|
چالشهای کاراته ایران؛ از تغییرات مدیریتی تا مسیر موفقیت در رقابتهای آسیایی
افت کاراته ایران در لیگ جهانی پاریس
محمد بایرامی: رقابتهای کاراته وان پاریس نخستین میدان جدی برای سرپرست جدید فدراسیون کاراته ایران بود که نتایج قابل قبولی نداشت. پس از نایبقهرمانی در جام جهانی، کاراته ایران با استعفای سیدشهرام هروی شوکه شد. هروی که احساس میکرد تلاشهایی برای حذف او در جریان است، خود ابتکار عمل را به دست گرفت و کنارهگیری کرد.
با این حال، فدراسیون به جای تمرکز بر آمادهسازی تیم ملی برای مسابقات مهمی مانند قهرمانی آسیا و لیگهای جهانی، درگیر تغییرات مدیریتی شد. این حواشی مدیریتی باعث شد روند آمادهسازی تیم ملی تحتالشعاع قرار گیرد.
* تصمیمات دقیقه نودی و تأثیر آن بر نتایج تیم ملی
یکی از تصمیمات بحثبرانگیز انتصاب مازیار فریدخمامی به عنوان رئیس سازمان تیمهای ملی تنها چند روز قبل از اعزام به پاریس بود. از سوی دیگر، سیدشهرام هروی نیز در شب اعزام تیم ملی به عنوان سرمربی منصوب شد. این تغییرات لحظهآخری باعث شد تیم ملی بدون برنامهریزی و هماهنگی کافی وارد مسابقات شود که نتیجه آن در عملکرد ضعیف تیم ملی نمایان شد.
* ۹۷ روز مدیریت سردرگم در فدراسیون
سرپرست فدراسیون به جای برگزاری مجمع انتخاباتی، وقت خود را صرف تغییرات گسترده در ساختار مدیریتی کرد. این تغییرات که برای بسیاری از اهالی کاراته غیرمنتظره بود، به جای حل مشکلات اصلی، تمرکز تیم ملی را به هم زد. با توجه به اینکه سرپرست فدراسیون طبق قوانین نمیتواند در انتخابات شرکت کند، بهتر بود ابتدا اردوهای تیم ملی را تشکیل داده و شرایط را برای حضور در مسابقات بینالمللی آماده میکرد.
* لزوم بازنگری در ترکیب تیم ملی و کادر فنی
شهرام هروی که دوباره مسؤولیت تیم ملی را برعهده گرفته، میداند با ترکیب فعلی کاراتهکاها دستیابی به موفقیت دشوار خواهد بود، بنابراین نیاز به یک تغییر اساسی در ترکیب تیم ملی و همچنین بازنگری در کادر فنی احساس میشود. برای موفقیت، باید هدفگذاری مشخصی انجام و برنامهای برای شناسایی و پرورش استعدادهای جدید تدوین شود.
* حضور مداوم در رقابتهای بینالمللی؛ راهی برای آیندهسازی
بازگشت کاراتهکاهای ایرانی به لیگهای جهانی یک فرصت ارزشمند است اما این حضور باید تداوم داشته باشد. برای آنکه تیم ملی کاراته در آینده رقابتپذیرتر شود، باید جوانان مستعد به مسابقات معتبر اعزام شوند تا تجربه کسب کرده و خود را برای میدانهای بزرگ آماده کنند.
* برگزاری انتخابی تیم ملی برای همه کاراتهکاها
یکی از تصمیمات مثبت فدراسیون، برگزاری رقابتهای انتخابی تیم ملی برای همه مدعیان است. این تصمیم مانع ورود کاراتهکاها بر اساس روابط و رانت خواهد شد. تمام ورزشکاران، بدون در نظر گرفتن نام و عنوان، باید در انتخابی تیم ملی مبارزه کنند. همچنین باید فرآیندی مشخص برای انتخاب نهایی ملیپوشان تدوین شود تا شفافیت بیشتری در روند انتخاب ایجاد شود.
* شفافسازی فرآیند انتخاب اعضای تیم ملی
برای جلوگیری از ابهامات، فدراسیون باید یک سیستم شفاف برای انتخاب اعضای تیم ملی طراحی کند. یکی از راهکارهای پیشنهادی، اعزام نفرات برتر مسابقات انتخابی کشور به رقابتهای معتبر مانند کاراته وان است. این اقدام میتواند محک مناسبی برای سنجش آمادگی و شایستگی ملیپوشان باشد.
* لزوم تغییر در سیستم برگزاری لیگ کاراته
ساختار فعلی سوپرلیگ کاراته، به دلیل تأخیرهای طولانی و اجرای سنتی، کارایی لازم را ندارد. اگر لیگ نتواند در خدمت تیم ملی باشد، برگزاری آن بیفایده خواهد بود. فدراسیون باید ساختار لیگ را اصلاح کرده و آن را به بستری برای تقویت تیم ملی تبدیل کند.
* مدیریت فدراسیون؛ عامل تعیینکننده در موفقیت تیم ملی
در سالهای گذشته، کاراته ایران در بازیهای آسیایی حضوری قدرتمند داشته است اما برای حفظ این جایگاه، ابتدا باید تکلیف مدیریت فدراسیون مشخص شود. سپس یک برنامه مدون و اصولی برای حضور موفق در مسابقات آینده، بویژه قهرمانی آسیا در ناگویا تدوین شود. بدون یک مدیریت باثبات و برنامهریزی اصولی، تیم ملی کاراته ایران نمیتواند به جایگاه شایسته خود بازگردد.
* جمعبندی
کاراته ایران در حال عبور از یک دوره حساس مدیریتی و فنی است. تغییرات گسترده در فدراسیون، تصمیمات غیرمنتظره، عدم برنامهریزی برای آمادهسازی تیم ملی و نبود شفافیت در انتخاب ملیپوشان، چالشهایی جدی برای این رشته ورزشی ایجاد کرده است. برای بازگشت به دوران اوج، باید:
1- مدیریت فدراسیون تثبیت شود تا تیم ملی دچار حواشی مدیریتی نشود.
2- انتخابی تیم ملی بهصورت عادلانه برگزار شود تا بهترینها بدون تبعیض به تیم ملی راه پیدا کنند.
3- لیگ کاراته بهروزرسانی شود تا بهعنوان یک پلتفرم برای کشف و پرورش استعدادها عمل کند.
4- برنامهریزی اصولی برای حضور مستمر در مسابقات بینالمللی انجام شود تا کاراته ایران در سطح جهانی رقابتپذیر باقی بماند.
اگر این اقدامات به درستی اجرا شود، میتوان امید داشت کاراته ایران بار دیگر به یکی از قدرتهای برتر آسیا و جهان تبدیل شود.
ارسال به دوستان
استقلال - الشرطه؛ آبیها در جستوجوی راه نجات از توفان
پیروزی با رمز آزادی
زهره فلاحزاده: استقلال امروز، همان استقلال همیشه نیست. تیمی که روزگاری سایهاش هم در آسیا هراس میانداخت، حالا در مسیری پرپیچوخم افتاده؛ مسیری که 3 سرمربی را در 6 هفته بلعیده است! اما فوتبال، مثل زندگی، بالا و پایین دارد. حالا آبیهای تهران باید در ورزشگاه آزادی، با نگاهی پر از امید و چشمانی خسته، به مصاف تیم الشرطه عراق بروند. دوشنبه ساعت ۱۹:۳۰، دوباره ورزشگاه آزادی منتظر نفسهای داغ تماشاگرانی است که عاشقانه تیمشان را دوست دارند.
* تلاطم نیمکت استقلال؛ از نکونام تا موسیمانه و بازگشت به سهراب
داستان این فصل استقلال مثل یک فیلمنامه پرفراز و نشیب است. جواد نکونام آمد، با یک پیروزی قاطع برابر الغرافه در ورزشگاه شهدای شهر قدس امیدها را زنده کرد اما به سرعت، در برابر السد شکست خورد و رفت. بعد نوبت به سهراب بختیاریزاده رسید، کسی که خودش هم نمیدانست در این هیاهو چقدر دوام میآورد. او در مصاف با النصر و کریستیانو رونالدو تیم را هدایت کرد، تیمی که با برنامه بازی کرد اما یک بر صفر شکست خورد.
پیتسو موسیمانه، مربی پرادعای آفریقای جنوبی آمد تا اوضاع را تغییر دهد اما ۳ بازی و ۲ نتیجه متفاوت داشت: باخت 3 بر صفر به الهلال، تساوی بدون گل برابر پاختاکور و در نهایت، تساوی 2-2 مقابل الاهلی عربستان صدرنشین. همین بازی با الاهلی کافی بود تا برخی هیجانزده و خواستار تمدید ۳ ساله قرارداد با وی شوند! اما موسیمانه رفت، همراه با ارتشی از دستیاران خارجی و استقلال ماند و دوباره سهراب!
* سهراب و یک جنگ نابرابر با سرنوشت
بختیاریزاده خودش هم میداند نیمکت استقلال بیشتر از آنکه برای او باشد، یک صندلی داغ است که هر لحظه ممکن است فرد دیگری روی آن بنشیند. خودش صادقانه گفت در استقلال حتی حاضر است جاروکشی کند! اما فعلاً این اوست که باید تیم را جمع کند، روحیه بدهد و استقلال را از بحرانی که در آن گرفتار شده، بیرون بکشد.
برد مقابل استقلال خوزستان شاید کمی از فشارها را کم کرده باشد اما بازی برابر الشرطه چیز دیگری است. این مسابقه نهتنها یک نبرد برای ۳ امتیاز، بلکه جنگی برای بازگرداندن امید است. ورزشگاه آزادی، هوادارانی که بیوقفه تشویق میکنند و تیمی که اگر بخواهد، میتواند… همه اینها کنار هم یعنی استقلال فرصت دارد، فقط باید از آن استفاده کند.
* جدول، امتیازها و شانس صعود
استقلال با ۵ امتیاز در رده هشتم جدول لیگ نخبگان آسیا ایستاده است. برد برابر الشرطه میتواند آنها را موقتاً به رده ششم برساند، البته به شرطی که بازی العین - الریان برنده نداشته باشد. اما حریفشان، الشرطه عراق، تیمی است که قعر جدول را اشغال کرده. آنها با ۴ گلزده ضعیفترین خط حمله را دارند و با دریافت ۱۶ گل، بدترین خط دفاع را نیز از آن خود کردهاند. اگر استقلال میخواهد در آسیا بماند، باید برابر این تیم بدون تردید پیروز شود. فرصت چنین بازیهایی هر روز پیش نمیآید.
* آسیا؛ تخصص استقلال؟
هواداران استقلال همیشه میگویند: «آسیا تخصص ماست!» اما این شعار زمانی ارزش دارد که در زمین اثبات شود. پرسپولیس همین چند هفته پیش الشرطه را ۲ بر یک شکست داد. حالا نوبت استقلال است.
این مسابقه فقط ۳ امتیاز ساده نیست. این بازی میتواند مرهمی باشد بر زخمهای یک فصل سخت. پیروزی در آزادی یعنی امید دوباره، یعنی بازگشت اعتماد به نفس، یعنی قدمی محکم برای عبور از بحران. استقلالیها باید نشان دهند هنوز تیمی هستند که آسیا را میشناسند؛ هنوز میتوانند دست به کارهای بزرگ بزنند. امشب، همه چیز در آزادی مشخص میشود. آیا آبیها میتوانند از بحران عبور کنند؟ آیا استقلال دوباره همان تیمی میشود که آسیا را میترساند؟ پاسخ این سوالها در ۹۰ دقیقه بازی با الشرطه نهفته است.
***
استقلال پیشدستی کرد؛ شکایت به فیفا، قبل از موسیمانه!
قصه این روزهای استقلال و موسیمانه چیزی شبیه یک شطرنج حقوقی است؛ هر طرف میخواهد قبل از حریف، مهرهای را در جای درست بگذارد. هنوز جوهر فسخ قرارداد سرمربی آفریقایی خشک نشده که مدیران استقلال زودتر از وی، چمدان مستندات را بستند و مستقیم راهی کمیته انضباطی فیفا شدند. این بار دیگر قرار نیست مثل گذشته استقلال قربانی یک شکایت حقوقی شود و بعد از ماهها دوندگی، مجبور به پرداخت غرامتی سنگین باشد. چند روز بود شایعاتی از اطراف کمپ آبیها به گوش میرسید؛ زمزمههایی درباره شکایت قریبالوقوع پیتسو موسیمانه برای دریافت تمام مبلغ قراردادش؛ موضوعی که استقلال را در خطر یک محکومیت دیگر قرار میداد اما گویا این بار، مدیران استقلال تصمیم گرفتهاند قبل از اینکه حریف نخستین ضربه را بزند، خودشان دست به کار شوند. شنیدهها حاکی از آن است که طی 3-2 روز گذشته، اتاق جلسات باشگاه استقلال شبیه یک دادگاه شده؛ پروندهها باز شده، اسناد روی میز ریخته شده و وکلای باشگاه در حال بررسی تمام مدارک لازم برای دفاع در این پرونده هستند. استقلالیها ادعا میکنند طی این مدت، تمام پرداختیهایشان را با در نظر گرفتن تحریمها انجام دادهاند و هیچ کوتاهیای در واریز مطالبات موسیمانه نشده است. باشگاه در این مدت، اسناد پرداختیها، مکاتبات مربوط به محدودیتهای بانکی، نامههای رسمی ارسالشده به موسیمانه و حتی مدرک واریز مبلغ قرارداد بلافاصله بعد از فسخ یکطرفه قرارداد را جمعآوری کرده و قصد دارد با اتکا به این مستندات، خود را از محکومیت احتمالی نجات دهد. استقلالیها باور دارند از نظر حقوقی، راه فراری دارند و در این بازی میتوانند برگ برنده را در اختیار بگیرند. حالا همه چیز به کمیته انضباطی فیفا و واکنش موسیمانه بستگی دارد. آیا این شکایت پیشگیرانه استقلال را از یک پرونده مالی دیگر نجات میدهد؟ یا سرمربی آفریقایی با یک حرکت حسابشده، بازی را به نفع خودش برمیگرداند؟ سرنوشت این پرونده، مثل یک دوئل حقوقی جذاب میتواند تأثیر زیادی بر وضعیت مالی و اعتباری باشگاه استقلال داشته باشد. حال باید دید این حرکت تهاجمی باشگاه جواب میدهد یا در نهایت، یک پرونده حقوقی دیگر به لیست دردسرهای استقلال اضافه خواهد شد.
ارسال به دوستان
پرسپولیس، زخمی و بیستاره مقابل کهکشانیهای الهلال
ریاضت در ریاض
مهدی مرسلی: ریاض، زمین سختی است که هیچکس به نفع تو سوت نمیزند. در فوتبال آسیا، همیشه یک تیم هست که بقیه باید در مقابلش زانو بزنند؛ تیمی که هر سال به قهرمانی فکر میکند و با جیبهایی پر از دلار، ستارههای فوتبال اروپا را به قاره کهن میکشاند. نام این تیم، الهلال است. پرسپولیس اما در این سفر، با واقعیت سختی روبهرو شده. این فقط یک بازی فوتبال نیست، یک جنگ نابرابر است؛ نبرد تیمی که به سختی نفس میکشد، مقابل تیمی که از ستارهها در حال انفجار است.
روز جمعه، الهلال و پرسپولیس همزمان در لیگهای داخلیشان بازی کردند. یکی، در عربستان، الاخدود را مثل یک شیر گرسنه بلعید و دیگری، در اهواز، زیر ضرباهنگ حملات سنگین فولاد، تنها یک امتیاز دشت کرد. یکی برای قهرمانی در عربستان میجنگد، دیگری برای زنده ماندن در کورس ایران. همین چند جمله، کافی است تا تصویر بزرگی از تفاوت ۲ تیم ترسیم شود.
* کاروان زخمی سرخ در دل عربستان
پرسپولیس اما خیلی زود راهی ریاض شد. شاید برای عادت کردن به زمین، هوا و فضایی که انگار هیچوقت به نفع تیمهای ایرانی نبوده است. اما یک تفاوت بزرگ بین این ۲ تیم وجود دارد که حتی زودتر رسیدن به عربستان هم نمیتواند آن را جبران کند: الهلال هنوز همان تیمی است که همه را در هم میکوبد ولی پرسپولیس یک تیم زخمی است که برای دویدن در این میدان، نفسش بند آمده.
* ۵ غایب و یک دنیا نگرانی برای کارتال
فهرست مصدومان پرسپولیس، کابوسی است که هر شب گاریدو را از خواب میپراند اما حالا این کابوس روی دوش اسماعیل کارتال افتاده است. ۳ بازیکن کلیدی پرسپولیس اصلا سوار هواپیما نشدند: وحید امیری، اوستون اورونوف و میلاد سرلک. ۲ بازیکن دیگر، ایوب عملود و امید عالیشاه، اگرچه با تیم راهی عربستان شدهاند اما هیچکس نمیداند آیا میتوانند مقابل الهلال به زمین بروند یا نه. از آن سو، در اردوی الهلال هم نام چند مصدوم شنیده میشود اما تفاوت بزرگ اینجاست که نبود این بازیکنان، ضربهای به این تیم نمیزند. علی البلیهی، همان مدافع مغرور و سرسخت، شاید این بازی را از دست بدهد اما در دفاع، کنار کولیبالی یک بازیکن دیگر با همان قدرت ایستاده است. رنان لودی، مدافع چپ برزیلی، هم مصدوم است اما بازیکنی که به جای او به میدان میرود، تجربه کافی دارد و برای اینکه یک خط دفاع را حفظ کند، نیازی به فوقستاره بودن ندارد.
* میتروویچ نیست اما جای نگرانی نیست!
تنها خبر مثبتی که از اردوی الهلال به تهران رسید، غیبت میتروویچ بود؛ مهاجم صرب که در تمام بازیهای اخیر مقابل تیمهای ایرانی گل زده اما این غیبت هم بیشتر شبیه یک شوخی است. جای او را مارکوس لئوناردو پر کرده، یک گلزن برزیلی که جمعه شب ۲ گل از ۴ گل تیمش را زد و در این فصل، تنها یک گل کمتر از میتروویچ زده است.
همین لحظه، کارتال روی تختهسفیدش نقشه میکشد که چطور میتواند این خط حمله را متوقف کند اما در دلش خوب میداند هر تاکتیکی که بچیند، نیاز به سربازانی دارد که سرحال باشند، سالم باشند و بجنگند. این، همان چیزی است که پرسپولیس کمتر از همیشه دارد.
* آمار به سود الهلال زنگ خطر را به صدا درمیآورد
وقتی به آمار این فصل الهلال نگاه میکنی، نفس در سینهات حبس میشود. در ۲۵ بازی، لئوناردو ۱۹ گل زده، میتروویچ ۲۰ گل و این یعنی مدافعان پرسپولیس هرگز یک لحظه هم نمیتوانند چشم از توپ بردارند. در همین زمان، الهلال در لیگ داخلی، تقریبا هر تیمی را با اختلاف ۲ تا ۴ گل در هم کوبیده و در لیگ قهرمانان هم هیچ نشانی از ضعف نشان نداده است.
در آن سو، پرسپولیس با مصدومان زیاد، کمبود بازیکنان کلیدی و دوری از فرم ایدهآل، بیشتر از همیشه نیاز به معجزه دارد؛ معجزهای که قبلا در فوتبال ایران دیدهایم اما همیشه اتفاق نمیافتد.
* هواداران، آخرین امید برای زنده ماندن
با این حال، در هر بازی که پرسپولیس وارد زمین شده، همیشه یک چیز تغییر نکرده: هواداران. حتی اگر در عربستان، جایی که میزبان برای تیمهای ایرانی چیزی جز فضای سنگین و سکوهای پر از هواداران رقیب ندارد، این تیم همیشه امید دارد که قلبهای سرخ در تهران، انرژیشان را از راه دور هم شده، به تیم برسانند. واقعیت این است که پرسپولیس نه برای برد که برای بقا به این میدان میرود. آنها میخواهند در میان این همه مصدوم، این همه نابرابری و این همه ستاره گرانقیمت، هنوز زنده بمانند. این چیزی است که برای هر تیم ایرانیای که مقابل الهلال بازی کرده، آرزویی بزرگ بوده است.
سهشنبهشب، پرسپولیس مقابل یکی از قدرتمندترین تیمهای تاریخ آسیا قرار میگیرد.
این بازی، یک نبرد ساده نیست؛ یک جنگ نابرابر است اما جنگی که هنوز یک امید دارد: اینکه فوتبال، غیرقابلپیشبینیترین بازی دنیاست.
ارسال به دوستان
یادداشت
سوژه ایرانی و انقلاب زنده
مهرداد احمدی: بعد از انقلاب اسلامی، علم و دانشگاه در ایران به نوعی جایگاه جدیدی یافتند؛ نه تنها به مثابه عرصهای برای تولید دانش، بلکه به عنوان فضای خلق هویتهای تازه و آزاد. در این تحولات، میتوان گفت انقلاب اسلامی در ایران به نوعی مبادرت به تولید انبوه سوژههایی کرد که در دل نظام دانشگاهی و علمی نوین جا گرفتند. دانشگاهها به محلی بدل شدند که نه تنها در آنها علم تولید میشد، بلکه زیست آگاهیهای جدید نیز در آنها جریان مییافت. این تحولات، به خودی خود نمادی از یک حرکت دیالکتیکی بود؛ حرکتی که در آن، شکافهای گذشته در قالب بحرانهای سیاسی و اجتماعی بازتولید میشد اما همین بحرانها در عمق خود نشانهای از تکامل و پیشرفت بود.
* تولد سوژههای دانشگاهی
قبل از انقلاب اسلامی، دانشگاهها در ایران بیشتر در اختیار نخبگان بویژه طبقهای خاص از روشنفکران و متفکران غربگرا بودند. دانشگاههای آن دوران، به معنای واقعی کلمه، مراکز فرهنگی و علمی وارداتی بودند که نمیتوانستند از نظر هویتی، با سرنوشت واقعی مردم ایران همراستا باشند اما پس از انقلاب، دانشگاهها بتدریج به محلی برای تولید سوژههای جدید بدل شدند؛ سوژههایی که در جستوجوی معنا، هویت و جایگاه خود در دنیای پس از انقلاب بودند. این تغییر در ذات و کارکرد دانشگاه، به نوعی فرآیند «ظهور آگاهی» بود؛ آگاهیای که پیش از انقلاب در بسیاری از افراد و نهادها وجود نداشت. انقلاب اسلامی به دانشگاهها یک اهرم نوین داد: قدرت خودآگاهی و مسؤولیت در برابر جامعه. در این فضا بود که دانشجویان، اساتید و پژوهشگران بتدریج تبدیل به سوژههایی شدند که خود را در این حرکت دیالکتیکی بازمییافتند. آنها نه تنها به دنبال یادگیری و تولید علم بودند، بلکه در این فرآیند به درک تازهای از هویت جمعی و فردی خود دست یافتند. این گسترش علم و دانشگاه در جامعه، در واقع فرآیند بازسازی هویتی بود که با نگاه به گذشته اما با تأکید بر نیازهای زمانه، در حال شکلگیری بود. به عبارت دیگر، دانشگاهها به محلی برای پرورش اندیشههای جدید بدل شدند که از دل آنها سوژههایی برمیخاستند که میتوانستند از زوایای مختلف به چالشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی پاسخ دهند.
* بحرانها به مثابه نشانههایی از تکامل
اما این فرآیند رشد و تحول در دانشگاهها بدون چالش و بحران نبود. همان زمانی که دانشگاهها در حال گسترش و تولید سوژههای جدید بودند، جامعه ایران با بحرانهای سیاسی و اجتماعی مختلفی روبهرو شد. این بحرانها که در ابتدا به نظر میرسید به عنوان تهدیدی برای نظم اجتماعی و سیاسی کشور مطرح باشند، در واقع نشانههایی از حرکت به سوی تکامل بودند، چرا که این بحرانها، همانطور که در تاریخ بشر دیدهایم، میتوانند نقاط عطفی در فرآیند رشد و بلوغ یک جامعه باشند. در نگاه دیالکتیکی، بحرانهای اجتماعی و سیاسی نه تهدید، بلکه فرصتی برای رشد و تحول به حساب میآیند. در این معنا، بحرانها به منزله نوعی تنش و تضاد میان نیروهای قدیم و جدید هستند که در نتیجه آن، یک ترکیب جدید شکل میگیرد. انقلاب اسلامی به طور مستقیم این تضادها را در جامعه به نمایش گذاشت و با ایجاد فضایی که در آن آزادیهای فردی و جمعی مطرح بود، نشان داد این بحرانها در واقع بخشی از فرآیند شکوفایی جامعه ایرانیاند. این بحرانها نه تنها به چالشهای سیاسی دامن میزدند، بلکه به طور غیرمستقیم نقش مهمی در شکلدهی به هویت سوژههای دانشگاهی ایفا میکردند. جوانان و دانشجویان ایرانی که به نوعی در این بحرانها گرفتار شده بودند، در جستوجوی راهحل و معنا بودند. این جستوجو، به آنها این فرصت را میداد که درک بهتری از خود و از جهانی که در آن زندگی میکنند، پیدا کنند.
به همین ترتیب، در مسیر انقلاب اسلامی، علم و دانشگاه تبدیل به عرصهای شدند که آزادی را به معنای حقیقی آن، یعنی آزادی از قید و بندهای کهنه و غیرضروری، تجربه میکردند. این آزادی نه تنها به معنای رهایی از استبداد سیاسی بود، بلکه به معنای رهایی از ساختارهای فکری و علمی که تحت تأثیر استعمار و سلطه خارجی بودند نیز محسوب میشد. دانشگاهها در این دوران نه تنها به تولید علم میپرداختند، بلکه به نوعی به تربیت سوژههایی در حوزههای مختلف فرهنگی و اجتماعی پرداختند که آزادانه میاندیشند و در برابر معضلات اجتماعی و سیاسی موضع میگیرند. در این میان، بحرانهای سیاسی بویژه در سالهای بعد از انقلاب، خود به نوعی بخشی از فرآیند آزادسازی بودند. آزادیای که انقلاب اسلامی در ایران آغاز کرده بود، هیچگاه از مسیر سادهای نگذشت، بلکه همواره با چالشهای سیاسی و اجتماعی همراه بود اما این چالشها خود به نوعی گواهی بر صحت و ضرورت حرکت انفلاب اسلامی به سمت آزادی و خودآگاهی بودند. جامعهای که در آن تضادها و بحرانها به چشم میخورند، جامعهای است که در حال مبارزه برای دستیابی به آزادی است و این مبارزه، گاه از دل همین بحرانها بیرون میآید.
* انقلاب اسلامی و شکافهای اجتماعی؛ بحران به عنوان نشانهای از تکامل
گسترش علم و دانشگاه در جمهوری اسلامی ایران که پیشتر به آن اشاره شد، به عنوان یکی از ثمرات انقلاب اسلامی، به خودی خود تأثیرات عمیقی در تغییر شکل جامعه ایرانی داشت اما در این مسیر، یکی از مسائلی که به طور مداوم در دل تحولات پس از انقلاب خود را نمایان کرد، بحرانهای سیاسی و اجتماعی بود. این بحرانها که در نگاه اول شاید به نظر برسد در تضاد با فرآیند آزادسازی و تکامل جامعهاند، در واقع خود بخشی از این تکامل دیالکتیکی محسوب میشوند.
هرچند به طور آشکار میتوان به این بحرانها به عنوان چالشهای پیش روی انقلاب و حرکت جامعه نگریست اما در سطحی عمیقتر، این بحرانها خود زمینهساز بروز آگاهیهای جدید و شکلگیری هویتهای اجتماعی و سیاسی تازهای هستند که میتوانند در نهایت به تحولی اساسی در ساختارهای اجتماعی منتهی شوند. این بحرانها نه تنها در سطح سیاسی، بلکه در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و حتی علمی نیز به ظهور رسیدند و در این میان دانشگاهها، به ویژه از دهه ۱۹۸۰ به بعد، نقش مهمی در ایجاد بسترهای لازم برای درک این بحرانها ایفا کردند. در این فضای پرتنش، دانشگاهها به محلی تبدیل شدند که در آنجا افراد و گروههای مختلف در مواجهه با بحرانها و چالشهای مختلف اجتماعی و سیاسی، به تحلیل و بازبینی هویت خود و جامعهشان پرداختند و از دل این فرآیند، سوژههایی جدید به وجود آمدند. این سوژهها که همواره در تقابل با وضعیت موجود به دنبال تعریف دوباره خود و جامعه بودند، در همین بحرانها به نوعی به درک تازهای از آزادی و نقش خود در نظام اجتماعی رسیدند. از این منظر، بحرانهای موجود در جامعه ایران نه تنها به معنای تهدید و آشوب نبودند، بلکه نشانگر تلاشی مستمر برای یافتن تعادل و تجدید ساختار در فضای اجتماعی و سیاسی بودند. در همین فضا بود که دانشگاهها به عنوان یکی از محورهای اصلی تولید فکر و آگاهی در جامعه، نه تنها علم را گسترش میدادند، بلکه به کانونهایی تبدیل شدند که در آن افراد به جستوجو و نقد وضعیت خود میپرداختند و به گونهای خود را از قید و بندهای سنتی و استبدادی رها میکردند.
* نقش دانشگاهها در آزادسازی فکری و اجتماعی
در ایران پس از انقلاب اسلامی، دانشگاهها نقشی محوری در آزادسازی فکری و اجتماعی ایفا کردند. این امر، برخلاف آنچه که ممکن است از یک نگاه سطحی به نظر برسد، به معنای ایجاد فضایی برای آزاداندیشی و تقابل با سیستمهای فکری قدیمی و استبدادی بود که پیش از انقلاب حاکمیت داشتند. دانشگاهها در جمهوری اسلامی به کانونهایی برای نقد و تولید علم تبدیل شدند که در آن دانشجویان و اساتید به تحلیل مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میپرداختند و در تلاش بودند درک بهتری از جامعه خود پیدا کنند. این امر در واقع گواهی بر حرکتی دیالکتیکی است که در آن 2 نیروی متضاد، یعنی گذشته و آینده، در تقابل با یکدیگر قرار دارند. در این تضاد و تنش، نه تنها علم و آگاهی توسعه مییابد، بلکه افراد و گروههای مختلف به نوعی درک عمیقتری از خود و از جایی که در آن زندگی میکنند، پیدا میکنند. در این میان، دانشگاهها به محلی تبدیل شدند که تضادها و بحرانها به عرصههایی برای تولید اندیشه و تحلیل مسائل اجتماعی بدل میشدند. در این فرآیند، علم دیگر تنها در قالب یک ابزار فنی و تخصصی دیده نمیشد، بلکه به عرصهای برای فهم عمق مسائل اجتماعی، فرهنگی و فلسفی تبدیل شد. علم در دانشگاههای ایران پس از انقلاب، به ابزاری برای نگریستن به خود و جامعه، برای ایجاد آگاهی جمعی و برای فهم رابطه انسان با جهان پیرامون تبدیل شد. این وضعیت خود میتواند نمود بارزی از حرکتی دیالکتیکی باشد که در آن علم به عنوان یک پدیده انسانی و اجتماعی از سادگی و کلیشههای گذشته عبور کرده و به فرآیند پیچیدهای از تولید اندیشه و خودآگاهی تبدیل میشود.
در طول تاریخ، جوامع مختلف همواره در مواجهه با بحرانهای سیاسی و اجتماعی، به نحوی به سوی بازتعریف و بازسازی خود پیش رفتهاند. ایران پس از انقلاب اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نبود. بحرانها که در نگاه اول ممکن است نشانهای از بیثباتی و آشفتگی به نظر برسند، در واقع جزئی از فرآیند تحولی بودند که در نهایت به شکلدهی به یک نظم اجتماعی جدید و جامعهای آزادتر و آگاهتر از گذشته کمک کردند. در واقع، این بحرانها از آن جهت که به شکافهای اجتماعی و تضادهای داخلی جامعه اشاره دارند، میتوانند به عنوان نشانههایی از تکامل و حرکت به سوی مرحلهای بالاتر از آگاهی اجتماعی و سیاسی دیده شوند.
در این فرآیند، دانشگاهها به عنوان کانونهای اصلی تولید و بازتولید اندیشه، وظیفه سنگینی را بر دوش داشتند. آنها نه تنها علم را گسترش میدادند، بلکه نقش مهمی در تربیت سوژههای آزاد، مستقل و منتقد ایفا میکردند. در همین فضا بود که مفاهیم آزادی و آگاهی در دانشگاهها به نحوی جدید و پویا تفسیر میشد و دانشجویان و اساتید به دنبال تحلیل عمیقتر و متفاوتتری از بحرانها و تضادهای موجود در جامعه بودند. از این جهت، میتوان گفت دانشگاهها در ایران پس از انقلاب اسلامی، نه تنها محل تولید علم و دانش، بلکه فضای تقابل با بحرانها، چالشها و در عین حال، رشد و تحول به سوی آزادسازی اجتماعی و سیاسی بودند.
در نهایت، باید اشاره کرد بحرانهای اجتماعی و سیاسی ایران، هرچند که در ابتدا به نظر میرسید تهدیدی برای نظم جامعه هستند اما در واقع بخشی از فرآیند تحولی بودند که در آن جامعه ایران در حال شکستن مرزهای گذشته و حرکت به سوی ساختارهای جدید و آگاهانهتر بود. این بحرانها به عنوان فرصتی برای نقد، بازسازی و بازآفرینی جامعه عمل میکردند و به نوعی، دانشگاهها کانونهایی برای ایجاد سوژههای فکری و آگاهانهای شدند که میتوانستند به تحلیل و درک عمیقتری از مشکلات اجتماعی بپردازند و در نهایت به راهحلهایی برای آن بحرانها دست یابند. در این میان، تولید سوژههای دانشگاهی به معنای ایجاد افرادی بود که نه تنها در جستوجوی علم و دانش بودند، بلکه در پی درک و تحقق آزادیهای فردی و اجتماعی نیز بودند. این سوژهها در دل دانشگاهها به نوعی به مواجهه با بحرانهای اجتماعی پرداخته و خود را در این فرآیند شکلدهی به جامعهای آزادتر و آگاهتر بازمییافتند.
به این ترتیب، دانشگاهها در ایران پس از انقلاب اسلامی به عنوان یکی از فضاهای اصلی تولید اندیشه و آگاهی، نقشی اساسی در شکلدهی به جامعهای آزادتر و پویا ایفا کردند و در همین مسیر، بحرانها و چالشهای پیش رو نیز به نقاط عطفی در این حرکت تبدیل شدند.
با نگاهی جامعتر به روند تحولات علمی و اجتماعی در ایران پس از انقلاب اسلامی، میتوان گفت دانشگاهها نه تنها به تولید علم و دانش پرداختهاند، بلکه به کانونهایی برای تولید آگاهی و آزادی تبدیل شدهاند. در این فرآیند، بحرانهای سیاسی و اجتماعی که به نظر میرسید تهدیدی برای نظم اجتماعی باشند، در حقیقت به بخشی از حرکت دیالکتیکی تحول و پیشرفت جامعه ایرانی تبدیل شدند. از این منظر، دانشگاهها به نهادهایی تبدیل شدند که در آنها افراد نه تنها در پی یادگیری و تولید علم بودند، بلکه در پی درک عمیقتر از خود و جامعهشان نیز بودند. این فرآیند تولید سوژههای دانشگاهی نه تنها به معنای توسعه علم بود، بلکه به معنای توسعه آزادی، آگاهی و مسؤولیت اجتماعی در جامعه ایران بود. دانشگاهها به عنوان کانونهای اصلی تولید علم و اندیشه، در نهایت به تحقق آزادی و تحول در جامعه ایرانی کمک کردند و این تحول، از دل بحرانها و چالشها بیرون آمد. در پایان باید گفت انقلاب اسلامی ایران با گسترش دانشگاهها و علم، به نوعی فرآیند تولید انبوه سوژههای دانشگاهی را آغاز کرد. این سوژهها در تلاش برای درک خود و جایگاهشان در جامعه جدید بودند و در این مسیر، دانشگاهها به کانونهایی برای تحول و خودآگاهی تبدیل شدند اما این تحول به هیچوجه بیدردسر نبود. بحرانهای سیاسی که در پی انقلاب به وقوع پیوستند، نه تنها تهدیدی برای جامعه نبودند، بلکه خود جزئی از فرآیند تکاملی بودند که نشان از تحقق آزادی و حرکت به سوی آیندهای بهتر داشتند. بنابراین درک این بحرانها به عنوان گامهایی در مسیر پیشرفت و تحول، میتواند راه را برای فهم عمیقتر حرکت دیالکتیکی انقلاب اسلامی در ایران هموار کند.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
برخورد اتمی با هوش مصنوعی
مصطفی نصری: چند روزی است هوش مصنوعی چینی DeepSeek مورد توجه جهانی قرار گرفته و در همین مدت کوتاه، کشورهای مختلف، از جمله آمریکا، محدودیتهایی را علیه آن اعمال کردهاند. این اقدام تأییدکننده آن هشدار است که اگر در توسعه هوش مصنوعی عقب بمانیم، کشورهای غربی همانند انرژی اتمی، این فناوری را نیز محدود خواهند کرد و تنها به کشورهایی که خودشان میخواهند، اجازه دسترسی خواهند داد. رهبر انقلاب در نخستین دیدار اعضای هیات دولت چهاردهم چنین سوءاستفادهای را اینگونه گوشزد کرده بودند: «اگر کشور ما نتواند به لایههای زیرساختی هوش مصنوعی دست یابد، ممکن است در آینده، سازمانی مشابه آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای نظارت بر هوش مصنوعی تشکیل شود که مانع از پیشرفت کشورهای مستقل شود». این هشدار، اکنون با توجه به محدودیتهایی که علیه DeepSeek اعمال شده، بیش از پیش اهمیت یافته است. اقدام هماهنگ کشورهای غربی در اعمال محدودیت علیه هوش مصنوعی چینی، تشکیل یک سازمان غیر رسمی غربی برای مهار رشد کشورهای جهان در حوزه هوش مصنوعی را علنی میکند؛ سازمانی که با گسترش حضور فناوریهای غیرغربی احتمالا بزودی رسمیت مییابد. این مساله در کنار تهدیدات دونالد ترامپ علیه کشورهای عضو بریکس درباره ایجاد ارز جایگزین دلار، نشاندهنده تلاش قدرتهای غربی برای حفظ برتری خود در حوزههای اقتصادی و فناوری است. از آنجا که رقابت در حوزههای فناوری و اقتصاد جهانی بشدت افزایش یافته است، کشورهای غربی تلاش میکنند با محدودسازی فناوریهای پیشرفته مانند هوش مصنوعی، از پیشرفت سایر کشورها جلوگیری کنند. در همین راستا، اقدامات آنها برای جلوگیری از ایجاد ارز بریکس نیز نشاندهنده نگرانی از کاهش نفوذ دلار در تجارت جهانی است. این دو موضوع بخوبی نشان میدهد اگر کشورها نتوانند در حوزههای کلیدی فناوری و اقتصاد پیشرفت کنند، در آینده با محدودیتها و فشارهای بینالمللی بیشتری مواجه خواهند شد. از این رو، سرمایهگذاری در توسعه هوش مصنوعی و استقلال اقتصادی بیش از پیش اهمیت یافته است.
* هوش مصنوعی خوب است اما فقط از نوع آمریکاییاش!
پس از ورود DeepSeek به بازار، چندین کشور آن را ممنوع کرده یا محدودیتهایی برای استفاده از آن وضع کردهاند. رگولاتور ملی ایتالیا DeepSeek را به دلیل نگرانیهای مربوط به حفاظت از اطلاعات کاربران ممنوع کرده است. این هوش مصنوعی با توجیه خطرات امنیتی برای سازمانهای دولتی تایوان در این جزیره نیز غیرمجاز اعلام شده است. وزارتخانههای مختلف آمریکا از جمله پنتاگون، نیروی دریایی و ستاد کنگره، استفاده از این چتبات را برای کارمندان خود ممنوع کردهاند. بزرگترین شرکت امنیت سایبری استرالیا نیز از سازمانهای مهم این کشور خواسته است استفاده از محصولات DeepSeek را متوقف کنند. علاوه بر این، برخی کشورها اگرچه هنوز تصمیمی مبنی بر ممنوعیت آن اتخاذ نکردهاند اما همچنان در حال بررسی آن هستند. مقامات بریتانیا در حال بررسی خطرات امنیتی احتمالی این چتبات هستند. ایرلند نیز از DeepSeek درخواست کرده درباره نحوه جمعآوری دادههای کاربران شفافسازی کند.
* اعمال فشار برای حفظ امپراتوری دلار
علاوه بر موضوع هوش مصنوعی، آمریکا نگرانیهایی جدی درباره برنامه کشورهای عضو بریکس برای ایجاد یک ارز جایگزین دلار دارد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور جدید آمریکا مستقیماً کشورهای بریکس را تهدید کرده و گفته است: «نه اقدام به ایجاد ارز بریکس کنید و نه از هیچ ارز دیگری برای جایگزین شدن به جای دلار حمایت کنید. هر کشوری چنین کند، با تعرفه ۱۰۰ درصدی مواجه شده و باید منتظر خداحافظی با تجارت در اقتصاد شگفتانگیز آمریکا باشد».
این تهدید نشان میدهد آمریکا بشدت نگران کاهش نفوذ اقتصادی خود در جهان است. دلار آمریکا سالها به عنوان ارز ذخیره جهانی استفاده شده و جایگزینی آن میتواند ضربه بزرگی به اقتصاد این کشور وارد کند. بریکس که شامل قدرتهای نوظهور اقتصادی مانند چین، روسیه، هند، برزیل و آفریقای جنوبی است، در تلاش است یک نظام مالی مستقل از سلطه دلار ایجاد کند. این اقدام، در صورت موفقیت، میتواند قدرت آمریکا در اقتصاد جهانی را تضعیف کند.
ترامپ نفس تیکتاک را به ثانیه کشاند
پس از آنکه تیکتاک به طور موقت از دسترس کاربران آمریکایی خارج شد، دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا در بیانیهای اعلام کرد به این شرکت مهلت میدهد ۵۰ درصد از مالکیت خود را به ایالات متحده واگذار کند و به این ترتیب، به فعالیت خود در آمریکا ادامه دهد.
ترامپ تأکید کرد این اقدام برای حفظ امنیت ملی و منافع اقتصادی آمریکا ضروری است. به دنبال این اعلام، فعالیتهای تیکتاک در آمریکا از سر گرفته شد.
ترامپ در ادامه با امضای یک فرمان اجرایی، مهلت تیکتاک برای فروش سهام خود را تمدید کرد و به سرویسدهندگان آمریکایی دستور داد دسترسی به این پلتفرم را مجدداً ممکن کنند. وی همچنین اعلام کرد شرکتهایی که از این دستور پیروی کنند، با جریمهای مواجه نخواهند شد. ترامپ در بیانیه خود اشاره کرد این تصمیم به کاربران اجازه میدهد در جریان اخبار مراسم تحلیف رئیسجمهور جدید قرار بگیرند و از محتوای تیکتاک استفاده کنند.
ترامپ همچنین در پلتفرم تیکتاک برنامه خود برای نجات این اپلیکیشن در آمریکا را تشریح کرد. او یادآوری کرد این نخستینبار است که یک کاندیدای جمهوریخواه توانسته نظر رأیدهندگان جوان را جلب کند و بسیاری از این کاربران در تیکتاک فعال هستند. به همین دلیل، او تلاش میکند این شبکه اجتماعی را حفظ و از ممنوعیت کامل آن جلوگیری کند.
بر اساس پیشنهاد ترامپ، تیکتاک باید تحت یک شرکت مشارکتی (Joint Venture) به فعالیت خود ادامه دهد تا از ممنوعیت در امان بماند و ارزش آن به صفر نرسد. در این طرح، ۵۰ درصد سهام تیکتاک در اختیار ایالات متحده قرار خواهد گرفت. ترامپ تأکید کرد این طرح هیچ ریسکی برای آمریکا ندارد و هیچ هزینهای نیز برای دولت به همراه نخواهد داشت. به گفته او، این اقدام تنها به آمریکا اجازه میدهد نیمی از مالکیت تیکتاک را در اختیار بگیرد و به این پلتفرم اجازه دهد به فعالیت خود در آمریکا ادامه دهد.
آمریکا در حالی هرگونه نفوذ پلتفرمهای خارجی در خاک خود را بلافاصله محدود کرده و برای آن شروط تعیین میکند که کاخ سفید به واسطه همین ابزار در حال توسعه نفوذ نرم خود در کشورهای جهان بوده و قویترین بیگدیتاهای جاسوسی را نیز تشکیل داده است.
ارسال به دوستان
نگاه
۴ ضربه به «قدرت» اسرائیل
رضا رحمتی: جنگ اسرائیل و غزه تمام و توافق تبادل اسرا امضا شد اما بر اساس منطق قدرت موجود در ادبیات رئالیستی روابط بینالملل، جنگ بین اسرائیل و غزه و به طور کلی روابط اسرائیل و غزه را باید چگونه تحلیل کرد که درسهایی برای ادبیات قدرت که استخوانبندی روابط بینالملل محسوب میشود، داشته باشد؟ در این یادداشت تلاش میکنم بر اساس الگوی روابط مبتنی بر قدرت، درک از قدرت، موازنه قدرت، اسطوره قدرت و مناسبات میان 2 طرف، به ارزیابی وضعیت 2 طرف بپردازم.
1- سازماندهی قدرت
شاید مهمترین عامل در شکلدهی به رهیافت موازنه قدرت را بتوان عنصر «ثبات» و «قدرت» در نظر گرفت. ثبات محور کانونی قدرتجویی است. بعد از 7 اکتبر 2023، اسرائیل برداشت میکرد سازماندهی قدرت در مناطق اشغالی بر اساس خواست اسرائیل خواهد بود، به همین دلیل بعد از بمباران هوایی که منجر به کوچ گسترده فلسطینیها از شمال به سمت رفح شد، غزه را به چند منطقه تقسیم کرده و با 4 لشکر وارد غزه شد. تصور اسرائیل این بود این حجم از گسیل نیروها میتواند سازماندهی قدرت را در اطراف اسرائیل به کلی از بین ببرد. بهرغم ویرانی بسیار زیاد و تغییر تاکتیکهای نبرد از هوایی به زمینی و زرهی و تلاش اسرائیل برای استقرار نظامی دائمی در غزه، در نهایت اسرائیل حتی نتوانست اسرای خود را با عملیات نظامی پس بگیرد و ناچار به توافق با نیروهای مقاومت فلسطینی شد. این در حالی است که یکی از اهداف ارتش اسرائیل این بود که تاسیسات نظامی ثابتی در نوار غزه ایجاد کند تا بتواند حضور دائمی و همیشگی خود را در این منطقه تثبیت کند. روزنامه یدیعوت آحارانوت 20 آبان 1403 نوشت: «محور نتساریم با استقرار تاسیسات نظامی ثابت، بازداشتگاهها و مراکز فرماندهی به کانون نظامی گسترده اسرائیل تبدیل خواهد شد». این موضوع در محافل امنیتی اسرائیل نیز مورد تاکید قرار گرفته بود که اسرائیل بدون حضور دائمی در غزه نمیتواند بر تهدیدات دائمی ناشی از غزه مسلط شود. پیش از شکستهای اطلاعاتی، اسرائیل در تلاش بود غزه را به 3 محور تقسیم کند. افراطگرایان اسرائیلی مدعی بودند «ارتش اسرائیل یک محور جدیدی را ایجاد خواهد کرد که مناطق شمال غزه را از سایر این باریکه جدا کند» و بر همین اساس محور سومی در جنوب نوار غزه برای تسلط دائمی بر این باریکه فلسطینی ایجاد میکند.
2- تولید اعتبار از قدرت
«سازماندهی توازن قدرت منطقهای نیازمند آن است که کشورها از ابزارهای متنوعی برای تولید قدرت خود استفاده کنند.
تاکتیکهای دفاعی و امنیتی را میتوان در زمره ابزارهایی دانست که دولتها برای رسیدن به اهداف خود از آن بهره میگیرند. موضوعاتی شبیه نمایش قدرت و تولید اعتبار برای تامین قدرت استنادی در زمره موضوعاتی محسوب میشود که توازن منطقهای را حفظ میکند. رئالیسم در روابط بینالملل، شرط موازنه قدرت را «تولید اعتبار قدرت» از دسترفته یا تنزلیافته میداند. قدرت موضوعی رتوریک نیست. قدرت باید بتواند خود را بازتولید کند. بعد از 7 اکتبر، بیشتر از ضربه اطلاعاتی که به اسرائیل وارد شد، ضربهای بود که به اعتبار تولید و بازتولید قدرت اسرائیل وارد شد. مستقل از موفقیت اسرائیل در حملات هوایی، اسرائیل هیچگاه نتوانست در عملیات زمینی قدرتی را که به صورت لفاظانه از آن حرف میزد، به رخ نیروهای مقاومت فلسطینی بکشد.
3- شکست در اهداف قدرت
در شرایط بحران و جنگ، دستگاه سیاسی باید بتواند برای نیروهای میدان یا نیروهای نظامی، اهداف در دسترس تعریف کند؛ اهدافی که این نیروها بتوانند با استفاده از آنها صحنه نبرد را تغییر دهند. اهداف در دسترس میتواند به نیروهای رزم انگیزه دهد و آنها را برای اهداف دیگر بلندپروازانهتر متقاعد کند. اسرائیل از همان روز نخست بعد از حملات 7 اکتبر، مجموعهای از اهداف دور از دسترس را برای نیروهای میدان نظامی خود تعریف کرد. روی دیگر شکست در بازگرداندن موازنه به شرایط قبل از 7 اکتبر اینکه اسرائیل به صورت واضح در همه اهدافش درباره باریکه غزه شکست خورد. اسرائیل در رسیدن به اهدافی شبیه نابودی حماس، از بین بردن مقاومت فلسطین و آزادی اسرا بر اساس عملیات نظامی شکست خورد و این شکستها همه شکست در «قدرت نظامی» اسرائیل محسوب شد. اسرائیل از جمله اهداف خود از تجاوز به غزه را از بین بردن حماس اعلام کرده بود اما نهتنها حماس از بین نرفت، بلکه در اوج اقتدار است و بنا به گزارش منابع اطلاعاتی اسرائیلی نزدیک 20 هزار نیروی فعال جدید را به خود جذب کرده است. اسرائیل به دنبال تبدیل کردن نوار غزه به منطقهای امن برای خود بود اما نهتنها غزه به چنین وضعیتی تبدیل نشد، بلکه شرایط برای تولید یک نیروی فعال ضد اسرائیلی با انگیزهای بسیار مضاعف، با تجربه جنگی 470 روزه، با تجربه شکست زمینی اسرائیل و تجربههای دیگری مهیا شد.
4- فرسایش اسطوره قدرت
در ادبیات نظامی ایدهای وجود دارد مبنی بر اسطورهسازی از قدرت. منظور از اسطورهسازی این است که کشورها تا جایی که میتوانند دیگران را نسبت به قدرت «افسانهای» و «رمزآلود» خود بترسانند تا دست به اقدام تجاوزکارانه یا توسطهطلبانهای نزنند. این وضعیت، یک وضعیت ذهنی را ایجاد میکند که در پرتو آن تنها با استفاده از بخشی از توانمندیها به صورت نمایشی میتواند قدرت ادراکی به وجود آورد. منظور از قدرت ادراکی، سطحی از قدرت است که توسط بازیگران رقیب و دشمن «درک میشود». این نوع قدرت الزاما قدرت واقعی نیست. میتواند ریشهای در واقعیت نیز نداشته باشد اما به هر حال قدرت است. به این قدرت، اسطوره قدرت یا افسانه قدرت نیز گفته میشود. دولتها در عرصه روابط بینالملل تلاش میکنند تا میتوانند از این وضعیت روانی استفاده کنند. این وضعیت روانی کمترین هزینه را برای آنها دارد. هم منابع نظامی را به هدر نمیدهد، هم میزان آسیبهایی را که قدرت واقعی دارد، ندارد و کشورها را وارد مسابقه تسلیحاتی با هم نمیکند. پیش از نبرد تن به تن اخیر اسرائیل با غزه، اسرائیل در چنین وضعیتی قرار داشت. جنگ توانست توان اسرائیل برای نمایش قدرت را از بین ببرد. جنگ قدرتی را که «تصور میشد»، به قدرتی که «واقعیت یافت» تنزل داد. برخلاف این وضعیت در اسرائیل، جنگ برای نیروهای مقاومت توانست «قدرتی را که تصور میشد» به «قدرتی که واقعیت یافت» ارتقا دهد. یک بازی دو سره در جنگ اتفاق افتاد. 470 روز و نزدیک 16 ماه نبرد بین اسرائیل و حماس، وضعیتی را در سرزمینهای اشغالی به وجود آورد که منجر به فرسایش اسطوره قدرت اسرائیل شد. شاید این موضوع مهمترین شکستی بود که اسرائیل متحمل شد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|