|
ارسال به دوستان
اخبار
عمو حاتم کتابباز درگذشت
حاتم مشمولی معروف به «عمو حاتم کتابباز» بازیگر سینما و تلویزیون که از چندی پیش به بیماری کلیوی مبتلا شده بود، شامگاه یکشنبه ۴ شهریور در منزل خود در تهران درگذشت.
وی سابقه ایفای نقش در آثاری همچون جنگ سوم جهانی به کارگردانی هومن سیدی، حرفهای و سریال پوست شیر به کارگردانی جمشید محمودی را در کارنامه هنری خود دارد.
مشمولی نخستین بار در بوتیک نخستین فیلم بلند حمید نعمتالله (۱۳۸۳) ایفای نقش کرد و پس از آن تا همین چند سال اخیر حضوری در عرصه سینما و تلویزیون به غیر از مجموعه تلویزیونی کتابباز نداشت. مشمولی مرداد سال گذشته در این باره گفته بود: «کتابباز راه من را به سینما باز کرد و باز هم دوست دارم بازی کنم».
احسان عبدیپور، فیلمساز که حاتم مشمولی را به مجموعه کتابباز معرفی کرده بود در ارتباط با این رخداد گفت: «ساعت 22 دیروز مطلع شدم که عموحاتم به رحمت خدا رفته است. از دوستی که صفحه کتابخوانی در اینستاگرام دارد مطلع شدم که عموحاتم دارفانی را وداع گفته است. عموحاتم تنها بود و این روزها تنهاتر از همیشه».
***
رونمایی از گنجینه امین تارخ و مازیار میری در موزه سینما
روز چهارشنبه هفتم شهریور طی مراسم ویژهای در موزه سینما، گنجینه زندهیاد امین تارخ و مازیار میری به صورت جداگانه رونمایی میشود. در این مراسم طبق اعلام، ساعت ۱۷ به صورت جداگانه از گنجینه مازیار میری کارگردان سینمای ایران و همچنین گنجینه زندهیاد امین تارخ در تالارهای این مجموعه فرهنگی - تاریخی رونمایی میشود، سپس مراسم نکوداشت امین تارخ، بازیگر فقید سینما، تئاتر و تلویزیون با مشارکت موزه سینما و انجمن بازیگران خانه سینما از ساعت ۱۸ در سالن فردوس برگزار میشود. در این مراسم هنرمندان سینما و تئاتر درباره ویژگیهای فردی و نقش امین تارخ در اعتلای سینمای ایران بویژه رشد هنر بازیگری سخنرانی خواهند کرد.
زندهیاد امین تارخ متولد مرداد ماه سال ۱۳۳۲ در دهه ۵۰ از دانشکده هنرهای نمایشی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و در طول حدود نیمقرن فعالیت در عرصه بازیگری، نقشهای ماندگاری را در سینما، تئاتر و تلویزیون خلق کرد. او همچنین در سالهای گذشته با تاسیس یک موسسه آموزشی در حوزه بازیگری چهرههای مطرحی را به سینمای ایران معرفی کرد.
***
کتاب «من یک ایرانیام» نقد و بررسی میشود
نقد و بررسی کتاب «من یک ایرانیام» با حضور«راضیه خلدی نسب» نویسنده کتاب، استاد «ابوالفضل درخشنده» و «زهرا احمدی قادر» از منتقدان حوزه ادبیات دفاع مقدس برگزار میشود. کتاب «من یک ایرانیام»؛ داستان زندگی رزمنده پرافتخار ارمنی آقای «آلبرت محمودلو» با روایتهایی از دوستان و خانواده اوست که توسط راضیه خلدینسب گردآوری و تدوین شده است.
این نشست امروز از ساعت 8 تا 9 صبح در سالن قصر شیرین موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار میشود. علاقهمندان میتوانند برای حضور در این برنامه به نشانی میدان ونک، بزرگراه شهید حقانی، خیابان سرو، موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مراجعه کنند.
***
اعلام زمان برگزاری دومین نمایشگاه صنعت موسیقی
دومین نمایشگاه صنعت موسیقی ۱۰ تا ۱۳ مهرماه امسال در مجموعه نمایشگاهی برج میلاد تهران برگزار خواهد شد. بر اساس اعلام ستاد برگزاری دومین نمایشگاه صنعت موسیقی، در این دوره با توجه به استقبال از دوره نخست، تمهیداتی ویژه برای فعالان صنعت موسیقی درنظر گرفته شده است. در این بین پیرو اظهارنظر و گلایههای برخی واردکنندگان ادوات موسیقی، موضوع ممنوعیت واردات سازها و ادوات موسیقی، از سوی دبیرخانه نمایشگاه صنعت موسیقی مورد پیگیری قرار گرفت و جلسات متعددی در این باره با مقامات و مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اتحادیه فروشندگان لوازم صوتی، تصویری و آلات موسیقی و... برگزار شد.
در نهایت نامهای با امضای سیدمحمد هاشمی جانشین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آماده و به وزارت صمت ارسال شد.
***
«حنوط» به نوفل لوشاتو و «سیمبلین» به حافظ میرود
عمارت نوفل لوشاتو از ۸ تا ۲۵ شهریور ۱۴۰۳ میزبان نمایش «حنوط» به نویسندگی علیرضا دماوندی و تهیهکنندگی و کارگردانی طاها علیقارداشی است. اجرای این نمایش ساعت ۱۸ آغاز میشود و مدت زمان آن ۶۰ دقیقه است. سیدعلی مساوات، حمیدرضا شاهپسند، پانیذ نصیری، غزاله مهرابی، علی طاهری، رومینا بختیاری و علیرضا دماوندی بازیگرانی هستند که در این اثر ایفای نقش میکنند. در خلاصه داستان نمایش «حنوط» آمده است: هر دو میگفتند کز خوف سقوط، جان سپردن به از این بوی حنوط... .
همچنین اجرای نمایشهای «سلوک مستان» به دراماتورژی و کارگردانی تمنا پناهی تا ۱۶ شهریور، هر شب ساعت ۱۹:۳۰ به مدت ۴۵ دقیقه و «حق با مردم بود» به نویسندگی و کارگردانی علی نیکزاد تا ۲۳ شهریور، هر شب ساعت ۲۱:۱۵ به مدت ۷۰ دقیقه ادامه دارد. «شالهنگ» نوشته آرزو خانجانی به کارگردانی بابک قادری تا ۷ شهریور هر شب ساعت ۱۹:۳۰ به مدت ۷۰ دقیقه، «رگتیچ» به نویسندگی و کارگردانی امیرطاها سلکی تا ۷ شهریور هر روز ساعت ۱۷:۴۵ به مدت ۶۰ دقیقه و نمایش «سی و یک رویا» به نویسندگی و کارگردانی جواد مولانیا تا ۹ شهریور هر شب ساعت ۲۲:۴۵ به مدت ۸۵ دقیقه روی صحنه میروند.
ارسال به دوستان
نگاهی به «ساعت ۶ صبح» دومین فیلم سینمایی مهران مدیری که همانند «ساعت 5عصر» یک تجربه ناموفق شد
ساعت ناخوش
گروه فرهنگ و هنر: مهران مدیری که اوایل دهه 70 با مجموعه تلویزیونی «ساعت خوش» احوال خوش و رضایت را به خانوادهها و مردم هدیه میداد، حالا با گذشت ۳ دهه و حضور در 15 فیلم سینمایی، 29 برنامه تلویزیونی و 18 اثر نمایش خانگی و کسب تجربه در انواع و اقسام حرفهها از بازیگری، نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی تا اجرا، طراحی صحنه و لباس، بازیگردانی، خوانندگی و صداپیشگی، حالا به ساخت دومین فیلم سینمایی خود در اواخر پنجمین دهه از زندگیاش رسیده اما نتیجه نه خوشحالی و خوش احوالی، بلکه ناخوشی و نارضایتی مخاطبان است.
فروش 6 میلیاردی «ساعت ۶ صبح» در مدت یک ماه و قرار گرفتن در رتبه دوازدهم پرفروشترین فیلمهای سال، پایینتر از «ایلیا؛ جستوجوی قهرمان» مربوط به سینمای کودک و نوجوان، مهمترین و روشنترین گواه برای ادعای ناخوشی و ناخشنودی از فیلم و فیلمسازی است که زمانی به «سلطان کمدی» ایران معروف بود و پایان سریالهای 90 شبیاش به کابوسی برای مخاطبان و شروع پخش سریال جدید به آرزویی برای طرفدارانش بدل شده بود. حالا چه میشود که آقای کمدین اینگونه مسیر افول و نزول را پیش میگیرد و تا این حد شکستخورده و ناامیدکننده فیلم میسازد، دلایل متعددی دارد که در ادامه به آنها اشاره میشود.
مشکل اصلی مدیری در حال حاضر تنوع و تکثر کارهایی است که انجام میدهد به طوری که عدم تمرکز در این آثار به روشنی قابل دریافت و به پاشنه آشیل آثارش بدل شده است. از یک سو درگیر تاکشو و رئالیتیشوهاست و از طرف دیگر مشغول سریال و فیلمسازی است و در کنار اینها انواع و اقسام مراودات تجاری را با شرکتهای تبلیغاتی انجام میدهد تا ابوالمشاغل سینما در سالهای اخیر کسی جز مهران مدیری، کارگردان و کمدین سینما و تلویزیون نباشد.
مساله دیگر مبتلابه در ۲ فیلم اخیر مهران مدیری این است که این آثار به نوعی خارج از مدیوم همیشگی و تسلط وی کار شده است. مدیوم مدیری، طنز و کمدی است، در حالی که این آثار در گونه فانتزیهای اجتماعی ساخته شدهاند و قصد دارند دغدغهمند و پرمحتوا جلوه کنند، آن هم در شرایطی که در حد همان قصه باقی میمانند و به مرحله عمل نمیرسند و نتیجه میشود فیلمی ضعیــف که باعث ملال عمــــده تماشاگران میشود.
عباس رافعی، کارگردان فیلمهایی همچون «فصل فراموشی فریبا» و «غیبت موجه» که نامش به عنوان یکی از فیلمنامهنویسان فیلم «ساعت ۶ صبح» مطرح است، در زمینه همکاری با مدیری توضیح داده است: «فیلمنامهای را نوشته بودم به نام «بنبست» که قرار بود خودم آن را کارگردانی کنم ولی آن را به آقای مدیری واگذار کردم. این فیلمنامه پس از بازنویسی و اعمال تغییراتی توسط مهران مدیری برای گرفتن پروانه ساخت، به «ساعت ۶ صبح» تغییر نام یافت».
بازیگران و عوامل فیلم «ساعت ۶ صبح» عبارتند از: نویسنده و کارگردان: مهران مدیری، تهیهکننده: علی اوجی، سرپرست گروه کارگردانی و مدیر برنامهریزی: پوپک مظفری، مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی، نورپرداز: پویا اقبالی، مدیر صدابرداری: محمود خرسند، طراح صحنه: مهران مدیری، مدیر اجرایی: پیمان قانع، طراح لباس: گلاره دربندی، طراح گریم: ریحانه عادلنژاد، تدوین: امیر ادیبپرور، جلوههای ویژه: فرید ناظرفصیحی، طراح پوستر و تبلیغات: روژان ایرجی، مدیر تولید: محمد حیدرقلی، منشی صحنه: سارا عبداللهی، مدیر روابط عمومی: وفا ملکزاده و عکاس: فاطمه تقوی.
فیلم با در آغوش گرفتن مادر و دختری شروع میشود که بعدتر میفهمیم دختر این خانواده 4 نفره یعنی سارا، قرار است برای ادامه تحصیل به تورنتو برود و به عبارتی این شام آخری است که سارا به همراه پدر، مادر و برادرش میخورد. اجرای این بخش به عنوان ورودیه داستان و معرفی شخصیتهای اصلی فیلم، بشدت تحت تاثیر کارگردانی مدیری در برخی آثار گذشتهاش است؛ فضایی بشدت اغراقآمیز، نامفهوم و حتی لوس که قرار است خیلی زود وارد بحران اصلی داستان شویم. در مبهم و پا در هوا بودن این ورودیه همین بس که مهمترین تصمیم سارا یعنی حضور در میهمانی دوستانه در شبی که چند ساعت بعد پرواز مهمی دارد و زندگیاش وابسته به آن است، غیرقابل هضم است. سارا بعد از تعللی چند ثانیهای و بدون ممانعت خانواده تصمیم میگیرد ریسک بزرگی کند و برای اینکه روی دوستان خود را زمین نیندازد، به میهمانه شبانه آن هم در فاصله چند ساعت به پروازش برود.
در مسیر حرکت از خانه به میهمانی فریبا و پیمان، نیما به سارا زنگ میزند. گویا نیما نامزد یا خواستگار ساراست و به او خبر میدهد در هواپیما همسفر او تا کانادا خواهد بود. اینکه نیما کیست؟ چرا باید با سارا همسفر شود و از همه مهمتر چرا به یک باره از مسیر داستان محو میشود و حضور و عدم حضور او چه تاثیری در پیشبرد داستان میگذارد، تداعیکننده فیلمفارسیهایی است که تنها موقعیتها و کاراکترها را در مسیر درام طراحی و تعبیه میکردند و اهمیت زیادی به کارکرد دراماتیک آن نداشتند. گویی در فیلم «ساعت ۶ صبح» از این جنس موقعیتها و شخصیتها کم نداریم و قرار است با اتفاقاتی روبهرو شویم که بدون کارکرد قصهگویی تنها به خاطر خالی نبودن عریضه و نیفتادن ریتم فیلم تعبیه شدهاند: کاشتهای بینتیجه!
فصل میهمانی یکی از طولانیترین بخشهای فیلم است که قرار است مضامین مهمی را روایت کند. نقد طبقه مرفه اجتماعی، مشکلات مسکن طبقه متوسط و حتی ثروتمند در کنار طعنه و کنایه به نوع معاشرت، سرگرمیها و دغدغههای این طبقه همانند آن چیزی است که مدیری به طور مبسوط در سریال «دراکولا» مطرح کرده بود به طوری که یکی از جدیترین نقدهای طبقه لاکچری در سینما و تلویزیون ایران به آثار مهران مدیری مربوط میشود. در «ساعت ۶ صبح» همان رویکرد انتقادی به طبقه مرفه و لاکچری در ابعاد کوچکتر و سادهتر اعمال میشود و دستاورد تازهای برای مدیری در مقام فیلمساز به شمار نمیآید.
در ادامه شاهد حضور پلیس در میهمانی و دستگیرکردن تمام اهالی خانه جز سارا هستیم تا انتقادیترین بخش فیلم «ساعت ۶ صبح» در اینجا رقم بخورد. مدیری و رافعی در مقام کارگردان و نویسنده به نقد عملکرد پلیس به عنوان یکی از ارگانهای با اهمیت جامعه میپردازند تا فیلمشان از رنگ و بوی سیاسی - اجتماعی تهی نشود و فیلم انتقادی به تماشاگر نشان داده باشند. اینکه چرا پلیس به خلوت نه چندان پرسر و صدای این افراد ورود میکند، گزارشهای مردمی عنوان میشود اما در واقع برخی ناهنجاریهای فرهنگی به عنوان اصلیترین جرم و اشتباه این افراد مطرح میشود؛ موضوعی که به نظر میرسد دیگر مابهازای بیرونی ندارد. سالهاست که پلیس به صرف برگزاری یک دورهمی بیسر و صدا به مسأله ورود نمیکند و اساسا در این مقطع از فیلم شاهد یک روایت غیرواقعی هستیم. در این میان، پنهان شدن سارا در کانال کولر آبی از آن تمهیداتی است که بیش از آنکه هوشمندانه و خلاقانه باشد، کمدی و سطحی از آب درآمده، چرا که هزار و یک راه دیگر برای مواجهه با پلیس و همچنین پنهان شدن وجود داشته اما فیلمنامهنویس سراغ کانال کولر رفته است!
در ادامه شاهد یکی از محیرالعقولترین بخشهای فیلم هستیم؛ جایی که میتوان آن را به مثابه فیل هوا کردن مدیری برشمرد؛ صحنهای که فیلم مهم و ماندگار «آژانس شیشهای» را یادآوری میکند اما چه یادآوری مضحکی! برادر سارا پس از یک اقدام خیلی ظریف در مواجهه با همسایهها چهرهای خشن را تداعی میکند، این در حالی است که مهمترین اکت او از ابتدای فیلم آشپزی کردن برای خانواده بوده است! حالا تصور کنید برادر سارا با چنین پیشینهای همان کاری را میکند که حاج کاظم در «آژانس شیشهای» برای حمایت از عباس انجام میدهد و با گرفتن اسلحه پلیس، اقدام به گروگانگیری مسلحانه میکند! سارا در اینجا کارکردی شبیه عباس دارد اما میان شخصیت عمیق و باورپذیر کاظم در آن فیلم تا برادر سارا در این فیلم چقدر فاصله وجود دارد. مخاطب چرا باید باور کند چنین شخصیتی با چنین پیشینهای که تنها اکت او دعوا با همسایهها و نوعی لاتبازی بوده، قدرت رویارویی با پلیس و جرأت گرفتن اسلحه آنها را دارد. همانند آن فیلم در ۳ یا 4 مرحله چند پلیس و نیروی امنیتی وارد داستان میشوند و در نهایت مهران مدیری (سلحشور فیلم آژانس) با همان الگو و شمایل، موفق به رتق و فتق امور میشود.
حضور فرشتهگونه و قهرمانانه مهران مدیری در پایان فیلم با آن ادا و اصولهای همیشگی، خونسردی و کاریزماتیکنمایی، فیلم «ساعت 5 عصر» همین کارگردان را یادآوری میکند که در آنجا نیز مدیری در نقش ناجی و قهرمان ظاهر میشود و مشکلات تلنبارشده و لاینحل را حل میکند، در حالی که در عمل مسأله اصلی که پرواز سارا است حل نمیشود.
فیلم ساعت 6 صبح یک تلاش ناکام برای ارائه یک تصویر و همینطور ارائه راهحل برای یک انگاره ذهنی در بخشی از جامعه است ولی مانند «ساعت 5 عصر» تبدیل به تجربه ناموفق مدیری شده است. به نظر میرسد ژانر مدیری همان ژانر کمدی است و آثار رئالیستی وی از جمله «ساعت 5 عصر» و «ساعت 6 صبح» نتوانستند آنچنان که باید و شاید انتظار مخاطب را از فردی که زمانی به سلطان کمدی ایران معروف بود، برآورده کنند.
ارسال به دوستان
به بهانه گمانهزنیها پیرامون معرفی نماینده ایران به اسکار 2025
مستند یا داستانی؟
گروه فرهنگ و هنر: انتخاب بهترین فیلم ایرانی برای معرفی به اسکار، همواره یکی از مباحث داغ و چالشبرانگیز در سینمای ایران بوده است. این انتخاب به عوامل متعددی از جمله کیفیت هنری فیلم، قابلیت رقابت در سطح جهانی، تطابق با سلیقه آکادمی اسکار، همچنین نظر منتقدان و مخاطبان بستگی دارد.
چرا انتخاب یک فیلم برای اسکار دشوار است؟ پاسخ ساده است، چرا که به عوامل مختلفی بستگی دارد از جمله تنوع سلیقهها: سلیقه منتقدان و آکادمی اسکار در هر دوره ممکن است متفاوت باشد. محدودیتهای فرهنگی: فیلمهایی که در فرهنگ و جامعه ایران ساخته میشوند، ممکن است با فرهنگ و ارزشهای سایر کشورها تفاوت داشته باشند و درک آنها برای مخاطبان بینالمللی دشوار باشد. رقابت شدید: سینمای ایران در سالهای اخیر پیشرفت چشمگیری داشته و فیلمهای بسیاری با کیفیت تولید میشوند که رقابت برای انتخاب بهترین فیلم را بسیار سخت میکند.
در طول تاریخ سینمای ایران، فیلمهای بسیاری برای رقابت در بخش بهترین فیلم خارجیزبان اسکار معرفی شدهاند. از جمله این فیلمها میتوان به «جدایی نادر از سیمین»، «فروشنده»، «درباره الی»، «رنگ خدا»، «بادیگارد» و «قهرمان» اشاره کرد. این فیلمها نشان دادهاند که سینمای ایران پتانسیل بالایی برای رقابت در سطح جهانی دارد. سینمای ایران قبلا موفق شده با 2 فیلم از اصغر فرهادی، 2 اسکار به دست آورد. در حال حاضر به نظر میرسد مسوولان سینما درباره هیچ فیلمی که تا حدی بتواند شانسی داشته باشد، صحبتی به میان نیاوردهاند.
انتخاب بهترین فیلم برای اسکار، نیازمند بررسی دقیق و همهجانبه فیلمهای تولید شده در یک سال است. هیات انتخاب باید با توجه به معیارهای ذکر شده، فیلمهای مختلف را ارزیابی و در نهایت، فیلمی را انتخاب کند که بیشترین شانس موفقیت در اسکار را داشته باشد. انتخاب بهترین فیلم ایرانی برای اسکار، یک فرآیند پیچیده و چالشبرانگیز است. با این حال، با توجه به پیشرفت سینمای ایران و استعداد فیلمسازان ایرانی، امیدواریم در آینده شاهد موفقیتهای بیشتری از فیلمهای ایرانی در جوایز اسکار باشیم.
در حال حاضر فیلمهایی چون «بیبدن»، «جنگل پرتقال» و «عامهپسند» از سوی برخی منتقدان مناسب اسکار 2025 عنوان شدهاند. در سوی مقابل برخی معتقدند با وجود ظرفیتها و موفقیتهای سینمای مستند، این امکان وجود دارد که یک فیلم مستند را همانند سال 2020 به اسکار فرستاد. محمد حیدریپور، کارشناس فروش سینما درباره حضور مستند در اسکار و رقابت سینمای داستانی و مستند در یک سال اخیر، میگوید: «یکی از مهمترین اولویتهای سازمان سینمایی در دولت سیزدهم، رونق گیشه و افزایش فروش فیلمها بود. سینمایی که به دلیل شیوع ویروس کرونا تعطیل و با خطر نابودی و محو کامل مواجه بود.
یکی از مهمترین چالشهای مدیریتی محمد خزاعی در این دوره، رونق بخشیدن به سینما و چگونگی آشتی مردم با فیلمها بود. اگر دوران او، رونق اقتصادی کامل و مهیا بود، دولت میتوانست روی آثار فرهنگی سرمایهگذاری کند اما از این منظر، کمبود بودجه وجود داشت و تولید آثار ارگانی، خاص و محدود شد. بنیاد سینمایی فارابی طبق رسالت بیش از 40 ساله خود، مانند هر دوره به تولید آثاری پرداخت که وجه استراتژیک داشتند، اغلب این فیلمها با وجود برنامهریزی و حمایت ارگانها، در اکران توجه زیادی برنینگیختند.
به عنوان مثال فیلم خوب «غریب» در اکران عمومی و آنلاین توجهی جلب نکرد اما در کارنامه لطیفی، یکی از بهترینها به شمار میرود و تولید آن در چارچوب سیاستهای بنیاد فارابی (و سازمان سینمایی) است.
حالا پس از رکوردشکنیهای فراوان در سالنهای سینما و در حالی که خطر تعطیلی سینماها، به کلی از بین رفته، جدول فروش در خدمت آثار کمدی است و با توجه به فضای اجتماعی، مشخص است مردم ترجیح میدهند فیلمهای راحت الهضمی را انتخاب کنند که سرشان را گرم کند. مشکل اما اینجاست که در حالی که اغلب کشورها نمایندهشان را به اسکار معرفی کردهاند، دست سینمای ایران خالیتر از همیشه است. گزینههایی همچون «مست عشق» (حسن فتحی) را جدی نباید گرفت که نه در حد و اندازه اسکار است و نه حتی نماینده شایستهای برای سینمایی که اصغر فرهادی، مجید مجیدی و عباس کیارستمی چهرههای نامدار بینالمللی آن هستند. فیلم خوب و سرخوشانه «چرا گریه نمیکنی؟» (علیرضا معتمدی) با وجود ارزشهای داخلی، بختی برای دیده شدن در اسکار را ندارد. بقیه آثاری که امسال روی پرده رفتهاند هم حتی روی کاغذ گزینه جدی نیستند. مساله این نیست که هر سال سینمای ایران شانس دریافت اسکار ندارد و «جدایی» و «فروشنده» بیش از آنکه محصول سیستم سینمای ایران باشند، به استعداد فردی فیلمساز مربوطند، مساله این است که تولید نشدن فیلم خوب و کم اثر شدن بخش خصوصی در تولید، حالا دارد خودش را نشان میدهد. بیانصافی است اگر همه این بحران را به پای سازمان سینمایی دولت سیزدهم بنویسیم، بلکه این مسیری است طولانی که امروز نتیجه آن عیان شده است. دولت فعلی و سازمان سینمایی، یک چالش جدی و اساسی پیش رو دارد: بدنه سینما و بخش خصوصی را با خود همراه کند و به سینمای جدی ایران، گرما و رونق دهد».
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|