|
چرا دشمن به دنبال تضعیف توان دفاعی ایران است؟
برجام موشکی رؤیایی واپسگرایانه
احسان کرمی: توان دفاعی کنونی ایران اسلامی برآیند دورهای 400 ساله از تاریخ پرفراز و نشیب، گاه خشن و خونین و گاهی متناقض و حاصل تجربه و رویارویی ایران با دنیای جدید پس از تحول مغربزمین است. اصولا نمیتوان بدون رویکرد به تاریخ و علل تاریخی پدیدهها به جوابی درخور، مناسب و عمیق برای مسائل پیش رو رسید. 400 سال پیش اروپا شاهد انقلابی در نوع نگرش خود به عالم و آدم بود و همین تغییر نگاه به آرامی به تفکر غالب و حاکم در مغربزمین و سپس تمام جهان تبدیل میشود و مبدأ و علت بسیاری از مسائل قرار میگیرد. دین به حاشیه رانده میشود و با ظهور مذهب پروتستان جامعه مسیحی اروپا به نوعی به فکر ساخت بهشتی زمینی میافتد. جلوه ظاهری این تفکر نو ساختن جهان با تکیه بر علوم فنی و تکنیکی است، دنیایی که تمام نیازهای انسان را رفع و او را از هر قید و بندی رها کند. انقلاب صنعتی انگلیس و سپس انقلاب فرانسه در واقع تجدد یا همان مدرنیته را که روح حاکم این تمدن جدید است بیشتر قوام داد و دنیای امروز، آینده همان گذشته تاریخی اروپای پس از نوزایی دینی است. این تمدن جدید مرزهای تفکری و جغرافیایی را میپیماید و به مشرقزمین نیز میرسد. از برخورد کشورهای دیگر میگذریم، هدف ما در این نگاشته کوتاه، نوع رویکرد و واکنش ایران به این تغییر اساسی و تاثیر آن بر مسائل نظامی و دفاعی است. تجدد غربی ورای روح حاکم بر آن که انسانگرایی، سلطه و جدایی دین از سیاست است جلوه ظاهری خیرهکنندهای یعنی تجدد و پیشرفت تکنیکی دارد. متفکران ایرانی از همان ابتدای رویارویی با این تفکر جدید بیشتر تحت تاثیر ظواهر آن قرار گرفته و به تفسیری سطحی و از سر تعجیل از آن میپردازند و تا جایی ادامه میدهند که به جای تامل، تقلید را تنها راه درمان عقبماندگی علمی ایران میانگارند. این طبقه از متفکران، در همیشه تاریخی خود در دام گیرودار تناقضات فراوان و گاه خودزنیهای عجیب هستند و با توجیهاتی، ابایی از خیانت به کشور هم ندارند. در دوران صفویه که رنسانس در اروپا شکل میگیرد و مغربزمین در حال خیز برای توسعه تکنیکی است، ایران درگیر جنگ و اشغال همسایگان و دشمنان خارجی است و بخشهایی از کشور به استعمار اجانب درآمده است. آن چیزی که در این برهه برای ما محل توجه است تلاش حاکمان ایران برای حفظ استقلال و آزادی از دست بیگانگان است. جنگهای خونینی شکل میگیرد و در عین رشادت ایرانیان، نتایج مطلوب حاصل نمیشود. مهمترین این جنگها برای شاهان صفوی نبرد با عثمانی است که ارتش عثمانی با تکیه بر توپخانه و سلاحهای گرم، شالوده سپاه ایران را از هم پاشیده و به پیروزی میرسد، موضوعی که دست خالی سپاه ایران را برای حاکمانش عیانتر میکند. علت این شکست چیزی جز عدم برخورداری ایران از علم روز، تکنیک جدید و به تبع آن دستی تهی از سلاحهای برتر نبود. شاهان صفوی تلاش میکنند این شکاف را با خرید سلاح و وارد کردن متخصصان فنی از چند کشور اروپایی جبران کنند و در برههای نیز موفق به دستیابی به سلاحهای جدید و شکست دشمنان خود میشوند. ارتش ایران برای نخستینبار به تفنگ گرم و توپخانه دست پیدا میکند و با تکیه بر همین فناوری وارداتی در میدانهای نبرد قرین پیروزیهایی میشود و ایران را از یوغ استعمارگران رها میکند. در دوران صفویه به همراه پیشرفت حیرتانگیز در علوم انسانی و حوزههایی چون فقه، کلام و فلسفه، توسعهطلبی امپراتوری عثمانی در سرحدات غربی ایران متوقف و استعمارگران پرتغالی از جنوب رانده میشوند اما در نهایت صفویه موفق به قوام فضای علمی و سازوکاری برای توسعه علوم فنی و مهندسی در کشور نمیشود و این نقیصه با افول و فروپاشی امپراتوری صفوی بیش از پیش خود را نمایان میکند. مشکل ناشی از همان رویکرد سطحی به مغربزمین است که حاکمان ایرانی گمان میکردند با واردات تکنولوژی میتوان به فناوری دست یافت، غافل از اینکه پیشرفت علم و فناوری بیش از هر چیز نیازمند ایجاد فضا و شرایط رشد علمی است. زمان میگذرد، «نادرشاه افشار» با تکیه بر همان داشتهها به کشورگشایی میپردازد اما پس از افشاریه و زندیه که دوره آرامش قبل از توفان ایران است و با ظهور سلسله قاجار این شکاف عمیق دوباره نمایان میشود. قاجاریه خود را اسیر توسعهطلبی کشورهای استعمارگر میبیند؛ روسیه، انگلستان و فرانسه هر کدام به طمع منافعی با تکیه بر توان علمی و فناوری خود عالم را در تسخیر خود میگیرند و ایران هم از این غائله جدا نمیماند. طبقه نوظهور روشنفکری و سیاسی ایران هر کدام به یکی از این قدرتها وابستگی فکری و سیاسی پیدا کرده و در نقش عوامل گاه بیجیره و مواجب به بسط قدرت آنها در داخل ایران کمک میکنند و حاصل آن وطنفروشیها و قراردادهای ننگین رنگارنگ آن دوران میشود. آن دسته از متفکران ایرانی که دل در گرو استقلال کشور داشتهاند نیز به عمق مساله پی نبرده به تکرار همان راه رفته گذشتگان میپردازند. نکته دیگر آنکه پس از صفویه رشد علمی و تکنیکی اروپا چنان شتابی به خود میگیرد که شاهان ایرانی از سر ناتوانی حتی از بیان آن برای مردم واهمه دارند و از طرفی نیز به هراس جدید دچار میشوند چراکه این پیشرفتها با انقلابی در نوع ساخت حکومتها هم همراه بوده؛ اروپاییها حکومتهای سلطنتی را واژگون و نوع جدیدی از حکومتهای مردمی را بر پایه دموکراسی پایه میگذارند که برای شاهنشاهی خطری است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. «امیرکبیر» در تاریخ ایران از جمله سیاسیونی است که تلاش میکند این شکاف را جبران کند، وی دستهای نوجوان و جوان ایرانی را به اروپا گسیل میدارد تا فناوری و علوم مهندسی و نظامی را فراگرفته و پس از مراجعت، ایرانی نو بسازند. عده زیادی از همین فرنگرفتگان به علوم انسانی غربی جذب و با کنار نهادن تفکر بومی خود در علوم انسانی غرب فرورفته و دلباخته آن میشوند. اما همین مهندسان اروپارفته نیز در نهایت نتوانستند مشکل را حل کنند. امیرکبیر با تاسیس دارالفنون تلاش میکند اینبار اشتباه صفویه را جبران و فضای علمی لازم را فراهم کند اما به تیغ همان طبقه غربزده خودباخته به شهادت میرسد و دارالفنون نیز در گذر زمان به مدرسهای عادی تبدیل میشود. زمان، تجربه تلخ شکستهای صفویان را به قاجارها نیز میچشاند و با تجاوز روسیه تزاری مجددا سپاه ایران مضمحل میشود، شمال کشور به تاراج بیگانگان میرود و سپس شرق ایران توسط انگلیسیها از پیکره وطن جدا میشود و در زمانی کوتاه آنچه نام ایران بر آن میماند تنها بخش کوچکی از تمام ایران آن زمان میشود. طبقه روشنفکران جدید در نقش عوامل بیگانگان قراردادهای ننگین فراوانی بر کشور تحمیل میکنند و عدم توانایی و علم را بهانه خیانتهای گاه و بیگاه خود قرار میدهند. ایران نیز راه انقلاب نوینی را پیش میگیرد و «مشروطه مشروعه» را پایه میگذارد لیکن باز روشنفکران غربزده میاندار شده و مشروطه را به راهی دیگر میبرند. ضعف قاجار ادامه پیدا میکند تا پس از جابهجایی چند شاه دوران افول ایران بیش از پیش، شدید شود. فضا به شکلی پیش میرود که همین طبقه روشنفکر مشروطهخواه دیکتاتوری «رضاخانی» را در ایران پایه مینهد و گویا این طبقه گرفتار نوعی تناقض ریشهای و همیشگی است که در عین اعتقاد به مبانی فکری غربی به دیکتاتوری و شاهنشاهی نیز رضایت میدهد. رضاخان متوجه اوضاع نابسامان نظامی کشور میشود و بعد از سرکوب شدید عشایر که مدافعان همیشگی استقلال و یکی از حلقههای دفاعی کشور بودهاند، تلاش میکند این عقبماندگی را با همان رویکرد گذشتگان در 300 سال گذشته جبران کند. وی با خرید از اروپا ارتش ایران را تقویت میکند، غافل از اینکه فناوری وارداتی در جریان پیشرفت علمی کشورهای صاحب فناوری از قافله علم جا مانده و دور تسلسل تاریخی گذشته که بر ارتش ایران رفته، دوباره تکرار خواهد شد. همین ارتش رضاخانی که پایههای حکومت دیکتاتوری و شاهنشاهی پهلوی را مستحکم میکند پس از حمله متفقین در جنگ دوم جهانی به ایران حتی یک روز هم توان مقابله با قوای متفقین را در خود نمیبیند و شالوده آن در کمتر از چند روز از هم پاشیده و کشور به دست انگلیس و شوروی میافتد. رضا شاه تبعید میشود و اینبار روشنفکران غربزده فرزند او را به جایش مینشانند. «محمدرضا پهلوی» نیز با تکیه بر درآمد سرشار نفتی به همان سیاست معهود ادامه و به پایهریزی نظام آموزشی متجدد، اعزام دانشجو به اروپا و آمریکا و واردات صنعتی و تسلیحاتی از غرب و شرق بویژه آمریکا میپردازد. ابرقدرت جدید [آمریکا] نقش ایران را به عنوان ژاندارم منطقه تعریف میکند؛ یا به بیان بهتر ایران را سنگری در برابر نفوذ کمونیسم و خاکریزی برای دفع حمله احتمالی شوروی قرار داده و ارتش ایران به آرامی به یکی از قویترین و گستردهترین ارتشهای همسو با غرب و اسرائیل در منطقه تبدیل میشود. پرواضح است نیت آمریکا توسعه واقعی ایران نیست و هدف سد نفوذ نظامی گسترده شوروی در جنگ احتمالی است؛ نقشی که علاوه بر ایران، ترکیه و آلمان غربی را نیز در بر میگرفت اما مشکل تاریخی دفاعی ایران هنوز لاینحل مانده است چراکه تمام سیستم نظامی ایران که ظاهری مخوف و قوی دارد بدون مستشاران آمریکایی و غربی، موجودی ناقص است. انقلاب ایران فضای جدیدی را رقم میزند و اینبار با رهبری حضرت امام خمینی و روحانیت انقلابی، کشورهای غربی نمیتوانند جریان انقلاب ایران را به مانند مشروطه منحرف کنند و استقلال ایران به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل میشود، انقلابی با ماهیتی دینی، مستقل و ضداستعماری. آمریکا با خارج کردن نظامیان خود مدعی میشود ماشین نظامی ایران فلج شده و قادر به عمل مطلوب نیست. عراق بعثی برای حمله به ایران تحریک میشود و نیروهای نظامی ایران با تکیه بر توان داخلی، ماشین نظامی ایران را به حرکت درآورده و با مشقت و سختی فراوان و با وجود تمام کاستیها جنگی 8 ساله را اداره میکنند لیکن بهخوبی متوجه میشوند چنانچه توان داخلی و بومی در حوزه علم و فناوری و به تبع آن نظامی پیشرفت نکند بیماری عقبماندگی علمی دوباره عود کرده و چندان دور نیست که با ظهور انواع تهدیدات جهانی و منطقهای کیان حاکمیت اسلامی از بین برود. تجربیات جنگ دستاوردی فراتر از حوزه سختافزاری برای نظریهپردازان ایرانی به ارمغان میآورد و این دستاورد چیزی غیر از نوعی خودآگاهی تاریخی و شناخت فضای جدید جهانی نیست. این نظریهپردازان به شناخت تهدیدات جاری و محتمل پیرامونی پرداخته و متوجه میشوند شکاف فناوری موجود بسیار عمیق است. میتوان ادعا کرد تنها حوزه ارگانیک ایران پس از انقلاب اسلامی که شاهد تدوین راهبردهای بومی بوده، حوزه نظامی و دفاعی در هر دو بخش سختافزاری و نرمافزاری است. در قالب دکترین دفاعی، سیستم دفاع نامتقارن و جنگ ناهمتراز پیریزی میشود. نیروهای نظامی ایران با آگاهی نسبت به ضعفهای فناورانه بر نقاط ضعف دشمن و قوت خود تمرکز کرده و سپس به دنبال یافتن راههای میانبر برای غلبه بر دشمن و پوشاندن شکاف فناوری میروند. برآوردها نشان میدهد نتایج جنگهای نوین وابستگی شدیدی به قدرت هوایی دارد و نیروی هوایی به یکی از بخشهای بسیار مهم نظامی تبدیل شده است اما دست یافتن به هواپیماهای جنگنده روز، به هزینههای سرسامآور در بخش تحقیق و توسعه و ساخت محتاج و به فناوری بالایی نیازمند است. نقش موثر نیروی هوایی انکارناپذیر است و تجربه تلخ زمینگیر شدن هواگردهای قدیمی ایران در اواخر جنگ 8 ساله و سختی دفاع از کشور نیز مؤید همین امر است. در نهایت برای رفع تهدید دشمن تمرکز بر سیستمهای پدافند هوایی زمینپایه، توسعه راداری در طیف گسترده امواج رادیویی برای کشف تهدیدات، سیستمهای نوین جنگ الکترونیک و شنود و همچنین توسعه انواع موشکها در دستور کار قرار میگیرد؛ توسعه هواگردهای شناسایی و نظامی بیسرنشین به عنوان نسل آینده هواگردهای نظامی جهان آغاز میشود و پس از 3 دهه همه این تلاشها قرین موفقیتهای خیرهکننده میشود. در بخش نیروهای زمینی تمرکز هر چه بیشتر بر توپخانه و موشکهای ضدزره قرار گرفته و در بخش دریایی نیز موشکهای دریایی و شناورهای موشکانداز استخوانبندی دفاع دریایی کشور را شکل داده و شناورهای ایرانی به چالشی جدی برای دشمنان منطقهای و فرامنطقهای تبدیل میشود. اما هسته تمام این پیشرفتها کلیدواژه فنی است که میتوان ردپای آن را در تمام این حوزهها دید: «صنایع موشکی». پیشرفت صنایع موشکی، به ایران این امکان را داد که تا زمان ساخت جنگندههای بومی شکاف موجود را با موشکهای دقیق «بالستیک» و «کروز زمینی»، «دریایی»، «پدافندی»، «ضدزره» و «پرتابگر ماهواره» پر کند. در واقع دست برتر ایران برای ایجاد توازن نظامی در منطقه همان صنایع موشکی است. دشمن در هر برآورد خود مجبور به تأمل بیشتر میشود چراکه تا هزاران کیلومتر فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران، آمریکا و بقیه دشمنان در تیررس موشکهای ایرانی قرار داشته و موازنه وحشت علیه اسرائیل غاصب نیز امکان هر اقدام ماجراجویانه را سلب میکند. پس از حلوفصل ظاهری مساله هستهای در قالب «برجام»، طبقه جدید روشنفکری غربزده، اینبار حلقه دیگری از نفوذ و نابودی بنیادی را در پیش گرفته و بر نقطه حساس «استقلال» و «تمامیت ارضی» کشور یعنی توانایی نظامی دست گذاشته است. امروز ایران در صنایع نظامی خود به چنان بلوغی رسیده که توانسته بدون تکیه بر کشورهای خارجی استقلال و تمامیت ارضی کشور را حفظ کند. هماکنون که ایران پس از چندصد سال تکاپو توانسته یکی از ضعفهای تاریخی خود را جبران کند و فناوری نظامی را به شکل بومی توسعه دهد برای طبقه غربزده تناقضی وخیم است که درصدد نابودی یا محدودیت آن برآید. امروز به جرأت میتوان مدعی شد آنان که بحث برجام موشکی و دفاعی را مطرح میکنند آگاهانه یا ناآگاهانه در حال شکل دادن خیانتی دیگر علیه ایران اسلامی هستند. روح یک حاکمیت سیاسی توان نظامی آن است. اصولا اگر کشوری مانند آمریکا دارای توان فناوری و نظامی نمیبود آیا امروز شاهد هژمونی و ابرقدرتی آن بودیم؟ به کار بردن واژگانی مانند «عصر گفتوگوی تمدنها»، «زمانه گفتوگو» و «مذاکره» و «پایان دوران جنگ» و «موشک» و... اگر نگوییم درونمایهای خیانتآمیز؛ لااقل حاکی از سادهلوحی بیش از اندازه و خیانتی ناخواسته دارد. امروز باید پرسید اگر پشتوانه کشوری توان نظامی قوی و بومی آن نباشد با تکیه بر چه چیزی به میز مذاکره مینشیند و با چه ابزاری حقوق حقه ملت خود را بازمیستاند؟ آیا کشوری که فاقد شاخصههای فناورانه و نظامی لازم است، جایی برای استقلال خود میتواند فرض کند؟ و آیا قدرت در حوزههای «اقتصادی»، «اجتماعی» و «فرهنگی» میتواند جبرانکننده نقص قدرت نظامی باشد؟ بهروشنی میتوان جواب منفی داد کمااینکه نگاهی به کشورهای جهان نشان میدهد برترین کشورهای صاحب فناوری و صاحبان جایگاههای اقتصادی برتر دنیا در دستان آمریکا اسیر هستند؛ امروز «ژاپن»، «آلمان» و «کرهجنوبی» بیاجازه آمریکا با تمام توان فناورانه اجازه ساخت بسیاری از تجهیزات نظامی را ندارند و کوچکترین زاویه سیاست آنها با آمریکا با سرکوب و انتقامجویی روبهرو میشود. اقتصاد عاریهای کرهجنوبی یکبار شاهد اخم و دشمنی آمریکا و پیش رفتن تا مرز نابودی بوده است و آلمان نیز با تمام قدرت اقتصادی و فناوری خود سیاستی ورای چشمانداز سیاست آمریکا ندارد. امروز ایران پیشرفتی رو به جلو در صنایع نظامی بومی خود بویژه در بخش موشکی داشته است و طرح مسائلی چون مذاکرات موشکی و مانند آن در واقع تحجر و برگشت به عقبی واپسگرایانه و ارسال به دوستان
چگونه با آمار دروغ بگوییم
مالک شیخیزازرانی*: سازمان یونسکو بهعنوان یکی از متولیان اصلی فرهنگ در جهان، سال 1379 بر مبنای 3 بعد «خردورزی، تبادل اطلاعات و فردیت»، 18 شاخصه را برای توسعه فرهنگی مطرح کرد. از مجموع سنجههای اعلامشده، 4 شاخصه بهطور مستقیم با موضوع «کتاب و کتابخوانی» در ارتباط است. این 4 شاخصه عبارتند از: «واردات کتاب»، «صادرات کتاب»، «تولید کتاب» و «تعداد کتابخانهها». این رتبهبندی نشان میدهد چنانچه به موضوع مطالعه و کتاب به نحو مطلوب پرداخته شود بزرگترین گام در توسعه فرهنگی برداشته شده و به تبع آن زمینه برای توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را فراهم کردهایم. در کشور ما ایران سرانه مطالعه کتاب نیز مانند سایر آمارهای منتشره دارای نکات ضد و نقیض فراوانی است. برخی در ارائه آمار سرانه مطالعه، حتی مطالعه زیرنویسهای تبلیغاتی، نیازمندیهای روزنامهها و بیلبوردهای شهری(!) را نیز لحاظ کردهاند و از آن سو، برخی مطالعه کتابهای درسی را هم جزو سرانه مطالعه کتاب محسوب نمیکنند. یکی از منابع موثقی که میتوان درباره شیوه گذران وقت مردم از آن استفاده کرد و میزان زمان اختصاص داده شده برای مطالعه را استخراج کرد، «مرکز بینالمللی مطالعات گذران وقت (Timeuse)» است. براساس تحقیقی که این مرکز سال ۲۰۱۰ در ۲۲ کشور انجام داد، بیشترین زمان اختصاص داده شده برای مطالعه بین مردمان جهان مربوط به کشور فنلاند با ۴۴ دقیقه در روز است. البته در کشور ما برخی مسؤولان دولتی سرانه مطالعه کتاب را 75 دقیقه و حتی بالاتر نیز اعلام کردهاند که در واقع این آمار و ارقام اعلامشده، بیشتر جنبه تبلیغاتی برای تایید عملکرد داشته و با تایید و تکذیبهایی همراه است که به هیچ عنوان قابل استناد نیست. از دیگر سو، جامعهشناسان و محققانی که وابستگی به آمارهای دولتی ندارند این عدد را در حد 3 تا 5 دقیقه اعلام کردهاند. شاید یکی از دلایل توجیه این واقعه تاسفبرانگیز در پایین بودن سرانه مطالعه، دلایل اقتصادی باشد. در روزگاری که از یک سو رکود، اکثر قشر پاییندست را بیکار کرده و از دیگر سو، تورم نیز قدرت خرید آنها را پایین آورده است، یکی از اصلیترین دلایل کتاب نخواندن و عدم مطالعه، میتواند قیمت کتاب باشد به طوری که برای بیشتر مردمی که در روزگار ما تنفس میکنند، اصطلاحاً «مفلسی» مجال نمیدهد سر از «عاشقی» دربیاورند. حال اینکه آمارهای منتشرشده توسط دستگاههای دولتی که برخلاف واقعیت، بالا بودن سرانه مطالعه کتاب را گواهی میدهد، چه کمکی به توسعه فرهنگی خواهد کرد، بماند. کتاب «چگونه با آمار دروغ بگوییم» نوشته «دارل هاف» و ترجمه «حسین راهداری» به تناقضهای آماری پایان میدهد. مطالعه این کتاب، قطع به یقین شما را در فهم بهتر آمارهای راست و دروغ کمک خواهد کرد. البته رسالت مقاله حاضر این نیست که به تمجید و تبلیغ کتاب «چگونه با آمار دروغ بگوییم» بپردازد. نگارنده در خلال مقاله پیش رو، بهعنوان یک دانشجو سعی در ارائه سخنی قابل تامل از مقایسه 2 کتاب حاضر در بیستونهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دارد. کتابی که در سطور قبل معرفی شد، در قطع پالتویی با 165 صفحه و جلد معمولی، به قیمت 12 هزار تومان قابل خریداری است. قیمتی که با توجه به قطع و تعداد صفحات کتاب، گران به نظر میرسد و این شاید خود عاملی باشد تا مخاطب، دست به انتخاب این کتاب نزند. ناگفته پیداست با محاسبه نرخ کاغذ برای یک موسسه خصوصی و هزینه ترجمه این کتاب، متوجه خواهیم شد این کتاب چه بسا زیر قیمت ارائه شده و قیمت واقعی آن باید چیزی بالاتر از قیمت پشت جلد باشد. حال در سمت دیگر نمایشگاه کتاب تهران، برای تهیه پرفروشترین کتاب نمایشگاه (طبق خبرهای منتشرشده رسانههای دولت)، کافی است سری بزنیم به «غرفه آثار دکتر حسن روحانی، رئیسجمهور محترم جمهوری اسلامی ایران» محلی که جز یک کتاب خاص(!)، چیزی برای فروش نداشت. درست در کنج غرفه «سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران». این کتاب خاص که به قول رسانههای وابسته به دولت، همچون سال گذشته جزو پرفروشترین آثار نمایشگاه کتاب است، متناسب با حال و هوای جوزده «پسابرجامی» کشور، کتابی نیست جز «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» نوشته دکتر حسن روحانی. کتابی که اگر بر حسب وزن کاغذ هم به فروش برسد، قیمتش باید بیش از قیمت پشت جلد باشد. این کتاب در چاپ هفتم با قطع وزیری و جلد گالینگور (نفیس)، با تعداد 822 صفحه (حدود 6 سانتیمتر قطر کتاب) به قیمت 18 هزار تومان و با تخفیف 45 درصدی این غرفه به قیمت 10هزار تومان(!) به فروش میرسد؛ کتابی که مشابه آن با مشخصات یاد شده، با قیمت بالای 40 هزار تومان عرضه میشود. لازم است یک مقایسه آماری بین 2 کتاب معرفیشده انجام دهیم تا از عنوان این مقاله نیز دور نشده باشیم. ابعاد کتب قطع وزیری، تقریباً 3 برابر ابعاد قطع پالتویی است. جلد گالینگور، با کمی تخفیف جزو جلدهای نفیس محسوب میشود اما وقتی قیمت این دو کتاب را مقایسه میکنیم به تناقضی برمیخوریم که پاسخش همان گلایه همیشگی ناشران خصوصی است: «استفاده از رانت دولتی نشر». حال شاید دلیل اینکه کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» جزو آثار پرفروش نمایشگاه کتاب معرفی شده، روشن شده باشد. نگارنده این مقاله همین مقایسه را به صورت حضوری در نمایشگاه کتاب به استحضار دکتر سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر ارشاد و رئیس بیستونهمین نمایشگاه کتاب تهران رساند و ایشان نیز تلویحاً عدالت زیر سوال رفته نشر و ارزان بودن باورنکردنی کتاب رئیسجمهور محترم را تایید کرد. البته بماند که ایشان دلیل این تناقض را بیان نکرد لیکن با این وجود، شجاعت و سعه صدر ایشان را در قبول حرف حق برخلاف برخی دولتمردان حاضر که هر نقدی را با کلمات درشت پاسخ میدهند میستاییم. شاید شما نیز با خواندن این مقاله علاقهمند شده باشید کتاب زیبای «چگونه با آمار دروغ بگوییم» را ولو به هر قیمتی خریداری کنید تا حقیقت مفاهیمی چون «پرفروشترین»، « عدالت»، «رانت» و «پایین بودن سرانه مطالعه در کشور» را بهتر درک کنید. ارسال به دوستان
تعبیر وارونه یک رویا
سعید حاجیپور*: دکتر مسعود درخشان، اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در سومین کنگره علوم انسانی اسلامی با ارائه نظریه «تعادل بخش عمومی در اقتصاد اسلامی: با رویکرد حاکمیتی» موفق به دریافت جایزه ویژه شد. ایشان اقتصاد اسلامی را مجموعهای از سیاستها و نظریات اقتصادی میداند که مبتنی بر ارزشهای اسلامی و مقوم نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه و همین طور مقوم نظام اجتماعی مبتنی بر ارزشهای اسلامی است. طبق این نظریه، نهادهای نظام جمهوری اسلامی مادامی که برآیند عملکردشان در جهت تقویت نظامی سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه باشد در مسیر درست گام برمیدارند. همچنین ممکن است پدیدهای در جزءجزء آن احکام و مفاهیم اسلام جاری باشد اما در نگاه کلان و کلی برونداد آن خلاف مسیر اسلامی را طی کند. بهعنوان مثال، نهادهای مالی و پولی اعم از بانکها، بورس، بیمهها و... تا زمانی که عملکردشان در راستای تقویت نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه باشد اطلاق پسوند اسلامی به آنان امکانپذیر است. در نتیجه بانکی از دیدگاه این نظریه بانک اسلامی است که خروجی و برونداد آن به تقویت نظام سیاسی مستقر در جمهوری اسلامی ایران و مبتنی بر ولایت فقیه بینجامد حتی اگر در سطح خرد اسلامیزه شده باشد. بررسی و کنکاش در نهادهای مالی و پولی در نظام جمهوری اسلامی نشان از عملکرد ضعیف و با تأثیرگذاری منفی این نهادها طبق این نظریه است. قانون بانکداری بدون ربا مصوب سال 1362 مجلس شورای اسلامی عملا توانسته است ظاهر و پوسته احکام اسلامی را در سیستم بانکی کشور جای دهد حال آنکه پس از 3 دهه از اجرای این قانون، خروجی این سیستم در واقع خلاف مبانی اسلام را به نمایش میگذارد. شاهد مثال این ادعا تذکرات مکرر مراجع اعظام و علما، در ربوی بودن سیستم بانکی کشور است درحالی که در این سالها هیچ گوش شنوایی برای این توصیهها و تذکرات دلسوزانه وجود نداشته است. همه این عوامل دست به دست هم میدهند و اصلاح قوانین بانکی را ضروری و پراهمیت جلوه میکنند. پس از گذشت سالها از اجرای قانون بانکداری بدون ربا تاکنون هیچ لایحهای از سوی دولتها برای اصلاح این قانون که قرار بود پس از ۵ سال اجرای آزمایشی مجدداً بازبینی شود، ارائه نشده است لذا طرح بازنگری در قانون عملیات بانکی بدون ربا توسط جمعی از نمایندگان مجلس با همکاری مرکز تحقیقات اسلامی مجلس در قم، تهیه میشود و جهت تسریع در روند بررسی، یک فوریت آن در اردیبهشتماه ۱۳۹۴ به تصویب مجلس میرسد. بعد از تصویب یک فوریت این طرح در مجلس، مسؤولان دولتی و بانک مرکزی وعده میدهند در صورت توقف روند بررسی این طرح در مجلس، دولت متعهد میشود ظرف یک ماه لوایح مرتبط را تکمیل و به مجلس تقدیم کند اما هیچ کدام از این وعدههای دولت عملی نمیشود و کارگروه بازنگری در قوانین بانکی مجلس، به ناچار خود وارد عمل میشود. لکن نمایندگان طرح خود را با مبنا قراردادن آخرین ویرایش لایحه بانکداری که در جلسات مشترک بانک مرکزی و وزارت اقتصاد در اسفندماه ۹۴، نهایی شده بود، تهیه میکنند به گونهای که بیش از ۷۰ درصد مفاد این طرح مجلس عیناً طبق آخرین ویرایش لایحه بانکداری است و از تجربیات بانک مرکزی در تدوین این لایحه استفاده میشود. در مسیر بررسی این طرح از نظرات کارشناسان و نتایج پژوهشهای انجام شده در مرکز پژوهشهای مجلس، مرکز تحقیقات اسلامی مجلس در قم، پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی و سایر متخصصان حوزه بانکی استفاده میشود و نتیجه جلسات گسترده نقد و کارشناسی، تغییراتی در برخی فصول لایحه بانکداری دولت بویژه در فصول عملیات بانکی، شفافیت و پاسخگویی، نظارت و توقف، ورشکستگی و انحلال بانکهاست. همچنین کمیته تدوینکننده طرح در مجلس، جلسات متعدد کارشناسی را با مسؤولان بانک مرکزی، کارشناسان و صاحبنظران حوزه بانکی برقرار میکنند. ماحصل این حجم از کار کارشناسی و استفاده از نظرات و پیشنهادات، تفاوتهای عمده طرح نهایی با ویرایش اولیه آن است. در نهایت در جهت تسریع در روند تصویب این طرح، مجلس مصوب میکند تا بررسی و تصویب این طرح براساس سازوکار اصل ۸۵ قانون اساسی، در کمیسیون اقتصادی مجلس صورت بگیرد. اما مخالفتهای دولت، بانک مرکزی و شبکه بانکی که بهنظر میرسد از وضع موجود بیشترین سود را عاید میشوند مسیر بررسی و تصویب این طرح را با مشکل روبهرو میکند. هجمه رسانهای شدید در جهت شتابزده بودن و غیرکارشناسی بودن این طرح از یک سو و لابیهای گسترده با اعضای کمیسیون اقتصادی مجلس از سوی دیگر منجر میشود جلسه کمیسیون با عدم حضور اعضا از حد نصاب خارج و بررسی این طرح از دستور کار خارج شود و این تلاش در جهت پاسخگویی به مطالبه مردمی و علما و در سالی مزین به شعار اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل در هزارتوی لابیهای مجلس مسکوت بماند و رویای زدوده شدن ربا از نظام پولی کشور تعبیری وارونه به خود بگیرد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|