عبدالله دارابی: فوتبال بیرحم است، مثل زندگی. آنان که روزگاری نورچشمی بودند و برایشان سر و دست میشکستند را به طرفهالعینی کنار میزند، بدون توجه به جایگاه و خدماتشان! روزگاری در دهه ۹۰ پرسپولیس برای به خدمت گرفتن بازیکن جوان و انرژیک تیم ملی و باشگاه نفت تهران، شبانه حسین هدایتی را راهی اردوی تیم ملی کرد تا با همکاری خارج از عرف و قاعده سرپرست وقت تیم ملی و کنونی پرسپولیس، زمینه جذب چندین ملیپوش که اتفاقا در تیررس باشگاه رقیب نیز بودند مثل وحید امیری را فراهم سازد. پروسه با موفقیت کامل به پایان رسید و وحید امیری به همراه بیرانوند و سیدجلال حسینی سرخپوش شدند. وحید روزگار خوبی را با پرسپولیس طی کرد و علاوه بر جنبه فنی در سایر موارد نیز به باشگاه جدیدش در دوران حضورش متعهد ماند. او در کمک به پرسپولیس درون و بیرون زمین مضایقه نکرد، بازیکنی در خدمت تیم، موثر، تعیینکننده، گوش به فرمان و البته یار باشگاه در سختیها. هنوز مسؤولان و هواداران این تیم نباید فراموش کرده باشند نقش اصلی در استقلالی نشدن و پرسپولیسی ماندن بیرانوند را همشهری او یعنی همین وحید امیری ایفا کرد؛ بازیکنی که متعهدانه پا وسط گود گذاشت و با رفت و آمدهای متوالی بین خانه همبازیاش و دفتر باشگاه، بین طرفین را اصلاح و بیرانوند را راضی به ماندن کرد. کاری که همگان دیدند از دست باشگاه و مدیران و سرمربیاش در تقابل با بیرو و وکیلش برنیامده بود را امیری یکتنه و با احساس مسؤولیت و تعهد به فرجام رساند. کاپیتان دوم سرخپوشان همچنین نقش چشمگیری در قهرمانیهای پرسپولیس بویژه در سالهای آخر داشت و غالبا چون آچار فرانسه برای تیمش بود. علاوه بر این مباحث، او در دوران بازیاش از نظر اخلاقی نیز بازیکنی مودب، باشخصیت، بیحاشیه و دارای وجهه مقبولی بوده است. امیری در پایان لیگ بیست و چهارم با عدم پیشنهاد تمدید قرارداد از سوی مدیران پرسپولیس مواجه شد و در عین حال قهرمان لیگ (تراکتور) و باشگاه زادگاهش (خیبر خرمآباد) را خواهان خود دید اما مدیریت پرسپولیس با مشاهده جو منفی ناشی از نخواستن کاپیتان دومشان، مجبور به تمدید قرارداد وی شد تا امیری پایان فوتبالش را در تیم محبوبش سپری کند. دقیقا مثل شرایط ناخواستهای که در تمدید قرارداد کاپیتان اولشان به واسطه همان جو داشتند! با این تفاصیل در آستانه شروع لیگ برتر، سرمربی سرخپوشان (وحید هاشمیان) عدم نیاز به این بازیکن سرشناس و محبوب تیمش را اعلام کرده، او را در لیست مازاد قرار داده و امیری جهت تمرین، جدا از سایر همبازیانش و به پشت دروازه تبعید شده، همچنین مشمول پول واریزی باشگاه به حساب بازیکنان نیز نشده است. این اقدام سوای مسؤولیت سرمربی، قطعا تبعات و حواشیای را برای هاشمیان، مدیریت و باشگاه پرسپولیس به همراه خواهد داشت. درست است مربیگری امری سلیقهای است و سرمربی در امور فنی اختیار تام دارد (البته این مورد بنا بر شواهدی با شائبههایی درباره هاشمیان همراه است) و اصول این سرمربی نیز برگرفته از فرهنگ خشک فوتبال آلمان است و از طرفی امیری هم بابت سالها حضور در پرسپولیس به پول خوب و شهرت رسیده ولی این طرز برخورد با یکی از بهترینهای فنی و اخلاقی این باشگاه و فوتبال ایران در دهه اخیر نیز مناسب شأن و خدمات وی نیست. هاشمیان که خود یک سرمربی تحصیلکرده جوان ایرانی و در ابتدای راه است، حتما میداند فرهنگ فوتبالی ایران با آلمان متفاوت است و در فوتبال، الگوبرداری کامل از شیوه و فرهنگ کشورهای صاحب نام، بدون توجه به فرهنگ کشور استفادهکننده، تبعات فنی و روانی که خدشهساز راه توفیق است نیز به همراه دارد. شایسته بود هاشمیان که خود گلایههای فراوانی بابت کنار نهادنش از کادر فنی تیم ملی پس از برکناری اسکوچیچ داشت، مسیری ناخوشایندتر را برای کنار گذاشتن کاپیتان دوم تیمش انتخاب نمیکرد. حال آنکه در فوتبال دنیا نیز مرسوم است با عزل یک سرمربی از تیمی، دستیارانش هم مشمول عزل میشوند و این وجه طبیعی و معمول کار است ولی اینکه بازیکن اسم و رسمدار و بیحاشیهای که مثل اکثر بازیکنان تیمش قبل از پیوستن سرمربی جدید، از سوی باشگاه و کمیته فنی آن تایید شده (ولو به دلایلی) و با وی قرارداد بسته شده است و همچنین سرمربی جدید از قابلیتهای وی کاملا آگاه است را اینگونه و درست ۲ روز قبل از شروع لیگ، مازاد اعلام کنند، چندان با اصول جوانمردی، فرهنگ فوتبال ما و حتی رفتار حرفهای و نیز شخصیت هاشمیان همخوانی ندارد. او میتوانست بسیار زودتر از این عذر وحید امیری را محترمانهتر بخواهد. وجه نامقبولتر کار بیشتر اینجاست؛ در زمانه رنگ باختن و افول «عرق به پیراهن در فوتبال ما» که حتی مدیران و مربیان را نیز شاکی کرده است، با بازیکن مطرحی که پایبندیاش به این اصل کمیاب را نشان داده و در موارد گوناگون یار و یاور باشگاه و مسؤولانش بوده، چنین برخوردی نباید صورت گیرد.
پربیننده
تازه ها