|
درباره فیلم «دریا و ماهی پرنده» از آثار جشنواره فیلم فجر
نقش خیال دریا در ذهن ماهی کوچک
مرتضی اسماعیلدوست: همیشه این قلم سعی داشته تا نگاهی نقادانه از منظر دانستههای سینمایی را آینهافروز واژگان به کرسی درآمده در صفحات نماید و سوژهای چون فیلمساز را از جهان ابژهای چون اثر به دور سازد، اما گاه این پنداشت چنان در واقعیت به موجودیتی مشترک درمیآید که اگر بخواهی هم نمیتوانی جدایشان سازی. فیلم دوم مهرداد غفارزاده نیز چنین است و از جهان ذهنی مردی بیرون میزند که در گذشتهای دور و دراز، آثاری داستانی را به خلق روایتی شیرین درآورده و نگاهش به روزگار همچون خوانش داستانی شاعرانه میماند. لازم به توضیح است که آغاز آشنایی با نگاه مهرداد غفارزاده در ذهن من از جلسات داستانخوانی شروع شد، از مشاهده عکسی در مسجد جوادالائمه(ع) که در همنشینی با دوستانی نقش بسته بود که بسیاری از آنها به عالمی معنا از شهادت متصل شدهاند. در احوالاتی ارزنده که سالها با بچههای مسجد داشتم، غفارزاده را به عنوان انسانی دغدغهمند به انقلاب و در راهروی مدار انسانیت خواندم و حال در این روزگار به تماشای اثری چون «دریا و ماهی پرنده» رسیدم که مرا از جهان خشک و بیعشق امروزی به آن سوی منظرهای نیلگون از آسمانی رویایی میبرد که فصلهای زندگی با بوم رنگی جلوه یافته از تخیل به قاب خاطره متصل میشود البته از ابتدا این موضوع برای کارگردان ایثارگر جبهههای رشادت، خاطرنشان شد که پیرو همان تعالیم استادی چون امیرحسین فردی، نگاهی زیباست که همراه با نقدی صادقانه باشد. در تحلیل فیلم دوم مهرداد غفارزاده با سویهای دور از جهان روایی فیلم «گیرنده» مواجه میشویم تا همسفر با اثری فرمگرایانه و جهانی شاعرانه باشیم که تصاویر در آن همچون زبانی قصهگو عمل میکند. فیلم، سرشار از قابهای زیبایی است که در سیاهی سرنوشت نوجوانانی بزهکار، جلوهای دیگرگون مییابد و فیلمساز با همقرینگی جهان کنونی این کودکان رنجدیده و فضایی آرزومندانه از قابهایی انتزاعی به ترکیب غمگسارانهای از حقیقت در برابر عنصر غایب خیال دست میزند.فیلم دریا و ماهی پرنده، قصهای است از روزگار در حال گذر نوجوانان بزهکار در کانون اصلاح و تربیت که با ورود احسان، میهمان جدید این دارالتادیب که پسری است ناشنوا، روایت به سمت تابش رنگ بر چهره غریب دقایق میرود و این شازده کوچولوی غم پارههای کودکانه همچون شهریار داستان سنت اگزوپری به دنبال اخترکی است که سالها پیش در سفری رویاگونه دیده بود و از این منظر، فیلمساز به دنبال قابهایی آرزومندانه از احسان در دل امواج آبی دریا است و فیلم در دقایقی به فضایی سوررئالیستی گرایش مییابد تا با نمایش انیمیشن و با توجه به روایتی کودکانه از دالان صادقانه نقاشی به قلب روایتی تلخ نزدیک شویم. جایی که پدر احسان براساس صید غیرقانونی ماهی از دریا کارش را از دست داده و احسان نیز با توجه به فروش غیرمجاز فیلم بازداشت و به کانون مراقبتهای کودکان منتقل شده است. در این میان اشاراتی زیبا در لایهای پرمعنا از حکایتی ظریف صورت میگیرد. آنجا که حرفه پدر در ارتباط با دریا و صید ماهی قلمداد شده و این نگاه، ارجاعی به نقاشیهای پسر در داخل بازداشتگاه یافته که غالب آن به شکل ماهی است و از طرفی نشانه فوق میتواند به قلمروی امید نهفته در قلب پیرمرد داستان همینگوی در کتاب پیرمرد و دریا نزدیک شود. از نگرهای دیگر میتوان به حرفه فروشندگی فیلم در نزد احسان اشاره داشت که به مانند عرضهکننده تصاویری رویاگونه و به دور از عالم واقع نزد مردم تعبیر شده که دعوت به تماشای صورتی دیگر از احوال زیستن دارد. از این رو نگرش ایجازی به اشیا و اشکال و گریز به جهانی دور از روایت زبانی در این اثر به موقعیتی امپرسیونیستی نزدیک میشود و کارگردان نیز به زیبایی، شخصیت اصلی فیلم را نوجوانی ناشنوا قرار داده که هم مسیر روایت را به داستانی تصویری به جای واحدی زبانی میرساند و هم به چالشی فلسفی از این منظر گرایش یافته که تنها کسی که در جمع میتواند به کشف حقیقتی فرازمینی و بُعدی آن سویی دست یابد، موجودی است که توان برقراری ارتباط کلامی را ندارد و از این منظر فاصلهای دور از آدمیان گرفته است.فیلم در ارجاع به ذهنیت نقاشگونه احسان، به سمت موقعیت نمایی گرافیکی رفته و ترکیب رویاآفرینی انیمیشن با رئالیسم غمناک شخصیتها در کانون اصلاح و تربیت، بهخوبی در هم تلفیق میشود. همچنین تداوم نماها و کادربندیهایی زیباییشناسانه در اثر و استفاده دلهرهآمیز از صدا در تبیین هیاهوی روزگار بهخوبی در خدمت روایت قرار گرفته است. از تطابق هوشمندانه فرم با روایت در فیلم میتوان به نمونهای اثربخش اشاره داشت که در سکانسی که وارد دنیای ترسیمشده نقاشی میشویم، فضای صوتی به کلی غایب شده که به مانند پای نهادن به سیارهای دیگر از زیستن به شمار میرود. از طرفی نشانههای سینمایی ارزندهای را در راستای شخصیتشناسی کاراکتر و با نگاهی تصویری میتوان برشمرد که از جمله ثبت نقاشی خرگوش، ماهی و بادکنک بر دیوارهای کانون است که همه اشاراتی به احوال رهاییبخش احسان از این تنگنای بیرنگ دارد و آنگاه که به تعداد کودکانِ دربند، خرگوشهایی به نقاشی درمیآید، میتوان این نگره را به کل تعمیم داد. مهرداد غفارزاده با وجودی که از دنیای داستاننویسی شروع کرده و اولین داستان انقلاب را با نام «پاسداری» به چاپ رسانده است، در این فیلم به سمت فضایی فرمگرایانه در روایت رفته و توجه خود را به ترسیم ساختاری شاعرانه در مواجهه با رخدادی دهشتناک چون بزهکاری معطوف کرده است، چرا که شخصیتهای نوجوان و داستانی شاعرانه نیازمند مدادی است نقاشانه بر دیوارهای حیات تا به دنبال ردپایی از بوی گل سرخ همچون شازده کوچولو بود، با این تفاوت که پسرک دلتنگ قصه غفارزاده، عشق خود را نه در روی زمین بلکه در بیکرانگی دریا جستوجو میکند و دیوارها نیز نمیتواند مانع از عطر طعم دریا بر مشام مسافر رویا باشد. فیلم دریا و ماهی پرنده، ارجاعات بسیاری در پیرامون متن به جهان فیلمهایی دوستداشتنی دارد. آنگاه که میتوان به ردپایی از چهارصد ضربه تروفو رسید و به تماشای پوسترهای نقشبسته بر دیوارهای خیالانگیز سینما چشم دوخت که نشانی از پدرخوانده فوردکاپولا و نیز اولیور تویست پولانسکی دارد و البته تصویری تابناک از چاپلین را بر صفحه نمایان میکند که با دیالوگ «من سرورم» به تبلوری همسان با ترنم خیال کودکان دارالتادیب اشاره دارد. در این میان کارگردان، نگاهی معصومانه به پیکر ناگوار بزهکارانی دارد که در میان ناملایمات زندگی بدین سوی تاریک غلتیدهاند. البته فیلمساز در دقایقی به دام روایتی بیهویت از بافت شکلیافته خود درافتاده و با حضور بازرسی بینشان در کاراکتری با نام کاظمی، از پیچش روایی خود خارج میشود و به سمت تن دادن به بازی بیکارکردی در تنه اصلی فیلمنامه میرود که البته در گفتوگویی که با کارگردان انتقادپذیر این فیلم داشتهام، اشاره به آن شد که این بخش به کل حذف میشود. فیلم «دریا و ماهی پرنده»، طنین آوازی شورانگیز در متن سرنوشتی شوم است که در این پژواک رهایی از سوی احسان، کارگردان بهخوبی مبادرت به خلق جهانی انتزاعی میکند، به نحوی که غلبه رویا بر واقعیت در سکانسهای در پیش به سمتی است که حتی تصور میشود با شخصیتی انتزاعی مواجهیم و بر این منظر، اثر مشابهتهای بسیاری به فیلم «نوازنده پیانو بر اقیانوس» ساخته جوزپه تورناتوره دارد که در آنجا نیز دغدغه رویا با دریا به قابهایی هویتبخش میرسد. در فیلم دوم غفارزاده، قدرت القایی در تصاویر سینمایی چنان بهخوبی صورت یافته که میتوان همراه با نقش و نگارهای سخنگوی راوی به حرکت درآمد و به طعم خوش رهایی از این زمین دامنگیر دل بست و همصدا با ساز پریوش دریا به نوا درآورد جهانی دیگر را. آنجا که هیچ محصوریتی از بابت الزامات دنیوی صورت نمیگیرد و از این منظر میتوان حتی در کنار تنگنای سلول نیز به سرودی از سرزمین عشق رسید. مهرداد غفارزاده در این فیلم ما را به جهانی مملو از شاعرانگی با قلم تصویر میرساند و در این میان جایگاه فیلمبرداری شایسته چون مرتضی غفوری نیز محفوظ است. همچنین نقشآفرینی ارزنده کودکانی نابازیگر و بویژه بازیگر ناشنوای نقش احسان و البته نادر فلاح نیز قابل توجه است. فیلم، روایتی دلربا از فضایی تنگ و تاریک دارد و این بادها هستند که کاغذهای نقاشی را به جهانی دیگر پرواز میدهند، به سوی آسمانی که گهوارهاش دریاست و دلش همچون احسان، به ماهی پرنده در آن خوش است. دلی که داغ دارد و به جایی دیگر از رویا نمیتوان وصلش کرد، چراکه پشت دیوار، دریایی است که شاید به قول شاعر، شهری دیگر را بتوان در آن پیدا کرد. ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
اعتراض شدید انجمن صنفی ویدئورسانه به سازمان سینمایی
خروج میلیونها دلار ارز از کشور چه دلیلی دارد؟
در پی انعکاس اخباری پیرامون وضعیت بلاتکلیف سازمان سینمایی درباره فیلمهای فاقد کپیرایت(میجر) و نمایش فیلمهای یادشده در پردیسهای سینمایی و برخی فرهنگسراها، اتحادیه شرکتهای ویدئورسانه (سینمای خانگی) ایران بیانیهای صادر کرد. به گزارش فارس، متن این اطلاعیه به این شرح است: در پی رویکرد اخیر برخی دستاندرکاران شریف رسانههای گروهی به مساله فیلمهای میجر و کپیرایت در شبکه نمایش خانگی و همچنین ادامه فرافکنیهای مدیرکل محترم نمایش خانگی در این زمینه که در سایه بیتوجهی سازمان سینمایی در ماههای اخیر بر شدت آن افزوده شده و همچنین عدم ثبات در دیدگاهها، تغییر مکرر سیاستها و تصمیمگیریها و عدم مدیریت صحیح نامبرده که سبب آشفتگی وضعیت بازار نمایش خانگی و ایجاد زمینههای شکاف و تفرقه در بین دستاندرکاران این شبکه شده است، اتحادیه شرکتهای ویدئو رسانه (سینمای خانگی) ایران با ارج نهادن به زحمات و توجه روزافزون دستاندرکاران محترم رسانههای گروهی به شبکه نمایش خانگی که نتیجه شناخت دقیق و صحیح ایشان از این صنعت تاثیرگذار و حامی سینمای ایران است، لازم میداند نکاتی را برای ثبت در تاریخ، یادآوری به برخی مدیران و سیاستگذاران بعضا فراموشکار سینمای ایران، اطلاع مردم شریف و علاقهمندان نمایش خانگی و همچنین آگاهی اهالی محترم سینمای کشور برساند: 1- حرکت و فعالیت هوشمندانه و مخرب برخی مدیران سینمایی در تغییر مسیر فکری و توجه مخاطبان عام و خاص از مساله بسیار مهم ورشکستگی صنعت نمایش خانگی و بیکاری قریبالوقوع بیش از دویست هزار تن از افرادی که به شکل مستقیم و غیرمستقیم در این صنعت مشغول به کارند به موضوع قدیمی و پیشپاافتاده فیلمهای حمایتی فاقد کپی رایت که اصطلاحا میجر نامیده میشود بسیار قابل تامل است. اتحادیه شرکتهای ویدئورسانه ایران در این زمینه مساله اصلی را بحران فراگیر به وجود آمده ناشی از بیتدبیری و سوءمدیریت بخش دولتی شبکه نمایش خانگی به همراه موضوع کپیرایت و مساله فرعی را فیلمهای میجر میداند و تاکنون در نشستهای مکرر و مکاتبات بیشمار با مدیران ارشد و میانی سازمان سینمایی اعتراض خود را نسبت به اجبار خرید رایت فیلمهای خارجی از سوی سازمان سینمایی به دلایل متعددی از جمله: قانون دفاع از حقوق مولفان و مصنفان، عدم عضویت جمهوری اسلامی ایران در کنوانسیون بینالمللی کپیرایت، اظهار نظر صریح جناب آقای جنتی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در تاریخ ششم اردیبهشتماه 93 با این مضمون که: «ایران درباره پیوستن به کپیرایت به جمعبندی نرسیده است»، به انضمام نظرات صریح رهبر معظم انقلاب مبنی بر به مصلحت ندانستن خرید آثار از کمپانیهای غربی با توجه به برخی تحریمها و رفتارهای خصمانه آنان با مواضع نظام جمهوری اسلامی در پاسخ به 2 استفتای بهعمل آمده در دهه 70 و همچنین سال 93، اعلام کرده است. 2- در همین زمینه مدیرکل نمایش خانگی سازمان سینمایی تنها با استناد به آییننامهای مربوط به حدود 21 سال قبل که در زمان وزارت آقای علی لاریجانی مصوب شده و خرید کپی رایت را اجباری دانسته بشدت با ارائه مجوز برای آثار خارجی فاقد رایت مخالفت کرده و بر خرید رایت عناوین مختلف خارجی سینمایی اصرار و اجبار میکند. ذکر چند نکته نیز در اینجا لازم است: الف- چرا سازمان سینمایی در پی لغو یا بهروزسازی آییننامهای که بیش از دو دهه قبل و بنا به شرایط و مقتضیات همان زمان (و البته بر خلاف قوانین موجود) نوشته شده اقدام نکرده و با شدت و حدت تمام در پس همین آییننامه پنهان شده است؟ ب- چرا سازمان سینمایی بناگاه و بعد از موج سازی رسانهای و بمباران مکاتباتی چند تن از شاهنشینهای شناختهشده سینمای ایران (که ظاهرا در دوره کنونی جزو نورچشمیهای سازمان محسوب میشوند) به فکر صدور دستور الزام و اجبار خرید رایت فیلمهای خارجی افتاده است؟ ج- چرا سازمان سینمایی میخواهد تنها برای آنکه در سطح بینالملل و نزد غربیهایی که رسماً با حکومت ما دشمنی و عناد دارند از سویی وجههای مثبت از خود ارائه دهد و از سوی دیگر به درخواست شاهنشینهای نورچشمی سینمای ایران لبیک گفته باشد اصرار به خرید رایت فیلمها میکند؟ 3- عمده عناوین فیلمهای خارجی سینمایی محصول کمپانیهای غربی و آمریکایی هستند که به دلیل قوانین ناعادلانه تحریم کشورمان حق هیچگونه مبادلهای با جمهوری اسلامی ایران را ندارند. این کمپانیها رایت کلی عناوین خود در حوزه خاورمیانه را عمدتا به واسطهها و دلالان کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و برخی کارگزارانشان واگذار کرده و در اکثر قریب به اتفاق این قراردادها صراحتا قید میکنند: رایت این اثر متعلق به شرکت... در حوزه خاورمیانه جز ایران است. بنابر این اکثر قریب به اتفاق رایتهایی که اصطلاحا اینگونه فروخته میشود نیز جعلی است. 4- اصرار سازمان سینمایی بر خروج سالانه مقادیر هنگفتی ارز از کشور در شرایط ناشی از تحریم چیست؟ مگر نه اینکه ریاست محترم سازمان سینمایی در اظهارات اخیر خود سال 94 را سال ریاضت اقتصادی سینما خواندهاند؟ و اساسا چرا باید ارز کشور به اجبار سازمان سینمایی در این شرایط به جیب دلالان کشورهای حوزه خلیجفارس و برخی واسطههای معلومالحال صهیونیست سرازیر شود؟ 5- اساسا چرا این اصرار و اجبار در سایر معاونتها و زیرمجموعههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وجود ندارد؟ بهراستی باید بپذیریم که زیرمجموعههای این وزارتخانه از قوانین یکسانی پیروی نکرده و خود راسا قانون تعیین میکنند؟ چرا در حوزههایی مانند کتاب و نرمافزار هم این اجبار وجود ندارد؟ 6- با وجود نظرات صریح مقام معظم رهبری درباره کپی رایت و همچنین دیدگاه وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در این زمینه ریشههای عمل نکردن و بیتوجهی به نظرات رهبری، قانون اساسی و دیدگاه مقام عالی وزارت ارشاد را میبایست در چه عوامل و دلایلی جستوجو کرد؟ در پایان لازم است تنها به ذکر این نکته تلخ بسنده کنیم: با وجود اصرار مسؤولان سازمان سینمایی مبنی بر اینکه فیلمهای میجر اصلیترین و تنها دلیل نارضایتی دستاندرکاران شبکه نمایش خانگی است، و سمت و سو دادن اذهان عمومی به این مساله، برابر آمار و تحقیقات بهعمل آمده ظرف چهار ماه اخیر که از دستور سازمان سینمایی مبنی بر الزام خرید رایت عناوین خارجی گذشته و در کنار آن عدم وجود برنامههای مدون و عملیاتی توسعه صنعت نمایش خانگی از سوی سازمان سینمایی و مدیر کل مربوطه، سهم 90 درصدی سال 91 قاچاقچیان و کپیکاران از بازار نمایش خانگی به 96 درصد در سال 92 و هماینک به 5/97 درصد رسیده و برخی سودجویان نیز با استفاده از همین وضعیت آشفته به سودآوریهای کلان خود مشغولند و صنعت نمایش خانگی نیز بحرانیترین روزهای خود را تجربه میکند. اتحادیه شرکتهای ویدئورسانه (سینمای خانگی) ایران در روزهای آینده بخشهای دیگری از این واقعیت تلخ را به اطلاع عموم مردم، اهالی رسانه و دستاندرکاران سینمای ایران میرساند. ارسال به دوستان
روزنوشت سیوسومین جشنواره تئاتر فجر(3)
رئالیسم بیکشش خستهکننده
شهرام خرازیها: کارگردانهای قدیمی تئاتر عمدتا به فضاهای شهری رو آورده و به رئالیسم گرایش داشتهاند. رئالیسم بیکشش و خستهکننده این نمایشها تماشاگران را بشدت متعجب و مأیوس کرده است. تقریبا اکثر آنها متفقالقولند که نمایشهای دهههای 60 یا 70 این کارگردانها بسیار حرفهایتر و جذابتر از نمایشهای جدید آنهاست. تعدادی از این آثار اصلا ایرانی نیستند و واقعا فرقی نمیکند که بستر قصه ایران باشد یا یک کشور دیگر؟! نمایشنامههای رئال ایرانی امسال آکنده هستند از دیالوگهای بسیار خشک و رسمی و به دور از محاورات روزمره مردم. گرایش به مینیمالیسم و حذف یا کمرنگ کردن قصه این دسته از نمایشنامهها و نمایشها را به سوی رادیویی شدن سوق داده و از جذابیت انداخته است. خوشبختانه بروبچههای شهرستان چه قدیمیها و چه نسل جدید از این موج رئالیسم تصنعی بیهدف خود را مصون نگه داشته و امسال واقعا از حیث محتوا،اجرا و طراحی صحنه از بچههای تهران جلوتر بودند. شهرستانیها تئاتر را با رادیو اشتباه نگرفتهاند. ارسال به دوستان
اخبار
مجید مجیدی خبر داد ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|