|
ارسال به دوستان
اخبار
«باباشهیدها» بیسروصدا از دنیا میروند
بنیاد شهید برای ۲۳۰ هزار شهید ایرانی بیش از ۲۰۰ هزار «پدر شهید» ثبت کرده است. این در حالی است که امروز تنها یکهشتم آنها زندهاند.
«خاطرات پدران و مادران شهدا و همسران شهدای دفاع مقدس، چیزهایی است که مثل جواهر قیمتی در دسترس ما است که اگر غفلت کنیم، از دست ما خواهد رفت». این جملهای از بیانات مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۸ است؛ جملهای که هر روز اهمیت بیشتری پیدا میکند اما توجه شایستهای به آن نمیشود. سالهاست که دغدغهمندان حوزه فرهنگ دفاعمقدس درباره از دنیا رفتن والدین شهدا هشدار میدهند و تأکید میکنند که وقتِ زیادی برای جمعآوری خاطرات شهدا نمانده است. این در حالی است که طبق آمار بنیاد شهید امروز تنها ۲۵ هزار و ۲۳۳ نفر از پدران شهدای ایران در قید حیات هستند؛ یعنی 12.5 درصد.
سیستم اطلاعاتی جامع ایثارگران تعداد کل پدران شهدای دفاعمقدس، مدافع حرم، امنیت و... را ۲۰۱ هزار و ۳۸۸ نفر ثبت کرده که بیش از ۸۷ درصد آنها از دنیا رفتهاند. ۸ هزار و ۵۱ نفر از پدر شهیدهایی که هنوز عمرشان به دنیا است پدر ۲ شهید، ۶۶۳ نفر از آنها پدر ۳ شهید، ۱۱۳ نفرشان پدر ۴ شهید، ۴۰ نفر پدر ۵ شهید، ۱۲ نفر پدر ۶ شهید، ۲ نفر پدر ۷ شهید، یک نفر پدر ۸ شهید و یک نفر هم پدر ۹ شهید است. این یعنی یک گنجینه خاطرات بزرگ از قهرمانان ملی ایران که بهدرستی از آن استفاده نشده است.
از طرف دیگر سیستم آماری بنیاد شهید تعداد مادران شهدا را ۲۱۱ هزار و ۷۴۰ نفر دانسته که ۷۱ هزار و ۹۱۰ نفر از آنها هنوز زنده هستند؛ یعنی تنها ۳۳ درصد از مادر ۲۳۰ هزار شهید در قید حیات هستند. مصطفی عربی یکی از فعالان فرهنگی حوزه ایثار و شهادت، با اشاره به سن بالای والدین شهدا پیشنهاد میدهد: «بنیاد شهید میتواند برای جمعآوری سریعتر خاطرات شهدا، اطلاعات والدین آنها را به گروههای مردمی مورد اعتماد مثل هیأتها، پایگاههای بسیج، مساجد و... بدهد و از آنها بخواهد با خانوادههای شهدای محلهشان ارتباط بگیرند و خاطراتشان را ثبت کنند».
***
اعضای هیأت علمی نوزدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر منصوب شدند
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در احکامی جداگانه اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر را منصوب کرد.
سیدعباس صالحی در احکامی وحید عیدگاهطرقبهای، قربان ولیئی، عالیه مهرابی، زکریا اخلاقی، ابوطالب مظفری، اسماعیل امینی، میلاد عرفانپور، سیدعبدالجبار کاکایی و فریبا یوسفی را به عنوان اعضای هیات علمی نوزدهمین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر منصوب کرد.
***
رقابت ۱۱ مستند برای سیمرغ بلورین فیلم فجر چهل و سوم
۱۱ اثر مستند سینمایی در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر برای کسب سیمرغ بلورین رقابت خواهند کرد. با اعلام هیات داوران آثار مستند سینمایی جشنواره فیلم فجر متشکل از محسن برمهانی (مدیر فرهنگی و مستندساز)، مهرداد زاهدیان (کارگردان مستند)، سعید رشتیان(تهیهکننده فیلم مستند)، محمد صوفی (تهیهکننده فیلم مستند)، پژمان مظاهریپور (کارگردان مستند)، میترا مهتریان (مستندساز و روزنامهنگار) و پروین صدر ثقهالاسلام (مدیر فرهنگی و پژوهشگر)، آثار راهیافته به مسابقه آثار مستند جشنواره اعلام شدند.
اسامی آثار بخش مسابقه مستند جشنواره چهلوسوم فیلم فجر به شرح زیر است:
1- «خط القعر» به کارگردانی فرشاد اکتسابی و تهیهکنندگی حمید مهندسی و فرشاد اکتسابی
2- «خیابان سوم سئول» به کارگردانی و تهیهکنندگی محمودرضا رضایی
3- «درباره مهرداد بهار» به کارگردانی و تهیهکنندگی پیام مستوفی
4- «رُخ» به کارگردانی سام کلانتری و تهیهکنندگی آرش صادقی و سام کلانتری
5- «روزگار احمد» به کارگردانی محسن اردستانیرستمی و تهیهکنندگی ساسان فلاحفر
6- «شاهین لیل» به کارگردانی و تهیهکنندگی نصرالله محمدیایازی
7- «شگرد» به کارگردانی و تهیهکنندگی نصرالله محمدیایازی
8- «ضد قهرمان» به کارگردانی و تهیهکنندگی عارف افشار
9- «کیمیا» به کارگردانی زهره احمدزاده و تهیهکنندگی محمدحسین حیدری
10- «مرزهای خاموشی» به کارگردانی و تهیهکنندگی امید هاشملو
11- «یک وجب خاک» به کارگردانی و تهیهکنندگی نیما مهدیان
چهل وسومین جشنواره فیلم فجر12 تا 22 بهمنماه سال جاری به دبیری منوچهر شاهسواری برگزار میشود.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ چرا میگوییم مصرف گرایی قاتل خلاقیت است
به هنر بازگردیم
مهرداد احمدی: هنر، سرچشمه زیبایی و خلاقیت، همواره در پیوندی عمیق با روح انسان بوده است اما امروز، سینمای ایران در چنبره سرمایهداری نمایشی گرفتار آمده است؛ جریانی که به جای بارور کردن خلاقیت، هنر را به کالایی بازاری تبدیل کرده و با زرقوبرق ظاهری خود، استقلال و اصالت آن را به گروگان گرفته است. در این میان، شبکههای نمایش خانگی با جریانهای مالی عظیم و بیپاسخ، چهرهای تازه از هنر تجاری ارائه دادهاند که پیامدهای عمیقی برای سینما و فرهنگ ایران داشته است. سرمایهداری نمایشی، مفهومی است که در بطن خود، به تقلیل هنر به کالای مصرفی اشاره دارد. شبکههای نمایش خانگی، به عنوان تجلی عینی این مفهوم، محتوایی را تولید میکنند که به جای ارزشگذاری بر اندیشه و عمق، تنها به دنبال جذب بیشترین تعداد مخاطب است. این هدف با پرداخت مبالغ هنگفت به بازیگران مشهور و ایجاد صحنههایی پر از تجملات و زرقوبرق دنبال میشود. برای مثال، انتشار اسناد پرداختی در برخی سریالهای نمایش خانگی نشان داده بازیگران برای هر ماه حضور در این پروژهها، مبالغ میلیاردی دریافت میکنند. این ارقام که فراتر از حد طبیعی هزینههای تولید یک فیلم سینمایی هستند، بهطور غیرمستقیم تمام ساختارهای صنعت فیلمسازی را تحت تأثیر قرار دادهاند. در نتیجه، آثار هنری به تولیدات صنعتی تبدیل شدهاند که هدف نهایی آنها فروش است و نه انتقال پیام یا ایجاد ارزش. این رویکرد، هنرمندان و تولیدکنندگان را نیز به ۲ دسته تقسیم کرده است: کسانی که در خدمت این صنعت مصرفگرایی هستند و کسانی که از آن کنار گذاشته شدهاند. دسته دوم، که اغلب فیلمسازان مستقل و جوان را شامل میشود، دیگر توان رقابت با این جریان مالی را ندارند و در سایه این انحصارگرایی، به حاشیه رانده شدهاند.
تأثیرات این روند بر سینمای ایران عمیق و چندلایه است. نخستین و شاید مهمترین پیامد، افزایش شدید هزینههای تولید فیلم است. قراردادهای میلیاردی بازیگران، هزینههای تجملاتی و بودجههای هنگفت پروژههای نمایش خانگی، استانداردهای مالی جدیدی ایجاد کردهاند که اغلب فیلمسازان مستقل نمیتوانند با آنها رقابت کنند. این افزایش هزینهها، بویژه برای تهیهکنندگان خصوصی و فیلمسازان جوان که به سرمایههای محدود و منابع مشخص دسترسی دارند، به یک مانع جدی تبدیل شده است. آنها که روزگاری با حداقل امکانات آثاری نوآورانه و معنادار خلق میکردند، اکنون یا مجبور به پذیرش قواعد سرمایهداری نمایشی هستند یا به کلی از این عرصه کنار میروند. علاوه بر این، جریان سرمایههای بیحساب و کتاب، تنوع و نوآوری را نیز از سینمای ایران گرفته است. در شرایطی که تنها آثار تجاری با محوریت چهرههای مشهور و داستانهای سطحی مورد توجه قرار میگیرند، دیگر جایی برای تجربهگرایی و خلاقیت باقی نمیماند. نتیجه این روند یکنواختی و تکرار در تولیدات سینمایی است که به مرور، کیفیت و اصالت آن را از بین میبرد.
* مصرفگرایی و مرگ خلاقیت
فرهنگ مصرفگرایی، یکی از نتایج اجتنابناپذیر سرمایهداری نمایشی است. در این فرهنگ، مخاطب به جای جستوجوی آثار عمیق و تأثیرگذار، به مصرف سریع و بدون تأمل محتوای تولیدشده عادت میکند. سریالها و فیلمهای نمایش خانگی با روایتهایی ساده و گاه تکراری، به مخاطب القا میکنند که هنر چیزی جز یک وسیله سرگرمی نیست. این رویکرد بویژه در کشوری مانند ایران که سینمای آن به عنوان یکی از مهمترین پایگاههای خلاقیت در جهان شناخته میشود، ضربهای مهلک است. در گذشته، سینمای ایران با آثاری که از دل فرهنگ و جامعه برمیآمدند، مخاطبان خود را به تفکر وامیداشت اما امروز این سینما در میان جریانهای سطحی و مصرفگرای نمایش خانگی گم شده است.حتی فیلمسازان مستقل نیز که روزگاری به عنوان پیشگامان نوآوری شناخته میشدند، اکنون تحت فشار این فرهنگ مصرفگرایی به تکرار و کلیشهگرایی رو آوردهاند. آنها برای بقا در این بازار مجبورند قواعد سرمایهداری نمایشی را بپذیرند و آثار خود را مطابق با خواستههای آن تولید کنند.
* منابع مالی ناشناس؛ زخم پنهان سینما
یکی از معماهای اصلی در این میان، منابع مالی عظیمی است که به شبکههای نمایش خانگی سرازیر میشود. در شرایطی که اقتصاد کشور با چالشهای جدی مواجه است، ورود این مبالغ هنگفت پرسشهای بسیاری را به وجود آورده است. این منابع که اغلب از شفافیت لازم برخوردار نیستند، نهتنها ساختار سینمای ایران را تحت تأثیر قرار دادهاند، بلکه به فرهنگ و جامعه نیز آسیب زدهاند. این سرمایهها که بهنظر میرسد تنها هدفشان سودآوری است، در واقع به ابزاری برای تسلط بر صنعت فیلمسازی تبدیل شدهاند. آنها با ایجاد انحصار در تولید محتوا، امکان رقابت را از بین بردهاند و به تضعیف تنوع و نوآوری منجر شدهاند.
* بازگشت به اصالت هنر
برای نجات سینمای ایران از این وضعیت باید به اصول اصیل هنر بازگشت که این بازگشت مستلزم تغییر در نگرش مخاطبان، تولیدکنندگان و سیاستگذاران است. مخاطبان باید بیاموزند که هنر چیزی فراتر از یک وسیله سرگرمی است و ارزش آن در عمق و معنا نهفته است. تولیدکنندگان نیز باید به جای تمرکز بر سودآوری، به خلاقیت و نوآوری بها دهند. سینمای ایران با تمام چالشهایی که امروز با آن مواجه است، همچنان ظرفیت بازگشت به دوران طلایی خود را دارد اما این بازگشت تنها زمانی ممکن است که خلاقیت و اصالت، بار دیگر جایگاه خود را در این صنعت باز پس گیرند و سرمایه از ابزار تسلط، به ابزار حمایت تبدیل شود. هنر اگرچه امروز در چنگال سرمایه گرفتار شده است اما همچنان میتواند از این چنگال رهایی یابد و به سرچشمه زیبایی و خلاقیت بازگردد.
برای بازگرداندن سینمای ایران به مسیر اصالت و خلاقیت، باید نگاه خود را به زیربناهای فکری و عملی تغییر دهیم. این مسیر دشوار اما ضروری است، چرا که سینما نه فقط یک رسانه سرگرمی، بلکه ابزاری قدرتمند برای انتقال فرهنگ، تفکر و هویت است. اگر سینمای ایران بخواهد دوباره به جایگاه شایسته خود در جهان هنر بازگردد، باید از سیطره سرمایهداری نمایشی و مصرفگرایی فاصله گرفته و ریشههای خود را در خلاقیت، نوآوری و عمق فرهنگی بیابد. یکی از مهمترین اقدامات برای بازگشت به اصالت هنر، شفافسازی منابع مالی تولیدات نمایشی است. در شرایطی که منابع درآمدی شبکههای نمایش خانگی اغلب نامشخص و غیرشفافاند، این مساله نهتنها رقابت را ناعادلانه کرده، بلکه باعث شده شک و تردیدهایی درباره اهداف پشت پرده این سرمایهگذاریها ایجاد شود. شفافیت مالی، ابزاری کلیدی برای ایجاد اعتماد و بازگرداندن توازن به صنعت سینماست. این شفافیت میتواند با ایجاد مقررات سختگیرانه برای اعلام منابع مالی پروژهها، نظارت دقیق بر جریانهای مالی و ایجاد نهادهای مستقل نظارتی محقق شود. در صورتی که منابع مالی شبکههای نمایش خانگی تحت کنترل قرار گیرند، میتوان از تسلط سرمایهداری نمایشی بر سینما جلوگیری کرد و فرصتی عادلانه برای فیلمسازان مستقل و جوان فراهم آورد.
* تقویت تهیهکنندگان مستقل و حمایت از فیلمسازان جوان
یکی دیگر از گامهای اساسی برای احیای سینمای ایران، تقویت تهیهکنندگان مستقل و حمایت از فیلمسازان جوان است. در شرایطی که جریانهای مالی بیحساب شبکههای نمایش خانگی هزینههای تولید را به شکل بیرویهای افزایش دادهاند، بسیاری از تهیهکنندگان خصوصی و فیلمسازان جوان توان رقابت ندارند. ایجاد صندوقهای حمایتی دولتی و غیردولتی برای تأمین مالی پروژههای مستقل، ارائه تسهیلات مالیاتی برای تولیدکنندگان کوچک و اختصاص بودجههای ویژه برای پروژههای نوآورانه، میتواند به کاهش فشار مالی بر این گروهها کمک کند. همچنین ایجاد پلتفرمهای جایگزین برای نمایش آثار مستقل و ترویج آنها در میان مخاطبان، میتواند به بازگشت سینمای اصیل کمک کند. مصرفگرایی نهتنها نتیجه سرمایهداری نمایشی است، بلکه به گسترش و تقویت آن نیز کمک میکند. در این شرایط آموزش مخاطبان برای شناخت و تمایز میان آثار هنری اصیل و تولیدات تجاری سطحی، نقشی حیاتی در تغییر این روند دارد. این آموزش میتواند از طریق رسانههای عمومی، جشنوارههای فیلم مستقل و برنامههای آموزشی در مدارس و دانشگاهها انجام شود. هدف از این آموزشها، ایجاد آگاهی در میان مخاطبان است که هنر چیزی فراتر از سرگرمی است و ارزش آن در عمق، معنا و تأثیرگذاری آن نهفته است.
* بازنگری در سیاستهای فرهنگی و رسانهای کشور
سیاستهای فرهنگی و رسانهای کشور باید به گونهای بازنگری شوند که به جای تشویق به تولیدات مصرفی و تجاری، از خلاقیت و نوآوری حمایت کنند. این بازنگری میتواند شامل تغییر در نظام توزیع بودجههای فرهنگی، ایجاد مقررات سختگیرانهتر برای نظارت بر محتوای تولیدی و تقویت جایگاه جشنوارهها و محافل هنری باشد که به آثار مستقل و معنادار اهمیت میدهند. همچنین ایجاد تعادل میان تولیدات سینمایی و نمایش خانگی به گونهای که هر ۲ بخش بتوانند در کنار یکدیگر رشد کنند و مکمل یکدیگر باشند، یکی از ضروریات این بازنگری است. شبکههای نمایش خانگی به شرطی که از سرمایهداری نمایشی فاصله بگیرند و به اصالت هنر احترام بگذارند، میتوانند به بستری برای نمایش آثار مستقل و معنادار تبدیل شوند. اگرچه شرایط کنونی سینمای ایران، تحت سیطره سرمایهداری نمایشی و مصرفگرایی قرار دارد اما امید به آینده هنوز زنده است.
تاریخ نشان داده است هنر همواره در برابر سلطه سرمایه مقاومت کرده و در نهایت توانسته است جایگاه خود را به عنوان یک ابزار خلاقیت و تفکر حفظ کند. بازگشت به اصالت هنر اگرچه دشوار است اما با تلاش مشترک فیلمسازان، تهیهکنندگان، مخاطبان و سیاستگذاران امکانپذیر است. سینمای ایران با تمام ظرفیتها و استعدادهای خود میتواند بار دیگر به نقطهای برسد که نهتنها در داخل کشور، بلکه در عرصه جهانی نمادی از خلاقیت و نوآوری شناخته شود.
هنر همواره به عنوان یکی از عناصر اصلی هویت فرهنگی یک ملت شناخته میشود. سینمای ایران که روزگاری نماینده این هویت در عرصه جهانی بود، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند حمایت و بازگشت به اصالت خود است. برای نجات سینمای ایران از این وضعیت، باید نگاه خود را به هنر، سرمایه و مخاطب تغییر دهیم. این تغییر مستلزم تلاش جمعی و همکاری میان تمام بخشهای صنعت فیلمسازی است. تنها در این صورت است که سینمای ایران میتواند از چنگال سرمایهداری نمایشی رهایی یابد و بار دیگر به سرچشمه خلاقیت و زیبایی بازگردد.
ارسال به دوستان
نگاه
ایران، ترامپ، جنگ؟
رضا رحمتی*: تحلیلهای بینالمللی در روزهای اخیر نسبت به گزاره «رویکرد سخت ترامپ درباره ایران» بازتاب بسیار زیادی در افکار عمومی داشته است. مستقل از اینکه آیا اساسا ایالات متحده در وضعیت جنگ جدیدی قرار دارد یا خیر و مستقل از اینکه آیا ایالات متحده توانایی بسیح امکانات سیاسی و بینالمللی برای چنین گزینهای را دارد یا خیر، آنچه مشخص است اینکه واکنشهای ترامپ نسبت به احتمال به کار بردن «گزینه نظامی» چندان مشخص نیست. ترامپ 22 آذر امسال در مصاحبه با مجله تایم و در پاسخ به این سوال که «احتمال جنگ تمامعیار با ایران چقدر است» گفته بود «هر چیزی ممکن است. هر چیزی ممکن است. اوضاع بسیار ناپایدار است... احتمال وقوع یک درگیری نظامی گسترده بین آمریکا و ایران منتفی نیست». در همین مصاحبه گفته بود «وقتی من [دوران ریاستجمهوریام را] ترک کردم، ما ایرانی داشتیم که خیلی تهدیدکننده نبود، آنها پولی نداشتند، به حماس پول نمیدادند. به حزبالله پول نمیدادند». وی درست یک ماه بعد در روز 21 دی امسال در بازنشر پستی از «جفری ساکس» استاد دانشگاه کالیفرنیا در شبکه اجتماعی ایکس نوشت «نتانیاهو حرامزادهای است که میخواهد آمریکا را وارد جنگ با ایران کند». این در حالی است که محتوای پست و مواضع ساکس در مخالفت با ماجراجویی جدیدی از طرف آمریکا علیه ایران بوده است. سوال این است که چه نیروهایی به دنبال درگیری ترامپ با ایران هستند و ما در ایران چگونه باید ترامپ را درک کنیم و کدام رویکرد ترامپ را باید مناط قرار دهیم تا نسبت به رفتار بعدی آمریکا غافلگیر نشده و امکانات سیاست خارجی ایران را بسیج کنیم.
* نیروهای اصلی برای رویارویی ترامپ و ایران کدامند؟
به طور کلی به نظر میرسد 3 نیروی اصلی در رویکرد ترامپ نسبت به ایران در روزها و ماههای آینده تلاش خواهند کرد و او را برای مواضع شدید ضد ایرانی تحت فشار و ترغیب قرار میدهند. دکتر رضا نصری در پستی در شبکه ایکس با اشاره به 3 نیرو، به صورت گذرا به این تلاش برای کشاندن ترامپ به جنگ با ایران اشاره کرده بود، من در این یادداشت وضعیت این نیروها را به صورت مبسوطتری بررسی خواهم کرد. از یک طرف اسرائیل نتانیاهو است. از دیگر سو نئوکانهای ایالات متحده هستند که تحت تاثیر لابی قدرتمند اسرائیل در کنگره قرار دارند (که اینک تحت اختیار جمهوریخواهان قرار دارد و تلاش خواهد کرد.
سیاست خارجی ایالات متحده را تحت فشار قرار دهد) و از جانب دیگر، نیروهای ضدایرانی مخالف سیستم سیاسی تحت عنوان اپوزیسیون ایرانی هستند که نسبت به تغییرات سیاسی سرخورده شده و رویکرد خشونتآمیز و ضدسیستماتیکی نسبت به تغییر ساختارهای سیاسی در پیش گرفتهاند.
1- اسرائیل نتانیاهو
از زمان شروع توفان الاقصی در 7 اکتبر 2023 تاکنون وضعیت سیاسی در اسرائیل را میتوان در 2 جریان مورد تحلیل قرار داد. این 2 جریان همواره نسبت به موضوع ایران دچار اختلاف سلایق بودهاند. نخست حزب لیکود به رهبری نتانیاهو بوده است که خواستار شدیدترین رویکرد (یعنی رویکرد نظامی) علیه ایران بوده است. دوم رویکرد اپوزیسیون اسرائیل و وزرای خارج شده از کابینه افراطی نتانیاهو در این یک سال گذشته بوده است که خواستار انزوای ایران با استفاده از بمباران تبلیغاتی با هدف بیاثر کردن سیاستهای ایران در لبنان، غزه و سوریه بوده است. درباره جریان نخست ذکر این موضوع ضروری است که نتانیاهو بخوبی نسبت به محدودیتهای اعمال سیاستهای خودسرانه اسرائیل درباره ایران مطلع بوده، بنابراین چارهای جز استفاده از یک ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا علیه ایران ندارد. به همین سبب بعد از ناامیدی از اقناع کابینه دموکرات آمریکا (دولت بایدن)، امید خود را به سمت ترامپ روانه کرد و در ایام انتخابات آمریکا نیز (اگرچه این موضوع در رویه دولت اسرائیل نبود) از اینکه صراحتا رویکرد بایدن - هریس را مورد نقد قرار دهد، ابایی نداشت. با این حال سیاستهای رادیکال نتانیاهو سروصدای اطرافیان ترامپ را هم درآورد. یک نمونه آن همان پست مشهور «جفری ساکس» استاد دانشگاه کلمبیا در شبکه ایکس بود که با همراهی ترامپ نیز همراه شد. این موضوع را باید در کنار شرایط خاص داخلی و بینالمللی نتانیاهو قرار داد که هم اینک نیز به اتهامات مختلف مورد بازجویی است و به نظر میرسد ترامپ در یک دوراهی مهم قرار گرفته است که یا باید خود را با سرنوشت نتانیاهو گره بزند و رادیکالترین رفتارهای نتانیاهو را توجیه کند که در این صورت خبری از آزادسازی اسرا نمیبود، همچنین خبری از بازگشت 60 هزار خانه به دوش در شمال اسرائیل به خانههایشان نخواهد بود (موضوعی که ترامپ بخشی از جلب توجه آرای طرفداران اسرائیل در انتخابات را به آن وابسته است)، یا باید خود را از سرنوشت نتانیاهو جدا کند و با جامعه و اپوزیسیون اسرائیلی گره بخورد، یعنی کسانی که معتقد به انزوای ایران در حوزههای هوایی، دریایی، زمینی، تجاری، کریدوری و... هستند. این طیف به سبب ناتوانی جامعه اسرائیلی در تحمل جنگی دیگر و عدم امکان گشودن جبهه جدیدی علیه اسرائیل، همان طور که برخی سیاستمداران اسرائیلی گفتهاند، معتقدند «جنگ فقط در زمین نیست»، بدین معنی که جنگ در محیط روانی علیه ایران کارسازتر است. در همین وضعیت ترامپ نیز بخوبی میداند حمله به ایران، مجوز حمله مستقیم ایران به اسرائیل را فراهم خواهد کرد و از یک نقطه نظر اسرائیلی (البته نه جناح رادیکال حاکم) این محدودیتها امکان جنگ مستقیم علیه ایران برای آمریکا را فراهم نمیکند.
2- نئوکانهای آمریکایی
گروه دوم که تاثیر بسیاری نیز در پیروزی ترامپ در انتخابات داشتهاند، همان جریان سیاسی هستند که خوانش خود را نسبت به خاورمیانه در دوره جرج واکر بوش مطرح و ایران را یکی از 3 ضلع محور شرارت معرفی کرده بودند. آنها همواره معتقد به «استراتژی یا دکترین مهار ایران» بودهاند و برخلاف دموکراتها که رویکرد «تحریمهای هوشمندانه» برای جدایی نظام سیاسی از نظام اجتماعی در ایران را دنبال کردهاند، نئوکانها این تفکیک را چندان مورد پسند قرار نداده و مسیر کنترل و مهار را نسبت به مسیر دیپلماسی و تحریم در اولویت قرار دادهاند و ایران را یکی از دردسرهای اصلی سیاست خارجی توسعهطلبانه آمریکا در منطقه غرب آسیا معرفی کردهاند. از جمله مهمترین رویکردهای این گروه از بین بردن توانمندی هستهای ایران برای جلوگیری از آنچه آنها رسیدن به آستانه تولید سلاح هستهای نامیدهاند است، به همین دلیل والاسترایت ژورنال 13 دسامبر (23 آذر) گزارش داده بود «دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا در حال بررسی گزینههایی از جمله احتمال انجام حملات هوایی پیشگیرانه برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای است». با بزرگنمایی تهدید ایران توسط نئومحافظهکاران و رسانههای نئوکان ایالات متحده بود که ترامپ بارها در جریان مبارزات انتخاباتیاش با هریس گفته بود آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست، بلکه صرفا میخواهد ایران سلاح هستهای نداشته باشد اما طبیعی است تغییرات در رویکرد ایران نسبت به دکترین هستهای میتواند بازوان رسانهای این جریان را قویتر کرده و رویکرد ترامپ را خصمانهتر کند. به تعبیر دکتر رضا نصری، نومحافظهکاران مطرح میکنند که ایران در وضعیت استیصال قرار دارد و ادعا دارند تهران ناگزیر به دنبال ساخت سلاح هستهای خواهد رفت. این 2 رویکرد را عامل اصلی تصمیم بعدی ترامپ قرار دادهاند تا ترامپ نسبت به حمله مستقیم به ایران ترغیب شود.
3- اپوزیسیون خارج از کشور
ضلع سوم خواستار جنگ علیه ایران بدون شک همین اپوزیسیون خارج از کشور است. استفاده از گزارههایی شبیه اینکه «جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است»، «به واسطه سقوط اسد، ایران دچار ضعف شدید در قدرت منطقهای و داخلی شده است»، «بعد از حوادث سال 1401 سیستم سیاسی مورد بیاعتمادی قرار گرفته است» و از این دست جملات که دائما توسط این گروه در رسانههای خارجی پمپاژ میشود، در همین راستا و برای ترغیب کردن افراطگرایان بینالمللی برای جنگ علیه ایران بوده است.
* سیاست ایران چگونه باید باشد؟
در این شرایط به نظر میرسد سیاست خارجی ایران باید بتواند هر 3 نیرو را خنثی کند. اولا باید بتواند امکانهای نتانیاهو برای انزوای ایران را از بین ببرد. استفاده از ظرفیت همسایگان ایران و ایجاد پیوندهای همسایگی با محوریت منافع ملی از جمله این دستورکارهاست. از سوی دیگر باید نسبت به مناسبات با آمریکا نگاه واقعبینانه داشت. سوم تسلط بر شرایط داخلی و توجه به مسائل اقتصاد داخلی است که تا حد زیادی میتواند سوءاستفادههای اپوزیسیون نسبت به شرایط داخلی ایران و فرستادن سیگنال ضعف اقتصادی و داخلی را خنثی کند.
عضو هیأت علمی دانشگاه بوعلی *
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|