عباس سیاحطاهری: هفته وحدت در جمهوری اسلامی، رویدادی صرفاً مذهبی یا تقویمی نیست، بلکه رخدادی ارتباطی است که ظرفیتی بیبدیل برای بازتعریف روابط میان گروههای اجتماعی، تقویت همبستگی ملی و بازنمایی وحدت در سطح داخلی و بینالمللی دارد. انتخاب فاصله میان ۲ تاریخ میلاد پیامبر اعظم(ص) به روایت شیعه و سنی به عنوان «هفته وحدت»، اقدامی هوشمندانه در سطح ارتباطات نمادین است، زیرا در چارچوب «نظریه تعامل نمادین» چنین نامگذاریهایی به خلق معانی مشترک میان گروهها کمک و بتدریج هویت جمعی را تقویت میکند. این انتخاب حاوی این پیام است. جمهوری اسلامی تنوع مذهبی را نه مانع که فرصت میداند و میخواهد آن را در قالبی مثبت و همزیستانه به جامعه منتقل کند.
با این حال، مفهوم «وحدت» در این زمینه نیازمند تبیین دقیق است. وحدت به معنای حذف تفاوتها و ادغام کامل گروهها در یکدیگر نیست. آنچه در ادبیات علوم ارتباطات به عنوان «وحدت در کثرت» شناخته میشود، ناظر به ایجاد یک هویت ملی مشترک است که در آن هویتهای مذهبی و قومی همچنان باقی میماند اما در تعارض با یکدیگر قرار نمیگیرد. به بیان دیگر، وحدت واقعی زمانی معنا دارد که هر گروه احساس کند دیده و ارزشهایش محترم شمرده میشود. نبود این شفافیت در تعریف وحدت میتواند سبب سردرگمی یا حتی مقاومت اجتماعی شود.
جمهوری اسلامی ایران را میتوان به عنوان یک اکوسیستم ارتباطی متکثر در نظر گرفت. در این سرزمین، اقوام و مذاهب متنوع با زبانها، نمادها و آیینهای گوناگون در کنار یکدیگر زندگی میکنند. مدیریت این تنوع، صرفاً یک مسأله سیاسی یا امنیتی نیست، پیش و بیش از هر چیز، یک مسأله ارتباطی است. اگر پیامها و نمادها بدرستی طراحی و منتقل شود، این تنوع به سرمایه اجتماعی تبدیل میشود اما اگر نادیده گرفته شود یا با رویکردی یکسانسازانه مدیریت شود، به شکافهای هویتی و بحرانهای ارتباطی دامن خواهد زد. نظریه هویت اجتماعی هنری «تاجفل» تأکید دارد گروهها در فرآیند تعامل اجتماعی، خود را در مقایسه با «دیگری» تعریف میکنند. بنابراین سیاستهای ارتباطی جمهوری اسلامی باید به جای برجستهسازی مرزهای هویتی، بر ایجاد یک «دیگری مشترک» یعنی هویت ملی متمرکز باشد.
از منظر حقوقی، قانون اساسی جمهوری اسلامی تلاش کرده است این تکثر را به رسمیت بشناسد. اصولی مانند ۱۵ و ۱۹ به وضوح بر برابری اقوام و مذاهب و حق استفاده از زبانهای محلی در رسانه و آموزش تأکید دارد. این اصول فقط متون قانونی نیست، پیامهایی ارتباطی است که به گروهها میگوید صدای شما شنیده میشود و جایگاه شما در ساختار ملی محترم است. این وضعیت، به تعبیر «یورگن هابرماس»، زمینهای برای «کنش ارتباطی» فراهم میکند؛ وضعیتی که در آن گفتوگو و تفاهم، جایگزین اجبار و تقابل میشود.
با وجود این، نقدی که مطرح است، کمیابی اقدامهای واقعی در تحقق کامل این اصول است. بسیاری از فعالان مدنی اهل سنت و حتی برخی پژوهشگران ارتباطات اشاره میکنند فاصله میان پیامهای رسمی و تجربه زیسته مردم در برخی مناطق وجود دارد. برای مثال، اگرچه پخش برنامههای محلی به زبانهای کردی، بلوچ یا عربی در رسانه ملی اقدامی مثبت است اما در حوزههای دیگر مانند مدیریت محلی، فرصتهای شغلی یا مشارکت سیاسی، احساس دیده شدن به آن اندازه پررنگ نیست. این شکاف ارتباطی، میتواند موجب کاهش اعتماد عمومی شود.
در نظریه سرمایه اجتماعی «رابرت پاتنام»، اعتماد عنصر کلیدی انسجام اجتماعی است. اعتماد نه با سخنرانی و پیامهای نمادین، بلکه با تجربههای ملموس و مستمر شکل میگیرد. ساخت مدرسه، دانشگاه، بیمارستان و زیرساختهای توسعهای در مناطق سنینشین، نمونهای از «ارتباطات از طریق عمل» است. این اقدامات، پیامهای غیرکلامی قدرتمندی هستند که نشان میدهد دولت به رفاه و پیشرفت همه شهروندان اهمیت میدهد.
اما پرسش مهم این است: آیا این اقدامات در عمل توانسته اعتماد جامعه سنی را جلب کند؟ در اینجا نیاز به پژوهشهای تجربی و دادههای میدانی احساس میشود تا بتوان ارزیابی دقیقی از اثربخشی سیاستهای وحدت داشت.
نقش رهبران مذهبی در این فرآیند، حیاتی است. رهبران دینی، در چارچوب نظریه جریان دومرحلهای ارتباطات «لازارسفلد»، به عنوان «رهبران افکار» عمل میکنند. بیانات مکرر رهبر انقلاب و دیگر مراجع تقلید درباره ضرورت احترام به اهل سنت، چارچوبی برای گفتار عمومی فراهم میآورد. نظریه چارچوبسازی نشان میدهد چگونه انتخاب واژهها و نمادها میتواند نحوه درک جامعه را شکل دهد. با این حال، لازم است این پیامها به سطح عمل و تجربه روزمره منتقل شود و صرفاً در سطح بیانیه باقی نماند.
در این میان، صدای مخالف و منتقد نیز باید شنیده شود. بخشی از جامعه اهل سنت یا فعالان مدنی گاه نقدهایی جدی نسبت به نحوه بازنمایی خود در رسانهها یا شیوههای مدیریت مناطقشان دارند. برای مثال، برخی معتقدند پوشش رسانهای مناطق سنینشین گاه تصویری ناقص یا کلیشهای ارائه میدهد؛ تصویری که بیش از حد بر فقر یا ناامنی تمرکز دارد. این مساله، بر اساس نظریه کاشت «جرج گربنر» میتواند به تثبیت پیشداوریهای منفی در جامعه منجر شود. در مقابل، نمایش فرهنگ غنی، دستاوردها و مشارکت فعال این جوامع، به شکستن این کلیشهها کمک میکند. برگزاری کنفرانسهای بینمذهبی، دیدارهای چهره به چهره میان علمای شیعه و سنی و نشستهای مشترک در مجلس شورای اسلامی، نمونههایی از «ارتباطات کلامی» است که امکان کاهش سوءتفاهمها را فراهم میکند. نظریه تماس در روانشناسی اجتماعی بیان میکند تعامل مستقیم و برابر میان گروهها میتواند تعصبات را کاهش دهد. از این منظر، استمرار چنین نشستهایی و نه برگزاری مقطعی و نمادین آنها اهمیت ویژهای دارد. با این همه، موانع عملی برای تحقق وحدت واقعی نباید نادیده گرفته شود. برخی مسائل سیاسی و امنیتی در مناطق مرزی و تنشهای تاریخی، همگی بر بافت ارتباطی وحدت اثرگذار هستند. به عنوان مثال، حوادث امنیتی در مناطق مرزی میتواند براحتی بهانهای برای گروههای معاند فراهم کند تا پیامهای وحدتآفرین را تضعیف کنند. این مسائل نیازمند راهبردهای ارتباطی ویژه و هوشمندانه است؛ راهبردهایی که بتواند ضمن حفظ امنیت، اعتماد را نیز تقویت کند. نگاه تطبیقی به تجربه کشورهای دیگر نیز میتواند آموزنده باشد. برای مثال، مالزی به عنوان کشوری با تنوع مذهبی و قومی، تلاش کرده است با ترکیب سیاستهای فرهنگی و ارتباطی، وحدت ملی خود را حفظ کند. در مقابل، عراق و لبنان نمونههایی هستند که در آنها ضعف ارتباطات میانگروهی و غلبه نگاه امنیتی بر فرهنگی، به شکافهای عمیق مذهبی انجامیده است. مقایسه این تجربیات میتواند نشان دهد تأکید صرف بر نمادها بدون اقدامات واقعی، یا تمرکز بیش از حد بر امنیت بدون توجه به اعتمادسازی، نتیجهای پایدار به همراه نخواهد داشت. فضای مجازی نیز امروز به میدان اصلی بازنمایی روابط شیعه - سنی بدل شده است. شبکههای اجتماعی با سرعت و گستره پیامرسانی، هم فرصت و هم تهدید به شمار میآیند. روایتهای بومی و اصیل که نمونههایی از همکاری و همزیستی را نشان میدهد، میتواند به تقویت وحدت کمک کند. برای نمونه، ویدئوهایی که جوانان شیعه و سنی را در حال همیاری در حوادث طبیعی یا فعالیتهای فرهنگی مشترک نشان میدهد، پیامهای مثبتی منتقل میکند اما در کنار اینها، جریانهای معاند نیز فعالانه میکوشند با انتشار اخبار جعلی یا تحریفشده، تصویری منفی و تفرقهافکنانه ارائه دهند.
در یک نگاه کلی، وحدت یک پروژه ارتباطی چندلایه است که هم نمادهای فرهنگی، هم پیامهای کلامی و غیرکلامی و هم اقدامات عملی را شامل میشود و موفقیت آن زمانی تضمین میشود که همه این سطوح با یکدیگر همسو باشند. وحدت در جمهوری اسلامی نیازمند گفتوگوی مداوم، شفافیت در تعریف مفاهیم، شنیدن صدای همه گروهها و ارزیابی مستمر اقدامات است. تنها در این صورت تنوع مذهبی و قومی میتواند به جای بستر تنش، به منبع قدرت ملی و انسجام اجتماعی بدل شود.
تعامل جمهوری اسلامی و اهل سنت از منظر علوم ارتباطات
وحدت در کثرت؛ جمهوریاسلامی و اهل سنت
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها