امیر حمزه: بیش از ۴۰ سال از حضور و ادامه معاندت مخالفان نظام جمهوری اسلامی در خارج از ایران بویژه در ینگه دنیا یا همان آمریکا میگذرد و به مرور زمان رویکرد و نگرش فکریای در میان ضدانقلاب ساخته و پرداخته شده که هر روز از تحولات داخلی ایران دورتر شده و بیشتر به اتفاقات و فرهنگ سیاسی آمریکا نزدیک میشود.
حداقل از اتفاقات سال ۱۴۰۱ این رویه در گروههای ضدانقلاب پررنگتر شد و هر روز شدت و حدت بیشتری یافته و جالب است عناصر جدیدی در اردوگاه ضدانقلاب پدید آمدهاند که وفاداری بیشتری به این مسیر دارند.
* منشور همبستگی، عامل افتراق ضدانقلاب
پس از اتفاقات سال ۱۴۰۱، گروههای مختلف ضدانقلاب با هماهنگی بیگانگان سعی کردند برای اجماع بیشتر علیه کشورمان گرد هم جمع شوند. این گردهمایی که به منشور همبستگی معروف شد، اما بیشتر عامل افتراق و رقابت میان گروههای ضدانقلاب را فراهم کرد.
در واقع گردهمایی مذکور این مساله را که چه کسی لیدر اصلی ضدانقلاب است، درون اردوگاه معاندان زنده و پررنگ کرد و سلطنتطلبان در این حیطه، بیش از گروههای سیاسی دیگر خود را برحق دانستند. این نزاع که به نوعی یک رقابت توهمآمیز با فرضیه براندازی نظام جمهوری اسلامی بود، هر روز شدت بیشتری گرفت تا جایی که «رضا پهلوی» چندینبار خود را رهبر دوره گذار معرفی کرد تا رقبا را از میدان به در کند.
پس از منشور بود که عملا اپوزیسیون، به اپوزیسیون خود تبدیل شد و در برخی ادوار رقابت آنقدر جدی بود که موضوع معاندت با نظام حاکم در ایران به اولویت دوم تبدیل شد! این رقابت همچنان ادامه دارد و در ادبیات سیاسی سلطنتطلبان و گروههای دیگر و در شعارهای آنان هر روز بیشتر نمود مییابد.
* ترامپیستی شدن بخش اعظمی از ضدانقلاب
بسیاری از عناصر تندرو ضدانقلاب منتظر حضور «دونالد ترامپ» در کاخ سفید بودند، چرا که حضور وی را مساوی تحمیل فشارهای بیشتر بر کشورمان قلمداد میکردند که دور از واقعیت نیز نبوده و نیست. منتها در این روند، ادبیات آنان که ترامپ را رهبر و لیدر اصلی خود میدانستند، هر روز بیشتر و بیشتر ترامپیستی و ادبیات رقابت سیاسی داخلی آمریکا وارد ادبیات ضدانقلاب بویژه سلطنتطلبان شد. از این رو است که سلطنتطلبان مانند رئیسجمهور آمریکا گروههای دیگر ضدانقلاب را چپ میخوانند و با همین ادبیات آنان را خطاب قرار میدهند.
سلطنتطلبان بیش از پیش خود را نزدیک به ترامپ میبینند. ماجرای ترور «چارلی کرک» فعال سیاسی - اجتماعی طرفدار ترامپ نقطه عطف ورود ادبیات داخلی آمریکا به گفتار و کنش سیاسی ضدانقلاب بود. ماجرایی که تماما آمریکایی بود و ضدانقلاب در این عرصه سعی کرد به عنوان یک موضوع ناگوار برای مظلومنمایی و سوگواری سیاسی از آن استفاده کند و در این مدت گروههای مقابل و حتی نظام حاکم بر ایران را مورد شماتت قرار میداد و به طور تعجبآوری نفرت خود را از عناصر ایرانی که آنان را چپ میخواند، ابراز میکرد؛ موضوعی که ایرانیان با آن به طور کل بیگانه بودند و همین امر نشان میدهد بخشی از ضدانقلاب در فضای سیاست داخلی آمریکا زیست میکند. شرکت سلطنتطلبان با پرچم شیر و خورشید در تجمع ضدمهاجرتی و ملیگرایانه انگلیس نیز بخشی از استحاله سیاسی ضدانقلاب را نشان میدهد؛ موضوعی که مورد تمسخر کنشگران مجازی قرار گرفت و به سلطنتطلبان یادآور شدند خودشان هم مهاجر هستند! به نظر میرسد در فضای ترامپیستی شدن ضدانقلاب باز هم شاهد چنین رفتارهای عجیب و غریبی خصوصا از سوی سلطنتطلبان در اردوگاه ضدانقلاب باشیم.
* رویکرد ضدمیهنی در جنگ ۱۲ روزه
رویکرد ضدمیهنی ضدانقلاب تنها مربوط به دوران جنگ تحمیلی ۱۲ روزه ائتلاف آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه کشورمان نمیشود. ضدانقلاب همواره حامی تحریم و پروژه فشار علیه کشورمان بوده اما نقطه عطف این داستان دقیقا جنگ 12 روزه است. نامه عناصر ضدانقلاب در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ به وی برای تحریم بیشتر ایران، یکی از این موارد بود که جنجال زیادی به پا کرد و یکی از نشانههای آمریکایی شدن ضدانقلاب و دور شدنشان از ایران بود. این امر سیاسی در میان معاندان در حوادث سال ۱۴۰۱ با مواردی چون حکومتی نامیدن تیمهای ورزشی ایران و القای جداسازی ایران از جمهوری اسلامی ادامه یافت اما در جنگ ۱۲ روزه، ضدانقلاب به طور تام و تمام کارکرد خود را از یک اپوزیسیون، به آلت و ابزار دست آمریکا و رژیم صهیونیستی تغییر داد. طرفداری از حمله به ایران و معرفی دوباره خود به عنوان رهبر دوره گذار نشان داد ضدانقلاب ماهیت کامل ضدمیهنی یافته که از حمله یک رژیم بیگانه به خاک ایران حمایت میکند. پیشتر برخی عناصر ضدانقلاب از جمله «مریم معمار صادقی» مدیر و موسس شبکه ضدانقلاب توانا با نوشتن یک مقاله از ترامپ خواسته بود در نخستین روزهای ریاست جمهوری خود به ایران حمله نظامی و زیرساختهای کشور را بمباران کند؛ موضوعی که دستکم در حمله ترامپ به تاسیسات هستهای ایران اجرا شد. عناصر سلطنتطلب همچون «یاسمین پهلوی» در همین جنگ از اسرائیل درخواست میکردند ایران را مورد حمله قرار دهد. «حمید فرخنژاد» بازیگر لسآنجلسنشین که در خارج از کشور به سلطنتطلبان پیوسته، در مصاحبه با رسانه ضدانقلاب اینترنشنال در برابر این سوال که وی را متهم به حمایت از حمله به ایران میکنند، به جای کتمان آن، بر موضع ضدایرانی خود تاکید کرد و آن را تنها راه براندازی خواند. فرخنژاد که چند سالی بیشتر نیست در آمریکا حضور دارد، به واگویه گفتمان ضدانقلاب علیالخصوص سلطنتطلبان، بدون در نظر گرفتن شهادت بیش از هزار ایرانی در جنگ اخیر پرداخت که نشاندهنده تغییرات جدی ضدانقلاب است. همین مواضع رضا پهلوی و سلطنتطلبان بود که فریاد بخشی از ضدانقلاب را بلند کرد. «شهرام همایون» از فعالان ضدانقلاب که شبکه مخصوص خود را دارد، افرادی را که از حمله اسرائیل به ایران حمایت کردند خائن به ایران و ایرانی و تاریخ کشور خواند و خطاب به پهلوی گفت: «صرفا برای قدرت، ایران را معامله و فکر میکنید مردم متوجه این موضوع نمیشوند». با این تفاسیر بخش قابل توجهی از ضدانقلاب از دایره اپوزیسیون خارج شده و به همکاری با دشمن پرداخته و به عناصر ضدمیهنی بدل شده است. اپوزیسیون در همه جای دنیا یک تعریف مشترک دارد که علیه نظام حاکم تحرکاتی انجام میدهد و سعی میکند این تحرکات علیه خاک، زیرساخت و منابع و ثروتهای طبیعی و ملی و مردم کشورش نباشد تا بتواند حداقل خود را حامی کشور و ملت بنامد و این وجهه خود را تقویت کند. چطور گروهی که پیشتر علیه کشورش اقدام کرده میتواند حاکمیت آن را در دست گیرد؟!
* دمیدن بر شیپور جنگ
ضدانقلاب در فضای پساجنگ ۱۲ روزه ماهیت خود را تغییر داده و تبدیل به مشوق جنگ علیه ایران شده است. در واقع معاندان خود را ناتوان از هر نوع کنش سیاسی علیه ایران دیده و قلعه ایران را دستنیافتنی توصیف میکنند. اخیرا در مطلبی که در یکی از وبسایتهای ضدانقلاب درج شد، درباره آینده تفکر براندازی نظام ایران آمده است: «توهم فروپاشی وارداتی و سناریوهای بیرونی؛ ایران، شیئی منفعل در برابر فشار خارجی نیست. آنچه سرنوشت ایران را تعیین میکند، در درون آن است، نه اتاقهای فکر واشنگتن». نگاهی به گفتمان حاکم بر ضدانقلاب بیشتر موید تعلق خاطر معاندان به نقش ابزاریای است که برای خود قائلند. رسانههای ضدانقلاب با کارفرمایی صهیونیستها به فعالیت خود ادامه میدهند و فضای تندتری یافته و سعی دارند سایه جنگ را بالای سر ایران حفظ کنند.
* گفتمان سلطنتطلبان و ماجرای روی کار آمدن خاندان پهلوی
به نظر میرسد سومین فرد خاندان پهلوی سعی دارد از نسخه پدربزرگ و پدر خود برای دست یافتن به حاکمیت ایران استفاده کند. همانطور که رضاخان با کمک انگلیسها سلسله پهلوی را تاسیس کرد و همین نسخه سرسپردگی سیاسی باعث شد فرزند وی بعد از کنفرانس تهران با میانداری محمدعلی فروغی به تخت سلطنت تکیه بزند، به نظر میرسد رضا پهلوی بدش نمیآید با همین شیوه و این بار با کمک آمریکا و رژیم صهیونیستی این موضوع را تجربه کند. البته اشتباه تاریخی وی این است که فکر میکند نسخههای کهنه و قدیمی هنوز کارساز است و اینکه مردم ایران، مردم سالهای دوران پهلوی هستند. به طور صریح میتوان همین شیوه و نسخه را در رویکرد و عملکرد سلطنتطلبان دید. از همین رو بوده که رضا پهلوی بیهیچ درنگی و بدون نگرانی از اینکه آبرو و وجهه سیاسی خود را بر باد دهد، از حمله به خاک ایران حمایت تام و تمام کرد. جریان ضدانقلاب با تغییر رویکرد خود به مشوق تنش و جنگ علیه ایران، نشان داد وابستگی و جهتگیری آن بیشتر ابزاری برای خدمترسانی به اهداف خارجی است تا داشتن دغدغه ایران. تلاشهای سلطنتطلبان برای بازسازی نسخههای گذشته و تحمیل سیاستهای قدیمی، بدون توجه به تغییرات اجتماعی و تاریخی کشور، نشاندهنده ناکارآمدی این جریانها و دوری آنها از واقعیتهای امروز ایران است.
نگاه
خودکشی اپوزیسیون در پرتگاه ضدمیهن
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها