|
گزارش «وطنامروز»؛ وقتی ساخت دنباله «برکینگ بد» بهانهای برای آموزش احترام به سلیقه مخاطب میشود
فرجام جسی!
احسان سالمی: برای ما که یکی از فیلمسازهای شاخص بینالمللی سینمایمان در سالهای اخیر، اساسا متخصص ناتمام گذاشتن قصهها با پایانهایی باز است، تصور اینکه دغدغه سرنوشت نامعلوم کاراکتر اصلی یک سریال محبوب بتواند بهانهای برای ساخت دنباله آن بعد از چند سال شود، کمی سخت است! اما این اتفاق به نظر سخت با ساخت فیلم سینمایی «الکامینو» به عنوان دنبالهای بر سریال پرطرفدار «برکینگ بد» محقق شد تا هم بعد از چند سال دوستداران یکی از پرمخاطبترین سریالهای تاریخ از سرنوشت نامعلوم کاراکتر «جسی پینکمن» باخبر شوند و هم هالیوود یک بار دیگر نشان دهد چگونه احترام به سلیقه مخاطب، میتواند تبدیل به یک بازی برد - برد شود!
هر عملی عکسالعملی دارد
«اگر قرار باشه من هر کاری که دوست داشتم انجام بدم و بعدش برام هیچ عواقبی نداشته باشه، دیگه زندگی چه معنایی داره؟»؛ این یکی از معروفترین دیالوگهای سریال «برکینگ بد» بود؛ دیالوگی که والتر وایت، کاراکتر اصلی این سریال خطاب به جسی پینکمن، شاگردش که بعدها همکارش شد، گفت. این جمله به تعبیری، عصارهای از همه آن چیزی است که «برکینگ بد» میخواهد به مخاطبش بگوید؛ اینکه هر عملی عکسالعملی دارد و وقتی مسیر زندگیتان را به سمت راهی پرخطر همچون مسیر والتر وایت و جسی پینکمن میبرید، باید آماده عواقب آن هم باشید. قصه «برکینگ بد» که بعدها توسط یکی از سریالسازان داخلی نیز کپی شد، قصه معلمی شیمی است که پس از آنکه متوجه بیماری سرطان خود میشود تصمیم میگیرد برای نجات وضعیت مالی خانواده خود پس از مرگش، وارد مسیر تولید مواد مخدر صنعتی شود؛ مسیری که او را از انسانی منزوی تبدیل به یک هیولای تمامعیار میکند. نکته مهم در ارتباط با «برکینگبد» این بود که برخلاف بسیاری از سریالهای معروف این سالها همچون «بازی تاج و تخت»، با یک پایان راضیکننده و قابل قبول به کار خود پایان داد؛ با این همه مسأله نامعلوم ماندن سرنوشت کاراکتر جسی پینکمن به عنوان یکی از 2 شخصیت اصلی سریال گلایه همیشگی طرفداران سریال بود، گلایهای که نتفلیکس را به این فکر انداخت تا این بار با ساخت یک اثر سینمایی، کار ناتمام نسخه سریالی «برکینگ بد» را تمام کند.
«ال کامینو» جانشین خلف «برکینگ بد»!
«ال کامینو» عنوانی بود که نتفلیکس تصمیم گرفت بر دنباله «برکینگ بد» بگذارد. آرون پال در این فیلم همانند سریال، نقش جسی پینکمن را ایفا میکند. داستان فیلم ادامهدهنده ماجرای قسمت پایانی نسخه سریالی «برکینگ بد» است و به این موضوع میپردازد که سرنوشت کاراکتر جسی پینکمن در نهایت چه میشود. «ال کامینو» با وجود اینکه ارتباط بسیار زیادی با نسخه سریالی دارد و اساسا اگر مخاطبی سریال «برکینگ بد» را ندیده باشد، نمیتواند ارتباط چندانی با نسخه سینمایی برقرار کند اما از جانب منتقدان مورد توجه قرار گرفت. واکنش منتقدان به فیلم «ال کامینو» در مجموع مثبت بوده است. برای نمونه در وبسایتهای تخصصی همچون «راتن تومیتوز» از مجموع بیش از 50 نقدی که درباره فیلم نوشته شده بیش از 90 درصد آنها مثبت است! یا در نمونهای دیگر از مجموع حدود 30 نقدی که در وبسایت تخصصی متاکریتیک درباره این اثر به ثبت رسیده، بیش از 20 مورد آنها نقدهایی مثبت است که نشاندهنده آن است که اغلب منتقدان همچون نسخه سریالی «برکینگ بد»، با دنباله سینمایی آن نیز ارتباط برقرار کردهاند. نکته مهم آن است که اغلب حامیان نسخه سینمایی «برکینگبد»، بر این مسأله تاکید داشتند که فیلم ساخته شده به عنوان دنباله این مجموعه، بخوبی توانسته قابلیتهای قصهگویی و روایتگری آن را زنده و البته برخی حفرههای داستانی سریال را نیز پر کند که از این نظر به قول «هنک استوور» منتقد روزنامه واشنگتن پست: «دیدن این فیلم و ساخت آن لزوما از ندیدن و نبودنش بهتر است».
وقتی تلویزیون کمکحال سینما میشود
آنچه در ارتباط با ساخت دنباله سینمایی سریال «برکینگ بد» اتفاق افتاد، ابتکاری جالب توجه است که میتواند الگویی برای فیلمسازان و سریالسازان ایرانی هم باشد. مسأله پاسخگویی به خواست و نظر مخاطبان در ارتباط با محصولات نمایشی پرمخاطب درسی است که هالیوود در این ماجرا به همه سینماگران میدهد. این در شرایطی است که اتفاقا ما در فضای تولید محصولات نمایشی در داخل کشور خودمان محصولاتی را داریم که با وجود استقبال مخاطبان در نهایت حتی در همان مرحله اولیه پخش سریال نیز ناقص ماندهاند و این توهینی آشکار به خواست، نظر و البته شعور مخاطبان بود! اما کمپانیهای بزرگ تولیدکننده محصولات نمایشی در جهان با در نظر گرفتن سلیقه مخاطبان، دست بر موضوعاتی میگذارند که میدانند تولید آن دامنه مخاطبانشان را گستردهتر خواهد کرد. حالا چه این دنبالهسازی از طریق ساخت دنبالههایی متعدد برای آثار سینمایی مهم از قبیل «جنگ ستارگان» و «انتقامجویان» و... باشد و چه این دنبالهسازی، حاصل همکاری و همیاری سینما با تلویزیون باشد که نتیجهاش بشود تولید «الکامینو». نکته دیگر در این ماجرا شیوه استفاده درست سینما از سوژههایی است که میتوان از طریق محصولات تولید شده برای مدیوم تلویزیون به آنها رسید. چه ایدهای بهتر از اینکه برای مشخص شدن وضعیت مبهم یکی از کاراکترهای سریالی پرمخاطب همچون «برکینگ بد» با استفاده از ظرفیت سینما، اثری را تولید کرد تا هم مخاطبان آن مجموعه تلویزیونی را جذب کرد و هم از ظرفیت تلویزیون برای جذب مخاطب به سینما استفاده کرد؟
***
خاطرهبازی یا دنبالهسازی مسأله این است
نسبت عکس این ماجرا یعنی تبدیل فیلم سینمایی به سریال نیز صادق است و میتوان از ظرفیت فیلمهای محبوب سینما برای خلق مجموعههای نمایشی برای تلویزیون استفاده کرد؛ ایدهای که استفاده از آن میتواند در سینما و تلویزیون ما نیز مورد توجه قرار بگیرد.
الکامینو البته در کنار حامیان جدی، مخالفان جدی نیز داشت. بخش عمدهای از انتقادات به این نکته برمیگشت که این فیلم سینمایی بیشتر حکم نوعی خاطرهبازی برای طرفداران «برکینگ بد» را دارد و شاید به همین خاطر هم بود که سازندگان آن حتی در حد 2 سکانس کوتاه هم که شده بود از حضور کاراکتر «والتر وایت» در قصه این فیلم سینمایی استفاده کردند.
به عبارتی کسانی که نسخه سریالی «برکینگ بد» را ندیده بودند، پتانسیل کمی برای برقراری ارتباطی جدی و عاطفی با قصه «جسی پینکمن» و اتفاقات رخ داده برای او داشتند.
به تعبیر یکی از منتقدان جدی این اثر سینمایی «واقعیت این است که El Camino نمیداند قرار است پایان داستان جسی پینکمن را روایت کند یا ادای دینی سینمایی به Breaking Bad باشد.» و این نکته را باید جدیترین نقد به این فیلم دانست.
اتفاقی که به شکل طبیعی بخشی از جذابیت نسخه سینمایی را نسبت به سریال کم میکند. بویژه آنکه نسخه سینمایی بر استفاده از فلشبک و روایت غیرخطی داستان اصرار دارد و همین شیوه روایت است که باعث میشود فیلم برای طرفداران «برکینگ بد» تبدیل به قصهای دیدنی با همان کیفیت سریال باشد که قرار است حفرهها و نواقص روایی سریال را پر کند و برای آنها که سریال را ندیدهاند، تبدیل به اثری پر از نماهای طولانی با روایتی خستهکننده شود.
ارسال به دوستان
ترجمه «وطنامروز» از گزارش سیانان درباره افشاگریهای بیسابقه انتخاباتی در انگلستان
کثیفترین در تاریخ انگلیس
گروه بینالملل: انتخابات انگلیس در حالی 21 آذر امسال برگزار میشود که عنوان کثیفترین انتخابات تاریخ این کشور را به واسطه افشاگری های فراوان و اقدامات عجیب و غریب ستادها علیه یکدیگر کسب کرده است. تا آنجا که سایت خبری شبکه تلویزیونی سیانان تیتر یک دیروز خود را به آن اختصاص داد و به بررسی افشاگری و اقدامات کثیف ستادهای انتخاباتی کاندیداها و احزاب انگلیسی علیه یکدیگر پرداخت. نکته قابل تأمل اینکه بسیاری از افشاگریها صرفا شامل کسانی میشود که به سیاستهای رژیم اسرائیل انتقاد کردهاند.
به گزارش «وطن امروز»، «کثیفترین انتخابات تاریخ انگلیس» عنوان تیتری است که شبکه تلویزیونی سیانان برای تحلیل انتخابات پیشروی انگلیس انتخاب کرده است.
سیانان نوشت: در یک هفته گذشته کاندیداهای احزاب محافظهکار و کارگر انگلیس افشاگریهای بیسابقهای علیه یکدیگر داشتهاند و حزب کارگر بشدت از سوی هوادارانش مورد اعتراض قرار گرفته است.
«کیت رامسدن» کاندیدای حزب کارگر که برای انتخابات در اسکاتلند نامزد شده بود، روز پنجشنبه مجبور شد به کارزار انتخاباتی خود پایان دهد. دلیل پایان فعالیت ستاد انتخاباتی وی این بود که روزنامه صهیونیستی Chronicle فاش کرد وی در سال 2014 در یک وبلاگ، اسرائیل را با کودک آزاردیدهای که حالا بقیه را مورد تجاوز قرار میدهد و رفتارهای ناهنجار دارد، مقایسه کرده بود.
این اتفاق چند روز پس از آن روی داد که «زارا سلطانا» کاندیدای دیگر حزب کارگر مجبور شد بابت توئیتهای خود در سال 2015 میلادی- زمانی که دانشجو بود- عذرخواهی کند. وی در توئیتهای خود گفته بود مرگ افرادی چون «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل، «جرج دبلیو بوش» رئیسجمهور پیشین آمریکا و «تونی بلر» نخستوزیر سابق انگلیس را جشن میگیرد. وی همچنین مجبور شد بابت یک پست فیسبوکی خود که نوشته بود فلسطینیان حق دارند علیه خشونت وحشیانه اسرائیل مقاومت کنند، عذرخواهی کند.
در اردوگاه محافظهکاران انگلیسی هم اوضاع چندان بر وفق مراد نیست و افشاگریها به این حزب نیز رسیده است. اتهام تجاوز جنسی مهمترین اتهام برخی نامزدهای این حزب است. «نیک کنارد» یکی از اعضای حزب محافظهکار انگلیس بهتر از هرکسی میداند که حزبش چطور براحتی و در این موارد کاندیدای خود را در میان توفان رسانهها تنها میگذارد و به کناری میایستد. کنارد یک بار در یک برنامه رادیویی با توهین به زنان گفته بود: «زنان همچنین باید بدانند که وقتی سیگنالهای خاصی به مرد داده میشود... اگر نمیخواهید سیگنالهای اشتباهی را صادر کنید بهتر است قلابهای خود را نگه دارید و...». واکنشهای منفی به این سخنان بسیار بود. بوریس جانسون در آن برهه برای اینکه بتواند از شر وی خلاص شود انتقادات تند و تیزی علیه این اظهارات کرد و در نهایت توانست او را از دور انتخابات خارج کند.
این خبرها و افشاگریها انگار برای روز مبادا ذخیره شده بود تا بتوان آبروی کاندیداهای 2 حزب معروف انگلیس را برده و ورق را به سوی حزب دیگری برگرداند. پیشبینی میشود این افشاگریها با نزدیکتر شدن به انتخابات انگلیس بیشتر شود و طبیعتا حجم بزرگی از صفحه یک روزنامههای انگلیس را به خود اختصاص خواهد داد.
برخی افشاگریهای انتخاباتی را «سیاست کثیف» و برخی دیگر تحقیق از اردوگاه رقیب و امری عادی تلقی میکنند. در انگلیس تحقیق روی نقاط ضعف تیم رقیب انتخاباتی امری عادی است. این تحقیقات شامل همه رفتارها و سخنان کاندیداهای رقیب در زمان انتخابات یا سالهای پیش از آن میشود. «جان مک ترنان» از معاونان تونی بلر، نخستوزیر اسبق انگلیس در این باره میگوید: من گافهای رقیب را در یک پوشه مخصوص نگهداری میکردم تا در یک روز بارانی مورد استفاده قرار دهم... هماکنون با وجود شبکههای اجتماعی یک بانک اطلاعاتی از زندگی همه حتی قبل از ورودشان به عالم سیاست وجود دارد که براحتی با آن میتوان به هر کسی حمله کرد. افشاگریهای انتخابات انگلیس به افراد خلاصه نمیشود و دامان کلیت احزاب را نیز گرفته است.
در همین ارتباط پایگاه خبری بیزینس اینسایدر، بخشی از گزارش کمیته اطلاعات و امنیت پارلمان این کشور درباره کمکهای مالی دریافتشده از سوی حزب محافظهکار را منتشر کرد. طبق گزارش رسمی کمیته اطلاعات و امنیت پارلمان انگلیس، حزب بوریس جانسون، نخستوزیر این کشور از ۹ فرد روس کمک مالی دریافت کرده است. بنا بر این گزارش، روز یکشنبه روزنامه ساندی تایمز بخشهایی از گزارش پارلمان انگلیس درباره دریافت کمک مالی حزب محافظهکار از روسیه را که دولت از انتشار آن جلوگیری کرده بود افشا کرد. این گزارش نشان میدهد اهداکنندگان روس این کمکهای مالی، روابط نزدیکی با کرملین دارند.
یکی از این اهداکنندگان «الکساندر تِمِرکو» از کارکنان سابق وزارت دفاع روسیه است که پیشتر جانسون را دوست خود خطاب کرده است. تمرکو طی 7 سال گذشته بیش از 2/1 میلیون پوند به حزب محافظهکار کمک کرده است.
«لوبوف چرنوخین» همسر ولادیمیر چرنوخین متحد سابق پوتین نیز ۱۶۰ هزار پوند برای بازی تنیس با جانسون و دیوید کامرون، نخستوزیر اسبق انگلیس پرداخت کرده و همچنین ۴۵۰ هزار پوند نیز به حزب محافظهکار کمک مالی کرده است.
همچنین کمیته تحقیقاتی پارلمان نگرانیهایی درباره «الکساندر لِبِدِف» مأمور امنیتی سابق روسیه دریافت کرده است. پسر لبدف از دوستان نزدیک نخستوزیر است و هنگامی که جانسون شهردار لندن و وزیر خارجه بود، بارها از سوی پسر لبدف به میهمانیهایش در ایتالیا دعوت شده است. افراد آگاهی که گزارش پارلمان را مشاهده کردهاند به ساندیتایمز گفتند معتقدند این گزارش به این دلیل توسط دولت منتشر نمیشود که ارتباطات متعدد میان حامیان مالی حزب محافظهکار و دفتر امنیت فدرال (FSB) روسیه را برجسته میکند.
یکی از این منابع به ساندی تایمز گفته است: آنچه گزارش را جالب میکند این است که چقدر برخی از این افراد به FSB نزدیک بودند یا همچنان هستند.
* احزاب کوچک؛ تعیینکنندههای بزرگ
نتیجه بیشتر نظرسنجیها نشان میدهد هیچیک از 2 حزب محافظهکار به رهبری بوریس جانسون و کارگر به رهبری جرمی کوربین شانس کسب اکثریت مطلق کرسیهای پارلمان را در انتخابات ۱۲ دسامبر ندارند.
در انتخابات سال ۲۰۱۷ میلادی نیز حزب محافظهکار با از دست دادن ۱۳ کرسی، اکثریت مطلق پارلمان را از دست داد و به اجبار با حزب دست راستی اتحادگرای دموکراتیک ایرلند شمالی توافق کرد تا دولت اقلیت تشکیل دهد.
در انتخابات پیشرو موضعگیری احزاب درباره آینده برگزیت نقش اصلی را در آرایش جدید پارلمان دارد. در واقع احزاب در کنار وعدههای انتخاباتی پیرامون وضعیت اقتصاد، سیستم خدمات درمانی، مسکن، آموزش و... اصلیترین محور بحثهای خود را به نحوه اجرای برگزیت اختصاص دادهاند.
از این رو تشکیل دولت بعدی بستگی به این دارد که کدامیک از احزاب به تنهایی یا از طریق ائتلاف با احزاب دیگر بتوانند خاستگاه افکار عمومی درباره آینده رابطه انگلیس و اتحادیه اروپایی را برآورده کنند. از آنجا که نتیجه نظرسنجیها حاکی از کاهش محبوبیت احزاب محافظهکار و کارگر است، پیشبینی میشود پارلمان این کشور مانند سال ۲۰۱۷ معلق شده و حزبی که بیشترین کرسیها را کسب کند با یکی از احزاب کوچکتر وارد ائتلاف شود.
اکنون 3 حزب ملی اسکاتلند، لیبرال - دموکرات و تا حدودی حزب تازهتاسیس برگزیت بیشترین شانس را برای ائتلاف با احزاب اصلی دارند.
«نیکلا استرجن» سروزیر حزب ملی اسکاتلند 2 روز پیش اولین نطق انتخاباتی خود را به تشکیل ائتلاف علیه حزب محافظهکار و بیرون کردن بوریس جانسون از دفتر نخستوزیری اختصاص داد. وی اعلام آمادگی کرد اگر حزب کارگر با برگزاری مجدد همهپرسی جدایی اسکاتلند از انگلیس و ادامه عضویت در اتحادیه اروپایی موافقت کند، آماده تشکیل دولت ائتلافی است.
جانسون، نخستوزیر انگلیس مدعی شده تا اجرای برگزیت مشروبات الکلی را کنار گذاشته است. او که پیشتر نتوانست به وعده خود برای خروج انگلیس از اتحادیه اروپایی در تاریخ ۹ آبان عمل کند، امیدوار است با کسب اکثریت مطلق کرسیهای پارلمان در انتخابات پیشرو، توافق جدید برگزیت را از سد پارلمان عبور دهد و انگلیس را پیش از مهلت جدید تعیین شده (۳۱ ژانویه سال ۲۰۲۰) از اتحادیه اروپایی خارج کند.
او ماه گذشته به توافق جدیدی درباره نحوه اجرای برگزیت دست یافت اما به دلیل مخالفتهای پارلمان موفق نشد آن را به رای بگذارد. جانسون در اولین نطق انتخاباتی خود گفت بهرغم میل باطنی تن به برگزاری انتخابات زودهنگام داده، چون کار به جایی رسیده است که چارهای باقی نمانده؛ پارلمان در 3 سال و نیم گذشته فلج شده، نمایندگان دائما با اجرای برگزیت مخالفت میکنند و به رای مردم احترام نمیگذارند.
جانسون در عین حال هشدار داد اگر حزب کارگر به رهبری جرمی کوربین در انتخابات پیروز شود علاوه بر برگزاری دوباره همهپرسی برگزیت، همهپرسی جدایی اسکاتلند از انگلیس را به اجرا گذاشته و کشور دوپاره خواهد شد. جانسون ادامه داد: تاخیر در اجرای برگزیت به اندازه کافی به کشور آسیب زده و تنها راه خروج از این وضعیت، پیروزی حزب محافظهکار است.
ناگفته نماند در انتخابات پیش رو، «علی میلانی» ۲۵ ساله که در ۵ سالگی به همراه خانوادهاش به لندن مهاجرت کرد، رقیب جدی جانسون در حوزه انتخاباتی آکسبریج و رویزلیپ بهشمار میرود.
* بیچاره انگلیسیها
احزاب انگلیسی در حالی وارد جنگ تمامعیار و افشاگریهای کثیف علیه یکدیگر شدهاند که بر اساس آخرین نظرسنجیهای انجام شده در سراسر انگلیس، مهمترین موضوعات انگلیس از نظر مردم این کشور مواردی است که سیاستمداران لااقل در اظهارنظرهای این روزهای خود حاضر به پرداختن به آنها نیستند و در عوض به حاشیهسازی و جنجال علیه یکدیگر میپردازند.
ارسال به دوستان
حسن روحانی به جای سفر به آذربایجان و پیگیری مسائل زلزلهزدگان به یزد رفت و با حمله به قوه قضائیه بهخاطر برخورد با مفسدان دانهدرشت اقتصادی، پروژه انتخاباتی دولت را کلید زد
کلاه فریدونی
18 میلیارد دلاری که بر باد رفت!
«وطنامروز» درباره اظهارات ارزی روحانی در یزد گزارش میدهد
گروه سیاسی: «روحانی در پایتخت اصلاحات از گازانبریهای مقابل کلید میگوید»؛ این نه یک توئیت تبلیغاتی و نه یک کامنت از سوی کاربری ناشناس که یک بنر اطلاعرسانی پیرامون سفر استانی حسن روحانی به یزد بود که چند روز پیش منتشر شد و واکنشهای متعددی را نیز برانگیخت؛ بنری که پیش از هر چیز اطلاعی همگانی از تلاش رئیسجمهور برای استارت فعالیتهای انتخاباتیاش در آستانه انتخابات اسفندماه مجلس شورای اسلامی میداد؛ تیتری بنا شده بر پایه کلیدواژههای آشنا و صدالبته تاریخ مصرف گذشته که در آن سعی بر احیای دوگانههای انتخاباتی با نیت دادن تنفس مصنوعی به دولت و حامیانش با زنده نگهداشتن دوقطبیهای سیاسی بود. با تمام این اوصاف، طبیعی جلوه میکرد که روحانی نیز با سفر نامتعارف خود بهجای آذربایجانشرقی و مناطق زلزلهزدهای که دچار مشکلات متعددی هستند، در یزد به دنبال آغاز فضای رقابتی سیاسی- جناحی برای فرار از پاسخگویی و تغییر مباحث روز به سوی شکافهای سیاسی باشد.
خیز انتخاباتی با سفر استانی
آغاز رسمی سخنرانی انتخاباتی رئیسجمهور اما بیحاشیه نبود و درست در لحظاتی که جمعیت قابل توجهی از شرکتکنندگان با سر دادن شعارهای اعتراضی نسبت به وضعیت معیشتی خود گلایه میکردند، روحانی سعی کرد با جدا دانستن اعتراضات از خواست عمومی مردم، آنها را در خط آمریکا تعریف کند و بگوید: «بیتردید صدای شما مردم، صدای این چند نفر جوان نیست. شما مردمانی بزرگ، مهربان و در خط انقلاب هستید و همه باید آگاه باشیم که اختلاف و فاصله، خواست آمریکاست، لذا نگذاریم خواست آمریکا از حنجره عده معدودی بلند شود، اگرچه آن عده بسیار کم و معدود هستند اما در عین حال آن گروه اندک و کوچک را هم به اسلام و وحدت و پیامبر رحمت دعوت میکنم». این سخنان جرقه اولیه صحبتهای روحانی برای تبدیل کردن فضای سیاسی کشور به سمت دوگانهای بود که مدنظر داشت. او که حالا و در اوایل سال هفتم ریاست خود فضا را در هیچ عرصهای برای محکوم کردن رقبای سیاسی خود مساعد نمیبیند بار دیگر سراغ رقیب انتخاباتی سال96 که این روزها ریاست قوهقضائیه را به دست دارد، رفت و با حمله تند به این قوه، حرف از تبلیغاتی بودن مبارزات گسترده با مفسدان زد و گفت: «از قوهقضائیه که با فسادهای میلیونی و میلیارد تومانی برخورد میکند، میخواهم مبارزه با فساد میلیارد دلاری را هم برای مردم توضیح دهد». وی در ادامه افزود: «مبارزه با فساد دانهدرشتها کجاست و چرا به این فسادها و پولها رسیدگی نمیشود. اینکه چند نفر را به دادگاه کشانده و تبلیغ مبارزه با فساد شود، بدانید سرِ مردم کلاه نمیرود. مردم باید بدانند پولی که از بیتالمال پرداخت شده، چگونه و کجا رفته و چه کسانی مسؤول هستند و در این زمینه قضات و دادستانهای شریف نباید از پیگیری این پروندهها بترسند و سرنوشت این پولها را برای مردم روشن کنند، در غیر این صورت به مناسبتهای مختلف و مورد به مورد این ارقام را به مردم توضیح خواهم داد». روحانی در ادامه اظهاراتش خطاب به قوهقضائیه تاکید کرد: من در اینجا اعلام میکنم و از قوهقضائیه میخواهم حالا که با فسادهای میلیونی و میلیاردی برخورد میکند، مبارزه با فساد چندده میلیارد دلاری را هم برای مردم توضیح بدهد. وی بیان داشت: هنوز بعد از چند سال برای ما روشن نیست آقایی که ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون پول این مملکت و مردم را خورد و او را دستگیر کردند و حکم اعدام هم برایش صادر کردند و الان در زندان است، این پول کجا رفت؟ چه کسانی مسؤول هستند؟ چرا درباره آنهایی که در این پرونده نقش داشتند برای مردم توضیح داده نمیشود؟ از همه مردم و مسؤولان میخواهم [سرنوشت] ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون را برای مردم روشن کنند که این پول نفت، خزانه و پول بیتالمال بوده است. روحانی خاطرنشان کرد: من از همه مسؤولان میخواهم ۲ میلیارد دلار پولی که به حلقوم آمریکا رفت و دولت قبل 10 ماه وقت داشت این پول را پس بگیرد و دست- دست کرد و شورای عالی امنیت ملی تصویب کرد که قوهقضائیه باید به سرعت به این پرونده رسیدگی کند اما تا امروز خبری نشده است. وی بیان داشت: ما میخواهیم این پرونده 2 میلیارد دلاری برای مردم روشن شود. امروز اگر روز مبارزه با فساد است، فساد میلیارد دلاری را برای مردم توضیح بدهید تا مردم خوشحال شوند و بدانند. روحانی افزود: من از مسؤولان میخواهم پرونده ۹۴۷ میلیون دلاری را برای مردم توضیح دهند. مسؤولان یک نهاد ۹۴۷ میلیون دلار گرفته و حساب پس ندادهاند که باید حسابرسی شود و حساب پس دهند. وی با طرح این سوال که مبارزه با فساد دانهدرشتها کجاست؟ گفت: چرا به این پولها رسیدگی نمیکنید؟ چند نفر را به دادگاه بردند و تبلیغ و سروصدا کردند. مردم باید بدانند. قضات شریف ما نترسند، دادستانهای شریف ما نترسند، به این جناح آن جناح نگاه نکنند. این پولهایی که امروز اعلام کردم باید برای مردم توضیح دهند. من در سفر به استانهای مختلف این رقمها را اعلام میکنم. روحانی در حالی ترجیح داد سکوت خود را بعد از فراگیر شدن نارضایتیهای عمومی و همهجانبه از عملکرد اجرایی دولتش با حمله به یکی دیگر از قوا بشکند که حتی روزنامه آفتاب یزد که از مشهورترین جریدههای دولت بوده است، صفحه اول خود را با تیتر «آقای رئیسجمهور! وعده آب و اشتغال ندهید و در یزد تسویه حساب سیاسی راه نیندازید» بسته بود.
جنگ برای بقای سیاسی
تلاش روحانی برای خلق دوگانه سیاسی میان قوای مجریه و قضائیه با نیت تاثیرگذاری بر روند انتخابات قوه مقننه در حالی است که آغاز روند مبارزه همهجانبه این قوه با مفاسد اقتصادی آن را تبدیل به یکی از نقاط تحسینبرانگیز و امیدآفرین کشور کرده است. روحانی در حالی سعی کرد با به چالش کشیدن مبارزات قوهقضائیه با مفسدان اقتصادی آن را فاقد وجهه و پذیرش عمومی تعریف کند و بگوید «بدانید سر مردم کلاه نمیرود» که چندی پیش سخنگوی قوهقضائیه با استناد به دادههای افکارسنجی وزارت اطلاعات خبر از رضایت 76 درصدی مردم از عملکرد جدید قوهقضائیه داده و گفته بود: «بر اساس نظرسنجی وزارت اطلاعات، بیش از ۷۶ درصد از شرکتکنندگان، اقدامات اخیر قوهقضائیه در توسعه عدالت و برخورد با مفاسد اقتصادی را پسندیده و اظهار رضایت کردهاند». غلامحسین اسماعیلی همچنین با ارائه گزارش کاری از عملکرد قوهقضائیه در برخورد با مفسدان اقتصادی، سرمایه بازگردانده شده به بیتالمال را 49هزار میلیارد تومان دانسته بود که 16 برابر بدهی بابک زنجانی بهعنوان مفسد مورد نظر روحانی در حمله به قوهقضائیه بوده است. در چنین شرایطی و در سایه افزایش رضایت عمومی و بهرهوری فعالیت قوهقضائیه در زمینه مبارزه با مفسدان اقتصادی به نظر میآید علت حمله روحانی به این قوه و تلاشش برای خلق دوگانه میان قوه تحت ریاست خود و این قوه بیش از هر چیز ناشی از ترس وی برای عیان شدن ضعف مدیریتی و اجراییاش در سالهای اخیر باشد؛ ضعفی که به حسب تجربه هرگاه عیان شده است، روحانی را وادار به آن کرده تا با خلق دوگانه و حمله به یک «دیگری» سیاسی آن را جبران کند.
زنگ خطر یا شیپور جنگ؟
درست 2 سال و نیم پیش و در جریان مناظرات انتخاباتی بود که آیتالله سیدابراهیم رئیسی بدون نام بردن از برادران حسن روحانی و اسحاق جهانگیری، لزوم برخورد قاطعانه با هرگونه فساد در زیر عبا و عمامه مسؤولان را طرح کرد؛ سخنانی که هر چند ماهیت افشاگرانهای نداشت اما خبر از وجود پروندههای متعدد میان اطرافیان رئیسجمهور و کابینه او میداد. پایان پیکار انتخابات و تسریع در روند رسیدگی به برخی پروندهها، نامهای آشنای زیادی را بر سر زبانها انداخت که در رأس آنها نام «حسین فریدون» برادر حسن روحانی به چشم میآمد. برگزاری دادگاه و محکومیت وی در کنار برگزاری دادگاه «مهدی جهانگیری» برادر اسحاق جهانگیری معاول اول رئیسجمهور، «شبنم نعمتزاده» دختر محمدرضا نعمتزاده وزیر اسبق صنعت، معدن و تجارت و همچنین «هادی رضوی» داماد محمد شریعتمداری وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی باعث شکلگیری این پیش فرض شد که میان سطح مبارزه با مفسدان اقتصادی و اعتبار سیاسی دولت تدبیر و امید نسبتی مستقیم وجود دارد. در چنین فضایی و با داشتن چنین نگاهی میتوان فرض حمله به قوهقضائیه و تلاش برای کمارزش و تبلیغاتی جلوه دادن فعالیتهای اخیرش را علاوه بر شیپور یک جنگ سیاسی بهعنوان زنگ خطری برای نجات وجهه عمومی دولت تصور کرد؛ وجههای که با برگزاری بقیه دادگاههای اقتصادی، احتمال از دست رفتن بیشتر آن نیز میرود. با تمام این احتمالات آنچه از تلاش روحانی برای حمله به قوهقضائیه میتوان برداشت کرد آن است که وی عمده تلاش خود را در باقیمانده عمر دولت دوازدهم صرف خلق چالشی جدید با دیگر دستگاههای حاکمیتی در چارچوب عینیت بخشیدن به فرض وجود تلاشی عامدانه در راستای ناکارآمد نشان دادن خود خواهد کرد و در این میان شاید بزرگترین خطای محاسباتی سر زده از جانب او امید بستن به کلیشههای تاریخ مصرفداری است که بر اثر مصرف متعدد در رقابتهای انتخاباتی تاریخ انقضایشان مدتهاست گذشته. رضایت و امید عمومی نسبت به عملکرد قوهقضائیه میتواند باعث آن شود با هر فعالیت این قوه در راستای مبارزه با مفاسد اقتصادی این دولت و شخص رئیسجمهور باشند که از سوی افکارعمومی با پرسش و مطالبه جدی در چرایی این عصبانیت مواجه شوند.
گروه اقتصادی: انکار حراج و بر باد رفتن ذخایر ارزی کشور در سال 96 از سوی روحانی که نتیجه آن تزریق ارز مداخلهای به بازار آزاد، افزایش مداوم نرخ ارز و سود گسترده صاحبان سرمایه و دلالان بود نهتنها مشکلی را از دولت حل نمیکند، بلکه تلخی وقایع آن سال را در کام مردم تشدید خواهد کرد.
به گزارش «وطن امروز»، روز گذشته برای دومین بار حسن روحانی به روایتی خلاف واقع از ماجرای بر باد رفتن 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی پرداخت. دفعه قبل در نشست خبری توهینی به منتقدان بر باد رفتن ذخایر ارزی نکرد اما این بار با تغییر واژه بر باد دادن به گم کردن، گفت: «یک عده از آدمهایی که بیاخلاق هستند در طول ماههای گذشته در برخی روزنامهها نوشتند که در این دولت در سال گذشته یعنی سال ۹۷، ۱۸ میلیارد دلار ارز گم شده است. من به رئیس بانک مرکزی دستور دادم تمام پولهایی که سال گذشته در 6 ماه اول داده شده به هر نرخی بوده آنها را لیست کند و فهرست آن را اعلام کند، البته چند روز پیش نامهاش را نوشته و من به بانک مرکزی میگویم این نامه را پخش کند تا مردم مطلع باشند. میگویند ۱۸ میلیارد دلار سال گذشته گم شده است. یک آدمهایی که اخلاق و ایمان نمیشناسند و نه منافع ملی را بلدند؛ بانک مرکزی ما این آمار را منتشر کرده و برای اطلاع عموم از بانک مرکزی میخواهم این را اعلام کند».
روحانی در نشست خبری ماه گذشته هم همین مطالب را بیان کرد که هر دوی این مطلب از اساس غلط است. روحانی 2 ماجرای متفاوت را به هم گره زده و ماجرای 18 میلیارد دلار را همان فروش ارز 4200 تومانی در سال 97 عنوان میکند، در حالی که ماجرای تزریق 18 میلیارد دلار ارز مداخلهای به بازار آزاد توسط بانک مرکزی در سال 96 رخ داده و تنها هدف این تزریقها کنترل نرخ ارز در بازار آزاد بوده است. بانک مرکزی همواره در سالهای مختلف برای کنترل قیمت ارز، ارز مداخلهای به بازار تزریق میکرد اما علت اینکه ارز مداخلهای سال 96 بسیار پررنگ شد، حجم بالای ارز تزریق شده و رانت گستردهای که عاید دلالان بازار ارز شد، بوده است. این 18 میلیارد دلار در سال 96 عمدتا به صورت نقد به بازار آزاد تزریق شد و وارداتی با آن ارزها انجام نشد.
یکی از اشتباهات مصطلح در تحلیل وقایع ارزی سالهای 96 و 97 که به رئیسجمهور هم سرایت کرده، این است که ارز 4200 تومانی برای واردات کالا و تامین ارز خدماتی و مسافرتی، به غلط همان 18 میلیارد دلار تزریق شده تلقی میشود، در حالی که این دو به هم ارتباطی ندارد.
ماجرای بر باد دادن 18 میلیارد دلار ذخایر ارزی از ابتدا تا انتهای سال 96 رخ داد و در نیمه سال 96 هم بعد از بروز التهابات در بازار، با دستور کتبی رئیسجمهور و تاکید وی بر باقی ماندن نرخ ارز در سطح 3800 تومان بشدت تشدید شد. اما با وجود تزریق قابل توجه ارز به بازار نقدی باز هم نرخ ارز رشد میکرد و به همین دلیل بانک مرکزی به فرآیند عرضه ارز به بازار آزاد تا روزهای پایانی سال 96 ادامه داد.
نگاهی به وقایع اقتصادی سال 96 که فاصله چندانی هم از آن نگرفتهایم، غبار فراموشی را از اذهان پاک خواهد کرد. اما به نظر میرسد رئیسجمهور تصور کرده مردم صفهای طولانی مقابل صرافیها برای دریافت ارز مداخلهای بانک مرکزی با سهمیههای 1000 دلاری و گاهی 2000 دلاری، ترافیک سنگین انسانی در پیادهروهای خیابان فردوسی برای گرفتن ارز بانک مرکزی و سهمیههای روزانه ارزی که بانک مرکزی به 250 صرافی منتخب در کل کشور اختصاص داده بود را فراموش کردهاند.
طبق اطلاعات به دست آمده از بانک مرکزی، مجموع فروش ارز مداخلهای بانک مرکزی در بازار ارز در سال 96 معادل 18 میلیارد دلار بوده است. اما چرا عبارت بر باد رفتن 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی درست است. اولین دلیل اینکه، بهوجود آمدن فاصله بین نرخ ارز آزاد و نرخ ارز مداخلهای بانک مرکزی موجب ایجاد رانت و سودهای کلان برای عدهای خاص شد. دومین دلیل این است که تزریق 18 میلیارد دلار ارز مداخلهای در سال 96 نتوانست از روند رو به رشد نرخ ارز جلوگیری کند. مساله سوم اینکه این اقدام موجب کاهش شدید ذخایر ارزی بانک مرکزی شد بهطوری که در فروردینماه 97 موجودی ذخایر ارزی نقدی بانک مرکزی به صفر نزدیک شده بود.
ضمن اینکه بانک مرکزی در سال 95 هم بیش از 11 میلیارد دلار ارز مداخلهای به بازار آزاد تزریق کرده بود. همچنین در فاصله 5 ماه مانده به انتخابات اردیبهشتماه 96 نیز حدود 5 میلیارد دلار ارز مداخلهای بانک مرکزی برای کنترل قیمتها به بازار آزاد سرازیر شده بود.
مقام معظم رهبری هم در مردادماه 97 بدرستی به این مساله اشاره کرده و فرمودند: «در همین قضایای ارز و سکه گفته شد مبلغ 18 میلیارد دلار از ارز موجود کشور آن هم در حالی که برای تهیه ارز مشکل داریم، بر اثر بیتدبیری به افرادی واگذار شد و برخی از آن سوءاستفاده کردند. وقتی ارز یا سکه به صورت غلط عرضه و تقسیم میشود، مشکلات فعلی بهوجود میآید، زیرا این قضیه 2 طرف دارد، یک طرف آن فردی است که دریافت میکند و طرف دیگر آن کسی است که عرضه میکند. همه بیشتر بهدنبال آن فردی هستند که ارز یا سکه را گرفته است در حالی که تقصیر عمده متوجه آن فردی است که ارز یا سکه را با بیتدبیری عرضه کرده است که اقدامات اخیر قوه قضائیه نیز در واقع برخورد با کسانی است که با یک تخلف و خطای بزرگ، زمینهساز این مسائل و کاهش ارزش پول ملی شدند».
تزریق ارز مداخلهای به بازار آزاد، یعنی در بازاری که فعالان اصلی آن دلالان بزرگ و کوچک هستند، با نرخی پایینتر از نرخ معاملاتی در بازار آزاد، آن هم در شرایطی که قیمت ارز در حال افزایش بود، نتیجهای نداشت جز ثروتمند شدن یا ثروتمندتر شدن برخی صاحبان سرمایه و از بین رفتن 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی کشور.
دولت برای ارز 4200 تومانی در 20 فروردین 97 تصمیمگیری کرد و وقتی چنین تصمیمی گرفت که ذخایر ارزی نقدی بانک مرکزی با حراج در بازار آزاد- در سال 96- به صفر نزدیک شده بود. ارز 4200 تومانی ارز مداخلهای نبود، بلکه ارزی بود برای واردات کالا و نیازهای خدماتی مانند ارز درمان و ارز مسافری.
هرچند سیاست ارز تکنرخی 4200 تومانی هم اشتباه بزرگی بود و تبعات بسیار بدی برای اقتصاد کشور داشت اما ارز 4200 تومانی هیچ ارتباطی به ماجرای حراج 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی ندارد. ماجرای بر باد دادن 18 میلیارد دلار از اوایل سال 96 آغاز و اواخر این سال به پایان رسید اما توضیح ماجرای ارز 4200 تومانی که از 21 فروردینماه 97 شروع شد و تاکنون ادامه دارد، فرصت و گزارش دیگری را میطلبد.
حراج 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی کشور در سال 96 یک حقیقت مسلم است و با چند سخنرانی و ادعا از جریده تاریخ اقتصادی ایران پاک نخواهد شد.
رئیسجمهور برای دومین بار گفت به رئیس بانک مرکزی دستور داده است تمام پولهایی را که سال گذشته در 6 ماه اول داده شده به هر نرخی بوده آنها را لیست و فهرست آن را اعلام کند. آقای روحانی! لطفا از بانک مرکزی بخواهید در گام اول گزارش فروش 18 میلیارد دلار ارز مداخلهای در بازار آزاد در سال 96 را منتشر و در گام دوم، گزارش فروش ارز 4200 تومانی سال 97 را به عموم مردم ارائه کند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» درباره انحراف در اجرای قانون هدفمندی گزارش میدهد
یارانه پنهان یارانه اغنیا
* کمترین سهم از یارانه حاملهای انرژی مربوط به دهک اول با 5 درصد است
* بیشترین سهم از یارانه حاملهای انرژی مربوط به دهک دهم با 82/14 درصد است
سیدمهدی موسوی: یارانههای بیحساب و کتاب انرژی در بخشهای رفاهی طی سالیان متمادی در کشور نهتنها رشد و شکوفایی اقتصادی درپی نداشته بلکه به صورت ناعادلانه هم توزیع شده است. دولت باید با افزایش بهرهوری، جایگزینی سوخت و اصلاح نظام قیمتگذاری در عین توجه به دهکهای ضعیف جامعه، الگوی مصرف در حوزه انرژی را اصلاح کند. به گزارش «وطن امروز»، یارانه انرژی اقدامی است که دولتها با هدف کاهش هزینههای مصرفکننده و تولیدکننده و افزایش عدالت و رفاه پرداخت میکنند. بررسیهای مختلف نشان داده تخصیص یارانه غیرمستقیم به مصرف انرژی نهتنها به عدالت اجتماعی منتهی نمیشود، بلکه بیعدالتیها را افزایش میدهد. سازمان برنامه و بودجه در گزارشی ارقام یارانه پرداختی در کشور شامل آشکار و پنهان را محاسبه و اعلام کرده است. طبق این گزارش از 900 هزار میلیارد تومان رقم کل یارانهها حدود 600 هزار میلیارد تومان به حوزه انرژی اختصاص دارد که 215 هزار میلیارد تومان آن متعلق به بنزین است.
توزیع یارانه انرژی در بین دهکهای درآمدی
وضعیت توزیع یارانههای سوخت طبق ترازنامه هیدروکربوری، در بین دهکهای هزینهای به تفکیک حامل انرژی نشان میدهد کمترین سهم از یارانه حاملهای انرژی در گاز خانگی و فرآوردههای نفتی در بخش خانگی، بنزین در بخش حملونقل و CNG در بخش حملونقل مربوط به دهک اول با 5 درصد است. بیشترین بهرهمندی از یارانه در همه حاملها (به غیر از CNG) مربوط به دهک دهم بوده به طوری که حدود 82/14 درصد از کل یارانه انرژی به این گروه تعلق دارد.
با دقت به درصد بهرهمندی دهکهای مختلف از یارانه گاز طبیعی مشاهده میکنید که بیشترین بهرهمندی از یارانه گاز طبیعی مربوط به دهک دهم با 15 درصد و کمترین آن مربوط به دهک اول با 5 درصد است. همچنین دهک دهم 16 درصد یارانه فرآوردههای نفتی و دهک اول 5 درصد آن را به خود اختصاص دادهاند. درباره یارانه بنزین هم بیشترین سهم مربوط به دهک دهم با 25 درصد و دهک نهم با 17 درصد است. دهک دهم نزدیک به 3 برابر دهک اول از یارانه گاز طبیعی و فرآوردههای نفتی بهرهمند میشود و درباره بنزین دهک دهم بیش از 19 برابر دهک اول از یارانه استفاده میکند.
لزوم اصلاح نظام قیمتگذاری در حوزه انرژی
یارانه انرژی که باید برای ایجاد رونق اقتصادی و افزایش عدالت استفاده شود، در حال حاضر به جیب اقشار مرفه و پرمصرف ریخته میشود و آنهایی که توان مصرفی بالاتری دارند سهم بیشتری هم از این یارانه دریافت میکنند، البته در بخش تولید هم وضع چندان بهتری وجود ندارد و به دلیل پایین بودن بهرهوری، شدت انرژی در بخش تولید کشور هم بالاست.
دولت باید از طریق راهکارهایی از قبیل افزایش شفافیت در تخصیص یارانه بخشهای مختلف و نحوه محاسبه آن و همچنین قیمتگذاری به نحوی که بهرهمندی پرمصرف و کممصرف از یارانه یکسان شود، در جهت افزایش عدالت در تخصیص یارانه پنهان حرکت کند. پرداخت یارانه به حاملهای انرژی باعث میشود هیچگاه امکان مدیریت مصرف به وجود نیاید. دولت باید به صورت تدریجی یارانهها را کاهش دهد و عایدی حاصل از این محل را در جهت حمایت از اقشار ضعیف جامعه و افزایش بهرهوری انرژی و جایگزینهای سوخت و... هزینه کند. در این صورت در بلندمدت ساختار مصرف انرژی در کشور اصلاح شده و میزان اتلاف هم در این حوزه کاهش پیدا میکند. در کشور ایران با سیاستگذاریهای غلط در حوزه یارانههای انرژی طی سالیان متمادی نهتنها این یارانهها باعث رشد و شکوفایی اقتصادی نشده بلکه توزیع صحیح عدالت را هم خدشهدار کرده است. دولت با کاهش تدریجی یارانههای پنهان و با درنظر گرفتن منافع دهکهای مختلف و در کنار آن انجام اصلاحات ساختاری در حوزه افزایش بهرهوری و جایگزینهای سوخت میتواند در بلندمدت به اصلاح اساسی الگوی مصرف انرژی در کشور بپردازد.
سهم دهکهای هزینهای از یارانه گاز طبیعی، فرآوردههای نفتی، بنزین، CNG (ارقام به درصد است).
درصد بهرهمندی خانوار از یارانه انرژی و نسبت یارانه به هزینه کل خانوار
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از ادامه انفعال شورای شهر تهران در حل مسائل شهری گزارش میدهد
شورای تغییر نامها!
اسدالله خسروی: شورای شهر تهران یا شورای تغییر نامها؟ خود شورای شهریها هم ماندهاند غیر از تغییر نام خیابانهای پایتخت چه اقدام دیگر در رفع مشکلات مردم کردهاند.
به گزارش «وطن امروز»، شورای شهر تهران دیروز هم مانند چندین جلسه 2 سال اخیر مهمترین دستور جلسه خود را به تغییر نامها اختصاص داد.
عضو و سخنگوی سابق شورای شهر تهران با بیان اینکه مصوبات شورای شهر تهران بر حسب اولویتبندی آنگونه که رضایت و سلامت مردم را جلب کند نیست، گفت: متاسفانه انرژی شورای شهر در این دوره بیشتر صرف تغییر نام محلات، خیابانها و کوچههایی شده است که در اولویت مهم کاری مدیریت شهری و تصمیمگیران آن نیست، چرا که نامگذاری محلهها، خیابانها و کوچهها اگرچه نیاز است اما جزو مباحثی است که در رده 15 تا 20 تصمیمگیری شورای شهر و فعالیت شهرداریها قرار دارد.
رضا تقیپور در گفتوگو با «وطن امروز» گفت: مصارف بودجه شهری باید بر مبنای اولویت اهم و مهم قرار گیرد و تصمیمات شوراها نباید طوری اتخاذ شود که این منابع در جایی که کارایی آنچنانی ندارد صرف شود.
تقیپور مهمترین اولویت تصمیمگیری جلسات شورای شهر تهران در شرایط کنونی را تلاش برای کاهش آلودگی هوا، حفظ محیطزیست، توسعه حملونقل عمومی و زیباسازی شهر عنوان کرد و افزود: اعضای شورای شهر به جای چارهاندیشی و ایجاد راهکارهایی برای حل معضل آلودگی هوا در کنار توجه به نوسازی ناوگان فرسوده حملونقل عمومی، تمرکز خود را بر بخشهایی گذاشتهاند که در اولویت اصلی خدمات مدیریت شهری نیست.
وی افزود: بودجه شهرداریها باید متناسب با اولویتبندی خاص به گونهای صرف شود که منجر به توسعه شهر و رضایتمندی شهروندان شود. بنابراین در چند سال اخیر توجه آنچنانی بر صرف منابع برای توسعه شهری به چشم نمیخورد.
تقیپور اضافه کرد: شورای شهر تهران در حالی مشغول تغییر نام محلات و خیابانهاست که این رویکرد تکلیف کوچکی در مقابل سایر وظایف مهم شورا و شهرداری پایتخت است.
عضو و سخنگوی سابق شورای شهر تهران تصریح کرد: نامگذاری یا تغییر نام خیابانها در تهران از سوی اعضای شورای شهر فقط کارنامه فعالیت آنها را پر میکند، در حالی که در مقابل تامین سایر نیازهای مهم توسعه شهری این عمل بسیار ناچیز است.
* شورای شهر سرگرم مسائل حاشیهای به جای کار
سردار مرتضی طلایی، عضو پیشین شورای شهر تهران نیز ضمن انتقاد شدید از ناکارآمدی شورای مدیریت شهری تهران و عملکرد ضعیف آنها در ارائه خدمات به مردم گفت: از آغاز فعالیت دور پنجم شورای شهر تهران این مجموعه جز سرگرم شدن به مسائل حاشیهای به جای کار، خروجی مطلوبی نداشته است.
وی در گفتوگو با «وطن امروز»، با بیان اینکه شورای شهر تهران و شهرداریها به جای پرداختن به موضوعات مهم شهری و حرکت در مسیر توسعه و همچنین رضایتمندی شهروندان، متاسفانه از ریل خدمت خارج شدهاند، گفت: همیشه در فصلهای پاییز و زمستان مشکلات آلودگی هوا پایتختنشینان را میآزارد اما شورای شهر نسبت به حل چنین موضوع مهمی کمتوجه است. این در حالی است که علاوه بر تمرکز روی این مسأله، میتواند سایر ارگانهای مرتبط را در حل این مشکل مجاب به همکاری و همراهی کند.
طلایی تصریح کرد: با کمال تاسف باید گفت شورای شهر اکنون به باشگاهی سیاسی تبدیل شده است و به جای کار و چارهاندیشی برای حل مشکلات شهری، به مسائل حاشیهای و سیاسی میپردازد و خود را سرگرم نامگذاری خیابانها کرده است که هیچ اولویتی ندارد.
وی اظهار داشت: بودجه شهر تهران اکنون 19 هزار میلیارد تومان است که 2 هزار میلیارد تومان بیشتر از بودجه دور گذشته شورای شهر تهران دارد. در چنین شرایطی با این بودجه کلان باید شاهد تغییرات یا اقدامات خاص در سطح شهر باشیم اما هیچ اتفاق مهمی از سوی مدیریت شهری در کلانشهر تهران در این دوره به چشم نمیخورد که این موضوع جای سوال فراوان دارد.
* موافقت شورای شهریها با تغییر نام 15 خیابان و کوچه در پایتخت
اعضای شورای شهر به تغییر نام 15 خیابان و کوچه در تهران رأی موافق دادند. به گزارش فارس، در یکصدوهفتادوپنجمین جلسه شورای شهر موضوع سیوسومین صورتجلسه مصوبات کمیسیون نامگذاری و تغییر نام معابر و اماکن عمومی شهر تهران بررسی شد.
در این صورتجلسه تغییر نام 15 کوچه، خیابان و بوستان مطرح شد که همه 16 عضو حاضر در صحن شورا به این صورتجلسه رای موافق دادند. بر اساس این مصوبه بوستان بینام در خیابان شهید عبقری به بوستان پدر، خیابان شهید باهنر به خیابان شهید حمید باکری، کوچه سوم غربی در جنتآباد شمالی به شهید مجید رستمی، بوستان اقاقیا به امدادگر و ایستگاه 63 آتشنشانی به ایستگاه شهید سیداحسان جامعی تغییر نام داشتند. همچنین 11 کوچه و خیابان در بزرگراه امام رضا(ع) به اسم تندر با شمارههای مختلف نامگذاری شدند که محسن هاشمی، رئیس شورای شهر گفت: تندر نام موشک است، آیا میخواهید با این نام اسم کوچهها را تغییر دهید که حجت نظری، عضو کمیسیون نامگذاری شورای شهر تهران گفت: بانک نام داریم و بر اساس این بانک نامها را انتخاب میکنیم.
* تغییر نام فردوس غرب به ناصر حجازی و پیروزان به پرسپولیس
همچنین در این جلسه با نظر اعضای شورای شهر تهران بلوار فردوس غرب به نام ناصر حجازی و میدان پیروزان هم به اسم باشگاه پرسپولیس تغییر نام یافت. حجت نظری درباره این موضوع گفت: پیشنهاد دادیم بلوار فردوس غربی به اسم ناصر حجازی نامگذاری شود. کمپ باشگاه استقلال در همان خیابان بلوار فردوس غربی واقع شده است و دلیل نامگذاری همین بوده است. وی گفت: همچنین پیشنهاد دادیم میدان پیروزان و خیابان منتهی به آن هم به نام پرسپولیس تغییر نام یابد. زهرا نژادبهرام بهعنوان مخالف با این نامگذاری افزود: باید از شهروندان آن منطقه درباره این تغییر نام پرسوجو میکردید. وی ادامه داد: بلوار فردوس یک خیابان قدیمی است و خیلیها از این خیابان عبور میکنند و این منطقی نیست بخواهیم بدون پرسوجو از اهالی این تغییر را اعمال کنیم.
این عضو شورای اسلامی شهر تهران تصریح کرد: به طور قطع این اقدام به صلاح تهران و آن منطقه نیست. خداکرمی در موافقت با تغییر نام این خیابان گفت: به نظر من بعد از ساخت اتوبان و دو بخشی شدن بلوار فردوس این امر طبیعی است که بخواهیم بخش بلوار فردوس غربی را به نام ناصر حجازی تغییر نام بدهیم.
این عضو شورای اسلامی شهر تهران گفت: به نظرم این تغییر نام باعث میشود تا از اشتباه احتمالی مردم جلوگیری شود. پس از شنیدن سخنان موافق و مخالف درباره این مصوبه رأیگیری شد و با 11 رأی موافق این صورتجلسه نامگذاری به تصویب رسید.
ارسال به دوستان
گزارشی درباره قهرمانی تیم ملی فوتبال ساحلی ایران در جام بین قارهای با مربی ایرانی
امپراتور شن ها
اینبار وقت بزرگی فوتبال ساحلی ایران با یک مربی داخلی بود. عباس هاشمپور نه تبعه پرتغال است نه یکی از ویچهای کروات پرتعداد فوتبال ایران؛ یک مربی ایرانی که ثمره اعتماد فدراسیون فوتبال کشورمان بود. شاگردان هاشمپور شنبهشب در امارات موفق شدند برای دومین بار از عنوان قهرمانی جام بینقارهای این رشته دفاع کنند. تیمی که نشان داد اگر به زیرساختها توجه شود و به مربی امتحان پس داده ایرانی اعتماد کنیم، میشود در رده جهانی آقایی کرد. بچههای ساحلیباز ایران حالا بر صدر قله این رشته ایستادهاند و این میتواند نقشه راهی باشد برای سایر رشتهها. اگر به مربی ایرانی اعتماد شود رسیدن به عناوین جهانی دور از دسترس نیست، البته به شرط آنکه آن مربی، در حوزه خود به حد کافی رشد کرده باشد. چند سالی است که فدراسیون فوتبال ژاپن با وجود اینکه توانایی لازم برای جذب بهترین مربیان جهان را دارد اما به مربیان داخلی خود اعتماد میکند و این یعنی برای همه ملتها اعتماد به یک مربی از جنس داخلی اینک از اولویتهاست. امیدواریم همانطور که در فوتبال ساحلی و فوتسال به مربی ایرانی اعتماد کردیم و جوابش را گرفتیم، زمانی برسد در تیمملی فوتبال بزرگسالان کشورمان هم این فضا مهیا شود.
ملیپوشان ساحلی ایران با نمایشی دلپذیر موفق شدند برای دومین سال پیاپی به قهرمانی جام بین قارهای برسند. تیمملی فوتبال ساحلی ایران که با صدرنشینی در مرحله گروهی و حذف امارات میزبان، موفق به صعود به فینال جام بین قارهای شده بود، در دوبی به مصاف تیمملی اسپانیا رفت و موفق به شکست این تیم بزرگ اروپایی شد. ساحلیبازان ایران بازی را توفانی آغاز کردند و در دقیقه ۳ با ضربه ایستگاهی مصطفی کیانی به گل رسیدند و در دقیقه ۶ نیز با شوت دیدنی سعید پیرامون از زمین خودی به کنج دروازه اسپانیا، گل دوم را زدند. اسپانیاییها در دقیقه ۱۱ با ضربه قیچیبرگردان زیبای گومز اختلاف را به حداقل رساندند و در فاصله ۲۴ ثانیه به اتمام بازی در وقت اول هم روی یک حرکت تیمی از کرنر گل تساوی را توسط سوارز زدند تا وقت اول با تساوی ۲ - ۲ به اتمام برسد. در دقیقه ۱۴ ضربه پنالتی محمد مختاری را دروازهبان اسپانیا مهار کرد و ۳۰ ثانیه پس از آن گارسیا از پنالتی به دست آمده برای تیمش نهایت بهره را برد و موفق به گلزنی شد تا ایران برتری ۲ بر صفر را با نتیجه ۳ بر ۲ عوض کند. اما شاگردان عباس هاشم پور دقیقه ۱۷ به بازی برگشتند و محمد مختاری با جبران پنالتی از دست رفته، دروازه اسپانیا را باز کرد تا کار به تساوی کشیده شود. در حالی که 2 دقیقه به پایان وقت دوم باقی مانده بود، حمید بهزادپور دروازهبان ایران که شب درخشانی را پشت سر گذاشته بود، با شوت روی پای فوقالعاده گل چهارم ایران را به ثمر رساند تا امیدهای ملیپوشان برای برتری زنده شود. دقیقه ۲۹ شروع مجدد به موقع و سریع بهزادپور با پرتاب دست را محمد احمدزاده با شوت نمایشی تبدیل به گل پنجم ایران کرد و در دقیقه ۳۳ نیز در حالی که ایران به دلیل اخراج احمدزاده با یک بازیکن کمتر بازی را دنبال میکرد، باز هم روی شروع مجدد دروازهبان ایران و یک پاس در عرض، محمد معصومیزاده از مقابل تیرک دوم گل ششم ایران را به ثمر رساند. تیمملی فوتبال ساحلی ایران که در دوره قبل مسابقات جام بین قارهای موفق به کسب عنوان قهرمانی شده بود، شنبه شب نیز توانست به پیروزی ۶ بر ۳ مقابل تیم اسپانیا دست پیدا کند و جام قهرمانی را بالای سر ببرد.
این دو گلر جادویی
بدون شک داشتن ۲ دروازهبان فوقالعاده نقش کلیدی در قهرمانی تیمملی فوتبال ساحلی ایران در جام بین قارهای داشت. فوتبال ساحلی ایران با داشتن ۲ دروازهبان فوقالعاده سالهاست خیالش از چارچوب راحت است. سید پیمان حسینی که جزو ۱۰ بازیکن برتر تاریخ فوتبال ساحلی جهان از سوی فرانس فوتبال معرفی و صاحب دستکش طلای جهان هم شده، یک شوتگیر فوقالعاده و یک دروازهبان پنالتیگیر است، البته او به جز این خصوصیات، بمب انرژی تیمملی هم به حساب میآید و حتی میتواند روحیه حریفان را هم تخریب کند. از سوی دیگر حمید بهزادپور که سال قبل در همین مسابقات فوتبال ساحلی بین قارهای عنوان برترین دروازهبان را کسب کرد، در همین دوره هم اگر امارات میزبان سوم نمیشد، میتوانست این عنوان را به خودش اختصاص دهد. بهزادپور در جام بین قارهای ۲۰۱۹ که با قهرمانی ایران در امارات به پایان رسید، خیلی بیشتر از حسینی بازی کرد و درخشش فوقالعادهای داشت. نقطه قوت این دروازهبان تسلط او روی بازی با پا است. بهزادپور در همین جام ۲ گل حساس و سرنوشتساز را در بازی با امارات و اسپانیا وارد دروازه حریفان کرد و در بازیسازی هم فوقالعاده بود، البته نباید فراموش کنیم که پیمان حسینی هم ۲ شوت در چارچوب داشت که با دخالت دیگر بازیکنان وارد دروازه حریفان شد اما اوج کار او در بازی نیمهنهایی مقابل امارات و در ضربات پنالتی بود که با مهار آخرین پنالتی میزبان، ایران را به فینال برد. تاریخ نشان داده پیمان حسینی و حمید بهزادپور کاملا مکمل هم هستند؛ یکی بازیساز و گلزن و دیگری شوتگیر و پنالتیگیر. فوتبال ساحلی ایران نهتنها به خاطر داشتن این دو گلر باید به خودش افتخار کند، بلکه باید به خاطر این موضوع خوشحال باشد که حسینی و بهزادپور در عین رقابت فوقالعاده تماشاییشان، با یکدیگر رفیق هم هستند. آنها بعد از قهرمانی تیمملی فوتبال ساحلی در امارات کنار هم جلوی دوربین ها ایستادند و در حالی که با هم شوخی میکردند، از لحظات شیرین قهرمانی گفتند.
ارسال به دوستان
پرونده «وطن امروز» درباره وضعیت فعلی تولید سریال در شبکه نمایش خانگی
بسـاز بنداز
گفتوگو با سیدامیر پروینحسینی و ایرج محمدی
گروه فرهنگ و هنر: این روزها شبکه نمایش خانگی بیشتر به خاطر عددهای بالایی که در فضای غیرشفاف آن رد و بدل میشود، در رسانهها مطرح است. اذعان به این واقعیت، چندسالی است از سوی تعدادی از تهیهکنندگان در گفتوگوها و اظهارنظرها تکرار شده است. شهرزاد، پرسروصداترین پروژه این سالها در شبکه نمایش خانگی، در فضایی غیرشفاف تولید شد. تهیهکنندگان و سرمایهگذارانش که این روزها در زندان به سر میبرند، در روزهای تولید «شهرزاد» مدعی بودند، سودآورترین پروژه نمایش خانگی را تهیه کردهاند. ادعایی که این روزها دربارهاش تشکیک میشود، چرا که سرمایههای بادآورده آن پروژه آنقدر قدرت داشت که جو تبلیغاتی غیرواقعی را واقعی جلوه دهد. فضای غیرشفاف و عددهای بالا در شبکه نمایش خانگی، سیستم غیرمتعارفی را در سینما و تلویزیون به وجود آورده است، بهطوریکه بازیگری با مجموع فعالیت 30 دقیقهای در سینما هم برای حضور در تلویزیون شرط میگذارد، چرا که عددهای غیرشفاف و نامتعارف در شبکه نمایش خانگی و سینما، در تلویزیون وجود ندارد. این اتفاق نه فقط برای بازیگران که برای دیگر عوامل پروژههای سینمایی و شبکه نمایش خانگی نیز افتاده است. اخبار تایید نشدهای که برخی اوقات برای بالا بردن رقم دستمزد عوامل سینمایی مطرح میشود، گاهی عجیب و غریب است. مثلا اینکه نویسنده برای نگارش هر قسمت یک سریال شبکه نمایش خانگی، 20میلیون تومان دریافت میکند. یا بازیگری برای حضور چند دقیقهای در یک پروژه سینمایی عددی بالای یک میلیارد تومان دریافت کرده است. در این شماره از «وطن امروز»، درباره وضعیت فعلی شبکه نمایش خانگی، با 2 تهیهکننده سینما و تلویزیون و شبکه نمایش خانگی گفتوگو کردهایم. سیدامیر پروینحسینی و ایرج محمدی البته مطرح شدن برخی اعداد و ارقام در سیستم شبکه نمایش خانگی و سینما را اخباری غیرواقعی میدانند و معتقدند نباید هر رقمی که میشنوید را باور کنید، چرا که اگر این عددها واقعی باشد، سنگ روی سنگ بند نمیشود! ارسال به دوستان
ناتو؛ کوه یخ لیبرال ـ دموکراسی
رحمان قهرمانپور*: اظهارنظر امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه پیرامون وضعیت فعلی ناتو و اینکه «این پیمان (سازمان) در وضعیت مرگ مغزی به سر میبرد» در روزهای گذشته واکنشهای مختلفی در سطح مقامات سیاسی کشورها داشته است. استقبال روسیه و انتقاد آلمان از این اظهارنظر نشاندهنده اهمیت موضوع و حساسیت آن برای دولتهای اروپایی و قدرتهای جهانی مثل روسیه، چین و آمریکاست. اگرچه بسیاری از رسانهها سخنان مکرون را مبالغهآمیز قلمداد کردهاند اما واقعیت امر این است که ناتو در حال حاضر در وضعیت بحرانی است.
نکته قابل توجه اینکه این موضع از جانب رئیسجمهور فرانسه به عنوان عالیترین مقام سیاسی این کشور و یکی از 3 قدرت برتر اتحادیه اروپایی مطرح شده است. رئیسجمهور فرانسه در کشاکش بحران برگزیت با بیان این مسأله، علاوه بر اینکه قصد دارد فرانسه را تا مقام راهبر اتحادیه اروپایی بالا بکشد، به دنبال جلب نظر افکار عمومی و نخبگان به این واقعیت است که در صورت عدم چارهاندیشی و توجه به چندجانبهگرایی نهتنها ناتو که حتی حیات اتحادیه اروپایی در خطر خواهد بود. پیمان آتلانتیک شمالی که در حال حاضر در قالب سازمان ناتو شناخته میشود، قبل از ریاستجمهوری ترامپ هم با بحران ماهیتی مواجه شده بود. در دوره بوش [پسر] و همینطور در ارتباط با حمله احتمالی آمریکا به سوریه در جریان خلع سلاح شیمیایی این کشور شاهد اظهارنظرهای مختلف و متضادی در مشارکت کشورهای عضو ناتو در عملیات نظامی بودیم. ماموریت ناتو تا قبل از پایان جنگ سرد بر اساس حفظ امنیت اروپا و کشورهای وابسته به بلوک غرب در برابر بلوک شرق بود اما پس از جنگ سرد، ایالاتمتحده به عنوان موسس و فرمانده ناتو ماموریتهای دیگری را برای این سازمان تعریف کرد؛ ماموریتهایی که از آن با عنوان مقابله با تروریسم و کمک به برپایی دموکراسی در کشورها یاد میشد اما در عمل پیگیر منافع ایالاتمتحده بود. به بیان دیگر آمریکا به دنبال این بود تا ناتو تبدیل به بازوی نظامی سازمان ملل شود و از کنار آن به اقدامات نظامی علیه کشورهای مخالف خود مشروعیت ببخشد.
مجموع این اقدامات سبب شد اختلافنظر بین اعضا بیشتر شود و در آخرین مورد آن نیز شاهد انتقاد فرانسه به عنوان یک عضو تاثیرگذار ناتو از آمریکا در مقام موسس این سازمان هستیم.
این اختلافنظرها در بعضی موارد منجر به پیگیری ایدههایی مثل ارتش واحد اروپایی شده که سالهاست در آرشیو دبیرخانه اتحادیه اروپایی قرار گرفته است اما هر بار به دلیل ضعف در مدیریت، نبود همصدایی و مهمتر از همه مشکلات ناشی از بودجه و منابع در اتحادیه اروپایی کنار گذاشته شده است.
اتحادیه اروپایی که روزی درصدد تبدیل شدن به یک ابرقدرت در نظام بینالملل بود، در حال حاضر درگیر موضوعاتی مثل پناهجویان، ورشکستگی یونان، گسترش راستگرایی و برگزیت است؛ موضوعاتی که هرکدام به تنهایی میتواند ضربه سنگینی به سیاست همگرایی و حیات این اتحادیه بزند. بدون شک مقامات کاخ سفید هم با اشراف به این موارد به تغییر در تعاملات خود با اروپا پرداختهاند و قصد دارند با سهمخواهی از اروپا و دیگر کشورهای عضو ناتو، از بار تامین هزینهها کم کنند و بودجه بیشتری برای مهار چین در شرق آسیا صرف کنند.
این تغییر رفتار در سیاست خارجی ایالات متحده و برهم زدن نظم سابق از سوی دولت فعلی آمریکا سبب شده تا نهتنها ناتو، که دیگر نهادهای بینالمللی با آینده نامعلومی مواجه شوند. اختلاف در ناتو و ضعف این سازمان صرفا ضعف یک پیمان نظامی نیست، بلکه نشان از ضعف در لیبرال- دموکراسی است. ناکارآمدی بانک جهانی و مواردی نظیر آن نیز بر این واقعیت تاکید دارد. از این رو اختلاف و ضعف ناتو را میتوان به مثابه کوه یخی از بحران دانست که بخش اعظم آن هنوز زیر آب است.
*کارشناس امنیت بینالملل
ارسال به دوستان
همان بهتر که نام و نشانتان را فراموش کنیم!
میکائیل دیانی: شاید حالا که دارم این متن را مینویسم خوانندگان کلیپ مدنظر را دیده باشند؛ دوربین، نردههای دانشگاه تهران در خیابان انقلاب را نشان میدهد، مسیر پرترددی از دانشجویان و نخبگان و جماعت فرهیخته! پاسخدهندگان عمدتا جوان هستند. پرسشکننده درباره مجلس شورای اسلامی سوال دارد و مختصر و مفید میتوان کلیپ را در این سه پرسش و پاسخ معرفی کرد: «+عکس نمایندههای تهران را میشناسید؟- نه +خب! اسم 5 نفر از نمایندگان تهران را میدانید؟ - نه!+اصلا میدانید تهران چند تا نماینده دارد؟ -نه!»
شاید نگاه اول این باشد که این پاسخدهندگان چرا آنقدر سواد سیاسیشان پایین است که چند نفر نماینده شهرشان در مجلس شورای اسلامی را هم نمیشناسند اما نگاه دقیقتر این است که «نمایندگان تهران در مجلس شورای اسلامی چقدر ضعیف بودند که دیگر هیچکس نام آنها را هم بهخاطر نمیآورد!» در حقیقت «شرفالمکان بالمکین» است و این جماعت دیگر اعتباری برای آن مکان محترم نگذاشتهاند!
اصلاحطلبان 4 سال پیش در یک فرآیند مبهم که حتی مورد اعتراض بدنه اصلاحطلبی نیز قرار گرفت، لیست انتخاباتی مورد تایید محمد خاتمی را چیدند و در یک پروپاگاندای تبلیغاتی فرآیند «تکرار میکنیم!» را با جلوداری وی به جریان انداختند و دست آخر 30 نماینده تهران همین 30 نفر «لیست امید» شدند؛ لیستی که در آن روزها با اعتراض علنی «الهه کولایی» از چهرههای شاخص اصلاحطلب مواجه شد و از رانتی بودن آن از جنبههای سیاسی- اقتصادی گفت: «همیشه پول و قدرت در حوزه سیاست تاثیرگذار است. برخی کاندیداها از طریق رانت وارد لیست امید شدند و من این مساله را تکذیب نمیکنم». انتقادی که البته بعدها در بستن لیست شورای شهر تهران از سوی دیگرانی چون «فاطمه دانشور» عضو اصلاحطلب سابق شورای شهر هم تکرار شد و حتی در رسانهها موضوع عددهای میلیاردی برای قرار گرفتن در لیست اصلاحات مطرح شد.
اما عملکرد اصلاحطلبان در مجلس باعث شده مردم بهترین راه را برای آنکه از بودن اینگونه نمایندگان در مجلس عذاب نکشند، فراموش کردن نام و نشان آنها بدانند، چرا که اگر قرار باشد از آنها تصویری در ذهن بیاورند، تصاویر مطبوع و مطلوبی نخواهد بود؛ نطق «فاطمه حسینی» در دفاع از حقوق نجومی پدرش در پشت تریبونهای مجلس، «این برای شما کافی نیست»های «پروانه سلحشوری» در دفاع نابجا از دولت روحانی، عکس یادگاری گرفتن «طیبه سیاوشی» دیگر نماینده لیست امید تهران در هنگام برگزاری جلسه علنی با محمدجواد ظریف و هنرنمایی مشتزنی «حمدالله کریمی» عضو لیست امید به مأمور نیروی انتظامی و... البته مردم هر چقدر هم تلاش کنند شاهکار «سلفی تحقیر» اعضای لیست امید با موگرینی را فراموش نمیکنند. به یاد داریم که آن روزها این نقل طنز تلخ در فضای مجازی از قول موگرینی درست شده بود که «من فکر میکردم به مرکز تصمیمگیری و فکر جمهوری اسلامی وارد میشوم و قرار است چالشهایی جدی برای ادامه راه برجام داشته باشیم اما نمیدانستم آن نمایندگان با یک عکس سلفی همراه میشوند و نیازی به چانهزنی نباشد!»
در این میان برخی اصلاحطلبان در حال فرار به جلو نسبت به پاسخگویی به مردم هستند. علی صوفی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان با پذیرش «عملکرد ضعیف» اصلاحطلبان در مجلس، دنبال یک مقصر است و میگوید: «عارف قطعا هزینه مدیریت ضعیف در فراکسیون امید مجلس را خواهد پرداخت». بعضیها مانند فاطمه راکعی، سستعنصر بودن لیست امیدیها را عامل ناموفق بودن این لیست میدانند و دنبال خالصسازی اصلاحطلبی میگردند. برخی مانند عبدالله ناصری، مشاور خاتمی واقعیت را میپذیرند و نمره مردودی به «فراکسیون امید» میدهند. او میگوید: «تنها برخی از اعضای فراکسیون امید توانستند خیلی محدود به وظایف نمایندگی خود عمل کنند». برخی به فکر آینده هستند؛ مانند هادی غفاری که میگوید: «[اصلاحطلبان] باید از مردم عذرخواهی کنند. اگر اصلاحطلبان به صراحت به اشتباهات گذشته خود اقرار کنند، مردم عذر آنها را خواهند پذیرفت و در آینده دوباره از آنها حمایت خواهند کرد».
در این میان البته بعضیها هم هستند که میخواهند از این فراموشی مردم سوءاستفاده کنند. شاید کلیپ اخیر «مصطفی تاجزاده» با خبرنگار اصلاحطلب را دیده باشید که خبرنگار میگوید: «شما با این ورودتان به مجلس دهم، آبرویی هم دارید برای انتخابات مجلس یازدهم؟» و تاجزاده میگوید: «مردم به گذشته رای نمیدهند، به آینده رای میدهند».
اصلاحطلبان به گفته محمدرضا تاجیک، رئیس مرکز استراتژیک نهاد ریاستجمهوری دولت اصلاحات، در «انسداد مضاعف» به سر میبرند، آنها برای مجلس دهم هیچ ایده حکمرانیای نداشتند و تنها ورود به قدرت برایشان موضوعیت داشت اما حالا علاوه بر بیایده بودن، یک کارنامه فوقالعاده ضعیف نیز به آن ضمیمه شده است، به گونهای که نهتنها مردم دیگر نمایندگان خود را نمیشناسند، بلکه هر چه از آنها در ذهن دارند جز تحقیر نخواهد بود.
ارسال به دوستان
پسلرزههای برگزیت تمامی ندارد
اسکاتلند دوباره برمیخیزد؟
احمد ساجدی: جدال احزاب محافظهکار، کارگر، لیبرال- دموکرات و ملیگرایان بر سر نحوه تحقق برگزیت (به صورت سخت یا نرم) و حتی تکرار همهپرسی بر سر خروج از اروپا ادامه دارد. «بوریس جانسون»، نخستوزیر انگلیس با اعلام 21 آذرماه به عنوان زمان برگزاری انتخابات سراسری جدید، عملا گره کور دیگری در بطن معادلات سیاسی و اجتماعی کشورش ایجاد کرده است. پیروزی حداقلی جانسون در انتخابات و تشکیل یک دولت ائتلافی ضعیف، مسلما تضمینی برای گذار انگلیس از بحران برگزیت ایجاد نخواهد کرد، ضمن آنکه شکست جانسون و پیروزی حزب کارگر(و متعاقبا تلاش برای برگزاری همهپرسی دوباره)، نتیجهای جز هرجومرج سیاسی- اجتماعی و طغیان طرفداران خروج از اروپا در خیابانهای لندن و دیگر شهرها نخواهد داشت. اما در آن سوی بحران برگزیت، موضوعات دیگری خودنمایی میکند که هدایت و مدیریت آنها از درون خانه شماره 10 «داونینگ استریت» امکانپذیر نخواهد بود؛ فارغ از اینکه حزب کارگر یا حزب محافظهکار در رأس قدرت قرار گیرند!
نظرسنجیهای صورتگرفته در اسکاتلند نشان میدهد متعاقب ایجاد کلاف سردرگم برگزیت، تمایل ساکنان این منطقه برای استقلال از انگلیس و تبدیل شدن به کشوری مستقل در نظام بینالمللی افزایش یافته است. در همهپرسی سال 2014 بر سر استقلال اسکاتلند- که در دوران نخستوزیری «دیوید کامرون» و تحت فشار و تهدیدات دولت وقت و کاخ باکینگهام صورت گرفت- 7/44 درصد از ساکنان اسکاتلند، بدون توجه به وعدههای دروغین کامرون مبنی بر تامین خواستهها و منافع اسکاتلندیها و البته در سایه تهدیداتی که از سوی اتحادیه اروپایی(مبنی بر عدم پذیرش اسکاتلند مستقل به عنوان یکی از اعضای اروپای واحد) صورت گرفت، به استقلال این منطقه از بریتانیا رای دادند. با این حال رای منفی 55 درصد شرکتکنندگان به استقلال اسکاتلند، منجر به باقی ماندن این منطقه ذیل حاکمیت لندن شد.
پس از برگزاری همهپرسی، ملکه الیزابت، دیوید کامرون و دیگر مقامات انگلیسی، سرمست از پیروزی فریبکارانهای که بهدست آورده بودند تاکید کردند حداقل تا یکصد سال آینده همهپرسی دیگری درباره استقلال اسکاتلند از انگلیس برگزار نخواهد شد. با این حال جریانهای استقلالطلب در اسکاتلند که نسبت به خلف وعده دولت و کاخ باکینگهام آگاه بودند، تلاشهای خود را برای «تغییر معادله» در اسکاتلند از سر گرفتند. برگزاری همهپرسی برگزیت در سال 2016 میلادی و رای منفی غیر قابل پیشبینی شهروندان انگلیسی درباره بقا در اتحادیه اروپایی، همه محاسبات و پازلهای از پیش طراحی شده توسط حاکمیت انگلیس را به هم ریخت. پس از رای مثبت شهروندان انگلیسی به جدایی این کشور از اروپا، استقلالطلبان اسکاتلند استدلال محکمی را درباره تجدید همهپرسی سال 2014 مطرح کردند. آنها معتقد بودند همهپرسی سال 2014 میلادی، ناظر به عضویت انگلیس در اتحادیه اروپایی برگزار شده است. به عبارت بهتر، از آنجا که ماهیت «انگلیس اروپایی» و «انگلیس غیراروپایی» با یکدیگر متفاوت است، همهپرسی سال 2014 نیز موضوعیت خود را از دست خواهد داد و نیاز به تکرار دارد. بر این اساس، ساکنان اسکاتلند باید تکلیف و نسبت خود را با انگلیس جدید- که دیگر در اتحادیه اروپایی عضویت ندارد- مشخص کنند. در نهایت، در تاریخ ۲۸ مارس ۲۰۱۷ پارلمان اسکاتلند به برگزاری دوباره همهپرسی جدایی اسکاتلند از بریتانیا رای مثبت داد.
هماکنون، اسکاتلندیها برای برگزاری همهپرسی جدید درباره استقلال از انگلیس عزم بسیار راسخی دارند. «نیکلا استورجن»، وزیر اول اسکاتلند و رهبر حزب ملی این منطقه، تاکید کرده است زمینه لازم برای برگزاری همهپرسی جدید درباره استقلال اسکاتلند از انگلیس وجود دارد و طی هفتههای آتی، تلاش میشود زمینهسازیهای لازم برای برگزاری این همهپرسی صورت گیرد. از سوی دیگر، میانگین نتایج آخرین نظرسنجیها نشان میدهد 54 درصد ساکنان اسکاتلند، حاضرند میان «برگزیت سخت» و «خروج از حاکمیت انگلیس»، گزینه دوم را انتخاب کنند؛ ضمن آنکه «جرمی کوربین» رهبر حزب کارگر وعده داده است در صورت پیروزی در انتخابات ماه آینده، مجوز برگزاری همهپرسی استقلال اسکاتلند از انگلیس را صادر خواهد کرد.
برگزاری تظاهرات گسترده اخیر استقلالطلبان و ملیگرایان اسکاتلندی در گلاسکو نیز نشان داد آنها حاضرند برای تحقق جدایی از انگلیس و تبدیل شدن به کشوری مستقل، هر هزینهای را پرداخت کنند.
در هر حال، بقای جانسون در رأس معادلات سیاسی- اجرایی انگلیس یا خروج وی از قدرت و جایگزینی حزب کارگر، هر دو منجر به تقویت مواضع استقلالطلبان اسکاتلند خواهد شد. سنجش توانایی اقتصادی اسکاتلند برای جدایی از انگلیس و تبدیل شدن به کشوری مستقل، ترتیبات دفاعی اسکاتلند پس از جدایی از انگلیس و نحوه عضویت کشور جدیدالتاسیس اسکاتلند در سازمانهای فراملی چون ناتو و اتحادیه اروپایی از جمله موضوعات و محورهای مورد بحث درباره تحقق نهایی استقلال اسکاتلند از انگلیس است؛ مباحثی که به نظر میرسد استقلالطلبان اسکاتلند برای هر یک از آنها، پاسخی قانعکننده دارند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|