استقلال، قلب تپنده یک ملت است
محسن ردادی: رهبر انقلاب در سخنرانی ۱۴ خردادشان، با استناد به اندیشه امام خمینی(ره) بار دیگر بر یکی از مفاهیم اساسی و حیاتی برای حیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ملت ایران تأکید کردند: «استقلال»؛ مفهومی که اگرچه در ظاهر ساده به نظر میرسد اما در عمق خود حامل بار معنایی عظیمی است و در شرایط امروز کشور، بیش از هر زمان دیگری نیازمند درک درست و تبیین دقیق است.
رهبر انقلاب در این سخنرانی، استقلال را به عنوان یک اصل بنیادین در اندیشه امام خمینی(ره) معرفی کردند و در ذیل آن، 4 اصل کلیدی را برشمردند:
۱- اصل «ما میتوانیم»
۲- اصل «مقاومت»
۳- اصل «تبیین»
۴- اصل «استقامت».
در این یادداشت تلاش میکنم ابتدا معنای استقلال را روشن کرده، سپس به شرح این 4 اصل بپردازم و در پایان، به طور خاص بر اصل سوم یعنی تبیین تمرکز کنم؛ اصلی که از نظر نگارنده، هماکنون در سپهر سیاستورزی ما مهجورترین اما در عین حال راهگشاترین رکن تحقق استقلال ملی است.
* استقلال چیست و چه نیست؟
درک درست استقلال، پیشنیاز حفظ آن است. استقلال به این معناست که یک ملت بتواند «بر اساس منافع ملی خود» تصمیم بگیرد و در مسیر تحقق آن تصمیمها، بینیاز از اجازه یا دخالت قدرتهای خارجی اقدام کند و این یعنی «خوداتکایی در تصمیمسازی و تصمیمگیری».
در نقطه مقابل، کشورهایی که استقلال ندارند، مجبورند اراده و منافع دیگران را در تصمیمگیریها و اقدامات خود لحاظ کنند. آنها تابع تصمیمهای قدرتهای جهانیاند؛ چه در حوزه اقتصاد، چه در سیاست خارجی و چه در تعیین سبک زندگی جامعهشان.
اما همین مفهوم ساده در طول سالیان، با تحریف و بدفهمیهای فراوانی روبهرو شده است. برخی گمان میکنند استقلال یعنی «انزوا» و برخی دیگر آن را به معنای «قطع رابطه با جهان» تعبیر میکنند. در حالی که استقلال، نه قطع رابطه با دنیاست و نه منازعه دائم با دیگران.
استقلال یعنی ما انتخاب کنیم با چه کسانی رابطه داشته باشیم و بر اساس چه اصولی این رابطه را تنظیم کنیم، نه اینکه دیگران برای ما تعیین تکلیف کنند.
* ۴ اصل استقلال ملی
رهبر معظم انقلاب اسلامی ۴ اصل را برای استقلال ملی برمیشمارند.
۱- اصل «ما میتوانیم»: نخستین اصل استقلال، باور به توانایی ملت است. «ما میتوانیم» یک شعار نیست، یک واقعیت اجتماعی و تاریخی است.
ملت ایران بارها در تاریخ معاصر خود نشان داده قادر است از پس بحرانها، تحریمها و فشارهای خارجی بربیاید اما شرط آن، باور به خویشتن است. اگر باور کنیم میتوانیم تصمیم بگیریم و آن را اجرایی کنیم، هیچ قدرتی نمیتواند ما را به زانو درآورد.
2- اصل مقاومت در برابر زورگوییها: استقلال در خلأ شکل نمیگیرد. همواره قدرتهایی هستند که نمیخواهند کشوری مستقل باشد، چرا که استقلال ملی کشورها، منافع امپراتوریهای اقتصادی و سیاسی را تهدید میکند. از این رو مقاومت، یک اصل انکارناپذیر در راه استقلال است.
مقاومت به معنای بیمنطقی نیست؛ به معنای پافشاری آگاهانه بر حق و منافع ملی است، حتی اگر هزینه داشته باشد.
۳- اصل تبیین و گفتوگو با مردم: در مسیر استقلال، هیچ سرمایهای بالاتر از همراهی مردم نیست. این همراهی زمانی محقق میشود که مردم بدانند چه میگذرد، چرا تصمیمی گرفته شده و نقش آنها در این فرآیند چیست.
رهبر انقلاب با تأکید بر تبیین، در واقع بر بازگرداندن مردم به متن سیاستگذاری اشاره دارند. تبیین یعنی حاکمیت، مردم را محرم بداند. پیشفرض چنین توصیهای این است که مردم اگر بدانند، همراهی میکنند.
4- اصل استقامت: مسیر استقلال، مسیری یکشبه و ساده نیست. پر از دشواری، فشار، تحریم، جنگ روانی و سنگاندازی قدرتهای بزرگ است. در این مسیر، استقامت کلید پیروزی است. استقامت که به تعبیر رهبر انقلاب مفهومی متفاوت از مقاومت است، به این معناست که در مسیری که آغاز کردهایم، باقی بمانیم و در مواجهه با فشارها عقبنشینی نکنیم.
* چرا تبیین برای استقلال اهمیت دارد؟
میتوان گفت اصل تبیین، بنیان روانی و اجتماعی سایر اصول استقلال است. اگر مردم ندانند چرا باید مقاومت کنند، یا ندانند چگونه میتوانیم، یا باور نکنند این راه ارزش پیمودن دارد، آنگاه سایر اصول بسادگی فرومیریزد.
تبیین یعنی تقویت «اعتماد به نفس ملی»، یعنی ساختن ذهن و دل یک ملت برای همراهی با مسیر استقلال. این اتفاق نمیافتد مگر اینکه مردم احساس کنند برای تصمیمگیریهای کلان کشور، شأن و جایگاه دارند؛ نه اینکه صرفاً تماشاگر صحنه سیاست باشند.
اگر مردم احساس کنند تصمیمها پشت درهای بسته و بدون اطلاع آنها گرفته میشود، نتیجهاش تضعیف اعتمادبهنفس ملی است؛ یعنی همان چیزی که استقلال بر آن استوار است.
لازم است باور کنیم شهروندان، «سوژههای فعال سیاسی» هستند، نه «مخاطبان خاموش». تبیین، راهی برای فعال کردن این سوژگی است.
* تبیین نادرست، خطرناکتر از بیتبیینی است
نکته مهم این است که تبیین، تنها به معنای زیاد حرف زدن نیست. گاهی ما در ظاهر زیاد تبیین میکنیم اما در واقع، مفاهیم را وارونه منتقل میکنیم.
برای مثال، اگر استقلال را به گونهای معرفی کنیم که مردم احساس کنند این مفهوم یعنی «فقر اجباری» یا «دشمنی دائمی با جهان» یا «تعطیلی پیشرفت»، در واقع به جای تبیین، به تحریف دامن زدهایم.
برعکس، باید روشن کرد استقلال، پیشنیاز پیشرفت است؛ نه مانع آن. ملتی که عزت نفس دارد، قدرت نوآوری، مشارکت، سرمایهگذاری و حرکت دارد.
استقلال، نقطه مقابل وابستگی است و وابستگی بزرگترین مانع توسعه پایدار است.
* درک درست از استقلال، عزت جهانی به همراه دارد
یکی از دلنگرانیهای مردم این است که مقاومت در برابر قدرتهای زورگو، موجب انزوای ایران در جهان شود. این نگرانی طبیعی است اما تجربه جهانی نشان میدهد بسیاری از ملتها احترام خود را مدیون استقامتشان هستند؛ نه تسلیمشان.
چین، هند و حتی برخی کشورهای آمریکای لاتین، زمانی که استقلال خود را به دست آورده یا حفظ کردند، توانستند احترام جهانی کسب کنند. ایران نیز اگر با منطق، عزت و گفتوگو، از منافع ملی خود دفاع کند، میتواند نهتنها احترام از دست ندهد، بلکه احترام بیشتری نیز به دست آورد.
* کوتاهی در تبیین موضوع انرژی هستهای
یکی از مهمترین عرصههایی که مفهوم «استقلال» بشدت با آن گره خورده اما متأسفانه در موردش تبیین درستی نشده، «پرونده هستهای ایران» است.
سالهاست این موضوع در صدر چالشهای سیاست خارجی ایران قرار دارد اما هنوز بخش قابل توجهی از جامعه درکی دقیق از ضرورت و کارکردهای برنامه هستهای کشور ندارند.
بسیاری از مردم گمان میکنند ماجرا صرفاً بر سر تولید برق است و حالا که کشور با ناترازی انرژی مواجه است، اولویت دادن به این حوزه توجیهپذیر نیست، در حالی که حتی در همین زمینه نیز سوءتفاهمهای جدی وجود دارد. مثلاً کمتر کسی میداند ایران «سالهاست برق تولیدی در نیروگاه بوشهر را وارد مدار سراسری کرده» و اکنون نزدیک «۲ درصد» برق کشور از انرژی هستهای تأمین میشود. ایران حتی در رتبهبندی جهانی، «در جایگاه سیام تولید برق هستهای» قرار دارد؛ آماری که معمولاً نادیده گرفته میشود. بسیاری از شهروندان هنوز تصور میکنند نیروگاه بوشهر نیمهتمام مانده یا عملاً غیرفعال است.
این سطح از بیاطلاعی، نه از بیسوادی مردم، بلکه از «کوتاهی در تبیین عمومی» ناشی میشود. اگر مردم احساس کنند هزینههای مادی و سیاسی برنامه هستهای، بدون فایده عینی و ملموس بر دوش کشور تحمیل شده، طبیعی است نسبت به آن بدبین شوند. در حالی که اگر بدرستی تبیین شود انرژی هستهای، یکی از مؤلفههای کلیدی استقلال انرژی، امنیت ملی و تنوعبخشی به منابع تولید برق در آینده است، نوع مواجهه عمومی نیز متفاوت خواهد بود.
مصداق دوم این ضعف در تبیین، به رابطه بین «استقلال» و «توسعه» بازمیگردد. در ذهن برخی مردم، این تصور شکل گرفته که توسعهیافتگی مساوی است با وابستگی به قدرتهای بزرگ. به باور این افراد، کشورهایی چون ژاپن، کرهجنوبی یا امارات، «توسعهیافتگان وابسته» هستند و نتیجهگیری نهایی این است: اگر ما هم مانند آنها وابسته شویم، زندگیمان بهتر خواهد شد. اما این نگاه، سطحی و تحریفشده است. با تبیین درست و ارجاع مستند به تاریخ میتوان نشان داد ژاپن مسیر نوسازی و صنعتی شدن را پیش از جنگ دوم جهانی آغاز کرد؛ زمانی که هنوز در تقابل کامل با آمریکا قرار داشت. کرهجنوبی، رشد اقتصادی خود را از طریق سرمایهگذاری در آموزش، اصلاح ساختارهای اداری، تمرکز بر صادرات و جذب فناوریهای نو دنبال کرد. امارات هم اگرچه از نظر سیاسی در مدار قدرتهای بزرگ حرکت میکند اما توسعهیافتگی آن، مرهون استفاده هوشمندانه از منابع انرژی و سیاستگذاریهای دقیق اقتصادی است، نه صرفاً وابستگی. از آن سو، کشورهایی چون مصر، کویت یا اردن با وجود وابستگی شدید به آمریکا و متحدانش، نتوانستهاند به توسعهای پایدار و درونزا دست یابند. بنابراین نمیتوان میان «وابستگی سیاسی» و «رشد اقتصادی» رابطهای قطعی و علی برقرار کرد.
بر عکس، توسعه پایدار تنها در بستری از استقلال، خودباوری و برنامهریزی ممکن است.
متأسفانه به دلیل ضعف در تبیین این واقعیتها، برخی از مردم ایران گمان میکنند مشکلات معیشتی، فشارهای اقتصادی و دشواریهای زندگی روزمره، حاصل انتخاب استقلالطلبانه جمهوری اسلامی است. این در حالی است که استقلال نه عامل بحران، بلکه زمینه عبور پایدار از بحرانهاست؛ به شرط آنکه درست شناخته، درست درک و درست تبیین شود.
* استقلال نیازمند گفتوگوی ملی است
اگر بخواهیم استقلال را به عنوان یک اصل پایدار در سیاست ملی حفظ کنیم، باید آن را از حالت شعاری خارج کنیم و به یک «گفتمان عمومی» تبدیل کنیم.
در این مسیر، اصل تبیین نهفقط یک ابزار، بلکه خود بخشی از راه استقلال است. با تبیین درست، میتوان مردم را به صحنه آورد، باور «ما میتوانیم» را تقویت کرد و زمینه را برای استقامت آگاهانه فراهم کرد.
رهبر انقلاب بار دیگر ما را متوجه این مسؤولیت کردند: «با مردم صحبت کنیم، اعتمادشان را جلب کنیم و استقلال را با همراهی آنها بنا کنیم».
* استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی