گفتوگوی «وطن امروز» با امیر کربلاییزاده، هنرمند طناز تلویزیون و تئاتر
به استواری مدافعان حریم عشق
مرتضی اسماعیلدوست: سالهاست که امیر کربلاییزاده بیحاشیه در صحنه تئاتر کشور نقشآفرینی میکند و جوایز بسیاری نیز حاصل تلاشهای او در عرصه بازیگری بوده است. اما صفحه جلوهگری حضورش از مسیر برنامه خندوانه رقم خورد تا او که از پیشگامان استندآپ کمدی در ایران است، در مسابقه «خنداننده برتر» به مردم شناسانده شود. حضور کربلاییزاده در نمایش «سبز، سپید، سرخ» که با موضوع یکی از شهدای گرانقدر مدافع حرم است، بهانهای برای گفتوگو با او شد و البته بخشی از گپ و گفتم با این کمدین، به برنامه خندوانه و ظرفیتهای استندآپ کمدی در ایران اختصاص یافت.
چگونه برای نقشآفرینی در نمایش «سبز، سپید، سرخ» انتخاب شدید؟
از طریق سیدعلی موسویان که دوستی دیرینهای با هم داریم و در چند کار او بازی داشتم، برای نمایش «سبز، سپید، سرخ» انتخاب شدم. چگونگی انتخاب ایده نمایش هم بسیار جالب است؛ سیدعلی موسویان پس از اینکه پیشنهاد اجرای نمایشی در جشنواره تئاتر مقاومت را از آقای پارسایی دریافت کرد، به دنبال ایدهای برای اجرا بود که در روزهای نزدیک جشنواره، موضوع یکی از شهدای مدافع حرم از طریق تلگرام به دستش رسید و او بلافاصله این ایده را در 4 روز به نمایشنامه تبدیل کرد و با من برای حضور در این نمایش صحبت کرد که استقبال کردم. در واقع داستان براساس ایدهای واقعی با محوریت تشییع پیکر شهید مدافع حرم محمدتقی حسینی نوشته شده که به شکل اپیزودیک روایت میشود.
حضور در اثری با موضوع گرامیداشت شهدای مدافع حرم برای شما به عنوان یک هنرمند چه بار معنایی داشت؟
برای حضور در نمایش «سبز، سپید، سرخ» حس خاصی داشتم و این را به دور از هرگونه وجه شعارگونه خدمتتان عرض میکنم، چون اصلا دوست ندارم گفتههای من برای مخاطبان شکل متداول شعارگرایی داشته باشد. چون حرف دلم را میگویم و دوست دارم شما هم به شکل دلی به خوانندگان منتقل کنید. مشاهده حوادث پاریس که همزمان در 7 نقطه شهر حملاتی صورت گرفت و پیش از آن در لبنان چنین حادثهای رخ داده بود، نشاندهنده این است که جهان ناامنی وجود دارد که کنترل آن برای بسیاری از کشورهایی که ادعای داشتن نهادهای قدرتمند دفاعی و امنیتی دارند، دشوار و امری پیشبینیناپذیر است. حضور داعش در جهان ترس و وحشت به همراه آورده است و در این میان کشور ایران که در مرکز منطقهای بحرانی قرار دارد، در امنیت و بدون هرگونه واهمهای به سر میبرد. این مساله به طور حتم مدیون رشادتها و مقاومتهای افرادی است که نمیگذارند دشمنان گامی به سمت ایران بردارند. خب! این مساله واقعا دست مریزاد به بچههای مدافع حریم کشور دارد. پس باید بدانیم با همه اختلاف سلیقههایی که در کشور وجود دارد، دفاع از سرزمین و حرمت خاک وطن و دفاع از ناموس و اهمیت دین مسالهای غیرقابل چشمپوشی است. بنابراین فارغ از هرگونه گرایش سیاسی نباید از اهمیت مجاهدت مردان ارزشمندی چشم بپوشیم که با همه وجود در خاک سوریه، دشمن داعشی را پِرِس کردند و نگذاشتند جرأت پیشروی به خاکما را داشته باشد.
در واقع باید خود را مدیون جانفشانی چنین مردان ایثارگری بدانیم.
اینها افراد فراموشنشدنی این سرزمین هستند که جانشان را برای امنیت ما در طبق اخلاص گذاشتهاند، از طرفی براساس اعتقادات عمیقی که دارند از حرم حضرت زینب(س) دفاع میکنند و از سویی براساس عرق ملی جانانه در آنجا مبارزه میکنند. خیلی خودمانی بگویم که مرد قهرمان ایرانی در همان خاک سوریه به داعشیها میگوید تویی که خیلی ادعا داری نمیگذارم جرأت نزدیک شدن به ایران را به خودت بدهی. این برای من به عنوان یک ایرانی خیلی لذتبخش است که سرداران مجاهد ما نسخه داعشیها را همانجا پیچیدند!
و این مجاهدتها با همه ابعاد والای انسانی، موجب غرور هر ایرانی خواهد شد.
بله! همینطور است. به نظرم به دور از هرگونه جبههگیری، هر ایرانی باید نسبت به این مساله احساس غرور کند و اگر کسی باانصاف باشد متوجه خواهد شد که با توجه به وضعیت فعلی جهان، امنیت کامل ما به خاطر وجود یکسری افراد جان برکفی است که بدون ریا و بزرگنمایی، جانشان را برای حراست از ایران گذاشتهاند. این مردان مدافع دقیقا مانند بچههای جبهه هستند که بیهیچ چشمداشتی و با کمترین امکانات کار بزرگی کردند که هنوز هم تصور عمق اقداماتشان برای برخیها و حتی من هنرمندی که میخواهم کار دفاعمقدسی کنم، دشوار است. متاسفم برای برخی مسؤولانی که آنقدر نامناسب به مساله دفاعمقدس پرداختند که به جای نزدیکی موجب فاصله نسلهای بعدی با این مفهوم ارزنده شدند، در صورتی که در کشورهای دیگر مانند روسیه که نزدیک ما است، شما مجسمههای بسیاری از فاتحان جنگ را میبینید که چقدر برای نسلهای بعدی ارزش دارند و مبارزان ملی خود را همچون قهرمانانی ماندگار دوست دارند.
به نظر میرسد برخی هنرمندان نتوانستهاند رسالت خود را در برابر این مردان جان برکف انجام دهند. در صورتی که غرب براساس قهرمانی خیالی، فیلم «میهنپرست» را میسازد!
همینطور است که میفرمایید. متاسفانه آنقدر فضای هنری نامناسب شده که اگر شخصی براساس باور خود بخواهد درباره مسائل دینی و ملی حرف بزند، متهم به نان به نرخ روز خور بودن و رانتی بودن و امثال آن میشود، در صورتی که خدایم شاهد است من در این سالها تنها با حضور روی صحنه و تلاش خود ارتزاق کرده و از سوی کسی حمایتی نشدهام که این حرفها را میزنم.
حتی شاهد بودهایم برخی هنرمندان به دلیل حضور در اثری ارزشی بایکوت شده یا تهدید به قطع همکاری شدهاند!
بله! متاسفانه چنین اتفاقاتی میافتد. اما من برای کاری که انجام میدهم تعصب دارم و با تمام دلم نمایش «سبز، سپید، سرخ» را بازی کردم و درود میفرستم به همه کسانی که برای امنیت سرزمین و ناموس و خاک کشورم تلاش میکنند تا خانواده امثال من در امنیت باشند و مردم بیهیچ ترسی از بابت وقوع حادثهای بهراحتی زندگی کنند. برای یک هنرمند، پزشک، مهندس و همه افراد این کشور واجب است حداقل این مساله را بدانند که برخی آدمها واقعا از جانشان مایه میگذارند. بر ما لازم است قدردان افرادی باشیم که چندان نامی از آنها برده نمیشود و بیادعا دارند از این سرزمین دفاع میکنند. همانطور که گفتم این بچههای مدافع حرم و امنیت همانند بچههای جنگ به دنبال مطرح شدن نیستند و باید سپاسگزارشان باشیم. البته در همه جای دنیا افرادی هستند که از مساله جنگ سوءاستفاده میکنند و در واقع به دنبال موقعیتهای خاصی برای خود هستند اما این موضوع نباید باعث شود عظمت و شجاعت مردان واقعی جنگ نادیده گرفته شود.
البته مردان ایثارگر در حافظه تاریخ ماندگار خواهند بود.
بله! زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد و دلاوریهای مردان بیریا و واقعی جبههها فراموش نخواهد شد. همانطور که شهید دورانها و شهید خرازیهایی بودند که با شجاعت به قلب دشمن میرفتند، امروز هم سرداران و سربازانی داریم که بیهیچ ترسی با همه شجاعت به حفظ حریم این سرزمین میپردازند، در واقع مدافعان حرم از نسل همان افراد جبهه و جنگ هستند که همچنان استوار باقی ماندهاند.
درباره شهدای مدافع آثار هنری چندانی نداشتهایم! مسؤولان فرهنگی از نمایش «سبز، سپید، سرخ» چه حمایتی کردند؟
بهرغم امکاناتی که جشنواره تئاتر مقاومت و جشنواره خمسه برای اجرای این نمایش فراهم کرده است احساس میکنم خیلی بیشتر از اینها باید به نمایشی که خیلی متعهدانه به بحثهای روز میپردازد، توجه شود، چراکه ساعتی که برای نمایش انتخاب شده اصلا زمان مناسبی نیست. ما نباید فقط شعار بدهیم، در مرحله عمل هم نیاز است حرکتی انجام شود. باید از افرادی که میتوانند اینگونه موضوعات را بهخوبی بنویسند، حمایت شود. خودتان میدانید که مرحله نگارش چقدر سخت و حساس است و نوشتن کار هر کسی نیست. شاید برخیها بتوانند در هر موضوعی چیزی بنویسند اما برای نگارش نمایشنامههای حرفهای و ارزشمند و اجرای آثار شایسته نمیتوان به هر کسی استناد کرد.
بپردازیم به بخش مهمی از فعالیتهایتان که درباره اجرای استندآپ کمدی است. برخلاف بسیاری از افرادی که در مسابقه «خنداننده برتر» حضور داشتند، خیلی جدی آن را دنبال میکنید. از چه زمانی به این فرم اجرایی رسیدید؟
من ادعای این را دارم اولین کسی هستم که استندآپ کمدی را در ایران به صورت حرفهای اجرا کردم. در اولین اجرا در سال 1392 که در کافههایی در میدان ولیعصر(عج) و یوسفآباد بود بسیاری از بزرگان هنر مانند گلاب آدینه، امین تارخ، مهران احمدی و هدایت هاشمی به تماشا نشستند. در آن زمان استندآپ کمدی اصلا جایی در ایران نداشت و مطرح نشده بود و من به عنوان کسی که دغدغه این کار را داشتم سعی کردم براساس تئوریها و تفکرات خود آن را اجرا کنم و به دنبال این بودم که شیوه درست استندآپ کمدی را جا بیندازم.
البته سالها بود شاهد برخی اجراها به شیوهای سطحی از استندآپ کمدی بودیم!
بله! یکسری از دوستان بودند که در برنامههای جشن نهادها و در تلویزیون میآمدند و تقلید صدا میکردند یا خیلی حرفهای و طنازانه جوک تعریف میکردند! در صورتی که استندآپ کمدی با این مقولات خیلی تفاوت دارد.
از نگاه شما که به شکلی حرفهای استندآپ کمدی را دنبال میکنید، چه تعریف و مختصاتی از آن میتوان ارائه کرد؟
استندآپ کمدی شکل و اجرای مستقلی دارد و براساس تعریف یک خطی که من در ذهن دارم، بیان انتقادی مسائل و رفتارهای اجتماعی، سیاسی و دیگر مقولات زندگی با زبانی طنازانه است. نحوه اجرای آن هم با ابزارهای بازیگری میسر میشود و با تاک شو فرق دارد که یک نفر فقط بخواهد حرف بزند و خاطرهای را بیان کند. در استندآپ کمدی باید بتوان با استفاده از ابزار بازیگری یعنی بدن، حس، تخیل، وانمود کردن و تقلید به بیان انتقادات پرداخت. در واقع در پس خنداندن مردم باید بتوان تفکر را هم تزریق کرد. مثلا وقتی درباره مصرف آب حرف میزنیم باید بتوانیم ضمن ایجاد جذابیت در ارائه، معضلات را هم گوشزد کنیم.
آیا به دنبال این بودهاید اجرای استندآپ کمدی را که از غرب آمده است، ایرانیزه کنید؟ چرا که ما در ایران فرمهای اجرایی مشابهی همچون نقالی و نمایش رو حوضی داشتهایم.
من ضمن توجه به مساله ایرانی بودن کار بیشترین تلاش خود را صرف استفاده از ابزار بدن کردم تا به شکلی از استندآپ کمدی از نوع ایرانی برسم. در واقع با توجه به اینکه مردمان ما همانند دیگر کشورهای شرقی به دلیل نوع فرهنگ و باور خود، نگاهی تصویریتر نسبت به وجه گفتاری یا نوشتاری دارند، سعی کردم قالبی تصویری به کارهایم ببخشم. مثلا یکی از استندآپ کمدیها در برنامه خندوانه درباره رفتارهایی که موجب عادت در ما میشود، بود یا اجراهایی که درباره مصرف آب یا دروغگویی انجام شد. من در برنامه خندوانه به دلیل عام بودن آن سعی کردم موضوعات و رفتارهای اجتماعی را مطرح کنم. البته با توجه به اینکه در کشورهای دیگر یکی از موضوعات مورد استفاده در استندآپ کمدیها بحث روز سیاسی است، امیدوارم در آینده بتوانم چنین مسالهای را هم در اجراهای خود داشته باشم.
در واقع استندآپ کمدی به عنوان هنری پاپیولار، قابلیت نزدیکی بسیاری با دغدغههای مردم دارد.
در بسیاری از کشورها این هنر بسیار طرفدار دارد، چرا که مسائلی را مطرح میکنند که مردم با آن مواجهند. از طرفی این نوع اجرا نیاز به هیچگونه طراحی صحنه و لباس خاصی ندارد و انگار یکی بین مردم نشسته و دارد با هنر خود با آنها حرف میزند. البته فردی که به زبان مردم اجرا میکند نیاز به دانستن یکسری مسائل هنری مانند ریتم، تمپو و اتمسفر دارد. تعریف کردن جوک با اجرای استندآپ کمدی فرق دارد،
اگرچه میتواند بخشی از استندآپ کمدی هدفمند باشد. اگر تماشاگری ضمن لذت بردن از اجرا، با ذهنی روشن سالن را ترک کند، آن زمان است که استندآپ کمدین اجرای موفقی داشته است.
در فکر این بودهاید که برای ارتقای نگاه مردم به اجراهای استندآپ کمدی، سالنهایی ویژه برای آن در نظر گرفته شود تا برنامههایی ثابت در آن اجرا شود؟
پیرو گفتههای شما برای اولین بار در اینجا اعلام میکنم که انشاءالله در تاریخهای 3 تا 5 دیماه که مصادف با ایام فرخنده تولد حضرت محمد(ص) و هفته وحدت است، اجرای استندآپ کمدی خواهم داشت. در این برنامه اجرای مستقل استندآپ کمدی خواهم داشت که به احتمال زیاد در سالن فرهنگسرای ابنسینا در یوسفآباد خواهد بود. تلاشم بر این است که در این اجرا به مسائل روز مانند داعش بپردازم. این اجرا مقدمهای است بر پیشنهاد شما که بهتدریج مردم را برای تماشای استندآپ کمدی در سالنهای ویژه آماده کنیم. امیدوارم شرایط ایجاد سالنی مخصوص این نوع اجرا فراهم شود و به طور حتم پیگیر فراهم شدن سالنی به شکل ثابت خواهم بود که حتی بتوان به آموزش و تربیت استندآپ کمدین در آن پرداخت. من روز اول هم که این کار را شروع کردم با این هدف بوده که شبی 100 استندآپ کمدین در تهران به روی صحنه بروند.
در این میان برنامه خندوانه نشان داد که میتوان به دور از هرگونه کمدی سخیف، مردم را جذب فضایی سرخوشانه کرد و سالم خندید!
بله! خندوانه نشان داد که میتوان به دور از هرگونه توهین به بیان مسائل پرداخت و مسائل شرعی و عرفی و اخلاقی را هم رعایت کرد. این برنامه نشان داد که ما به دور از هرگونه رفتار غیراخلاقی میتوانیم شاد باشیم و شادی حق مردمی است که سالها روی پای خود ایستادهاند. به نظرم دیگر زمان آن رسیده که برای شادی مردم سرمایهگذاری بیشتری کنیم. مردم ما دوران سختی را با اقتدار پشت سر گذاشتند. همین مساله تحریم میتواند خیلی از کشورها را به زانو درآورد اما مردم ایران ایستادگی کردند و حالا مردم نیاز به برنامههایی شاد و امیدآفرین دارند. برنامه خندوانه هم یکی از برنامههایی بود که طیفهای مختلف مردم را دعوت کرد و موجب شادی مردم و زمینهساز انتقادات سالم در جامعه شد. این در حالی است که برخیها به دنبال تفرقهافکنی در جامعه هستند و سعی میکنند بین مردم تفرقه ایجاد کنند.
شما در برنامه خندوانه ایدههای خود را برای گروه سازنده مطرح میکردید و اگر برای سری جدید این برنامه دعوت شوید باز هم حضور مییابید؟
بله! چراکه نه؟ خندوانه برنامهای بسیار موفق بود و رامبد جوان خیلی خوب عمل کرد و توانست با مردم ارتباط برقرار کند. من هم در برنامههایی که حضور داشتم همه سعی خود را برای اجرای مناسب و کمک به پیشرفت استندآپ کمدی به کار بردم. در خندوانه اتاق ایدهای وجود داشت که برنامه براساس آن پیش میرفت اما اگر پیشنهادی هم داشتیم استقبال میکردند.
شکلهای متفاوتی از اجرا را در مسابقه «خنداننده برتر» شاهد بودیم که برخی از آنها بیشتر خاطرهگویی بود تا استندآپ کمدی! از دیدگاه شما بهترین اجراهای حرفهای که به مختصات استندآپ کمدی نزدیک باشد، از آن چه کسی بود؟
من آن برنامه را مسابقه استندآپ کمدی نمیدانم و باید این را در نظر بگیریم که اسم برنامه هم استندآپ کمدین برتر نبود و «خنداننده برتر» نام داشت! یعنی کسی که بتواند بیشتر مردم را به هر طریقی بخنداند. به نظرم بخشهایی از اجرای امیرمهدی ژوله، سجاد افشاریان و شقایق دهقان به استندآپ کمدی نزدیکتر بود. در واقع هر کدام از دوستان به بخشهایی پرداختند و هیچ کدام استندآپ کاملی را اجرا نکردند، همانطور که خودم هم به اجرای کاملی نرسیدم. اگر براساس خاطرهگویی باشد، علی مسعودی خیلی قشنگ تعریف کرد اما خودش میداند که آن اجرا استندآپ کمدی نبود، چراکه ما هنوز به دنبال تجربهاندوزی و رسیدن به تعریف مشخصی از اجرای درست هستیم.