مروری کوتاه بر سرانجام برجام در سال 1397 و تغییر راهبرد دیپلماسی اقتصادی دولت
بازگشت به آدرس درست
گروه سیاسی: 8 مه 2018 یا همان 18 اردیبهشت 1397. پایان آرزوهای یک دولت و ثبت یک تجربه مهم و درسآموز در تاریخ معاصر ایران. آمریکا از برجام خارج و فرآیند فروپاشی توافق هستهای میان ایران، آمریکا، 3 قدرت برتر اروپایی و 2 قدرت بزرگ شرق یعنی چین و روسیه آغاز شد.
به گزارش «وطن امروز»، خروج آمریکا از برجام و اتفاقاتی که پس از آن برای مهمترین تکیهگاه دولت روحانی افتاد، قطعا مهمترین اتفاق سال 1397 بود. دونالد ترامپ، مرد دیوانهنمای کاخ سفید 8 مه 2018 یعنی 4 روز زودتر از آنچه وعده داده بود، با ترتیب دادن یک سخنرانی تلویزیونی، خروج آمریکا از برجام را رسما اعلام کرد. او همچنین مقابل دوربین رسانهها، فرمان اعمال و بازگشت تحریمها علیه ایران را صادر کرد. خروج آمریکا از برجام از قبل قابل پیشبینی بود. رئیسجمهور آمریکا که در تبلیغات انتخاباتی خود وعده پاره کردن توافق هستهای ایران و 1+5 را داده بود، از اکتبر 2017 به صورت رسمی اعلام کرد مفاد توافق هستهای را قبول ندارد و شروطی را برای ماندن آمریکا در توافق هستهای اعلام کرد. ترامپ این شروط را 12 ژانویه 2018 / 22دی 96 به صورت شفافتر بیان کرد. مادامالعمر شدن محدودیتهای هستهای ایران، محدود شدن توان دفاع موشکی ایران و تغییر سیاستهای ایران در منطقه غرب آسیا، 3 شرط رئیسجمهور آمریکا برای عدم خروج از برجام و تمدید تعلیق تحریمهای ایران بود. ترامپ اما سهشنبه 8 مه 2018 و به تقویم شمسی 18 اردیبهشت 1397، در حالی که 4 روز به 12 ماه مه یعنی پایان ضربالاجل تمدید تعلیق تحریمها باقی مانده بود، رسما اعلام کرد آمریکا دیگر در توافق هستهای حضور نخواهد داشت. تاجر نیویورکی در قلب واشنگتن همه آرزوهای دولت حسن روحانی و محمدجواد ظریف را به باد داد. شاید آن شب واقعه، محمدجواد ظریف سکانسهای معروف فیلم ماندگار «دار و دسته نیویورکیها» را در ذهنش تداعی میکرد و دونالد ترامپ را در شمایل قصاب! قصابی که با چاقوی معروفش به جان برجام افتاده بود. این البته همه ماجرا نبود. در مقیاسی بزرگتر، قصاب همه آنچه لیبرالها پس از انقلاب اسلامی 1357 در ایران ترسیم کرده بودند تا با تخریب یا تحریف مبانی انقلاب و با ملاتی به اسم اعتدال و تنشزدایی، استقلال سیاسی و رابطه با استکبار را به هم بچسبانند، در کسری از ثانیه درید. آن هم با یک کندهکاری زمخت که برخلاف ادعای دوستان ظریف، امضای جان کری را بیاثر و محو کرد. سهشنبهشب، 8 مه 2018 - 18 اردیبهشت 1397، شب آرزوهای بر باد رفته بود! شب طلاق یکطرفه!
خون به پا نشد!
این بار اما خون به پا نشد! آمریکا برجام را پاره کرد، دولت روحانی اما در برجام ماند! اینجا در ایران آتش آماده بود اما دست دولتیها به آتش زدن سند توافق با غرب نمیرفت. آمریکا نشد؛ اروپا! اروپا جانشین همه نداشتههای ظریف شد. سبد تخممرغهای دولت حسن روحانی در مناسبات 2 سوی آتلانتیک سرگردان شد! حالا آنها که روزی روزگاری آرزوهای خود را در حیاط خلوت کدخدا میجستند، چشم امید به این سوی آتلانتیک، یعنی اروپا دوختند! قرار بود اروپا جور آمریکا را بکشد. چه تحلیلها یا شاید تخیلهایی درباره شکاف در 2 سوی آتلانتیک مطرح میشد. گویی برجام قرار بود پیامبروار شکافی در آتلانتیک ایجاد کند و برجامیان را به سلامت عبور دهد. این بار صحبت از SPV بود. قرار بود آنچه را برجام با همه سر و صدایش برای دولت روحانی نکرده بود این بار SPV انجام دهد. گفتند آمریکا خارج شد؟ خب شرش کم! در معادله 5 > 1+5، برجام از SPV کوچکتر شد. حالا همه از SPV میگفتند. 8 ماه گذشت. پاییز هم تمام شد ولی تخممرغها جوجه نشد. سرانجام مقارن با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، اروپا 9 ماه پس از خروج آمریکا از برجام، شاهکارش را رونمایی کرد! خانمها و آقایان! این شما و این هم بسته نفت در برابر غذا و دارو! زایمان نوزاد مرده! برجام به SPV و SPV به INSTEX تبدیل شد. معنی درستترش این است که «چرخ سانتریفیوژها و چرخ کارخانهها بچرخد» تبدیل شد به «میخواهم زنده بمانم!» اینستکس در ادبیات سیاسی ایران ماندگار شد، برای تجربهاندوزی. یک تجربه تلخ. برای درس عبرت! عبرت شدند؟
برجام مثل ظریف!
این جمله که میگویند «برجام همان ظریف است»؛ غیر از اینکه قبول است، یک واقعیت دقیق هم هست. ظریف خالق برجام بود. برجام هنر ظریف بود. گویی خودش را خلق کرد. مادر و فرزند؛ مادر و فرزندی که این روزها حالشان خوب نیست. فرزند مرگ مغزی شده؛ به کما رفته و مادری که از چشم پدر افتاده و یک بار تقاضای طلاق کرده است. استعفای ظریف را باید پای برجام نوشت. نه پای بشار اسد. نه پای واعظی. نه پای روحانی. برخی دولتیها خودشان میگویند باید به روحانی حق داد. ظریف دیگر به چه کارش میآید؟ قصاب نیویورکی که او را شریک جان کری میداند! اروپا هم بلیتی به او قرض نداد. روسها با او سردند و در محله چینیها هم کسی دل خوشی از او ندارد. درست مانند برجام! آمریکا پارهاش کرده، اروپا تنهایش گذاشته، چین و روسیه هم که وضعیتشان مثل گذشته است. البته با کمی دلخوری! حالا روحانی مانده و این ظریف! ظریفی که گویا سر نخواستنش دعواست! مثل برجام!
ما و پنجره عقبی!
آنچه این روزها دولت روحانی و ظریف به واسطه شکست برجام به آن دچارند، از همان ابتدای مذاکرات هستهای قابل مشاهده و پیشبینی بود. هم گفته شد و هم فریاد کشیده شد. از پنجره عقبی تمام ماجرا دیده شد! گوش کسی اما بدهکار نبود. حالا اهانتها و تهمتهایشان بماند. بماند، البته این نیست که فراموش میشود. نه فراموش میشود و نه بخشیده. اینکه چرا واقعیات انکار میشد و حقایق نادیده، موضوعی نیست که براحتی بتوان از آن گذشت. سرنوشت یک ملت هزینه ندانمکاریها شده است. و بدتر از آن توهینها! گویی کتاب سبزی برای ملت ایران نوشته شده بود! از محدودیتهای آمد و شد گرفته تا بینزاکتی نسبت به دانشجویان و دیپلماتهای ایرانی. اما بدتر از همه، سال تورم و گرانی و دلار و پراید 50 میلیونی! اینها همه از پنجره عقبی دیده شد. اما چرا شنیده نشد؟! شوخی سادهای است اگر فکر شود با استعفا، این حساب صاف میشود.
بازگشته!
ایران حالا پس از یک دوره چند ساله، با بر تن داشتن زخمهای عمیق اما بازگشته است؛ از «کانال مقاومت»؛ درست در روزهایی که در هتلهای لوکس وین، ژنو و لوزان قهوه مینوشیدند و «با من قدم بزن» روی تصاویر پیادهروی ظریف و کری در ژنو میکس شده بود؛ در بیابانهای دیرالزور و حماه و بادیههای غربی عراق فرزندان مقاومت زیر برف و باران و گرمای سوزان به فکر این روزها بودند. رستگاری در شام! دفع شر داعش و تروریسم آدمخوار هدف نخست بود. هدف مهمتر تامین امنیت و ایجاد یک جغرافیای فرهنگی و عقیدتی برای عبور از همه مشکلات و محدودیتها و خطرات بود؛ آنچه این روزها شمهای از آن پدیدار شده است. حالا تمام امید ایران برای مقابله با تحریمهای آمریکا و همراهی اروپا با آمریکا، فقط و فقط خودش است و دوستانش. فهرست ایران، فهرست پر و پیمانی است. خارجیها میگویند جاده ابریشم 2 اما در ایران میگویند کانال مقاومت. حالا ایران روی پاهای خودش ایستاده است؛ کاری که باید از همان ابتدا میشد. و چه زیبا شد تدبیر نظام برای این روزها! 12 بهمن رونمایی از INSTEX نشان داد دولت بیش از 5 سال در جاده اشتباهی بود. اما 10 روز بعد در 22 بهمن بیانیه مهم «گام دوم» به عنوان نقشه راه و چراغ هدایت انقلاب برای نیمقرن آینده منتشر شد. حالا در شروع گام دوم، ایران دارد نقش تاریخیاش را در منطقه و دنیا ایفا میکند. حالا میخواهند نامش را بگذارند احیای امپراتوری، جاده ابریشم 2 یا هر چیز دیگر. اینجا در کانون مقاومت، نامش را «تمدن نوین اسلامی» گذاشتهاند. ایران پرچمدار یک نظم جدید منطقهای شده است. خاورمیانه جدید کاندولیزای بوش، حالا تبدیل به غرب آسیای مقاومت شده است. با پرچمداری ایران. ایران؛ گربهای که شیر شده است.