|
ارسال به دوستان
بازهم قضاوت عجولانه درباره آمریکا
انفجار اشتباهی
تاریخ آمریکا پر است از اشتباهات کوچکی که برای هرکسی ممکن است پیش بیاید. شلیک موشک به هواپیمای مسافری ایران در ۱۲ تیرماه ۶۷ یکی از این اشتباهات بود. هر چند کشورهای جهان معمولا گذشت و انصاف ندارند و آمریکا را به خاطر اینکه دستش خورده و یکجایی را اشتباهی منفجر کرده قضاوت نادرست میکنند اما آمریکا به همه ثابت کرده که باید از اشتباهات سرخورده نشد و به عامل آن مدال افتخار داد. ذیلا به 2 نمونه از این غلطهای زیادی - ببخشید، اشتباهات لپی- اشاره میکنیم.
بمباران اتمیژاپن: زمانی که دانشمندان متعهد آمریکایی برای خدمت به بشریت در حال اختراع دستگاه هستهگیر آلبالو و گیلاس بودند، یک اشتباه محاسباتی موجب شد محصول نهایی بمب اتم از آب در بیاید و چارهای نبود جز آنکه آن را دور بیندازند. لذا آن را در دورترین جایی که بلد بودند- یعنی ژاپن- انداختند. هرچند بعدا با خرید یک دستگاه تلفن پاناسونیک برای کاخ سفید قضیه را از دل ژاپنیها درآوردند اما ظاهرا تلفن هم خوب کار نمیکرد چون نیروهای نظامیشان را هرگز از ژاپن خارج نکردند.
جنگ ویتنام: در دهههای 60 و 70 میلادی، هواپیماهای آمریکایی برای کمک به حفظ محیطزیست ویتنام، اقدام به سمپاشی جنگلهای آن کشور با «عامل نارنجی» کردند. هر چند اشتباها نیم میلیون نفر قاطى علفها کشته شدند و همین تعداد هم بعدها با نقایص مادرزادی به دنیا آمدند اما عوضش جنگلهای ویتنام در برابر هر جور آفتی ایمن شد. البته اینکه خود درختها هم از بین رفت بیتأثیر نبود.
ارسال به دوستان
بی خانمان
بار الهی! گشنهام، سیری بده
خانهای تا موقع پیری بده
گر نشد ویلا میسر، لااقل
مسکن نرخ جهانگیری بده
محمدعلی کمالی مقدم
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
افشای گروه الف
عرض ادبی
همه سرشان در گریبان بود. سعدی گفت: منفیهای تکاسا جذاب. رودکی گفت: واسه من بگیر. مولوی گفت: چی هست؟ سعدی گفت: تیر و کمانسازی سهراب. سهراب ناراحت گفت: این وصلهها به ما نمیچسبه. سعدی ادامه داد: این سهم رو وقتی توران حمله کنه باید ببینی. فردوسی در حالی که دستانش را با حوله خشک میکرد از آشپزخانه بیرون آمد و گفت: آخه کی گفته توران حمله میکنه؟ سعدی گفت: تکنیکالی دیگه وقتشه. فردوسی ابروهایش را در هم کشید و گفت: یه فندک بدید؛ و دستش را به سمت حافظ دراز کرد. حافظ با بیمیلی فندک صورتیاش را داد. فردوسی هم به سرعت بالش زیر سر مولوی را کشید. مولوی که چرتش پریده بود گفت: آقای محترم! اینجا آدم خوابیدهها. فردوسی بیتوجه به مولوی، یک پر از بالش او کند و آتش زد. خیلی زود صدای ققنوس از پشتبام آمد که میگفت: باز چتونه؟ فردوسی گفت: بیا پایین کارت دارم. ققنوس گفت: کرونا بگیرم بازم میگی بیا پایین؟ سهراب گفت: دستها را باید شست. فردوسی گفت: خب حالا... فقط بگو ببینم به نظرت تو آینده ممکنه توران به ایران حمله کنه؟ ققنوس گفت: چیه میخوای تکاسا بخری؟ سعدی گفت: تو هم خریدی؟ فردوسی گفت: تو هم تو بورسی؟ سهراب قهر کرد و رفت. سعدی گفت: پس حمله میکنه. ققنوس گفت: نه. گوته گفت: اوپس! رودکی گفت: الان نقدم به نظرت چی بگیرم؟ ققنوس گفت: من سیگنال نمیدم. و پر کشید. همه چند لحظه ساکت شدند. صدای سهراب از اتاق آمد که میگفت: این وصلهها به ما نمیچسبه.
ارسال به دوستان
بداهه شاعران راهراه به پاس عذرخواهی اروپا
بر باد داده
عذر میخواهم و از کرده خود ناشادم
باز در دام ترامپ خل و چل افتادم
قطعنامه اگر آمد مشو دلگیر که من
بر همان شیوه رندانه سعدآبادم
نه ز کینه است اگر بنده تو را گول زدم
روبهی پیرم و بالفطره چنین شیادم
تا که زیبا بشود چهره خندان شما
جای عمامه کلاهی به سرت بنهادم
حیف شد، پول شما را نتوان پس دادن
ورنه من جان شما در پی استردادم
تو فقط ماله بکش، غصه نخور جانِ کری
نوش جانت عوضش، لقمه مارمالادم
یاد باد آنکه تو خودکار پراندی سمتم
تا که عودت دهمش، منتظر میعادم
جان به قربان تو و ریش قشنگت ای شیخ
ریش بر باد مده تا مدهی بر بادم!
از دهان تو فقط قند و عسل میریزد
من به آن لهجه شیرین تو چون فرهادم
هنر دیپلماسی شرّه کند از سخنت
بیسبب نیست که من دل به دهانت دادم
گفتوگو باز شده ورد زبانت، بهبه
تا بناگوش ز شادی لب خود بگشادم
دور این میز نشین خنده بزن، مثل قدیم
روسفیدم بنما نزد همه اجدادم
بداهه سرایان: مهدی امامرضایی، فرشته پناهی، سوده سلامت، محمدعلی کمالیمقدم، صامره حبیبی، طاهره ابراهیمنژاد
ارسال به دوستان
در باب کرامات خواجه دیپلماست
فن مذاکره
روزی عدهای بر خواجه دیپلماست که دیپلماستی یک از هزاران کرامات اوست وارد گشتند و از وی خواستند آنان را جهت انجام مذاکره پندی دهد به شیرینی و حلاوت امرود.
خواجه دستی بر فریم عینک خود کشید و سپس در طرفهالعینی قلم از دوات بیرون آورد و به طرف ایشان پرتاب نمود؛ آن عده از فعل خواجه بسیار رنجیدهخاطر شدند و جملگی به او هجوم برده، وی را ضربوشتم بسیار کردند؛ گروهی به علاوه یک که نظارهگر این صحنه بودند، از آن عده علت را جویا شدند. پس از شرح ماوقع یکی از آن گروه رو به آن عده کرد و گفت: OMG! با خواجه چه کردید؟ مگر نمیدانید پرتاب قلم یکی از فنون اصلی و تاثیرگذار مذاکره است؟! بروید از خواجه عذرخواهی کنید که او بشدت این کاره است.
آن عده نادم از عمل خویش بلافاصله نزد خواجه رفتند، عذر تقصیر بسیار کردند. خواجه فروتنانه گفت: No Problem! این همان پندیست که به دنبالش بودید؛ هرکس پرتاب قلم بکارد، عذرخواهی درو خواهد کرد. آن عده که سرگشته و متحیر از پند خواجه بودند پرسیدند: خواجه! پس آن همه ضربوشتم و درد که متحمل میشوید چه؟! خواجه پرسید: کدام ضربوشتم؟! اصلا هم درد نداشت. آن عده با دیدن این ماجرا نعرهها سردادند و الیالابد پاستور تا ژنو را معلقزنان رفتند و آمدند و در این حلقه بماندند.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
مسؤول دلار جهانگیری، مسؤول مسکن شد
شهروند جهانگیری
حتما خبردار هستید که آقای اسحاق جهانگیری که اجرای طرحهای موفقی نظیر دلار جهانگیری را در کارنامه خود دارد به شایستگی مسؤول رسیدگی به مشکلات حوزه مسکن شد. هنوز بازار مسکن از شوک این خبر کمر راست نکرده بود که نامبرده در اظهاراتی از طرحهای احتمالی خود برای کنترل بازار مسکن رونمایی نمود.
در بخشی از صحبتها، آقای جهانگیری با توجه دادن حاضران جلسه به موفقیت طرح تعیین سقف برای قراردادهای فوتبالی در سالهای گذشته، به اجرای برنامه مشابه برای تعیین سقف برای اجارهبهای مسکن اشاره کرد. گفتنی است بلافاصله بعد از بیان این طرح، بخشی از سنگ نما و آجر ساختمانها و املاک اطراف محل جلسه تا شعاع 10 کیلومتری ریخته شد.
ایشان با اشاره به نقش مسکن در سبد هزینههای خانوار اشراف خود به مسائل روز را به رخ حاضران در جلسه کشیده و دیگر بیشتر ادامه نداد. گمانهزنیهای اهالی رسانه و کارشناسان اقتصاد از امکان رونمایی سبد خانوار جهانگیری با نقش اندک هزینه مسکن در آن حکایت دارد که میتواند خبر خوبی برای شهروندان جهانگیری باشد.
ارسال به دوستان
مسکن اجتماعی
اگر آواره هر کوه و بیابان هستم
عزب و دربهدر و بی سر و سامان هستم
نیستم عاشق و دیوانه، چه فکری کردی؟
طالب مسکن ده متری ارزان هستم
سوده سلامت
ارسال به دوستان
مصاحبه با تعدادی از سلبریتیهایی که گفتند به روحانی رأی بدهید
نیتم از روحانی، رئیسی بود
مصاحبه اول:
- سلام خانم سلبریتی! خاطرم هست شما یکی از افرادی بودید که حسابی مردم رو تشویق کردید به روحانی رای بدن. درسته؟
خانم سلبریتی: کی من؟
- بله! فیلمش هست توی ورزشگاه با رفقاتون میکروفن گرفتید دستتون کلی داد میزنید میگید تا ۱۴۰۰ با روحانی!
خانم سلبریتی: فتوشاپه!
- خب چرا همون موقع نگفتید فتوشاپه؟
خانم سلبریتی: چیزه! آخ دیدی چی شد؟ من ویزای آمریکام تاریخش گذشته یادم رفته، فعلا بای.
مصاحبه دوم:
- سلام آقای سلبریتی. فرمودید تا کی با روحانی؟
آقای سلبریتی: تا خود ۱۴۰۰
- یعنی هنوزم؟
آقای سلبریتی: مگه شما از طرف دولت نیومدید؟
- نخیر آقا ما از طرف دولت نیستیم.
آقای سلبریتی: آهان. آخه میدونی بین خودمون بمونه! به ما گفتن از روحانی حمایت کنید بهتون سالن میدیم کنسرت برگزار کنید. گفتم یه وقت شاید اومدید سالن بدید دارید امتحانم میکنید.
مصاحبه سوم:
- بهبه! میبینم که بهسلامتی بچه رو هم اونور آب زاییدید و برگشتید.
آقای سلبریتی: بله! البته یکم اونجا گرم بود که خب مهم نیست ماهم لباسارو کم کردیم.
- با توجه به اینکه دلار شده ۲۰ تومن شما نظرتون درباره تبلیغاتی که برای روحانی کردید چیه؟
آقای سلبریتی: من سر حرفم هستم!
- یعنی هنوزم از حسن روحانی حمایت میکنید؟
آقای سلبریتی: نه آقا! چرا حرف میذاری تو دهن من! من همون موقع هم گفتم به روحانی رای بدید منظورم یه شخص روحانی بود نه حسن روحانی! من خودم نیتم از روحانی، رئیسی بود.
- عجب!
آقای سلبریتی: واقعا قضاوت کار ما نیست. حالا همه با هم به احترام مردم ایران دستها رو بیارید بالا و بگید شاد باشید دو و دو و دو و دو و دو بوم بوم بوم. . .
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
بیا
ای وعده وقت انتخابات بیا
تا رخت ببندم از خرابات بیا
از ترس که قسمت نشود دیدارت
هی خوانده دلم نماز آیات بیا
گرچه همه از نبودنت نالانند
دلخور نشوی ز انتقادات، بیا
ای در پس هر دعایمان! مسکن جان!
ای معنی و اوج هر مناجات بیا
دارد به طلاق میکشد کار همه
تا صلح دهی میان زوجات بیا
از خانه به دوشی کمرم خم شده است
کن حال مرا کمی مراعات بیا
پولم ندهد کفاف یک متر تو را
تا کم شود از بار خسارات بیا
در بازی شطرنج من و دلالت
تا کیش نکرده من شوم مات بیا
هی وعده ارزانی مسکن دادند
تا حرف یکیشان شود اثبات بیا
ویلا ز وزیر و لانه موش از من
من خسته شدم از این جنایات بیا
مسکینم و مسکنم شده گورستان
خیرات بکن برای اموات بیا
چون مسکن مهر مهربانتر باش و
تا فحش ندادهام به بابات بیا
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|