|
ارسال به دوستان
اخبار
برنامه «روشندلان عاشق» برگزار میشود
در ویژهبرنامه «روشندلان عاشق»، از خانواده هنرمند عباس اسلامی شرار (شاعر)، نرگس اسلامی شرار (شاعر و نویسنده) و هاتف شرار (خواننده و پژوهشگر موسیقی) قدردانی میشود.
در این ویژهبرنامه با حضور تعدادی از چهرههای شاخص فرهنگی - هنری، همچنین از کتاب «یک اصفهان حرف» که با موضوع گفتوگو با اهالی موسیقی و به کوشش هاتف شرار به چاپ رسیده است نیز رونمایی میشود.
علاقهمندان برای حضور در این برنامه میتوانند امروز شنبه ۲۸ مهر ساعت ۱۶ به فرهنگسرای خانواده به نشانی خیابان سیدجمالالدین اسدآبادی (یوسفآباد)، خیابان ۲۱، بوستان شفق، مراجعه کنند.
***
مهران احمدی، الناز ملک و نیما شعباننژاد در «زرافه»
سریال زرافه، یک مینیسریال جنایی است که در ۸ قسمت به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی و تهیهکنندگی سعید مرادی تولید میشود.
فیلمبرداری این سریال به تازگی آغاز شده است. فیلمنامه این اثر را امیرمحمد عبدی به نگارش درآورده است که پیش از این نیز سابقه همکاری با سیدحاتمی را داشته است. از جمله بازیگران این سریال میتوان به مهران احمدی، نیما شعباننژاد و الناز ملک اشاره کرد. مهران احمدی در این سریال نقشی متفاوت از کارهای قبلی خود ایفا میکند، نیما شعباننژاد یک نقش کاملاً جدی را تجربه میکند و الناز ملک بعد از «زخمکاری» حالا با «زرافه» به نمایشخانگی خواهد آمد.
در خلاصه داستان این سریال آمده است: «من هیروشیمای بعد از بمبم، با من از بدبختی صحبت نکن...».
***
تورین با «بهشت» افتتاح میشود
فیلم مهیج ران هاوارد با عنوان «بهشت» با بازی جود لا، آنا دی آرماس، ونسا کربی و سیدنی سوینی به عنوان فیلم افتتاحیه جشنواره فیلم تورینوی ایتالیا انتخاب شد. این فیلم با حضور کارگردان برای نخستین بار دیده میشود. «بهشت» داستان یک زوج اروپایی با بازی لاو و کربی است که به دنبال یک زندگی جدید و فرار از ارزشهای بورژوایی سال ۱۹۲۹ از آلمان راهی یک جزیره بکر بدون ساکن در گالاپاگوس هستند. این فیلم برمبنای یک رویداد واقعی، بر اساس داستانی از نوآ پینک و هاوارد و برمبنای فیلمنامه پینک ساخته شده است. فیلم پس از نخستین نمایش جهانیاش در ماه سپتامبر در جشنواره فیلم تورنتو، نخستین نمایش بینالمللی خود را در تورین خواهد داشت. شروع جشنواره امسال با نخستین نمایش بینالمللی این فیلم مهیج با حضور کارگردان، شروعی خوب برای کارگردان هنری جدید جشنواره، جولیو بیس بازیگر و کارگردان ایتالیایی است. چهل و دومین دوره جشنواره تورین از ۲۲ تا ۳۰ نوامبر (۲ تا ۱۰ آذر) برگزار خواهد شد و ترکیب فیلمهای حاضر در این دوره جشنواره ۷ نوامبر اعلام میشود.
***
«دایره گچی قفقازی» میهمان تئاتر شهر میشود
«دایره گچی قفقازی» نوشته برتولد برشت با ترجمه سیمین امیریان و کارگردانی امیر دژاکام از ۹ آبان اجرای عمومی خود را در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر آغاز میکند و از روز گذشته نیز پیشفروش بلیتهای ۳ روز نخست این اثر نمایشی آغاز شده است.
تاکنون رابعه اسکویی، امیر کربلاییزاده و سیاوش خیرابی به عنوان بازیگران نمایش «دایره گچی قفقازی» معرفی شدند، همچنین نقشهای اصلی این اثر نمایشی نیز برعهده النا امیدی و نگار بابایی 2 بازیگر جوان خواهد بود که با این نمایش به فضای حرفهای تئاتر معرفی میشوند.
«دایره گچی قفقازی» از جمله آثار شناختهشده برتولد برشت است که دژاکام قصد دارد بعد از چند سال دوری از فضای رسمی تئاتر آن را با سبک و سیاقی متفاوت و در قالب اثری تراژدی کمدی به صحنه ببرد.
این اثر نمایشی از ۹ آبان تا ۱۴ آذر هر شب ساعت ۱۹ در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه میرود.
***
الیکا عبدالرزاقی و امیرعلی نبویان دور میز «شام ایرانی»
رئالیتی شوی «شام ایرانی» به کارگردانی سعید ابوطالب با ترکیبی از بازیگران و روایتی تازه، قرار است در شبکه نمایش خانگی منتشر شود. این فصل از برنامه «شام ایرانی» میزبان چهرههای مختلفی از جمله پژمان بازغی، امیرعلی نبویان، مجتبی شفیعی، سپند امیرسلیمانی، حسین رفیعی، امیر کربلاییزاده، عبدالله روا، الیکا عبدالرزاقی، مونا کرمی و حدیث میرامینی است.«شام ایرانی» اولینبار سال ۱۳۹۰ به کارگردانی بیژن بیرنگ تولید شد. 2 فصل اول این برنامه به قدری مورد توجه قرار گرفت که کارگردانهای زیادی به فکر تولید آن افتادند. بعد از بیژن بیرنگ، محمد شایسته، سروش صحت و سعید ابوطالب به شیوه خودشان «شام ایرانی» را در چند فصل تولید کردند. ابوطالب بعد از ۹ فصل «شام ایرانی»، سال ۱۳۹۹ فصل آخر آن را منتشر کرد و بعد از آن این مسابقه دیگر ادامه پیدا نکرد.
ابوطالب بعد از «شام ایرانی» درگیر تولید رئالیتیشوهای مافیایی از جمله «شبهای مافیا»، «ارتش سری»، «ضد» و «پدرخوانده» شد.
ارسال به دوستان
رقص اندر خون خود مردان کنند
سنوار؛ احیای افسانه
بهراد رشوند: حیرتآور! شبیه یکی از سکانسهای فیلمهای حماسی هالیوود بود؛ ریزپرندهای وارد ساختمان نیمهویران میشود، قهرمان قصه بیآنکه رمقی داشته باشد، به دوربین پهپاد خیره میشود، نه خودش را به مردن میزند و نه تسلیم میشود.
دست راستش از ساعد شکاف بزرگی خورده اما یک تکه چوب در دست چپش هنوز دارد.
مرد میداند آخرین ثانیههای زندگیاش است و خودش پایان بدن خاکیاش را انتخاب میکند.
اگر شالی را که به صورت بسته بود باز میکرد و به دوربین آن ریزپرنده خیره میشد، احتمالا اپراتور از شوق پیدا کردن زنده یحیی، به او شلیک نمیکرد اما سنوار انتخابش را کرده بود.
دیگر نایی در بدن نداشت اما آخرین پیامش را برای کودکانی که در آن سرزمین به دنیا نیامدهاند و یا در گهوارهاند ارسال کرد؛ یحیی سنوار هیچ سلاحی در دست نداشت اما همان یک تکه چوب را به نمایندگی همه نداشتههایشان در یک جنگ نابرابر، پرتاب کرد و احتمالا چند ثانیه بعدش هم کار تمام شد.
آن که آن سوی دوربین نشسته بود نمیدانست به سر چه کسی شلیک کرد اما سنوار میدانست آخرین لحظات زندگیاش در حال ثبت و ضبط است.
دیگر هیچ توانی برای بلند شدن نداشت اما چوب را پرتاب کرد تا به پسران سرزمینهای غصب شده پیامش را برساند؛ ما چارهای نداریم جز جنگیدن ولو با چوب خشک برابر پهپاد مسلح!
او در یک ساختمان نیمهویران، با انتخاب نوع شهادتش، آخرین پیام را به عنوان فرمانده به بچههای سرزمینش مخابره کرد: تا لحظه آخر تسلیم نشوید!
یحیی سنوار با انتخاب نوع شهادتش، خودش را هزاران هزار بار در اذهان همه آزادیخواهان تاریخ احیا کرد. نه تولد در اردوگاه و نه سالهای سال اسارت در زندان؛ هیچ کدام موجب نشد او آرام شود، رام وضعیت نابرابر شود، تسلیم شود و همانند عرفات یک روز بگوید خسته شدیم، جنگ دیگر بس است. برای او پایان جنگ روزی بود که زمین از دسترفته به ساکنان اصلی آن سرزمین بازگردد.
سنوار از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴ در غزه ماند. پا پس نکشید. فرار نکرد. فرماندهی کرد و لحظه پایان را هم خودش به انتخاب خویش برگزید.
یحیی سنوار را تاریخ به خاطر خواهد سپرد؛ با دست قطعشدهاش، با نگاه خیره و شجاعانهاش به ریزپرنده قاتل، با تکهچوبی که آخرین سلاحش بود، با آخرین حرکت بدنش که با همه توان چوب را به سمت پهپاد پرتاب کرد، با گلولهای که به شقیقهاش شلیک شد و تصویری جاودانه از او ساخت.
او با این پایان، راه آغاز را به کودکان فلسطینی یاد داد؛ نترسید، تسلیم نشوید و تا توان در بدن دارید، بجنگید. شاید برای بعضی از ما این واژهها از فرط تکرار تهی از معنای اولیه و آرمانیاش شده باشد اما برای آنان که در خون خود میغلتند
نه!
یحیی سنوار تمام نشد، ارتش غاصب با پخش آن ویدئو بزرگترین خدمت را به کودکان فلسطینی کرد. آنها حالا میدانند وقتی از افسانه سنوار برایشان میگویند، دقیقا از چه چیزی حرف میزنند؛ مردی که یک رسانه اسرائیلی با نشان دادن این فیلم برایش نوشت؛ تا لحظه آخر جنگید.
شبیه دوی امدادی بود، سنوار «چوب» را به نفر بعدی داد اما حرملههای تلالسلطان رفح نفهمیدند و فاتحانه این فیلم را منتشر کردند.
تاریخ با همین فیلم چندثانیهای به یاد خواهد آورد و شهادت میدهد چگونه فرزندان فلسطین با یک تکه چوب، برابر ریزپرنده قاتل، ایستادگی کردند و جنگیدند. این سند بماند برای روزی که قدس آزاد شد؛ روزی که تاریخ به یاد بیاورد چه کسانی همه آسایش و ۶۰ سال زندگی خویش را به پای این آزادی ریختند. شاید مولانا این صحنه را دیده بود که ۱۰ قرن پیش گفت:
رقص و جولان بر سرِ میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
شبیه یک فیلم هالیوودی بود؛ حیرتآور و باورنکردنی و این کمترین مزد مجاهدتهای مرد جنگی اعراب بود؛ یحیی سنوار.
***
خون یحیى غرق خواهد کرد اسرائیل را
محمدمهدی عبداللهی، شاعر متعهد کشورمان تازهترین شعر خو را برای شهید یحیی سنوار اینطور سروده است:
باز هم صدر خبرها شد غم سردارها
تا حکایتها کند از میثم تمارها
قصه عشق است؛ مجنون در پى لیلاى خود
عاشقان را دیدهایم از شوق، سر بر دارها
با شهادت زندهتر از پیش، جولان مىدهیم
رقص در میدان عجب شوریست در پیکارها!
شیعه و سنى ندارد؛ آرمان ما یکیست
ما زهیریم و ز نسل مالک و عمارها
باز هم تکثیر خواهد شد در این مکتب هنوز
همچو اسماعیل و نصرالله تا سنوارها
خون یحیى غرق خواهد کرد اسرائیل را
کربلا تکرار میگردد در این تکرارها
چشمها را باز کن، توفانالاقصى را ببین!
هان تلآویو است، فردا تلّى از آوارها
عمرتان کوتاه بود و میشود کوتاهتر
ای سگان هار صهیونیست! ای کفتارها!
مقصد بعدى ما قدس است بىچون و چرا
ما نماز فتح مىخوانیم آنجا؛ بارها
جمعه نصر الهی، میشود نزدیکتر
منتظر هستیم، آری! تشنه دیدارها
***
خوشبخت آن که بر سر پیمان شهید شد
سروده مهدی جهاندار برای شهید یحیی سنوار
با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانه میدان شهید شد
بیچاره آن کسی که به پیمان وفا نکرد
خوشبخت آنکه بر سر پیمان شهید شد
تسبیح و عطر، قمقمه آب پس کجاست؟
حدست درست، با لب عطشان شهید شد
چند اسکناس، پول زیادی نمیشود
اما کسی نگفت که ارزان شهید شد
آن کس که هم کتاب دعا هم تفنگ را
با هم به جبهه برد، مسلمان شهید شد
بیعشق و بیحماسه و بیشوق و بیامید
بیجنگ و بیمبارزه نتوان شهید شد
من بیحسین ماندم و بَل هُم أضَل شدم
او عاقبت بخیر شد، انسان شهید شد
ارسال به دوستان
ثبت ملی تندیس مشاهیر ایرانزمین در پایتخت
گروه فرهنگ و هنر: هنر مجسمهسازی نوین در ایران، ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی با فعالیتهای انجمن آثار ملی دارد. این انجمن که سال ۱۳۰۴ تاسیس شد، برای طراحی و ساخت مجسمه مفاخر فرهنگی و شخصیتهای سیاسی و تاریخی، بومیسازی این هنر در ایران و مستندسازی چهره مجسمهها تلاشهای قابل توجهی داشت.
از اقدامات مهم انجمن آثار ملی، سفارش طراحی و ساخت مجسمههایی است که مفاخر فرهنگی را در معرض نگاه مردمان قرار میداد. مجسمههای ساختهشده به سفارش انجمن، نمادی از ملیگرایی نهفته در تفکر مدرن بود.
انجمن آثار ملی به همت گروهی از رجال دانشور و علاقهمند به آثار تاریخی و حفظ آن، بر اساس اساسنامهای در ۱۴ ماده و با هدف «ازدیاد علاقه عامه به آثار قدیم تاریخی و علمی و صنعتی ایران و به منظور نگهداری صنایع مستظرفه و صنایع دستی و حفظ سبک و شیوه قدیم آنها» تأسیس شد. این انجمن بعد از انقلاب اسلامی به «انجمن آثار و مفاخر فرهنگی» تغییر نام داد. میتوان گفت توجه به هویت ملی، گفتمان فرهنگی رایج انجمن آثار ملی بود که سفارش ساخت مجسمههای مشاهیر از مصادیق آن به شمار میرود، بهطوری که میتوان گفت اکثر مجسمههای مشاهیر در دوره پهلوی به سفارش انجمن و زیر نظر آنها ساخته میشد.
ابوالحسن صدیقی که به عنوان پدر مجسمهسازی نوین در ایران شناخته میشود، در آن دوران یکی از پرکارترین مجسمهسازان بود. «گوستینوس آمبروزی» مجسمهساز شهیر ایتالیایی، او را «میکلآنژ شرق» لقب داده است. تندیس فردوسی که در میدان فردوسی قرار دارد، از برجستهترین آثار این هنرمند بزرگ به شمار میآید. غیر از این مجسمه باشکوه، استاد ابوالحسن صدیقی بسیاری دیگر از مجسمههای مشاهیر ایران را ساخته است؛ مجسمه نادرشاه افشار در مشهد، مجسمه خیام در پارک لاله تهران، بوعلی سینا در میدان بوعلی همدان، مجسمه خیام در نیشابور، سعدی در شیراز، یعقوب لیث در زابل، امامقلیخان در اردبیل و تندیس میرزا تقیخان امیرکبیر در پارک ملت از جمله آثار او است.
* از فردوسی تا خیام
سردیس فردوسی سال ۱۳۱۳ به دست ابوالحسن صدیقی ساخته شد.
سال 1399 در آستانه ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، سردیس این شاعرِ بزرگ ایرانی در فهرست آثار منقول ملی ثبت شد. این اثر که در موزه کتاب و میراث مستند سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران نگهداری میشود، از سوی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کشور به شماره ۱۴۴۸ در فهرست آثار ملی منقول به ثبت رسید.
این اثر ارزشمند سال ۱۳۱۳ (90 سال قبل)، توسط استاد ابوالحسن صدیقی خلق و پس از آن در سرسرای ساختمان قدیم و تاریخی کتابخانه ملی ایران واقع در خیابان سیتیر نصب شد که با انتقال ساختمان کتابخانه ملی، در حال حاضر در محل موزه کتاب و میراث مستند ایران واقع در ساختمان جدید کتابخانه ملی در معرض دید بازدیدکنندگان قرار گرفته است. ابعاد این سردیس ۵۰ در ۲۶ با ارتفاع ۷۰ سانتیمتر و جنس عمده آن از گچفرنگی پتینهشده است و در پایین آن امضای استاد صدیقی و تاریخ ساخت وجود دارد.
ابوالحسنخان صدیقی، زاده ۱۳ مهر ۱۲۷۳ و درگذشته ۲۰ آذر ۱۳۷۴ خورشیدی، نقاش و مجسمهساز برجسته ایرانی و از شاگردان کمالالملک بود. از آثار وی میتوان به تندیس فردوسی در میدان فردوسی تهران اشاره کرد.
همچنین از امیرکبیر در ایران تندیسهای فراوانی ساخته و در مکانهای مختلف نصب شده است اما داستان ساخت مجسمه میرزا تقیخان امیرکبیر به دست استاد صدیقی و انتقال آن به ایران متفاوت است. مجسمه امیرکبیر سال ۱۳۵۶ به سفارش انجمن مفاخر ملی ایران در کشور ایتالیا ساخته شد و به دلیل همزمانی ساخت و آماده شدن آن با روزهای پیروزی انقلاب، انتقال آن به ایران ۳۲ سال به تاخیر افتاد. سال ۱۳۸۸ با پیگیری اسناد ساخت این مجسمه، محل نگهداری آن شناسایی و با طی مراحل قانونی در سال ۸۹ وارد ایران شد.
محل نگهداری پیکره میرزا تقیخان امیرکبیر پارک ملت تهران است. ارتفاع این اثر هنری ۳ متر و ۱۰ سانتیمتر و وزنش ۴۵۰ کیلوگرم است.
پیکره حکیم عمر خیام، اثر دیگر استاد ابوالحسن صدیقی است که در پارک لاله قرار دارد.
به گفته فریدون صدیقی، پدرش این مجسمه و مجسمه فردوسی را خیلی دوست داشت. مجسمه خیام سال ۱۳۵۱ به سفارش انجمن آثار ملی با سنگ مرمر کارارا در ایتالیا ساخته و سپس به ایران منتقل شد.
قبل از استاد صدیقی است هنر مجسمهسازی ایران وضع بسیار پیچیدهای داشت و بین نقشبرجستههای بسیار زیبا و هنرمندانه تخت جمشید با سایر دوران و بالاخره دوران معاصر تا آثار صدیقی، ورطهای خالی و بستری نامساعد به عمق قرنها بود. همین، کار و محیط فعالیت صدیقی را سختتر و تیرهتر از کمالالملک میکرد اما تشنگی سیرابناشدنی ذوق جامعه نسبت به تحول باعث شد صدیقی بیدرنگ مورد استقبال مردم قرار گیرد و چون کمالالملک او را یگانه و محترم بشمارند. هر چند حرمتها، بیشتر ارزشی لفظی داشت از سنگینی شرایط زندگی هنرمندان ذرهای نمیکاست.
در مجموع از این پیکرتراش برجسته، ۸۳ مجسمه به جا مانده است که بخش عمدهای از آنها مشاهیر و چهرههای ماندگار تاریخی و ادبی ایرانی است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|