|
ارسال به دوستان
اخبار
سینما متروپل و سهجلد روی پرده نقرهای میروند
بیستوسومین جلسه شورای صنفی نمایش روز گذشته در خانه سینما برگزار شد. شورا بعد از بررسی درخواستها و موارد مطرح شده، قرارداد ۲ فیلم را ثبت کرد. بر این اساس، قرارداد فیلم سینمایی «سینما متروپل» به کارگردانی محمدعلی آهنگر و تهیهکنندگی سیدحامد حسینی با پخش «شهرفرنگ» به سرگروهی سینما فرهنگ و فیلم سینمایی «سهجلد» به کارگردانی مهدی اسماعیلی و تهیهکنندگی محمد آفریده با پخش «رسانه فیلمساران مولود» به سرگروهی پردیس آزادی ثبت شد، همچنین مقرر شد اکران فیلمهای «نبودنت» و «سهجلد» از چهارشنبه ۱۶ آبان در سینماهای سراسر کشور آغاز شود.
***
«اکتینگ» و «جیمی جامپ» روی صحنه میروند
نمایش «اکتینگ» نوشته زویه دورنژه، ترجمه زیبا خادمحقیقت و کارگردانی اکبر زنجانپور از روز دوشنبه ۱۵ آبان ساعت ۲۰:۴۵ در سالن ناظرزاده کرمانی و نمایش «جیمیجامپ» نوشته صالح علویزاده و کارگردانی سیما تیرانداز از ۲۰ آبان ساعت ۱۹:۳۰ در سالن سمندریان به صحنه میروند. بازیگران نمایش «اکتینگ» عبارتند از: اکبر زنجانپور، هوشنگ قوانلو، محسن بهرامی. بازیگران نمایش «جیمی جامپ» نیز سیما تیرانداز، علیرضا ثانیفر، خاطره اسدی و بهار دهقان هستند. علاقهمندان به تهیه اینترنتی بلیتهای این ۲ نمایش میتوانند به سایت تماشاخانه ایرانشهر یا سامانه تیوال مراجعه کنند.
***
معرفی داوران جشنواره تئاتر مازندران
دبیر سیوششمین جشنواره تئاتر مازندران در آستانه برگزاری این رویداد مهم هنری استان که قرار است از پنجشنبه هفته جاری (۱۷ آبان) در ساری آغاز شود، داوران مرحله نهایی جشنواره را معرفی کرد. بنا به اعلام هادی اصغری، پس از رایزنیهای انجامشده با 3 هنرمند شناختهشده تئاتر کشور یعنی قطبالدین صادقی، نادر برهانیمرند و کورش نریمانی، این چهرهها به عنوان داوران سیوششمین جشنواره تئاتر مازندران معرفی شدند. 3 داور انتخاب شده برای این جشنواره قرار است از ۱۷ تا ۱۹ آبان در مجتمع فرهنگی - هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران، به تماشای ۱۳ نمایش شامل ۹ نمایش صحنهای و 4 نمایش خیابانی بنشینند و برگزیدگان این دوره از جشنواره را انتخاب کنند. طبق برنامهریزی انجامشده، ۹ نمایش صحنهای قرار است طی 3 روز در سالن آمفیتئاتر زندهیاد سلمان هراتی و پلاتو بلکباکس مجتمع فرهنگی - هنری ساری واقع در میدان امام خمینی(ره) روی صحنه بروند و 4 نمایش خیابانی هم در محوطه همین مجتمع اجرا میشوند. سیوششمین جشنواره تئاتر استان مازندران به دبیری هادی اصغری از ۱۷ تا ۲۰ آبان ۱۴۰۳ در استان مازندران برگزار خواهد شد.
***
اعضای جدید شورای پروانه ساخت منصوب شدند
طی احکامی از سوی رائد فریدزاده رئیس سازمان سینمایی، حسین کرمی، هادی نائیجی، منوچهر شاهسواری، مازیار میری و حبیب ایلبیگی به عنوان اعضای شورای پروانه فیلمسازی سینمایی معرفی شدند.
کرمی و نائیجی به عنوان کارشناسان شورا، شاهسواری و میری نمایندگان خانه سینما و ایلبیگی به عنوان معاون ارزشیابی و نظارت در این شورا به ارزیابی آثار بلند سینمایی جهت صدور پروانه ساخت خواهند پرداخت. پیش از این سیدضیا هاشمی، علیرضا معاف، پرویز شیخطادی، سعید مستغاثی، محمدرضا هنرمند، پژمان لشگریپور و سیدمحمد حسینی به عنوان اعضای شورای پروانه ساخت آثار سینمایی مشغول به کار بودند.
***
بازگشت رضا بابک به صحنه تئاتر
رضا بابک و شیرین اسماعیلی به گروه بازیگران نمایش «با خشم به گذشته نگاه کن» به کارگردانی فضلالله عمرانی برای اجرا در باغ کتاب تهران پیوستند. این نمایش نوشته محمد زارعی، دراماتورژ و مشاور کارگردان مازیار سیدی و کارگردانی فضلالله عمرانی از ۲۸ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۲۰:۳۰ در سالن باکس پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب روی صحنه خواهد رفت. تهیهکنندگی نمایش «با خشم به گذشته نگاه کن» برعهده سعید روستایی و مجری طرح آن امیرسپهر تقیلو است. رضا بابک بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایران بهعنوان بازیگر ویدئویی در این نمایش حضور دارد و تصویر او برای مخاطبان پخش میشود. همچنین شیرین اسماعیلی بازیگر تئاتر و سینما که این روزها با فیلم سینمایی «زودپز» میزبان علاقهمندان در سینماهاست، در این پروژه نمایشی جایگزین ندا جبرئیلی شد. دیگر بازیگران این اثر نمایشی (به ترتیب حروف الفبا) مرجان اتفاقیان، خسرو پسیانی و مازیار سیدی هستند. این نمایشنامه بر اساس متن «با خشم به گذشته بنگر» نوشته جان آزبرن با ترجمه سارا صابری و سام دولتی آماده اجرا شده است.
***
نمایش آثار هنری در کنار اهرام مصر
نمایشگاه سالانه «ابدیت اکنون است» که با همکاری «CulturVator» و «Art D’Egypte» با هدف کمرنگ کردن مرز بین گذشته و حال برگزار شده است، از بازدیدکنندگان دعوت میکند تا خلاقیت در جهان باستان و دنیای امروزی را همزمان تماشا کنند. این نمایشگاه که پسزمینه آن «اهرام جیزه» ۴۵۰۰ ساله و یکی از محوطههای فهرست میراث جهانی یونسکو است، از بیستوششم اکتبر آغاز شده و تا هجدهم نوامبر ادامه خواهد داشت. نمایشگاه امسال که چهارمین دوره از این نمایشگاه سالانه محسوب میشود، آثار ۱۲ هنرمند بینالمللی از جمله «کریس لوین» از بریتانیا، «فدریکا دکارلو» از ایتالیا، «جیک مایکل سنیگر» از آفریقای جنوبی، «ژان بوگوسیان» هنرمند لبنانی ـ بلژیکی، «ژان مری آژریو» از فرانسه، «خالد زکی» از مصر و «لوکا بوفی» از ایتالیا را گردآوری کرده است.
ارسال به دوستان
دوبله 20 قسمت باقیمانده از سریال هرکول پوآرو در حال ضبط است، به این بهانه نگاهی به شخصیت این کارآگاه بلژیکی انداختیم
بازگشت کارآگاه
گروه فرهنگ و هنر: هرکول پوآرو را باید یکی از ماندگارترین و پرمخاطبترین سریالهای دهه 70 تلویزیون دانست؛ مجموعهای که حتی در دهههای 80 و 90 نیز به کرات مورد بازپخش شد و همچنان نیز در بین ایرانیها محبوبیت فراوانی برخوردار است. از نکات قابل توجه این سریال اینکه پوآرو در 70 قسمت ساخته شد اما در کشور ما تنها 50 قسمت آن روی آنتن رفت و اساسا قسمتهای جدید آن دوبله هم نشد اما اکنون خبر رسیده 20 قسمت باقیمانده آن به مدیریت رضا آفتابی با حضور اکبر منافی در نقش پوآرو، ناصر ممدوح، زهره شکوفنده، تورج مهرزادیان، ژرژ پطرسی، جواد پزشکیان، مهین برزویی، مریم صفیخانی، نرگس فولادوند، مریم رادپور، سعید شیخزاده، بهروز علیمحمدی و کریک بیانی در حال دوبله است تا بزودی از شبکه تماشا میهمان خانهها شود.
سریال پوآرو مجموعهای 70 قسمتی است که توسط شبکه انگلیسی LWT از سال 1989 تا 1991 و مجموعه جدید آن هم از سال 2000 تا 2013 ساخته شد و با قسمت «پرده» که در آن پوآرو میمیرد، سال 2013 به پایان رسید. نقش اصلی این سریال بر عهده دیوید ساچت بود؛ بازیگری که سال 1991 اعلام کرد دیگر در نقش پوآرو بازی نخواهد کرد اما با تغییر نظر در سری جدید آن که در سالهای 2000 تا 2013 ضبط و پخش شد، به ایفای نقش پرداخت. او برای حضور در این سریال 14 بار نامزد دریافت بفتا شد و 4 بار نیز آن را برد.
این سریال و متن آن به قدری در دنیا پرمخاطب شد که به کرات مورد اقتباس هم قرار گرفت و بازیگران مختلفی نقش اصلی آن را بازی کردهاند اما بدون شک در ذهن مردم تصویر دیوید ساچت، بازیگر انگلیسی این سریال نقش بسته است. این سریال به مدت ۲۵ سال در ۲ شبکه LWT و BBC پخش شد و هرکول پوآرو شخصیت اصلی تمام این ماجراهای جنایی، با ویژگیهای منحصربهفردی که داشت، به سرعت به یکی از محبوبترین کاراکترهای تلویزیونی در جهان تبدیل شد اما براستی این مرد بلژیکی آدابدان و خوشپوش چه داشت که این اندازه اقبال در سینما دید تا آنجا که بازیگران سرشناسی را به این فکر انداخت برای به دست آوردن نقشی از او در یکی از داستانهایش خود را به آب و آتش بزنند؟ جادوی پوآرو روی پرده سینما چه حس و حال و کیفیتی دارد؟ شاید تب زمانه است که فیلمسازان و بازیگران و فیلمنامهنویسان را به سوی این شخصیت کشانده، شاید هم راز دیگری در کار است.
پوآرو از دل سنتهای ادبی انگلیسی میآید، هر چند خودش اصلیت بلژیکی دارد. این اما نکتهای گمراهکننده است. پوآرو گویی همواره نقش یک خارجی را بازی میکند. شاید هم این مدل بازی به گونهای ترفندی باشد تا مردم را از خود دور نگه دارد. هر چند از اینکه او را خارجی خطاب میکنند دل خوشی ندارد اما تحقیر خارجی بودن را به جان میخرد تا در پایان قصه در حضور همه شاهدان داستان یا مظنونان به قتل، با تحقیرشان انتقام خود را بگیرد.
پوآروی سینمایی و تلویزیونی این حالت رازگونگی و نفوذناپذیری شخصیتش را حفظ کرده و همین موجب محبوبیت و ماندگاری او طی سالیان بوده است. مخاطبان سینمایی و تلویزیونی دنبال شخصیتی هستند که در عین حل معما برتری ویژهای داشته باشد. آنان به دنبال کسی هستند که به روزمرگیهای زندگی آلوده نشد باشد. کسی که زیاد حرف نمیزند و رمز و رازی پشت شخصیت خود دارد.
تصادفی نیست به بعضی داستانهای پوآرو در سینما هم اقبال نشان داده شده، در مشرقزمین و میان اهرام ثلاثه و رود نیل (مرگ روی رود نیل) یا در میان کاوشهای باستانشناسی (قتل در بینالنهرین، ملاقات با مرگ) میگذرد. انگار میان او و گذشتههای اساطیری نسبتی وجود داشته باشد. در نسخه تلویزیونی ملاقات با مرگ با بازی دیوید ساچت در نقش پوآرو بر همین رازگونگی شخصیت پوآرو تاکید میشود. گویی او موجودی است دستنیافتنی که در مواقع لزوم شمههایی از قدرت جادوی خود را آشکار میکند.
مطالعات شرقشناسانه آگاتا کریستی در سفرهایی که با همسرش به خاور نزدیک میکرد، بیشک در شکلگیری این جنبه از شخصیت پوآرو بیتاثیر نیست. مخاطب سینمایی و تلویزیونی پوآرو، این رازوارگی را دوست دارد. از یاد نبریم خود مدیوم سینما بر همین راز و رمز بنا شده است. ارتباط میان مخاطبی که آن سوی پرده نشسته با وقایعی که در شکل داستان روی پرده میگذرد، از همین رازگونگی بهره میبرد.
معمولا پوآرو در میانه یک معمای به ظاهر عجیب و حلنشدنی قرار میگیرد یا آنکه قتلی رخ داده که آنقدر ساده و بدیهی فرض میشود که کاوش دوباره در آن دیوانگی و جنون محض تلقی میشود. پوآروی سینمایی به دلیل جسارت در شکستن آنچه بدیهی فرض میشود، تبدیل به قهرمان اصلی درام میشود. پوآرو شخصیتی است نفوذناپذیر که فقط عشق یک زوج جوان عاشق موجب میشود اشک به چشم بیاورد. او به خاطر حضور عشق حاضر به شکستن هر قانونی است. در «مرگ روی رود نیل» اجازه میدهد زوج عاشق که توطئه قتلی را تدارک دیدهاند، برای رهایی از مجازات اعدام با طناب دار خود را جلوی چشم همه بکشند. همین اتفاق در «ملاقات با مرگ» هم تکرار میشود.
در نسخه تلویزیونی «دختر سوم»، دیوید ساچت در نقش پوآرو در پایان قصه حتی اشک به چشم میآورد. احترام او به کیمیای زندگی انسانی، بر حسب اتفاق با ماهیت سینما نسبت دارد. شرط شکلگیری ارتباط با دنیای روی پرده در ابتدا شیفتگی به آدمها و وقایع داستانی روی پرده است. فیلمبازها و عاشقان سینهچاک سینما از آن به عنوان نوعی خلسه یاد میکنند. چیزی شبیه شور عاشقانه که زوجهای عاشق آن را به دفعات تجربه میکنند. هنگام ارتباطگیری با اثر هنری، نوعی ارتباط عاشقانه نامرئی بین مخاطب و اثر هنری شکل میگیرد. این ارتباط و کیفیت آن، کلید فهم اثر خواهد بود. برای همین است که دنیای زیر متن یک اثر خوب سینمایی را از طریق فیلم در حال نمایش میفهمیم. آگاتا کریستی هنگام نوشتن داستانهای جنایی خود خاصه درباره پوآرو ناخواسته کیفیت و حال و هوای این ارتباطگیری را در بافت داستانهای خود وارد کرده. پوآرو این وجه بارز داستانهای کریستی را با نشان دادن علاقه به زوجهای عاشقی که گاه به جنایت هم دست میزنند نشان داده است. این شاید راز جذابیت پوآرو برای بازیگران دنیای نمایش است.
میان بازیگران عرصه نمایش، دیوید ساچت بیشترین سرسپردگی را به شخصیت پوآرو نشان داده است. داستانهای زیادی که او در قالب سریال تلویزیونی بدانها جان بخشیده، شاید دلیل احاطه او بر زیر و بم این شخصیت است؛ شخصیتی که حرف نمیزند و مدام فکر میکند و از آنچه فکرش را مشغول کرده کلامی به زبان نمیآورد و اتفاقا همین هم دلیل محبوبیت او است. ساچت فقط حل معما نمیکند. او به داستانهای پوآرو جنبهای روانشناسانه میدهد؛ چیزی که داستانهای پوآرو اساسا روی آن بنا شده است.
پوآروی ساچت گویی همیشه در حال تماشای چشماندازی است که ما نمیبینیم. او پیش از همه شخصیتهای داستان و مخاطبانی که داستان را دنبال میکنند به وقایع اشراف دارد. او شکل و شمایل خدایی را دارد که ناهنجاریهای کوچک دنیای اطرافش را که به شکل قتل رخ داده، سر و سامان میدهد. او یک خدای قدرندیده است. کسی که او را درک نمیکند. ساچت به چیزهایی جان میدهد که به کلام نمیآیند اما حس میشوند.
پوآروی آلبرت فینی در «قتل در قطار سریعالسیر شرق» (سیدنی لومت ۱۹۷۴)، قصه دیگری است. او خشونت را وارد شخصیت پوآرو کرده است. او سردی و صلابت یک مامور تحقیق را دارد. گویی ملکه عذاب باشد که برای مکافات آدمیان به زمین آمده است. هر جا هست حس میکنیم شخصیتها راحت نیستند. او آدمهای داستان را به تک و تا میاندازد تا به آنچه از هویت اجتماعیشان مانده بچسبند. انگار این آخرین حضورشان در زندگی باشد. خشم جزء ویژگی جدانشدنی پوآروی آگاتا کریستی است. آلبرت فینی این خشم را بازی میکند.
پوآروی پیتر یوستینف در «مرگ روی نیل» (جان گیلرمن ۱۹۷۸) یک کاوشگر ماجراجو را بازی میکند. او ماجراجویی را البته در حل معما میبیند. پوآرویی که از او میبینیم کسی است با حسی آمیخته به شگفتی نسبت به دنیای غریبه پیرامونش.
کنت برانا در «قتل در قطار سریعالسیر شرق» (کنت برانا ۲۰۱۷) با آن سبیلهای پر پشت، قیصر آلمان را در زمانه سالهای پیش از جنگ اول جهانی به یاد میآورد. با او گویی قرار است شکوه و اقتدار دنیای فراموششده را به یاد بیاوریم. او همچون یک امپراتور تصویر میشود. چیزی که در وجود پوآروی کریستی هم هست. این ویژگی هنر بازیگری است که به جلوهنمایی برای دیدهشدن گرایش دارد. کنت برانا، مرد دنیای نمایش، این حس به دیدهشدن را بازی میکند؛ چیزی که در وجود هر بازیگری زنده است و اساس هنر بازیگری را تشکیل میدهد.
پوآروی سینمایی، دنیایی را پیش چشمانمان نمایش میدهد که فراموشش کردهایم؛ دنیای رازآمیزی در معما پیچیده شده؛ دنیایی که در قالب قتلی رخ داده باید بازکشفش کنیم. پوآروی سینمایی ما را به روزهای اول خلقت بازمیگرداند. جعبه پاندورای باز شدهای را نشانمان میدهد که شرارت انسانی از آن نشأت گرفته است. ما را به اساطیر گذشته میبرد؛ سفری در زمان برای تجربه آنچه در دنیای امروز در حالت عادی ممکن نیست.
در نسخه تلویزیونی «ملاقات با مرگ»، داستانی که در سوریه میگذرد، دخمه کشفشده اول داستان اشاره به همین نکته دارد؛ دخمهای که با سر در آوردنش از خاک، قتلی را باعث میشود. در قصه به افسانهای قدیمی اشاره میشود، داستان مردی که از موطن خود گریخت تا از فرشته مرگ در امان باشد اما در سامرا فرشته مرگ را منتظر خود دید. انگار همه زندگی ما بر اساس این ملاقات شکل گرفته باشد. همراه پوآروی سینمایی گویی قرار ملاقاتی با مرگ را برای لحظاتی تجربه میکنیم. پوآرو میزبان این شبنشینی نه چندان خوشایند است.
ارسال به دوستان
نگاهی به فیلم «زودپز» به کارگردانی رامبد جوان که این روزها روی پرده رفته است
خوش مغز
بنیا ابراهیمنژاد: «زودپز» به کارگردانی رامبد جوان و بازی محسن تنابنده و نوید محمدزاده، همچون نامش، پر سر و صداترین فیلم امروز سینماهای سراسر کشور است که تنها ۳ هفته پس از اکران به رتبه چهارم لیست فروش آثار سال ۱۴۰۳ سینما رسید و با این روند، انتظار میرود رکورد بیشترین فروش بین فیلمهای امسال را به خود اختصاص داده و در رده پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران، تغییراتی را در جدول رقم بزند. طبعا پیش از نمایش فیلم نیز پیشبینی میشد حضور تنابنده به همراه محمدزاده رو به دوربین جوان، با استقبال بالایی از سوی علاقهمندان این ۳ هنرمند همراه باشد. محسن تنابنده سالهاست با مجموعه پایتخت و چند فیلم سینمایی دیگر، مضاف بر مهارت خود در خلق تیپهای مختلف در حرفه بازیگری، توانایی بالایش در نگارش فیلمنامههای کمدی را به تصویر کشیده است.
از سوی دیگر بیش از یک دهه میشود نوید محمدزاده با اجرای متدهای متعدد، بارها از هنر قابل توجه بازیگری در قالب شخصیتهای درام آثار جدی و بعضا سیاه پرده برداشته و حال با وجود نامش روی پوستر یک فیلم با ژانر طنز، علاوه بر جذب هوادارانش، منتقدان و دنبالکنندگان حرفهای سینما را مشتاق تماشای بازی او در اتمسفری متمایز با سایر آثار خود میکند. در ضلع سوم مثلت «زودپز» رامبد جوان با سابقه درخشانش در زمینه ساخت محتوای کمدی قرار دارد؛ از تجربه موفق «مسافران» و درخشش «خندوانه» در سیما، تا ساخت فیلم محبوب «ورود آقایان ممنوع» و کار خوب «قانون مورفی» در سینما. داستان از آنجا شکل میگیرد که سیروس و شاهین، دامادهای کاراکتر قدرت، پس از مرگ ناگهانی او بر اثر انفجار زودپز، سعی دارند با جا زدن مرگ اتفاقی او تحت عنوان «شهادت» از مزایای مادی این مقام، بهرهمند شوند. این سناریوی خوش فکر و ایدهای که به «هزارپا» شباهت دارد (با این تفاوت که آنجا شخصیت رضا در تلاش برای نشان دادن خود به عنوان یک جانباز بود) با چاشنی بازیهای بامزه و دیالوگهای طنازانه، به کرات موفق به اخذ خنده و گاه قهقهه از سوی تماشاچی میشود. سکانسهای ابتدایی، کلاژ تصاویر نوستالژی جهت برانگیختن حس بینندگان متولد آن برهه، رقصهای هندی و الگوبرداری ابتدایی از آثار کهنه بالیوود با تمرکز بر «شعله» و پرداختن به دیالوگهای آن و خاطرهبازی با محوریت اصلی بحثهای دهه شصتی شاید تا حدی برای مخاطبان خاص خود، درخور توجه واقع شود. حتی با سکانس درگیری و اختلافات «قدرت» با دامادهای خود و بحث ابتدایی میان آنها در خانه، کماکان موتور خندهگرفتن از تماشاگر گرم نمیشود تا اینکه بلافاصله ماجرایی که از مکانیکی قدرت آغاز میشود، آبشخور خندهدارترین سکانسها و اتفاقات پیشروی بیننده است.
از شیطنتهای جزئی همچون تکان دادن پا برای علامت دادن به شاهین تا شروع به رقصیدن با ترانه فولکور در راستای رسیدن به هدفش و سکانس طلایی و خندهدارترین نقطه فیلم که با تعریف ماجرای عاشق شدنش، تقلید طریقه چادر گرفتن معشوق بر دهانش و لحن «مرگ بر شاه» گفتنش، شیرینترین اتفاقات کمدی را به نمایش میگذارد. از طرفی نوید محمدزاده، با یک الگوی منسجم و خطی روان و رونده بخوبی ایفاگر خلقیات و روحیات شخصیت شاهین شده است.
وی به عنوان نخستین تجربه کاری خود در یک اثر طنز، نمایشی ارزنده را ارائه کرده و به عقیده ما تعریف خاطره از آخرین روز زندگی قدرت، بینقصترین لحظه محمدزاده از لحاظ اجرا به حساب میآید. به واسطه کارگردانی رامبد جوان، حرکات دوربین و ضرباهنگ تدوین بویژه در تصاویر تعقیب و گریز، از شدت و سرعت بالایی برخوردار است که اثر قبلی او «قانون مورفی» را نیز یادآور میشود. از نقاط قوت کارگردانی میتوان به ثبت لانگشات از موقعیت کلی حاکم بر داستان با توجه به دوره زمانی قصه که در اوج موشکباران تهران جریان دارد، اشاره کرد.
معمولا در اینگونه آثار که گذشته و برههای از تاریخ را شامل میشود، کارگردان برای سهولت کار، پلانها را با استفاده از کلوزآپ و نماهای بسته فیلمبرداری میکند. اینجا اما چندین بار با یک نمای کلی از تهران در دوران جنگ مواجه هستیم که به کمک جلوههای بصری، حسی حقیقی و واقعپذیر را القا میکند. طراحی صحنه و گریم بازیگران متناسب با حس و حال داستان است و انتخاب گردنبد «SH» برای شاهین، در زمره نکات ریز و ریزهکاریهای مبتکرانه تیم طراحی قرار میگیرد. جزئیاتی به مانند اسم شخصیتها: سیروس وجدانپرست، شاهین صولتی و شبنم رکابی، ادای کلمه «سِفته» جای «سَفته یا سُفته» از زبان کاراکتر رکابی و انفجار نانوایی، پخش آرد و تصور غلط شیمیایی شدن به صورت هوشمندانه در فیلمنامه طرح شده و مهر و امضای قلم تنابنده در سراسر داستان مشهود است. البته یکی از آهنگهای پخش شده در فیلم، مربوط به دهه ۷۰ است و با بازه زمانی قصه تطابق ندارد.
صحنه رساندن قدرت به بیمارستان، بعدتر صحنهسازی برای جسد او و قسمتهایی از بخش درام فیلم که در محوطه بیمارستان سپری میشود، بیش از اندازه کشدار و خستهکننده است و با سکانس فعال شدن موشک در مکانیکی قدرت، واژگونی و پرواز اتومبیل و اسلوموشن کردن تصویر و پخش موسیقی، عملا یک بار فانتزی بر فیلم تحمیل شده که با جنس و ساختار کمدی تعریف شده در ابتدای آن، همخوانی ندارد. در پایان باید گفت «زودپز» برخلاف اسمش که خروجی آن طعم و مزه اغذیه پختهشده به حالت معمول را ندارد، اینجا غذایی خوشمزه، خوشپخت، خوشمغز و مغزپختی را تدارک دیده است که با عدم تبعیت از کمدیهای مبتذل و عدم پیروی از شوخیهای صرفا جنسی، داستانی سرگرمکننده با ایدهای تازه و اجرایی قابل قبول را عرضه میکند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|