|
سری پنجم پایتخت برگ برنده تلویزیون در ایام نوروز
معمولیهای قهرمان
محسن شهمیرزادی: از همان زمانی که «هما سعادت»، «علیآباد» را برای درس و دانشگاه و پیشرفت رها کرد و به تهران آمد، دقیقا از همان زمان مردم پای قصه خانواده «معمولی» نشستند و هر عید منتظرند تا ببینند بر این خانواده چه میگذرد. این روزها که سری دوم شهرزاد هم کسلکنندهتر از فصل اول و فصل سوم مبتذلتر از سری قبل است، پنجمین سری پایتخت در زمان طلایی نوروز میهمان خانوادههای ایرانی بود؛ پایتختی که داستانهایش آنچنان گسترده و متنوع است که دیگر کمتر اثری از خود پایتخت- شهر تهران- در آن به چشم میخورد و برای نخستینبار روایتی هیجانی، عبرتآموز و بعضا وهمناک را برای مخاطبان فراهم کرده است. قصه این سری از پایتخت اگرچه به خاطر ماهیت سینمایی ایدهاش- که محسن تنابنده هم به آن اشاره کرده بود- در ابتدا کمی گنگ و بدون اتفاق پیش میرفت اما با رسیدن به قصه اصلی، همه مخاطبان را دچار شگفتی کرد. آسان نیست یک خانواده معمولی در این ایام سر از سوریه درآورند اما برای عبرت گرفتن از تاریخ پیش از وقوع آن ضروری است تا خانواده معمولی زودتر از ما ایرانیها تجربه اینچنینی خود را برایمان روایت کنند. مخاطب سخت باور میکند که اپراتور یک بالن آنچنان مست کند که از دنیا برود و توفان این خانواده را به سوریه بکشاند اما برای او بسیار باورپذیر است که لحظهای تصور کند خانوادهاش در چنگال تروریستها باشد و از او هیچ کاری برنیاید. برای او باورپذیر است که یک انسان معمولی تحت شرایط که قرار بگیرد میتواند بدل به قهرمان شود؛ کاری که جبهه با رزمندگان میکرد و این باورپذیری مرهون قابهایی است که سیروس مقدم از خود در پایتخت به جای گذاشته است. اگر مخاطب ایرانی بدون دیدن هیچ مدافع حرمی در قاب سریال، بیشتر از دیدن صدها سخنرانی و مستند به نعمت مدافعان حرم درود میفرستد، مرهون قصه پایتختیهاست که تلاش دارد ثروت ملیمان را از خودباختگی نجات دهد؛ ثروتی چون صداقت، چون خانواده، چون ایرانی و مسلمان بودن، ثروتی چون مدافعان حرم که دیده نشدنشان در این سریال به مراتب بر قداستشان افزود. امسال اگرچه مردم با پایتخت یکدل بودند اما بسیاری سر عناد با قصه محسن تنابنده داشتند؛ بهانههایی مانند ترویج خشونت و ترساندن کودکانی که بعضا هر شب یک «اَرّه» میبینند! چنین استدلالهایی تنها از آن بابت بود که موسسه «اوج» از پایتخت پشتیبانی کرده بود. منتقدان هرشب مشتاقانه امور خود را تعطیل میکردند و پای پایتخت مینشستند تا بعد از تیتراژ پایانی قلم به دست شوند و قدری بر داستان سوریه و قدری دیگر بر اوج بتازند. هر قدر هم که تنابنده اصرار کند که این قصه من است و ما سراغ اوج رفتیم اما رشته پیامهای توئیتری و اینستاگرامی سفسطهگر از ساعت 11 شب به بعد فعال میشدند و البته در کمال تعجب همان آدمها فردا شب هم به تماشای این سریال مینشستند! اینها بیش از آنکه نکته منفی برای پایتخت باشد، ثروتی برای آنهاست که همه مشتاقانه در انتظارش هستند. ثروتی برای تلویزیون است تا بداند هنوز هم میتواند اصلیترین رسانه کشور باشد و البته نعمتی برای پایتختیهاست که ذائقه مردم را بیشتر بچشند، البته این ثروت بعضا با رفتار غیرحرفهای برخی عوامل خدشهدار هم شد، آن هنگام که سکانسی ضعیف و پرمساله که بر خلاف فیلمنامه مصوب ساخته شده بود و پس از کنار گذاشتن آن- که به نفع خود سریال هم بود- به شکلی ناگهانی سر از کانالهای تلگرامی و سایتهای خبری درآورد تا یک بحث درونسازمانی به صحنه عمومی کشیده شود و کام مردم از طعم شیرین «پایتخت» را با واژه «سانسور» تلخ کند. هرچند ایرادات بنیاسرائیلی به پایتخت کم نیست اما از بسیاری از مسائل خرد و درشت آن نیز نمیتوان بیتوجه عبور کرد، با این همه آنچه اینجا و در حال حاضر اهمیت دارد اتفاقی است که پایتخت برای مردم و تلویزیون رقم زده و خاطره مشترک خوشی را برای همه به یادگار گذاشته است. ارسال به دوستان
درباره سری پنجم سریال پایتخت به بهانه پایان نمایش آن
پایتخت مظلوم مقتدر!
حسین نوری: پایتخت از روز نخست زیر رگبار فضای مجازی بود. جریان روشنفکری بدون اینکه قصه را بداند و چند قسمت از فیلم را تماشا کند شروع کرد به نقد کردن! منتقدانی که از یک سو بیصبرانه برای تماشا پای گیرندههای خود نشسته بودند و از سوی دیگر بدون صبر و تحمل نسبت به آنچه فیلم قرار است به کدام سمت برود توپخانه هشتگی خود را سمتش گرفته بودند و حاصل آن نقدهایی بود که در گروهها و کانالهای مختلف علیه سریال پایتخت نوشته شد. منتقدانی که باید آزادانه بیندیشند و بدون جبههگیری حرفشان را بزنند، در نقد پایتخت تا میتوانستند سازمان اوج را کوبیدند، در صورتی که صداوسیما که تولیدکننده اصلی این سریال است کمتر مورد نقد قرار گرفت. کمی که جلوتر رفت بخشی از جماعت عجول حزباللهی هم لبه دیگر تیغه قیچی علیه اوج شد که چرا اوج هزینه سریالی را داده است که در آن فلان شوخی باشد و تبلیغ سفر به ترکیه شود. فارغ از اینکه در عالم واقع ایران بیشترین سفر توریستی را به ترکیه قبل از پخش پایتخت داشته است و تنها پایتخت، این سفر را مقید کرد به چند ویژگی که اولا در ترکیه قاچاق انسان هم میشود، ثانیا دزدی از توریستها هم میشود، ثالثا بخشی از سفرها بهخاطر قاچاق لباس است که به اقتصاد ایران لطمه میزند، رابعا این کشور امنیتی ندارد! واقعیت اما این است که سریال پایتخت اگر چه در قسمتهای اول کمی ضعیفتر از سایر سریهای قبلی خود از منظر قصه و فیلمنامه ظاهر شد و در مواردی نیز شاید از نگاه برخی تبلیغ گردشگری کشور ترکیه به حساب آمد اما بالاخره چونان دیگر سریهای پایتخت گلیم خود را از آب بیرون کشید و راه خود را پیدا کرد چنانکه شاید بیشترین تاثیر را بر فضای مجازی کشور حتی جلوتر از جابهجایی نرخ ارز و دلار داشته است و چه کسی است که در این چند روز هشتگ پایتخت 5 را نزده و چیزی ننوشته باشد! داستان سری پنجم پایتخت با ورود کاراکترهای سریال به سوریه وارد مرحلهای تازه شد که تقابل، تضاد یا حتی همکاری تراژدی و کمدی را به همراه داشت، تغییر لحن سریال و در عین حال حفظ ژانر کمدی حتی در جدیترین سکانسها و تراژدیترین ماجراها نشانگر توانایی نویسنده سریال و کارگردانی خوب آن است. شخصیتهایی که تمام افعال آنان را به طنز میبینیم و میشناسیم؛ خود را در مخمصهای جدی و مهلک مییابند و حال باید خود دست به کار شوند از آن رهایی یابند. تصویرسازی فوقالعاده سریال از داعش و توحش رفتاری آنان با درگیر کردن همه کاراکترهای فیلم و در عین حال از حد خارج نکردن صحنههای تکاندهنده فیلم کار را به جایی میرساند تا مخاطب با هر سلیقه و دیدگاه به صفحه تلویزیون خیره و قدرت پلکزدن از او گرفته شود. نکته ویژهای که در سریال پایتخت وجود دارد، قهرمانسازی از کاراکترهای فیلم است. قهرمانسازیای که همواره ملتزم رعایت دقایق بسیار است، ظرافتهایی که ما را قانع میکند از شخصیتها اعمال قهرمانانه مشاهده کنیم؛ به عنوان مثال «ارسطو» برای ما قهرمان میشود اما رفتار او آمیخته با طنز است وقتی برای کشتن داعشی از فرغون و پاره سنگ و... استفاده میکند. کاراکترهای این سریال که آنها را با شوخی و طنز شناختهایم و انتظاری غیر از این از آنها نداریم حالا با همان نوع رفتارها دست به کار میشوند، ما را مجاب میکنند که چارهای جز این نیست و در حالی که رفتاری از سر ناچاری به انجام میرسانند، این رفتار، برای بیننده قهرمانگونه تجلی میکند. کاش منتقدان و کارشناسان رسانهای اندکی صبر میکردند و برای به صدا درآوردن زنگ نخستین نقدهای منتشر شده در فضای مجازی، زحمات تیم سازنده سریال و علاقه و توجه مخاطب به سریال را قربانی نمیکردند. ارسال به دوستان
واکنشهای کاربران فضای مجازی به سریال پایتخت
پایتخت مردم
گروه فرهنگ و هنر: در نخستین ایام نوروز کافی بود در راهروی آپارتمانی شلوغ راس ساعت 10 قرار بگذارید و لحظهای سکوت کنید. صدایی که همزمان از اکثر خانهها به گوش میرسید همان موسیقی فولکلوری بود که مردم 7 سال پیش برای نخستینبار به گوش خود شنیدند و امسال نیز پنجمین عید خود را به تماشای آن نشستند. پایتخت همزمان مردم و نخبگان را توامان مجذوب خود کرده است. انبوه پستهایی که پس از هر سکانس درخشان در فضای مجازی رد و بدل میشود. چه در دوران فیسبوک که سکانس سقوط باباپنجعلی و خودرو از دره، در ذهن کاربران حک شده بود و چه اکنون که سکانس داعشکشی و اسارت، توئیتر و اینستاگرام را هشتگباران کرده است، بهگونهای که پستهای هشتگدار مرتبط با پایتخت به 100 هزار میرسد. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به برخی واکنشهای کاربران فضای مجازی پیرامون این سریال که در فضای مجازی منتشر شده است: سیدحسین نقویحسینی، نماینده مجلس شورای اسلامی در حساب توئیتر خود نوشت: «امشب حس مشترک تمام ایرانیان و مخاطبان سریال # پایتخت ۵ احساس امنیت و دعا برای #شیران _ علوی و تشکر از #مدافعان _ حرم بود. در یک جمله باید گفت مدیون شماییم شهیدان.» کاربر دیگری نیز در ارتباط با این سریال نوشت: «امشب #پایتخت۵ در کارخونه متروکه قشنگ نشون داد اگر #مدافعان_حرم نبودن هر روز و هر شب چه استرسی رو در #ایران باید تحمل میکردیم و چه کسانی #دختران_ایران رو حوری صدا میکردن. دمشون گرم جا داره شادی روح #شهدای_مدافع_حرم صلواتی بفرستیم.» کاربر دیگری با تقدیر از فعالیت سازمان اوج در ساخت آثاری برای ارائه تصویری حقیقی از داعش نوشت: «اَجر و قُرب ضربهای که بر و بچههای # اوج به داعش زدن کمتر از مدافعان حرم نیست.» یکی دیگر از کاربران توئیتر با گلایه از گروهی که به تخریب حضور نیروهای ایرانی در منطقه میپردازد، با اشاره به سریال پایتخت نوشت: «دوستان روشنفکر که میگفتید مدافعان حرم پولشو میگیرن میرن جنگ، # پایتخت5 رو دیدی؟ چند میگیری تو همچین صحنهای باشی؟ 10 میلیون؟ 100 میلیون؟ یک میلیارد؟ چند؟» کاربر دیگری نیز با اشاره به نقدهای صورت گرفته از این سریال نوشت: «همین که همه رو کشونده پای تلویزیون یعنی موفق بوده، وگرنه فیلمی که دیده نشه طبیعتا انتقادی هم ازش نمیشه» کاربر دیگری نیز در پاسخ به برخی انتقادات در ارتباط با خشونت در این سری از سریال پایتخت نوشت: «جوری از خشونت # پایتخت۵ میگن که انگار ما نمیدونیم همینا سریال گیم آو ترونز رو ارسال به دوستان
نگاهی به کتاب «خاطرات سفیر» اثر نیلوفر شادمهری
«پیامبر»ی در فرنگ
فاطمه افتخاری: «پایم که رسید به فرانسه با نخستین رفتارها و سوالهایی که درباره حجابم میشد و بویژه درباره وضعیت و شرایط ایران، متوجه شدم آنجا کسی من را نمیبیند، آنکه میدیدند یک مسلمان ایرانی بود نه نیلوفر شادمهری و من شدم ایران!» این آغاز روایت نویسنده کتاب «خاطرات سفیر» از ماجرای سفر تحصیلی خود به فرانسه است. اگر کمی اهل استفاده از شبکههای مجازی باشید نام این کتاب به همراه توصیه رهبری به خواندن آن را در چند ماه اخیر در کانالها و صفحات مختلف دیدهاید. خانم نیلوفر شادمهری در همان روزهایی که در کشور فرانسه مشغول به تحصیل بوده خاطرات خود را در وبلاگی به اشتراک میگذارد که با استقبال مخاطبان روبهرو میشود و سپس بخشی از آن خاطرات را در این کتاب منتشر میکند. خاطراتی که بیشتر مربوط به برخوردهای فرهنگهای مختلف از قومیتهای گوناگون و ملیتهای متفاوت در خوابگاه دانشجویی و نقل گفتوگوهایی است که بین خانم نویسنده و سایر افراد خوابگاه رخ میدهد؛ گفتوگوهایی در رابطه با اسلام و مذهب تشیع. برای نسل جوان این کتاب میتواند آغاز راه جستوجو و پیدا کردن پاسخ پرسشهایی باشد که مدتهاست به تاخیر میاندازد؛ در بخشی از کتاب نویسنده با گریز به دوران کودکی خود ریشه توانایی بحث و جدل خود را با نقل خاطرهای اینگونه بیان میکند: «اون روزا که 5-4 سالم بیشتر نبود و مادرم که همه موفقیتام رو از ایشون دارم، به من میگفت: «بیا بازی کنیم... تو یه مسلمونی و من یک کافرم... ببین میتونی به من ثابت کنی که خدا وجود داره.» و من چقدر این بازیا رو دوست داشتم. مادرم بدون ملاحظه سن من، استدلالهایی در رد خدا میآورد که من رو جدا به شک میانداخت. بعد خودش توضیح میداد که جواب این شکایت چیه و دوباره ادامه بازی.» در این کتاب مخاطب جستوجوگرانه با نویسنده همراه میشود تا قومیتهای مختلف را خارج از بزرگنماییهای رسانهها و توسط خود افراد آن ملتها بشناسد. مسائل تربیتی و تفاوتهایی که در زمینه خانواده، پوشش و مذهب وجود دارد را در فرهنگهای متفاوت به مقایسه بنشیند و حتی گاهی احساس خطر کند تغییرات فرهنگی در ایران به راهی ختم میشود که فرهنگ فرانسه به عنوان یک کشور اروپایی به انتهای آن راه رسیده است. امروزه در دانشگاه، خیابان، محل کار و ... هر کدام از ما نماینده یک مذهب، یک قومیت و یک نوع تفکر هستیم که فارغ از شخصیتهایمان تمام رفتارها و گفتار ما به پای آن تفکر نوشته میشود. همراه شدن با خانم شادمهری در سفر به فرانسه به ما این امکان را میدهد که از نو به نقش سفیر بودن خودمان نیز توجه کنیم. ارسال به دوستان
اخبار
هنرمندان انقلاب به شبکه مستند میآیند ارسال به دوستان
اخبار
در آیین نکوداشت سید شهیدان اهل قلم مطرح شد: ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|