها و ورزشگاهها و اماکن فوتبالی اقدام لازم به عمل آید. نتیحه عدم اجرا متوجه مقامات مستنکف و باشگاهها خواهد بود.
***
پائز: حالا بیشتر شبیه یک تیم هستیم
سرمربی تیم ملی والیبال ایران با وجود ۳ شکست در لیگ ملتها، گفت: در مسابقه با کوبا پیشرفتهای زیادی در خیلی از فاکتورها و کیفیت بازیکنان شاهد بودیم و حالا بیشتر شبیه یک تیم هستیم. تیم ملی والیبال ایران در سومین دیدار خود در هفته نخست لیگ ملتها مغلوب کوبا شد تا سومین شکست خود در این دوره از بازیها را متحمل شود و شانس کسب سهمیه المپیک برای ملیپوشان کشورمان کمتر شود. سرمربی تیم ملی والیبال ایران درباره مسابقه با این تیم گفت: بله! این حقیقت است که تیم ایران در بازی سوم شکست خورد. در مسابقه با کوبا پیشرفتهای زیادی در خیلی از فاکتورها و کیفیت بازیکنان شاهد بودیم. حالا بیشتر شبیه یک تیم هستیم. موریس موتا پائز با تاکید بر اینکه بازیکنان ایران پیشرفت کردهاند، تصریح کرد: باید این موضوع را در ذهنمان نگه داریم که ناامیدی همیشه بزرگ است اما باید از این ناامیدی به عنوان قدرتی برای بهتر کار کردن و بهتر انجام دادن در دفعه بعد استفاده کنیم. وی درباره دیدار آینده تیم ملی والیبال ایران مقابل آرژانتین گفت: آرژانتین از تیمهایی است که بسیار خطرناک است، چرا که بر پایه قدرت بازی نمیکنند، بلکه تیم باهوشی هستند. پائز ادامه داد: بازیکنان آرژانتین اشتباهات کمی دارند و خوب سرویس میزنند و دفاع خوبی دارند. این چالش بزرگی برای ایران است به خاطر اینکه آنها کاملا متفاوت از کوبا و ایتالیا هستند. حتی شاید برای ما بدترین گزینه ممکن باشند، چرا که تیمی استوار هستند.
***
العین مقتدرانه قهرمان لیگ قهرمانان آسیا شد
العین با جبران شکست دیدار رفت برابر یوکوهاما مارینوس، مقتدرانه قهرمان لیگ قهرمانان آسیا شد. در دیدار برگشت فینال لیگ قهرمانان آسیا، ۲ تیم العین و یوکوهاما مارینوس به مصاف هم رفتند. این بازی در حالی برگزار شد که نماینده ژاپن در دیدار رفت با نتیجه ۲ بر یک به پیروزی رسیده بود. العین در دیدار برگشت جبران کرد و با نتیجه ۵ بر یک به پیروزی رسید تا علاوه بر جبران شکست رفت جام قهرمانی را بالای سر ببرد و یک شگفتی بزرگ را خلق کند، چرا که در مراحل قبل هم النصر و الهلال را حذف کرده بود. العین بازی را بهتر آغاز کرد و دقیقه ۸ توسط سفیان رحیمی به گل رسید. دقیقه ۲۳ کاکو گل دوم العین را از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند. نماینده ژاپن دقیقه ۴۰ یکی از گلهای خورده را جبران کرد اما اخراج بازیکن نماینده ژاپن در دقایق پایانی نیمه نخست شرایط را برای این تیم سخت کرد. سفیان رحیمی، ستاره مراکشی العین دقیقه ۶۷ گل سوم العین را به ثمر رساند اما این پایان کار نبود و العین در دقایق ۹۱ و ۹۵، ۲ بار دیگر این بار توسط لابا و پالاسیوس به گل رسید تا با نتیجه ۵ بر یک پیروز این دیدار شود و جام قهرمانی را بالای سر ببرد.
ارسال به دوستان
سقوط والیبال ایران به رتبه ۱۶ جهان!
تیم ملی والیبال ایران با شکست مقابل کوبا به رتبه ۱۶ جهان سقوط کرد. تیم ملی ایران در سومین دیدار خود در لیگ ملتهای والیبال ۲۰۲۴ به مصاف کوبا رفت و با حساب ۳ بر یک (۲۵ بر ۲۰، ۱۴ بر ۲۵، ۲۵ بر ۲۱ و ۲۵ بر ۲۱) شکست خورد. تیم ملی والیبال ایران تا پیش از این دیدار در رتبه چهاردهم جهان قرار داشت و تا پیش از شروع لیگ ملتها نیز در رتبه پانزدهم ایستاده بود اما با شکست مقابل کوبا به رتبه شانزدهم رنکینگ جهانی سقوط کرد.
ارسال به دوستان
چگونه عقب افتادن پرسپولیس در تهران محاسبات نکونام را در قائمشهر عوض کرد؟
سبقتی که قابل جبران است
سرمربی تیم فوتبال استقلال تهران فکر همه را جا کرده بود جز اینکه رقیبشان در ورزشگاه آزادی هر چند ده سال یک بار دست به کارهایی میزند که با منطق فوتبالی چندان سازگار نیست. بیژن حیدری صدای سوت پایان بازی را به صدا درآورد اما جواد نکونام همچنان روی ۲ زانو نشسته بود و به عبارتی نای ایستادن نداشت. درست مثل همه شاگردانش که هاج و واج یکدیگر را نگاه میکردند و اخباری را که از تهران به گوششان رسیده بود، باور نمیکردند. آنها حالا دیگر صدرنشین نیستند در حالی که فقط ۲ هفته به پایان این کورس جذاب باقی مانده است. جواد نکونام بعد از چند ثانیه مکث کنار خط محدوده فنی، روی پاهایش ایستاد و سعی کرد بر اعصابش مسلط باشد اما نه تا آن حد که به سمت ساکت برود و یکراست راه رختکن را پیش گرفت. او در حال سپری کردن یکی از سختترین لحظات دوران فوتبالش است، چرا که بعد از 25 هفته صدرنشینی و نزدیک شدن به رویای قهرمانی در نخستین سال حضورش به عنوان سرمربی در استقلال، تنها در فاصله ۱۸۰ دقیقه به پایان این لیگ جذاب، ابتکار عمل را به رقیب تقدیم کرد. کمتر کاپیتان اسبق تیم ملی را تا این حد مغموم و ناراحت به یاد میآوریم. او نیز مثل همه استقلالیهای دنیا این همه اتفاق را باورش نمیشود که چطور در عرض تنها ۲۰ دقیقه همنام اهوازی ۴ بار دروازهاش باز شد و به نوعی تمام معادلات او را به هم زد و او را آماج انتقاد سخت منتقدانش قرار داد. از قبل هم قابل پیشبینی بود طیف منتقدانش این فرصت ناب را به این راحتی از دست نمیدهند و همزمان با سوت پایان هفته بیستوهشتم نکونام را به شدیدترین وجه ممکن و با بیرحمی محض به باد انتقاد میگیرند.
* در آن لحظات چه گذشت؟
نیمه اول تمام شده و تیمها به رختکن رفته بودند. استقلال مقابل نساجی تن به یک تساوی صفر - صفر داده بود و این در حالی بود که تیم رقیب در ورزشگاه آزادی در میان بهت تماشاگرانش ۳ گل از استقلال خوزستان دریافت کرده بود. با احتساب این نتایج استقلال از هر زمانی به قهرمانی نزدیکتر بود و نکونام میتوانست با توجه به ۲ بازی پیش رو در تهران، تیمش را با خیالی آسوده به سوی قهرمانی هدایت کند، حتی اگر پرسپولیس به بازی برمیگشت و میتوانست هر ۳ گل خورده را جبران کند. میتوان این فرض را هم متصور بود که جواد به دستیارانش گوشزد کرده بود در صورت گلزنی زودهنگام پرسپولیس او را در جریان قرار دهند تا او روند تیمش را در فاز هجومی تقویت کند. نیمه دوم آغاز شد و این در حالی بود که مهاجمان پرسپولیس، یکی پس از دیگری فرصتهای گلزنی را از دست میدادند و همه چیز طبق خواسته جواد پیش میرفت تا اعلام ضربه پنالتی در دقیقه ۷۶ و به ثمر رسیدن گل اول سرخپوشان. حتی با احتساب این گل هم نکونام دلیلی برای صدور فرمان حمله نمیدید، چرا که تنها ۱۵ دقیقه به پایان بازی باقی مانده بود و زدن ۳ گل تقریبا غیرممکن بود، غافل از اینکه آن شب از آن شبهای تاریخی باشگاه پرسپولیس بود که هر چند ده سال به وقوع میپیوندد و این بار قرار است جواد نکونام را قربانی کند. البته استقلال تلاش خودش را کرد اما گلر برزیلی حریف در بهترین فرم، مهار عجیبی داشت و از پنالتی هم خبری نبود.
پرسپولیس اوسمار حالا صدرنشین شایسته لیگ برتر است و استقلال نکونام در فاصله تنها ۲ هفته به پایان لیگ ابتکار عمل را به رقیبش سپرده است اما جواد نکونام امیدوار است با توقف احتمالی سرخها مقابل شمسآذر و مس رفسنجان، ورق را دوباره به نفع تیمش برگرداند. البته موضوع عجیب، مصاحبههای استقلالیها پس از تساوی مقابل نساجی بود که انگار لیگ به پایان رسیده است، در حالی که بهتر بود با پذیرفتن واقعیت، تمام هم و غم خود را برای کسب ۶ امتیاز باقیمانده بگذارند و منتظر یک لغزش کوچک از سوی پرسپولیسیها باشند. حالا مهمترین وظیفه نکونام و دستیارانش ترمیم روحیه تیمی است که طی این فصل با توجه به تمام مشکلات، هفتههای زیادی صدرنشین لیگ بود و آبیها باز هم میتوانند در بهترین زمان ممکن به جایگاه قبلی خود بازگردند. در حال حاضر اولویت کادر فنی استقلال فارغ از هر ترفند تاکتیکی، ترمیم روحیه بازیکنانی است که شرایط مطلوبی را تجربه نمیکنند اما باید تا آخرین ثانیه دیدار مقابل گلگهر و پیکان بجنگند تا به قول آرش برهانی، عروسی به کوچه آنها نیز بیاید.
***
کمتحملی تماشاگران؛ بلای جان فوتبال
هرگز نگو هرگز
بین ۲ نیمه زمانی که اوسمار ویرا به عنوان سرمربی پرسپولیس میخواست راهی رختکن شود، هواداران این تیم بطریهای آب را به سمت سرمربی برزیلی پرتاب کردند و شعارهای تندی علیه او سر دادند. در پایان بازی اما سکوها بشدت اوسمار ویرا را تشویق کرد. سوال مهم این است: چرا باید آنقدر عجولانه تصمیم گرفت و چطور میتوان چنین تغییر نظر ناگهانیای را هضم کرد؟ کانالها و صفحات مختلف مجازی در شبکههای اجتماعی بدترین کلمات را نثار بازیکنان و کادر فنی کردند و حتی پا را فراتر گذاشته و اعتقاد داشتند باید سرمربی تیم اخراج و بسیاری از بازیکنان هم کنار گذاشته شوند. در پایان بازی اما اوسمار ویرایی که بین ۲ نیمه یک سرمربی بیکیفیت تلقی شده بود، با برانکو قیاس میشد و حتی برخی هواداران او را از مرد کروات هم بهتر میدانستند! البته این فقط در فوتبال ایران نیست و در فوتبال اروپا هم بسیار چنین شده است. به طور مثال در بازی چلسی مقابل منچستریونایتد که در این فصل بود، آبیهای شهر لندن تا آخرین لحظات از حریف عقب بودند اما با ۲ گل در دقایق 10+90 و 11+90 موفق شدند به شکلی معجزهآسا رقیب را ببرند و هوادارانی که زود ورزشگاه را ترک کردند، یک بازگشت تاریخی را از دست دادند. در بازی پرسپولیس و استقلال خوزستان بسیاری از تماشاگران بعد از پایان نیمه نخست، ورزشگاه را ترک کردند که اتفاقا حق را هم به آنها میدهیم. آنها ناامید شدند و در یک مقطع حساس از فصل تصور کردند تیمشان تاج و تخت را به رقیب واگذار کرده ولی فوتبال همین است، هیچوقت نباید از آن دست کشید، درست مثل زندگی که همیشه معجزههایی در دلش دارد که فکرش را هم نمیکنید. پرسپولیس در نیمه دوم ۴ گل زد و استقلال، نساجی را نبرد تا سرخپوشان تهرانی صدرنشین لیگ برتر شوند. هواداران فوتبال بهتر است واقعا هوادار باشند و تا آخرین لحظه از تیمشان ناامید نشوند و دست نکشند، گاهی شاید یک معجزه در راه باشد، گاهی هم شاید سورپرایزهایی از راه برسد که فکرش را نمیکنید. همانهایی که نیمه نخست شعار «بیغیرت، بیغیرت» سر دادند، در پایان بازی با شعار «باغیرت، باغیرت» تیم محبوبشان را تا رختکن بدرقه کردند!
ارسال به دوستان
امیدواری پیشکسوت استقلال
بهتاش فریبا: هنوز کار جام تمام نشده است
پیشکسوت باشگاه استقلال میگوید هنوز ۲ بازی تا پایان فصل باقی مانده و چیزی برای تیم تحت هدایت نکونام تمام نشده است. بهتاش فریبا درباره تساوی بدون گل تیم فوتبال استقلال مقابل نساجی مازندران در هفته بیستوهشتم لیگ برتر فوتبال اظهار داشت: همانطور که قبل از بازی گفته بودم، این دیدار سختترین دیدار استقلال بود، چون حریف آنالیزورهایی قویای دارد. از وقتی ساکت الهامی آمده است، میبینید که نساجی چطور آگاهانه مقابل حریفانشان قرار میگیرد. نساجی خیلی از فضاها را روی استقلال بست و تیم ما هم در خط حمله نفرات کمی داشت. مهرداد محمدی و بلانکو بین چند مدافع گیر کرده بودند و سخت به دروازه میرسیدند. این دلایل باعث شد استقلال خیلی روی دروازه نساجی خطر ایجاد نکند. وی در ادامه افزود: در کنار همه این مسائل باید بگویم هنوز چیزی تمام نشده است و ۶ امتیاز این وسط باقی مانده و استقلال باید هر ۶ امتیاز را بگیرد. همانطور که پرسپولیس منتظر لغزش استقلال بود، حالا تیم نکونام باید منتظر لغزش این تیم باشد. پرسپولیس ۲ بازی سخت در پیش دارد و شاید امتیاز از دست بدهد. پیشکسوت باشگاه استقلال همچنین خاطرنشان کرد: استقلالیها باید بازی با نساجی را فراموش کنند و به فکر ۶ امتیاز ۲ بازی باقیمانده باشند. استقلال میتواند گلگهر و پیکان را شکست دهد و بسیار مهم است که ۶ امتیاز را بگیرد. هواداران، کادر فنی و بازیکنان استقلال نباید فکر کنند کار تمام شده است. فوتبال، ورزشی است که پس از 90 دقیقه نتیجه آن مشخص میشود. باید فکر و ذکر استقلالیها روی ۲ بازی آخر باشد و هر ۶ امتیاز را کسب کنند. فریبا در واکنش به انتقاد استقلالیها از داوریها تصریح کرد: بازی پرسپولیس - استقلال خوزستان را ندیدم و نمیدانم اخراج بازیکن استقلال درست بوده یا پنالتیای که به سود پرسپولیس گرفتند چقدر درست بوده است. نمیخواهم به حیطه داوری وارد شوم ولی تجربهام میگوید داور یک پنالتی برای استقلال نگرفت. به هر صورت فوتبال اینطوری است و اشتباهات پیش میآید. وی در پایان گفت: از هواداران خواهش میکنم بویژه در بازی با گلگهر سیرجان از تیم محبوبشان حمایت کنند و شرایط را به سمتی پیش ببرند که استقلال در ۲ بازی پایانی پیروز شود. ارسال به دوستان
جزئیات جدید از فساد در فوتبال
400 سکه فقط برای یک مورد
مهدی روزخوش: مدیران پیشین باشگاه مس رفسنجان تنها در یکی از پروندههایی که برای آنها باز شده است، به پرداخت ۴۰۰ عدد سکه طلا به عنوان رشوه متهم شدهاند. در هفتههای اخیر موضوعی تحت عنوان فساد در فوتبال مطرح شده که هر روز ابعاد جدیدتری از آن افشا میشود. چند روز قبل هم مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال با اشاره به این موضوع گفت: «اطلاعات ما در حدی است که اعلام شده است. موضوع پرداخت رشوه از سوی دادگستری کرمان در حال پیگیری است و اگر ثابت شود، کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال هم برخورد میکند». حالا در این زمینه اطلاعات جدیدی به دست آمده که از نحوه کشف این فساد و تعداد سکههای پرداخت شده پرده برمیدارد. بر اساس اطلاعاتی که از سوی یک مقام آگاه در اختیار ایسنا قرار گرفته است، وقتی تیم مدیریتی باشگاه مس رفسنجان تغییر کرد، مدیران جدید متوجه بدهی ۲۲۰ میلیاردی میشوند و در ادامه بعد از بررسی اسناد مالی باشگاه مشخص میشود برای بخش زیادی از هزینههایی که انجام شده، هیچ سند مالی وجود ندارد. مدیران باشگاه مس اطلاعات کسب شده خود را با مدیران بالادستی در شرکت ملی مس در میان میگذارند و این شرکت هم نسبت به احقاق حق خود اقدام حقوقی میکند. در ادامه با ورود نهادهای اطلاعاتی و بررسی تراکنشهای مالی حساب باشگاه مس رفسنجان، مشخص میشود ارقام سنگینی از حساب این باشگاه به حساب 3 صراف واریز شده است. در ادامه بعد از احضار این صرافها مشخص میشود آنها این ارقام را در قبال فروش ۴۰۰ سکه طلا و مقادیری دلار و یورو دریافت کردهاند. نکته جالب در این میان آنکه مدیران جدید باشگاه هیچ سندی درباره نحوه هزینهکرد سکهها و دلارها در باشگاه پیدا نمیکنند. این یعنی هیچ سندی در باشگاه مس رفسنجان وجود نداشته که نشان دهد این سکهها و ارزهای خریداری شده به چه اشخاصی داده شده است. در ادامه با احضار مدیران پیشین باشگاه مس رفسجان، آنان مدعی میشوند سکهها و دلارها به درخواست سرمربی وقت تیمشان به افرادی که او تعیین کرده پرداخت شده اما سندی در اینباره در باشگاه ثبت نشده است. در ادامه هم افرادی که نامشان از سوی مدیران سابق مس رفسجان مطرح شده، احضار میشوند تا توضیحات خود را مطرح کنند. این پرونده همچنان مفتوح است و مراجع قضایی پیگیر ماجرا هستند و تا رای نهایی دادگاه، همچنان باید منتظر ماند تا مشخص شود آیا ارقام پرداخت شده در قالب رشوه بوده یا موضوع دیگری مطرح بوده است؟
ارسال به دوستان
گفتوگو
تشییع میلیونی و غافلگیری علوم اجتماعی
حوادثی نظیر آنچه در مراسم تشییع رئیسجمهور شهید کشورمان رخ داد، از جمله امور مهمی است که هرچه از زمان آن دورتر میشویم، ابعاد بیشتری از ژرفای خود را به ما مینمایاند. به باور برخی چنین حوادثی این ظرفیت را برای ما ایجاد میکند که مقداری از روزمرگیها دور شده و نگاهی جدید به جامعه ایرانی در پرتو این حوادث بیندازیم. از همین رو با دکتر حسین میرزایی، مردمشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو پرداختیم.
***
* توضیح جامعهشناختی شما از تشییعهای باشکوه و میلیونی برای شهید رئیسی چیست؟ به باور شما این تشییعها چه پیامی را درباره جامعه به ما منتقل میکند؟
پیش از ورود به سوال شما نکتهای که باید طرح کنم رابطه میدان جامعهشناسی با این پدیده است. با این مقدمه من بهتر میتوانم تحلیل خود را ارائه دهم. من برای توضیح رابطه جامعهشناسی و رخداد اخیر از یک جامعهشناس کلاسیک استفاده میکنم به نام «ویلفردو پارتو».
پارتو یک جامعهشناس ایتالیایی است که نظریات مختلفی درباره اقتصاد و جامعه داشته و به باور من اندیشههای وی حاوی نکات بسیار مهمی است که کمک میکند به واسطه آن رخداد اخیر را توضیح دهیم. پارتو یک نگاه فردگرایی به جامعهشناسی داشته و شاید بحث فردگرایی روششناختی نیز از همان جا آغاز شده باشد. او خیلی از کنشهایی را که واقعیت جمعی به نظر میرسند، همچون بازار، نهادها، واقعیتهای زندگی اجتماعی و... که دارای تأثیراتی در جامعه هستند، به عنوان یک کنش فردی یا شناختی مبتنی بر کنش میبیند. نکته مهم در نظریه پارتو این است که تمام کنشهای انسان منطقی و ناشی از تناسب هدف و وسیله آنگونه که پوزیتیویستها طرح میکنند، نیست. البته اینجا وقتی سخن از کنش منطقی میشود عقل ابزاری مد نظر قرار دارد. چیزی که بیشتر در مکتب پوزیتیویسم طی قرون 19 و 20 در اروپا میبینیم. به همین دلیل پارتو اصلا علم جامعهشناسی را علم مطالعه کنشهای غیرمنطقی انسان میداند. ما در این چارچوب خود به خود تمام چیزهایی را که به امور مرتبط با مذهب و معنویت مرتبط میشود، در حوزه کنشهای غیرمنطقی میگنجانیم، یعنی همان کنشهایی که با عقل «این جهانی» قابل تشخیص نیست. درباره این تشییعهای باشکوه در تبریز، تهران، مشهد و... عقل ابزاری پاسخگوی تحلیل آن نیست. یعنی در شرایطی که الان طی 3 سال گذشته مدام شبکههای خارجی بمباران تبلیغاتی کردهاند تا وضعیت را نابسامانتر از آن چیزی که هست نشان دهند، ناگهان در مراسم تشییع رئیسجمهور اتفاقی رخ داده و ما جمعیت پرشماری از مردم را حاضر میبینیم. طبق تحقیقات بیش از آرایی که برای ایشان به صندوق ریخته شده، از شهادت آیتالله رئیسی متأثر شدهاند. ما این را چگونه باید تبیین کنیم؟ آیا این یک رخداد معمولی است؟ یعنی علیالقاعده آیتالله رئیسی مشغول کار خود بوده و طبق تبلیغات وضعیت نیز بشدت نابسامان است، پس چرا باید در چنین شرایطی مردم برای شهید رئیسی و همراهان او به میدان بیایند؟ این نوعی مشروعیتبخشی به سیستم است. چرا این سخن را طرح میکنم؟ به این دلیل که در هیچ جای دنیا یا حداقل در آن کشورهایی که از عقل ابزاری استفاده میکنند، برای یک سیاستمدار اینگونه به صحنه نمیآیند. یعنی سیاستمدارها به صورت خیلی محدود یا تشریفاتی دفن میشوند اما در کشور ما این رخداد با رویکرد پارتو قابل تبیین است. ما مردمی داریم که همه چیز را با عقل ابزاری اندازهگیری نمیکنند، بنابراین این مردم را نمیشود با عقل ابزاری یا با عددها به نحو عمیق شناخت. به نظر من مردم ما بعد احساسی قویای دارند، از این جهت که متوجه هستند کسانی که برای آنها کار میکنند، بسیار مجاهدانه فعالیت میکنند. 3 سال از این دولت گذشت اما شما دادهای به دست نیاوردید مبنی بر آنکه این دولت دنبال قدرتگرایی، حزبگرایی و منفعتطلبی است. این به نحو واضح در برخی دولتها وجود داشت. دولت شهید رئیسی به نوعی فراجناحی بود، لذا در موارد مختلف اعم از سیاست داخلی و خارجی صادقانه مسائل را تبلیغ و تبیین میکرد. اگر ایشان در قید حیات بودند، به نظرم سال آخر دولت ثمرات خیلی از کارهای ایشان برای همه عیان میشد. به نظرم این نگاه غیرتبلیغاتی و غیرنمایشی منجر به محبوبیت بیشتر آنان در میان مردم شد. دولت تمرکز خود را بر تبلیغات نمایشی نگذاشت و امیدوار بود اهدافی که پیش میبرد، خود به خود در زندگی مردم اثراتش را عیان کند، لذا همین تبلیغات اندک نیز کافی بود تا مردم بفهمند چه کسی برای آنها کار کرده و چه کسی برای آنها کار نمیکند. من در روز تشییع شهید رئیسی در تهران، از خیابان جمالزاده که وارد خیابان انقلاب شدم، تعداد زیادی از کارگران هپکو را دیدم که شعارهای احساسی در فقدان رئیسجمهور سر میدادند. رئیسجمهوری که بتواند دل کارگر و قشر محروم جامعه را به دست آورد، کار بزرگی انجام داده است؛ موضوعی که مدتها بود در کشور، ما شاهدش نبودیم. به تعبیر رهبر انقلاب که فرمودند دولت آقای رئیسی یک دولت انقلابی است، انقلابی یعنی همین که تودههای ضعیف جامعه را در اولویت قرار داد. وقتی این صحنه کارگران هپکو را دیدم، متوجه شدم قشر ضعیف و حتی طبقه متوسط جامعه درک میکند نگاه دولت به قشر ضعیف چقدر درست و منطقی است.
* لطفا این دوگانه عقل ابزاری و عقل غیرابزاری را مقداری بیشتر باز کنید، چرا که ممکن است تصور شود هنگامی که عقل ابزاری را از کنش مذکور سلب میکنید، آن را عملی احساسی و صرفا هیجانی فهم کردهاید.
این عقل ابزاری که میگویم دقیقا چیزی است که ما نه در فرهنگ و نه در دین خود آن را قبول نداریم. این عقل ابزاری یا کنش منطقی یک عقل اثباتگرای دنیایی و حسابگر است که غرب مدتهاست مبنای خود را بر آن قرار داده است. به همین دلیل اگر یک جامعهشناس غربی بخواهد این تشییع جنازه را تحلیل کند، هیچ امکانی برای تحلیل ندارد، لذا در همه اوقات این عبارت آشنا را میبینیم که غربیها درباره اتفاقات درون ایران میگویند ما شگفتزده شدیم. این شگفتزدگی به دلیل آن است که غربیها میخواهند با عقل ابزاری خود جامعه ایران را تحلیل کنند، در حالی که مبنای تحلیل جامعه ایران عقل ابزاری نیست. همانگونه که در فقه ما نیز وجود دارد، عقل ابزاری تنها یک مورد از منابع عقلانیت دینی و منابع شناخت ما است.
* به باور شما این رخداد خالی از عقلانیت نیست اما عقلانیت آن ابزاری هم نیست. پرسش من دقیقا این است: عقلانیت مستتر در چنین رخدادی را چگونه میشود توضیح داد؟
آن عقلی که در علوم اجتماعی اثباتی مطرح میشود، عقلی است که مبتنی بر تناسب هدف و وسیله کار میکند. شما هدفی را تعیین کرده و برای رسیدن به این هدف نیز وسایلی را تدارک میبینید، لذا این عقل مبتنی بر تضمین یک وضعیت مطلوب در این دنیا خواهد بود. چیزی که ما به عنوان عقل عملی از آن یاد میکنیم، همان چیزی است که در غرب به آن عقل ابزاری میگویند. لذا سخن من به معنای این نیست که آیین تشییع شهدای خدمت خالی از عقلانیت است. ما درکی از پدیدهها داریم که توضیح آن درک، با عقل منطقی و ابزاری چندان میسر نیست. برای مثال عرض میکنم؛ وقتی مردم ما متوجه میشوند دولتی که برای آنها کار میکند به دور از تبلیغات برای رفاه آنان کار میکند، به رغم تبلیغات منفی که میشود و حتی ممکن بود بسیاری تا پیش از رخداد شهادت به این تبلیغات تن دهند، پس از این حادثه به یک بازاندیشی میرسند. خود این اتفاق نیز مهم است. اینکه این اتفاق در کجا پیش آمده تأملبرانگیز است. رئیسجمهور در نقطه صفر مرزی و در یک مکان صعبالعبور چه میکردند؟ رئیسجمهور چرا باید به یک نقطه مرزی بروند تا این سد را افتتاح کنند؟ خب! این در واقع با خیلی از فاکتورهای عقل ابزاری قابل تبیین نیست. با عقل ابزاری اگر نگاه کنید، رئیسجمهور میتوانست سد را از طریق ویدئوکنفرانس افتتاح کند، همانگونه که در دولتهای پیش شاهد آن بودیم. مردم ما مردم قدرشناسی هستند. قدرشناسی ممکن است در کنش عقل ابزاری منطقی نباشد اما برای ما عین عقلانیت است. به همین دلیل میگویم کنش مردم در مراسم تشییع عقلی است اما نه عقل غربی، بلکه عقلی که در فرهنگ و جامعه خود ما ریشه دارد. بازشناسی و قدرشناسی از یک وضعیت که ما همه در آن قرار داریم، مساله بسیار مهمی است. آن عقل و منطقی که من از آن با عنوان ایرانی - اسلامی سخن میگویم، این را نمیپذیرد که شخصیت دارای قدرت برای کار مردم هر هفته و بیش از تعداد ماهها سفر استانی داشته باشد و مردم اثر این حضور را ببیند اما از این موضوع صرف نظر کرده، خیلی راحت از کنار آن بگذرند و بگویند این نیز کار خود را انجام میداده است. اگر من برای عقل ابزاری بخواهم مثال بزنم، کارمندی را مثال میزنم که دقیقا رأس ساعت سه و نیم کارت زده و کار را تعطیل میکند. اگر یک ارباب رجوع 5 دقیقه بعد به او برسد، کار او را انجام نمیدهد. این عقل ابزاری و غربی است، در حالی که عقل ایرانی و اسلامی ساعت را ملاک قرار نمیدهد. مساله، فردی است که به ما رجوع کرده است. شیوه کار رئیسجمهور و دولت نیز همین گونه بود، لذا مردم نیز با عقل ابزاری با حادثه تشییع ایشان مواجه نشدند.
* مسالهای که مدتهاست در جامعه ما مطرح است، بحث شکاف اجتماعی است. برای این موضوع نیز آمارهای مختلفی ارائه میشود. در عین حال اما این رخدادها و تشییعها و نظایر آن، شاهدی دانسته میشود در ابطال این شکافها. به باور شما پیام این تشییعها پیرامون دوگانه «انسجام/ وحدت» جامعه ایران چیست؟
من معتقدم آن خط فکری که در جامعه ما عنوان میکند کشور دچار گسست شده و شکافی وجود دارد، دقیقا کسانی هستند که شکاف را ایجاد میکنند. اینها با این طرح بحثها آتش مساله را بیشتر میکنند. آنقدر که تبلیغات و رسانه در جامعه ما عمل کرده و میخواهد مساله شکاف را جا بیندازد، واقعیت چنین مطلبی را بازگو نمیکند. دلیل این موضوع نیز آن است که ما در کنشهای اجتماعی خود - نه در کنشهای سیاسی - هنوز آن پیوستگی و سرمایه اجتماعی را مشاهده میکنیم. البته کاهش بخشی از سرمایه اجتماعی دولت در میان جامعه تحت تأثیر دولتهای غربگرا و فعالیت رسانههای معاند بوده است. اینکه عرض کردم ما در امر اجتماعی شاهد یک نوع انسجام هستیم، به این دلیل است که هنوز هم در روابط ما اعتماد حرف اول را میزند. خیلی از روابط اجتماعی بر اساس اعتماد پیش میرود، این در حالی است که در نظرسنجیها سطح سرمایه اجتماعی کم دانسته میشود. با این حال جامعه نشان میدهد چنین نظرسنجیهایی درست نیست.
سطح اعتماد به دولت یکی از ابعاد همین اعتماد اجتماعی است. الان رئیس یک دولت شهید شده است، آیا این تشییع برای جامعهای است که سرمایه اجتماعی خود را از دست داده است؟ این همان عقل ابزاری است که خود را در پژوهشهای ما نیز نشان داده است. در رسانههای معاند نیز وجود دارد، یعنی میخواهد با عقل ابزاری نشان دهد کشور سرمایه اجتماعی ندارد، در حالی که حضور بیسابقه مردم در خیابان نشاندهنده سطح اعتماد مردم به حاکمیت است. این حضور حتی از انتخابات نیز به باور من مهمتر است. این حضور بیسابقه خودجوش بسیار مهم بود. کسی نمیتواند بگوید این حضور برای مردم نفع این دنیایی داشته است، یعنی کسی برای کسب منفعت شخصی به مراسم نرفته است. من مطمئنم اگر پیکر رئیسجمهور به تکتک شهرها میرفت، باز شاهد همین حضور بودیم. این یک رای عملی به مرام و مسلک کسی است که خود را در چارچوب انقلاب تعریف کرد.
* در انتها اگر میخواهید نکته دیگری را اضافه کنید، استفاده خواهیم کرد.
من ۲ نکته را در انتها طرح میکنم؛ نخست آنکه به باور من ما در عقل ایرانی - اسلامی خود مفاهیمی داریم که در جاهای دیگر دنیا اینگونه فهم نمیشود. یکی از این مفاهیم «شهادت» است. چرا باید یک انسان از آرامش، امنیت و آسایش خود بگذرد برای رفاه و امنیت دیگران؟ این موضوع را با عقل ابزاری نمیتوان توضیح داد، چرا که شما همه تلاش خود را باید کنید برای زندگی در این دنیا، از همین جهت ایثار و شهادت امور غیرقابل توضیحی هستند.
* نکته آخر نیز اینکه الان که این اتفاق بزرگ رخ داده است، بخش زیادی از کسانی که در صحنه سیاسی و اجتماعی کشور ما سخن میگویند، در برابر این امر مهم سکوت کردهاند. الان علمای علوم اجتماعی ما عموما سکوت کردهاند. مگر جامعهشناسی ما یا مردمشناسی ما قرار نیست زیست روزمره مردم ما را توضیح دهد؟ چرا این حجم حضور مردم در نگاه آنان دیده نمیشود؟
این بزرگترین ظلم یک فرهیخته و عالم علوم اجتماعی است که این بخش از جامعه را نبیند. من این نقد بزرگ را به حوزه علوم اجتماعی خود دارم که دچار نادیده گرفتن مردم شده است.
ارسال به دوستان
نگاه
اسرائیل در مخمصه جدید
مهدی بختیاری: عصر شنبه «ابوعبیده» سخنگوی گردانهای شهید عزالدین قسام (شاخه نظامی حماس) اعلام کرد در یک عملیات کمین، تعدادی از نیروهای نظامی اسرائیل در «جبالیا» (شمال نوار غزه) کشته شده و تعدادی نیز به اسارت نیروهای مقاومت فلسطینی درآمدند.
این خبر بلافاصله با تکذیب ارتش رژیم صهیونیستی مواجه شد اما حماس در پاسخ به این تکذیبیه، تصاویر کوتاهی از کشیدن یکی از همین نظامیان (در فیلم مشخص نیست فرد مورد نظر زنده است یا مرده) به داخل یکی از تونلهای غزه منتشر کرد و تصاویر تجهیزات برخی از این افراد را هم به نمایش گذاشت.
انتشار این خبر و متعاقب آن، نمایش فیلم مذکور، موجی از نگرانی را در میان مقامات رژیم صهیونیستی و ساکنان سرزمینهای اشغالی برانگیخت و موجب اعتراضات بیشتر درباره عملکرد دولت نتانیاهو و عدم موفقیت ارتش اسرائیل در نوار غزه شد.
رژیم صهیونیستی که هنوز نتوانسته از زیر بار سنگین شکستهای اطلاعاتی - امنیتی از حماس در روز 7 اکتبر (که موجب کشته شدن 1500 صهیونیست و اسارت دهها نفر دیگر شد) کمر راست کند، حالا باید با یک مشکل و چالش بزرگ امنیتی دیگر دست و پنجه نرم کند.
ارتش اسرائیل 8 ماه است در غزه و شمال سرزمینهای اشغالی (با حزبالله لبنان) درگیر است و نتوانسته هیچ دستاورد قابل قبولی به دست بیاورد.
یکی از مهمترین اهداف اعلام شده توسط فرماندهان و مقامات رژیم صهیونیستی برای حمله زمینی به غزه، همین آزادی اسرایشان از دست حماس بود که تعداد زیادی از آنها هم در جریان بمبارانهای سنگین صهیونیستها در غزه توسط ارتش اسرائیل کشته شدند.
حال ارتش این رژیم نهتنها نتوانسته اسرایش را آزاد کند، بلکه در جدیدترین شکست در برابر مقاومت فلسطین و حماس، تعدادی از نیروهایش را هم از دست داده و تعداد دیگری نیز به اسارت درآمدهاند(!) و این میتواند در روزهای آینده، نه تنها در شیوه پایان دادن به جنگ موثر باشد بلکه در ایام پساجنگ نیز اسرائیل را مجبور به دادن امتیازات فراوان به حماس کند؛ حماسی که اسرائیل به دنبال نابودی آن بود اما حالا اسرائیل نه به هدف خودش رسیده و نه حتی توانسته ضربات کاری به ساختار نظامی - سیاسی این جنبش فلسطینی بزند. مقامات رژیم صهیونیستی بخوبی میدانند حماس براحتی از خیر امتیاز اسرا نخواهد گذشت.
سال 2011 اسرائیل مجبور شد برای آزادی تنها یک سربازش (گیلعاد شالیط) که سال 2005 در مرز نوار غزه اسیر شده بود، بیش از ۱۰۰۰ اسیر فلسطینی را آزاد کند که در میان آنها «یحیی سنوار» از رهبران فعلی حماس و یکی از کابوسهای اصلی اسرائیل نیز حضور داشت.
علاوه بر این، دولت نتانیاهو همچنان زیر فشار کمرشکن خانوادههای اسرای اسرائیلی قرار دارد - و روز به روز نیز بر تجمعات اعتراضی آنها در تلآویو افزوده میشود - و حالا باید خودش را برای چالشی جدی و از برخی منظرها سختتر از قبل آماده کند.
هنوز مشخص نیست افراد کمین خورده در جبالیا از کدام یگان ارتش هستند. برخی گفتهاند این افراد - که ظاهرا تعدادشان ۱۶ نفر است - از یگان زبده «شایطت 13» هستند و برخی آنها را مربوط به مهندسی رزمی (یهلوم) میدانند اما هرچه باشد، حماس حالا چند برگ برنده و موثر دارد و این برگهای برنده، دست حماس را برای فشار بیشتر به رژیم صهیونیستی برای پایان دادن سریعتر به جنگ بازتر میکند.
روز به روز بر فشار به نتانیاهو و دولتش بیشتر میشود و حالا حماس اعلام کرده وقت هم برای رژیم صهیونیستی
رو به پایان است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|