|
دوبله 20 قسمت باقیمانده از سریال هرکول پوآرو در حال ضبط است
بازگشت کارآگاه
نگاهی به شخصیت پوآرو، کارآگاه محبوب بلژیکی
گروه فرهنگ و هنر: هرکول پوآرو را باید یکی از ماندگارترین و پرمخاطبترین سریالهای دهه 70 تلویزیون دانست؛ مجموعهای که حتی در دهههای 80 و 90 نیز به کرات مورد بازپخش شد و همچنان نیز در بین ایرانیها محبوبیت فراوانی برخوردار است. از نکات قابل توجه این سریال اینکه پوآرو در 70 قسمت ساخته شد اما در کشور ما تنها 50 قسمت آن روی آنتن رفت و اساسا قسمتهای جدید آن دوبله هم نشد اما اکنون خبر رسیده 20 قسمت باقیمانده آن به مدیریت رضا آفتابی با حضور اکبر منافی در نقش پوآرو، ناصر ممدوح، زهره شکوفنده، تورج مهرزادیان، ژرژ پطرسی، جواد پزشکیان، مهین برزویی، مریم صفیخانی، نرگس فولادوند، مریم رادپور، سعید شیخزاده، بهروز علیمحمدی و کریک بیانی در حال دوبله است تا بزودی از شبکه تماشا میهمان خانهها شود.
سریال پوآرو مجموعهای 70 قسمتی است که توسط شبکه انگلیسی LWT از سال 1989 تا 1991 و مجموعه جدید آن هم از سال 2000 تا 2013 ساخته شد و با قسمت «پرده» که در آن پوآرو میمیرد، سال 2013 به پایان رسید. نقش اصلی این سریال بر عهده دیوید ساچت بود؛ بازیگری که سال 1991 اعلام کرد دیگر در نقش پوآرو بازی نخواهد کرد اما با تغییر نظر در سری جدید آن که در سالهای 2000 تا 2013 ضبط و پخش شد، به ایفای نقش پرداخت. او برای حضور در این سریال 14 بار نامزد دریافت بفتا شد و 4 بار نیز آن را برد.
این سریال و متن آن به قدری در دنیا پرمخاطب شد که به کرات مورد اقتباس هم قرار گرفت و بازیگران مختلفی نقش اصلی آن را بازی کردهاند اما بدون شک در ذهن مردم تصویر دیوید ساچت، بازیگر انگلیسی این سریال نقش بسته است. این سریال به مدت ۲۵ سال در ۲ شبکه LWT و BBC پخش شد و هرکول پوآرو شخصیت اصلی تمام این ماجراهای جنایی، با ویژگیهای منحصربهفردی که داشت، به سرعت به یکی از محبوبترین کاراکترهای تلویزیونی در جهان تبدیل شد اما براستی این مرد بلژیکی آدابدان و خوشپوش چه داشت که این اندازه اقبال در سینما دید تا آنجا که بازیگران سرشناسی را به این فکر انداخت برای به دست آوردن نقشی از او در یکی از داستانهایش خود را به آب و آتش بزنند؟ جادوی پوآرو روی پرده سینما چه حس و حال و کیفیتی دارد؟ شاید تب زمانه است که فیلمسازان و بازیگران و فیلمنامهنویسان را به سوی این شخصیت کشانده، شاید هم راز دیگری در کار است.
پوآرو از دل سنتهای ادبی انگلیسی میآید، هر چند خودش اصلیت بلژیکی دارد. این اما نکتهای گمراهکننده است. پوآرو گویی همواره نقش یک خارجی را بازی میکند. شاید هم این مدل بازی به گونهای ترفندی باشد تا مردم را از خود دور نگه دارد. هر چند از اینکه او را خارجی خطاب میکنند دل خوشی ندارد اما تحقیر خارجی بودن را به جان میخرد تا در پایان قصه در حضور همه شاهدان داستان یا مظنونان به قتل، با تحقیرشان انتقام خود را بگیرد.
پوآروی سینمایی و تلویزیونی این حالت رازگونگی و نفوذناپذیری شخصیتش را حفظ کرده و همین موجب محبوبیت و ماندگاری او طی سالیان بوده است. مخاطبان سینمایی و تلویزیونی دنبال شخصیتی هستند که در عین حل معما برتری ویژهای داشته باشد. آنان به دنبال کسی هستند که به روزمرگیهای زندگی آلوده نشد باشد. کسی که زیاد حرف نمیزند و رمز و رازی پشت شخصیت خود دارد.
تصادفی نیست به بعضی داستانهای پوآرو در سینما هم اقبال نشان داده شده، در مشرقزمین و میان اهرام ثلاثه و رود نیل (مرگ روی رود نیل) یا در میان کاوشهای باستانشناسی (قتل در بینالنهرین، ملاقات با مرگ) میگذرد. انگار میان او و گذشتههای اساطیری نسبتی وجود داشته باشد. در نسخه تلویزیونی ملاقات با مرگ با بازی دیوید ساچت در نقش پوآرو بر همین رازگونگی شخصیت پوآرو تاکید میشود. گویی او موجودی است دستنیافتنی که در مواقع لزوم شمههایی از قدرت جادوی خود را آشکار میکند.
مطالعات شرقشناسانه آگاتا کریستی در سفرهایی که با همسرش به خاور نزدیک میکرد، بیشک در شکلگیری این جنبه از شخصیت پوآرو بیتاثیر نیست. مخاطب سینمایی و تلویزیونی پوآرو، این رازوارگی را دوست دارد. از یاد نبریم خود مدیوم سینما بر همین راز و رمز بنا شده است. ارتباط میان مخاطبی که آن سوی پرده نشسته با وقایعی که در شکل داستان روی پرده میگذرد، از همین رازگونگی بهره میبرد.
معمولا پوآرو در میانه یک معمای به ظاهر عجیب و حلنشدنی قرار میگیرد یا آنکه قتلی رخ داده که آنقدر ساده و بدیهی فرض میشود که کاوش دوباره در آن دیوانگی و جنون محض تلقی میشود. پوآروی سینمایی به دلیل جسارت در شکستن آنچه بدیهی فرض میشود، تبدیل به قهرمان اصلی درام میشود. پوآرو شخصیتی است نفوذناپذیر که فقط عشق یک زوج جوان عاشق موجب میشود اشک به چشم بیاورد. او به خاطر حضور عشق حاضر به شکستن هر قانونی است. در «مرگ روی رود نیل» اجازه میدهد زوج عاشق که توطئه قتلی را تدارک دیدهاند، برای رهایی از مجازات اعدام با طناب دار خود را جلوی چشم همه بکشند. همین اتفاق در «ملاقات با مرگ» هم تکرار میشود.
در نسخه تلویزیونی «دختر سوم»، دیوید ساچت در نقش پوآرو در پایان قصه حتی اشک به چشم میآورد. احترام او به کیمیای زندگی انسانی، بر حسب اتفاق با ماهیت سینما نسبت دارد. شرط شکلگیری ارتباط با دنیای روی پرده در ابتدا شیفتگی به آدمها و وقایع داستانی روی پرده است. فیلمبازها و عاشقان سینهچاک سینما از آن به عنوان نوعی خلسه یاد میکنند. چیزی شبیه شور عاشقانه که زوجهای عاشق آن را به دفعات تجربه میکنند. هنگام ارتباطگیری با اثر هنری، نوعی ارتباط عاشقانه نامرئی بین مخاطب و اثر هنری شکل میگیرد. این ارتباط و کیفیت آن، کلید فهم اثر خواهد بود. برای همین است که دنیای زیر متن یک اثر خوب سینمایی را از طریق فیلم در حال نمایش میفهمیم. آگاتا کریستی هنگام نوشتن داستانهای جنایی خود خاصه درباره پوآرو ناخواسته کیفیت و حال و هوای این ارتباطگیری را در بافت داستانهای خود وارد کرده. پوآرو این وجه بارز داستانهای کریستی را با نشان دادن علاقه به زوجهای عاشقی که گاه به جنایت هم دست میزنند نشان داده است. این شاید راز جذابیت پوآرو برای بازیگران دنیای نمایش است.
میان بازیگران عرصه نمایش، دیوید ساچت بیشترین سرسپردگی را به شخصیت پوآرو نشان داده است. داستانهای زیادی که او در قالب سریال تلویزیونی بدانها جان بخشیده، شاید دلیل احاطه او بر زیر و بم این شخصیت است؛ شخصیتی که حرف نمیزند و مدام فکر میکند و از آنچه فکرش را مشغول کرده کلامی به زبان نمیآورد و اتفاقا همین هم دلیل محبوبیت او است. ساچت فقط حل معما نمیکند. او به داستانهای پوآرو جنبهای روانشناسانه میدهد؛ چیزی که داستانهای پوآرو اساسا روی آن بنا شده است.
پوآروی ساچت گویی همیشه در حال تماشای چشماندازی است که ما نمیبینیم. او پیش از همه شخصیتهای داستان و مخاطبانی که داستان را دنبال میکنند به وقایع اشراف دارد. او شکل و شمایل خدایی را دارد که ناهنجاریهای کوچک دنیای اطرافش را که به شکل قتل رخ داده، سر و سامان میدهد. او یک خدای قدرندیده است. کسی که او را درک نمیکند. ساچت به چیزهایی جان میدهد که به کلام نمیآیند اما حس میشوند.
پوآروی آلبرت فینی در «قتل در قطار سریعالسیر شرق» (سیدنی لومت ۱۹۷۴)، قصه دیگری است. او خشونت را وارد شخصیت پوآرو کرده است. او سردی و صلابت یک مامور تحقیق را دارد. گویی ملکه عذاب باشد که برای مکافات آدمیان به زمین آمده است. هر جا هست حس میکنیم شخصیتها راحت نیستند. او آدمهای داستان را به تک و تا میاندازد تا به آنچه از هویت اجتماعیشان مانده بچسبند. انگار این آخرین حضورشان در زندگی باشد. خشم جزء ویژگی جدانشدنی پوآروی آگاتا کریستی است. آلبرت فینی این خشم را بازی میکند.
پوآروی پیتر یوستینف در «مرگ روی نیل» (جان گیلرمن ۱۹۷۸) یک کاوشگر ماجراجو را بازی میکند. او ماجراجویی را البته در حل معما میبیند. پوآرویی که از او میبینیم کسی است با حسی آمیخته به شگفتی نسبت به دنیای غریبه پیرامونش.
کنت برانا در «قتل در قطار سریعالسیر شرق» (کنت برانا ۲۰۱۷) با آن سبیلهای پر پشت، قیصر آلمان را در زمانه سالهای پیش از جنگ اول جهانی به یاد میآورد. با او گویی قرار است شکوه و اقتدار دنیای فراموششده را به یاد بیاوریم. او همچون یک امپراتور تصویر میشود. چیزی که در وجود پوآروی کریستی هم هست. این ویژگی هنر بازیگری است که به جلوهنمایی برای دیدهشدن گرایش دارد. کنت برانا، مرد دنیای نمایش، این حس به دیدهشدن را بازی میکند؛ چیزی که در وجود هر بازیگری زنده است و اساس هنر بازیگری را تشکیل میدهد.
پوآروی سینمایی، دنیایی را پیش چشمانمان نمایش میدهد که فراموشش کردهایم؛ دنیای رازآمیزی در معما پیچیده شده؛ دنیایی که در قالب قتلی رخ داده باید بازکشفش کنیم. پوآروی سینمایی ما را به روزهای اول خلقت بازمیگرداند. جعبه پاندورای باز شدهای را نشانمان میدهد که شرارت انسانی از آن نشأت گرفته است. ما را به اساطیر گذشته میبرد؛ سفری در زمان برای تجربه آنچه در دنیای امروز در حالت عادی ممکن نیست.
در نسخه تلویزیونی «ملاقات با مرگ»، داستانی که در سوریه میگذرد، دخمه کشفشده اول داستان اشاره به همین نکته دارد؛ دخمهای که با سر در آوردنش از خاک، قتلی را باعث میشود. در قصه به افسانهای قدیمی اشاره میشود، داستان مردی که از موطن خود گریخت تا از فرشته مرگ در امان باشد اما در سامرا فرشته مرگ را منتظر خود دید. انگار همه زندگی ما بر اساس این ملاقات شکل گرفته باشد. همراه پوآروی سینمایی گویی قرار ملاقاتی با مرگ را برای لحظاتی تجربه میکنیم. پوآرو میزبان این شبنشینی نه چندان خوشایند است.
ارسال به دوستان
کنایه سرلشکر سلامی در مراسم یومالله 13 آبان خطاب به صهیونیستها:
تاد و پیکان عامل بقا نیست
گروه سیاسی: سردار سرلشکر حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم یومالله ۱۳ آبان گفت: ما همواره به آنها (آمریکا و صهیونیسم) هشدار میدهیم اگر رفتار خود را تغییر ندهند به سوی فروپاشی و نابودی پیش خواهند رفت. این اراده تمام امت اسلام است که به تدریج غلبه خواهد کرد.
به گزارش «وطن امروز»، روز گذشته مراسم راهپیمایی 13 آبان و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، با شور و حال خاصی برگزار شد. بعد از تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به کشورمان که برای نخستین بار رسما پذیرفت حریم ایران اسلامی را نقض کرده است، شمارش معکوس برای انجام عملیات «وعده صادق 3» آغاز شده است. حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای نیز در دیدار اخیر هزاران نفر از دانشآموزان و دانشجویان با ایشان، به صراحت فرمودند: «رژیم صهیونیستی و آمریکا در قبال هر اقدام ضدملت ایران، قطعا پاسخ دندانشکنی خواهند گرفت».
هرچند از پیش مشخص بود رژیم صهیونیستی تمام شرارتهای خود را با همراهی و همدستی آمریکا انجام میدهد اما پس از دخالتهای علنی ایالات متحده در ماجرای درگیری ایران و اسرائیل و ارسال سامانه پدافند ضدبالستیک تاد و همین طور در اختیار گذاشتن کانال هوایی به رژیم صهیونیستی برای حمله به کشورمان، دیگر وقت آن رسیده تا حساب آمریکا را با اسرائیل یکی بدانیم و همانطور که رهبر حکیم انقلاب نیز فرمودند، آمریکا هم در کنار اسرائیل باید در قبال هر اقدام ضدملت ایران، پاسخ دندانشکنی دریافت کند.
بر همین اساس، دیروز فرمانده کل سپاه پاسداران در سخنرانی مراسم 13 آبان با بیان اینکه آمریکایی که امروز برای مبارزه با آن به این میدان آمدهایم یک هویت متناقض در عالم است، تصریح کرد: او در حالی از دموکراسی، آزادی، رفاه، امنیت، حقوق بشر و صلح و نظم جهانی سخن میگوید که منشأ همه آشفتگیهای سیاسی و نظامی، جنایتها، قتلعامها، تجاوزها و اشغالگریها در جهان است.
وی افزود: ما آمریکا را با بمبهای اتم او در ۶ و ۹ آگوست ۱۹۴۵ در ناکازاگی و هیروشیما میشناسیم که در یک چشم به هم زدن صدها هزار چشم را در درون آتشی سخت سوزاند. ما آمریکا را با کودتاهای ننگین در سراسر جهان میشناسیم؛ با کودتای آمریکایی که ۲۸ مرداد سال 32 در ایران شکل داد که نقطه آغاز تسلط کامل سیاسی - نظامی - فرهنگی - اقتصادی آمریکا بر ملت ایران برای ۲۵ سال شد.
سرلشکر سلامی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به شرایط کنونی منطقه گفت: آمریکا در تلاش برای نوسازی سیاسی منطقه غرب آسیا در منظومه سیاستهای استعماری خود است، لذا ما آمریکا را با حمایتهای مطلق در ابعاد سیاسی، نظامی، روانی و اقتصادی از رژیم اشغالگر فلسطین میشناسیم.
وی ادامه داد: او را با بمبهایی که روز و شب بر سر مردم فلسطین و لبنان فرود میآید، میشناسیم. آمریکا را با قتلعام سیاهان و قتلعام سرخپوستها در درون جامعه آمریکا میشناسیم. آمریکا را با جورج فلوید میشناسیم و این تصویر واقعی آمریکا و شخصیت واقعی اوست که میخواهد با لعاب و صبغهای از مفاهیم شیک و جهانپسند به نام دموکراسی حمایت خود را از دیکتاتورها در جهان مخفی کند.
سرلشکر سلامی اظهار کرد: او میخواهد با مفهوم آزادی، آزادیخواهان را در همه جا به بند بکشاند. آنچه از آمریکا میشناسیم، جنگهایی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه و جهان اسلام مدیریت کرد.
* آمریکا را با شکستهایش میشناسیم
فرمانده کل سپاه پاسداران اظهار کرد: ما آمریکا را با شکستهایش میشناسیم. با شکست او در حادثه طبس وقتی که نیروهای خبره دلتا در میان توفان شن به اراده خداوند متعال سوختند، این جسد آمریکا بود که توسط ملت ایران اینگونه در توفان شن گرفتار شده بود.
سرلشکر سلامی تاکید کرد: هنگامی که آمریکا با حمایت از صدام نتوانست بر اراده سیاسی ملت ایران غالب شود و سرانجام آن دفاعمقدس ۸ ساله با شکوه و اقتدار ملت ایران به پایان رسید، این آمریکا بود که بخشی از غروب سیاسی خود را در این سرزمین و منطقه نظاره کرد.
وی افزود: امروز این آمریکا است که غروب سیاسی خود را نظاره میکند. او از زمان تولد انقلاب اسلامی تا امروز در فرسایش تدریجی و تحلیل قدرت قرار گرفته است، به نحوی ارکان قدرت رو به زوال رفتهاند و آمریکا دیگر نمیتواند اراده سیاسی خود را آنگونه که در دوران جنگ سرد بر ملتها و دولتها اعمال میکرد، حاکم کند.
فرمانده کل سپاه پاسداران عنوان کرد: آمریکا دیگر نمیتواند در جنگها پیروز شود. جهان، جهان اراده ملتهاست و دنیا، دنیای تسلط اراده کسانی است که با معنای ایمان و قلبهایشان در مقابل سیاستهای استکباری این نظام ظالمانه ایستادهاند.
* ضربات سخت حزبالله به رژیم صهیونی
سرلشکر سلامی در بخش دیگری از سخنانش به تحولات جنگ در لبنان پرداخت و گفت: شما به جنوب لبنان نگاه کنید. بعد از آن ضربات سخت که توسط رژیم صهیونیستی بر حزبالله وارد شد و شاید همگان تصور میکردند این جریان جهادی عظیم به انتها خواهد رسید، جوانان حزبالله زنده، مطمئن، با اعتماد به نفس، قوی، شجاعانه و عاشورایی راه را بر صهیونیستها بستهاند. فرمانده کل سپاه پاسداران با بیان اینکه حزبالله به شکست نخوردن قانع نیست، خاطرنشان کرد: او میخواهد رژیم صهیونیستی و دنبالهروهای بینالمللی او را در جنوب لبنان و فلسطین اشغالی دفن کند و این سرنوشت بزودی رقم خواهد خورد.
به گفته وی، اسرائیلیها و آمریکاییها نمیتوانند با قتلعام و کشتار مسلمانان راهی برای بقای سیاسی خود باز کنند. آنها مثل رژیمهای در حال فروپاشی عمل میکنند. نظامهای سیاسی وقتی به فروپاشی میرسند، کور عمل میکنند.
سرلشکر سلامی گفت: امروز رژیم صهیونیستی یک رژیم منزوی و منفور در همه عالم است، به نحوی که هیچ مقامی از هیچ کشور معتبری در جهان جز مقامات آمریکا که رژیم صهیونیستی بخش لاینفک و جزء منفصلی از سیاستها و ایالت 51 از ۵۰ ایالت آمریکاست، به این سرزمین پا نمیگذارد.
وی ادامه داد: آنها در جهان منزوی هستند، نه ورزشکارانشان، نه سیاستمدارانشان و نه هیچکس دیگر نمیتواند در هیچ نقطهای از جهان ظاهر شود.
* تاد نمیتواند نقطه اتکای رژیم باشد
سردار سلامی همانطور که از قبل اعلام کرده بود پاسخ ایران به تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی خارج از تصور آنها خواهد بود و «لولههای تاد» نیز نمیتوانند او را از حملات ما در امان نگه دارند، بار دیگر به اتکای رژیم صهیونیستی به ادوات آمریکایی و پدافند هوایی اشاره کرد و گفت: این اجسام مادی و تادها و پیکانها نمیتوانند نقطه اتکای یک رژیم برای بقای سیاسی باشند، مادامی که پیرامون آن زبانههای آتش شعله میکشند. اسرائیلیها و آمریکاییها بذرهای کینه و غضب و خشم را درون قلب و درون ایمان و سینههای ستبر جوانان و نوجوانان و حتی خردسالان مسلمان کاشتهاند. بغضهایی که الیالابد همانند شمشیرهایی علیه دشمنان اسلام به کار گرفته خواهد شد. وی ادامه داد: آنها فکر نکنند این بغضهای متراکم تنها در درون سینههای جوانان ما باقی خواهد ماند، این کینهها و بغضها تبدیل به سلاح، سازمان و تاکتیک خواهد شد و مسلمانان دیگر اجازه نمیدهند حیثیت، کرامت و عزت آنها زیر پای سلطه صهیونیزم و آمریکا قربانی و ذبح شود.
فرمانده کل سپاه پاسداران تصریح کرد: ما هم همواره به آنها هشدار میدهیم اگر رفتار خود را تغییر ندهند به سوی فروپاشی و نابودی پیش خواهند رفت. این اراده تمام امت اسلام است که بهتدریج غلبه خواهد کرد.
سرلشکر سلامی ادامه داد: ما سرانجام آنها را شکست خواهیم داد، این را صحنههای آینده خواهد گفت. میگوییم و عمل میکنیم، مطمئن باشند. ملت بزرگ ایران مطمئن، قدرتمند، عظیم، پایانناپذیر، بیانتها و پرطراوت است.
***
ایران به هر آنچه لازم است تجهیز خواهد شد
سردار سرلشکر حسین سلامی همچنین در پیامی به مناسبت یومالله 13 آبان، با بیان اینکه «در موسم گرامیداشت حماسه شکوهمند تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران به دشمن شماره یک ملت ایران و سگ هار آن رژیم تروریست و تبهکار صهیونی هشدار میدهیم»، آورده بود: مقاومت اسلامی منطقه به فضل الهی و به مدد شجاعت مجاهدان و رزمندگان مؤمن که در میدان تحولات کنونی دست برتر را دارند، پاسخ دندانشکنی به جبهه شرارت خواهد داد و در این راه جبهه مقاومت و ایران اسلامی خود را به هر آنچه برای مقابله و غلبه پیروزمندانه بر دشمن لازم است تجهیز خواهند کرد و در این راه مقدس هراسی از تهدید و عربدهکشی اشرار حاکم بر واشنگتن و تلآویو ندارند.
به نظر میرسد این بخش از پیام فرمانده سپاه، ناظر به بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از دانشآموزان و دانشجویان با ایشان بود که طی آن دیدار فرمودند: «همه بدانند در این مبارزه، هر اقدام لازم نظامی، تسلیحاتی و سیاسی برای آمادگی ملت ایران، انجام خواهد شد و مسؤولان هماکنون نیز مشغول اینگونه کارها هستند».
***
سردار فدوی: «وعده صادق 3» قطعا انجام میشود
جانشین فرماندهکل سپاه انقلاب اسلامی در پاسخ به سوالی درباره زمان عملیات «وعده صادق ۳» گفت: درباره جزئیات آن نمیتوان اظهارنظر کرد اما حتماً انجام خواهد شد.
سردار علی فدوی دیروز با حضور در دانشگاه صنعتی شریف در جمع خبرنگاران با اشاره به برخی رویکردهای دولت باکو اظهار کرد: جمهوری آذربایجان کشوری شیعه است و اشتباه حکام آنها ارتباطی با مردم ندارد، برخی مواقع حکام آنها بدون آگاهی از عواقب و منافع اقداماتی انجام میدهند که این فضا نیازمند تعامل است.
وی در پاسخ به سوالی درباره زمان عملیات «وعده صادق ۳» عنوان کرد: درباره جزئیات آن نمیتوان اظهار نظر کرد اما حتما انجام خواهد شد.
جانشین فرماندهکل سپاه بیان کرد: رژیم صهیونیستی در سال اخیر جنایات وحشیانهای را علیه غیرنظامیان در غزه و لبنان انجام داده اما تعداد شهدای نیروی حماس و حزبالله بسیار کم بوده است.
وی با بیان اینکه مراسم ۱۳ آبان هر سال پرشورتر برگزار میشود، عنوان کرد: حضرت امام خباثت آمریکا را در دهه ۴۰ عنوان کردند و هر سال شاهد تجلی روحیه استکبارستیزی در این روز هستیم.
سردار فدوی همچنین در سخنرانی خود در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، با بیان اینکه آمریکاییها سردمدار جبهه باطل هستند، افزود: یکی از خاصیتهای جنگ غزه این است که مردم دنیا متوجه شدند ۷۶ سال به آنها دروغ گفتهاند. همه فهمیدند رژیم صهیونیستی اشغالگر است و در این سالها زنان و کودکان بیگناه بسیاری را به شهادت رسانده و سرزمینی را غصب کرده.
وی تاکید کرد: به اذعان خود صهیونیستها در بیش از ۹۱ درصد کشورها علیه رژیم صهیونیستی تظاهرات و راهپیمایی شده است و انشاءالله آگاهی ملتها از جنایات صهیونیستها هر روز بیشتر میشود.
جانشین فرمانده کل سپاه گفت: برخی کشورهای عرب در مقابل جنایتهای رژیم صهیونیستی نه تنها حرکتی نمیکنند، بلکه به این آدمکشها کمک میکنند. اینها جزو عجایب عالم است. ۵۰ هزار نفر شهید و بیش از ۱۰ هزار نفر مفقود شدهاند و در این میان ۲۰ هزار نفر کودکند.
سردار فدوی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: یک طرف جرثومه جبهه باطل و سردمدار جبهه باطل است که امکان ندارد در یک روالی منفعت یک کشور و مردم دنیا را مدنظر قرار بدهد و فقط منفعت خودش مهم است. این طرف نماد جبهه حق است و همه عالم این را فهمیدهاند.
وی افزود: بدانید پای مظلوم ایستادن هزینه دارد و این دستور قرآن است که میگوید شما پای مظلوم باید بایستید و با ظالم مبارزه کنید؛ هم دستور قرآن است هم دستور قانون اساسی ما است و همه مسؤولان به دنبال این مطلب هستند.
سردار فدوی با بیان اینکه ما از مظلوم دفاع و با ظالم مبارزه کردیم؛ ۴۶ سال است این کار را میکنیم و تا آخر هم در این مسیر خواهیم بود، در پایان خاطرنشان کرد: ما الان بیش از ۴۰ هزار پاسدار شهید داریم ولی قائل هستیم این راه درست است؛ باید طرف درست تاریخ ایستاد.
ارسال به دوستان
هلاکت ۱۰۰ صهیونیست در لبنان
چرا حزبالله میتواند اینقدر تلفات بگیرد؟
مهدی گرگانی: 34 روز از آغاز تهاجم زمینی ارتش صهیونیستی به جنوب لبنان میگذرد. ارتش اشغالگر در تاریخ یکم اکتبر (10 مهر) به امید به دستیابی به اهداف اعلامی خود، 5 لشکر را روانه مرز شمال فلسطین اشغالی کرد؛ بعدها یک تیپ نظامی نیز به آنها اضافه شد اما این روزها محافل امنیتی و سیاسی صهیونیستی از آتشبس و توقف عملیات سخن میگویند. این محافل اذعان دارند نبرد با حزبالله کاملا برخلاف برنامهها، طرحها و پیشبینیها پیش رفته است. همانطور که ذکر شد، رژیم صهیونیستی ۵ لشکر نظامی شامل ۷۰ هزار نیروی مجهز به انواع مختلف تسلیحات، از جمله صدها تانک «مرکاوا» و پهپادهای شناسایی و پشتیبانی هوایی 24 ساعته را به کار گرفته است اما واقعیات میدانی به دور از هر گونه شعار و ادعا، صحنه نبرد را کاملا به نفع حزبالله نشان میدهد.
اتاق عملیات مقاومت اسلامی لبنان روز جمعه در گزارشی اعلام کرد طی درگیریهای مرزی 100 نظامی اشغالگر را هلاک و 900 نفر را مجروح کرده است؛ 42 دستگاه تانک مرکاوا نیز منهدم شدهاند. منابع صهیونیست از جمله روزنامه یدیعوت آحارانوت در گزارش روز شنبه خود نیز به رغم سانسور شدید اخبار نظامی، هلاکت 37 نظامی را طی ماه اکتبر تأیید کردند.
«نابودی زیرساختهای حزبالله در مجاورت مرز»، «ایجاد منطقه حائل به عمق 5 کیلومتر»، «بازگشت ۱۰۰ هزار شهرکنشین آوارهشده به شهرکهای شمال» و «انهدام توانایی حزبالله برای شلیک موشک» مهمترین اهداف تهاجم زمینی اعلام شده بود که صحنه فعلی جنگ شکست کامل این اهداف را نشان میدهد.
اما دلیل ناکامی ارتش صهیونیستی در مصاف با رزمندگان حزبالله چیست و چه عاملی باعث شده است رسانههای عبریزبان به شکل روزانه اخبار تلفات گسترده ارتش صهیونیستی را در مرز لبنان مخابره کنند؟ در واقع حزبالله چگونه میتواند از ارتش اشغالگر تلفات زیادی بگیرد؟
چند عامل اصلی در این امر دخیل است. از عوامل جغرافیایی و توپوگرافی منطقه نبرد تا عوامل روانی نیروهای درگیر ۲ طرف، شرایط میدانی را به نفع مقاومت کرده است.
در ابتدا باید گفت ورود ارتش صهیونیستی به جنوب لبنان، کاملا با «دکترین دفاعی حزبالله برای هرگونه نبرد زمینی» مطابقت دارد. مسأله «دفاع» در علوم نظامی «انتظار کشیدن برای دستیابی به بهترین فرصت در شرایط متغیر با در نظر گرفتن همه احتمالات جهت ضربه به دشمن» معنا میشود. بر اساس این راهبرد، مقاومت لبنان از دفاع انعطافپذیر بهره میبرد، رزمندگان حزبالله با تسلط بر منطقه نبرد، حتی در مواردی به دشمن اجازه پیشروی تا نقطه از پیش تعیینشده را میدهند، سپس از کمین خارج شده، ناگهان ظاهر میشوند، نظامیان صهیونیست را در تله آتش سنگین گرفتار میکنند و به مخفیگاههای خود بازمیگردند.
مسأله قابل توجه این است: رزمندگان حزبالله بویژه تیپ رضوان سالهای سال است خود را برای نبرد در این منطقه آماده کردهاند، تپه به تپه و دره به دره را بارها بالا و پایین رفته و متر به متر منطقه را میشناسند و انواع تاکتیکهای دفاعی و تهاجمی را تمرین کردهاند. بر همین اساس عنصر غافلگیری برای رزمندگان مقاومت معنایی ندارد و بالعکس غافلگیری از مهمترین ابزارهای در دست حزبالله علیه مهاجمان اشغالگر به شمار میرود.
علاوه بر ماهیت محیط درگیری، حزبالله طی سالهای متمادی با حفر تونل، سنگرهای مخفی و ذخیرهسازی سلاح در نقاط سری، بیش از پیش محیط را به نفع خود رقم زده است. شرایط جغرافیایی منطقه هم برای تیپهای زرهی دشمن، بزرگترین مانع به شمار میرود، به طوری که ارتش اشغالگر برای اشغال هر بلندی و تپهای تنها مجبور است از پیادهنظام بهره ببرد.
نکته دیگر در چرایی تلفات گستره ارتش صهیونیستی به خستگی نیروهای اشغالگر و در مقابل آمادگی کامل رزمندگان حزبالله بازمیگردد. تمام ۵ لشکر گسیلشده به جنوب لبنان، پیش از آن در غزه حضور داشته و بشدت فرسوده شدهاند. بسیاری از نیروهای مهاجم علاوه بر خستگی، از لحاظ روانی نیز بشدت تحلیل رفتهاند؛ جنگ شهری غزه، موجب پدیدار شدن موارد بیسابقهای از بیماریهای روحی ـ روانی در میان نظامیان اشغالگر شده است. هزاران نظامی صهیونیست پس از بازگشت از غزه در مراکز رواندرمانی تحت معالجه قرار گرفته و عارضه «PTSD» (اضطراب و استرس پس از حادثه) گریبانگیر آنها شده است. طبق آمار رسمی ارتش اشغالگر که به شدت با سانسور و ملاحظات نظامی، امنیتی و اجتماعی اعلام میشود، تا ماه مه، 10 نظامی بازگشته از غزه خودکشی کردهاند، به طوری که «آهارون برگمن» دانشمند سیاسی در کالج کینگ لندن که ۶ سال در ارتش اسرائیل، از جمله در جنگ لبنان در سال ۱۹۸۲ حضور داشته، در مصاحبه با شبکه سیانان گفت: «جنگ غزه مانند هیچ جنگ دیگری که اسرائیل انجام داده، نیست».
روزنامه هاآرتص در گزارشی در ماه جولای نوشت: هیچ یک از نظامیان حاضر در غزه، دیگر آن فرد سابق نخواهد شد.
اکنون تصور کنید تمام نظامیان صهیونیست درگیر در جنوب لبنان، با چنین روحیات جامانده از غزه به مصاف رزمندگانی رفتهاند که در اوج روحیه و بر اساس مفهوم والای شهادت و معنای «احدی الحسنیین» میجنگند: «اگر شهید شوند سعادتمند و اگر پیروز شوند، مفتخر خواهند بود»؛ آنها از مرگ نمیترسند و همزمان حس قوی انتقام خونهای پاک بزرگان مقاومت بویژه رهبر بینظیرشان آیتالله شهید سیدحسن نصرالله بزرگ، درونشان شعلهور است.
ارسال به دوستان
دیدار خانوادههای شهدای شرارت اخیر رژیم صهیونیستی با رهبر انقلاب
حریم امن
* رهبر انقلاب: اجر خانوادههای شهدا از شهدا کمتر نیست/ * همسر شهید جهاندیده: آمدهام عرض کنم به حمزهام قول دادم اشک نریزم؛ مگر اشک شوق اقامه نماز به امامت شما در مسجدالاقصی
گروه سیاسی: حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی ظهر دیروز در دیدار خانوادههای شهدای نیروی پدافند هوایی ارتش که در شرارت اخیر رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند، مقام این شهدا را عالی دانستند و گفتند: همه شهدا در جایگاه ممتاز و در جوار پروردگار از نعمت الهی برخوردار هستند اما شهادت این عزیزان به دلیل دفاع از کشور و ملت در مقابله مستقیم با رژیم صهیونیستی که خبیثترین دشمن اسلام است، شهادت برجسته و مهمی است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای همچنین برای خانوادههای این شهدا صبر و آرامش دل مسألت کردند و افزودند: اجر خانوادههای شهدا از شهدا کمتر نیست.
در این دیدار خانوادههای شهیدان حمزه جهاندیده، محمدمهدی شاهرخیفر، مهدی نقوی و سجاد منصوری حضور داشتند.
***
دختر شهید حمزه جهاندیده: به بابای شهیدم افتخار میکنم
دیدار خانواده شهدای پدافند هوایی ارتش که در شرارت اخیر رژیم صهیونیستی در حمله به نقاطی از کشورمان به شهادت رسیدند، صحنههای زیبایی از تکریم و مهربانی رهبر معظم انقلاب نسبت به فرزندان و خانوادههای این شهدای گرانقدر را در خود داشت، بویژه شیرینزبانیهای دختر ۷ ساله شهید حمزه جهاندیده که درباره پدر شهیدش گفت: بابام قول داد همیشه مراقب ما باشه. رفت تا ما در امان باشیم. بهش افتخار میکنم که شهید شده.
در همین لحظه رهبر انقلاب از دختر شهید خواستند جلوتر برود و ایشان فرزند شهید را مورد تفقد قرار دادند. همچنین ایشان درگوش نوزاد شهید جهاندیده اذان و اقامه خواندند.
در ادامه همسر شهید جهاندیده متنی را در حضور رهبر انقلاب قرائت کرد. همسر شهید گفت: رهبرم! من همسر سرگرد شهید حمزه جهاندیده هستم. از خوزستان دیار شهید هاشمیها، سرزمین نخلهای بیسر، علمالهدیها، دقایقیها، جهانآراها و بقاییها خدمتتان شرفیاب شدهام.
رهبرم! مولایم! آمدهام تا با زیارت سیمای نورانی شما، بغض و حزن و اندوه و هجران شهیدم را به همراه پیکر تکهتکه همسرم به خاک سرد بسپارم.
ولیامر مسلمین! آمدهام بگویم شرمندهام، خجالتزدهام که حمزه من در راه صیانت و حراست از اسلام و نظام و رهبری رفت، لکن مجال همراهی من و طفلانم نبود. حضرت آقا! آمدهام عرض کنم به حمزهام قول دادم اشک نریزم؛ مگر اشک شوق اقامه نماز به امامت شما در مسجدالاقصی.
آقایم! آمدهام تا بگویم اگر پیکر همسر شهیدم را به خاک سپردم اما این مرز و بوم پر از شیران حمزهصفت است.
پدرم! آقایم! آمدهام تا سلام گرم خوزستان قهرمان را به فرمانده کل قوا ابلاغ نمایم.
حضرت آقا! آمدهام تا بگویم حمزهها پوتینها را آماده، فانسقهها را بسته و سلاح بر دوش نهاده آمادهاند تا با فرمان مولایشان این رژیم جعلی و منحوس را از نقشه جغرافیایی برای همیشه حذف کنند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» اخبار افزایش قیمت کالاهای اساسی بویژه انرژی و تأثیر آن بر انتظار تورمی را بررسی کرد
سوختِ انتظارات تورمی
گروه اقتصادی: هرگونه اخبار افزایش قیمت در کالاهای اساسی بویژه کالاهای پایه نظیر بنزین به طور مستقیم بر زندگی روزمره آحاد جامعه تأثیر میگذارد. با توجه به اطلاعات، اخبار و مصاحبههایی که طی روزهای اخیر در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر شده است بویژه مصاحبهای که یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به نقل از وزیر نفت بیان کرده است، برداشت مردم این است که دولت سال آینده تصمیم به افزایش قیمت بنزین دارد.
با وجود اینکه این اخبار از سوی روابط عمومی وزارت نفت با صدور اطلاعیهای تکذیب شد ولی چنین اخباری خواسته یا ناخواسته اثر خود را بر تورم انتظاری در عموم مردم خواهد گذاشت.
روابط عمومی وزارت نفت در تکذیبیه این اخبار نوشت: سخنان یکی از نمایندگان مجلس درباره اظهارنظر وزیر نفت پیرامون افزایش قیمت بنزین تکذیب میشود و نقل قول منتشرشده به نام وزیر نفت صحیح نیست و اساسا موضوع تعیین قیمت حاملهای انرژی از جمله بنزین در زمره سیاستگذاریهای بالادستی است و در این زمینه وزارت نفت صرفا مجری تصمیمهای ابلاغی دولت و مجلس است.
در راستای همین اخبار چندی پیش و پس از ارائه کلیات بودجه به مجلس، حسین صمصامی، عضو کمیسیون اقتصادی، در مخالفت با لایحه بودجه سال آینده اعلام کرد: با توجه به مستندات موجود در لایحه بودجه 1404، دولت برنامهریزی کرده قیمت بنزین را ۴۰ درصد افزایش دهد. به گفته وی، دولت ۲۰ هزار میلیارد تومان درآمد از محل این افزایش قیمت در نظر گرفته است.
* نظر مردم درباره افزایش قیمت بنزین چیست؟
از آنجا که مردم جامعه هدف در اجرای سیاستهای دولت هستند، نظرات آنها میتواند به عنوان بهترین معیار برای ارزیابی وضعیت اقتصادی مورد توجه مسؤولان قرار بگیرد. گروه اقتصادی «وطن امروز» نیز در این گزارش سعی دارد با تکیه بر نظرات مردمی در شبکههای مجازی و بازخوردهایی که از خوانندگان دریافت کرده است انتظارات تورمی عمومی درباره افزایش قیمت کالاهای اساسی بویژه بنزین را به مسؤولان انتقال دهد.
پس از بررسی پستها و کامنتهای موجود در فضای مجازی که زیر پستهای افزایش قیمت بنزین رصد شده به این نتیجه خواهیم رسید که برخی مردم بر این باورند که قیمت بنزین باید افزایش یابد. یکی از پیشنهادها این است که سهمیهبندی بنزین از خودرو به کارت ملی تغییر کند، همچنین قیمت بنزین غیرسهمیهای به حداقل ۱۵۰۰۰ تومان برسد که معادل نصف قیمت جهانی است. این گروه که البته در اقلیت هستند معتقدند در طول ۵ سال باید به تدریج قیمت بنزین به نرخ جهانی نزدیک شود. در مقابل، عدهای دیگر با این افزایش قیمت مخالف هستند. حرف کلی مخالفان این است که دولت میتواند کسری خود را از محلهای دیگری جبران کند و نیازی به تغییر قیمت بنزین نیست. وی تأکید کرد تغییر قیمت بنزین «آتش بازی با سفره مردم» است و امکان دارد فشار بیشتری بر معیشت خانوارها وارد کند.
برخی کاربران شبکههای اجتماعی نیز با انتقاد از وضعیت اقتصادی کشور اظهار کردند: اگر سهمیه بنزین خودروهای شخصی افزایش یابد و قیمت جدیدی تعیین شود، مردم قیمت کالاها را بر اساس نرخ بنزین آزاد محاسبه خواهند کرد. این مساله پیشتر نیز رخ داده و نشاندهنده عدم تطابق بین قیمت سهمیهای و آزاد بنزین است. به گفته این کاربران، قیمت سهمیهای بنزین برای حمل و نقل است و قیمت آزاد برای محاسبه هزینه تمامشده کالاها.
برخی کاربران ایرانی هم به عدم تطابق بین افزایش حقوق و قیمتهای جهانی اشاره و سوالی که مطرح کردند این بود: چرا دولت سعی نمیکند حقوقها را به قیمتهای جهانی نزدیک کند. این اظهارات گویای نگرانی مردم از نابرابریهای اقتصادی و عدم تناسب بین درآمدها و هزینههای زندگی است.
* کارشناسان چه راهکارهایی برای این موضوع ارائه میدهند؟
کارشناسان انرژی بر این باورند با تغییر در سیاستها، دولت میتواند به درآمد مورد نیاز خود دست یابد و در عین حال، نیازی به تغییر قیمت بنزین نخواهد بود. این تغییرات میتواند شامل بهینهسازی مصرف انرژی، کاهش هزینهها و افزایش کارایی در برنامهریزیهای اقتصادی باشد.
* بررسی شیوههای جدید سهمیهبندی بنزین و تأثیرات آن بر مصرف و قاچاق
در ماههای اخیر، تعداد قابل توجهی از کارشناسان در زمینه سهمیهبندی بنزین اظهار نظر کرده و بر این نکته تأکید داشتهاند که تغییر شیوه سهمیهبندی به هر فرد میتواند به صرفهجویی در مصرف بنزین منجر شود. این تغییر میتواند بدون نیاز به افزایش قیمت بنزین، به دولت کمک کند بخشی از کسری بودجه خود را جبران کند.
* چالشهای حوزه انرژی؛ از قاچاق تا ناترازی
امروز یکی از عمدهترین مشکلات کشور قاچاق بنزین است که بار این معضل به دوش مصرفکنندگان گذاشته میشود. کارشناسان بر این باورند اگر این مشکل با سیاستهای غیرقیمتی و مدیریت صحیح برطرف شود، نیازی به افزایش قیمت بنزین نخواهد بود. به مرور زمان، مصرفکنندگان نسبت به قیمت بنزین بیتفاوت خواهند شد و تنها آثار منفی آن بر معیشت خانوادهها باقی خواهد ماند.
نایبرئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در اظهاراتی به بررسی وضعیت واردات بنزین و تأثیر آن بر قیمت این سوخت در سال ۱۴۰۴ پرداخت. مهرداد لاهوتی گفت: برای واردات بنزین در سال جاری ۹۰ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده بود اما برای سال آینده این رقم به ۶۵ هزار میلیارد تومان کاهش یافته است. لاهوتی تأکید کرد این تغییر به وضوح نشاندهنده احتمال افزایش قیمت بنزین در سال آینده است.
* تحلیل کاهش بودجه واردات بنزین
لاهوتی در پاسخ به این پرسش که آیا مجلس با عدم افزایش نرخ بنزین برای سال آینده موافقت خواهد کرد یا خیر، گفت: موضوع کاملا روشن است. دولت در شرایط عادی، برای سال آینده باید این رقم را تا ۱۲۰ هزار میلیارد تومان افزایش میداد، کاهش پیشبینی شده واردات بنزین به ۶۵ هزار میلیارد تومان به معنای برنامهریزی برای افزایش قیمت است.
وی همچنین افزود: در شرایط کنونی، صرفهجویی در مصرف بنزین غیرممکن به نظر میرسد. خودروهای موجود در کشور تغییر نکردهاند و هیچ گونه بهبودی در وضعیت حملونقل عمومی مشاهده نمیشود. به همین دلیل، انتظار صرفهجویی و کاهش مصرف بنزین غیرواقعی است و در نتیجه، گزینه افزایش قیمت بنزین مطرح میشود.
نایبرئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در ادامه به جلسه اخیر کمیسیون تلفیق اشاره کرد و گفت: آقای پاکنژاد، وزیر نفت، به نمایندگان اعلام کرد گزینههایی برای نحوه افزایش قیمت بنزین مطرح شده است. وی ابراز نگرانی کرد که به نظر میرسد مجلس در این موضوع بیهویت شده و تصمیمات مربوط به قیمت بنزین در جاهای دیگر اتخاذ میشود.
لاهوتی تصریح کرد: وزیر نفت به ما گفت در تلاش برای یافتن راهکاری برای افزایش نرخ بنزین هستیم اما چرا باید به مردم دروغ بگوییم؟ واقعیت این است که دولت به دنبال راهی برای افزایش قیمت بنزین است.
* نقش مجلس در تعیین قیمت بنزین
لاهوتی افزود: اگر مجلس پیشنهاد ۶۵ هزار میلیارد تومانی دولت در لایحه بودجه برای واردات بنزین را تأیید کند، به معنای تأیید افزایش قیمت بنزین است. او پیشنهاد کرد که مجلس میتواند با کاهش هزینههای غیرضرور در بخشهای دیگر، این رقم را به ۱۰۰ هزار میلیارد تومان افزایش دهد.
وی در پایان تأکید کرد: اگر مجلس عدد ۶۵ هزار میلیارد تومان برای واردات بنزین را رد کند و آن را افزایش دهد، به معنای مخالفت با افزایش نرخ بنزین در سال آینده خواهد بود. دولت در این زمینه اختیار دارد اما مجلس باید به دقت به این موضوع توجه کند.
* موضوع قیمت بنزین نیاز به مدیریت دقیق و سیاستگذاری درست دارد
منصور شکراللهی، عضو کمیسیون انرژی مجلس چندی پیش در گفتوگو با «وطن امروز»، به چالش ناترازی انرژی اشاره کرد و گفت: «این ناترازی نه تنها در بخش بنزین، بلکه در سایر بخشها مانند برق نیز مشهود است». مدیریت این ناترازیها نیازمند صرفهجویی عمومی و رعایت استانداردها در مصرف انرژی است. این موضوع نشاندهنده ضرورت تغییر رویکرد در سیاستهای انرژی کشور است.
شکراللهی در ادامه درباره طرح تخصیص بنزین به نفر اظهار کرد: «این طرح میتواند به عدالت اجتماعی نزدیکتر باشد، زیرا میتواند دسترسی بیشتری به بنزین برای مردم فراهم کند». با این حال، وی هشدار داد که این موضوع نیازمند بررسیهای کارشناسی دقیقتری است، زیرا نیمی از مردم ممکن است به این سهمیه نیازی نداشته باشند و این موضوع میتواند بر عدالت اجتماعی تأثیر منفی بگذارد.
شکراللهی همچنین درباره تأثیر اجرای طرح تخصیص بنزین بر قاچاق سوخت گفت: «یکی از نگرانیها این است که حتی با اجرای این طرح، قاچاق سوخت همچنان ادامه یابد». لذا لازم است تصمیمهای هوشمندانهای اتخاذ شود که هم عدالت اجتماعی را رعایت کند و هم جلوی قاچاق بنزین را بگیرد.
این عضو کمیسیون انرژی تأکید کرد دولت و نظام هنوز سوبسیدهای زیادی در بخش بنزین و به طور کلی سوخت ارائه میدهند. وی خاطرنشان کرد: «این موضوع نیاز به مدیریت دقیق و سیاستگذاری درست دارد». شکراللهی امیدوار است با اتخاذ تصمیمات منطقی و صحیح در دولت و مجلس، مشکلات ناشی از ناترازی و مصرف بالای سوخت حل و فصل شود.
* فشار تغییر قیمت کالاهای اساسی نباید بر دوش مردم باشد
به طور کلی افزایش قیمت بنزین موضوعی است که نگرانیهای جدی بین مردم و کارشناسان ایجاد کرده است. در حالی که برخی بر لزوم افزایش قیمت بنزین تأکید دارند، دیگران معتقدند این تغییرات تنها به افزایش بار اقتصادی بر دوش مردم منجر خواهد شد. در این شرایط، دولت باید با دقت بیشتری به سیاستهای اقتصادی خود نگاه کند تا ضمن تأمین نیازهای مالی، فشار کمتری بر معیشت مردم وارد کند.
از دیدگاه مردم با توجه به اظهارات مهرداد لاهوتی، حسین صمصامی و منصور شکراللهی و سایر اظهارنظرها در روزهای اخیر، تغییرات پیشبینیشده در بودجه واردات بنزین، به نظر میرسد احتمال افزایش قیمت بنزین در سال ۱۴۰۴ وجود دارد. این موضوع نه تنها بر معیشت مردم تأثیرگذار خواهد بود، بلکه نیازمند تصمیمگیریهای هوشمندانه و مسؤولانه از سوی دولت و مجلس است.
ارسال به دوستان
نقدی بر طرح «تقویت نظام آموزش و پرورش» که توسط مرکز پژوهشها به مجلس ارائه شده است
تهدید تجاریسازی برای آموزش
حامد سرلکی: طرح ۱۰ مادهای «تقویت نظام آموزش و پرورش» که اخیرا در مرکز پژوهشهای مجلس طراحی و به مجلس ارائه شده است، بهدنبال ایجاد یک معاونت اقتصادی در وزارت آموزش و پرورش و تبدیل مدارس به واحدهای اقتصادی است. این رویکرد بهدنبال تنوعبخشی به منابع مالی وزارتخانه است اما بهنظر میرسد این طرح عواقب جدی و منفی برای نظام آموزش عمومی کشور خواهد داشت. در این گزارش، به بررسی دقیقتر محورهای ضعف این طرح و اثرات آن بر نظام آموزش و پرورش میپردازیم و به بندهای مختلف طرح بهعنوان مرجع استناد خواهیم کرد.
۱- تبدیل مدارس به واحدهای اقتصادی
ایده تبدیل مدارس به واحدهای اقتصادی و درآمدآفرین، نهتنها به معنای تجاریسازی آموزش است، بلکه میتواند به تضعیف اهداف اصلی آموزش و پرورش، یعنی تربیت نسلهای آینده با ارزشهای انسانی و اجتماعی، منجر شود.
تجاریسازی آموزش: در بند یک طرح آمده است که «مدارس بهعنوان واحدهای اقتصادی در نظر گرفته شوند و درآمدآفرین باشند». این رویکرد بهوضوح نشاندهنده تجاریسازی آموزش است که میتواند به کاهش کیفیت آموزش منجر شود. وقتی مدارس بهجای تمرکز بر یادگیری و پرورش دانشآموزان بهدنبال جذب منابع مالی باشند، اولویتها تغییر میکند و کیفیت آموزشی کاهش مییابد.
کاهش انگیزه معلمان: معلمان ممکن است به جای اینکه بر یادگیری و تربیت دانشآموزان تمرکز کنند، به دنبال تحقق اهداف مالی و درآمدزایی باشند. این مساله میتواند انگیزه معلمان را کاهش دهد و منجر به افت کیفیت تدریس شود.
۲- رتبهبندی مدارس بر اساس درآمدآفرینی
رتبهبندی مدارس بر اساس میزان درآمدآفرینی آنها، بهطور طبیعی به نابرابریهای بیشتر در نظام آموزشی منجر خواهد شد.
تداوم نابرابریها: در بند ۲ طرح ذکر شده است: «مدارس براساس مجموعهای از شاخصها؛ از جمله میزان درآمدآفرینی آنها، رتبهبندی شوند». این رویکرد نهتنها عدالت آموزشی را زیر سؤال میبرد، بلکه میتواند به افزایش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی منجر شود. مدارس در مناطق مرفهتر با امکانات بیشتر، براحتی میتوانند درآمد بیشتری کسب کنند و این موضوع باعث میشود مدارس در مناطق کمبرخوردار به طور جدیتر تحت فشار قرار گیرند.
ایجاد رقابت ناسالم: این نوع رتبهبندی میتواند به ایجاد رقابت ناسالم بین مدارس منجر شود؛ جایی که برخی مدارس برای بقا و تأمین منابع مالی، ممکن است به رفتارهای غیراخلاقی متوسل شوند.
۳- توزیع منابع عمومی به نفع مدارس با رتبه بالاتر
توزیع منابع عمومی به نفع مدارس با رتبه بالاتر، به معنای نادیدهگرفتن نیازهای مدارس در مناطق محروم و کمبرخوردار است.
تداوم چرخه فقر آموزشی: در بند ۳ طرح آمده است: «منابع عمومی هم به نفع مدارس با رتبه بالاتر توزیع شود». این اقدام میتواند به تداوم چرخه فقر آموزشی منجر شود و فرصتهای برابر برای همه دانشآموزان فراهم نکند. در عوض، باید منابع بهگونهای توزیع شوند که به همه مدارس، بویژه مدارس در مناطق محروم، کمک شود.
حذف تدریجی مدارس ضعیف: مدارس ضعیفتر که بهدلیل موقعیت جغرافیایی یا اقتصادی خود نتوانستهاند درآمدزایی کنند، بیشتر تحت فشار قرار خواهند گرفت و ممکن است بهدلیل عدم دسترسی به منابع کافی، بهتدریج بسته شوند.
۴- رسمیت دادن به روندهای ضداجتماعی و مخرب
این طرح عملا به رسمیت دادن به روندهای ضداجتماعی و مخرب در نظام آموزش عمومی کشور است.
تجربههای ناموفق گذشته: از اواسط دهه ۸۰، روندهایی مانند خصوصیسازی و تجاریسازی در آموزش عمومی آغاز شده است که بهتدریج منجر به کاهش کیفیت و افزایش نابرابریها در دسترسی به آموزش شدهاند. این طرح به جای اصلاح این روندها، آنها را تشدید میکند و بهطور جدی به آینده نظام آموزش و پرورش آسیب میزند.
ایجاد فضای آموزشی غیرمساعد: با تجاریسازی آموزش، فضای آموزشی بهجای اینکه به عنوان محیطی برای یادگیری و پرورش شخصیت دانشآموزان باشد، به فضایی برای رقابت مالی تبدیل میشود که میتواند به کاهش انگیزههای مثبت در یادگیری و تعاملات اجتماعی بین دانشآموزان منجر شود.
۵- عدم توجه به نیازهای واقعی نظام آموزشی
این طرح بهجای تمرکز بر نیازهای واقعی نظام آموزشی، همچون بهبود کیفیت آموزش، تربیت معلمان باکیفیت و تأمین زیرساختهای مناسب، تنها به دنبال تأمین منابع مالی است.
غفلت از زیرساختهای آموزشی: در بند ۴ طرح بهصراحت اشاره شده است: «وزارتخانه باید بهدنبال تنوعبخشی به منابع خود باشد». در حالی که نیاز به تأمین زیرساختهای آموزشی و افزایش کیفیت تدریس در مدارس ضروری است، این طرح بهجای توجه به این مسائل، روی درآمدزایی تمرکز کرده است. این مساله میتواند به ایجاد مدارس با کیفیت پایین و ناتوان در ارائه خدمات آموزشی مناسب منجر شود.
تأمین معلمان با کیفیت: برای بهبود کیفیت آموزش، نیاز به تربیت معلمان باکیفیت و تأمین آموزشهای مداوم برای آنها وجود دارد. در بند ۵ طرح، بهجای تمرکز بر این نیازها، بر درآمدزایی و تجاریسازی متمرکز شده است.
۶- اثرات اجتماعی و فرهنگی
تجاریسازی آموزش و تبدیل مدارس به واحدهای اقتصادی میتواند اثرات اجتماعی و فرهنگی جدی روی جامعه داشته باشد.
کاهش سرمایه اجتماعی: با تجاریسازی آموزش، روابط اجتماعی بین دانشآموزان و معلمان تحت تأثیر قرار میگیرد. این موضوع میتواند به کاهش سرمایه اجتماعی و تعاملات مثبت در جامعه منجر شود.
تضعیف هویت فرهنگی: آموزش باید بهعنوان یک ابزار برای انتقال فرهنگ و ارزشهای اجتماعی عمل کند. با تمرکز بر درآمدزایی، ممکن است ارزشهای فرهنگی- اجتماعی به حاشیه رانده شوند و هویت فرهنگی جامعه تحت تأثیر قرار گیرد.
برآیند: طرح «تقویت نظام آموزش و پرورش» با رویکرد تجاریسازی و تبدیل مدارس به واحدهای اقتصادی، نهتنها به بهبود کیفیت آموزش و پرورش منجر نخواهد شد، بلکه میتواند به افزایش نابرابریها، تضعیف عدالت آموزشی و تداوم چرخه فقر آموزشی کمک کند. بهجای این نوع رویکردها، نیاز است سیاستگذاران بهدنبال اصلاحات واقعی و بنیادین در نظام آموزش و پرورش باشند که بر پایه عدالت اجتماعی و کیفیت آموزشی بنا شده باشد. این طرح بهوضوح نگرانکننده است و باید بهطور جدی مورد بازنگری قرار گیرد تا از آسیبهای جدی به نظام آموزش و پرورش کشور جلوگیری شود.
پیشنهادات جایگزین:
افزایش بودجه عمومی آموزش: بهجای تجاریسازی، دولت باید به دنبال افزایش بودجه عمومی برای آموزش باشد. این بودجه میتواند به تأمین تجهیزات، بهبود زیرساختها و افزایش حقوق معلمان اختصاص یابد. کشورهایی مانند فنلاند با سرمایهگذاری در آموزش عمومی و تأمین منابع کافی، توانستهاند به نتایج قابلتوجهی در کیفیت آموزش دست یابند.
توسعه مشارکتهای اجتماعی: ایجاد مشارکتهای مؤثر با نهادهای غیردولتی و جامعه مدنی میتواند به تأمین منابع مالی و انسانی برای مدارس کمک کند. این مشارکتها میتوانند بهعنوان یک منبع پایدار برای تأمین نیازهای آموزشی عمل کنند.
مدلهای آموزشی موفق: بررسی و الگوگیری از مدلهای موفق آموزشی در کشورهای دیگر، مانند سوئد و کانادا، که بر پایه عدالت اجتماعی و کیفیت آموزشی بنا شدهاند، میتواند به ما کمک کند راهکارهای مؤثری برای بهبود نظام آموزش و پرورش کشورمان پیدا کنیم.
سوئد: این کشور با تأکید بر آموزش رایگان و باکیفیت برای همه، بویژه در دورههای ابتدایی و متوسطه، توانسته است نابرابریهای آموزشی را کاهش دهد. سوئد همچنین به معلمان خود آموزشهای مداوم ارائه و به آنها آزادی عمل در تدریس میدهد که به ارتقای کیفیت آموزش کمک میکند.
کانادا: در کانادا، سیستم آموزشی بر پایه عدالت اجتماعی بنا شده است. دولتهای استانی به طور مساوی منابع مالی را به مدارس تخصیص میدهند و این باعث میشود مدارس در مناطق کمبرخوردار نیز به منابع کافی دسترسی داشته باشند، همچنین برنامههای حمایتی برای دانشآموزان با نیازهای ویژه و برنامههای آموزشی چندفرهنگی به منظور ارتقای شمولیت اجتماعی در نظر گرفته شده است.
توجه به آموزش معلمان: تأمین آموزشهای مداوم و باکیفیت برای معلمان به منظور ارتقای کیفیت تدریس و یادگیری ضروری است. این اقدام میتواند به افزایش انگیزه معلمان و بهبود کیفیت آموزش در مدارس منجر شود.
در نهایت، برای ارتقای کیفیت آموزش و تحقق عدالت آموزشی، نیاز به یک رویکرد جامع و چندجانبه داریم که بر پایه تأمین منابع مالی پایدار، ارتقای کیفیت آموزش و توجه به عدالت اجتماعی بنا شده باشد. این رویکرد میتواند به ایجاد یک نظام آموزشی منسجم و مؤثر منجر شود که به نیازهای واقعی دانشآموزان و جامعه پاسخگو باشد.
ارسال به دوستان
رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی میجنگد یا با مردم ایران؟
سیاستزدایی از مفهوم مردم
حمید ملکزاده: در میان همه علوم، مجموعه علوم انسانی با معضلات ناشی از ابهام در مفاهیم مواجه است؛ تا جایی که تقریبا بدون داشتن دانش قبلی درباره وفاداریهای مفهومی، افرادی که به گفتوگو درباره سیاست میپردازند و وفاداریهایی که به نحوی آگاهانه یا ناخودآگاه انتخاب شدهاند، نمیتوان مطمئن بود که درباره چه چیزی صحبت میکنند. این ابهام از بنیادیترین مفاهیم سیاست و از بنیادینترین آنها یعنی خود مفهوم سیاست، تا مفاهیم دیگری مانند عدالت، آزادی، قانون و جز اینها را در بر میگیرد. در میان همه این مفاهیم، مفهوم مردم قرار دارد؛ مفهومی به غایت مبهم و البته پرکاربرد که در گفتارهای مختلف معانی متفاوتی پیدا میکند. از این جهت هر بار با عبارتی درباره مردم، یا از زبان مردم مواجه میشویم باید با وسواس بسیار زیادی نسبت به آنچه گوینده یا نویسنده از آن افاده میکند برخورد کنیم. تاریخ ایران در دوران مدرن پر از گلوهایی است که هر کدام به نوعی مدعی صدای مردم بودهاند.
* اسب تروای مردم
احتمالا دقیقترین گزارشی که در این زمینه در اختیار داریم را میشود در کتاب «مقاومت شکننده» اثر جان فوران پیدا کرد؛ جایی که در آن فوران توضیح میدهد چطور سازمان بیشکل جامعه ایرانی از ابتدای تاریخ شکلگیری مفهوم جدید سیاست در ایران در روند رخدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن تأثیرگذار بوده است. مردم، در مقام یک سازمان بیشکل، تودهای و نامعلوم بیشتر از اینکه مفهومی سیاسی باشد، یکجور انرژی یا توان ذخیره شده در روندهای تاریخی است که در غیاب سازوکارهای روشنی که آن را مدیریت کرده و در مسیر پیشبرد اهداف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و توسعهای خاص به خدمت میگیرد به عنصری ویرانگر و عاملی برای بیثباتی تبدیل میشود. مردم، در این معنا، مفهومی غیرسیاسی است که به انحای مختلف در معادلات سیاسی ظاهر شده، دست به کنشی نامشخص زده و بعد از تخلیهشدن انبان انرژی خود دوباره در گوشهای نامشخص یا در پهنهای نامعلوم و نامحدود منتشر میشود.
اگر این گزاره پیشتر مورد بحث قرار گرفته را از من بپذیرید که «تاریخ ایران معاصر، تاریخ شکلگیری دولت مدرن است»، آنگاه میتوانید تصدیق کنید هر قدر از اواسط دوران قاجار به سمت امروز حرکت میکنیم، این مفهوم حیثیت تودهای، سازماننیافتگی و به یک معنای مشخص غیرسیاسی خود را از دست داده و بیشتر از هویتی سیاسی برخوردار شده است. هر چند هنوز و تا زمانی که نهادهای سیاسی یا مدنی قدرتمندی که نیروهای متفاوت موجود در آن را نمایندگی میکنند در بستر جامعه ایرانی شکل نگرفته باشد، نمیتوان از بابت این روند سیاسیشدن ابراز خرسندی کرد. یعنی هنوز میتوان انتظار داشت که امکان سوءاستفاده کردن از این مفهوم و تبدیل آن به اسب تروای بازیگران قدرت در ایران وجود دارد.
* مردم؛ مختصات یک مفهوم سیاسی
هر رویکردی به سیاست، بر اساس تعریفی که از این اصطلاح ارائه میکند به نحوی خاص چیزهای مختلف را بهعنوان چیزهایی سیاسی حاضر میسازد. از این جهت در پس هر گفتار یا نوشتاری درباره موضوعات سیاسی فهمی از سیاست وجود دارد که ممکن است به هیچ عنوان به آن اشاره نکرده باشند. در میان همه رویکردهایی که در اختیار داریم، دولت و کاری که انجام میدهد بیشتر از هر مفهوم دیگری در قلب تعاریفی که درباره سیاست در اختیار داریم قرار میگیرد، چه از رویکردهای سلبی به سیاست صحبت کنیم و چه وقتی رویکردهای ایجابی را موردنظر داشته باشیم. در هر صورت دولت مفهوم بنیادین سیاست است. من برای اینکه در این متن کوتاه از زبان سادهتری استفاده کنم و همینطور بیش از اندازه به توصیف معنای مفاهیم نپردازم، پیشنهاد میکنم به جای دولت، مفهوم روشنتر واحد سیاسی را از من بپذیرید. بنا دارم ضمن معادل کردن دولت با واحد سیاسی از تله دولتگرایی، یا اگر دقیقتر بگویم از تله رژیم سیاسیگرایی بگریزم. منظورم این است که دولت در اینجا به هیچ عنوان با گروه حاکمان، چه کسانی که در قوه مجریه قرار دارند، چه کسانی که در دالانهای پنهان و آشکار قدرت درباره موضوعات اساسی تصمیم میگیرند و چه مجموع نهادهای رسمی تشکیلدهنده یک رژیم یا نظام سیاسی برابر نیست. دولت در بیان من مجموعه یک واحد سیاسی است: شهروندان، نهادهای رسمی قدرت، سرزمین و مساله بنیادین حق حاکمیت. از این قرار هر مفهومی یا هر تحلیلی اگر بنا باشد مفهوم یا تحلیلی سیاسی باشد باید نسبت روشنی با دولت و کاری که انجام میدهد برقرار کند. در این معناست که میگویم معتقدم مرم در مقام یک مفهوم در طول تاریخ سیاسی ایران معاصر هر روز بیشتر به مفهومی سیاسی تبدیل شده و حیثیت غیرسیاسی خود را که مستعد ظهور فاشیسم است، از دست میدهد. مردم در اینجا جمعیتی استقراریافته در یک محدوده جغرافیای خاص است که رابطه آن با جهان پیرامون و انسانهای دیگری در یا بیرون از جغرافیای مادی او زندگی میکنند به اعتبار تعلقی که به یک واحد سیاسی خاص دارد سامان مییابد. این استقراریافتگی فیزیکی، حدود، تواناییها، محدودیتها و ظرفیتهای مردم و واحد سیاسی آنها را معلوم میکند. به هیچ عنوان نمیتوان مردم را از این استقراریافتگی و واحد سیاسیای که به آن تعلق دارند منفک کرد. یعنی نمیشود تصوری از یک رخداد سیاسی یا طبیعی خاص را برای آنها حاضر کرد که در آن مردم به نحوی منفک شده از واحد سیاسی از سرنوشتی جدا و متمایز از آن برخوردار باشند. حیثیت عامی که این فهم سیاسیشده از مردم دارد باعث میشود موضوعاتی مثل اختلافات سیاسی، رقابتهای ادراکی یا واقعی درباره اداره کشور و مسائلی مانند این در حضور تهدیدات عامی که تمامیت واحد سیاسی و از این جهت شخصیت یا حیثیت سیاسی مردم را به مخاطره میاندازد، معلق شده و به دفع خطر مشترکی که از آن صحبت میکنیم مشروط شود. این خطر میتواند از جانب طبیعت، در وقایعی مانند سیل، زلزله یا دیگر رخدادهای طبیعی یا از جانب عوامل انسانی مثل کودتا با حمایت دولتهای خارجی، جنگ و موضوعاتی مانند این باشد.
* اسرائیل خطر مشترک مردم ایران در مقام یک واحد مفهومی سیاسی
در هفتههای اخیر و بعد از به اجرا درآمدن عملیات «وعده صادق 2» توسط نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، مجموعه بنگاههای رسانهای فارسیزبانی که از ارتش رژیم صهیونیستی حمایت میکنند، در کنار بیانیههای گاه و بیگاهی که بعضی از سخنگویان فارسیزبان ارتش اشغالگر اسرائیل یا نخستوزیر این رژیم خطاب به مردم ایران صادر کردهاند، بر یک جور عملیات سیاستزدایی از مفهوم مردم در ایران متمرکز بودهاند. این خط تبلیغی که حتی پیش از «وعده صادق 2» توسط نخستوزیر رژیم صهیونیستی تبلیغ میشد، بنا دارد اولا رابطه میان ایرانیان با واحد سیاسیای که به آن تعلق دارند را از بین برده و در یک معنا مردم ایران را بیجا کند. این عمل بیجا کردن که علیه استقراریافتگی مادی و روانی مردم عمل میکند، با تبدیل کردن مردم به مفهومی غیرسیاسی و در وضعیتی که استقراریافتگی سیاسی و مادی آن را نادیده انگاشته است، شرایطی را به وجود میآورد که در آن مردم با حمله احتمالی دشمن خارجی به سرزمین، منافع مادی و اقتصادی و زیرساختهای حیاتی آن همدلی داشته باشند. این عبارت بیمعنا که «اسرائیل نه با مردم ایران، که با جمهوری اسلامی ایران میجنگند» را باید ذیل این عملیات سیاستزدایی از مردم که مستلزم بیجا کردن آنها از نظر مادی و معنوی است، فهمید. مفهوم بیمعنایی که دوباره اصطلاح مردم را به اسب تروایی تبدیل کرده است که این بار آن را از سربازان رسانهای یا موشکهای موجود در ادوات آمریکایی در اختیار ارتش رژیم صهیونیستی پر کردهاند.
بیجا کردن، یا عمل سیاستزدایی کردن از مفهوم مردم همچنین مانع از ایفای نقشِ سیاسی و تأثیرگذار مردم در فرآیندهای جاری سیاسی و اقتصادی در کشور شده و آنها را نسبت به تعلقات مادی و منافع واقعی موجود در واحد سیاسیای که به عنوان بخشی وجودی از آن حاضر هستند، بیتفاوت میکند. این بیشتر به این خاطر است که این عمل بیجاسازی وعده تحقق هویت سیاسی مردم در آیندهای دور را میدهد. یعنی به آنها این ایده را منتقل میکند که آنها جایی در آیندهای نامعلوم و بعد از تشکیل یک نظام سیاسی نامشخص به مردم تبدیل میشوند. این تکنیکی است که عموما در نظریههای انقلابی کمونیستی ترویج میشده است: سیاست، به معنای حقیقی کلمه در فردای انقلاب و بعد از دوره نامعلوم دیکتاتوری پرولتاریا جریان پیدا میکند. مردمی که این فراخوان غیرسیاسی را پذیرفته و به آن تن داده باشند به شهروندان ناکجاآبادی نامعلوم در آیندهای نامشخص تبدیل شده و در مقام سربازان شورش علیه خودشان، مدام در پی از میان بردن همه نهادهای جاری در زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود میشوند. هیچچیز بیش از آری گفتن به این روایت غیرسیاسی از مردم نمیتواند یک واحد سیاسی را از درون فرو پاشیده و اعضای اصلی آن را به نیروی ویرانی خودش تبدیل کند. از این جهت در مواجهه با هر روایتی از مسائلی که در مقابل مردم قرار میگیرد، یا درباره هر گزارهای که در آن از مردم استفاده میکنند باید اصل مادی استقراریافتگی را در نظر گرفت.
نباید این نکته را از نظر دور داشت که جمهوری اسلامی ایران تنها یکی از اضلاع آن واحد سیاسیای است که ما بهعنوان ایران میشناسیم و به آن تعلق داریم. در نهایت من اینطور پیشنهاد میکنم که هر بار با این عبارت مواجه میشویم که «فلان نیرو، هر نیرو یا بازیگر منطقهای یا فرامنطقهای که باشد، نه با مردم ایران بلکه با جمهوری اسلامی ایران میجنگند»، قبل از هر چیز به جایی که از نظر مادی ایستادهایم و جهتی که موشکها و گلولههای موردنظر آن بازیگر خاص بناست به سمت آن شلیک کند نگاه کنیم و این مساله را در ذهن داشته باشیم که جمهوری اسلامی ایران یک چیز مادی نیست که بشود بهعنوان یک هدف معلوم به آن حمله کرد.
جمهوری اسلامی ایران مجموعهای از زیرساختهای حیاتی، جادهها، بیمارستانها، مدارس و دانشگاهها، شهرها، مراکز خدماتی، نظامی و امنیتی است که رابطه ما با جهان پیرامون و با یکدیگر را وساطت میکند. این البته به هیچ عنوان به این معنا نیست که مردم در مقام یک واحد سیاسی، نباید و نمیتواند درباره راهکارهای مواجهه با خطرات عامی که همه ما را تهدید میکنند یا روندهای جاری در نهاد قدرت نظری متفاوت از آنچه در نهادهای رسمی تبلیغ میشود داشته باشد، بلکه به این معناست که باید در هر شکلی از مواجهه با فراخوانهایی که استقراریافتگی یا تعلقات مادی و معنوی ما را به مخاطره میاندازد، نسبت به فرآیندهای سیاستزدایی یا بیجاسازی خودمان در مقام اعضای یک واحد سیاسی حساسیت قابلتوجهی داشته باشیم.
ارسال به دوستان
خبر
تعرفه جدید واردات گوشی اپل اعلام شد
دبیر هیات دولت اعلام کرد در جلسه هیات دولت تعرفه واردات آیفون اصلاح شد.
به گزارش «وطن امروز»، سیدکامل تقوینژاد دیروز اعلام کرد: با مصوبه هیات دولت در جلسه عصر امروز، حقوق ورودی مربوط به گوشی اپل در سال جاری برای گوشیهای بالای ۶۰۰ دلار مطابق قانون بودجه در رویه تجاری ۱۵ درصد و در سایر رویهها ۳۰ درصد تعیین شد و برای گوشیهای اپل ۶۰۰ دلاری و پایینتر حقوق ورودی در رویه تجاری ۵ درصد و در سایر رویهها ۶ درصد تعیین شد.
پیش از این، با ابلاغیه معاون اول رئیسجمهور در 9 آبان 1403 تعرفه واردات آیفون 96 درصد اعلام شده بود و حالا در جلسه جدید، دولت آن مصوبه را اصلاح کرده است.
با توجه به اینکه مصوبه قبلی منجر به افزایش 2 برابری قیمت گوشیهای آیفون در کشور میشد، عملا اثر منفی بر بازار تلفن همراه داشت، در حالی که هدف از آزادسازی واردات تلفن همراه باید حل مشکلات کنونی بازار باشد. به عبارت دیگر آزادسازی واردات آیفون کمک میکند گوشیهای ریپک و قلابی که چند وقتی است در بازار ایران به وفور یافت میشوند، جمع شوند.
اما دولت در مصوبه نخست بیشتر با نگاه درآمدزایی از محل واردات گوشی آیفون تعرفه 96 درصدی تعیین کرده بود. از طرف دیگر لوکسسازی کالاها منجر میشود تنها قشر بسیار معدودی بتوانند از یک محصول استفاده کنند. نکته دیگری که درباره کالاهای وارداتی حائز اهمیت است، افزایش قیمت دلار در چند ماه اخیر است. این مساله موجب شده قیمت کالاهای وارداتی حدود 12 درصد افزایش یابد. به عبارت دیگر قیمت ارز نیمایی که برای واردات کالا اختصاص مییابد، پیش از این در محدوده 40 هزار تومان بود. دولت چهاردهم اعلام کرده در راستای حذف رانت و افزایش تحویل ارز صادرکنندهها به سامانه نیما قیمت ارز سامانه را به صورت تدریجی افزایش داده است. به همین دلیل در روزهای اخیر ارز نیمایی به محدوده 50 هزار تومان رسیده که رشدی حدود 12 درصدی داشته است، بنابراین واردات آیفون با تعرفه 96 درصد با هزینه بسیار بالایی روبهرو میشد. هرچند واردات کالاهای لوکس و گران که نیازمند تخصیص ارز فراوان است در مقطع کنونی به زیان اقتصاد کشور است و به ناترازی ارزی دامن میزند، با این حال چالش عرضه آیفون ریپک که در چند وقت اخیر در بازار تلفن همراه بسیاری از مصرفکنندگان را دچار خسارت کرده بود، نیازمند اندیشیدن تدبیری بود.
ارسال به دوستان
تشدید دوقطبی و بیثباتی سیاسی جامعه یانکیها در طول کارزار انتخابات ریاستجمهوری 2024
دوپارگی
گروه بینالملل: پرمخاطبترین رسانه اقتصادی ایالات متحده در گزارشی از به راه افتادن موج چشمگیر تمایل شهروندان آمریکایی به مهاجرت از بیم تشدید بیثباتی در این کشور خبر داد.
شبکه بلومبرگ فاش کرد بر مبنای دادههای کارشناسان حوزه مهاجرت، موج بیسابقهای از تمایل شهروندان آمریکایی برای ترک کشور خود در پی تشدید بیثباتی سیاسی و دوقطبی شدید جامعه یانکیها در طول کارزار انتخابات ریاستجمهوری 2024 به راه افتاده است.
جن بارنت، موسس شرکت اکسپتسی که در زمینه مشاوره مهاجرت به آمریکاییها برای برنامهریزی واقعبینانه برای ترک کشور فعالیت میکند، اعلام کرده بعد از مناظره جنجالی اوایل تابستان بین دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواه و جو بایدن، رئیسجمهور فعلی که آن زمان نامزد دموکراتها بود، به یکباره شرکتش با افزایش 900 درصدی تقاضا برای استفاده از خدمات مهاجرتی مواجه شد.
به گفته بارنت، نظرسنجی اکسپتسی در اکتبر (ماه میلادی گذشته) نشان داده، 7000 شهروند آمریکایی به مهاجرت اظهار علاقه کردهاند. او اختلافات سیاسی در ایالات متحده را جزو اصلیترین دلایل افزایش تمایل آمریکاییها به مهاجرت خواند و افزود: دلایل بعدی شامل «ماجراجویی» و «رشد شخصی» هستند. باسیل ماهر الزیکی، مدیر شرکت «هنلیاند پارتنرز»، در زمینه مشاوره امور مهاجرت هم گفته از سال 2020 درخواستهای ارائه شده در این مورد برای مهاجرت از آمریکا 500 درصد افزایش یافته و تعداد این درخواستها در 10 ماه اول سال 2024 بیشتر از کل سال 2023 بوده است.
آرتور سارایوا، موسس یک شرکت دیگر این حوزه موسوم به «گلوبال سیتیزن سولوشنز» تاکید کرد کارزار انتخابات ریاستجمهوری امسال نقشی عمده در تشدید تصمیم آمریکاییها برای ترک کشورشان داشته است.
با آنکه ایالات متحده بر اساس برآوردهای سالانه همچنان یکی از ۳ کشور پیشتاز در مهاجرپذیری در جهان است و سیاستهای درهای باز دولت بایدن در ۴ سال اخیر برای جذب مهاجران از کشورهای فقیر نیز به این وضع دامن زده اما در عین حال، همین وضع بر ثبات و امنیت جامعه آمریکا تاثیرگذار بوده و انگیزهای برای ترک این کشور توسط طبقات متوسط به بالا، بویژه در میان آمریکاییهای باسابقهتر اروپایی شده است.
به گزارش بلومبرگ، افزایش قابل توجهی در تعداد شهروندان آمریکایی که به دنبال استفاده از برنامههای کسب اقامت کشورهای دیگر با سرمایهگذاری هستند مشاهده شده و از جمله محبوبترین مقاصد آنها کشورهای توریستی سرمایهپذیر مثل آنتیگوآ و باربودا (جزایر کارائیب)، پرتغال، مالت، یونان و اسپانیا هستند.
* 90 میلیون آمریکایی آشغال از نگاه ترامپ
در حال حاضر 9 میلیون شهروند رسمی ایالات متحده (2.6 درصد جمعیت) در خارج از این کشور پراکنده شدهاند که عمده آنها یا به کانادا پناه بردهاند یا تبار مکزیکی، هندی، آلمانی، انگلیسی، ایرلندی، اسکاتلندی، فرانسوی، آلمانی، اسرائیلی، فیلیپینی، کرهای، چینی و کاستاریکایی دارند.
علاوه بر این بسیاری از آمریکاییها بویژه بازنشستگان، برای فرار از مشکلات معیشتی و اجتماعی در ایالات متحده، اقامت موقت در کشورهای ارزانتر آسیایی و لاتین را در پیش گرفتهاند.
با این حال طبق گزارش بلومبرگ، تاثیری که شکاف اجتماعی و سیاسی ناشی از جنگ انتخاباتی جمهوریخواهان و دموکراتها در ماههای اخیر بر انگیزه فرار شهروندان از وضع موجود داشته بیسابقه است. آنچه بحران مهاجرت معکوس یانکیها را تشدید میسازد، تهدیداتی واقعی است که به قدرت رسیدن ترامپ یا هریس، برای طیفهای مختلف و در حال تخاصم این کشور در پی دارد.
از یک سو حامیان ترامپ که از ارزشهای سنتی مسیحی و سفیدبرترپندارانه حمایت میکنند، افزایش مهاجران را تهدیدی برای سبک زندگی و موقعیتهای اقتصادی خود میدانند و از سوی دیگر حامیان ارزشهای لیبرال و اکثریت سیاهپوستان و رنگینپوستان، از به قدرت رسیدن رئیسجمهوری که صریحا از اخراج آنها صحبت میکند وحشت دارند.
جدیدترین اظهار نظر ترامپ در این مورد، واقعا هم ترسناک بوده است. او هفته گذشته در جریان حرکت تبلیغاتی مشهورش در پاسخ به توهین بایدن به حامیانش، جمعیت آمریکا را 90 میلیون کمتر از آمار رسمی اعلام کرد.
او چهارشنبه گذشته در گرین بیویسکانسن، در حالی که لباس رفتگران را به تن داشت سوار بر کامیون حمل زباله، در تجمع انتخاباتی حاضر شد و گفت: «همین ابتدا باید بگویم ۲۵۰ میلیون آمریکایی زباله نیستند... ما آمادهایم تا بایدن، هریس و زبالههای دموکرات را جمعآوری کنیم».
این در وهله اول طعنهای بود به اظهار نظر روز قبل بایدن که ترامپیستها را زباله خوانده بود اما مساله اینجاست که جمعیت رسمی ایالات متحده، 340 میلیون نفر است و این پرسش به وجود میآید: آیا اختلاف آمار 90 میلیون نفری میتواند به معنای آن باشد که ترامپ طبق شعارهای همیشگی خود، 90 میلیون مهاجر را زبالههایی برمیشمارد که باید از خاک آمریکا اخراج شوند؟
***
مدودف: انتخابات آمریکا تأثیری به حال روسیه ندارد
دومین مرد قدرتمند روسیه در فاصله ۲ روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری 2024 آمریکا گفت این انتخابات چیزی را در کشور او تغییر نمیدهد.
دیمیتری مدودف دیروز در مصاحبه با شبکه خبری آرتیآر اعلام کرد از آنجا که مواضع کاندیداهای انتخابات ۵ نوامبر در آمریکا کاملا بازتابدهنده اجماع نظر ۲ حزب دموکرات و جمهوریخواه برای شکست روسیه است، پس انتخابات در ایالات متحده برای روسیه چیزی را تغییر نمیدهد.
رئیسجمهور و نخستوزیر پیشین و نایبرئیس فعلی شورای امنیت ملی روسیه همچنین به توصیف ۲ نامزد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و شرایط آنها پرداخت.
وی کاملا هریس، کاندیدای دموکراتها را فردی «احمق، بیتجربه و قابل کنترل» توصیف کرد و مدعی شد اگر او به کاخ سفید راه یابد، وزیران و دستیارانش و همچنین بهطور غیرمستقیم خانواده اوباما، در دولتی که هریس ریاست جمهوری آن را بر عهده داشته باشد، حکومت خواهند کرد.
وی همچنین درباره دونالد ترامپ گفت: «کاندیدای جمهوریخواه نمیتواند درگیری اوکراین را نه در یک روز، نه در ۳ روز و نه در 3 ماه متوقف کند. پس در هر حال، بهترین راه برای خشنود کردن این ۲ نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ادامه شکست رژیم نازیها در کییف است!»
مدودف سپس نقبی به تاریخ تاریک دموکراسی در آمریکا زد و ترور جان افکندی، رئیسجمهور پیشین این کشور را برای مردم آمریکا تراژدی دانست. او در نهایت در یک اظهارنظر شاذ آخرالزمانی دیگر، از احتمال انقراض نسل بشر ابراز نگرانی کرد.
***
ترامپ و هریس سایه به سایه هم
در فاصله تنها ۲ روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری پنجم نوامبر ایالاتمتحده، روند برتری خفیف کاملا هریس، نامزد دموکراتها بر دونالد ترامپ در اغلب نظرسنجیها ادامه دارد ولی این نیز گشایشی در روند غیر قابل پیشبینیترین انتخابات آمریکا ایجاد نمیکند. در جدیدترین تحول، معاون رئیسجمهور آمریکا در نظرسنجی ایالت آیووا که به عنوان نماد سنتی نتایج همه انتخابات شناخته میشود نیز از رئیسجمهور پیشین پیشی گرفت. این نظرسنجی که توسط دیس «موینس رجیستر/ مدیا کام آیووا» انجام شده، نشان میدهد نقش زنان رأیدهنده، بویژه زنان مسن و مستقل سیاسی، در تغییر وضعیت صندوقهای ایالت به نفع هریس بسیار مؤثر بوده است. این نظرسنجی در ۴ روز آخر ماه گذشته میلادی (اکتبر) انجام شده و نشان میدهد هریس با 47 درصد در مقابل 44 درصد ترامپ، پیشتاز است. ایالت آیووا در انتخاباتهای سالهای 2016 و 2020 به وضوح به جمهوریخواهان متمایل بود و ترامپ هر ۲ بار با فاصله 9 و 8 درصد رقبای دموکرات را پشت سر گذاشته بود.
آیووا همچنین از این نظر اهمیت دارد که طبق یک سنت ۳ دههای تا سال 2020، هر نامزدی که در آن پیروز میشد، در کلیت انتخابات نیز به پیروزی میرسید که البته بایدن در دور قبل این سنت را به چالش کشید.
در همین حال موسسه «اطلس اینتل» که یکی از معتبرترین و کمخطاترین موسسات تحلیل دادهها و افکارسنجی در آمریکاست، دیروز در آخرین نظرسنجی منتشرشده پیشبینی کرد ترامپ در تمام ۷ ایالت چرخشی و تعیینکننده از رقیب دموکراتش پیش افتاده است. بر این اساس ترامپ در تمام این ایالتها با اختلاف حداقل 1.8 درصد از هریس پیش است. بیشترین فاصله ترامپ مربوط به آریزونا و نوادا با اختلاف 6.8 و 5.5 درصد از هریس است. با این حال اکثر نظرسنجیهای دیگر در روزهای پس از پایان گرفتن روند رایگیری زودهنگام حضوری و پستی در ایالات متحده، حاکی از برتری هریس است. طبیعی است سوگیری سیاسی موسسات و نهادهای انجامدهنده افکارسنجیهای مختلف در انتخاب جامعه آماری و نتیجه اعلامی آنها تاثیر مستقیم دارد. مسائلی همچون مهاجرت، سقط جنین، سیاست خارجی و اقتصاد، محورهای اصلی رقابت میان ترامپ و هریس است. هر ۲ نامزد تلاش دارند نهتنها رایدهندگان خود را پای صندوقهای رای بیاورند، بلکه نظر رایدهندگان مردد را نیز به سوی خود جلب کنند.
روزنامه نیویورکتایمز، مهمترین روزنامه حامی دموکراتها روز شنبه اعلام کرد در میان بیش از ۴۴ میلیون رای زودهنگامی که به صورت آنلاین، حضوری یا پستی به صندوق انداخته شدهاند، کاملا هریس از ترامپ پیشی گرفته است و با این حال از آنجا که کل آرای زودهنگام 62 میلیون فقره بوده، برتری کلی نامزد دموکرات پیش از فرا رسیدن روز سرنوشتساز پنجم نوامبر محل تردید است.
نیویورکتایمز همچنین مدعی شد میانگین نظرسنجیهای ملی تا چهارشنبه گذشته نشان از پیشتازی اندک هریس نسبت به ترامپ دارد. نظرسنجی مشترک «ایپسوس/ ایبیسی» که دیروز منتشر شد، از برتری هریس با ۵۱ درصد در مقابل ۴۷ درصد با محدوده خطای آماری (2.5 درصد) حکایت دارد.
در نظرسنجی دیروز مشترک «یوگاو/ سیبیاس» هم هریس 50 به 49 از ترامپ پیش بود (با محدوده خطای آماری 2.6 درصد). نظرسنجیهای «کالج امرسون» و «تایمز/ سیینا» اما نشان میدهند هر ۲ نامزد به تساوی ۴۸ درصد یا ۴۹ درصد در میان رایدهندگان احتمالی رسیدهاند. این در حالی است که طبق گزارش فوربس، ترامپ ۵۱ درصد به ۴۹ درصد از هریس پیش افتاده است (با درصد خطای آماری 2.5 درصد).
نتایج نظرسنجی شبکه «سیانبیسی» نزدیک به دموکراتها از رقابت شانه به شانه هر دو رقیب با 49 درصد آرا به رغم برتری جزئی هریس حکایت دارد. والاستریت ژورنال نیز نتایج مشابهی با سیانبیسی منتشر کرده است. این نتایج، اهمیت تغییرات جزئی در روند حمایتها و نقش مناطق کلیدی را بیشتر آشکار میکند، چرا که تساوی در نتایج در روزهای پایانی بیانگر رقابت بیسابقهای در تاریخ انتخابات آمریکاست. به همین دلیل، مشارکت عمومی در روز سهشنبه و تصمیم نهایی رایدهندگان در لحظات آخر نقشی حیاتی در تعیین سرنوشت رئیس جدید کاخ سفید خواهد داشت.
ارسال به دوستان
تکنیکهای رژیم صهیونیستی در جنگ هیبریدی
اسرائیل و حواشی ضداخلاقی در ایران
محمد رستمپور: «سر مار» یا «سر اختاپوس» تعبیر پرتکرار مقامات امنیتی و چهرههای نظامی رژیم صهیونی در توصیف نسبت ایران و جبهه مقاومت است. برخلاف عدهای معدود که پیوند کالبدی و ارتباط جانی جمهوری اسلامی ایران و نهضتهای مقاومت در کشورهای منطقه را انکار میکنند، دشمنان بخوبی دریافتهاند تا زمانی که یک بازیگر سیاسی رسمی مستحکم همچون ایران وجود داشته باشد، مقابله با جنبشهای ضدامپریالیستی استکبارستیزی که غرب آسیا را به مهمترین پرونده سیاسی ـ امنیتی آمریکا تبدیل کردهاند، آسان نیست. کافی است به وضعیت حزبالله لبنان در ۴۰ روز اخیر نگاه کنیم. شهادت ابرمرد جبهه مقاومت و دبیرکل الهامبخش جنبش سرسخت حزبالله که اسرائیل را به شکل رسواکنندهای در ۲ نبرد سهمگین در سالهای 2000 و 2006 شکست داد، در ساعات و روزهای نخست چنان باورناپذیر بود که عدهای از تحلیلگران از چیزی به نام دوران پساحزبالله سخن گفتند. نیازی به یادآوری نیست که ۳ واقعه دیگر، یعنی انفجار پیجرها که یک شکست اطلاعاتی آشکار برای حزبالله به شمار میآمد و همچنین شهادت همزمان فرماندهان یگان عملیاتی رضوان و شهادت مظلومانه سیدهاشم صفیالدین، جانشین محتمل سیدحسن نصرالله، وضعیتی نزدیک به «فروپاشی» را برای حزبالله پیش آورده بود اما شهادت دبیرکل و سلسله اتفاقات و رخدادهای تلخ و ناامیدکننده به ۴۰ روز نرسیده، حزبالله توان عملیاتی خود را بازیابی کرده و حتی ۳ روز پیش شیخنعیم قاسم را به عنوان دبیرکل جدید منصوب کرد. این انعطافپذیری شگفتانگیز و طراحی منحصربهفرد نظم عملیاتی با همه تدبیر، ابتکار و سختکوشی نسل جدید فرماندهان حزبالله، به پشتیبانی ایران نیز بازمیگردد. در نتیجه باید دانست اگرچه اسناد، چهرهها و حتی رسانههای اسرائیل و آمریکا با تعبیر «سر مار» در آن واحد از ۴ تکنیک «انسانیتزدایی از حریف»، «برچسبزنی»، «انگارهسازی» و «تداعی معانی» استفاده میکنند، در توصیف نسبت ایران و جبهه مقاومت بدرستی به ارتباط سر و بدن توجه دارند. در مقابل، برخی معتقدند گزاره «ایران و پروکسیهایش» نمیتواند توصیف دقیقی از نسبت ایران و گروههای مقاومت در لبنان و فلسطین و عراق و سوریه و یمن باشد و باید از شبکه مقاومت سخن گفت که ایران نیز در یک ضلع مانند باقی اضلاع قرار داد و موقعیت برتر یا مسلطی در مقایسه با سایر اضلاع ندارد. با هر نگاه، چه مخروطی و چه روبیک، مشغولسازی ایران و خارج کردن مسأله جنگ از اولویتهای حاکمیت ایران به شکل برجستهای در دستور کار قرار دارد تا دیگر گروهها منزوی شوند و بیش از آن، در یک هراس استراتژیک نسبت به قابلیتها و امکانهای خود بیایده و در ادامه بیکنش شوند. بنیاد دفاع از دموکراسی، اندیشکده ضدایرانی جنگطلبی مروج تحریم و تهدید ایران، در گزارشی پس از بمبارانهای غیرانسانی جنوب لبنان، تنها راه خروج اسرائیل از مخمصهای که در آن گرفتار شده و هر گونه راهحل را دستنیافتنی نشان میدهد، تبدیل چیرگیهای نظامی به اهرمهای سیاسی دانسته. این گزارش به قلم «مارک دوبوویتز» تصریح میکند لازم است مخالفتهای داخلی با مقاومت در مقابل اسرائیل بویژه در لبنان و ایران برانگیخته شود تا دست ایران و حزبالله در مذاکرات پایان جنگ پایین آید. دوبوویتز پا را از این هم فراتر گذاشته و از چیزی به نام ترکیبی از اعتصابات مداوم و ناآرامیهای داخلی سخن گفته و بویژه روی دوقطبیسازی اجتماعی و اعتصابات کارگری تمرکز کرده است. پس از انتشار فیلم ناراحتکننده دانشجویی که در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات عمل نادرستی انجام داده بود و ۳ روز پس از انتشار فیلم غیراخلاقی واقعشده در یکی از شهرهای شمال کشور، چند تحلیلگر وابسته به رژیم صهیونی به لزوم بروز اغتشاشاتی درون ایران توصیه کردند. در شرایط کنونی بویژه با پایمردی سربازانی از وطن از سپاه و ارتش در دفاع از جمهوری اسلامی ایران، پشتیبانی مردمی حداکثری از تصمیم نظام برای مقابله با شرارتهای رژیم صهیونی وجود دارد. این پشتیبانی به شیوههای مختلف از جمله ایجاد هراس در مردم، دوقطبیسازی و اختلافاندازی، دستکاری بازار ارز و ارتباط دادن آن با عملیاتهای نظامی و همچنین القای مخالفت مردم با تصمیمات نظام سیاسی که برای تفکیک مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران بویژه در حسابهای رسمی مرتبط با اسرائیل در شبکههای اجتماعی ایکس و اینستاگرام دنبال میشود، مورد تردید و هدف تضعیف قرار گرفته است. به صورت مشخص در موضوعات غیراخلاقی نمیتوان گفت سازمانیافتگی یا برانگیختگی جدی وجود دارد اما تلاش برای تبدیل مسائل اجتماعی و نارضایتیهای عمومی به مسائل امنیتی قطعی است.
علاوه بر این نباید تصور کرد عاملان یا مجریان و بازیگران این رخدادها به صورت مستقیم از موساد یا سیا دستور گرفتهاند اما تولید نارضایتی، ساخت عصبانیت و انحراف توجهات از هر رخدادی که بروز آن در هر کشور و پهنه دیگری محتمل است، در اولویت مواجهه با قدرتمندترین بازیگر جبهه مقاومت است. در جنگ هیبریدی هر عرصهای از خانواده و اقتصاد گرفته تا سایبر و اقتصاد، بستر رویارویی ارادههاست و از این نظر است که اسرائیل دریافته مقابله با ایران را اتفاقا باید از داخل ایران آغاز کند. حفظ یکپارچگی، اعتنا به مطالبات صحیح و گفتوگوی منطقی و مستدل با افکار عمومی با هدف جلوگیری از رسوب شبهات، گام اول ناکارسازی نقشه اسرائیل است.
ارسال به دوستان
افزایش بودجه وزارت بهداشت و ادامه گلایهها از نبود زیرساختها
وزارت بهداشت؛ کارگزار یا ناظر؟
محمدحسین فرقدانی: با وجود افزایش چشمگیر بودجه تخصیصیافته به وزارت بهداشت برای توسعه و تجهیز فضاهای آموزشی در سالهای اخیر، همچنان اعتراضاتی از سوی این وزارتخانه و دانشگاههای علوم پزشکی درباره کمبود زیرساختها به گوش میرسد. این موضوع، علامت سوالهایی را درباره مدیریت منابع مالی و توزیع بودجههای تخصیصی ایجاد کرده است. در حالی که طی 3 سال اخیر بودجه این وزارتخانه به شکل بیسابقهای افزایش یافته و به ۴۰,۳ هزار میلیارد ریال در سال ۱۴۰۳ رسیده است اما مقامات همچنان از کمبود امکانات آموزشی، رفاهی و هیات علمی سخن میگویند. این تضاد، پرسشهای بسیاری را درباره نحوه هزینهکرد و برنامهریزیها به وجود آورده و به دنبال شفافیت در این زمینه است.
با نگاه به بودجه اختصاصیافته به این وزارتخانه طی 3 سال گذشته، به نظر میرسد دولت گامهای قابلتوجهی در راستای توسعه زیرساختهای آموزشی و تجهیز فضاهای دانشگاهی برداشته است. آمارها نشان میدهد از سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۳ میزان بودجه وزارت بهداشت برای این منظور بهطور پیوسته و چشمگیر افزایش یافته است: از 7.4 هزار میلیارد ریال در سال ۱۴۰۱ به 13.9 هزار میلیارد ریال در سال ۱۴۰۲ و سپس 40.3 هزار میلیارد ریال در سال ۱۴۰۳ رسیده است. این افزایش بیسابقه در بودجه نشاندهنده عزم دولت برای رفع مشکلات زیرساختی آموزش پزشکی در کشور است. با این وجود، همچنان از سوی وزارت بهداشت و دانشگاههای علوم پزشکی گلایههایی مبنی بر کمبود زیرساختهای آموزشی و رفاهی شنیده میشود. این تناقض سوالات زیادی را برمیانگیزد که چرا با وجود تخصیص بودجه قابلتوجه برای زیرساختها، مشکلات همچنان پابرجاست؟ آیا منابع مالی بهدرستی مدیریت نشده، یا موانع اجرایی مانع تحقق اهداف مورد نظر شدهاند؟
وزیر بهداشت در سخنرانی اخیر خود با اشاره به هشدارهای وزارتخانه متبوعش، فرهنگستان علوم پزشکی، سازمان نظام پزشکی و کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی درباره عوارض افزایش ظرفیت پزشکی گفت: «امکان تأمین زیرساختهای مورد نیاز این افزایش ظرفیت در کشور وجود نداشت و الان هم خیلی از رؤسای دانشگاهها در جلسه درباره معضلات و عوارض جدی این طرح و کمبود امکانات آموزشی، دانشجویی، رفاهی و اعضای هیات علمی نکاتی را مطرح کردند». این سوال مطرح است: آیا وزارت بهداشت در جایگاه متولی باید جهت فراهمسازی این زیرساختها اقدام کند یا باید صرفاً ناظر بر عملکرد و تخصیص بودجه باشد، بویژه با توجه به این بودجهگذاری، چنانچه مسؤولیت اجرایی متوجه وزارت بهداشت باشد، تداوم این گلایهها به نوعی عدم پاسخگویی به نقش و وظیفه محولشده تلقی خواهد شد. از طرف دیگر، ممکن است بودجههای تخصیصی به جای تمرکز بر نیازهای کلیدی، در پروژههای جزئی هزینه شده باشد که به رفع بحران زیرساختها منجر نمیشود. این گمانهزنیها میتواند به توضیحی برای عدم تطابق میان افزایش بودجه و وضعیت واقعی زیرساختها تبدیل شود. برای حل این مشکل، انتظار میرود وزارت بهداشت با شفافسازی نحوه تخصیص و هزینهکرد بودجهها و ارائه گزارشهای دقیق، به روشن شدن ابعاد این مساله کمک کند و نشان دهد چگونه این بودجهها میتوانند به بهبود وضعیت آموزشی کشور کمک کنند.
یکی از دلایل عمده برای افزایش ظرفیت پذیرش در رشته پزشکی، نیاز مبرم کشور به تعداد بیشتر پزشک است؛ نیازی که با بازنشستگی و مهاجرت تعدادی از پزشکان فعال بهطور مستمر در حال افزایش است. سیدابوالحسن مصطفوی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با اشاره به این موضوع اظهار داشت: «کشور با کمبود ۱۲ هزار پزشک مواجه است و گرچه امسال ۱۱ هزار دانشجوی پزشکی پذیرش شدند اما با توجه به اینکه دوره تحصیلی پزشکی حداقل ۸ سال طول میکشد، ورود این افراد به بازار کار به صورت آنی مشکل کمبود پزشک را حل نمیکند. این در حالی است که به دلیل روند خروج پزشکان از کشور، هر سال نیاز به پزشکان جدید بیشتر از گذشته احساس میشود».
با توجه به این بیان، افزایش ظرفیت پذیرش پزشکی در شرایط فعلی کشور به عنوان یک ضرورت در نظر گرفته شده است اما باید توجه داشت که این افزایش ظرفیت به خودی خود کافی نیست و نیازمند اصلاحات زیرساختی اساسی نیز هست. در حال حاضر، کمبود امکانات آموزشی، ظرفیتهای ناکافی بیمارستانها برای آموزش عملی و نیز محدودیتهای مالی و رفاهی دانشجویان و رزیدنتها، همگی بهعنوان چالشهایی اساسی در مسیر تربیت پزشکان آینده مطرح هستند.
برای آنکه این طرح بتواند به هدف اصلی خود یعنی تأمین نیازهای بهداشتی کشور دست یابد، لازم است ضمن افزایش تعداد پذیرش، بهبود کیفیت آموزشی، ارتقای زیرساختها و تقویت حمایتهای رفاهی نیز در اولویت برنامهها قرار گیرد. این اقدام نهتنها به جذب بیشتر علاقهمندان به حرفه پزشکی کمک میکند، بلکه میتواند از مهاجرت پزشکان و کاهش بحران نیروی انسانی در حوزه بهداشت و درمان کشور نیز جلوگیری کند. مشکلات و کمبودها در زیرساختها همچنان یکی از چالشهای بزرگ در مسیر افزایش ظرفیت پزشکی در کشور به شمار میآید. هرچند افزایش بودجه نشانهای از تعهد دولت به بهبود شرایط است اما بدون راهکارهای اجرایی و مدیریتی مناسب، این بودجهها به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. انتظار میرود وزارت بهداشت به عنوان متولی اصلی، گامهای موثرتری جهت رفع این مشکلات بردارد و با شفافسازی درباره نحوه استفاده از بودجه، پاسخگوی نیازهای کشور باشد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|