|
امارات، قطر و عربستان سرپلهای اسرائیلی پیشبرد سیاست مقاومتزدایی از منطقه
مقاومت فلسطین باید این پیروزی را تثبیت کند
علی عبدی، پژوهشگر مسائل فلسطین: اجرای آتشبس به طور قطع و یقین برای ساکنان غزه و مقاومت فلسطین یک پیروزی به شمار میآید، چرا که بعد از 15 ماه جنگ و کشتار، رژیم صهیونیستی مجبور شد به توافقی تن بدهد که در حقیقت توافق خود حماس بود. دولت بایدن چند ماه قبل از این توافق حمایت کرده بود اما نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی از آن تمکین نکرد. بازگشت به این توافق یک شکست برای رژیم صهیونیستی و یک پیروزی برای مقاومت محسوب میشود. البته فشار دولت بایدن و فرستاده او بر کابینه اسرائیل، عامل بسیار مهم و موثر در پذیرش این توافق از سوی شخص نتانیاهو بود.
با این حال متوقف شدن در این مرحله و این پیروزی، هم برای مقاومت غزه و هم کل جبهه مقاومت خطرناک است. مقاومت باید برای بعد از این پیروزی سناریو داشته باشد، چراکه دشمن برای تبدیل شکست خود به پیروزی و تبدیل پیروزی مقاومت به شکست تقلا میکند و برنامههایی را در این زمینه تدارک دیده است. اکنون ما در مرحله ظهور پیروزی قرار داریم اما پیروزی برای دوام و قوامش نیاز به تثبیت دارد، لذا راضی شدن به این پیروزی و تلقی اینکه کار تمام شده، خطرناک است.
دشمن میخواهد این توافق را پایه و تکیهگاهی برای مقاومتزدایی از غزه قرار دهد. سناریوی مهم پس از توافق آتشبس است. البته ممکن است در این مرحله رژیم کارشکنیهایی انجام دهد اما سیاست صهیونیستها و همپیمانان منطقهای آنها، پیشبرد سیاست مقاومتزدایی در غزه و به طور کلان جبهه مقاومت است. مسالهای که شروع خواهند کرد ایجاد دوگانه رفاه و مقاومت خواهد بود و اینکه پیشبرد هرگونه بازسازی در غزه را به سمت مقاومتزدایی و خلع سلاح مقاومت ببرند. کما اینکه یکی دو سال است در ایران دوگانه مقاومت و توسعه را به یک نحو دیگری شروع کردهاند. همین معادله را در لبنان، فلسطین و جاهای دیگر هم شروع خواهند کرد. اجرایی شدن این معادله البته برای غزه بسیار محتملتر است. ناگفته نماند از این به بعد محوریت ماموریت مقاومتزدایی از منطقه بر عهده امارات، قطر و عربستان خواهد بود و اینها سرپلهای اسرائیلی برای پیشبرد این دوگانگی هستند.
ارسال به دوستان
مقاومت
نویسنده فلسطینی: غزه؛ کربلای زمانه ما است
محمد ابوبکر، نویسنده فلسطینی دیروز در روزنامه فرامنطقهای رأی الیوم، درباره خیزش مجدد غزه از زیر آوار پس از ۴۷۰ روز مبارزه تمامعیار در مقابل رژیم صهیونیستی نوشت و از غزه که هرگز زانو نزد و نقاب خائنان و مزدوران را برانداخت، تمجید کرد. در مقدمه این یادداشت آمده است: «اگر همه نویسندگان جهان جمع شوند، قادر به توصیف غزه و مردم آن مقاومت آن نیستند. من هم نمیتوانم واژگانی بیابم که درخور مردم غزه باشد اما با هر چه در توان دارم، تلاش میکنم از آن بنویسم».
این نویسنده فلسطینی با ابراز احساس سرخوشی از پیروزی غزه نوشت: «احتمالا برخی میگویند از کدام پیروزی سخن میگویی مَرد؟ غزه غیر از ویرانی، بیش از ۱۶۰ هزار شهید و مجروح و مفقودالاثر داده است. اما پاسخ به آن سادهتر از آن چیزی است که برخی فکر میکنند». ابوبکر در ادامه جنگ غزه را با واقعه کربلا مقایسه کرد و نوشت: «غزه؛ کربلای زمانه و تاریخ ما است، غزهای که زانو نزد، در حالی که رژیمهای ورشکسته همچنان به زانو زدن و تسلیم شدنی که کاملاً نامفهوم است، ادامه میدهند.
خون فلسطینیها چراغ و آتشی خواهد ماند که راه همه انقلابیون و آزادگان جهان را روشن میکند». او در پایان به اعتراف یک نویسنده اسرائیلی اشاره کرد که گفته است: «حماس، افسانهای برای نسلهای آینده است. در مقابل ما و همه غرب ایستاد و در این رویارویی پایمردی و پایداری کرد».
***
وحشت اسرائیلیها از رژه پیروزی حماس
رژه نظامی مجاهدان گردانهای عزالدین القسام، شاخه نظامی جنبش حماس در سراسر نوار غزه در میان استقبال گرم اهالی جنگزده و رنج کشیده آن، تبدیل به مهمترین رویداد جهان عرب در روز یکشنبه شد. این رژه درست در روز اجرای آتشبس میان حماس و رژیم صهیونیستی در نوار غزه انجام شد و به منزله قدرتنمایی مقاومت فلسطین در مقابل اشغالگرانی بود که طی 470 روز پیش از آن، بزرگترین جنایتها را برای درهم شکستن آن مرتکب شدند اما در نهایت شکست خوردند.
مردم غزه با آغوش باز به سمت رزمندگان مقاومت که در مناطق مختلف این باریکه مستقر شده بودند رفتند و با صدای بلند فریاد میزدند که «همه ما حماس هستیم». یکی دیگر از شعارهای اصلی جمعیت استقبالکننده غزه از رژه مبارزان قسام فریادهای «درود بر گردانهای عزالدین قسام» بود.
گای بیگور روزنامهنگار اسرائیلی در واکنش به این رخداد در مقالهای نوشت: «صحنههای استقرار پلیس حماس و گردانهای القسام در نوار غزه بلافاصله بعد از اجرای آتشبس به این معناست که حماس برگشته و آنها با همه چیز به غزه برگشتهاند. بنابراین ممکن است حمله دیگری علیه شهرکهای اطراف نوار غزه اتفاق بیفتد و این وحشتناک خواهد بود».
این در حالی است که حدود یک سال پیش (9 فوریه 2024) سازمان رادیو و تلویزیون رژیم صهیونیستی به نقل از نتانیاهو اعلام کرده بود ارتش اسرائیل تا قبل از فرا رسیدن ماه رمضان، طرحی را برای انهدام گردانهای القسام در شهر رفح اجرا میکند.
ارسال به دوستان
مراسم انتقال قدرت به رئیسجمهور جدید آمریکا به خاطر نگرانیهای حفاظتی در فضای سرپوشیده برگزار شد
تحلیف امنیتی
آخرین بار که این مراسم در فضای سرپوشیده برگزار شد، سال ۱۹۸۵ بود که در آن مورد هم بیم ترور ریگان میرفت
گروه بینالملل: شامگاه دیروز به وقت تهران، دونالد ترامپ به نخستین رئیسجمهور ایالاتمتحده پس از گذشت 132 سال تبدیل شد که برای بار دوم به کاخ سفید بازمیگردد؛ پدیدهای که نتیجه گسست سیاستهای کلی آمریکا در دوران معاصر است.
مراسم تحلیف ترامپ 78 ساله و معاون 40 سالهاش جیمز دیوید ونس که قرار بود به سیاق دهههای اخیر روی پلکان غربی ساختمان کنگره، مشرف به فضای سبز مرکز شهر واشنگتندیسی برگزار شود، به بهانه بدی آب و هوا اما در اصل به خاطر بیم مشکلات امنیتی و حتی احتمال وقوع سومین ترور ترامپ، به فضای سرپوشیده منتقل شد. آخرین بار که مراسم تحلیف ریاستجمهوری آمریکا به بهانه هوای سرد در فضای سرپوشیده برگزار شد، سال ۱۹۸۵ میلادی و آغاز دور دوم حضور رونالد ریگان در کاخ سفید بود که در آن مورد هم ترور ریگان در دور نخست ریاستجمهوریاش، عامل امنیتی واقعی این موضوع محسوب میشد. برخی چهرههای برجسته سیاسی آمریکایی در کنار مالکان پلتفرمهای فضای مجازی و سرمایهداران ایالات متحده در این رویداد حضور داشتند. جو بایدن و 3 رئیسجمهور قبلی آمریکا یعنی اوباما، بوش و کلینتون نیز در مراسم تحلیف ترامپ حاضر شده بودند.
مراسم ادای سوگند چهلوپنجمین رئیسجمهور آمریکا که حالا دوباره در قامت چهلوهفتمین رئیسجمهور به قدرت رسید، از ظهر دوشنبه 20 ژانویه در تالار روتوندای ساختمان کنگره بر فراز تپه کپیتال واشنگتن برگزار شد. این مراسم در عین حال آغاز شصتمین دوره ریاستجمهوری در این کشور است. پیش از مراسم ترامپ، همسر و پسر کوچکش بارون برای دومین بار، کلید کاخ سفید را در جریان یک ضیافت چای راس ساعت 12 ظهر به وقت ساحل شرقی ایالاتمتحده به میزبانی بایدن و همسرش دریافت کرده بودند. روز گذشته ترامپ به عنوان رئیسجمهور جدید به اتاق ویژه پرزیدنشال در نزدیک تالار سنای ساختمان کنگره رفت و اسناد مربوط به تصدی دولت خود را امضا کرد. بعد برای وداع رسمی با بایدن و معاونش کاملا هریس، زیر گنبد کنگره سوگند یاد کرد و به معرفی اعضای کابینه خود به نمایندگان پرداخت و در نهایت در ضیافت ناهار کمیته مشترک کنگره شرکت کرد. برخلاف ترامپ که 4 سال پیش در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاستجمهوری، در مراسم تحلیف سلف خود جو بایدن شرکت نکرده بود، دیروز بایدن و 3 رئیسجمهور قبلی دیگر یعنی اوباما، بوش پسر و کلینتون در مراسم تحلیف مجدد ترامپ حضور داشتند. از رهبران خارجی نیز خاویر میلئی رئیسجمهور آرژانتین، نجیب بقیله از السالوادور، جورجیا ملونی نخستوزیر ایتالیا و معاون شیجینپینگ رئیسجمهور چین در مراسم تحلیف حضور داشتند. مراسم تحلیف ترامپ اما جولانگاه بیسابقه میلیاردرهای سرشناس آمریکایی نظیر ایلان ماسک، مارک زاکربرگ، جف بزوس و سم آلتمن هم بود. با این حال اجتماعیترین بخش مراسم یعنی رژه مشهور پس از مراسم تحلیف نیز که در آن رئیسجمهور جدید همراه اعضای خانوادهاش سوار بر خودروی تشریفات یا پیاده از میان جمعیت استقبالکننده خیابان پنسیلوانیا به کاخ سفید عزیمت میکند برگزار نشد. این رژه به شکلی محدود به فضای سرپوشیده ورزشگاه کپیتال وان آرنا در مرکز واشنگتن که حدود ۲ کیلومتر از ساختمان کنگره فاصله دارد، منتقل شد تا مشخص شود سرویس امنیتی ایالاتمتحده تا چه حد نگران جان ترامپ است. مراسم تحلیف تا 3 روز دیگر هم ادامه مییابد، از جمله در ویلای شخصی او در فلوریدا.
مراسم دیروز انتقال قدرت در آمریکا اما در فضای بهشدت امنیتی واشنگتن دیسی برگزار شد. جدا از بیم احتمال وقوع یک ترور دیگر علیه ترامپ در فاصله 7 ماه، تجمعات بزرگ اعتراضی نیز علیه او و سیاستهای اعلانیاش بر این وضع تاثیر گذاشته بودند. از شنبه گذشته، تجمعات و راهپیماییهایی در اعتراض به روی کار آمدن ترامپ و از جمله سیاستهای او درباره طیف گستردهای از موضوعات از مهاجرت و دموکراسی تا تغییرات آبوهوایی در پایتخت آمریکا آغاز شد. دیروز نیز هزاران نفر در واشنگتن بر ضدسیاستهای ترامپ تجمع کردند.
فعالان حقوق زنان، عدالت نژادی و حامیان مهاجران طیفهای اصلی شرکتکننده در این تظاهرات را تشکیل میدادند. همچنین بیش از 300 راهپیمایی دیگر در سراسر ایالات متحده برگزار شد.
* امضای 200 فرمان اجرایی در روز اول
این در حالی است که ترامپ اعلام کرده به محض اینکه پایش به اتاق بیضی کاخ سفید برسد، نخستین فرمانهای اجرایی را در رابطه با اخراج وسیع مهاجران و برچیدن بخشهایی از دولت فدرال صادر خواهد کرد.
ترامپ پیش از آنکه پایش دوباره به کاخ سفید برسد، وعده داد به محض آغاز به کار دولت جدیدش، جزئیات پرونده ترور شماری از چهرههای سیاسی در آمریکا را منتشر خواهد کرد. او مشخصا از پروندههای ترور جانافکندی رئیسجمهور پیشین آمریکا، سناتور رابرت کندی برادر او و همچنین مارتین لوترکینگ جونیور، رهبر سیاهان آمریکا نام برده که پای سازمان سیا و افبیآی در هر 3 مورد وسط است. او یکشنبه گذشته نیز در جریان یک گردهمایی در واشنگتن درباره برنامهاش در روز اول کاری در کاخ سفید خط و نشان کشید.
او بار دیگر وعده سرکوب گسترده مهاجرت غیرقانونی به آمریکا، توقف جنگ در اوکراین و جلوگیری از جنگ سوم جهانی را مطرح کرد و سپس در اظهاراتی انتقادی علیه بایدن گفت: «تمام فرمانهای اجرایی افراطی و احمقانه دولت بایدن ظرف چند ساعت پس از ادای سوگند ریاستجمهوری من لغو خواهد شد». او در بخش دیگری از سخنرانی خود اعلام کرد: «اقدامات مرتبط با امنیت مرزی که من در جریان خطابه مراسم تحلیفم به آنها اشاره خواهم کرد، در زمره تهاجمیترین اقدامات و سیاستها جهت بازگرداندن امنیت به مرزهای مان است که در جهان بیسابقه خواهد بود». برخی منابع آگاه به رویترز عنوان کردهاند او در نخستین روز آغاز به کار خود بیش از 200 فرمان اجرایی امضا میکند.
***
نماینده دموکرات: ترامپ متجاوز و فاشیست استژ
روز گذشته ساعاتی قبل از مراسم تحلیف ترامپ، یکی از شاخصترین قانونگذاران حزب دموکرات، او را متجاوز و فاشیست خواند.
خانم الکساندریا اوکازیو کورتز، عضو خانه نمایندگان کنگره از حوزه انتخابیه نیویورک در ویدئویی اینستاگرامی به طور مستقیم به اتهامات جنسی مطرح شده علیه ترامپ اشاره کرد. او با اعلام اینکه در مراسم تحلیف رئیسجمهور جدید شرکت نمیکند، گفت: «همه خبرنگاران میگویند خانم نماینده کنگره آیا در تحلیف شرکت میکنی؟ خانم نماینده کنگره آیا در تحلیف شرکت میکنی؟ آیا در تحلیف حاضر میشوی؟ بگذارید رُک بگویم که من برای متجاوزان جشن نمیگیرم، در نتیجه به تحلیف نمیروم».
این قانونگذار سیاستمدار دموکرات همشهری ترامپ همچنین اعلام کرد: «ما در آستانه یک دولت استبدادی هستیم. این [دولت] به فاشیسم قرن بیستویکم شباهت دارد».
ارسال به دوستان
چرا حماس حذفشدنی نیست؟!
نسل تازه مقاومت
خوانشی بر یادداشت اخیر کالین کلارک، مدیر بخش تحقیقات اندیشکده امنیتی سوفان
سلمان مالکی: مارک دوبوویتز که از حامیان دوآتشه صهیونیسم است و در اندیشکده دفاع از دموکراسیها پیوسته طرح و برنامه بر ضدمقاومت تدوین و تالیف میکند، توافق غزه را معاملهای غم انگیز (tragic)، دردناک (painful)، وحشتناک (horrible) و البته ضروری (necessary) توصیف کرد. آری! توافق با حماس برای رژیم صهیونیستی اجتنابناپذیر بود، چرا که از یک سو، رژیم صهیونیستی دیگر توان ادامه تجاوزات خود را نداشت و از سوی دیگر، خزانه ایالات متحده قادر به تأمین بودجه هنگفت برای لجستیک و مهمات این رژیم نبود. آتشسوزیهای گسترده در لسآنجلس و کالیفرنیا، با خسارتی نزدیک به ۱۵۰ میلیارد دلار، هر دولتی را در آمریکا برای تداوم حمایت مالی و تجهیزاتی جنگ نابرابر رژیم، تحت فشار و کمبود قرار میدهد.
از همین رو، این توافق بر خلاف آنچه رسانهها کوشیدند جلوه دهند، نه حاصل فشارهای ترامپ بود و نه حاصل دستاوردسازی بایدن در آستانه ترک کاخ سفید، بلکه حاصل مقاومت جانانه رزمندگان حماس، حزبالله و انصارالله یمن بود که ادامه جنگ را برای دشمن تا دندان مسلح صهیونیست و حامی اصلی آن آمریکا ناممکن کرد؛ دشمنی که بشدت خسته و درمانده شده بود و خود را در دستیابی به اهدافش در جنگ با حماس ناتوان میدید.
ست فرانتسمن که وی نیز همکار دوبوویتز در همان اندیشکده دفاع از دموکراسیهاست، 18 دی ماه جاری در نشنال اینترست نوشت: «جنگ در غزه چالش بزرگی محسوب میشود، چون شواهد و قرائن حکایت از آن دارد که حماس همچنان به جذب نیرو ادامه میدهد و مساحت گستردهای را هم در کنترل خود دارد. با اینکه جنگ غزه به شدت سال قبل نیست اما ارتش اسرائیل هر هفته متحمل خسارتها و تلفات سنگینی میشود. 6 ژانویه یکی از فرماندهان گردان 932 از لشکر ناحال در درگیریهای شمال غزه کشته شد. همچنین تعداد دیگری از نظامیان آن کشته شدند. این در حالی است که شهروندان عادی غزه هم همچنان در گرداب خشونت و خون گرفتارند و اغلب شهروندان غزه آواره شدهاند. امروز به نظر میرسد اهداف اسرائیل درباره نابودی حماس، در مقایسه با اکتبر 2023 تغییر کرده است. امروز پس از گذشت 16 ماه از جنگ، هیچ گزینهای برای جایگزینی حماس در اداره غزه وجود ندارد و این جنبش همچنان کنترل همه مناطقی را که شهروندان غزه در آنها حضور دارند، به دست دارد».
کالین کلارک، مدیر بخش تحقیقات اندیشکده امنیتی سوفان، مستقر در نیویورک در 23 دیماه جاری در لسآنجلس تایمز به واکاوی دلایل بقا و پایداری مقاومت در فلسطین و نوار غزه میپردازد و نشان میدهد چگونه ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فکری موجب میشوند گروههایی نظیر حماس بتوانند بهرغم تلفات نظامی و فشارهای گسترده، همچنان به حیات خود ادامه دهند. کلارک مینویسد: نخست باید به این نکته توجه کرد که ارزیابی مقاومت در نوار غزه و به طور کلی در فلسطین، بدون در نظر گرفتن سیر تاریخی درگیری عربی - اسرائیلی و وضعیت کلی منطقه امکانپذیر نیست. از آغاز اشغال سرزمینهای فلسطینی در سال ۱۹۴۸ تا امروز، رویارویی بین اسرائیل و نیروهای مقاومت شکلی زنجیرهوار و ممتد داشته است. بارها تلاش شده با اعمال قدرت نظامی سنگین، این گروهها از صحنه سیاسی حذف یا حتی منحل شوند اما هرگز این تلاشها به موفقیت نهایی نینجامیده است، چرا که ساختار اجتماعی مقاومت در میان مردم فلسطین به مراتب وسیعتر و عمیقتر از آن است که تنها با اتکا به ابزار نظامی قابلیت حذف داشته باشد.
کلارک در تشریح این پدیده، بر ویژگیهای اجتماعی و محلی حماس و حزبالله تأکید میکند. به گفته وی، این گروهها فقط تشکلهای نظامی نیستند، بلکه در بافت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ملتهایشان تنیده شدهاند. برای مثال، حماس در نوار غزه بخشی از نظام توزیع خدمات اجتماعی، آموزشی و بهداشتی را بر عهده دارد و پیوستگی ایدئولوژیک و هویتیاش با جامعه فلسطینی، به آن امکان میدهد در برابر حملات و تحریمهای خارجی تاب آورد. همین پیوند محکم با تودههای مردمی است که موجب میشود حملات نظامی به رهبران یا کادرهای اصلی حماس، نهتنها از همراهی مردم با این گروه نمیکاهد، بلکه گاه سبب افزایش انگیزههای مبارزاتی و ایجاد خشم عمومی نسبت به تلفات غیرنظامیان میشود. این روند، همانگونه که کلارک نیز میگوید، به شکل ناخواستهای موتور جذب نیرو برای سازمانهای مقاومت را فعال نگه میدارد. کلارک در ادامه، تفاوت حماس و حزبالله با گروههای فراملیتی نظیر داعش و القاعده را بیان میکند. به نظر او، حماس و حزبالله را باید به عنوان سازمانهای شورشی (مفهومی که ما آن را مقاومت مینامیم) تفسیر کرد، نه گروههای صرفا تروریستی فراملیتی. این تمایز مفهومی از آن رو مهم است که تروریسم را میتوان یک تاکتیک دانست، در حالی که شورش (مقاومت)، یک راهبرد بلندمدت برای کسب قدرت یا به چالش کشیدن یک حکومت است. گروههای شورشی با بهرهگیری از عناصر محلی، پایگاه اجتماعی گستردهتری دارند، لذا کشتار رهبران آنها به تنهایی از حرکت این گروهها جلوگیری نمیکند، چرا که بلافاصله نیروی تازهنفس از دل همان جوامع محلی سر برمیآورد. این در حالی است که گروههایی چون داعش و القاعده با اتکای اصلی به نیروهای خارجی و آرمانی فراملی همواره نیازمند انتقال گسترده نیرو از خارج بودهاند و به همین دلیل، در صورت قطع این شریان، در نواحی بومی بهسرعت تضعیف میشوند. اهمیت این مساله زمانی بیشتر نمایان میشود که توجه کنیم فضای غزه بهرغم تراکم جمعیتی بالا و خسارات سنگین زیرساختی، همچنان در پی هر حمله نظامی اسرائیل، بخش قابل توجهی از مردم را به سمت گزینههای مقاومت سوق میدهد. در همین راستا، کلارک از قول یاکوف پری، رئیس پیشین شینبت، یادآوری میکند پس از حملات شدید اسرائیل و تلفات فراوان، «۴ یا ۵ سال دیگر با فرزندان آنها خواهیم جنگید». همین جمله نشان میدهد چرخه خشونت دائماً نیروهای جدیدی را به ایده مقاومت فرا میخواند. این فرآیند رادیکالشدن که نتیجه مستقیم استفاده بیش از حد از قوه قهریه علیه غیرنظامیان است، در نهایت منجر به شکلگیری نسلی تازه از مبارزان میشود که شاید از حیث توان نظامی در ابتدا ضعیف باشند اما دارای انگیزه بالای ایدئولوژیک هستند.
از سوی دیگر، حزبالله در لبنان نیز عملکرد مشابهی دارد. این گروه، پیوند عمیقی با جامعه شیعیان جنوب لبنان برقرار کرده و با ارائه خدمات گوناگون بهداشتی، آموزشی، رفاهی و اشتغالزایی، چنان جایگاه اجتماعیای برای خود ایجاد کرده که حملات نظامی اسرائیل هرچند ممکن است خسارات زیادی به بار آورد اما قادر به ریشهکن کردن این نفوذ در میان مردم نخواهد بود. افزون بر این، حزبالله از تجربهها و سازماندهی قوی برای بازسازی خود بهره میبرد که ریشه در جنگهای قبلی دارد، لذا تمام این شواهد و نمونهها تأیید میکند برخورد صرفا نظامی، در بهترین حالت منجر به تضعیف موقتی ولی نه حذف کامل این گروههای شورشی (مقاومت) خواهد شد.
مساله مهم دیگر در بقا و پایداری مقاومت، ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی نهفته در این جامعههاست. ایده «شهادت» و مفهوم «مقاومت» به عنوان عنصری مشروع برای دفاع از سرزمین و هویت، طی دههها از طریق ادبیات سیاسی و مذهبی، در میان بخش وسیعی از مردم جا افتاده است. کلارک یادآور میشود کشتن رهبران این سازمانها تأثیر عمدهای در تضعیف آنها ندارد. دلیل این پدیده را میتوان در شکلگیری الگوی «همبستگی جمعی» دانست که هر حمله خارجی را وسیلهای برای تقویت روایت ظلم و مقاومت تعبیر میکند. در نتیجه، آنچه بر کادرهای پیشین تحمیل میشود، شکلدهی به نسل جدید مبارزان از دل همین تفکر است. از نگاه هواداران مقاومت، تداوم مبارزه تنها راه تحقق خواستههای مشروع و تحقق حقوق تاریخی فلسطینیان است. بعد دیگر موضوع، رویکرد اسرائیل و سیاستمداران تندرو آن در قبال این بحران است. کلارک اصطلاح «چمنزنی» را که در اسرائیل برای راهکارهای ضدتروریسم به کار میرود، طعنهآمیز توصیف میکند و یادآور میشود در دور اخیر درگیریها، دولت نتانیاهو از این سطح هم فراتر رفته و به نوعی سیاست «زمین سوخته» را دنبال کرده است. ایده این است که به جای مهار نسبی حماس و حزبالله، اسرائیل بتواند آنها را «برای همیشه» از صحنه خارج کند اما همانطور که کلارک با استناد به نظر کارشناسانی مثل کیم غطاس عنوان کرده، اهدافی نظیر «نابودی کامل حماس» یا «عقب بردن حزبالله به دههها قبل» عملا دستنیافتنی به نظر میرسند. این دیدگاه حداکثری، ریشه در باور سران رژیم و حلقه افراطی آنها دارد که جنگ را نه ابزاری مدیریتشدنی، بلکه به مثابه فرصتی برای حل نهایی مساله میبینند.
به باور بسیاری از تحلیلگران، این برخورد ایدئولوژیک رژیم با مساله غزه و لبنان، چشمانداز راهحل سیاسی را از میان برداشته است. کلارک تأکید میکند در هر جنگی، ابعاد نظامی تنها بخشی از واقعیت است و بعد سیاسی نقش انکارناپذیری در تعیین سرنوشت درگیری ایفا میکند. وقتی اسرائیل بر طبل «پیروزی کامل» در غزه و لبنان میکوبد، بدون ارائه هیچ راهحل سیاسی برای حل منازعه یا کم کردن از رنج و مشکلات غیرنظامیان، عملا در حال بازتولید فضایی است که موجب افزایش حس انتقام و میل به مقاومت در نسل جوان منطقه میشود. این فرآیند مستمر، از دید کلارک همان عاملی است که بقای حماس و حزبالله را تضمین میکند. در کنار اینها، نباید فراموش کرد در فضای سیاست منطقهای خاورمیانه، بحران فلسطین از دیرباز به عنوان مسالهای حیثیتی میان کشورهای مسلمان مطرح بوده و جنبه فراملی هم دارد. با وجودی که حماس و حزبالله ریشهای بومی دارند و بیشتر متکی به نیروهای محلیاند اما کمکهای خارجی از سوی برخی دولتها یا گروهها برایشان نقش حامی دارد. این حمایت میتواند مالی، تسلیحاتی یا حتی دیپلماتیک باشد. مادامی که راهحلی سیاسی و عادلانه برای مساله فلسطین یافت نشود، میل به استمرار حمایت از گروههای مقاومت در گوشه و کنار جهان اسلام وجود خواهد داشت. حتی اگر فشارهای بینالمللی قدرت مانور این حامیان خارجی را محدود کند، تجربه تاریخی نشان داده است به شکلهای گوناگون از راههای قانونی یا غیرقانونی نوعی از حمایت تداوم مییابد.
از زاویه مقابل، بخشی از جامعه اسرائیل و نخبگان آن بخوبی میدانند راهکار صرفا نظامی علیه حماس و حزبالله کارآمدی لازم را ندارد. با این حال، گرایشهای افراطی در سیاست اسرائیل (بویژه در سالهای اخیر) و رقابتهای جناحی بویژه در ائتلافهای متزلزل، باعث شده است رویکرد مصالحهآمیز یا دیپلماتیک به حاشیه رانده شود. تبلیغات دولتی مبنی بر «امنیت مطلق» در برابر فلسطینیان که از طریق «نابودی حماس» قابل تحقق است، در کوتاهمدت شاید بخشی از جامعه اسرائیل را قانع کند ولی در بلندمدت به چرخهای تمامنشدنی از جنگ و بازسازی مقاومت منجر شده است.
در نهایت، همانطور که از تحلیلهای کلارک و دیگر صاحبنظران برمیآید، اگر رویکردهای سیاسی، دیپلماتیک و اجتماعی در کنار تلاشهای امنیتی قرار نگیرند، حملات اسرائیل نهتنها پایانبخش حضور حماس در غزه نخواهند بود، بلکه به واسطه سرکوب و تلفات گسترده غیرنظامیان، عناصر شورش را بازتولید خواهد کرد. فلسطینیها که در طول دههها درگیری، شاهد ویرانی خانهها و قتلعام هموطنانشان بودهاند، با هر حمله جدید اسرائیل احساس ظلم و بیعدالتی عمیقتری میکنند و این احساس، تودههای بیشتری را به سوی مقاومت میکشاند.
در پایان میتوان چنین جمعبندی کرد که در این جنگ نابرابر و وحشیانه، رژیم صهیونیستی نهتنها نتوانست به اهدافش برسد، بلکه چهره و اندک آبروی نداشته خود را نیز به حراج گذاشت و با کنار زدن نقاب از چهره کریه خود، خوی درندگیاش را به جهانیان نشان داد. اسرائیل اکنون با محاسبه هزینه و فایده این نبرد، درمییابد حماس همچنان استوار است و در واقع، خودِ رژیم است که از آغاز نبرد روز به روز تضعیف شده است. بیشک، با پایان درگیری، ابعاد و پیامدهای این شکست برای رژیم آشکارتر خواهد شد. مقاومت ماندنی است و تا نابودی این غده سرطانی به مبارزه و جهاد خود ادامه خواهد داد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|