|
بهروز افخمی در گفتوگو با «وطن امروز»:
کلاس سینما بالاتر از تلویزیون نیست
میلاد جلیلزاده: در جشنواره فجر امسال، از ۲ سریال تلویزیونی، نسخههایی سینمایی به دبیرخانه ارسال شد که هر ۲ توسط هیات انتخاب پذیرفته شدند و در بخش مسابقه هستند. «اشک هور» به کارگردانی مهدی جعفری و «موسی کلیمالله» از ابراهیم حاتمیکیا. بحث درباره شباهتها یا تفاوتهای کار کارگردانی در ۲ مدیوم «سینما» و «تلویزیون» قدیمیتر از این حرفهاست اما حالا به بهانه این ۲ نسخه سینمایی از مجموعههای تلویزیونی، بویژه موسی کلیمالله، این بحث جدیتر هم شده است. پروژه موسی یک بحث عمده دیگر را هم به راه انداخته است؛ ورود تکنولوژیهای جدید فیلمسازی به ایران. بعضیها میگویند سیدداوود میرباقری هم اشتباه میکند که هنوز سراغ استفاده از این ابزارها نرفته و به سبک قدیم کار میکند و بعضی دیگر اقدام حاتمیکیا را در استفاده از ابزاری که قبلا توسط ایرانیها آزموده نشده اشتباه میدانند. البته هستند کسانی که هر ۲ فیلمساز و موقعیتهایشان را متناسب با روحیات و مهارتهای خودشان میدانند. با بهروز افخمی در اینباره گفتوگوی فنی نسبتا مبسوطی انجام دادیم.
***
* آقای افخمی! بحثی قدیمی وجود دارد درباره اینکه کارگردانی سریال با کارگردانی سینما لاینهای جداگانهای دارند. گاهی تصور میشود سینما مدیومی بالاتر است، مثل رانندگی ماشین سنگین که درجهای بالاتر از راندن ماشینهای سواری است اما در مقابل گفته میشود کسی که توانایی رانندگی ماشین سنگین را دارد، لزوماً بهترین راننده ماشین سبک نیست. به همین ترتیب، کسی که فیلم سینمایی میسازد، لزوماً نمیتواند بهترین سریال را بسازد؛ قضاوت درست در اینباره چیست؟
از هر سریالی به سریال دیگر، صورت مساله تغییر میکند؛ وقتی شما با سریالهای معروف به سیتکام روبهرو هستید که هر قسمتش مثلاً بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ هزار دلار خرج دارد، با «گیم آف ترونز» که هر قسمتش حدود ۵ میلیون دلار خرج میبرد، تفاوت مشهود است. یعنی در آن مقیاس سریالسازی، چهبسا فیلمسازهایی که فیلم سینمایی خوب هم میسازند اما از پس این کار برنمیآیند و موفق نمیشوند. بنابراین حالا دیگر نمیشود حکم قطعی داد که فیلمسازی برای سینما مانند رانندگی برای کامیون سنگین است و خیلی کلاسش بالاتر است. در حال حاضر همه چیز قاطی شده است. در این نوع سریالسازی تالیف هم وجود دارد؛ نمیشود گفت چون فلان سریال مثلاً ۱۰ تا کارگردان دارد، به معنای آن است که کار خیلی صنعتی شده. در سریالسازی، باید یک کریتور داشته باشید؛ یک بهوجود آورنده که حق داشته باشد در کار کارگردان دخالت کند. یعنی تهیهکننده خلاق و و زیردست او کارگردانهایی هستند که هر قسمت را کارگردانی میکنند. اصلاً نقش کارگردانان این پروژهها با نقش کارگردان فیلم سینمایی فرق میکند؛ یعنی کماهمیتتر میشود. این اما معنیاش این نیست که آن سریال یک اثر صرفاً صنعتی است. کلاس کار بالاتر رفته است؛ یعنی آخرش را ببینی، بر اساس یک فیلمنامه اصیل و خیلی تأثیرگذار، یک سریال ماندگار ساخته میشود.
* اخیرا درباره بعضی سریالسازیها میگویند این مدل کار دیگر دورهاش گذشته است و ما باید به سمت صنعتی شدن برویم. دوره دکورهای واقعی و پروژههای چند ساله سپری شده و دیگر تالیف به آن معنای امضای کار، دورهاش گذشته است.
ما چیزی جز داستانپردازی نداریم که این در دوران آدمیان نخستین هم اتفاق میافتاده؛ یعنی میمون - انسانی که هنوز زبانش تکمیل نشده بوده، پای آتش قبل از اینکه همراهانش به خواب بروند، داستانهایی از تجربیات خودش را با همان زبان قدیمی و الکن تعریف میکرده. حالا ادعا میشود که زبان خیلی پیچیده شده و پیشرفت کرده است. زبان تصویری داریم که بدون قصه یا ریزقصهها میتوانیم فیلم بسازیم. این حرفها اما مبالغهآمیز است. اصل مطلب این است که ما باید قصه خوبی داشته باشیم؛ داستانی داشته باشیم که مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و شنونده را سر ذوق بیاورد و باعث شود او احساس کند چیزی به تجربیات زندگیاش اضافه شده و یک سیری کرده و یک احوالی را طی کرده که میارزید به اینکه وقت بگذارد یا پول بدهد. خب، اینها همه بنیان سرگرمی است؛ یعنی اولش شما مخاطب را سرگرم میکنید، ولی آخرش ممکن است متوجه شود که این سرگرمی خیلی چیز باارزشی هم بوده و شانس آورده که چنین چیزی را در زندگی دریافت کرده است.
مثلا در کار سریالسازی تلویزیون خودمان، میرباقری کارهایی را ساخته که اگر خود او نبود، کسی دیگر نمیتوانست بسازد. این تالیف است. چه در نمایشنامهنویسی و چه در سریالسازی، قوت میرباقری در نوشتههایش است. بدون آن نوشتهها، پروژهای که میلیاردها یا صدها میلیارد و هزاران میلیارد خرجش شود، چه به صورت هوش مصنوعی باشد و بدون دکور و چه با دکور چند صد میلیاردی، فرقی نمیکند.
* تجربههای ورود تکنولوژی به ایران بعضی وقتها موفق نبوده. یا حداقل بعضیها ارزیابیشان این بوده که موفق نبودهاند. برای همین خیلیها هر وقت قرار است چیزی از این تکنولوژیها وارد شود، نگران هستند. شما خودتان نورپردازی با بالون را نخستین بار به ایران آوردید؛ از نتیجهاش راضی بودید؟
آن زمان دوربینهای دیجیتال گسترش پیدا نکرده بودند که نور خیلی کمی نیاز دارند و به نظر میآمد بالونی که مثلاً بتواند حدود ۵۰۰ متر از زمین فاصله بگیرد و بتواند یک منطقه وسیعی را با نور زیاد بپوشاند، تنها راه است. البته همان موقع هم که ما داشتیم میآوردیم، معلوم بود که بعد از مثلاً یک 7، 8، 10 سال دیگر، این وسیله از مد میافتد چون خرجش بالاست.
شما باید هر دفعه برای اینکه امنیت داشته باشد، بالون را با هلیم پر کنید و بفرستید بالا تا از بالا برای محوطه وسیع نورپردازی کنید. امروز اما دوربینهایی داریم که با خود نور مهتاب هم میتوانند عکاسی کنند. موضوع تکنولوژی همین است؛ یعنی هر چیزی که شما وارد میکنید، یاد میگیرید و خرج میکنید و نیرو تربیت میکنید، ممکن است 5 سال دیگر از مد افتاده و از دور خارج شده باشد. بستگی دارد به خود تکنولوژی؛ یعنی دانه به دانه را باید از آدم اهل فن بپرسید. مثلاً درباره ویدئووالها، مطمئناً ۵ سال دیگر در سینما دیگر آن اهمیتی را نخواهند داشت که حالا دارند اما عیبی ندارد که ویدئووال وارد و نصب کنیم. اگر چه اهمیتش را در سینما و در فیلمسازی استودیویی ممکن است تا حدودی از دست بدهد اما به نظر من اهمیتش در تئاتر بیشتر میشود. یعنی صحنههایی در تئاتر خواهیم داشت که با ویدئووالهای بزرگ ترکیب میشوند. بنابراین چنین چیزی یک محصول صنعتی استودیویی است که به وارد کردنش میارزد. هرچند بعضی چیزهای دیگر را ممکن است هم هوش مصنوعی بتواند جایش را بگیرد و هم نرمافزارهای خیلی پیچیده و سنگینی که آرشیوهای بزرگ دکور مجازی دارند و شما به راحتی صحنه را سفارش میدهید و برایتان بدون واسطه ویدئو را بازسازی میکنند؛ طوری که خود بازیگر بتواند روی مانیتور اجزای صحنه را ببیند، در حالی که در صحنه واقعی چیزی وجود نداشته باشد. بنابراین در آن صورت ویدئووالها به خاطر گرانیشان ممکن است تا حدودی از دور خارج شوند. البته اینکه من میگویم یک حدس است، چون خود ویدئووال به دلیل تولید زیادش دارد ارزان میشود. همانطور که تولید انبوه درباره تلویزیون باعث شده قیمت تلویزیونها پایین بیاید، طوری که مثلاً ما ۱۰ سال پیش یا ۲۰ سال پیش نمیتوانستیم تصور کنیم خانوادهها تلویزیونهایی به این بزرگی در خانه داشته باشند.
* در این شرایطی که ترسیم میکنید، معیارهای زیباییشناسی هم فرق میکند؟
فکر میکنم فیلمسازی استودیویی به طور کلی با فیلمسازی در لوکیشن از لحاظ زیباییشناسی فرق میکند. از اول تاریخ سینما تاکنون هم این 2 سبک فیلمسازی در کنار هم بودهاند. یعنی ایدهآل بعضی فیلمسازهای سینمایی این بوده که صبح از خواب بلند شوند، کت و شلوار بپوشند، کراوات بزنند و بروند در استودیو بنشینند روی صندلیشان و کارگردانی کنند. بعضیها نه، اصلاً از این سبک فیلمسازی خوششان نمیآمد و دوست داشتند بروند در لوکیشن و لوکیشن هم مثلاً باغ پشت استودیو نباشد، بلکه بروند آنطرف آمریکا و با سرخپوستهای واقعی و با آدمهای محلی فیلم بسازند.
* با این وصف اگر یک فیلمساز جنگی که همیشه بیرون از استودیو بوده، حالا داخل آن بیاید تا سریالی تاریخی بسازد، اتفاق عجیبی افتاده؟
هم جان فورد که فیلمساز لوکیشن بود و هم هیچکاک که استودیویی بود، خلاف عقیده خودشان هم فیلمهایی ساختند. مثلاً فیلم «مرد عوضی» را با دکور واقعی، یعنی در خیابانهای واقعی ساختهاند و هیچکاک اول فیلم میآید در استودیو با یک شوخطبعی میگوید «همیشه من متهم هستم به اینکه فیلمساز استودیویی و غیرواقعی هستم. حالا میخواهم یک داستان واقعی که اتفاق افتاده را برایتان تعریف کنم». از آن طرف فورد هم فیلمهایی ساخته که تقریباً تمامش در استودیو فیلمبرداری شده است.
* فکر میکنید چیزی که متغیر است و مرتب دارد عوض میشود، فیلمسازی استودیویی است یا این تلقی هم درست نیست؟
تکنولوژی در هر 2 شیوه فیلمسازی دارد مرتب امکانات جدیدی فراهم میکند. در خارج از استودیو هم دوربینهایی که خیلی کوچک شدهاند یا دوربینهای روی پهپاد که میتوانند دور تا دور یک محوطه بچرخند و حرکات خیلی پیچیده را انجام بدهند، دارند بهسرعت به کیفیتهایی میرسند که برای پرده بزرگ قابل قبول باشد و ساختن فیلم خارج از استودیو را دارند تسهیل میکنند. حالا به راحتی میتوانیم صحنههایی بگیریم که قبلاً گرفتن آنها تقریباً غیرممکن بود. قبل از این اصلاً دوربین را کجای هواپیما میشد گذاشت؟ هواپیما که کوچک است، دوربین که یک وزنی دارد. اگر دوربینهایمان در جاهای مختلفی که ممکن است اصلاً گرانیگاه هواپیما را به هم بزند باشد و باعث خطر شود، این روش منتفی است اما با پیشرفت تکنولوژیها دیگر چنین مشکلاتی وجود ندارد. صحنههایی که قبلاً فیلمبرداریشان در حالت واقعی سخت بود، حالا بسیار آسانتر شده و بهسرعت هم آسانتر میشود. بله، در همه زمینهها برای کار کردن امکانات جدیدی فراهم میشود و این همینطور ادامه دارد.
از ویدئووال و به اصطلاح رابطه تعاملی بین صحنه و آنچه روی ویدئووال دارد اتفاق میافتد، داریم به طرف هوش مصنوعی میرویم و اینکه احتمال دارد از یک راه کاملاً متفاوت، یعنی راه هوش مصنوعی، بهطور کامل به ساختن صحنههای اصطلاحا مجازی برسیم. یعنی جایی برسد که بازیگر لازم نباشد. یعنی شما بتوانید بازیگرانی را که کاملاً خیالی هستند و اصلاً مابهازای بیرونی ندارند، به وجود بیاورید، طوری که تماشاچی نتواند تشخیص بدهد که این آدم واقعی نیست.
* امکاناتی که برای فیلمسازی در ایران بهصرفه و زودبازده باشد کدام یک از این 2 سبک کار هستند؟
میشود یک کار بینابینی هم کرد؛ یعنی شما بازیگرتان یک بازیگر واقعی باشد، منتها میمیک او به صورت یک عروسک منتقل شود که آن عروسک واقعی نیست و کاملاً خیالی است. در دستگاه، یک بازیگر مشهور را هم به صورتش منتقل کردهاید. یعنی بازیگر برای شما بازی کرده ولی بعداً آن بازیگر قابل تشخیص نیست. شما آن چیزی که روی پرده میبینید، یک آدم دیگر است.
ارسال به دوستان
مشاور فرمانده کل سپاه: ایجاد فاصله بین مردم و رهبران تاکتیک جنگ شناختی است
میدان جنگ: تصویر ذهنی
گروه سیاسی: مشاور فرمانده کل سپاه با اشاره به اینکه در جنگ شناختی، هدف، مدیریت ادراکی است، تصریح کرد: اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، مشروعیتزدایی، امیدزدایی و ایجاد فاصله بین مردم و رهبران از جمله تاکتیکهای این جنگ محسوب میشود.
حمیدرضا مقدمفر دیروز در اختتامیه همایش واقعیتها و روایتها پیرامون عملیات توفان الاقصی که در واحد دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی برگزار شد، طی سخنانی با یادآوری اینکه «در جنگ اخیر رژیم اشغالگر علیه فلسطین و جبهه مقاومت 2 جبهه سخت و نرم داشتیم»، گفت: در نبرد سخت، میدان مشخص بود. در جبهه جنگ نرم هم شاهد جنگ ترکیبی بودیم که شامل جنگ دیپلماسی، رسانهای، سایبری، جنگ روانی و جنگ شناختی و انواع و اقسام جنگهای متصور برای جنگ نرم بود. وی با ابراز اینکه «در 76 سال گذشته رژیم صهیونیستی همواره به صورت هژمونی اقداماتی را در حوزه رسانه انجام داده و سعی کرده است هژمونی رسانهای در جهان ایجاد کند»، افزود: آنها سالها در بحث رسانه و افکار عمومی کار کردند و با ایجاد رسانه یا خرید سهامهای عمدهای از رسانههای بزرگ غربی اقدامات ساختاری انجام دادهاند. در جنگ اخیر نیز با کمک رسانههای وابسته کنار سایر جنگها جنگ شناختی را به عنوان پیشرفتهترین صورت جنگ نرم دنبال کردند.
مشاور فرمانده کل سپاه با اشاره به تاریخچه جنگ شناختی خاطرنشان کرد: جنگ شناختی در عین حال که ناشناخته است اما اثرگذاری فوقالعادهای دارد. اندیشمندان غربی از قبل پیشبینی میکردند در قرن 21 میلادی اذهان و مغز انسان میدان اصلی نبرد خواهد بود، چیزی که در جنگ اخیر کاملاً مشاهده کردیم و البته صهیونیستها تجربه آن را در جنگ 33 روزه و 23 روزه نیز داشتند.
وی با ارائه تعریفی در این باره عنوان کرد: توانایی تأثیرگذاری بر ادراک و شناخت یک فرد و جامعه برای تغییر رفتار آن فرد و جامعه برای رسیدن به اهداف مدنظر، سادهترین تعریف از جنگ شناختی است که از طریق تغییر باورها، ارزشها، هنجارها و نهایتاً ایجاد تغییر در ادراک فرد و جامعه ممکن میشود و محاسبات فرد و جامعه تغییر میکند. مقدمفر با بیان اینکه برخی تعریفها و تبیینها درباره جنگشناختی مربوط به عملیات روانی است، راجع به تفاوتهای جنگ روانی و شناختی گفت: جنگ روانی از دوران بسیار قدیم در پیوست جنگ سخت همواره وجود داشته است ولی در شکل عملیات، با جنگ شناختی تفاوت دارد.
عضو هیات علمی دانشگاه گفت: دشمن در جنگ روانی دنبال فریب افکار عمومی با تکنیکهای مختلف نظیر شایعه و دروغ است اما در عملیات شناختی، هدف، جابهجایی باورها، شناختها و فکر یک فرد و جامعه است. بر اساس این نوع جنگ، باید ادراک و فهم افراد را تغییر دهند تا محاسبات او تغییر کند. مقدمفر یادآور شد: جنگ شناختی 3 رکن دارد؛ اول شناخت مغز انسان، دوم عصبشناسی و رکن سوم هوش مصنوعی است.
وی با تصریح به اینکه مهمترین نقش در جنگ شناختی را مدیریت ادراک دارد، یادآور شد: پایه علمی جنگشناختی برگرفته از اصول و قواعد علوم شناختی است و البته با اهداف کاملاً متفاوت.
مشاور فرمانده کل سپاه افزود: اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، مشروعیتزدایی، امیدزدایی و ایجاد فاصله بین مردم و رهبران از جمله تاکتیکهای اصلی این جنگ خصوصاً در حوزههای سیاسی و امنیتی محسوب میشود. وی با بیان اینکه هدف اصلی این جنگ تغییر محاسبات و پیشبینیهاست، گفت: میدان در این جنگ شناختی، تصویرسازی ذهنی است؛ همان دوگانه واقعیت و تصویر واقعیت و جنگ روایتهاست. مشروعیتزدایی، شرطیسازی و دستکاری در واقعیتها و استفاده از تکنیک «دروغگویی با راست» و نقل روایت با پارهحقیقتگویی برای القای پیام دروغ نیز از جمله تاکتیکهای این حوزه است.
این استاد دانشگاه با اشاره به سوابق تاریخی استفاده از جنگ شناختی گفت: مجاب شدن افکار عمومی و پذیرش حمله آمریکا به ژاپن با بمب اتمی که یک جنایت بزرگ تاریخی و نسلکشی بود، از این جنس است.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» درباره سفر نخست وزیر رژیم صهیونیستی به آمریکا
جانی و مالی
گروه بینالملل: روز یکشنبه نخستوزیر رژیم صهیونیستی به ایالات متحده سفر کرد؛ سفری بسیار مهم و جنجالی که واکنشهای متفاوتی را از سوی جریانات و گروههای مختلف در پی داشت. سفر بنیامین نتانیاهو در حالی رقم خورده است که حکم بازداشت وی در دادگاه لاهه به دلیل جنایات جنگی صادر شده است و به همین دلیل نیز از ترس بازداشت در هنگام سفر به آمریکا از حریم هوایی کشورهای اروپایی استفاده نکرد. این سفر نخستین دیدار دیپلماتیک رئیسجمهور آمریکا با یک مقام خارجی است و دولت جدید ترامپ در نخستین میزبانی دیپلماتیک با نخستوزیر رژیم صهیونیستی که بتازگی جنایاتش در نوار غزه موقتاً متوقف شده است، دیدار خواهد کرد؛ جنایاتی که هنوز برای آنها محاکمه و محکوم نشده است و علت اصلی آن نیز حمایت بیچون و چرای دولت ایالات متحده است و این جنایات همچنان در کرانه باختری فلسطین اشغالی ادامه دارد. دیدار دونالد ترامپ با نتانیاهو از این جهت اهمیت بالایی دارد که پس از پیروزی ترامپ، مقامات دولت صهیونیست ابراز خوشحالی کرده و پیروزی ترامپ را پیروزی خود معرفی کردند اما در ادامه شرایط به آن شکلی که انتظارش را داشتند پیش نرفت و مجبور به قبول آتشبس شدند؛ آتشبسی که فشارها بر دولت نتانیاهو را افزایش داد و مخالفان جدیدی علیه وی در درون دولت افراطی و راستگرای صهیونیست ایجاد کرد. به همین دلیل نیز واکنشها به سفر نتانیاهو در درون صهیونیستها بسیار بیشتر از واکنشهای خارجی بود. نتانیاهو پیش از عزیمت به آمریکا مدعی شد: «تصمیماتی که در طول جنگ گرفتیم، خاورمیانه را تغییر داد. میتوانیم خاورمیانه را با کار سخت با ترامپ تغییر دهیم». دیدار با ترامپ، بحث و گفتوگو پیرامون مقابله با حماس، بازگشت اسرای صهیونیست و موضوع ایران از جمله مباحثی است که گفته میشود در دیدار نتانیاهو و ترامپ مورد بحث قرار خواهد گرفت.
* نگرانی اپوزیسیون دولت نتانیاهو
در پی سفر نتانیاهو به آمریکا و دیدار با دونالد ترامپ، نگرانیها در درون سرزمینهای اشغالی بویژه در بین اپوزیسیون دولت رژیم صهیونیستی بسیار شدت گرفته است. احزاب و نمایندگان مخالف دولت از این جهت نگرانند که دیدار نتانیاهو و ترامپ منجر به از سرگیری جنگ در نوار غزه و به خطر افتادن مجدد جان اسرای صهیونیست شود؛ اسرایی که طبق توافق آتشبس بین دولت رژیم صهیونیستی و جنبش حماس به صورت تدریجی با زندانیان سیاسی و امنیتی فلسطینی مبادله میشوند. نگرانی مخالفان دولت نتانیاهو از این جهت است که در سفر نخستوزیر رژیم صهیونیستی، تضمینهایی به نتانیاهو برای از سرگیری جنگ داده شود و جنگ دوباره آغاز شود. این نگرانی از این جهت است که بسیاری از چهرههای سیاسی رژیم صهیونیستی معتقدند شخص نخستوزیر رژیم صهیونیستی و وزرای متحد وی تنها برای بقای سیاسی خود دست به جنگافروزی و طولانی کردن جنگ زدهاند و بخوبی میدانند پس از پایان جنگ و آتشبس طولانی به دلیل کوتاهی در ۷ اکتبر 2023 همچنین پروندههای فساد مالی و تخلفات سیاسی، مورد محاکمه قرار گرفته و عمر سیاسیشان بویژه بنیامین نتانیاهو به پایان خواهد رسید و بسیاری از وزرای افراطی رژیم صهیونیستی همچون بنگویر و اسموتریچ در انتخابات بعدی امکان کسب کرسی مجدد و تشکیل ائتلاف برای رسیدن به دولت را براحتی نخواهند داشت. به همین دلیل اپوزیسیون دولت نتانیاهو نگران نقض توافق آتشبس از سوی دولت در پی سفر نتانیاهو به آمریکا هستند. آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی و از مخالفان دولت نتانیاهو در همین راستا اعلام کرد: هدف اصلی سفر بنیامین نتانیاهو به واشنگتن، به شکست کشاندن مرحله دوم معامله تبادل اسراست. وی در ادامه افزود: اولویتهای نتانیاهو تنها حول یک نکته میچرخد و آن بقای ائتلاف کابینهاش است. پیش از این نیز در واکنش به خبر سفر نتانیاهو به واشنگتن خانوادههای اسیران صهیونیست از رئیسجمهور آمریکا درخواست کردند همه تلاش خود را برای اجرای فاز دوم آتشبس به کار گیرد. این درخواست در پی اعتراضات گسترده در تلآویو پس از آزادی ۳ اسیر در اول فوریه مطرح شده است. گزارشها حاکی از آن است نیروهای راستگرای اسرائیلی فشار زیادی بر نتانیاهو برای پایان دادن به آتشبس وارد میکنند.
در همین حال، کانال ۱۳ اسرائیل اعلام کرده که نتانیاهو از فرمانده ارتش خواسته برنامههای خود را برای آغاز دوباره جنگ 16 ماهه اعلام کند. رسانهها و مطبوعات رژیم صهیونیستی نیز نسبت به سفر نتانیاهو واکنشهای متفاوتی نشان دادند. اسرائیل هیوم با اشاره به سفر نتانیاهو نوشت: نتانیاهو در واشنگتن فرود میآید و تلاش خواهد کرد حمایتهای آمریکا برای خواستههای اسرائیل را به دست بیاورد و در عین حال، برای احتمال از سرگیری خصومتها در صورت شکست مذاکرات، آماده میشود. یدیعوت آحارانوت نیز در واکنش به این سفر نوشت: نتانیاهو برای دیدار با ترامپ به واشنگتن رفت. نگرانیها از به هم خوردن مذاکرات بر سر مرحله دوم است. نخستوزیر مدعی شد تشکیلات خودگردان فلسطین گذرگاه رفح را مدیریت نخواهد کرد اما یدیعوت آحارانوت در روزهای اخیر متوجه شد این دقیقا همان کاری است که در کنار عناصر بینالمللی، با تامین امنیت توسط مصر و با هماهنگی با اسرائیل انجام میدهد. هاآرتص نیز به مساله مذاکرات آتشبس و دیدار نتانیاهو با ترامپ اشاره کرد و نوشت: مذاکرات امروز از سر گرفته خواهد شد. نتانیاهو از ترامپ خواهد خواست از [عملیات] نابودی کامل حماس حمایت کند. نتانیاهو و استیون ویتکاف، نماینده آمریکا در مسائل غرب آسیا، دور جدیدی از گفتوگوها بر سر مرحله دوم توافق آتشبس را آغاز خواهند کرد؛ گفتوگوهایی که منجر به نگرانی صهیونیستها درباره توافق آتشبس شده است.
* فشار افراطیهای کابینه
همزمان با سفر نتانیاهو به آمریکا و مطرح شدن احتمال حمایت ترامپ از نقض آتشبس، فشارهای داخلی نیز بر نخستوزیر رژیم صهیونیستی برای از سر گرفتن جنگ غزه افزایش یافته است. اوریت استروک، وزیر شهرکسازی رژیم صهیونیستی تهدید کرد در صورتی که نتانیاهو به سمت اجرای مرحله دوم توافق آتشبس و تبادل اسیران با حماس پیش برود، او کابینه این رژیم را منحل میکند. استروک روزهای گذشته نیز گفته بود: در حال حاضر نتانیاهو با آزمون زندگی خود مواجه است: آیا وحشتناکترین توافق را امضا میکند که از توافق شالیط نیز هولناکتر است یا با تکمیل اهداف جنگ موافقت خواهد کرد که این اهداف عبارت از شکست حماس و بازگرداندن کامل امنیت است؟ من امیدوارم و دعا میکنم و آرزومندم او در مسیر درست حرکت کند. میخواهم باور کنم او عملا این کار را خواهد کرد. این سخنان استروک در راستای تهدیدات پیشین مقامات افراطی صهیونیست بود. مقاماتی همچون ایتامار بنگویر که از دولت استعفا کرد و بزالل اسموتریچ که برای بازگشت به جنگ مهلت زمانی تعیین کرده بود. امید مقامات افراطی دولت رژیم صهیونیستی بازگشت به جنگ پس از مرحله نخست توافق آتشبس است؛ توافقی که قرار است در پی آن بخشی از اسرای صهیونیست با زندانیان فلسطینی مبادله شده و آتشبس و خروج نیروهای ارتش اشغالگر از نوار غزه محقق شود. در همین راستا سعید زیاد، کارشناس الجزیره اعلام کرد: نتانیاهو میداند برای تداوم دولتش چارهای جز آغاز دوباره جنگ ندارد، همچنین نمیخواهد اجازه دهد این تصویر از شکست آشکار اسرائیل ادامه یابد، به همین دلیل چه بسا ریسک خطرناکی کند و با این هدف، دوباره جنگ را از سر بگیرد. جنگطلبی صهیونیستهای افراطی و تلاش نتانیاهو برای بقا در عرصه سیاست رژیم صهیونیستی مسالهای است که منجر به نگرانی خانوادههای اسرای صهیونیست و احزاب اپوزیسیون دولت رژیم اشغالگر شده است.
* مذاکرات ترامپ و نتانیاهو
رسانههای صهیونیستی و غربی درباره سفر نتانیاهو به آمریکا به مذاکرات احتمالی بین این ۲ چهره پرداختهاند. مباحثی همچون تغییر نظم خاورمیانه، مذاکرات ایران و آمریکا، وضعیت توافق آتشبس در نوار غزه، تداوم حمایت مالی و تسلیحاتی آمریکا از رژیم صهیونیستی و حمله احتمالی به ایران از جمله مسائلی است که رسانهها به آن پرداختهاند. ترامپ و نتانیاهو روابط نسبتا نزدیکی با یکدیگر دارند و سیاستهای ترامپ در دور نخست ریاست جمهوری وی اغلب همسو با خواستههای اسرائیل بود. از همین رو بسیاری از رسانههای غربی به توافقات احتمالی در جهت افزایش همکاریهای منطقهای اشاره کردهاند. همکاری بر سر حوزههایی همچون موضوع ایران و برنامه هستهای، طرح صلح خاورمیانه، به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان و قدس، هماهنگی علیه محور مقاومت و مسائل داخلی رژیم صهیونیستی از نظر رسانهها جزو موضوعات در دستور کار مذاکرات مقامات رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکاست. پیش از سفر نتانیاهو به آمریکا نیز والاستریت ژورنال به نقل از مقامهای آمریکایی گزارش داد نخستوزیر رژیم صهیونیستی از رئیسجمهور آمریکا میخواهد قراردادهای تسلیحاتی به ارزش ۸ میلیارد دلار را تایید کند؛ موضوعی که به مثابه تجدید قوای نیروی هوایی رژیم صهیونیستی برای از سرگیری جنگ غزه به حساب میآید. ترامپ همچنین یک روز پیش از دیدار با نتانیاهو در سخنانی تلویحی الحاق کرانه باختری یا سرزمین سوریه به رژیم اشغالگر را تایید کرد. رئیسجمهور آمریکا در سخنانی نارضایتی خود از کوچک بودن سرزمینهای تحت کنترل اسرائیل را اعلام کرد؛ مسالهای که با توجه به تلاش آمریکا و رژیم صهیونیستی برای تغییر نظم منطقه چندان دور از ذهن نیست؛ مسالهای که میتواند در راستای طرح دولت نخست ترامپ موسوم به طرح آبراهام قرار گرفته و جغرافیای منطقه را دستخوش تغییر کند.
ارسال به دوستان
از بیانیه 800 تشکل دانشجویی خطاب به مجمع تشخیص تا اظهارات آملی لاریجانی
FATF بدون پیشبینی
گروه سیاسی: بحث FATF و تصمیمگیری درباره آن که هماکنون در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی است، در دایره توجهات قرار دارد و هر از گاهی اخبار متعددی پیرامون آن منتشر میشود. دیروز آیتالله صادق آملیلاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از عدم پیشبینی رای اعضای مجمع درباره FATF سخن گفت و در عین حال، خبر رسید که 800 تشکل دانشجویی دیروز با صدور بیانیهای تحلیلی هشدار دادند تصمیمگیری درباره این مساله میتواند سرنوشت ملت و منافع ملی را تا سالها تحت تأثیر قرار دهد. بیانیه تشکلهای دانشجویی در حالی است که چند روز پیش نیز نمایندگان مجلس جلسهای غیرعلنی درباره FATF برگزار کردند و خلاصه آنچه از این جلسه غیرعلنی به بیرون درز کرد این بود که بهارستاننشینها معتقدند که چندان نباید امیدوار باشیم تا در صورت پیوستن به FATF گشایشی در اقتصاد کشورمان به وجود آید. به گزارش «وطن امروز»، تعامل ایران با FATF نزدیک به ۱۵ سال پیش آغاز شد اما در دولت روحانی که روی این مساله تاکید بسیاری داشت، در سال 95 این دولت توانست پس از کشوقوسهای بسیار لایحه الحاق به FATF را به تصویب برساند. بهرغم این موضوع، حضور ایران در لیست سیاه FATF باز تمدید شد. سپس FATF در نامهای به وزیر وقت اقتصاد دولت روحانی خواستار تعهد ایران به اجرای کامل برنامه اقدام یا Action Plan شد. ایران نیز متعهد شد تا دی ۱۳۹۶، علاوه بر اصلاح قوانین «مبارزه با پولشویی» و «مبارزه با تأمین مالی تروریسم»، به کنوانسیونهای «پالرمو» و «مبارزه با تأمین مالی تروریسم» بپیوندد، لذا از سال 96 به بعد، تصویب لوایح پالرمو و CFT نیز در کشورمان ذیل موضوع FATF قرار گرفت که این مباحث تاکنون ادامه دارد و تصمیمگیری نهایی درباره آن برعهده مجمع تشخیص مصلحت نظام گذاشته شده است.
* شفافیت مالی یا تشدید تحریمها
از آنجا که برخی اخبار از نگاه مثبت در مجمع تشخیص مصلحت نظام پیرامون پیوستن به FATF حکایت دارند، دیروز 800 تشکل دانشجویی در بیانیهای نسبت به این امر واکنش نشان دادند. این تشکلهای دانشجویی در بیانیه خود آوردهاند: در هفتههای اخیر، شاهد انتشار اخباری از سوی افراد و رسانههای مختلف پیرامون رسیدگی و برآورد مثبت مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره الحاق ایران به کنوانسیونهای CFT و پالرمو و در مجموع تأیید و چراغ سبز مجمع تشخیص هستیم. در همین زمینه، جمع کثیری از تشکلهای دانشجویی به عنوان چشمان بصیرت امت، لازم دانستند پس از انتشار چند نامه و بیانیه در مدت کوتاه اخیر، نکاتی را برای اطلاع مجمع تشخیص و آگاهی مردم شریف ایران پیرامون این موضوع و تصمیمات آن نهاد در رابطه با پیوستن به FATF خدمت اعضای محترم بیان دارند تا به عنوان آخرین کلمات با اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام اتمامحجت کنند و کشور را از ضربههای سهمگین به منافع ملی دور نگه دارند. این بیانیه افزوده بود: در شرایط فعلی که کشور عزیزمان با چالشهای متعددی در عرصههای اقتصادی و بینالمللی در زمینه ظلم تحریمها روبهرو است، موضوع همکاری یا عدم همکاری با گروه ویژه اقدام مالی (FATF) به یکی از مسائل بسیار حیاتی و مورد بحث در حوزه سیاستگذاری اقتصادی و امنیت ملی تبدیل شده است. اصل این اولویتدهی به مسائل حاشیهای و کماهمیت نسبت به معیشت مردم توسط دولت و برخی جریانها، محل سوال و ابهامات جدی است. در این باره، بررسی دقیق پیامدهای احتمالی ناشی از پذیرش استانداردها و توصیههای این نهاد، بویژه در سایه تداوم تحریمهای بینالمللی، ضرورت بسیاری دارد تا از برخی سادهانگاریها نسبت به زندگی مردم جلوگیری کند. بیانیه مفصل تشکلهای دانشجویی روی همان موضوعی تاکید داشت که چند روز پیش نمایندگان مجلس نیز روی آن بحث کرده بودند. اینکه اصلا پذیرش و پیوستن ایران به FATF میتواند باری از روی دوش اقتصاد کشور بردارد یا برعکس باعث تشدید تحریمها میشود؟ در این رابطه عباس گودرزی، سخنگوی هیاترئیسه مجلس پس از جلسه غیرعلنی مجلس به خبرنگاران گفت: با توجه به اینکه مجلس خانه ملت است و باید در حوزههای مختلف و تصمیمات کشور اظهارنظر کند و تاثیرگذار باشد، امروز نشستی با حضور کارشناسانی از مرکز پژوهشها و سایر نمایندگان محترم برگزار شد؛ در این جلسه کارشناسان مرکز پژوهشها، روسای کمیسیونهای ذیربط و برخی نمایندگان اظهاراتی داشتند و ابعاد و ماهیت FATF مورد بررسی قرار گرفت. سخنگوی هیاترئیسه مجلس خاطرنشان کرد: از 41 اقدام در سنوات گذشته، دولتهای وقت 39 اقدام را پذیرفتند که البته 2 اقدام به خاطر اینکه ما قانون داخلی داشتیم و حق تحفظ برای خودمان قائل بودیم مورد توافق آنها قرار نگرفت و اعلام کردند مجدد باید مصوبه بدهید. نکته مورد اهمیتی که در جلسه غیرعلنی مجلس مورد تاکید نمایندگان محترم بود این است که عمده عدم مبادلات پولی و بانکی متاثر از تحریمهای ثانویه ایالات متحده آمریکاست و FATF گرهی از گرههای اقتصادی کشور باز نخواهد کرد و آنچه که دارد این است که دولتمردان ما نباید اقتصاد و معیشت را به این مباحث گره بزنند.
* آیتالله لاریجانی: نمیتوانم پیشبینی کنم
هشدار تشکلهای دانشجویی پیرامون آنچه «چراغ سبز مجمع تشخیص» عنوان میکنند در حالی است که دیروز آیتالله آملیلاریجانی، رئیس مجمع طی گفتوگویی کوتاه با خبرنگاران گفت او نمیتواند پیشبینی درباره رای اعضای مجمع به FATF داشته باشد. وی افزود: نمیتوانم پیشبینی کنم. ما بحث میکنیم و آنچه مصلحت کشور بعد از کار فنی و دقیق تشخیص داده شود، انشاءالله مطرح خواهد شد. لاریجانی افزود: ما کار دقیق علمی میکنیم. البته باید توجه داشت که FATF به مجمع تشخیص ارجاع نشده بلکه ۲ لایحه پالرمو و CFT - ۲ کنوانسیون بینالمللی - در دستور کار قرار گرفته است. وی همچنین بیان داشت: اکنون کمیسیونهای مجمع تشخیص مشغول کار دقیق هستند و آنچه را که مجلس محترم برای ما فرستاد و مورد ایراد شورای نگهبان بود، بحث دقیق درباره آن در مجمع درحال انجام است.
* ۲ نکته کلیدی پیرامون FATF
پیشتر در «وطن امروز» طی گزارشی عنوان کرده بودیم که درباره بررسی مجدد FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدگاههای مختلفی مطرح شده است. عمده انتقادات درباره اراده و اصرار دولت برای تصویب این لوایح این است که در شرایط فعلی که تحریمها همچنان علیه ایران پابرجاست، چه ضرورتی برای تصویب این لوایح وجود دارد؟ این یک نگرانی جدی است که با وجود اعمال تحریمها، تصویب FATF میتواند منجر به محکمتر شدن دایره تحریمها علیه ایران شود. معنای صریحتر این نگرانی این است که تصویب FATF در شرایط فعلی میتواند ایران را در کریدورهای دور زدن تحریم محدودتر کند. یک واقعیت دیگر که منتقدان مطرح میکنند این است که دولت آمریکا و کشورهای اروپایی قوانین و پروتکلهای مشخص و نظاممند درباره تروریسم ندارند. به صورت مشخص دولت آمریکا نشان داده است یک استاندارد دوگانه در تعریف مصادیق تروریسم دارد. به همین دلیل پیشبینی سوءاستفاده دولت آمریکا از تصویب FATF در ایران کاملا محتمل است، بنابراین آنچه منتقدان مطرح میکنند ناظر بر ۲ نکته کلیدی است:
۱- در شرایطی که تحریمها علیه ایران همچنان پابرجاست، تصویب FATF میتواند منجر به انسداد مسیرهای دور زدن تحریم و در نتیجه محکم شدن حلقه فشار علیه ایران شود. ضمن اینکه به واسطه تحریمهای ثانویه آمریکا و مجازات طرفین تجارت با ایران، نهتنها عضویت در FATF منجر به کاهش تحریمها نشده و هیچ آوردهای برای ایران نخواهد داشت، بلکه کاملا قابل پیشبینی است که افشای اطلاعات مربوط به تجارت ایران، میتواند شرکتهای طرف تجارت با ایران را از ادامه تعاملات منصرف کند.
۲- استانداردهای دوگانه دولت آمریکا در تعریف مصادیق تروریسم، همچنین طرح اتهام درباره مراودات تجاری ایران به بهانه احتمال همکاری با تروریسم، میتواند دردسرهای بزرگی در حوزه مراودات اقتصادی ایران ایجاد کند. نه در دولت پزشکیان و نه در دولت روحانی، هیچ پاسخ روشنی به این سوالات و نگرانیها داده نشد. روایت اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره بررسی این لوایح در دولت حسن روحانی نیز نشان میدهد نمایندگان دولت در جلسات مجمع هیچ جوابی به این سوالات ندادهاند. همین موضوع نشان میدهد منتقدان دست روی مسائل مهمی گذاشتهاند، بنابراین کاملا پیداست تصویب لوایحی مانند FATF نهتنها در شرایط فعلی ضرورت جدی ندارد، بلکه میتواند آسیبهای جدی به منافع مالی ایران وارد کند.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با معاون پیشین امور جنگلها درباره علل هدررفت منابع آبی و راهکارهای برونرفت از بحران آب در کشور
آبگیری برای آینده
گروه اجتماعی: با گسترش شهرنشینی، توسعه کشاورزی و کاهش منابع آبی، مدیریت بهینه آب بیش از پیش اهمیت یافته است. توزیع نامتوازن بارندگی در جهان مشکلاتی را در تأمین آب ایجاد کرده است. ایران که در کمربند خشک جهان قرار دارد، میانگین بارندگیاش کمتر از یکسوم متوسط جهانی است. در حالی که شمال کشور سالانه ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ میلیمتر بارندگی دارد، کویر لوت تنها چند میلیمتر بارش را تجربه میکند.
از سوی دیگر، عمده بارشها در زمستان و اوایل بهار رخ میدهد اما بیشترین نیاز آبی در نیمه دوم بهار و تابستان شکل میگیرد از این رو استفاده از برنامههای جدید و فناورانه باید در رأس برنامههای مدیریتی قرار گیرد تا بتوان به مرور مساله بحران آب را کمرنگتر یا کاملا حل کرد. در این میان طرح استحصال آب یکی از طرحهایی است که بر اساس ظرفیت موجود در کشورهای مختلف ارائه شده تا بتوان با اجرای آن بخش زیادی از آب مورد نیاز شرب، صنعت و کشاورزی را تأمین کرد.
استحصال آب باران به مجموعه روشها و فناوریهایی اطلاق میشود که برای جمعآوری، ذخیرهسازی و استفاده از آب باران به منظور تأمین نیازهای آب، بویژه در مناطق خشک و نیمهخشک، به کار گرفته میشوند. این فرآیند میتواند در مقیاسهای مختلف از خانگی تا صنعتی و شهری اجرا شود.
* ضرورت استحصال آب باران
با افزایش جمعیت و رشد شهرنشینی، تأمین آب در کشورهای در حال توسعه به چالشی اساسی تبدیل شده است. طبق گزارش انجمن جهانی آب، در 50 سال آینده، افزایش تقاضای آب، کشورهای کمآب را با بحران شدیدتری روبهرو خواهد کرد. استحصال آب باران میتواند به عنوان راهکاری پایدار برای تأمین آب مورد استفاده قرار گیرد. این روش علاوه بر کاهش فشار بر منابع آبی، موجب افزایش بهرهوری در مصرف آب نیز میشود.
* تاریخچه استحصال آب باران
استحصال آب باران سابقهای ۴ هزار ساله دارد و از گذشته تاکنون در مناطق خشک و نیمهخشک جهان برای تأمین آب کشاورزی و شرب مورد استفاده قرار گرفته است. در بلوچستان ایران و پاکستان، جمعآوری آب باران پیشینهای طولانی دارد. امروز با توسعه فناوری، روشهای نوین و مقرونبهصرفهای برای استحصال آب باران به کار گرفته شده است. تا پیش از سال ۱۹۵۰، به دلیل هزینههای بالا، استفاده از این روش محدود بود اما با کاهش هزینهها و پیشرفت فناوری، استحصال آب باران به راهکاری کارآمد و اقتصادی تبدیل شده است.
* مدیریت منابع و مصارف آب کشور وضعیت نامناسبی دارد
بهزاد انگورج، معاون پیشین امور جنگلهای کشور در گفتوگو با «وطن امروز» وضعیت مدیریت منابع و مصارف آب را نامناسب توصیف کرد و گفت: کشور از لحاظ اقلیمی در وضعیت خشکسالی قرار دارد و حتی در سالهای دارای بارش نرمال نیز توزیع بارشها منظم نیست. ساختار مدیریتی کنونی، مصرفمحور است و انسجام لازم برای مدیریت تجدیدپذیری منابع آب را ندارد.
وی با اشاره به ناترازی در بهرهبرداری از منابع آب، اظهار داشت: نظام بهرهبرداری همچنان سنتی است و توسعه و تحول در این حوزه به شکل نامتوازن اتفاق افتاده است. این موضوع را میتوان در تغییر سازههای بندهای انحرافی از سنتی به بتنی، یا جایگزینی آببندانها با سدهای بزرگ مشاهده کرد.
رئیس سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی اخیراَ در گفتوگو با یک برنامه تلویزیونی با بیان اینکه ما با یک اختلاف تراز آب در بین ایران و جهان مواجه هستیم، گفت: میزان بارندگی سالانه در ایران تقریبا یکسوم خشکیهای جهان است.
دکتر داریوش اسماعیلی ادامه داد: در پتانسیل آبهای زیرزمینی رتبه ۳۷ و آبهای سطحی رتبه ۶۲ را داریم و در برداشت و مصرف آب متاسفانه رتبه پنجم را داریم و وسعت کشور ما 1.2 درصد خشکیهاست، در حالی که پتانسیل آبی حدود ۳۶ صدم درصد نسبت به کل قارهها است.
معاون وزیر صمت با بیان اینکه متاسفانه ناترازی آب در آبخوانهای کشور در حال حاضر ۱۴۵ میلیارد متر مکعب آب است، تصریح کرد: این بدین معنی است که میزان برداشت ما از آبخوانهای کشور طی سالهای گذشته ۱۴۵ میلیارد متر مکعب بیشتر از میزان آب وارد شده بوده و این باعث ایجاد حفرههایی در درون زمین شده و این امر مهمترین عامل فرونشست زمین است.
گزارشهای موجود حاکی است از ابتدای مهر ۱۴۰۳ تا پایان۱۲ بهمن ماه ارتفاع کل ریزشهای جوی کشور معادل 60,1 میلیمتر است. این مقدار بارندگی نسبت به میانگین دورههای مشابه درازمدت ( 114 میلیمتر) 47 درصد کاهش و نسبت به دوره مشابه سال آبی گذشته (68,7 میلیمتر) 12 درصد کاهش را نشان می دهد.
* کاهش شدید منابع آب تجدیدپذیر کشور
به گفته انگورج، میانگین بلندمدت بارش در کشور حدود ۲۵۰ میلیمتر بوده و حجم بارش سالانه در شرایط نرمال به ۴۱۲ میلیارد مترمکعب میرسد اما تغییرات اقلیمی این میزان را بهشدت تحت تأثیر قرار داده است.
معاون پیشین امور جنگلهای کشور افزود: در سال آبی ۰۳-۱۴۰۲ میزان بارش 252.7 میلیمتر گزارش شده که معادل 414.45 میلیارد مترمکعب است. این در حالی است که در سال آبی ۰۲-۱۴۰۱ میانگین بارش 212.9 میلیمتر و حجم بارش 350.9 میلیارد مترمکعب بوده است. اختلاف 63.55 میلیارد مترمکعبی در حجم بارش، که معادل ۱۵ درصد میانگین بلندمدت بارش است، نشاندهنده شدت بحران کمآبی در کشور است.
* ایران، کشوری با بارش کم و ظرفیت بالای استحصال آب
با میانگین بارش سالانه ۲۵۰ میلیمتر، ایران یکی از خشکترین کشورهای جهان محسوب میشود. با این حال، امکان استحصال ۵۰ درصد از این میزان بارش با فناوریهای مناسب وجود دارد که معادل ۱۲۵ میلیمتر بارندگی سالانه است. با توسعه سیستمهای نوین استحصال و ذخیرهسازی، میتوان بخش قابلتوجهی از هدررفت آب را کاهش داد.
یکی از مشکلات اساسی کشور در مدیریت منابع آب، حجم بالای تبخیر است. میانگین تبخیر جهانی ۷۰۰ میلیمتر است اما در ایران این میزان ۳ برابر، یعنی حدود ۲۱۰۰ میلیمتر گزارش میشود. به عبارت دیگر، ۷۰ تا ۸۰ درصد بارشهای کشور به صورت تبخیر و سیلاب از دسترس خارج میشود.
باید با ملاحظه به محدودیتهای اقلیمی و مدیریت بحران آب از تبدیل یک روش متداول به یک تکلیف قانونی سخن گفت. استحصال آب باران یک روش جدید برای تامین آب مورد نیاز نیست و قدمتی هزار ساله دارد.
* تجربیات جهانی در استحصال آب باران
انگورج عنوان کرد: چنین روشی در اغلب کشورهای دنیا مانند برزیل، پاراگوئه، افغانستان، ترکیه، چین، استرالیا و برخی کشورهای قاره آفریقا در حال اجراست و برخی کشورها نیز پیشرو هستند و ما نیز در ایران سابقه اجرا و حتی انجمن سیستمهای سطوح آبگیر باران را داریم اما مدیریت بحران در اقلیم خشک و نیمه خشک ایجاب میکند ما بر اندیشههای مختلف برونرفت تامل کنیم و مدیریت را از جهات مختلف در عرصههای طبیعی و شبکه توزیع و مصرف توسعه دهیم و بر افزایش بهرهوری تمرکز کنیم.
لازم به ذکر است اگر در سطح جهان مطالعهای گذارا داشته باشیم میبینیم بسیاری از کشورها در تلاش هستند تا بتوانند با استحصال و جمعآوری آب باران مصارف آب را مدیریت کنند و در این حوزه نمونههای موفق بسیاری وجود دارد؛ همچون سنگاپور که با اجرای سیستم جامع جمعآوری و بازیافت آب باران تلاش کرد آب را مدیریت کند و حتی استرالیا که نصب تانکرهای ذخیره آب را به صورت قانونی در ساختمانهای جدید الزامی کرد. برزیل نیز با استفاده از استحصال آب باران برای حفاظت از جنگلها و تأمین آب روستاها گامهای مهمی برداشت.
* زمینها و منابع آبی در خطر تغییر کاربری و فروش بیرویه
انگورج با تأکید بر حفظ محیط طبیعی و حفاظت از آن گفت: ما در این اقلیم خشک به موازات گسترش فعالیتها، با افزایش جمعیت مواجه بودیم و در هیچ زمینهای تحول و توسعه متوازن نبود، زیرا نظام اداری کشور سنتی و ساختارها در این نظام به جای توسعه مدیریت! گسترش طولی و عرضی در تشکیلات را تجربه کرده و خدمات نظام اداری نیز با هزینه تمامشده بسیار بالا به مردم ارائه میشود و به وضوح میتوان دید از طریق گسترش تعداد شهرها و مساحت کلانشهرها، فعالیتهای مختلف کشاورزی به دلیل افزایش قیمت زمین به یک فعالیت فاقد صرفه اقتصادی تبدیل شده و استمرار ندارد و بهترین زمینهای آبی دارای خاکهای غنی آبرفتی، بتدریج تبدیل به منطقه مسکونی میشود و منابع آب جدید که حقابه عرصههای طبیعی است برای اراضی جدید اختصاص مییابد و تهدیدزایی ناشی از عدم تخصیص حقابه عرصههای طبیعی به خشکیدگی تالابها منتهی میشود.
وی تصریح کرد: حقابه موجود در اراضی آبی تقسیمشده و تفکیکشده محدوده و حریم شهری نیز به مانند تبدیل و تغییر کاربری زمین از حقابه کشاورزی به حقابه شرب تبدیل میشود و مالک و کشاورز با فروش زمین به افزایش درآمد بیشتر به فعالیت دیگری میپردازد و در وزارت نیرو به عنوان متولی آب نیز، بر فروش امتیاز آب شرب خانگی و افزایش درآمد بیشتر تمرکز دارد.
معاون پیشین امور جنگلهای کشور خاطرنشان کرد: از این رو بر اساس نظام مدیریت سنتی و نظام بهرهبرداری سنتی، رفتار آحاد جامعه «بر شاخ نشسته در حال بن بریدن» را به نمایش میگذارد که به دور از تحول و توسعه، در گرداب گسترش قرار گرفتهاند که باید مانند اجداد خود از دل تهدیدات و پیچیدگیهای مفهوم توسعه، راه نجات خود را پیدا کنند. استحصال آب فرصتی است که میتوان از دل این همه تهدیدات مختلف، به جامعه معرفی کرد.
* استحصال آب باران فرصتی بینظیر در بازچرخانی ذخیرهسازی و انتقال بین استانی آب در ایران
به گفته انگورج، ظرفیتهای متعددی برای اجرای این روش در کشور وجود دارد. برای مثال، اگر ۱۹۹۰ آببند استان گیلان تنها یک متر عمیقتر شوند، امکان ذخیرهسازی ۲۳۸ میلیون مترمکعب آب در سال فراهم خواهد شد. همچنین با افزایش ارتفاع مرز کرتهای اراضی شالیکاری در این استان، ظرفیت ذخیرهسازی میتواند به 3.2 میلیارد مترمکعب برسد.
وی ادامه داد: امکان کشت در اراضی شالیکاری گیلان فقط در یک فصل است و ضریب کشت در این استان پایین است. درآمد بر حسب عملکرد در واحد سطح در شالیکاری بسیار پایین است و امکان حفظ کاربری اراضی بسیار سخت است و اگر استحصال آب به عنوان مؤلفه افزایش ضریب کشت محسوب شود و شالیکاران در غیر فصل آب استحصال کرده و مشابه مکانیزم بند ح ماده ۳۸ قانون برنامه 5 ساله هفتم به وزارت جهاد کشاورزی بفروشند و این وزارت، آب استحصالشده را برای تخصیص به تولیدکنندگان گلخانهای در مناطق کمآب آن استان برنامهریزی و از طریق وزارت نیرو پیشفروش کند، آنگاه تولیدات گلخانهای استان در اراضی دیم میتواند بسیار توسعه یابد و ضمن رفع تنش کمآبی در استان و جلوگیری از آبگرفتگی در معابر شهرها مزیتهای دیگری چون بازچرخانی آب و حتی انتقال آب مازاد به استانهای مجاور داشته باشد.
انگورج با تأکید بر اینکه بازچرخانی و انتقال آب به استانهای همجوار در گذشته فقط از طریق سدسازی انجام میشد و از آبهای تجدیدپذیر و در دسترس به انتقال آب بینحوزهای پرداخته میشد گفت: در طرح استحصال آب میبینیم که میتوان بدون بر هم زدن شرایط طبیعی! صرفا از طریق توسعه مدیریت، مساله انتقال آب را نیز متحول کرد و توسعه داد، تا بدون تخصیص منابع حاصل از توان تجدیدپذیری، از طریق رفع تهدید و مدیریت بحران، فرصت توان استحصال و ذخیرهسازی و انتقال بینحوزهای ایجاد کرد.
وی با اشاره به سازوکار استحصال آب توضیح داد: برای راهاندازی استحصال آب باران باید به شناسایی ظرفیتهای موجود پرداخت، به عنوان مثال در اراضی جلگهای نوار ساحلی شمال باید آببندانها را عمیق کرد و به ارتفاع مرز هر کرت از اراضی شالیکاری افزود و در جلگه نوار ساحلی جنوب باید تعداد هوتکها را افزایش داد و در تمام اراضی زراعی و باغی زیر شیب ۲۰ درصد باید برای نگهداری آب باران یک مرزبندی سبک انجام داد، این نوع عملیات کلا در مرحله کاشت و داشت از فعالیت زراعی و باغی متداول هستند. این ایده باید در بین متخصصان مرتبط در یک اتاق فکر از بخش کشاورزی به اجماع برسد و برای مدیریت واحد زراعی و باغی به توصیه تبدیل شود، هزینه متولی بخش کشاورزی برای تحقق چنین امری فقط صدور یک دستور کار است و بخش غیردولتی هزینه ناچیز اما بسیار مفیدی دارد.
انگورج ادامه داد: ما در کشور حدود ۲۰۰ هزار کیلومتر جاده تحت بهرهبرداری داریم. این جادهها اغلب آسفالته و در زمره سطوح عایق دستهبندی میشوند، اگر عرض معبر متوسط این شبکه را ۱۰ متر در نظر بگیریم، حدود ۲ هزار هکتار سطوح عایق موجود داریم. نیک میدانیم که شبکه جادههای ما کارکرد جمعآوری آب را هم دارند و ما در طراحی جادهها اغلب با کانال و جوی کناری و کانیو آب حاصل از جادهها را مدیریت میکنیم، کافی است سطح مدیریت را ارتقا دهیم و مدیریت نگهداری شبکه جاده از هدایت آب جویهای کناری بر استحصال آب متمرکز شود.
وی تصریح کرد: ما در کشور ساختمانهای مسکونی و غیرمسکونی زیادی داریم، به عنوان مثال ۲۷ میلیون واحد مسکونی داریم که ۴۰ درصد آپارتمانی و بقیه ویلایی هستند. هیچ نیازی به سرمایهگذاری دولت در زمینه استحصال آب باران نیست، بنابراین با ملاحظه ظرفیتهای موجود میتوان گفت استحصال آب باران از سطوح عایق موجود در بخش راه و شهرسازی و در بخش کشاورزی افزایش ذخیره آب در آببندانهای موجود و کنترل نزولات در هر واحد مدیریت زراعی و آبی بسیار مقرون بهصرفه است.
* استحصال آب باران نیازی به سرمایهگذاری دولتی ندارد
بر اساس تحقیقات و خروجی این گزارش، استحصال آب باران از سطوح آبگیر در همه پهنههای جغرافیایی کشور قابل تعمیم است اما در شهرها، شهرداریها و بخش غیردولتی میتوانند با سرعت بیشتری در رسیدن به این هدف تلاش و همکاری کنند، بنابراین همه اراضی و همه شهرهای کشور برای استحصال آب باران شرایط مستعدی دارند و در کل طرح استحصال آب باران توسط بخش غیردولتی انجام میشود و نیازی به بودجه دولتی ندارد و در این میان دولت تنها راهبری خواهد کرد.
معاون پیشین امور جنگلهای کشور با انتقاد از عملکرد دولت در این حوزه گفت: نقش دولت راهبری در توسعه مدیریت در زمینه حل مساله ناترازی آب است. این نقش اکنون بیرنگ است و در نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی و آبخیزداری جا نیفتاده است و حتی نظام مهندسی ساختمان نیز نسبت به آن غفلت کرده است.
* لزوم ورود جدی دولت و مجلس به بحران آب؛ قانون کافی است، اجرا لازم است
استحصال آب باران میتواند پاسخی موثر به بحران آب در ایران باشد. اجرای این طرحها نیازمند همکاری دولت، بخش خصوصی و جامعه است. با توجه به تجارب جهانی و ظرفیتهای داخلی، ایران میتواند در مسیر توسعه پایدار منابع آبی گامهای بلندی بردارد.
انگورج با اشاره به اینکه بر این باورم باید به توسعه مدیریت پرداخت و آنچه که از منابع پرت میشود و هرز میرود بهینهسازی شود و کارها به بخش غیردولتی سپرده شود و دولت در مسیر چابکسازی از حرف زدن به سمت عمل کردن برود، تأکید کرد: مجلس شورای اسلامی در برنامه هفتم توسعه، در بند ح ماده ۳۸، بر افزایش حجم آب استحصالی کشور تأکید کرده است (بر اساس این مصوبه، حداقل به میزان 15 درصد متوسط بلندمدت نزولات آسمانی باید آب استحصال شود) اما لازم است اقدامات عملی برای اجرای این سیاست در دستور کار قرار گیرد.
جمعآوری آب از بامها، نصب تانکرهای زمینی یا زیرزمینی برای ذخیرهسازی آب، طراحی حوضچههایی برای تغذیه منابع آب زیرزمینی، استفاده از فیلترهای هوشمند و اینترنت اشیا برای پایش کیفیت و کمیت آب از مهمترین روشهای استحصال آب باران است که میتوان ار آنها با کمترین هزینه بهره برد.
کشور با دارا بودن شرکتهای ایرانی و استارتاپی بسیار فعال میتواند از این ظرفیت استفاده کند و از استارتاپهای حوزه فناوری آب حمایت کند، همچنین اجرای طرحهای آزمایشی در کلانشهرها و ترویج سیستمهای استحصال آب در ساختمانهای جدید از دیگر فرصتهای پیش رو در این حوزه است.
با توجه به تغییرات اقلیمی، کاهش بارندگی و خشکسالیهای پیاپی، استحصال آب باران به عنوان راهکاری پایدار در مدیریت بحران آب اهمیت ویژهای دارد. این راهکار نهتنها وابستگی به منابع آب زیرزمینی را کاهش میدهد، بلکه با جلوگیری از روانآبهای سطحی، از هدررفت آب جلوگیری میکند. اجرای این طرحها نیازمند همکاری دولت، بخش خصوصی و جامعه است. ایران میتواند با بهرهگیری از تجارب جهانی و ظرفیتهای داخلی، در مسیر توسعه پایدار منابع آبی گامهای موثری بردارد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» میزان تورم و رشد احتمالی اقتصادی در سال 1404 را بررسی کرد
رشد اقتصادی منهای تورم
گروه اقتصادی: بررسی تحولات بخش واقعی اقتصاد ایران از ابتدای سال 1399 تا 3 ماهه دوم سال 1403، نشان میدهد اقتصاد کشور موفق به ثبت 18 فصل پیاپی رشد مثبت شده است و روند رشد فعالیتهای اقتصادی به طور قابل قبولی ادامه داشته، تا جایی که در نیمه نخست سال جاری نیز اقتصاد کشور رشد 3.7 درصدی را تجربه کرد.
همچنین بررسی شاخص تورم به عنوان یکی از متغیرهای کلیدی در اقتصاد نشان میدهد از ابتدای سال 1402 تورم روند نزولی داشته است. تورم نقطه به نقطه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی با کاهش 27.9 درصد، از 62.4 درصد در فروردین 1402 به 34.5 درصد در دیماه 1403 رسیده است. آمارهای رسمی نشان میدهند نرخ تورم 12 ماهه نیز با کاهش 9.7 درصد نسبت به فروردینماه سال جاری، به رقم 35.5 درصد در دیماه 1403 رسیده که این رقم کمترین میزان تورم در 51 ماه گذشته (از آبان 1399) است.
* تحقق 18 فصل پیاپی رشد اقتصادی مثبت
بر اساس آمار مقدماتی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، تولید ناخالص داخلی به قیمت بازار (به قیمتهای ثابت سال 1400) در 6 ماه اول سال 1403 نسبت به مدت مشابه سال 1402 با رشد 3.7 درصد مواجه شده است. همچنین تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه در 6 ماه ابتدایی سال 1403 نسبت به مدت مشابه سال قبل با رشد 2.9 درصدی (بدون نفت 2.4 درصد) افزایش یافته است.
مجموع تحولات بخش واقعی اقتصاد از ابتدای سال 1399 تا 3 ماهه دوم سال 1403 نشان از تداوم رشد قابل قبول فعالیتهای اقتصادی دارد.
* تداوم رشد مثبت ارزش افزوده تمام گروههای فعال اصلی اقتصاد
بررسی آمار رشد به تفکیک بخشهای اقتصادی نشان میدهد در سال جاری تمام گروههای اصلی اقتصاد با رشد مثبت ارزش افزوده مواجه بودهاند. در 6 ماه اول سال 1403 گروههای «نفت و گاز»، «کشاورزی»، «صنایع و معادن» و «خدمات» به ترتیب رشدهای 9.3 درصد، 2.8 درصد، 2.4 درصد و 2.2 درصدی را نسبت به مدت مشابه سال قبل تجربه کردهاند که به ترتیب سهمی معادل 0.7، 0.4، 0.8 و 1.0 واحد درصد از رشد اقتصادی 6 ماه اول سال جاری را به خود اختصاص دادهاند.
هر چند در این دوره از شتاب رشد فعالیتهای اقتصادی نسبت به مدت مشابه سال قبل کاسته شده است اما فعالیتهای کشاورزی و ساختمان به ترتیب با افزایش 1.9 و 4.8 واحد درصد در رشد ارزش افزوده نسبت به مدت مشابه سال قبل مواجه بودهاند. همچنین نرخ رشد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در 6 ماه اول سال 1403 معادل 4.1 درصد بوده است که در مقایسه با رشد 2.9 درصدی 6 ماه نخست سال 1402 نشاندهنده افزایش 1.2 واحد درصدی است.
در میان اجزای تشکیل سرمایه ثابت ناخالص، بخش ماشینآلات با رشد 2.9 درصدی و بخش ساختمان با رشد 5.2 درصدی مواجه بودهاند.
* کاهش تورم به دنبال سیاستهای تثبیت اقتصادی از سال 1402
در پی اجرای سیاستهای تثبیت اقتصادی، روند نزولی تورم از ابتدای سال 1402 آغاز شد. تورم نقطه به نقطه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی با کاهش 27.9 درصد، از 62.4 درصد در فروردین 1402 به 34.5 درصد در دیماه 1403 کاهش یافت.
این کاهش نشان میدهد سیاستهای بانک مرکزی برای کنترل رشد نقدینگی و تثبیت نرخ ارز در ثبات قیمت کالاهای وارداتی موثر بوده و توانسته است فشار تورم را کاهش دهد.
در همین راستا، نرخ تورم 12 ماهه نیز با کاهش 9.7 درصد نسبت به فروردینماه سال جاری، به رقم 35.5 درصد در دیماه 1403 رسید که این مقدار کمترین میزان تورم در 51 ماه گذشته (از آبان 1399) است.
* کمترین میزان تورم 12 ماهه شاخص بهای تولیدکننده
تورم نقطه به نقطه شاخص بهای تولیدکننده نیز در دیماه سال جاری به 29.9 درصد رسید که 5.0 واحد درصد کاهش نسبت به دیماه سال 1402 داشته است. تورم 12ماهه شاخص بهای تولیدکننده نیز با ادامه روند نزولی خود، از 37.4 درصد در دیماه 1402 به 26.5 درصد در دیماه 1403 کاهش یافت. این مقدار کمترین میزان تورم 12 ماهه شاخص بهای تولیدکننده در 53 ماه گذشته (از شهریور 1399) بوده است.
با توجه به دادههای آماری بانک مرکزی، روند تورم در ایران نزولی است و به کمترین میزان خود در چند سال اخیر رسیده است. این کاهش به سیاستهای کنترل نقدینگی و ثبات نسبی نرخ ارز نسبت داده میشود و با رشد مثبت در بخشهای مختلف اقتصادی همراه بوده است.
* افزایش هزینههای تولید و بحران نقدینگی
یکی از جدیترین پیامدهای افزایش نرخ ارز، افزایش هزینه تأمین مواد اولیه و تجهیزات صنعتی است. بسیاری از واحدهای تولیدی کشور به واردات مواد اولیه و تجهیزات وابسته هستند که افزایش نرخ ارز، قیمت تمامشده محصولات داخلی را افزایش داده است.
این در حالی است که حتی تولیدکنندگان داخلی نیز قیمت مواد اولیه خود را بر اساس نرخ ارز محاسبه میکنند و این امر موجب شده افزایش قیمتها در زنجیره تأمین به یک بحران دائمی تبدیل شود.
علاوه بر این، بحران نقدینگی و کمبود سرمایه در گردش به مانعی جدی برای تولیدکنندگان تبدیل شده است. دسترسی صنایع به منابع مالی دشوارتر شده و بانکها نیز به دلیل سیاستهای سختگیرانه، تسهیلات لازم را به تولیدکنندگان ارائه نمیدهند. این شرایط بویژه برای صنایع کوچک و متوسط که توانایی مالی کمتری دارند، تهدیدی جدی محسوب میشود.
برای عبور از بحرانهای اقتصادی فعلی و حمایت از تولید، بویژه صنایع کوچک و متوسط، نیازمند مجموعهای از اقدامات هماهنگ و مؤثر هستیم. یکی از اساسیترین چالشها، کمبود نقدینگی و نبود دسترسی به تسهیلات مالی است. برای رفع این مشکل، باید تسهیلات مالی ویژهای با شرایط آسانتر و نرخ بهره پایینتر در اختیار تولیدکنندگان قرار گیرد. همچنین استفاده از ضمانتنامههای دولتی میتواند اعتماد بانکها را جلب کرده و روند تأمین مالی را تسهیل کند.
یکی از مهمترین مسائل پیش روی تولیدکنندگان، نوسانات نرخ ارز و بیثباتی شدید بازار ارز است که تأثیر زیادی بر صنایع حیاتی کشور، بویژه آنهایی که به واردات مواد اولیه نیاز دارند، میگذارد. این چالش موجب افزایش هزینههای تولید و در نهایت گرانی محصولات میشود.
بنابراین تثبیت سیاستهای ارزی و تخصیص ارز دولتی یا نرخهای ترجیحی برای تأمین مواد اولیه ضروری به نظر میرسد. با این کار، هزینههای تولید کاهش یافته و رقابتپذیری صنایع داخلی حفظ میشود. باید از مقررات زاید و بروکراسیهای پیچیده که تولیدکنندگان را در مسیر دریافت ارز و تأمین مالی گرفتار میکند، کاسته شود. فرآیندهای اداری باید سادهسازی و تسهیل شوند تا تولیدکنندگان بتوانند بهسرعت به منابع مالی و ارزی خود دست یابند.
در نهایت، یکی از مشکلات عمدهای که تولیدکنندگان با آن مواجه هستند، بیثباتی در قیمتگذاری است. این بیثباتی ناشی از تغییرات سریع و غیرمنتظره در قیمت مواد اولیه، انرژی و دستمزدها، قدرت رقابتی صنایع داخلی را کاهش میدهد. بنابراین دولت باید در سیاستهای قیمتگذاری دخالت کرده و قیمتها را به طور منطقی تنظیم کند. این امر موجب میشود صنایع داخلی در برابر چالشهای بینالمللی مقاومتر شده و بتوانند به تولید و توسعه پایدار ادامه دهند. همچنین مبارزه با قاچاق کالا و حمایت از تولید داخلی به تقویت رقابتپذیری صنایع داخلی و حفظ بازارهای داخلی کمک خواهد کرد.
* راهکارهای برونرفت از شرایط فعلی
برای عبور از بحرانهای اقتصادی و صنعتی، دولت و بخش خصوصی باید با یکدیگر همکاری کنند و به آینده نگاهی بلندمدت داشته باشند. برنامهریزی دقیق برای تحول دیجیتال، استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته و حمایت از صنایع نوپا و نوآور میتواند به رقابتپذیری و پایداری صنایع کمک کند. توجه ویژه به تحقیقات و توسعه در صنایع استراتژیک و ایجاد فرصتهای شغلی جدید نیز اهمیت دارد.
4 اقدام اساسی برای بهبود وضعیت اقتصادی و صنعتی کشور شامل اصلاح سیاستهای قیمتگذاری، توسعه مشوقهای صادراتی، کاهش هزینههای تولید و برنامهریزی برای آینده است. این اقدامات میتوانند کشور را در مسیر توسعه پایدار قرار دهند.
* اقدامات پیشنهادی
1- ایجاد ثبات در سیاستهای کلان اقتصادی: دولت باید از تصمیمات مقطعی و مداخلات غیرضروری در بازار ارز خودداری کند و اجازه دهد نرخ ارز بهطور منطقی و باثبات تنظیم شود.
2- حمایت از تولید: سیاستهای پولی باید بهگونهای طراحی شوند که نقدینگی در اختیار بخش تولید قرار گیرد. کاهش مالیات بر تولید، ارائه تسهیلات ارزانقیمت و حمایت از کسبوکارهای دانشبنیان میتواند به رشد پایدار صنایع داخلی کمک کند.
3- تسهیل فرآیندهای اداری: حذف مقررات زاید و تسهیل فرآیندهای ثبت سفارش و واردات مواد اولیه میتواند به افزایش بهرهوری صنایع کمک کند.
4- حمایت از تولیدکنندگان داخلی: سیاستهای تجاری باید بهگونهای تنظیم شوند که تولیدکنندگان داخلی بتوانند با کالاهای خارجی رقابت کنند. مبارزه با قاچاق کالا و واردات غیررسمی نیز ضروری است.
به گزارش «وطن امروز»، شرایط کنونی اقتصاد ایران آزمونی جدی برای دولت، سیاستگذاران و فعالان اقتصادی است. حمایت واقعی از صنعت و تولید داخلی نیازمند یک استراتژی جامع و پایدار است. اگر تصمیمات صحیح و بهموقع اتخاذ شود، میتوان از این بحران عبور کرد و به رشد و توسعه پایدار دست یافت.
با این حال این دادهها به تنهایی نمیتوانند پیشبینی دقیقی از روند آینده تورم ارائه دهند. عوامل خارجی مانند نوسانات قیمت جهانی نفت، تحریمها و شوکهای اقتصادی، همچنین سیاستهای داخلی و انتظارات تورمی نقش مهمی در تعیین مسیر تورم ایفا میکنند. بنابراین، در حالی که نشانهها حاکی از کاهش تورم در کوتاهمدت هستند، پیشبینی بلندمدت تورم نیازمند تحلیل عمیقتر و در نظر گرفتن تمام عوامل تأثیرگذار است.
ارسال به دوستان
نگاه
تبیین بیکلام مؤثرتر است
مصطفی نصری: چهلوچند سال از پیروزی انقلابی میگذرد که قرار بود ایران را از وابستگی، فساد و بیعدالتی رژیم پهلوی نجات دهد اما آیا توانستهایم روایت درستی از آنچه بودیم و آنچه شدهایم، ارائه دهیم؟ چرا پیشرفتهای علمی و اقتصادی کشور هنوز برای بسیاری ملموس نیست؟ چرا تبعات حکومت پهلوی که هنوز گریبان کشور را گرفته، کمتر درک شده است؟ مشکل ما این نیست که حقیقت را نمیدانیم، مشکل این است که نتوانستهایم آن را بدرستی منتقل کنیم. برای آنکه مردم حقایق مربوط به رژیم پهلوی را بپذیرند، باید روایتها را شخصیتر، ملموستر و مرتبطتر با زندگی امروزشان کنیم، نه آنکه صرفا کلافی از گذشته را پرتاب کرده و انتظار داشته باشیم مخاطب در میان هزار دغدغه سر نخ یک کلاف پیچیده را گرفته و به دنبال راوی کشیده شود.
* مواجهه مرتجعانه با نقاط قوت، فرصت جعل روایت را فراهم میکند
انقلاب اسلامی تنها تغییرات سیاسی را به همراه نداشت، بلکه تحولی فرهنگی نیز در پی داشت. تبیین این تحول فرهنگی و اجتماعی باید به گونهای باشد که نشان دهد انقلاب نه تنها به دنبال برپایی یک حکومت اسلامی بوده، بلکه به ایجاد یک فرهنگ اسلامی و انسانی در جامعه پرداخته است. برای مثال، رشد جنبشهای اجتماعی، حمایت از حقوق زنان، توجه به اخلاقیات در جامعه و ترویج عدالت اجتماعی از جمله مواردی است که میتوان در تبیین انقلاب به آنها پرداخت. اما نگاه منفی به برخی از این مباحث باعث شده برخی، نقاط قوت را به نحوی روایت کنند که انگار بزرگترین نقاط ضعف کشور همینهاست.
* مشکل اصلی دانستن حقیقت نیست
با وجود حجم گستردهای از اسناد، گزارشها و مستندات درباره فساد و ناکارآمدی رژیم پهلوی، هنوز بخشی از جامعه نسبت به این واقعیتها یا آگاهی کافی ندارد یا آن را بدرستی درک نمیکند. چرا روایت این حقایق نتوانسته جای خود را در ذهن مردم باز کند؟ این مساله نه فقط یک چالش رسانهای، بلکه یک ضعف عمیق در شیوه تبیین و انتقال مفاهیم تاریخی است. یکی از مشکلات در بیان واقعیتهای رژیم پهلوی این است که معمولا به شیوهای صرفا خبری یا تحلیلی مطرح میشود اما ذهن انسان بیشتر از تحلیلها، با روایت و داستان ارتباط برقرار میکند. رژیم پهلوی باید نه فقط با آمار و دادهها، بلکه با روایتهای ملموس و شخصی تبیین شود. برای مثال به جای گفتن «فساد اقتصادی رژیم پهلوی گسترده بود»، باید داستانهایی واقعی از افراد قربانی فساد در آن دوران نقل شود.
به جای اشاره کلی به وابستگی ایران به غرب، باید نشان داد چگونه این وابستگی باعث شد ایران حتی برای ابتداییترین نیازهای خود به کشورهای خارجی متکی باشد.
* دستاوردهای قابل لمس تبیینپذیرند
یکی از اصلیترین چالشها در تبیین انقلاب اسلامی ایران، انتقال مفاهیم و دستاوردهای آن به مردم و نسلهای جدید است. انقلاب اسلامی ایران نه تنها تغییرات سیاسی و حکومتی به همراه داشت، بلکه در زمینههای علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیز دستاوردهایی مهم داشت که باید درک و تبیین شود. یکی از مهمترین جنبههای تبیین انقلاب، ناظر به پیشرفتهای علمی و فناوری کشور است. برای مثال، دستاوردهای علمی در زمینههای پزشکی، نانو و انرژی هستهای باید به شکلی به مردم معرفی شود که با زندگی روزمرهشان پیوند داشته باشد. وقتی از فناوری نانو یا صنعت هستهای صحبت میکنیم، باید به این نکته اشاره کنیم که این پیشرفتها نه تنها ایران را در سطح جهانی برجسته کرده، بلکه در زندگی مردم نیز اثرات ملموسی مانند توسعه درمانهای پزشکی، کشاورزی دقیق و انرژی پاک داشته است.
* بدون کلام هم میشود حرف زد
یکی از مهمترین شیوههای تبیین، ایجاد «درک بدون کلام» است. همانطور که وقتی مردم پیشرفتهای علمی را در زندگی روزمره خود لمس کنند، دیگر نیازی به تبلیغات گسترده برای باور آن ندارند، درباره تاریخ نیز همین اصل صادق است. اگر مردم تأثیرات رژیم پهلوی را در زندگی خود تجربه کنند، خودشان به حقیقت پی خواهند برد. نمایشگاههای تعاملی از اسناد و تصاویر زندگی در آن دوران که مردم را در فضای تاریخی قرار دهد، امکان بازدید از مناطق محرومی که در زمان پهلوی توسعهنیافته ماندند و بعد از انقلاب پیشرفت کردند تا مردم با چشم خود تفاوت را ببینند و بازسازیهای نوستالژیک در قالب رویدادهای فرهنگی که تجربه زندگی مردم در آن دوران را شبیهسازی کند، اقدامات خوبی است که البته اجرای دیرهنگام آنها حتما همه گرههای تبیینی را باز نمیکند، اما حداقل مخاطب را یک پله از فضای منولوگ جلوتر میبرد.
* تبیین را به زندگی حال و آینده پیوند بزنیم نه گذشته
یکی از مشکلات روایت تاریخی در ایران این است که صرفا به گذشته محدود میشود اما مردم بیش از آنکه به گذشته علاقه داشته باشند، دغدغه امروز و آینده خود را دارند. برای همین باید نشان دهیم بسیاری از مشکلات امروزی، ریشه در عملکرد نادرست رژیم پهلوی دارد. تمرکز بیش از حد تهرانمحور رژیم پهلوی یکی از ملموسترین این موارد است. باید به این سوال ضریب داده شود: «چرا هنوز شاهد اختلافات توسعهای بین مرکز و مناطق محروم هستیم؟» اقتصادی متکی بر نفت میراث دوران پردرآمد پهلوی است و این شیوه مدیریت اقتصادی به نحوی کشور را وابسته به بودجه نفت کرده است که حتی در دوران کمرونقی بازار نفت نیز ایدههای جایگزین شگرفی برای عبور از بحران ارائه نشده است. فقدان تجربه در زمینه اقتصاد دانشبنیان و مردممحور باعث شده سالها زمان کشور صرف درک چنین تجربهای شود؛ سالهایی که به قیمت سرخوردگی نخبگان و وابستگی اقتصادی گسترده به خارج تمام شده است. اگر مردم در زندگی روزمره خود این پیوندها را احساس نکنند، صرفاً با گفتن اینکه رژیم پهلوی بد بود، نمیتوان ذهنیت آنها را تغییر داد.
* مقایسه هوشمندانه، نه بزرگنمایی و شعارزدگی
بسیاری از مردم از مقایسههای غیرواقعی و اغراقآمیز دلزده شدهاند. وقتی صرفا گفته میشود «در رژیم پهلوی همهچیز بد بود و بعد از انقلاب همهچیز عالی شد»، مخاطب دچار شک میشود. در مقابل، باید به جای کلیگویی، به مقایسههای دقیق و مستند پرداخت. اگر مقایسهها علمی، واقعبینانه و مستند باشد، تأثیر بیشتری خواهد داشت.
ارسال به دوستان
فیلم جدید حاتمیکیا مسیر تکنولوژی جدید را به روی صنعت فیلمسازی ایران باز کرده است
راه موسی
میلاد جلیلزاده: بالاخره پس از کش و قوسهای فراوان و کنار رفتن اجباری چند نام مهم سینمای ایران از پروژه حضرت موسی، از جمله مرحوم فرجالله سلحشور و جمال شورجه و سیداحمد میرعلایی، سرانجام این مجموعه با نام ابراهیم حاتمیکیا به عنوان کارگردان و به تهیهکنندگی محمود رضوی جلوی دوربین رفت و حالا نخستین خروجی آن در جشنواره فیلم فجر نمایش داده میشود.
تقریبا همه میدانند که موسی یک سریال ۵ فصلی است و از سری اول آن یک نسخه سینمایی کات خورده که به جشنواره فجر چهلوسوم آمده است؛ نسخهای تحت عنوان «موسی کلیمالله؛ به وقت طلوع». اگر به موسی به عنوان فیلم سینمایی نگاه کنیم، ممکن است ویژگیهای تلویزیونی و سریالیاش جلوی چشم بیاید و برجسته شود و اگر به عنوان سریال آن را ببینیم، به نظر میرسد سینماییتر از غالب سریالهای تلویزیون است. به هر حال موسی از چند جهت مهم است. اول اینکه یک شروع سرنوشتساز تکنیکی در سینمای ایران برای مسیری جدید و نیازموده است؛ دوم اینکه عطف حاتمیکیا از کارهای اجتماعی به اثری تاریخی - مذهبی محسوب میشود و مساله بعدی به جنبههای استراتژیک و دلالتهای سیاسی کار برمیگردد. در ادامه تلاش شده است اشارهای گذرا به تمام این مسائل شود اما برای رسیدن به نقطهای که بتوان تحلیلی حداقلی روی این مسائل داد، ابتدا نیاز به مرور شناختی داریم که از خود حاتمیها و سینمایش وجود دارد.
* سرگردان میان ۲ بینهایت ابدی
ابراهیم حاتمیکیا همیشه پای ایدههایی فراتر از سینما را به سینما کشانده و آثارش چیزی بیشتر از سرگرمی صرف بودهاند اما اتفاقا این خود اوست که به نمادی تمامعیار از سینما در ایران تبدیل میشود. حاتمیکیا همیشه در میانه 2 بینهایت ابدی قرار میگرفت. مثلا در «آژانس شیشهای» که بعضی حامیان دیروزش یعنی اصلاحطلبان، امروز نسبت به حمایت از آن دچار تردید شدهاند، هم حق با حاجکاظم بود و هم سلحشور، یا در «به رنگ ارغوان» که بعضی حامیان امروزی حاتمیکیا در جریان اصولگرا یا انقلابی نسبت به حمایت از آن دچار تردید هستند، یک نفر بین عشق و وظیفه گیر میافتد؛ ۲ چیزی که هر ۲ حق هستند.
این یعنی بهرغم اینکه حاتمیکیا در تکنیکهای سینمایی به عنوان یک آدم بلد کار شناخته میشود، او را فقط نماهای شیک و کاتهای درست و میزانسنهای دقیق تبدیل به آنچه که هست نکردهاند. سینمای او برای این سینما شده که پر است از بحرانهای عمدتا درونی. زیاد دیدهایم فیلمهایی را در سینمای ایران که ایده یکخطیشان واقعا جذاب و کنجکاویبرانگیز است اما خود فیلم چنگی به دل نمیزند. درست مثل تیترهای زرد در بعضی رسانهها که ذیل آن مطلب چندان جالبی نیامده. فیلمهای حاتمیکیا اما سراغ کنجکاوی مخاطب نمیروند، بلکه دعوتش میکنند به درگیر شدن با موضوعی که ممکن است از قبل چندان درگیرش نبوده باشد. او زیاد اهل رودست زدن به مخاطبان هم نیست؛ یعنی چیزی که امروز تبدیل شده به یکی از تکنیکهای رایج در قصهگویی سینمای ما و برای همین است که آثار خوب این فیلمساز را میشود چند بار دید. قصهای که با رودست زدن به مخاطب، یعنی با زمینهچینی به یک شکل و ناگاه رخ دادن چیزی دیگرگونه، سعی در خلق هیجان دارد، بعد از نخستین مواجهه مخاطب، دستش رو میشود و در نوبتهای بعدی تماشا دیگر چیزی برای ارائه ندارد اما آن قصهای که تا ابد در عمق تضادهای درونی انسان پیش میرود و او را در جستوجوی نقطه تلاقی ۲ خط موازی به دنبال خود میکشد، بارها و بارها قابل تماشاست. اساس کار حاتمیکیا این است و برای همین همیشه بحثبرانگیز بوده.
* اولین گام، کاملترین گام نیست
وقتی زمزمههایش شنیده شد که حاتمیکیا میخواهد پروژه نیمهتمام مرحوم فرجالله سلحشور و پس از آن جمال شورجه را جلوی دوربین ببرد، خیلیها نگران شدند. ابراهیم حاتمیکیا تا به حال در این زمین بازی نکرده بود و نمیشد هیچ نوع تصوری از نتیجه کارش داشت. «موسی کلیمالله» قصهای که کمابیش تمام دینداران دنیا با آن آشنا هستند، چطور میتواند بستری باشد که حاتمیکیا آن فرمهای همیشگیاش را رویش سوار کند و مخاطبش را همراه با شخصیتهای قصه تا ابد به دنبال نقطه تلاقی خطهای موازی به عمق بکشد؟ وقتی خبرش رسید که این کار قرار است در استودیوهای کاملا مجازی که ۳۶۰ درجه هستند ساخته شود، نگرانیها بیشتر شد؛ چه اینکه نهتنها پیش از این حاتمیکیا در این فضا آزموده نشده بود و نمیشد هیچ تصوری از کیفیت نهایی کار داشت، بلکه قبلا کس دیگری هم از بین فیلمسازان ایرانی این تکنیکها و کار با این ابزار را نیازموده بود. به کسانی که هنوز نسخه سینمایی «موسی کلیمالله» را ندیدهاند، میشود این خاطرجمعی را داد که فارغ از هر قضاوتی درباره کیفیت سینمایی کار، این شروع خوبی برای چنین مسیری در سینمای ایران بود. حاتمیکیا کسی بود که با «موج مرده» تصویربرداری با دوربین دیجیتال را وارد سینمای ایران کرد و حتی اگر کسانی از رنگ و نور آن فیلم بتوانند ایرادهایی بگیرند یا لااقل ایدهآلش ندانند، نمیتوانند کتمان کنند که این شروع خوبی برای ورود دوربین دیجیتال به سینمای ایران بوده. حاتمیکیا در صحنه سقوط بالگرد فیلم «چ» سطح استفاده از جلوههای ویژه استودیویی را در ایران چند پله بالاتر برد و حتی اگر کسانی از کیفیت آن سکانس بتوانند ایرادهایی بگیرند یا لااقل ایدهآلش ندانند، نمیتوانند کتمان کنند که این شروع خوبی برای ورود جلوههای ویژه دیجیتال در این سطح به سینمای ایران بود. حالا «موسی» و دکورهای ۳۶۰ درجه مجازیاش هم همین حکم را دارند. بالاخره ما هم باید وارد فضای استفاده از تکنیکهای جدید شویم و نخستین گام، اگرچه کاملترین گام نباشد، باید خوب و درست و حرفهای برداشته شود تا بعد از آن هم ریلگذاری درستی برای ادامه مسیر انجام شود.
* برای مخاطبان بیشتر
بدیع بودن تکنیکهای به کار رفته در تولید موسی که خیلیها را به هراس انداخته یا بدبین کرده و مسائلی از این دست، همه سرجمع یک طرف قضیه هستند و در سمت دیگر ماجرا، اضطراب از ورود ابراهیم به این گلستان بو نکرده و مسیر گز نشده آن است. حاتمیکیا کجا و کارهای تاریخی مذهبی کجا؟ بویژه که مجید مجیدی هم بابت پروژه «محمد رسولالله» سرزنشهای بسیار شنید و بیم آن میرفت که این تجربه با حاتمیکیا تکرار شود. «موسی کلیمالله» نسخهای سینمایی از فصل اول یک سریال تلویزیونی است. داستان تا جایی پیش میرود که مادر موسی گهواره طفل شیرخوارهاش را برای در امان ماندن از تیغ قبطیان فرعونی به آب میسپارد. ما میتوانیم فعلا فقط درباره همین بخش قضاوت کنیم؛ بخشی که قصهاش نسبت به فرازهای بعدی داستان حضرت موسی گرههای کمتری دارد.
فرق اساسی پروژه موسی با پروژهای مثل محمد رسولالله این است که اثر حاتمیکیا بر خلاف اثر مجیدی، هر قدر هم بتوان از آن ایرادهای درست گرفت، به هر حال کاری عامهپسندتر است. به طور کل این یک فرق اساسی بین خود مجیدی و حاتمیکیاست. فیلمهای مجیدی لطیف بودند و معنویتی صلحجویانه درونشان جاری بود؛ یک جور معنویت ملایم دور از شعارزدگی، در حالی که حاتمیکیا ابایی از شعار دادن ندارد. طبیعتاً مخاطبان خاص و جشنوارههای هنری دوست ندارند کسی آنها را علنا به احساساتی شدن دعوت کند و برای همین از موزیک فیلمهای ملودرام، از دیالوگهای مطنطن و در کل از هر چیزی که شبیه دعوتنامهای برای غلیان احساسات باشد خوششان نمیآید اما مخاطب عام چیز دیگری میپسندد. وقتی برای مخاطب عام پروژهای تاریخی - مذهبی تولید میکنید، باید جایی برای اشک ریختن، جایی برای هوهو کردن و حماسی شدن و جایی برای فریادهای تحسینآمیز قرار بدهید.
همین تفاوت بین مخاطب عام و خاص است که باعث میشود وقتی سیل عظیمی از انتقادات فنی از سمت مخاطبان خاص بابت سریال «یوسف پیامبر» به سمت مرحوم سلحشور سرازیر شد، مردمی که خودشان هم خوب میدانستند بعضی از این ایرادات وارد است و برای بسیاریشان جوکهای پیامکی میساختند، در عین حال سریال را هم دوست داشته باشند. موسی تا حدود زیادی چنین وضعی دارد و میشود مطمئن بود که استقبال عموم مردم نسبت به آن با نوع مواجهه و استقبال مخاطبان خاص جشنوارهای فرق دارد.
* داوری کنیم، بدون پیشداوری
انتظارهای بیش از حد در میان بعضی علاقهمندان حاتمیکیا و بدبینیهای مزمن نسبت به او در میان کسانی که دوستش ندارند، باعث میشود فیلم در خلأ بررسی و ارزیابی نشود و قضاوتها دربارهاش جهتگیری و پیشداوری داشته باشند اما اگر این احوالات را کنار بگذاریم و بحث درباره تکنیک تازهوارد دکور مجازی را که مختصری به آن اشاره شد هم به مجال جداگانهای واگذار کنیم، میمانیم ما و قصه طفلی به نام موسی که میان بردگان عبرانی متولد میشود تا منجی این قوم از ظلم فرعونیان باشد. خالق و فرستنده موسی خودش در خواب فرعون قضیه را برایش لو میدهد تا او آگاه باشد اما نتواند از آن جلوگیری کند و معلوم شود هیچ ارادهای بالاتر از اراده خدا نیست. باید ببینیم حاتمیکیا این قصه را که از قبل نهتنها فصل اول آن، بلکه تا انتها برای مخاطب لو رفته است، چطور تعریف میکند. پس پیشداوریها درباره شخصیت خود حاتمیکیا و حساسیت روی تکنیکهای تازهوارد فیلم را کنار بگذاریم و فعلا خود این روایت بصری را ببینیم و بسنجیم. این به معنای آن نیست که فیلم را مطلقا از کارگردانش جدا کنیم و بدون توجه به سابقه کاملا مشخص و شناختهشده او اثرش را بسنجیم؛ بویژه درباره فیلمی از ابراهیم حاتمیکیا که همیشه پای ایدههایی فراتر از سینما را به سینما کشانده و آثارش چیزی بیشتر از سرگرمی صرف بودهاند. فقط قرار است آن هول و ولای عظیمی را که معمولا حول چنین پروژههایی شکل میگیرند کمی آرامش ببخشیم و دقیقتر ببینیم که با چه اثری طرف، هستیم. به عبارتی حاتمیکیای دفاعمقدس حاتمیکیای فیلمهای اعتراضی و در عین حال ارزشی و حاتمیکیای سیاسی، بعد از موسی تبدیل به یک فیلمساز تاریخی نخواهد شد و این اثر را هم یا باید ذیل شناخت کلیمان از ذهنیت خود او تعریف کنیم، یا یک استثنا در کارنامهاش بدانیم.
* روایت شیعی از داستان موسی
اما حاتمیکیا با موسی چه میخواهد بگوید؟ قهرمان این فیلم مادر موسی است که بازی درخشان مریلا زارعی در این نقش، کمک خوبی به هدف کلی قصه کرده است. او یک انسان برگزیده است که برای تولد منجی انتخاب شده و از دلایلی که باعث میشود ما برگزیده بودن او را بپذیریم، اتفاقا این است که خودش چنین پیشبینی و حدسی نداشت و دچار خودبزرگبینی نبود. اگر از پدر و مادر موسی صرفنظر کنیم، در بازی سایر هنرپیشهها ممکن است غلو دیده شود اما این هم قابل توجه است که احتمالا عموم مردم برای یک کار تاریخی - مذهبی به همین بازیهای درشت و غلوشده علاقه نشان بدهند.
یک عنصر پررنگ دیگر در موسی کلیمالله «آب» است. اساسا درامهایی که زیرلایه شیعی داشته باشند، روی عنصر آب خیلی تکیه دارند؛ از «خروج» به کارگردانی خود حاتمیکیا که دعوای اصلیاش بر سر آب است و در مسیر حرکت به سمت کاخ ریاستجمهوری، دوگانه کوفی و کربلایی ایجاد میکند تا بسیاری از کارهای دفاعمقدس مثل «پرواز در شب» یا «موقعیت مهدی» که 3-2 دهه بینشان فاصله بود. وقتی مادر موسی طفل شیرخوارهاش را به نیل سپرد، از «5 نور» مدد خواست؛ یعنی 5 تن آلعبا و اینجاست که این مادر، کودکش را به مادر آبها میسپارد. مخاطب شیعه خوب میداند که منظور از مادر آبها کدام یک از این 5 نور است. نکته البته فقط همین نیست، بلکه به شکل واضحی انتظار بردگان عبرانی برای ظهور منجی، با بخش دیگری از تفکرات شیعه همخوانی دارد. اساساً منتظر یک موجود غایب بودن، به راحتی میتواند در بستری که مخاطبان باورمند به ظهور منجی آخرالزمان دارند، تداعیگر همان مفهوم باشد؛ همچنان که فیلم «بوی پیراهن یوسف» بود. البته موسی فراتر از این هم رفته و مشابهتسازی عیانی بین اتفاقات چند هزار سال پیش با رویدادهای امروز میکند. بردگان عبرانی که برخلاف ادعای ساکنان فعلی اراضی اشغالی فلسطین، اجداد همین فلسطینیهای امروز هستند، زیر یوغ ظلم بیحد فرعون ماندهاند و وقتی برای یک روز متحد میشوند، به سمت فرعونیها سنگ پرتاب میکنند. حتی اگر کسی فیلم را ندیده باشد و همین یک جمله را بخواند، به راحتی میفهمد که فیلم موسی در این سکانس به چه چیزی اشاره نمادین کرده است. انتفاضه بردگان عبرانی شاید در همان نقطه تولد منجر به پیروزیشان نشد اما میدانیم که نهایت این ماجرا به سقوط فرعون ختم شد.
* جسارت آزمودن راههای غریب
حاتمیکیا برای سریال موسی که حالا نسخه سینمایی فصل اول آن با پسوند «به وقت طلوع» به فستیوال فجر آمده، پیشگام استفاده از تکنیک بصری بهخصوصی شده که نهتنها تا به حال در ایران مورد استفاده قرار نگرفته بود، بلکه غیر از ایالات متحده در دیگر صنایع فیلم و سریالسازی دنیا هم کسی چندان سراغ آن نرفته است. به این تکنیک اصطلاحا On-set virtual production گفته میشود و آغاز راه آن به ۲۰۰۳ میلادی برمیگردد؛ زمانی که یک کارگردان استرالیایی هنگام ساختن تیزر تبلیغاتی برای مواد شوینده، به ایده بهبود پرده سبز فکر کرد و خواست این محیط را سهبعدی کند. او و پسرش تا ۲۰۱۶ روی ایده خودشان در یک سوله کار کردند و نمونههای اولیه را ارائه دادند اما کسی به طرح آنها توجهی نکرد؛ تا اینکه در سال ۲۰۱۸ یک فیلمبردار استرالیایی از این فناوری برای ضبط بعضی بخشهای فرانشیز جنگ ستارگان استفاده کرد اما بعد از سریال وسترن فضایی «ماندلورین Mandalorian» در ۲۰۱۹ میلادی بود که توجهات ویژهای به این سبک از کار جلب شد. قضیه بهطور ساده این است که بخشی از مرحله تولید و پستولید با هم ترکیب میشوند و اینطور نیست که هنرپیشهها جلوی پرده سبز بازی کنند تا پسزمینه بعدا به آن اضافه شود. کارگردان در این سبک از کار همزمان میتواند پسزمینهای را که قرار است اضافه شود ببیند و همین به طبیعیتر درآمدن کار کمک شایانی میکند. تا به حال از این تکنیک در خیلی از فیلمها و سریالها استفاده جزئی و بخشی شده است اما در برخی موارد کل دکور و صحنه به همین شکل طراحی و به پسزمینه اضافه شدهاند.
برای این کار ممکن است مثل آنچه در بعضی استودیوهای تلویزیونی هم مدل سادهترش دیده شده، یک دیوار تصویری یا اصطلاحا یک ویدئو وال (Video wall) در پسزمینه تعبیه شود که به این کار Stage Craft گفته میشود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|