|
نولان مقام شوالیه را از پادشاه انگلیس دریافت کرد
فیلمساز حکومتی باکینگهام
«کریستوفر نولان» کارگردان برنده جایزه اسکار و همسرش «اما توماس» توسط پادشاه چارلز سوم در کاخ باکینگهام نشان شوالیه و بانوی فرمانده را دریافت کردند.
کریستفر نولان و همسرش به پاس خدماتشان در زمینه سینما لقب شوالیه و دیم دریافت کردند. نولان به عنوان کارگردان و توماس به عنوان تهیهکننده «اوپنهایمر» بتازگی چندین جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را درو کردهاند. این فیلم که داستان ساخته شدن نخستین بمب اتم تاریخ را روایت میکند، در بخشهای بهترین بازیگر مرد نقش اول برای کیلین مورفی و بهترین بازیگر مرد نقش مکمل برای رابرت داونی جونیور برنده اسکار شد، در حالی که ۱۳ نامزدی دریافت کرده بود.
نولان پیشتر نامزد 6 جایزه اسکار شده بود اما امسال برای نخستینبار اسکار شاخه بهترین کارگردانی را به خانه برد.
نولان پس از مراسم ادای احترام سلطنتی با یادآوری اینکه چارلز سوم فیلم وی را تماشا کرده است، این مساله را باورنکردنی توصیف و خوشحالی خود را از این بابت ابراز کرد. این کارگردان از پدری بریتانیایی و مادری آمریکایی در لندن متولد شده و در کالج دانشگاهی لندن تحصیل کرده است.
ارسال به دوستان
الیور استون با یادآوری مصاحبه جنجالیاش با ولادیمیر پوتین:
در لیست سیاه هالیوود هستم
گروه فرهنگ و هنر: فیلمساز مشهور آمریکایی که به دنبال سرمایه برای ساخت فیلم جدیدش است، ادعا کرد پس از مصاحبه با رئیسجمهور روسیه ولادیمیر پوتین از سوی هالیوود بایکوت شده است.
به گزارش فارس، الیور استون ٧٧ ساله که آخرین فیلم او، «لولا»، در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد، اخیراً اعلام کرده است پروژه جاهطلبانه دیگری که احتمالا سیاسی خواهد بود در دست ساخت دارد. او هیچ گونه جزئیاتی درباره این فیلم ارائه نداد اما گفت به دنبال سرمایهگذار برای اثر جدیدش میگردد. وی در مصاحبه با «بنیاد کوئینسی» در عین حال فاش کرد که احتمالا به دلیل مصاحبه با پوتین در سال ٢٠١٧، در لیست سیاه هالیوود قرار گرفته است. سازنده «جیافکی»، «نیکسون» و «دبلیو»، کارگردان جنجالبرانگیز اما تحسینشدهای است که با ساخت آثار جنگی و فیلمهایی که پسزمینه سیاسی دارند، شهرت فراوانی کسب کرده است. او 7 سال پیش مصاحبهای با رئیسجمهور روسیه انجام داد و درباره طیف وسیعی از موضوعات، مشخصا روابط مسکو - واشنگتن، از وی سؤالاتی پرسید.
استون درباره این مصاحبه گفت: بسیار پرشور و باانگیزه بودم و متاسفانه شما بابت این موضوع باید بهایی بپردازید. احتمالا در حال حاضر، من در یک لیست سیاه، فهرست مطرودین یا هرچه که اسمش رو میگذارید، قرار دارم، زیرا با پوتین مصاحبه کردهام. وی ادامه داد: اوضاع در هالیوود قاراشمیش است. باید پرهیزکاری خود را اعلام کنید. باید دستمال گردنی بیندازید که نشان دهد تا چه اندازه ملاحظات سیاسی را رعایت میکنید... من نمیتوانم چنین مسائلی را تاب بیاورم و به همین دلیل به [جنگ] ویتنام رفتم تا از تمام این موضوعات دوری کنم.
حضور استون در جنگ ویتنام زمینهساز ساخت فیلمهایی جنگی نظیر «جوخه» و «متولد چهارم ژوئیه» و به نمایشگذاشتن خشونت جنگ شد و او را به شهرت رساند. از جمله آثار او میتوان به «صورت زخمی»، «وال استریت: پول هرگز نمیخوابد»، «قاتلین بالفطره»، «مرکز تجارت جهانی» و «اسنودن» اشاره کرد.
نام استون چندی پیش نیز به واسطه دونالد ترامپ بار دیگر بر سر زیانها افتاد. او اخیرا ادعای جان پیترز، تهیهکننده آمریکایی و حامی رئیسجمهور منتخب آمریکا را درباره نقش داشتن این کارگردان برجسته در ساخت فیلمی درباره ترور ترامپ تکذیب کرد. پیترز در مصاحبهای با هالیوود ریپورتر ادعاهای عجیب زیادی مطرح کرد که همکاری با استون برای ساخت اثری درباره ترور ترامپ یکی از آنهاست. بلافاصله پس از این ادعا، استون که جوایز متعددی از جمله 3 جایزه اسکار و 5 جایزه گلدنگلوب دریافت کرده است، در بیانیهای اعلام کرد: «من روی هیچ فیلم تروری یا هیچ پروژه دیگری با جان پیترز کار نمیکنم». همزمان با آغاز رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری آمریکا، چندین تلاش ناموفق برای ترور ترامپ رخ داد. نخستین و جنجالیترین مورد از این وقایع در جریان تجمع انتخاباتی عصر ۱۳ جولای بود که فردی ۲۰ ساله به نام «توماس متیو کروکس» از فاصله دهها متری چند گلوله به سمت او شلیک کرد که یکی از آنها به گوش او اصابت کرد. در گیرودار این وقایع، بایدن به سرویس مخفی آمریکا دستور داد از ترامپ همچون یک رئیسجمهور مستقر محافظت شود و هرگونه کمک امنیتی که در مبارزات انتخاباتیاش درخواست میکند به او ارائه شود. در ادامه، در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۴، بار دیگر تلاش برای ترور ساکن سابق کاخ سفید در باشگاه بینالمللی گلف او در فلوریدا انجام گرفت. فرد مهاجمی که در بین بوتهها پنهان شده بود و قصد شلیک به ترامپ را داشت با شناسایی ماموران امنیتی ناکام ماند. مورد سوم از سوءقصدها مربوط به ۱۴ اکتبر بود؛ هنگامی که پلیس یک مرد مسلح را با کارتهای مطبوعاتی جعلی در خارج از گردهمایی ترامپ در کواچلا، کالیفرنیا، دستگیر کرد و این اقدام نیز خنثی شد.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
تحلیلهای چروک
مصطفی نصری: سیاست خارجی هر کشوری باید بر مبنای تحلیلهای دقیق، منطقی و مبتنی بر واقعیتهای موجود شکل بگیرد. این رویکرد بویژه در مقابل قدرتهای جهانی و بازیگران منطقهای مثل اسرائیل اهمیت ویژهای دارد. اتخاذ سیاستهایی که تنها از روی احساسات و آرمانگرایی باشد، نهتنها منافع کشور را تأمین نمیکند بلکه ممکن است فشارهای بینالمللی را افزایش دهد و مواضع مخالفان کشور را تقویت کند. بهزاد نبوی، یکی از شخصیتهای باتجربه در عرصه سیاست ایران، اخیراً در اظهارات خود مواضعی درباره سیاست خارجی ایران مطرح کرده که به طور آشکار از واقعیتهای میدانی و تحولات بینالمللی فاصله دارد و نشان میدهد نبوی برخلاف لقب سیاسیاش یعنی چریک پیر، در کهنسالی از عدم بلوغ تحلیلی رنج میبرد. در کنار مواجهه رادیکال، چالش دیگری که در سیاست خارجی میتواند مانع تحقق واقعبینی شود، خوشبینی افراطی است. در این رویکرد مسائل و تحولات بینالمللی به صورت احساسی تحلیل میشود، بدون آنکه واقعیتهای تلخ روابط بینالملل مدنظر قرار بگیرد. این نوع تحلیل که باعث نادیده گرفتن تهدیدات و خطرات موجود میشود به وضوح در اظهارات اخیر بهزاد نبوی دیده میشود.
* تجویز انفعال در مقابل تهدیدات هر روزه اسرائیل علیه ایران
نبوی در مصاحبهای که اخیراً منتشر شده، بر لزوم ادامه مذاکرات با کشورهای اروپایی و پرهیز از تشدید تنشها با اسرائیل تأکید کرده است. او حتی گفته ایران باید از واکنشهای نظامی در برابر اسرائیل، مانند عملیات «وعده صادق 2» خودداری میکرد. نبوی این نسخه را با این توجیه مطرح میکند که اسرائیل خود نیز حاضر نشده ترور اسماعیل هنیه را گردن بگیرد پس نیازی به این واکنش از جانب ایران نبوده است. این در حالی است که اولا دفتر رسانهای اسرائیل مسؤولیت ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس را پذیرفته است و ثانیا حتی اگر نمیپذیرفت نیز برای جهانیان واضح است که هدف قرار دادن رهبر حماس برای هیچ کس جز نتانیاهو که قصد دستاوردسازی از یک سال خونریزی بینتیجه در غزه را دارد کارایی ندارد، لذا نبوی هم در مرور اخبار هم در تحلیل شرایط درک ناقصی از صحنه داشته و مبتنی بر همین درک ناقص نیز برای ایران انفعال تجویز میکند. اسرائیل در ماههای اخیر اقدامات متعددی علیه ایران و کشورهای همسایه انجام داده است، از جمله بمباران غزه و لبنان و تهدیدات مکرر به حمله به ایران. در چنین شرایطی، پیشنهاد پرهیز از تشدید تنشها بهطور غیرمستقیم میتواند باعث تقویت موضع اسرائیل و تضعیف موضع ایران در برابر تهدیدات جدی شود. نمونه جدیدتر این تهدیدات را نیز وزیر جنگ اسرائیل اخیرا با سرمستی از پیشرویهای اشغالگرانه در سوریه اینگونه مطرح کرده: «همه سیستمهای ما برای عملیات علیه ایران آماده میشود».
* سراب مذاکره با اروپای دست به ماشه
نبوی همچنین بر ادامه مذاکرات با کشورهای اروپایی تأکید کرده است و معتقد است ایران باید با این کشورها بویژه در دوره ترامپ به توافقات مشابه برجام دست یابد اما واقعیتهای تاریخی نشان میدهد اروپا نهتنها به تعهدات خود در برجام عمل نکرده، بلکه در موارد مختلف در تقویت فشارها علیه ایران و تضعیف توافق هستهای نقش فعال داشته است. اتحادیه اروپایی بویژه با حرکت اخیر خود در مسیر فعال کردن مکانیسم «ماشه» که تحریمهای بینالمللی را علیه ایران فعال میکند، عملا در راستای سیاستهای آمریکا و اسرائیل حرکت کرده است. در چنین شرایطی، پیشنهاد مذاکره بیقید و شرط با اروپاییها، بدون در نظر گرفتن اقدامات آنها، نمیتواند به سود منافع ملی ایران باشد.
* عاشقانههای دموکراتیک منافع ملی را تأمین نمیکند
نبوی همچنین به تمایل خود برای مذاکره با دولت بایدن اشاره کرده است. او معتقد است ایران باید از فرصتهای مذاکراتی با دموکراتها بهره میبرد. در همین راستا نیز اشاره میکند: «همان هفته اول که دکتر پزشکیان رئیسجمهور شدند دیدار کوتاهی با او داشتم و توصیه کردم قبل از قدرت گرفتن ترامپ بهترین موقع است برای حل مشکلات با آمریکا».
برخلاف این میل نبوی و همطیفانش به انداختن ایران در دامان بایدن، دولت او نیز سیاستهایی مشابه دولت ترامپ را در قبال ایران دنبال کرده است. در کنار نقشآفرینی مستقیم در اغتشاشات 1401، تحریمها و فشارهای اقتصادی علیه ایران همچنان ادامه دارد و حتی در برخی موارد تشدید شده است. همچنین با حمایتهای گسترده بایدن از جنایات اسرائیل در غزه، تحلیل رمانتیک و خوشبینانهای که برخی سیاستمداران ایرانی نسبت به سیاستهای دموکراتها و بایدن داشتند، اکنون به چالش کشیده شده است.
البته برخی اصلاحطلبان پا را از رویکرد نبوی نیز فراتر گذاشته و معتقدند ایران برای تامین منافع باید با ترامپ مذاکره کند، همان ترامپی که همه تقصیرها را به گردنش میانداختند تا بگویند آمریکا فقط ترامپ نیست و ایران میتواند با دموکراتها همکاری کند. حال اما پس از شکست دموکراتها در انتخابات، گویا اظهارات گذشته فراموش شده و همان تحلیلهای رمانتیک درباره ترامپ هم از سوی برخی اصلاحطلبان تجویز میشود.
ارسال به دوستان
شلیکهای یمنیها دقیقتر شد
تلآویو زیر موشک
اصابت موشک مافوق صوت «فلسطین 2» به قلب سرزمینهای اشغالی
گروه بینالملل: نیروهای مسلح یمن در دور جدید عملیاتهای ضد صهیونیستی خود در دفاع از ملت و مقاومت در غزه، توانستند چندین عملیات موشکی و پهپادی را علیه شهرکهای سرزمینهای اشغالی اجرا کنند؛ عملیاتهایی که در روزهای پایانی هفته گذشته آغاز شد و منجر به آسیبهای بیسابقه به صهیونیستها شد. پنجشنبه گذشته نیروهای مسلح یمن با استفاده از ۲ فروند موشک بالستیک فلسطین 2 به رژیم صهیونیستی حمله کردند؛ عملیاتی که به نسبت عملیاتهای موشکی سابق رزمندگان انصارالله یمن بسیار موفق بود و توانست یک مورد اصابت مستقیم را در شهرک رامات گان در شرق تلآویو به ثبت برساند. این عملیات در ادامه سلسلهعملیاتهای اخیر نیروهای مسلح یمن انجام شد که طی هفتههای گذشته رژیم صهیونیستی را تحت فشار گذاشته است؛ عملیاتهایی که حتی صهیونیستها را به تهدیداتی بیسابقه علیه یمن وا داشته است؛ تهدیداتی که با وجود عملی شدن نیز تاثیری بر اراده یمنیها در دفاع از فلسطین و مقاومت آن نگذاشته است. هفته گذشته بود که ارتش رژیم صهیونیستی تصاویری را از رهبران سیاسی و نظامی انصارالله یمن و دولت صنعا منتشر کرد و مدعی شد قصد ترور آنها را دارد. مقامات صهیونیست با تهدید مقامات یمنی و همچنین اجرای عملیات هوایی علیه بنادر و زیرساختهای یمن، قصد ایجاد بازدارندگی برای خود و شهرکهای صهیونیستنشین دارند اما پیام یمنیها واضح است: تا زمانی که جنایات علیه فلسطینیها بویژه در نوار غزه ادامه داشته باشد عملیاتهای موشکی، پهپادی و دریایی یمنیها نیز ادامه دارد؛ عملیاتهایی که طی هفته گذشته بارها قلب رژیم در تلآویو و پایگاههای نظامی آن را هدف قرار داد. در یک مورد از این عملیات موشکی و پهپادی انصارالله یمن فرودگاه بنگورین در آستانه سال نو میلادی تعطیل شد و آژیر هشدار بسیاری از صهیونیستها را به پناهگاه فرستاد.
به دنبال همین عملیات بود که رژیم صهیونیستی که سران آن مانند اسموتریچ و نتانیاهو بارها طی روزهای گذشته زبان به تهدید یمن گشوده بودند، دست به اقدامی متجاوزانه زد. ارتش رژیم صهیونیستی بامداد پنجشنبه گذشته با استفاده از صدها فروند جنگنده آمریکایی حملاتی را علیه زیرساختهای یمن انجام داد تا در برابر عملیاتهای قهرمانانه ملت یمن برای خود بازدارندگی ایجاد کند. طبق بیانیه ارتش رژیم صهیونیستی، نیروی هوایی رژیم اشغالگر در بامداد پنجشنبه حملاتی متجاوزانه را به بندر حدیده و سایر شهرهای یمن انجام داده است. ارتش رژیم صهیونیستی در این عملیات بزدلانه 2 نیروگاه برق در صنعا و یک بندر و تأسیسات نفتی راس عیسی در ساحل استان الحدیده را مورد حمله قرار داد. این حملات در صدد هدف قرار دادن زیرساختهای انرژی یمن و تحت فشار گذاشتن معیشت و اقتصاد ملت مقاوم یمن است؛ اقداماتی که تا پیش از این از سوی ائتلاف متجاوز به رهبری عربستان و امارات انجام شد و به شکست انجامید. البته در شب حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات نفتی و نیروگاهی یمن همه چیز مطابق برنامه صهیونیستها پیش نرفت و در شرایطی که جنگندههای ارتش رژیم صهیونیستی به سوی یمن در حال حرکت بودند، 2 فروند موشک مافوقصوت «فلسطین2» به سوی سرزمینهای اشغالی شلیک شد؛ موشکهایی که به نسبت قبل دقیقتر شده و قلب رژیم صهیونیستی را هدف قرار دادند. این موفقیت در اصابت در حالی رقم خورد که علاوه بر سامانههای پدافندی رژیم صهیونیستی، سامانه ضد بالستیک آمریکایی تاد نیز در سرزمینهای اشغالی قرار دارد و این سامانه در رهگیری موشکهای بالستیک یمنی و لبنانی ناموفق بوده است.
به گزارش رسانههای عبری، حمله موشکی همزمان نیروهای مسلح یمن به تلآویو در شب حمله رژیم صهیونیستی به یمن موفق بوده و یک فروند از ۲ موشک شلیک شده به ساختمانی در شهرک رامات گان در شرق تلآویو برخورد کرد و موشک دیگر نیز به صورت ناقص بر فراز شهر تلآویو رهگیری شد که منجر به خسارات گسترده شد. طبق گزارشات منتشر شده از سوی رسانههای عبری، عملیات موشکی یمن خسارات بسیاری را برای صهیونیستها به بار آورده است. کارمل شاما هاکوهن، شهردار رامات گان اعلام کرد حمله اخیر حوثیهای یمن به این شهر، ۴۰ میلیون شِکِل (۱۱ میلیون دلار) خسارت برجا گذاشته است؛ خساراتی که تنها مادی نبوده و امنیت صهیونیستها را نیز به خطر انداخته است؛ امنیتی که از 7 اکتبر سال 2023 به شهرکهای اشغالی بازنگشته است و آتشبس جنوب لبنان و تحولات سوریه نیز در بازگشت این امنیت ناموفق بودهاند. نکته جالب دیگر عملیات انصارالله یمن غافلگیری رسانهای صهیونیستها و حامیان رسانهای آنها بود. ارتش رژیم صهیونیستی که قصد داشت پس از عملیات علیه یمن ژست پیروز گرفته و به تهدید بیشتر بپردازد با عملیات بیسابقه و موفق موشکی یمن در موضع ضعف قرار گرفت. بسیاری از رسانههای حامی رژیم صهیونیستی نیز به دروغپردازی دست زده و حمله هوایی ارتش رژیم صهیونیستی را اقدامی در پاسخ به عملیات موشکی یمن معرفی کردند، در صورتی که عملیات هوایی در این مسافت طولانی و با تعداد جنگنده بالا نیاز به تدارکات و پشتیبانی و طراحی طولانیمدت دارد و رژیم صهیونیستی توان این کار را در کوتاهمدت ندارد. همین مساله نشاندهنده شکست رژیم صهیونیستی در ایجاد بازدارندگی در مقابل نیروهای مسلح و ملت مقاوم یمن است؛ مسالهای که یوسی بهوشع، تحلیلگر مسائل نظامی رژیم در روزنامه یدیعوت آحارانوت به آن اعتراف کرد. این تحلیلگر گفت: روشن است که وضعیت با یمن از آرامش بسیار دور است. شرکای جنگ علیه یمنیها به اسرائیل هشدار دادند واژه بازدارندگی در قاموس یمن جایی ندارد؛ مسالهای که بینتیجه بودن حملات پیاپی آمریکا، انگلیس و فرانسه به یمن را به متحدان رژیم صهیونیستی اثبات کرده است.
اصابت موشک یمنی به قلب تلآویو و هدف قرار دادن ستاد جنگ ارتش رژیم صهیونیستی در شب حمله هوایی رژیم به زیرساختهای یمن، همگی نشان از روحیه بالای رزمندگان یمنی در مقابله با تهدیدات ارتش رژیم صهیونیستی و متحدان غربی و عربی آن دارد؛ مسالهای که طی ماههای گذشته بارها توسط مقامات انصارالله یمن به آن اشاره شده است، بویژه در هفتههای گذشته که تهدیدات زمینی علیه انصارالله یمن و دولت صنعا افزایش یافته است و نیروهای تحت حمایت امارات و عربستان بارها تهدیداتی را علیه انصارالله یمن و دولت صنعا مطرح کردهاند. گزارشات میدانی نشاندهنده این است که نیروهای تحت حمایت امارات عربی متحده در جنوب یمن سطح تهدیدات خود را علیه دولت مردمی صنعا افزایش داده و از قصد خود برای حمله زمینی به شمال و نقض آتشبس خبر میدهند؛ مسالهای که از چشم انصارالله پنهان نیست و آنها نیز با اشاره به این مساله که یمن مانند سوریه نخواهد بود به این تهدیدات پاسخ دادهاند.
به نظر میرسد تحولات سوریه اعتماد به نفس را در مقامات امارات برای نقض آتشبس در یمن و تهاجم زمینی به صنعا افزایش داده است، آن هم در شرایطی که دولت مردمی یمن در جنگ مستقیم با رژیم صهیونیستی قرار دارد و بارها مورد تهاجم کشورهای اروپایی و آمریکا قرار گرفته است. این اعتماد به نفس کاذب و اشتباه محاسباتی اماراتیها از توجه یمنیها دور نمانده است. مقامات یمنی نیز با تهدید امارات و سعودی به حملات موشکی مشابه حملات به رژیم صهیونیستی به آنها یادآور شدند که یمن مانند سوریه نیست و اقدام علیه یمن به زیان آنها تمام خواهد شد؛ مسالهای که با توجه به عملیاتهای اخیر یمن علیه رژیم صهیونیستی اثبات شده است.
ارسال به دوستان
یادداشت
رقابت ایران و ترکیه را باید چگونه تحلیل کنیم؛ ایدئولوژیک یا ژئوپلیتیک؟
رضا رحمتی: بعد از سقوط اسد، برندهترین بازیگر منطقهای «ترکیه» بوده است. سرعت حرکت تحریرالشام در سوریه که شهرهای این کشور را یکی بعد از دیگری زیر چکمههای ابومحمد جولانی قرار داد، همه را به فکر فرو برد اما از همان زمان مشخص بود که این گروه بهتنهایی و بدون حمایت اطلاعاتی و نظامی یک قدرت خارجی نمیتواند به این سرعت به عمق سوریه و دمشق برسد. البته بازیگران بسیاری در سقوط اسد نقش داشتند اما یکی، بازیگری امنیتی و ژئوپلیتیک تعیینکنندهای داشت و آن ترکیه بود. ترکیه به دلیل شرایط تاریخی، سوریه را بخشی از سرزمین فرهنگی و تاریخی خود قلمداد میکند. نگاه ترکیه نسبت به یادوارههای دوره عثمانی موضوع جدیدی نیست، سال 1393 نیز ترکیه بخشی از خاک سوریه را تحت تصرف درآورد و پرچم خود را بر سر مزار سلطان سلیمان برافراشت.
* ترکیه - ایران؛ ماجرای سوریه
بعد از سقوط اسد، ایران یکی از همپیمانان خود در منطقه را از دست داد و سیاست منطقهای ایران دچار شوک شد. این اتفاق در حالی بود که تا یک روز قبل از سقوط اسد و دمشق، وزیر امور خارجه ایران را همراه وزیر خارجه ترکیه در دیداری به سر میبردند که به دنبال عملی کردن نشستهای آستانه بود اما یک روز بعد همه چیز تغییر کرد و ورق برگشت. در ایران برخی شروع به تحلیلهای رمانتیک نسبت به رفتار ترکیه کردند و از آن تحت عنوان «خنجر زدن از پشت» ترکیه به ایران یاد کردند اما واقعیت ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه و واقعیت همسایگی و رقابت تاریخی بین ترکیه و ایران و ادراکی که ترکیه نسبت به ایران دارد، برخلاف ادراک نادرست برخی در ایران نسبت به ترکیه سبب شده است پیچیدگیهای معادلات بیشتر شده و ضرورت فهم مناسبات جدید اجتنابناپذیر شود.
* تحلیل ژئوپلیتیک؛ منازعه بر سر قدرت بین ترکیه و ایران
در طول تاریخ، همواره بین دولتهای فلات ایران و آناتولی مخاصمه، تهدید و رقابت جریان داشته است، حتی زمانی که در طول ۲ قرن گذشته، ۲ امپراتوری ایران و عثمانی پس از مبارزات و لشکرکشیهای متعدد بر ضد یکدیگر، سال 1639 میلادی به صلحی که بیشتر به یک جنگ سرد شباهت داشت، تن در داده و توافق کردند با یکدیگر وارد جنگ نشوند. در واقع اصل حاکم بر رفتار ۲ کشور اصل موازنه قدرت است که بنیان درک واقعگرایانه روابط بینالملل است، البته بنا به تناسب، گاهی ایران دست برتر را داشته و گاهی ترکیه.
* بر هم خوردن موازنه قدرت بین ۲ کشور
از قرن نوزدهم به بعد روابط بین ایران و ترکیه بر اساس منطق موازنه قدرت صورتبندی شده است، حتی در دورهای که رضاخان و آتاتورک بر ایران و ترکیه حاکم بودند و شباهتهای بسیاری بین آنها از نظر شخصیت سیاسی و هدفگذاری ملی وجود داشت، دو طرف نسبت به یکدیگر با منطق عدم قطعیت رفتار کردند؛ این موضوع در دوره محمدرضا نیز ادامه پیدا کرد. بعد از انقلاب نیز اگر چه ترکیه خود را وارد منازعه و جنگ ایران و عراق نکرد اما در فضای داخلی ترکیه دیدگاه منفی نسبت به ایدئولوژی تازه ایران بعد از انقلاب ایجاد شد. با عبور ایران از شرایط جنگ و قدرتگیری منطقهای ایران، کمکم مسائل بین ترکیه و ایران عمق تازهای به خود گرفت، بویژه در 15 سال گذشته، با تحولات بهار عربی یا بیداری اسلامی، موازنه قدرت بین 2 کشور ریخت جدیدی به خود گرفت.
بعد از سقوط صدام، ایران پیروز اصلی منطقه خاورمیانه شد. اسد نیز اگر چه بعد از هجوم اول تروریستها به سوریه دچار تزلزل در قدرت سیاسی بود اما حضور ایران در این کشور و در مرزهای اسرائیل، توانسته بود پای ایران را به مدیترانه باز کرده و قدرت باستانی ایران را بازیابی کند. چنین وضعیتی سبب شد ترکیه میدان منازعه را به ایران باخته و ایران به اسرائیل برسد. تغییر موازنه قدرت منطقهای بین ایران و ترکیه، قدرت منطقهای ایران را تشدید کرده و نظم منطقهای جدیدی ایجاد کرد. تقریبا بعد از اتفاقات مربوط به سقوط صدام، هر جا خلأ قدرت در منطقه شکل گرفته، رقابت برای پر کردن این خلأ قدرت شکل گرفته است، البته گاهی این مبارزه برای پر کردن خلأ قدرت به صورت پنهانی بوده است و گاهی به صورت نمایان و عملی انجام شده که تحولات اخیر سوریه نمود بارزی از مبارزه عملی و عریان برای پوشش دادن خلأ قدرت بود. اسد، نمود بارز و عینی این رقابت قدرت بوده است. تلاش ترکیه برای سقوط اسد و تلاش ایران برای ممانعت از سقوط اسد، عملا یک منازعه واقعگرایانه بر سر تصاحب کریدور بزرگی در منطقه خاورمیانه بوده است. جایگاه مهم سوریه از نظر ژئوپلیتیک که میتواند مسیر هر 2 کشور را برای رسیدن به اهداف کریدوری خود تسهیل کند، اهمیت اسد را فزونی بخشیده بود. ایران سقوط اسد را فروپاشی محور مقاومت تعبیر میکرد و ترکیه سقوط اسد را بازیابی قدرت منطقهای و تشدید وضعیت متناسب با عمق راهبردی خود در سرزمینهای پیشین عثمانی.
سوریه برای ترکیه یک خاصیت ژئوپلیتیک دیگر نیز داشت و آن «مساله کردها» بود، یعنی همان پاشنه آشیل همیشگی سیاست، فرهنگ، جامعه و روابط بینالملل ترکیه. کردهای سوریه بعد از اتفاقات سال 2011 به عنوان مهمترین دشمن نزدیک ترکیه تصویر شدند، خاصه که شراکت قومی و خویشاوندی با بستگان شمالی خود در ترکیه داشتند و این برای ترکیه به عنوان کشوری که بر اساس یک خوانش قومی زیست میکند، موضوع پیچیده و دشواری بوده است. در واقع بحران سوریه از 2 حیث رقابت بین 2 کشور را علنی کرد که در جای خود هر بعد اهمیت ویژهای داشته است.
* سقوط اسد و پیروزی ترکیه
سقوط اسد برگ اصلی بود که ترکیه نسبت به ایران رو کرد. ترکیه توانست امیال ژئوپلیتیک خود را دنبال کرده و یکی از دردسرهای خود برای رسیدن به مرزهای اسرائیل را کم کرده، کنترل بر موضوع کردها را تسری بخشیده و سیاستهای خود را با ادراک کلی نسبت به مزاحمتهای ژئوپلیتیک خود دنبال کند. ترکیه موفق به سقوط اسد شد و توانست سوریه را از آن خود کند. اگر چه، هیچ مشخص نیست سوریه؛ این عروس بیشوهر در نهایت به چه سمتی حرکت کند و نتیجه این منازعه ژئوپلیتیک و رقابت بر سر قدرت بین ایران و ترکیه به کجا ختم شود اما آنچه اینک مشخص است اینکه ترکیه پیروز منازعه سوریه است.
* عراق؛ صحنه جدید رقابت؟
رقابت ایران و ترکیه به سوریه منتهی نخواهد شد و احتمال سرریز این رقابت به عراق وجود دارد، خاصه اینکه ترکیه نسبت به وضعیت قدرت اطلاعاتی خود اعتماد به نفس پیدا کرده و نفوذ بینظیری در همسایه غربی عراق پیدا کرده است. ترکیه بخوبی میداند در ماجرای سقوط صدام، ایران نقش گستردهای در معادلات سیاسی و منطقهای عراق داشته است، بویژه بعد از سرایت داعش به عراق، ایران توانست عراق را از گزند تروریسم رها کرده و عراق را به عنوان کریدوری برای رسیدن به مدیترانه در نظر گیرد. حالا باید دید ترکیه و ایران رقابت ژئوپلیتیک را چگونه پیش خواهند برد.
* گسترش ناامنی به داخل ایران؟
افتتاح شبکه فارسی TRT را باید دنباله رقابت ژئوپلیتیک ایران و ترکیه و تلاش ترکیه برای نفوذ به داخل مرزهای ایران قلمداد کرد. ترکیه با این سیاست به دنبال ایجاد زمینه برای زیر سوال بردن «ایده ایران» است؛ همان چیزی را که تحلیلگران نسبت. ترکیه روایت میکنند، یعنی ترکیه ملت نیست، بلکه قومیت است. ترکیه تلاش دارد با حذف المانهای «ملتبودگی» نسبت به ایران پمپاژ کند. بدیهی است که این یک رقابت ژئوپلیتیک برای گسترش دامنه نفوذ و تلاش برای استیلای منطقهای است.
* میدان بعدی نبرد کجاست؛ «زنگزور»
ایران و ترکیه در یک منازعه ژئوپلیتیک هستند و این منازعه حتی اگر رویهای ایدئولوژیک (رقابت ترکیه سنی و ایران شیعی) به خود بگیرد اما ماهیت این رقابت ژئوپلیتیک و بر اساس منطقه مبارزه و منازعه قدرت است. هر جا ایران از خود ضعف نشان دهد، ترکیه بر آنجا مستولی میشود، هر جا هم ترکیه ضعف نشان دهد، ایران خلأ قدرت را پر خواهد کرد. این میدان مبارزه و منازعه را نمیتوان با توهمات رمانتیسیسم سیاسی تحلیل کرد، این منازعه را باید بر اساس منطق منازعه قدرت تحلیل کرد. از هماینک نیز مشخص است بعد از پیروزی ترکیه در شام و تسری موضوع به فضای داخلی ایران، باید منتظر بازیگری ژئوپلیتیک ترکیه در دالان یا کریدور «زنگزور» باشیم؛ رقابتی که نیاز به هوشمندی ایران دارد، خاصه که وضعیت ایران در شرایط حساسی است که نیاز به انسجام بیشتر در تصمیمگیریهای سیاسی و سیاست خارجی است.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» بررسی کرد حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران تا چه اندازه جدی است؟
همان همیشگی
امیرعباس نوری: مقامات و رسانههای رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر یک بار دیگر همانند ۲ دهه گذشته موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران را مطرح کردهاند. بنیامین نتانیاهو مدعی شده است پس از آتشبس در غزه و همین طور سقوط نظام سوریه، تلآویو تمرکز خود را بر موضوع ایران قرار داده است. برخی رسانههای آمریکایی نیز طی روزهای اخیر مدعی شدهاند حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران در دستور کار تیم ترامپ قرار دارد. والاستریت ژورنال هم به نقل از برخی اعضای تیم انتقالی ترامپ مدعی شد این موضوع با جدیت بیشتری از سوی ترامپ بررسی میشود. از سویی دونالد ترامپ روز سهشنبه در پاسخ به سوال یک خبرنگار درباره تصمیم او در این باره گفت به این سوال پاسخ نمیدهد. با این حال بررسی مواضع مقامات رژیم صهیونیستی و همین طور گزارشات رسانهای در سرزمینهای اشغالی فلسطین و آمریکا نشان میدهد موضوع حمله به تاسیسات هستهای ایران به صورت جدی در حال مطرح شدن است.
در این باره چند نکته قابل توجه است.
۱- موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران طی ۲ دهه اخیر همواره از سوی مقامات رژیم صهیونیستی مطرح شده است و مقامات این رژیم بویژه بنیامین نتانیاهو معتقدند تنها راه مطمئن شدن از عدم حرکت ایران به سمت ساخت سلاح اتمی، بمباران تاسیسات هستهای ایران است. در جریان توافق هستهای میان ایران و ۱+۵ در ژوئیه ۲۰۱۵ مقامات رژیم صهیونیستی مدعی بودند از آنجا که در این توافق حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته شد، لذا امکان تغییر دکترین هستهای در ایران و حرکت به سمت کارکردهای نظامی این برنامه همچنان وجود دارد. بنابراین آنها بشدت با این توافق مخالفت کردند. البته همان زمان گزارشاتی منتشر شد که نشان میداد تعداد زیادی از مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی، موافق برجام بوده و این توافق را کمهزینهترین اقدام برای کاهش خطر برنامه هستهای ایران میدانند. با این حال موضع رسمی رژیم صهیونیستی مخالفت با برجام یا هر توافق هستهای دیگری که حق غنیسازی را برای ایران به رسمیت بشناسد بود؛ موضعی که تاکنون، یعنی ۹ سال پس از شروع برنامه جامع اقدام مشترک همچنان ثابت مانده است. در این میان آنچه تهدیدات اخیر رژیم صهیونیستی درباره حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران را با تهدیدات پیشین متفاوت کرده، وضعیت جبهه مقاومت پس از ۱۵ ماه جنگ در پی عملیات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است. مقامات رژیم صهیونیستی معتقدند در پی این جنگ، اگر چه رژیم صهیونیستی متحمل خسارات بسیاری شده اما جبهه مقاومت نیز آسیبهای جدی دیده است. آنها وضعیت حماس در غزه، شهادت رهبران و فرماندهان ارشد حزبالله لبنان و آسیبدیدگی شبکه و ساختار حزبالله و نیز سقوط نظام بشار اسد در سوریه را نشانههای ضعیف شدن جبهه مقاومت به رهبری ایران قلمداد میکنند. از همین رو معتقدند ایران برخلاف ۲ دهه گذشته، توان زیادی برای پاسخ دادن به هر نوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای خود را ندارد. در واقع این برآورد مقامات تلآویو متکی بر این دیدگاه است که توان بازدارندگی ایران طی ۱۵ ماه گذشته آسیبهای جدی دیده است. از همین رو مقامات رژیم صهیونیستی معتقدند اکنون فرصت حمله کمهزینه به تاسیسات هستهای ایران فراهم است.
2- درباره تهدید حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران، همواره یک سوال کلیدی مطرح بوده و آن اینکه دلیل یا دلایل مخالفت آمریکا با حمله نظامی رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ایران چیست؟ اگر تهدید حمله به تاسیسات هستهای ایران را یک بازی آمریکایی - اسرائیلی برای تشدید فشار بر ایران در راستای گرفتن امتیازات بیشتر از تهران پای میز مذاکرات تلقی نکنیم، آن وقت باید درباره این موضوع اندیشید که آمریکا چرا این حمله را گزینه مناسبی برای رفع نگرانیهای خود در قبال برنامه هستهای ایران نمیداند؟ در همه این سالها بارها مقامات و تحلیلگران آمریکایی اعلام کردهاند آنچه باعث میشود واشنگتن از موافقت با حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران اجتناب کند، اول؛ میزان موفقیت این حمله در متوقف کردن برنامه هستهای ایران است و دوم؛ نگرانی از واکنش ایران به این حمله. با توجه به جانمایی تاسیسات هستهای ایران بویژه در تاسیسات فردو و همین طور عدم اطلاع آمریکاییها از مختصات کامل برنامه هستهای ایران، کاخ سفید نگران است در صورتی که این حمله منجر به نابودی بخش زیادی از تاسیسات هستهای ایران نشود، ایران بر اساس حقوق بینالملل، حق این را خواهد داشت که ضمن تجدیدنظر در همکاری با آژانس و عضویت در پیمانهای بینالمللی هستهای، در دکترین هستهای خود نیز تجدیدنظر کند. از سوی دیگر مقامات آمریکایی نگرانند ایران حمله نظامی به تاسیسات هستهای خود را با مجموعهای از اقدامات تلافیجویانه نظامی جبران کند.
این واکنشهای تلافیجویانه ایران میتواند شامل حملات گسترده به تاسیسات و مراکز هستهای رژیم صهیونیستی، به آتش کشیدن تاسیسات نفتی و گازی کشورهای منطقه که در حمله به تاسیسات هستهای ایران دخیل بودهاند، حمله اضلاع مختلف جبهه مقاومت به مراکز نظامی آمریکا در منطقه و همینطور ناامن شدن مسیرهای ترانزیتی در خلیجفارس، دریای عمان و... باشد.
این نگرانی آمریکاییها در شرایط فعلی کاملا معتبر است. اگرچه مقامات رژیم صهیونیستی معتقدند برخلاف ۲ دهه گذشته برخی بازوهای ایران در منطقه آسیب دیده اما آمریکاییها بخوبی به این واقعیت واقفند که برخلاف ۲ دهه گذشته، ایران اکنون ذخایر بزرگ اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد به همراه آبشارهای سانتریفیوژ بسیار پیشرفته در اختیار دارد که در صورت تغییر دکترین هستهای ایران، مدت زمان رسیدن ایران به بازدارندگی کامل هستهای را کاهش چشمگیری میدهد. از سوی دیگر تجربه ۲ عملیات «وعده صادق» توان موشکی ایران برای هدف قرار دادن اهداف مورد نظر در سرزمینهای اشغالی را به اثبات رسانده است. اگر تا قبل از این ۲ عملیات در واشنگتن و تلآویو تردیدهایی درباره توان موشکی ایران و نیز اطمینان خاطری درباره کارایی سپرهای دفاع موشکی رژیم صهیونیستی وجود داشت، عملیاتهای «وعده صادق» نشان داد دست ایران به همه جای سرزمینهای اشغالی میرسد. این واقعیت درباره سایر اهداف در غرب آسیا نیز صادق است. از سوی دیگر یمن به عنوان بازوی نوظهور جبهه مقاومت نیز نشان داده است توانمندی ویژهای را در حوزههای موشکی و پهپادی داراست. این توانمندی میتواند بخش مهمی از اقدامات تلافیجویانه ایران باشد. در عراق نیز ظرفیت حشدالشعبی برای هدف قرار دادن متجاوزان آمریکایی همچنان وجود دارد. از سوی دیگر، برخلاف ادعاهای مقامات صهیونیست، حزبالله لبنان با وجود شهادت رهبران و فرماندهان رده یک خود، در جریان 55 روز جنگ نابرابر با رژیم صهیونیستی، ضمن زمینگیر کردن ارتش صهیونیستی در جنوب رودخانه لیتانی، برگ برنده مهمی را رونمایی کرد؛ از پهپادهای رادارگریز گرفته تا موشکهای فاتح که با عبور از سپر چندلایه دفاع موشکی رژیم صهیونیستی، در چند نوبت اهدافی در تلآویو را مورد اصابت قرار دادند. بنابراین بازوی مقاومت در لبنان همچنان فعال است و در جنگ اخیر سطح حملات خود به سرزمینهای اشغالی را به مراتب افزایش داد و تجربیات مهمی نیز در این باره اندوخت. در کنار همه اینها کابوس جدید رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر، موضوع کرانه باختری است. کرانه باختری همان معمای رمزگشایی نشدهای است که میتواند همه برآوردهای مقامات تلآویو درباره قدرت مقاومت فلسطینی را نقش بر آب کند. در روزهای اخیر در جریان درگیریهای رخ داده در کرانه، برخی تحلیلگران در سرزمینهای اشغالی به این موضوع اذعان داشتهاند که یک سناریوی خوفناک برای اسرائیل، کنترل کرانه باختری توسط مقاومت فلسطینی حماس و جهاد است. کرانه باختری هم به لحاظ وسعت و هم به واسطه مرز طولانی با اردن، یک کابوس همیشگی برای رژیم صهیونیستی است؛ کابوسی که در مقایسه با غزه، برای رژیم صهیونیستی به مراتب بزرگتر و هولناکتر است. بنابراین این تصور که در جریان جنگ اخیر، توان جبهه مقاومت کاهش یافته، ادعایی است که شاید آمریکاییها در بررسی موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران، چندان روی آن حساب نکنند، البته وقتی ترامپ در کاخ سفید باشد، باید هر احتمالی را ممکن دانست.
بنابراین اگر قرار باشد آمریکاییها درباره گزینه حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران همانند گذشته فکر کنند و تصمیم بگیرند، دلیلی برای تغییر رفتار آنان وجود ندارد و نگرانیهایشان هم در حوزه میزان اثربخشی این حملات روی برنامه هستهای ایران و هم در حوزه اقدامات تلافیجویانه ایران پابرجاست. ضمن اینکه این بار آمریکاییها یک عامل نگرانی دیگر نیز روی میز دارند و آن جنگ اوکراین و هر نوع تصمیم ایران برای همکاری نظامی با روسیه است، بویژه که پس از فروپاشی نظام سوریه، این ضرورت هم در تهران و هم در مسکو احساس میشود که ۲ طرف نیازمند توسعه همکاریهای بیشتر در حوزههای سیاسی و امنیتی هستند.
۳- ایران به موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای خود چگونه فکر میکند؟ و درباره این تهدید چه اقداماتی انجام میدهد و چه تدابیری اندیشیده است؟
در ۳ سطح میتوان به این سوالات پاسخ داد.
الف- افزایش همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی: ایران در هفتههای اخیر توافقات جدیدی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشته است؛ توافقاتی که شامل بازرسیهاست. از سوی دیگر در جریان نشست اخیر شورای حکام، ایران یک پیشنهاد مهم روی میز گذاشت و از عدم انباشت بیشتر ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد خود سخن گفت. اگرچه اصرار تروئیکای اروپا بر صدور قطعنامه سیاسی علیه ایران مانع اجرایی شدن این پیشنهاد شد اما این موضع باعث ایجاد شکاف میان اعضای شورای حکام شد. ۲ اقدام ایران در وضعیت همکاری با آژانس در راستای بیاثر کردن ادعاهای رژیم صهیونیستی درباره برنامه هستهای ایران انجام شد. در واقع ایران با این توافقات و پیشنهادات، اراده و صداقت خود در عدم تغییر دکترین هستهای و بیاساس بودن ادعاهای رژیم صهیونیستی را نشان داد. ایران اگرچه طی چند دهه همکاری با آژانس، به دفعات شاهد سیاسیکاری این نهاد و سیاستهای آن در طول سیاستهای ایالات متحده آمریکا بوده است اما با توافقات اخیر و تداوم همکاریهای خود با آژانس، در حالی که از سوی رژیم صهیونیستی در موضع تهدید قرار دارد، در صدد راستیآزمایی صداقت این نهاد برساخته نظم آمریکایی در پیگیری اهداف اعلامی آن است. بنابراین تداوم همکاریها با آژانس، اقدام هوشمندانه ایران در راستای بیاثر کردن بهانه و ادعای رژیم صهیونیستی برای حمله نظامی به تاسیسات هستهای کشورمان است.
ب- حفاظت از برنامه هستهای: بسیار سادهلوحانه است اگر تصور شود ایران در حالی که طی ۲ دهه اخیر با تهدید رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هستهای خود مواجه بوده، تدابیر لازم را برای حفاظت از برنامه هستهایاش در دستور کار قرار نداده باشد. ایران همواره در مذاکرات هستهای اعلام کرده است یکی از خطوط قرمزش، حفظ ساختار برنامه هستهای و غنیسازی است. در همین راستا یکی از تدابیر اتخاذ شده، احداث تاسیسات فردو و انتقال بخش مهمی از تاسیسات هستهای به این مرکز است. در این راستا حتی برخی الزامات حفاظتی مانند مراقبت از تاسیسات در مقابل بمبهای سنگرشکن آمریکایی در نظر گرفته شده است. یک ضربالمثل معروف ایرانی وجود دارد که میگوید «کار از کار گذشته است». این ضربالمثل زمانی به کار میرود که کسی اقدامی انجام داده و از انجام آن پشیمان شده باشد اما دیگر زمان و امکانی برای اصلاح آن نداشته باشد. برخی تدابیر اتخاذ شده ایران برای حفاظت از برنامه هستهای، شاید زمانی مشخص شود که برای آمریکا و رژیم صهیونیستی، کار از کار گذشته باشد.
پ- تغییر دکترین بازدارندگی از طریق تجدیدنظر در دکترین هستهای: در ایران مدتهاست موضوع تغییر دکترین بازدارندگی در محافل مختلف مورد بحث قرار میگیرد. این بحث بویژه در جریان جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه جبهه مقاومت، به صورت جدیتر مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از صاحبنظران معتقدند تجدیدنظر در دکترین هستهای به عنوان مهمترین رکن دکترین بازدارندگی ایران باید در دستور کار قرار میگیرد. با این وجود همچنان سیاست رسمی و اعلامی ایران، عدم تجدیدنظر در دکترین هستهای است. با این حال حمله نظامی رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ایران، عملا تهران را در مسیر تغییر دکترین هستهای خود قرار میدهد. در صورتی که رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ایران حمله کند، این حمله در واقع به معنای یک تهدید هستهای و وجودی علیه کشورمان تلقی میشود و برای ایجاد بازدارندگی در مقابل این تهدید، راهی جز ایجاد بازدارندگی در همان سطح، یعنی بازدارندگی هستهای وجود ندارد. اکنون شاید این سوال مطرح شود که آیا رژیم صهیونیستی از این واکنش ایران مطلع نیست؟ پاسخ این سوال وابسته به میزان اطمینانخاطر رژیم صهیونیستی از اثربخش بودن حمله به تاسیسات هستهای کشورمان است.
اگر ادعای مقامات رژیم صهیونیستی مبنی بر آمادگی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران جدی باشد (و بخشی از عملیات روانی برای فشار به جمهوری اسلامی ایران نباشد)، به این معناست که آنها در برآوردهایشان مطمئنند حمله نظامی باعث برچیده شدن برنامه هستهای ایران یا توقف طولانیمدت آن خواهد شد. این البته یک ریسک بسیار بزرگ برای آنان و آمریکاست، چرا که هرگونه اشتباه در این برآورد، به معنای ورود ایران به باشگاه کشورهای دارای بمب اتم است.
یک گمانه دیگر نیز در این باره وجود دارد؛ برخی معتقدند رژیم صهیونیستی حمله به تاسیسات هستهای ایران را با هدف یک جنگ گسترده با ایران با حضور مستقیم آمریکا در این جنگ دنبال میکند. بر این اساس، صهیونیستها با علم نسبت به واکنشهای ایران چه در سطح واکنش متقابل به حمله رژیم صهیونیستی و چه در سطح تغییر دکترین هستهای ایران، به دنبال وقوع یک جنگ بزرگ با ایران، البته با حضور ایالات متحده آمریکا هستند تا از این طریق به تاسیسات حیاتی ایران، اعم از نظامی و اقتصادی و انرژی حمله کنند، چرا که صهیونیستها پس از واقعه ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و قرار گرفتن در مخمصه وجودی، تنها راه خروج مطمئن از این مخمصه را تضعیف شدید بنیه دفاعی و اقتصادی ایران به عنوان قلب و مغز جبهه مقاومت میدانند.
البته در این راستا آنها با ۲ مانع بزرگ روبهرو هستند؛ مانع نخست آمریکاست. آیا ایالات متحده در شرایط فعلی حاضر به آغاز یک جنگ تمامعیار با ایران است؟ آیا در آمریکا، با وجود تهدیداتی مانند قدرت روزافزون چین یا حمله نظامی روسیه به اوکراین، ایران به عنوان راس همه مشکلات و تهدیدات منافع آمریکا در دنیا شناخته میشود؟ از سوی دیگر، به فرض اینکه ایران در راس همه مشکلات و تهدیدات آمریکاست؛ آیا کاخ سفید به این نتیجه رسیده که جز حمله نظامی به ایران، هیچ گزینه دیگری روی میز وجود ندارد؟ آیا ترامپ با توجه به سیاستهای اعلامی خود در مخالفت با جنگ، حاضر به پذیرش هزینههای سرسامآور این جنگ بویژه تلفات نظامیان آمریکایی حاضر در منطقه خواهد بود؟ به نظر نمیرسد در شرایط فعلی، حاکمان آمریکا موضوع درگیر شدن در یک جنگ گسترده و تمامعیار با ایران را پذیرفته باشند.
مانع دوم برای پروژه جنگ گسترده رژیم صهیونیستی با ایران با مشارکت مستقیم آمریکا، کشورهای منطقه هستند. اگرچه برخی کشورهای منطقه نظیر عربستان سعودی و امارات، با تضعیف ایران در حوزههای دفاعی و اقتصادی همراهی میکنند اما وقوع یک جنگ بزرگ میان رژیم صهیونیستی - آمریکا و ایران، حتما دامنگیر این کشورها نیز خواهد شد. حضور پایگاههای نظامی آمریکا در برخی کشورهای منطقه و فعال شدن این پایگاهها در جنگ علیه ایران، باعث مشارکت کشورهای میزبان در جنگ علیه ایران میشود و از همین رو حتما ایران اقدام به تنبیه این کشورها خواهد کرد. کما اینکه ایران اخیرا به حکام این کشورها بویژه عربستان سعودی و امارات عربی متحده هشدار داده است در صورت حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات نفتی و انرژیاش، هیچکدام از تاسیسات انرژی این کشورها در امان نخواهند بود. ایران البته تا همینجا هم از خود خویشتنداری نشان داده است و با وجود برخی گزارشها مبنی بر استفاده رژیم صهیونیستی از آسمان برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس در حمله ۲۶ اکتبر (۵ آبان) به ایران، از واکنش متقابل علیه این کشورها اجتناب کرده است. ایران البته قبل از این حمله، به همه این کشورها هشدار داده بود در صورت حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات نفتی و گازیاش، بلافاصله تاسیسات نفتی و گازی این کشورها مورد حمله قرار خواهد گرفت.
بنابراین یکی از موانع مهم پیشروی رژیم صهیونیستی یا آمریکا (در صورت پذیرش این حمله و مشارکت در آن) برای شکلدهی یک جنگ فراگیر علیه ایران، مخالفت کشورهای حاشیه خلیجفارس است.
بنابراین به نظر نمیرسد شرایط برای اسرائیل در راستای آغاز جنگ فراگیر علیه ایران فراهم باشد. در کنار این موارد و موانع، فعال شدن همه اضلاع جبهه مقاومت در صورت وقوع این جنگ علیه ایران نیز در برآوردهای رژیم صهیونیستی و آمریکا و حتی کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی و امارات موثر است. قطعا وضعیت رژیم صهیونیستی پس از ۱۵ ماه درگیری با جبهه مقاومت به گونهای نیست که آمادگی جنگ بزرگ با همه اضلاع جبهه مقاومت را داشته باشد؛ جنگی که به مراتب بزرگتر و هولناکتر از جنگ اخیر است. با وجود وضعیت ظاهری میدان اما صهیونیستها بویژه آمریکاییها در خلال این جنگ بخوبی از ظرفیتهای جبهه مقاومت باخبر شدند.
* همان داستان همیشگی
همانگونه که پیشتر اشاره شد، اگرچه وضعیت ویرانیها در غزه، ترور رهبران و فرماندهان جبهه مقاومت بویژه در لبنان و همینطور سقوط بشار اسد این ذهنیت را ایجاد کرده که این بار تهدید رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران جدیتر از گذشته است اما با توجه به نکات مطرح شده، به نظر میرسد تهدید جدید آنگونه که برخی رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی یا رسانههای آمریکایی مدعی هستند، با موانع بسیار جدی روبهرو است؛ موانعی که عمدتا همان موانع سابق بر سر اجرایی شدن این تهدید است.
اقدامات اخیر تروئیکای اروپا و لجاجت آنها در صدور قطعنامه علیه ایران در شورای حکام و همینطور نشست اخیر شورای امنیت که در آن موضوع مکانیسم ماشه و مواضع آمریکا و ۳ کشور اروپایی درباره تشدید فشار علیه ایران مطرح شد، نشان میدهد آمریکا و ۳ کشور اروپایی با توجه به قریبالوقوع بودن بندهای موسوم به «غروب آفتاب» در برجام، به دنبال اعمال بستههای جدید فشار بر ایران هستند. در واقع تهدید جدید رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هستهای و همزمان، تشدید مواضع آمریکا و اعضای اروپایی برجام علیه برنامه هستهای ایران و نیز برخی مواضع غیرسازنده و سیاسی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره فعالیتهای هستهای ایران و مختصات یک سیاست فشار چندجانبه برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران پای میز مذاکره است. این سیاست، آپدیت یا بهروز شده همان سیاست همیشگی غرب در قبال برنامه هستهای ایران است.
ارسال به دوستان
ما و اسکار حقیقت سینمایی یا تکرار بیپایانِ یک بازنمایی؟
در جستوجوی جهانی جدید
مهرداد احمدی: سینمای ایران، در آستانه حضور در اسکار، همچنان میان دوگانهای بنیادین سرگردان است؛ دوگانهای که از سویی، آن را به آسمانهای آرزو و جاهطلبی میکشاند و از سوی دیگر، به ورطه تکرارهای بیحاصل فرو میبرد. امسال، فیلم «در آغوش درخت» با قصهای ظاهرا ساده و انسانی، نماینده ایران در این جشنواره است اما این انتخاب، بیش از آنکه نمادی از پیشرفت یا شکوفایی سینمای ما باشد، میتواند دلیلی باشد برای بازاندیشی درباره جایگاه و مسیر سینمای ایران در جهان. برای فهم این معنا باید از سطح به عمق رفت؛ از ظاهر جشنوارهای و نمایشی اسکار، به درونمایههای فلسفی آن. اسکار، در ظاهر، جشنوارهای برای تقدیر از بهترینهای سینماست اما در حقیقت، میدان نبردی است برای تثبیت هژمونی فرهنگی غرب؛ فضایی که در آن، نه حقیقت سینمایی، بلکه بازنماییهایی از «دیگری» برای مخاطب غربی، مورد توجه قرار میگیرد.
وقتی فیلمی از ایران به اسکار راه مییابد، به آن معنا نیست که سینمای ایران به حقیقتی نوین یا زبانی جهانی دست یافته است، بلکه این انتخاب، بیشتر بازتابی از خواستها و انتظارات جشنواره برای دیدن تصاویری است که روایتگر «دیگری» شرقی باشد؛ دیگریای که باید در چارچوبهای از پیش تعیینشده تعریف شود و با معیارهای غربی، فهمپذیر و قابل مصرف شود. این همان چیزی است که میتوان آن را «افقهای محدود نگاه غرب» نامید؛ افقی که در آن، کشورهای غیرغربی به عنوان عرصههایی برای نمایش بحرانها، رنجها و ناکامیها تصویر میشوند. این افق، نه از حقیقت این کشورها برمیخیزد و نه از عمق فرهنگ و هویت آنها، بلکه صرفا بازتابی است از تمایل غرب به بازتولید تصویری از خود به عنوان منجی و برتر.
اما این مساله، فراتر از یک فیلم یا جشنواره است. این مساله، به ذات سینما و نسبت آن با حقیقت بازمیگردد. سینما، در بنیاد خود، چیزی جز یک ابزار برای آشکارسازی نیست. سینما اگر بخواهد از سطح بازنمایی عبور کند و به حقیقت نزدیک شود، باید بتواند از افقهای تنگ و بسته فراتر رود و به ذات اشیا و انسانها نزدیک شود. در اینجا میتوان از مفهومی استفاده کرد که میتوان آن را «جهانگشایی سینمایی» نامید. سینما اگر بخواهد حقیقتی را آشکار کند، باید بتواند جهانی بیافریند که در آن، انسانها و اشیا، خود را همانگونه که هستند، به نمایش بگذارند. این جهان، نه صرفا فضایی برای روایت داستان، بلکه فضایی برای تجربه حقیقت است. سینمای ایران، اگر بخواهد به این جهانگشایی دست یابد، باید از تقلید از فرمها و روایتهای غربی عبور کند و به جستوجوی زبانی بپردازد که از دل فرهنگ و تاریخ ایرانی برآمده باشد. این زبان، نباید صرفا ابزاری برای بیان مسائل اجتماعی یا سیاسی باشد، بلکه باید بتواند افقی تازه برای فهم انسان ایرانی بگشاید اما این مسیر، مسیری دشوار و پرچالش است.
این مسیر، نیازمند بازاندیشی درباره جایگاه سینمای ایران در جهان است. آیا ما باید صرفا به دنبال تأیید و تحسین غرب باشیم یا باید به دنبال خلق جهانی مستقل و اصیل باشیم که در آن، حقیقت انسان ایرانی، با تمام زیباییها و پیچیدگیهایش به نمایش گذاشته شود؟ اسکار به عنوان یکی از بزرگترین جشنوارههای سینمایی جهان، هرچند میتواند فرصتی برای دیدهشدن باشد اما در نهایت، نمیتواند معیاری برای سنجش کیفیت یا هویت سینمای ایران باشد. این جشنواره، در ذات خود، بازتابدهنده ارزشها و منافع فرهنگی و سیاسی غرب است. برای فهم بهتر این نکته، باید به نوع فیلمهایی که در اسکار موفق میشوند، نگاه کنیم. این فیلمها، اغلب روایتگر مسائلی هستند که برای مخاطب غربی جذاب و قابل درک باشند. آنها به دنبال کشف حقیقتهای عمیق یا جهانی نیستند، بلکه بیشتر در پی ارائه تصاویری هستند که با انتظارات و کلیشههای رایج همخوانی داشته باشد.
این همان چیزی است که میتوان آن را «بازنمایی استعماری» نامید؛ بازنماییای که در آن، کشورهای غیرغربی به عنوان سوژههایی برای نمایش بحرانها و ناکامیها تصویر میشوند. این بازنمایی، نهتنها تصویری ناقص و نادرست از این کشورها ارائه میدهد، بلکه به طور ضمنی، برتری نظم غربی را نیز تأیید میکند اما آیا سینمای ایران، باید به این بازنمایی تن دهد؟ آیا ما باید صرفا به دنبال حضور در جشنوارههایی باشیم که ارزشهای ما را نادیده میگیرند و ما را در چارچوبهایی محدود و کلیشهای تعریف میکنند؟ پاسخ به این پرسش، نیازمند نگاهی عمیقتر و فلسفیتر است. سینمای ایران، اگر بخواهد از این دایره تکرار خارج شود، باید به ذات خود بازگردد. این ذات، چیزی جز حقیقت انسان ایرانی نیست. انسان ایرانی، با تمام رنجها و امیدهایش، با تمام زیباییها و پیچیدگیهایش، نیازمند زبانی است که بتواند او را همانگونه که هست، به نمایش بگذارد. این زبان، باید از دل فرهنگ و تاریخ ایراتی برآید اما در همان حال، بتواند افقی جهانی بگشاید.
اما این زبان، در چارچوبهای محدود جشنوارهای غرب قابل دستیابی نیست. این زبان، نیازمند بازآفرینی مفهومی است که میتوان آن را «بازگشت به ریشهها» نامید. این بازگشت، نه به معنای نفی جهانیشدن، بلکه به معنای یافتن راهی برای ایجاد ارتباطی اصیل و حقیقی با جهان است. سینمای ایران، اگر بخواهد به این بازگشت دست یابد، باید به دنبال کشف حقیقتهایی باشد که در دل فرهنگ و انسان ایرانی نهفته است. این حقیقتها، نهتنها میتواند افقی تازه برای سینمای ایران بگشاید، بلکه میتواند الگویی برای دیگر کشورهای غیرغربی باشد که در جستوجوی هویت و زبان سینمایی خود هستند. در نهایت اسکار هرچند فرصتی برای دیده شدن باشد، نمیتواند مقصد نهایی سینمای ایران باشد. این مقصد، جایی است که انسان ایرانی، با تمام امیدها و رنجهایش، با تمام زیباییها و حقیقتهایش، در قاب تصویر به نمایش درآید. سینمای ایران، اگر بتواند به این مقصد برسد، دیگر نیازی به تأیید جشنوارههای غرب نخواهد داشت. این سینما، خود به تنهایی، تأییدی بر عظمت و اصالت انسان ایرانی خواهد بود. مسیر سینمای ایران، از میان انبوهی از چالشها و فرصتها عبور میکند. این سینما اگر بخواهد از بازنماییهای سطحی و کلیشهای غربی فراتر رود، باید به ذات خود بازگردد. ذات سینما، چیزی جز آشکارسازی حقیقت نیست. این حقیقت، در دل فرهنگ و تاریخ ایرانی نهفته است.
«در آغوش درخت» داستانی است از گسست و پیوند؛ گسستی که در دل یک خانواده رخ میدهد و پیوندی که در دل طبیعت، میان انسان و ریشههای او جستوجو میشود اما آیا این گسست و پیوند، چیزی فراتر از یک روایت فردی و انسانی است؟ آیا این فیلم میتواند نماینده یک ملت باشد؟ آیا این فیلم، آیینهای برای بازتاب حقیقت انسان ایرانی است یا صرفا ابژهای است برای تأیید نگاه مستکبرانه و قدرتمحورانه جهان غرب؟ «در آغوش درخت» هرچند از دل فرهنگ و انسان ایرانی برآمده باشد، زمانی که در چارچوب اسکار عرضه میشود، ناگزیر به ابژهای تبدیل میشود که باید این افقهای محدود را تأیید کند. این فیلم، شاید در نگاه مخاطب ایرانی، روایتی از تلاش برای بازسازی پیوندهای انسانی و بازگشت به طبیعت باشد اما در نگاه مخاطب غربی، احتمالا به عنوان تصویری از گسستهای اجتماعی و فرهنگی یک کشور غیرغربی دیده میشود؛ تصویری که با کلیشههای رایج درباره ایران همخوانی دارد. «در آغوش درخت» هرچند روایتی شاعرانه از انسان و طبیعت ارائه میدهد اما باز هم باید دید آیا در نگاه غربیها، به عنوان نمایندهای از یک ایران سنتی و فرسوده دیده نمیشود؟ این همان پرسشی است که باید پیش از هر انتخابی برای اسکار، از خود بپرسیم. فیلم «در آغوش درخت» هرچند فیلمی زیبا و انسانی باشد، در نهایت، زمانی که در اسکار عرضه میشود، در معرض همین بازتفسیر قرار میگیرد. این فیلم، ممکن است در نگاه مخاطب غربی به عنوان تصویری از جامعهای گرفتار در مشکلات و روابط پیچیده انسانی دیده شود؛ تصویری که به طور ضمنی، برتری نظم غربی را تأیید میکند. فیلمی که هرچند فرصتی برای حضور در اسکار است، در نهایت نمیتواند پاسخگوی تمام چالشهای سینمای ایران باشد. این فیلم، تنها یکی از گامهای کوچک در مسیر طولانی بازگشت به حقیقت است. این، مسیری است که نه در اسکار، بلکه در دل خود سینما، در افقهای تازهای که این سینما میتواند بگشاید، تحقق مییابد.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از نقش همکاری اقتصادی ایران و چین در کاهش آثار تحریمها
پیوند اقتصادی تمدنی
* 75 درصد کالاهای اساسی وارداتی ایران از کشورها و شرکتهایی تأمین میشود که کنترل تحریمها را در دست دارند
گروه اقتصادی: ایران و چین، ۲ کشور با روابط تاریخی و تمدنی عمیق، در سالهای اخیر گامهای موثری جهت تقویت همکاریهای اقتصادی در زمینههای مختلف از جمله انرژی، زیرساختها، تجارت، فناوری و سرمایهگذاری مشترک برداشتهاند.
تحولات جهانی و رویدادهای ژئوپلیتیک، از جمله روی کار آمدن ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا، زمینههای همکاری نزدیکتر میان ۲ کشور را فراهم کرده است. همکاری اقتصادی ایران و چین به یکی از موضوعات مهم در عرصه روابط بینالملل تبدیل شده که در سالهای اخیر توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. سند جامع ۲۵ ساله میان 2 کشور که سال ۲۰۲۱ به امضا رسید، چشمانداز همکاریهای ۲ کشور را ارتقا بخشیده است.
تجارت میان ۲ کشور بر اساس آمارهای جهانی، در دهه گذشته روند نسبتا صعودی را تجربه کرده است. چین به عنوان بزرگترین شریک تجاری ایران، واردات کالاهایی نظیر نفت، محصولات پتروشیمی و محصولات کشاورزی از ایران را افزایش داده است. از سوی دیگر، ایران نیز واردات کالاهایی نظیر ماشینآلات، تجهیزات الکترونیک و محصولات صنعتی از چین را در دستور کار قرار داده است.
مطابق نظر کارشناسان، همکاری اقتصادی ایران و چین با توجه به ظرفیتهای ۲ کشور میتواند به تقویت روابط دوجانبه و افزایش قدرت اقتصادی آنها در سطح منطقهای و جهانی منجر شود.
این همکاریها نه تنها به توسعه اقتصادی ۲ کشور کمک میکند، بلکه نقش مهمی در تقویت روابط بینالملل و ایجاد تعادل در معادلات جهانی دارد. پیشبینی میشود با تداوم این همکاریها، اقتصاد ۲ کشور بیش از پیش تقویت شده و تاثیرات مثبت آن در سطح منطقهای و جهانی نمایان شود.
* سفر معاون نخستوزیر چین به تهران و تقویت همکاریها
تصمیمات اقتصادی چین در مجمعی به نام شورای دولتی گرفته میشود و معاون نخستوزیر چین که چندی پیش در راس یک هیات اقتصادی به ایران سفر کرد، بالاترین عضو این مجمع به حساب میآید. مجیدرضا حریری، رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین در باره این موضوع اظهار داشت: معاون نخستوزیر چین، عالیترین مقام چینی است که طی این سالهای اخیر به ایران سفر کرده و هدف این سفر پیگیری سند ۲۵ ساله میان ۲ کشور بود.
سال گذشته معاون اول سابق رئیسجمهور کشورمان به پکن رفت تا برای پیگیری سند ۲۵ ساله با نخستوزیر چین دیدار کند. حالا پس از یک سال و با وجود تغییر دولت در ایران، پیگیریها از سوی هر ۲ کشور ادامهدار است و این قرارداد به عنوان یک راهکار کاربردی و مهم با دیدارهای مسؤولان ۲ کشور در فاز جدیدی دنبال میشود.
* اهمیت اقتصادی چین برای ایران
چین به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان، مهمترین خریدار نفت ایران است. بر اساس اخبار غیررسمی، ۹۰ درصد نفت ایران به پالایشگاههای چینی ارسال میشود. تراز تجاری 2 کشور که از اختلاف صادرات و واردات به دست میآید، در ۶ ماه اول سال ۱۴۰۳ به نفع ایران ۱۹,۶ میلیارد دلار بوده است؛ پولی که برای واردات همه کالاهای اساسی ایران طی یک سال کافی است.
این سفر و پیگیری سند ۲۵ ساله میان ایران و چین نشاندهنده تعهد ۲ کشور به تقویت همکاریهای اقتصادی و تجاری است. تداوم این همکاریها میتواند نقش مهمی در توسعه اقتصادی و تقویت روابط بینالمللی ۲ کشور ایفا کند. با وجود روابط قوی ایران و چین، کمتر از ۴ درصد کالاهای اساسی ایران از مبدأ چین تأمین میشود. مابقی کالاها از مسیرهایی وارد میشود که تحت تأثیر سیاستهای واشنگتن قرار دارد که با روی کار آمدن ترامپ ممکن است این تهدید افزایش یابد.
عباس آخوندی، کارشناس اقتصاد معتقد است تحریمها بلای جان اقتصاد کشور است و برای کاهش ریسک اقتصادی باید این تحریمها رفع شود. از سوی دیگر، محمد امینالرعایا، تحلیلگر اقتصاد نیز در این رابطه میگوید اگر مبادی واردات کالا به سمت کشورهایی برود که بیشترین تراز تجاری را با ایران دارند، بدون نیاز به رفع تحریم، ریسک اقتصادی کاهش مییابد.
* تجربه روسیه در مقابله با تحریمها و راهکارهای کاهش ریسک اقتصادی
روسیه پس از تحریمهای غرب برای جنگ اوکراین با ایجاد کانال مالی مشترک دوجانبه با چین، بستر تبادلات مالی خود را امن کرد و نیاز به واردات را به این کانال امن انتقال داد. این اقدام یکی از مجموعه کارهایی بود که به کنترل تبعات اقتصادی جنگ برای مسکو کمک کرد. رویکردهای مختلف برای کاهش ریسک اقتصادی ناشی از تحریمها وجود دارد. از جمله همکاری بیشتر با کشورهایی که بیشترین تراز تجاری را با ایران دارند، میتواند به کاهش ریسک اقتصادی کمک کند. همچنین ایجاد کانالهای مالی امن و تقویت همکاریهای بینالمللی میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی و کاهش تأثیرات منفی تحریمها کمک کند.
واردات غیرمستقیم ذرت از شرکتهای وابسته به کشورهای خارجی با افزایش ۳۵ درصد هزینه، ۳۵۰ میلیون دلار خسارت به بار آورده است. به عبارتی، سهچهارم از ۱۶ میلیارد دلار کالای اساسی وارداتی کشور به ارزش ۱۲ میلیارد دلار، از کشورها و شرکتهای غربی تأمین میشود که کنترل تحریمها را در دست دارند. این وضعیت باعث میشود سالانه یکسوم پول نفت کشور به دست شرکتهایی برسد که ما را تحریم کردهاند.
* آمار واردات و تراز تجاری ایران
سال گذشته ۷۵ درصد از ۲۵ میلیون تن کالای اساسی وارداتی به ارزش ۱۴ میلیارد دلار، از چند شرکت وابسته به کشورهای اروپایی و آمریکایی که عمدتا در امارات متحده عربی مستقر هستند، به صورت غیرمستقیم وارد شد. طبق آمار گمرک، در ۱۲ سال گذشته ۱۵۷ میلیارد دلار واردات کالای اساسی به کشور انجام شده که حدود ۵ برابر درآمد نفتی کشور است. با این وجود، ایران سالانه ۱۹,۶ میلیارد دلار تراز تجاری مثبت با چین دارد اما کمتر از ۴ درصد از محصولات کشاورزی از این کشور وارد میشود. کشورهای در حال تحریم مانند روسیه، ۲ روش تهاتر و راهاندازی سیستم مالی مستقل از دلار را برای کاهش وابستگی به کشورهای تحریمکننده در پیش گرفتهاند. جلال علوی، کارشناس بازرگانی معتقد است نمیتوان مشتریان چندین ساله خود را بلافاصله تغییر داد. این شرکتهای بزرگ، شرکای تجاری هستند که براحتی به دست نیامدهاند و واردکنندگان نزد آنها اعتبار دارند و در بسیاری از موارد بدون تحویل ارز، کالا را ارسال میکنند.
خانی نوذری، معاون توسعه بازرگانی وزارت جهاد کشاورزی نیز در این باره معتقد است شرکتها و کشورهایی که از آنها واردات انجام میشود، باید متنوع باشند. نمیتوان ۸۰ درصد واردات را از چند شرکت انجام داد، باید به سمت تهاتر با کشورهایی رفت که به آنها صادرات کردهایم. علی ایمانی، کارشناس بینالملل نیز معتقد است راهاندازی سیستم مالی مستقل با چین همانند شبکه میر روسیه و متنوع کردن مبادی وارداتی، بویژه با کشورهایی که بیشترین مبادلات مالی را با آنها داریم، عامل کماثر کردن تحریمهاست.
پس از دیدگاه این کارشناسان تنوع در مبادی وارداتی و ایجاد سیستمهای مالی مستقل میتواند به کاهش وابستگی به کشورهای تحریمکننده و کاهش ریسک اقتصادی کمک کند. این اقدامات میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی و افزایش ثبات در بازارهای مختلف کشور نیز منجر شود.
* نقش چین در روابط تجاری ایران با ابتکار کمربند - جاده
موقعیت جغرافیایی استراتژیک ایران از نظر سیاسی و اقتصادی بسیار حائز اهمیت است. دسترسی به خلیجفارس، تنگه هرمز و مرزهای مشترک با کشورهای آسیای میانه، جنوب آسیا و خاورمیانه، ایران را به یک پل ارتباطی کلیدی برای چین تبدیل میکند. چین با استفاده از ایران میتواند به بازارهای خاورمیانه، آسیای میانه و حتی اروپا دسترسی داشته باشد.
چین در قالب ابتکار کمربند - جاده، پروژههای زیرساختی را در سراسر جهان بویژه در آسیا، آفریقا و اروپا اجرا میکند. ایران نیز در این طرح از اهمیت ویژهای برخوردار است و به عنوان یک نقطه اتصال کلیدی میتواند نقش مهمی در تسهیل تبادلات تجاری چین با سایر کشورها ایفا کند.
به دلیل تحریمهای بینالمللی علیه ایران، بسیاری از کشورها از برقراری مراودات تجاری با ایران خودداری میکنند. چین به عنوان یک قدرت اقتصادی بزرگ و مستقل توانسته به طور مؤثر از این تحریمها عبور کرده و روابط تجاری خود را با ایران حفظ کند. این موضوع برای ایران اهمیت بسزایی دارد و امکان بهرهبرداری از بازارهای جهانی و منابع خارجی را فراهم میکند.
* استفاده از ظرفیت توسعه صادرات ایران به چین
با توجه به جمعیت و قدرت خرید عظیم چین، ایران میتواند فرصتهای زیادی برای صادرات کالاهای غیرنفتی خود به این کشور پیدا کند. حریری، رئیس اتاق مشترک ایران و چین چندی پیش در گفتوگو با «وطن امروز» در این باره اظهار کرد: روابط تجاری ایران و چین بشدت رشد کرده و از حدود ۲۵ میلیارد دلار در سال به ۵۰ میلیارد دلار افزایش یافته است. حریری افزود: ایران در میان کشورهای صادرکننده نفت به چین، کمترین تخفیف را به این کشور میدهد. حریری اشاره کرد: ۳۰ درصد از صادرات غیرنفتی کشور به طور مستقیم به چین صادر میشود. اگر صادرات غیرمستقیم از طریق کشورهای ثالث را هم در نظر بگیریم، این رقم به ۴۰ درصد میرسد. با احتساب صادرات نفت، حدود ۵۰ درصد صادرات ایران به چین است. وی همچنین افزود: چین پس از امارات، دومین واردکننده کالا به ایران است.
* ترکیب صادرات غیرنفتی و توسعه روابط بانکی و مالی
این فعال اقتصادی گفت: عمده کالاهای صادراتی ایران شامل مواد معدنی و محصولات پتروشیمی است. حدود ۸۰ درصد صادرات غیرنفتی شامل مواد معدنی و محصولات بر پایه نفت است، ۱۰ درصد محصولات کشاورزی و بقیه شامل محصولات صنعتی میشود. تنها ۵ تا ۶ درصد صادرات غیرنفتی ایران کالاهای صنعتی است. حریری تاکید کرد: برای توسعه روابط ایران و چین، برقراری ارتباطات بانکی و مالی منظم ضروری است. ایجاد کانال مالی دوجانبه بین 2 کشور در دستور کار قرار دارد.
رئیس اتاق مشترک ایران و چین تأکید کرد: برای پیشبرد اهداف اقتصادی سند ۲۵ ساله، باید شرکتهای ایرانی و چینی در کنار هم فعالیت کنند. طرفین قطعا با موانعی روبهرو خواهند شد که برای رفع آنها باید عالیترین مقامات 2 کشور سالی یک یا دو بار ملاقات و مسائل را بررسی کنند. حریری اشاره کرد: طبق سند ۲۵ ساله، 2 کشور یکدیگر را به سرمایهگذاری تشویق میکنند و اقدامات در این زمینه در حال انجام است. به طور خاص، در حوزه انرژی خورشیدی، ایران پروژههایی را در دست اجرا دارد که پنلهای خورشیدی مورد نیاز این پروژهها از چین وارد میشود.
وی با اشاره به وضعیت تحریمی ایران افزود: این شرایط موجب میشود برخی شرکتهای چینی نتوانند به طور مستقیم با ایران همکاری کنند و برخی دیگر نیز به طور پنهانی فعالیت میکنند. بنابراین نمیتوان اطلاعات دقیقی از پروژههای انجامشده منتشر کرد اما در حوزههای مختلف مانند راهآهن و نیروگاهها اقداماتی در حال انجام است.
* زمینههای همکاری اقتصادی
صمد حسنزاده، رئیس اتاق بازرگانی ایران در این باره گفت: بخش خصوصی ایران در بیشتر زمینههای صنعتی، فناوری، کشاورزی، معدنی و تجاری از نفت و گاز تا داروسازی و تجهیزات پزشکی، محصولات دانشبنیان، مصالح ساختمانی و فولادی، همچنین در بخش خدمات در حوزه فنی مهندسی، گردشگری و صنایعدستی آماده همکاری با چین است. ایجاد آشنایی بیشتر میان جوامع تجاری 2 کشور توسط اتاقهای بازرگانی ضروری است. وی افزود: برای موفقیت در تجارت با چین، بخش خصوصی باید به طور جامع به نیازها و خواستههای این بازار بزرگ توجه کند و از فرصتهای موجود در زمینههای مختلف بهرهبرداری کند. شناخت دقیق بازار، فرهنگ تجاری، مقررات قانونی و استفاده از تکنولوژیهای نوین از جمله عوامل کلیدی برای موفقیت در این تجارت هستند.
رئیس اتاق بازرگانی تاکید داشت: چین با داشتن فناوریهای پیشرفته در تولید خودروهای برقی، هیبریدی و خودروهای معمولی میتواند در ارتقای صنعت خودروسازی ایران مؤثر باشد و ایران نیز میتواند بازار بزرگی برای خودروهای چینی باشد. همچنین در زمینه پروژههای زیرساختی و حملونقل، چین تجربه زیادی دارد و ایران میتواند از این تجربه برای توسعه شبکههای حملونقل خود استفاده کند.
وی در پایان گفت: همچنین با توجه به جمعیت فراوان چین و تمایل مردم این کشور برای سفر به کشورهای دیگر، ایران میتواند به مقصدی جذاب برای گردشگران چینی تبدیل شود. چین هم میتواند در توسعه صنعت گردشگری ایران با ایجاد زیرساختهای مناسب مؤثر باشد.
ارسال به دوستان
توضیحات دبیر شورای عالی امنیت ملی درباره زمانبندی عملیات «وعده صادق 3»
وقتی بیشتر دردش بیاید
دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران میگوید نظام سوریه حتی تا روزهای آخر قبل از سقوط از ایران درخواست کمک نکرد. علیاکبر احمدیان در گفتوگو با رسانه «KHAMENEI.IR» در این باره اظهار داشت: «ایران هیچگاه قرار نبود به جای ارتش سوریه بجنگد، آن هم در برابر جریانی که تهدید قاطعی برای جمهوری اسلامی نیست. اگر توان آمادهای وجود داشت یا فرصت و امکان انتقال نیرو و تجهیزات بود و فروپاشی به سرعت اتفاق نمیافتاد، به شرطی که مردم و ارتش سوریه میایستادند، حتما ما هم میایستادیم؛ ضمن اینکه دولت سوریه تا روزهای آخر اصلا چنین درخواستی از ما نکرد.
نکته مهم دیگر این است که ما بعد از اتمام حکومت داعش، با تمایل دولت سوریه قوای خود را تخلیه کرده بودیم و در منطقه حضور عملیاتی نداشتیم که تصمیم بگیریم همراهی کنیم یا نه. امکان تقویت سریع نیز وجود نداشت، مگر آنکه ارتش سوریه مقاومت میکرد. بنابراین درباره اینکه میگویند ایران عرصه را رها کرد، ما اصلا آنجا نبودیم که بخواهیم رها کنیم».
دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان درباره قضاوتها درباره نتایج حضور ایران در سوریه نیز گفت: «ما از هزینهای که کردیم هیچ پشیمان نیستیم. این حرف را به شکل تبلیغاتی عرض نمیکنم؛ پشیمان نیستیم، زیرا حضور و هزینه ما برای امنیت خودمان بود و دستاوردهای مورد انتظار هم به دست آمد. اگر داعش در سوریه و عراق تمام نشده بود، امروز ما باید با دهها برابر هزینه در داخل کشور با داعش میجنگیدیم. فکر نمیکنم کسی باشد که این را باور نداشته باشد که اگر دولت داعش در عراق و سوریه مستقر شده بود، ما مجبور نبودیم امروز در مرز و داخل کشور و لبههای مرز عراق با آن بجنگیم. خود آنها رسما این را میگفتند که هدف ما ایران است. خب! این هدف که نابودی داعش بود محقق شد و دستاورد بزرگی بود که نقشه و طرح آمریکاییها را کلا بر باد داد و سرمایهگذاری چندسالهشان را بینتیجه گذاشت. دوستان شاید جزئیات را ندانند. آنها واقعا یک ارتش درست کردند! به قول خودشان، در برابر انقلاب اسلامی دولتسازی کردند، جامعهسازی کردند و فکر میکردند موضوع را تمام کردهاند. با اقدام جمهوری اسلامی ایران، این نقشه جمع شد و همین یک دستاورد برای هزینه آن حضور کافی است. ضمن اینکه ما بالاخره توانستیم فلسطین و حزبالله را تقویت و دست آنها را عمیقا پر کنیم، به نحوی که دیگر به ما وابسته نباشند.
امروز حزبالله یک گروه کاملاً مستقل و متکی به خود است. درباره غزه، شما میبینید که در داخل تونل، مثلا دارند راکت و موشک برای خودشان تولید میکنند. حتماً حزبالله که سرزمین وسیعتری دارد، از این جهت قدرت بیشتری دارد و مجهزتر شده است».
احمدیان درباره «وعده صادق 3» نیز تصریح کرد: «این موضوع، منطق نظامی دارد؛ هر وقت که لازم و مناسب باشد میزنیم، هر وقت که دشمن بیشتر دردش بیاید میزنیم، هر وقت که به منافع ملی ما کمک کند میزنیم. با احساسات که نمیشود و نباید عملیات کرد. در فاصله بین «وعده صادق یک و دو»، ضعفهای ضربه اولمان تجزیه و تحلیل شد؛ یک تجزیه و تحلیلی هم از ظرفیتهای دشمن شد که در نتیجه، دفعه دوم بهتر شد. اینها تابع عقل و تدبیر و منطق و همان واقعبینیای است که به آن اشاره شد. یکی از بازیهای جنگ روانی دشمن این است که فشار بگذارند: «آقا اگر نمیزنید، حتماً ترسیدهاید»! بعد، عدهای از خود ما شروع کنند بزرگان ما در داخل کشور را - کسانی را که دیروز در میدان شهادت بودند، امروز هم هر روز در معرض شهادت هستند و پشت سر هم دارند شهید میشوند - متهم کنند به اینکه ترسو هستند! این مطالبهگری نیست؛ این افتادن ناخواسته در بازی عملیات روانی دشمن است، زیرا نتیجهاش تحقق همان خواسته دشمن، یعنی القای ضعف و ترس است. ما اگر میترسیدیم، مثل همه دیگران، در برابر اسرائیل و آمریکا نمیایستادیم و آرمانها و منافع ملت خودمان را به آنها میفروختیم. در هر برههای شرایط فرق میکند، وضعیتها فرق میکند؛ باید اینها را دید و تصمیم گرفت».
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|