مختصری درباره مکانیزم یارگیری سرویسهای جاسوسی از میان نخبگان ایرانی
پشتپرده شبکه نفوذ
امیرعلی جهاندار: «بیگانگان به دنبال نفوذ در مراکز تصمیمگیری و اگر نشد، نفوذ در مراکز تصمیمسازی هستند که در صورت تحقق این توطئه، جهتگیریها، تصمیمات و حرکت عمومی کشور، براساس خواست و اراده بیگانگان، تنظیم و اجرایی خواهد شد.»
این مهمترین جمله رهبر حکیم انقلاب در دیدار فرماندهان سپاه بود که بعد از تاکیدات چندباره ایشان درباره «پروژه نفوذ» باید اهمیت این مساله را تاکنون فهمیده باشیم اما حقیقتا این نفوذ از کجا رخ خواهد داد؟ پروژه نفوذ بیش از همه چه حوزهای از جامعه را درگیر خواهد کرد؟ اینها سوالاتی است که امروز وجود دارد و یک نگاه کلان و جامع میتواند پاسخگوی آنها باشد.
رهبر بزرگوار انقلاب در قسمتی از بیاناتشان در جمع فرماندهان سپاه درباره نوع نفوذ و چگونگی آن فرمودند: «امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور، دنبال نفوذند. نفوذ یعنی چه؟ نفوذ اقتصادی ممکن است که البته کماهمیتترین آن نفوذ اقتصادی است و ممکن است جزو کماهمیتترین [هم] نفوذ امنیتی باشد. نفوذ امنیتی چیز کوچکی نیست اما در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کماهمیت است. نفوذ امنیتی عوامل خودش را دارد، مسؤولان گوناگون- از جمله خود سپاه- جلوی نفوذ امنیتی دشمن را با کمال قدرت انشاءالله میگیرند. در زمینههای اقتصادی، چشمهای بینای مسؤولان اقتصادی باید باز باشد و مواظب باشند [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند چون نفوذ دشمن پایه اقتصاد محکم را متزلزل میکند. آنجاهایی که نفوذ اقتصادی کردند، آنجاهایی که توانستند خودشان را بر اقتصاد کشورها و ملتها مثل یک بختکی سوار بکنند، پدر آن کشورها درآمد. اینجا 15-10 سال قبل از این، رئیس یکی از همین کشورهایی که جزو کشورهای پیشرفته منطقه ما بود، در سفری که به تهران داشت و پیش ما آمد به من گفت آقا ما به خاطر نفوذ اقتصادی در ظرف یک شب تبدیل شدیم به فقیر، به گدا. راست میگفت. فلان سرمایهدار، بهخاطر فلان خصوصیت اراده میکند این کشور را به زانو دربیاورد، سرمایه خودش را میکشد بیرون یا تصرفاتی میکند که اقتصاد آن کشور به زانو دربیاید. این هم البته خیلی مهم است اما در قبال اقتصاد فرهنگی، اقتصاد سیاسی، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی، اهمیتش کمتر است و از همه مهمتر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است. دشمن سعی میکند در زمینه فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابهجا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها بهوجود بیاورد. خرجها
میکنند، میلیاردها خرج میکنند برای این مقصود، این رخنه و نفوذ فرهنگی است». آنچه از بیانات رهبر معظم انقلاب مشخص است، پروژه نفوذ این بار قرار است از 2 حوزه «علمی- فکری» و «عقیدتی- فرهنگی» وارد شود؛ آنچه از صحبتهای «باراک اوباما» در مصاحبه با «توماس فریدمن» هم برمیآید، نشان میدهد تمرکز آمریکاییها این بار بر این حوزههاست. اوباما در آن گفتوگو گفت: «پیشینه ذهنی تاریخی نخبگان و مردم ایران نسبت به آمریکا کاملا منفی است بویژه در موضوعاتی از قبیل «سرنگونی مصدق، حمایت از شاه، حمایت از صدام در ۸ سال جنگ تحمیلی علیه ایران و ...» یکی از سیاستهای کلان و اصلی آمریکا در این مذاکرات، «تغییر ذهنیت» ایرانیها نسبت به آمریکا و به عبارت روشنتر ایجاد نگرش مثبت در ایرانیان نسبت به چهره آمریکاست. من در این باره به تیم مذاکرهکننده آمریکایی تاکید ویژهای کردهام».
اما بهراستی دشمن چگونه از این دو حوزه ورود میکند؟
پرده اول: نفوذ در مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی تحت عنوان شبکه نخبگان
شاید اولین نقطهای که هم در حوزه فکری و علمی و هم عقیدتی و فرهنگی بتواند مرکز ثقل تمرکز دشمن باشد، «نخبگان» جامعهاند که شواهد و قرائن نشان میدهد اتفاقا برنامههای بسیاری برای این حوزه طراحی شده است. یکی از مراکز مهمی که این روزها و با رفت و آمدهای هیاتهای غربی به ایران نقش پررنگی دارد، «مجمع رهبران جوان جهانی» یا «Young Global Leaders» یا به اختصار YGL است که توانسته است با استفاده از رابطههایی در داخل ایران نفوذ کرده و اقدامات قابل توجهی انجام دهد.
YGL چیست؟
طی سالهای اخیر از سوی دولت آمریکا شبکهای جهانی متشکل از نخبگان موسوم به
(Young Global Leaders (YGL به معنای رهبران جوان جهانی، زیر نظر «مجمع جهانی اقتصاد» شکل گرفته که بهدنبال شبکهسازی بینالمللی با اهداف مورد نظر دولت آمریکاست. تعدادی از اعضای این شبکه توسط مجمع جهانی اقتصادی «داووس» بهعنوان رهبران جوان جهان برگزیده میشوند.
براساس سند امنیت ملی آمریکا برای سالهای 2016-2015 شبکه YGL با پوشش علم و فناوری بهدنبال تربیت و سازماندهی جریانی است که بتواند با به چالش کشیدن حکومتهای مدنظر دولت آمریکا، نقش تاثیرگذاری در عرصه حاکمیتی و جامعه مدنی این کشورها داشته باشد. در واقع YGL اهداف مدنظر دولت آمریکا را بهگونهای پیگیری میکند که به نظر مطالبات اجتماعی کشور هدف قلمداد شود تا حکومتهای مستقل را وادار کند به خواستههای جماعتی که ظاهرا نماینده عموم مردم هستند تن دردهند.
این NGOها تلاششان را بیش از همه بر محیطهای دانشگاهی و نفوذ بر آنها میگذارند و یکی از راههای نفوذ آنها از طریق برگزاری استارتآپهای آخر هفته است. «استارتآپ ویکند» یک رویداد آموزشی- تجربی (Experiental Education) در سراسر دنیاست که در ۳ روز متوالی (در انتهای هفته) برگزار میشود. در این برنامه شرکتکنندگان پرانگیزهای شامل برنامهنویسان، مدیران تجاری، عاشقان استارتآپ، بازاریابها و طراحان گرافیک گرد هم میآیند تا طی ۵۴ ساعت ایدههایشان را مطرح کنند، گروه تشکیل بدهند و هر گروه ایدهای را اجرا کند. خود «استارتآپ» یک سازمان موقت است که با هدف یافتن یک مدل کسب و کار تکرارپذیر و مقیاسپذیر به وجود آمده است. این استارتآپها محملی است برای جذب نخبگان و اتصال آنها به حلقه جهانی نخبگان جوان که قرار است به لحاظ فکری روی آنها کار شود.
پشتپرده رفتوآمد آمریکاییها و عوامل سرویسهای اطلاعاتی به ایران چیست؟
به نوشته مشرق، داستان تشکیلاتYGL در ایران از شرکت «آ» آغاز میشود. مدیریت این شرکت برعهده خانواده «ن» است؛ پدر و پسری که در دوران اصلاحات یک پای بیشتر کارتلهای نفتی آمریکایی و اروپایی در ایران بودند و صدمات جبرانناپذیری در قراردادهای یکطرفه و ترکمانچایی به صنعت نفت کشور وارد کردند. ماموریت اصلی «آ» البته فراتر از مسائل مرتبط با انرژی است بلکه این شرکت اهداف خود را در قالب واردات فناوریهای نوین به ایران تعقیب میکند.
«ن» علاوه بر شرکت «آ» مشاورت شرکت نفتی کرسنت را نیز برعهده دارد. وی با استفاده از نفوذ خود در عرصه نفتی ایران در راستای تحقق منافع غربیها و اماراتیها بهدنبال محکومیت ایران در پرونده پرحاشیه کرسنت بوده است. جالب آنجاست که او سرشاخه تشکیلات YGL در ایران است. وی پیش از این نماینده پنهان تشکیلات وابسته به سازمان سیا (NED) در ایران نیز بوده است.
پدر او مسؤولیت پروژه تحدید نسل در ایران را برعهده دارد و در حال حاضر NGOهایی را در حوزه اجتماعی و مدنی تحت پوشش سازمانهای بینالمللی و اقدامات بشردوستانه فعال کرده است. از اعضای اصلی همدست با خانواده «ن» در پیشبرد اهدافYGL در ایران «تریتا پارسی» از اعضای اصلی نایاک یا همان دلال جدید نفوذ آمریکا در ایران است که بهتازگی پیوندهایی با برخی نهادها پیدا کرده است. افراد سرشاخه این تشکیلات در ایران رابطه نزدیکی با چهرههای ضدانقلاب پارسیزبان مقیم آمریکا و برخی نمایندگان مستعفی مجلس ششم برقرار کردهاند. گستردگی فعالیت شبکه آمریکاییYGL زمانی آشکار میشود که رد مرتبطان آنها را تا دفتر برخی وزرا دنبال کرد. برای مثال فردی با نام «م- ش»، فارغالتحصیل دانشگاه سوآز (از مراکز خاص عضوگیری سرویس اطلاعاتی انگلیس 6MI) توانسته بود بهراحتی پیگیر اهداف تشکیلاتYGLدر دستگاه دیپلماسی کشور باشد. وی پیش از این از نهادهای دولتی اخراج شده است.
حتی به نوشته تعدادی از خبرگزاریها این تیم اردیبهشتماه امسال همایشهایی را نیز در ایران برگزار کرده و چندی پیش کنفرانسی با حضور چهرههای اصلی این سازمان در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران تحت عنوان «کارآفرینی برای جوانان» تدارک دیده شد. در حال حاضر فعالیت تشکیلات YGL شاخه ایران، بر جذب نخبگان جوان در عرصه علم و فناوری و کارآفرینی متمرکز شده است که برگزاری کنفرانسی با نام Bridge 2015 در خردادماه امسال در آلمان، یکی از این برنامهها بود.
شبکهسازی از گروههای غربگرا در داخل کشور
نکته قابل تامل حضور «حمید بیگلری»، عضو شورای روابط خارجی سنای آمریکا و همچنین افراد مسالهدار منتسب به بهائیت از قبیل «کامران الهیان» است که علاوه بر سفرهای متعدد به اراضی اشغالی، دارای روابط نزدیکی با رژیم مجعول صهیونیستی هستند. حضور این عناصر بدسابقه در میان افراد حامی کنفرانس Bridge نشاندهنده اهداف پنهان برگزاری آن است.
شاخه ایرانی این تشکیلات در تلاش است با نزدیکی به معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری، وزارت امور خارجه و برخی چهرههای سیاسی دیگر اقدامات خود را مشروع جلوه دهد.
تشکیلاتYGL بهطور خلاصه، اهداف عمده زیر را در کشور دنبال میکند:
1- شبکهسازی از گروههای غربگرا در داخل کشور
2- تسهیل رفت و آمد افراد شبکه به داخل و خارج از کشور از طریق نفود به برخی وزارتخانهها
3- توانمندسازیNGOهای همسو با تشکیلات YGL در کشور
4- ایجاد پوششهای مدنی، علمی، فنی و بهداشتی برای فعالیتهای سیاسی
5- ایجاد کانال دیپلماسی پنهان.
مجمع جهانی اقتصاد و علاقه وافر دولتیها به شرکت در آن
مجمع جهانی اقتصاد همان نهاد بالادستی YGL است که پیونددهنده اقتصاددانان و سیاستمداران جهانی است که رونوشت نظریات توسعه غربی را در کشورهای خود پیاده میکنند. دیدگاه عمومی این است که اجلاس شهر کوهستانی داووس در سوییس هر ساله با هدف ارائه راهکارهای مناسب و سازنده برای حل و فصل چالشهای جهانی برگزار میشود. این اجلاس جهانی اقتصاد تحت شدیدترین تدابیر امنیتی هر ساله آغاز میشود و سیاستمداران، اقتصاددانان و سیاستگذاران برجسته و ارشد جهان به همراه تعداد زیادی از مقامات اجرایی کشورها در امور سیاسی و اقتصادی گردهم میآیند و در جلسات مختلف به بحث و تبادل نظر درباره شرایط جهان میپردازند. اما در حقیقت داووس محفلی است برای مدیریت اقتصادی و سیاسی جهان توسط لابیها و کارتلهای اقتصادی جهان که ساختار جهانی اقتصاد را در اختیار دارند. بنیاد آکسفام در گزارش سال ۲۰۱۴ خود از داووس بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای مشاوره و تصمیمگیریهای اقتصادی جهان صحبت کرده که باعث درآمیختن قدرت اقتصادی با مراکز تصمیمگیریهای سیاسی میشود که تاثیرات مخرب آن بر نحوه مدیریت جامعه، دموکراسی و گسترش فقر و بیعدالتی مشهود است. در این گزارش گفته شده اقلیت صاحب قدرت اقتصادی در همکاری و هماهنگی با قدرت سیاسی در سطح جهان با تقلب و فریبکاری در شیوه مدیریت امور اقتصادی، دموکراسی را تضعیف کرده و شرایطی را به وجود آورده که امروز ثروت ۸۵ نفر از ثروتمندترین افراد دنیا، با دارایی ۵۰ درصد از جمعیت جهان برابر است. انحصار فرصتها و امکانات در دست یک اقلیت کوچک باعث شده ۷۰ درصد مردم جهان اکنون در کشورهایی زندگی کنند که طی 3 دهه گذشته نابرابری اقتصادی در آنها افزایش یافته است. هماکنون یک درصد مردم دنیا با ثروتی حدود ۱۱۰ تریلیون دلار صاحب ۴۶ درصد کل ثروت جهان هستند. طبق ارزیابیهای این نهاد، نابرابری اقتصادی با به خطر انداختن ثبات و امنیت اجتماعی یک خطر بزرگ برای امنیت جهانی است.
داووس و YGL را چه کسی اداره میکند؟
پروفسور «کلاوس شوآب» [Klaus Schwab] بنیانگذار و رئیس اجرایی مجمع جهانی اقتصاد [World Economic Forum] به سال 1971 است. شواب 76 ساله که دارای دکترای اقتصاد از دانشگاه فرایبورگ سوییس است، سال 1998 هم به همراه همسرش «هیلدا شواب»، «بنیاد شواب برای کارآفرینی اجتماعی» را راهاندازی کردند که به موازات مجمع جهانی اقتصاد، به حمایت از کارآفرینان و سرمایهداران کشورهای مختلف و ایجاد پیوند میان آنها با اعضای مجمع اختصاص یافت. پیوند اقتصاد با سیاست در مجمع جهانی اقتصاد نیز از همان سالهای ابتدایی تأسیس این مجمع ایجاد شد و در ادامه فعالیتش با پرداختن به مسائل روز بینالمللی، وجه سیاسی آن بر بُعد اقتصادی غلبه پیدا کرد و شرکتکنندگان آن از شخصیتهای اقتصادی به رهبران سیاسی تغییر یافت. ظاهرا قرار است این پروفسور کهنسال پس از مقدمهسازی دوستان ایرانیاش، به کشورمان سفر کند. فتح یک قله مرتفعتر از 4000 متر در هر سال، از جمله برنامههای ثابت پروفسور شواب ذکر شده است اما «قله»ای که او در ایران بدنبال «فتح» آن است بسیار مرتفعتر از آنچه وی تصور میکند، است. شواب و همسرش پس از «رهبران جوان جهانی»، در سال 2011 شبکه دیگری را نیز برای جوانان کلید زدند. این شبکه «جامعه شکلدهندگان جهانی» نام گرفته است که در تعریف کارکرد آن آمده است این شبکه جهانی بهعنوان حلقه وصل اجتماعات مدنی و داخلی جوانان برای استفاده از پتانسیل افراد شاخص این گروهها برای همافزایی در جنبشهای مدنی است. دفاتر این شبکه نیز در شهرهای بزرگ جهان واقع شده است و در حال حاضر بیش از 200 حلقه این شبکه در سراسر جهان مستقر هستند، از جمله در میدان آرژانتین تهران!
گام بعدی خانواده شواب، راهاندازی مجمعی برای جوانان جهان بود. اما چرا جوانان؟ نظم نوین جهانی مورد نظر آمریکا، همانطور که در ابعاد اقتصادی، سیاسی، نظامی و... در جریان است، در حوزه فرهنگ و اجتماع و سرمایهگذاری بر روی نسل جوان کشورهای هدف و از سوی نهادهای مختلف ایالات متحده در حال اجراست. پروژه «جوانان جهان» از جمله برنامههای وزارت خارجه آمریکا در همین راستاست. وبگاه وزارت خارجه آمریکا، بخش ویژهای را به برنامهریزی برای «جوانان جهان» اختصاص داده است. در برنامه وزارت خارجه آمریکا برای جوانان آمده است اسناد آن در اداره دیپلماسی عمومی این وزارت تهیه میشود. دستورالعمل این برنامه عبارت است از ارتباط گسترده با جوانان جهان و کمک به حل چالشهای پیشروی این نسل با استفاده از ابزارهای بینالمللی برای شکلدهی و ساخت آینده جهان. 3 حوزه اصلی تمرکز این برنامه هم بدین ترتیب ذکر شده است:
- مشارکتدهی جوانان در گفتوگوهای صادقانه دوطرفه (از طریق شبکههای تعیینشده در بیش از 90 حلقه متشکل از جوانان و شبکههای محلی)
- توانمندسازی جوانان برای تعیین سرنوشت خود از طریق گسترش فرصتهای اقتصادی و کارآفرینی
- رساتر شدن صدای جوانان و رساندن صدای جنبشهای آنان [به گوش مسؤولان] و افزایش اهمیت به دغدغههای این نسل
جالب است بدانید این شبکه پیچیده در نقاط مختلف جهان تشکیلاتی با عنوان «رهبران جهانی» دارد.
«رهبران جهانی» در ایران!
شبکه رهبران جهانی از سال 2005 بهطور جدی وارد فاز عضوگیری در داخل کشور و تکمیل زنجیره این شبکه از تهران تا سوییس و آمریکا شد. چهرههای انتخابشده برای این پروژه هم از قضا از جمله فعالان تجدیدنظرطلب با سوابق کیفری و اقدامات علیه امنیت ملی و ارتباط با سرویسهای اطلاعاتی بیگانه هستند. اساساً از جمله شرایط نانوشته عضویت در این شبکه، روحیه تجدیدنظرطلبی و تقابل با حاکمیت است. در ایران نیز این شبکه در پوشش شرکتهای کارآفرین و تجاری مشغول فعالیت است. شرکت بینالمللی سانوفی از جمله پوششهای شبکه مورد نظر برای فعالیت است که در ایران نیز حضور دارد. مدیرعامل این شرکت در ایران، هماکنون از اعضای رهبران جوان جهانی است. این شرکت بینالمللی که در بیش از یکصد کشور جهان شعبه و 110 هزار کارمند دارد، کارآفرینی و بهبود زندگی به همراه افزایش امید را از جمله تعهدات خود اعلام کرده است.
پرده دوم: نفوذ فرهنگی از طریق تغییر سبک زندگی
اما پرده دوم از نفوذ، نفوذ فرهنگی و تغییر فرهنگی جامعه است که در این میان اولین و مهمترین حرکت آمریکاییها کم کردن نظام فکری فرهنگی آرمانی ایرانیها مبتنی بر کم شدن روحیه انقلابی و استکبارستیزی و قرار گرفتن در پروسه کار، کسب درآمد بیشتر و مصرف بیشتر است.
در پی توافق هستهای ایران و کشورهای 1+5، موجی از گرایشات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به سمت بازار مصرف ایران در حال ظهور است. بعد از پخش آگهیهای گوگل که دو روز بعد از توافق، ایران را در لیست کشورهایی که باید به آنها سفر کرد، قرار داد، اینک شرکت مکدونالد-تولیدکننده فست فود و ساندویچهای معروف که بهعنوان نماد آمریکا شهرت دارد- هم رسما اعلام کرد در تهران نمایندگی میپذیرد و فرم ثبتنام الکترونیک نمایندگیاش در ایران را گشود.
«مکدونالد» نمادی از فرهنگ آمریکایی است که با شعار «سبک زندگی آمریکایی یک سبک زندگی جهانشمول است»، در حال گسترده شدن است البته مکدونالد تنها یک نماد است اما آنچه خطرناک است گسترش این فرهنگ زندگی آمریکایی در جامعه است که به بیهویت شدن و بیبنیان شدن فرهنگی کشور میانجامد و در پس آن دیگر آمریکاییها از بابت استحاله فرهنگی در ایران آسودهخاطر میشوند.
«سبک زندگی آمریکایی یک سبک زندگی جهانشمول است» گزارهای است که با شدت و حدت فراوان توسط نظریهپردازان مطالعات فرهنگی غربی دنبال میشود و یک پایه اساسی همه جنگهای سبک زندگی جدید آمریکایی در دنیاست. ما راحتترین، آرامترین و زیباترین نوع زندگی ممکن را برایتان فراهم میکنیم، از گسترش وحشتناک سبک غذا خوردن سریع (نگاه کنید به گسترش فروشگاههای فستفود در سراسر دنیا، مشتریان مکدونالد روزانه به 65 میلیون نفر میرسد و هر ثانیه بیش از 75 همبرگر در دنیا به فروش میرسد) تا الزامات سبک معماری آپارتمانی شهرنشینی که همه دنیا را امروز در برگرفته است: زیر لوای چندفرهنگی و احترام به فرهنگها، وقتش هم که شود زیر لوای بمبهای فسفری.
نفوذ بیفرجام!
به نظر میرسد با کنار هم قرار دادن هشدارهای چند وقت اخیر رهبر حکیم انقلاب و اظهارات مقامات و اندیشکدههای آمریکایی مبنی بر لزوم «نفوذ استراتژیک» در ایران، باید به دنبال اتفاقاتی طی سالهای آینده باشیم؛ البته این امر برای آمریکاییها زمانی محقق میشود که مسؤولان کشور در «خواب زمستانی» فرورفته باشند. نکته قابل تامل راهحل عدم موفقیت این گروه است که به فرموده رهبر انقلاب، «محکمسازی پایههای تفکر و روحیه انقلابی» برای شکست دشمنان در این راه است که بدون شک وظیفه نخبگان را بیش از پیش نشان میدهد.