|
در سفر رئیسجمهور به اندونزی 11 سند همکاری امضا شد
جزایر فرصتها
گروه سیاست خارجی: ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری اسلامی ایران در سفر به اندونزی با جوکو ویدودو، رئیسجمهور این کشور دیدار و گفتوگو کرد. این سفر که بعد از 17 سال توسط رئیسجمهور ایران انجام شد سفری راهبردی برای اتحاد ۲ کشور بزرگ اسلامی محسوب میشود. اردیبهشت سال ۱۳۸۵ رئیسجمهور وقت ایران، محمود احمدینژاد، به اندونزی سفر کرد و در این سفر ۶ سند همکاری در زمینههای سیاسی- اقتصادی به امضا رسید. در پاسخ به این سفر، رئیسجمهور اندونزی اسفند ۱۳۸۶ در رأس هیاتی بلندپایه به ایران سفر کرد و با رهبر معظم انقلاب اسلامی و احمدینژاد دیدار و گفتوگو کرد. همچنین احمدینژاد آبان ۱۳۹۱ برای شرکت در پنجمین نشست مجمع دموکراسی بالی به اندونزی سفر کرد و با رئیسجمهور وقت اندونزی، یودیونو ملاقات داشت. همچنین اردیبهشت ۱۳۹۴ حسن روحانی، رئیسجمهور سابق ایران برای شرکت در اجلاس سران آسیا - آفریقا به اندونزی سفر کرد و علاوه بر شرکت در اجلاس با رئیسجمهور اندونزی نیز دیدار و گفتوگو کرد. رئیسجمهور ایران در سفر به جاکارتا با رئیسجمهور اندونزی دیدار و گفتوگو کرد و ۲ طرف 11 سند همکاری مشترک مهم امضا کردند. تفاهمنامه تجارت ترجیحی، لغو روادید، مبادلات فرهنگی، همکاری نظارتی بر تولید فرآوردههای دارویی، همکاری در زمینههای علمی، فناوری و نوآوری و همکاری دوجانبه در زمینه نفت و گاز از جمله اسناد همکاری امضاشده میان وزرای خارجه، ارتباطات و فناوری اطلاعات، نفت و معاون علمی و فناوری رئیسجمهور و معاون وزیر صمت با همتایان اندونزیایی بود که اسناد همکاری امضاشده در حضور روسای جمهور ۲ کشور رونمایی شد. روسای جمهور اندونزی و ایران روز سهشنبه در جریان سفر رسمی ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران، توافقنامه تجاری ترجیحی را برای گسترش روابط اقتصادی امضا کردند. رئیسجمهور کشورمان در این سفر علاوه بر دیدار با رئیسجمهوری اندونزی، با روسای مجلس نمایندگان و مجلس مشورتی این کشور و همچنین با تجار و فعالان اقتصادی ۲ کشور دیدار و گفتوگو کرد. رئیسی در نشست مطبوعاتی مشترک با همتای اندونزیایی خود با اشاره به هدفگذاری انجامشده برای رساندن حجم مبادلات تجاری ۲ کشور به رقم ۲۰ میلیارد دلار تاکید کرد که «۲ کشور تصمیم گرفتهاند مبادلات خود را با ارزهای ملی انجام دهند» و اینکه ایران و اندونزی در مسائل منطقهای و بینالمللی قائل به مبارزه جدی با «یکجانبهگرایی» هستند. همچنین جوکو ویدودو، رئیسجمهور اندونزی، پس از مراسم امضای اسناد که توسط دبیرخانه کابینه وی به صورت آنلاین پخش شد، ابراز امیدواری کرد این توافقنامه «تجارت بین اندونزی و ایران را افزایش دهد» اما جزئیاتی ارائه نکرد. داتمیکو بریس ویتاکسونو، مقام وزارت بازرگانی اندونزی روز سهشنبه گفت ۲ کشور روی یک طرح «ضدتجارت» توافق کردهاند که در آن کالاها و خدمات میتوانند «بدون محدودیت یا مشکلات ارزی» مبادله شوند. به گفته وزارت بازرگانی اندونزی، تجارت دوطرفه بین کشورها در حال حاضر حدود ۲۵۰ میلیون دلار است. داتمیکو روز دوشنبه نیز در گفتوگو با خبرنگاران گفت: اندونزی مایل به تقویت تجارت با خاورمیانه و مناطق اطراف است و «ایران میتواند در این زمینه، دروازهای به آسیای مرکزی یا حتی ترکیه باشد، زیرا ما هنوز هیچ معامله تجاری با ترکیه نداریم». بر اساس توافق اخیر، ایران به اندونزی دسترسی بیشتری به محصولاتی مانند مواد غذایی فرآوریشده و دارویی، نساجی، روغن نخل، قهوه و چای میدهد، در حالی که اندونزی تعرفههای نفت و محصولات شیمیایی، فلزات و برخی محصولات لبنی ایران را کاهش میدهد. تجارت بین اندونزی و ایران از ۷۱۵,۵ میلیون دلار به ۱۴۱,۶ میلیون دلار در سال ۲۰۱۹ پس از اعمال تحریمهای ایالاتمتحده علیه ایران کاهش یافت. در همین رابطه رئیسجمهور با اشاره به هدفگذاری انجامشده برای رساندن حجم مبادلات تجاری 2 کشور به رقم 20 میلیارد دلار افزود: البته ۲ کشور تصمیم گرفتهاند مبادلات خود را با ارزهای ملی انجام دهند. رئیسی اظهار داشت: امروز مقامات ۲ کشور اسناد متعددی را برای همکاری در حوزههای مختلف امضا کردند که نشاندهنده عزم و اراده آنها برای توسعه روابط در همه حوزهها است. رئیسجمهور در ادامه سخنانش با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران با وجود فشارها و تحریمهای ظالمانه با همت متخصصان جوان خود گامهای ارزشمندی در جهت رشد علم و فناوری و توسعه اقتصادی برداشته است، تصریح کرد: تحریمها و تهدیدها به هیچ عنوان نتوانسته ایران را متوقف کند. رئیسی همکاری و ارتباط با کشورهای مسلمان، همسایه و همسو را اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران عنوان و خاطرنشان کرد: گسترش روابط با اندونزی به عنوان یکی از کشورهای مهم و موثر در آسیا و جهان که در سازمانهای مهم منطقهای و بینالمللی عضویت دارد، برای ایران اهمیت زیادی دارد. رئیسجمهور با بیان اینکه ایران و اندونزی نسبت به مسائل منطقهای و بینالمللی از جمله مساله فلسطین و وضعیت افغانستان دیدگاههای مشترکی دارند، گفت: ۲ کشور به حمایت از حقوق مردم فلسطین تا آزادی قدس شریف متعهد و پایبند هستند. همچنین دیدگاه ۲ کشور درباره ضرورت تشکیل دولتی فراگیر در افغانستان که همه اقوام و مذاهب را نمایندگی کند و در جهت احقاق حقوق همه مردم این کشور گام بردارد، یکسان است. روابط راهبردی ایران و اندونزی از چند جهت بویژه موقعیت جغرافیایی ۲ کشور حائز اهمیت است. سفیر سابق ایران در اندونزی در همین خصوص با بیان اینکه با توجه به اهمیت اقتصادهای نوظهور، توجه به اندونزی یقینا مهم است، گفت: «بر اساس تحقیقات موسسات خارجی، اندونزی در سال ۲۰۴۵، بعد از چین، آمریکا و هند چهارمین اقتصاد دنیا میشود. در حال حاضر اقتصادهای جنوب شرق آسیا شامل ۱۰ کشور، پنجمین قدرت اقتصاد جهانی هستند. اقتصادهای ۲ کشور بر اساس رفع نیازهایشان از جمله حوزه سلامت فعال و پویا بودند و در فضای جهانی تعامل داشتند. علاوه بر حوزه سلامت، خدمات فنی - مهندسی هم از اهداف دیگر این سفر است و ایران میتواند با حضور شرکتهای معتبرش در این بخش، نقش فعالی در این حوزه داشته باشند. با توجه به افزایش روزافزون مصرف انرژی، این موضوع هم از جمله موارد همکاریهای ۲ کشور است. عضویت ۲ کشور در جنبش عدم تعهد، نقش موثر اندونزی در آسهآن و عضویت ایران در سازمان اکو میتواند برای همکاریهای ۲ کشور راهگشا باشد. از طریق این مراودات، شاهد همکاریهای آسیای غربی و آسیای شرقی خواهیم بود». از سوی دیگر روادید بین ۲ کشور ایران و اندونزی در سفر رئیسجمهور به جاکارتا لغو شد که زمینهسازی مهمی برای حضور تجار ۲ کشور خواهد بود. اندونزی یکی از کشورهای عضو آسهآن است که از بلوکهای قدرتمند اقتصادی در جنوب شرق آسیا محسوب میشود. از سوی دیگر این کشور پرجمعیتترین کشور اسلامی است. اندونزی از دیرباز مورد توجه ایرانیان بوده و به دلیل داشتن نگاههای تعاملی و میانهروی با ایرانیان رابطه بسیار خوبی دارد. رئیسی در نشست مطبوعاتی مشترک با رئیسجمهور اندونزی ضمن اشاره به هدفگذاری انجامشده برای رساندن حجم مبادلات تجاری ۲ کشور به رقم 20 میلیارد دلار، گفت: ۲ کشور تصمیم گرفتهاند مبادلات خود را با ارزهای ملی انجام دهند. دلارزدایی از اقتصادی تهران و جاکارتا میتواند یکی از مهمترین دستاوردهای این سفر باشد. امروز مقامات ۲ کشور اسناد متعددی برای همکاری در حوزههای مختلف امضا کردند که نشاندهنده عزم و اراده آنها برای توسعه روابط در همه حوزههاست. بنابراین گزافه نیست اگر کشور اندونزی را معجزه اقتصادی 3-2 دهه اخیر آسیا بپنداریم. اندونزی مسیری را طی میکند که قبلا ۴ ببر آسیایی (هنگ کنگ، سنگاپور، کرهجنوبی و تایوان) پیمودند و چه بسا سریعتر از آنها در حال طی کردن این مسیر است. اندونزی میانگین رشد اقتصادی سالانه حدود ۵ درصد را تجربه کرده است. در دهه نخست هزاره سوم میلادی در حالی که جهان با بحران اقتصادی ۲۰۰۸ مواجه بود، اقتصاد اندونزی به رشد خود ادامه داد و در سال ۲۰۰۹ به عضویت باشگاه ۲۰ اقتصاد برتر جهان درآمد و در نوامبر گذشته نیز در «بالی» میزبان نشست سران این گروه بود. در حالی که امروز ۲ کشور اسلامی ترکیه و عربستان نیز عضو گروه ۲۰ هستند اما اندونزی تنها کشور مسلمانی است که تولید ناخالص داخلی آن بیش از یک تریلیون دلار است. این کشور امروز از لحاظ تولید ناخالص ملی (1.12 تریلیون دلار) جایگاه شانزدهم و از حیث قدرت خرید جایگاه دهم جهان را دارد و لقب بزرگترین اقتصاد جنوب شرق آسیا را یدک میکشد. اندونزی در ۳۲ سال حکومت استبدادی سوهارتو در خفقان بود اما با این حال با در پیش گرفتن انضباط اقتصادی، اوضاع بد اقتصادی را سر و سامان داد. در اواسط دهه 80، اصلاحات اقتصادی بنیادینی را کلید زد و به همین علت برخی او را «پدر توسعه» اندونزی نیز مینامند اما در دهه 90 ارکان قدرتش تا خرخره غرق در فساد مالی شد و بحران مالی آسیا در ۱۹۹۷ مزید بر علت شد که در نهایت سوهارتو را مجبور به استعفا کرد و معاونش «یوسف حبیبی» جانشینش شد. حبیبی گذار اندونزی از استبداد فردی به دموکراسی را مدیریت کرد و در مدت کوتاه یک ساله حکمرانی خود اصلاحاتی اقتصادی و سیاسی انجام داد و انتخابات آزاد برگزار کرد. پس از حبیبی، اصلاحات اقتصادی و دموکراسی نوپای اندونزی در دوران روسای جمهور بعدی نیز پیگیری و فربهتر شد؛ به نحوی که قدرت به شکل متمرکز در دستان فردی یا نهادی خاص درنیاید. این کشور اکنون بر اساس سند چشمانداز ۲۰۴۵ حرکت میکند که قرار است این کشور مسلمان را در 100 سالگی استقلال خود به جرگه کشورهای توسعهیافته و در جایگاه پنجم اقتصاد جهان بنشاند، بنابراین تهران و جاکارتا میتوانند به معجزه روابط راهبردی در جهان اسلام تبدیل شوند. این ۲ کشور از موسسان جنبش عدم تعهد در جهان هستند که میتوانند روابط سیاسی و اقتصادی قوی داشته باشند. بعد از انقلاب اسلامی ایران، اندونزی یکی از پهنههای فعالیت ارگانهای مذهبی ایران مانند سازمان فرهنگ ارتباطات اسلامی، رایزنی فرهنگی، تقریب مذاهب در این کشور بوده است. همچنین همکارها بین ۲ کشور اندونزی و ایران در مجامع و سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل، جنبش عدم تعهد، سازمان همکاری اسلامی و D8 دوستانه و نزدیک بوده است. همچنین ایران با کشورهای اتحادیه منطقهای «آسهآن» که اندونزی نیز عضو آن است روابط تجاری و اقتصادی دارد و همواره مشوق گسترش رابطه بین اکو و آسه آن بوده و در اجلاسهای مشترک این ۲ اتحادیه شرکت فعال دارد. در همین رابطه حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه در یادداشتی نوشت: با علم به ضرورت تقویت مناسبات منطقهای، ضمن تحسین عملکرد سازمان «آسهآن» و تأکید بر اراده جمهوری اسلامی ایران نسبت به توسعه روابط با اعضای آن نهاد در پرتو پیمان مودت و دوستی که سال ۲۰۱۷ میان طرفین منعقد شده است، ریاست اندونزی بر این سازمان را فرصت مغتنمی برای توسعه روابط با سایر اعضای این نهاد مترقی میدانیم و از امکان برقراری پیوندهای منطقهای میان «آسهآن» و سازمان همکاریهای اقتصادی اکو (در غرب آسیا) استقبال میکنیم.
***
همراهی جاکارتا با ایران در مجامع بینالمللی
اندونزی بارها علیه قطعنامههای ضد ایرانی رای منفی داده است. این کشور در قطعنامه ۱۸۰۳ شورای امنیت تنها کشوری بود که رای منفی به این قطعنامه ضد هستهای علیه ایران داد. آذر سال گذشته در جلسه شورای حقوق بشر، اندونزی دوباره رای منفی به این قطعنامه ضد ایرانی داد. سال 97 هم این کشور به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل علیه ایران رای منفی داد. سال 92 نیز جاکارتا در راستای سیاستهای عدم تعهد به کشورهای غربی در مجمع عمومی رای منفی به قطعنامه علیه ایران داد. همچنین در اخراج ایران از کمیسیون زن سازمان ملل هم اندونزی رای منفی داده بود. سال 86 هم در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی اندونزی رای منفی به قطعنامه علیه ایران داد. در واقع در اکثریت مجامع بینالمللی جاکارتا به نفع ایران رای داده است.
***
همکاری ایران و اندونزی در تنگه مالاکا
تنگه مالاکا در نزدیکی اندونزی یکی از مهمترین گذرگاههای دریایی جهان شناخته میشود و از مهمترین بندرهای آن میتوان به بندر بِلاوان در اندونزی و بندرهای مالاکا و پِنانگ در مالزی اشاره کرد. نزدیک به یکچهارم محمولههای نفت خام دنیا از این تنگه عبور میکند و پس از تنگه هرمز مهمترین شاهراه حملونقل دریایی نفت دنیا بهشمار میرود. از سوی دیگر حضور دزدان دریایی در این تنگه باعث ناامنیهایی شده است. به همین علت نیروهای نظامی ایران و اندونزی میتوانند با همکاری یکدیگر فضای امنی در جنوب شرق آسیا ایجاد کنند. سال 93 ناوگروه 33 ارتش جمهوری اسلامی در ادامه ماموریت خود و پس از ترک بندر جاکارتای اندونزی وارد تنگه مالاکا شد تا با عبور از آن، مسیر خود را به سمت هند ادامه دهد. سال 98 یک کشتی ایرانی در این تنگه توقیف شد، بنابراین اگر روابط ایران و اندونزی وارد مرحله راهبردی شود، میتوان تحریمهای نفتی آمریکا را دور زد. اندونزی در زمان دولت احمدینژاد روابط بسیار نزدیکی با ایران داشت، چنانکه در رایگیریهای شورای امنیت سازمان ملل درباره ایران نیز این روابط نزدیک نمود واضحی داشت.
******
هدفگذاری ایران و اندونزی برای تجارت ۲۰ میلیارد دلاری
گروه اقتصادی: اندونزی یکی از اقتصادهای نوظهور شرق آسیا با حجم تجارت بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار است. بخش قابل توجهی از قدرت اقتصادی این کشور معطوف به حوزه فناوری است که ایران میتواند از این ظرفیت استفاده کند.
این کشور بازار بزرگ دارو و تجهیزات پزشکی است و نیاز مبرمی به انرژی و نفت دارد، به طوری که پانزدهمین مصرفکننده انرژی دنیاست که کشورمان میتواند تامینکننده نیاز اندونزی باشد. در همین راستا ایران تجارت ۲۰ میلیارد دلاری را با این کشور هدفگذاری کرده است.
به گزارش «وطن امروز»، رئیسجمهور شامگاه دوشنبه به دعوت رسمی «جوکو ویدودو» همتای اندونزیایی خود، تهران را به مقصد جاکارتا، پایتخت اندونزی ترک کرد. امضای اسناد همکاری در بخشهای مختلف، دیدار با مقامات و روسای مجلس نمایندگان و مشورتی، نشست با تجار و فعالان اقتصادی ۲ کشور، گفتوگو با علما و اندیشمندان اندونزیایی و دیدار با ایرانیان مقیم اندونزی از برنامههای سفر ۲ روزه رئیسی به اندونزی است. تجارت غیرنفتی ایران و اندونزی سال گذشته به حدود یک میلیارد دلار رسید که ۸۴۷ میلیون دلار سهم صادرات و ۱۱۹ میلیون دلار سهم واردات کشورمان بوده است.
سیدروحالله لطیفی، سخنگوی کمیسیون توسعه تجارت خانه صمت در آستانه سفر رئیسجمهور به اندونزی گفت: سال گذشته یک میلیون و ۸۱۸ هزار و ۵۵۸ تن کالا به ارزش ۹۶۵ میلیون و ۱۵۹ هزار و ۶۲۶ دلار بین ایران و اندونزی کالای غیرنفتی تبادل شد که یک میلیون و ۷۲۵ هزار و ۳۴۰ تن به ارزش ۸۴۶ میلیون و ۵۳۹ هزار و ۶۵۵ دلار صادرات کالای ایرانی به اندونزی و ۹۳ هزار و ۲۱۹ تن کالا به ارزش ۱۱۸میلیون و ۶۲۲ هزار و ۹۷۱ دلار واردات ایران از اندونزی بوده است.
وی درباره کالاهای صادراتی ایران به اندونزی گفت: بیش از ۹۵ درصد صادرات ایران به اندونزی در سال ۱۴۰۱ محصولات فولادی و آهنی بوده و 5 درصد دیگر شامل خرما، کشمش، ادویه، زعفران، سنگ مرمر، مشتقات پتروپالایشگاهی، قیر، مواد شیمیایی، کفپوش، دارو، سنگ فیروزه، روی، اجزای هواپیما، تلمبههای گریز از مرکز، دوربین چشمی و دستگاههای علائم حیات و تجهیزات پزشکی بوده است.
سخنگوی کمیسیون توسعه تجارت خانه صمت همچنین درباره کالاهای وارداتی از اندونزی در سال گذشته بیان داشت: ماهیهای زینتی، نارگیل، قهوه، ادویه، روغن پالم، روغن نارگیل، گلیسرول، پودر کاکائو، انواع پودر خوراکی، آب اکسیژنه، واکسن، مواد شیمیایی، الکلهای صنعتی، پلیمرهای پروپیلن، براقکننده سطوح، لوله و شیلنگ، ورق کائوچو، تسمه، انواع لاستیک، زغال چوب، تخته فیبری، خمیر چوب و کاغذ، کاغذ و مقوا، قرقره، پنبه، نخ، پارچه، فولاد ضدزنگ، شنی ماشینآلات راهسازی، موتور و لوازم یدکی خودرو، پرینتر، لوازم منفصله و یدکی موتوسیکلت، لوازم الکتریکی خودرو و تجهیزات پزشکی کالاهای وارداتی ایران از پرجمعیتترین کشور مسلمان در سال گذشته بود.
وی درباره صادرات 10 ساله ایران به اندونزی گفت: در آغاز دولت سیزدهم، در سال ۱۴۰۰، بالاترین میزان صادرات 10 سال گذشته به اندونزی رخ داده که این میزان یک میلیارد و ۸۱ میلیون و ۵۰۱ هزار دلار بوده، در سال ۹۹ صادرات به اندونزی ۶۷۴ میلیون دلار، سال ۹۸ حدود ۹۱۵ میلیون دلار، سال ۹۷ هم ۷۵۵ میلیون دلار، سال ۹۶ حدود ۶۴۹ میلیون دلار، سال ۹۵ حدود ۱۷۳ میلیون دلار، سال ۹۴ حدود ۹۶ میلیون دلار، سال ۹۳ حدود ۷۰ میلیون دلار و سال ۹۲ هم ۵۹ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار بوده است که نشاندهنده رشد ۱۸ برابری صادرات ایران، در این دوره ۱۰ساله بوده است.
لطیفی درباره میزان واردات 10 ساله از اندونزی نیز اظهار داشت: بیشترین میزان واردات از اندونزی در 10 سال گذشته، مربوط به سال ۹۶ با ۲۶۴ میلیون دلار بوده و بعد از آن سال ۹۵ با ۱۹۲ میلیون دلار واردات انجام شده، در سالهای ۱۴۰۰ حدود ۱۱۵ میلیون دلار، سال ۹۹ حدود ۷۸ میلیون دلار، سال ۹۸ حدود ۵۷ میلیون دلار، سال ۹۷ حدود ۱۳۲ میلیون دلار، سال ۹۴ حدود ۱۱۰ میلیون دلار، سال ۹۳ نزدیک به ۱۲۰ میلیون دلار و سال ۹۲ نیز ۹۷ میلیون دلار کالا از کشور اندونزی به کشورمان وارد شده است.
* تجارت اندونزی
اندونزی با جمعیت 267 میلیون و 663 هزار نفر بزرگترین کشور مسلمان جهان است و اقتصادی به نسبت قوی دارد. در سال 2021 برحسب تولید ناخالص داخلی شانزدهمین کشور جهان بود و بر حسب صادرات بیستوهفتمین کشور دنیا. اقلام عمده صادراتی این کشور بریکت زغال سنگ، پالم اویل، فروآلیاژها و فولاد است که مقاصد عمده آنها چین، ایالات متحده، ژاپن، هندوستان و سنگاپور هستند.
اقلام عمده وارداتی اندونزی شامل فرآوردههای نفتی، نفت خام، واکسن، خون، آنتیسرم، موتورها و قطعات نقلیه میشود و مبدا آنها از چین، سنگاپور، ژاپن، ایالات متحده و مالزی است. بر اساس آخرین آمار بانک جهانی، این کشور 10 توافقنامه تعرفهای با کشورهای جهان دارد و عدد قابل توجه 89 میلیارد و 836 میلیون و 327 هزار دلار از واردات کالا به این کشور معافیت کامل گمرکی دارند، با این وجود فضای کسب وکار این کشور وضعیتی مناسب ندارد و رتبه 73 جهانی را کسب کرده است. تراز تجاری این کشور مثبت 12میلیارد و 130میلیون دلار است.
این کشور در حال حاضر رشد اقتصادی متوسط 4.9 درصد (از سال 2000 به بعد) دارد و پیشبینی میشود تا سال 2045 به چهارمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شود. اندونزی به عنوان پانزدهمین مصرفکننده انرژی جهان، تنها تولیدکننده هواپیما در جنوب شرق آسیا و قرارگیری تنگه مالاکا در کنار آن، ظرفیت بسیار فراوانی برای توسعه اقتصادی ایران به همراه دارد.
* سفر به اندونزی
سفر رئیسجمهور به اندونزی فرصتهای فراوانی را پیش روی ایران قرار خواهد داد. نیاز اندونزی به واردات انرژی به عنوان یکی از مصرفکنندگان بزرگ انرژی جهان، ایجاد زمینه برای فعالیت تجار ایرانی در «آسهآن» به واسطه اندونزی، نیاز این کشور به دارو و تجهیزات پزشکی، امکان انتقال فناوری روز دنیا توسط اندونزی به کشور در حوزههای مختلف مانند صنعت هواپیماسازی، صادرات خدمات فنی و مهندسی بهویژه در حوزه ساخت نیروگاه در اندونزی در کنار بازاری با جمعیت 277 میلیونی از جمله فرصتهای این سفر است.
* امضای 11 سند همکاری بین ایران و اندونزی
اسناد همکاری دوجانبه در زمینه نفت و گاز بین ایران و اندونزی در حضور رؤسای جمهوری ۲ کشور امضا شد.
آیین امضای اسناد و تفاهمنامههای همکاری میان جمهوری اسلامی ایران و اندونزی دیروز (سهشنبه دوم خردادماه) برگزار شد و مقامهای ۲ کشور ۱۱ سند همکاری امضا کردند.
تفاهمنامه تجارت ترجیحی، لغو روادید، مبادلات فرهنگی، همکاری نظارتی بر تولید فرآورده دارویی، همکاری در زمینههای علمی، فناوری و نوآوری و همکاری دوجانبه در زمینه نفت و گاز از جمله اسناد همکاری امضاشده میان وزیران امور خارجه، ارتباطات و فناوری اطلاعات، نفت و معاون علمی و فناوری رئیسجمهوری و معاون وزیر صمت با همتایان اندونزیایی بود.
اسناد همکاری امضاشده در حضور رؤسایجمهوری ۲ کشور رونمایی شد.
***
امضای توافقنامه تجارت ترجیحی
وزارت تجارت اندونزی دیروز اعلام کرد ایران و اندونزی قرار است یک توافقنامه تجارت ترجیحی با هدف توسعه مبادلات تجاری امضا کنند. به گفته داتمیکو بریس ویتاکسونو، مدیرکل مذاکرات تجارت بینالملل اندونزی، این دومین توافقنامه بین اندونزی و منطقه غرب آسیا به شمار میآید. نخستین نوع از این قرارداد جولای ۲۰۲۲ میان اندونزی و امارات عربی متحده امضا شد. با تصویب این قرارداد، محصولاتی مانند فرآوردههای دارویی، لاستیک، کاغذ، منسوجات، چوب، کفش، پنبه، ماشینآلات الکتریکی، وسایل نقلیه موتوری، محصولات تولیدی، مواد شیمیایی و آلومینیوم شامل اقلام توافقنامه تجارت ترجیحی خواهد شد. چندی پیش وزارت تجارت اندونزی در بیانیه خود تصریح کرد حجم مبادلات تجاری میان ایران و اندونزی در 3 ماه نخست سال جاری میلادی به 54.1 میلیون دلار رسیده است. روابط تجاری 2 کشور سال گذشته با ۲۳ درصد افزایش نسبت به یک سال قبلتر به 257.2 میلیون دلار رسید. وزارت تجارت اندونزی گفته تهران و جاکارتا توافق کردهاند کالاها و خدماتی که میان 2 طرف رد و بدل میشود بدون انتقال پول و به صورت تهاتر کالا انجام شود. از سوی دیگر عضویت ایران و اندونزی در پیمانها و ائتلافهای مهم منطقهای و بینالمللی همچون سازمان جهانی تجارت (WTO)، جنبش عدم متعهد (OIC) و گروه 8 کشور اسلامی در حال توسعه با نام اختصاری «دی ۸» میتواند بستری برای افزایش همکاریهای دوجانبه و چندجانبه باشد. با وجود چنین ظرفیتها و بسترهایی، ایران و اندونزی به دنبال تعمیق همکاریها در زمینههای مختلف از جمله سیاسی، اقتصادی، تجاری، انرژی، علمی و فناوری، فرهنگی، پارلمانی و امنیتی برآمدهاند. در همین راستا شبکه تلویزیونی الجزیره اعلام کرد طی توافق بین ایران و اندونزی تعرفه ۲۳۰ کالا در تجارت بین ایران و اندونزی حذف خواهد شد.
ارسال به دوستان
با رأی 210 نماینده مجلس
قالیباف رئیس ماند
در جلسه علنی روز گذشته مجلس شورای اسلامی انتخاب اعضای هیاترئیسه مجلس شورای اسلامی در اجلاسیه چهارم مجلس یازدهم در دستور کار قرار گرفت و محمدباقر قالیباف با ۲۱۰ رأی برای چهارمین سال پیاپی به عنوان رئیس مجلس انتخاب شد. در ادامه رأیگیری برای انتخاب اعضای هیاترئیسه، عبدالرضا مصری نایبرئیس اول مجلس شد و آرای علی نیکزاد و مجتبی ذوالنور با ۱۵۲ رأی برابر شد که با قرعهکشی، ذوالنور به عنوان نایبرئیس دوم مجلس انتخاب شد. ارسال به دوستان
بررسی روند شکست رژیم بعث عراق و آزادسازی خرمشهر قهرمان در گفتوگوی «وطن امروز» با محمدعلی صمدی
مسیر آزادی چگونه طی شد
سجاد شهیدی: عملیات بیتالمقدس 10 اردیبهشت 61 با هدف گرفتن اراضی اشغالی و آزاد کردن شهرها و روستاهای میهن اسلامیمان از چنگ دشمن و رسیدن به مرزهای بینالمللی آغاز شد و سرانجام با پشت سر گذاشتن 3 مرحله از این عملیات بزرگ، جنگاوران ایران موفق شدند خرمشهر را که در محاصره کامل زمینی و دریایی قرار گرفته بود، از چنگ دشمن درآورند و با حضور قهرمانانه خود در میان کوچه و خیابانهای این شهر اشغالشده و برآوردن بانگ «اللهاکبر»، لرزه بر اندام شکستخوردگان بعثی انداخته و آخرین تلاشهای دشمن را که به وسیله سلاحهای سبک در چند نقطه از شهر مشغول تیراندازی بودند، خنثی کنند و این عده را به هلاکت رسانده یا به اسارت خود درآورند.
سوم خرداد 61 در میان بهت و حیرت دنیا، رزمندگان اسلام طی عملیات بیتالمقدس خرمشهر را از نیروهای بعثی صدام معدوم بازپس گرفتند. آزادسازی خرمشهر روند جنگ میان 2 طرف را تغییر داد و موازنه قدرت به سمت جمهوری اسلامی صورتبندی جدیدی به خود گرفت. به مناسبت چهلویکمین سالروز این افتخار تاریخی ایرانیان، «وطن امروز» با محمدعلی صمدی، پژوهشگر دفاعمقدس گفتوگو کرد.
* بحث را کمی متفاوت از گفتوگوهای مرسوم دیگر درباره «آزادسازی خرمشهر» شروع میکنم. عراق در خیز اول برای اشغال خاک ایران، موفقیتهای چشمگیری داشت. در همان چند هفته اول جنگ، مساحتی معادل استان اردبیل یا استان همدان را تصرف کرد. 4 حمله نیروهای نظامی ما را در هم شکست و استان خوزستان را که قلب اقتصاد ایران بود، به طور کلی فلج کرد. فرماندهان ارتش عراق در ۹ ماه اول جنگ عملکرد نظامی قدرتمندی داشتند اما در ۹ ماه دوم یک دفعه افتادند در سرازیری شکست. عملیات فتحالمبین در پایان ۹ ماه دوم، واقعا برای ارتش عراق یک افتضاح تمامعیار بود. در عرض یک هفته، 2 لشکر گردنکلفت عراق که تقویت هم شده بودند و 18 ماه برای تثبیت و فرورفتن در زمین فرصت داشتند، تقریبا تمام نیروهایشان اسیر و کشته شدند. حتی نزدیک بود شخص صدام به اسارت بسیجیها دربیاید. با دید نظامی که نگاه کنیم، انتظار میرفت بعثیها خودشان برای در امان ماندن از تکرار این شکست فلاکتبار، تدبیر کنند. مثلا آرایش خودشان را اصلاح کنند یا حتی اقدام به عقبنشینی یکجانبه کنند. اتفاقا بعد از آزادی خرمشهر، صدام در یک اقدام تاکتیکی، به صورت یکطرفه، 8-7 هزار کیلومتر مربع از اراضی اشغالی را تخلیه کرد تا آرایش نظامیاش را اصلاح کند. این مساحت، خیلی بیشتر از کل منطقهای است که با عملیات «الی بیتالمقدس» آزاد شد. سوالم این است که صدام، چرا بعد از عملیات فتحالمبین، در فروردین سال ۱۳۶۱ چنین تدبیری نکرد، در حالی که معلوم بود بشدت آسیبپذیر شده و کاملا واضح بود ایرانیها روی دور تهاجم افتادهاند. از ۱۰ فروردین که «فتحالمبین» تمام شد تا ۱۰ اردیبهشت که «الی بیتالمقدس» شروع شد، هیچ تحرک جدید و خاصی در جبهه عراق اتفاق نمیافتد؛ جز تقویت مواضع پدافندی در خرمشهر. این تعلل و بیعملی در یک ماه، آن هم از طرف ارتشی که قبلاً آنطور پرزور جلو آمده بود، حتما علتی دارد. رسماً نشستند به تماشای حمله بعدی که خوب هم میدانستند هدف دیگری جز خرمشهر نمیتواند داشته باشد، چرا؟
اولا بعثیها اصلا فرصت نکردند؛ غافلگیر شدند. اجازه دهید توضیح بدهم اما قبلش یک مقدمه نیاز دارد که بازمیگردد به تحولات داخلی ایران بعد از سقوط بنیصدر.
* درباره بنیصدر زیاد گفته و نوشتهاند. راستش سوال من درباره بیعملی جبهه دشمن است. به نظرم منطقی نمیآید. بگذارید با یک مثال کمی بیشتر منظورم را باز کنم. در چند سال گذشته، در افکار عمومی، بعد از جریانات رسانهای که روی عملیات کربلای ۴ اتفاق افتاد، مفهوم «لو رفتن عملیات» فراگیر و این تردید ایجاد شد که نیروهای خودی، با وجودی که میدانستند دشمن از حمله نیروهای ما مطلع است، اقدام به عملیات کردند و شکست خوردند. این را داشته باشید. برگردیم به عملیات «الی بیتالمقدس». بهار ۶۱، دشمن میدانست هدف قطعی ایران در عملیات بعد، شهر خرمشهر است. اصلا گزینه دیگری وجود نداشت. پس هدف ما کاملا برای دشمن لو رفته بود. محل تجمع نیروهای ما در گرداگرد خرمشهر و دشت آزادگان هم کاملا زیر نظر ارتش عراق بود. تمام شواهد و قرائن هم معلوم میکرد ما بزودی حمله خواهیم کرد، چرا کاری نکرد؟ شاید هم کاری کرد و بهتر است بپرسم: چه کار کرد؟ ما با ارتشی از احمقها که در بعضی فیلمهای سینمایی تصویر میشدند طرف نبودیم. ارتش عراق از توانمندترین نیروهای نظامی غرب آسیا بود. فرماندهان آموزشدیدهای داشت. حتما اینطور نبود که راحت اجازه دهند ما به آن شکل حیرتانگیز در خرمشهر تار و مارشان کنیم!
قطعا به این راحتی که گفتید نبود. فکر میکنم با این سوال طولانی، منظورتان را گرفتم. کدام بیعملی؟ برای روشن شدن مطلب باید بیشتر شرایط آن زمان را بررسی کنیم. ببینید! دستگاه اطلاعاتی عراق یا همان «استخبارات» از 2 منبع، اطلاعات وسیعی درباره نیروهای مسلح ایران داشت. منبع اول - که معمولا ما از آن غفلت میکنیم - دار و دستهای بود که تیمور بختیار در عراق راه انداخت.
* منظورتان نخستین رئیس ساواک است؟ همان که به عراق فرار کرد؟
بله! بختیار یک سال و چند ماه در عراق تحت حمایت حزب بعث، تشکیلاتی برای خرابکاری علیه حکومت ایران راه انداخته بود. با ترور بختیار در سال ۴۹، تشکیلاتش که بخار نشد. طبیعتاً جذب دستگاه اطلاعاتی حزب بعث شد. 8 سال بعد، با پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد دیگری از نظامیان هم به عراق فرار کردند و کلکسیون منابع اطلاعاتی عراق از نیروهای مسلح ایران، به طرز باشکوهی کامل شد.
* چرا عراق بهشت اپوزیسیون فراری بود؟
عراق تنها کشوری بود که شرایط منطقی جنگ با ایران را داشت. هم کینه قدیمی داشت، هم مرزهای طولانی و قابل نفوذ به ایران. همسایههای دیگر، هیچ کدام از شرایط لازم برخوردار نبودند. برویم سر موضوع اصلی؛ انقلاب که شد، به این 2 منبع، کمکهای اطلاعاتی کشورهای حاشیه خلیجفارس و کشورهای غربی، بویژه فرانسه هم اضافه شد.
* شوروی چطور؟ مگر عراق جزو کشورهای بلوک شرق نبود؟
همینطور است و قطعا شوروی هم در معادلات سالهای «جنگ سرد» دست عراق را خالی نمیگذاشت اما شوروی در ماجرای جنگ رژیم بعث عراق با کردها در اوایل دهه 50 خورشیدی، به بعثیها نارو زد که قصهاش طولانی است و بعثیها در زمان انقلاب، میانه خوبی با شوروی نداشتند و صدام هم وقتی به قدرت رسید، پوست کمونیستهای عراقی را کند.
* البته بعثیها از زمان عبدالکریم قاسم با کمونیستها دشمن خونی بودند.
بله! اما به هر حال در روزگار «جنگ سرد» سهم خودشان را در جبهه شوروی یا همان بلوک شرق داشتند. در عین حال ارتباطشان با فرانسه عالی بود. بعثیها سوسیالیست بودند و احزاب سوسیالیست در سراسر جهان با هم ارتباط خوبی داشتند. در حاکمیت فرانسه هم سوسیالیستها نفوذ زیادی داشتند. علاوه بر این، عراق درصد قابل توجهی از نیاز نفتی فرانسه را تامین میکرد. همین باعث میشد بعثیها با فرانسویها، سری از هم سوا داشته باشند. این موضوعات هم شیرین است هم طولانی. من فقط سرفصلها را عرض میکنم.
* به این منابعی که گفتید، نظامیان فراری بعد از لو رفتن «کودتای نقاب» را هم باید اضافه کرد.
بله! اما صدام در زمان «کودتای نقاب» تصمیم خودش را برای جنگ با ایران گرفته بود و ماشین جنگیاش روی دنده یک بود. اطلاعات این دسته از فراریان، حالت تکمیلی داشت. حالا همه اینها به کنار. بعد از سقوط بنیصدر در بهار ۶۱، یک اتفاق جدید افتاد؛ فراریهای جدید، یعنی دار و دسته رجوی و بنیصدر به فرانسه رفتند. تا قبل از این، بزرگترین منبع اطلاعاتی فرانسه از ایران، شاپور بختیار بود که از سال ۵۷ در فرانسه زندگی میکرد و یک گعده از نظامیها و سیاسیهای فراری، دورش جمع شده بودند. شک نکنید فرانسه هر چیزی درباره ایران دستگیرش میشد، در اختیار صدام میگذاشت. اینها را عرض کردم تا سهم فرانسه در منابع اطلاعاتی عراق دستتان بیاید.
* ظاهراً رجوی چند ماه قبل از اعلام جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی، سفری به فرانسه داشته.
بله! محرمانه بود. حتما قرار و مدارهایی در آن سفر گذاشته شده اما الان بحث من نکته دیگری دارد. از مرداد ۶۰، رجوی و دار و دستهاش میشوند منبع اطلاعاتی اصلی برای فرانسه درباره ایران. البته حزب بعث هم میهمان ثابت این سفره بود.
* حالا ارتباط اینها با سوال ما چیست؟
عرض خواهم کرد. دار و دسته رجوی با تحلیلی که از اوضاع سیاسی - امنیتی ایران داشتند، به این نتیجه رسیدند که با عزل بنیصدر، اوضاع طوری میشود که اگر با چند هزار آدم مسلح، بریزند داخل خیابان و زمین و زمان را به گلوله ببندند، نظام سرنگون خواهد شد. اینها همین تحلیل را با خودشان به فرانسه بردند و فرانسویها هم مثل بنیصدر، با سر افتادند توی این تله. خودتان را بگذارید جای فرانسویها. یک رئیسجمهور سابق و یک جوان پرادعا و پرحرف و ادا که چندده هزار هوادار مسلح در ایران دارند، بیایند پیش شما. چه منبعی بهتر از اینها؟ توانایی رجوی در فریب دادن سیاستمداران حرفهای با حرافی و تحلیلهای پیچ در پیچ، منحصربهفرد بود، بویژه اینکه کشتار یک رئیس قوه و کلی وزیر و نماینده مجلس را هم در کارنامهاش داشت. بعد از فرار به فرانسه هم گفتند دولت بعدی باقی نخواهد ماند و چند هفته بعد زدند رئیسجمهور و نخستوزیر را شهید کردند. همه چیز برای ماه عسل منافقین و فرانسه مهیا بود. حالا میرسیم به بحث خودمان. همین جماعت بودند که به فرانسه مشاوره میدادند که جمهوری اسلامی ماندگار نیست. ارتش ناراضی است، سپاه سر و سامان ندارد، مردم به خاطر عزل بنیصدر عصبانی و آماده قیام(!) هستند، رهبر کبیر انقلاب هم بیمار است و چند سال بیشتر زنده نیست. با حذف آقای بهشتی، نظام سیاسی گزینهای برای رهبری ندارد و با رحلت امام خمینی، جنگ داخلی به راه خواهد افتاد و کلی از این تحلیلهای دورهمی که در ایران هم گرفتارش بودند.
* منظورتان این است که همین تحلیلها در اختیار صدام هم قرار گرفت؟ البته به نظرم فهمیدن اینکه ثبات جمهوری اسلامی محل تردید است، وقتی رئیسجمهور عزل شده و مثلا طرفداران رئیسجمهور معزول روسای قوای مجریه و قضائیه و نخستوزیر را ترور کردهاند، احتیاج به منابع خاص ندارد.
دقیقا! اما تحلیلهای تکمیلی را اینها میدادند. همه جا هم نفوذی داشتند و اخبار دستاولشان را خیلی خوب ارائه میدادند. واقعا خودشان را به فرانسویها ثابت کرده بودند. آن روزها هم غربیها برای سر درآوردن از کار ایرانیها، به هر حشیشی متشبث میشدند.
البته دار و دسته رجوی به طور مستقیم هم روابطی با بعثیها داشتند ولی اگر از آن هم صرف نظر کنیم، فرانسویها این انتقال اطلاعات را به نحو احسن انجام میدادند و شخصا اعتقاد دارم صدام به فرانسوی بیشتر اعتماد داشت تا به رجوی و نوچههایش.
جایی خوانده بودم مدت کمی قبل از عملیات ثامنالائمه، صدام قصد داشته ارتش عراق را از شرق کارون عقب بکشد اما با توصیههای فرانسه منصرف شد.
درست است! نکته مهمی است. رزمندگان اسلام عملیات کوچکی در محور آبادان انجام دادند که نتایج محدودی داشت ولی به فرماندهان بعثی نشان داد جایشان در شمال آبادان خیلی خطرناک و شکننده است. تصمیم داشتند با عقبنشینی آرایششان را اصلاح کنند که با تماسی از فرانسه، منصرف میشوند. اصلا بر فرض که این ماجرا محل تردید باشد اما یک شاهد تاریخی مورد اعتماد هست. یکی از فرماندهان ارشد سپاه میگفت بعد از عملیات طریقالقدس، وضع جبهههای عراق به قدری شکننده شد که ما انتظار داشتیم خودش اقدام به عقب کشیدن از دشت آزادگان و غرب دزفول کند اما دیدیم خبری نشد.
* یعنی چه؟ بیشتر توضیح دهید.
عملیات طریقالقدس، جبهه عراق را در خوزستان، از وسط پاره کرد. متصرفات عراق به 2 قسمت تقسیم شد که ارتباطشان با هم خیلی سخت بود. مهمتر اینکه همان 2 جبهه هم حالا صاحب جناح شده بودند و جبهه غرب دزفول رسماً مثل یک ورق کاغذ، بین ۲ تیغه قیچی شده بود. هر فرمانده نظامی باهوشی، در چنین وضعی، حداقل غرب دزفول را تخلیه میکرد که آن همه اسیر و فضاحت شکست را تحمل نکند اما صدام حرکتی نکرد.
* نمیشود گذاشت به حساب حماقت صدام؟
میشود ولی اولا صدام اصلا احمق نبود، فرماندهانش که قطعا احمق نبودند. ثانیا خطر به قدری جدی و ملموس بود که میتوانست هر آدمی با کمترین دانش نظامی را متوجه کند. پس چرا صدام دست روی دست گذاشت؟ من باور عمیق و مبتنی بر مطالعه منابع دارم که علت اصلیاش تحلیلهای غلطی بود که همین دار و دسته بنیصدر و رجوی مطرح میکردند. اینها دائما بر سقوط قریبالوقوع نظام، سرخوردگی و بیانگیزگی مردم، شکاف سیاسی غیرقابل ترمیم، قیام بزرگ خلق و از این قبیل مسائل تاکید میکردند. البته فرانسویها و صدام احمق نبودند که رجوی بتواند به راحتی سرشان کلاه بگذارد. در واقع مشاهدات ظاهری هم نشان میداد اوضاع ایران رو به فروپاشی است. منتها نه فرانسه و نه صدام در بین بدنه اصلی انقلابیون نفوذی نداشتند و فقط رجویچیها بودند که چنین ادعایی میکردند و انباری از اخبار درگوشی و محرمانه هم همیشه پر شالشان بود تا مخاطب را کاملا تحت تاثیر قرار دهند و بعضی اخبارشان هم درست از آب درمیآمد. خلاصه! ابزار لازم برای اقناع فرانسه و صدام را داشتند. از آن طرف، اخبار ترورها و خرابکاریهایشان هم هر روز روی آنتنهای رسانههای دنیا بود و بیشتر آنها را مجاب میکرد که ابتکار عمل دست این هفتتیرکشهای پرادعاست. این طوری بود که رجوی، همان کلاه گشادی را که بر سر بنیصدر گذاشته بود، روی سر صدام و فرانسه هم گذاشت.
* باورش خیلی آسان نیست که فرانسه و عراق، عقلشان را داده باشند دست منافقین.
عرض کردم شرایط را باید با هم و در زمان خودش دید. ضمنا شما احتمالا شناخت دقیقی از توانمندیهای این جماعت در حوزه پروپاگاندا و فضاسازی ندارید. به هر حال به نظر من، عراق اول در عملیات ثامنالائمه، چوب اعتماد به فرانسه را خورد. این را هم بدانید بد نیست. منافقین، روز پنجم مهرماه، همزمان با روز شروع عملیات ثامنالائمه، در تهران «تظاهرات مسلحانه» راه انداختند. معنیاش میشود همان شورش مسلحانه. استدلالشان این بود که همه حزباللهیها در جبهه هستند و پایتخت خالی از مدافعان است و همان روز کار تمام میشود. اینها به اعضای خودشان گفته بودند کار ثبتنام بچههایشان برای سال تحصیلی جدید را انجام ندهند، چون مهرماه نظام با تظاهرات مسلحانه سرنگون میشود و در نظام بعدی که مال خودمان است(!) مشکل ثبتنام بچهها را حل میکنیم.
علاوه بر خوشخیالی عجیب و غریبی که در این داستان وجود دارد، مرزهای رذالت هم جابهجا شده است. استفاده از وضعیت جنگی که بچههای مردم برای دفاع در برابر متجاوز در جبهه هستند، یعنی چه؟ غیر از اینکه همدست دشمن متجاوز خارجی هستی، چه معنای دیگری دارد؟ صدام این دفعه را گذاشت پای آرایش غلط نظامی و فرسودگی نیروهای خودش در یک سال محاصره. 2 ماه بعد که عملیات «طریقالقدس» سپاه چهارم عراق را به 2 شقه تقسیم کرد و کلی هم تلفات گرفت، حساب کار دستش آمد که ظاهراً وضعیت جبهه دارد عوض میشود. 2 ماه بعد، یک حمله سنگین را شروع کرد که دوباره 2 قسمت جداشده سپاهش را به هم وصل کند. جنگی که بهمن ۶۰ در منطقه چذابه با بعثیها داشتیم، 2 هفته طول کشید و هزار شهید دادیم. در کل تاریخ جنگ، به جز عملیات کربلای ۵، دیگر شاخ به شاخ شدنی به این شدت با عراق نداشتیم. آخرش هم موفق نشد به هدفش برسد. از یکم اسفند تا یکم فروردین، عراق فرصت داشت آرایشش را اصلاح کند. عرض کردم حالا مناطق اشغال شده، تبدیل به 2 لقمه چپ شده بود و ایرانیها فقط باید انتخاب میکردند که اول کدام را بردارند.
* عراق اواخر اسفند دست به یک حمله مختلکننده زد که خیلی هم برای ما گران تمام شد.
بله! در نهایت تصمیم گرفت عقبنشینی نکند و دست به حمله پیشدستانه بزند که سازمان رزم رزمندگان ما بر هم بخورد و برای خودش زمان بخرد. به نظرم شاید این جا هم منافقین در تصمیم عراق نقش داشتند؛ با همان وعدههای دوغی و تحلیلهای کشکی.
* منافقین که بهمنماه، با هلاکت موسی خیابانی در حمله به خانه زعفرانیه ضربه سختی خورده بودند.
درست است! شاید هم به خاطر همین جریان بود که صدام این دفعه عملیات را تا حدودی جدی گرفت و حمله پیشدستانه کرد. این دفعه هم حملهاش موثر بود. نیروهای ما آنقدر از حمله مزبور لطمه خوردند که اعتماد بهنفسشان را از دست دادند و در نهایت قرار شد پیش حضرت امام بروند و از ایشان کسب تکلیف کنند که اینجا ماجرای سفر محسن رضایی با هواپیمای جنگی به تهران پیش آمد. ما عملیات «فتحالمبین» را با ریسک بسیار بالایی شروع کردیم و خدا خواست تبدیل شود به پیروزترین عملیات جنگی ایران در سالهای جنگ. این دفعه ایران دستش آمده بود که اگر زمان را از دست بدهد، عراق ممکن است از شوک دربیاید و مشکلساز شود. فاصله عملیاتهای قبلی با هم 2 ماه بود تا بتوانند یک بازسازی حداقلی بکنند اما این بار با اینکه نیروها از یک عملیات سنگین یک هفتهای و آن حمله پیشدستانه مرگبار آسیبهای جدی دیده بودند، فقط یک ماه بعد، عملیات «الی بیتالمقدس» را شروع کردند. این عملیات برای نخستین بار بیشتر از یک هفته طول کشید. بچههای این ملت که هنوز خستگی عملیات قبل در تنشان بود، این دفعه ۲۴ روز جنگیدند. عراق هم با تمام هست و نیستش جنگید و ما را تمام کرد. یعنی ما برای یک هفته جنگ دیگر توان نداشتیم. تحلیلها این بود که با توان موجود، فقط میشود خرمشهر را آزاد کرد، آن هم بعد از چند ماه جنگ شهری اما تقدیر خدا جور دیگری رقم خورد و ۱۲ هزار نظامی عراقی که داخل شهر بودند و بنا بود به قول صدام، خرمشهر را به «استالینگراد» جدید تبدیل کنند، روز سوم خرداد، فوجفوج با زیرپیراهنهای سفید و دستهای روی سر، به طرف رزمندگان راه افتادند و کار تمام شد.
ارسال به دوستان
آمریکاییها به رسانههای سنتی تحت نفوذ جریان لیبرال چون «سیانان»، «انبیسی»، بلومبرگ، نیویورکتایمز، والاستریت ژورنال و واشنگتنپست بیاعتماد شدهاند
جریان اصلی رسانهای آمریکا در حال مرگ است
شروین طاهری: تصویری که این روزها آمریکاییها از جریان اصلی رسانهای کشورشان دارند، تقریبا شبیه همان سیمایی است که از رئیسجمهور سالخورده هپروتیشان جو بایدن سراغ دارند. تحقیقات چند سال اخیر در زمینه افکار عمومی آمریکا نشان میدهد جریان اصلی و رسمی رسانهای، کاملا از واقعیات و مسائل معتنابه جامعه پرت افتاده است. حتی رویدادهای بشدت توجهبرانگیز سالهای اخیر چون همهگیری کرونا و جنگ اوکراین هم نتوانسته به کارتل صهیونیستی حاکم بر مدیای آمریکا کمک کند رسانههای مرکزگرای پر اسم و رسمشان چون «سیانان»، «انبیسی»، بلومبرگ، فاکسنیوز، نیویورکتایمز، والاستریت ژورنال، واشنگتنپست و... را در مرکز توجه جامعه آمریکایی نگاه دارند و افکار عمومی به سرعت درگیر روند مرکزیتزدایی (decentralization) شده است.
بویژه طی ۷ سال گذشته در روندی که از کارزار انتخاباتی سال 2016 دونالد ترامپ آغاز شد، رسانهها بشدت نزد افکار عمومی یانکیها مفتضح شدهاند. این روند با برنده شدن ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری و روی کار آمدنش در کاخ سفید و مطرح شدن نظریه ضد رسانهای «فیکنیوز»، از رأس قدرت واشنگتن ادامه یافت و سپس با شکست ترامپ و پیروزی بایدن و رسانههای لیبرال جریان اصلی علیه دشمن مشترک جمهوریخواهشان و در نهایت رسیدن این پیرمرد آلزایمری دموکرات به قدرت همراه با موجی گسترده از سانسور دولتی و کنترل رسانههای جمعی به اوج رسید.
جالب اینکه بازگشت دموکراتها به قدرت با سردمداری معاون پیشین اوباما در کاخ سفید، همراه با تلاشی مذبوحانه توسط پیرسالاران حاکمیت واشنگتن برای مسلط کردن مجدد رسانههای جریان اصلیشان بر افکار عمومی آن هم با وجود پدیدار شدن برتری شبکههای اجتماعی در این عرصه بود. نمونههای عینی آن کارزارهای سنگین رصد و تفتیش عقاید مدرن توسط «افبیآی» بود که بویژه در ۳ محور اصلی «ترامپزدایی» و«جنگ اوکراین» - هر دو شامل روسهراسی - و «فرهنگ نفی» - شامل حذف مخالفان دگرباشی جنسی- به راه افتاد ولی امروز این کارزارها عملا شکست خوردهاند. ورشکستگی اجرایی و اقتصادی دولت بایدن قطعا در این مورد موثر بوده اما نمیتوان منکر این واقعیت شد که جامعه نیز به نوبه خود تلاش حاکمیت برای حقنه کردن نگاه منطبق با منافع خود در قالب ایدئولوژی لیبرال را پس زده است.
پاییز سال گذشته در حاشیه افکارسنجیهای مربوط به انتخابات میاندورهای کنگره، روزنامه نیویورکتایمز و موسسه گالوپ نظرسنجیهایی برگزار کردند که پرده از بیاعتمادی عمیق رایدهندگان معمولی و مستقل آمریکایی به رسانههای جریان اصلی برداشت. هر چند خبر مربوط به این نظرسنجیها هیچگاه در رسانههای جریان اصلی انعکاس نیافت و فقط توسط تارنمای هیل (ارگان کنگره) و سایت یاهو منتشر شد اما این اتفاق توجه یک تحلیلگر کانادایی به نام «دومینیک مسترآنجلو» را به خود جلب کرد.
یک مفسر کانادایی متوجه یک واقعیت کمی شده است که درباره نظرسنجی هفته گذشته نیویورکتایمز و کالج سیهنا از 792 رایدهنده ثبتنام شده بود. در حالی که نظرسنجی بر انتخابات میان دورهای ایالات متحده متمرکز بود، اطلاعات آن نشان داد اکثریت نهتنها به رسانهها اعتماد ندارند، بلکه آنها را تهدیدی برای دموکراسی میدانند. او در این مورد توئیتهایی مجزا به فاصله ۲ روز (18 و 19 اکتبر 2022) نوشت. در توئیت اول آورد: «(نظرسنجی) گالوپ نشان داد فقط 34 درصد آمریکاییها معتقدند سازمانهای خبری بزرگ به طور کامل، دقیق و منصفانه درباره رویدادهای جاری گزارش میدهند که تنها 2 درصد بیشتر از سال 2016 است که کمترین درصدی است که تاکنون ثبت شده است. حتی درصد بیشتری از آمریکاییها (38 درصد) گفتند اصلاً به روزنامهها، تلویزیونها و رادیوها برای گزارش منصفانه و دقیق اخبار اعتماد ندارند، در حالی که 27 درصد اظهار داشتند به رسانهها اعتماد دارند و فقط 7 درصد اظهار داشتند: مقدار زیادی از اعتماد».
مسترآنجلو در توئیت دوم آورد: «نظرسنجی (مشترک) نیویورکتایمز - کالج سیهنا که روز سهشنبه منتشر شد نشان داد 59 درصد رایدهندگان، رسانهها را تهدیدی بزرگ برای دموکراسی میدانند در حالی که 25 درصد گفتند مطبوعات تهدیدی جزئی هستند و تنها 15 درصد گفتند هیچ تهدیدی وجود ندارد... این شکاف در امتداد خطوط حزبی بشدت کاهش یافت، به طوری که 87 درصد رایدهندگانی که سال 2020 از ترامپ رئیسجمهور سابق حمایت کردند، نشان دادند رسانهها را یک تهدید بزرگ میدانند، در حالی که 33 درصد رایدهندگان حامی بایدن در آن چرخه انتخابات همین را گفتند».
چنین شکاف شدیدی باید به خودی خود باعث ایجاد برخی افکار منفی درباره انحراف جریان اصلی رسانه شود. حتی نیویورکتایمز در گزارشهای خود درباره انتخابات میاندورهای 2022، رایدهندگان را به طرز قابل توجهی بیتفاوت توصیف کرده بود.
همان زمان انتشار یک نظرسنجی آرشیو شده از سال 1969 نشان داد آمریکاییها آن زمان به مطبوعات اعتماد زیادی داشتند. این نتیجه تغییری تکنولوژیک در جامعه آمریکاست. زمانی رسانههای اصلی راهی بودند که مردم را از اخبار، آب و هوا، ورزش، سرگرمیها و بازارهای مختلف مطلع میکردند اما حالا اینترنت جای آنها را گرفته است.
در واکنش به این ناکامی به نظر میرسد رسانههای جریان اصلی که کارکرد حیاتی خود را از دست دادهاند، توسط گروهها و اهداف نخبگان تسخیر شدهاند و عینیت دیگر حتی یک هدف نیست. این تغییر منجر به کاهش مهارتهای اساسی رسانهای میشود. به نوبه خود، نادیده گرفتن رسانهها برای سیاستمداران بسیار آسانتر است.
در حالی که رایدهندگان مورد بررسی در نظرسنجی نیویورکتایمز - کالج سیهنا، ممکن است دقیقا ندانند چه بلایی بر سر رسانههای رسمی آمده اما آنها جو منفی را حس میکنند و رسانهها را تهدیدی برای دموکراسی میدانند زیرا مشخص نیست آنها واقعاً نماینده چه کسی هستند و اخبار را از کجا به گوش عموم میرسانند.
در همان حال که اکثریت آمریکاییهای خسته از سلطه رسانهای سنتی مرکزگرا به دنبال جایگزین منابع اطلاعاتی میگردند، نوع دسترسی مستقیم و تعاملی رسانههای نسل جدید به آحاد افراد جامعه نیز به خارج شدن هر چه بیشتر افکار عمومی از کنترل دستگاه پروپاگاندای دولتی واشنگتن کمک میکند.
دوشنبه هفته پیش انتشار تصاویری غیرواقعی از وقوع انفجاری در جوار ساختمان پنتاگون (مقر مرکزی وزارت دفاع ایالاتمتحده) که توسط هوش مصنوعی ایجاد شده بود، یک هراس عمومی بیسابقه در افکار عمومی یانکیها ایجاد کرد به طوری که بازار سهام و دیگر بازارهای مالی را متاثر کرد(!)
حتی تکذیبیه سخنگوی پنتاگون در این مورد که هیچ انفجاری صبح روز دوشنبه نزدیک این ساختمان 5 ضلعی معروف در آرلینگتون ویرجینیا در فاصله چند کیلومتری کاخ سفید رخ نداده، چندان مورد توجه مخاطبان فضای مجازی قرار نگرفت.
به این ترتیب رسانههای جریان اصلی بلافاصله تلاش کردند به موضوع رسمی پروپاگاندای دولت بایدن یعنی روسهراسی دامن بزنند. در این مورد گزارش چند روز پیش روزنامه نیویورکتایمز - ستاد رسانهای اصلی دموکراتها - مورد توجه قرار گرفت که درباره استفاده نامطلوب از هوش مصنوعی در آینده هشدار داده بود. همچنین رسانههای رسمی در چارچوب شرقهراسی تلاش کردند موضوع اختلاف مقامات پنتاگون با چینیها درباره تراشههای رایانهای مورد استفاده برای هوش مصنوعی را نیز به خبر این حادثه تگ کنند.
جامعه اما رهیافت خاص خود را دارد. به گزارش بیزنس، تنها یک ساعت پس از آنکه تصویر ساختگی مزبور توسط هوش مصنوعی از سوی برخی حسابهای توئیتری منتشر شد، وحشت جامعه آمریکا را حتی در سطح نخبگانی در برگرفت به طوری که هیجان فروش در بازارها به وجود آمد.
بر اساس این گزارش، شاخص S&P 500 از صبح دوشنبه صرفا به خاطر ویروسی شدن تصاویری تاییدنشده در شبکههای اجتماعی فرو ریخت. پس از 24 ساعت همچنان نه کسی انتشار این تصاویر را بر عهده گرفت و نه مسبب آن کشف شد، اگرچه «یونوس پاکسوی» خبرنگار واشنگتنپست ادعا کرد انتشار این تصویر کار عوامل روس بوده است. به عبارت دیگر، رسانههای جریان اصلی و حاکمیت پشت سر آنها مثل هر موجودیت در حال زوالی تلاش میکنند مرگ تدریجی خود را انکار کنند یا برای آن بهانههایی بتراشند.
اظهار نظرهای صریح اخیر مقامات ارشد آمریکایی اما درباره مرگ رسانههای جریان اصلی کاملا گویاست. جدا از ترامپ که خود را به عنوان دشمن رسانههای جریان اصلی معرفی کرده است، شخصیتهای برجسته هر ۲ حزب دموکرات و جمهوریخواه در ماههای اخیر، دیکتاتوری رسانهای بایدن را ملامت کردهاند. تولسی گبرد، نماینده خانه نمایندگان کنگره از هاوائی و یکی از محبوبترین همحزبیهای بایدن، اخیرا در حاشیه راهپیمایی بزرگ علیه دخالت واشنگتن در جنگ شرق اروپا، صریحا به رسانههای جریان اصلی آمریکا تاخت که تلاش میکنند در یک پروپاگاندای وسیع، موضع جنگطلبانه کاخ سفید برای ادامه جنگ در اوکراین را به عنوان دیدگاه عمومی به مخاطبان داخلی و بینالمللی خود حقنه کنند. خانم نماینده و چند شخصیت ضدجنگ همراهش صریحا از بیاعتمادی عمومی به چنین رسانههایی صحبت کردند.
از طرف دیگر، هفته گذشته سناتور لیندسی گراهام یکی از بازهای شکاری جمهوریخواه که دستکم در موضوع جنگ اوکراین در کنار حلقه جنگطلبان نومحافظهکار دولت بایدن قرار میگیرد، نتوانست بر سانسور بیشرمانه رسوایی خانواده بایدن چشم ببندد و صریحا از مرگ رسانههای جریان اصلی گفت.
او هفته گذشته گفت گزارش افشاگرانه هفته پیش «جان دورهام» نهتنها نشان میدهد «افبیآی» بهطور نادرست تحقیقات «روسیه گیت» را برای جلوگیری از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور راهاندازی کرده است، بلکه رسانههای قدیمی به دلیل تبلیغات دروغین با انگیزه سیاسی مورد تحسین دولت قرار میگیرند.
گراهام به شبکه فاکسنیوز گفت: «به نیویورکتایمز و واشنگتنپست جایزه پولیتزر برای نوشتن یکسری مطالب مزخرف با انگیزه سیاسی داده شد. وقتی نوبت به گزارشدهی درباره دونالد ترامپ میرسد، رسانههای اصلی مردهاند».
سناتور جمهوریخواه کارولینای جنوبی با آنکه خود در مقطعی جزو طرفداران پرونده دخالت روسیه در امور سیاسی آمریکا بود، حالا این پرونده را کلا دروغ و یک برنامه سیاسی ضدترامپ میخواند. اشاره او به گزارش 300 صفحهای است که دوشنبه هفته گذشته توسط جان دورهام، بازرس ویژه ایالاتمتحده منتشر شد و نشان داد «افبیآی» شواهد کافی برای توجیه تحقیقات موسوم به «توفان متقاطع» خود را ندارد و به خود زحمتی برای تأیید اطلاعات مشکوک ارائهشده توسط دشمنان سیاسی ترامپ نداده است.
گراهام یافتههای دورهام را «ویرانگر و مایه لعنت حاکمیت قانون در آمریکا» خواند، در حالی که رسانههای سنتی و رهبران حزب دموکرات از جدی گرفتن آن خودداری کردهاند. او از کریستوفر رای، دادستان کل ایالاتمتحده و رئیس «افبیآی» خواست از افرادی که زندگی آنها توسط پرونده روسیه گیت خراب شده است عذرخواهی کنند.
او حتی پا را از این هم فراتر گذاشت و گفت دروغگویی رسانههای سنتی به میلیونها محافظهکار و راستگرا باعث عصبانیت آنها و در نتیجه تردید میلیونها آمریکایی به استقلال سیستم قضایی این کشور خواهد شد. بماند که همین حالا انتشار مستمر نتایج نظرسنجیهای عمومی حکایت از افول اقبال بایدن و دموکراتها و اقبال دوباره به ترامپ و جمهوریخواهان رادیکال، حتی به رغم بازداشت و دادگاهی شدن رئیسجمهور پیشین دارد.
* جدیدترین نمونه بیاعتمادی آمریکاییها به رسانههای بزرگ
در عین حال نظرسنجیها درباره موضوعات روسهراسانه و شرقهراسانه - که محور تبلیغات سیاسی دولت دموکراتها را تشکیل میدهد- حاکی از بیتفاوتی کامل یا نسبی جامعه آمریکا به آنهاست. به عنوان مثال وقتی در نخستین روزهای آغاز جنگ اوکراین، موسسه پیو- بزرگترین نهاد افکارسنجی ایالاتمتحده با ارتباطات آشکار با نهادهای قدرت واشنگتن- اقدام به انتشار یک نظرسنجی سفارشی و جهتدار توسط پنتاگون درباره درصد بالای دشمنانگاری یانکیها نسبت به روسیه کرد، تحقیقات مستقلتر نشان داد بسیاری از آمریکاییها اصلا به موضوع روسیه- فارغ از اینکه یک مساله مثبت یا منفی باشد - فکر نمیکنند. یکی از این نظرسنجیها که توسط فاکسنیوز منتشر شد نشان داد تنها 10 درصد آمریکاییها روسیه را یک مشکل برمیشمارند.
از آنجا که روسهراسی، مهمترین رویکرد تبلیغات سیاسی رهبری فعلی کاخ سفید محسوب میشود، مطالعه میزان اعتماد افکار عمومی به این موضوع میتواند میزان اعتماد کل جامعه به رسانههای جریان اصلی آمریکا را برملا کند.
نظرسنجی جدید هاروارد کپس- هریس نشان میدهد اکثر آمریکاییها بر این باورند تحقیقات مربوط به پرونده «روسیه گیت» از دونالد ترامپ بر اساس دروغ بوده و خانواده جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا در ارتکاب جرم نفوذ در این کشور دست داشتهاند.
این نظرسنجی که جمعه گذشته منتشر شد، نشان داد 56 درصد رایدهندگان معتقدند ادعای تبانی ترامپ با روسیه برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری 2016 یک «داستان نادرست» بوده است. همین درصد بر این باورند که پرونده استیل که مبنای تحقیقات «افبیآی» درباره کمپین ترامپ قرار گرفته دروغ بوده است.
از هر 10 شرکتکننده در نظرسنجی مزبور، 7 نفر گفتهاند از اینکه گزارش هفته گذشته جان دورهام، نقض استانداردها توسط «افبیآی» در جریان تحقیقات درباره پرونده ترامپ و روسیه را فاش ساخته و تبدیل به قیفی برای «اطلاعات نادرست» منتشره توسط ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون، نامزد دموکراتها در انتخابات 2016 شده است، تعجب نکردهاند. به همین ترتیب، 70 درصد پاسخدهندگان نگران مداخله «افبیآی» و آژانسهای اطلاعاتی آمریکا در انتخاباتهای ریاستجمهوری بودند و 71 درصد بر این باورند دولت فدرال برای جلوگیری از چنین دخالتهایی به اصلاحات گسترده نیاز دارد.
این در حالی است که «سیانان» و دیگر رسانههای جریان اصلی آمریکا گزارش دورهام را کماهمیت جلوه دادند و یافتههای دادستان ویژه درباره «افبیآی» را «هیچ چیز بزرگ» خواندند. درست قبل از انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا بود که این رسانهها گزارش مقامات اطلاعاتی دولت سابق مبنی بر وجود اطلاعات تکاندهنده درباره فساد و ارتباط خارجی خانواده بایدن - که منبع آن لپتاپ کشفشده هانتر بایدن بود - را به کارزار اطلاعات نادرست روسیه نسبت دادند.
در نظرسنجی اخیر هاروارد کپس- هریس همچنین 63 درصد بر این باورند هانتر بایدن در نفوذ غیرقانونی و فرار مالیاتی شرکت داشته در حالی که 53 درصد فکر میکنند جو بایدن در دوره معاونت ریاستجمهوری چنین جرمی را مرتکب شده است. 55 درصد شرکتکنندگان نیز معتقدند «افبیآی» و وزارت دادگستری آمریکا واقعاً درباره فساد ادعایی خانواده بایدن تحقیق نمیکنند و 59 درصد فکر میکنند اتهام درباره کارزار اطلاعاتی نادرست روسیه دروغ است.
جالب اینکه نظرسنجی مزبور، نظرات نگرانکننده آمریکاییها درباره بایدن نسبت به چشمانداز انتخابات ر یاستجمهوری 2024 را نیز منعکس میکند. نزدیک به دوسوم رایدهندگان احتمالی- 65 درصد- معتقدند بایدن نشانههایی از پیری نامناسب برای سمت ریاستجمهوری دارد در حالی که 57 درصد درباره آمادگی روانی او تردید دارند و 61 درصد فکر میکنند او در دور دوم ریاست جمهوریاش موفق نخواهد شد.
گلن گرینوالد، روزنامهنگار مستقل آمریکایی درباره این نظرسنجی مینویسد: «این نشان میدهد رسانههای لیبرال وابسته به شرکتهای بزرگ تا چه اندازه از دیدگاههای آمریکاییها پرت هستند. آنها نهتنها روایتهایی را که آمریکاییها باور نمیکردند، منتشر میکردند، بلکه اجازه نمیدادند نظرات اکثریت شنیده شود».
ارسال به دوستان
کیسینجر و دور باطل سیاست خارجی آمریکا
نوید مؤمن: هنری کیسینجر، استراتژیست مشهور حوزه سیاست خارجی آمریکا، برای چندمین بار طی سالهای اخیر نگرانی خود را نسبت به تقابل پکن ـ واشنگتن در نظام بینالملل اعلام و تاکید کرد جهان در مسیر رویارویی 2 بازیگر با یکدیگر است. کیسینجر تاکید دارد طرفین از یکدیگر تحت عنوان «خطر استراتژیک» یاد کرده و بر همین اساس منازعه پایداری را طی ماهها و سالهای آتی طراحی کردهاند. بر اساس ادعای کیسینجر، مقامات پکن به این نتیجه رسیدهاند که آمریکا برای پایین نگه داشتن قدرت چین دست به هر کاری خواهد زد. از سوی دیگر مقامات واشنگتن هم قاطعانه معتقدند چین در حال نقشهکشی برای جانشینی ایالاتمتحده به عنوان قدرت برتر جهان است. کیسینجر در تازهترین گفتوگوی خود با اکونومیست، از ترکیب دیپلماسی و زور برای هدایت چین (و هر بازیگری دیگر در نظام بینالملل) سخن میگوید. او همچنین کلیدواژهای به نام «دیپلماسی سرسختانه» را جایگزین «جنگ پرهزینه» قلمداد میکند اما به نظر میرسد مهمترین پیشفرض ذهنی کیسینجر در تفاسیری که نسبت به تحولات جاری در جهان امروز دارد کماکان باقی مانده است: عاملیت آمریکا!
واقعیت امر این است که اتخاذ دیپلماسی، زور یا ترکیبی از این دو و تثبیت آن به عنوان یک الگوی راهبردی در حوزه روابط بینالملل، منبعث از «قدرت مطلق یک بازیگر تصمیمساز» است؛ بازیگری که صرفا تاثیرگذار باشد تا تاثیرپذیر! سوال اصلی این است: آیا اکنون، در سال 2023 میلادی، آمریکا دارای چنین قدرت مطلق و تاثیرگذاری است یا خیر؟ آیا کشوری که حتی قدرت نفوذ بر متحدان منطقهای خود را در غرب آسیا تا حدود زیادی از دست داده و در جنگ اوکراین هنوز مرز میان «بازدارندگی» و «اقدام» را بخوبی پیدا نکرده است، میتواند مصداق یک قدرت مولد و تعیینکننده در جهان باشد؟ اگرچه تئوریسینهایی مانند هنری کیسینجر به صورت انتزاعی و فکری، قدرت ترسیم قواعد و اصول ثابت و متغیر شکلگیری دیپلماسی سرسختانه در سیاست خارجی آمریکا را دارند اما مجری معینی در کاخ سفید برای عملیاتیسازی این فرمول راهبردی - رفتاری وجود ندارد! بهتر است کیسینجر در 100 سالگی خود این واقعیت را بپذیرد که برخلاف تصوراتی که از دوران ریاستجمهوری نیکسون در ذهن وی باقی مانده است، واشنگتن اصلیترین پیششرط تاثیرگذاری بر جهان یعنی «عاملیت مطلق» را از دست داده است.
یکجانبهگرایی پردردسر ترامپ و چندجانبهگرایی مضحک بایدن نیز طی سالهای اخیر نتوانسته منجر به بازگشت این عاملیت به کاخ سفید شود و بالعکس، شبکه حامی - پیرو شکل گرفته توسط آمریکا پس از جنگ دوم جهانی روزبهروز بیشتر در معرض اضمحلال قرار میگیرد.
این خطای مبنایی کیسینجر در قبال معمای چین و تمایل این کشور مبنی بر تبدیل شدن به یک ابرقدرت یا هژمون در نظام بینالملل نیز نمود دارد. اساسا تحرکات آمریکا و انگلیس به عنوان اصلیترین متحد واشنگتن در ناتو در محیط پیرامونی چین، جایی را برای تجدیدنظر چینیها در اصول راهبردی خود در قبال آمریکا باقی نگذاشته است. تایوان اکنون بیش از آنکه حکم یک نقطه کانونی را در مناقشه میان آمریکا و چین ایفا کند، به نماد نوعی خطای محاسباتی سیاستمداران آمریکایی بر مبنای باور نادرست «عاملیت مطلق واشنگتن» در جهان تبدیل شده است. اگرچه تا سالهای ابتدایی هزاره سوم، تردیدهایی در میان برخی سیاستمداران چینی درباره امکان همزیستی با آمریکا وجود داشت اما اکنون دیگر چنین باوری از بین رفته است.
اتفاقا افرادی مانند هنری کیسینجر، برژینسکی، کاندولیزا رایس، جان بولتون و دیگر استراتژیستها و افراد پرنفوذ در حوزه سیاست خارجی آمریکا طی سالهای گذشته و اخیر، نقش مهمی در تثبیت باور «آمریکامحوری» در رویکرد برون مرزی کشورشان ایفا کردهاند. وجه اشتراک همه این افراد، تفسیر مناسبات روبنایی و ظاهری جاری در نظام بینالملل بر اساس پیشفرض «هژمونی مطلق آمریکا» است. باید گفت این نگاه مبنایی به تصمیمات حساس حوزه سیاست خارجی واشنگتن نیز تسری مییابد. در سایه چنین نگاهی، آمریکا با اطمینان خاطر محض و با یک نقشه راهبردی معین، در ابتدای قرن بیستویکم افغانستان و عراق را اشغال میکند اما پس از 2 دهه ناچار به پرداخت هزینههای شکست و خروج مفتضحانه از این کشورها میشود! تا زمانی که مبنای نگاه واشنگتن به تحولات جاری در نظام بینالملل تغییر نیابد، این دور باطل ادامه خواهد داشت.
ارسال به دوستان
وزارت اطلاعات از کشف شبکه وابسته به سرویس اطلاعاتی بیگانه که مشغول جمعآوری اطلاعات از ایرانیان متردد به خارج از کشور بود خبر داد
خائنان در دام
* یک تیم 15 نفره وابسته به موساد که علیه ایران فعالیت میکرد در ترکیه متلاشی شد
گروه سیاسی: وزارت اطلاعات روز سهشنبه 2 خرداد در بیانیهای از کشف پروژه یکی از سازمانهای جاسوسی بیگانه و دستگیری عوامل آن خبر داد. وزارت اطلاعات در این اطلاعیه اعلام کرد: با عنایات الهی و تلاشهای مستمر سربازان گمنام امام زمان(عج)، پروژه بزرگ یکی از سازمانهای جاسوسی بیگانه برای دستاندازی به اطلاعات مترددان ایرانی به خارج از کشور، کشف و عوامل آن بازداشت شدند. این اطلاعیه افزود: به استحضار ملت شریف ایران میرساند در جریان تعقیب دائمی اهداف و اقدامات اطلاعاتی- عملیاتی سازمانهای جاسوسی متخاصم، اطلاعاتی از تمرکز خاص و سنگین یکی از سرویسها بر ایرانیان متردد به خارج از کشور به دست آمد.
وزارت اطلاعات عنوان کرد: ادامه رصد و جمعآوریهای اطلاعاتی در محیط بیگانه، روشن کرد از میان مترددین ایرانی به خارج، افراد دارای مسؤولیت در مناصب مختلف یا دسترسی به اطلاعات مهم در نهادهای حساس کشور و دارندگان تخصصهای ویژه در رشتههای مختلف، مورد رصد متمرکز سرویس مورد بحث قرار میگیرند.
این اطلاعیه خاطرنشان میکند: با حصول اطلاعات پیشگفته، اقدامات گسترده اطلاعاتی، ضداطلاعاتی و فنی در داخل و خارج از کشور در دستور کار قرار گرفت و نهایتاً منجر به شناسایی شبکهای از رابطان و عوامل اجرایی در چندین سازمان و دستگاه کشور شد. وزارت اطلاعات خاطرنشان کرد: بر اساس اطلاعات حاصله، سازوکار جمعآوری اطلاعات به این ترتیب بوده است که سازمان جاسوسی بیگانه، نام افراد هدف از میان ایرانیان متردد به خارج از کشور را به یک سرپل اعلام میکرده است. آن سرپل، اسامی را به مرتبطان خود ابلاغ میکرد و هر یک از آنها به نفر بعدی منتقل میکردند تا نهایتاً به متصدیان سامانههای اداری در چندین سازمان کشوری میرسید.
این اطلاعیه میافزاید: این متصدیان با استفاده غیرقانونی و غیرمجاز از پایگاههای داده در اختیار، اطلاعات موجود در آن پایگاهها پیرامون فرد استعلام شده را استخراج و به رابطها تحویل میدادند. رابطها به همان ترتیب سلسله مراتبی اطلاعات را به سرکرده شبکه و او به سازمان جاسوسی مورد بحث تحویل میداد. وزارت اطلاعات یادآور شد: با توجه به اینکه افراد هدف و نوع اطلاعات جمعآوری شده پیرامون آنها گویای مقاصد عملیاتی دشمن علیه این افراد بود، لذا با کشف ابعاد موضوع و شناسایی عوامل اجرایی در داخل کشور، بلافاصله تمام دستاندرکاران شبکه اعم از سرشبکه داخلی، رابطها و متصدیان سامانهها، با حکم مرجع محترم قضایی بازداشت شدند.
وزارت اطلاعات در این اطلاعیه ضمن تقدیر صمیمانه از کارمندان متعهد سازمانهای ذیربط که در مراحل شناسایی شبکه خیانتکار، نهایت همکاری را به عمل آوردند، اعلام کرد: اتکا بر «اطلاعات مردمپایه» همچنان عمدهترین راهبرد و بزرگترین رمز موفقیت وزارت اطلاعات در مقابله با دسیسههای گوناگون دشمنان این ملت و شناسایی عوامل ترور، خیانت به کشور، مفاسد اقتصادی و نفوذ است.
این اطلاعیه عنوان میکند: بر همین مبنا از آحاد مردم شریف استدعا دارد همچون گذشته، خادمان گمنام خود را در شناسایی عوامل خیانت، یاری و راهنمایی کرده و موارد مشکوک، بویژه درخواستهای غیرقانونی اطلاعات پایگاههای داده را به ستاد خبری این وزارتخانه (۱۱۳) گزارش فرمایند.
وزارت اطلاعات اعلام کرد: به معدود فریبخوردگانی که به هر دلیل به دام دشمنان ملت بزرگ ایران افتادهاند، اعلام مینماید، راه برای بازگشت آنها، معرفی خویش و برخورداری از حداکثر گذشت و رأفت اسلامی باز بوده و به صلاح آنهاست که پیش از هدر رفتن فرصتها، به مسیر ملت بازگردند.
***
انهدام شبکه جاسوسی موساد علیه ایران در استانبول
سرویس اطلاعاتی و نیروهای امنیتی ترکیه یک شبکه جاسوسی جدید وابسته به موساد رژیم صهیونیستی را منهدم کردند. بنا بر گزارش روسیاالیوم، ترکیه از انهدام شبکه جاسوسی وابسته به موساد رژیم صهیونیستی در استانبول خبر داد. بر اساس این گزارش، سرویس اطلاعاتی و نیروهای امنیتی ترکیه در شهر استانبول، یک شبکه جاسوسی جدید وابسته به موساد رژیم صهیونیستی متشکل از ۱۵ نفر را منهدم کردند. این شبکه جاسوسی مأمور پیگیری و رصد یک شرکت و ۲۳ فرد بود که روابط تجاری با ایران داشتند. بر اساس اطلاعات رسمی، پس از یک سال و نیم پیگیری اطلاعاتی و امنیتی مشترک، اطمینان حاصل شد این شبکه اقدام به فعالیت جاسوسی علیه یک شرکت و ۲۳ فرد دارای روابط تجاری با ایران میکند. بر اساس تحقیقات و اطلاعات اولیه، موساد از طریق یک کارمند در ارتش ترکیه موسوم به «سرکان اوزدمیر» که به اتهام وابسته بودن به گروه فتحالله گولن فراری است، به رهبر این باند جاسوسی «اسلچوک کوچوک کایا» رسیده است. رهبر این باند جاسوسی دیدارهایی با افسران موساد در چند کشور اروپایی داشته که در این دیدارها آزموده شده و سپس کار به او پیشنهاد و استخدام شده است. کایا درباره مهارت جاسوسی آموزش دیده است. این جاسوس، اطلاعاتی درباره یک شرکت و ۲۳ فرد مرتبط با ایران را برای افسران موساد ارسال میکرد. کایا اطلاعات را جمعآوری و به طور مرتب برای موساد ارسال کرده است. این اطلاعات شامل تردد، مکالمات، حسابهای بانکی و نیز آدرس محل سکونت و کار افراد مذکور و دیگر اطلاعات لازم بوده است.
ارسال به دوستان
اتحادیه اروپایی درصدد است شرکت متا را به دلیل تخلفات گسترده جریمه کند
متا زیر تیغ اروپا
گروه بینالملل: رئیس حفاظت از دادههای اتحادیه اروپایی گفت: به علت گسترده بودن تخلف «متا»، جریمه باید به قدری بالا باشد که بقیه شرکتهای این حوزه نیز متوجه شوند اگر از قوانین پیروی نکنند، عواقب بسیار بدی در انتظارشان خواهد بود. روز گذشته خبر جریمه ۱,۳ میلیارد دلاری شرکت متا توسط رگولاتوری حریم خصوصی اتحادیه اروپایی منتشر شد. بر اساس این خبر شرکت متا به دلیل انتقال داده کاربران از اروپا به آمریکا جریمه شده است و ۵ ماه به این شرکت فرصت داده شده با قوانین اتحادیه اروپایی سازگار شود. این جریمه سنگینترین جریمه از سوی اتحادیه اروپایی برای شرکتهای حوزه فناوری است، پیش از این بالاترین میزان جریمه برای شرکت آمازون به مبلغ ۸۸۷ میلیون دلار بود. جریمه شرکت متا بر اساس قانون GDPR انجام شده است و کمیسیون حفاظت از دادههای ایرلند در بیانیهای اعلام کرد انتقال داده کاربران خلاف مقررات مربوط به حریم خصوصی GDPR است. بر اساس قانون مذکور شرکتهایی که قانون حفاظت از داده کاربران را نقض کنند، در صورتی که نقض حریم خصوصی توسط آنها در حد یک احتمال باشد، یک اخطار دریافت خواهند کرد اما در صورتی که تخلف آنها اثبات شود، جریمه آنها ممنوعیت موقت از فعالیت یا توقف کامل فعالیتشان خواهد بود. علاوه بر این شرکتهای خاطی جریمهای تا سقف ۲۰ میلیون یورو یا ۴ درصد درآمد کلی سالانه خود را باید پرداخت کنند. طبق اعلام اتحادیه اروپایی، این جریمه بزرگترین جریمه GDPR در رابطه با دادههای شخصی تاکنون بوده و دلیل آن هم انتقال داده توسط متا از سال ۲۰۲۰ تاکنون است. «آندریا یلینگ» رئیس حفاظت از دادههای اتحادیه اروپایی در رابطه با میزان تخلف متا گفت: زمانی که ما متوجه تخلف متا شدیم، دریافتیم انتقال دادهها از اروپا به آمریکا به صورت سیستماتیک، تکراری و مستمر انجام شده است و به علت گسترده بودن این تخلف، جریمه باید به قدری بالا باشد که بقیه شرکتهای این حوزه نیز متوجه شوند اگر از قوانین پیروی نکنند، عواقب بسیار بدی در انتظارشان خواهد بود. به طور کلی قانون GDPR یا حمایت از مقررات عمومی حمایت از دادهها سال ۲۰۱۸ با هدف حفاظت از دادههای افرادی که در اروپا زندگی میکنند به تصویب رسید. از دیگر دلایل تصویب این قانون توسط اتحادیه اروپایی جلوگیری از استفاده نامناسب از اطلاعات کاربران توسط سازمانهایی بود که بدون اجازه کاربران اقدام به جمعآوری آن اطلاعات کردهاند. این جمعآوری در بسیاری موارد با هک شدن آن سازمان موجب افشای اطلاعات کاربران میشد و با تصویب قانون GDPR تا حد زیادی جلوی این موضوع گرفته شد. طبق قانون اتحادیه اروپایی همه سازمانهای حاضر در اتحادیه اروپایی باید از قوانین مندرج در GDPR پیروی کنند. مشاغل، خیریهها و سازمانهای دولتی نیز ملزم به تبعیت از این قانون هستند. علاوه بر این سازمانهایی که در خارج از اتحادیه اروپایی ساکن هستند اما با اطلاعات شهروندان اتحادیه اروپایی کار میکنند نیز باید از GDPR پیروی کنند. «نیک کلگ» رئیس امور جهانی متا و «جنیفر نیوزتد» مدیر ارشد حقوقی این شرکت در دفاع از متا اعلام کردند این جریمه هیچ اختلالی در اروپا برای فیسبوک ایجاد نخواهد کرد و همچنان متا به فعالیت خود ادامه خواهد داد. علاوه بر این متا در بیانیهای اعلام کرد نسبت به این حکم، از جمله جریمه غیرموجه و غیرضروری، تجدیدنظرخواهی خواهد کرد و از طریق دادگاه خواستار توقف این حکم خواهد شد. به طور کلی اگر یک شرکت از پرداخت جریمهای که برایش تعیین شده سرپیچی کند، با جریمه سطح 2 که جریمهای بیشتر و میزان آن بر اساس تصمیم اتحادیه اروپایی است، روبهرو خواهد شد و اگر برای بار دوم نیز از پرداخت جریمه امتناع کند، امکان ادامه فعالیت در اروپا را نخواهد داشت. مبلغ جریمه شرکت متا چند برابر مبلغ قانونی برای نقض قانون اطلاعات کاربران است و سرپیچی از آن با تصمیم اتحادیه اروپایی میتواند منجر به اخراج متا از اروپا شود. ارسال به دوستان
گفتوگوی تلفنی بذرپاش و وزیر حملونقل عراق
پیگیری خط آهن شلمچه - بصره
وزیر راه و شهرسازی در گفتوگو با وزیر حملونقل عراق آخرین روند پروژه ریلی شلمچه - بصره، سفرهای اربعین زوار ایرانی و برگزاری اجلاس وزرای حملونقل را بررسی کرد.
مهرداد بذرپاش در تماس تلفنی با «رزاق محیبس السعداوی» پروژه راهآهن شلمچه به بصره و اقدامات دولت عراق در تملک اراضی مسیر این خط ریلی را مورد بررسی قرار داد.
بذرپاش در این گفتوگو به مسؤولیت شرکت راهآهن جمهوری اسلامی در پیگیری ساخت خط ریلی شلمچه به بصره و مسؤولیت مدیرعامل راهآهن در پیگیری روزانه و مستمر و ارائه گزارش اقدامات انجامشده اشاره کرد.
اواسط فروردین امسال مهرداد بذرپاش در دیدار با وزیر حملونقل عراق گفته بود: جمهوری اسلامی ایران به دلیل همجواری با کشور عراق و مرزهای مشترک با آن کشور پروژههای قابلتوجهی در حوزه حملونقل برای گسترش همکاریها در دستور کار دارد. راهآهن شلمچه - بصره پروژهای است که سالهای سال معطل مانده بود که یکی از موضوعاتی بود که امروز درباره آن، ۲ کشور تصمیمگیری کردند.
وی افزود: با توجه به اینکه این منطقه از شلمچه و از ابتدای خاک عراق در زمان جنگ مینگذاری شده بود، در توافق با وزیر حملونقل عراق مقرر شد در کوتاهترین زمان زمین تحویل دولت ایران شود تا با اولویت بعد از ماه مبارک رمضان عملیات مینروبی توسط جمهوری اسلامی ایران انجام شود.
وی ادامه داد: در مسیر ریلی 32 کیلومتری که توسط عراق ساخته میشود، رود شطالعرب وجود دارد که مقرر شد ایران احداث پل متحرک را روی رود انجام دهد.
وزیر راه و شهرسازی با یادآوری اینکه ساخت این پل به شکل موازی همراه با احداث مسیر ریلی آغاز میشود، گفت: مقرر شد زمینهای مورد نیاز اطراف رودخانه شطالعرب برای احداث پل در اختیار ایران قرار گیرد و طرف عراقی متعهد شد این امر هرچه سریعتر انجام شود.
بذرپاش از ساخت خطآهن شلمچه - بصره و پل متحرک طی 18 ماه خبر داد و با بیان اینکه اگر حین انجام کار قدری زمان طولانیتر شود توافق لازم بین ۲ کشور انجام خواهد شد، اضافه کرد: ایران و عراق همچنین توافق کردند نقشه جامع همکاری حملونقلی در بخشهای مختلف ریلی، جادهای و دریایی تنظیم شود تا کارهای مشترک بین ۲ کشور طبق نقشه جامع انجام شود. بهگفته وی، لایروبی کشتیهای مغروق و سایر لایروبیهای مورد نیاز از جمله توافقات دیگر نشست بین ۲ کشور ایران و عراق بود و مقرر شد این موضوعات در کمیته مشترک پیگیری شود.
وی موضوع دیگر مورد بحث در این نشست را تکمیل راهآهن و مسیر جادهای مرز خسروی به بغداد اعلام کرد و با اشاره به پیگیری موضوع ترانزیت کامیونهای ۲ کشور از طریق وزارت اقتصاد اظهار کرد: ایران با عراق 4 مرز مشترک مهران، چذابه، شلمچه و خسروی دارد که هر کدام از آنها اهمیت خاص خود را دارد. برخی از این مرزها، مرزهای ترانزیتی ایران است. از آنجا که موضوع ترانزیت مربوط به وزارت اقتصاد و مالیه عراق است، مقرر شد از طریق وزارت اقتصاد موضوع ترانزیت کامیونهای باری دنبال شود.
ارسال به دوستان
هلال احمر طی چند روز اخیر به بیش از ۱۲۰۰ نفر در سیل و آبگرفتگی ۱۲ استان امدادرسانی کرد
تداوم بارشهای بهاری
بارشهای بهاری همچنان در کشور به صورت پراکنده ادامه دارد. رئیس مرکز پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا ضمن تشریح وضعیت جوی کشور طی روزهای آینده، از افزایش دما در نوار جنوبی کشور و رگبار باران در نقاط مختلف خبر داد. صادق ضیاییان درباره وضعیت جوی کشور اظهار کرد: بر اساس تحلیل آخرین نقشههای پیشیابی هواشناسی، چهارشنبه (امروز) در اغلب مناطق کشور جوی پایدار حاکم میشود و فقط در ساعات بعدازظهر در برخی نقاط شمال غرب، ارتفاعات البرز، دامنههای زاگرس مرکزی در همدان، مرکزی، قم و استانهای اصفهان، یزد و شرق سمنان افزایش ابر و رگبار پراکنده رخ میدهد. وی خاطرنشان کرد: پنجشنبه و جمعه (۴ و ۵ خرداد) نیز در برخی مناطق شمالغرب کشور، دامنههای زاگرس مرکزی واقع در کرمانشاه، همدان، مرکزی، قم و استانهای واقع در دامنههای جنوبی البرز شامل قزوین، البرز، تهران، گیلان و غرب مازندران، همچنین در استانهای اصفهان، ارتفاعات کرمان و یزد افزایش ابر، رگبار پراکنده گاهی رعدوبرق و وزش باد بویژه در ساعات بعدازظهر رخ میدهد. در نوار شرقی کشور هم جوی آرام و پایدار حاکم خواهد بود. ضیاییان ادامه داد: شنبه ۶ خرداد، علاوه بر مناطق یادشده، در بخشهایی از غرب و نیمه شمالی سیستانوبلوچستان بارشهای پراکنده خواهیم داشت.
* ورود سامانه بارشی جدید به تهران
بر اساس اعلام ادارهکل هواشناسی استان تهران، نفوذ سامانه بارشی جدید و رگبار و رعد و برق، همچنین وزش باد شدید و خیزش گرد و خاک بویژه در نیمه جنوبی استان پیشبینی میشود. بر اساس آخرین نقشههای پیشیابی هواشناسی از وضعیت جوی استان تهران امروز ۳ خرداد آسمانی صاف تا کمی ابری در ساعات بعدازظهر همراه با افزایش ابر و در ارتفاعات با رگبار پراکنده برای پایتخت دور از انتظار نیست. از بعدازظهر پنجشنبه تا جمعه (۴ و ۵ خرداد) هم با نفوذ سامانه بارشی، آسمانی نیمهابری گاهی ابری در پارهای نقاط بویژه در نیمهشمالی در بعضی ساعات همراه با رگبار و رعدوبرق پیشبینی میشود. طی 5 روز آینده در ساعات بعدازظهر گاهی وزش باد شدید و در پارهای نقاط بویژه نیمهجنوبی استان خیزش گردوخاک مورد انتظار است. از امروز روند افزایش تدریجی دما و برای روز جمعه کاهش نسبی دما در سطح استان رخ میدهد.
* امدادرسانی به بیش از ۱۲۰۰ نفر در سیل و آبگرفتگی ۱۲ استان
سرپرست سازمان امداد و نجات جمعیت هلالاحمر از امدادرسانی به ۱۲۰۵ نفر در سیل و آبگرفتگی معابر در ۳ روز گذشته خبر داد. صادق محمودی با اشاره به انجام عملیات امداد و نجات در سیل و آبگرفتگی ٧٢ ساعت گذشته در کشور گفت: ۲۳ استان کشور، متاثر از شرایط جوی ناپایدار بودند و در این مدت زمان، امدادگران و نجاتگران جمعیت هلالاحمر در ۱۶ شهرستان، ۳ شهر، ۱۵ روستا، ۳ منطقه عشایری و ۳ محور در ۱۲ استان کشور امدادرسانی کردند. وی با بیان اینکه در این مدت به ۱۲۰۵ نفر در مناطق یادشده امدادرسانی شده است، گفت: ۳۲ نفر اسکان اضطراری پیدا کردند و 4 نفر نیز به مناطق امن منتقل شدند.
ارسال به دوستان
تصاویر ماهوارهای از هیرمند ادعای افغانستان درباره خشکسالی و بیآبی این رودخانه را رد کرد
80 درصد کجکی پر است
گروه سیاسی: در حالی که طالبان خشکسالی و کمبود آب در سدهای کجکی و کمالخان را دلیل عدم اجرای تعهدات خود در ارتباط با حقابه ایران از هیرمند میداند تصاویر ماهوارهای از نقاط بالادست رودخانه هیرمند این ادعا را رد میکند.
در همین رابطه ایرنا - خبرگزاری رسمی دولت - با انتشار تصاویر اختصاصی از ماهوارههای بینالمللی و ماهواره خیام از نقاط مختلف بالادست هیرمند اعم از سد کجکی و سد کمالخان نوشت: تصاویر ماهوارهای مقادیر قابل توجهی آب پشت این سدها را نشان میدهد که ادعای اخیر حاکمان افغانستان را رد میکند.
هفته گذشته بود که رئیسجمهور کشورمان در جریان سفر به استان سیستانوبلوچستان در ارتباط با مساله حقابه ایران از هیرمند اظهار داشت: میخواهم به حاکمان افغانستان عرض کنم این سخن بنده را مطلب عادی تلقی نکنند، بسیار جدی بگیرند. به مسؤولان و حاکمان افغانستان اخطار میکنم حق مردم منطقه سیستانوبلوچستان را سریعا بدهند. پس از این هشدار رئیسی، طالبان با صدور بیانیهای، ضمن تأکید چند باره بر تعهد به رعایت موافقتنامه حقابه هیرمند، مدعی شد: خشکسالی و کمبود آب در افغانستان موجب شده افغانستان نتواند به تعهد خود عمل کند.
وزارت امور خارجه کشورمان نیز با صدور بیانیهای، ضمن رد ادعای طالبان در ارتباط با حقابه ایران نوشت: حاکمان افغانستان در یک سال و نیم گذشته، اگرچه بارها بر پایبندی به تعهدات خود طبق معاهده تاکید کردهاند اما در عمل، تعهدات ناشی از معاهده را اجرا نکرده و در رهاسازی و تامین حقابه ایران، همکاری لازم را به عمل نیاورده و حقابه قانونی ایران را تحویل ندادهاند. اظهارات متعدد برای عدم تحویل حقابه قانونی جمهوری اسلامی ایران از جمله طرح موضوع خشکسالی و کم شدن آب در هیرمند، مستلزم بررسیهای کارشناسی، وفق مفاد معاهده بوده و تاکنون توسط کارشناسان جمهوری اسلامی ایران راستیآزمایی نشده است، لذا اتخاذ چنین مواضعی غیرحقوقی و غیرقابل قبول است. تا زمانی که به کارشناسان جمهوری اسلامی ایران اجازه داده نشود طبق معاهده هیرمند بویژه ماده ۵ پروتکل شماره یک آن معاهده، از مسیر و بالادست هیرمند بازدید کنند، هرگونه اظهارنظر درباره کاهش آب هیرمند پذیرفته نیست.
حالا تصاویر ماهوارهای از مناطق بالادست رودخانه هیرمند نیز نشان میدهد طالبان به رغم تاکیدی که بر تعهدات خود دارد، نسبت به موضوع حقابه ایران، رفتار صادقانه ندارد.
طبق تصاویری که ایرنا از ماهواره مودیس منتشر کرده، در حال حاضر در مخزن سد کجکی در حد مطلوبی آب وجود دارد. همچنین طبق ارزیابی دادهها با استفاده از نرمافزارهای بینالمللی، سطح آب موجود در پشت سد ۸۰ درصد ظرفیت سد را پر کرده است. در عین حال، براساس تصاویر ماهوارهای و با ارزیابی دقیق انجامشده، در مسیر سد کجکی تا سد کمالخان، اراضی متعدد کشاورزی وجود دارد که این اراضی عموماً عمده آب مورد نیازشان از طریق آب رهاسازیشده از سد کجکی تامین میشود. درباره سد کمالخان نیز وجود آب در مخزن سد، نشانگر این است که آب رهاسازیشده از سد عظیم کجکی، به این سد رسیده و این میزان آب توانسته علاوه بر تامین آب مورد نیاز اراضی کشاورزی در مسیر سد کمالخان، مخزن سد را هم دربر بگیرد.
تصاویر ماهواره ایرانی خیام نیز ضمن اثبات وجود آب در مخزن سد کمالخان، نشان میدهد بعضا دریچههای این سد به سمت ایران باز شده است اما میزان آبی که از این سد به سمت ایران روانه شده، چندین کیلومتر جلوتر توسط ۲ کانال دستساز مجدداً به داخل خاک افغانستان منحرف شده و عملاً هیچ آبی به داخل ایران وارد نمیشود.
تصاویر ماهواره خیام همچنین نشان میدهد اندک آب رهاسازی شده از سد کمالخان جهت مصارف کشاورزی در داخل خاک افغانستان استفاده شده و اتفاقا مزارعی هم در همان مناطق طبق تصاویر ماهوارهای وجود دارد.
بنا بر گزارش اختصاصی ایرنا، درباره منطقه بیابانی و شورهزار گودزره نیز این نکته قابل توجه است که این منطقه در ادوار مختلف از طریق مسیر جانبی ایجادشده در حاشیه سد کمالخان، مورد توجه مقامات افغانستانی بوده و در حال حاضر نیز طبق تصاویر ماهواره خیام و ماهوارههای بینالمللی این منطقه دارای آب است، به این معنا که آب شیرین پشت سد کمالخان که در واقع سرریز سد بوده، در شورهزار جنوب سد نیز رهاسازی شده و عملا آب از بین رفته است.
تصاویر ماهوارهای نشان از آن دارد که برخلاف ادعای طالبان، مبنی بر خشکسالی و کم آبی در مناطق بالادست رودخانه هیرمند، اصلا آبی به سمت ایران جریان پیدا نکرده و جمهوری اسلامی ایران نیز به همین موضوع معترض است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|