|
ارسال به دوستان
اخبار
حضور شرکتکنندگانی از ایران در کنفرانسهای ضد فاشیسم
هیاتی از ایـران در کنار شرکتکنندگانی از دهها کشور دیگر در 2 برنامه گردهمایی جهانی ضد فاشیسم و رویداد جهانی همبستگی با فلسطین در کاراکاس، پایتخت ونزوئلا شرکت کردند.
رویداد نخست با عنوان کنگره جهانی ضدفاشیسم که ۲۷ و ۲۸ نوامبر با حضور شرکتکنندگانی از ۱۰۰ کشور جهان برگزار شد، کاراکاس را به کانون گفتوگو درباره ظهور ایدههای فاشیستی در جهان تبدیل کرد.
اعضای هیات ایرانی در این کنگره با شعار «زندگی مقاومت است» و با تصاویری حاوی این شعار به زبانهای مختلف و منقش به مبارزان مقاومت در جهان، حاجقاسم سلیمانی، سیدحسن نصرالله، یحیی سنوار، سیمون بولیوار، مالکوم ایکس و هوگو چاوز شرکت کرده بودند. طرح این مضامین و حمل پلاکاردهایی حاوی این شعارها و چهرهها، با استقبال شرکتکنندگان در این برنامهها همراه بود.
هیات ایرانی در گفتوگو با شرکتکنندگان و رسانههای حاضر در رویداد جهانی ضد فاشیسم، خطوط کلی هفتگانه «فلسطین؛ کانون آگاهی ضدسلطه»، «عدالت جهانی»، «زندگی و مقاومت»، «نوفاشیسم»، «نزاع نظم و ضد نظم در جهان»، «مذهب استعماری» و «جنبش جهانی» را مطرح کرده و به بحث گذاشتند.
همچنین در روز جهانی همبستگی با مردم فلسطین، اعضای هیات ایرانی در رویداد بینالمللی فلسطین که با سخنرانی نیکولاس مادورو همراه بود، شرکت کرده و در کنار دیگر فعالان مسائل فلسطین از سراسر جهان به بحث و گفتوگو پیرامون مسائل جاری در فلسطین و مقاومت و رهایی پرداختند.
اعضای هیات ایرانی در این سفر را حمید شهرابی مسؤول تحقیقات و برنامهریزی «خانه آمریکای لاتین»، محمد قربانی مترجم در حوزه آمریکای لاتین، مجتبی نامخواه سردبیر فصلنامه نامهجمهور، پریسا رضایی پژوهشگر و مولف در حوزه آمریکای لاتین، حسن آقاجانی مدیر کارگروه آمریکای لاتین حوزه هنری انقلاب اسلامی و سیدعابد میرباقری از فعالان فرهنگی این حوزه تشکیل داده بودند.
پیش از این در اجلاس جوانان کنگره جهانی ضدفاشیسم نیز هیاتی دیگر از ایران شرکت کرده بود که اعضای این هیات را الهه نوریغلامیزاده عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، علیرضا کمیلی تحلیلگر و فعال حوزه بینالملل، امین صبوری و رضا احدی شهری محققان حوزه آمریکای لاتین و امیرحسین کشانی و علیرضا مرادی فعالان دانشجویی بسیج دانشجویی دانشگاههای امیرکبیر و علامه طباطبایی تشکیل میدادند.
بازخوانی مقاومت در جهان و پیوند هر چه بیشتر کنشگران مقاومت غرب آسیا و مقاومت آمریکای لاتین از اهداف شرکتکنندگان ایرانی در این کنفرانسها اعلام شده است.
***
جوادی سرپرست معاونت فرهنگی وزارت ارشاد شد
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حکمی محسن جوادی را به عنوان سرپرست معاونت امور فرهنگی منصوب کرد.
گفتنی است سیدعباس صالحی صبح روز گذشته استعفای عبدالحسین کلانتری، معاون فرهنگی این وزارتخانه را پذیرفت و از رفتار عاطفی و مسؤولانه او در قبال خانواده خود تشکر کرد.
سیدعباس صالحی همچنین ضمن آرزوی بهبودی برای همسر کلانتری، او را به عنوان مشاور خود و عضو شورای بازبینی و اصلاح مقررات و دستورالعملهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب کرد.
***
«مادر رزمندگان» به میدان ولیعصر(عج) رسید
دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) سحرگاه ۱۳ آذر با عنوان «یا فاطمه(س) تو مادر رزمندگانی» رونمایی شد.
به گزارش مهر، به مناسبت ایام شهادت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، جدیدترین دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) با عنوان و شعار «یا فاطمه(س) تو مادر رزمندگانی» رونمایی شد.
عنوان این دیوارنگاره که محصول خانه طراحان انقلاب اسلامی است، برگرفته از سخن شهید حاج قاسم سلیمانی؛ «حضرت زهرا(س) برای ما رزمندگان مادری کرد» است.
در طرح دیوارنگاره نیز تصاویری از شهید حاجقاسم سلیمانی و دیگر شهدای مقاومت استفاده شده است. همچنین شهید اسماعیل هنیه که در حال برافراشتن پرچم حزبالله لبنان است، دیده میشود.
ارسال به دوستان
نقدی بر سریال «بازنده» که پخش آن اخیرا به پایان رسید
گل به خودی کارگردان برنده
مهرداد احمدی: سریال بازنده به کارگردانی امین حسینپور اخیرا با پخش قسمت آخر پایان یافت. سریال را میتوان با اغماض یک نوآر کلاسیک دانست که به اکثر قریب به اتفاق مؤلفههای ژانر وفادار مانده و از عهده پردازش آنها برآمده است. سریال روایت یک حادثه در شبی بارانی است؛ حادثهای که تمام سریال و شخصیتها را حول خودش جمع میکند اما سراغ هر کدام از آدمها که میرویم، گویی با قصهای در پسشان، به این شب و آن حادثه فراخوانده شدهاند. از این نظر فیلم به واقع شبیه یک ضیافت است. جالب اینکه قسمت اصلی درام هم در یک ضیافت و حین آن شکل میگیرد. روند توسعه درام در سریال کاملا درونی است. یک شب پدری تصمیم میگیرد بچه خودش را به دوستش که دوست زن نوآر سریال است بدهد و او نیز که عامل شوهر مادرزن خودش است، بچه را به مکانی ببرد و با تقاضای پول از خانواده ثروتمند همسرش، بتواند به مشکلات شرکتی که باز از همان مادرزن دارد، سر و سامان بدهد. همین روایت چند خطی نشان میدهد ما با مجموعهای از آدمها مواجهیم که ناگهان در یک شب بارانی از مسیرهای مختلفی به یکدیگر گره خوردهاند؛ آدمهایی با قصههایی خاص خودشان. فیلمنامه از عهده پردازش شخصیتهای اصلی بخوبی برآمده است. جدا از اینکه ما رفته رفته میتوانیم همراه با یکی از شخصیتها به فراخور قصه، به ابعاد آن شب پی ببریم؛ خود شخصیت را هم میتوانیم بفهمیم. یکی از بهترین لحظات فیلم، روایتهایی است که شخصیتها از زندگیشان به دست میدهند. هم در متن و هم در کارگردانی با اجرایی پخته مواجهیم که احساسی نسبت به آدمها را در ما برمیانگیزد. این احساس در بیشتر موارد، علیه احساسی است که در روند داستان و قبل از دانستن این روایتهای شخصی به ما دست میدهد. برای همین نریشنها بخوبی کارکرد روایی و دراماتیک پیدا میکند. اجرای چنین کاری بسیار دشوار است و کارگردان میتواند راحت به سمت بیانیه دادن یا مالهکشی کلامی بلغزد. اما حسینپور کارکرد دراماتیک این نریشنها را حفظ میکند. ما در اثنای شنیدن، با اثر قطع رابطه نمیکنیم. احساس نمیکنیم که اگر این بخش نبود اتفاقی نمیافتاد؛ نهتنها به منطق کنشهای شخصیتها نزدیکتر میشویم که درباره مسیرهای پیشرفت درام هم حدسهایی میزنیم. همین باعث میشود که «بازنده» از یک درام پلیسی صرف به اثری روانشناختی و در مواردی فلسفی هم بدل شود. مهم این است که حسینپور تلاشی برای حقنه کردن اینها به ما نمیکند؛ در سریال اثری از خودنمایی کارگردان برای القای باسوادی خودش یا جهانبینیاش جز یک مورد وجود ندارد و همین است که به منتقد اجازه میدهد تا بگوید این اثر درونای میتواند جهان را در کلیتش برای ما فلسفی کند.
سریال ریتم خوبی دارد. از همان قسمت اول تکلیفش را با ما مشخص میکند که بنای تهور ندارد. ما باید این آدمها و این جهان را احساس کنیم. برای همین نهتنها باید در این فضاها زیاد برویم و بیاییم، بلکه باید اجزای مختلف خانه را هم بشناسیم. فضا و مکان ساختن در سینما کار دشواری است. ما در سریال میدانیم که اتاق پذیرایی خانه زوج اصلی سریال، پارتیشن دارد. میدانیم که دستشویی آینهای دارد که کنارش یک کمدی برای وسایل است. این را هم میدانیم که خانه آوا حجازی، واحد روبهروی این خانه است. ساخت این مکان – فضاها مرهون حوصله و وسواس مشترک فیلمنامه و کارگردانی است. دوربین به اندازه و ثابت و منظم، کمک میکند تا ما دیدی از مسیر حرکت بازیگران داشته باشیم. وقتی این کار با دقتی وسواسگون مرتبا تکرار میشود، با خانه نسبت میگیریم. دشواری این کار وقتی معلوم میشود که بدانیم سریال درصدد ساخت فضای مخصوص خود است. نهتنها دکور که نورپردازی لوکیشنهای مختلف و اصلی و حتی فرعی سریال - هتل، خانه متروکهای که فرهاد دیبا در آن مخفی بود و... - نیز کاملا با یکدیگر هماهنگ هستند. این فضاها اغلب نامأنوسند. از این نظر که مخاطب در برخورد اولیه گمان میکند با اثری دکوراتیو طرف است. ولی حوصله و صبر کارگردان در کنار دوربین به قاعدهاش، اندک اندک در این فضاهای دکوراتیو حس میدمد و این حس به تولید احساس در ما میانجامد. این احساس محصول آشناییای است که ما را در میانه یک ماجرای هولناک با خود همراه میکند. در اثر این احساس است که کاشت و برداشتهای فیلمنامه و اجرای آنها برای ما در متن فیلم قرار میگیرد و معنا پیدا میکند. گمان نمیکنیم دستی از بیرون در صدد حل کردن معما است؛ از پیچهای آیینه دستشویی گرفته تا ساعت مچی روی دست پیمان قاسمخانی در عکسی بریده از او و صدف اسپبهدی را باور میکنیم. نه فقط کارکردشان را بلکه شخصیت عاملانشان را هم باور میکنیم. میتوانیم بفهمیم که چرا صابر ابر نتوانسته در رعایت جاسازی دقت کافی بکند؛ چرا که قبلا حس کردهایم او نمیتواند شرور باشد یا شر انتخابش باشد یا اصلا در این کار حرفهای باشد که به تمام جزئیات دقت کند. او شیطان بود چون شیطان در جزئیات است. حتی گاهی به واسطه تحقیرش توسط خانواده همسرش با او همدل شدهایم. درباره شخصیت پیمان قاسمخانی هم اینگونه است.
* میتوانست سریال بهتری باشد
1- بازی بازیگران اصلی به اندازه و خوب است. سارا بهرامی که نقشش بسیار مستعد اگزوتیک شدن است، در دام این اگزوتیسم نمیافتد. هر جا که میرود تا بیماری روانی او برای ما پررنگ شود و کل شخصیتش را ببلعد، ناگهان با تک جملههای عاشقانه، حسادتی زنانه و دلتنگی مادرانه برای فرزند مفقودش، به ما میگوید که بیماری وجهی از اوست و نه همه چیز. بازی صابر ابر بعد از مدتها از آن کلیشههایی که در فضای روشنفکرینمایی بدان گرفتار شده بود درآمده و توانسته تا حد زیادی بر پیچیدگیهای شخصیت غلبه کند. علیرضا کمالی یار دیرآمده سینمای ایران است. پس از رضا پروانه «پوست شیر» این دومین نقشآفرینی درخشان و اندازه اوست. اما نقشهای فرعی سریال به نحو عجیبی الکن و ضعیفند. در یک کلام بد انتخاب شدهاند. گویی کارگردان در انتخاب آنها قدری به خودش و کار و شاید هم تهیهکننده تخفیف داده باشد. به جز پارسا که تا حدودی به یک تیپ نزدیک میشود بقیه ماقبل تیپ هستند. فرهاد دیبا میتوانست در همان سکانسهای کوتاه حضورش نشانگر شخصیت طماع و جذابی باشد. دختر افغان از آن بدتر است و ما اساسا هیچ نسبتی با او برقرار نمیکنیم. اگر بناست در مقطعی از سریال به او هم ظنین شویم باید بتوانیم باور کنیم که او این کار را کرده یا نمیتوانسته بکند. هیچ کدام جور درنمیآید. برادر آوا هم چنین است. سکانسهای او با صدف اسپبهدی اساسا ناموزون است و این واقعا دیگر به توان بازیگر بازمیگردد و چیزی جز برگزاری سرسری انتخاب بازیگر فرعی نمیتوان به آن گفت.
2- وقتی سریال به قسمت پایانی رسید با خود گفتم چه خوب که تا لبه بیانیه خواندن و چسباندن خودش به اثر رفت و هر بار پیروز برگشت ولی قسمت پایانی از این نظر خیلی ناامیدکننده بود. نریشن سکانس ماقبل پایانی صابر ابر توضیح دادن چیزی بود که تصویر خیلی خوب بیانش کرده بود. این عادت عجیبی است که در برخی دوستان فیلمساز پیدا شده است. البته برخی واقعا از تکنیک و فرم چنان الکن هستند که چارهای ندارند جز اینکه یک توضیحنامه از زبان خودشان در پایان بگویند ولی بازنده که الکن نبود. چه نیازی بود حرفی در دهان شخصیت گذاشته شود که مال او نبود. اینکه خوشبختی وجود ندارد و برخی بدبختترند، حرف دهان هیچ کسی در سریال جز پلیس کیانی نبود. اگر بنا بود یکی بداند که همه باختهاند آن کیانی بود. کارگردان نیازی ندارد مستقیما داد بزند که این فیلم را من با این جهانبینی ساختهام؛ ما جهانبینی او را در جهان محسوسی که ساخته بود دیده و حتی در جایی باور کرده بودیم. باور کرده بودیم که در جهان بازنده، که ابدا نمادین نبود، همه کمابیش میبازند؛ فقط مهم است که چگونه ببازیم.
3- صحنه خودکشی صابر ابر قابل درک بود. وقتی همسرش به او میگوید کجای این شهر دنبال بچهام بگردم، او خود را بازنده مطلق میبیند اما خودکشی پدر همکلاسی سابق سارا بهرامی پس از مرگ همسرش، هیچ ربطی به فیلمنامه نداشت. این همان ضمیمه تصویری بیانیهخوانی قسمت پایانی بود. این همان جایی بود که امین حسینپور علیه هنر ایستاد؛ علیه نیرو. هنر به جهانی که در تصور هنوز جانی ندارد، با قدرت خیال، نیرو میدهد. ارسطو میگفت اساس جهان تحرک و اساس تحرک فرم است؛ چگونه میتوان تخیل کرد اما اینچنین علیه زندگی بود. بیم دارم که این تلقی از زندگی و جهان، نیروی خیال حسینپور را تخلیه و او را به ورطهای ببرد که سینمای شبهروشنفکری الکن مریض امروز در چاه ویلان افتاده است.
4- آیا تولید احساس خشونت فقط با نشان دادن خشونت ممکن است؟ و آیا نشان دادن خشونت هم فقط با اگزوتیزه کردن آن میسر است؟ چه چیز ترسناکی در پرندگان هیچکاک وجود دارد جز اینکه آلفرد بزرگ، از همان چند پرنده شمایل امر ترسناک و رعبآور میسازد و انسانیترین وضعیتهای ما را در جهان روزمره، از مجرای همین شمایل ترسناک برملا میکند؟ میتوانم بفهمم که مثله کردن برادر، بر اساس روند داستان برای آوا، غیرقابل اجتناب بود اما برگزاری مفصل سکانس مثله را نمیتوانم درک کنم. چه احساسی به شما دست میدهد اگر جایی بخوانید کسی برادرش را کشته و بعد بدن او را مثله کرده؟ همین کافی نیست تا شما از جنایتی هولناک تکان بخورید؟ مکث چند ثانیهای در صحنهای که آوا حجازی گریه میکند، مکث بر تصویر عریان خونین برادر در وان و کلوزآپ آوا در لبه وان و تغییر ناگهانی حالت چهره او، که گویی وجه شریرش بر او غالب شده، چیزی بیش از اگزوتیسم هستند؛ چیزی قرین آزار. اگر قصدش آزار روانی مخاطب بود میتوانم به او تبریک بگویم و از ایشان بخواهم حتما با مشاورت جناب «پارک چان ووک» یک فیلم آزار بسازد اما پیش از آن صادقانه میگویم تماشای مثله کردن برادر از سوی خواهر برای من نفرتانگیز بود. مساله فقط خون و جسد نیست؛ مساله خواهر و برادری است و من نمیخواهم از این چیزها انصراف دهم. آن سکانس طولانی با آن اجرای اگزوتیک، اساسا مال این سریال نبود.
ارسال به دوستان
گفتوگو
نماد دفاع از ولایت
سمانه معارف: تجلیل از حضرت فاطمه زهرا(س) فقط این نیست که این وجود مبارک، دختر گرامی پیامبر اکرم(ص) بوده است، ولو همین عنوان، خود به تنهایی یک مقام بسیار بالاست، بلکه آن حضرت دارای فضایل بسیار والایی بودند که اگر ساعتها انسان بگوید و صدها کتاب بنویسد، باز هم قطرهای از آن را نمیتواند بیان کند. حضرت فاطمه(س) جوهره اصلی دیانت و شیعه بودن ما است.
همه ما باید در تمام سال بویژه در این ایام، سعی کنیم معرفتمان نسبت به حضرت زهرا(س) بیشتر شود. اگر ما از شناخت حضرت زهرا(س) و عزاداری بر آن حضرت فاصله داشته باشیم، خسارتی بسیار بزرگ و جبراننشدنی است.
سعی کنیم در ایام فاطمیه و شهادت جانسوز آن حضرت، از آن وجود مقدس استمداد کنیم تا بتوانیم حضرتش را بیشتر بشناسیم و سپس به مردم بشناسانیم که حیات طیبه و سعادت ابدی، مرهون این شناخت و معرفت است. به مناسبت شهادت حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها با حجتالاسلاموالمسلمین سیدرضا تقوی، نماینده پیشین مجلس و رئیس سابق شورای سیاستگذاری ائمه جمعه گفتوگو کردیم.
***
* شاخصههای زندگی سیاسی و اجتماعی و شخصی حضرت فاطمه را با توجه به شرایط زمان و مکان و تحولات سیاسی و اجتماعی آن روز معرفی و تحلیل فرمایید.
حضرت زهرا(س) در میان اهل بیت عصمت و طهارت جایگاه بسیار بالایی دارد، به یک معنا همه معصومان از جمله پیامبر اعظم(ص) و امیر مومنان حضرت علی(ع) و همچنین فرزندان این بانوی بزرگوار خود را مدیون صدیقه طاهره میدانند. وقتی سخنان ائمه(ع) را مورد بررسی قرار میدهیم، هر کدام به شکلی این بانو را تجلیل میکنند و معتقدند صدیقه طاهره از نور عظمت الهی خلق شده است. امام صادق(ع) میفرمایند: «لأنالله عزوجل خلقها من نور عظمته؛ خداوند حضرت زهرا(س) را از نور عظمت خود آفرید».
بخشی از ویژگیها و امتیازاتی که امیر مومنان علی(ع) دارد و مورخان در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت کردهاند، این امتیازات مربوط به صدیقه طاهره(س) است و یکی از افتخارات حضرت علی(ع) این است که همسری چون حضرت زهرا(س) دارد؛ در حقیقت همسری و پیوند ازدواج حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) را خداوند امضا کرد و به پیغمبر اکرم(ص) فرمود، چرا که حضرت فاطمه(س) همشأن و همتراز حضرت علی(ع) است و اگر علی(ع) نبود، همسری در حد و اندازه و شأن حضرت زهرا(س) نبود.
* حضرت زهرا(س) چه نوع سبگ زندگیای داشتند؟
شعار حضرت زهرا(س) این است: «رضیتُ بما رضیالله وَ رَسولُهُ؛ آنچه خدا و رسولش رضایت دارند، من همان را میپسندم و بدان عمل میکنم». یعنی زندگی صدیقه طاهره و رفتار و کردار حضرت همیشه متناسب با رضایت خدا و رسول است. در عرفان اسلامی مقام رضا و رضایت یک مقام برجسته است. کسی که به این مقام برسد، به مقام بالایی رسیده و صدیقه طاهره در این مقام است و میفرمایند من به آنچه رضایت خداوند و پیغمبر خداوند در آن است، عمل میکنم. سبک و روش زندگی حضرت زهرا(س) بر اساس رضایت الهی بود و همیشه یکی از دعاهای حضرت این بود: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِما تُجیبُنی [بِهِ] حینَ اَسْئَلُکَ فَاَجِبْنی یا اَللّهُ؛ خدایا یکی از درخواستهای من فاطمه این است که آنچه تو دوست میداری و آنچه رضایت تو در آن است، من در همان مسیر باشم و حرکت کنم». به قول سعدی که میگوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
صدیقه طاهره یک چنین موقعیت و مقامی دارد و وقتی به این مقام میرسد، شخصیت و نورانیتی مییابد که چشم حقیقتبین میتواند آن مقام، شخصیت و موقعیت را ببیند، لذا پیغمبر اکرم(ص) وقتی فاطمه به دیدنشان میآمد از جا بلند میشدند و به استقبال فاطمه(س) میرفتند.
وقتی حضرت زهرا(س) به دیدار پیامبر(ص) میآمدند و به رسول اکرم اطلاع میدادند که فاطمه(س) وارد منزل شد، پیامبر(ص) بلند میشدند و به استقبال ایشان میرفتند. این امر بیانگر شخصیت حضرت زهرا(س) است. پیغمبر اسلام میفرمایند: «ففاطمه حوراء انسیه و کلّما اشتقت الی رائحه الجنّه شممت رائحه ابنتی فاطمه علیهاالسلام؛ هر زمان مشتاق بهشت میشوم و میخواهم نسیم بهشتی را استشمام کنم، زهرایم را میبوسم و میبویم. از زهرا من بوی بهشت را استشمام میکنم». حضرت فاطمه(س) به مقام رضا و رضوان الهی رسیده و حضرت همیشه و در همه مسائل رضایت و خواست خداوند را طلب میکردند؛ این سیره مهم را همه مورخان و سیرهنویسان اعم از شیعه و سنی در ارتباط با زندگی حضرت زهرا(س) نوشتهاند و تأیید میکنند.
جالب این است که آنقدر مقام حضرت زهرا(س) والا و بالاست که حضرت علی(ع) که خود افتخار بشریت و امت اسلامی هستند و همواره مورد حمایت و چشم و دل پیامبر اسلام(ص) بودند، درباره حضرت فاطمه(س) میفرمایند: منِ علی با همه عظمت و با همه سوابق مجاهدتها و فداکاریهایی که در راه اسلام داشتم، به فاطمه و پدر فاطمه افتخار میکنم.
* مهمترین و بارزترین اقدام تربیتی حضرت زهرا(س) که الگوبرداری از آن نیاز امروز است را بفرمایید.
کربلا بسیار دارای عظمت است و گمان میکنم جامعه ما کم و بیش با عظمتها و ارزشهای والا و جوشیده از خون شهدای کربلا آشناست، چون مردم ما این ویژگی و خصلت را داشتند که همیشه پای منبرها بودند و منبریها و روحانیت و علما، کربلا را برای آنها تشریح کردند. حادثهای با عظمتتر و بزرگتر از کربلا در تاریخ اسلام نداریم اما در همین کربلا و عظمتی که حضرت حسین بن علی(ع) دارند، حضرت روز عاشورا میفرمایند: من هر چه دارم از مادرم دارم. وقتی ابنسعد که فرمانده لشکر یزید و یزیدیان بود، مدام به امام حسین(ع) اصرار میکرد بیعت کند، حضرت سیدالشهدا فرمودند: من نمیتوانم با یزید بیعت کنم، دست پاک و مطهر من در دست پلشت و پلید یزید قرار نمیگیرد، چرا که در دامن مادری مثل صدیقه طاهره پرورش یافتم و آن دامن به گونهای مرا تربیت کرده و شخصیت مرا ساخته و شکل داده که من مجسمه طهارت هستم و پاکی و پاکیزگی از وجودم میجوشد، هیچگاه آلوده نشدهام و این تربیت من بوده است، لذا نمیتوانم با نجاست، پلیدی و پلشتی کنار بیایم.
اینجا نکات تربیتی بسیاری وجود دارد که میتوانیم از آن برای امروز استفاده کنیم. بنابراین امام حسین(ع) آزادگی خود را مدیون دامن پاک فاطمه(س) میدانند و به معنای دیگر کربلا با همه ویژگیها و بزرگیها و بزرگمنشیهایش محصول تربیتهای حضرت زهرا(س) است.
* زندگی کوتاه آن بانوی بزرگوار چگونه بود؟
زندگی حضرت زهرا(س) به چند فصل تقسیم میشود؛ یکی دوران کودکی و نوجوانی و قبل از ازدواج که در خانه پیغمبر و با حضرت محمد مصطفی(ص) و در مکه بودند. زحمات، فشارها و اذیتهای کفار قریش نسبت به خاندان پیامبر(ص) بویژه راجع به شخص رسول گرامی اسلام بسیار بود. سپس به مدینه هجرت کردند تا روزی که به خانه حضرت علی(ع) رفتند. دوره خانهداری حضرت زهرا(س) و مشارکت ایشان با حضرت علی(ع) در اداره زندگی و تربیت فرزندان، یک دوره بسیار عجیب و شکوهمند است. حضرت زهرا(س) عمر چندان طولانی نکردند و 9 سال در خانه امیر مومنان بودند و ۴ فرزند داشتند، این دوره بسیار پر فراز و نشیب بود.
پیغمبر(ص) در مدینه حکومت تشکیل دادند و جنگهای متعددی داشتند و امیر مومنان علی(ع) نیز همیشه در کنار پیامبر(ص) در جنگها شرکت کردند. وقتی پدر و بزرگ خانواده به عنوان یکی از ارکان خانواده در میدانهای هولناک شرکت میکند، خانواده در وضعیت و شرایط سختی قرار میگیرد. خداوند به همه خانوادههای شهدای ما صبر دهد که ما هر چه داریم از برکت شهدا داریم؛ مردان غیوری که در این زمان، از اسلام، ولایت و ارزشهای اسلامی دفاع میکنند و یک جبهه بزرگ و عظیمی را در برابر استکبار جهانی و جهانخواران ایجاد کردهاند. این مجاهدان در صحنه خیلی عظیم و بزرگ هستند و در فرهنگ انقلاب تربیت شدهاند و به عنوان بازوی فعال و ارزشمند حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای کار میکنند. شرایط فعلی خانوادههای شهدا و رزمندگان را در نظر بگیرید که همیشه پدر، مادر، همسر و فرزندان منتظر هستند که خبری از عزیزانشان که در خط مقدم و صحنههای مختلف از دفاعمقدس در گذشته تا میدان نبرد در لبنان و فلسطین امروز حضور دارند و به جریان انقلاب کمک میکنند، در چه وضعی هستند. حضرت فاطمه(س) در طول دوران زندگی تا 3 ماه قبل از شهادت در چنین شرایطی زندگی میکردند. پیغمبر اکرم تا در قید حیات بودند، مسؤول حاکمیت اسلامی بودند و همیشه در معرض خطر بودند.
* حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر اعظم(ص) در عرصه تبیین چه نقشی ایفا کردند؟
مقطع پس از رحلت پیامبر(ص) یکی از مقاطع مهم زندگی حضرت زهراست. در این مدت که 75 یا 95 روز است، به اندازه ۳ قرن حادثه و مطلب وجود دارد که این مقطع تاریخی را مسلمانان بویژه شیعیان اهل بیت(ع) باید بخوبی تجزیه و تحلیل و مشخص کنند نقش حضرت زهرا(س) در آن دوره چه بوده است. میتوانم بگویم آن دوران، دوران غربت امیر مومنان حضرت علی(ع) است.
* حضرت زهرا(س) در دوران غربت حضرت علی(ع) چه نقشی داشتند؟
حضرت زهرا(س) در متن مسائل حضور جدی داشتند و در این ایام غربت که همگی پشت کرده بودند و به یک معنا امیر مومنان علی(ع) را تنها گذاشته بودند، حضرت زهرا(س) قاطعانه ایستادند و از همسرشان دفاع کردند. همانطور که علی(ع) در طول 23 سال در کنار پیغمبر(ص) بودند و از ایشان دفاع کردند، فاطمه(س) هم در این ۳ ماه از علی(ع) حمایتهای بسیار شفاف کردند و مواضع کوبندهای در برابر دشمنان حضرت امیر گرفتند. در این مقطع، زندگی حضرت زهرا(س) کاملا رنگ سیاسی گرفت و این بانوی بزرگوار در میدان سیاست حضور یافتند و نقش خویش را بخوبی ایفا کردند.
* مهمترین اقدامات حضرت در آن دوره حساس چه بود؟
حضرت فاطمه زهرا(س) وظیفه خود میدانستند از ولایت حضرت علی(ع) حمایت کنند. حضرت زهرا(س) در این عرصه چند کار مهم کردند؛ نخستین کار «روشنگری و بصیرتافزایی» بود. بخشی از فعالیتهای سیاسی حضرت زهرا(س) روشنگری در حوزه سیاست بود؛ همان چیزی که امروز رهبر هوشمند و حکیم انقلاب از آن به عنوان جهاد تبیین، روشنگری و بصیرتافزایی تعبیر میکنند. در این ۳ ماه حضرت زهرا(س) یک جهاد گستره تبیینی داشتند و روشنگری کردند که جهاد تبیین همان جهاد روشنگری و بصیرتافزایی است. اوج این جهاد تبیین را در خطبه حضرت زهرا(س) میبینیم که در مسجد در برابر جمعیت خواندهاند.
در این خطبه پیامهای مختلف و فرازهای روشنگرانه فراوانی وجود دارد. اولا این خطبه روی سخنش با امت اسلام است، البته بیشتر روی خواص و نخبگان متمرکز شده، چرا که خواص و نخبگان هر جامعهای یک رسالت ویژه دارند، مسؤولیت آنها از عامه مردم بیشتر است، لذا حضرت زهرا(س) روی خواص تکیه کرده و نخبگان را مورد خطاب قرار دادهاند. حضرت خطاب به انصار و مهاجران یعنی کسانی که با پیغمبر شعار میدادند و از منافع حکومت اسلامی بزرگ شدند، رو میکنند و یادآور میشوند امروز وظیفه و رسالت آنها چیست؟ چرا علی(ع) را تنها گذاشتند؟ حضرت زهرا(س) در این خطبه و در مسجد و در برابر آن جمعیت که اکثرا مهاجر و انصار بودند، این گروه را مورد عتاب و خطاب قرار داده و میفرمایند: «یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُواالله فَإِنِّی ابْنَةُ نَبِیِّکُمْ وَ قَدْ بَایَعْتُمْ رَسُولَالله(ص) یَوْمَ بَایَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ ذَرَارِیَّکُمْ فَفُوا لِرَسُولِالله (ص) بِبَیْعَتِکُمْ قَالَ فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا؛ ای مهاجران و ای انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا بیعت کردید، متعهد شدید از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ میکنید او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حالا به بیعتتان با رسول خدا عمل کنید». اما هیچکدام از آنان پاسخ حضرت را ندادند و یاریاش نکردند.
یکی از اقدامات مهم سیاسی حضرت زهرا(س) در آن مقطع، حمایت از امیر مومنان علی(ع) بود. حضرت خطبه خواندند و روشنگری کردند و بیوفایی و عهدشکنی مهاجران و انصار را که جزو خواص جامعه بودند، به رخشان کشیدند و در تاریخ هم این عهدشکنیها ثبت شد.
نکته دیگری که حضرت فاطمه(س) در خطاب به مهاجران و انصار متذکر میشوند این بود که «چرا حال که حکومت اسلامی شکل گرفته و امکاناتی برای شما آورد، فاصله گرفتید و دنیاگرا و تجملگرا شدید». دنیاطلبی خواص هم آفتی برای هر انقلابی است. اگر خواص جامعه دنیاطلب باشند، انقلاب را به بیراهه میکشانند، چون عامه مردم معمولا به این چهرهها و شخصیتهای نامدار و مشهور نگاه میکنند و اگر به فرهنگ تبدیل شود، آن جامعه و انقلاب به نابودی کشیده میشود و حضرت به این آفت اشاره میکنند و به خواص میفرمایند: «شما سراغ عیش و نوش رفتید، رفاهطلب شدید و دیگر حاضر نیستید شانههایتان را زیر بار سنگین سختیها ببرید».
نکته دیگری که حضرت به آن اشاره میکنند «غصب خلافت» است و میفرمایند بیتفاوتی و عهدشکنی شما رهبری را به انزوا کشانده است. در آن مقطع حضرت زهرا(س) با همه توان به میدان آمدند و از ولایت امیر مومنان علی(ع) دفاع کرد و تحریفی که کرده بودند را یادآور شدند و فرمودند: آیا شما روز غدیر را فراموش کردهاید که پیغمبر در برابر آن جمعیت عظیم، علی(ع) را به عنوان جانشین پس از خود معرفی کردند و فرمودند: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ»؟ بنابراین یکی از اقدامات حضرت زهرا(س) این بود که این افراد را به سوابق خود بازگرداند و اینکه چه بودند و چه شدند.
حضرت زهرا(س) با جریان نفاق و منافقین نیز بشدت مقابله کردند. بعد از رحلت پیامبر(ص) منافقین و جریان نفاق که نفوذی بودند، اقداماتی علیه اسلام کردند. امروز هم این نفوذیها در میان امت اسلام حضور دارند و شعار مسلمانی میدهند، مانند داعشیها و تکفیریها و امروز هم تحریرالشام که روی پرچمشان «لاالهالاالله» مینویسند و در حالی که حتی یک گلوله هم به سمت رژیم صهیونیستی که قصاب فلسطینیها در غزه شده و حمام خون راه انداخته، شلیک نکردند، بار دیگر سوریه را ناآرام کردند، چون دستشان در دستان خونآلود اسرائیلیهاست.
* برای آنکه امروز فاطمی باشیم، چه باید کنیم؟
حضرت از طرق مختلف در مسیر دفاع از ولایت گام برداشتند. ایشان تمام همت خود را در طول ۳ ماه پس از رحلت پیامبر(ص) در دفاع از ولایت به کار بستند؛ حتی گاهی که عرصه بر حضرت زهرا(س) تنگ میشد و میدان سخنرانی و روشنگری نبود، حضرت با گریههایشان روشنگری می کردند.
امروز نیز اگر میخواهیم فاطمی زندگی کنیم، باید دقت داشته باشیم سرلوحه زندگی صدیقه زهرا(س) دفاع از ولایت است. سرلوحه زندگی حضرت زهرا(س) مقابله با جریان نفاق و نفوذیهاست. اگر بخواهیم فاطمی زیست کنیم و فاطمی بمیریم، باید نسبت به جریانهای حول و حوش خود بیتفاوت نباشیم. حضرت زهرا(س) از آغاز زندگی تا پایان دوره زندگی پرافتخارشان همیشه در صحنه بودند، هیچگاه صحنه را ترک نکردند، امروز نیز پیروان حضرت زهرا(س) باید همیشه در صحنه باشند. باید بررسی کرد در چه صحنههایی نیاز وجود دارد، یک زمانی صحنههای علمی است که باید حاضر باشیم و صنعت هستهای را به چرخش در بیاوریم. یک وقت صحنه، صحنه مالی و اقتصادی است و باید تحریمها را دور بزنیم و با همه وجود سرمایه را به میدان بریزیم و چرخهای صنعت را بچرخانیم و اشتغال ایجاد کنیم تا مشکلات اقتصادی جامعه حل شود. یک وقت صحنه، صحنه فرهنگی است و باید به صحنه بیاییم و با سرودها و شاعرانهها این صحنه را گرم کنیم، فیلمسازان با فیلمهای بسیار خوب و پرمحتوا این صحنه را گرم کنند. یک زمانی صحنه خطابه است و باید از فراز منبرها فریادمان را بلند کنیم و این صحنه را همچنان گرم نگه داریم. یک زمان صحنه، صحنه جهاد و مجاهدت با توپ و تانک و اسلحه است و باید آن صحنه را گرم کرد، بنابراین انقلاب صحنههای مختلفی دارد. آنهایی که امروز به مردم لبنان، غزه و فلسطین کمک میکنند و خانه، ماشین و جواهرات خود را هدیه میدهند، در صحنه حضور دارند و غایب نیستند. نباید صحنه را فقط خط مقدم جبهه و توپ و تانک بدانیم، هر جایی که ما بتوانیم و نیاز باشد و مرزبان انقلاب و ارزشهای اسلامی یعنی رهبر بزرگوار انقلاب راهنمایی و ارشاد کنند، ما باید در آن صحنه حاضر باشیم. ملت ما نشان داده در صحنه حضور دارد و این تبلیغات و یاوهسراییها و شیطنتهایی که در فضای مجازی انجام میشود، برای اینکه روحیه مردم ما را تضعیف کند، چندان اثرگذار نبوده است. در این جنگ فرهنگی باید دست به دست هم دهیم و توطئهها و نقشههای دشمنان را خنثی کنیم.
ارسال به دوستان
نگاه
اکو پس از ۶۲ سال
آرزو نوروزجم: چند دهه است کشورهای جهان برای رشد و توسعه بیشتر اقدامات مختلفی را برای اجرایی شدن در اولویت برنامههای خود قرار دادهاند و تلاش میکنند با توسعه روابط با کشورهای همسایه و منطقهای خود این اقدامات را بیش از گذشته به سمت و سوی مثبت شدن ببرند؛ الگویی توسعهمحور که تلاش دارد با تکیه بر اقتصاد آزاد و افزایش صادرات با کشورهای منطقه و فرامنطقه آنها را به سمت همکاری در زمینه تجارت و صنعت سوق دهد و از آن به عنوان ابزاری کارآمد برای توسعه اقتصادی و اجتماعی استفاده کند. بر اساس همین نظریه و الگوی پیشرفت اقتصادی و صنایع مرتبط با آن برای کشورها بویژه اهالی قاره کهن، سال 1341 کشورهای ایران، پاکستان و ترکیه سازمانی را با عنوان «آرسیدی» راهاندازی کردند که بعد از وقفه چند ساله مجدد سال ۷۴ بعد از فروپاشی شوروی سابق با عنوان سازمان همکاری اقتصادی (اکو) کار خود را از سر گرفت و با پیوستن جمهوری باکو، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و قرقیزستان به ۳ کشور بنیانگذار آن مورد توجه بیشتری قرار گرفت.
مهمترین نقش این سازمان توسعه همکاریهای اقتصادی و داد و ستدهای تجاری است اما طی سالها فعالیت این سازمان موانع و گرههای مختلف سیاسی و اقتصادی زیادی بر سر راه این سازمان قرار گرفته که کشورهای عضو همواره تلاش میکنند آن را مرتفع و افقهای تازهای را برنامهریزی کنند. اما نکته حائز اهمیت این است که تاکنون سازمان اکو تا چه اندازه توانسته برای توسعه اقتصادی کشورهای منطقه قدم بردارد و چه نقش موثری را ایفا کرده است؟
هر چند در طول چندین دهه فعالیت این سازمان اقتصادی، (اکو) توانسته توسعه اقتصادی را در کشورهای عضو به منصه ظهور برساند اما در برخی مواقع به دلایل سیاسی و اقتصادی سطح روابط بین کشورها با مشکل و در برخی موارد با وقفههای متعدد روبهرو شده است. این سازمان جز زمینهسازی و تسهیل شرایط برای بهبود اوضاع و توسعه اقتصادی، اهداف دیگری را هم دنبال میکند؛ گسترش تجارت درونمنطقهای و ایجاد بلوک اقتصادی قدرتمند منطقهای در تعامل مشترک با تجارت جهانی و دیگر قطبهای اقتصادی و تشکیل یک بازار واحد برای ارائه خدمات و کالا از اهداف مهمی است که «اکو» تلاش میکند کشورهای عضو را به آن مرحله نزدیک کند. از این رو برنامهریزی و تلاش برای همکاری با سایر کشورهای دنیا در قالب عنوانی پرطمطراق مانند گسترش تجارت جهانی موجب گسترش بازرگانی و سرمایهگذاری کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی با سایر کشورهای دنیا و همکاری در زمینه حملونقل و مخابرات، انرژی، مواد معدنی و محیط زیست، کشاورزی، صنعت گردشگری، منابع انسانی، توسعه پایدار و پژوهش اقتصادی و روابط بینالملل میشود.
بدون شک تشکیل و راهاندازی سازمان «اکو» یکی از مهمترین قدمهایی است که کشورها برای تحول در اقتصاد و سیاستهای اقتصادی خود برداشتهاند و در سالهای آینده، با جهانیشدن اهداف و رویکردهای این سازمان، اکو میتواند با برنامهریزی و مدیریت مناسب، زمینهساز فرصتهای پرشماری باشد تا گامهایی را برای رونق اقتصادی و متحول شدن بردارد؛ فرصتی که راه را برای جهانی شدن اقتصاد و بازار آزاد برای توسعه اقتصادی باز کرده است و در میان رقابتهای سیاسی - اقتصادی قرن جدید این امکان را برای کشورهای عضو فراهم میکند که در میدانی با عنوان بازار آزاد از سرمایههای سیال بینالمللی استفاده کنند و با جذب فناوری، سیستمهای اقتصاد را جهانی و ادغام کنند.
خارج کردن اقتصاد از چارچوبی به اسم دولتی بودن، یکی از اقداماتی است که میتواند فضا را برای جهانی شدن اقتصاد و توسعهیافتگی باز کند، در واقع سرعت بخشیدن به روند خصوصیسازی و خارج شدن از اقتصاد دولتی، آزادسازی و تنظیم بازار میتواند به افزایش کیفیت کالاها برای رونق تجارت کمک کند؛ سیاستی که سالهاست ایران در کنار فعالیتهایش در سازمان همکاری اقتصادی (اکو)، تلاش میکند برای بازارمحور شدن اقتصاد آن را اجرایی کند و رنگ و لعاب پیشرفت را به بدنه مختلف اقتصاد بپاشد.
اگر چه در بسیاری زمینهها اقتصاد ایران توانسته است موفق عمل کند و در حوزه پیشرفت اقتصادی حرفی برای گفتن داشته باشد اما در برخی حوزهها نتوانسته از پس اجرای سیاستهای اقتصادی تعریفشده برآید.
اولویت سیاست خارجی ایران و مقصد دیپلماسی اقتصادی مورد نظر وزارت امور خارجه پیش و بیش از آنکه سرزمینهای فرامنطقهای باشد، کشورهای همسایه است. سازمان همکاری اقتصادی (اکو)، با توجه به ظرفیت و توانمندیهای کشورهایی که عضو آن هستند، میتواند در مسیر توسعه کشورهای ایران، ترکیه، پاکستان، افغانستان، جمهوری باکو، قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان، حائز اهمیت ویژه باشد. این کشورها ضمن دارا بودن عمده منابع گازی جهان، دارای بازار بزرگی هستند که اکنون اغلب نیازهای خود را از کشورهای فرامنطقهای با هزینهای اغلب چندین برابر معمول وارد میکنند؛ نیازهایی که از ارتقای شرایط برای توسعه اقتصادی پایدار و افزایش سطح زندگی و رفاه مردم حرف میزند و بنا دارد با ارتقای همکاریهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فنی، علمی و توسعه زیربناهای حملونقل و ارتباطات به این نیازها پاسخ دهد و از سوی دیگر توسعه همگرایی بخش دولتی و خصوصی با تاکید بر آزادسازی اقتصادی در دستور کار اعضای این سازمان است تا با تدوین برنامه مشترک جهت توسعه منابع انسانی و بهرهبرداری از منابع طبیعی، «اکو» را بیش از پیش به سمت و سوی جهانی شدن سوق دهند.
در حال حاضر «اکو» در تجارت جهان حدود ۳ درصد یعنی ۸۴۵ میلیارد دلار سهم دارد که ۴۳۴ میلیارد دلار از این آمار سهم واردات و ۴۱۱ میلیارد دلار سهم صادرات است و ایران با توجه به ویژگیهای ژئوپلیتیک خود یکی از بازیگران اصلی این سازمان است که توانسته نقش بسزایی در رشد و ارتقای مالی این سازمان به دلیل دارا بودن شبکه گسترده حملونقل و توسعه تجارت ایفا کند؛ ویژگی مهمی که بسیاری از کارشناسان بر این باورند توسعه آن و تامین امنیت آن از سوی کشورهای عضو میتواند نقش مهمی در پیشبرد اهداف این سازمان ایفا کند و مسائل مهمی چون تروریسم، قاچاق مواد مخدر و حتی فعالیت گروههای مافیایی را تحتالشعاع قرار دهد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|