گزارش تحلیلی از تور منطقهای وزیر خارجه آمریکا
گشت و گذار علیه تهران
رامین پرچمدار: سال 2015 زمانی که سند راهبرد امنیت ملی ایالات متحده در دولت اوباما به انتشار عموم گذاشته شد، بسیاری از تحلیلگران داخلی و حتی برخی از نهادهای تصمیمگیر در کشورهای همسایه و اروپا به صورت هماهنگ اعلام کردند واشنگتن به دنبال خروج از خاورمیانه است. استناد این حضرات به بخشی از سند مذکور بود که در متن آن ذکر شده بود «غرب آسیا برای ایالات متحده جذابیت خاصی ندارد» و به همین دلیل استراتژیستهای آمریکا که در سطح کلان سیاستگذاری مشغول کار بودند، «پروژه میل به شرق» را مطرح کرده بودند. در آن زمان که البته زیاد هم دور نیست، همگان چشم خود را به روی خاورمیانه و تحولات زیرپوستی آن بستند و به یکباره صداهای عجیب و غربی از پکن به گوش رسید. آری! این همان امپراتوری چین بود که با محوریت حزب کمونیسم کمر به نبرد اقتصادی با آمریکا بسته بود و تا به امروز این منازعه اقتصادی به قوت خود باقی است.
اینجا بود که ناظران بینالمللی سرمست از تحلیلهای بهاصطلاح صحیح خود خنده بر لبانشان گره خورد و در محافل خصوصیشان نوشتهها و سخنرانیهای خود درباره احیای قدرت تجاری چین را به رخ یکدیگر میکشیدند. غافل از آنکه داعش و القاعده در عراق و سوریه مشغول ذبح هزاران انسان بیگناه بودند و همین موضوع باعث شد در آن برهه از سال 2015 ساختار سیاسی- امنیتی ایالات متحده برای مدتی کوتاه تحلیلها و توجهات را به سمت شرق آسیا معطوف کند. این همان فریب استراتژیکی بود که دولت اوباما با زیرکی آن را همانند یک زهر آرامبخش به خورد سیاستمداران، مقامات و حتی رسانههای بزرگ دنیا داد. طبیعی است در داخل ایران هم بسیاری از مفسران فعال در حوزه سیاست بینالملل و برخی شرقشناسان اسیر فریب دموکراتها شدند. سند آن را براحتی میتوان با جستوجو در مجلات، روزنامهها و خبرگزاریها پیدا کرد که نشان میدهد نشر چند صفحه از سند امنیتی ملی ایالات متحده چگونه توانست خطای تاکتیکی (حداقل در ابعاد رسانهای و علمی) بهوجود آورد. این سابقه شاید به متن گزارش پیشروی مخاطبان که در ادامه از نظر میگذرد ارتباط نداشته باشد اما شکل سناریو و خروجی آن تا حدود زیادی به وقایع امروز خاورمیانه ربط دارد.
پمپئو و نقطهگذاری در منطقه
همانگونه که دستگاه دیپلماسی ایالات متحده اعلام کرده بود، وزیر خارجه این کشور از هشتم تا پانزدهم ژانویه (به مدت یک هفته) به حاشیه خلیجفارس و غرب آسیا سفر کرده و در این بین وارد اردن، مصر، بحرین، امارات عربی متحده، قطر، عربستان سعودی، عمان و کویت خواهد شد. طبیعی است این حجم از دیدارها آن هم در یک سفر، بسیار عجیب و غریب خواهد بود اما مساله این است که نمای بیرونی این سفرها موضوعی است که از هفتهها قبل ذهن همه را به خود مشغول کرده است. محوریت سفر پر و پیمان پمپئو به منطقه، بحث خروج نظامیان ایالات متحده از سوریه است و او رسماً در گفتوگوی اختصاصی با فاکسنیوز اعلام کرده به دنبال اطمینانبخشی به کشورهای منطقه در اینباره هستیم!
طبیعی است زمانی که وزیر خارجه ایالات متحده در وهله نخست اهداف سفر خود را به صورت علنی اعلام میکند و پس از آن وارد خاک چند کشور میشود، به صورت مستقیم این پیام را مخابره میکند که نماینده آمریکا در حال ورود به خاک متحدان خود است. در فاز دیگر باید به کنفرانسهای خبری و حاشیههای دیدارها توجه شود که خود گویای مسائل جاری خواهد بود. در این راستا از زبان بدن طرفین گرفته تا متن سخنان آنها حاوی پیامهای گوناگون خواهد بود اما آنچه از همه مهمتر است، سنجش وضعیت منطقه و پروندههای مفتوحی است که آمریکا در آن نقش فعال دارد. درست است که ماجرای خروج ایالات متحده از سوریه در داخل و خارج از «آمریکای ترامپ» بحث و جدلهای گوناگون به پا کرده اما نباید از یاد ببریم که او و تیمش در طول یک هفته چندین بار به جمهوری اسلامی ایران حمله میکنند یا آن را به چالش جدید فرا میخوانند. این همان نکتهای است که متاسفانه بسیاری از تحلیلگران به دلیل مداومت و قدمت تقابل میان تهران و واشنگتن بسادگی از کنار آن عبور کرده و حتی اظهار میکنند: «مگر این دفعه بار اول است که تهدید میشویم؟!»
درست است که ایران دارای بازوهای امنیتی و نظامی قدرتمند در داخل و خارج از مرزهای خود است اما باید عنایت داشت چینش سفرهای منطقهای مایک پمپئو (وزیر خارجه آمریکا) و جان بولتون (مشاور امنیت ملی ترامپ) گویای یک هماهنگی مهم و البته شیطنتآمیز است. چند روز پیش شاهد توقف 2 روزه جان بولتون در سرزمینهای اشغالی بودیم و پس از آن او وارد آنکارا شد اما رجب طیباردوغان (رئیسجمهوری ترکیه) او را به حضور نپذیرفت. تا به این جای کار دلیل پذیرفته نشدن بولتون مشخص است؛ ایالات متحده و ترکیه از قدیمالایام درباره کردهای سوریه با یکدیگر دچار اختلاف نظر عمیق بوده و خواهند بود و این روند بر سیاستهای کلان هر دو طرف برای ادامه مناسبات تاثیرگذار بوده است اما سوال این است که رفت و آمد بولتون و پمپئو چرا به فاصله کمتر از 2 روز در منطقه انجام شده است؟
اتحاد چندضلعی علیه ایران!
متن کنفرانس خبری مشترک مشاور امنیت ملی آمریکا و نخستوزیر رژیم صهیونیستی دقیقاً بر تعمیق حمایت بیچون و چرای آمریکا از اسرائیل پایه گذاشته شده بود. به عبارت دیگر بولتون به دلیل آنکه به حلقه «صهیونیستهای مسیحی مستقر در کانون قدرت آمریکا» نزدیک است، شخصاً ماموریت یافته به تلآویو سفر کند و از آنجا به اطلاع تمام دنیا برساند اگر ایالات متحده از سوریه خارج شود، هیچ خطری اسرائیل را تهدید نخواهد کرد و همانند گذشته به حمایت از صهیونیستها خواهیم پرداخت. به عبارت دیگر جایگاه سیاسی بولتون در کاخسفید و هماهنگی او با سازمان منافقین و بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی دلیلی است تا او از سرزمینهای اشغالی، ایران را حامی تروریسم بخواند و تهران را تهدید جدی برای حیات منطقه و رژیم صهیونیستی بداند! این همان «رپرتاژ آگهی» است که در علم ارتباطات و تبلیغات آن را طرفداری از یک جریان یا برند خاص بیان میکنند.
اما سوال اصلی این است که در این سوی میدان، پمپئو برای چه به منطقه آمده است؟ به نظر برخی ناظران بینالمللی، سال 2019، سالی پر از تنش و مخاطره برای خاورمیانه خواهد بود. ایالات متحده در وضعیت و فضای فعلی نظام بینالملل به دنبال آن است تا زمینه ایجاد وضع مناسب در جهت رسیدن به اهداف خود را مهیا کند تا از این طریق در نهایت بتواند زمینههایی را برای ورود جدی به شرق آسیا طراحی و اجرا کند. این همان تحلیلی است که در سال 2015 و زمان اعلام خبری مبنی بر خروج آمریکا از منطقه شکل گرفت. واقعیت این است که آمریکا به دنبال هدفگذاری استراتژیک در خاورمیانه است و حتی از سال ۲۰۰۰ میلادی این پروژه را در راستای گسترش هژمونی از غرب به شرق در دستور کار خود قرار داده بود اما ایالات متحده در وضعیت کنونی تسلط هژمونیک را در سر میپروراند و گامهایی که از سال ۲۰۰۱ در افغانستان برداشت در همین راستا قابلیت تحلیل دارد. واشنگتن در صدد است مدیریت ناامنی در عراق و افغانستان را که در نهایت به تاسیس پایگاههای نظامی مختلف منجر شد، در یک بافت مدیریت شده مستقیم قرار دهد. از سوی دیگر با روی کار آمدن اوباما در سال ۲۰۰۹ دکترین ضعف در توازن قدرت را هم شتاب داد. در آن زمان مقامات داخلی و بسیاری از کشورهای منطقه میگفتند ایالات متحده در باتلاق عراق گرفتار شده و حضور آنها در بغداد را نامشروع و خطرناک ارزیابی میکردند. این تئوری رفتهرفته باعث شد مشروعیت حضور آمریکا در عراق زیر سوال برود و همگان منتظر خروج آمریکا از خاک عراق بودند که ناگهان تحمیل اراده ایالات متحده به بغداد باعث شد «نوری المالکی» نخستوزیر وقت عراق با انتشار نامه رسمی خواستار ادامه حضور آمریکا در عراق شود! این همان موضوعی است که به نظر میرسد پمپئو بهعلاوه متفکران پنتاگون و وزارت خارجه ایالات متحده به دنبال عملیاتی کردن مجدد آن هستند.
نکته مهم سلسله سفرهای وزیر خارجه ایالات متحده این است که اخیراً وی اعلام کرده بود برای مقابله با تهران گزینههایی مانند اعمال فشار دیپلماتیک و اقتصادی را در دستور کار قرار خواهیم داد و این مولفهها را باید 2 ضلع دیگر سناریوی قدیمی ایالات متحده دانست. باید توجه داشت این پروژه به لحاظ شکلی قدیمی و پوسیده تلقی میشود اما از حیث ماهوی و محتوایی دارای پیامهای مهم و البته چندلایه است. فهرست کشورهایی که پمپئو در طول یک هفته قرار است با مقامات آنها دیدار کند گویای چند نکته حائز اهمیت برای تهران و منطقه خواهد بود.
1- سخنرانی اصلی وزیر خارجه آمریکا در مصر بار رسانهای بسیار مهمی را در خود جای داده است. به یاد داریم که اوباما هم پیام همبستگی و شراکت آمریکا با اعراب منطقه را از قاهره مخابره کرد و این بدان معناست که مصر برای ایالات متحده همچنان جایگاه قدیمی رهبری جهان اسلام را داراست. این اقدام ایالات متحده دقیقاً نشان از تناقض رفتاری و بنیادی درباره به رسمیت شناختن عربستان سعودی به عنوان به اصطلاح رهبر جهان اسلام و دنیای عرب دارد.
2- اردن به عنوان چهارراه امنیتی و سیاسی منطقه که بریتانیا و آمریکا را به اعراب وصل میکند نخستین کشوری بود که پمپئو وارد آن شد و همین موضوع نشان میدهد سایر کشورهای اروپایی در معادلات منطقه برای ایالات متحده مهم نیستند. سند این موضوع را باید انتقاد مقامات ارشد اروپایی از سیاست آمریکا و شخص ترامپ در نادیده گرفتن اتحادیه اروپایی و اعضای آن در بسیاری از معادلات منطقهای و بینالمللی دانست. به عنوان مثال «دیوید اوسالیوان» سفیر اتحادیه اروپایی در آمریکا، سال گذشته میلادی به چندین رویداد در آمریکا دعوت نشد و این وضعیت نشان میدهد آمریکا به تکروی در منطقه ادامه خواهد داد.
3- برداشتن گامهای رو به جلو برای ایجاد پیوند رسمی میان اعراب و رژیم صهیونیستی؛ بدون تردید پمپئو، بولتون و ترامپ به دنبال آن خواهند بود که تهدید ایران علیه اعراب منطقه را برجسته کنند تا از این جهت بتوانند اسرائیل را همسو با سیاست اعراب منطقه معرفی کنند و باعث پیوند میان آنها شوند. اخیراً اخباری مبنی بر کنشگری آمریکا در راستای سفر نخستوزیر اسرائیل به عربستان سعودی و دیدار با مقامات ریاض منتشر شده که احتمال میرود در آینده نه چندان دور این موضوع عملیاتی شود.
4- افزایش سطح اصطکاک میان ایران و کشورهای عربی مستقر در حاشیه خلیجفارس؛ ایالات متحده به دنبال آن است مدیریت امنیت نسبی را در خاورمیانه بر اساس منافع خود شکل دهد و تسلط بر پیرامون ایران را به صورت جدی کلید بزند و از این منظر دولتهای حاشیه خلیجفارس میتوانند پیشقراول این سناریو باشند.
5- هماهنگی و اتحاد اقتصادی درباره پایین آوردن قیمت نفت و محاصره اقتصادی ایران؛ به عنوان مثال اخیراً در برخی بنادر امارات و بویژه در گمرگ دوبی، کیتهای آزمایشگاهی خریداری شده از سوی ایران که مبدأ آن کشورهای اروپایی بوده است، با اعمال فشار شیوخ امارات ترخیص نشده و برگشت خورده است. از این منظر اتحاد اقتصادی ایالات متحده با اعراب منطقه میتواند در راستای ضربه به تهران قابلیت اجرا پیدا کند.
6- اتحاد رسانهای و امنیتی برای به راه انداختن پروژههای جدید هدایت افکار عمومی در داخل ایران؛ اخیراً اخباری درباره افتتاح چند تلویزیون و سایت فارسیزبان توسط عربستان و امارات عربی متحده برای سمپاشی علیه جمهوری اسلامی منتشر شده که در این موضوع همکاری آمریکا دقیقاً مشهود است.
سخن آخر
با نگاهی گذرا به این موضوعات، بخوبی میفهمیم ایالاتمتحده به دنبال تغییر موازنه قدرت در منطقه به نفع خود و متحدانش خواهد بود. به گونهای که در ابتدا خروج خود از سوریه را به عنوان یک تهدید مهم به افکار عمومی سیاستمداران و مردم منطقه تحمیل میکند و در فاز دوم، در پی سلسله سفرهای مشخص این تهدید را برای اعراب منطقه تشریح میکند. در لایه سوم آنها چند گزینه را روی میز قرار میدهند و خاطرنشان میکنند خطر تروریسم همچنان در منطقه وجود دارد. به عنوان نمونه به موازات سخنان ترامپ و پمپئو مبنی بر خروج از سوریه، پنتاگون و حتی فرماندهی ائتلاف ضد داعش رسماً اعلام میکند خروج از سوریه به شرایط میدانی بستگی دارد و هیچ ارتباطی به اعلامیههای قبلی نخواهد داشت. بنابراین بیشترین تمرکز پمپئو در سفر اخیر خود به حاشیه خلیجفارس محاصره تهران، محدودسازی قدرت عملیاتی ایران در منطقه، افزایش مرز و سطح اصطکاک تهران با کشورهای منطقه و در نهایت افزایش گستره و خط تقابل با آمریکا خواهد بود و در این مسیر ممکن است بحث تقویت و راهاندازی ناتوی عربی هم مورد توافق قرار گیرد.