|
ارسال به دوستان
اخبار
فیلم سینمایی «استاد» راهی آمریکا شد
فیلم سینمایی «استاد» به کارگردانی عماد حسینی و تهیهکنندگی بهروز افخمی توسط پخش بینالملل سینمایی سوره در بخش رقابتی دهمین دوره «Middlebury New Filmmakers Festival» به نمایش درمیآید.
به نقل از مرکز بینالملل سازمان سینمایی سوره، این جشنواره از ابتدا تاکنون مجموعه متنوعی از فیلمسازان جدید را که در همه ژانرها فعالیت و آثار درخشانی خلق میکنند، از سراسر جهان جذب کرده است. این جشنواره به دنبال داستانهای جذاب و به یاد ماندنی است و ریسکپذیری و ساختارشکنی را در فیلمهای انتخابی تشویق میکند.
دهمین دوره «Middlebury New Filmmakers Festival» با همکاری سازمانهای معتبری مانند ارکستر سمفونیک ورمونت، مرکز فیلم جیکوب برنز و جشنواره جهانی فیلم بالی، مشارکتهایی ارزشمند ایجاد کرده که فرصتهای بسیار خاص به فیلمسازان برای پیشرفت حرفهای میدهد. به گفته شرکتکنندگان در این رویداد، جشنواره بخوبی سازماندهی شده و عمیقاً از صداهای جدید در حال ظهور در فیلمسازی مستقل حمایت میکند.
***
«کمی شبیه مارادونا» در تئاتر شهر روی صحنه میرود
اجرای نمایش «کمی شبیه مارادونا» در تئاتر شهر، میزبانی عمارت نوفل لوشاتو از نمایش «حنوط» و اجرای نمایش «پایین گذر سقاخانه» در تماشاخانه صحنه آبی از تازهترین خبرهای نمایشی است.
نمایش «کمی شبیه مارادونا» به تهیهکنندگی، نویسندگی و کارگردانی میثم زندی آبان ۱۴۰۳ به مدت ۳۰ شب در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه میرود. این نمایش دارای 2 بازیگر (یک دختر و یک پسر) بوده و از ۱۵ اپیزود تشکیل شده است.
این نمایش روایت 2 بازیگر جوان، فاطمه و پژمان است که عاشق بازیگری بوده و با یکدیگر رابطه نزدیکی دارند و سالهاست یکدیگر را در تئاتر همراهی میکنند. زندگی آنها در این نمایش به دو بخش روی صحنه و پشت صحنه تقسیم میشود. نمایش به صورت غیرخطی، راوی زندگی این 2 بازیگر در صحنه و خارج از صحنه تئاتر است.
***
رکورد «جوکر» شکسته شد
«ددپول و ولورین» با فروش ۱.۰۸ میلیارد دلار در سطح جهان از «جوکر» پیشی گرفت و نام خود را به عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ با رتبه R ثبت کرد. به نقل از ورایتی، «ددپول و ولورین» دنباله فیلم کمیک دیزنی پس از ۲۳ روز اکران به فروش 1.086 میلیارد دلاری در گیشه سینماهای جهان دست یافت و از «جوکر» که با فروش 1.078 میلیارد دلاری در سال ۲۰۱۹ عنوان پرفروشترین فیلم رتبه R تاریخ را به نام خود کرده بود، پیشی گرفت.
«ددپول و ولورین» با بازی رایان رینولدز و هیو جکمن، شخصیتهای ضدقهرمان کتاب مصور را که قبلاً امتیاز آن به فاکس قرن بیستم فروخته شده بود، وارد دنیای سینمایی مارول دیزنی کرده است. رینولدز پیش از اکران فیلم به ورایتی گفته بود ددپول شخصیت خیلی مزخرفی است و مغزش مثل یک املت در جمجمه یک کودک ۷ ساله کار میکند!
***
روند فروش فیلمهای ایرانی نزولی شد
سینما در هفته گذشته ۷۸۱ میلیاردی شد اما در عین حال اکثر فیلمها کاهش فروش را تجربه کردند. بر مبنای آمار سمفا تا لحظه تنظیم این خبر ۱۳ میلیون و ۷۷۲ هزار و ۳۶۶ نفر در ۳۵۲ هزار و ۴۲۶ سانسی که ۲۲ فیلم سینمای ایران را در سالنهای سینمایی نمایش میدهند، به تماشای آثار نشستهاند و فروشی نزدیک به ۷۸۱ میلیارد و ۵۰۱ میلیون و ۱۸۷ هزار تومان را برای سینمای ایران به ارمغان آوردهاند.
در 7 روز گذشته فیلمهای سینمای ایران فرصت نمایش در ۱۹ هزار و ۸۰۵ سانس را پیدا کردند که نسبت به هفته گذشته با کاهش مواجه بوده است. این فیلمها توسط ۶۶۶ هزار و ۴۴۶ تماشاگر دیده شدهاند؛ به این ترتیب در این هفته، میزان فروش سینمای ایران عددی معادل ۳۵ میلیارد و ۱۹۲ میلیون و ۵۷ هزار تومان بوده و این آمار نشانگر این است که سینما همچنان نتوانسته است روند صعودی فروش خود را حفظ کند و طی هفته قبل کاهش ۳ میلیاردی فروش را تجربه کرده است.
***
یک فیلم توقیفی مجوز اکران گرفت
وزارت ارشاد در آخرین روزهای کاری خود به فیلم سینمایی «مسیح پسر مریم» پس از 3 سال پروانه نمایش داد. «مسیح پسر مریم» محصولی از سازمان هنری - رسانهای اوج است که 3 سال قبل متقاضی شرکت در جشنواره فیلم فجر بود ولی هیات انتخاب آن را رد کرد.
این فیلم درامی اجتماعی از دهه ۵۰ شمسی است که قصهای متفاوت را روایت کرده و فضای داستانی آن در همان مقطع بازبینی فیلم منجر به اظهاراتی شد که در نهایت گله سازندگان فیلم را نیز به همراه داشت.
محسن دریالعل، مدیر مرکز فیلم و سریال سازمان اوج در نشستی خبری درباره حاشیههای فیلم با اشاره به اینکه فیلم ابتدا در لیست پذیرفته شدهها بود ولی بعد حذف شد، گفته بود: ما از عدم پذیرش فیلم در جشنواره گله نداریم ولی اتفاق چند وقت اخیر عجیب است.
حالا پس از ۳ سال، روابط عمومی فیلم خبر داده است فیلم سینمایی «مسیح پسر مریم» به کارگردانی علی جعفرآبادی و تهیهکنندگی مهدی فرجی و جلیل شعبانی با اعلام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موفق به کسب پروانه نمایش شده است.
ارسال به دوستان
درباره «آلن دلون» که مرگ او را در 88 سالگی در آغوش گرفت
جنتلمن اصول داشت
گروه فرهنگ و هنر: آلن دلون متولد ۸ نوامبر ۱۹۳۵ در یکی از شهرهای حومه پاریس بود که دیروز ۱۸ آگوست ۲۰۲۴ در ۸۸ سالگی درگذشت. او تا امروز محبوبترین و جذابترین بازیگر فرانسه شناخته شده است. دلون همواره در حرفه خود به عنوان یکی از تاثیرگذارترینها به شمار میرفت؛ سوپراستاری که در کنار این تاثیرگذاری، با توجه به زیبایی و شور جوانی به یکی از محبوبترین بازیگران بدل شده بود تا جایی که به خاطر زیباییهای ظاهریاش همیشه نقش پسری رمانتیک را داشت و قهرمان داستانهای عاشقانه بود. دلون در تاریخ سینمای فرانسه آنقدر نامدار و محبوب بود که جشنواره کن در آخرین سالهای عمر این هنرمند جایزه افتخاری و ویژهاش را به او در حالی اهدا کرد که موضعگیریهایش درباره مخالفت با همجنسگرایی و قانون اعطای فرزند به زوجهای همجنسگرا باعث شد حواشی بسیاری علیه او شکل بگیرد. اینکه همجنسگرایان و حامیانشان در غرب، با حمایتهای ویژه آنقدر گستاخ شدهاند که حتی ابراز عقیده مخالفان و آزادی بیان را که ظاهرا باید جزو حقوق اساسی فرانسه باشد نیز برنمیتابند، در نوع خود قابل تأمل است. از سویی ضریب دادن واکنش این گروهها از سوی رسانههای غربی مسالهای حیرتانگیز است. همجنسبازها و حامیان آنها که در نوع خود دیکتاتورهای عجیب و غریبی هم هستند تا آن حد نفوذ دارند که هر واکنشی از سوی آنها به هر موضوعی در رسانههای غربی با ضریب بالا بازتاب مییابد. مانند خبر اهدای جایزه ویژه کن به آلن دلون که با واکنشهای بسیار شدیدی از سوی این گروه مشمئزکننده روبهرو شد.
اما نکته قابل تامل اینکه بزرگترین حامی همجنسبازها همواره صهیونیستها بودهاند و جشنواره کن نیز ذیل نفوذ گروههای پرقدرت صهیونیستها قرار داشته است اما در موضوع اعطای جایزه ویژه به آلن دلون به واسطه محبوبیت بسیار این هنرپیشه نتوانستند کاری کنند. در همان روزها یک سازمان فمینیستی فرانسوی نیز گفته بود تجلیل از این بازیگر به معنی ارسال پیام مخالف به زنان و قربانیان خشونت است، البته واقعیت این است که جشنواره کن به مرور در حال عقبنشینی مقابل فمینیستهاست. در هر صورت به نظر میرسد اهدای جایزه به دلون را نباید ناشی از مقاومت کن دانست، چراکه این جشنواره پس از اینکه با انتقاد روبهرو شد که چرا فیلمهای کارگردانهای زن را کمتر نشان میدهد، در دوره هفتاد و سوم - یعنی سال بعد از اهدای جایزه به دلون - در این زمینه رکورد زد و ۴ فیلم از کارگردانهای زن را در بخش رقابتی جای داد. با همه اینها بسیاری از مجامع و سازمانهای حامی حقوق زنان اعتراضی به انتخاب آلن دلون برای دریافت این جایزه نکردند.
آلن دلون در بیش از ۸۰ فیلم سینمایی نقشآفرینی و با کارگردانهای بزرگی چون آنتونیونی، ویسکونتی، ژان پییر ملویل و ژان لوک گدار همکاری کرد و همبازی بازیگرانی چون رومی اشنایدر، ژان گابن، ایو مونتان و لینو ونتورا بود.
دلون فیلمهای بسیار موفقی در کارنامه بازیگری خود در فرانسه و اروپا دارد اما هیچکدام به سینمای هالیوود راه پیدا نکردند و ترجمه نشدند. دلون ۳ ماه آموزش زبان انگلیسی دید و به آمریکا رفت و ۷ سال در آنجا زندگی کرد. در آمریکا شخصیت او بارها مورد انتقاد قرار گرفت چون او میهنشیفتگی فرانسوی را به نمایش گذاشت که موردپسند جامعه آمریکایی نبود. بیشتر نقشهایی که او در این دوره بازی کرد، تحتالشعاع همبازیهای آمریکایی او قرار گرفت. منتقدان بر این باورند که آلن دلون نتوانست همچون فرانسه در آمریکا نیز تبدیل به سوپراستار شود.
آلن دلون در کنار مواضع و نظراتی که همواره از سوی برخی مورد انتقاد قرار میگرفت، این اواخر پیرامون مرگ نیز به صراحت بیان کرده بود: «دیگر تاب ماندن در این جهان را ندارم. هنوز غرق در دنیای جوانیام و این روزهای سالخوردگی باقیمانده را تاب نمیآورم. از دنیای امروز متنفر و بیزارم. همه چیز مصنوعی و تحریف شده است. بدون هیچ دلبستگی و افسوسی این جهان را ترک خواهم کرد. همه چیز آماده است. حتی گوری که در معبد در انتظار من است».
با توجه به آنچه بیان شد به جرأت میتوان گفت آلن دلون را باید به معنای واقعی یک سوپراستار بنامیم؛ بازیگری که تا آخرین روزهای زندگیاش نیز مورد توجه و تاثیرگذار بود. در ادامه نیمنگاهی به کارنامه کاری این بازیگر سرشناس میاندازیم.
سال ۱۹۶۰ کارگردان ایتالیایی «لوکینو ویسکونتی» او را برای بازی در فیلم «روکو و برادرانش» انتخاب کرد؛ یک اثر عمیق واقعگرای اجتماعی درباره مشکلات یک خانواده از جنوب ایتالیا که سعی دارند در منطقه صنعتی شمال زندگی کنند؛ فیلمی که با جایزه بزرگ هیات داوران در جشنواره فیلم ونیز مورد تقدیر قرار گرفت. 2 سال بعد، کارگردان مشهورتر ایتالیایی «میکل آنجلو آنتونیونی»، از بازی دلون در فیلم «کسوف» بهره برد که موفق به دریافت جایزه بزرگ هیات داوران از جشنواره کن شد.
سال ۱۹۶۳ دلون در نقش برادرزاده محبوب و کاریزماتیک پرنس سالینا، در اقتباس مجلل ویسکونتی از شاهکار «جوزپه تومازی» با عنوان «یوزپلنگ» مقابل دوربین رفت که این فیلم جایزه نخل طلای جشنواره کن را به دست آورد.
در همان سال، دلون برای نخستینبار با «ژان گابن» بازیگر بزرگ فرانسوی در فیلم «هر شمارهای میتواند برنده شود» همکاری کرد؛ جایی که آلن دلون ستاره نوظهور در کنار نماد تثبیتشده سینما در نقش یک تیم 2 نفره بازی کردند که در حال برنامهریزی برای سرقت از یک کازینو در کن بودند. گابن که بیشتر به خاطر نقشهایش به عنوان بازرس مایگر در آثار «ژرژ سیمنون» شناخته میشود و سابقه طولانیای از دوران پیش از جنگ داشت، به نوعی الگوی دلون بود.
فیلم «هر شمارهای میتواند برنده شود» نه تنها تحسین منتقدان را جلب کرد، بلکه موفقیت تجاری نیز داشت و 3.5 میلیون بلیت فروخت. با این حال، زمانی که دلون سعی کرد شانس خود را در بازار بزرگ سینمای آمریکا محک بزند، 3 فیلم هالیوودی او با وجود حضور چهرههای مشهوری مانند دین مارتین با شکست تجاری مواجه شدند. دلون که از پروژههایی که بعداً به او پیشنهاد شد چندان راضی نبود، به اروپا بازگشت.
آلن دلون سال ۱۹۶۹ با بازیگر آلمانی - فرانسوی «رومی اشنایدر» در فیلم «استخر» همبازی شد. این فیلم توانایی دلون را به عنوان یک بازیگر به نمایش گذاشت. در همان سال، او با ژان گابن و کارگردان آنری ورنوی برای فیلم گانگستری «دسته سیسیلیها» دوباره همکاری کرد که جایگاه او را در سینمای فرانسه تقویت کرد.
اما همکاری او با «ژان پییر ملویل» از چهرههای برجسته موج نوی سینمای فرانسه بود که به تولید یکی از نمادینترین فیلمهای دلون در شاهکار نئو - نوآر «سامورایی» منجر شد. در این فیلم، ظاهر زیبای دلون تضاد قابل توجهی با نقش او به عنوان یک قاتل تنها داشت. این همکاری با ملویل با 2 فیلم دیگر «دایره سرخ» و «یک پلیس» ادامه یافت که هر دو دارای فضایی غمگین و تاریک بودند و استعداد دلون را در ایفای شخصیتهای پیچیده به نمایش گذاشتند.
دلون علاوه بر بازیگری در نهایت در طول دوران حرفهایاش 4 فیلم تهیه و کارگردانی کرد. او سال ۱۹۸۱ با فیلم جنایی «برای پنهان کردن یک پلیس» به عنوان کارگردان فعالیت خود را آغاز کرد و در سال ۱۹۸۳ فیلم دیگری به نام «مبارز» را ساخت.
با وجود موفقیتهای حرفهایاش، دلون از سال ۱۹۶۸ با سایهای از مظنونیت روبهرو شد. در آن سال، جسد «استوان مارکوویچ» محافظ او در یک زبالهدان پیدا شد و نامهای از مارکوویچ به برادرش پیدا شد که در آن گفته بود اگر کشته شود، ۱۰۰ درصد تقصیر دلون و رئیس تبهکارش «فرانسوا مارکانتونی» است. با اینکه پلیس مدتها به مظنون بودن آنها در قتل مارکوویچ شک داشت، دلون و همسرش ناتالی هرگز تحت پیگرد قانونی قرار نگرفتند اما این موضوع سایهای بر شهرت او انداخت. در پایان دهه ۱۹۸۰ دلون 30 سال کار حرفهای را پشت سر داشت اما با وجود همه تحسینهای حاصل از این مجموعه آثارش در تعداد فزایندهای از فیلمهای نه چندان موفق ایفای نقش کرد.
او در دهه ۱۹۹۰ در چندین فیلم تجاری مانند «ماشین رقص» و «بازگشت کازانووا» بازی کرد. پس از چندین شکست و در نهایت با بازی در فیلم «روز و شب» به کارگردانی فیلسوف فرانسوی «برنارد هانری لوی» دلون سال ۱۹۹۷ بازنشستگی خود را از سینما اعلام کرد، اگرچه او به ایفای نقشهای گاه به گاه ادامه داد. با این وجود، در این دوره بود که دلون برخی از معتبرترین جوایز موسسات سیاسی و فرهنگی را دریافت کرد. سال ۱۹۹۱ فرانسوا میتران، رئیسجمهور وقت فرانسه، او را با اعطای نشان لژیون دونور مورد تقدیر قرار داد و 14 سال بعد، ژاک شیراک، رئیسجمهور دیگر فرانسه نیز او را به دلیل «نقش موثر در هنر سینمای جهان» با درجه «commander» تجلیل کرد. سال ۱۹۹۵ جشنواره فیلم برلین به او خرس طلایی افتخاری را به پاس یک عمر دستاورد هنری اهدا کرد. سپس سال ۲۰۱۹، جشنواره فیلم کن نیز نخل طلای افتخاری خود را به آلن دلون اعطا کرد، هر چند تصمیم کن برای تجلیل از او با اعتراضهایی بویژه از سوی سازمانهای فمینیستی روبهرو شد و از آلن دلون به خاطر اظهارات «نژادپرستانه و زنستیزانه» به صورت علنی انتقاد کردند. آلن دلون سال ۲۰۰۸ برای آخرین بار روی پرده بزرگ ظاهر شد و در کمدی فانتزی «آستریکس در بازیهای المپیک» بازی کرد.
این بازیگر مطرح سینمای فرانسه در سالهای پایانی خود با جنجالهای خانوادگی نیز دست و پنجه نرم میکرد و ظاهرا ارثیه میلیون دلاری و نحوه مراقبت از او، میان فرزندانش اختلافاتی جدی ایجاد کرده بود.
ارسال به دوستان
در نشست نقد و بررسی مستند «پیشینه قهوهخانه» مطرح شد
مستند «قهوهخانه» پدیدهای برای این دوران است
گروه فرهنگ و هنر: نشست نقد و بررسی مستند «پیشینه قهوهخانه» به تهیهکنندگی و کارگردانی مهدی حدادیزفره شنبه 27 مرداد با حضور سازندگان اثر، اهالی رسانه و محمدتقی فهیم، منتقد سینما برگزار شد. در ابتدای این نشست مهدی حدادیزفره، تهیهکننده و کارگردان فیلم مستند «پیشینه قهوهخانه» با اشاره به ایده شکلگیری ساخت این مستند گفت: هدف از ساخت مستند پیشینه قهوهخانه در اصل درباره تاریخچه قهوهخانه نبود بلکه هدف ما در این فیلم تغییر نگاه جامعه به این پایگاه فرهنگی و هنری و احیای مجدد هنرهایی است که سابقا در قهوهخانه اجرا میشد؛ مثل هنرهای تختحوضی، نمایشهای ایرانی مثل نقالی و شاهنامه.
در ادامه محمدتقی فهیم، منتقد سینما با اشاره به اهمیت اجتماعی و فرهنگی قهوهخانهها گفت: قهوهخانه پدیدهای است که یک دورهای حتی وظیفه رسانه را برعهده میگیرد، یعنی قهوهخانهها کارکرد رسانه پیدا میکنند و محیطی میشوند برای تبادل افکار و ایجاد گفتمان و اینکه امروز کافهها آمدند و جای قهوهخانهها را گرفتهاند بیمفهوم نیست و اگر ما بخواهیم به تقابل با کافهها برویم این تقابل با امری اجتنابناپذیر خواهد بود، چرا که توسعه به همراه خودش اتفاقاتی را رقم میزند و کافهها و مدلهای غیرایرانی به هر حال دستاورد توسعه امروز هستند؛ از همان دست که شهرنشینی، ساختمانسازی، خودروسازی ما و بسیاری از مسائل دیگر هم دستاورد همین توسعه است.
فهیم با اشاره به اهمیت فرم و ریتم در فیلم مستند گفت باید در فیلم مستند یک وجه فرمیک کار و تعادل بین مضمون رعایت شود، اگر همه چیزهایی که برای یک فیلم لازم است مثل موضوع، مضمون یا شعار وجود داشته باشد اما در گفتن و شکل بیان مورد توجه قرار نگیرد اثر نمیتواند موفق شود. فیلمسازی و مستندسازی ما در وجه فرمیاش باید خودش را ارتقا دهد. ما این فیلم را برای آینده لازم داریم. آقای حدادی هم کاری کرده است که این فیلم به درد ما بخورد. این فیلم هم به درد ما میخورد اما ما باید از این فراتر برویم.
سیداحمد محیططباطبایی، کارشناس فرهنگی نیز طی سخنانی گفت: قهوهخانه متعلق به یک دوره تاریخی است و سیر و تحول خودش را در دورههای مختلف انجام داده و مهمترین پدیده قهوهخانه این نیست که در آن قهوه یا در دوره معاصر چای نوشیده میشده یا نقالی، پردهخوانی و نقاشی عرضه میکردند یا حتی مکانی بوده که به صورت تخصصی گروههای اجتماعی به عنوان پاتوق در آن حضور پیدا میکردند و افراد جامعه میتوانستند با آنها ارتباط برقرار کنند، بلکه قهوهخانه یک فضای شهری و مدنی است و امروز کافه که مکملی برای قهوهخانه است نهادی است که بدون هیچ پیششرطی افراد میتوانند در آن وارد شوند و کسی دین، مذهب، جنسیت یا رکن دیگری را نمیپرسد، یعنی در واقع آن چیزی که قهوهخانه زمانی با پردهخوانی، نقالی و نمایش در خود داشت در شکل معاصر خودش کافهها دارند.
جواد انصافی هنرمند سینما، تئاتر و تلویزیون نیز که در این فیلم حضور داشت با اشاره به اینکه قهوهخانه یک میراث فرهنگی است گفت: نزدیک به ۱۲ سال است که ما به شهرداری، ارشاد و میراث فرهنگی پیشنهاد میدهیم لطفا در همین مناطق تهران مثلا از انقلاب گرفته تا بازار و از آن سو نیز تا توحید که حدود ۸۰ ساختمان قدیمی وجود دارد یکی از این ساختمانهای قدیمی را تبدیل به مکانی برای میراث هنر ایرانی کنید. یعنی سالنی بسازید که مثلا در محرم و صفر در آن تعزیه برپا شود، کنار آن سالن کوچکی باشد که خیمه شببازی، یا حتی پردهخوانی اجرا شود و همینطور قهوهخانه بزرگتری که در آن خوراکهای ایرانی مثل دیزی، چلوکباب و... سرو شود و اگر چند مسافر خارجی به ایران آمدند بتوانند در چنین مکانی محیط و فرهنگ ایرانی را تجربه کنند. رسول نجفیان هنرمند سینما، تئاتر و تلویزیون نیز با اشاره به حضور خود در این فیلم گفت: در اروپا بسیاری از هنرمندان چه نقاش و چه شاعر در کافهها جمع میشدند و از یکدیگر انتقاد میکردند و این انتقاد به سازندگی میانجامید. امروز هم که در کشور ما هنرهای معاصر در حال شکلگیری است این هنر باید ریشه در گذشته داشته باشد. در نتیجه ما وظیفه داریم آنچه را که از فرهنگ و هنر گذشته میدانیم به جوانانمان نشان دهیم. سیدعلی آلداوود، پژوهشگر فرهنگی نیز با اشاره به نگارش کتابی درباره قهوهخانهها در 25 سال قبل گفت: قهوهخانهها از روز تاسیسشان در زمان شاه طهماسب صفوی عملکرد اجتماعی داشتند، یعنی مردمی که به آنجا میرفتند پس از آنکه با یکدیگر گفتوگو میکردند و آشنا میشدند به گفتوگوهای سیاسی و اجتماعی میپرداختند که همین امر باعث رونق قهوهخانهها بود. شاه عباس و شاهان صفوی اگر گاهی قهوهخانهها را میبستند کارکرد اجتماعی و سیاسی قهوهخانهها بود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|