|
گفتوگوي «وطنامروز» با ابراهیم اسرافیلیان نماينده دوره اول مجلس شوراي اسلامي
نگذاشتند شهید آیت عليه ميرحسين حرف بزند
رابطه شما با شهید دکتر سید حسن آیت چگونه شکل گرفت و از چه زمانی در کنار هم بودید؟
من از سال 1341 که امام راحل علیه انجمنهای ایالتی و ولایتی بیانیه صادر فرمودند، فعالیتهای خود را علیه رژیم شاه شروع کردم، یعنی در ابتدا از پخش اعلامیه آغاز کردم تا اینکه وارد یک گروه به اصطلاح زیرزمینی شدم. آن گروه را مرحوم شهید آیت تشکیل داده بود و افرادی چون شهید محمد منتظری در آن حضور داشتند.
شهید آیت بعد از آنکه حزب زحمتکشان را ترک کرد این گروه را تشکیل داد؟
بله، آیت بسیار به آیتالله کاشانی علاقه داشت و اصلا حضورش در حزب زحمتکشان به واسطه همین علاقه بود. او بعد از ارتحال آقای کاشانی به خاطر اینکه بقایی با مصدق تعارض داشت به سمت حزب او تمایل پیدا کرد.
چگونه آیت از بقایی جدا شد؟
سال 1347 بقایی از آیت دعوت کرده بود به یک مراسم یا بهتر بگویم جلسهای که قرار بود از طرف حزب در کوهرنگ تشکیل شود برود و وقتی در آن جلسه، شهید آیت با صداقت از جنگ و مبارزه مسلحانه دفاع کرد، بقایی او را از حزب زحمتکشان اخراج کرد. آیت در همان سال 47 گروه زیرزمینی خودش را تشکیل داده بود و میگفت ما دو راه داریم؛ یا باید بمیریم یا اینکه دست به اسلحه ببریم که خودش راه دوم را انتخاب کرد.
شهید آیت از لحاظ شخصیتی چگونه آدمی بود؟
او از سنین طفولیت یعنی از سن دبستان به دنبال مسائل سیاسی بود، روزنامهها و منابع سیاسی را مطالعه میکرد و اطلاعات وسیعی داشت به صورتیکه بدون اغراق یک دایرهًْالمعارف کامل سیاسی بود، روی این اصل افراد را بخوبی میشناخت چون در مطالعات خود هر نکته و سندی که میدید نگه میداشت و آرشیو میکرد. ابتدا که روزنامهها را میخواند نکات مهمش را درمیآورد و در حفرههایی در دیوار خانهاش جاسازی میکرد، بعدها هم صندوقچهای فلزی تهیه کرده بود که این اسناد و مطالب را در آن میگذاشت.
مثلا او از بنیصدر شناخت زیادی داشت بهطوریکه هنگام اقامت امام در فرانسه مرتب از طریق تلفن با شهید محمد منتظری تماس میگرفت و راجع به بنیصدر هشدار میداد و میگفت، او را از بیت دور کنند و از سوابق بنیصدر و اطرافیانش به شهید منتظری میگفت. وقتی هم انقلاب شد و بنیصدر برای ریاست جمهوری نامزد شد، مرحوم شهید آیت بشدت مخالفت کرد. یادم هست یک شب فردی به نام «مرتضی مهذب» آمد منزل من و یکسری اسناد به همراه خودش آورده بود، میگفت، توأمان حسابدار ارتش و دارایی است. آن زمان برق به صورت نوبتی قطع میشد برای همین برق محلهها قطع بود که این فرد از تاریکی استفاده کرده و خودش را به خانه ما رسانده بود.
اسناد مربوط به چه چیزی بود؟
اسناد مربوط به کمکهای مالی بنیصدر به احزاب کومله، مجاهدین خلق و دموکرات بود که از بودجه ارتش پرداخت شده بود. من از همه مدارک کپی گرفتم، حدود 45 سند بود که یکسری کپی کامل از آن را به شهید بهشتی و یکسری را به شهید آیت و یکسری را به آقای رفسنجانی دادم. آیت برخی از اسناد را علنی کرد برای همین بنیصدر با توطئههایی که در روزنامه تحت امر خود یعنی «انقلاب اسلامی» علیه آیت طرحریزی کرد قصد ترور شخصیت او را داشت.
در جایی گفتهاید یکسری کامل از کپی اسناد را به حضرت آیتالله خامنهای دادهاید؟
اگر اشتباه نکنم دادم چون تنها کسی که درباره عدم کفایت بنیصدر از این اسناد استفاده کرد، حضرت آیتالله خامنهای بودند.
شهید آیت یا خودتان استفاده نکردید؟
آیت کم و بیش به آنها استناد میکرد اما من به عنوان مثال در جلسهای که به منظور «وحدت حوزه و دانشگاه» در قم برگزار شد حضور پیدا کردم و آقایان طاهری خرمآبادی و مدنی هم سخنرانی کردند، از این مدارک استفاده کردم.
در آن جلسه هیچکس حاضر نشد در جلسه پرسش و پاسخ شرکت کند اما من به تمام سؤالات پاسخ دادم و به آنچه دانشجویان و طلاب درباره بنیصدر میپرسیدند، با استناد به این مدارک، جواب میدادم.
توطئه بنیصدر علیه شهید آیت چه بود؟
همان نوار کذایی که به دروغ، تیتر یک روزنامه انقلاب اسلامی شد. در جایی از آیت سوال میشود و او پاسخ میدهد، بعد آنقدر سر و ته نوار را میزنند که طرف مستمع تصور میکند آیت طرح کودتا دارد؛ برای همین سر زبانها انداختند«آیت کودتاچی».
شهید آیت، انقلاب را چگونه پیشبینی میکرد و چه سرنوشتی را برای آن متصور میشد؟
آیت نگاه بازی داشت. او برای هر عملی، عکسالعملی را پیشبینی میکرد. مثلا عدهای از بچههای چپ، سازمان ملی دانشگاهیان را راهاندازی کردند که در بین دانشجویان رسوخ و آنها را جذب کنند، آنها تفکرات مصدق را دنبال میکردند؛ برای همین آیت، جامعه اسلامی دانشگاهیان را تاسیس کرد و به تفکرات آیتالله کاشانی پرداخت و در اساسنامه جامعه اسلامی، اصولی همچون برقراری نظام ولایت فقیه را قرار داده بود.
در این تشکل چه افرادی عضو بودند؟
دوستانمان بودند اما افرادی مثل پیمان و ملکی هم حضور داشتند اما به مرور زمان که متوجه شدند چه خبر است ناراحت شدند و رفتند. یادم هست روزی احسان نراقی با من تماس گرفت و گفت بیا وزارت علوم. به آنجا رفتم، از من پرسید شما چه کار میخواهید انجام دهید؟ من هم گفتم کارهای نیستم و باید از امام خمینی بپرسید چه میخواهد که نراقی بسیار ناراحت شد.
گویا شهید آیت با وزارت میرحسین موسوی در امور خارجه مخالف بود.
بله! شهید آیت بسیار با میرحسین مخالف بود، همینطور شهید دیالمه. این 2 نفر تفکرات نزدیکی داشتند. شهید آیت میگفت، موسوی یک روز هم سابقه درست انقلابی و مبارزاتی ندارد؛ حالا چطور میتواند انقلاب ما را با حضور در وزارت خارجه، صادر کند؟! آیت اسناد و مدارکی داشت که چهره واقعی موسوی را نمایان میکرد. روزی که قرار بود موسوی به عنوان وزیر پیشنهادی امورخارجه به مجلس معرفی شود و رای اعتماد بگیرد، مرحوم شهید آیت سخت بیمار بود و چند روز غیبت داشت اما تمام اسناد خودش را جمع و جور کرده و در پوشه گذاشته بود تا به مجلس بیاید، همسرش نقل میکند و میگوید، من از آیت خواستم به مجلس نرود و استراحت کند اما او گفت، امروز(چهارشنبه 16 مرداد 1360) باید تکلیف جمهوری اسلامی مشخص شود و من باید بروم تا این اسناد و حقیقتها را برای مردم روشن کنم.
اسناد مربوط به چه نقاط تاریکی از موسوی بود؟
این اسناد ارتباط موسوی با [...] را اثبات میکرد اما آیت زمانی که از در منزل خارج میشود در فاصله 30 تا 40 متری بنزی مشاهده ميشود که راننده آن در حال پنچرگیری است، آیت سوار اتومبیل خودش میشود که از جانب افراد مخفی در آن بنز توسط مسلسل ترور میشود و نزدیک به 65 گلوله به بدنش اصابت میکند و هنوز جای گلولهها روی در منزل او هست.
اسناد چه شد؟
خانم دکتر آیت میگوید، اسناد را شهید آیت پشت شیشه اتومبیل قرار داده بود اما آن ضاربان، آنها را دزدیدند. بعدا باجناق آیت دنبال پوشه میرود تا اینکه به وزارت امور خارجه میرسد، در آنجا فردی پیدا میشود و میگوید اسناد دست من است، همین جا باشید تا من آنها را بیاورم، باجناق شهید آیت چند ساعت صبر میکند اما از آن فرد خبری نمیشود تا اینکه معلوم میشود از در دیگر ساختمان فرار کرده است. پروفسور محمد مجری هم که استاد تاریخ و جغرافیا در دانشگاه سوربن پاریس بود و مدتی در ایران زندگی میکرد، میگفت یکسری اسناد دارد که از آیت و دیالمه گرفته است اما الآن هیچ خبری از پروفسور مجری ندارم و اصلا نمیدانم زنده است یا نه.
آیت در گفتوگوهایش درباره شخص میرحسین چه مطالبی را عنوان میکرد؟
آیت میگفت موسوی اعتقادی به ولایت فقیه ندارد و از نظر مذهبی هم نظر قاطعی ندارد.
مناسبات میرحسین با پیمان چگونه بود؟
بسیار با هم دمخور بودند برای همین است که موسوی تفسیر 2 آیه از قرآن را با نگاهی کاملا چپ مینویسد یعنی تحت القائات پیمان چنین کتابی را مینویسد.
پس چطور موسوی به حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد؟
جواب این سؤال را از زبان شهید آیت برایتان نقل میکنم، آیت میگفت، موسوی خودش را درون نظام جا کرده تا از آن استفاده کند و بموقع جلوی آن میایستد.
یعنی عدم تمکین به قانون اساسی و ولایت فقیه در گذشته هم در موسوی وجود داشت؟
چه عرض کنم؟! من تعجب میکنم از موسوی که چرا جلوی ولی فقیه میایستد چون او هرچه داشت از ولایت فقیه بود البته نباید تعجب کرد؛ چرا که آیت پیشبینی کرده بود و فقط من تصور میکردم پیشبینی آیت اشتباه باشد. من یادم هست دوره اول ریاستجمهوری «آقا» در قانون اساسی اینگونه آمده بود که انتخاب نخستوزیر حق رئیسجمهور است ولی نه در دوره اول و نه در دوره دوم آقای خامنهای، موسوی را معرفی نکردند. نمایندگان مجلس هم که سر دوراهی بودند، چون رفسنجانی میگفت، نظر امام، میرحسین است اما از طرفی وقتی با بیت امام تماس میگرفتیم، امام تکلیف را جور دیگری عنوان میکردند تا اینکه 99 نفر به موسوی رای ندادند اما چون آرا مخفی بود، دارودسته موسوی با حدس و گمان اسامی 99 نفر را روی کاغذ نوشتند و بهعنوان افراد ضدولایت فقیه منتشر کردند که بعدا حضرت آیتالله خامنهای تشریف آوردند مجلس و فرمودند نمایندگان مخالف 99 نفر نبودند بلکه یکصد نفر بودند چون صدمین نفر من هستم. یا در زمان تصدی پست نخستوزیری از سوی موسوی نمایندگان طرح سوال از وی را درباره ماجرای مک فارلین مطرح کردند که او به همراه لابیهایش در مجلس برای فرار از قضیه، برچسب ضدولایت فقیه به طراحان سوال زد. او همه جا از حضرت امام و ولی فقیه مایه میگذاشت و به ظاهر، قانون را در برابر ولی فقیه، هیچ میدانست. در دور دوم ریاستجمهوری «آقا» هم شورایی تشکیل شد که به دروغ میگفتند، زیر نظر حضرت امام بوده و موسوی را بدون نظر حضرت آیتالله خامنهای انتخاب کردند.
یادم هست زمانی آقای خامنهای بهعنوان رئیسجمهور تشریف بردند مشهد برای سخنرانی، در آن زمان محتشمیپور وزیر کشور بود. او دستور داد تا از سخنرانی آقا جلوگیری کنند چون میگفتند سخنران باید از وزارت کشور مجوز داشته باشد و آقای خامنهای بهعنوان رئیسجمهور از وزیر کشور مجوز دریافت
نکرده بود(!!)
خلاصه! اوضاع به کام موسوی بود و در جایی که منافع داشت، خودش را به ولی فقیه میچسباند و در جایی که نداشت، برابر ولی فقیه میایستاد. همان زمان هم وقتی ما در کمیسیون سوالات که 13 نفر بودیم میخواستیم نظر امام را درباره هر موضوعی مثل موسوی بدانیم، میگفتند امام بیمار است ولی آخر سر خودشان از امام پیغام میآوردند که امام تکلیف را بر انتخاب موسوی قرار دادهاند؛ بدون اینکه دست خطی از معظمله بیاورند.
اینگونه پیشبینیهای شهید آیت، قبلا هم به عینیت رسیده بود، یعنی آیت اصولا آدم آیندهنگری بود یا فقط درباره میرحسین، حرفش درست از آب درآمد؟
سیاستمداری و حل و فصل قضایا و تحلیل جریانات، طبع سیاسی میخواهد که آیت آن را داشت. آیت انقلاب فرهنگی را پیشبینی میکرد که این اتفاق افتاد. آیت در آن نوار که بنیصدر با تحریفش، از آن سوءاستفاده کرد، درباره انقلاب فرهنگی تحلیل کرده و حتی خبر داده بود. آیت بخوبی مناسبات را تجزیه و تحلیل میکرد؛ برای همین اتفاقاتی که پیشبینی میکرد واقعا میافتاد، از این رو عدهای میگفتند آیت از آینده خبر دارد در حالی که او تنها قدرت و قوه تحلیل خوبی داشت و به واسطه سیاستورزی و نگاه هوشمندانهاش میتوانست بفهمد چه کسی جلوی نظام قرار میگیرد و قدمعلم میکند و چه کسی برای چه منفعتی خودش را به نظام میچسباند یا چه کسی فعلا از نظام بهرهگیری میکند. درباره بنیصدر گفتم که آیت بخوبی از همان زمانی که حضرت امام در فرانسه تشریف داشتند، درباره او هشدار میداد و به شهید محمد منتظری تلفن میزد و میگفت، بنیصدر را از آنجا دور کنید چون آدم درست و حسابیای نیست.
شهید آیت به مرزبندی رایج آن زمان اعتقاد داشت؟
آیت آدم شریف و باتقوایی بود برای همین کسانی را که از خط انقلاب دور شده بودند، از خودش طرد نمیکرد و میگفت، اینها هم آدمهای خوبی هستند ولی راه را گم کردهاند. آیت با برخی از اساتید دانشگاهها هم ارتباط نزدیکی داشت و میدانست چه استادی در کدام خط است و چه استادی در چه خطی. او سعی میکرد ولایت فقیه و اسلام را در ذهن معلمان و استادان جا بیندازد تا آنها هم برای دانشآموزان و دانشجویان خود تدریس کنند. آیت به ولایت فقیه اعتقاد راسخ داشت. درباره جامعه اسلامی دانشگاهیان هم همانطور که گفتم، اصل اساسنامه را برقراری نظام ولایت فقیه قرار داده بود در حالی که خیلیها در آن زمان کاملا خط مارکسیستی را دنبال میکردند و اصلا در این قید و بند نبودند برای همین است که آیت درباره ارتباط میرحسین با ولی فقيه احساس خطر کرد و پیشبینیهایی در این زمینه داشت که متاسفانه با عملکردهای موسوی تحقق یافت.
ارسال به دوستان
در جلسه رئیسجمهور با نمایندگان اصولگرای مجلس مطرح شد
پیشنهاد احمدینژاد به مجلس برای معرفی وزرای کارآمد
گروه سیاسی: با آغاز رایزنیها میان دولت و مجلس برای ترکیب کابینه، رئیسجمهور که طی هفته گذشته در چند جلسه پذیرای نمایندگان فراکسیونهای مختلف مجلس در نهاد ریاست جمهوری بود، روز گذشته نیز به جلسه مجمع عمومی فراکسیون اصولگرایان رفت تا با دیدار با تمام نمایندگان این فراکسیون 200 نفره، نظرات آنها درباره معیار انتخاب وزرای کابینه را بشنود و ملاک انتخاب وزرای کابینه دهم را نیز برای آنها تشریح کند. در این جلسه 2ساعته که به میزبانی فراکسیون اکثریت مجلس برگزار شده بود، تعدادی از نمایندگان از جمله علی لاریجانی رئیس مجلس، محمدرضا باهنر نايب رئیس دوم، ابراهیم نکونام نماینده گلپایگان، حمیدرضا کاتوزیان و اسدالله بادامچیان نمایندگان تهران، موسی غضنفرآبادی نماینده بم، حسن کامران نماینده اصفهان، سیدکاظم دلخوش نماینده صومعهسرا و کاظم جلالی نماینده شاهرود شاخصهایی که برای وزرا لازم وضروری است را بیان کردند و به طرح دیدگاهها و نظرات خود درباره کابینه دهم پرداختند و رئیسجمهور نیز با تاکید بر ضرورت گسترش تعامل دولت و مجلس گفت که کابینه دهم محل علم، عمل و دل است. ولی اسماعیلی، عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس درباره این جلسه گفت: پس از سخنان نمایندگان مجلس، محمود احمدینژاد رئیسجمهور نیز به ایراد سخن پرداخت و ضمن تاکید بر تعامل بین مجلس و دولت یادآور شد که دولت وی بیشترین تعامل را با مجلس داشت و این تعامل در حد اعلا بود. وی افزود: آقای احمدینژاد تاکید کردند که به همدلی بین مجلس و دولت اعتقاد دارند و شرط موفقیت کابینه دهم را همراهی و همدلی با مجلس میدانند. اسماعیلی به نقل از احمدینژاد تصریح کرد: کابینه مجموعه جزایر نیست بلکه ماموریت واحدی دارند و همه کابینه باید رئیسجمهور را قبول داشته و رئیسجمهور نیز باید آنها را قبول داشته باشد. عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس گفت: آقای احمدینژاد در این جلسه به شاخصهایی که یک وزیر باید داشته باشد اشاره کرده و گفتند که در کابینه جوانگرایی صرف مطرح نیست بلکه از مدیرانی که سوابق خوبی دارند و مدیریت ارشد دارند، استفاده خواهد شد. وی تصریح کرد: آقای احمدینژاد خطاب به نمایندگان گفتند که لیست اعضای کابینه بسته نشده و نمایندگان اگر اشخاصی را برای پستهای وزارتخانه شایسته میدانند، میتوانند مطرح کنند. اسماعیلی افزود: آقای احمدینژاد تاکید داشتند که به خاطر مسائل شخصی وزیری را برکنار نکرده و مهمتر از کابینه، پیروزی کابینه است و من علاقهمندم که عمر خود را صرف ملت کنم. وی افزود: رئیسجمهور در این جلسه از امضای میثاقنامه با وزرای کابینه دهم خبرداد و گفت اعضای کابینه باید ولایتمدار بوده و به دنبال فعالیتهای اقتصادی نباشند.
ارسال به دوستان
وزير نفت تشريح كرد
مهمترين محورهاي توسعه صنعت نفت در دولت دهم
گروه اقتصادي: وزیر نفت با تشریح مهمترین محورهای توسعه صنعت نفت کشور در دولت دهم، از افزایش تولید روزانه
نفت خام میدان آزادگان به 50 هزار بشکه خبر داد. به گزارش مهر، غلامحسین نوذری ديروز در جمع خبرنگاران با تشریح مهمترین محورهای توسعهای صنعت نفت در دولت دهم گفت: با توجه به اینکه وزارت نفت بخش عمده منابع ارزی کشور را تامین میکند، از این رو افزایش تولید نفت خام و گاز طبیعی، توجه به نیروی انسانی و ارتقای روابط بینالمللی و نقش ایران در اوپک از مهمترین این محورها هستند. وی با بیان اینکه میزان تولید نفت خام کشور براساس سند چشمانداز و برنامه پنجم توسعه افزایش چشمگیری مییابد، تصریح کرد: همچنین میزان تولید گاز طبیعی کشور باید تا پایان فعالیت دولت دهم به یک میلیارد و یکصد میلیون متر مکعب در روز افزایش یابد. بنابراينگزارش، بر اساس برنامه پنجم توسعه باید ظرفیت تولید روزانه نفت خام کشور تا پایان سال 91 به 5 میلیون و 350 هزار بشکه و میزان تولید روزانه نفت به 4 میلیون و 850 هزار بشکه افزایش یابد.
ارسال به دوستان
اداره هیأتامنایی همه بیمارستانهای دولتی کشور
وزیر بهداشت خبر داد
اداره هیأتامنایی همه بیمارستانهای دولتی کشور
وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از هیات امنایی اداره کردن همه بیمارستانهای دولتی کشور خبر داد و این اقدام را تکلیف قانونی اي که در بودجه سال جاری نیز به آن اشاره شده است، دانست. لنکرانی افزود: در حال حاضر بیش از 500 بیمارستان زير پوشش دانشگاههای علوم پزشکی در کشور وجود دارد که از این تعداد،هم اينك 49 بیمارستان به شکل هیات امنایی اداره میشود. وی اظهار داشت: هیات امنایی اداره شدن بیمارستانهای دولتی در واقع اصلاح مدیریت بیمارستانی است تا ارائه خدمات باکیفیت بهتر و مطلوبتر به بیماران صورت گیرد. لنکرانی با بیان اینکه برخی از پزشکان هویت خود را در داشتن مطب میدانند، گفت: آنها ساعات کمتری را در بیمارستانهای دولتی سپری میکنند و به دلیل اینکه تصور میکنند درآمد مطب و بیمارستان خصوصی بیشتر است، بیشترین وقت خود را به طبابت در این بخشها میپردازند. به گزارش ایرنا، وزیر بهداشت تصریح کرد: برای اینکه این پزشکان موظف به حضور بیشتر در بیمارستانهای دولتی که اکثرا آموزشی و درمانی هستند، بشوند تا خدمات بهتری به بیماران ارائه دهند به هر یک از این پزشکان مجوز داده میشود که مطب داشته باشند به شرط آنکه طبابتشان فقط در بیمارستان دولتی باشد.
ارسال به دوستان
ورود نخستین کشتی اقیانوسپیمای ساخت ایران به آبهای آزاد
نخستین کشتی اقیانوسپیمای ساخت ایران به نام ایران – اراک به دست متخصصان ایرانی شرکت صنایع کشتیسازی فراساحل ایران (ایزوایکو) تابعه ایدرو ساخته و آماده آباندازی شده است. به گزارش ایدرو این کشتی با عرض 30، طول 185 و ارتفاع 18 متر بیش از 7 هزار تن وزن داشته و توانایی حمل 30 هزار تن بار (2 هزار و 200 کانتینر) را داراست. موتور کشتی ایران – اراک با وزن 600 تن و قدرت 16 هزار و 700 کیلووات قادر است سرعت 5/21 گره دریایی را برای این کشتی تأمین کند. کشتی ایران – اراک قادر است 25 روز بدون توقف و به صورت مستمر در اقیانوسها سفر کند. این کشتی هماکنون در مرحله آزمایش است.
ارسال به دوستان
انقلاب دموکراتیک خرداد ، پاسخی دیگر به تفکر مرکزـ پیرامون
انتخابات اخیر، یکی از کمنظیرترین صحنههای مشارکت در جمهوری اسلامی ایران بود، چه از لحاظ مشارکت سیاسی مردم و چه از لحاظ شفافیت در مواضع انتخاباتی. آنچه مرا به نوشتن این نوشتار واداشت، تبیین ابعاد نظری انتخابات برمبنای ترکیب رایدهندگان و توزیع جغرافیایی آنان در گستره اتنو پلتیکی ایران است. از اینرو بحث ما در این نوشتار، بحثی انسان شناختی در حیطه امر سیاسی با تکیه بر تاریخ خواهد بود.
انقلاب ایران، پاسخی به تفکر مرکز-پیرامونی شاه
نگاهی کوتاه به انقلاب اسلامي ایران در سال 1357(1979 میلادی) و شعارهای مطرح شده در آن و ترکیب جمعیتی آن و گروههای سنی و جنسی مشارکت کننده در آن، نشانه مشارکت بسیار بالا و حداکثری اقشار محروم و طبقات پایین جامعه که عمدتا خاستگاه روستایی داشتند، است. صرفنظر از تئوریهای ارائه شده در این باره که برخی انقلاب اسلامی را نتیجه روستازدگی شهرهای ایران در اثر انقلاب شاه و مردم و برخی دیگر نتیجه واکنش جامعه سنتگرا و محافظه کار ایران به روند پرشتاب مدرنیزه کردن ایران میدانند، آنچه در انقلاب 22 بهمن غیرقابل انکار است نقش قشرهای محروم و عقب نگه داشته شده و عکسالعمل آنان به وضع موجود بود. در واقع سیاستهای شاه در روند شتابان مدرنیزاسیون از بالا با تکیه بر ثروتهای نفتی که در دهه 50 بهطرز قابل ملاحظهای افزایش یافته بود، سبب ایجاد دو طبقه و کلاس عمده اجتماعی در جامعه بود که اتفاقا از دید نظریهپردازان مارکسیست نیز پنهان نمانده بود و آنان با تکیه بر تئوریهای جبرتاریخی و ارجاع به الگوهای پراتیک چین و شوروی، سعی در سرمایهگذاری بر قشر محروم (پرولتاریا) داشتند تا با رودررو قرار دادن آن با طبقه مسلط و بورژوا، آنان را به سوی روند انقلابی سوق دهند. اتفاقی که در دهه 1960 میلادی در عراق نیز رخ داد. در فضای اجتماعی عراق آنزمان، احزاب مارکسیستی بشدت شروع به فعالیت کردند و تشکیل حزبالدعوهًْ الاسلامیه و جماعهًْ العلما توسط شهید صدر و برخی از روحانیون سرشناس عراق زير نظر آیتالله العظمي حکیم، واکنشی به گسترش روز افزون نفوذ مارکسیسم در عراق بود.
ثروتهای نفتی شاه در دهه 1350 و نحوه توزیع آن، سبب به وجود آمدن فضای دو قطبی در ایران شد، فضایی که من برای توصیف آن از نظریه مرکز-پیرامون بهره میبرم. تمرکز ثروت نفتی در یک «مرکز» (که این مرکز خود دارای سطوح متفاوتی بود) سبب ایجاد نابرابری مضاعف در کشور بود. سطوح متفاوت این مرکز در درجه اول، دربار شاه و خانواده و اطرافیان وی بود. شاید هیچ منبعی مانند خاطرات اسدالله علم، نخست وزیر و وزیر دربار شاه موید این مدعا نباشد (این خاطرات در 6 مجلد از سوي انتشارات معین در تهران منتشر شده است).سطوح بعدی این مرکز، مدیران دولتی و کلانشهرها و در درجه اول تهران به عنوان پایتخت بودند. یکی از عمده مشکلات دولتهای «رانتیر» که اتکا به منابعی چون نفت را بهعنوان یک منبع عمده درآمد دولتی در دستور کار خود دارند، نحوه تقسیم اجتماعی ثروت در جامعه و عدالت توزیعی توسط دولتها در گستره اتنوپلتیک و ژئوپلتیک سرزمینی است.شاه ایران با به وجود آوردن یک طبقه متوسط شهری و تغذیه آن از طریق توزیع درآمد نفتی، سعی در به وجود آوردن پشتیبانهایی برای مدرنیزاسیون از بالا به پایین خود در کلانشهرها داشت. این قشر به دلایلی چون برخورداری از امکانات رفاهی فوقالعاده و بی انگیزگی ناشی از آن، هیچ نقشی در جلوگیری از طغیان «پیرامون» ایفا نکرد و این یکی از بزرگترین اشتباهات محاسباتی شاه بود. این تمرکز ثروت در مرکز، سبب به وجود آمدن فقر در «پیرامون» شد که به مرور زمان به بروز نابهنجاریهای اجتماعی مختلف چون بیکاری، فساد، فحشا، فقر و... در پیرامون منجر شد و در دراز مدت، پیرامون را قادر به حمل یک پتانسیل بالقوه خشونتآمیز کرد که خود را در انقلاب
22 بهمن نشان داد.نقش هدایت کننده مذهب و نفوذ رهبران مذهبی بر مردم پیرامون بسیار قابل توجه بود. تشیع و اسلام شیعی در همیشه تاریخ در مظلومیت بسر برده بود و تنها از زمان صفویه توانسته بود با تکیه بر تئوری علمای شیعه در آن زمان مبنی بر اعطای مشروعیت محدود به حکومت شاهان و تقسیم وظایف سیاسی و دینی میان شاه و علما، از مظلومیت تاریخی به درآید. به مرور زمان و بويژه با وقوع مشروطه و نفوذ نظریات ضددینی غربی در آن و سپس ظهور دیکتاتوری رضاخان به عنوان نتیجه مسلم بینظمی پس از مشروطه و تکیه محمدرضا شاه بر غرب و محدود کردن تشیع و سعی در حذف مولفه اسلامیت از تمدن کهن ایرانی، بیش از هر زمان دیگری مذهب شيعي به حاشیه رانده شده بود و این به مذاق علما و جامعه مذهبی ایران خوش نیامد که یکی از مهمترین دلایل قیام علیه وضع موجود بود.
بازتولید تفکر مرکز - پیرامونی در ایران
پس از جنگ
تفکر مرکز- پیرامونی، اگرچه با انقلاب ایران از میان رفت و از دیدگاه اینجانب انقلاب اسلامی پاسخی به همین معضل بود، کمکم پس از جنگ و در جریان بازسازی اقتصادی پس از جنگ خود را در حیطه عمل و نظر تبدیل به پارادایم غالب کرد.نیاز به بازسازی ویرانههای پس از جنگ و ترمیم اقتصاد جنگی در دولت توسعه اقتصادی، سبب شد تا تفکر تکنوکرات تازه به قدرت رسیده، وضع ایران را بدون در نظر گرفتن تبعات اجتماعی و سیاسی، به نظریات اقتصاد لیبرال و خصوصیسازی در این حیطه و فربه کردن بخش خصوصی با این توجیه که این بخش بهتر میتواند موتور محرکه اقتصاد ایران شود و سایر اقشار را نیز تامین کند، سوق دهد. این پروسه سرآغاز انحراف جدی از آرمان انقلاب بود که همانا از میان بردن تفکر مرکز-پیرامونی و ایجاد عدالت اجتماعی بود. معدود دردمندان و صاحبنظرانی چون « مرحوم دکتر حسین عظیمی» را نیز به جرم انتقاد از این وضع و اشرافیت ایجاد شده در این پروسه و هشدار به ایجاد مسائل جدی فرهنگی و اجتماعی که نتیجه لاجرم این پروسه بود، خانه نشین کرده و بایکوت کردند و حتی ابتداییترین امکانات رسانهای را نیز از وی سلب کردند. سیاستهای تعدیل اقتصادی و واگذاری ناقص و هدفمند بخش دولتی به بخش خصوصی که عموما با عنوان خصوصیسازی از آن یاد شده و میشود، نتیجهای جز ایجاد شکاف فقیر-غنی و ساختن یک مرکز و طبقه متوسط جدید با محوریت برخی از مدیران دولتی و وابستگان آنان که از ثروت سرشار واگذاری هدایت شده بخش دولتی به آنان متنعم شده بودند، در بر نداشت.این طبقه متوسط که عموما در کلانشهرها متمرکز بودند، روزبهروز به فاصله
اجتماعی –اقتصادی میان خود و پیرامون افزودند.
چرخش ارزشی ناشی از به قدرت رسیدن پارادایم فکری آنان در جامعه، کاملا در دهه 70 قابل رویت بود. پارادایمی که قبل از هر چیز سعی در حاکم کردن مناسبات فردی و اجتماعی یک جامعه
ليبرال - سرمایهداری داشت و در این راستا کوشش فراوانی کرد. این توسعه و نظرات اقتصادی مبتنی بر آن منجر به یک تضاد ارزشی در جامعه انقلابی پساجنگ شد که این تضاد قبل از هر چیز خود را در پیرامون به نمایش گذاشت و مردم روستاها و شهرهای دور افتاده قربانی این مرحله به اصطلاح گذار شدند. بالا رفتن میزان فقر و آسیبهای اجتماعی ناشی از آن نظیر بیکاری، فحشا و فساد، نتیجه شکل گیری و بازتولید تفکر مرکز- پیرامون در جمهوری اسلامی بود.حکومتی که فلسفه وجودی خود را در اعتراض به این تفکر یافته بود و درک میکرد، اکنون قربانی بازتولید این تفکر در عرصه تئوری و پراتیک بود و این مساله در اواسط دهه 70 سبب بوجود آمدن شورشهای شهری در قزوین و حاشیه کلانشهر تهران نظیر اسلامشهر و... شد.
تقویت طبقه متوسط و تعمیق گفتمان مصرفگرایی
پارادایم فکری مرکز-پیرامون و حکومت تکنوکراتهای لیبرال طی دو دوره 8 ساله که یکی موسوم به توسعه اقتصادی و دیگری موسوم به توسعه سیاسی بود، با استفاده از امکانات بیشمار و متمرکز دولتی که در دست داشت، توانست به تقویت طبقه متوسط شهری مرکز پرداخته و با استفاده از امکانات انحصاری رسانهها به تعمیق فرهنگ مصرفگرایی در دهه 70 و اوایل دهه 80 بپردازد.
نارضایتی عمومی در پیرامون ساخته شده توسط مرکزنشینان در دوره پس از جنگ، علاوه بر تضاد ذاتی با فرهنگ دینی مردم ایران و افزایش نابهنجاریهای اجتماعی، میزان قابل توجهی از خشونت اجتماعی را نیز در خود حمل میکرد که در درازمدت خطری جدی برای سیستم سیاسی محسوب میشد. از اینرو تنها گفتمانی که میتوانست حجم عظیم تودههای پیرامون را به خود جذب کند، گفتمان «عدالت اجتماعی» بود؛ گفتمانی که فلسفه وجودی انقلاب 22 بهمن بود. تحلیل محتوای ساده سخنرانیهای بنیانگذار انقلاب، قبل از هرچیز نشان از شعارهای عدالت اجتماعی و تاکید بر قشر «مستضعف»، «پابرهنه»، «محروم» و... بهعنوان وارثان انقلاب و صاحبان اصلی آن دارد و لذا از نظر تودههای پیرامونی، 16 سال حکومت دو دوره [4 دولت] توسعه اقتصادی و سیاسی، انحراف صریح از آموزههای بنیانگذار انقلاب و آرمانهای انقلاب محسوب میشد.
سوم تیر 1384، اگر چه فرصتی برای اظهار وجود تودههای پیرامونی محسوب میشود، اما به سبب روشن نبودن و عدم شفافیت فضا، در عرصه نظری موفقیت چندانی نداشت، اگرچه در عرصه عمل منجر به انتخاب رئیسجمهوری شد که شعار بازگشت به ارزشهای انقلاب و عدالت اجتماعی را اختیار کرده بود و نوستالوژی اول انقلاب را در اذهان زنده میکرد.
مبارزات انتخاباتی دهمین دوره ریاست جمهوری، بیش از هرچیز عرصه رویارویی و شفافیت فضاهای تفکری بود، اتفاقی که هیچگاه پس از انقلاب نیفتاده بود.این مبارزات جدای از شیوههای تبلیغات و مبارزات مبتنی بر آن، قبل از هر چیز عرصه رویارویی نظری و کشاندن آن به حوزه پراتیک و عمومی بود، جایی که تئوری بر عمل تقدم یافت. در یکسوی این مبارزات، سردمداران و مدافعان پروسه ناتمام چهار سال اخیر در مبارزه با تفکر مرکز- پیرامون و دفاع از ماندن دولت موجود (و نه دفاع از وضع موجود) قرار داشتند و در سوی دیگر مدعیان بازگشت به گذشتهای نه چندان دور. شاید هیچ چیز بهاندازه مناظرههای تلویزیونی نتوانست ماهیت رویارویی این دو عرصه تفکری را به نمایش بگذارد.
سرآمد
رای به تفکر دولت موجود و شعار عدالت اجتماعی در انتخابات اخیر، رای به پروژه ناتمام تغییر در فضای مرکز-پیرامونی در حیطه نظر و عمل بود. پروژهای که باید به اتمام برسد. نگاهی به ترکیب آرا و پراکندگی آن در مناطق مختلف کشور، نشان از حجم بالای جمعیتی در پیرامون دارد. پیرامونی که از دورترین نقاط اطراف مرزها با ترکیبهای قومی مختلف شروع شده و تا حاشیههای کلانشهرهایی چون تهران ادامه مییابد. لذا رای به دولت موجود و پارادایم فکری حاکم بر آن،طبیعیترین پاسخ به پروژه دولتهای قبل از آن در سالیان اخیر است که با همان شعارها به مصاف نظری و عملی آمده بودند. از اینرو میتوان این انتخابات را یک انقلاب دموکراتیک دانست و پاسخی تمام عیار به تفکر مرکز-پیرامون. انقلابی که در 22 خرداد اتفاق افتاد، نشان از ارادهای قوی به بازگشت به انقلاب 22 بهمن بود، با شیوهای درون سیستمی و نه ساختارشکنانه.
ارسال به دوستان
دخالت آمریکا در پروژه آشوب به مثابه جنگ سیاسی
حمید رضا ترقی*
خبرگزاریهای داخلی و خارجی در روزهای اخیر مصاحبه وزیر خارجه آمریکا با شبکه CNN را در بهت خبری مخابره کردند. خانم هیلاری کلینتون در جریان این مصاحبه بر دخالت آشکار و گسترده غرب در خط اغتشاش و آشوب در ایران اذعان کرد. اعتراف خانم کلینتون به دخالت مستقیم آمریکا در ایران، به منزله اعلام جنگ رسمی سیاسی با نظام جمهوری اسلامی تلقی میشود و نشان از زیر سوال بردن استقلال ایران از سوی این کشور دارد. همانطور که ایالات متحده در کشورهای آسیای میانه با صراحت خاصی زمینه بروز كودتاهاي مخملين و براندازی رژیمهای تثبیت شده مردمی را مهیا و جایگزین کردن عناصر آمریکایی به جای عناصر داخلی را حمایت میکرد، در ایران نیز با جسارت، نیت خود برای تغییر رژیم را در قالب این جنگ سیاسی اعلان میکند. گروههایی که در داخل کشور با تکیه بر قدرت بیگانه قصد رسیدن به حکومت را دارند، از دیگر نگاه به عنصر نفوذ استکبار جهانی در نظام جمهوری اسلامی بدل شدهاند. آمریکا سیاست خاورمیانهای خود را بر تغییر رفتار نظامهای مخالف آمریکا در منطقه بنا کرده و کاهش هژمونی ایران در این منطقه را به عنوان یک خط سیاسی خارجی دنبال میکند. در همین راستا جملات وزیر خارجه آمریکا را میتوان تبیین کرد: «دولت آمریکا تلاش زیادی برای حمایت از معارضان در ایران به کار بسته است و به صورت گسترده حمایت از آنان را در دستور دارد». اما سوالی که در این بین نزد اذهان عمومی ایجاد میشود این است که حمایت گسترده آمریکا از مخالفان نتیجه انتخابات، چه سودی برای طرح داخلی و خارجی دارد؟ ایالات متحده درحالی کمر به تغییر حکومت در ایران بسته که در صورت موفقیت وبرقراري رژیم مورد نظر خود در ایران، خط و جریان مقاومت بر ضد استکبار جهانی را در کشورهای مسلمان و مورد ظلم با چالش جدی روبهرو ميکند. در داخل کشور نیز تنفر مردم از جریاناتی که وابستگی بیپرده به خارج از کشور دارند علنی میشود و آنان را به شکل جدیتری از خود طرد میکنند، هزینه فعالیت سیاسی این جریانات در کشور افزایش پیدا میکند و بر اساس قوانین این جریانات از صحنه رقابت سیاسی کشور حذف میشوند. البته غرب حمایت از جریان آشوب را به شکل روزافزونی
پی میگیرد و نظام در برخورد با این جریان باید از طریق دستگاههای قضایی و امنیتی رابطه عوامل اثرپذیر از دشمنان نظام را قطع کند و برخورد قانونی قاطع با آنان به عنوان عوامل اختلالافکن در امنیت ملی را در دستور کار قرار دهد. سردمداران این جریان نیز باید با برخورد قاطعی از سوی نظام جمهوری اسلامی مواجه شوند تا نفوذ قدرتهای زورگو و اثرگذاری آنان در کشور فراموش شود.
* معاون امور بين الملل حزب موتلفه اسلامی
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|