|
وجود بیش از ۷۲ منطقه حاشیهنشین با جمعیتی حدود ۳۰۰ هزار نفر در آذربایجان غربی
حاشیهنشینی نتیجه توزیع نامناسب ثروت
غفلت از توسعه روستاها، نبود امکانات رفاهی و توزیع نامناسب ثروت امروزه موجب مهاجرت روستاییان به شهر و حاشیهنشینی در ارومیه شده، مشکلی که توسعه شهر را بشدت تحت تأثیر قرار داده است. بر اساس آمارهای رسمی به طور کلی در استان آذربایجان غربی بیش از ۷۲ محله و منطقه حاشیهنشین با ۲۵۰۰ هکتار مساحت و ۳۰۰ هزار نفر جمعیت وجود دارد. از ۱۷ شهرستان استان ۱۳ شهرستان دارای مناطق حاشیهنشین و شهرستانهای پلدشت، تکاب، شوط و ماکو فاقد این مناطق هستند. گسترش حاشیهنشینی در اغلب شهرهای آذربایجان غربی یکی از دغدغههای اساسی مردم و مسؤولان بوده که هر روز بر معضلات این مناطق افزوده میشود بهطوری که طی سالهای اخیر شاهد افزایش تعداد این سکونتگاهها و جمعیت ساکن در آنها هستیم. هر سال به جمعیت حاشیهنشینان استان به میزان قابل توجهی اضافه میشود، این در حالی است که بسیاری از مردم در نواحی حاشیهای از امکانات اولیه زندگی محروم هستند و با توجه به محدود بودن امکانات شهری و افزایش جمعیت مناطق حاشیهای مشکلات اجتماعی بیشتر میشود. پیدایش ۸۰ سکونتگاه غیررسمی در آذربایجان غربی ناشی از ساخت شتابزده مسکن توسط اقشار کمدرآمد بوده است به طوری که این سکونتگاهها بدون مجوز و خارج از برنامهریزی رسمی شهر در محیطی با کیفیت پایین و کمبود شدید خدمات و تراکم بالای جمعیت شکل گرفت. مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ به دلیل وجود مشکلات اقتصادی، از اصلیترین دلایل افزایش جمعیت حاشیهنشین شهرهای استان محسوب میشود که باعث توسعه بیش از اندازه حاشیه این شهرها، بدون در نظر گرفتن مؤلفههای مورد نیاز زندگی شهری شده است. زندگی در فقر، زیر دکلهای فشارقوی برق، کوچهها و معابر خاکی، نبود امکانات بهداشتی و آموزشی، نبود امنیت، افزایش آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد و طلاق به همراه بزههای متعدد بخشی از تصویر نامطلوب مناطقی است که حاشیهنشینی را با خود یدک میکشند. روحالله حضرتپور، نماینده مردم ارومیه در گفتوگو با مهر از حاشیهنشینی به عنوان معضلی اجتماعی نام برد و اظهار داشت: ما طرفدار حاشیهنشینی و گسترش آن نیستیم اما در حال حاضر جمعیت کثیری از ارومیه و به تبع آن استان در حاشیه شهرها زندگی میکنند و مسؤولان نمیتوانند به این افراد بیتوجه بوده و آنها را نادیده بگیرند. وی اتصال برخی روستاها به شهر و نیز توسعه بیرویه را یکی از دلایل مهم گسترش حاشیهنشینی دانست و افزود: در حال حاضر افراد ساکن در این مناطق نه شهری محسوب میشوند و نه روستایی و از خدمات اولیه شهروندی محروم هستند. حضرتپور اضافه کرد: از یک سال گذشته طرح الحاق مناطق حاشیه شهر ارومیه را پیگیر هستیم، البته این طرح شامل تمام مناطق حاشیهنشین نیست بلکه بخشی از مناطق را که مستعد الحاق هستند شامل میشود. حضرتپور با بیان اینکه از سال گذشته طرح جامع الحاق مناطق حاشیهنشین ارومیه به شهر با همکاری شهرداری ارومیه، نمایندگان، استانداری و اداره کل راهوشهرسازی آذربایجان غربی به شورای شهرسازی ارائه شده است، افزود: متاسفانه تعدادی از کارشناسان راهوشهرسازی کشور از روی نقشه بدون حضور میدانی اطلاعات اشتباهی را به شورایعالی شهرسازی ارائه کرده بودند که این امر موجب شد طرح مورد موافقت قرار نگیرد. وی ادامه داد: در این راستا تعدادی از نمایندگان به همراه مسؤولان استانی شخصاً در تهران حاضر و به بیان دیدگاههای خود به شورایعالی شهرسازی پرداختند که متاسفانه به دلیل برخورد یکجانبه و از روی اطلاعات اشتباه این دیدار نتیجهای در پی نداشت. نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی افزود: این موضوع تا طرح موضوع استیضاح آخوندی، وزیر راهوشهرسازی دولت یازدهم در مجلس مسکوت ماند؛ در موضوع استیضاح، آخوندی از نمایندگان ارومیه خواست در موضوع استیضاح به وی کمک کنند که مقرر شد در صورت موافقت وی با طرح الحاق مناطق حاشیهنشین ارومیه نمایندگان نیز امضای خود برای استیضاح را پس بگیرند. حضرتپور ادامه داد: در این راستا آخوندی دستور مساعد برای الحاق مناطق حاشیهنشین ارومیه به شهر را داده و به دلیل همزمانی با روزهای پایانی دولت یازدهم و انتخاب کابینه دولت دوازدهم تشکیل جلسه شورایعالی شهرسازی در این باره به تأخیر افتاده که امیدواریم در ماههای آتی این نشست برگزار و با آن موافقت شود. رئیس سازمان نظام مهندسی آذربایجان غربی درباره معضل حاشیهنشینی در استان بویژه شهر ارومیه به مهر گفت: مشکل حاشیهنشینی تنها مربوط به استان یا شهر ارومیه نیست بلکه از معضلات کلان کشوری است. هاشمزاده با بیان اینکه این معضل تنها مربوط به بحث ساخت و سازها نیست، بلکه از منظر فرهنگی، جامعهشناسی و اقتصادی نیز قابل بحث و بررسی است، افزود: تا زمانی که برای شهرداریها درآمد پایداری تعریف نشود نمیتوان به حل این معضل امیدوار بود. وی با تاکید بر اینکه بحث ساخت و ساز و حاشیهنشینی ارتباط مستقیمی با درآمد پایدار شهرداریها دارد، گفت: نبود درآمد پایدار از سوی شهرداریها مقررات ملی ساختمان از جمله سیمای شهر و شهرسازی را تحت تأثیر قرار داده است. هاشمزاده خاطرنشان کرد: شهرداریها برای تأمین درآمد اقدام به فروش تراکم میکنند که این امر با اهداف و ضوابط حاکم بر شهرسازی مدرن منطبق نیست و بحث شهرسازی را تحت تأثیر قرار میدهد. وی تاکید کرد: باید نظامات مهندسی و شهرداریها با ناظر عالی ساخت و ساز که وزارت راهوشهرسازی است. جلوی توسعه ساخت و ساز بیرویه و غیراصولی را بگیرند تا در آینده با مشکلات بیشتری مواجه نباشیم. ارسال به دوستان
تعامل اداره بندر و گمرک تنها راه پیشرفت اقتصاد غرب هرمزگان است
ارسال به دوستان
شهرستان
راهاندازی نمایشگاه لوازم تحریر و نوشتافزار در سرخس ارسال به دوستان
دوگانهسوزی ماشین دولت و تغییر یک راهبرد
صادق فرامرزی: الف- علیاکبر صالحی اظهار داشته خروج ایالات متحده آمریکا بهعنوان مهمترین طرف توافق از برجام خللی در ادامه عمل ایران به تعهداتش وارد نمیکند، چرا که ما در برجام با طرفهای اروپایی نیز توافقات و تعهداتی داشتهایم. این سخن هر چند میتواند در قالب یک عمل سیاستورزانه مورد بررسی واقع شود و در نهایت به تایید یا رد آن پرداخت اما با منطق «کدخدامحوری» آمریکا که سال92 توسط رئیسجمهور بیان شد تضاد دارد، چرا که روحانی علت شکست توافق سعدآباد را در آن میدانست که طرف توافق ایران 3 کشور اروپایی بودند و در دنیایی که کدخدا کشور دیگری است توافق با این کشورها منتج به نتیجه نخواهد شد. ارسال به دوستان
میرزا غریب است؛ از بس که «سر» ندارد!
حسین قدیانی: چند روز پیش در متنی که به مناسبت سالگرد درگذشت زندهیاد «جلال آلاحمد» نوشتم، اشاره کردم به مطلع کتاب «ارزیابی شتابزده» و اعصاب درب و داغان نویسنده «غربزدگی» از دست تاریخ و تاریخنویسان! و حال فراز دیگری از همان مقدمه! عباس اقبال میگفت هیچ واقعهای را تا 100 سال بر آن نگذرد، نمیتوان داوری کرد! و هیچ کسی را! و هیچ نوشتهای را یا اثری را! و شاید او که مورخ بود، حق داشت ولی اگر مورخ نبودی چه؟ بویژه اگر تو بودی که من باشم با این مزاج تنگحوصله؟ این تو که هر چند صباح یک بار، دفتر اباطیلی میانباری! و آن را همچون نهال خودرویی در این جنگل تنک و آشفته سیاهنامه عمل خود میکاری! و تنها به این دلخوشکنک که آخر تو هم زندهای! و آخر چه اثری بر این زندگی مترتب است؟ آن هم در روزگاری که همه صبر ایوب دارند و همه میراث پدران خویش را میخورند... من به این طناب پوسیده تاریخ در چاه ویل انتظار قضاوتش فرونخواهم رفت که همه شکمبارههای روزگار را به آن بستهاند تا دستبسته به گور برسانندشان! اگر حرف من و زندگیام که همین اوراق است، لیاقت جبران وجود امروزیام را ندارد، چگونه عدم آتی مرا جبران خواهد کرد؟ من در چنین زمانهای با همه برد و باختها و زیر و بالاهاش چنینم! هر کس دیگر، هر جور دیگر که میخواهد باشد! و هر چه دلش میخواهد بگوید! تا وقتی به انتظار گذر 100 سال، قضاوت درباره آدمها و وقایع را به تأخیر میافکنیم و با عناوین جاسنگینی و حزم و دوراندیشی و معنون بودن، جواب خنگیها و کسالتها «این نیز بگذرد»یهای ته وجودمان را میدهیم، آن هم به چنین صورت زشتی که «فاذکرو موتاکم بالخیر» تاریخمان چنین پیزوری است و آدمهامان چنین بیبخارهایی و وقایعمان چنین در حاشیه و از پس قافله!» البته «جلال آل احمد» در آنچه گذشت، بیشتر نگران تحریف تاریخ به دست مورخان است لیکن فیلم سینمایی پرزحمت و مرارت «یتیمخانه ایران» را بخرید و ببینید تا دریابید که تاریخ را فقط آن نیست که تحریف کنند؛ بلکه گاهی چنان بایکوتش میکنند که تو بعد از تماشای آخرین ساخته «ابوالقاسم طالبی» تازه یادت میافتد که در این سرزمین، چه اتفاقات تلخی افتاده و چه قحطیها و چه سختیها و چه زجرها و چه بیماریها و چه مرگها! دست روی دست بگذاری و بخواهی 100 سال صبر کنی، چنان ثمره بیثمر و بیبرگ و بر استعمار را برایت درز میگیرند که تو توهم بزنی؛ تنها ظلم انگلیس به کشور ما، آوردن آن میرپنج فلانفلانشده بود! و این، فرجام اسفبار به روز نبودن است! و در صحنه امروز نبودن! و سنگر زمان حال را خالی کردن! و اکنون را درنیافتن! و در آن صورت، هزاری هم «مختار» باشی و حتی قهرمان تا آن حد، باز از کربلا عقب افتادهای! و میبینی آنچه نباید رخ میداد، رخ داد! رخ داده و تمام! پس «یتیمخانه ایران» بسی بیش از آنکه یک «فیلم سینمایی» باشد، تکهای مهجور و غریب، از تاریخ ایران ماست که نظر به تعهد کارگردان آن، از انباری تاریخ بیرون آمده! القصه! چند نسل قبل از ما، به خوبی مزه این سم مهلک را چشیدند که تو اگر اجازه دهی بیگانه برای کشورت، هم تصمیمسازی کند و هم تصمیمگیری، ویران شدن ایران و ویرانی ایرانی، هرگز امر بعیدی نیست! طالبی اما از یاد نبریم که مورخ نیست و اگر بود، لابد او هم درباره این برهه از تاریخ کشورمان، سکوت میکرد! تا نفهمیم و ندانیم و متوجه نباشیم که تمنای صدقه از بیگانه و اداره مملکت بر مدار خواست دشمن، چه عاقبتی برایمان رقم خواهد زد! درباره کم و کیف سینمایی «یتیمخانه ایران» البته میتوان سخنها گفت و جایی مدح کرد و جایی نقد، لیکن صرف پرداختن متعهدانه و دلسوزانه به این قطعه گم و گور در تاریخ ایران، جای قدردانی دارد؛ آن هم در سینمای امروز که همه سعی بر این است تا فیلم حتیالمقدور از واحدی در آپارتمانی بیرون نرود! و خیلی حضرت کارگردان را به زحمت نیندازد! عیش و نوشی مثلثی! به انضمام کمی تا قسمتی سیاهنمایی؛ آن هم عینا همانطور که ایفلنشینان را خوش بیاید! و جایزهای! و سوت و کفی! و تمام! غافل از آنکه سیاهی، در برشی مفقود از تاریخ دیار توست؛ آنجا که به اجنبی «چراغ سبز» داده شد تا در عوض ساخت جادهای و پلی، مردم کشورت را ببرد روی خاک! و حتی، اجازه هم ندهد از این واقعه شوم، ولو در حد تلنگری، سخنی بیان شود! پس «یتیمخانه ایران» اگر چه فیلم دیروز است اما هشداری است برای همین امروز خودمان! که بدانیم «غربزدگی» جز پرتگاهی نیست! این همان روحیه است که تو را مجبور میکند از «دلال تحریم»، فرشته «حلال تحریم» بسازی! اما فرشتهای فقط روی کاغذ زنجیرهایها! که استادند در وارونهنمایی تاریخ! و جعل گذشته! و اسهال روشنفکری! آنجا که ناظر بر «28 مرداد 32» سخن از «کودتای ایرانی» میگویند! ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|