تأملی بر سیاستهای خصومتآمیز عربستانسعودی علیه ایران
رقابت ژئوپلیتیک دشمنی استراتژیک
محمود نورانی*: عربستانسعودی را میتوان یکی از تاثیرگذارترین قدرتهای منطقهای غربآسیا و یکی از اصلیترین رقبای جمهوریاسلامی ایران در محیط منطقهای غرب آسیا محسوب کرد. این کشور در طول دهههای گذشته سیاست خارجی خاصی را در پیش گرفته که عمدتاً به محافظهکاری و احتیاط معروف بوده است. دولت عربستان در چند سال اخیر با کنار گذاشتن سنتهای سابق در سیاست خارجی خود به تغییر رویکرد و اتخاذ سیاست خارجی تهاجمی روی آورده است. در چنین شرایطی پرسش از ریشههای آن تغییر از یکسو و تاثیرات و پیامدهای آن برای جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر اهمیت بالایی دارد. ایران و عربستان سال 1307 پس از تشکیل حکومت عربستان با یکدیگر روابط سیاسی برقرار کردند و سال 1309 سفارت ایران در عربستان افتتاح شد. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران و عربستان به عنوان 2 ستون سیاسی و اقتصادی، ثبات منطقه را تامین میکردند. هرچند در زمان حکومت پهلوی در ایران روابط این دو کشور در خطوط متناقضی قرار داشت، چرا که از یکسو میان این دو کشور حالتی از رقابت و ترس متقابل حاکم بود که این وضعیت را میتوان از جریان خرید تسلیحاتی 2 کشور دریافت و از سوی دیگر، هر دو کشور دارای منافع مشترک نیز بودند. ممانعت از طغیان ایدئولوژیهای رادیکال (از عراق تا یمن جنوبی) و جلوگیری از آشفته کردن ساختار سیاسی داخلی سنتی با توازن درون شبهجزیره و منطقه خلیجفارس از مصادیق منافع مشترک ایران و عربستان به شمار میرفت. این منافع مشترک منجر به ایجاد روابط عادی بین 2 کشور شده بود. ایران و عربستان را میتوان از مهمترین بازیگران منطقه جنوب غرب آسیا در طول تاریخ معاصر دانست. بازیگرانی که دورهای هرچند با نظارت قدرت سوم ولی باز در یک راستا و یک جهت طی کردند و پس از مدتی با تغییر در ساختار ایران، تقابلی جدی و آشکار را در عرصههای مختلف آغاز کردند. بازیگرانی که هر دو به دنبال نقش قدرت منطقهای بوده و هستند و رقابت بین این دو به جایی رسیده است که هماکنون باید گونهای از جنگ سرد را بین این دو در جریان دانست. در چنین شرایطی با توجه به گسترش تهدیدات عربستان سعودی برای ایران اسلامی، از یکسو توجه به ریشهها و انگیزه این سیاست تهاجمی عربستان و از سوی دیگر تلاش برای خنثیسازی سیاستهای این کشور مهم تلقی میشود. در این راستا اتخاذ سیاستهایی متوازن به نوعی که هم تهاجم بیشتر از سوی سعودیها را باعث نشود و هم به مهار سیاستهای این کشور در تقابل با جمهوری اسلامی ایران بینجامد مورد توجه قرار میگیرد.
تلاشها برای حذف ایران
سالهای سال است عربستان سعی دارد با ترویج اندیشه وهابیت در میان اهل تسنن بویژه جهان عرب خود را به عنوان رهبر اعراب و مسلمانان معرفی کند و برای این اقدام سعی دارد در منطقه قدرتهای منطقهای را یکیک با اقدامات سلبی کنار بزند تا خود را به عنوان قدرت اول منطقه معرفی کند. در میان کشورهای جهان اسلام 5 کشور وجود دارند که شرایط جغرافیایی، تاریخی و سیاسیشان این اجازه را به آنها میداده که داعیهدار این رهبری باشند؛ ایران، ترکیه، عربستان، مصر و عراق. در این میان عراق به دلیل درگیری در جنگی طولانیمدت توان خود را برای رهبری از دست داده و مصر نیز بعد از انقلاب نافرجام و درگیریهای درونی و تضعیف بنیانهای اقتصادی و نداشتن اندیشه قابل ارائه در جهان عرب و جهان اسلام دیگر توان رهبری را ندارد و سالهای سال است از شخصیتی اثرگذار و بینالمللی در مدیریت منطقهای تهی شده است. از دیگر سو ترکیه هر چند در سالیان اخیر تا حدودی توان اقتصادی خود را افزایش داده و از سوی دیگر با رأس کار قرار گرفتن اسلامگراها و گرفتن برخی ژستهای اسلامی در حوزه بینالمللی سعی کرده بازگشتی به دوران عثمانی داشته باشد اما با اعتنا به سالها فعالیت جریان لاییک و غربگرای ترکیه به این زودیها نخواهد توانست مدعی رهبری جهان اسلام شود. اما در این میان ایران دارای ویژگیهای مهمی است که میتواند از آن برای رهبری جهان اسلام بهره ببرد. ایران به دلیل سابقه علمی در جهان اسلام، وجود دولتهای قدرتمند نظیر صفویه و همچنین خاستگاه پیروی از اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام همواره جایگاه ویژهای را در میان کشورهای اسلامی داشته است (به این موارد موقعیت برتر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک نیز اضافه شود). پیروزی انقلاب اسلامی و ظهور یک حکومت اسلامی که پایههای فکری خود را از دین اسلام کسب میکرد باعث شد محبوبیت گسترده در میان کشورهای اسلامی نصیب این نظام تازهتاسیس شود. با پیشروی اتفاقات و روشن شدن شعار نه شرقی و نه غربی و التزام عملی به آن، این مشی سیاسی امیدهای زیادی را در دل امت اسلامی پدید آورد. همین 2 نکته- مبنای اسلامی و مشی سیاسی مستقل و استکبارستیز- باعث ایجاد موجهایی از انقلاب اسلامی در کشورهای دیگر شد. همچنین ایران با بلند کردن پرچم آرمان حمایت از فلسطین توانست حمایت بخش پررنگی از مسلمانان را کسب کند و از سوی دیگر گروههای نزدیک به ایران در برخی کشورهای اسلامی مثل عراق و یمن در راس کار قرار گرفتهاند و در لبنان نیز حزبالله جریان متصل به ایران توانست اسرائیل را در جنگی 33 روزه شکست دهد. جمهوری اسلامی در چند سال اخیر از سقوط دولت سوریه در برابر غرب و تکفیریها نیز جلوگیری کرده است که همه این موارد در کنار رهبری قدرتمند پتانسیل بالایی را به ایران داده است تا رهبری جهان اسلام را پیگیری کند، هرچند در این میان پولهای نفتی و تلاشهای غرب باعث شده است حکومتهای مرتجع عرب در برابر ایران قرار گیرند اما نتوانستهاند از قدرت ایران بکاهند. در این میان عربستان سعودی با توجه به ویژگیهای ذکرشده رقیبی را جز ایران در منطقه و کشورهای اسلامی نمیبیند لذا تلاش دارد با ضربه زدن به ایران مسیر را برای رهبری خود ابتدا در جهان عرب و سپس در جهان اسلام هموار کند اما یکی از ضعفهای عمده عربستان در مسیر این تلاشها نبود حکومتی مردمسالار، وجود حاکمانی عجول و کمتجربه، حمایت بیش از اندازه از گروههای تروریستی و وابستگی شدید به آمریکا و غرب است. عربستان مدتهاست با پیش گرفتن سناریوی رهبری جهان عرب سعی کرده با ارائه تصویری تاریک از ایران، جمهوریاسلامی را به عنوان مهمترین تهدید علیه جهان عرب و از آن سو خود را به عنوان منجی جهان اسلام و در خط مقدم مقابله با ایران معرفی کند لذا بر این باور است با افزایش تنش با ایران و قطع ارتباط با این کشور همزمان با فضاسازی علیه ایران، میتواند همراهی جهان عرب را با سیاستهای منطقهای خود به دست آورد و آنها را با این اقدامات عجولانه و بیپشتوانه همراه میکند.
کدهای ژئوپلیتیک برای استراتژی حذف؛ ترویج هرج و مرج در کشورهای اطراف
با تکیه «سلمان بنعبدالعزیز» بر تخت پادشاهی سعودی، تغییرات مشهودی در هیات حاکمه این کشور شکل گرفت و حکام جدید که غالباً افراد جوان و کمتجربه هستند رفتارهایی را در سیاستخارجی سعودی نشان دادند که رویهای به مراتب تندتر از گذشته بود و با اقدامات خصمانهتری همراه بود. حاکمیت جدید سعودی در راستای تقویت تخت پادشاهی خود سعی کرده هرج و مرج را در کشورهای اطراف خود نظیر سوریه و عراق یا یمن نهادینه کند. این کشور دهها میلیارد دلار برای حمایت از رژیمهای متحد و عناصر مسلح وابسته به خود جهت ایجاد این هرج و مرج در منطقه هزینه کرده و جنگی ویرانگر را ضد ملت یمن راه انداخت؛ جنگی که در نتیجه دلارهای نفتی سعودی همچنان مورد توجه جامعه جهانی قرار نگرفته و هیچ اقدام مثبتی جهت توقف آن انجام نشده است.
وحشت از افزایش حوزه نفوذ ایران
عربستان سعی دارد این مفهوم را در منطقه و سطح جهان القا کند که هیچکس قادر به ایستادگی در برابر سیاستهای این کشور نیست، اقدامات خصمانه رژیم سعودی ضدایران و استبداد این کشور در به بنبست کشاندن پروندههای سیاسی برای توقف بحران سوریه را میتوان به عنوان شاخصهایی در این راستا ترسیم کرد. با روی کار آمدن ملک سلمان، الگوی سیاست منطقهای ریاض دستخوش تغییری جدی شده است، تغییری که شامل روابط با تهران نیز میشود. عربستان سعودی در پارادایم جدید سیاست منطقهای خود از بسیاری از قوانین نانوشتهاش در تعامل با ایران عبور کرده است به طوری که برخی کارشناسان غربی احتمال جنگ میان 2 کشور را میدهند، هر چند با شکستهای متعدد سعودیها در مساله سوریه و ناموفق بودن حملات نظامی آنها در یمن احتمال این موضوع به درصد پایینی رسیده است. حاکمان سعودی در فضای موجود با درک افزایش حوزه نفوذ جمهوری اسلامی ایران با چراغ سبز کشورهای غربی بویژه آمریکا سعی دارند به شکلهای مختلف سیاستهای ایران را در منطقه با شکست روبهرو کنند و در نقاطی که احساس میکنند حوزه نفوذ ایران در حال رشد است از گروههای تروریستی حمایت ویژه میکنند یا در نقاطی همچون یمن حملات نظامی خود را افزایش میدهند.
انتحار سعودیها در کاهش قیمت نفت
در پی افزایش سیاستهای خصمانه آلسعود نسبت به ایران، این دولت در اقدامی انتحاری با افزایش بیرویه تولید باعث کاهش قیمت نفت شد تا از مسیر افزایش تولید، درآمد خود را برای تامین نیازهایش در کمکهای سیاسی تامین کند و از دیگر سو ایران را که تحت فشار تحریمهای آمریکایی- اروپایی قرار دارد با کاهش درآمدهای نفتی روبهرو کند. دولت سعودی به عنوان بزرگترین کشور صادرکننده نفت در دنیا سعی دارد حاکمیت بازارهای نفتی را دست بگیرد اما قطعاً کاهش قیمت نفت میتواند به از بین بردن آنها منتهی شود. حکومت سعودی در حال حاضر جنگ مستقیم و غیرمستقیم خود را با دلارهای نفتی خود در یمن و سوریه به عراق و... دنبال میکند، این کشور میلیاردها دلار در چارچوب کمکهای سیاسی هدفمند به مصر و اردن و الجزایر و بحرین و سازمانهای بینالمللی و منطقهای ارائه میکند تا از حاکمیت این کشورها در راستای حمایت از خود دفاع کند و از قدرت سازمانهای منطقهای و جهانی برای پیشبرد اهداف خود و ترمیم چهره تیره و تار خود بهره ببرد. هزینههای سیاست خارجی عربستان سعودی به این ترتیب تا حد زیادی بالا رفته است، این در حالی است که درآمدهای نفتی این کشور در پی کاهش شدید قیمت نفت بشدت افت کرده و ریاض مجبور شده است ماهانه بالغ بر 12 الی 14 میلیارد دلار از صندوق ذخیره ارزی خود برداشت کند. «کنت پولاک» در مقالهای در فارینپالیسی نوشت: اگر این روال ادامه پیدا کند تا 3 سال دیگر درآمدهای نفتی عربستان به پایان خواهد رسید. بعد از اینکه عربستان سال 2015 با کسری بودجه 98 میلیارد دلاری مواجه شد، سال 2016 نیز پیشبینی میشد بالغ بر 87 میلیارد دلار کسری بودجه داشته باشد که آمارها حکایت از آن دارند. در همین راستا دولت سعودی تصمیم به کاهش پرداخت یارانه روی مواد مصرفی و اساسی و تکیه بر اصلاحات اقتصادی گرفته تا شاید بتواند درآمدهای دولتی را متنوعسازی کرده و از انحصار قیمت نفت خارج کند. در همین راستاست که محمد بنسلمان از اقدام غافلگیرکننده خود برای فروش سهام شرکت ملی نفت این کشور(آرامکو) خبر داده است.
همپیمــانی به نام اسرائیـــل
مساله ارتباط با رژیم صهیونیستی، همواره یکی از تابوهای جهان اسلام بوده و مسلمانان جهان در دهههای بعد از اشغال فلسطین، به برقراری ارتباط با این رژیم همیشه با نگاه بشدت منفی مینگریستند. حاکمان کشورهای اسلامی هرگاه روابط خود را با اسرائیل نزدیک میکردند مشروعیتشان در بین مردم مسلمان دچار خدشه میشد. حکام و رهبرانی که در موضع تقابل با رژیم صهیونیستی قرار میگرفتند نیز همیشه به نوعی محبوبیتشان افزایش مییافت. موضوع تقابل با اسرائیل برای کسب محبوبیت تا به آنجا اهمیت داشته است که برخی حاکمان کشورهای اسلامی حتی به صورت ظاهری نیز سعی کردهاند در تقابلی صوری کسب وجه و محبوبیت کنند. از نمونههای آن میتوان به پرتاپ موشک بدون کلاهک انفجاری به اسرائیل توسط صدام، دیکتاتور عراق یا تقابل لفظی اردوغان و رئیس رژیم صهیونیستی در کنفرانس داووس اشاره کرد که تا حدودی برای آنها کسب وجهه کرد. جهان عرب نیز به مساله ارتباط با رژیم صهیونیستی نگاهی دووجهی دارد؛ از یک سو تعصب عربی و از سوی دیگر نگاه اسلامی در این مساله مورد توجه است و به همین دلیل است که هنوز بعد از سالیان طولانی جمال عبدالناصر رئیسجمهور اسبق مصر و رهبر اتحاد اعراب علیه اسرائیل که با نگاه پانعربیسم به این مساله پرداخته بود از محبوبیتی خاص در جهان عرب برخوردار است، هر چند اتحاد او راه به جایی نبرد و در جنگی 6 روزه از هم پاشید یا سیدحسننصرالله رهبر حزبالله لبنان با وجود اینکه یک روحانی شیعه است به دلیل شکست دادن اسرائیل در جنگ 33 روزه محبوبیت ویژهای در جهان عرب اهل تسنن دارد. همین موضوع باعث شده است رهبران عربی در رابطه با اسرائیل در بسیاری از موارد با احتیاط و پنهان اقدام کنند اما این روزها حاکمان عربستان سعودی در فضایی جدید روابط خود را با رژیم صهیونیستی آشکار کردهاند.
حاکمیت جدید سعودی؛ اتحاد با اسرائیل علیه ایران
آلسعود که در مدت اخیر روابط خصمانه خود را با ایران افزایش داده است از هر فرصتی برای مقابله با ایران بهره میبرد تا به هرشکلی منافع ایران را به خطر بیندازد. در رابطه با گسترش روابط با اسرائیل نیز در اصل سعودیها برقراری روابط با رژیم صهیونیستی را در راستای منافع 2 طرف میدانند و منفعت مرکزی این دو، دشمنی با ایران است، به این معنی که عربستان مانند اسرائیل از ایران و برنامه هستهای پیشرفته آن و نیز توسعه نفوذ این کشور در غرب آسیا بشدت بیمناک است. در همین ارتباط یکی از نشریات فرانسه اخیراً با انتشار مطلبی با عنوان «همکاری فنی»، از روابط اسرائیل و عربستان خبر داد و نوشت: سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل و عربستان چند سال است با یکدیگر همکاری دارند اما اخیراً تصمیم گرفتند این همکاری بخش سایبری را نیز شامل شود و کارمندان عالیرتبه اطلاعات کل عربستان اخیراً از اسرائیل خواستند در بهبود توانمندیهای فنی به آنان کمک کند. به نوشته این مجله فرانسوی، عربستان اکنون پیشرفت در بخش سایبری- اطلاعاتی را مورد توجه قرار داده و به دنبال توسعه توانمندیهای کنترل مراکز عملیاتی خود است.
گسترش روابط اسرائیل و سعودی و کینهتوزیهای روزافزون سعودیها نسبت به ایران و اظهارنظرهای نابخردانه حکام جوان و کمتجربه سعودی این گواهی را میدهد که ارتباط سعودی- اسرائیل باعث تیرهتر شدن هرچه بیشتر روابط ریاض-تهران خواهد شد و با این شواهد باید منتظر رفتارها و اقدامات کینهتوزانه بیشتری از سوی عربستان سعودی باشیم.
یمـن؛ پروندهای استراتژیک برای ایجاد چالش ژئوپلیتیک
مهمترین استدلال سعودیها در توجیه تجاوز نظامی به یمن تسلط حوثیها بر یمن با طراحی ایران و تهدیدات آن برای امنیت دولت سعودی، منطقه و تنگه بابالمندب است. به تعبیر دیگر، ائتلاف به رهبری عربستان سعودی با هدف مقابله با یک تهدید فوری و حیاتی(البته از دیدگاه کشورهای عضو ائتلاف) یعنی «گسترش نفوذ ایران» شکل گرفته است. با تمرکز بر رفتارشناسی حکومت آلسعود باید دانست عربستان بشدت نگران نفوذ منطقهای ایران بویژه در میان شیعیان است و تلاش میکند نقش و نفوذ آن را کاهش دهد. در واقع، مقابله با نفوذ ایران در عراق، لبنان، سوریه و نزدیکترین همسایههای سعودی یعنی بحرین و یمن، از مهمترین اهداف عربستان در منطقه است. عربستان در سالهای گذشته در چارچوب رقابت با ایران بر سر برتری منطقهای بشدت از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق و لبنان و بحرین و تشکیل آنچه با عنوان «هلال شیعی» نامیده میشود نگران بوده و تلاش کرده است این نفوذ را مهار کند. بنابراین با قدرتگیری انصارالله در یمن بشدت احساس خطر کرده است. به همین دلیل عربستانسعودی برای از بین بردن قدرت حوثیها و تضعیف یا مقابله با نفوذ ایران در منطقه، دست به لشکرکشی و جنگ زده است. در واقع، عربستان قدرتگیری شیعیان زیدی در یمن را همانند افزایش قدرت منطقهای ایران تعبیر میکند و خود را در محاصره شیعیان میبیند. به همین دلیل است که این کشور دست به حمله به یمن زده است. مقامات سعودی بر این باورند سیاست خارجی جدید آنها منافع عربستان را به شکل کامل تأمین خواهد کرد. از نظر آنها این سیاست میتواند وزن ژئوپلیتیکی عربستان در خاورمیانه در حال تحول را افزایش دهد و به شکلی روند امور را دوباره به سود کشورهای عربی با محوریت اهل تسنن تقویت کند. به باور آنها تغییر در کشورهای حامی ایران سبب تضعیف محور مقاومت و تقویت جریان محافظهکار با محوریت عربستان خواهد شد. از همین رو، به دنبال شکست محور مقاومت به رهبری ایران هستند. پیوند محور مقاومت با ایران و ایجاد یک قدرت جدید در عرصه بینالمللی سبب نگرانی استکبار جهانی شده است، بنابراین آمریکا و عربستان هرجا ظرفیتی برای تقویت قطب قدرت به رهبری ایران باشد با آن برخورد خواهند کرد. از نگاه جغرافیایی، یمن یکی از کشورهای استراتژیک و مسلمان که تعداد قابل توجهی از مردم این کشور شیعیان زیدی هستند سبب نگرانی آمریکا و عربستان شده است. بنابراین عربستان با حمله میخواهد مانع پیوند یمن به ایران شود. همچنین یمن به دلیل داشتن موقعیت ژئوپلیتیک و استراتژیک در منطقه، اهمیت ویژهای دارد؛ به همین دلیل این کشور برای عربستان نیز اهمیت زیادی دارد. عربستان کشور یمن را حیاط خلوت خود میداند؛ در نتیجه طبیعی است عربستان به حوادث داخلی یمن و ناآرامیهای این کشور هممرز حساس باشد البته یمن برای عربستان اهمیت راهبردی نیز دارد و این امر دلایلی دارد که اصلیترین آن استقرار یمن در مسیر 3 گذرگاه اساسی است. در حالت کلی باید گفت عربستانسعودی نظم منطقهای شکل گرفته پس از تحولات جهان عرب در راستای منافع موجود را قبول ندارد و این توازن قدرت منطقهای را در تقابل با نگاه و سیاستهای خود ارزیابی میکند. به همین دلیل آلسعود در پی آن هستند با بهرهگیری از بحرانها و فرصتهای موجود، نظم و توازن قدرت موجود منطقهای را به نفع خود تغییر دهند. همچنین سیاست فعالانه این کشور نسبت به تحولات جهان عرب بویژه درباره یمن، نشانگر تلاش عربستان برای ایفای نقش فعالانه در منطقه با هدف تغییر توازن قوای منطقهای از دست رفته به سود خود است. رقابت 2 قدرت منطقهای یعنی ایران و عربستان در یمن، رقابتی ژئوپلیتیک برای افزایش نفوذ است که بعدی مذهبی به خود گرفته است. با توجه به اختلافات گسترده سرزمینی عربستان با یمن و نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک ایران بر حوثیها، رشد شیعیان یمن برای پادشاهی سعودی تبعات ناخوشایند امنیتی خواهد داشت. از چشمانداز عربستان، رشد شیعیان در یمن به هزینه عربستان و منافع امنیتی ایران خواهد افزود. با وجود این، رقابت منطقهای با ایران و اهداف برتریطلبانه ریاض در مقابل تهران، نهتنها هزینه عملیات نظامی را بر عربستان آسان کرده است، بلکه این کشور را برای گسترش ابعاد تصمیم خود و تشکیل ائتلاف منطقهای، ترغیب کرد. ریاض با تأکید بر جنگ یمن به عنوان جنگ رقابتی و مذهبی با ایران، کشورهای عربی را با خود همراه کرد و ائتلاف عربی- سنی را در منطقه به نمایش گذاشت. تحولات یمن که همانند تحولات عراق، لبنان، سوریه و بحرین برای ایران و عربستان ویژگیهای هویتی و ژئوپلیتیک دارد، نشان میدهد این کشور به عنوان یکی از حوزههای توجه و رقابت تهران و ریاض باقی است. به هر حال، رقابت و تعارض منافع میان عربستان و ایران در بحران یمن، بازی با حاصل جمع جبری صفر را ایجاد کرده است. عربستان برقراری یک حکومت شیعی دیگر در حیاط خلوت و همسایگی خود را تحمل نخواهد کرد و ایران نیز بنا بر اصل حمایت از شیعیان و مظلومان جهان دست از حمایت حوثیهای یمن برنخواهد داشت. این نوع نگاه مانع هرگونه سازش و راهحل سیاسی برای خروج از بحران سیاسی در یمن شده است. این مساله به نوبه خود، افزون بر پیچیدگی بیش از پیش بحران یمن، موجب افزایش حجم درگیریهای آن نیز شده و راهحل سیاسی برای خروج از این بحران را دشوار کرده است. در پایان این نکته قابل ذکر است که سرشت کشمکش یمن به گونهای است که انتظار نمیرود در آینده نزدیک حل شود، بنابراین عرصه برای رقابت ایران و عربستان همچنان در یمن گشوده است.
سخن آخر
روابط امنیتی، اقتصادی، تجاری و فرهنگی- اجتماعی ایران و عربستانسعودی بشدت متأثر از سیاست خارجی 2 کشور و دخالتهای قدرت مداخلهگر است. به نظر میرسد از سال 1357 تاکنون 2 کشور از مرحله اعتمادسازی خارج نشده و هنوز تفاهم مشترکی بین آنها در قبال مسائل حساس منطقه خاورمیانه به وجود نیامده است. این وضعیت نشان میدهد خلیجفارس در زمره مناطقی محسوب میشود که همواره با نشانههایی از منازعه، ستیز و جنگهای منطقهای روبهرو است. رخ دادن جنگهای متعدد و رقابتهای سلطهجویانه در سیستم تابع خلیجفارس همگی نمونههایی از آن است. از سوی دیگر دخالت قدرتهای بزرگ و نیز بیاعتمادی کشورهای منطقهای به یکدیگر، زمینههای لازم برای توسل به نیروی نظامی را فراهم آورده است. در نتیجه ائتلافها به سرعت رنگ میبازند و هر بازیگری تلاش میکند دیگری را از طریق ابزارهای منازعهآمیز کنترل کند. در حالت کلی باید به این نکته کلیدی اذعان کرد که رفتار انطباقی عربستانسعودی به عنوان بخش مرکزی سیستم تابعه و برادر بزرگتر اعراب و عضو اصلی شورای همکاری خلیجفارس، با محیط بینالمللی و بویژه ایالات متحده آمریکا، به دلیل هراس از قدرتیابی و نقشیابی ژئوپلیتیک و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بازیگر پیرامونی و عدم توانایی این کشور به عنوان کنترلکننده درونی نظم در سیستم تابع خلیجفارس در حفظ وضع موجود، سیستم تابعه منطقهای خلیجفارس را در آیندهای نه چندان دور به سوی یک نزاع منطقهای (در هر سطحی) با همراهی قدرت مداخلهگر، رهنمون میکند. همچنین ایالات متحده با بهرهگیری از ضعفها و چالشهای موجود در سیستم و عدم توان کنترلکنندههای درونی در برقراری و حفظ نظم دلخواه، سعی در نفوذ هر چه بیشتر در سیستم تابع دارد تا از این طریق به اهداف ژئوپلیتیک، استراتژیک، ژئواکونومیک و از همه مهمتر تحدید قدرت رو به رشد ایران در منطقه، دست یابد.
* پژوهشگر حوزه جغرافیای سیاسی