|
از هم گسیختگان
چگونه فرتی کنارهگیری نکنیم؟
خبر کوتاه بود و... همین دیگر، فقط کوتاه بود. چیز دیگری نبود. حامد اسماعیلیون از گروه منشور همبستگی و سازماندهی علیه جمهوری اسلامی کنارهگیری کرد.
بالاخره باید به ایشان حق داد پس از چندین سال تلاش علیه جمهوری اسلامی در قالب تشکل مذکور، یک استراحتی به خودش بدهد (دقیقتر بگوییم، پس از ۱/۰ سال تلاش، چون تشکل مربوطه کلا دو ماه است که به وجود آمده). این قضیه بهانهای شد تا چند رهنمود به براندازان بدهیم، بلکه بتوانند تا زمان خشک شدن جوهر منشورشان دوام بیاورند و کنارهگیری نکنند.
۱) توقعات بیجا نداشته باشید: اسماعیلیون در مصاحبههایش بیان کرده که دلیل کنارهگیریاش دیکتاتوری رضا پهلوی و همراه نشدن او با نظرات سایر اعضا بوده است. وجدانا این توقعی است که آدم از یک شاهزاده، آن هم از نوع پهلوی داشته باشد؟ هر کسی میداند که اگر یک موی پدر و پدربزرگ ربع پهلوی در بدن او باشد (که احتمالا هست، برای همین حیفش میآید با آن موها خداحافظی کند، یادگاری است بالاخره!) تن به این قرتیبازیها نمیدهد. انگاره باید منطقی باشد دیگر. انگار کسی وارد این گروه شود و بعد به خاطر این که مصی علینژاد به حیا و عفت پایبند نیست و مهتدی به تمامیت ارضی ایران احترام نمیگذارد شاکی بشود و کنارهگیری کند.
البته باید کمی به اسماعیلیون هم حق داد. او هم بالاخره با مجاهدین خلق رفیق است، مجاهدین هم که اگر روزی سه وعده قبل و بعد از غذا به نظرات دیگران اهمیت ندهند روزشان شب نمیشود.
۲) خسته نباشید: نه، واقعا خسته نباشید! منظورمان این است که اگر خستهاید مجبورتان نکردهاند براندازی کنید. اسماعیلیون چون رویش نمیشده بگوید "حالش را ندارم" پس از کنارهگیری، در یک مصاحبه تلویزیونی گفته است "جمهوری اسلامی یا دچار فروپاشی میشود یا سرنگون خواهد شد، بدون ما و یا با ما". این حجم از همت وتلاش در مسیر براندازی واقعا تحسینبرانگیز است و به همه ما میآموزد باید در مسیر رسیدن به هدف با عزم راسخ بیخیالش شویم، خودش بالاخره با ما یا بدون ما یک طوری میشود!
۳) قبلش از جای دیگری کنارهگیری نکرده باشید: اسماعیلیون چند وقت پیش هم از سمت «سخنگوی انجمن خانوادههای پرواز اوکراینی» کنارهگیری کرد. دلیلش هم این بود که صدای همه به خاطر سوءاستفادههای مالی او درآمده بود. خب من هم اگر جای بنیادی و مهتدی و مصی علینژاد بودم شک میکردم که لابد توی این یکی انجمن هم اسماعیلیون یک کاری کرده و حالا دارد درمیرود (رضا پهلوی را نگفتم چون او خیلی به سوءاستفاده مالی حساس نیست، بالاخره پدر و مادرش اینکاره بودهاند). لذا توصیه میشود اگر جای دیگری مشغول بودید و سوءاستفاده مالیتان لو رفت به روی خودتان نیاورید و زود کنارهگیری نکنید. یا کلا سعی کنید سوءاستفادهتان لو نرود. یک راهش هم این است که کلا سوءاستفاده نکنید که آن را هم اصلا ولش کن، عملی نیست.
(ضمنا بقیه اعضای انجمن هم بد نیست بروند حسابهای انجمن را یک بررسی بکنند. همینجوری محض احتیاط گفتیم.)
۴) تکخوری نکنید: این توصیه بیشتر به رفقای اسماعیلیون است تا خود او. احتمال میرود اسماعیلیون به خاطر سفر رضا پهلوی به اسرائیل ناراحت شده باشد که خداوکیلی حق هم دارد. هر کسی با دیدن عکسهای آن دیدار دلش میخواهد جای رضا پهلوی باشد و در سالنی مجهز به سطل زبالههای شیک، با آب آبسردکن از او پذیرایی کنند. واقعا چه میشد اگر رضا پهلوی اسماعیلیون را هم با خودش میبرد؟ فوقش نتانیاهو یک چهارپایه پلاستیکی هم برای نشستن اسماعیلیون جور میکرد. خرجی نداشت که.
۵) خدا را شکر کنید، بچههای مردم همین را هم ندارند: شکر خدا بین افراد اپوزیسیون همه جور آدمی پیدا میشود که رضا پهلوی اتفاقا از همه بیآزارتر است. اسماعیلیون اگر از اقبال نداشتهاش، مثلا با یکی از آن رنگینکمانیها همگروه میشد و ناچار بود در هر جلسهای تن و بدنش بلرزد، روزی صد بار آرزو میکرد ایکاش کنار دستش رضا پهلوی نشسته بود و برای نظراتش تره هم خرد نمیکرد! این را بدانید که در جماعت اپوزیسیون همیشه از هر بدی، بدترش هم هست.
ارسال به دوستان
دلتای شن ندیده
رای گفت برهمن را: حکایت کن حدیث آن جماعت دلتافورس را که برای نجات ۵۳ تن از جاسوسان خود به سوی طبس روانه و آنجا شتک شدند. شنودم مثَل آن نیروهای ویژه آمریکایی را که مفزع و مهرب از همه جوانب، ایشان را گرفت، تا آنجا که هشت نفر ایشان ریق رحمت را کوفت کرده و الباقی ایشان نیز مهاربت را بر مجانبت رجحان دادند.
برهمن گفت: من نیز همانند خودت شنودم که در پنجمین روز از اردیبهشت ۱۳۵۹، بخشی از ارتش خیلی خفن آمریکا وارد صحرای طبس شده و همانجا بشدند. کسانی که خویش را چریکهایی خفن پنداشته و خرس و پلنگ را هماورد بودند، لیک شنهای ریز طبس آچمزشان کرد. افتضاح این واقعه چنان بود که برای دور دوم ریاست جمهوری کارتر، هیچ کلیدی به فریادش نرسید و رای از مردم نتوان گرفت. آوردهاند که پس از انقلاب دوم که همان تسخیر سفارت آمریکا بود، دانشجویان خط امام، کارمندان حاضر در سفارتخانه را به اسیری بردند و سران آن کشور که دیدند جلوی در و همسایه بد است کارمندانش اسیر باشند، در تکاپوی آزادی ایشان درآمدند. مضافاً قصد گندهتر از دهان کردند که پس از ادراک مقصود، انقلاب ایران را نیز به مشقت اندازند. ظنشان به رندی خویش بسیار بود و از نقطهای رادارگریز قصد ورود داشتند و چنین کردند. لیک شنهای بیابان دمارشان را درآوردند و چون آن زمان ضربه ملایم مغزی مد نبود، دماغشان به خاک مالیده شد و هر چه از طیارگان داشتند طعمه حریق گشت. الباقی چریکهای شنی نیز اوضاع را خیط ارزیابی نموده و چون چندی بگذشت، دیدند نمیشود که نمیشود. با دستانی طویلتر از پاهایشان، راه مراجعت در پیش گرفته و خفتبار وارد دیار خود بشدند. چونان عقابی وارد طبس گشته و خواستند اسرای خویش خرکش کرده و اسرای ایرانی نیز با خود ببرند. لیک، شنهای بیابان، جان و توشه ایشان را ستاند و همچون مگسی ایشان را کیش کرد.
رای گفت: حقشان بود. این دشمنان پدرسوخته را چنین سرانجامی میبایست.
برهمن با تایید رای گفت: شنهای بیابان چونان سربازان خداوند، تیغ بلا را به سمت ایشان فرستاده و دهانشان را آسفالت نمودند.
ارسال به دوستان
لاکچری
لاکچری باید شوی در این جهانِ لاکچری
تا بمانی تا همیشه توی حرف و گالری
من مشخص میکنم کِی واردِ دنیا شوی
از همین الان تو حتماً دکتری یا تاجری
گر که تاریخِ تولّد رُند باشد، بهتر است
دویِ دویِ دو در این دنیا بیایی نادری
با سَلامت میکنی بدرود و این یعنی که: تو
توی هر وضعی درین دنیا که باشی، شاکری
گر سلبریتی شوی خوب است در دنیا، عزیز!
گر سلبریتی شوی در هر چه باشد ماهری
شک ندارم تو همین را خواستی، طفلِ عزیز!
لاکچری باید شوی در این جهانِ لاکچری
ارسال به دوستان
ضرب شصت
همان وقتی که در طوفان نشستی
شبیه کاسه چینی شکستی
زمین و آسمان یکباره خندید
که طوفان شد برایت ضرب شستی
جناب لاشهات در موزه غلتید
ولی گویا تو انگاری که مستی
که دائم یاوه میبافی و هذیان
دهان یاوهگویت را نبستی
هنوزم توبه از کارت نکردی
تو از بس که شبیه گرگ هستی
ارسال به دوستان
گِل بر سر بمالد
اگر کسی به خواب بیند که بر سفرهای مهمان است و میزبان فلفل در غذای او همیریزد، از اوضاع شغلیاش به سالی که در پیش دارد، خبر دهد.
چنانچه بیند که میزبان در کاسهای ماست، فلفل دلمهای خرد کرد و بدو داد و همان غذای او بود، دلیل کند که میزان افزایش حقوق کارگری در سالی که در پیش است، چون سابق همچنان بهدرد همشیره ابوی زورو همیخورَد. پس در خواب، کاسه را در صورت میزبان بکوبد تا دلش خنک شود.
چو بیند که میزبان فلفل چیلی در نوشابه سیاه ریخته، خواهد که زورکی در دهان وی ریزد، دلیل آن کند که در سال آینده خود و زن و اولادش بیمار شوند و از فرق سر تا پاشنه کفشش از هزینههای درمان بسوزد و سهم بیمه از مخارج درمان قویاً بهدرد همشیره ابوی زورو خورَد. پس مقاومت نکند و بکوشد که در خواب آن معجون را بخورد و بمیرد. حالا اگر خورد و نمرد، میزبان را وادار کند که با چماقی، چیزی او را خلاص کند. اگر به هیچ نحو نمرد، بیدار شود و به اهل منزل بگوید: «فحش گذاشتیم هرکی مریض بشه!»
اگر بیند که میزبان علاوه بر غذا، بر سر و روی وی نیز فلفل همیریزد و او چنان عطسه کند که سفره و کاسهبشقاب را به هوا پَر دهد، یعنی کارفرما با او قراردادهای یکماهه ببندد. پس بکوشد که در خواب سمت صورت میزبان عطسه کند با آب دهان فراوان.
چنانچه بیند که میزبان سفره را برچید و تغاری انباشته از انواع فلفل در پیش او نهاد، یعنی دستمزدش از ماه سوم سال به بعد کفایت اجارهبها را نکند. پس در خواب تغار را بشکند و گِل کُند و خوب بر سر بمالد.
ارسال به دوستان
منگنه
از نداری صورتت شکل انار
دلخوشیها از تو دائم در فرار
مثلِ موجی دائماً در حال دو
تو خلاصه میشوی در کار و کار
با همه سعی و تلاشت روزیات
نیست جز قد دو سه کیلو خیار
مثل یک چیزی میان منگنه
هستی از دهها جهت تحت فشار
از برای لقمه ای نان حلال
روزگار از تو درآورده دمار
از فشار قرض و قوله گشتهای
روی موج بدبیاریها سوار
در ضمانت مثل کارت پول خود
عاری هستی از مقام اعتبار
از حمایتهای مسؤولین امر
بر تنت داری لباس وصلهدار
ای که در تقویم روز کارگر
گشته با نامت مزین در بهار
ارسال به دوستان
پیرمرد پرحاشیه
خبر کوتاه بود و جانکاه؛ «بنا بر تحقیقات صورتگرفته، جو بایدن، رئیسجمهور 81 ساله آمریکا (بچهمحلهایش ابرقدرت صدایش میکنند)، برای فرار از انتقادها علیه دولتش و شرمساری کمتر بابت سوتیهایش، کمترین تماس با رسانهها را در میان سایر رؤسای جمهور آمریکا داشته و کلا فوبیای خبرنگار دارد.
البته الان که نگاه میکنیم، میبینیم خبر همچین هم کوتاه نبود، ولی قطعاً جانکاه بود. شما فرض کنید بعد از عمری سگدو زدن بالاخره سر پیری، شانستان زده و رئیسجمهور یک مملکتی شدید، بعد حالا که وقت لذت بردن از این موقعیت است، بهخاطر نارسایی عقلی نتوانید یک مصاحبه خشک و خالی بدون سوتی داشته باشد.
از آنجایی که برای ابرقدرت افت دارد رئیسجمهورش درگیر اینجور حواشی شود، پیشنهاداتی ارائه میکنیم تا حداقل نوههای این پیرمرد رنجور چِتزده، پیش رفقایشان کمتر خجالت بکشند و بهخاطر سرخوردگی روحی و شخصیتی، آیندهشان نابود نشود.
1. اول از همه همیشه سهچهار تا آدم بیکار، در چهار جهت بایدن تعبیه کنید تا هروقت توهم زد و خواست با یک شخصیت خیالی دست بدهد یا احوالپرسی کند، سریع یکی از همین آدمها دستش را دراز کند که یعنی مثلاً میخواسته با او دست بدهد. توهم زدنهای بایدن که دیگر چیز غیرقابل پیشبینی نیست که هربار اینطوری غافلگیر میشوید.
2. کنفرانسهای خبری بایدن را در نزدیکی فاضلاب یا کارخانه تولید کود برگزار کنید تا در صورت تولید هرگونه بوی نامطبوع توسط ابرقدرت، آن بو قابل تشخیص نباشد. حتماً یک دستگاه پیکور یا فرز یا از این قبیل ابزارآلات صدادار هم در همان نزدیکی داشته باشید؛ دیگر خود دانید.
3. برای سوار شدن بایدن به هواپیما از پله برقی استفاده کنید؛ این را هم ما باید میگفتیم؟ وقتی میبینید پیرمرد از هر پلهای که بالا میرود، مثل قاطری که از کوه بالا میرود، سُر میخورد، بدبخت را سوار پله برقی کنید که اینقدر فشار به او وارد نشود. یا حداقل اگر اصرار دارید که از پله معمولی استفاده کنید، چهار نفر را مأمور کنید که او را با تختروان ببرند بالای پلهها؛ اگر یک شلاق هم بدهید دستش که دیگر قشنگ به گذشته تاریخی خود برمیگردید.
4. بگردید یک آدم گیجتر از بایدن پیدا کنید که هروقت بایدن سوتی داد این بابا را بیندازید جلو تا یک کار ضایعتر از بایدن انجام داده و وی را پوشش دهد. این دیگر آخرین راهی بود که به ذهنمان رسید. خلاصه که یکجوری حقوقی را که از کاخ سفید میگیرید، حلال کنید؛ اصلاً برای ابرقدرت خوبیت ندارد، باز هرطور صلاح است.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|