|
ارسال به دوستان
بررسی چرایی رویکرد تکفیری و دوقطبیساز ضدانقلاب در وقایع اخیر
منطق چکش!
محمد سلحشور: یک ماه از آغاز التهاب و آشوب در خیابانها و فضای عمومی کشور میگذرد؛ فضایی که در ابتدای امر و در ظاهر در مواجهه با درگذشت مهسا امینی شروع و در مدت کوتاهی تبدیل به میدانی جدید برای پیگیری توطئههای قدیمی دشمنان انقلاب و ایران شد. عیان شدن طمع تجزیهطلبان و براندازان به این تجمع تا جایی پیش رفت که آشوبگران فضا را برای هر گونه اقدام ضدامنیتی هموار و مناسب دیدند. تجربه حجم بیسابقه خشونت آشوبگران در یک ماه گذشته بار دیگر این سوال را مطرح کرد که چرا این جریان همواره از گفتوگو و دفاع منطقی از ایده و استدلال خود فراری بوده است؛ جریانی که این روزها تیغه تکفیر و توبیخش بر گلوی بسیاری از چهرههای مشهور ورزشی، هنری، اجتماعی و... نیز فشار آورده و هر روز جمعیت جدیدی را متهم میکند. این میل شدید به اتهامزنی که همقطاران زیادی را نیز به مسلخ برده، ناشی از چیست؟ و چرا جریان ضدانقلاب و برانداز به این اتهامزنی نیاز دارد؟ یافتن پاسخ برای این 2 پرسش احتمالا کمک زیادی به ادراک واقعیت ماجراهای اخیر و نگاه جریانی که رهبری اغتشاشات را به دست گرفته میکند.
به گزارش «وطنامروز»، یک هفته پیش در کوران آشوبهای خیابانی بود که رئیس قوهقضائیه از باز بودن باب گفتوگو و وجود شهامت اصلاح رویههای غلط سخن گفت. حجتالاسلام غلامحسین محسنیاژهای در جلسه شورای عالی قوه قضائیه ضمن اشاره به وقایع اخیر، به تبیین و تشریح جهات مختلف یک کنش اعتراضی و مسائل جامعهشناختی مرتبط با آن پرداخت و در همین راستا بیان داشت: خطاب به همه جریانها، گروهها، جناحهای سیاسی، دستهجات و افرادی از عموم مردم که دارای ابهام، سوال، انتقاد و اعتراض هستند، اعلام میکنم آمادگی استماع نقطهنظرات و پیشنهادات و انتقادات آنها از طریق گفتوگو را دارم و قطعا چنانچه اشتباه و ضعفی از ناحیه ما وجود داشته باشد از نقطهنظرات ارائه شده در راستای رفع آنها استفاده میکنیم و هیج ابایی از اصلاح و رفع ضعف نداریم.
موضع قاضیالقضات در فضایی که تصور عمومی این بود که قوه قضائیه تنها به مجازات و اعمال مکافات خاطیان میاندیشد، نشان از روی دیگری از سکه مواجهه با فضای فعلی تحمیل شده به کشور داشت. «گفتوگو» احتمالا پیشنهادی بود که ضدانقلاب بیش از هر کس دیگری از آن فراری باشد.
* نارضایتی سلبی و فقدان ایده
جریان ضدانقلاب و برانداز در هفتههای گذشته ایجاد یک موج نارضایتی و افسوس عمومی را در دستور کار خود قرار داده است. آنها در تلاش بودهاند تا به بهانه مرگ دختری جوان فضای عمومی جامعه را به سمتی ببرند که در یک حزن جمعی قرار بگیرد و بعد از آن حزن به وجود آمده را مبدل به بستری برای جلو بردن پروژه سیاسی و خیابانی خود کنند. در این فضا باید ابتدا ماهیت این حزن جمعی بر محور چند موضوع شکل میگرفت:
1- نظام اسلامی مرتکب قتل یک دختر جوان شده است.
2- هیچ پاسخگویی و مواجهه مطلوبی در برابر این قتل از سوی حاکمیت صورت نگرفته است.
3- خونخواهی باید محور وحدت شود.
4- وحدت باید عینیت پیدا کرده و به خیابانها برسد.
این 4 محور به ترتیب و توالی ذکرشده در نزدیک به یک ماه گذشته از سوی ضدانقلاب پی گرفته شد. تلاش شبانهروزی رسانههای فارسیزبان خارج کشور و میدانداری برخی چهرههای ورزشی و هنری نیز در این راستا بوده است. با این حال پاشنه آشیل ضدانقلاب در این سناریو، «زمان» بود. گذر زمان و روشن شدن بیش از پیش ابعاد هر کدام از این موارد ضدانقلاب را با بحران اعتبار مواجه میکرد. گذشت چند روز و انتشار تصاویر مرحومه مهسا امینی و روشن شدن سابقه بیماری و جراحی وی تردیدهای جدی نسبت به قتل امینی وارد کرد. از سوی دیگر سران قوا در عالیترین سطح ممکن به مساله ورود کرده و فرض بیاعتنایی نسبت به ابهامات پرونده را برطرف کردند. پس از اینها و با آغاز فاز خیابانی نیز جامعه بخوبی شاهد این بود که آنچه از آن به عنوان یک حزن جمعی یاد میشد بیش از همه یک سناریوی سیاسی بوده تا جریانهای خارجنشین را به رهبران پیشرو در درگیریهای خیابانی تبدیل کند. در این میان شعارهای رکیک در برخی تجمعهای داخلی و انتشار تصاویر عریان در تجمعهای خارج از کشور دافعه عمومی نسبت به این حرکت را بیش از پیش کرد.
از سوی دیگر جریانی که خود را جلودار این اعتراضات نشان میداد نه تنها هیچ ایده قابل قبولی برای آینده اردوکشیهای خیابانی تصویر نمیکرد که حتی ابایی از نشستن در کنار تجزیهطلبان ندارد و چراغ سبزی برای گسترش ناامنی نیز در دست دارد. بر همین اساس برگ برنده جریان ضدانقلاب نه در ایدههایش که در توانایی بسط نارضایتی و گسترده کردن دامن آن نهفته بود. در چنین فضایی نفی گفتوگو و عطش خشونت تا جایی ادامه پیدا کرد که در برخی دانشگاههای کشور اساتیدی که دانشجویان را به گفتوگو دعوت میکردند از سوی آنها با توهینآمیزترین شکل ممکن طرد میشدند.
* زنجیره بیپایان تکفیر
در فقدان گزاره «ایجابی» باید «تب برچسبزنیهای سلبی» داغ میماند. این فضا از طرفی مانع برقراری گفتوگو و عیان شدن سطح استدلال طرف مدعی میشد و هم امکان هر گونه کنش مسالمتآمیز را نفی میکرد. به همین خاطر موج برچسبزنی و طرد سیاسی و اجتماعی دامن بسیاری از افرادی را گرفت که حتی هیچگونه نسبتی با حاکمیت نیز نداشتند. زنجیره بیپایان تکفیر در فضای عمومی به شکلی پیگیری میشد که در آن «با نبودن» مساوی «بر بودن» به حساب میآمد، یعنی هر کسی کمترین زاویهبندی با آشوب خیابانی، میدانداری ضدانقلاب، دخالت خارجی و... داشته باشد خود به خود بر مردم تعریف میشد.
فشار سنگین رسانهای علیه چهرههای مشهور در این فضا فهم میشود؛ فشاری که سعی میکند هر گونه امکان گفتوگو، تعامل مسالمتآمیز و... را از مردم و جریانهای سیاسی دریغ کند. به زبان سادهتر هر آنچه که وجه ایجابی و سازنده داشته باشد، از سوی ضدانقلابی که میداندار آشوبهای خیابانی شده بود طرد میشد.
در این مسیر اتفاقا هر آنچه که این آتش را تندتر بکند مورد پسند ضدانقلاب قرار میگیرد؛ آنچنان که در روزهای گذشته هر گاه فضای خیابانها به سمت آرامش نسبی حرکت کرده، رسانههای خارج از کشور پروژه کشتهسازی را با مصداقی جدید پی گرفتهاند.
* بیمرجعی یا بدمرجعی؟
«گفتوگو» به عنوان راهحلی مسالمتآمیز در مواجهه با بحرانهای بیرونی نیازمند مختصات و میدان خاص خود است اما در فضایی که گروههای مرجع با بحرانهای زیادی از جمله بیاعتباری اجتماعی و بلاموضوعی سیاسی مواجه شدهاند، باز شدن باب گفتوگو سخت و دشوار میشود. «وطنامروز» چندی پیش با نگاهی به وقایع اخیر و فضایی که متعاقب آن پیش آمده بود، در گزارشی با عنوان «جای خالی مراجع سیاسی» بر لزوم تقویت این مراجع برای مهار جو هیجانی ایجاد شده تاکید کرده و نوشته بود: «حداقل در نگاه اولیه آنچه در هفتههای اخیر مشهود بود قرار گرفتن جامعه در موقعیت بیمرجعی و لاجرم گرفتار شدن در دامان بدمرجعی بود. به بیان سادهتر جامعه ایران در سالهای گذشته به دلایل عدیده، بسیاری از مراجع سنتی خود را از دست داده است؛ مراجع سیاسی و اجتماعیای که هم موقعیت کنونی را برای مردم تحلیل میکردند و هم شرایط ایدهآل را تصویر؛ مراجعی که نقش واسطهگری در نزاعهای سیاسی و اجتماعی را نیز بر عهده داشتند. البته این مراجع لزوما مصلح نبودند و در بسیاری از مواقع خود پایهگذار نزاعهای سیاسی و اجتماعی میشدند. با این حال توانایی بسیجکنندگی آنها باعث میشد جامعه عمدتا به ثبات نسبی برسد. تجربیات تلخ جامعه ایران در سالهای اخیر و به موازاتش وجود یک میل خارجی برای بیاعتبار کردن مراجع سیاسی، جامعه را به نقطهای رساند که عمده چهرهها، گروهها و جریانات واجد نفوذ در جامعه ضعیف شوند. در این فضا اما به موازات بیمرجعی جامعه با گسترده شدن دایره نفوذ شبکههای اجتماعی و تسخیر حوزه عمومی، چهرههای مشهور به یکباره در جایگاه مراجع جدید اجتماعی و سیاسی ظهور میکردند تا این بار در کشاکش بیمرجعی، جامعه با بحران بدمرجعی روبهرو شود؛ مراجعی که صرفا نان شهرت خود را در حوزههای غیرتخصصی میخوردند و در این مسیر تبدیل به نیرویی تعیینکننده در شکل دادن به ادراک عمومی جامعه میشدند، البته بخشی از مراجع سیاسی کلاسیک نیز که دوره مرجعیت خود را رو به افول میدیدند عامدانه از این گذار حمایت میکردند. نقل قول مشهور سعید حجاریان مبنی بر اینکه «اصلاحات باید حرفش را از زبان سلبریتیها بزند» و در کنار آن تجربههایی همچون انتخابات ریاستجمهوری سال 96 نسل جدیدی از مراجع اجتماعی را رونمایی کرد. هر چند در این نوشتار به دنبال آن نیستیم که بدمرجعی فعلی را به مرجعیت سلبریتیها تقلیل دهیم اما میتوان آنها را نمونه کاملی از این مثال به حساب آورد؛ مرجعیتی برآمده از شهرت، فاقد چشمانداز و تحلیل و در نهایت منفعتطلب که در عمده موضعگیریهایش پیش و بیش از همه تاثیر موضع اتخاذ شده بر شهرت و منفعت خود را لحاظ میکند».
با این نگاه میتوان ضرورت ترمیم گروههای مرجعی که مقابل این خشونت و رفتار سلبی بایستند را امری قطعی به حساب آورد. گرفتار شدن جامعه در موقعیتی که ضمن بیمرجعی (و بیاعتبار شدن مراجع قدیمی) با بدمرجعی جدیدی مواجه شده است، هر گونه کنش عقلانی و مسالمیتآمیز و سازندهای را دشوار میکند.
ارسال به دوستان
گزارش نهایی کمیسیون امور داخلی مجلس درباره مهسا امینی در صحن قرائت شد
تأیید گزارش سازمان پزشکی قانونی؛ فوت بر اثر ضربوجرح منتفی است
گروه سیاسی: روز گذشته کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها در گزارش خود درباره حادثه فوت خانم مهسا امینی که نتیجه بررسیهای کمیته حقیقتیاب بوده و به همراه جزئیات چگونگی بروز این اتفاق تلخ منتشر و در صحن علنی مجلس قرائت شد، در بخش جمعبندی تاکید کرد: «هیچگونه ضربوجرح و برخورد فیزیکی در مواجهه، انتقال و استقرار مرحومه خانم امینی در محل پلیس امنیت عمومی صورت نگرفته است و... فوت نامبرده براثر برخورد فیزیکی، ضربوجرح یا اصابت هر گونه ضربه به وی نبوده است». در نشست علنی روز یکشنبه 24 مهرماه مجلس شورای اسلامی گزارش کمیسیون امور داخلی کشور درباره فوت خانم مهسا امینی به شرح ذیل در صحن علنی قرائت شد:
مقدمه
در اجرای بند ۷ ماده ۴۵ قانون آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی و متعاقب دستور مورخ ۲۵/۶/۱۴۰۱ رئیس محترم مجلس درباره بررسی حادثه فوت خانم مهسا امینی در مورخه 25/۶/۱۴۰۱ در بیمارستان کسری، این کمیسیون ضمن تشکیل کمیته ویژهای با دعوت از مسؤولان ذیربط از فرماندهی انتظامی تهران بزرگ (فاتب)، پلیس امنیت عمومی، بازرسی فراجا، پزشکی قانونی و اورژانس تهران، موضوع را مورد بررسی همهجانبه قرار داد که پس از استماع توضیحات و دریافت گزارش مکتوب آنان، مراتب زیر را به استحضار میرساند:
الف- گزارش فرماندهی انتظامی تهران بزرگ
ساعت ۱۸:۳۰ روز سهشنبه ۲۲/۶/۱۴۰۱، خانم مهسا امینی و همراهان خانوادگی وی (۲ دختر خاله و برادر ایشان) به علت وضعیت ظاهری خانمها از سوی پلیس امنیت عمومی (مستقر در خیابان سرو تهران روبهروی پارک طالقانی) به سمت خودروی ون پلیس هدایت که وضعیت پوشش ۲ همراه خانم امینی در محل اصلاح و ترخیص و نامبرده به همراه 6 نفر دیگر به سالن اداره اجتماعی و آموزش بانوان پلیس امنیت عمومی منتقل میگردند که ساعت ۱۹:۵۶ به صورت ناگهانی دچار کاهش هوشیاری شده که بلافاصله پزشکیار مستقر در یگان بر بالین وی حاضر و پس از دقایقی نیز عوامل اورژانس در سالن حضور مییابند و عملیات احیا شروع و موفق به احیای نامبرده گردیده که پس از آن بلافاصله با توجه به وضعیت بالینی فرد، با هماهنگی مرکز کنترل اورژانس ۱۱۵ تهران، توسط آمبولانس اورژانس به نزدیکترین بیمارستان دارای آیسییو مجهز (بیمارستان کسری در فاصله ۵۰۰ متری پلیس امنیت عمومی) انتقال داده میشود.
ب- گزارش اورژانس کشور
در ساعت ۱۹:۲۵ روز ۲۲/۶/۱۴۰۱ از مرکز پلیس امنیت اخلاقی با اورژانس ۱۱۵ تماس گرفته شد و گزارش بروز یک مورد حمله تنگی نفس در یک مرد ۳۵ ساله که دارای سابقه آسم بود، داده شد. در ساعت ۱۹:۳۴ موتورلانس بر بالین بیمار حاضر شد و بعد از اقدامات اولیه تصمیم بر اعزام بیمار گرفت. حدود ساعت ۱۹:۵۸ آمبولانس در حال اعزام مرد بیمار بود که از ساختمان روبروی محل اعزام، گزارش بروز یک مورد کاهش سطح هوشیاری (خانم مهسا امینی) داده شد. لذا فنورزهای (تکنیسین) اورژانس بر بالین خانم امینی حاضر شدند و با توجه به معاینات اولیه و وخامت حال عمومی و نداشتن علائم حیاتی، بلافاصله عملیات احیای قلبی- ریوی (CPR) و لولهگذاری راه تنفسی و برقراری رگ محیطی برای تزریق و انجام احیای قلبی- تنفسی و شوک را انجام دادند. بعد از انجام احیا، بیمار به نزدیکترین مرکز بیمارستانی (بیمارستان کسری) اعزام شد.
پ- گزارش بیمارستان کسری
خانم مهسا امینی، ۲۲ ساله، در ساعت ۲۰:۳۰ روز بیست و دوم شهریور توسط خدمات فوریتهای پزشکی (EMS) به اورژانس بیمارستان کسری منتقل شد. در شرح حال اولیه نوشته شده «بیمار در بدو ورود فاقد علائم حیاتی بود. انتوبه بود. میدریاز دوبل بود. بلافاصله عملیات احیای مجدد شروع شد و با موفقیتآمیز بودن احیا، بیمار به آیسییو منتقل شد». در آیسییو، بیمار با کمک داروهای اینوتروپ و نوراپی نفرین، فشارهای سیستولیک در حد ۸۰ تا ۱۱۰ داشت و تعداد ضربان قلب ۱۳۰ بود. سطح هوشیاری بیمار نیز از همان ابتدا در حد ۳ بود. حدود ۳ ساعت بعد از مراجعه، مجددا بیمار به علت ایست قلبی (اسیستول) احیا شد که موفقیتآمیز بود. لازم به ذکر است که در سابقه بیمار، ایشان در سال ۱۳۸۶ به علت تومور مغزی «کرانیوفارنژیوما» در بیمارستان میلاد عمل جراحی مغز شده بود. ضمناً به علت بیماری دیابت بیمزه و کمکاری تیروئید تحت درمان با داروهای دسموپرسین، هیدروکورتیزون و لووتیروکسین قرار داشت. همچنین در بررسیهای بیمارستان کسری در معاینه پزشکی قانونی که ۲۴ ساعت بعد از بستری انجام شده، به موارد زیر اشاره شده است. در اکوی اولیه انجامشده در شب بستری EF برابر ۲۰ درصد بوده و متخصص قلب، نارسایی ناشی از گشاد شدن قلب را مطرح کرده است. در سیتیاسکن مغز انجام شده، شواهد نرسیدن اکسیژن و خون به مغز (ایسکمی مغزی) وجود دارد ولی شواهدی به نفع شکستگی جمجمه یا خونریزی مغزی وجود ندارد. در سمت راست پیشانی اثر برش پوستی (اسکار) ناشی از جراحی مغز در کودکی دیده میشود. جواب تستهای مخدر منفی بوده است. در معاینه ظاهری از سر و گردن و قفسه صدری و تنه، شواهد آسیب (تروما) رؤیت نشد.
در مشاوره قلب مورخ ۲۲/۶/۱۴۰۱ گشادشدگی متوسط بطن چپ به همراه اختلال عملکرد شدید و همچنین گشادشدگی متوسط تا شدید بطن راست همراه با نارسایی خفیف دریچه سهلتی و میترال قلب گزارش شده است. بیمار در حین بستری در بیمارستان، به علت تشنج میوکلونوس و با توصیه متخصص مغز و اعصاب تحت درمان با فنی توئین قرار گرفت و در مشاوره جراح مغز و اعصاب (نروسرجری) هم، به علت اِدِم منتشر مغز، توصیه شد تا فنی توئین ادامه یابد. در سیتیاسکن ریه، سفیدشدگی (کانسولیدیشن) ریه چپ گزارش شد. گزارش سیتیاسکن مغز در روز دوم توسط رادیولوژیست کاملا عادی گزارش شد و شواهدی از خونریزی یا شکستگی جمجمه و حتی شواهد ایسکمی گزارش نشد. طبق مشاوره عفونی، به علت White Lung ریه چپ، پنومونی ناشی از آسپیراسیون یا خونریزی ریه مطرح شد و آنتیبیوتیک وریدی آغاز شد. طی حدود ۶۲ ساعت بستری، بهتدریج کراتینین بیمار از ۱/۱ در روز اول به ۵/۳ در روز دوم و ۷/۴ در روز سوم رسید و به همین علت و به علت وجود اسیدوز، طی مشاوره و توصیه نفرولوژیست (فوقتخصص کلیه) بیمار کاندید دیالیز شد و شالدون فمورال تعبیه شد. منتهی قبل از دیالیز، در ساعت ۱۴:۳۵ روز ۲۵/۶/۱۴۰۱ فوت کرد.
ت- گزارش سازمان پزشکی قانونی
شرح مختصری از گزارش علت فوت مرحومه مهسا امینی ارائه شده به مرجع قضایی که بر اساس پرونده بیمارستانی عمل جراحی مغز (کرانیوفارنژیومای) در بیمارستان میلاد در سال ۱۳۸۶، پرونده درمانی بیمارستان کسری در زمان منتهی به فوت، شرح معاینه ظاهری جسد و کالبدگشایی، نتایج آزمایشهای سمشناسی و آسیبشناسی، تحقیقات قضایی و کمیتههای کارشناسی متعدد تخصصی و فوقتخصصی تنظیم یافته است، به شرح ذیل اعلام میشود: متوفیه پس از عمل جراحی تومور مغزی (کرانیوفارنژیومای) در ۸ سالگی دچار اختلال در محور مهم هیپوتالاموس- هیپوفیز و غدد تحت فرمان آن (از جمله آدرنال و تیروئید) شده است. به علت بیماری زمینهای متوفیه تحت درمان هیدروکورتیزون، لووتیروکسین و دسموپرسین بوده است. ایشان در تاریخ ۲۲/ ۶/۱۴۰۱ از ساعت ۱۹:۵۶ ناگهانی دچار افت هوشیاری شده و متعاقب آن بر زمین میافتد که با توجه به بیماری زمینهای، متوفیه توانایی لازم جهت جبران و تطابق با وضعیت ایجاد شده را نداشته، لذا در شرایط مذکور دچار اختلال ریتم قلب و کاهش فشار خون و متعاقب آن کاهش سطح هوشیاری شده که به دلیل انجام عملیات احیای قلبی- تنفسی غیرمؤثر در دقایق حساس اولیه، دچار هیپوکسی شدید و در نتیجه آسیب مغزی شده است. بهرغم برگشت عملکرد قلبی متعاقب عملیات احیای پرسنل اورژانس، حمایت تنفسی انجام شده کارساز نبوده و با وجود انتقال ایشان به بیمارستان و زحمات کادر درمانی بیمارستان کسری، بیمار به علت نارسایی چند ارگانی ناشی از هیپوکسی مغزی در تاریخ ۲۵/ ۶/۱۴۰۱ فوت مینماید. لازم به ذکر است، با استناد به مدارک پزشکی بیمارستانی، بررسی سیتیاسکن مغز و ریه، نتایج معاینه ظاهری جسد و کالبدگشایی، آزمایشات آسیبشناسی، فوت نامبرده ناشی از اصابت ضربه به سر و اعضا و عناصر حیاتی بدن نبوده است.
ث- اظهارات خانواده متوفیه
بهرغم دعوت مکرر و تماس متعدد تلفنی کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها و برخی نمایندگان محترم مجلس از خانواده مرحومه مهسا امینی برای حضور در کمیسیون، خانواده ایشان بر پیگیری از طریق مراجع قضایی تأکید داشته و در کمیسیون حضور نیافتند.
جمعبندی
با توجه به محتویات پرونده، اعلامات مکتوب دستگاههای ذیربط، توضیحات مسؤولان مربوط، بازبینی فیلم کامل دوربینهای مداربسته پلیس امنیت عمومی، صورتجلسات معاینه محلی و تحقیقات میدانی بازرسی ویژه فرماندهی انتظامی تهران بزرگ (فاتب)، اظهارات حاضرین در صحنه و سالن اداره آموزش پلیس امنیت عمومی، تعدادی از شهروندان، کسبه و رانندههای خودروی مسافربر مستقر در محل، بررسی مستندات و ملاحظه مدارک، مراتب زیر را به محضر ملت شریف ایران و نمایندگان محترم معروض میدارد: هیچگونه ضربوجرح و برخورد فیزیکی در مواجهه، انتقال و استقرار مرحومه خانم امینی در محل پلیس امنیت عمومی صورت نگرفته است. با توجه به گزارش پزشکی قانونی کشور (مبتنی بر سوابق بیمارستانی، انجام معاینه ظاهری، کالبدگشایی، نمونهبرداری، انجام آزمایشهای تخصصی) اعلام میدارد فوت نامبرده بر اثر برخورد فیزیکی، ضرب و شتم یا اصابت هر گونه ضربه به وی نبوده است. بر این اساس افرادی که قبل از روشن شدن ماجرا بدون تحقیق و بدون هیچگونه امر مسلمی، اظهارات عجولانه و خلاف واقع داشتند و احساسات مردم را جریحهدار کرده و زمینه سوءاستفاده معاندین نظام، آمریکا، رژیم غاصب و جعلی صهیونیستی و دنبالهروهای آنها و اغتشاشگران را ایجاد کردند، در صورت عدم اصلاح مواضع، باید متناسب با خطایی که کردند مورد پیگرد قضایی قرار گیرند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|