|
سیندرلای برقی علیه نامادری
جنبش بادکنکی
از آنجا که کمکم به روز 9 دی نزدیک میشویم و حکومت میخواهد یکماه قبل و بعد آن با پخش کلیپهای فوتوشاپی آن روز زخمیمان کند، بر خود لازم دانستم تا از همین تربیون چند کلمهای با خوانندگان صحبت کنم.
این نکته را همیشه به خاطر داشته باشید که این سالروز یک سالروز کاملا حکومتی است یعنی علاوه بر اینکه تمام هشت روز دهه محرم و خود روز عاشورا و تاسوعا و راهپیمایی اربعین و ایام فاطمیه و راهپیمایی روز قدس و ۲۲ بهمن و تشییع شهدا و راهپیمایی عید غدیر و هر راهپیمایی و کلیه مراسمی که حداقل دو تا چادری یا ریشو در آن حضور دارند، حکومتی است، این راهپیمایی نیز، هم فوتوشاپ است، هم کار حکومت است، هم آدمهایش را همه از لبنان و سوریه وارد کردهاند البته وجود هولوگرام را هم نباید دست کم گرفت.
شما یادتان نمیآید من آن زمانها در آموزش و پرورش کار میکردم صبح روز 9 دی در حالی که ما داشتیم بچهها را با رضایتنامههای پدرهایشان در مدارس ثبتنام میکردیم نیروهای لباس شخصی ریختند و همه کارمندان را با زور باتوم از اتاقها بیرون کردند و مجبورمان کردند با اتوبوسها به میدان شهیاد برویم و به رژیم رای بدهیم. از اولی هم که پیاده شدیم بساط توزیع انواع قرمه و قیمه و ساندویچ و شیرکاکائو و ساندیس به راه بود. اگر هم نمیگرفتیم یک مهر ته شناسنامهمان میزدند که دیگر نتوانیم هیچکجا استخدام شویم من که بالاجبار همه غذاها رو گرفتم و همه را یکجا خوردم تا لقمه حرام این رژیم را سر سفره زن و بچهام نبرم. از آن روز بود که تصمیم گرفتم شیوههای مبارزاتیمان را در قالب قصههای شبانه برای بچههایم تعریف کنم تا دهان به دهان بچرخد و در تاریخ ماندگار شود. در این قسمت داستان دختری مظلوم به نام سیندرلا را تعریف میکنم.
روزی دختری به نام سیندرلا با نامادری و دو ناخواهری سنگدلش به نامهای دریزلا و آناستازیا زندگی میکرد. آنها تا میتوانستند این دختر را آزار میدادند، البته اینکه پدرش دقیقا مشغول چه کاری بوده که این دختر ترگل ورگل و فرهیخته را دست این سه نفر سپرده دقیقا مشخص نیست و ما هم او را جاج نمیکنیم. یک روز از طرف قصر پادشاه خبر آوردند که شاهزاده برای ازدواج دنبال دختری مناسب میگردد و همه دختران شهر به مهمانی پادشاه دعوتند (اینکه معیارهای شاهزاده برای انتخاب همسر از معیار حبیب تو لیسانسهها هم کششلوارتر بوده را هم مورد قضاوت قرار نمیدهم). ناخواهریهای سیندرلا هم به سیندرلای بینوا سپردند که همه کارهای خانه را باید تا شب تمام کند و اصولا اعتقادی هم به استفاده از خدمتکاران قصر نداشتند. سیندرلا هم به جای اینکه بنشیند و با حیوانات قصر آواز بخواند و اشک بریزد تصمیم گرفت با کمک گرفتن از هوش مصنوعی یک انتقام هوشمندانه را برنامهریزی کند. او از صبح زود بلند شد و به جای انجام روتین پوستی روزانه و آواز خواندن با پرندهها و رقصیدن با سگها و شغالها بدون اتلاف وقت تمام وسایل برقی قصر را از جمله ماشین ظرفشویی، ماشین لباسشویی، تستر، مایکروفر، هواپز، سرخکن، میوه خشک کن، غذاساز، جاروبرقی، تردمیل نامادری، الپتیکال دریزلا و آباژور آناستازیا را به برق زد. استفاده همزمان این همه وسایل برقی باعث شد بار کنتور قصر زیاد شود و کنتور آمپر بچسباند. از آنجا هم که برقکار ده رفته بود کارهای برقی قصر پادشاه را انجام دهد و قصر سیندرلا هم که ژنراتور نداشت، ناخواهریها و نامادری برای آماده شدن جشن به روشهای غیربرقی رو آوردند. طبیعتا این اتفاق عواقب بسیار بدی برای دریزلا و آناستازیا داشت، از جمله آنکه آنها مجبور شدند موهایشان را روی بخاری نفتی حالت داده و با اتوی زغالی لباسهایشان را اتو کنند. اینکه آنها با همان سشوار و اتوی برقی هم مالی نبودند که شاهزاده به آنها محل بگذارد میشود تصور کرد با وسایل دوران مزوزوئیک به چه شکل و شمایلی رسیدند. وقتی آنها به قصر رفتند سیندرلا در حالیکه خنده موذیانهای بر لب داشت و طبق معمول اینگونه مواقع یکی از دندانهایش هم در دوربین میدرخشید منتظر فرشته مهربان شد تا با جادویش او را به زیباترین دختر شهر مبدل کند اما اینبار به جای فرشته مهربان بابابرقی ظاهر شد و به خاطر استفاده بیش از اندازه از برق، سیندرلا را جادو کرد و به خانه نیکولا تسلا فرستاد تا یاد بگیرد استفاده از وسایل برقی آن هم در روز جشن بزرگ پادشاه ضرری جز به خودمان نمیرساند. از آن روز به بعد هم سیندرلا یاد گرفت در مبارزات بعدیش به جای زدن وسایل برقی به گذاشتن علامت جهانی«به من کمک کنید» و هشتگهای زن، زندگی، آزادی و me too در خانه تسلا اکتفا کند.
ارسال به دوستان
اثبات گزاره
چند دلیل محکم و موثق برای اثبات گزاره «امضای کری تضمین است». این دلایل برگرفته از دیدگاههای برجامتوسیم و شرقئیزیم است.
اثبات این گزاره برجامی از مباحث مهم در کلام جدید، فلسفه سیاست و روحشناسی برجام است.
تبیین و تحلیل این موضوع در چند محور بررسی میشود.
۱. روح برجام
گزارههای «تو روحت»، «به ارواح عمت»، «شادی اموات کف، دست و جیغ هورا» در ادبیات روزمره همه ما وجود دارد و یا شنیدهایم یا گفتهایم، البته آخری بیشتر در ادبیات سلبریتیصفتها وجود دارد و به خاطر کلاس متن ذکر شده است.
روح برجام که مورد احترام تیم مذاکرهکننده علیالخصوص جناب شیخنا ببخشید وکیلنا بوده است و خواهد بود، دائما مورد آزار گروه 1+5 قرار میگرفت و چون برجام روحی لطیف و نازک داشت باید یک جوری از روحش در آورد تا خدای ناکرده افسرده نشود و بعدش سراغ مواد مخدر نرود و کارتونخواب نشود. هیرو جمع، مهدی رحمانیان قهرمان، قهرمانانه تصمیم گرفت این تیتر تاریخی را بزنند تا روح برجام مکدر نگردد.
۲.متن برجام
چیزهای به چخ رفته ارزش اثبات ندارند. متنی که تفاوت ساسپند و لفت را نداند به درد لای جرز هم نمیخورد، حیف ظریف که این همه وقت روی تو گذاشت و آخرش هم آبروی بلد بودن زبان دنیایش را لکهدار کردی! لعنت به متن لعنت به نفت.
رحمانیان قهرمان، قهرمانانه تصمیم گرفت این تیتر را کار کند.
۳.گلابی برجام
خوردن میوه برای بدن مفید است پس به جای فستفوت و آشغالهای امثال هم بروید میوه بخورید. انتخاب شایسته گلابی برجام به جای پیتزای برجام، چیز برگر برجام یا فینگر فود برجام نشان داد تیم مذاکرهکننده چقدر به سلامتی جسم اهمیت میدهد.
رحمانیان قهرمان، قهرمانانه تصمیم گرفت این تیتر را بزند تا مردم را دعوت به خوردن میوه و دوری از خوردن غذاهای ناسالم کند.
۴. برجامیون
به ضرس قاطع برجامیون از متعهدترینهای تاریخ به شمار میآیند به طوریکه همه از برجام خارج شدند ولی آنها تنهایی در برجام مانده و به تعهدات برجام پایبند بودند.
کلید را هم زیر گلدان گذاشتند که اگر گذر 1+5 به آن طرف خورد و آنها بیرون بودند، پشت در نمانند. اما آنها چند باری که کلاهشان را باد برد به آن طرف برای برداشتنش نیامدند.
و رحمانیان قهرمان، قهرمانانه این تیتر را زد تا به آنها بگوید تا آخرش باهاتونیم حتی اگه ما رو نخواید.
این گزاره هم اثبات شد تا اثباتهای دیگر بدرود.
ارسال به دوستان
شاسیبلند روشنفکری
گونهشناسی روشنفکر ایرانی
روشنفکر ایرانی یک نمونه خاص از انسان است. وی همچون خودرویی میماند که مدت زیادی [۱۲۸۴ ه.ش و پس از مشروطه تاکنون] چراغ بنزینش روشن بوده و تنها یک چراغ سبز چشمکزن سیانجی دارد و از ضبطش صدای «آو آو آو آوآو» [صادق بوقی: ۱۴۰۲] به گوش میرسد.
این نمونه در مقابل درخواست شاسی بلندی که زمین را میلرزاند [ساسیمانکن: ۱۴۰۲] در حالت تمجید قرار گرفته و از جذب سرمایههای اجتماعی سخن میگوید ولی در قبال اردکهای تکتکی که سالیان سال تکاردک بودهاند [داریوش فرضیایی: از ازل تاکنون بدون مواد نگهدارنده] ژست ضدایدئولوژی میگیرد.
او ضمن بلندکردن پرچم «آزادی بیان، احترام به همه سلایق و عقاید و ارزش برای دموکراسی و نظر مردم» [صادق زیباکلام: لحظاتی بعد از پایین آمدن از دیوار سفارت آمریکا تاکنون] با استفاده از مدرنترین تکنیکهای ذیل «نظام نُطُقکشی» [حسین شاهمرادی، مدیر وقت شبکه چهار سیما: ۱۴۰۲] سعی در اثبات نظر خود به عموم مردم دارد. تلاشهای او نهایتا به دلیل بند نبودن دستش به جایی دیگر، به استفاده از محتوای «ارزشش را داشت واقعا؟» [پژمان موسوی، رضا کیانیان: ۱۴۰۲] در پست و استوری پس از درگذشت مخالف خود محدود میشود.
ارسال به دوستان
شغل پرسود
۹۰ درصد سود پزشکی در حوزه زیبایی است
مرد:
دکترا! رشته نانآور تو زیبایی
نرخت امروز چقدر است کنم اجرایی؟
چه شبیهند زنانی که شما تیغ زدید
ماسکه مصنوعی و بد، هست عملها تأیید؟
دکتر:
این شباهت همهاش فاز عدالت دارد
ویژههایش همگی رمز اصالت دارد
کد دلخواه زنت را تو از این لیست بخوان
از تراشِ بدن و چهره نو مات بمان
مرد:
دوست دارم زن من بین همه تک باشد
لب او کُد شتری نه، کدِ اردک باشد
میشود لنگه هر جفت دو تا کد باشد؟
چشم چپ رنگ طلا، راست زمرد باشد؟
یک طرف دیده گاوی، دگری چون راسو
دستِ چپ، پاشُتری، راست شبیه آهو
گونه راست قلمبه که به چپ چرخیده
گونه چپ بشود تختتر و خوابیده
بینیاش میکسِ کمی پهن و کمی سر بالا
چانهاش گرد و کمی پَخ مدل کوالا
دکتر:
خب کمر را چه کنم؟ گوژ دهم پشتش را؟
بیتحرک بکنم مفصل انگشتش را؟
خوب باشد به نظر پای کجش دست نزن
بیخود از هر طرفش تیرچه و بست نزن
مرد:
به مذاق منِ شوهر که همه خوش آمد
حال هرچه که زن خوشگل من فرماید
زن:
پس همین را که پسندید برایم شوهر
بزنید از کدِ آن بهر خودش سرتاسر
فقط از حیث پر و پشم و سیبیل و ابرو
یک طرف تاس بود یک طرفش پشمالو
ارسال به دوستان
فال دانشآموزی
بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی
باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی
ای صاحب فال!
هر میزان از فالت را توانستی بفهمی، همان کلاهی که گهگاه روی سرت میگذاری را بردار و بالا بینداز! هر چند با این وضعیت درس خواندنت، بعید میدانم یک بار هم از روی بیت شعر خوانده باشی و مستقیم به قسمت فال آمدهای و احتمالا انتظار داری خبر خوشی بشنوی و وصال یار را هم مژده بگیری. زکّی! این سری از این خبرا نیست. هرچند با این وضعیت درس خواندن و نمره آوردنت، انتظاری هم ازت ندارم و لازم نیست خرق عادت کنی و برای من کلاس بگذاری.
ای صاحب فال!
شنیدهام که گل کاشتید! و با کمک دیگر دانشآموزان، میانگین نمرههای کشوری را به ۸ و ۹ رساندهاید. دیگران فکر میکنند از این مسأله ناراحت هستی و غصه میخوری که ای کاش بیشتر درس خوانده بودی و نمره بهتری میگرفتی ولی من میدانم که به هیچ وجه برایت مهم نیست! بس که دغدغهمندی!! در عجبم از کسانی که انتظارشان را از آموزش مجازی بالا برده بودند و منتظر نتایج درخشان امتحانات بودند. وقتی بیست و چهاری سرت را توی گوشی فروبردی و در حالی که آماده شلیک نهایی کال آف دیوتی هستی و در همان حال پدر و مادرت هم توی دلشان قربون صدقه بچه درسخوانشان میروند، معلوم است سوالات مفهومی امتحانات برایت با سوالات آزمون سطح سه زبان چینی تفاوتی نخواهد داشت.
این همه صبحها به زور از خواب پا میشدی و کیف و کتاب را عین خرخوانها با خود خرکش کرده و راهی مدرسه میشدی، اگر هر روز نیم صفحه از کتابهایت را یک نگاه هم انداخته بودی، به این فضاحت نمیافتادی.
قبلنا شب امتحان محض پاس شدن، یه درسی میخواندند، تو آن را هم به بهانه اینکه عادت دارم سر سفره و هنگام درآوردن تیغهای ماهی سفید و پخش آهنگ درس بخوانم، پیچاندی. امتحانات ترم اول هم که فدای تلاقی با مسابقات الکلاسیکو شد. بدان و آگاه باش اگر نصف وقتی که برای بررسی صحنه پنالتی بازی صرف کردی را برای خواندن درس گذاشته بودی، لااقل سوال پنجم امتحان برایت شبیه ماهی پوست کنده نمیخندید و تو هم آن را عین بز نگاه نمیکردی. در ضمن پنالتی و تصمیم داور صحیح بود.
ای صاحب فال!
قبل از هر اقدامی، دوربینهای مدار بسته اطراف را چک کن و سعی کن عواقب کارهایت را بپذیری! رد شدن در امتحان نتیجه اعمال خودت است. چه کار به معلم بخت برگشتهات داری. تو پول پنچری و خط افتادن ماشینش را میدهی؟ حالا اینکه 5/9 را ۱۰ نداده، باید امنیتش به خطر بیفتد؟
ای صاحب فال! درس بخوان.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|