|
گزارش «وطنامروز» از دلایل شکست فرهنگی آمریکا در افغانستان و بررسی تعاملات فرهنگی و علمی ایران با این کشور
خدمت روشنفکری به خیانت آمریکایی
عباس اسماعیلگل: هر زمان نامی از افغانستان به میان میآید نمیتوان بهسادگی از اشتراکات فراوان تمدنی، مذهبی، تاریخی و زبانی میان ۲ ملت ایران و افغانستان گذشت زیرا کشور افغانستان در میان کشورهای مختلف نزدیکترین فرهنگ را به ایران دارد و این اشتراکات آنچنان از جایگاه بالایی برخوردار است که هیچگاه محدود به سطح روابط دولتهای این ۲ کشور همسایه نبوده است و ملتهای ایران و افغانستان طی سالها به پشتوانه این اشتراکات فرهنگی ارتباطات خود را در بالاترین سطح ممکن حفظ کردهاند. از سوی دیگر ارتقای حوزه فرهنگ و تمدن که از آن به عنوان «دولت پایدار» میان ملتها یاد میشود، بستگی به سطح اشتراکات در ۲ حوزه مذهب و زبان دارد، بویژه زبان که از مؤلفههای پایدار فرهنگ محسوب شده و موجب نزدیکی بیشتر ملتها میشود. درباره ۲ ملت ایران و افغانستان باید گفت همین اشتراک اصیل موجب شده تا طی سالیان اخیر مردم ایران بدون کوچکترین مشکلی میزبان میلیونها افغانستانی باشند و طبق آمارهای غیررسمی درصد زیادی از مردم افغانستان حداقل یک بار سفر به ایران را تجربه کردهاند که این حجم از حضور مردم یک کشور در کشور همسایه در طول تاریخ بیسابقه است و بدون شک بیسابقه خواهد بود. اما اگر بخواهیم نگاهی داشته باشیم به روابط علما، فرهیختگان و اهالی علم و هنر کشورهای ایران و افغانستان با یکدیگر به نمونههای فراوانی در طول تاریخ این ۲ ملت بر میخوریم که از دلبستگیهای مشترک میان اهالی علم و فرهنگ و هنر ایران و افغانستان حکایت دارد؛ این مساله حتی در میان بزرگان اهل سنت و پشتو زبانهای افغان هم به چشم میخورد که از این میان میتوان به «خوشحال خان ختک» و «عبدالحی حبیبی» اشاره کرد. «خوشحال خان» از حماسهسرایان شهیر افغانستان در زبان پشتو به شمار میآید که سالها در راه آزادیخواهی وطنش و علیه استعمار بریتانیا مبارزه کرد. این حماسهسرای خوشنام اهل سنت در اشعارش فراوان به مدح فرهنگ و تمدن ایرانیان و همچنین اهلبیت(ع) پرداخته است. از سویی ۲۰۰ اثر از عبدالحی حبیبی، اندیشمند و فرهیخته شهیر افغانستانی در دانشگاههای ایران مورد استفاده قرار میگیرد. آنچه اشاره شد نمونه کوچکی از مراودات فرهنگی و علمی ۲ ملت ایران و افغانستان محسوب میشود، از این دست چهرهها که نه زبانشان فارسی است (پشتو زبان هستند) و نه شیعه هستند (اهل تسنناند) در میان بزرگان فرهنگ و ادب افغانستان کم نیستند که دلبسته فرهنگ و تمدن ایران اسلامی شدهاند. امروز نیز این مسیر توسط نخبگان و فرهیختگان جوان افغانستانی با قوت ادامه دارد. اما طی سالیان گذشته رفت و آمد نخبگان جویای علم و دانش افغانستانی به ایران صرفا به یک همنشینی با همکیشان ایرانی خود محدود نبوده است و بسیاری از جوانان افغانستانی طی سالیان اخیر با حضور در دانشگاهها و مراکز علمی و فرهنگی به کسب علم و دانش روز دنیا پرداختهاند و با موفقیت در رشتههای تحصیلی خود فارغالتحصیل شدهاند. طی چند سال گذشته چیزی حدود 50-40 هزار جوان افغانستانی که در دانشگاهها و مراکز علمی ایران فارغالتحصیل شدهاند به افغانستان بازگشتهاند و در حوزههای پزشکی، علمی، فرهنگی و اجتماعی در بالاترین سطح ممکن به مردم کشورشان خدمترسانی میکنند.
البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بخش دیگری از جامعه فرهیخته افغانستان هم در دانشگاهها و مراکز علمی ایرانی مستقر در افغانستان تربیت یافتهاند. به عنوان مثال شعبه دانشگاه پیام نور ایران در شهرهای هرات، کابل و مزارشریف بیش از 3 هزار فارغالتحصیل افغانستانی تحویل جامعه آن کشور داده است که بدون شک این موضوع نشأت گرفته از فرهنگ والای ایرانیهاست که طی سالیان اخیر سعی کردند همانند کشورهایی چون آمریکا در افغانستان عمل نکنند و به جای احداث مراکز نظامی، به ساخت و توسعه مراکز علمی و دانشگاهی مشغول باشند که خروجی آن به نفع مردم افغانستان باشد؛ ملتی که فارغ از اینکه چه حکومتی بر مسند قدرت است برای ساختن کشورشان به اندیشمندان و نخبگان علمی و فرهنگی نیاز دارند. به هر حال موضوعی که طی سالیان اخیر به دفعات از سوی جامعه نخبگانی افغانستان در محافل مختلف مطرح شده، این است که فرهیختگان افغانستانی (حتی آنان که در کشورهای غربی تحصیل کردهاند) از اعمال و رفتارهای نیروهای اشغالگر آمریکا و کشورهای غربی بیزار هستند و از حضور آنان در کشورشان چیزی جز جنگافروزی ندیدهاند. اما باید به این نکته اشاره کرد که آمریکاییها به همراه شرکای خود طی سالیان اخیر هزینههای بسیاری برای نفوذ فرهنگی در افغانستان و تطهیر چهره خود انجام دادهاند که برای رسیدن به این هدف برنامهریزیهای پیچیدهای در راهاندازی و هدایت شبکههای مجازی و رسانهای در افغانستان داشتهاند و با قاطعیت میتوان گفت در تمام اهدافشان شکست خوردند و نتوانستند ذائقه اصلی مردم را تغییر دهند، زیرا آمریکا طی سالیان اخیر بشدت به دنبال این مساله بود که فرهنگ کاذب زندگی غربی را حداقل در پایتخت افغانستان ترویج دهد اما همه اقشار مختلف مردم افغانستان دلبستگی عجیبی به اسلام و تعلیمات آن دارند، البته تعلیماتی که هیچ وجه اشتراکی با گروههایی چون طالبان ندارد و از سرچشمه اسلام نابمحمدی نشات میگیرد و به همین خاطر است که بخش فرهیخته افغانستان ترجیح میدهند از فرهنگ و تمدن کشوری بهره ببرند که نهتنها خطری برای تخریب مذهبشان ندارد، بلکه همانند کشورهای غربی به دنبال ساخت پادگان نظامی در کشورشان نیست و اگر مرکزی هم احداث کند در حوزههای علمی، دانشگاهی و فرهنگی خواهد بود.
در پایان باید گفت، فارغ از اینکه چه گروه یا دستهای حکمرانی سیاسی کشور افغانستان را در دست بگیرد، مسیر همراهی و حمایت ملت ایران از مردم افغانستان با قدرت ادامه خواهد یافت تا این مردم با ارتقای سطح دانش نخبگان خود به ساختن آیندهای بهتر برای کشورشان امیدوار شوند.
***
خیانت روشنفکری
بزرگترین مسائل سیاسی و اجتماعی، نیازمند زیربنای فرهنگی هستند. آماده کردن فضای ذهنی جامعه نسبت به تغییرات اجتماعی، امری فرهنگی است. در همین قرن اخیر چه بسیار بودهاند جنگهایی که با زمینهچینیهای رسانهای به وجود آمدند. سالها بعد از سقوط قذافی فاش شد که ناتو با پشتیبانی رسانههایی که کشتار ارتش قذافی را پرشمار گزارش میکردند، لیبی را منطقه پرواز ممنوع اعلام کرد. حمله آمریکا به عراق هم که بر پایه دروغ وجود سلاحهای کشتار جمعی در این کشور انجام شد با آماده کردن افکار عمومی و جامعه جهانی پیش رفت. مساله حضور بن لادن در افغانستان و حمله آمریکا به افغانستان هم با هزینههای گزافی که هالیوود پس از 11 سپتامبر انجام داد، قابل توجیه بود؛ از این دست مثالها که از شماره خارج است، کم نیست. این روزها هم که آمریکاییها با ترک افغانستان عملا دولت این کشور را در مقابله با نیروهای مخالف دولت تنها گذاشتهاند، یادآوری برخی مواضع و رویکردهای جریان غربگرا در رسانههای منطقه میتواند این واقعیت را آشکار کند که جریان شبهروشنفکری و لیبرالمآب چگونه با در باغ سبز نشان دادن به مردم افغانستان، حضور نیروهای آمریکایی را در این کشور توجیه کرد و باعث شد به مدت بیش از 20 سال تسلط ارتش آمریکا بر این کشور امنیت را از همه اقوام افغانستان سلب کند و این کشور هر روز صحنه درگیریها و نزاعها، کشتارها و به خون کشیدنها باشد؛ از کشتارهایی که این روزها در خلال جنگ داخلی این کشور شاهد آن هستیم تا حملات تروریستی که به کودکان مدرسهای هم رحم نمیکند. به نظر میرسد جریان روشنفکری افغانستان، در سفیدنمایی حضور آمریکاییها در این کشور بیتاثیر نبوده است.
ارسال به دوستان
متعاقب افشاگری «نیویورکتایمز» درباره دست داشتن شرکت امنیتی «سیتییو» آمریکا در قتل رئیسجمهور هائیتی، ونزوئلا نیز از تلاش این شرکت برای ترور نیکلاس مادورو خبر داد
قاتلان بالفطره
الیور استون در جدیدترین مستندش در جشنواره کن 2021 دست داشتن سازمان CIA در ترور کندی را روایت میکند
فرزانه دانایی: تعدادی از کسانی که در به قتل رساندن رئیسجمهور هائیتی شرکت داشتند، پیش از آن به عنوان مخبر سازمانهای اجرایی آمریکا از جمله سازمان مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده همکاری میکردند و در همان روز حادثه نیز از میان 7 نفری که به جرم ترور ژوونیل مویس بازداشت شدند، 2 نفر آمریکایی بودند. این اخباری بود که رسانههای هائیتی طی چند روز گذشته منتشر کردند اما در همین زمان، دولت موقت هائیتی برای حل بحران بهوجود آمده در این کشور و حفاظت از زیرساختهای موجود، از آمریکاییها کمک خواست! دولت بایدن به سرعت به این درخواست کمک پاسخ نداد و برخی مسؤولان وزارت خارجه آمریکا بر این عقیده بودند دولت ایالات متحده باید از این مساله دور بماند. با این حال دولت آمریکا به جای ارسال نیرو برای حفاظت از زیرساختهای هائیتی، ترجیح داد مأموران شورای امنیت آمریکا و چند سازمان اطلاعاتی دیگر را به این کشور بفرستد تا مشخص کنند اوضاع هائیتی بعد از ترور رئیسجمهور این کشور در چه حالی است و این پرونده قتل به کجا رسیده است. روز دوشنبه سیانان اما پرده از واقعیتهای جدید در این پرونده مهم سیاسی برداشت و عنوان کرد مسؤولان امنیتی هائیتی اعلام کردهاند 28 نفر در ترور رئیسجمهور این کشور دست داشتهاند که غیر از ۲ آمریکایی، بسیاری از آنها مأموران کلمبیایی بودهاند که توسط یک شرکت امنیتی که دفتر مرکزی آن در فلوریدای آمریکا است، استخدام شده بودند.
حداقل یکی از این افراد نیز پیش از این به عنوان مخبر اداره مبارزه با مواد مخدر هائیتی فعالیت داشته است و این اداره هویت او را تأیید کرده است. نکته جالب دیگر در ماجرای قتل رئیسجمهور هائیتی این است که افراد برای ورود به مکان اقامت رئیسجمهور با صدای بلند داد میزدند که مأمور DEA یا اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا هستند و این سازمان به صورت رسمی اعلام کرده است که هیچ کدام از این افراد که در قتل ژوونیل مویس دست داشتند، مأموریتی از طرف این اداره نداشتند. دومین شخص آمریکایی که در این ماجرا بازداشت شده، مخبر پلیس فدرال آمریکا (FBI) بوده است. با این حال پلیس فدرال آمریکا حاضر به اظهارنظر در این باره نشده است و تنها به گفتن این نکته بسنده کرده است که «تنها از منابع قانونی به کسب اطلاعات میپردازد».
به گزارش سیانان، آنطور که مقامات رسمی در هائیتی بیان کردهاند، عامل اجرای این عملیات فردی 63 ساله به نام کریستین امانوئل سانون بوده است که اصالتا اهل هائیتی است. او ماه ژوئن سال جاری میلادی با هواپیمای شخصی به هائیتی وارد شده است. سانون از شرکت تأمین امنیت در فلوریدای آمریکا با نام CTU Security، چند محافظ استخدام کرده است اما مأموریت آنها در بدو ورود به هائیتی تغییر میکند و به جای حفاظت از سانون، باید در عملیات قتل رئیسجمهور هائیتی شرکت میکردند. سانون برای به دست گرفتن قدرت در هائیتی سوار بر هواپیمای شخصی به این کشور سفر کرده است اما هیچ کس خبر نداشت که به قدرت رسیدن او، باید با مرگ رئیسجمهور فعلی هائیتی همراه باشد. او پیش از این در ویدئویی در یوتیوب ادعا کرده بود رهبر تازه هائیتی است و قرار است این کشور را از دست کسانی که منابع اقتصادی این کشور را هدر میدهند، نجات دهد. او عنوان کرده بود دولت فعلی هائیتی، «دولتی فاسد است و اعضای گروه او در مأموریتی هستند که در بسیاری از کشورهای دنیا دنبال میشود: مبارزه با مفاسد».
سانون در فلوریدا به عنوان یک کشیش کلیسای اوانجلیک فعالیت میکرده است. نکته جالب در این باره گفتوگوی یکی از نزدیکان سانون در فلوریدا با خبرگزاری آسوشیتدپرس است. او در این گفتوگو بیان کرده است خبر دارد افرادی که ادعا میکردند نماینده وزارت خارجه و سیستم قضایی ایالاتمتحده هستند، مدتها با او رفتوآمد داشتهاند و این کشیش را قانع کرده بودند که میخواهند او را رئیسجمهور هائیتی کنند. سانون اعتقاد داشت مأموریت اصلی محول شده به او، دستگیری رئیسجمهور هائیتی است، نه کشتن او.
نوع پرداخت رسانههای آمریکایی به شخصیت و نوع زندگی و مرگ ژوونیل مویس نیز در نوع خود بسیار جالب است. خبرنگاران رادیو ملی آمریکا در تحلیل خود از این موضوع به این مساله اشاره میکنند که او فردی بوده است که با مافیای مواد مخدر هائیتی رابطه داشته و دولتش سراسر فساد بوده است. یکی از این خبرنگاران که تحولات مربوط به هائیتی را گزارش میکند، اعلام کرده است هیچ کس دلش برای مویس تنگ نمیشود و مرگ مویس برای تمام هائیتیتبارها بهتر از زنده بودنش بود! خبرنگاران آمریکایی همچنین اصالت فایل صوتی منتسب به همسر مویس را که از بیمارستان منتشر شده بود زیر سوال بردهاند. همسر مویس که در این حادثه زخمی شده و در بیمارستان به سر میبرد، در این فایل صوتی گفته بود به دلیل مبارزه همسرش با گروههای مافیایی، آنها دست به ترور او زدهاند. ساختارهای سیاسی در این کشور از هم پاشیده است و انتقادات به وضع موجود نیز به سرعت در حال افزایش است. بنا بر گزارش تایم، تنها 10 سناتور در سمت خود باقی مانده و همین 10 نفر نیز در اینکه چه کسی باید دولت موقت را در دست گیرد اختلافنظر دارند.
* شرکت آمریکایی دخیل در ترور رئیسجمهور هائیتی به دنبال ترور مادورو
«خورخه رودریگز» رئیس مجمع ملی ونزوئلا در یک کنفرانس خبری در کاراکاس گفت «سیتییو» شرکت امنیتی مستقر در آمریکا که در ترور «ژوونیل مویس» رئیسجمهور هائیتی مشارکت داشته، در توطئه علیه «نیکلاس مادورو» رئیسجمهور ونزوئلا در سال ۲۰۱۸ هم دخیل بوده است. رودریگز در این باره گفت: اطلاعاتی داریم که این شرکت امنیتی به ریاست «آنتونیو اینتریاگو» در تلاش برای ترور نیکلاس مادورو در چهارم آگوست ۲۰۱۸ مشارکت داشته است. وی افزود: این شرکت امنیتی همچنین در عملیات «گیدئون» که برای برکناری مادورو از قدرت طراحی شده بود و از سوی کاراکاس در سال ۲۰۲۰ خنثی شد، دخیل بوده است. به گزارش خبرگزاری «اسپوتنیک»، این عملیات ناموفق که در آن زمان از سوی دولت ونزوئلا افشا شد، مزدوران و شبهنظامیان ضددولتی را شامل میشد و از سوی یک شرکت امنیتی مستقر در فلوریدا (Silvercorp USA) اجرایی شد. طبق گزارش روزنامه نیویورکتایمز، سیتییو نیز در فلوریدا واقع شده است. پیش از ترور رئیسجمهور هائیتی، نیکلاس مادورو با اشاره به سفرهای رئیس سیا و یک مقام ارشد ارتش آمریکا به کلمبیا و برزیل از طرح واشنگتن برای ترور سران کاراکاس خبر داد. مادورو گفته بود سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و نهادهای نظامی این کشور در حال برنامهریزی برای ترور او هستند. مقامهای امنیتی هائیتی این هفته اعلام کردند یک واحد کماندویی کاملا مسلح که «ژوونیل مویس» رئیسجمهور این کشور را ترور کرد، شامل 26 تبعه کلمبیایی و 2 تبعه آمریکایی هائیتیتبار بوده است. بر اساس گزارش گاردین، تلاش نیروهای امنیتی هائیتی برای یافتن عاملان اصلی ترور رئیسجمهور این کشور همچنان ادامه دارد. مویس 53 ساله چهارشنبه گذشته در خانهاش هدف تیراندازی قرار گرفت و کشته شد. مقامهای رسمی اعلام کردند گروهی از قاتلان خارجی و آموزشدیده در این ترور نقش داشتهاند. کاخ ریاستجمهوری هائیتی در بیانیهای اعلام کرد این حمله حدود ساعت یک بامداد چهارشنبه (به وقت محلی) رخ داد. ترور رئیسجمهور هائیتی میتواند این کشور فقیر آمریکایی را با هرج و مرج و اختلافات عمیقتر سیاسی روبهرو کند. این کشور پیش از این نیز با قحطی، گرسنگی و خشونت گسترده گروههای تبهکار مواجه بوده است.
***
الیور استون با مستند داغش در کن 2021
کندی را سیا کشت، اوباما هم از ترور میترسید!
الیور استون با مستند سیاسی جدیدش با عنوان «بازدید جیافکی: از میان ذرهبین» در جشنواره کن 2021 حضور پیدا کرده است. کارگردان سرشناس آمریکایی که مهمترین فیلم سینمایی هالیوود درباره ترور جان اف کندی، رئیسجمهور مقتول ایالات متحده را در سال 1991 روی پرده برد، این بار در مستندی در همین باره، پایان باز «جیافکی» را با حکمی صریح میبندد و با دراز کردن انگشت اتهام به سوی سازمان سیا به عنوان قاتل کندی، تلاش میکند به ابهام 58 ساله در این باره پایان دهد.
استون که با این مستند به ژانر مورد علاقهاش یعنی روایتهای داغ و جنجالی درباره شخصیتهای برجسته سیاسی همانند سینماییهای جیافکی و نیکسون و مستند زندگی فیدل کاسترو بازگشته، همه تلاش خود را کرده قضاوت صریحش درباره سرنوشت کندی در جدیدترین اثر خود را با اظهارنظرهایی توفانی به مناسبت رونمایی از مستند «بازدید جیافکی: از میان ذرهبین» برجستهتر کند. خالق 74 ساله «قاتلین بالفطره»، «متولد چهارم جولای» و «والاستریت» نقبی هم به سیاست امروز آمریکا میزند و میگوید باراک اوباما، رئیسجمهور ایالات متحده در فاصله سالهای 2009 تا 2017 نیز در کاخ سفید در وحشت ترور به سر میبرده است.
استون درباره انگیزه ساخت این مستند میگوید: «راب ویلسون، تهیهکنندهام گفت بیا مستندی بسازیم که به مردم نشان دهد حقایق بیشتری وجود دارد که گفته نشده است. در زمان اکران فیلم حقانیت آن را زیر سوال برده بودند اما حمایتهای زیادی هم از فیلم شد. مثلا راجر ایبرت، منتقد معروف سینما گفت من تاریخدان نیستم، منتقد فیلم هستم اما میتوانم به شما بگویم فیلم، درست به نظر میرسد. فضای شک و تردید نسبت به ترور کندی مدنظر ما بود که در فیلم درست از آب درآمد».
او 30 سال پیش در سینمایی «جیافکی» پلیسی را به تصویر میکشد که در جریان بررسی ترور کندی به آنچه رسانههای رسمی گفتهاند شک میکند و متوجه میشود معرفی فردی به عنوان ضارب کندی، یک شوی رسانهای بوده و دستهایی پشت پرده ترور مشهور 1963 در دالاس وجود داشته است. حالا استون به این موضوع صریحا اعتراف میکند: «در آن زمان ما سادهلوح و نادان بودیم، هر چیزی که دولت میگفت را میپذیرفتیم حال آنکه از اول همه اطلاعاتی که درباره ترور کندی گفته شده کاملا غلط بوده است: تفنگ، اثر انگشت، بالستیکها و مسیر گلوله. اما حالا اطلاعات تازهای درباره قتل کندی به دست آمده که آماده انتشار است اما عجیب اینکه ترامپ که گفته بود آنها را منتشر میکند، طی چند ساعت نظرش را عوض کرد».
جالب اینکه خود استون هم با وجود اینکه معتقد است در مستندش بهترین جمعبندی را برای این پرونده داشته اما میگوید همچنان همه اسناد را در اختیار ندارد.
حرف آخر او در «بازدید جیافکی» این است: کندی توسط سازمان جاسوسی مرکزی آمریکا ترور شد، چون میخواست در مقابل دستگاه نظامیگری عظیم آمریکا بایستد.
او شرح میدهد: «لی هاروی اسوالد (که به عنوان ضارب کندی معرفی شد) بشدت در ارتباط با سیا بود. میدانستیم آن شواهد اصیلی که کمیسیون وارن به ما ارائه میداد- مثل گلولهها، مسیر شلیک، سلاح خودکار و کالبد شکافی- همه قلابی است. انگیزه اصلی (ترور) تغییر بود. کندی داشت بیش از حد تغییر ایجاد میکرد. حالا ما یک بخش نظامی داریم که 50 درصد بودجهمان را میبلعد. شرمآور است. دستمان هم به ارتش و سازمانهای اطلاعاتی نمیرسد».
دست آخر کنایه میزند: «اگر آمریکا این (مستند) را اکران نکند، یک جای کار این کشور میلنگد و جایی فساد وجود دارد. سانسور با رؤیای آمریکایی در تضاد است. سلایق مردم تغییر نکرده، بلکه مدیریت شده است. یک امپراتوری وحشتزده از انکار، نسبت به همه چیز تدافعیتر و حساستر برخورد میکند».
استون در پایان صحبتهایش در کن، تلاش میکند این فیلم مستند درباره آمریکای قرن گذشته را با یکسری مستندات شفاهی درباره آمریکای قرن بیستویکم تکمیل کند. او جمعبندیاش از حاکمیت فعلی ایالات متحده را اینطور تکمیل میکند: «کندی آخرین رئیسجمهور آمریکا بود که واقعا میخواست کاری در جهان کند. حالا اوضاع از 22 نوامبر 1963 تغییر کرده. تا زمانی که آژانسهای اطلاعاتی و نظامی مسائل مهمی چون امنیت ملی و استراتژی را در دست دارند، آمریکا مانند گذشته و زمان کندی نخواهد شد». بدین ترتیب به استادانهترین شکل ممکن میگوید کاخ سفید و رئیسجمهور در اداره ایالات متحده هیچ کارهاند. سپس برای آنکه مطمئن شویم ساکنان کاخ سفید، مترسکهای ترسان و لرزان از حاکمیت امنیتی و نظامی بیش نیستند، از یک راز بزرگ پرده برمیدارد.
این آمریکایی ناآرام در کنفرانس خبریاش در کن برای خبرنگاران بهت زده تعریف میکند: «اوباما وقتی رئیسجمهور شد، یکی از بزرگترین نگرانیهایش این بود که یک وقت چون نخستین رئیسجمهور سیاه است، ترور نشود! فکر میکنم ترسیده بود. نمیدانم فقط از روی رفتارش نتیجهگیری میکنم: به هیچکس حمله نکن و در همه زمینهها میانهرو باش!»
ارسال به دوستان
ایران و ظهور و سقوط طالبان در دهه70- قسمت اول
روحالله اژدری: امروز یکی از مسائل مهم در منطقه مرزی شرق کشور ظهور مجدد طالبان بعد از 20 سال است. سال 1380 با حمله آمریکا به افغانستان طالبان سقوط کرد و امروز دقیقا با خروج آمریکا از افغانستان طالبان دوباره در حال ظهور است. تحلیل ظهور مجدد طالبان و نوع مواجهه با آن نیازمند بازخوانی ظهور و سقوط آن در دهه 70 است، لذا مواجهه دیروز با طالبان در قسمت اول و تحلیل نوع مواجهه امروز را در قسمت دوم مورد بررسی قرار میدهیم.
* شکلگیری طالبان
افغانستان همسایه شرقی ایران در 4 دهه گذشته به طور مستمر یکی از کشورهای بحرانخیز بوده است. با توجه به همسایگی این کشور با جمهوری اسلامی، بحران آن بر امنیت ملی ایران موثر بوده است. بعد از خروج شوروی از افغانستان، گروههای جهادی به دلیل منفعتطلبیها و قدرتطلبیها نتوانستند به یک اجماع ملی در تشکیل دولت ملی برسند، لذا منازعات موجود تبدیل به یک جنگ داخلی خونین بین اقوام و مذاهب آن کشور شد. جمهوری اسلامی ایران در طول دوران پس از اشغال تمام تلاش خود را در راستای وحدتبخشی میان مجاهدین افغان صرف کرد اما در این میان گروه دیگری با حمایت مالی و سیاسی آمریکا، پاکستان و عربستان سعودی در منطقه پشتوننشین شکل گرفت که داعیه پایان دادن به ناامنی را داشت. این جریان که طالبان نام داشت، دارای اندیشه سلفی واپسگرا و متحجر است.
آمریکا، عربستان سعودی و پاکستان عوامل اصلی طراحی و پشتیبانی مالی و اجرایی طالبان بودند. آمریکا به خاطر عوامل زیر در پدید آوردن و تقویت طالبان نقش داشت.
۱- طالبان یک گروه ضدایرانی و ضد شیعه بود که میتوانست در برابر نفوذ ایران در افغانستان و آسیایمرکزی بایستد و انقلاب اسلامی را مهار کند.
۲- طالبان با ایجاد ثبات در افغانستان قادر است اردوگاههای آموزشی تروریسم را از بین ببرد.
۳- طالبان میتواند راه را برای بازگشت دوباره ظاهرشاه به عنوان مهره سرسپرده آمریکا و غرب در افغانستان باز کند.
در واقع سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (ISI) به آمریکا قبولانده بود طالبان گمشده آمریکا در منطقه است. اسلام طالبان همان اسلام غیرسیاسی و غیرفعال از نوع عربستان سعودی است که هیچ خطری برای آمریکا ندارد. «احمد رشید» نویسنده پاکستانی در این باره میگوید: «سال ۱۳۷۳ پس از ظهور طالبان برای نخستینبار با دیپلماتهای آمریکایی در سفارت آن کشور در اسلامآباد دیدار داشتم و آنها را شیفته طالبان دیدم. اعضای طالبان به دیپلماتهای آمریکایی هنگام دیدار از قندهار گفته بودند با ایران و با حضور خارجیانی که در افغانستان باقی ماندهاند از جمله افغانهای عرب مخالفند. همچنین کشت خشخاش و تولید هروئین را کنترل خواهند کرد». شورای طالبان ۱۶ فروردین ۱۳۷۵ با تشکیل نشستی با شرکت ۱۵۰۰ به اصطلاح روحانی در قندهار، ضمن اعلام ملاعمر به عنوان امیرالمومنین(!) علیه حکومت مجاهدین در کابل اعلام جهاد کرد و در پاییز همان سال کابل را به اشغال خود در آورد. زمانی که نیروهای طالبان وارد کابل شدند، بر خلاف تعهداتی که به آمریکاییها داده بودند، حکومت ملاعمر را اعلام و با بازگشت محمد ظاهرشاه مخالفت کردند. از همان زمان اختلاف آمریکا با این گروه آغاز شد. آنها حکومت طالبان را به رسمیت نشناختند. آمریکاییها پاکستان را متهم کردند واشنگتن را فریب داده است. برخلاف ادعا و قول طالبان به آمریکاییها، گروه القاعده به رهبری اسامه بنلادن که مظنون اصلی بمبگذاری پایگاه نظامی آمریکا در ظهران عربستان بود و در انفجار سفارتخانههای آمریکا در کنیا و تانزانیا پرونده داشت، مورد حمایت طالبان قرار گرفت و با احترام در افغانستان استقرار یافت. (شاهد یاران/ ۱۳۹۰)
با پیروزی طالبان با ایدئولوژی وهابی و سلفی واپسگرا در افغانستان، ایران مورد تهدید قرار گرفت و در واقع امنیت ملی ایران در معرض تهدید جدی طالبان بود. در طول حمله طالبان به افغانستان و فتح کابل، جمهوری اسلامی ایران در کنار دولت «برهانالدین ربانی» قرار داشت و واقف به خطر مضاعف طالبان برای ایران بود. اهداف ضدایرانی طالبان در شهر مزارشریف با به شهادت رساندن دیپلماتهای ایران عیان شد. با استقرار طالبان در کابل، گروه تروریستی القاعده با حضور در افغانستان و ایجاد پایگاههای محکم، زمینه لازم را برای عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر فراهم کرد و موجب تشدید بحران در منطقه شد.
* حادثه تروریستی 11 سپتامبر
حملات ۱۱ سپتامبر مجموعهای از عملیاتهای انتحاری بود که ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، مصادف با ۲۰ شهریور۱۳۸۰ هجری شمسی توسط گروه تروریستی القاعده به رهبری اسامه بنلادن در خاک ایالات متحده انجام شد. در صبح آن روز ۱۹ تن از عناصر القاعده، 4 هواپیمای تجاری - مسافری را ربودند. هواپیماربایان ۲ هواپیما را در فاصلههای زمانی گوناگون تعمدا به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک زدند. در نتیجه این دو برخورد، همه مسافران به همراه عده بسیاری که در ساختمان حضور داشتند، کشته شدند. هر دو ساختمان پس از ۲ ساعت به طور کامل ویران شدند و آسیبهای زیادی به ساختمانهای پیرامون زدند. هواپیماربایان هواپیمای سوم را به پنتاگون واقع در آرلینگتون در ویرجینیا زدند. هواپیمای چهارم اما در زمینی نزدیک شنکسویل در ایالت پنسیلوانیا سرنگون شد. این در حالی بود که شماری از مسافران و خدمه پرواز پیش از سرنگونی هواپیما تلاش کرده بودند کنترل هواپیما را که هواپیماربایان آن را به سمت واشنگتن دیسی هدایت میکردند، به دست بگیرند اما هیچ کدام از مسافران این پرواز و ۳ پرواز دیگر زنده نماندند. کشتهشدگان این حملهها ۲۹۷۴ نفر بودند.
آمریکای غضبناک که از حادثه 11 سپتامبر ضربه شدیدی خورده بود، تصمیم به حمله به افغانستان و اسقاط طالبان و نابودی القاعده گرفت. شکست نیروهای جهادی از طالبان و محصور شدن در دره پنجشیر یا مهاجرت به سایر کشورها آنها را همگی موافق با حمله نظامی آمریکا به افغانستان کرده بود. حسین موسویان، رئیس کمیته روابط خارجی شورای عالی امنیت ملی در دولت اصلاحات در زمان حمله آمریکا به افغانستان در این باره میگوید: «وقتی آمریکا تصمیم به جنگ با طالبان گرفت، جبهه شمال متفقا مایل به همکاری با آمریکا برای سرنگونی طالبان بودند. ایران هم با خواست جبهه شمال مخالفت نکرد». (موسویان، خبرگزاری آناتولی ۲۰۱۷)
حسین موسویان از این همکاری تحت عنوان منافع مشترک ایران و آمریکا نام میبرد و میگوید به هر حال ایران و آمریکا هر دو با اهدافی متفاوت، یک منفعت مشترک درباره ساقط کردن حکومت طالبان داشتند. وی با تایید اظهارات و خاطرات «رایان کراکر» سفیر پیشین آمریکا در افغانستان درباره دیدار با دیپلماتهای ایرانی تاکید میکند شرایطی پیش آمد که بدون هزینه به بخشی از اهدافمان برسیم. (موسویان، خبرگزاری آناتولی/ 2017)
* اهداف آمریکا در حمله به افغانستان
اهداف بلندمدت آمریکا در حمله به افغانستان را میتوان چنین برشمرد: دستیابی این دولت به تضمینهایی قطعی درباره نابودی القاعده در افغانستان و ممانعت از دستیابی دیگر دشمنان بالقوه این دولت به ابزارهای تهدیدزا بویژه سلاحهای کشتار جمعی، زمینهسازی برای تقویت مهار قدرت روسیه، چین، هند، ایران و پاکستان، تقویت حوزه نفوذ در منطقه غنی از انرژی آسیای مرکزی و خلیجفارس و نفوذ در 3 حوزه تمدنی، فرهنگی و دینی که شرایط را برای پیشبرد سیاست مبارزه با اسلامگرایی مساعدتر میکرد. در فضای به وجود آمده پس از ۱۱ سپتامبر، حمله به افغانستان و شکست طالبان و القاعده میتوانست آغاز راهی باشد که آمریکا در صدد پیمودن آن بود. افغانستان عرصه آزمون قدرت آمریکا برای رسیدن به اهداف جهانی در هزاره جدید شد که البته دستاوردی برای آمریکا جز هزینههای سرسامآور مادی و معنوی نداشت و در آخر مجبور شد با فضاحت از افغانستان خارج شود.
* سپاه قدس در افغانستان
حضور و فعالیت سپاه در افغانستان به زمان اشغال افغانستان توسط شوروی بازمیگشت. کمک نظامی، آموزشی و تسلیحاتی به مجاهدین افغان بویژه شیعیان از دهه 60 وجود داشت اما با شکلگیری طالبان حضور سپاه قدس به دلایل راهبردی افزایش چشمگیری یافت. ایدئولوژی ضدشیعی و ضدایرانی طالبان، به شهادت رساندن دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف و حمایت اولیه آمریکا، پاکستان و عربستان از طالبان از جمله دلایل راهبردی ایران برای حضور در افغانستان و کمک به مجاهدین افغان در جنگ با طالبان بود. با ظهور طالبان 2 دیدگاه در جمهوری اسلامی در تقابل با طالبان شکل گرفت؛ دیدگاه مقام معظم رهبری بر ادامه فعالیت سپاه قدس در افغانستان استوار بود، لذا با کسانی که جنگ مستقیم با طالبان را پیشنهاد میدادند مخالفت کردند. حسین موسویان، رئیس کمیته روابط خارجی شورای عالی امنیت ملی در دولت اصلاحات درباره تقابل ۲ دیدگاه در بین مسؤولان جمهوری اسلامی درباره جنگ با طالبان بعد از سقوط کابل میگویند: «چند دیپلمات ما کشته شده بودند و دهها هزار نیروی نظامی ایران در مرز به حالت آمادهباش درآمده و منتظر دستور مرکز برای ورود به خاک افغانستان بودند. در شورای عالی امنیت ملی جلسات زیادی داشتیم. در نهایت ۲ دیدگاه وجود داشت؛ یک دیدگاه معتقد به ورود به خاک افغانستان و جنگ با طالبان بود و دیدگاه دیگر هم مخالف ورود ایران به یک جنگ جدید، آن هم بعد از جنگ ایران و عراق بود. در نهایت گزارش ۲ دیدگاه تقدیم رهبر انقلاب شد و ایشان نیز با ورود نیروهای مسلح به خاک افغانستان مخالفت کردند». (موسویان، خبرگزاری آناتولی ترکیه/ ۲۰۱۷)
* ارائه مشاوره نظامی و امنیتی سردار سلیمانی به دولت مجاهدین
سردار سلیمانی پیش از فرماندهی سپاه قدس، در افغانستان حضوری فعال و موثر داشت و کمکهای زیادی در زمینه تسلیحاتی در اختیار دولت برهانالدین ربانی قرار داد. همچنین وی به عنوان مشاور و راهنما با دولت برهانالدین ربانی همکاری میکرد. برهانالدین ربانی به عنوان چهره اسلامی و ضدکمونیست پس از پیروزی مجاهدین افغان برابر دولت متمایل به شوروی سابق و آغاز فرآیند صلح گروههای قومی معارض در افغانستان در سال ۱۳۷۱ به عنوان نخستین رئیسجمهور رسمی در این کشور انتخاب شد اما با شعلهور شدن آتش اختلافات داخلی و ظهور گروه طالبان، دولت وی با هجوم این گروه در مهر ۱۳۷۵ به کابل مجبور به ترک پایتخت شد ولی تا سال ۱۳۸۰ و سقوط طالبان به دست نیروهای ائتلاف شمال با وجود عدم حاکمیت در افغانستان به عنوان رئیسجمهور رسمی این کشور شناخته میشد. حضور سردار سلیمانی و فعالیت در افغانستان به پیش از انتصاب ایشان به فرماندهی سپاه قدس بازمیگردد. «سیدعیسی حسینیمزاری» از فعالان سیاسی و فرهنگی افغانستان و رئیس مرکز فعالیتهای فرهنگی ـ اجتماعی تبیان، درباره فعالیتها و همکاریهای شهید حاجقاسم سلیمانی با مجاهدین افغان در زمان حمله طالبان میگوید: «این شهید وجب به وجب در کنار مقاومتکنندگان حضوری جدی داشت. زمانی که ما قصد خروج از کابل را داشتیم، برادر سلیمانی در کنار استاد ربانی و دولت وی در کابل در همان زمان یعنی سال ۱۳۷۵ که دولت سقوط کرد حضور داشت. بعید نیست در آن زمان خارج شدن احمدشاه مسعود از حوزه کابل با نظر مساعد و مثبت ایشان اتفاق افتاده باشد، چون اگر احمد شاه مسعود و دولت استاد ربانی در ماه میزان سال ۱۳۷۵ در کابل میماندند، با توجه به فضای ایجادشده پس از سقوط دولت، همه دستگیر شده و توسط طالبان تیرباران میشدند». (حسینی مزاری، ایرنا ۱۳۹۸)
* حمایت نظامی و تسلیحاتی از احمدشاه مسعود
نقش سردار سلیمانی در حفظ دره پنجشیر و کمک به احمدشاه مسعود در مقابل حملات طالبان بسیار مهم و بارز بوده است. در زمان حمله طالبان به افغانستان و فتح ۹۰ درصد این کشور، فقط دره پنجشیر مانده بود که مجاهدین افغان زمان عقبنشینی به آنجا پناه برده بودند. با توجه به اینکه پنجشیر دارای یک موقعیت استراتژیک است، در صورت تصرف توسط طالبان، همه مجاهدین افغانستانی نابود میشدند. پنجشیر در فاصله ۱۲۰ کیلومتری به طرف شمال شرق کابل بین ۲ شاخه جنوبی ارتفاعات هندوکش از شمال شرق به جنوب غرب موازی با امتداد هندوکش واقع است. درههای فرعی آن از شمال به جنوب امتداد داشته و به دره عمومی پنجشیر وصل میشود. اتصال این منطقه به ۷ ولایت افغانستان (تخار، بغلان، پروان، کاپیسا، لغمان، نورستان و بدخشان) اهمیت استراتژیک آن را دوچندان میکند. در دوران اشغال اتحاد جماهیر شوروی منطقه پنجشیر صحنه جنگهای متعددی بین نیروهای ارتش سرخ و ارتش جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان با مجاهدین تحت امر احمدشاه مسعود بود. ارتش سرخ شوروی با همکاری ارتش جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان جمعا ۹ بار به دره پنجشیر در طول دوران اشغال افغانستان حمله کرد که منجر به خسارت زیادی به منطقه و اهالی پنجشیر و نیروهای شوروی و ارتش جمهوری دموکراتیک افغانستان شد. ۵ بار به خاطر حملات گسترده ارتش سرخ از سکنه خالی شد و مردم به ولایتهای همجوار یا کشورهایی نظیر پاکستان و ایران مهاجرت کردند اما مقاومت مجاهدین تحت امر احمدشاه مسعود در مقابل نیروهای اشغالگر به طور مداوم تا پایان خروج ارتش شوروی ادامه داشت. همین موضوع از احمدشاه مسعود قهرمانی بزرگ و قابل احترام برای افغانستان و دنیای اسلام ساخت.
«حسن پلارک» از دوستان قدیمی و همرزم شهید سلیمانی درباره حمایتهای نظامی سردار شهید قاسم سلیمانی از مجاهدین افغان در مقابل طالبان میگوید: «وقتی خبر رسید طالبان حمله کردند و افغانستان بزودی سقوط میکند، ساعت ۸ صبح به سمت افغانستان به راه افتادند. گفتم یک نفره میتوانی چه کار کنی؟ با این حال رفتند. احمدشاه مسعود هم به دره پنجشیر عقبنشینی کرده بود و طالبان هم میخواست با ورود به دره پنجشیر پیروزی کامل خود را اعلام کند. ساعت ۲ بعدازظهر زنگ زدند و گفتند: «حسن امشب ۲ آتشبار توپخانه به دره پنجشیر بفرست». در حالی که توپخانه در اختیار ما نبود و متعلق به نیروی زمینی بود. ۲ آتشبار توپخانه یعنی ۱۲ قبضه توپ و هر قبضه ۵۰ گلوله، قطعات یدکی، نیرو و... نیاز بود. تهیه سلاح و انتقال آن بسیار سخت و در یک روز غیرممکن بود اما خدا را گواه میگیرم که میدانستم چون حاجقاسم گفته، حتما این توپخانه بموقع به دره پنجشیر که طالبان در نزدیکی دروازههای آن بودند میرسد. با افراد و نهادهای متعددی تماس گرفتم، تا اینکه بالاخره در مشهد سلاحها را تحویل گرفتم. جالب اینکه حتی نمیتوانستم بگویم این توپها را برای کجا میخواهم، چون امنیتی بود.
سپس با یکی از دوستان که در استفاده از توپخانه مهارت داشت، تماس گرفتم. گفتم توپچیهای قدیمی را جمع کنید و توپها را تحویل بگیرید.
۲ نصف شب، هواپیماهای افغان آنها را بردند و ساعت ۲ بامداد توپها در دره پنجشیر بود. صبح آن روز توپخانه، نیروهای طالبان را زیر آتش گرفت. همین موجب ترس و فرارشان شد. افغانستان سقوط نکرد. میتوانم صدها مثال بزنم از چنین دستورهایی که در حالت عادی نشدنی به نظر میآید. همین کارهای نشدنی رمز موفقیت حاجقاسم بود». (پلارک، خبرگزاری ایکنا، 1399)
* شهید سلیمانی و بازسازی سپاه محمد(ص) در جنگ با طالبان
حزب شیعی وحدت اسلامی بعد از سقوط دولت کمونیستی نجیبالله و تشکیل دولت اسلامی مجاهدین، در آن عضو بود و با گروههای اصلی آن مثل حزب جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری ربانی و نیز گروه شورای نظار به ریاست احمدشاه مسعود روابط حسنه داشت اما پس از عدم پایبندی آنان به توافقنامهها بویژه عدم واگذاری کامل سهم شیعیان هزاره در دولت، حزب وحدت به رهبری مزاری تصمیم گرفت از دولت خارج شود. پس از آن بود که مناطق شیعهنشین کابل زیر حملات نیروهای ربانی و مسعود و نیروهای حزب اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرسول سیاف با اندیشه وهابی قرار گرفت. در یکی از این حملات در ۲۲ بهمن ۱۳۷۱ در حمله به محله افشار در غرب کابل صدها تن از ساکنان غیرنظامی هزاره و شیعه این محله قتلعام شدند. اختلاف وحدت اسلامی افغانستان تا زمان ظهور طالبان و تصرف کابل ادامه داشت و حزب وحدت با ظهور طالبان مجبور بود در ۲ جبهه بجنگد. در این زمان حزب وحدت دچار انشعاب شد. شهید عبدالعلی مزاری به دلیل خوشبینی به طالبان تصمیم گرفت موافقتنامهای با طالبان امضا کند. بر اساس این توافق حزب وحدت باید مواضع خط مقدم و سلاحهای سنگین خود را به طالبان واگذار میکرد و نیروهای این گروه به عنوان نیروهای حائل بین مواضع حزب وحدت در غرب کابل و نیروهای مسعود مستقر میشدند. مزاری به توافق عمل کرد اما طالبان با ورود به کابل به توافق پشت پا زد و در پی خلع سلاح کامل سربازان حزب وحدت و تصرف همه مناطق تحت کنترل آنان برآمد. عبدالعلی مزاری و برخی یاران نزدیکش را دستگیر کرد و هنگام انتقال به قندهار در داخل هلیکوپتر به شهادت رساند. با تفرقه حزب وحدت به ۲ گروه مزاری و اکبری و شکست از طالبان، شیعیان که سازمان خود را از دست داده بودند، توسط سردار شهید حاجقاسم سلیمانی در گروهی به نام سپاه محمد(ص) سازماندهی شدند. سابقه شکلگیری سپاه محمد(ص) به زمان جنگ ایران و عراق و حمله شوروی به افغانستان بازمیگشت که البته با تشکیل حزب وحدت دیگر سپاه محمد(ص) وجود نداشت و در حزب ادغام شده بود. سردار سلیمانی بعد از فروپاشی حزب وحدت تلاش داشت شیعیان را دوباره دور هم گرد آورد و متحد کند، لذا دوباره با فراخوان شیعیان سپاه محمد را شکل داد. این گروه تا پایان حکومت طالبان در کنار احمدشاه مسعود به مبارزه با طالبان ادامه داد.
نصرالله صادقزادهنیلی از مجاهدین افغان و فرزند شهید محمدحسین صادقزادهنیلی از مؤسسان پاسداران جهاد اسلامی افغانستان درباره نیروی سپاه محمد(ص) میگوید: «در افغانستان نیرویی به نام سپاه محمد از مجاهدین که سابقه جنگ و جهاد داشتند، تشکیل شده بود. این نیروها تأثیر بسیار زیادی در مقابله با القاعده داشتند و میتوان گفت اگر اینها کنار احمدشاه مسعود و دیگر نیروهایی که داخل افغانستان مقاومت میکردند، حضور نداشتند، پیروزی به این سرعت حاصل نمیشد». (صادقزادهنیلی، تسنیم، ۱۳۹۹)
نصرالله صادقزادهنیلی درباره تاثیر همکاری نیروی قدس با جبهه شمال در مقابل طالبان میگوید: «مجاهدین بزرگی مثل احمدشاه مسعود یا دیگر فرماندهان جهادی مقاومت افغانستان در شرایط سخت، تنها مرجع و پناهگاه خود را نیروهای ایرانی میدانستند. من معتقدم اگر همکاری ایران و نیروی قدس نبود، نه احمدشاه مسعود موفق میشد و نه آقای دوستم و اسماعیل خان و آقای محقق و نه دیگر چهرههای عرصه جهاد افغانستان». (صادقزادهنیلی، تسنیم، ۱۳۹۹)
* شهید سلیمانی و حفظ فاصله راهبردی با آمریکا در نبرد با طالبان
منطقه بحرانزده غرب آسیا از زمان حمله و تصرف افغانستان توسط طالبان تا حملات آمریکا به عراق و افغانستان و سپس ظهور داعش، همیشه محل منازعه گروههای مختلف منطقهای و فرامنطقهای بوده است. در این میان آمریکاییها در همه این تحولات نقشی فعال داشتهاند، لذا پیشبرد اهداف مقاومت در منطقه کاری بس دشوار و طاقتفرسا بوده و نیازمند هوش و ذکاوتی بیمانند است. برنامهریزی برای رسیدن به اهداف و حفظ موقعیتها و پیشبینی آینده لازمه یک راهبرد بلندمدت است، لذا تصمیمگیری و به کارگیری تاکتیکهای مختلف برای تحقق یک راهبرد ضروری محسوب میشود. گاهی سردار سلیمانی بر اساس ضرورت یا فشارهای داخلی برخوردی تاکتیکی داشت که نمونه بارز آن را میتوان حمایت از مجاهدین افغان و جنگ موازی با آمریکاییها با گروه ایدئولوژیک طالبان نام برد. در این جنگ موازی، اگر چه هدف یکی بود اما سردار سلیمانی حضور آمریکا در افغانستان را مشروع نمیدانست و از خطر آنان برای ایران آگاه بود، لذا حفظ فاصله راهبردی از آنها را مدنظر داشت. هرگز حضوری یا مکتوب با آمریکاییها درباره افغانستان مذاکره نکرد، لذا تاکنون هیچ سند مکتوب یا تصویر یا فیلمی از سردار سلیمانی در دیدار با مقامات آمریکایی به دست نیامده است. در جریان مذاکرات دیپلماتهای دولت اصلاحات در ژنو با آمریکاییها درباره مبارزه با طالبان در افغانستان، رایان کراکر خاطرهای را نقل میکند: «من روز جمعه از ژنو پرواز کردم و یکشنبه برگشتم. بنابراین هیچ کس در دفتر نمیدانست من کجا بودهام. ما تمام شب در آن جلسات بیدار بودیم و برای من واضح بود دیپلماتهای ایرانی در حال مذاکره و پاسخ دادن به سلیمانی بودند که از او به عنوان حاجقاسم یاد میکردند». (دکستور فیلکینز، ۲۰۱۳)
رایان کراکر سفیر آمریکا در افغانستان و عراق مدعی است سردارسلیمانی بعضی اوقات پیامهایی را به او منتقل میکرده است اما او از قرار دادن هر چیزی برای نوشتن خودداری کرده و نخواسته ردیابی کاغذی را برای آمریکاییها باقی بگذارد. (دکستور فیلیکینز، ۲۰۱۳)
مذاکره با آمریکاییها درباره حمله به طالبان در افغانستان در دوره اصلاحات صورت پذیرفت که طرفدار نزدیکی روابط با ایالات متحده بودند و سیاست تنشزدایی در روابط بینالملل را دنبال میکردند. با استناد به کتاب خاطرات رایان کراکر ۲ نفر از ۳ مذاکرهکننده ایرانی درباره افغانستان با آمریکاییها در آمریکا تحصیل کرده بودند و در وقت استراحت درباره تیم فوتبال دانشگاه یوسیالای صحبت میکردند. رایان کراکر در کتاب خاطرات خود مدعی میشود هیات ایرانی خواستار اشغال افغانستان از سوی آمریکا میشود و در این رابطه مینویسد: «اما آنچه برایم جالبتر از همه بود، اشتیاق آنان نسبت به اعزام نیروهای آمریکا- همان شیطان بزرگ- به حیاط خلوت ایران یعنی افغانستان بود». (خبرگزاری صدای افغان/ ۱۳۸۸)
ارسال به دوستان
روند واکسیناسیون در کشور از امروز سرعت میگیرد
آغاز واکسیناسیون افراد بالای 60 سال
در شرایطی که بخش عمدهای از جمعیت بالای 65 سال کشور در مقابل ویروس کرونا واکسینه شدهاند، معاون بهداشت وزارت بهداشت از آغاز واکسیناسیون افراد بالای ۶۰ سال از امروز پنجشنبه ۲۴ تیرماه خبر داد. به گزارش «وطنامروز»، هفته گذشته وزیر بهداشت دستور واکسیناسیون افراد بالای 50 سال در استان سیستانوبلوچستان را صادر کرد. وی دیروز نیز اعلام کرد علاوه بر این استان، واکسیناسیون افراد بالای 50 سال در استانهای هرمزگان، بوشهر، خوزستان و خراسان جنوبی نیز انجام میشود. در همین حال، علیرضا رئیسی، سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا دیروز اعلام کرد: با هماهنگیهای انجامشده از فردا (پنجشنبه ۲۴ تیرماه) ساعت ۱۲ ظهر برای سنین ۶۰ سال به بالا سامانه salamat.gov.ir باز خواهد شد و این افراد میتوانند وارد سامانه شوند و نوبتدهی خواهند شد. وی افزود: یکی از دلایل این تصمیم این است که خوشبختانه واکسن تولید داخل بسیار خوب عمل کرده و هیچ مشکلی ندارد و خط تولید آن هم با قدرت در حال پیشرفت است. رئیسی با اشاره به اینکه با احتساب واکسنهای وارداتی هیچ مشکلی برای واکسیناسیون افراد ۶۰ سال با بالا وجود نخواهد داشت، بیان کرد: با عنایت به شروع واکسیناسیون گروه ۶۵ سال به بالا که خوشبختانه با نظم خوبی در حال انجام است، از هموطنان عزیز خواهشمندم در سامانه salamat.gov.ir ثبتنام کنند چون افرادی که ثبتنام کردهاند تا ۲۵ تیرماه واکسیناسیونشان تمام خواهد شد.
بنا بر اعلام روابط عمومی معاونت بهداشت وزارت بهداشت، وی گفت: با توجه به موجودی واکسن و واکسنهای وارداتی که وارد کشور شده یا خواهد شد و با تکیه بر واکسن تولید داخل بویژه واکسن «برکت» که خط تولید آن با قدرت در حال کار است، مطمئنم ضمن شتاب بخشیدن به سرعت واکسیناسیون، میتوانیم سرعت آن را خیلی پایدارتر به پیش ببریم.
* دستور وزیر بهداشت برای واکسیناسیون جمعیت بالای ۵۰ سال در ۵ استان کشور
در 4 استان دیگر به همراه استان سیستانوبلوچستان واکسیناسیون علیه کرونا برای افراد بالای 50 سال انجام خواهد شد. وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در نامهای به معاون بهداشت وزیر بهداشت و سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا، با تاکید بر واکسیناسیون جمعیت بالای ۵۰ سال ساکن در استانهای سیستانوبلوچستان، هرمزگان، بوشهر، خوزستان و خراسان جنوبی، واکسیناسیون عشایر کوچرو از اول مردادماه را نیز اعلام کرد.
در بخشی از این نامه آمده است: جز جزایر کیش و قشم که در مرحله بعد اعلام خواهد شد، جمعیت ساکن کلیه جزایر خلیج فارس، از ۱۸ سال به بالا واکسینه شوند. (این پوشش شامل جمعیت مواج و غیربومی نمیشود، البته کلیه ساکنان دائم، بومی تلقی میشوند).
وی همچنین در نامهای به رؤسای دانشگاههای علومپزشکی کشور بر افزایش مراکز تجمیعی واکسیناسیون و مشارکت سازمانهای دیگر از جمله سازمان بسیج به عنوان همکار اصلی در طرح شهید سلیمانی در انجام این فعالیت بسیار مهم و اساسی تاکید کرد. نمکی در این نامه خطاب به رؤسا، سرپرستان دانشگاهها و دانشکدههای علومپزشکی و خدمات بهداشتی درمانی افزود: پیرو مکاتبات و جلسات ویدئوکنفرانس درباره واکسیناسیون، با توجه به تأمین واکسن مورد نیاز کلیه دانشگاهها لازم است سریعا با افزایش مراکز تجمیعی واکسیناسیون و مشارکت سازمانهای دیگر منجمله سازمان بسیج به عنوان همکار اصلی در طرح شهید سلیمانی در انجام این فعالیت بسیار مهم و اساسی تسریع شود. وی تصریح کرد: همانگونه که سرعت عمل موجب قدردانی است هر گونه کندی و عدم پیشرفت مناسب نیز مورد پیگیری جدی قرار خواهد گرفت.
* 329 شهر کشور در وضعیت قرمز و نارنجی کرونا
تعداد شهرهای با وضعیت قرمز و نارنجی کرونایی کشور روزبهروز در حال افزایش است. این بیماری با سویه هندی همچنان در بیشتر استانهای کشور جولان میدهد. وزارت بهداشت دیروز اعلام کرد، متاسفانه در شبانهروز گذشته ۱۸۴ بیمار مبتلا به «کووید-۱۹» در کشور جان خود را از دست دادند. بر این اساس، از ظهر روز سهشنبه تا ظهر دیروز چهارشنبه 23 تیرماه و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، ۲۳ هزار و ۳۷۱ بیمار جدید مبتلا به «کووید-۱۹» در کشور شناسایی شدند که ۲ هزار و ۴۵۷ نفر از آنها بستری شدند.
متاسفانه در این مدت، ۱۸۴ بیمار «کووید-۱۹» جان خود را از دست دادند و مجموع جانباختگان این بیماری به ۸۶ هزار و ۳۹۱ نفر رسید.
خوشبختانه تاکنون ۳ میلیون و ۶۹ هزار و ۹۴۳ نفر از بیماران بهبود یافته یا از بیمارستانها ترخیص شدهاند. ۳ هزار و ۹۶۳ نفر از بیماران مبتلا به «کووید-۱۹» در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانها تحت مراقبت قرار دارند. در حال حاضر ۱۴۳ شهر کشور در وضعیت قرمز، ۱۸۶ شهر در وضعیت نارنجی و ۱۱۹ شهر در وضعیت زرد قرار دارند.
بنا بر اعلام مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت بهداشت، تاکنون ۵ میلیون و ۳۳۱ هزار و ۷۸۰ نفر دوز اول واکسن کرونا و ۲ میلیون و ۱۹۱ هزار و ۹۳۶ نفر نیز دوز دوم را تزریق کردهاند و مجموع واکسنهای تزریقشده در کشور به ۷ میلیون و ۵۲۳ هزار و ۷۱۶ دوز رسیده است.
![]() ارسال به دوستان
گزارش «وطنامروز» از ضرر 30 درصدی خریداران صندوق پالایشی یکم و عدم اجرای مصوبه سران قوا
بازار سرمایهسوز
گروه اقتصادی: نوسان و افت شدید قیمت نماد پالایشی یکم از ابتدای عرضه تاکنون، بسیاری از سهامداران را با دردسرهای فراوان مواجه کرده است. سهامداران و سرمایهگذاران خردی که به دلیل تبلیغات گسترده دولت برای خرید این سهام وارد بازار سرمایه شده و بخش عمدهای از سرمایههای خود را در این مسیر هزینه کردهاند، ماههاست که با افت قیمت این نماد مواجه هستند و انتظارشان از سیاستگذار این است که با به کار بستن تدابیری، زمینه را برای جبران ضرر و زیان آنها فراهم کند.
بر اساس برآوردهای صورت گرفته، سهامدارانی که به دلیل تبلیغات گسترده دولت اقدام به خرید نماد پالایشی یکم کردند، اکنون با افت حدود 30 درصد ارزش سهام خود مواجه شدهاند. اگرچه باید توجه داشت که این فراز و فرودها، طبیعت بازار سرمایه است اما به هر حال هیجانات تزریق شده و تبلیغات گستردهای که دولت برای فروش این یونیتهای سرمایهگذاری انجام داد، بسیاری از مردم را ترغیب به خرید سهام و ورود به سرمایهگذاری در این بخش کرد. هجوم مردم برای خرید یونیت صندوقهای پالایشی به دلیل فراخوانی بود که دولت انجام داد و این یکی از اشتباهات دولت بود که سرمایهگذاران را به خطا انداخت و ریسکهای مترتب بر امر سرمایهگذاری را برای آنها تشریح نکرد.
* وزیر اقتصاد مصوبه بورسی سران قوا را هم اجرا نمیکند!
با گذشت ۹ ماه از شروع پذیرهنویسی صندوق پالایش یکم، نهتنها بر خلاف وعده فرهاد دژپسند این صندوق به مردم سودی نرساند، بلکه ضرر آن در حال حاضر به ۳۰ درصد رسیده است، هرچند طبق مصوبه سران قوا قرار بر جبران ضرر خریداران بود اما ظاهرا دولت قصد اجرای مصوبه را ندارد.
بازار سرمایه در بسیاری از کشورهای توسعهیافته علاوه بر اینکه محل قابل اعتمادی برای سرمایهگذاری مردم است، بخش زیادی از تامین مالی اقتصاد و شرکتها را هم در بر میگیرد، به طوری که یک بازی دو سر برد را برای سرمایهگذار و تولیدکننده به همراه دارد. تولیدکنندگان با عرضه سهام شرکتهای خود به دنبال تامین مالی برای افزایش و توسعه تولید هستند و سرمایهگذاران نیز با سرمایههای خود به افزایش تولید کمک میکنند.
* پالایش یکم؛ نماد ضعف اقتصادی دولت تدبیر و امید
در ایران از ابتدا، بازار سرمایه با هدف حمایت از تولید و حقوق سهامداران شروع به کار کرد اما در یک سال اخیر از حقوق سهامداران بدرستی صیانت نمیشود. صندوقهای ETF یکی از آن دسته مواردی است که طبق گفته فرهاد دژپسند، وزیر امور اقتصادی و دارایی قرار بود به توزیع عادلانه ثروت بین آحاد مردم بپردازد. دومین صندوق ETF دولتی با نام پالایشی یکم یا به اصطلاح مرسوم دارادوم شناخته میشود که متشکل از ۴ شرکت پالایشی است اما این صندوق نهتنها به توزیع عادلانه ثروت نپرداخت، بلکه ارزش هر سهم این صندوق دولتی بعد از فروش به مردم تا امروز حدود ۳۰ درصد منفی شده و هنوز به ارزش اول خود هم نرسیده است. ۵ شهریور سال ۱۳۹۹ بود که پس از کش و قوسهای فراوان، سازمان خصوصیسازی خبر از شروع پذیرهنویسی پالایش یکم با تخفیف ۲۰ درصدی تا ۱۹ شهریور داد.
* سرابی با نام سهام جایزه پالایش یکم
از تاخیر و بدقولی مسؤولان وزارت اقتصاد در بازگشایی بموقع این نماد که عبور کنیم، به مساله سهام جایزه یا همان تخفیف مازاد ۱۰ درصدی میرسیم. طبق سخن حسن علائی مبنی بر افزایش سرمایه شپنا و شبندر، باید سهام جایزه آن به پرتفوی سهامداران پالایش یکم تعلق میگرفت. این در حالی است که در اوایل مهرماه، بر اساس مصوبه هیات وزیران، باید ۱۰ درصد تخفیف مازاد به خریداران واحدهای صندوق پالایشی یکم داده میشد.
* وعدهای که محقق نشد!
همچنین فرهاد دژپسند نیز درباره سهام جایزه یا همان تخفیف مازاد ۱۰ درصدی در مصاحبهای گفته بود: برای کسانی که در خرید پالایش یکم شرکت کردند، تخفیف ۳۰ درصدی (تخفیف ۲۰ درصدی+ ۱۰ درصد تخفیف مازاد) به طور کامل اعمال میشود. جالب است بدانید که با گذشت تقریبا ۹ ماه از تصویب مصوبه هیات وزیران و بهرغم وعدههای آقای وزیر، همچنان هیچ تغییری در پرتفوی سهامداران این صندوق دیده نمیشود!
* محاصره اقتصادی مردم با حربه بورس و تورم
این ضرر برای مردم فقط از جانب بورس نبود، بر اساس گزارشهای مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۹۹ نرخ تورم سالانه به 4/36 درصد رسید که همزمان علاوه بر نابودی سرمایه مردم در کوره پولسوزی بورس و صندوق پالایش یکم، سفره آنها نیز هر روز کوچکتر از دیروز میشد.
* ایثار حقوقیها!
مسأله به اینجا ختم نمیشود. در همان زمان اوج آشفتگی بازار بورس و صندوق پالایش یکم، فرهاد دژپسند همچنان به اظهارنظرهای جنجالی خود ادامه میداد. آقای وزیر در جلسه تودیع و معارفه رئیس سازمان بورس گفته بود: اکنون که بازار روند نزولی پیدا کرده، حقوقیها باید یک ایثارگری از خود به نمایش بگذارند تا بازار سرمایه اُفتش بیش از پیش نشود، اینکه عدهای میآیند حقوقیکشون راه میاندازند یا در دل حقیقیها آشوب ایجاد میکنند قطع به یقین به نفع بازار سرمایه نخواهد بود.
اما جالب است بدانید نتیجه ایثارگری حقوقیها تا به امروز، سقوط آزاد بیش از ۹۰۰ هزار واحدی شاخص کل بوده است و بعد از گذشت ۷ ماه از بازگشایی پالایش یکم و وعدههای مکرر مسؤولان برای حمایت از بازار، نهتنها توزیع ثروتی صورت نگرفت، بلکه سهامداران خرد همچنان با ضرر و زیان در بازار گیر کردهاند، البته که ثروتش بین همان حقوقیهای ایثارگر و دانهدرشتهای بازار توزیع شد! فرهاد دژپسند را باید سلطان امیدهای واهی و اظهارات عجیب نامید، وزیر اقتصاد در اظهار نظری به تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ در پاسخ به سوال خبرنگاری گفت: صندوق پالایش یکم از زیان درآمده است، دیروز که بررسی کردم ۲۵ درصد از ارزش روز خالص دارایی (NAV) بالاتر بود!
اظهارات عجیب وزیر اقتصاد در حالی مطرح میشد که صندوق پالایش یکم با قیمت هر واحد ۱۰ هزار تومان آن هم با تخفیف ۲۰ و ۳۰ درصدی به مردم فروخته شد و پس از بازگشایی، جز یک مقطع ۲ روزه، همواره زیر ۱۰ هزار تومان و عموما ۷ تا ۷ هزار و ۵۰۰ تومان معامله شد. این در حالی است که دقیقا روز قبل از سخن دژپسند، یعنی ۱۵ بهمن، پالایش یکم با ۲۱ درصد ضرر به کار خود پایان داده بود! هرچند که دقیقا در اوج ضررهای بورسی، مسؤولان وزارت اقتصاد و سازمان بورس به جای پاسخگویی به رسانهها با استفاده از تریبون یکطرفه صداوسیما، خشم مردم را برمیانگیختند.
* صدایی که شنیده شد اما توجهی نشد!
بر همین اساس نیز بسیاری از مالباختگان بورس و پالایش یکم با حضور در مقابل سازمان بورس تهران، چندین مرتبه اعتراض خود را به تصمیمات نسنجیده دولت و وزارت اقتصاد اعلام کردند. با بالا گرفتن اعتراضهای مردم نسبت به بازار سراسر قرمزپوش بورس و جلوگیری از درگیریهای احتمالی، سران قوا نیز برای حلوفصل مشکلات آن، جلسهای ویژه تشکیل دادند.
طبق گفته محمدعلی دهقاندهنوی، رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار، در جلسه سیزدهم اردیبهشتماه سال جاری سران قوا، مقرر شد زیان ایجاد شده خریداران پالایش یکم که تاکنون سهام خود را نفروختهاند، از طریق اعطای سهام جبران شود اما گویا وزارت اقتصاد همچنان بعد از گذشت بیش از ۲ ماه از جلسه سران قوا، عجلهای هم برای اجرای مصوبه و جبران ضرر مردم ندارد. این در حالی است که حسینعلی حاجیدلیگانی، عضو هیأترئیسه مجلس در تاریخ ۱۸ خرداد سال جاری در تذکری شفاهی به رئیسجمهور گفت: از حدود 3 ماه قبل قرار است روحانی پیشنهادات ساماندهی بورس را که توسط رئیس مجلس، در جلسه شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا مطرح شده است ارزیابی کرده و تصمیمگیری کند که تاکنون انجام نشده است. در حالی که صندوق پالایش یکم و به طور کلی بورس، میتوانست به نماد اعتماد مردم به حاکمیت تبدیل شود و نقدینگی را به سمت بازارهای مولد بکشاند، حالا با وعدههای توخالی و بیسرانجام وزیر اقتصاد و رئیسجمهور، به عامل بیثباتی اقتصاد کشور و نارضایتی مردم مبدل شده است و مثل همیشه هیچ کسی هم مسؤولیت این فاجعه اقتصادی و عرضه بیسابقه حقوقیها را به گردن نمیگیرد.
قسمت عجیب ماجرا اینجاست: فرهاد دژپسند بتازگی در مراسم رونمایی از پنجره واحد خدمات بازار سرمایه با بیان اینکه باید از حقوقیها تشکر کنیم، گفت: در مقطعی که تقاضا در بازار افزایش یافت حقوقیها برای پوشش تقاضا به میدان آمدند و اگر عرضه آنها نبود تشکیل حباب سریع و وسیعتر انجام میشد. اما آقای وزیر متاسفانه عرضه آبشاری حقوقیها در ۱۹ مرداد و بعد از آنکه باعث ریزش یک میلیون واحدی شاخص کل و زیان ۴۰تا ۸۰ درصدی مردم شد و بسیاری از مسؤولان از تخلف و فساد آن گفتهاند را از یاد برده است.
هرچند در ماه آخر عمر دولت حسن روحانی و پایان دوره وزارت فرهاد دژپسند هستیم اما انتظار میرود قوه قضائیه هر چه سریعتر با عاملان وضع موجود برخورد کند تا درس عبرتی برای دیگران شوند و کسی جرأت بازی با اموال و اعتماد مردم را نداشته باشد. باید دولت آینده به بورس به عنوان ابزار حمایت از تولید و توزیع عادلانه ثروت بین آحاد مردم نگاه ویژهای داشته باشد و با تدوین یک برنامه مدون در جهت بازگرداندن اعتماد از دست رفته سهامداران، از آن به عنوان راهی برای جبران کسری بودجه خود سوءاستفاده نکند.
![]() ارسال به دوستان
رئیسی در دیدار اقتصاددانان: اقتصاد بیمار کشور باید بر اساس راهکارهای علمی درمان شود
اقتصاددانها به خط شدند
حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور منتخب در نشستی ۳ساعته با اساتید و صاحبنظران اقتصاد با موضوع اولویتهای اقتصادی دولت سیزدهم گفت: یکی از جلوههای مردمی بودن دولت سیزدهم همین ارتباط با نخبگان و دریافت نظرات و راهکارهای آنان برای حل مشکلات کشور است.
رئیسجمهور منتخب در ابتدای سخنان خود با تشکر صمیمانه از حضور اساتید و صاحبنظران در این جلسه و نظرات کارشناسانه و دغدغهمندانه آنان افزود: امیدوارم این آغاز مبارکی برای ارتباط دولت سیزدهم با کارشناسان اقتصادی باشد و جمع حاضر با همکاری تیم اقتصادی دولت، بانی تشکیل کارگروههای مسالهمحور برای جلسات بعدی کارشناسان با رئیس جمهور و تیم اقتصادی دولت باشند.
دکتر رئیسی با اظهار امیدواری نسبت به اینکه در جلسات آینده با کارشناسان، مسائل و مشکلات با لحاظ اولویتها و فوریتها احصا شده و راهکارهای رفع مسائل و چگونگی اجرای این راهکارها نیز مطرح شود، گفت: دولت سیزدهم برای حل مشکلات و درمان اقتصاد بیمار کشور اراده جدی دارد و در این مسیر قطعا نه بر اساس سلیقه، بلکه بر اساس نظرات و راهکارهای علمی و کارشناسی اقدام خواهد کرد.
وی تاکید کرد: از همه ظرفیت کارشناسی نیروی انسانی کارآمد کشور فارغ از گرایشهای سیاسی و شخصی برای پیشرفت کشور کمک خواهیم گرفت.
رئیسجمهور منتخب با اشاره به اینکه بیماری اقتصاد کشور مزمن شده و در حال سرایت به بخشهای دیگر است، خاطرنشان کرد: طبیبان این بیمار، اساتید و کارشناسان اقتصادی هستند و دولت برای حفظ و تقویت ارتباط خود با این کارشناسان در سراسر کشور سازوکار مناسبی ایجاد خواهد کرد.
حجتالاسلام والمسلمین رئیسی گفت: دولت درمان اقتصاد بیمار کشور را مسؤولیت خود میداند اما راهکارها و نحوه اجرای این راهکارها را با تکیه بر نظر کارشناسان انتخاب خواهد کرد. در این مسیر در استفاده از تجارب آزموده شده دیگران با نگاهی باز عمل کرده و محدودیتی در بهرهگیری از تجارب موفق نداریم. رئیسجمهور منتخب در ادامه سخنانش محور تمرکز دولت را تحقق عدالت و مقابله با فساد عنوان کرد و افزود: اجرای عدالت و مقابله جدی با فساد خواسته مردم از ما است و دولت اجرای خواست مردم را با جدیت دنبال خواهد کرد. البته اجرای عدالت از مقابله با فساد جدا نیست، چرا که به هر میزان که عدالت اجرا شود، فساد کاهش خواهد یافت.
دکتر رئیسی با تاکید بر اینکه کشور باید با برنامه اداره شود، اظهار داشت: اگر برنامههای تدوین شده قبلی در کشور اجرا نشده، نباید این تلقی را داشته باشیم که نیازی به برنامه نداریم، بلکه باید دلایل اجرا نشدن آن برنامهها را بررسی و رفع کنیم.
رئیسجمهور منتخب تصریح کرد: کشور باید با داشتن برنامه اداره شود تا اولا همه بتوانند بر اساس این برنامه از آینده پیشبینی داشته باشند و از سوی دیگر کارشناسان بتوانند در هر مرحله اجرای این برنامه را رصد کنند.
رئیسجمهور منتخب اضافه کرد: راهکارهای جلوگیری از بروز کسری بودجه، راهکارهای رفع کسری بودجه، اصلاح هزینهکردهای غیرضرور در دولت، ضابطهمند کردن رفتار عملکرد بانکها، اصلاح نظامهای مالیاتی، مالی، پولی، گمرکی و مسائل نظیر اینها، مشکلاتی است که دولت انتظار دارد کارشناسان برای اصلاح آنها راهکار ارائه کنند.
دکتر رئیسی با بیان اینکه دولت متصدی خوبی برای امور اقتصادی نیست، اظهار داشت: همانگونه که در این جلسه نیز مورد تاکید قرار گرفت، در اجرای سیاستهای خصوصیسازی عملکرد موفقی نداشتهایم اما این به معنای توقف اجرای این سیاستها نیست. وی تصریح کرد: نباید تصور کرد واگذاری بنگاههای دولتی به بخش خصوصی پایان کار دولت با این واحدهاست، بلکه این تازه آغاز مسیر نظارت و حمایت دولت از فعالیت بخش خصوصی است.
رئیسجمهور منتخب در پایان با اشاره به بهرهبرداری از بعضی سامانههای اطلاعاتی در کشور خاطرنشان کرد: سامانههای اطلاعاتی در بخشهای مختلف باید هر چه سریعتر تکمیل و فعال شوند، چرا که عملیاتی شدن این سامانهها مهمترین ابزار کار دولت در مقابله با فساد است.
در این نشست ۱۷ نفر از اساتید و صاحبنظران اقتصادی از گرایشهای مختلف به بیان دیدگاهها، نظرات و راهکارهای مدنظر خود درباره شرایط اقتصادی کشور، نوع مواجهه دولت با مشکلات بخش اقتصاد و نحوه ورود به عرصه حلوفصل این مشکلات پرداختند.
ارسال به دوستان
روحانی در آخرین روزهای ریاستجمهوری بار دیگر با گلایه از عدم تشویق تیم مذاکرهکننده نتیجه مذاکرات را 1-3 به نفع ایران اعلام کرد
دوباره گلزنی؟
گروه سیاسی: روحانی روز گذشته در حالی که تنها 3 هفته تا پایان زمامداری دولت دوازدهم باقی مانده است بار دیگر با تکرار حملات قدیمی به رقبا از سنگاندازی برای تحقق وعدههایش گلایه کرد و این بار با حمله به قانون مصوب مجلس با عنوان «اقدام راهبردی برای رفع تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران»، یازدهم آذرماه سال گذشته یعنی روز تصویب این قانون را موجب تداوم تحریمها خواند(!) وی با طرح این بحث که اگر چنین قانونی به تصویب مجلس نرسیده بود تحریمها تا اسفندماه سال گذشته لغو شده بود، ادعا کرد تصویب چنین قانونی با نیت ربودن فرصتها از دست دولت دوازدهم بوده است. سخنان روحانی البته به این مسائل محدود نشد و پس از حواشی پیرامون اظهارات وزیر بهداشت، فقدان تخت و بیمارستان در سیستانوبلوچستان را سیاهنمایی خواند.
حسن روحانی در ابتدای جلسه روز گذشته هیاتدولت با تاکید بر اینکه یکی از اهداف بسیار مهم برای دولتهای یازدهم و دوازدهم احقاق حق ملت در زمینه مسائل فناوریهای مدرن، تجارت، اقتصاد و فعالیتهای اقتصادی و تولید بود، یادآور شد: این هدف اصلی و مهم در دولت یازدهم بود و به نحوی در دولت دوازدهم هم تکرار شد. در سالهای قبل در ذهن برخی افراد جامعه برخی مسائل وجود داشت و در ذهنشان اینچنین بود که به هر حال قطعنامههایی علیه ما در سازمان ملل تصویب شده و ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد هستیم و کاری نمیتوان کرد.
رئیسجمهور با یادآوری اینکه در این مدت خدا کمک کرد و مردم مقاومت کردند، خاطرنشان کرد: به هر حال دوره این آدم مجنون تمام شد و مردم آمریکا به او پشت کردند و فردی روی کار آمد که در دوران تبلیغات خود اعلام کرد اگر من پیروز شوم به برجام برمیگردم و بعد آبانماه رسید و انتخابات آمریکا تمام شد و معلوم شد آقای بایدن برنده شده، بعد از آن هم در نخستین اقدام که نسبت به برجام انجام داد نامه اسنپبک ترامپ را پس گرفته و در همان ماه اول اعلام کرد که میخواهیم تحریم برداشته شود و افرادی را انتخاب کرد حالا در ظاهر میگفتند میخواهیم این موضوع را حلوفصل کنیم.
رئیس دولت دوازدهم در ادامه تاکید کرد: اینکه ما چه کنیم موضوع دیگری است. ای کاش همه ما روی اصل ۶۰ قانون اساسی تاکید میکردیم و به اصل ۱۱۳ احترام میگذاشتیم. در آن صورت شرایطمان شرایط دیگری بود و در اسفندماه مذاکره ما تقریبا به همین نتیجهای میرسید که اخیرا وزیر امور خارجه در گزارش خوبی در ۴۴ صفحه برای مجلس شورای اسلامی آماده کرد و شرایط برجام، دوران ترامپ و مذاکرات وین را تشریح کرده است و نشان میدهد میتوانستیم به چه نقطهای برسیم. وی ادامه داد: البته ممکن است کسی بگوید این نقطه صددرصد نبوده و مثلا ۹۰ درصد بوده، بله خب! آنچه خواست آدم است در مذاکرات همیشه صددرصد نیست. مثل یک مسابقه فوتبال است که قبلا هم اشاره کرده بودم اگر ۳بریک ببریم برخی میگویند کم بود و کاش ۳ بر صفر میشد. بله! حالا یک گل او زده و ۳ گل ما زدهایم ولی به هر حال ما پیروزیم و پیروزی قطعی داریم. اگر نتیجه ۳ بر یک باشد شما پیروزی بالایی دارید. یک زمان نتیجه سر مرز یا در پنالتی مشخص میشود اما یک زمان ۳ گل میزنید که این پیروزی بزرگی است. روحانی در ادامه تصریح کرد: چرا وقتی تیم ملی ما در مذاکرات پیروز میشود سختمان است کف بزنیم و آفرین بگوییم و آنها را در برابر بازیگران صحنه بینالملل تشویق کنیم. در حالی که باید این کار را انجام دهیم و این کار برای این خط و آن خط و این جناح و آن جناح نیست و این دولت و آن دولت ندارد. رئیسجمهور در ادامه عنوان کرد: اگر اصل ۶۰ قانون اساسی حاکم بود و در اوایل آذر لطمه نمیخورد، اگر ۱۱ آذر را نداشتیم و اصل60 لطمه نخورده بود در اسفندماه تحریم مردم برداشته شده بود و امروز مردم میدیدند چه شرایطی بر کشور حاکم بود و فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر دیگری را میدیدیم، به هر حال آنقدری که مقدور و امکانپذیر بوده دولت و وزارت امور خارجه و بخشهای دیگر تلاش کردهاند و امروز یک سفره آماده است که باید در باز شود و مردم بیایند کنار این سفره بنشینند. ولی در هر صورت سفره و کار آماده شده است. وی در ادامه بیان کرد: حالا فرصت دولت دوازدهم را از دستش گرفتند اما امیدواریم دولت سیزدهم بتواند این کار را تکمیل کند. فرقی نمیکند دولت دوازدهم یا دولت سیزدهم موفق باشند ولی برای اینکه ۶ ماه فرصت از دست رفته بسیار متاسفیم و امیدواریم بتوانیم تا لحظه آخری که سر کار هستیم به وعدههای خود عمل کنیم. ما در زمینه تحریم اقداماتی که لازم بوده را انجام دادهایم و در گزارش اخیر وزیر امور خارجه هم آمده و مردم میتوانند بخوانند و کامل ببینند که صحنه چگونه بوده و در کجا هستیم.
رئیسجمهور در بخش دیگری از صحبتهای خود به موضوع کرونا در سیستانوبلوچستان اشاره کرد و گفت: درباره کرونا و سیستانوبلوچستان خیلی بحث شد که در آنجا تخت به اندازه کافی نداریم. البته در جنوب کشور متاسفانه با این ویروس دلتای هندی در سیستانوبلوچستان و هرمزگان و قسمتهای دیگر مردم مشکلات بسیار زیادی پیدا کردند. مدافعان سلامت هم انصافا تلاش کردند و همه توانشان را در این زمینه گذاشتند اما اینکه سیاهنمایی میشود که در سیستانوبلوچستان مردم اصلا تخت و بیمارستان ندارند و اصلا برایشان هیچ کاری نشده درست نیست.
روحانی به گزارش دیروز سازمان برنامه و بودجه در این زمینه اشاره و خاطرنشان کرد: طبق این گزارش در استان سیستانوبلوچستان در حال حاضر ۵۲۷۲ تخت بیمارستانی هست که بر مبنای سرانه به ازای ۱۰۰۰ نفر 75/1 است. یعنی با همان متوسطی که در سراسر کشور وجود دارد کمی بالاتر، پس این حرف درست نیست و به دروغ به مردم نگویند دولتها از جمله دولتهای یازدهم و دوازدهم برای مردم عزیز سیستانوبلوچستان کاری نکردهاند؛ البته دولت یازدهم و دوازدهم را خیلی نمیتوانند متهم کنند، چون ما گاز و راهآهن به سیستانوبلوچستان بردیم و کارهای عظیمی در آنجا صورت گرفته، در عین حال در مساله بیمارستان امروز ۵۲۷۲ تخت در سیستانوبلوچستان وجود دارد.
* اصرار به گلزنی!
رئیس دولت دوازدهم در حالی با اشاره به 11 آذر 99 - روزی که قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» در مجلس شورای اسلامی تصویب شد- این اقدام را تخطئه و مخل مذاکرات و رفع تحریمها میداند که بعید است نداند اگر میز مذاکرهای هم در گرند هتل وین چیده شد، از نتایج این قانون بود، چرا که دولت بایدن و تروئیکای اروپا با مؤلفههایی که پیرامون برنامه هستهای وجود داشت، تمایلی نداشتند با دولت روحانی بر سر میز مذاکره بنشینند.
کاری که قانون هستهای مجلس در این میان انجام داد، متوقف کردن حرکت زمان به ضرر کشورمان بود و توانست برآورد و محاسبات طرف مقابل را تغییر دهد تا ابتکار عمل از دست آنها خارج شود، چرا که طرف بدعهد غربی در برجام به این اطمینان دست پیدا کرده بود دولت روحانی متعهد به اجرای یکطرفه برجام است و از هرگونه اقدامی که منجر به تغییر این وضعیت شود پرهیز خواهد کرد.
از 18 اردیبهشت 97 یعنی زمان اعلام خروج آمریکا از برجام توسط دونالد ترامپ تا تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها در 11 آذرماه 99، اوضاع هستهای اینگونه بود که دولت روحانی به جای اقدام متقابل در برابر خروج آمریکا از توافق، با از دست دادن زمان یک سال منظر ماند تا 3 کشور اروپایی برای نجات برجام کاری کنند، این انتظار بیحاصل البته از سوی دولت و وزارت امور خارجه «صبر راهبردی» و «فرصت به دیپلماسی» نامیده شد. دولت که از این تصمیم طرفی نبست در نخستین سالگرد خروج آمریکا از توافق، از اردیبهشت 98 گامهای کاهش تعهدات ایران را شروع کرد که پس از برداشتن هر گام، ۳ ماه به کشورهای اروپایی فرصت میداد، آخرین قدم و پنجمین گام را دولت، دیماه 98 پس از ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی توسط دولت تروریست آمریکا برداشت. مشکل این گامها و اقدامات جبرانی دولت این بود که قاطعیت لازم را نداشت تا منجر به تغییر رفتار 3 کشور اروپایی در برجام شامل انگلستان، فرانسه و آلمان شود، طرف غربی بخوبی به این ادراک رسیده بود که دولت روحانی نمیخواهد به برجام آسیب جدی وارد شود، به طوری که برخی مقامات آمریکایی و اروپایی در آن مقطع گامهای کاهش تعهدات از سوی دولت را نمادین و بازگشتپذیر خواندند.
طی همین مدت البته عملیات خرابکارانهای در تابستان 99 در تاسیسات نطنز انجام گرفت که آسیبهای جدی در پی داشت و در نهایت هم ترور شهید دکتر محسن فخریزاده، دانشمند هستهای و دفاعی کشورمان، آخرین ضربه به برنامه هستهای کشور بود که نتیجه مستقیم سیاست مماشات دولت روحانی و وزارت امور خارجه ظریف در برابر طرف غربی محسوب میشد. در حمله به تاسیسات نطنز، دولت روحانی اعلام کرد این اقدام دام صهیونیستها برای ایران در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا- آبان 99- است تا به این وسیله برای عدم واکنش به این حادثه عذری آورده باشند! در ماجرای ترور شهید فخریزاده، باز هم دولتمردان با اعلام اینکه این ترور، تلاش صهیونیستها برای وادار کردن ایران به درگیری با ترامپ در روزهای آخر حضور رئیسجمهور سابق آمریکاست، به طرف مقابل سیگنال دادند بنای اقدام متقابلی نیست!
بعد از ترور شهید دکتر فخریزاده، تهران به این تصمیم قطعی رسید که باید این روند متوقف شود و اینگونه بود که قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها 4 روز بعد از ترور، با دو فوریت به تصویب رسید، حاصل این قانون تا مقطع کنونی، غنیسازی 60 درصدی اورانیوم، نصب سانتریفیوژهای پیشرفته در تاسیسات هستهای، شتاب در تحقیق و توسعه و همچنین توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی بوده است. آغاز فرآیند سوخت سیلیساید و تامین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران با اورانیوم غنی شده 20 درصد، از آخرین نتایج مصوبه هستهای مجلس بوده است.
تحرک دیپلماتیک 3 کشور اروپایی و دولت بایدن بعد از تصویب قانون، خود گویای میزان تاثیر این مصوبه است. مروری بر اظهارات ماههای اخیر مقامات و دیپلماتهای غربی و اعتراف صریح به اینکه با توسعه هستهای ایران، زمان به نفع آنها حرکت نمیکند، اثبات همین امر است. حسن روحانی بخوبی میداند اگر هم طرف غربی در وین حاضر شده امتیازی بدهد، این اتفاق از کجا نشأت گرفته است.
جالب اینجاست که توسعه ظرفیتهای هستهای در گزارش برجامی اخیر وزارت امور خارجه به مجلس که روز گذشته مورد اشاره روحانی قرار گرفته و با پروپاگاندای رسانهای حامیان دولت روبهرو شده، ذیل بند 9 که مربوط به قانون اقدام راهبردی است، آمده است. در همین بند وزارت امور خارجه حتی اذعان میکند این قانون بوده است که توانسته مانع صدور قطعنامه شورای حکام آژانس علیه ایران شود. حسن روحانی در روزهای پایانی دولت هم همچنان دستاوردسازی از مذاکرات وین برای احیای برجام را در دستور کار قرار داده است. تقلای رئیسجمهور در پافشاری بر پیروزی تیم مذاکرهکننده ایرانی در میز مذاکرات در گرند هتل وین به ریاست عراقچی در لغو تحریمها، در حالی است که طرف آمریکایی در وین به ریاست رابرت مالی به صراحت اعلام کرده حتی حاضر نیست تمام تحریمهای ترامپ را هم بردارد. اما حسن روحانی همانطور که سال 94 پس از برجام اعلام کرد تمام تحریمها برداشته شد، امروز هم در جهان ذهنی خود تحریمها را لغوشده میبیند!
ارسال به دوستان
انتخابات هیأترئیسه شورای نگهبان برگزار شد
دبیر: آیتالله جنتی سخنگو: طحاننظیف
گروه سیاسی: در نشست روز گذشته شورای نگهبان، آیتالله جنتی در جایگاه دبیری شورای نگهبان باقی ماند و رهپیک نیز در قائممقامی دبیر شورای نگهبان ابقا شد. همچنین هادی طحاننظیف به عنوان سخنگوی جدید شورای نگهبان انتخاب شد.
به گزارش «وطنامروز»، نشست روز گذشته شورای نگهبان به منظور تعیین هیأترئیسه جدید این شورا برگزار شد. در این نشست آیتالله احمد جنتی و سیامک رهپیک به عنوان دبیر و قائممقام دبیر شورای نگهبان ابقا شدند. همچنین هادی طحاننظیف به عنوان سخنگوی جدید شورای نگهبان، جای عباسعلی کدخدایی را گرفت.
* شورای نگهبان، ضامن سلامت انتخابات
آیتالله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان در این جلسه با اشاره به فرا رسیدن 26 تیرماه، سالروز تاسیس شورای نگهبان، یادآور شد: شورای نگهبان از بدو تاسیس تاکنون محکم ایستاده و به وظایف قانونی و شرعی خود عمل کرده و اجازه نداده در رأی مردم و سلامت انتخابات خدشهای وارد شود.
وی افزود: شورای نگهبان در حوزه تطبیق مصوبات با شرع و قانون، نظارت بر انتخابات و رسیدگی به استعلامات دیوان عدالت اداری، کارهای بسیار خوبی انجام داده و من به عنوان کسی که از ابتدا تاکنون در این شورا حضور داشتهام، شهادت میدهم همه اعضا از گذشته تا حال با اخلاص عمل و بدرستی در این نهاد مقدس انجام وظیفه کردهاند و این شورا همچنان سرافراز است.
دبیر شورای نگهبان با یاد کردن از اعضای قدیمی و فقید این شورا همچون آیتالله العظمی صافیگلپایگانی حفظهالله، مرحوم آیتالله مهدویکنی، مرحوم آیتالله مومن، مرحوم آیتالله هاشمیشاهرودی، مرحوم آیتالله یزدی و سایرین، برای اعضای سابق در قید حیات، طلب عافیت و برای اعضای فقید، از درگاه الهی طلب مغفرت کرد.
جنتی در ادامه سخنان خود با اشاره به اتمام مسؤولیت کدخدایی در سمت سخنگویی شورای نگهبان، گفت: بنده به آقای کدخدایی خیلی اصرار کردم که شما همچنان سخنگو باقی بمانید اما ایشان نپذیرفتند.
دبیر شورای نگهبان ادامه داد: آقای کدخدایی برای بنده همواره مشاور امین بوده و هستند و الان نیز مسؤولیت مهم پژوهشکده شورای نگهبان را بر عهده دارند؛ حسن ایشان جوانشناسی و جوانپروری است و در پژوهشکده شورای نگهبان توانستهاند حقوقدانان جوان را جمع کنند و پرورش دهند و این کار جزو افتخارات ایشان است.
دبیر شورای نگهبان با اشاره به فعالیت پژوهشگران و نظرات مشورتی آنها به اعضای شورای نگهبان گفت: بحمدالله در پژوهشکده شورا جوانان متدین، بهروز، مطلع و با اخلاص کار میکنند و برای آینده شورای نگهبان و کشور مفید هستند.
جنتی در پایان افزود: من از آقای کدخدایی تشکر میکنم؛ هم نسبت به خدمات ایشان به کل شورا و هم نسبت به شخص خودم و انشاءالله اجر آخرت نصیب ایشان بشود.
ارسال به دوستان
تأملی بر سخنان روز گذشته علامه جوادیآملی
نام مردم را نمیشود بیوضو آورد
حجتالاسلام محمدامین رضایی*: حضرت امیر(ع) به مالک اشتر مینویسند: ای مالک! میدانی همانطور که نماز ستون دین است، این مردم هم ستون دین هستند؟ با این مردم نمیشود بد برخورد کرد و نامشان را نمیشود بیوضو آورد.
این جملات را آیتالله العظمی جوادیآملی روز گذشته در دیدار آقای رئیسی، رئیسجمهور منتخب مردم اظهار داشت. این سخنان تاکید دوبارهای بر اهمیت مساله جمهوریت در هرم اندیشه اسلامی و تلنگر دوبارهای به نخبگان و مسؤولان جامعه بود. جمهوریت در اسلام یک تاکتیک نیست، بلکه ریشه در حقیقت دارد؛ حقیقتی که مشروعیت حکمرانی را به مقبولیت مردمی گره میزند؛ همانگونه که رهبر حکیم انقلاب فرمودهاند: «مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است». حتی ولایت به معنی الهی آن اگر چه انتصابی است ولی تحقق آن روی زمین با پذیرش و حضور مردم رقم میخورد، لذا وقتی مردم با حضرت امیر همراهی نمیکنند، به جای قیام به سیف و غلبه با زور، به خاطر مصلحت اسلام و منفعت همان مردم سکوت اختیار میکند. حضرت علی(ع) قادر است خود را بر مردم به زور تحمیل کند اما میفرماید: «لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِینَاهُ، وَ إِلَّا رَکِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ» ما را حقى است که اگر آن را به ما دادند، بگیریم و اگر ندادند، بر شتر سوار مىشویم و آن را رها میکنیم. تمام این تذکرات هشدارباشی است که جمهوری اسلامی که ریشه در مترقیترین اندیشههای دینی دارد، از گزند متحجران و قائلان به اصالت قدرت مصون بماند. اسلام این 2 گروه، «اسلام منهای جمهوریت» است که در مقابل آن ایده اسلام ناب حضرت امام خمینی مطرح است؛ امامی که مردم ایران را اینگونه توصیف میکردند: «من با جرأت مدعی هستم ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی(ع) میباشند».
اگر امروز حکیمی بزرگ میگوید نام مردم را نمیتوان بدون وضو بر زبان آورد، این باور، ریشه در حقیقت و متن اسلام دارد، چرا که نماز ستون عبادیات اسلام است و مردم ستون اجتماعیات آن هستند؛ خروجی این باور در کلام رهبر معظم انقلاب این تحلیل راهبردی است: «ما از اول انقلاب تا امروز هر وقتی هر کاری را محول به مردم کردیم، آن کار پیش رفته است؛ هرکاری را انحصاری در اختیار مسؤولان و رؤسا و مانند اینها قرار دادیم، کار متوقف مانده است. نمیگوییم حالا همیشه هم متوقف مانده اما غالبا یا متوقف یا کند شده است».
*پژوهشگر انقلاب اسلامی
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|