|
گزارش «وطن امروز» از تازهترین فعالیت مشترک پویشهای مطالعاتی «کتاب و زندگی» و «روشنا»
# خداحافظ_ سالار
گفتوگوی «وطنامروز» با محمد شفیعی، دبیر پویش روشنا
محسن شهمیرزادی: برای ما انسانهای دهه تلگرام و اینستاگرام کتابخوانی تبدیل به یکی از فعالیتهای دشوار بشری شده است که شاید بتوان آن را برای برخی مردم در ردیف کارهای سختی همچون کارگری در معدن قرار داد! خداحافظی کتاب از عادتهای روزمره ما به یک یا 2 علت خلاصه نمیشود و اصلاح آن نیز در یک روز و یک سال محقق نخواهد شد اما در این میان هستند کسانی که با تلاشهای پسندیده خود سعی دارند قدمی در آشتی کتاب و زندگی بردارند. پویش کتابخوانی «روشنا» و «کتاب و زندگی» از جمله این فعالیتهاست که اینبار به صورت مشترک یک کتاب را برای مخاطبان خود عرضه میکنند. در تحسین این پویشها همین بس که با معرفی هر کتابی در این پویشها، اتفاقی شگفتانگیز برای آن رقم میخورد و میزان استقبال از این آثار افزایش چشمگیری پیدا میکند؛ پویشی که در آن مخاطبان پس از تهیه اثر در مسابقه کتابخوانی شرکت کرده و هر هفته از جوایز درخوری بهرهمند میشوند.
خاطره همسر شهید همدانی از مهر تأیید شهید بر «خداحافظ سالار» ارسال به دوستان
نگاهی به کتاب «اسکار و خانم صورتی» اثر «اریک امانوئل اشمیت»
فقط خدا حق داره بیدارم کنه!
سیفالله نجاریان: «فقط خدا حق داره بیدارم کنه!» این آخرین سطر از داستان نویسنده مشهور فرانسوی است که آثارش به زبانهای مختلف ترجمه و منتشر شده است. خدایی که در طول داستان از هیچ به این میزان از محبوبیت میرسد که به نقل از شخصیت اصلی داستان تنها او مجاز است پسرک قصه را بیدار کند. این نگاهی است که به مرور ایجاد میشود و با خواندن داستان همراه با راوی به این تحول میرسد. تا یادم نرفته بگویم قرار است از داستان «اسکار و خانم صورتی» اثر اریک امانوئل اشمیت با ترجمه «معصومه صفاییراد» که نشر «کتابستان معرفت» آن را منتشر کرده، حرف بزنیم. اثری که ترجمههای متعددی در بازار کتاب ایران از آن منتشر شده که این میزان ترجمه دلیلی بر میزان استقبال از این اثر نیست، زیرا اغلب مترجمان ترجمههای مختلفی را از یک اثر روانه بازار کتاب میکنند. این اتفاقی است که درباره آثار بسیاری میتوان به آن اشاره کرد که صنعت ترجمه بدون توجه به نیاز بازار دست به ترجمه آثار میزند و نگاهی به نیاز مخاطب و حتی نیازهای فرهنگی جامعه ندارد؛ با این استدلال که ما ترجمهای متفاوت از آنچه تاکنون ترجمه شده، زبانگردانی کردهایم که البته در مواردی این ادعا بسیار صادق است و نشان میدهد مترجم تحت تاثیر جو یا فضای حاکم بر بازار دست به ترجمه نزده و تنها بهخاطر انتشار یک اثر در خور توجه ترجمهای دیگر از یک اثر را روانه بازار کتاب کرده است. این مسأله (تعدد ترجمهها از یک اثر) سبب میشود خواننده در انتخاب یک اثر دچار سردرگمی شود و گاهی از لذت خواندن یک ترجمه موفق، محروم شود. این مسأله درباره ترجمه اخیر این کتاب صادق است و با وجود اینکه ناشر در شناسنامه کتاب به نخستین ترجمه این کتاب در سال ۸۲ اشاره کرده اما ترجمه دیگری را از یک مترجم تازهکار روانه بازار کتاب کرده است. مترجم این اثر در گفتوگویی به این نکته که «سعی کردم در ترجمه حس نویسنده را منتقل کنم و در ترجمه، زبان بچگانه داستان را حفظ کنم» اشاره کرده است که با خواندن این ترجمه چنین حس و زبانی به خواننده منتقل میشود و میتوان گفت مترجم در چنین اتفاقی، موفق ظاهر شده است. نثر کتاب بشدت صمیمی است و خواننده به همین نسبت با کتاب ارتباط برقرار میکند و با خواندن کتاب حس بسیار نزدیکی با شخصیت «اسکار» برقرار میکند. این سبب میشود خواننده موقعیتهایی را که این شخصیت تجربه میکند بخوبی لمس کند. اسکار پسری 10 ساله که به بیماری سرطان دچار شده، دریافته بزودی دنیا را ترک خواهد کرد، او با تشویقها و راهنماییهای «خانم صورتی» که هر روز برای دیدنش به بیمارستان کودکان میآید (در واقع او یکی از پرسنل بیمارستان است)، تصمیم به ارتباط با خدا و نوشتن نامههایی به او میگیرد. اسکار تعریف دقیقی از خدا و چگونگی موجودیت وی ندارد، تنها به این دلیل که شنیده خدا آرزوها را برآورده کرده و در روح هر انسان وجود دارد، تمام احساسهای خوشایند و دردناک خویش را از طریق این نامهها در 12 روز پایانی زندگی خویش بیان میکند؛ با این امید که خدا آنها را خوانده و به وی پاسخ دهد. این نامهها در حقیقت شرح حال زندگی او است در 12 روز؛ 12 روز شیرین و شاعرانه، پر از وقایع عجیب و تکاندهنده. این تمام ماجرا نیست. در واقع «اسکار» تصوری از خدا در ذهنش ندارد و به واسطه این نامهها در روزهای پایانی زندگی، با خدا و چگونگی وجود او ارتباط برقرار میکند؛ ارتباطی که در بخشهایی دچار انحراف است که این برخاسته از باورها و آموزههای کلیساست. برای مثال تمثال دانستن خدا در هیبت یک مجسمه یا خدا را به صورت پدر و پسر تصور کردن، هیچکدام نهتنها با باورها و آموزههای دینی ما همخوانی ندارد، بلکه مغایر آن چیزهایی است که مخاطب نوجوان ما باید با آن آشنا شود. سیر تحول شخصیت اسکار مسأله مهمی است که در این داستان میبینیم. او در پایان باوری نیمبند به خدا پیدا میکند. البته او در این کتاب نگاهی را نشان میدهد که در جوامع امروزی بشدت بروز دارد، نگاهی که نسبت به کودکان وجود دارد و به آنها توجه نمیشود و خانوادهها در قبال آموزش و تربیت آنها توجهی ندارند. اسکار در روزهای پایانی زندگی با مفهومی به نام خدا آشنا میشود و تا پیش از آن نهتنها باوری به وجود خدا ندارد، بلکه آن را انکار میکند ولی در پایان میبینیم «اسکار» تنها به خدا حق میدهد او را از خواب بیدار کند. بیتوجهی به کودکان مسألهای بسیار بااهمیت است که این روزها در جامعه ما نیز بشدت رایج است و کسی بویژه در خانوادهها به فکر تربیت و رشد روحی آنها نیست. حتی گاهی صحبت نکردن از خدا و باورها را نوعی آزادی دادن به فرزندان میدانند. «خانم صورتی» وقتی با او درباره خدا حرف میزند، میبینیم باور «اسکار» بسیار سطحی است. «برای چی باهام درباره خدا حرف میزنید؟ من قبلا بابانوئل رو باور کردم، یک بار گول خوردم کافیه!» این نشان میدهد شخصیت داستان، خدا را در نهایت به اندازه بابانوئل قبول دارد و حتی بهتر است بگوییم به همین میزان هم به خدا اعتقاد ندارد. موضوعات فلسفی در واقع بنمایه این داستان را تشکیل میدهد. شاید وقتی خواننده با این داستان روبهرو شود بهخاطر لحن بچگانه کتاب به نظرش نیاید که ممکن است با موضوع تاملبرانگیز و به فکر وادارندهای روبهرو باشد اما در بطن داستان خواننده با قصهای روبهرو است که بشدت دعوت به تفکر میکند. اریک امانوئل اشمیت، نویسنده، نمایشنامهنویس و کارگردان فرانسوی/ بلژیکی، در سالهای اخیر محبوبیت بسیار زیادی بویژه در دنیای تئاتر کسب کرده است. نمایشنامههای او در بیش از 50 کشور در سراسر دنیا روی صحنه رفته و جوایز متعددی کسب کردهاند. او که دکترای فلسفه دارد، مضامین فلسفی را بسادگی با داستانهای خود میآمیزد. از جمله جوایزی که به اشمیت تعلق گرفته جایزه تئاتر مولیر، داستاننویسی گنکور و آکادمی بالزاک است. اشمیت در خانوادهای بیدین متولد شد و اهمیت دین همواره در آثارش هویداست. به طور مثال در میلارپا به آیین بودایی تبتی، در موسیو ابراهیم و گلهای قرآن به آیین تصوف (از شاخههای اسلام) و یهود، در اسکار و خانم صورتی به مسیحیت و در فرزند نوح به یهود و مسیحیت پرداخته است. او سرانجام خود را مسیحی معرفی کرده است. داستان «اسکار و خانم صورتی» در 80 صفحه با قیمت 7 هزار تومان از سوی نشر کتابستان معرفت روانه بازار کتاب شده است. ارسال به دوستان
اخبار
حاتمیکیا در حاشیه اکران «به وقت شام»: ارسال به دوستان
اخبار
«آقا سعید» روی آنتن تلویزیون ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|