|
دکتر مصدق در مخالفت با اعتبارنامه سیدضیاء طباطبایی برای مجلس چهاردهم:
برای کاری مأمور است
سیدضیاءالدین طباطبایی پس از خروج رضاخان، به ایران بازمیگردد و در انتخابات مجلس چهاردهم شورای ملی شرکت میکند و از یزد به عنوان نماینده به مجلس میرود. بحث اعتبارنامه سیدضیاءالدین طباطبایی که به عنوان عامل کودتای سوم اسفند شناخته میشد، مطرح میشود که دکتر مصدق با آن مخالفت میکند. دکتر مصدق در جلسات 16 و 17 اسفند 1322 مطالبی را درباره کودتا و نقش سیدضیاء افشا میکند که خواندنی است: ارسال به دوستان
سیدضیاءالدین طباطبایی و کودتای سوم اسفند
نمیتوانم تمام اسرار کودتا را بگویم
گروه یادآور: «سیدضیاءالدین طباطبایی: این یک کودتای انگلیسی نبود ارسال به دوستان
1919 و کودتای سوم اسفند
پس از اعلامیههای «من حکم میکنم» رضاخان، سیدضیاءالدین نیز اعلامیهای را منتشر کرد. در اسناد وزارت خارجه آمریکا که در کتاب از قاجار به پهلوی به تشریح درباره روی کار آمدن رضاخان صحبت شده است، به نقل از کالدول وزیرمختار ایالات متحده در ایران، درباره اعلامیههای سیدضیاءالدین پس از کودتا اینطور میخوانیم: مفتخرم به ضمیمه این گزارش ترجمه اعلامیهای را که رئیسالوزرای جدید، سیدضیاءالدین به تاریخ 26 فوریه 1921 منتشر کرده است، برای شما ارسال کنم. چند روز پیش وی متصدی امور مردم ایران گردید و برای اداره امور دولتی از جانب شاه اختیار تام و کامل دریافت کرد؛ همچنین سفارت بریتانیا ساعت به ساعت وی را از راهنماییهای خود بهرهمند میگرداند. همانطور که در تلگرام شماره 9 به تاریخ 26 فوریه ذکر شد، رئیسالوزرا یکی از حامیان بریتانیا میباشد و اهداف، شخصیت و پیشینه او کاملاً روشن و مشخص است؛ در مدتی که وی سردبیر روزنامه رسمی رعد بود، مواجب خود را از بریتانیا دریافت میکرد. وی مردی است که در امور سیاسی هیچ تجربهای ندارد اما جانشین قابل اعتمادی برای وثوقالدوله بود و کسی است که در حال حاضر از توانایی لازم برخوردار است. بسیاری از نقل قولهایی که در این اعلامیه آمده است، تنها برای مردم ایران معنا و مفهوم دارد. در این میان میتوان به عباراتی چون «ما آزادیم و آزاد باقی خواهیم ماند» و گزافهگوییهایی که درباره ارتش ایران شده، اشاره کرد. ارتشی که از اختلاط عدهای کارناآزموده تشکیل شده و فقط شبیه یک هنگ نظامی است. ارسال به دوستان
نامههایی در تأیید کودتا
وجود بیش از صدها هزار برگ سند در آرشیو ملی بریتانیا، اسناد وزارت جنگ این کشور (که برخی از آنها هنوز از طبقهبندی خارج نشدهاند) و نیز اسناد وزارت خارجه آمریکا در مقطع پایان قاجار و تاسیس پهلوی، به خودی خود شاهدی بر این مدعاست که عامل خارجی، از تاثیرگذارترین مولفهها در کودتای سوم اسفند 1299، تاسیس پهلوی و ادامه حکومت نظامی رضاخان بوده است. نقش بریتانیا در کودتا، در نامهای که ژنرال دیکسون به انگرت، کاردار سفارت آمریکا مینویسد نیز مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته است. دیکسون در سالهای ارسال به دوستان
سروسامان دادن قزاقها توسط انگلیس
وضع آشفتهای که تهران و سراسر کشور را فرا گرفته بود در وصف نمیگنجد. عملا دولتی وجود نداشت و آنچه بود هم به زور میتوانست حکمش را حتی در پایتخت جاری کند. شاه و دولت و دیگران آنقدر از خطر حرکت بلشویکها به سوی تهران وحشت داشتند که در ژانویه ۱۹۲۱، تقریبا یک ماه پیش از کودتا نزدیک بود پایتخت را به اصفهان ببرند. از سوی دیگر کرزن که دست خود را بسته میدید، به این نتیجه رسیده بود که اگر وزارت جنگ نور پر فورس را از ایران ببرد و در شمال ایران جنگ داخلی شود، انگلیس با کمک بختیاریها و عشایر جنوب و بلوچستان، جنوب ایران را ـ که هممرز هند و خلیجفارس و عراق بود و ایالت نفتی خوزستان در آن بود ـ تحت کنترل خود در آورد. در چنین اوضاعی بود که در داخل ایران فکر کودتا در پارهای از اذهان مطرح شد، بویژه به این جهت که آیرونساید موظف بود هر چه زودتر نور پر فرس را از ایران خارج کند. اما در این بین نور پر فورس قزاقهای ایرانی را با مشق نظامی و لباس و پوتین نو سر و سامان داده بود. از یکسو آیرونساید به این فکر افتاد که قزاقها را رها کند که بروند و در تهران یک حکومت مقتدر ایجاد کنند و از سوی دیگر سیدضیاء که بهرغم جوانی خیلی فعال بود و هم در میان سیاستمداران ایرانی و هم دیپلماتهای انگلیسی نفوذ داشت و کمیتهای به نام کمیته آهن سازمان داده بود ـ سیدضیاء با برخی فرماندهان ژاندارمری در تهران که نیروی محبوب ایرانیان بود دوستی داشت - به فکر کودتا افتاد. حاصل جمع فعالیتهای تهران و قزوین این شد که آیرونساید قزاقها را به فرماندهی رضاخان رها کند که به تهران بروند و در تهران هم ژاندارمری و سفارت انگلیس از آمدن قزاقها پشتیبانی کنند. این بود که قزاقها شهر را تقریبا بدون شلیک یک تیر گرفتند. این را هم بگویم که سیدضیاء اول با امیر موثق (بعدا سپهبد محمد نخجوان) که ارشدترین فرمانده میدانی قزاق بود موضوع کودتا را در میان گذاشته بود و وقتی او حاضر به همکاری نشد سراغ رضاخان رفتند. (همایون کاتوزیان در گفتوگو با تاریخ ایرانی) «امیر موثق هم در قزوین بود و اسما رئیس قوا. با او یک شب صحبت کردیم که مجری خیال ما بشود و قوا را او به تهران بیاورد. رسما گفت من دل این کار را ندارم، دور مرا قلم بگیرید... لهذا از کاظم و مسعود پرسیدم در میان صاحب منصبان آنجا کی قابلیت دارد قزاقها را به تهران بیاورد. گفتند رضا خان...» سیدضیاءالدین طباطبایی که جملات بالا از او نقل شده، البته فکر نمیکرد به این راحتی و بدون انداختن یک تیر، در تهران کودتا کند. ارسال به دوستان
مردم ایران مطمئن شدهاند نقشه انگلیس است
«جان لارنسکالدول» وزیرمختار وقت آمریکا در ایران نخستین گزارش خود را از کودتا، 22 فوریه 1921، ساعت 10 صبح مخابره میکند: «نزدیک به 1000 قزاق ایرانی روز گذشته از قزوین به سمت تهران حرکت کردند و بدون روبهرو شدن با هیچ مقاومتی، پایتخت را به تصرف خود درآوردند. آنها به غیر از رئیسالوزرا مابقی اعضای کابینه را فوراً دستگیر کردند. همچنین مقامات بلندپایه پیشین، ثروتمندان ایرانی، مشروطهخواهان و ناسیونالیستها نیز در امان نماندند. به تعویق افتادن حقوق قزاقها علت این اقدام قلمداد شده است. رئیسالوزرا دست به دامان انگلیسیها شده و به سفارت بریتانیا پناه برد. بریتانیا منکر هرگونه دخالت در این قضایا شده اما کاملا روشن است که اوضاع فعلی بر وفق مراد آنهاست و شواهد حاکی از آن است که نیروی نظامی آنها این حرکت را تقویت میکند. «سیدضیاءالدین» سردبیر روزنامه رعد و از تحتالحمایگان بریتانیا، رهبری این جریان را بر عهده دارد. وی در زمان «وثوقالدوله»، در مقام مشاور محرمانه رئیسالوزرا خدمت میکرد. مردم ایران تقریباً مطمئن شدهاند تمام این قضایا یک نقشه انگلیسی است. [با این حال] نظم و آرامش بر شهر حکمفرماست». ارسال به دوستان
دست بردن در قانون اساسی
در بخش گفتهها و ناگفتههای سیدضیاء که پس از مجموعه گفتوگوها با او آورده شده، به یکی از ناگفتهها برمیخوریم که دکتر الهی از یادداشتهای محرمانه سالهای دیرین خود بیرون کشیده است. سیدضیاء میان سوییس و تهران در رفت و آمد بوده است. روزی «نصرالله انتظام» که شارژدافر (کاردار) سفارت در برن بوده، سراغ سید میرود و پیامی را از سوی اعلیحضرت به او میرساند؛ اعلیحضرت نظر شما را درباره ازدواج ولیعهد با والاحضرت فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه مصر جویا شدهاند. سید ضیا جا میخورد، زیرا این کار بر خلاف قانون اساسی ایران بوده است. از انتظام میپرسد: علت این انتخاب و ازدواج چیست؟ مگر دختر در ایران قحط است که باید برویم از مصر ملکه وارد کنیم؟ مساله ایرانی نبودن مادر ولیعهد را چطور میخواهند توجیه کنند؟ انتظام در پاسخ میگوید: قرار است وزیر عدلیه لایحهای را در مجلس به تصویب برساند که در آن «اعطای صفت ایرانیالاصل به والاحضرت فوزیه» عنوان شود. سیدضیاء برآشفته میشود و پیغام میدهد که به شاه بگو سیدضیاءالدین گفت: «رفیق، یک دفعه در قانون اساسی دست بردی و سلطنت را به دست آوردی، کافی نیست؟ با قانون اساسی اینقدر بازی نکن، عاقبت ندارد». ازدواج اما سر میگیرد و سیدضیاء 2 گلدان چینی عتیقه را به ولیعهد و همسرش هدیه میکند. (گزارش دویچهوله از کتاب گفتوگوی صدرالدین الهی با سیدضیاء طباطبایی) ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|