|
مزد بدون کار
سیدهالهه موسوی: در دولت جدید انتظار آن میرود که روال گذشته حاکم بر ورزش تغییر بنیادین کند و مدیرانی بر مسند کار قرار گیرند که آگاهی لازم از وضعیت حقوق قضایی بینالمللی حاکم بر فیفا را داشته باشند. متاسفانه در طول 8 سال گذشته، مربیان و بازیکنان متعددی به کشورمان آمدند که بدون انجام هیچ کار خاصی، موفق شدند حساب بانکی خود را با دلار پر کنند؛ پولی که از جیب بیتالمال به واسطه بیسوادی برخی مدیران ما هزینه شد. مربیان و بازیکنان خارجی در اتفاقات اخیر نشان دادند چقدر میتوانند از بیاطلاعی مدیران ورزشی ایرانی هنگام عقد قرارداد و عمل به تعهدات خود سود ببرند و بدون اینکه دست به سیاه و سفید بزنند، دستمزدشان را دریافت کنند. آندرهآ استراماچونی، سرمربی اسبق استقلال بعد از گذشت حدود یک سال و نیم از زمان جداییاش از آبیپوشان پایتخت، هدایت تیمی را کیلومترها پایینتر از ایران در کشور قطر بر عهده گرفت و از شروع فصل آینده، کار خود را آغاز خواهد کرد. این اتفاق دقیقا ۲ سال بعد از عقد قرارداد رسمی با استقلال روی داد، یعنی سرمربی ایتالیایی با توجه به شکایت از استقلال در فیفا و درخواست غرامت برای این ۲ سال، قرارداد جدیدی منعقد نکرد تا طلب خود را از استقلالیها، تمام و کمال دریافت کند. اگر استراماچونی قبل از این با تیمی قرارداد میبست، فیفا مبلغ قرارداد جدید او را از طلبش از استقلال کسر میکرد تا او در یک زمان، از ۲ جا حقوق نگیرد. نگاهی به مبلغ قرارداد جدید او با الغرافه قطر و قراردادش با استقلال به این معنی است که در این صورت، استراماچونی پولی بابت دوران حضور در استقلال نمیگرفت. او برای همکاری با استقلال، یک میلیون و ۳۰۰ هزار یورو میگیرد که این دوران را به علت فسخ قرارداد در استراحت به سر برد و حالا از الان سالانه ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار یورو از الغرافه قطر میگیرد. استراماچونی اگر دلتنگ مربیگری بود، میتوانست پیش از این پیشنهادهای خود را قبول کند اما او تصمیم گرفت تا جای ممکن از استراحت خود لذت ببرد و بعد از اتمام زمان قراردادش با استقلال، سراغ گزینههای جدید برود. طبق قوانین فیفا و نهادهای بینالمللی ورزش، وقتی مربی یا بازیکنی بابت پرداخت نشدن قراردادش شکایت و اقدام به فسخ میکند، فیفا با این فرض تمام مبلغ دستمزد را تا زمان قانونی قرارداد (مثلا ۳ سال آینده) به عنوان غرامت تعیین میکند که آنها با تیم دیگری وارد همکاری نشوند اما به محض اینکه قرارداد جدید آنها با قرارداد قدیمی از نظر زمانی تقارن داشته باشد، فیفا و نهادهای قضایی دستمزد فعلی آنها را از دستمزد قرارداد قبلی کسر میکنند.
در نتیجه اگر استراماچونی سال گذشته با الغرافه به توافق میرسید، فیفا مبلغ این یک سال را از غرامت استقلال به استراماچونی کسر میکرد و سرمربی ایتالیایی با اطلاع از این موضوع، چنین کاری را انجام نداد.
مشابه این اقدام را «مارک ویلموتس» هم انجام داد. سرمربی بلژیکی بعد از فسخ قرارداد خود با فدراسیون فوتبال، حکم محکومیت 2/6 میلیون یورویی بابت قراردادش تا سال ۲۰۲۲ گرفته است و به همین دلیل در این مدت هیچ پیشنهادی را قبول نکرده و احتمالا تا جامجهانی ۲۰۲۲ قطر هم بیکار میماند تا یک سنت هم از غرامت ایران به این مربی کم نشود. از دیگر مصادیق این ماجرا، قرارداد «ماریو بودیمیر» با پرسپولیس بود که بعد از جدایی از این تیم و رفتن به لیگ کرواسی، قرارداد بسیار ناچیزی با تیم جدیدش در کرواسی منعقد کرد تا عملا چیزی از غرامت دریافتی از پرسپولیس کسر نشود و در عوض در کشورش تقریبا رایگان بازی کرد. بیاطلاعی مدیران ایرانی و استفاده نکردن از حقوقدانهای ورزشی هنگام عقد قرارداد بازیکنان و مربیان و از همه مهمتر بدعهدی در پرداخت تعهدات، از مهمترین عواملی است که ایران را به بهترین گزینه برای خارجیها بدل کرده تا بعد از چند ماه حضور به علت دریافت نکردن حقوقشان، براحتی به فیفا شکایت کنند و در دوران استراحت و بیکاری، به غرامت هنگفتی دست یابند.
حالا انتظار میرود در دولت جدید که بزودی کارش را آغاز میکند، مدیران بالادستی و میانی باسوادی بر صندلیها بنشینند تا دستکم شاهد تکرار چنین پدیدههای تاسفآوری، دیگر نباشیم.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطنامروز» با دکتر شهریار زرشناس، پژوهشگر حوزه علوم انسانی پیرامون چالشهای ساختاری دولت سیزدهم و راه عبور از این چالشها
تغییر نرمافزار حکمرانی رمز تحول ساختاری
بنا بر نظر بسیاری از کارشناسان، تجربه تاریخی 8 ساله دولت تدبیر و امید و مدل حکمرانی و مدیریتی کابینه جریان موسوم به اعتدال به همگان حتی طرفداران گفتمانی این دولت بخوبی اثبات کرد که مدل مدیریتی متکی به غرب و بیتوجهی به ظرفیتهای داخلی چه نتایج خسارتباری را میتواند برای کشور و مردم به همراه آورد. مدلی که نخستین قربانیان و خسارتزدههای اصلی آن طبقه مستضعفان و محرومان از ثروت و قدرت هستند؛ همانها که امام مستضعفان و پابرهنگان زمانی فرمودند اینها ولینعمتان جمهوری اسلامی و اولویت اول کشور هستند. حال باید پرسید که میراث مشکلات دولت یازدهم و دوازدهم چه عواقبی را برای دولت بعدی به بار خواهد آورد؟ دولت سیزدهم با چه چالشهایی مواجه خواهد بود و راه خروج از این چالشها چیست؟ به منظور پاسخ به این سوالات اساسی، با دکتر شهریار زرشناس گفتوگو کردهایم.
وی سالها درباره مدلهای حکمرانی در حوزه اقتصاد و سیاست و فرهنگ، مطالعات و پژوهشهای فراوانی انجام داده است و دارای تالیفات متعددی در این زمینههاست. این استاد دانشگاه در این مصاحبه به نقد مسیر طی شده دولت یازدهم و دوازدهم پرداخت و مسیر پرفراز و نشیب دولت جدید را ترسیم کرده و راهحلهایی برای فائق آمدن بر مشکلات پیش روی کشور ارائه کرد. دکتر شهریار زرشناس در حوزه اقتصاد، سیاستهای نئولیبرالی دولت آقای روحانی را عامل بسیاری از مشکلات پیش آمده مانند: تورم افسارگسیخته، بیکاری، فساد، سقوط ارزش پول ملی و... میداند و معتقد است اگر چه اجرای سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیسم در ۳ دهه گذشته نیز سابقه داشته است ولی در دولت آقای روحانی این مدل به شکل خیلی سریعتر و با ناکارآمدی شدیدتری اجرا شد. وی معتقد است دولت جدید باید ابتدا کارهایی ضربتی و درمانهایی فوری برای نجات حال وخیم اقتصاد کشور انجام دهد و سپس با کمک و مشورت نخبگان و صاحبنظران انقلابی و دلسوز به نسخه و مدلی کلان برای مدیریت اقتصادی کشور برسد و طی اجرای این نسخه ساختارهای اصلی اقتصاد را دچار تغییر و تحولی بنیادین کند. این استاد دانشگاه حوزه دوم چالشهای دولت منتخب را حوزه سیاست خارجه میداند. او معتقد است درباره تاثیر مخرب تحریمها در سالهای گذشته بزرگنمایی شده است و اکثر مشکلات ما به ناکارآمدیها و سوءمدیریتهای داخلی برمیگردد. این استاد دانشگاه با مطالعه مناسبات سیاست خارجی بسیاری از کشورهای جهان به این باور رسیده است که اساسا نظام جهانی در مقابل ایستادگی بر اصول و قاطعیت و دفاع از استقلال عقب مینشیند ولی وقتی کشور با سیاستمداران وابستهگرا مدیریت شود، نظام سلطه پیشروی کرده و آرایش تهاجمی به خود میگیرد. وی حوزه سوم را حوزه فرهنگ میداند و بر این باور است که در حوزه فرهنگ عمومی، گفتار ایدئولوژیک نئولیبرالی در حال تبدیل شدن به گفتار غالب جامعه است. دکتر زرشناس مسؤولیت دستگاههای فرهنگی کشور بویژه وزارت ارشاد را مناسب جوانان انقلابی و دلسوز میداند و معتقد است ما به یک طرح و نقشه جامع و راهبردی در این زمینه نیاز داریم.
***
* جناب دکتر زرشناس! به نظر شما مهمترین چالشهایی که دولت سیزدهم در پیش دارد، چه چالشهایی است و راه برونرفت از آنها را چه میدانید؟
بسماللهالرحمنالرحیم. برای اینکه بتوانم به سوال شما پاسخ دقیقتری بدهم، به نظرم مناسب است ابتدا یک دستهبندی کلان ارائه کنم و سپس به ترتیب درباره این دستهبندی گفتوگو کنیم. دولت آینده در ۳ حوزه کلان با چالشهایی جدی مواجه است؛ حوزه اقتصاد، حوزه سیاست خارجی و حوزه فرهنگ. البته باید این نکته را هم یادآوری کنم که دولت جدید با چالشهای دیگری هم مواجه است که شاید ذیل این ۳ مورد نتوان از آن سخن گفت اما به هر حال اصلیترین چالشها، در این ۳ حوزه است. این چالشها، میراث تلخ ناکارآمدیها، رفتارها و مدلهای شکستخورده دولت یازدهم و دوازدهم است. باید واقعبینانه نگاه کنیم؛ تا مدتها سایه میراث شوم ناکارآمدی دولت آقای روحانی بر سر دولت آقای رئیسی خواهد بود و اینطور نیست که ایشان بتواند به سرعت فضا را کاملا عوض کند. آقای رئیسی سکان قوهای را به دست گرفته که ۳ دهه است با مدل سیاستورزی نئولیبرال کشور را اداره میکند. ما در این دوره ۸ ساله، شاهد انفجار ناکارآمدی بودیم. به نظر من دولت آقای روحانی همان مدل حکمرانی نئولیبرال را هم به بدترین شکل ممکن اجرایی کرد، بهگونهای که با هیچ یک از مناسبات نظام سرمایهداری هم نمیساخت. یعنی اگر قرار بود کاملا مبتنی بر نظام سرمایهداری، یک مدل رفتاری تعیین کنیم، مدل رفتاری آقای روحانی به شاخصهای نظام سرمایهداری هم نمیخورد؛ یک کاریکاتوری از مدل سرمایهداری و نئولیبرالی در کشور پیاده شد. همین مدل فکری غلط و پیادهسازی غلط این مدل فکری غلط، باعث شد کشور با تندترین سرعت ممکن به سمت افسارگسیختگی پیش رود. ارزش پایین پول ملی، حجم وحشتناک نقدینگی، حقوقهای نجومی و فساد ساری و جاری در میان برخی مدیران، مجموعهای در هم پیچیده از مشکلات اقتصادی را ایجاد کرده است که سیاستهای دولت آقای روحانی مقصر و عامل اصلی ایجاد آنهاست. پس اگر بخواهیم نگاه احساسی و هیجانی به موضوع نداشته باشیم، باید اعتراف کنیم آقای رئیسی پای خود را در یک باتلاق گذاشته و با انبوهی از بیسامانی مواجه است که اصلاح آن کار یک روز و ۲ روز نیست.
* آقای دکتر! به نظر شما در این شرایط، زمامدار قوه مجریه چه راهکاری باید اتخاذ کند؟ به هر حال مردم به حدی تحت فشار هستند که نمیشود آنها را به یک برنامه بلندمدت حواله داد.
بله، دقیقا حرف شما درست است و به همین خاطر است که معتقدم آقای رئیسی در گام اول باید چند برنامه ضربتی در دستور کار داشته باشد که بهسرعت جو روانی جامعه را از این حالت خارج کند و به صورت واقعی بتواند بخشی از این فشارها را کاهش دهد. به عنوان مثال به ۲ مورد اشاره میکنم. شما همین مساله کرونا را در نظر بگیرید، اگر چه این موضوع یک مساله اقتصادی نیست اما بشدت به روان جامعه آسیب زده است. وضعیت اقتصادی به اندازه کافی کیفیت زندگی را پایین آورده بود، متاسفانه بعد از شیوع بیماری کرونا، همان زندگیای که کیفیتش نزول کرده بود، باز هم به پایینترین سطح خود رسید. خانوادهای که تا پیش از این به علت گرانیها دیگر نمیتوانست مسافرت برود، الان دیگر پارک هم نمیتواند با یک خیال آسوده برود؛ خب! همین به سلامت روانی جامعه آسیب میزند. شما الان در بعضی کشورهای اروپایی که از سطح درآمدی بالایی هم برخوردارند میبینید که محدودیتهای کرونایی چه آسیبهایی به روان آنها زده و چقدر جامعه عطش برگشت به دوران عادی را دارد. کیفیت زندگی در جامعه ما که ضربه اول را از فشارهای اقتصادی خورده بود، ضربه دوم را از شیوع بیماری کرونا خورد. سطح اضطراب، افسردگی ناشی از قرنطینه و تنشهای ناشی از بستری شدن عزیزان یا مرگ آنها، همگی به روان جامعه ضربه زده است. اگر دولت آینده بتواند یک برنامه ضربتی واکسیناسیون را در اوج دقت و نظم اجرایی کند به طرز چشمگیری نشاط اجتماعی و رضایت اجتماعی از کیفیت زندگی افزایش خواهد یافت. دقت کنید که فقط مساله واکسیناسیون مهم نیست، الان بخشی از جامعه ما واکسینه شدهاند اما از نحوه برنامهریزی و اجرا گلایه دارند و شاکی هستند؛ با ازدحام جمعیت مواجه بودند، به محل واکسیناسیون مراجعه کرده و با در بسته روبهرو شدهاند، یعنی همین مساله مثبت با یک اجرای بد، اثری که باید در رضایتمندی اجتماعی داشته باشد را از دست میدهد. پس باید مساله واکسیناسیون با یک اجرای خوب، دقیق و منظم انجام شود طوری که تکتک افراد جامعه از مجری این برنامه، احساس کارآمدی دریافت کنند. یقینا این مورد در افزایش سطح رضایتمندی اجتماعی و کاهش فشارهای روانی بر مردم اثر چشمگیری خواهد داشت. نکته دوم که باید در دستور کار ضربتی قرار گیرد، مساله مسکن است. هماکنون نارضایتیهای ناشی از افزایش افسارگسیخته بهای مسکن بخش زیادی از مستاجران را تحت فشارهای طاقتفرسا قرار داده است. اگر دولت آینده سیاستی را در پیش بگیرد که این فشارها به طرز چشمگیری کاهش پیدا کند، این موضوع هم به سهم خود فضای جامعه را آرامتر خواهد کرد و تنشهای اقتصادی را تا حد زیادی فرو خواهد نشاند. همین ۲ اقدام و اثرات آن، یک فضای تنفسی برای دولت ایجاد میکند تا بتواند اصلاحات بلندمدت خود را پیگیری کند و تا این اصلاحات انجام نشود، مساله به صورت ریشهای حل نخواهد شد.
* آقای دکتر! این اقدامات و اصلاحات بلندمدت در حوزه اقتصاد دقیقا شامل چه مواردی میشود؟
ببینید! اول از همه باید نرمافزار سیستم اقتصادی ما عوض شود. همانطور که عرض کردم نزدیک به ۳ دهه است که نرمافزار سیستم اقتصادی کشور ما براساس نئولیبرالیسم تعریف شده است. این نرمافزار باید عوض شود، البته که کار سختی است و موانع ساختاری خود را دارد. اما باید قبول کنیم که نرمافزار اقتصاد مقاومتی با نرمافزار مدل نئولیبرالیستی اقتصاد نمیسازد. در نرمافزار اقتصاد مقاومتی، مبنای شما استقلال است اما در نرمافزار مدل نئولیبرالیستی مبنای شما وابستگی است. اولی میخواهد شما در منظومه نظام بینالملل به صورت مستقل و عزتمندانه ایفای نقش کنید، دومی میخواهد شما در منظومه نظام بینالملل مدل اقماری کار کنید، یعنی جزو اقمار قطبهای قدرت بینالملل باشید. این ۲ نرمافزار در تقابل هم هستند. تاکنون ساختارهای قوه مجریه بر اساس نرمافزار وابسته نئولیبرالیستی شکل گرفته است، این ساختارهای شکل گرفته باید شکسته شود. ببینید! مساله هم فقط نهادهای اقتصادی دولت نیست، حتی ساختار و رویکرد وزارت امور خارجه نیز باید عوض شود. وزارت امور خارجه باید با تغییر نرمافزار سیستمی، فضای جدیدی را به روی کشور باز کند. ایران باید راههای خود را در فضای شرق باز کند. با پیوستن به بلوکهای اقتصادی غیرغربی و حتی پیوستن به بازارهایی مثل شانگهای و حوزههای دیگر میتوانیم فضاهای اقتصادی جدیدی برای ایران ایجاد کنیم. باید حجم معادلات اقتصادیمان را با چین و روسیه و کشورهای دیگر که میتوانند کمک کنند و میخواهند کمک کنند، گسترش دهیم. اساسا نظام جهانی در مقابل ایستادگی بر اصول و قاطعیت و دفاع از استقلال عقب مینشیند ولی وقتی کشور با سیاستمداران وابستهگرا مدیریت شود، پررو میشوند و آرایش تهاجمی میگیرند. هر جا که ملتها از موضع استقلال و استحکام وارد عرصه جهانی شدند، نظام جهانی تا حدودی عقب رفته و حقوق ملتها را به رسمیت شناخته است؛ شما به کوبا و ویتنام و کره و امثالهم نگاه کنید. اما جاهایی که موضع سیاست خارجیشان موضع منفعالانه است و سیاستمداران منفعل بر سر کار بودند، نظام جهانی پرروتر میشود و امتیازگیری بیشتری میکند. تا زمانی که سیاستمداران اینچنینی بر سر کار باشند، نظام جهانی همین رویه را در پیش خواهد گرفت. اگر سیاستمداران دیگری با موضع استقلال و مخالفت با وابستهگرایی بر سر کار باشند، طبعا شرایط تغییر خواهد کرد. بنابراین اگر ما بر اصول خودمان ایستادگی و از از تمام حقوق مشروع ایران دفاع کنیم و از موضع قدرت با ابرقدرتها سخن بگوییم، نظام جهانی عقبنشینی میکند. این عقبنشینی اگر در کوتاهمدت اتفاق نیفتد، در میانمدت تحقق پیدا میکند. متاسفانه در سالهای اخیر عدهای از مسؤولان و دانشگاهیان ما به مردم القا کردند که اگر ما امروز مشکل اقتصادی داریم این به دلیل استقلالطلبی و آرمانخواهی ما است. تلاش کردند انقلابیگری و آرمانگرایی را که عین مکتب امام و فراتر از آن عین تشیع و اسلام حقیقی است و این فرهنگ در سنت دیرینه جامعه ایرانی وجود داشته است، به حاشیه ببرند. اینها در این سالها گفتند و نوشتند اگر میخواهیم به رفاه برسیم، نباید مقابل نظام سلطه قرار بگیریم و باید نظام جهانی را به رسمیت بشناسیم تا مشکلاتمان حل شود. این در حالی است که اتفاقا اگر میخواهیم به رفاه برسیم، باید از راه عدالت برسیم، نه از راه وابستگی و دستنشانده خارجیها شدن. تجربه کشورهای جهان در سالهای اخیر دقیقا خلاف آنچه را آنها میگویند نشان داد. کشورهای مختلف دنیا مانند پرو، مکزیک، هائیتی، اکوادور، آرژانتین و بنگلادش نشان دادند اگر وابسته قدرتهای استکباری و امپریالیستی باشید، این وابستگی لزوما برای شما رفاه اقتصادی در پی نخواهد داشت.
همان هائیتی و پرو در درجهبندی جهانی که اینها برای سطح رفاه دادهاند، در پایینترین سطح قرار دارند و به مراتب وضعشان از ایران بدتر است و در شمار بدترین کشورهای دنیا هستند. اگر قرار بود وابستگی به آمریکا و تحت سلطه بودن، این دستاوردها را داشته باشد، چرا برای اینها نیاورده است؟
جالب است که خیلی از نابسامانیهای اقتصادی که داریم و اینها را به اسم تحریم جا زدهاند، به دلیل همین مدلهای لیبرالی دولتها بوده است. درباره تاریخ اقتصادی ما تقریبا به طور مشخص میشود گفت کمی زودتر از رضاشاه و به طور خاص دوره رضاشاه، اقتصادی برای ما طراحی شد که اسم این اقتصاد را شبهمدرن میگذارم. ما امروز هنوز مبتلا به این اقتصاد هستیم که چند ویژگی دارد؛ یکی اینکه تکمحصولی است و دوم اینکه ماهیت اقماری دارد، یعنی کاملا در چارچوب نظام جهانی قرار میگیرد و سرمایه کمی تولید میشود و بخش عظیمی از آن سرمایه کم هم در کشورهای اصلی سرمایهداری میرود. معضلاتی مثل بیعدالتی، ناکارآمدی، فساد، ارتشا و رانتخواری، نتایج قطعی این مدلهاست و میشود گفت اصلا ذات این مدلها این معضلات است. ما فرصتها و امکانات و شرایط جدیدی در بسیاری از نقاط دنیا داریم؛ بلوکهای اقتصادی بسیاری هست که میتوانیم به آنها بپیوندیم، بنگاههای اقتصادی را تأسیس کنیم، میتوانیم به بسیاری از بازارها وارد شویم و میتوانیم میزان وارداتمان را به بسیاری از کشورها بالا ببریم. باید به این سیاستهای منفعلانه و بیگانهپرستانه پایان دهیم و دولت جدید باید چنین کند.
* فرمودید نرمافزار اقتصاد مقاومتی مبتنی بر استقلال تعریف شده است، برخلاف مدل نئولیبرالیستی که بر مبنای وابستگی تعریف شده است. این یعنی نرمافزار اقتصاد مقاومتی مبتنی بر تولید به عنوان ضامن استقلال است و مدل نئولیبرالیستی مبتنی بر کوشش برای رفع تحریم و هضم شدن در هژمونی جهانی برای تسهیل امر واردات که مقوم اصل وابستگی است.
بله، دقیقا!
* با این توصیف، ممنون میشوم به مسأله تولید که رهبر معظم انقلاب به آن اهتمام ویژه دارند اشارهای کنید؛ اینکه در نرمافزار اقتصاد مقاومتی، چگونه میشود از تولید مانعزدایی کرد و آن را رونق داد؟
من ابتدا یک مورد را توضیح بدهم. وقتی من بر تغییر نسخه اقتصادی تأکید میکنم، به این دلیل است که تاکنون هیچ کشوری با نسخه نئولیبرالی نتوانسته تولید خود را تقویت کند، بنابراین پیشنیاز تولید، تغییر نسخه است. اقتصاد مقاومتی یک نسخه کامل و جامع و علمی برای مشکلات اقتصادی کشور ما است. قلب نسخه اقتصاد مقاومتی مساله تولید است که دولت منتخب باید با اجرای این نسخه به صورت جدی به رونق تولید در سالهای آینده بپردازد. دولت جدید باید به هر شیوه که تشخیص میدهد، سرمایهها را به سمت تولید ببرد. در واقع پیشنیازهایی به عنوان تاکتیکهای اجرایی عملیاتی و رفتارهای واکنش سریع لازم است اجرا شود که اگر مجموع اینها شکل بگیرد، فضا برای اینکه نسخه تغییر کند، باز میشود. نسخه که تغییر کند، خود به خود افزایش تولید رخ میدهد. در نسخه اقتصاد نئولیبرالی قطعا روند حرکت اقتصاد منجر به حرکت پایدار نمیشود. این ساختار اصلا اجازه نمیدهد کشور به سمت تولید و استفاده از ظرفیتهای درونی پیش رود. لذا ساختار باید تغییر کند و برای اینکه ساختار اقتصادی تغییر کند، ابتدا باید نسخه تغییر کند و برای این امر نیازمند تغییر شرایط هستیم و این تغییر شرایط به عملیات تاکتیکی که اشاره کردم بستگی دارد. بنابراین کاری ۳مرحلهای است؛ در گام اول باید دولت بلافاصله عملیات واکنش سریع در چند حوزه را انجام دهد و به دنبال تغییر یک طرح کلان نسخه اقتصادی جدید برود و از اندیشمندان و اندیشکدهها و متفکران استفاده کند. سریعا یک طرح وزین تدوین کند و با دیتاهای اقتصادی تطبیق داده شود و منجر به تغییر برنامه و تغییر نسخهها شود که این تغییر نسخهها روندها را تغییر میدهد. ببینید! افزایش تولید زمانی امکانپذیر میشود که تغییر نسخه منجر به تغییر ساختار اقتصادی در کشور شود، لذا یک فرآیند ۴ تا ۵ ساله و حتی 10 ساله لازم است اما باید سریع شروع شود و در هر مرحلهای که جلو میرود نتایج خود را نشان دهد. آثار این تغییر فرآیندها و ساختارها در زندگی مردم پدیدار میشود و همین مساله موجب میشود مردم امیدوار شوند. به طور کلی این ساختار اقتصادی شبهمدرن کنونی ایران، مولد و درونزا نیست و غیرممکن است که بخش تولید رشد کند اما اگر نسخه را تغییر دهید و ساخت اقتصادی را هم در میانمدت تغییر دهید، این اتفاق میافتاد. به هر حال دولت جدید این انگیزه را دارد، چرا که آرمانگرا، انقلابی و مسؤول است و امیدواریم این تغییر و تحول انجام شود.
* تا اینجا به 2 حوزه کلیدی و مهم یعنی اقتصاد و سیاست خارجی پرداختیم. اگر اجازه بدهید مقداری هم به حوزه سوم یعنی مسأله فرهنگ بپردازیم؛ چالشها و بایستههای این حوزه چیست و دولت جدید باید چه راهبردی را در این حوزه دنبال کند؟
بله! ببینید! انقلاب فرهنگی در کشور ما موفق نبوده است. نگاهی به کتب درسی و محتوا و جهتگیریها در سرفصلها و آنچه در فضای آموزشی کشور میگذرد، محتواهایی که تدریس میشود و خروجیهای نظام آموزشی نشان میدهد ما در عرصه فرهنگ نتوانستیم به معنای واقعی کلمه انقلاب ایجاد کنیم. امروز فضای غالب فرهنگی به دست جریانهای سکولار و لیبرال است. نه تنها در حوزه آموزشی نتوانستهایم فرهنگ انقلاب را حاکم کنیم، بلکه در فضای رسانهها و فضای مجازی و... هم باز شاهد این هستیم که پیادهنظامهای جنگ نرم، مدیریت اصلی فضا را به دست گرفتهاند. همچنین برآیند این دو، حوزه فرهنگ عمومی است که در حوزه فرهنگ عمومی هم مشاهده میکنیم گفتار ایدئولوژیک نئولیبرالی در حال تبدیل شدن به گفتار غالب جامعه است. پس در این سطوح لازم داریم تغییرات کلانی داشته باشیم تا بتوانیم آرایش فرهنگی کشور را تغییر دهیم. این امر مستلزم کار بسیار سخت و جدی و زمانبر است. این امر نیازمند نیروی جوان، خوشفکر، ژرفاندیش و اندیشمند و انقلابی است که سکان وزارت ارشاد را برعهده بگیرد. یعنی چهرههایی که تاکنون کموبیش در وزارتخانه بودند و کارنامه خوب و درخشانی ندارند و درک روشنی از جنگ نرم ندارند، مناسب وزارت ارشاد نیستند. در وزارت ارشاد نیازمند یک وزیر بسیار جوان، پرانرژی، خوشفکر، مسؤولیتپذیر و باانگیزه هستیم. ما برای اینکه بتوانیم بر هجمه فرهنگ غربی غلبه کنیم، نیازمند این هستیم چند گام مهم و جدی برداریم. در گام اول باید مدیران فرهنگی آینده در دولت جدید بپذیرند یک جنگ فرهنگی و جنگ نرم وجود دارد و بدانند ما فراتر از حد معمول، در معرض یک تهاجم کاملا سازمانیافته و بابرنامه هستیم که میخواهد فرآیند تغییر هویتی ما را در بخش فرهنگی عملی کند. گام دوم این است که یک نقشه فرهنگی از کشور ترسیم کنیم و ببینیم وضعیت ما در عرصههای مختلف چگونه است. وضعیت معاندان و نیروهای خودی مورد ارزیابی قرار گیرد. بعد برنامهای ریخته شود که بتوانیم این صحنه را عوض کنیم. برای دگرگونی این فضا خیلی کارها میتوان انجام داد مثلا نهادسازی، نیروسازی و حمایت مالی و معنوی از جریانهای مردمی و جوانی که در خط مقدم جنگ نرم در حال مبارزه هستند و... . اینها همه نیازمند یک استراتژی فرهنگی است.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از موانع سازمان تأمین اجتماعی در برابر تولید و کسب و کار
تأمین رکود
راهکارهایی برای اصلاح رابطه بین کسب و کارها و سازمان تأمین اجتماعی
گروه اقتصادی: عوامل متعددی موجب بروز مشکل در تعامل کسبوکارها با سازمان تأمین اجتماعی میشود. این عوامل، مشکلات جدی برای کسبوکارها به همراه میآورد و هماکنون شیوه تعامل کسبوکارها با سازمان تأمیناجتماعی به یکی از مهمترین موانع تولید تبدیل شده است. مسلماً یکی از اقداماتی که باید دولت سیزدهم در راستای مانعزداییهای تولید انجام دهد اصلاح رابطه بین سازمان تأمیناجتماعی و کارآفرینان است.
به گزارش «وطنامروز»، فرآیند وصول حق بیمه به عنوان نقطه ارتباط بین سازمان تأمیناجتماعی و کسبوکارهاست. سازمان تأمیناجتماعی حق بیمه مربوط به حقوق و دستمزدها را از طریق لیست دستمزد کارکنان که شرکتها ماهانه به سازمان ارائه میکنند، از شرکتها دریافت میکند و این سازمان حق بیمه را با مکانیسم دیگری تحت عنوان بیمه قراردادهای پیمانکاری از فعالان بخش خصوصی وصول میکند.
* وضعیت نامناسب تعامل سازمان تأمیناجتماعی باکسبوکارها
با توجه به منابع درآمدی سازمان تأمیناجتماعی و هزینههای مربوط به بازنشستگی، از کارافتادگی، بازماندگان، بیکاری و بیمه سلامت باید اذعان کرد که این منابع در صورت تداوم روند فعلی به دلایل مختلف نمیتواند پوششدهنده هزینههای سازمان تأمیناجتماعی باشد. این یعنی باید در آیندهای نزدیک شاهد ورشکستگی سازمان تأمیناجتماعی یا کاهش خدمات آن باشیم. طبق گزارشهای داخلی و خارجی محیط کسبوکار، مشکلات مربوط به فرآیندهای پرداخت حق بیمه تأمیناجتماعی از چالشهای مهم محیط کسبوکار کشور محسوب میشود. بر اساس گزارش بانک جهانی، کسب رتبه 144 در شاخص پرداخت مالیات که مجموع موانع کسبوکارها در پرداخت مالیات و حق بیمه تأمیناجتماعی را میسنجد، وضعیت نامناسب تعامل سازمان تأمیناجتماعی با کسبوکارها را در کشورمان نشان میدهد. همچنین امتیاز نامناسب مؤلفه «رویههای سختگیرانه ادارههای کار و بیمه تأمیناجتماعی برای مدیریت نیروی انسانی» در گزارش پایش محیط کسبوکار اتاق بازرگانی ایران، انعکاس دیگری از نارضایتی فعالان اقتصادی از عملکرد سازمان تأمیناجتماعی در ارتباط با کسبوکارهاست.
از سوی دیگر گستره کسبوکارهایی که در تعامل با سازمان تأمیناجتماعی هستند نیز بسیار زیاد است، به نحوی که بر اساس سالنامه آماری سال 1398 سازمان تأمیناجتماعی، تعداد بیمهپردازان اجباری این سازمان بالغ بر 10 میلیون و 700 هزار نفر بوده است. همچنین افرادی که بهصورت مستقل اقدام به فعالیت میکنند و کارفرمای مشخصی ندارند (مانند رانندگان، قالیبافان، کارگران ساختمانی، اشخاص دارای حرف و مشاغل آزاد، بیمهشدگان اختیاری، مستخدمین مساجد، مداحان و...) مشمول بیمههای خاص سازمان تأمیناجتماعی میشوند که جمعیتی بالغ بر 4 میلیون نفر را در بر میگیرند.
موارد مذکور نشاندهنده اهمیت ویژه و اثرگذاری بالای شیوه تعامل سازمان تأمیناجتماعی بر «محیط کسبوکار» و «تولید» کشور است.
* هزینه سنگین واگذاری شیوه وصول حق بیمه بهبخشنامههای سازمان تأمیناجتماعی
از مهمترین عوامل پایهای که با توجه به فضای قانونی فعلی موجب بروز مشکل در تعامل کسبوکارها با سازمان تأمیناجتماعی میشود، عبارتند از:
1- عدم قانونگذاری صریح و دقیق و واگذاری شیوه وصول حق بیمه به بخشنامههای سازمان تأمیناجتماعی به عنوان دستگاه مجری و ذینفع: در حال حاضر اختیارات بسیار زیادی به سازمان تأمیناجتماعی در تعیین نحوه و فرآیند وصول حق بیمه و حتی تعیین نرخ بیمههای پرداختی داده شده است که با توجه به ذینفع بودن این سازمان، میتواند موجب غلبه نگاه درآمدزایی و آسیبهای جدی به بنگاههای تولیدی شود.
2- صدور بخشنامههای متعدد توسط سازمان تأمیناجتماعی برای کارفرمایان و کسبوکارها: در حال حاضر سازمان تأمیناجتماعی تعداد بسیار زیادی بخشنامه، دستورالعمل و آییننامه دارد که نزدیک به 2000 عدد بوده و این تعداد سد عظیمی در برابر کسبوکارها بویژه کسبوکارهای نوپایی است که باید با انبوهی از مقررات مختلف روبهرو هستند.
3- سازوکار ناعادلانه برای شناسایی حق بیمه: قانونگذار با هدف اطمینان از بیمه شدن همه کارگرانی که مشغول به کار هستند و با هدف ایجاد یک ماده جامع که بتواند همه حالات دریافت حق بیمه را تضمین کند، ماده 41 را در قانون تأمیناجتماعی پیشبینی کرده است. سازمان تأمیناجتماعی بر اساس این ماده، اقدام به تعیین درصدهایی برای قراردادهای پیمانکاری کرده است که بر اساس آن درصدها، حق بیمه را دریافت میکند. تعیین درصد و تدوین بخشنامههای مرتبط نیز به عهده سازمان تأمیناجتماعی است. مبلغ حق بیمه در این حالت که اصطلاحا «حق بیمه قرارداد» نامیده میشود و بسته به اینکه قرارداد عمرانی (اجرایی 6/6 درصد و مشاوره 6/15 درصد) یا غیرعمرانی (با مصالح 7/7 درصد و بدون مصالح 7/16درصد) باشد، درصدی از قرارداد به صورت یکجا به عنوان حق بیمه اخذ میشود. وجود امکان مذاکره در رابطه با ضریب انتخاب شده، عدم انطباق درصد در نظر گرفته شده با میزان حق بیمه واقعی، نگه داشتن بخش قابل توجهی از مبالغ قراردادهای پیمانکاری به منظور اطمینان از پرداخت حق بیمه قرارداد و... مشکلات متعددی را برای فعالان اقتصادی در این بخش ایجاد کرده است. البته باید گفت که ماده ۴۱ قانون تأمیناجتماعی در حقیقت مشمول همه قراردادها نمیشود و معمولا به قراردادها و مواردی ارتباط پیدا میکند که امکان تبیین حق بیمه برای آنها مشخص نیست ولی به دلیل فقدان ضابطه قانونی برای تعیین مواردی که نوع کار ایجاب میکند در اجرا خیلی از کارمندان سازمان به این ماده اشاره کرده و عملا باعث ایجاد مشکلاتی برای کسبوکارها میشوند.
4- قائم به شخص بودن وصول حق بیمه و نقش همزمان سازمان تأمیناجتماعی به عنوان ذینفع وصول منابع و مجری: اختیارات بیش از حد بازرس و کارمند شعبه برای تعیین ضریب حق بیمه، یکی از معضلات مهمی است که کسبوکارها با آن مواجه هستند. هنگامی که اظهار شرکت با نظر بازرس در اعلام نظر کارشناسی متفاوت باشد سازمان حق را به بازرس داده و شرکت باید تلاشهای زیادی را برای اثبات ادعای خود کند. این اتفاق در برخورد با کارمند شعبه نیز رخ میدهد و نظرات سلیقهای کارمند شعبه نیز میتواند شرکت را متحمل زیانهای فراوانی کند و این در حالی است که در صورت اثبات حقانیت ادعای شرکت، هیچگونه بار هزینهای برای شعبه و کارمند و حتی بازرس ایجاد نمیشود. مشکلات جدی مشابهی نیز در صورت مواجهه با حسابرسان سازمان ایجاد میشود که حسابرس امکان دارد به غلط شرکت را بدهکار کرده و ماهها شرکت را درگیر اثبات نادرست بودن ادعای حسابرسی کند، بدون آنکه حسابرسی به دلیل وقوع این اشتباه متحمل هزینهای شود. البته امکان اعتراض و شکایت به وضعیت حسابرسی امکانپذیر بوده و شرکتها میتوانند فرآیند اعتراض به حسابرس را برای خود محفوظ بدارند. نقش همزمان سازمان تأمیناجتماعی به عنوان مجری و ذینفع وصول منابع، موجب میشود که به دلیل ترکیب و تعداد اعضا در هیاتهای تشخیص مطالبات سازمان تأمیناجتماعی امکان اظهارنظر به نفع سازمان تأمیناجتماعی وجود داشته باشد.
علاوه بر نقش همزمان سازمان تأمیناجتماعی که موجب تعارض منافع ساختاری میشود، قائم به شخص بودن وصول حق بیمه امکان فساد را گسترش میدهد. همچنین در صورت در نظر گرفتن درصدی از حق بیمههای وصولی به عنوان پاداش کارکنان شعبه، این موضوع میتواند موجب تمایل بیشتر کارکنان جهت وصول درآمدهای غیرواقعی و لاجرم افزایش اعتراض کارفرمایان و پروندههای دادرسی شود.
5- نقش مؤثر سازمان تأمیناجتماعی در فرآیند رسیدگی به شکایات و اجرای احکام همزمان با جایگاه سازمان به عنوان مجری: در صورتی که کارفرما به میزان حق بیمه و خسارات تأخیر تعیین شده از طرف سازمان معترض باشد، میتواند اعتراض خود را به سازمان تسلیم کند و سازمان مکلف است پس از دریافت، آن را در هیات بدوی تشخیص مطالبات مطرح کند. در هیات بدوی از 4 نفر حاضر در جلسه، 2 نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم به سازمان تأمیناجتماعی مرتبط هستند. در هیات تجدیدنظر نیز با توجه به ترکیب اعضا، از 5 نفر، 3 نفر به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مرتبط با سازمان تأمیناجتماعی هستند. با توجه به موارد ذکرشده در هیات بدوی و تجدیدنظر، غلبه با سازمان تأمیناجتماعی خواهد بود. به عبارت بهتر سازمان به عنوان مجری اخذ بیمه که طرف شکایت است، در ترکیب اعضای این دو هیات که نقش داوری را بر عهده دارند، نقش مؤثری دارد.
6- طراحی نامناسب فرآیند مربوط به دادرسی و اجرای احکام توسط سازمان تأمیناجتماعی و نبود ناظر بر عملکرد سازمان در این حوزه: بر اساس ماده 45 قانون تأمیناجتماعی، نحوه تسلیم اعتراض و درخواست تجدیدنظر، تشکیل جلسات هیاتها و ترتیب رسیدگى و صدور رأى و ابلاغ، به موجب آییننامهاى خواهد بود که به پیشنهاد هیاتمدیره سازمان به تصویب شوراى عالى (هیات امنا) سازمان تأمیناجتماعی خواهد رسید که این امر با روح اصل 85 قانون اساسی مغایرت دارد. همچنین مطالبات سازمان بابت حق بیمه و خسارات تأخیر و جریمههای نقدی طبق مقررات مربوط به اجرای مفاد اسناد رسمی مطالبات به وسیله مأموران اجرای سازمان قابل وصول است و آییننامه اجرایی این موضوع نیز توسط سازمان تأمیناجتماعی تهیه و به تصویب وزارت رفاه اجتماعی و وزارت دادگستری میرسد. با توجه به این موضوع سازمان تأمیناجتماعی نقش مؤثری در تدوین تشریفات دادرسی و شیوه اجرای احکام توسط سازمان تأمیناجتماعی بر عهده دارد. مشکلات عمده فرآیند دادرسی را که موجب نارضایتی فعالان اقتصادی شده است میتوان عدم شفافیت فرآیند دادرسی و در نظر نگرفتن ناظر بیرونی برای ارزیابی کلی عملکرد فرآیند دادرسی در قانون تأمیناجتماعی برشمرد. بر اساس ماده 28 قانون بهبود مستمر محیط کسبوکار مصوب سال 1390، باید دولت با همکاری اتاقها ظرف 6 ماه پس از لازمالاجرا شدن این قانون، اقدامات قانونی لازم را برای تعیین «نحوه رسیدگی به اعتراض مؤدیان مالیاتی» و «نحوه رسیدگی به اعتراض پرداختکنندگان حق بیمه تأمیناجتماعی» بهعمل میآورد که تاکنون این اقدام انجام نشده است.
7- عدم قطعیت ناشی از رسیدگی به دفاتر سالهای گذشته: ماده 47 قانون تأمیناجتماعی به مساله حسابرسی از دفاتر و اسناد کارفرما اختصاص دارد. این حسابرسیها و زمانبندی آن فاقد هرگونه قاعده بوده و عملا در هر زمان که سازمان بخواهد، انجام میشود. شاید بتوان گفت عمده بازرسیهای انجام شده جهت بررسی مدارک مربوط به سالها قبل بوده و حتی مواردی وجود دارد که نمایندگان سازمان خواستار بازرسی دوره زمانی بیش از 10 سال گذشته شدهاند. در موارد متعدد نتیجه این حسابرسیها تعیین مبلغ قابل توجهی بدهی برای کارفرماست که پرداخت آن برای واحد اقتصادی که با لحاظ جریمه و به نرخ روز محاسبه میشود، مشکلات فراوانی ایجاد میکند.
8- زمانبر بودن و بهرهوری پایین فرآیند احقاق حق کارگران بیمه نشده و اثر مخرب آن بر فضای کسبوکار: یکی از مشکلات موجود در نظامات بیمه کشور، نگرانی از احقاق حق کارگران بیمه نشده است. به عبارت بهتر در فرآیندهای فعلی ممکن است برخی کارگران توسط کارفرما بیمه نشده و حقوق آنها ضایع شود. در حال حاضر طبق ماده 148 قانون کار، کارفرمایان مکلفند کارگران خود را بیمه کنند. همچنین بر اساس ماده 183 قانون مذکور، کارفرمایانی که از این کار خودداری کنند، جریمه میشوند اما سازوکار دقیقی برای شناسایی کارفرمایانی که از بیمه کردن کارگران خودداری کردهاند وجود نداشته و این امر به فرآیند شکایت کارگر از کارفرما موکول شده است. این جمله بدان معناست که در بسیاری از کشورها بین شروع مشکلات کارفرما و کارگر تا فرآیند شکایت مرحلههایی تعریف شده است که بتواند در کمترین زمان ممکن مشکل را حل کند. همچنین به دلیل فاقد محدودیت زمانی بودن اقامه دعوی، این موضوع هزینههای سنگینی را بر مبنای مطالبه بهروز شده سنوات معوقه برای فعالان اقتصادی و همچنین برای کارگران به دلیل این امر که دچار مشکلات معیشتی خواهند شد به همراه دارد، چرا که ایجاد پروسههایی که بتواند تا به نتیجه رسیدن مسائل بین کارگر و کارفرما باعث رفع موقتی مشکلات کارگر شود، از اهمیت بالایی برخوردار است.
* تعامل با سازمان تأمین اجتماعی، یکی از مهمترین موانع تولید
8 محور اشاره شده در بالا مشکلاتی جدی در مسیر کسبوکارهاست، به شکلی که تعامل با سازمان تأمیناجتماعی را به یکی از مهمترین موانع تولید تبدیل کرده است. بنابراین با توجه به سیاست کلی کشور مبنی بر پشتیبانی از تولید و رفع موانع آن، لازم است مشکلات مطرح شده با اصلاح قانون و همچنین فرآیندهای اجرایی سازمان تأمیناجتماعی، مرتفع شود.
ارسال به دوستان
تلاش دیوان محاسبات جهت جلوگیری از واگذاری غیرقانونی ۸۹۰ هکتار از اراضی ملی
صیانت از اراضی ملی
بررسی فرآیند واگذاری اراضی دولتی و ملی ادارات کل راهوشهرسازی و منابع طبیعی و آبخیزداری استان بوشهر نشان میدهد با اقدام بموقع دیوان محاسبات استان بوشهر، از واگذاری غیرقانونی حدود ۸۹۰ هکتار از اراضی ملی جهت ایجاد سایتهای پرورش میگو و همچنین واگذاری حدود ۵۵ هکتار اراضی ملی بدون رعایت مقررات قانونی به یک تبعه قطری جلوگیری شد. همچنین به دنبال این پیگیریها و اقدام اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری و مساعدت و همکاری دستگاه قضایی استان بوشهر، حدود ۶۳۰ هکتار از اراضی ملی واقع در استان بوشهرکه اوایل دهه ۱۳۹۰ توسط شخصی حقیقی تصرف شده بود، رفع تصرف شد و اراضی موصوف به بیتالمال بازگشت، ضمن اینکه با اقدامات دیوان محاسبات استان از واگذاری غیرقانونی ۱۹ هکتار از اراضی ملی به شرکت تعاونی بنیان توسعه رادین جلوگیری و در نتیجه روند واگذاری به شکل قانونی اصلاح شد.
همچنین گزارش دیوان محاسبات استان بوشهر حاکی از آن است که پرونده واگذاری ۲۲ هکتار از اراضی دولتی به منطقه ویژه اقتصادی بوشهر به دلیل عدم وصول ارزش واقعی زمین به مبلغ حدود ۴ میلیارد تومان در حال مستندسازی و ارجاع به دادسرای دیوان محاسبات کشور است. همچنین قرارداد واگذاری ۷۲ هکتار دیگر به دلیل عدم بهرهبرداری از زمینهای واگذار شده در مدت زمان مشخص فسخ شده است.
این گزارش از ارسال پروندهای دیگر به دادسرای دیوان محاسبات درباره تصرف غیرقانونی و فروش حدود ۶ هزار مترمربع زمین دولتی توسط شهرداری دیلم و ساخت مجتمع تجاری مغایر با مقررات قانونی نیز خبر میدهد.
شایان ذکر است گزارش دیوان محاسبات بوشهر حاکی از بررسی موضوعات مختلف از جمله روند واگذاری ۳۵ واحد مسکونی یا زمین مسکونی توسط اداره کل راهوشهرسازی به اشکال مختلف به افراد غیر ذیحق، ساختوسازهای غیرمجاز (نظیر احداث اسکلههای صیادی، مسافری، نظامی، نفتی و...)، واگذاری ۲۰ هکتار اراضی دولتی به تعاونیهای مسکن ۳ اداره کل استانی، واگذاری ۳۳ هکتار از اراضی دولتی به نیروی دریایی ارتش و همچنین عدم تعیین تکلیف نهایی حدود ۷۵۰۰ هکتار از زمینهای موات منطقه ویژه انرژی پارس است که تخلفات آنها در دست بررسی و پیگیری است.
ارسال به دوستان
لبنانیها در شبکههای اجتماعی با هشتگهای «نصرنا بید نصرالله» و «ایران خلاص لبنان» از پیشنهاد تأمین سوخت این کشور توسط ایران استقبال کردند
نصرالله منجی لبنان
با وجود برخی مخالفتهای دولتی در لبنان با واردات بنزین از ایران، حزبالله اعلام کرده حاضر است با ایران وارد مذاکره شود و بحران سوخت لبنان را از این طریق رفع کند
گروه سیاسی: با وجود بحرانهای اقتصادی و معیشتی نظیر بحران ارزی و کمبود سوخت و اما و اگرهای موجود پیرامون تشکیل دولت جدید لبنان که پیچیدگیها و ابهامهایی را درباره آینده این کشور ایجاد کرده است، بسیاری از مردم و کارشناسان راه خروج از بحرانها را ورود ایران از طریق فروش سوخت به این کشور میدانند و این موضوع با استقبال لبنانیها در شبکههای اجتماعی همراه شد.
به گزارش «وطنامروز»، همزمان با شدت گرفتن بحران کمبود سوخت و کاهش بیسابقه ارزش لیر در لبنان، اعتراضات خیابانی در این کشور نیز وارد مرحله جدیدی شده است. تظاهرات در برخی نقاط لبنان از جمله منطقه الضم و الفرز طرابلس در اعتراض به وخامت اوضاع اقتصادی به کشته شدن یک نفر از معترضان و زخمی شدن عدهای دیگر انجامید. «ولید جنبلاط» رئیس حزب سوسیالیست ترقیخواه و از سیاستمداران کهنهکار لبنان در واکنش به این اتفاقات گفت: فقر، گرانی، گرسنگی و قیمت بنزین و مازوت، زمینهساز اعتراضات طرابلس است. این مقدمه اعتراضات گسترده در کل لبنان است اگر تدبیری اندیشده نشود.
* بحران تشکیل کابینه
همزمان با بحرانهای بیشمار اقتصادی و معیشتی که گریبان لبنانیها را گرفته است، اوضاع سیاسی در این کشور نیز شرایط مناسبی ندارد. منابع سیاسی لبنان درباره پرونده تشکیل دولت در این کشور اعلام کردند گزینه انصراف «سعد حریری» نخستوزیر مکلف همچنان روی میز است و او منتظر زمان مناسب مانده و در صورتی که تلاشهای جاری میان حزبالله و «جبران باسیل» رئیس جریان آزاد ملی جهت تسهیل روند تشکیل دولت به نتیجه نرسد این اتفاق خواهد افتاد.
این موضوع نشان میدهد وضعیت نابسامان فعلی لبنان برای برخی جناحهای داخلی این کشور بسامان است. جریان 14مارس به رهبری سعد حریری در بزنگاههای مختلف نشان داده است از ادامه بیثباتیها استقبال میکند و حریری با انصراف از پذیرش سمت نخستوزیری این گزاره را تقویت کرده است.
علت این موضع را میتوان اینگونه توضیح داد که عموما گروهی که قدرت بیشتری در یک کشور در دست دارد به دنبال ثبات در آن کشور است. حزبالله در شرایط فعلی لبنان در این موضع ایستاده است.
در طرف مقابل ائتلاف 14 مارس که در وضعیت ضعف قرار دارد، بیثباتی را برای خود مفیدتر میداند و سعی در تداوم آن دارد. بیثباتی سیاسی، وضعیتی را به وجود آورده است که به ضرر تمام گروههای سیاسی و هیات حاکمه لبنان است، جریانی که میخواهد حزبالله را مقصر وضع موجود نشان دهد، پیوست رسانهای قدرتمندی در جهان عرب دارد. به موازات وضعیت فعلی این رسانهها تلاش دارند حزبالله را تنها مقصر کنونی معرفی کنند که با نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران باعث تحریمها و به دنبال آن شرایط بد اقتصادی لبنان شده است.
به همین دلیل سیدحسن نصرالله در سخنان اخیر خود، بیشترین تاکید را بر ایجاد ثبات سیاسی لبنان قرار داده بود و درخواست میکرد گروههای سیاسی به یک نقطه نظر واحد برسند تا دولت تشکیل شود. معضل اساسی لبنان در مقطع کنونی بیثباتی سیاسی است نه تحریمهای اقتصادی. تلاشهای نصرالله را میتوان در این قالب تشریح کرد که در لبنان آلترناتیوی غیر از نظام فعلی و توافق طائف وجود ندارد. در صورت نبود این نظام، هر لحظه امکان وقوع جنگ داخلی وجود دارد.
با وجود مخالفتهای دولت با واردات بنزین از مبدا ایران، حزبالله بارها اعلام کرده است که حاضر است با ایران وارد مذاکره شود و بحران سوخت لبنان را از طریق ایران رفع کند. دولت هماکنون بنزین را از مبادی دیگر وارد میکند ولی آن را به قیمت بسیار بالایی میفروشد. همین مساله نیز خواست عمومی برای واردات بنزین از ایران را تشدید کرده است.
* ماهیگیری غربیها از آب گلآلود بحران لبنان
انفجار بندر بیروت نقطه عطفی در دخالتهای خارجی در امور داخلی لبنان محسوب میشود. مکرون بعد از این اتفاق ۲ بار به لبنان سفر و در این سفرها مواضع پرحاشیهای را مطرح کرد. او گفت حاضر است به لبنان کمک مالی کند اما به چند شرط که صراحتا دخالت در امور لبنان محسوب میشد. یکی از شروط این بود که لبنانیها اصلاح ساختاری صورت دهند. با اینکه هدف از طرح این شرط به طور صریح بیان نشد اما بسیاری این را مساوی با خلع سلاح مقاومت اسلامی و دور کردن هر چه بیشتر حزبالله از ساختارهای سیاسی لبنان عنوان کردند. طرح مساله دولت تکنوکرات در محافل سیاسی و رسانهای این کشور نیز در همین قالب قابل توضیح است. آنها قصد دارند با طرح مسائلی همچون اصلاحات ساختاری و دولت تکنوکرات، مقاومت را از صحنه سیاسی لبنان حذف کنند اما سیدحسن نصرالله با یک تاکتیک مقابلهای و با طرح مساله واردات سوخت از ایران سعی کرد به این توطئه پاسخ دهد و مردم را آگاه کند.
بنابراین شرایط فعلی لبنان نشان از توطئهای عظیم و حسابشده از سمت غربیها و غربگرایان داخلی این کشور دارد که از یک طرف مردم با بحرانهای متعدد اقتصادی، معیشتی و سیاسی به ستوه آیند و از طرف دیگر مقصر این شرایط حزبالله و ایران معرفی شوند تا جریان مقاومت را از صحنه سیاسی لبنان خارج کنند.
* ایران منجی لبنان؟
باز شدن گره فعلی لبنان چند مرحله میتواند طی کند. نخستین مرحله حل نسبی بحرانهای اقتصادی لبنان به دست جریان مقاومت است. بدین ترتیب مردم لبنان که حزبالله را برخلاف جریانات غربگرا نظیر 14 مارس مصمم به حل مشکلات میبینند، حمایتهای همهجانبه خود را از این گروه انجام میدهند. این حمایتها منجر به افزایش بیش از پیش مقبولیت سیاسی حزبالله در جامعه بحرانزده لبنان خواهد شد. حزبالله میتواند با این مقبولیت سیاسی و با کمک متحدان سیاسی خود در جریان 8 مارس که به دنبال استقرار ثبات در فضای لبنان بیثبات هستند، تشکیل دولت را تسریع کرده و این کشور را از شرایط فعلی خارج کند.
صادرات سوخت از ایران به لبنان و رفع مشکل تامین سوخت به عنوان نخستین پل عبور از بحران، میتواند به مرور با دلایلی که ذکر شد به استقرار ثبات سیاسی در لبنان کمک کند. این امر موضع غربگرایانی مثل حریری و جریان 14مارس را تضعیف و دیدگاه مردم را نسبت به آنان منفی میکند و علاوه بر سود اقتصادی برای کشورمان، برای مقاومت یک پیروزی بزرگ محسوب خواهد شد که به نفع موجودیت نظام سیاسی لبنان نیز هست.
حمایت مردم لبنان از طرح نصرالله مبنی بر واردات سوخت از ایران به منظور جبران بحران کمبود سوخت، در شبکههای اجتماعی این کشور بازنماییهای مختلفی داشته است. ترند شدن ۲ هشتگ «نصرنا بید نصرالله» (پیروزی ما در دست نصرالله است) و «ایران خلاص لبنان» (ایران، رهاییبخش لبنان است) در شبکههای اجتماعی لبنانیها نشان از توجه مردم به پیشنهاد سیدحسن و استقبال از این پیشنهاد دارد. توئیتهای منتشرشده با این ۲ هشتگ با چند مضمون همراه بوده است. اهم این مضامین حمایت از سیدحسن نصرالله، نقد دولتمردان فعلی لبنان و کشورهای غربی و تعریف از جمهوری اسلامی ایران و درخواست برای رفع بحران سوخت بوده است. همچنین کارتون زیبای هنرمند لبنانی نیز در فضای مجازی این کشور بازدید بالایی داشته است. در این کارتون سیدحسن نصرالله مایه آرامش میهن به تصویر کشیده شده است به طوری که لبنان به سید تکیه کرده است.»
در ادامه برخی از توئیتهای منتشرشده با ۲ هشتگ فوق آورده شده است:
کاربر «کاملیا کشاکش» نوشت: «اگر کارتل فعلی سوخت در لبنان با ضربه ناک اوت از جانب مردم در مرحله اول و در صحنه بازارهای انحصاری و غارت سازمانیافته شکست بخورد، در آن صورت همه بازارها به طور خودکار مانند دومینو فرو میریزند و قسمت عمدهای از سیستم فسادآمیز با آن سقوط خواهند کرد».
«قاسم حدرج» خبرنگار حوزه روابط بینالملل و دیپلماسی اهل لبنان نیز با درج این هشتگ نوشت: «ایران نخستوزیر لبنان را گروگان نگرفت. ایران لبنان را به خاطر انار محاصره نکرد. به همین دلیل ایران جمهوری خیر و خوبی است».
کاربر «بوعلی» نوشت: کفار قریش بنیهاشم را به مدت ۳ سال محاصره کردند تا رسول خدا را تحت فشار قرار دهند تا وی را از دعوت به اسلام دلسرد کنند. بنابراین متعهد شدند که در هیچ نوع معاملهای با مسلمانان برخورد نکنند. امروز نیز دشمنان اسلام، ایران، سوریه و لبنان را به خاطر به رسمیت نشناختن موجودیت صهیونیستی محاصره اقتصادی میکنند».
کاربر «ایمان کورانی» نیز نوشت: «اوضاع غیرقابل تحمل است. ما یک راهحل سریع و فوری از جانب جمهوری اسلامی ایران داریم. راهحلی که بدون هیچ شرطی عزت ما را حفظ کند».
«علی فارس» تحلیلگر سیاسی لبنانی نیز گفته است: «آنها (غربگرایان) انواع تجاوزها را در وطن انجام میدهند اما ایران را به گناه متهم میکنند، و تا زمانی که امثال این اتهامات برقرار است، هیچ امیدی برای یافتن راهحل وجود ندارد. بنابراین ما امیدواریم که ایران حتی بدون رضایت دولت بیاید و به ما کمک کند و از آنجا که ما بخشی از محور مقاومت هستیم، نیاز به درهم شکسته شدن اقتدار ستمگران و مسؤولان آمریکایی لبنان داریم».
کاربر «غالب جواد» نوشت: «کسانی که به کمک ایران به لبنان اعتراض دارند، تا به حال چه گزینههایی جز تحقیر بیشتر برای کسب رضایت دولتهای غربی ارائه دادند؟ امروز، تنها راهحل برای نجات لبنان و آنچه مردم از آن رنج میبرند، واردات سوخت از ایران به وسیله لیره لبنان است».
«فاطمه مطر» هم در این باره نوشت: «ایران همیشه پشتوانه ما در تمام شرایط دشوار بوده است. ما نمیتوانیم باقی برنامههای شما (دولتمردان لبنان) و بیمسؤولیتی در قبال آنچه با آن روبهرو هستیم را تحمل کنیم. ما میخواهیم یک راهحل و نجات برای اوضاع داشته باشیم».
کاربر «عباس فتونی» نوشت: «همه مردم لبنان باید سوخت و نفت ایران را تقاضا کنند. مهم این است که برای بحران فعلی راهحلی وجود دارد. ایران از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون همواره طرف مردم مستضعف در تمام جهان بوده است. هر کس این راهحل را نپذیرد شریک فساد، بیعدالتی و انحصارگریهایی خواهد بود که میبینیم و در آن زندگی میکنیم».
کاربر دیگر لبنانی به نام «فاطمه نور» نیز نوشت: «تا زمانی که ما یک دوست وفادار و حامی مانند جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم، پس حق داریم پیشنهادی که به ما داده شده است را بپذیریم؛ زیرا ایران تنها جایی است که میتواند ما را از این بحران خارج کند و محاصره را بشکند. گرسنگی و تحقیر بر ما تحمیل شده است».
ارسال به دوستان
واشنگتنپست: آمریکا در پیام ارسالی به ایران اعلام کرد حملات اخیر در عراق با هدف افزایش تنش نبوده است
فرار بایدن!
گروه سیاسی: پس از حمله هوایی هفته گذشته آمریکا به مواضع مقاومت در عراق، برخی منابع غربی مدعی شدند ایالات متحده درباره حملات اخیر در سوریه و عراق به تهران پیامی مبنی بر عدم تشدید تنش داده است.
به گزارش «وطنامروز»، در همین رابطه روزنامه واشنگتنپست نوشت: آمریکا از طریق برخی کانالهای دیپلماتیک به ایران اطلاع داده است حملات اخیر در سوریه و عراق با هدف افزایش تنش نبوده، بلکه برای ایجاد بازدارندگی بوده است.
این روزنامه همچنین به نقل از آمریکاییها ادعا کرد: آمریکا به ایران اعلام کرده است به هرگونه حملات شبهنظامیان نزدیک به ایران در عراق پاسخ خواهد داد، حتی اگر این حملات منجر به کشته شدن نیروهای آمریکایی نشود. یک مسؤول در دولت آمریکا به این روزنامه گفته است: ما این مسؤولیت را برعهده داریم که ثابت کنیم حمله به نیروهای آمریکایی پیامدهایی به همراه دارد و این امر صحیح است، حالا این حملات خواه منجر به کشته و زخمی شدن کسی بشود یا نشود.
«لیندا توماس گرینفیلد» نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل اخیرا در نامهای به شورای امنیت مدعی شد حملات هوایی اخیر این کشور در مرز عراق و سوریه، با هدف جلوگیری از حملات «شبهنظامیان تحت حمایت ایران» علیه پرسنل و تاسیسات آمریکا انجام شد. گرینفیلد طبق ادعاهای خود در این نامه افزوده است: «این پاسخ نظامی بعد از آن اتخاذ شد که عملیاتهای غیرنظامی برای مقابله با تهدید کافی نبود و همچنین با هدف تنشزدایی و ممانعت از حملات بیشتر انجام شد». گفتنی است طبق ماده ۵۱ منشور ملل متحد، شورای امنیت باید فورا از هر اقدامی که کشورها در دفاع از خود در برابر حملات مسلحانه انجام میدهند، مطلع شود اما در پاسخ به ادعاهای نماینده آمریکا در سازمان ملل، سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل تأکید کرد جمهوری اسلامی ایران تفسیر دلخواه آمریکا از ماده ۵۱ منشور ملل متحد برای توجیه حمله نظامی غیرقانونی خود در ششم تیر ۱۴۰۰ به سوریه و عراق را قاطعانه رد کرده و این اقدامات غیرقانونی را که نقض حاکمیت ۲ کشور منطقه است، شدیدا محکوم میکند. مجید تختروانچی در پاسخ به نامه گرینفیلد، اتهامات وارده به ایران را رد و با نقض منشور قلمداد کردن حمله اخیر آمریکا به سوریه و عراق، این حملات را شدیدا محکوم کرد. تختروانچی همچنین اضافه کرد: این استدلال آمریکا که چنین حملاتی برای «بازداشتن» جمهوری اسلامی ایران و به اصطلاح «گروههای شبهنظامی مورد حمایت ایران» از انجام حملات بیشتر به کارکنان یا تأسیسات آمریکا در عراق انجام شده است، مبنای واقعی یا قانونی ندارد، چون صرفا بر یک تفسیر دلخواه از ماده ۵۱ منشور ملل متحد بنا شده است و به همین خاطر، این حملات آمریکا نقض آشکار حقوق بینالملل، بویژه ماده ۲ منشور است.
پیام واشنگتن به تهران و اطلاع دادن این نکته که حمله نظامیان آمریکایی به مقاومت به منظور عدم تشدید تنش بوده، با هدف منصرف کردن ایران و جبهه مقاومت از پاسخ متقابل انجام میشود، این در حالی است که پس از عملیات پنتاگون علیه مقاومت در عراق، جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده در ملاقات با «رووین ریولین» رئیس رژیم صهیونیستی در کاخ سفید گفت: «من دستور حملات هوایی برای هدف قرار دادن پایگاههای مورد استفاده شبهنظامیان تحت حمایت ایران را که مسؤول حملات اخیر به پرسنل آمریکایی در عراق بودند صادر کردم». بایدن همچنین گفت مصمم است با آنچه فعالیتهای بیثباتکننده ایران در خاورمیانه خواند، مقابله کند.
جو بایدن حالا پس از این تهدیدها و خط و نشانهای علنی برای ایران، در خفا در حال ارسال پیامهای دیپلماتیک به تهران برای عدم پاسخ جبهه مقاومت است، البته به نظر میرسد تهران تاکنون پاسخی به پیام آمریکا نداده است و این برای کاخ سفید و پنتاگون نشانه خوبی نیست!
دولت بایدن که در حال خارج کردن نیروهای نظامی خود از افغانستان است، قصد داشت با حرکت محدود نظامی علیه نیروهای حشد، به متحدان منطقهایاش، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی دلگرمی بدهد.
شواهد نشان میدهد در منطقه ترتیبات و نظم امنیتی جدیدی در حال شکل گرفتن است و تغییر آرایشهایی شکل خواهد گرفت و خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان در این بین، نگرانی صهیونیستها از تغییر موازنه به نفع ایران و متحدان منطقهای تهران را در پی داشته است. در این رابطه رئیس رژیم صهیونیستی در سفر اخیرش به آمریکا در دیدار با جو بایدن درباره خروج این کشور از منطقه هشدار داد. روزنامه «هاآرتص» در این باره گزارش داد ریولین در جریان دیدار با بایدن اطلاعاتی درباره تماسهای ایران با برخی کشورهای عربی را مورد بحث و بررسی قرار داده است. یک منبع سیاسی به هاآرتص خبر داد وی به بایدن هشدار داده اگر آمریکا از منطقه خارج شود، این گام باعث خواهد شد برخی کشورهای عربی به ایران نزدیک شوند. در بخش دیگری از این گزارش همچنین اشاره شده است رئیس رژیم صهیونیستی از رئیسجمهور آمریکا خواسته است به ارتش این رژیم تسلیحات نظامی بدهد.
* ترامپ: بایدن در حال تعظیم به ایران است
رئیسجمهور سابق آمریکا ادعای خود درباره حصول توافق با ایران «ظرف یک هفته» را تکرار کرد. دونالد ترامپ در ادامه تحرکات خود برای حفظ و تقویت جایگاه خود در حزب جمهوریخواه این کشور، به شهر «ساراسوتا» در ایالت فلوریدا رفت و با سخنرانی در جمع حامیان خود بارها به مواضع دموکراتها، رئیسجمهور جو بایدن و دولت او درباره مسائل مختلف داخلی و خارجی تاخت. ترامپ از حامیان خود خواست در انتخابات میاندورهای کنگره در سال ۲۰۲۲ به حزب جمهوریخواه رای دهند تا مجالس نمایندگان و سنا از کنترل دموکراتها خارج شود. وی در این تجمع با عنوان «آمریکا را نجات دهید»، بار دیگر ادعای خود درباره پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰ و شکست دادن بایدن را تکرار کرد. رئیسجمهور سابق آمریکا با تاختن به مواضع داخلی و خارجی دولت بایدن طی ۵ ماه ریاستجمهوری او در آمریکا گفت: «دولت بایدن فقط در 5 ماه علیه همه چیزهایی که برای ما با ارزش است، دست به یک حمله تمامعیار زده است». ترامپ با تاکید بر اینکه او در دوره ریاستجمهوری خود ضمن حفاظت از منافع آمریکا روابط خوبی با رهبران روسیه و چین داشت، مدعی شد دولت بایدن در حال تعظیم به مسکو، پکن و تهران است. وی در این سخنرانی ادعا کرد در صورت تقلب نشدن در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ آمریکا، دولت او «ظرف یک هفته» با ایران توافق میکرد. رئیسجمهور سابق آمریکا همچنین مدعی شد: «رهبران ما دارند در برابر روسیه، ایران و چین کمونیست سر تعظیم فرود میآورند».
ارسال به دوستان
وزارت ورزش و جوانان از افزایش 4 درصدی آمار ازدواج در سال گذشته خبر داد
رونق ازدواج در دوران کرونا
شیوع کرونا و کاهش تجملات و رسوم دست و پاگیر از عوامل مؤثر در افزایش میزان ازدواج است
ازدواج به عنوان یکی از نیازهای اساسی جوانان به دلیل شرایط اقتصادی، چشم و همچشمیها و نبود امکانات اولیه برای جوانان به یک چالش اساسی مبدل شده است. اما سال گذشته ارقام مربوط به ازدواج نسبت به سالهای قبل از آن بیش از 4 درصد رشد را نشان میدهد. شاید کرونا با تمام زخمهای عمیقی که بر جامعه انسانی زد تنها یک اثر مثبت داشت و آن اینکه بخش عمدهای از چشم و همچشمیهای رایج در جامعه برای برگزاری مراسم سنگین و پرهزینه عروسی از بین رفت و باعث شد جوانان با خیالی آسودهتر به سمت ازدواج سوق پیدا کنند. در همین زمینه مدیرکل دفتر توسعه اجتماعی معاونت جوانان وزارت ورزش و جوانان با بیان اینکه بخشی از تغییرات در آمار ازدواج و طلاق در سالهای اخیر مربوط به کاهش تعداد موالید طی دهههای گذشته است، گفت: آمار ازدواج در سال ۹۹ حدود 4/4 درصد نسبت به سال قبل از آن رشد داشته که روندی افزایشی و مثبت تلقی میشود. اعظم کریمی اظهار کرد: به طور کلی از سال ۹۲ تا سال ۹۸ همواره آمار ازدواج با نرخ کاهشی بین 4 تا 9 درصد نسبت به سال قبل از خود و روند طلاق نیز با فراز و نشیبهایی مواجه بوده است. وی ادامه داد: تعداد ازدواج در سال ۹۸ حدود 4 درصد و طلاق نیز یک درصد کاهش داشته است. در سال ۹۷ نیز ازدواج نسبت به سال قبل از آن ۹ درصد و طلاق 2 درصد کاهش داشت. به طور کلی بخشی از تغییرات در آمار ازدواج و طلاق در سالهای اخیر مربوط به کاهش تعداد موالید در دهههای گذشته است. مدیرکل دفتر توسعه اجتماعی معاونت جوانان وزارت ورزش و جوانان، انجام «اقدامات اثرگذار فرهنگی» را از جمله دلایل افزایش 4/4 درصدی امر ازدواج در سال ۹۹ دانست و افزود: البته شیوع کرونا و کاهش تجملات و رسوم دست و پاگیر از عوامل مؤثر در افزایش میزان ازدواج بوده است. وی معتقد است که فرهنگسازی هر چه بیشتر در این رابطه از طریق صداوسیما و دیگر نهادهای فرهنگی و نمایش و ارائه الگوهای موفق ازدواج ساده و بهنگام بیش از پیش میتواند در فرهنگسازی ازدواج آسان در این دوره موثر باشد. کریمی با بیان اینکه بیشک موضوعات اقتصادی همچنان یکی از اصلیترین موانع ازدواج جوانان به شمار میرود، ادامه داد: در این باره دولت باید با بررسی دقیق موضوع و اندیشیدن تمهیدات و ارائه تسهیلات در قالب سیاستهای تشویقی به ازدواج بهنگام جوانان در کشور کمک کند. موضوع ضرورت فرهنگسازی و مقابله با تشریفات و رسومات نوظهور از دیگر مسائلی است که به مانعی برای ازدواج جوانان بدل شده است. ارسال به دوستان
با گذشت ۱۰ روز از فرو ریختن برج ۱۳ طبقه شهرک سرفساید در فلوریدا، سرنوشت ۱۲۱ نفر از ساکنان آن همچنان نامشخص است
ارواح فلوریدا
برج نیمه فروریخته فلوریدا و ساکنان سابق نیمهمردهاش، تصویری گویا از معلق ماندن امور در آمریکایی است که شکاف ناشی از ریاست دموکراتها و تنازع جمهوریخواهان در آن هر روز فراختر میشود.
هفته گذشته جو بایدن، رئیسجمهور سالخورده 78 ساله و سلف و رقیبش دونالد ترامپ در فاصله ۳ روز خود را به حوالی مخروبههای نحس برجا مانده از برج 13 طبقه چمپلین جنوبی رساندند که پنجشنبه ۲ هفته پیش - 10 روز پیش- نیمی از آن فروریخت و از آن روز تاکنون بیش از 140 ساکن پیشینش یا مرده یافته شده یا همچنان زیر آوار مفقود هستند. دلایل مبهم ریزش برج شهرک سرفساید، معمایی بزرگ بر جا گذاشته اما در حالی که نه دولت دموکرات بایدن و نه فرماندار جمهوریخواه فلوریدا، زمان کافی برای حل آن ندارند، این واقعه به سرعت در حال خارج شدن از قالب معما و تبدیل به یک فاجعه مدیریتی و سیاسی است و آنچه احتمالا بین مخالفان و موافقان متوقف کردن عملیات امداد و تخریب کامل برج با همه مدفون شدههای زیر آن قضاوت خواهد کرد، توفان بیرحم الساست که از عمق اقیانوس با سرعت 45 کیلومتر بر ساعت به سمت ساحل فلوریدا در حرکت است.
ساحل تفریحی «مون بیچ» که ساختمان چمپلین در سال 1980 با ۱۳ طبقه پیشساخته روی فونداسیون اصلی درست در مقابل آن به آسمان رفته بود، در شمال شبهجزیره بسیار باریک موسوم به «میامی بیچ» قرار گرفته که ساحل شرقی آمریکا را با 10 دقیقه رانندگی به مرکز شهر میامی، بزرگترین شهر فلوریدا وصل میکند. از طرف دیگر بقایای این برج در شهرک سرفساید، کمتر از یک ساعت و نیم رانندگی به سمت شمال به موازات ساحل اقیانوس اطلس با مستغلات مشهور «مار آ لاگو» یعنی محل اقامت دونالد ترامپ و خانوادهاش فاصله دارد. گفته میشود ترامپ و همراهانش یکی دو روز بعد از فرو ریختن بال شرقی برج در این محله یهودینشین سری به آن زدهاند تا احوال برخی ساکنان نجات یافته را بپرسند. فلوریدا ۶ ماه پس از خروج ترامپ از کاخ سفید واشنگتن، حالا مسقطالراس این یاغی نیویورکی است برای بازگشت دوباره به قدرت. جالب اینکه او کارزار انتخاباتیاش در فلوریدا برای کسب عنوان رهبری حزب جمهوریخواه و مالکالرقابی عنوان نامزدی حزب برای انتخابات 2024 را همین هفته پس از فاجعه سرفساید آغاز کرد. در عین حال از 10 روز پیش، «ران دی سانتیس» فرماندار سوپرترامپی و بسیار محبوب ایالت از فرصت پیشآمده نهایت بهره را برده تا این فاجعه مدیریت شهری را تبدیل به یک فرصت سیاسی برای جناح اکثریت جمهوریخواه کند. او در این فاصله به بهانه مدیریت عملیات تفحص و نجات 150 فردی که از ابتدا گفته میشد زیر آوارهای ساختمان مفقود شدهاند، مدام اطراف مخروبه ساحل ماه (مون بیچ) آفتابی شده است تا تیتر یک رسانهها باشد. از آن سو، تعداد زیاد یهودیانی که در این واقعه کشته شده یا هنوز مفقود هستند، بایدن را مجبور کرد به احترام حامیان مالی کارزارش هم که شده، فردای فرو ریختن ساختمان 13 طبقه نه تنها با صدور دستوری اجرایی از کاخ سفید اعلام وضعیت فوقالعاده کند، بلکه با همه مشکلاتی که به خاطر سن بالا و شدت گرفتن بیماری زوال عقل برایش پیش آمده، از واشنگتن بیرون بزند و دست در دست همسرش جیل، یک هفته بعد از وقوع فاجعه سرفساید و البته به فاصله کوتاهی بعد از ترامپ، بالای سر خرابهها حاضر شود.
رئیسجمهور آمریکا در دیداری که عصر پنجشنبه گذشته به وقت میامی از شهرک سرفساید داشت با خانوادههای بازماندگان اعلام همدردی کرد و در عین حال گفت که آنها خیلی واقعگرایانه با مساله برخورد کردهاند. این اما یک لطیفه سیاسی بیش نبود، چون هنوز هیچ مرجعی دلیل واقعی فرو ریختن ناگهانی بال شرقی این ساختمان تقریبا 40 ساله را نمیداند. آخرین نتایج عملیات تفحص دیروز یعنی تنها ۳ روز پس از بازدید بایدن اعلام شد؛ بعد از 10 روز آواربرداری چندین گروه امداد، تنها 24 جسد شامل ۲ کودک یافت شده و این یعنی هنوز اثری از 121 ساکن دیگری که ساعت 1:15 بامداد پنجشنبه 24 ژوئن، هنگام فرو ریختن بال شرقی برج ظرف 10 ثانیه احتمالا در خواب ناز بودهاند، یافت نشده است.
گزارش مبسوطی که روزنامه نیویورکتایمز دیروز در بررسی سقوط برج جنوبی چمپلین منتشر کرد، تقریبا نتیجه میگیرد که مشکل اصلی در طراحی ستونهای حامل برج بوده که میزان مصالح فلزی به کار رفته در آنها برای تحمل بار تمام ساختمان کافی نبوده است. آر شانکار نایر، مهندس معمار هندیتبار عضو آکادمی ملی مهندسی ایالات متحده و رئیس پیشین شورای ساختمان مرتفع آمریکا نیز در گفتوگو با روزنامه نیویورکتایمز این نتایج را تایید کرده است. او که خود در همان حوالی ساحل میامی زندگی میکند به تخریب مشابه برجهایی اشاره کرده که در دهه 1980 به خاطر پایین بودن استانداردهای نظارتی بر ساخت برجهای کانکسی یا پیشساخته اتفاق افتاده بودند. از نظر مهندسی، اتفاقی که برای برج جنوبی چمپلین رخ داد، «تخریب پیشرونده» یا «تخریب تصاعدی» نامیده میشود. در این نوع تخریب، یک یا چند بخش اصلی سازه دچار تخریب میشود و همین مساله، «تخریب نامتجانس» سازه را به دنبال دارد. به عنوان نمونه، وقتی صرفا یکی از ستونهای اصلی سازه فرومیریزد در نتیجه سنگینی طبقات بالاتر روی طبقات پایینتر، تمام سازه از هم فرومیپاشد. این نوع تخریب میتواند در نتیجه عوامل مختلفی مانند اشتباه در طراحی، آتشسوزی، اضافهبار یا بلایای طبیعی رخ دهد یا حتی برای تخریب کنترلشده ساختمان مورد استفاده قرار گیرد. درباره این برج نیز تصاویر پیهای نیمهخرابه ساختمان حاکی از آرماتوربندی ضعیف است. مساله امروز اما پیدا کردن مقصران فاجعه نیست، بلکه مواجهه با بازماندگان و مردم خشمگینی است که میخواهند عملیات امداد و نجات برای یافتن زندهماندگان احتمالی ادامه یابد.
جو بایدن در دیدار از محل حادثه، به دولت فدرال اجازه داد تمام هزینههای آواربرداری و اقدامات محافظتی اضطراری در محل ریزش ساختمان را تحت برنامه کمکهای مردمی به مدت ۳۰ روز تأمین کند اما مسؤولان شهری میامی میگویند حفاری خرابهها ممکن است موجب فروریزی ناگهانی باقیمانده ساختمان شود. در عین حال با نزدیک شدن توفان السا، بقایای سست برج چمپلین یک قربانی بالقوه برای ویرانی محسوب میشود که این به معنای اضافه شدن خواه ناخواه شمار 121 مفقودی ماجرا به تعداد قربانیان است.
* توفان و ترامپ به فلوریدا رسیدند!
متعاقب آغاز سفر دورهای تبلیغاتی دونالد ترامپ در ایالت فلوریدا، نخستین توفان اقیانوسی زودهنگام سال ۲۰۲۱ نیز به این ایالت جنوب شرقی آمریکا به مرکزیت تالاهاسی با ۱۷۰ هزار کیلومتر مربع و بیش از ۲۱ میلیون نفر جمعیت میرسد. بامداد دیروز، تارنمای رسمی فرمانداری ایالت فلوریدا و تارنمای خبری شهر تالاهاسی مرکز این ایالت درباره رسیدن توفان السا از اقیانوس اطلس هشدار دادند. این منابع اعلام کردند ران دیسانتیس، فرماندار فلوریدا به ساکنان ۱۵ ناحیه ایالت نسبت به وقوع تندباد و آبگرفتگی در نتیجه توفان هشدار داده و اعلام وضعیت فوقالعاده کرده است. توفان السا در حالی در دریای کارائیب و جنوب هائیتی قرار دارد و با سرعت ۴۵ کیلومتر بر ساعت به سمت جنوب ایالت فلوریدا در حال پیشروی است که این ایالت اخیرا با سانحه فرو ریختن یک مجتمع مسکونی 13 طبقه در نزدیکی سواحل میامی دست و پنجه نرم کرده است؛ سانحهای که بیش از 140 کشته و مفقود به جا گذاشته است. این در حالی است که رئیسجمهور پیشین ایالات متحده کارزار انتخاباتی جدید خود برای رهبری حزب جمهوریخواه و شرکت در انتخابات 2024 را در ایالت فلوریدا که محل اقامتش محسوب میشود، ادامه میدهد. تور سخنرانیهای ترامپ در فلوریدا که از هفته قبل آغاز شده دومین مرحله از کارزار او تحت عنوان انتقام محسوب میشود. کارزار ترامپ همزمان با انتشار اخبار ریزش فاجعهبار برج ساحل سرفساید میامی و متعاقب اتهامات فرار مالیاتی 7/1 میلیارد دلاری وارده به سازمان وی آغاز شد. او در یک شب بارانی در شهر ساراسوتا در اجتماعی کمسابقه از هزاران هوادارش سخنرانی کرد و ضمن دفاع از خود، اتهامات مزبور را سیاسی خواند. ترامپ در این سخنرانی همچنین تلویحا واکسنها و داروهای ضدکرونا را زیر سوال برد و به سیاستهای پیشگیری دولت بایدن حمله کرد. او در سخنرانی 90 دقیقهایاش به مردمی که زیر باران ایستاده بودند گفت از زمان ترک کاخ سفید هدف حملات سیاسی و شخصی قرار گرفته است و همین موضوع انگیزه کارزار انتقامی او را توجیه میکند. در عین حال او و تیمش سعی دارند از موضوع ریزش تراژیک برج ۱۳ طبقه ساحل توریستی سرفساید بهرهبرداری احساسی کنند. به عنوان مثال در شب اجتماع چند هزار نفری ساراسوتا، چهرهای که نزدیکترین شخص به ترامپ در حاکمیت آمریکا خوانده میشود، عامدانه غایب بود. او کسی نیست جز «ران دی سانتیس»، فرماندار جمهوریخواه فلوریدا که بار اصلی کارزار انتقامی او را به دوش میکشد. دیسانتیس با اطلاع قبلی رسانههای حامی ترامپ، رسیدگی به عملیات نجات برج سرفساید را بهانه عدم حضور در سخنرانی دوست نزدیکش قرار داد و در عوض ترامپ و حامیانش با یک دقیقه سکوت برای قربانیان این حادثه، در حقیقت اعتبار این حرکت را به حساب دیسانتیس واریز کردند که آن شب در محله یهودینشین میامی بالای سر خرابههای برج مزبور بود. دی سانتیس به لطف حمایت سرسختانه از ترامپ و سیاستهای او در ایالت محل اقامت رئیسجمهور پیشین و یاغی آمریکا در حال افزایش محبوبیت خود در این ایالت است. به عنوان مثال او با کشاندن حکم فدرال ادامه تعطیلی کسبوکارها و فاصلهگذاریهای اجتماعی به دادگاه، دولت دموکرات بایدن را زیر سوال برد و به دنبال برگرداندن حکم در یک دادگاه، باعث بازگشایی بخش مهمی از فعالیتهای توریستی فلوریدا بویژه بازگشت تورهای کشتیهای کروز به سواحل این ایالت شد که منبع بسیار مهم انتقال پول و سرمایه توسط توریستهای ثروتمند به موسسات این ایالت است.
ارسال به دوستان
نگاهی به روند طولانی ساخت سریالهای فاخر در گفتوگو با مجید مولایی
مصائب الف ویژه
مصطفی پورکیانی: یکی از تولیدات مهم تلویزیون برای مخاطبان، ساخت سریالهای الف ویژه و فاخر است که معمولا با صرف هزینههای بالا و با گروه تولید و بازیگران فراوان تهیه و تولید میشود. نکته مهمی که در زمینه ساخت چنین سریالهایی مطرح است، مدت زمان طولانی چندین سالهای است که صرف ساخت آنها میشود و در زمانهای که مخاطب در معرض انتخاب بهروزترین سریالهای متنوع ایرانی و خارجی است، ساخت چنین سریالهایی با همان روشهای مرسوم و قدیمی و زمانبر، منطقی و تجاری به نظر نمیرسد؛ اگر چه برای ماندگاری در تاریخ، ساخت چنین سریالهایی مهم است. از سویی گذشت زمان و فرسایشی شدن آن قطعا بر خروجی و کیفیت نهایی کار اثر میگذارد. به بهانه ساخت سریالهای فاخری مانند «سلمان» به کارگردانی داوود میرباقری و «جشن سربرون» به کارگردانی مجتبی راعی با محوریت تجاریسازی و طولانی شدن زمان ساخت و تهیه سریالهای فاخر در تلویزیون، سراغ مجید مولایی، فیلمنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده سینما و تلویزیون رفتیم تا در این باره نظرات وی را جویا شویم. مولایی تهیهکنندگی سریالهایی مانند نابرده رنج، هفتسنگ، چرخ فلک و بانوی عمارت را در کارنامه خود دارد. ***
* اصولاً زمان زیادی صرف ساخت سریالهای الف ویژه و فاخر در تلویزیون میشود. میرباقری مختارنامه را در ۸ سال ساخت و الان که یکی دو سال از شروع فیلمبرداری سریال سلمان میگذرد، گفته شده ۴ تا ۵ سال دیگر این سریال به کنداکتور پخش میرسد. به نظر میرسد در مقایسه با هالیوود و حتی ساخت سریال در کشورهای همسایه، ما زمان بسیار بیشتری را صرف تهیه سریالهایمان میکنیم تا جایی که ممکن است در زمان پخش، چه از نظر کیفیت و چه قصه و همراهی مخاطب، دیگر آن استقبال لازم را به همراه نداشته باشد. به نظر شما چه دلایلی باعث شده تا این اتفاق بیفتد؟
مهمترین دلیلی که باعث این اتفاق شده تا در سریالسازی در مقایسه با هالیوود وضعیت کاملا متفاوتی داشته باشیم، این است که ما ساخت سریالهایمان قائم به شخص است. مثلا ما از آقای داوود میرباقری میخواهیم تا سلمان را برایمان بسازد و گویا همه سریال سلمان به میرباقری ختم میشود یا مثلا تمام سریال موسی به حاتمیکیا، در حالی که در هالیوود ساخت سریال اساسا بر دوش یک فرد نیست. سریالسازی در این جایگاه، فرمت و ساختاری دارد که یک فرد قدرت و توانایی ساخت آن را به تنهایی ندارد. به عنوان مثال سریال «بازی تاج و تخت» در چند فصل و با کارگردانهای مختلف ساخته شد و آنها هم که در زمانبندی فصلهای آخر طبق برنامهریزی جلو نرفتند، با کاهش کیفیت از نظر مخاطبان همراه شدند. سریالی با آن حجم کیفیت و ساخت قطعا با برنامهریزی دقیق و گروهی ساخته خواهد شد تا مخاطبان خود را نگه دارد.
* معمولاً خواست و سلیقه مخاطب در ساخت چنین سریالهایی فراموش میشود.
بله! چون شرایط مخاطب بشدت در حال تغییر است و او مدام در حال دیدن فیلم و سریالهای متفاوت است؛ قطعا سلیقه مخاطب با 6-5 سال دیگر متفاوت خواهد بود. ما ناچاریم یاد بگیریم که در سریالسازی نگاه حرفهایتر و بهروزتری داشته باشیم و برای این کار لازم است قائم به فرد نباشیم و فرد را به یک سیستم و گروه سریالساز تبدیل کنیم؛ چه در حوزه فیلمنامه و چه در حوزه اجرا. متاسفانه ما در حوزه فیلمنامه نتوانستهایم بهروز باشیم که سریالی را که تولید میکنیم توسط متخصصان متنوع تولید شود؛ در هالیوود یک نفر مخصوص نوشتن پایلوت است، یک نفر فقط ادیت استوری میکند، نفر دیگر عهدهدار شخصیتپردازی و کاراکترهاست و نوشتن دیالوگها بر عهده فرد دیگری است و یک گروه فیلمنامه را تهیه میکنند که در نهایت توسط گروه کارگردانی این نوشته مدیریت میشود تا طبق برنامهریزی از پیش تعیینشده کار جلو برود. هیچکدام از این موارد در سریالسازی ما رعایت نمیشود و به همان سبک قدیمی گذشته در حال تهیه سریال هستیم. شما فکر کنید اگر خدای نکرده اتفاقی برای آقای میرباقری وسط ساخت سریال سلمان بیفتد، سرانجام این پروژه چه خواهد شد؟ این مدل سریالسازی در کارهای فاخر به نظر منطقی، درست و بهروز نیست.
* یکی از انتقادات تهیهکنندگان چنین سریالهایی ماجرای کمبود بودجه است که به گفته آنها زمان ساخت سریال را طولانیتر میکند. نظر شما چیست؟
معمولا در سریالهای فاخر، برآورد مالی دقیقی از ابتدا روی کاغذ نوشته نمیشود و شما نمیدانید مثلا ساخت سریال حضرت موسی با این عدد ساخته خواهد شد، چون درباره سریالی صحبت میکنید که قرار است در 6-5 سال ساخته شود و در این زمان وضعیت تورم، هزینهها و موارد اینچنینی اصلا قابل برآورد نیست. معمولا در این سریالها همیشه یک خط بودجه برقرار است و هزینه میشود تا ساخت سریال تمام شود که این هم ریشه در همان عدم برنامهریزی دارد. ما باید یاد بگیریم که این نوع پروژهها را با برنامهریزی و در زمانبندی مشخص و معقول و با تیم کارگردانی یعنی چند کارگردان و نویسنده به سرانجام برسانیم. اینها همه تجربههایی است که در هالیوود و حتی ترکیه انجام شده است. ما چارهای نداریم جز اینکه به سمت حرفهای شدن در تولید و اجرا حرکت کنیم.
* امکانات و زیرساختهای ما چقدر در طولانی شدن این پروژهها اثرگذار است؟
یکی دیگر از مشکلاتی که در این زمینه ما درگیر آن هستیم و خود را بهروز نکردهایم و بسیار اهمیت دارد، استفاده از جلوههای ویژه رایانهای در ساخت سریالهاست. هنوز بخش زیادی از سریالهای الف ویژه ما در میدان و جلوی دوربین ساخته میشود. ما خیلی مسلط به امکانات استودیویی و ویژوال نیستیم. درصورتی که وقتی پشت صحنه سریالهای بزرگ را میبینیم، حجم زیادی از سریالهایی مانند «بازی تاج و تخت» با استفاده از همین تکنولوژیهای رایانهای ساخته میشود ولی ما خیلی از این ابزارها استفاده نمیکنیم؛ با اینکه برخی مدعی استفاده حرفهای از این امکانات هستند اما چون هنوز در بوته آزمایش قرار نگرفتهاند، کارگردانهای ما هنوز به آنها اعتماد ندارند و ترجیح میدهند تا همه چیز جلوی چشمشان و دوربین ضبط شود و همه اینها دست در دست هم میدهند تا ما نتوانیم یک پروژه جدی سریالسازی داشته باشیم.
***
آخرین اخبار از «سلمان فارسی»
تولید سریال «سلمان فارسی» که به کارگردانی سیدداوود میرباقری زمستان ۹۸ کلید خورد همچنان ادامه دارد و بنا بر پیشبینیها فیلمبرداری آن حدود ۵ سال طول خواهد کشید، البته فیلمبرداری سریال سلمان فارسی که در کویر شهداد کرمان و جزیره قشم آغاز شده بود، با فراگیر شدن ویروس کرونا، دچار تغییراتی شد، چنانکه لوکیشنهای داخلی مانند منطقه مجن شهرستان شاهرود و شهرک سینمایی نور، جایگزین لوکیشنهای خارجی در ترکیه شد و فیلمبرداری هم پس از مدتی توقف از دهم مردادماه از سر گرفته شد. عوامل این سریال از ابتدای تیرماه راهی مازندران شدهاند تا بخش مربوط به دریا را جلوی دوربین ببرند، همچنین از ابتدای سال جاری، گروه سازنده سریال «سلمان فارسی» به منظور لوکیشنیابی به چند کشور از جمله لبنان، سوریه، ترکیه و ارمنستان سفر کرد و بعد از ارزیابی نهایی و با در نظر گرفتن همه جوانب، سفرهای خارجی بهمنظور تکمیل فصل بیزانس سریال در سال جاری انجام میشود. البته همزمان با فیلمبرداری در شهرک سینمایی نور و ساخت تجهیزات در شهرک سینمایی غزالی، ساخت دکورهایی در منطقه آبسرد دماوند نیز آغاز شده است. بر اساس پیشبینیهای صورتگرفته تا پایان سال جاری، فیلمبرداری فصل «بیزانس» سریال به اتمام میرسد و فیلمبرداری فصل ایران دوران ساسانی آغاز خواهد شد. بازیگران ایرانی و خارجی از کشورهای یونان، مراکش و تونس در این سریال بازی خواهند کرد و بازیگران شناختهشدهای در آن به ایفای نقش میپردازند که تاکنون فقط از گریم چند نفر از آنها رونمایی شده است. همچون آثار قبلی میرباقری بازیگران متعددی در این سریال نقشآفرینی خواهند کرد و ۱۵۰۰ شخصیت در سریال پیشبینی شده است. در طول یک سال گذشته از گریم شخصیتهایی با بازی بازیگرانی چون فرهاد اصلانی، محمدرضا هدایتی، مرحوم چنگیز جلیلوند، علی دهکردی، رامونا شاه، احترام برومند، مهدی فقیه و علیرضا مهران رونمایی شده است اما تاکنون از گریم علیرضا شجاعنوری به عنوان بازیگر نقش سلمان فارسی رونمایی نشده است. سریال سلمان فارسی همانطور که از اسمش برمیآید، زندگی سلمان فارسی، از اصحاب پیامبر اسلام(ص) را در ۳ مقطع روایت میکند، تولد و جوانی او در ایران باستان دوران ساسانیان، مهاجرت او به بیزانس و بخش عمدهای از زندگی او که در آن دوره میگذرد و بخش سوم گرویدن او به دین اسلام و قصهای که در حجاز میگذرد. ارسال به دوستان
بحران سیاسی در لبنان و معضل سعد حریری
مهدی گرگانی: بحران سیاسی لبنان که از زمان وقوع انفجار مهیب کشتی حامل آمونیاک در سواحل لبنان، دامن این کشور را گرفته است، همچنان ادامه دارد. هر چند اعتراضات به مشکلات اقتصادی در این کشور از سال 2019 آغاز شد و به اعتصابات و اعتراضات خیابانی نیز منجر شد اما از زمان کنارهگیری «حسان دیاب» از نخستوزیری در آگوست 2020 و معرفی «سعدالدین حریری» به عنوان مامور تشکیل کابینه جدید، بحران در لبنان ابعاد گستردهتر سیاسی و بینالمللی نیز به خود گرفته است که تاکنون ادامه دارد.
* معضلی به نام سعد حریری
سعد حریری طی یک دهه گذشته همواره پای ثابت دولت و یکی از نامزدهای سنتی تشکیل کابینه در بیروت بوده است. از همین رو پس از انفجار مهیب بیروت و کنارهگیری دیاب، میشل عون، رئیسجمهور این کشور از حریری خواست با تشکیل یک کابینه مستحکم ثبات را به دولت متزلزل بیروت بازگرداند و اندکی از مشکلات اقتصادی و سیاسی بکاهد. با این حال با گذشت حدود یک سال حریری نهتنها موفق به تشکیل کابینه نشده بلکه خود به معضلی در این مسیر تبدیل شده است.
1- از مهمترین عوامل عدم موفقیت حریری در تشکیل کابینه، نادیده گرفتن معیارهای توافق طائف و تلاش برای دور زدن دیگر احزاب و جناحها در چینش وزرا در کابینه جدید است. اصرار حریری برای بخشیدن پستها و وزارتخانههای کلیدی به مهرههای نزدیک به خود باعث اختلافات عمیق با میشل عون شده و آن را به یکی از بزرگترین موانع در مسیر تشکیل کابینه تبدیل کرده است. این در حالی است که مردم لبنان در اعتراضات خود خواستار پایان دادن به جدلهای سیاسی برای بهبود وضعیت اقتصادی خود هستند؛ مساله مهمی که تاکنون از سوی سیاستمداران لبنانی و در رأس آنها حریری نادیده گرفته شده است.
2- معضل دیگر در مسیر حل بحران سیاسی لبنان نگاه حریری به بیگانگان است. درست از زمان سفر امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه به بیروت در سال 2020 و ارائه طرح پاریس برای دولت آینده لبنان و الزام حریری برای عمل به آن، پیچیدگیهای تشکیل کابینه عمیقتر و گستردهتر شد. مداخلات گسترده سفیر آمریکا در بیروت در امور این کشور و سفرهای متعدد حریری به کشورهای مختلف در راستای رایزنی برای تشکیل کابینه همگی نشاندهنده آن است که حریری بیش از اتکا بر توانمندیها و رضایتمندی گروههای داخلی به دنبال جلب نظر و کسب حمایتهای خارجی برای دولت خود است. دیدار با مقامات سعودی و ۲ بار سفر به ابوظبی همگی موید این موضوع است که برخی بازیگران خارجی با حمایت برخی جریانهای داخلی و رسانههای آنها وارد عمل شده و در صدد تاثیرگذاری و حتی کارشکنی در روند تشکیل دولت برآمدهاند.
روزنامه «البنا» اخیرا به نقل از منابع سیاسی لبنانی نوشت: محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی به حریری توصیه کرده بدون جلب رضایت کامل «محمد بنسلمان» ولیعهد عربستان سعودی اقدامی برای تشکیل دولت انجام ندهد، زیرا چنین اقدامی باعث عصبانیت بنسلمان خواهد شد و به سود حریری نیست!
3- کاهش ارزش لیره در برابر دلار، کمبود شدید دارو از جمله نبود شیر خشک و اعتصاب داروخانهها، معضل بنزین و صفهای طولانی در برابر جایگاههای سوخت و قطع مکرر برق اگر چه در شرایط بحران اقتصادی لبنان امری بدیهی به نظر میآید اما بسیاری از ناظران سیاسی معتقدند بخش بزرگی از این مشکلات عامدانه است و سعد حریری و جریانهای وابسته به وی با کمک عوامل خارجی مثل آمریکا و فرانسه تلاش میکنند با افزایش نارضایتیهای عمومی جریانهای رقیب را برای تشکیل هر چه سریعتر کابینه دلخواه خود و حمایت از آن تحت فشار قرار دهند. لبنانیها اعتقاد دارند زیر فشار برخی دولتهای عربی منطقه و نیز تحریمهای آمریکا قرار دارند و این کشورها تلاش میکنند با فشار حداکثری، آنها را وادار به پذیرش خواستههایشان کنند.
* نقش حزبالله
الف) حزبالله لبنان در ساحت سیاسی لبنان همواره نقش تعیینکننده و در عین حال وحدتآفرین بازی کرده و همواره تلاش کرده فارغ از فشارهای بیرونی با اتکا بر بازیگران لبنانی و حمایت از جریانهای سیاسی داخلی، باری از مشکلات لبنان بردارد.
ب) از همین جهت بود که «جبران باسیل» رئیس جریان ملی آزاد لبنان به عنوان یکی از احزاب دارای نفوذ در تشکیل دولت در آخرین موضعگیری خود خواستار داوری علامه «سیدحسن نصرالله» دبیرکل حزبالله برای حلوفصل اختلافات جریانهای سیاسی لبنان درباره تشکیل دولت آینده این کشور شد. باسیل در تشریح طرح خود تصریح کرد: میخواهم نهتنها از یک دوستم یعنی سیدحسن نصرالله کمک بگیرم، بلکه بالاتر از آن میخواهم ایشان نقش داور را در این موضوع ایفا کند، زیرا من به وی و صداقتش درباره موضوع حق و حقوق اطمینان دارم. وی میداند ما هدف قرار گرفتهایم و هر اتفاقی که میافتد، برای ضربه زدن به ما است.
پ) دبیرکل حزبالله نیز به این پیشنهاد پاسخ داد و گفت: ما پاسخ به دعوت باسیل را آغاز کردهایم و میخواهیم دست یاری بدهیم و از حقوق همه لبنانیها دفاع میکنیم و این وظیفه ما است. علامه سیدحسن نصرالله ضمن حمایت از حریری برای تشکیل کابینه در عین حال به معضل ساختگی سوخت نیز پرداخت و به مدعیان حمایت از رفاه و آسایش لبنانیها گفت چرا از اروپا، آمریکا و عربستان سعودی برای رفع مشکلات مردم و تامین منافع لبنانیها استفاده نمیکنید؟ ما میخواهیم معضل سوخت را از طریق دوستانمان در ایران، سوریه و عراق حل کنیم و در صورت ادامه داشتن مشکل از ایران نفت و مشتقات نفتی وارد خواهیم کرد و مقدمات اداری و لجستیکی آن نیز فراهم شده است.
ت) جمهوری اسلامی ایران همیشه ثابت کرده دوستان خود را در شرایط سخت تنها نخواهد گذاشت. کمک به قطر در شرایط تحریم این کشور از سوی ۴ کشور عربی یکی از این موارد طی سالهای اخیر است. ایران بهرغم تحریمهای سنگین آمریکا علیه تهران و کاراکاس، تاکنون دهها کشتی سوخت بنزین به ونزوئلا ارسال کرده و به این کشور در شرایط جنگ اقتصادی همهجانبه آمریکا، یاری رسانده است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|