|
نگاهی به دوئلهای شخصیتهای خوب و بد سریالهای تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی
دوئلهای نفسگیر
گروه فرهنگ و هنر: دوئل معمولا یک المان درام پرطرفدار و جذاب است که در آثاری که قهرمان و ضدقهرمان دارد، دیده میشود. در سریالهای تلویزیونی و نمایشخانگی سکانسهایی که در آن از دوئل 2 شخصیت اصلی استفاده شده، زیاد دیده میشود. در چند روز گذشته انتشار قسمت آخر سریال «داریوش» که در آن یک سکانس نفسگیر دوئل وجود دارد، بار دیگر خاطره این نوع سکانسها را در ذهن مخاطب زنده کرد. پخش سریال «داریوش» نخستین تجربه هادی حجازیفر در زمینه ساخت سریال شبکه نمایشخانگی، به پایان رسید. این مجموعه یکی از آثار پر مخاطب امسال بود که توانست توجهها را به خود جلب کند. «داریوش» هم مانند بسیاری از آثاری که در آن قهرمان و ضدقهرمان وجود دارد، مخاطب را به این توقع میرساند که در انتها تکلیف شخصیتها بهدرستی مشخص شود و حق به حقدار برسد. دوئل میان 2 شخصیت اصلی، همیشه از آن سکانسهایی است که میتواند به عنوان یک پایانبندی قابل قبول در آثار درام و جنایی استفاده شود. در سریال «داریوش» هم از دوئل برای پایانبندی استفاده شد. به این بهانه سراغ سریالهای تلویزیونی و نمایش خانگی ایرانی رفتیم که دوئلهای به یادماندنی در آنها وجود دارد.
* داریوش و بهرام | هادی حجازیفر و محسن قصابیان | «داریوش» | 1403
داریوش یک دزد فراری است که حالا آمده تا به محمولهای که جا گذاشته برسد. بزرگترین رقیب او در این مسیر مردی به نام بهرام است. او علاوه بر ادعا برای رسیدن به طلاها، رقیب عشقی داریوش هم در گذشته بوده و حتی به دختر داریوش هم نظر دارد. ماجرا میان داریوش و بهرام در هر قسمت وارد فاز پیچیدهتری میشد. حجازیفر به عنوان نویسنده و کارگردان، دوئلی را در قسمت پایانی میان داریوش و بهرام طرحریزی کرده بود تا تکلیف همهچیز، از جمله انتقام رفیق صمیمی داریوش، طلاها، عشق بهرام و تسویه حسابهای قدیمی روشن شود. این دوئل که در یک بیابان و با ادعای دینی به آثار وسترن اتفاق میافتد، پس از مجروح شدن هر 2 طرف با مرگ بهرام تمام میشود.
* مالک و طلوعی | جواد عزتی و کامبیز دیرباز | «زخم کاری» | 1403
در فصل اول «زخم کاری» طلوعی تنها یک اسم بود اما در فصل دوم شخصیت فاسد او نشان داده شد. مالک که خود در فصل اول شخصیت رو به زوالی داشت، از فصل دوم و پس از دیدن مرگ و سوگ فرزند، تصمیم گرفت تمام نشانههای فساد را از بین ببرد. مالک برای رسیدن به هدفش باید طلوعی را از بین میبرد. او با طلوعی دوئل کرد. در این دوئل آنها بیشتر تسویه حساب کردند اما نتیجهای نداشت و طلوعی به ترکیه فرار کرد. برای مالک قضیه تمام شده نبود و او را در ویلایی در ترکیه پیدا کرد و با همکاری سیما، به زندگی طلوعی پایان دادند.
* فیاض و شکیب | مهدی هاشمی و امیر جعفری | «مرداب»| 1402
سریال «مرداب» از جایی شروع میشود که فیاض را بالای سر پیکر بیجان فرزندش میبینیم. دوئل فیاض و شکیب، برای انتقام خون پسر فیاض است. شکیب یکی از بزرگترین باندهای خلافکاری را دارد. بیشتر افرادی که در اطراف شکیب هستند، از او کینه دارند و درصدد از بین بردن او هستند. فیاض هم در مسیر داستان پررنگ نیست اما دست آخر قرعه به نام او میافتد و در شرایطی که فیاض نه آمادگی بدنی و نه فیزیک مشابهی با شکیب دارد، در مقابل او قرار میگیرد تا پرونده این خلافکار را ببندد. فیاض با یک ماشین به مصاف شکیب میرود و در نهایت او ار میکشد.
* نعیم و منصور | هادی حجازیفر و مجتبی پیرزاده | «پوست شیر »| 1401
نعیم در تمام طول داستان سریال «پوست شیر» به دنبال کسی است که دخترش ساحل را دزدیده به او تجاوز کرده و بعد او را کشته است. در این مسیر سرگرد مشکات هم تمام تلاشش را برای پیدا کردن قاتل انجام میدهد اما نعیم میخواهد خودش قاتل را بکشد. تمام مسیر قصه به قسمت آخر میرسد که نعیم و منصور هر دو در زندان هستند. هنوز ثابت نشده که منصور قاتل است اما نعیم مطمئن از این موضوع، با چاقویی در دست سراغ منصور در حمام زندان میرود تا دوئلی با او داشته باشد. منصور، ابتدا نعیم را از پا میاندازد و با وقاحت شروع به تعریف کردن از انگیزههایش برای تجاوز و قتل ساحل میکند ولی در نهایت نعیم با رمقهای آخرش او را خفه میکند.
* امیر شایگان و نادر سرمد | حامد بهداد و پدرام شریفی | «میخواهم زنده بمانم» | 1399
سریال «میخواهم زنده بمانم» یک عاشقانه ناآرام است که با مثلث عشقی تحمیلیای که ایجاد میکند، 2 شخصیت امیر شایگان و نادر سرمد را در مقابل هم قرار میدهد اما امیر در همان ابتدا با تهدید، نادر را از میدان به در میکند. نادر افسرده و ناتوان از یک فرد مهربان به شخصیتی سخت و سنگی تبدیل میشود. زهره، همسر امیر از وجود نادر سوءاستفاده میکند تا هما را از بین ببرد اما نادر نمیتواند هما را بکشد و با اسلحهای که در دست دارد سراغ امیر شایگان میرود و گلولهای در شکم او خالی میکند اما در نهایت دوئل به نفع شایگان است، چون محافظی به همراه دارد و به همین دلیل نادر کشته میشود.
* سعید خاوری و خرچنگ | فرهاد اصلانی و فرهاد قائمیان| «وفا» | 1385
سریال «وفا» داستان یک جاسوس اسرائیلی به نام خرچنگ است که با طعمه قرار دادن یک پسر یهودی که عاشق یک دختر لبنانی است، قصد ترور یکی از سران حزبالله را دارد. سرگرد خاوری از ایران برای تعقیب ژوبین، همان پسر یهودی به لبنان رفته تا به واسطه آن خرچنگ را بیابد. در یکی از قسمتهای میانی سریال، خاوری که در یکی از کوچه پسکوچههای لبنان ژوبین را پیدا کرده، او را دنبال میکند. خرچنگ متوجه خاوری میشود و چون از قبل او را میشناسد، در کوچههای لبنان دست به تیراندازی به سرگرد خاوری میزند اما این دوئل هیچ بازندهای ندارد و در نهایت در قسمت آخر سریال خاوری، خرچنگ را با شلیک گلوله میکشد.
* ناتاشا و مرتضی و علی | رویا نونهالی و محمد صادقی و دانیال حکیمی | «خواب و بیدار»| 1381
ناتاشا زن خلافکاری است که از ابتدای داستان سریال «خواب و بیدار» تمام اداره پلیس بویژه 2 افسر پلیس به نامهای مرتضی حسینی و علی جلالی به دنبال او هستند. در قسمت آخر این سریال ناتاشا با گروگان گرفتن سودابه، همسر مرتضی و خواهر علی، قصد فرار با هلیکوپتر پلیس را دارد. خلبان پرواز نمیکند و اعلام میکند والدین ناتاشا دارند به هلیکوپتر نزدیک میشوند اما در واقع آنها مرتضی و علی هستند که با لباسی مبدل به باند پرواز آمدهاند. ناتاشا توسط سودابه به بیرون از هلیکوپتر پرت میشود و در جدالی با مرتضی و علی، در نهایت کشته میشود.
* حیدر و کمیسر | حسین یاری و محمود پاکنیت | «شب دهم» | 1380
داستان سریال «شب دهم» درباره حیدر است. کسی که قسم خورده 10 شب محرم را تعزیهخوان امام حسین(ع) شود. کمیسر که هم رقیب عشقی حیدر است و هم به دستور دولت باید مانع برگزاری تعزیه باشد، به یاور، دوست حیدر ماموریت میدهد تا او را بکشد اما در شب تعزیه یاور توان کشتن دوستش را ندارد و حیدر در شمایل امام حسین(ع)، با شمشیر به مصاف کمیسر میرود که اسلحه به دست دارد. حیدر در مبازره پیروز میشود و کمیسر را با ضربه محکم شمشیر میکشد اما در همان دم به ضرب گلوله یک آژان خودش هم کشته میشود.
* خان مظفر و رضا خوشنویس | عزتالله انتظامی و جمشید مشایخی | «هزاردستان» | 1366
رضا خوشنویس پس از سالها بازگشته تا از خان مظفر انتقام بگیرد. او سالها در کمیته مجازات فعالیت میکرده و افراد زیادی را سر به نیست کرده است. حتی آنقدر در هفتتیرکشی ماهر بوده که در گذشته به رضا تفنگچی شهرت داشته است. خان مظفر اما از قصد و نیت او باخبر است و به روش آن سالها با خوراندن دوایی، قوای جسمانی او را هر روز بیشتر تحلیل میبرد. پس از چند روز که رضا سر پا میشود و در هتل سراغ اتاق خان مظفر میرود برای کشتن او، متوجه میشود فرد دیگری در رختخواب است. او آنقدر ضعیف شده که توان مقابله ندارد و از بالکن هتل به خیابان پرت میشود و خود مغلوب این دوئل میشود.
ارسال به دوستان
تقابل ایران و رژیم صهیونیستی نه 7 اکتبر آغاز شد، نه 5 آبان خاتمه مییابد
ایران ماشه را میچکاند
علیرضا حجتی: تهاجم اسرائیل به خاک ایران چه معنایی در معادلات کنونی منطقه تولید میکند؟ پاسخ به این پرسش مسیر را در توصیف صحنه میدانی برای تصمیمسازان ایران هموار خواهد کرد.
در وهله اول، منازعه تهران – تلآویو در هنگامه آغاز یک بحران گسترده جنگی، ما را دوباره به روابط بینالملل ارجاع میدهد. مساله از دادهها فراتر رفته و اطلاعات پاسخگوی صحنه جدید نیست. مسالهای که بار دیگر تکیه بر تخصصی دیدن موضوعات اینچنینی با تسلط بر دانش روابط بینالملل را اثبات میکند. به همین خاطر بحث کاربست «نظریه» به مثابه دستهبندی کردن دادههای پراکنده و استخراج الگوی رفتاری از آن، چیزی است که فقدان آن در عرصه تحلیلی کشور مشاهده میشود. با این توصیف، درگیری مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی نشان داد فرضیه «تله جنگ» که ماهها، نخستین پیشفرض توضیح تنش در منطقه بود چقدر اشتباه و دور از واقعیت بوده است، همانطور که امید بستن به آتشبس در غزه خوشبینانه بود. ایران، بعد از ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در تهران، به دیپلماسی فرصت داد و از نقض حاکمیت سرزمینی خود چشم پوشید تا آنطور که رئیسجمهور ایران فاش کرد، در ازای آن، ایالات متحده و برخی متحدان غربی اسرائیل، طبق قولی که به کشورمان داده بودند، به دولت یاغی تلآویو لگام زده و نتانیاهو را وادار به پذیرش آتشبس کنند. با محرز شدن این نکته که آتشبسی در کار نیست و نتیجه خویشتنداری ایران، صرفا خرید زمان برای کابینه افراطی رژیم صهیونیستی است، ایران تصمیم به عملیاتی کردن دومین ورژن وعده صادق گرفت. اینجا جایی است که رئالیستها در روابط بینالملل پرچمشان را میکوبند. آنها میتوانند دوباره فریاد بزنند در فضای آنارشیک جهان، جایی برای قول شفاهی و اعتماد نیست. «وعده صادق ۲» در چنین لحظهای خلق شد. در خاورمیانه حسننیت، حسننیت نمیآورد!
مقابله ایران - رژیم صهیونیستی دیگر حتی با نظریه «بازدارندگی» هم همخوان نیست. معادله میان تهران – تلآویو را باید در نظریه «موازنه قوا» فهم کرد. ایران قبل از عملیات «وعده صادق 2» صرفا با ارائه یک «تهدید معتبر نظامی» به عنوان یکی از ابزارهای موازنه، توانست میلیاردها دلار به این رژیم بدون شلیک یک گلوله خسارت وارد کند. رژیم صهیونیستی هم با تلاش برای وارد کردن آمریکا به این معادله، از واشنگتن به عنوان یک عنصر «موازنهساز» در برابر دشمن خود بهره میبرد. نتانیاهو و دار و دستهاش تلاش اصلی خود را اما بر اخلال در ادراک ایران پایهریزی کردهاند. حمله 5 آبان و سپس تبلیغات فراوان پیرامون آن مبنی بر از کار انداختن تمام توان دفاعی ایران با هدف سست کردن دست نیروهای مسلح ایران از چکاندن ماشه است.
اسرائیل نیاز داشت این حمله را بزرگ و نابودکننده جلوه دهد، همانطور که نتانیاهو مدعی شد بازوهای ایران را قطع کردیم اما خارج از این ادعاهای بزرگ، رژیم یاغیای که به جنگهای پیشدستانه با دکترین «برخیز و اول تو بکش» مشهور است، برای نخستینبار در تاریخ مجبور شده است برای یک حمله محدود به ایران هم از قبل تهران را مطلع سازد.
بر اساس آنچه منابع عبری خبر دادهاند، اقدام محدود نظامی اسرائیل علیه ایران با هدف جلوگیری از تشدید تنش با کشورمان صورت گرفته است. بر اساس گزارش واشنگتنپست، یک مقام ارشد اسرائیلی با آگاهی مستقیم از استراتژی نظامی این رژیم فاش کرد اسرائیل به عمد حمله اخیر خود به ایران را به طور محدود تنظیم کرده است تا تهران را برای پاسخ گسترده در محدودیت قرار دهد. 3 منبع آگاه نیز به آکسیوس گفتهاند که اسرائیل روز جمعه پیش از حملات خود ایران را مطلع کرده و پیامی فرستاد که تهران به این حمله پاسخی ندهد. این منابع گفتند که پیام اسرائیل تلاشی برای محدود کردن تبادل مداوم حملات بین اسرائیل و ایران و جلوگیری از تشدید تنش بوده است. این منابع مدعی شدند پیام اسرائیل از طریق چند طرف سوم به ایرانیها منتقل شده است و اسرائیلیها از قبل برای ایرانیها روشن کردند که به طور کلی به چه چیزی حمله خواهند کرد و به چه چیزی حمله نمیکنند. هراس از پاسخ ایران با کلیدواژه پرهیز از تشدید تنش موضوعی بود که تقریبا مقامات آمریکایی هم بر آن پافشاری داشتند. آنتونی بلینکن در این راستا هفته قبل، بعد از سفر منطقهای خود گفت: «نگران درگیری گستردهتر با ایران هستیم. پس از حمله موشکی مجدد ایران علیه اسرائیل، احتمال تشدید تنشها بالاست. آمریکا از حق اسرائیل برای دفاع از خود حمایت میکند». دلیلی که رژیم صهیونیستی را وادار به یک حمله محدود به ایران کرد، کیفیت عملیات «وعده صادق 2» بود.
این تقابل بازتابی از مفهوم ضربه اول و دوم در روابط بینالملل است. به این معنا که ضربه اسرائیل به ایران آسیبزننده اما ضربه ایران به رژیم صهیونیستی بر اساس جبر جغرافیایی برای این رژیم ویرانگر و نابودکننده خواهد بود.
با این همه، درز دادن این اطلاعات توسط صهیونیستها برای تزلزل در پاسخ ایران، نافی بیجواب گذاشتن این گستاخی از سوی ایران نخواهد بود. رژیم صهیونیستی به خود جرات داده است برای نخستینبار به خاک ایران تجاوز کند و رسما مسؤولیت آن را به عهده بگیرد. حمله به پایتخت ایران، پیام معناداری است که تهران از آن چشمپوشی نخواهد کرد.
در این چارچوب، از بیانات روز یکشنبه رهبری، تفاسیر مختلف و برداشتهای متفاوتی شده است. عدهای مواضع رهبری در اصلاح نظام محاسبه صهیونیستها را تعبیر به این کردند که ایران به دنبال پاسخ نخواهد رفت. این تاویل مطلقا خطاست. نگاهی به الگوی رفتاری تاریخی آیتالله خامنهای نشان میدهد ایشان به هیچ عنوان قائل به نادیده گرفتن خطای رژیم صهیونیستی علیه ایران نیستند.
مواضع رهبری درباره اسرائیل را باید در یک منظومه کلی و در تداوم پیامهایایشان پس از حمله به کنسولگری و ترور شهید هنیه جستوجو کرد. انذار رهبری درباره کوچکنمایی حمله رژیم صهیونی به خاک ایران، هرچه باشد تفسیر عدم پاسخ به تلآویو قلمداد نمیشود. خطای محاسباتی صهیونیستها در جسارت به خاک ایران چگونه باید اصلاح شود؟ پاسخ روشن است. اینکه سران اشغالگر دچار این سوءبرداشت شوند که تعرض به ایران پاسخی نخواهد داشت ایران را در یک مارپیچ خطرناک بحرانی وارد خواهد کرد.
در ادبیات موازنه قوا و بازدارندگی، آخرین اقدام به عنوان نتیجه نهایی منازعه تعریف میشود. یعنی اگر روند تقابل ایران و اسرائیل، 5 آبان 1403 خاتمه یافته باشد، در دانش روابط بینالملل به معنای پیروزی رژیم صهیونیستی خوانده میشود. ایران میتواند شکست را بپذیرد یا خود نقطه پایانی این جنگ را بگذارد؛ جنگی که آینده منطقه و تاریخ را رقم میزند.
ارسال به دوستان
«جمشید شارمهد» سرکرده گروهک تروریستی تندر به دار مجازات آویخته شد
اعدام چاکر همایونی
مرکز رسانه قوهقضائیه از اجرای حکم اعدام حکم جمشید شارمهد سرکرده گروهک تروریستی تندر خبر داد.
به گزارش مرکز رسانه قوهقضائیه، پس از طی روال قانونی و تایید نهایی رای دادگاه در دیوان عالی کشور، حکم جمشید شارمهد سرکرده گروهک تروریستی تندر به اجرا درآمد.
در این زمینه دادستانی تهران اطلاعیهای صادر کرد که در بخشی از این اطلاعیه آمده است: جمشید شارمهد سرکرده گروهک مزدور انجمن پادشاهی معروف به تندر، سالها به دستور اربابان خود در سازمانهای جاسوسی غربی، آمریکایی و رژیم کودککش صهیونیستی، عملیاتهای تروریستی متعددی را علیه کشور عزیزمان ایران اسلامی طراحی کرد.
این اطلاعیه میافزاید: از جمله آن میتوان به بمبگذاری و انفجار حسینیه سیدالشهدا(ع) شیراز اشاره کرد که منجر به شهادت و زخمی شدن بیش از ۲۰۰ نفر از هموطنان عزیزمان شد.
در اطلاعیه دادستانی تهران همچنین میخوانیم: پس از سالها شرارت و جنایتهای گروهک مزدور و تروریستی تندر علیه مردم مظلوم و مقتدر ایران اسلامی در نهایت جمشید شارمهد که عامل شهادت و زخمی شدن صدها ایرانی بیگناه بود با حکم دادگاه صالح محکوم و در تاریخ ۶ آبان ۱۴۰۳ به سزای اعمالش رسید.
ارسال به دوستان
پیکرهای مطهر ۴ شهید پدافند هوایی ارتش با حضور گسترده مردم تشییع شد
مدافعان آسمانی
گروه سیاسی: پیکرهای مطهر ۴ شهید پدافند هوایی ارتش که در حمله بامداد روز شنبه پنجم آبانماه رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند، دیروز با بدرقه قشرهای مختلف مردم تشییع و به خاک سپرده شد.
در میان این شهدا، سرگرد «حمزه جهاندیده» و استوار «محمدمهدی شاهرخیفر» اهل استان خوزستان و از شهرهای شوشتر و رامهرمز هستند. شهید استوار «مهدی نقوی» نیز اهل استان لرستان شهرستان بروجرد و شهید سرگرد «سجاد منصوری» هم اهل استان کرمانشاه است.
* اهل عقبنشینی نیستیم
صبح دیروز خیابانهای ماهشهر استان خوزستان، شاهد حضور قابل توجه مردم، خانوادههای شهدا و همینطور مسؤولان استانی، نظامی و انتظامی بود که برای تشییع پیکرهای مطهر سرگرد شهید حمزه جهاندیده و استوار محمدمهدی شاهرخیفر، خود را به این شهرستان رسانده بودند. هر دوی این شهدا اهل استان خوزستان اما از ۲ شهر متفاوتند، شهید جهاندیده اهل رامهرمز و شهید شاهرخیفر اهل شوشتر؛ شهرهایی از ایران اسلامی که حمزه و محمدمهدی جان خود را برای حفظشان فدا کردند و شهیدان راه قدس ارتش لقب گرفتند.
بعد از تشییع پیکرهای پاک این ۲ شهید در ماهشهر، پیکر هر کدام از آنها به زادگاهشان فرستاده شد. بر همین اساس ظهر دیروز پیکر مطهر سرگرد حمزه جهاندیده، شهید امنیت هوایی ارتش در رامهرمز تشییع شد و پیکر شهید محمدمهدی شاهرخیفر هم به شوشتر فرستاده شد تا هر دو شهید در زادگاهشان نیز تشییع و سپس به خاک سپرده شوند.
در مراسم تشییع شهید جهاندیده در رامهرمز، پدر شهید گفت: «پسرم فدای ملت شد و دشمن بداند ما اهل عقبنشینی نیستیم». وی همچنین گفت: رهبرم! از رامهرمز قهرمان و خوزستان مقاوم خدمتتان عرض میکنم دلتان قرص که ما مردم خوزستان پیشقراول مبارزه با استکبار هستیم تا شما نه فقط ایران بلکه جهان اسلام را فرماندهی کنید.
خواهر شهید جهاندیده نیز گفت: «از دست دادن حمزه داغ سنگینی است ولی دلخوشی ما این است که او در راه وطن شهید شد». شهید جهاندیده دارای ۲ فرزند دختر بود. یکی از فرزندانش نوزاد و مهرسا فرزند بزرگ شهید نیز دانشآموز مقطع ابتدایی است.
* تشییع پیکر شهید مهدی نقوی در بروجرد
از بروجرد نیز روز گذشته خبر رسید پیکر مطهر استوار شهید مهدی نقوی صبح دیروز روی دستهای مردم این شهرستان و جمعیت انبوهی که از دیگر نقاط استان لرستان خود را به بروجرد رسانده بودند، تشییع و به خاک سپرده شد. پیکر شهید نقوی شامگاه یکشنبه ۶ آبان وارد بروجرد شد. هنگام ورود پیکر شهید به زادگاهش مردم این شهر با حضور گسترده خود، به استقبال پیکر شهید رفتند. پدر شهید نقوی در آیین تشییع فرزندش در شهرستان بروجرد، در جمع خبرنگاران اظهار کرد: من فرزندم را برای حفظ ناموس، وطن، خاک و امنیت مملکتم تقدیم کردم. وی با بیان اینکه جوانم را تقدیم انقلاب کردم، افزود: «خیرمقدم میگویم به مسؤولان استانی، کشوری و لشکری و به مردم غیور و همشهریان بروجردی و همه کسانی که از استانهای همجوار در این مراسم شرکت و اظهار همدردی کردند».
مراسم تشییع و خاکسپاری شهید مهدی نقوی دیروز از میدان قیام بروجرد تا گلزار شهدای این شهر، با حضور مدیرکل بنیاد شهید لرستان، امام جمعه بروجرد، معاون استاندار لرستان و فرماندار بروجرد و جمعی از مسؤولان استان و اقشار مختلف مردم برگزار شد.
* خروش مردم کرمانشاه در تشییع پیکر شهید سجاد منصوری
در کرمانشاه نیز پیکر شهید مدافع وطن «سجاد منصوری» روی دستان خیل عظیم مردم این شهرستان از مقابل مسجد جامع تا میدان آزادی کرمانشاه تشییع و در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد. در مراسم تشییع شهید مدافع وطن «سجاد منصوری» در کرمانشاه، شعار «مرگ بر اسرائیل» و «مرگ بر آمریکا» طنینانداز شد. نماز بر پیکر شهید راه قدس ارتش توسط حجتالاسلاموالمسلمین غفوری، نماینده ولیفقیه در استان و امام جمعه کرمانشاه اقامه شد.
شهید منصوری متولد اول اردیبهشت۱۳۷۴، در یک خانواده کمبرخوردار کرمانشاهی بود. او سال 1393 به دانشگاه افسری ارتش رفت تا راه خدمت به کشور و مردمش را در پیش بگیرد. پدر شهید سجاد منصوری که کارگری ساده است، در تشییع پیکر فرزندش با چشمانی اشکآلود گفت: «سجاد فدای انقلاب شد، فدای خاک پاک ایران و فدای امام حسین(ع). راضی هستیم به رضای خدا».
* امیر موسوی: شهدای پدافند هوایی قله شهادت را برگزیدند
امیر سرلشکر سیدعبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران در پیامی شهادت ۴ نفر از کارکنان پدافند هوایی ارتش در اقدام تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی را تبریک و تسلیت گفت.
در پیام امیر موسوی آمده است: ایران سربلند اسلامی شجره طیبهای است که در مسیر تندبادهای حوادث و معاندت دشمنان، با مجاهدت آحاد رزمندگان و همراهی ملت قهرمان و رهبری دوراندیشانه امامین انقلاب، سروقامت و استوار در برابر مستکبران عالم بویژه آمریکا و رژیم منحوس صهیونی ایستاده است.
خط انقلاب اسلامی همان خط انبیا و اولیای الهی است، مسیری که ما را به استقامت و ایستادگی در برابر دشمنان هدایت میکند و شهادت در راه خدا و خدمت به مردم را، ارتزاق در حریم ربوبی میداند.
شهادت همرزمان عزیز و سلحشور نیروی قهرمان پدافند هوایی در سنگرهای دفاع شبانهروزی از مرزهای ایران عزیز و مردم شریف، ادامه راه ایثارگران دفاع مقدس و جبهه مقاومت و آینه شفاف تاریخ پرافتخار این سرزمین از سالهای نهچندان دور است.
آنگاه که رزمندگان غیور پایگاه و ایستگاه راداری سوباشی با وجود تهدیدات پرشمار دشمن ایستادند و حاضر به ترک سنگر پدافند نشدند و شهادت را انتخاب کردند و امروز درسآموزان و پیروان آن شهیدان؛ افسران و درجهداران غیور این نیرو در مأموریت مقدس دفاع از حریم ایران در مقابله با شرارت رژیم نامشروع صهیونیستی، ترجمان «فاستقم کما امرت» و جانپناه مردم شدند، قله شهادت را برگزیدند و جان گرانمایه خود را برای صیانت از هویت و استقلال ایران و نظام اسلامی تقدیم کردند.
عروج دلباختگان دین و وطن در نیروی سرافراز پدافند هوایی ارتش را محضر خانواده صبور آن شهیدان عزیز، تبریک و تسلیت عرض کرده و با ادای احترام به همه شهیدان راه استقلال و امنیت و شهیدان گرانقدر اخیر فرماندهی انتظامی در حمله تروریستی اشرار، راه تأمین امنیت را به فرموده رهبر دانای راز و فرمانده معزز کل قوا، حفظ و تقویت قدرت میدانیم و ایمان داریم با توکل به خدای متعال و به برکت خون پاک شهیدان، رهبری حکیمانه حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی)، وجود ارزشمند رزمندگان نیروهای مسلح و پشتیبانی امت نستوه، شاهد ارتقای روزافزون قدرت ایران و جبهه مقاومت در مصاف با دشمنان انسانیت خواهیم بود.
ارسال به دوستان
دیدگاه
خطای محاسباتی رژیم صهیونی در حمله به ایران
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیاناتشان تأکید کردند رژیم صهیونی درباره ایران دچار «خطای محاسباتی» شده است. فرمایش معظمله نکات مهمی برای تحلیل دارد.
اولین نکته این است که رژیم صهیونی، بیخردانه و غیرکارشناسی تصمیمگیری نمیکند. وقتی از «خطای محاسباتی» صحبت میکنیم به این معناست که این رژیم به صورت مستمر به رصد، محاسبه، تحلیل و سنجش مشغول است و بر مبنای کارشناسیها تصمیمگیری میکند اما آنچه رهبر انقلاب بر آن تأکید میکنند این است که این فرآیند بیعیب و نقص نیست و دارای برخی خطاهای محاسباتی است که باعث شده اهداف رژیم صهیونی برآورده نشود.
به نظر میرسد در ماههای اخیر خطاهای محاسباتی رژیم صهیونی افزایش یافته که به برخی از آنها اشاره میکنم. با تجربه جنگ ۳۳ روزه، برآورد رژیم صهیونی این بود که به شهادت رساندن فرماندهان مقاومت حزبالله میتواند باعث فروپاشی و زمینگیر شدن این بخش از محور مقاومت شود. بنابراین با دقت بسیار و با استفاده از سهمگینترین و پیشرفتهترین تجهیزات، شروع به قتلعام فرماندهان حزبالله در همه ردهها کرد. برای اطمینان از نتیجه، عملیات تروریستی بیسابقه پیجرها را به اجرا درآورد که افراد مؤثر و عملیاتی حزبالله که در ردههای فرماندهی نبودند نیز از میدان خارج شوند. این محاسبات دقیق، منجر به توقف حزبالله نشد و دادههای میدانی نشان میدهد حزبالله خود را بازسازی کرده و مشغول عملیاتهای تهاجمی علیه رژیم صهیونی است. تلفات نظامیان صهیونیست در لبنان، در این مدت کوتاه بیش از تلفات در غزه بود و هنوز موفق نشده جنوب لبنان را به اشغال خود درآورد. به علاوه، بازگشت آوارگان صهیونیست به شمال سرزمینهای اشغالی که هدف اصلی از حمله به لبنان بود نیز محقق نشده است. ناکارآمدی اقدامات رژیم به دلیل خطای محاسباتی آن است.
آشکارترین خطای محاسباتی رژیم صهیونی، به انتشار فیلم شهادت فرمانده بزرگ مقاومت «یحیی سنوار» بازمیگردد. انتشار فیلم حماسی مبارزه و شهادت سنوار، ملتهای مسلمان را تکان داد و حتی احترام و تعظیم بسیاری از غیرمسلمانان را برانگیخت. هیچ فیلمبرداری غیر از صهیونیستها در آن منطقه نبود و اگر این فیلم را ضبط و منتشر نمیکردند، این لحظات ناب و غرورانگیز هرگز ثبت نشده و در تاریخ ماندگار نمیشد اما رژیم صهیونی با خطای محاسباتی این فیلم را منتشر کرد و از بازتابهای آن حیرتزده شد. یورونیوز با اذعان به تأثیر این فیلم بر اسطوره شدن یحیی سنوار، این پرسش را مطرح میکند: چرا تلآویو چنین اشتباهی را مرتکب شد؟ مقامات صهیونیست پاسخ میدهند قصد آنها به تصویر کشیدن آخر و عاقبت یک تروریست(!) بود. ظاهرا تصور این بود که وقتی مردم فلسطین و سایر شهروندان مسلمان، تنهایی و دستهای خالی شهید سنوار را ببینند، ناامید میشوند و این فرمانده از چشمها میافتد اما پیامی که مردم از اسلحه شکسته سنوار و پرتاب تکه چوب به سمت کوادکوپتر دریافت کردند، مظلومیت، مبارزه تا آخرین نفس و به استقبال شهادت رفتن یک فرمانده قهرمان بود. این خطای محاسباتی باعث شد یحیی سنوار در خاطرهها ماندگار شود و انگیزهها برای مبارزه با اشغالگران افزایش یابد. ارتکاب چنین اشتباهی از صهیونیستها که استادان رسانه هستند بسیار عجیب بود.
درباره حمله به ایران نیز خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی بسیار بود. بعد از هفتهها خط و نشان کشیدن برای ایران و بالا بردن توقعات شهروندان صهیونیست با اعلام اینکه تأسیسات هستهای، پالایشگاهها و حتی مقامات تراز اول جمهوری اسلامی از جمله اهداف این حمله هستند، حملهای نامتناسب را طراحی و اجرا کردند. چند ساعت پیش از انجام این عملیات، رژیم صهیونی اعلام کرد بزودی و پس از اجرا، جهان حیرتزده خواهد شد! این جملات باعث به اوج رسیدن هیجانها شد و زمانی که «عملیات روزهای توبه» Operation Days of Repentance انجام گرفت، جهان واقعا شگفتزده شد، البته نه به دلیل خسارتها و خرابیهای مهیب آن، بلکه به دلیل نامتناسب بودن آن لافهای گزاف با حجم عملیات!
خطای بزرگتر رژیم صهیونی در حمله به ایران این بود که این اقدام نه به قدر کافی سنگین و کوبنده بود که برای این رژیم بازدارندگی ایجاد کند و نه به آن اندازه کوچک بود که ایران آن را نادیده بگیرد.
حمله به ایران موجی از تمسخر را در بین کاربران فضای مجازی در دنیا به راه انداخت و یک تصویر تکراری در شبکههای اجتماعی، کنار هم گذاشتن تصاویر نورانی و خیرهکننده موشکهای ایران بر فراز تلآویو و تصاویر موشکهای کمرمق صهیونی در آسمان ایران بود. همچنین پناه بردن بزدلانه نتانیاهو و سایر مقامات رژیم صهیونیستی به پناهگاه Kirya (واقع در پایگاه نظامی رابین در قلب تلآویو) دستمایه طنز کاربران ایرانی شد، بویژه که همزمان معدود شهروندان ایرانی که متوجه حمله موشکی رژیم صهیونی شده بودند، برای تماشای زد و خورد موشکها و پدافند به پشتبامها رفته بودند!
با مقایسه نحوه اجرا و اثرگذاری عملیاتهای «وعده صادق ۱ و ۲» با عملیات روزهای توبه رژیم صهیونیستی میتوان گفت دستاورد حمله به ایران ناچیز بود. عملیاتهای «وعده صادق ۱ و ۲» حقیقتا جهان را تکان داد. شور و شعفی که در ملت ایران و نیز مردم عراق، لبنان، اردن و فلسطین برانگیخته شد، فراموش نشدنی است. کلیپهایی که آن زمان از شادی فلسطینیها با بقایای موشکهای ایرانی منتشر شد اثرگذاری این عملیات را نشان داد. تصویر موشکهای ایرانی بر فراز بیتالمقدس «وعده صادق 1» و لحظه برخورد موشکها به قلب تلآویو «وعده صادق ۲» باشکوه و تاریخی بود اما مشابه این کلیپها و تصاویر را در حمله رژیم به ایران نمیبینیم.
هیچ شوری در میان شهروندان صهیونیست برانگیخته نشد و «یائیر لاپید» نخستوزیر پیشین رژیم صهیونیستی، نتانیاهو را به دلیل «حمله پوشالی» به ایران سرزنش کرد.
مهمترین شرکای رژیم صهیونیستی در منطقه، امارات و عربستان هستند که هر دو حمله رژیم به ایران را محکوم کردند. این نیز بخشی از خطای محاسباتی صهیونیستها بود.
موج ناامیدی از حمله ضعیف رژیم صهیونی، ضدانقلاب را هم در بر گرفت. هرچند کاربران برانداز سعی میکنند خود را از تک و تا نیندازند و درباره این حمله بزرگنمایی کنند اما واکنش آنها بخوبی نشان میدهد چه اندازه سرخورده هستند. آنها که تصور میکردند با آغاز حمله رژیم صهیونی، جمهوری اسلامی سرنگون شود، اکنون مشاهده میکنند مردم یکپارچه در برابر دشمن متجاوز موضعگیری کردهاند. به صورت مشخص سلبریتیهایی که در یک سال اخیر سکوت کرده بودند، به نحو بیسابقهای از وطن نوشتند و حمله به ایران را محکوم کردند. این چیزی نبود که براندازان انتظار داشتند. ناامیدی را باید در کلام تجزیهطلبی به نام علی جوانمردی دید که در شبکه ایکس نوشت: این حمله در حد اظهارات مقامات ارشد اسرائیل نبود و بیشتر موشکپراکنی نمادین بود. تجربه دیشب بار دیگر به ما میگوید تغییر حکومت در خیابانهای ایران اتفاق میافتد و هیچگونه منجی خارج از کشوری وجود ندارد.
این افراد همان کسانی بودند که دیدار رضا پهلوی با نتانیاهو را آغاز سقوط جمهوری اسلامی توصیف میکردند و پس از عملیات وعده صادق، هشتگ میزدند: «جمهوری اسلامی به پایان سلام کن»!
البته براندازها در شکلگیری خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی هم مقصر هستند. آنها دادههای نادرستی به رژیم منتقل کردند که در محاسبات و تصمیمگیریهای صهیونیستها مؤثر بود. تصویری که سلطنتطلبان و براندازان از ایران و ملت ایران ترسیم کرده بودند این بود که با آغاز حمله رژیم صهیونیستی، اقتصاد ایران دچار فروپاشی میشود و مردم به خیابانها میریزند و سرنگونی رخ میدهد. در حالی که این تصور از ملت ایران نادرست بود. اختلاف نظرها و نارضایتی به حق مردم ایران از وضعیت معیشت و اداره کشور، هرگز باعث نمیشود از حمله به وطن پشتیبانی کنند. به علاوه حمله رژیم به ایران، قیمت دلار و طلا را کاهش داد و بورس را هم سبزپوش کرد!
در جمعبندی باید گفت هرچه پیشتر میرویم، خطای محاسباتی رژیم صهیونی بیشتر میشود و لازم است از اشتباههای این رژیم برای ضربه به دشمن بهره ببریم. هر چند باید توجه داشته باشیم با دشمنی حیلهگر مواجه هستیم. پس نه باید تعلل کرد و نه اینکه شتابزده عمل کرد، درباره اقدامات رژیم نه بزرگنمایی کنیم و نه کوچکانگاری. در واکنشها باید به نظرات کارشناسان توجه داشت و عالمانه و بادقت رفتار کرد. تاکنون ضربات ایران به دشمنان، با حمایت و همراهی مردم انجام شده است. راهبرد اتکا به مردم و جامعه در مبارزه با دشمن لازم است ادامه یابد.
ارسال به دوستان
رفتار مردم ایران پس از حمله رژیم صهیونیستی بار دیگر اعتماد اجتماعی به نیروهای مسلح و قدرت دفاعی کشور را نشان داد
اعتماد به اقتدار
حمید ملکزاده: در هر رخداد سیاسی عناصر گوناگونی وجود دارند که میشود به بهانههای مختلف آنها را مورد توجه قرار داده و به موضوعی برای تحلیل سیاسی تبدیل کرد. بویژه اگر موضوع موردنظر ما رخدادی سیاسی با گستره ملی باشد. در چنین مواردی میتوان انتظار داشت مضامین مستتر در رخداد مدنظر گستره وسیعتری از دلالتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در خود جا داده باشد. تهاجم ارتش صهیونیستی به اهدافی در محدوده سرزمینی جمهوری اسلامی ایران یکی از این رخدادهای سیاسی ملی است. رخدادی سیاسی در گستره ملی که از وجوه مختلفی میتوان آن را مورد بررسی قرار داد. از آنجا که موضوعی که از آن صحبت میکنیم به یکجور منازعه نظامی سخت جاری میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی مربوط میشود، اغلب وجوه نظامی و استراتژیک آن را مورد بررسی قرار میدهند. علاوه بر این، در بهترین حالت ممکن است برخی عناصر سیاسیتر این موضوع مورد توجه برخی تحلیلگران سیاسی قرار گیرد: مدیریت وضعیت از طریق ملاقاتهای دیپلماتیک، جبهههای سیاسی و بینالمللی شکلگرفته حول این موضوع و مجموعهای از مسائل دیگر که به نحوی با دولت و مراودات بینالمللی آن مربوط میشود. با این وجود لازم است از وجهی اجتماعیتر به موضوع پرداخته و دلالتهای سیاسی آن مورد بررسی قرار گیرد: رفتار مردم ایران در قبال حمله شرورانه رژیم صهیونیستی به مواضعی در داخل محدوده سرزمینی کشورمان.
* پیشاواقعه
مسؤولان عالیرتبه ارتش و کابینه رژیم صهیونیستی در نخستین واکنشهایی که به عملیات «وعده صادق 2» داشتند، تلاش کردند یکجور ترس و دلهره عمومی درباره کیفیت و کمیت پاسخی را که وعده میدادند، در میان ایرانیان ایجاد کنند؛ تا جایی که در برخی عبارات خود به صراحت اعلام کردند بنا دارند ترس، اضطراب و دلهرهای را که در روزهای پیش از آن عملیات در سرزمینهای اشغالی ایجاد شده بود، به مردم ایران منتقل کنند. درست بعد از این بود که پیوستهای فارسیزبان ارتش صهیونیستی در شبکههای تلویزیونی بیرون از ایران تلاش کردند با ارائه صورتی بزرگنمایی شده از طرح اسرائیل برای حمله به ایران، این ترس و اضطراب را به مخاطبان ایرانی خود منتقل کنند. بیانیههای فرزند آخرین شاه ایران درباره خلأ قدرت و موضوعاتی مانند این، در راستای همین تلاش صهیونیستی برای ایجاد دلهره در میان ایرانیان صادر شد. در ادامه بحث درباره جدایی میان جمهوری اسلامی و ایران در مقام یک واحد سیاسی به موضوعی اساسی در این شبکههای فارسیزبان تبدیل شد. احتمالا بنا بود اضطراب تولید شده در جامعه این خط تحلیلی را به شکلگیری حرکتهایی اجتماعی در خیابان منتهی کند. اقداماتی ممکن بود با مجموعهای از شعارهای ضدجنگ آغاز شده و به وسیله شعارهایی درباره مطالبات واقعی اقتصادی و اجتماعی مردم پیوند بخورد.
این طرح در بدترین حالت نیروی اجتماعی فعال شده در خیابان را در مقابل سیاستهای جمهوری اسلامی ایران قرار میداد و در بهترین حالت، برای کارفرمای صهیونیست این شبکهها، میتوانست زمینهساز بروز آشوبهای دامنهدار اجتماعی - سیاسی شود. به هر تقدیر به نتیجه رسیدن این طرح تنها با تولید نوعی اضطراب عمومی در میان ایرانیان ممکن بود؛ امیدی که در شب تهاجم ارتش اسرائیل به ایران به واضحترین شکل ممکن به ناامیدی تبدیل شد.
* حین و بعد از تهاجم
برای اینکه بتوانیم حرف معناداری درباره میزان موفقیت یا کیفیت تهاجمی که ارتش صهیونیستی به ایران داشته صحبت کنیم باید سراغ متخصصان امور نظامی برویم. در این یادداشت بنا ندارم چیزی در این باره اضافه کنم. همینطور آنچه در ادامه میآورم به هیچوجه به معنای کوچکانگاری مسائل مربوط به حمله خصمانه ارتش صهیونیستی به محدوده سرزمینی ایران نیست. من تنها تلاش میکنم گزارشی از آنچه درباره رفتار و واکنش مردم ایران به این حمله، حین و بعد از آن مشاهده کردهام را بنویسم.
یک یا 2 هفته پیش از حمله رژیم صهیونیستی به ایران، وقتی احساس میشد ارتش رژیم بنا دارد به ایران حمله کند، دوستی در یک جمعی از پژوهشگرانی که به موضوع امنیت مشغول هستند، به زبان انگلیسی و با ادبیات هیجانی نوشته بود «آیا امشب همان شب است؟» انگار مؤمنی باشد که در انتظار ظهور منجی خود نشسته است!
به هر تقدیر در آن شب خاص منجی موردنظر ظهور نکرد؛ و شرایط به نحوی پیش رفت که موشکهای رژیم صهیونیستی در شبی به سمت ایران پرتاب شد که بخش زیادی از مردم در آرامش ناشی از اعتماد به تواناییهای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به خواب رفته بودند. آن دسته از ایرانیهایی هم که به دلایل شخصی یا شغلی بیدار بودند با راحتی خیال، در پشتبامها، از پنجره اتاقها یا در جایی از طبیعت، در بالای کوههای اطراف پایتخت، مبارزه قهرمانانه سربازان مدافع وطنشان با پرتابههای شیطان را تماشا کرده و از همان دقایق ابتدایی به شوخی با آن مشغول شدند. در آن شب این آرامش و این طبع ملیح به قیمت خونهای عزیزی برای شهروندان ایران فراهم شده بود که غیورانه برای دفاع از امنیت ایران بر زمین ریخته میشد. صبح فردای حمله خصمانه رژیم صهیونیستی به ایران وضعیت عادی در تهران و شهرهای دیگر حاکم بود. مردان و زنان پایتختنشین در ساعت ابتدایی روز در پارک لاله در حال ورزش بودند، پدران و مادران، درست مثل هر روز، با قلبی مطمئن فرزندانشان را به مدارس میفرستادند و برای حضور در محیطهای کاری خود آماده میشدند. یکی از بازیگران خارجی که از زرادخانه سلاحهای هستهای برخوردار است و در خوی وحشیگری روی همه جنایتکاران تاریخ بشر را سفید کرده به کشورشان حمله کرده بود، اما آنها با قلبی مطمئن از قدرت و غیرت فرزندانشان در نیروهای مسلح و اطمینان از توانایی قدرت عاقله نظام سیاسی حاکم بر کشورشان، روال عادی زندگی را دنبال میکردند. شوخیها و سرخوشیهای مشترک ملی در میان ایرانیهایی که هنوز راهحل همه چیز را در داخل کشور جستوجو میکنند، ناشی از کوچکانگاری کودکانه چیزی که شب قبل اتفاق افتاده است نبود، بلکه از اطمینان خاطر از توانایی و غیرت مدافعان امنیت کشور نیرو میگرفت. از احساس مشترکی که آنها را به یکدیگر پیوند میزد و باعث میشد در کنار هم به ناتوانی و ضعف دشمنی خونخوار در مقابل ملتی به هم پیوسته و واحد - در مقابل دشمن خارجی - بخندند ناشی میشد. اطمینانی همراه با نگرانی از سرنوشت سربازان مدافع امنیت که در شب قبل با تمام وجود از کیان کشورشان، از مرزهای تنها دارایی مشترک همه آنها دفاع کرده بودند.
***
پشتبام؛ دیروز علیه پهلوی امروز علیه اسرائیل
محمد رستمپور: صبح شنبه حوالی ساعت ۵، صداهای مهیبی در شرق و غرب تهران، مردم را از خواب بیدار کرد. بلافاصله ویدئوهایی از تبادل آتش میان سامانههای پدافندی و تحرکات ریزپرندههایی در آسمان در شبکههای اجتماعی منتشر شد و خبر حمله اسرائیل که برای مدتی بود به سوژه گفتوگوهای فامیلی و دوستانه و کاری تبدیل شده بود، صورت واقعی یافت. هفته پیش از واقعه، درز جزئیات حمله احتمالی اسرائیل در کانالهای تلگرامی فارسی که تحلیلهای مختلفی را سبب شد، نقش یک حمله فراگیر و تکاندهنده بر اذهان ایرانیان زد اما در عمل، صبح شنبه، در ساعات نخست، مردم به جای آنکه در خانهها بمانند، به پشتبامها رفتند! ویدئوهای مختلفی از عملکرد پدافندی سامانههای تهران از نقاط مختلف شهر منتشر شد که مشخص بود با دوربین تلفنهای همراه ضبط شده. در هیاهوی بحث از نقاط هدف و چگونگی حمله اسرائیل، این جرأتورزی یا در حالت بدبینانه، این تهور و نترسی گم شد. هر رفتار و کنشی، متأثر از یک محاسبه هزینه -فایده است و اساساً همین معادله ساده به یکی از محوریترین و کلیدیترین منطقهای نظام بینالملل تبدیل شده است. اما در سطح فردی، پرسش اصلی این است: غرش خطرناک صدای پدافند و تبادل آتش، چرا به بروز ترس و انزوا در میان مردمی که حدود ۴۰ سال است چنین صداهایی نشنیدهاند، نینجامید؟ واقعیت این است که مجموعهای از عوامل به بروز چنین واکنشی منجر شده است.
از سویی برخی بر این باورند چنین واکنشی اصلاً تعجب ندارد و مردم سراسر ایران، از روستاها و شهرهای گوناگون به دلیل بنیادهای فرهنگی و انگارههای ذهنی که بیش از یک قرن است در وجود آنها تثبیت یافته، ملتی شجاع و غیورند و تمام آنچه بویژه در ۳۰ سال گذشته، در یک موج توفنده تخریب فرهنگی بر سر آنها فرود آمده، اتفاقا آنها را در خصایص مثبت مصممتر و مقاومتر کرده است. علاوه بر توجه به این بنیادها، نگاه به رخدادهای تاریخی که این خصایص و ویژگیها را ساخته یا تثبیت کرده نیز اهمیت دارد. رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای کنگره ملی بزرگداشت ۲۴ هزار شهید تهران (۳ بهمن ۱۴۰۲) با توجه دادن به نقش مردم تهران در مقابله با استعمار در قرارداد رویترز، قرارداد تنباکو، مسأله مشروطیت، قرارداد وثوقالدوله، ۱۵ خرداد و پیروزی انقلاب اسلامی از نقش برجسته و الهامبخش تهران نام میبرند و ضمن توصیه به مطالعه تهران، پایتخت را نماد بسیاری از خصوصیات ملت ایران میخوانند. از نظر ایشان، به رغم تلاش برای تغییر هویت ملی و اسلامی و تبدیل تهران به یک شهر بدلی یا رونوشت غلطی از شهرهای اروپایی، مردم تهران در سراسر تاریخ ایران در مقابله با ظلم پیشرو بودهاند. در نتیجه میتوان گفت همچنان که روزگاری پشتبامها، محل تجمع و شعاردهی علیه رژیم پهلوی به حساب میآمد؛ ۴۶ سال بعد به مکانی نمادین برای به سخره گرفتن قدرت تسلیحاتی و تهدیدات نظامی رژیم صهیونی تبدیل شد و بیآنکه ایرانیان بخواهند، برآمده از ناخودآگاه خود، زیر بار قلدری نمیروند و شاخ هر مدعی زورگویی که به باطل دستور میدهد، میشکنند.
چنین احساس و ادراکی، مبتنی بر خاطرات و توجهات پدید آمده. چنین نیست که باورها و تلقیها همینطور پدید آیند و تثبیت شوند. آنچه این واکنش را ساخته، بر ۲ رکن دینمداری و مقاومتخواهی استوار شده است. جهانبینی توحیدی که شکست را فقط در مغلوب شدن ظاهری و فیزیکی نمیبیند و پیروزی را تنها در چیرگی و غلبه جسمانی نمیشناسد، در کنار تجربه مصافهای تاریخی که بر ملت ایران رفته است، بویژه در میدانهای جنگ تحمیلی و پس از آن و همچنین توفیق جمهوری اسلامی ایران در فتح عرصههایی مانند نانو و ماهواره که قدرتمندان در آنها زانو میزنند، پدیدهای به نام غرور ملی تولید کرده که ایرانی را اهل توانستن میشناساند.
این شناسایی در گام نخست در ذهن و جهان و نفس و فکر خود ایرانیان پدید آمده. در نتیجه مقاومت پیش و بیش از آنکه در تجهیزات و سامانهها باشد، در ارادههاست. در واقع، ارادههاست که موشک و سامانه و پهپاد میسازد و این شدن، به اعتماد نیاز دارد. اعتمادی که در پیمایشها و افکارسنجیها نسبت به نیروهای مسلح خود را نشان میدهد؛ جایی که نزدیک به 70 درصد پرسششوندگان در پیمایش ملی ایرانیان، به کارآمدی و عملکرد نیروهای نظامی کشور رأی میدهند و بیش از 52 درصد حاضرند در دفاع از کشور در مقابله با هجوم خارجی نقش مستقیم ایفا کنند. براساس دیگر پیمایشها، در نگاه همین مردم، اسرائیل به عنوان دشمن اصلی شناخته میشود و از این رو است که تمام اهتمام رسانههای اسرائیلی به زبان فارسی در پی مقابله با این دشمنشناسی و بویژه دوقطبیسازی دشمن و حاکمیت است. در مجموع، آنچه مردم را به جای پناهگاه به پشتبام کشاند، نیرویی برآمده از نترسی، غیرت و البته میهندوستی است که باید قدر دانسته و بهدرستی تبیین و ترسیم شود.
ارسال به دوستان
منابع صهیونیستی از تمدید حضور رئیس موساد در قطر خبر دادند
دوباره بازی آتشبس!
* گانتس خطاب به نتانیاهو: هزینه دردناک توافق با حماس را قبول کن
گروه بینالملل: روز دوشنبه 7 آبان دور جدید مذاکرات غیرمستقیم میان مقامات رژیم صهیونیستی و نمایندگان جنبش حماس پس از یک وقفه نسبتا طولانی دوباره برگزار شد. این دور از مذاکرات پس از شهادت شجاعانه رهبر سابق جنبش حماس، شهید یحیی سنوار در میدان نبرد در نوار غزه صورت گرفته است و تا پیش از آن و پس از ترور بزدلانه شهید دکتر اسماعیل هنیه، رهبر سابق حماس در تهران به دست رژیم صهیونیستی مذاکرات متوقف شده و جدیتی در پیگیری آن وجود نداشت. اکنون اما خبرها از حضور دیوید بارنیا، رئیس سرویس جاسوسی - تروریستی موساد به نمایندگی از رژیم اشغالگر در قطر به منظور برگزاری دور جدیدی از مذاکرات آتشبس حکایت دارد. رسانهها همچنین از حضور ویلیام برنز، رئیس سرویس جاسوسی - امنیتی ایالات متحده در این دور از مذاکرات به همراه هیات اسرائیلی خبر میدهند. پیش از این جنبش حماس از ارائه پیشنهادی جامع برای دور جدید مذاکرات خبر داده بود. پیش از مذاکره منابعی در جنبش حماس به روزنامه «الشرق» گفته بودند این جنبش در مذاکرات دوحه معامله جامعی را برای توقف جنگ غزه به میانجیها پیشنهاد خواهد داد. به گفته این منابع، معیار پذیرش هرگونه معاملهای، از توقف فوری جنگ شروع میشود. این منابع تأکید کردند: «پیشنهاد حماس در مذاکرات دوحه شامل عقبنشینی رژیم صهیونیستی همزمان با تبادل اسرا به این صورت است که تمام اسرای اسرائیلی یکجا آزاد میشوند».
این منابع اعلام کردند: «جنبش حماس معامله جامعی را ترجیح میدهد که در یک مرحله اجرا شود و به یکباره تا ابد به جنگ پایان دهد. جنبش حماس ایدههای دیگری را که توسط میانجیها مطرح میشود، رد نمیکند اما معیار قبول آن از توقف جنگ شروع میشود». همچنین منابع مجددا مخالفت خود را با طرحهای قبلی رژیم صهیونیستی مثل تبعید رهبران حماس به خارج از غزه اعلام کردند. پیشتر یکی از رهبران حماس گفته بود: «ما همواره با پیشنهادهای آتشبس غزه و تلاشهای میانجیها چه مصر و چه قطر برخورد مثبتی داشته و داریم. ما خطوط قرمزی داریم که آن را به تمام میانجیها اعلام کردهایم. خطوط قرمز ما عقبنشینی کامل اسرائیل از نوار غزه، بازگشت تمام آوارگان به منازلشان و ورود کمکهای بشردوستانه و بازسازی غزه است».
روز یکشنبه گفتوگوهای «دیوید بارنیا» رئیس موساد، ویلیام برنز، رئیس سازمان سیا و محمد عبدالرحمن آل ثانی، نخستوزیر قطر تا شب ادامه داشت و صبح دوشنبه نیز ادامه یافت. طبق گزارشها، این مذاکرات صرفا مذاکرات مقدماتی با هدف تعیین خطوط تقسیم برای امکان ازسرگیری مذاکرات اصلی به منظور دستیابی به توافق آزادی اسراست. یک مقام صهیونیست به کانال ۱۲ اسرائیل گفت: «ما در حال بحث بر سر یک طرح جامع هستیم که ابتکار مصر را در نظر بگیرد. این طرح در ۲ هفته گذشته مطرح شده و جدیدترین طرح برای ارتباطات فعلی است و گفتوگوها خوب بود». این کانال به نقل از این منبع اسرائیلی گزارش داد: «قصد این است که یک نشست چهارجانبه برگزار کنیم و این هفته با مشارکت تیمها شروع خواهیم کرد تا ببینیم آیا راهی وجود دارد که بتوان به توافق رسید». منابع اسرائیلی همچنین تمدید حضور بارنیا در قطر و احتمال بالای پیشرفت مذاکرات را مطرح کردهاند.
به نظر میرسد دور جدید مذاکرات دوحه در حال حاضر در مرحله ابتدایی خود قرار دارد تا شرایط مذاکراتی را برای مسائل اصلی یعنی آتشبس، خروج ارتش اشغالگر از غزه و تبادل اسرا فراهم کند؛ مذاکراتی که تاکنون بارها انجام شده است و هر بار به دلیل زیادهخواهیهای رژیم صهیونیستی به نتیجه نرسیده است. رژیم صهیونیستی پیش از این مواردی را به عنوان امتیاز مطرح کرده که توان دستیابی به آن را ندارد. از آزادی اسرا بدون خروج از غزه گرفته تا ایجاد محورهایی مانند نتساریم و فیلادلفی و همچنین اخراج رهبران حماس از نوار غزه که پیش از دور جدید مذاکرات مطرح شده بود. رژیم صهیونیستی و بویژه نخستوزیر آن بارها مانع دستیابی به توافق صلح شدهاند تا اهدافی را که در میدان نبرد به آن نرسیدهاند در میز مذاکره به دست آورند.
ارتش صهیونیستی در تجاوز گسترده به نوار غزه ۲ هدف بازگرداندن اسرا و نابودی مقاومت اسلامی غزه را برای خود تعیین کرده بود که در دستیابی به هر دوی آنها تا امروز شکست خورده است و همچنان ۱۵۰ اسیر صهیونیست در نوار غزه در اختیار حماس قرار دارند و تلفات نظامیان صهیونیست در غزه نیز رو به افزایش است. این وضعیت به موازات افزایش تلفات رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان و افزایش تنش با جمهوری اسلامی ایران، مقامات صهیونیست را در وضعیتی بحرانی قرار داده و افزایش فشارها از سوی خانوادههای اسرا، همچنین کشتهشدگان نظامی در جنگ یک سال اخیر مقامات رژیم را مجبور به بازگشت به میز مذاکره کرده است؛ میزی که تاکنون به عنوان ابزاری برای کاهش فشارهای داخلی از سوی مخالفان نتانیاهو استفاده شده و چندان به نتیجه آن امیدی نبوده است.
* درخواست گانتس از نتانیاهو
بنی گانتس، رئیس مخالفان کابینه اسرائیل از بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اسرائیل خواست توافق با حماس برای آزادی اسرا از غزه را حتی در صورتی که با «هزینه دردناک» همراه باشد، بپذیرد. بنی گانتس در جلسه پارلمانی حزب «اتحاد قومی» گفت: «شرایط بیش از همیشه برای اجرای یک طرح سریع جهت بازگرداندن اسرا مهیاست. من از نخستوزیر میخواهم همانطور که بهدرستی دستور حمله به ایران را داد، کاری را که برای بازگرداندن پسران و دخترانمان به خانه لازم است انجام دهد، حتی اگر انجام این کار مستلزم تحمل هزینهای دردناک باشد». گانتس تصریح کرد درگیری در غزه ممکن است «چندین سال» به طول بینجامد اما مهم است که اسرا بازگردانده شوند. روز گذشته نیز یوآو گالانت، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی از هزینه دردناک برای رژیم صهیونیستی در مذاکرات دوحه خبر داده بود. گالانت گفته بود: مسؤولیت ما این است که اسیران را به خانههایشان بازگردانیم و هر هدفی را نمیتوان فقط با اقدام نظامی محقق کرد. وی همچنین اعلام کرده بود تلآویو باید برای بازگرداندن اسیران از غزه، به امتیازدهیها و سازشهای دردناک تن دهد.
ارسال به دوستان
تحلیلگران نظامی ارتش صهیونیستی نسبت به تبعات جنگ فرسایشی برای رژیم هشدار دادند
مرگ افزایشی درجنگفرسایشی
دوشنبه، پس از اجرای 29 عملیات ضدصهیونیستی توسط حزبالله لبنان در روز یکشنبه، عملیاتهای حزبالله لبنان علیه رژیم صهیونیستی تداوم یافت. طی روزهای گذشته عملیاتهای موشکی، پهپادی و راکتی حزبالله لبنان همچنان ادامه یافته و ضربات کشنده و مهلکی به رژیم صهیونیستی وارد شد. روز یکشنبه حزبالله لبنان با حملات پهپادی خود صنایع نظامی واقع در شهرک عکا در شمال حیفا را هدف قرار داد. عملیاتهای پهپادی حزبالله لبنان در کنار عملیاتهای موشکی و راکتی مداوم علیه مستعمرهنشینهای شمال سرزمینهای اشغالی به تهدیدی بزرگ برای امنیت شهرکنشینان و نظامیان صهیونیست تبدیل شده است؛ عملیاتهایی که هدفمند انجام شده و به اهدافی استراتژیک اصابت میکند. طی روزهای گذشته با بالا گرفتن درگیریهای مرزی نیروهای حزبالله لبنان و نظامیان اشغالگر صهیونیست، شهرکهای شمالی و مرکزی سرزمینهای اشغالی سایه ناامنی را بیش از پیش حس کرده و حملات یگانهای موشکی و پهپادی حزبالله لبنان صدای آژیر خطر در عمق سرزمینهای اشغالی را فعال نگاه داشته است. در مرحله جدید حملات پهپادی حزبالله لبنان، صنایع نظامی رژیم صهیونیستی که پیش از این در بانک اهداف نیروهای حزبالله لبنان قرار داشت، هدف قرار گرفت. روز یکشنبه صنایع نظامی یودیفات واقع در بندر عکا هدف حملات پهپادی نیروی هوایی حزبالله لبنان قرار داشت و روز دوشنبه در ساعت 7:05 صبح برای بار دوم به این شرکت نظامی رژیم صهیونیستی با استفاده از پهپاد حمله شد. عملیاتهای پهپادی حزبالله لبنان که تاکنون یک بار هم ویلای شخصی نخستوزیر رژیم صهیونیستی و پیش از آن نیز مقر مخفی تیپ گولانی در جنوب حیفا را هدف قرار داده بود، ناتوانی پدافند هوایی رژیم صهیونیستی را در محافل رسانهای رژیم مطرح کرده است. این ناتوانی به حدی رسیده است که جلسات هیات دولت رژیم موقت صهیونیستی را به مکانی نامعلوم منتقل کرده و امنیت را حتی از مقامات اشغالگر نیز سلب کرده است.
علاوه بر عملیاتهای پهپادی موفق و تاثیرگذار حزبالله لبنان علیه رژیم صهیونیستی، کمینهای نیروهای یگان رضوان و سایر رزمندگان حزبالله علیه اشغالگران صهیونیست تلفات بسیاری را بر ارتش صهیونیستی وارد کرده است. شمار تلفات اعلام شده از سوی ارتش اشغالگر از ابتدای هفته جاری رو به افزایش است و به گزارش رسانههای صهیونیست تنها در یک روز 13 نظامی اشغالگر در جنوب لبنان هلاک شدند. همچنین برخی ژنرالهای ارتش صهیونیستی نسبت به خطر جنگ فرسایشی جبهه جنوب برای رژیم هشدار دادند. اسرائیل زیو، فرمانده ذخیره ارتش رژیم صهیونیستی نسبت به وضعیت فعلی ارتش اشغالگر در جنوب لبنان هشدار داد. وی در سخنانی نسبت به خطر جنگ فرسایشی در جنوب لبنان هشدار داد و اعلام کرد جنگ فرسایشی همواره برای ارتش رژیم زیان بیشتری نسبت به طرف مقابل به همراه دارد. به همین دلیل نیز ارتش رژیم صهیونیستی در اغلب جنگهای خود با کشورهای منطقه از جنگ فرسایشی و طولانی پرهیز کرده است. طبق نظر فرماندهان نظامی ارتش صهیونیستی، برخلاف انتظار، حزبالله لبنان توانسته است توان خود را در مدت کوتاهی پس از ترور رهبران و فرماندهان خود بازیابی کند و در شرایط فعلی نیز ساختار فرماندهی نظامی و سیاسی حزبالله لبنان در سایه قرار دارد. در این شرایط حزبالله توانسته است با تداوم عملیاتهای موشکی، پهپادی و اجرای کمینهای دقیق و کشنده خود ارتش رژیم را در دستیابی به اهداف تعیینشده ناکام بگذارد.
از سوی دیگر صدای آژیر خطر در شهرکهای شمال و حتی مرکزی سرزمینهای اشغالی به صورت ممتد به گوش میرسد و شرایط را برای شهرکنشینان غیرقابل تحمل کرده است. بالا رفتن تعداد تلفات در بین نظامیان و حتی شهرکنشینان در حملات پهپادی و موشکی حزبالله لبنان در کنار کمینهای مرگبار نیروهای تکاور حزبالله لبنان، سیاستمداران رژیم را تحت فشار قرار خواهد داد و ارتش صهیونیستی نیز پس از ترور فرماندهان و رهبر حزبالله لبنان، آیتالله شهید سیدحسن نصرالله دیگر توانی برای دستاوردسازی از اقدامات جنگافروزانه خود در منطقه ندارد و رو به بمباران اهداف غیرنظامی آورده است؛ اقدامی که منجر به اقدام متقابل حزبالله لبنان و ضربات متعدد به اهداف استراتژیک در عمق سرزمینهای اشغالی میشود.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از تأثیر عدم تناسب حقوق پیشنهادی در بودجه 1404 با تورم بر قدرت خرید
حقوق کمزور
گروه اقتصادی: دولت قرار است طبق لایحه بودجه 1404 بین 20 تا 45 درصد حقوق کارکنان را افزایش دهد که میانگین آن حدود 28 درصد خواهد بود. در حالی میانگین افزایش حقوق 28 درصد تعیین شده که هماکنون تورم در محدوده 35 درصد قرار دارد. پیشبینی میشود در ادامه با افزایشی که اخیرا در قیمت ارز به وجود آمده است بار دیگر تورم بالا برود. به همین دلیل سیاست افزایش حقوق در بودجه 1404 مورد توجه بسیاری از کارشناسان اقتصادی قرار گرفته است.
مژگان خانلو، سخنگوی سازمان برنامه و بودجه درباره افزایش حقوق کارمندان و بازنشستگان در بودجه ۱۴۰۴ گفته است: «مطابق بودجه سال ۱۴۰۴، حقوق افراد مجرد فاقد فرزند در سال آینده ۲۰ درصد رشد میکند. افراد متاهل به ازای هر فرزند ضریب افزایش حقوق خواهند داشت که تا ۵ فرزند این رشد به ۴۵ درصد میرسد. به طور میانگین نیز حقوق و دستمزد ۲۸ درصد افزایش مییابد».
وزیر اقتصاد دولت چهاردهم در زمان رای اعتماد از کاهش فقر و کنترل تورم به عنوان برنامههای اصلی خود سخن گفته بود اما بررسی برنامههای اقتصادی این وزارتخانه حکایت از آن دارد که سیاست ضدتورمی اجرا نمیشود، بنابراین وقتی سیاست ضدتورمی نیست چرا در افزایش حقوق، دولت متناسب با تورم عمل نمیکند. از طرف دیگر گزارشها حکایت از آن دارد که تورم ماهانه شهریورماه نسبت به مرداد کمی رشد داشته است. این موضوع نشان میدهد نهتنها وعده دولت برای کاهش تورم به زیر 30 درصد محقق نمیشود، بلکه بار دیگر احتمالا تورم به سمت 40 درصد حرکت کند. هماکنون تورم در محدوده 35 درصد قرار دارد و فعلا اثر رشد قیمت 10 درصدی ارز در یک ماه اخیر روی آن اعمال نشده
است.
حسین صمصامی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، در گفتوگو با «وطن امروز» اظهار داشت: در ارتباط با بودجه ۱۴۰۴ باید از منظرهای مختلف وارد شویم و مباحثی را درباره کلیات بودجه ۱۴۰۴ مطرح کنیم. اینکه چقدر اثر تورمی دارد و معیشت مردم چگونه خواهد شد، مهم است. درواقع یکی از موضوعات بسیار اساسی معیشت مردم است و مقام معظم رهبری بارها به دولت و مجلس در این رابطه تأکید کردهاند.
وی افزود: از ابتدای امسال تاکنون قیمت بسیاری از کالاها افزایش یافته است و این افزایش قیمتها را مرتب در مجلس گزارش میدهیم. بسیاری از کالاها از ابتدای سال حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد افزایش قیمت داشتهاند، مانند قند، شکر، حبوبات و بسیاری از کالاهای اساسی دیگر. این مساله با اینکه اولویت مسائل و مشکلات کشور اقتصاد و معیشت مردم است، تضاد دارد.
نماینده مردم تهران بیان کرد: وقتی دلایل افزایش قیمتها را بررسی میکنیم، میبینیم به خاطر کاهش ارز کالاهای اساسی در بودجه سال جاری (۱۴۰۳) است که این مساله تأثیر خود را روی سفره مردم گذاشته است. نرخ نیمایی از ابتدای سال ۴۰ هزار تومان بوده که اکنون به ۴۹ هزار تومان رسیده است. اگر این نرخ همچنان افزایش یابد، تأثیر مستقیم بر سفره مردم خواهد داشت. باید به فکر معیشت مردم باشیم. دولت هم شمول ارز نیمایی را افزایش داده و هم قیمت آن را از ۴۰ هزار تومان به ۴۹هزار تومان رسانده است.
صمصامی بیان کرد: در بودجه ۱۴۰۴ ارز کالاهای اساسی کاهش یافته است و ما نرخ ۲۸۵۰۰ را متناسب با تورم تا انتهای سال افزایش دادهایم. بیش از 4 یا ۵ سال است که تورم ۴۰ درصدی داریم و اگر این بودجه اجرا شود، بدتر خواهد شد. این تورم نمیتواند جبران افزایش حقوق ۲۰ درصدی را داشته باشد و قدرت خرید مردم کمتر میشود. با افزایش نرخ ارز نیمایی به ۵۵ هزار تومان، تورم تشدید خواهد شد و در جبران حقوق عقب میمانیم و در انتهای سال ۱۴۰۴ این نرخ ارز به ۸۰ الی ۹۰ هزار تومان میرسد.
عضو کمیسیون اقتصادی مجلس بیان کرد: ما درباره همه ناترازیها در بودجه صحبت کردهایم، جز ناترازی جیب مردم. جیب مردم هم ناترازی دارد و باید این ناترازی را حل کرد. شرکتهای بزرگ و سودده فرار مالیاتی میکنند اما از جیب مردم برداشته میشود. باید از شرکتهایی که هزاران میلیارد درآمد دارند، مالیاتهای درخور گرفت.
نماینده مردم تهران در مجلس اظهار کرد: درآمدهای مالیاتی از شرکتهای بزرگ و سودده و افزایش یک درصدی ارزش افزوده باید از مهمترین منابع جبران کسری بودجه باشد.
دولت باید برای مالیات به پایههای مالیاتی شرکتهای بزرگ و فرارهای مالیاتی فشار وارد کند تا اینها وادار به پرداخت شوند. همچنین باید اعلام کرد جبران کسری بودجه از طریق بالا بردن نرخ ارز و استقراض از بانک مرکزی برای دولت و مردم هزینهبر است و راههای دیگر میتواند جایگزین شود.
در لایحه بودجه ۱۴۰۳ قانون متناسبسازی حقوق بازنشستگان با شاغلان همتراز، رقم ۹ درصد به ۱۰ درصد افزایش یافت. قانون متناسبسازی مطابق قانون برنامه است که تیرماه ابلاغ شد. آییننامه ماده ۲۸ هم که ملاک نحوه متناسبسازی است از ماه هشتم تصویب شد. یک مقداری مساله در نحوه محاسبه بود که در خیلی از مشاغل همترازی برای بازنشستگان وجود نداشت. خانلو، سخنگوی سازمان برنامه و بودجه گفته: «از ابتدای سال نفری یک میلیون تومان در راستای قانون متناسبسازی حقوق بازنشستگان پرداخت شد که بعضی افراد باید کمتر از این رقم میگرفتند ولی چون پرداخت شد دولت تصمیم گرفت برگشت نداشته باشد، افرادی هم که بالای یک میلیون تومان بود که بهزودی با احکام جدید با محاسبه از زمان مرداد تاکنون پرداخت میشود».
در حال حاضر بیشترین فشار تورم روی دوش حقوقبگیران است. این افراد در حالی با افزایش حقوق 28 درصدی روبهرو شدهاند که قیمت کالاها بین 30 تا 40 درصد افزایش یافته است. حتی برخی کالاها در طول سال بیش از یک بار افزایش مییابد و این موضوع فشار روی مصرفکنندگان را به شدت بیشتر کرده است. حتی در این وضعیت اگر قرار باشد دولت به وعدههای خود برای کاهش شکاف طبقاتی جامه عمل بپوشاند، ضمن اینکه باید تورم را مهار کند، در افزایش حقوق نیز باید تجدید نظر کند.
در سالهای گذشته تورم در ایران به صورت ثابت روند صعودی داشته است و در برخی سالها تورم تا ۲ برابر افزایش حقوق ثبت شده است. این مساله منجر شده کارکنان و کارکنان بخشهای تولید و صنعتی کشور دلسرد شوند. به همین دلیل شاهد این هستیم که برخی شرکتها و کارخانهها با کمبود کارگر مواجه شدهاند. بسیاری از کارکنان آنها به سمت فعالیتهای کاذب و خدماتی رو آوردهاند تا بتوانند درآمد بیشتری کسب کنند. آن هم در شرایطی که اقتصاد در مقطع کنونی به شدت متاثر از تولید است.
به طور قطع اگر سیاست افزایش حقوق متناسب با تورم اصلاح نشود نهتنها فاصله دهکهای طبقاتی بیشتر میشود، بلکه اقتصاد مولد کشور با چالش کمبود نیروی انسانی مواجه میشود. در مقابل دلالی در بازارها نمود بیشتری پیدا میکند، بنابراین اگر دولت به دنبال تحقق رشد اقتصادی 4 درصدی است که در بودجه 1404 پیشبینی کرده است ابتدا باید الزامات و مقدمات آن را فراهم کند. به طور قطع رشد اقتصاد بدون بهرهوری ممکن نیست. در سالهای گذشته بهرهوری نیروی انسانی نتوانسته به اقتصاد کشور کمک کند، چرا که سیاستهای اقتصادی در مسیر ایجاد انگیزه در کارکنان برای فعالیت حداکثری نیست. هر چند بسیاری از افرادی که هماکنون به عنوان کارمند مشغول هستند برای گذران زندگی خود مجبور هستند چند شغل داشته باشند.
یکی از نگرانیهای دولت درباره دستمزد کارمندان دولتی این است که میتواند از یک سو به کسری بودجه دامن بزند و از طرف دیگر در قشر کارگر مطالبه ایجاد کند و مجبور شوند حقوق آنها را بالاتر ببرند. در این وضعیت عدم موافقت کارفرمایان و همچنین احتمال تعطیلی بنگاهها، به عنوان عامل فشار برای عدم افزایش بیشتر حقوق کارگران معرفی میشود. در حالی که طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس حدود 90 درصد بنگاههای اقتصادی کشور به نوعی دولتی هستند، بنابراین تاکید دولت بر عدم افزایش حقوق به نوعی کاهش هزینه شرکتهای دولتی است.
اما واقعیت این است که در حال حاضر مشکل شرکتهای دولتی به حقوق کارگران برنمیگردد، بلکه مساله اصلی ناکارآمدی این شرکتهاست که نتوانستهاند متناسب با هزینهها درآمد ایجاد کنند. به طور قطع افزایش درآمد و سودآوری شرکتها دست کارفرماها برای پرداخت حقوق را باز میکند. از طرف دیگر دولت برای حل مشکل کسری بودجه باید به دنبال رفع ناترازیهای اقتصادی باشد که برخی از آن به موضوع زیان انباشته بانکها برمیگردد. همچنین دولت باید داراییهای مازاد و زیانده را تعیینتکلیف کند تا میزان فشار بر اقتصاد کاهش یابد. تنها از این طریق است که میتوان عقبماندگی مزد با تورم را جبران کرد.
ارسال به دوستان
درباره تفسیر واژگان جنگ و صلح در ادبیات سیاسی این روزها
دوگانه قلابی
محسن سلگی، دانشآموخته علوم سیاسی: سیاست غرب مبتنی بر ترس و بدبینی است. آنچه آنها تحت عنوان صلح ادعا میکنند و قداستی که به صلح میدهند، یک دروغ است یا دستکم، پر از تناقض بوده و آمیخته به ترس، بدبینی به انسان و ضروریدانستن جنگ است. در عمل، طبع سیاست غربی به جنگ و خشونت میل کرده است. تأسیس رژیم غاصب قدس به منظور تداوم همین سرشت جنگطلبانه و خشن حتی پس از تأسیس سازمان ملل متحد است؛ سازمانی که با همان خاستگاه غربی و مبتنی بر ترس و بدبینی بنا نهاده شده است.
قابل اشاره است که حتی مسیحیت تحریفشده و معمول هم با وجود تبلیغ صلح و نکوهش جنگ اما بنیاد اصلی جنگ و خشونت حتی در دوران کنونی و رواج سکولاریسم در غرب بوده است. مسیحیت انسان را با گناه نخستین (هبوط) تعریف کرده و این گناه نخستین را گناه ذاتی و همیشگی انسان تلقی میکند. بر این اساس، به طور خاص، سیاست رئالیستی غرب که جهان را بینظم و بیسر میداند که در این جهان هر کس باید تلاش کند تنها خود را نجات دهد، بنیاد مسیحی دارد. جمله معروفی در غرب به حضرت عیسی(ع) منتسب است که میگوید: «هر کس باید بکوشد تنها خود را نجات دهد».
در کنار این، تلقی خوشبینانه از ذات انسان مانند تلقی جان لاک و ایمانوئل کانت که ایده صلح جاودان (perpetual peace) را طرح کرد، هرگز بدل به نظم و فکر غالب در غرب و روابط بینالملل نشد. در عوض، شاهد جنگ جاودان غرب علیه غیرغرب هستیم؛ جنگی از ژن و هستیشناسی منفی و بدبینانه غربی به انسان و جهان برمیخیزد.
جهان امروز بیش از آنکه کانتی یا لاکی باشد، هابزی (توماس هابز) است. حتی سیاست تبلیغی لیبرالها تحت عنوان بیطرفی، مبتنی بر نگاه هایزی و بدبینانهای است که با خنثی و نرمال کردن جهان، در پی خلع سلاح آن و کشیدن رگ مبارزه از انسانها به منظور تحت سلطه گذاشتن جامعه، جهان و انسان است. لیبرالیسم هرگز بیطرف نبوده بلکه در پی بیطرف کردن و خنثیسازی رقبای خود بویژه جریانات اسلامی است. نرمالیزاسیون و خنثیسازی لیبرال هم همزمان با قداست دادن به قدرت بوده است.
آنچه در پی میآید، به منظور فهم بنیان سیاست بیطرفی لیبرال – هر چند متناقض و ناممکن است - و قداستزدایی مرسوم سیاست سکولار است. این یادداشت در پی نشان دادن این نکته نیز خواهد بود که انسانشناسی بدبینانه مسیحی - هابزی، زیربنایی مهم و حذفناپذیر برای جامعه، دولت و سیاست مدرن است. معادل دیگر قداستزدایی، خنثیسازی است که اوج آن را میتوان در دورخیز هابز برای ساختن «جهان خنثی» دید. در ایران نیز هر جا سخن از نرمالیزاسیون و غایتزدایی و معطوف شدن به امر درون ماندگار (immanent)
- ایدهای که نخستینبار اسپینوزا مطرح کرده است - میشود، میتوان رد آن را در خنثیسازی موردنظر هابز به معنای خاص و قداستزدایی سکولاریسم به معنای عام پی گرفت. همچنین درصدد تأکید بر این نکته هستیم که لیبرالیسم بویژه در آبشخور هابزی و رسمی خود، در عین ادعای خنثیسازی جهان (راززدایی، قداستزدایی، نرمالیزاسیون) اما از ترسی الهیاتی و رازناک و مبهم از انسان برخاسته است؛ ترسی که در مسیحیت تحریفشده هم میتوان دید. دولتهای غربی و لیبرال هم مدام این ترس خود را در جنگافروزی علیه ملتهای غیرغربی و مسلمان فرافکنی کردهاند. طی این فرافکنی، کشورهای مسلمان (فلسطین) و حتی اوکراین و روسیه در حکم یک ناخودآگاه است که تضمین میکند جنگ در خودآگاه غرب و درون جوامع وجود نداشته باشد. آنها میدانند که ذات و ناخودآگاهشان جنگافروزی است و بر این اساس، جنگافروزی را به خارج از مرزهای خود برده و رژیم غاصب را به عنوان تصمینی برای همیشگیبودن جنگ و ارضای این غریزه غربی تأسیس کردهاند.
* جهان خنثی و ترس مرضی غرب
در یک تقسیمبندی، از ۲ نوع الهیات سیاسی میتوان سخن گفت: الهیات سیاسی «پیشاهابزی» و الهیات «پساهابزی» یا به تعبیر دیگر، «الهیات ارگانیکی» و «الهیات مکانیکی». در الهیات ارگانیکی، رئیس جامعه در حکم سر برای بدن است که اگر سر بمیرد، همه بدن میمیرد اما در اثر درک ریاضیات از جهان که منجر به ارزشزدایی و نگاهی قدسیتزدوده بدان شد، هابز درصدد برآمد تا ریاضیات و مکانیک سیاست را تبیین کند. او در این باره از دکارت و استعاره «اندیشیدن به منزله محاسبه ریاضیاتی» متأثر است.
وقتی جهان، جهان ریاضیات میشود، خنثی میشود. نرمالیزاسیون یا عادیسازی که بخشی از اصلاحطلبان - مانند محمد قوچانی و سعید حجاریان - تحقق آن را پی گرفتهاند، صورتی از خنثیسازی است.
وقتی جهان خنثی میشود، اراده من انسان موضوعیت مییابد و این مقدمه تکنولوژیکشدن جهان و انسان بوده است. حتی انقلاب هم زاییده تلقی مدرن از جهان است. گویی جامعه یک ماشین است که میتوان بهراحتی آن را عوض کرد و اتفاقی هم نیفتد؛ میتوان جامعه را دستکاری کرد و... در اثر این روند، فاتالیسم یا تقدیرگرایی هم تضعیف
میشود.
* قداست قدرت در جهان سکولار و قدسیتزدوده!
باید توجه داشت هابز فلسفهاش را در شرایط جنگ طرح میکند و برای تثبیت سلطنت اما میتوان دموکراسی را هم از آن گرفت. هابز از اصحاب قرارداد است. جان لاک هم از هابز متأثر میشود. قراردادگرایی یک نوع درک ریاضی از جهان است که بعد مورد نقد قرار میگیرد و هیوم آن را رد میکند.
در اندیشه هابز، لاک و روسو (ژان ژاکروسو دیگر عضو اصحاب قرارداد) همچنان «طبع» انسان مهم است اما در درک رادیکالتر تجربی و تکنولوژیک، دیگر طبع انسان موضوعیتی ندارد و هرگونه سخن گفتن از طبع انسان، غلط تلقی میشود و اینجاست که اگزیستانسیالیسم نزد کسی مانند سارتر، بهکلی منکر طبع و فطرت میشود تا راه را برای آزادی رادیکال انسان بگشاید. در برداشتی رادیکال از آزادی و دموکراسی، سخن از طبع ثابت انسان، مهمل است و محملی برای اندیشیدن ندارد.
هابز میخواهد از مفهوم قدرت، «قدسیتزدایی» کند و کلیسا را کناری بگذارد و نشان دهد قدرت خشن است و قانونی که شمشیر از آن حمایت نکند، ارزشی ندارد. او نیز همچون مسیحیت رای به غیاب خداوند از جهان میدهد و میگوید انسان در عسرت بعد از گناه اولیه و هبط قرار دارد و در این شرایط، دیگر کاری از مسیح ساخته نیست و قدرت ماهیتا هیولایی است که البته مانع از آن میشود که هر فرد بتواند هیولایی باشد علیه دیگری و امنیت را به هم بزند. در مقابل و برای فهم این نگاه، بجاست اشاره کنیم که در اندیشه سیاسی شیعه، خدا همواره حضور دارد. ختم نبوت و سپس امامت و بعد موعود موجود یا امام زمان و سپس اندیشه ولایت فقها به معنای امتداد خدا و جلوه حضور خدا در زمین است اما در مسیحیت، خدا در یک غیاب است. حال کسی مانند هابز، کلیسا را هم به غیاب میکشاند و مفهوم دولت و قدرت را هیولایی، مادی و خشن مینمایاند اما در عین حال، ناخواسته بدان الوهیتی میبخشد و آن را خدا مینامد؛ اگر چه خدایی زمینی، میرا و موقتی. او به ایمان مسیحی احترام میگذارد و همچنین آفرینش را فعل مشترک انسان و خدا میداند. اشارات او به خدا کم نیست. مانند جایی که هندسه را تنها علمی میداند که خدا آنقدر از آن خوشش آمده که آن را به انسان اعطا کرده است.
همچنین با وجود دغدغه سلطنت نزد هابز اما رگههای جدی دموکراسی را هم میتوان در او دید. او حتی از برابری همه انسانها سخن به میان میآورد، البته نتیجه این برابری را ترس انسانها از یکدیگر میداند. او در اینجا هم گویی نگاه ذاتگرایانه به این برابری ندارد و با بدبینی نسبت به طبیعت و جهان مینویسد: «در جایی که طبیعت فقط عزلت، ناداری، خشونت، کثیفی و عمر کوتاه را به بشر داده است و مفهوم حق و ناحق و عدالت و بیعدالتی در آن معنایی ندارد، خوشبختی جمعی حاصل قرارداد اجتماعی است و ریشه در ذات طبیعت ندارد».
عمیقتر و وسیعتر از دموکراسی، این سکولاریسم است که میتوان از اندیشه او گرفت؛ اینکه از قدرت، قدسیتزدایی میکند، مبنایی برای دموکراسی و نیز سکولاریزاسیون است. به بیان واضحتر، این اقدام نظری او که از کلیسا - که مرجع تحریف مسیحیت است- اقتدارزدایی میکند، به دموکراسی کمک میکند.
لازم به ایضاح است که سکولاریسم در برابر قدسیسازی از امور اجتماعی یا اموری که دستکم ذاتا مقدس نیستند، قرار میگیرد. امر قدسی (Sacred) در برابر امر عرفی (Secular) تعریف میشود. دموکراتیزاسیون و در معنایی وسیعتر، مدرنیزاسیون همچون سکولاریزاسیون، فرآیند تقدسزدایی است. میتوان سکولاریزاسیون را نوعی خنثیسازی خواند که در پس ریاضیات سیاست هم نهفته است. البته نحوهای دیگری از خنثیسازی وجود دارد که یک نمونه آن، دعوت نیچه برای کودک شدن به منزله خنثی شدن - پس از مرحله شتر و شیر - است.
هابز در کنار کسانی مانند رینهولد نیبور از پدران رئالیسم در سیاست و روابط بینالملل بهشمار میآید. نگاه رئالیسم قائل به آشوب و بیسری یا آنارشی در نظم بینالملل است و جهان را عرصه منافع میداند نه امور مقدس و مطلق اما باید توجه داشت نگاه هابز بس رادیکالتر از «تضاد منافع» است و او انسان را موجودی طماع و سیریناپذیر میداند که حد یقفی بر میل او نیست. هر چند کسانی مانند نیبور درست متکی به الهیات و انسانشناسی تحریفشده مسیحیت، نگاهی بدبینانه یا نهچندان درست به ذات انسان دارند؛ نگاهی که میتوان نزد آباء کلیسا و کسانی چون آگوستینوس هم مشاهده کرد.
* از خدای میرا (مقدس نامقدس) تا نامقدس مقدس
وقتی سکولاریزاسیون میخواهد همه چیز را فرو بشکند، خودش تبدیل به امری شبهمقدس میشود که توگویی از جانب قائلان بدان پرستیده میشود اما به نحوی ناآگاه. هابز به عنوان پدر ماتریالیسم در سیاست چنین است. باید التفات داشت که در هابز هنوز رگههایی از قدسیت وجود دارد و او عنوان خدای میرا را برای وصف دولت بهکار میبرد: خداست اما میرا و اینجا نوعی شبهقدسیبودن و الوهیت را میتوان به نظریه دولت او نسبت داد. در اندیشه هابز، باید مادام و مرتبا این خدای میرا را اعاده کرد؛ میتوان دولتها را عوض کرد اما بدون دولت نمیتوان بود، چرا که ذات انسان شرور و طماع است و دولت اگر نبود ما همدیگر را میدریدیم.
وقتی قدرت مذهبی، قدسیتزدوده شد و هیولایی - نه معنای فلسفی/ ارسطویی - زمینهای برای دامنچیدن کلیسا از آن تدارک میشود اما درست در همین لحظه، قدرت و دولت مقدس میشود. نیچه هم که به بتشکن قداستزدا نامبردار است، به قدرت، قدسیت میبخشد و آن را بنیادین، هستیشناسانه و رازناک میکند.
در مقام نتیجهگیری میتوان گفت هابز نگاهی دنیوی یا سکولار به قدرت دارد و از آن راززدایی کرده و از امکان مرگ دولت فراتر رفته و ضرورت آن را با انگاره «خدای میرا» درمیافکند، از نگاه سنتی - سلطنتی عبور کرده و اقتدارگرایی مدرن را پیریزی یا زیربناسازی میکند. این تدارک و زیربنای او، چنان است که حتی رادیکالترین گرایشهای اقتصادی لیبرال هم بر آن بنای خود را بسازند؛ اگر چه نزد هابز، شاهد اولویت سیاست بر اقتصاد و تخاصم بر تفاهم هستیم و این تمایزی برجسته با گفتمان غالب لیبرال است.
دیگر اینکه با وجود جسمانی بودن و جاندار بودن استعاره لویاتان، نمیتوان نگاه شخصمحور یا مونارشیک سنتی را به او نسبت داد.
نزد او دولت همیشه باید باشد اما نه این دولت و آن دولت. این باید یا ضرورت، مشابه همان شر ضرور خواندن دولت توسط لیبرالهاست. البته او نمیگوید دولتها باید بمیرند، بلکه از ضرورت و قطعیت مرگ آنها سخن به میان میآورد. در اینجا، هابز در عین آنکه پایی در نگاه ارگانیک و سرمدار یا شخصمحور دارد، پایی در نگاه تکنولوژیکال دارد؛ نگاهی که در قدسیتزدایی و تکنیکیکردن قدرت از نگاه مکانیکال هابز و از دوش او فراتر میرود. از آنجا که او روح را به منزله حاکمیت مطلق بدن دولت تعبیر میکند، از سرمداری مرسوم در نگاههای ارگانیک فرا میرود.۱
همچنین، ایده «دولت کوچکشونده» یا حداقلی که نام کلاسیک آن «دولت پاسبان شب» است، نزد گرایشهای لیبرال بیانگر وفاداری به هابز و این عقیده اوست که مهمترین کارکرد دولت، امنیت است. ترس لیبرالی از دولت و از مزاحمت افراد برای آزادی یکدیگر نیز متأثر از همین بدبینی یا دستکم الهیات هابزی است. واقعیت این است که دنیای امروز سیاست در غرب، بیش از آنکه وامدار و مصداق اندیشههای جان لاک باشد، وامدار و مصداق اندیشه هابز است.
------------------------------------
پینوشت
۱- درک مکانیکی و مفصلمدارانه هابز از سیاست و انسان را میتوان ذیلا از زبان خود او شنید: «... قلب چیزی جز فنری نیست و اعصاب چیزی نیستند جز بندهایی و مفصلها چیزی نیستند جز چرخهایی که به کل بدن چنانکه خداوند خواسته است، حرکت میبخشند. فن و صناعت از این هم پیشتر میرود و از عالیترین فرآورده خردمند طبیعت یعنی انسان هم شبیهسازی میکند، زیرا آن لویاتان عظیمی که کشور یا دولت خوانده میشود به کمک فن و صناعت ساخته شده و صرفا انسانی مصنوعی است که از انسان طبیعی عظیمتر و نیرومندتر است... و در آن حاکمیت همچون روحی مصنوعی است که به کل بدن حرکت و زندگی میبخشد و در آن قضات و حکام و دیگر کارگزاران قوهقضائیه و مجریه همچون مفاصل مصنوعی هستند؛ پاداش و کیفر رگها و اعصابی هستند... عدالت و قوانین، عقل و اراده مصنوعی هستند...».
***
درباره تفسیر واژگان جنگ و صلح در ادبیات سیاسی این روزها
دوگانه قلابی
یکی از مواقعی که جامعه و مردم مستعد تاثیرپذیری از شبهات هستند، بزنگاههای سیاسی و امنیتی است. در این مواقع طرح دوگانه جنگطلبی یا سازشکاری جمهوری اسلامی، بسیار محتمل است. گاه در سطح اجتماعی، ذهنیتهای غلطی تابع این دوگانه شکل میگیرد که پیامد آن، بیاعتمادی به نهاد حاکمیت، ترس و انفعال یا تهور و هیجان کاذب است.
نزد برخی افراد، جمهوری اسلامی، نظامی مداخلهگر در منطقه تصویر میشود که باعث تنشآفرینی رژیم صهیونیستی شده است. عدهای دیگر در مقابل، نظام را متهم به مماشات و سازش در برابر شرارتهای دشمنان یا فشارهای آنان میکنند.
خروجی و پیامد تولید پیام (در کلیت آن چه رسانه، چه غیررسانه) این ۲ جریان در فضای اجتماعی، به وجود آمدن احساسات و مطالباتی از نظام و مسؤولان است که خارج از مدار عقلانیت بوده و کشور را به مخاطره میاندازد. شکلگیری 2 حس منفی ترس از یک طرف و تهور از سوی دیگر در جامعه، زمین بازی دشمن را بهشدت آماده میکند.
در این فضا، کنشگری جمهوری اسلامی اعم از عملیات «وعده صادق 2» و نماز جمعه تاریخی 13 مهر، نیاز به تبیینی عقلانی دارد. رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه 13 مهر بخوبی راه سوم را که برگرفته از عقلانیت اسلامی است ترسیم کردند؛ نه تعلل، نه شتاب. در پرونده پیش رو ابتدا نگاهی نظری به مساله جنگ و صلح داشتیم و در ادامه از خلط بحثی که درباره این دو واژه در ادبیات عمومی شکل گرفته صحبت کردهایم.
******
دوگانه جنگ و صلح و آنچه پنهان داشته میشود
یوسف پورجم، پژوهشگر: هنگامی که تهدید خارجی مانند جنگ یا تهاجم مطرح میشود، جوامع معمولا به 2 دسته اصلی تقسیم میشوند: گروهی که معتقد به مقاومت و دفاع از مرزها و ارزشهای ملی هستند و گروهی که تمایل به مذاکره و سازش با دشمن دارند. این 2 رویکرد در بسیاری مواقع به شکل طبیعی بروز میکند و تنوع آرا نشانهای از پویایی جامعه است. مشکل اما زمانی بروز میکند که دسته دوم یعنی طرفداران سازش، نهتنها نظر خود را عاقلانه معرفی میکنند، بلکه ایده مقاومت و ایستادگی را به عنوان جنگطلبی و افراطگرایی برچسب میزنند. این نوع دوگانهسازی که در واقعیت منجر به سردرگمی جامعه میشود، از گذشته تا امروز همواره به جامعههای در معرض خطر آسیب رسانده است.
ایجاد دوگانه جنگ و صلح در شرایط بحرانی، به معنای قرار دادن جامعه در تقابل دوگانهای اشتباه است. در این رویکرد، مقاومت به عنوان «جنگطلبی» معرفی میشود و هر نوع ایستادگی در برابر دشمن، حرکتی غیرمنطقی و افراطی به نظر میآید. این در حالی است که مقاومت اغلب از حقوق ملی و انسانی در برابر تهدیدات و تجاوزات خارجی دفاع میکند. از سوی دیگر، سازشکاران خود را به عنوان حامیان «صلح» معرفی میکنند، در حالی که حقیقت امر این است که سازش در شرایط ضعف و با دشمنی که تمایلی به مذاکره ندارد، غالبا به از دست دادن بخشهایی از حاکمیت ملی و زیر پا گذاشتن حقوق ملت میانجامد.
این نوع دوگانهسازی در واقع باعث میشود افکار عمومی بهجای تمرکز بر راهکارهای مؤثر برای دفاع یا مذاکرات مبتنی بر قدرت، به سمت تضادهای داخلی و نفاق کشیده شوند. افرادی که این نوع گفتمان را ترویج میکنند، با هدف کاهش فشارهای نظامی و به ظاهر اجتناب از جنگ، در واقع فضا را برای تسلیم جامعه در برابر خواستههای دشمن آماده میکنند.
برای روشنتر شدن موضوع، به برخی نمونههای تاریخی از این نوع دوگانهسازی و پیامدهای آن اشاره میکنیم:
* تجربه فرانسه در جنگ دوم جهانی
در دهه ۱۹۳۰ و اوایل جنگ دوم جهانی، سیاستمداران فرانسوی میان 2 گروه تقسیم شده بودند. یک گروه معتقد به مقاومت در برابر آلمان نازی و دفاع از فرانسه بود، در حالی که گروه دیگر سازش با آلمان را به عنوان یک انتخاب عقلانی و مدبرانه معرفی میکرد. این سازشگرایی، که به «سیاست مماشات» معروف شد، در نهایت نهتنها نتوانست صلح را به همراه آورد، بلکه باعث تسلیم و سقوط سریع فرانسه در برابر نازیها شد. این تجربه نشان داد مذاکره و سازش در شرایط نابرابر و بدون پشتوانه قوی، نتیجهای جز تضعیف جامعه ندارد.
* قرارداد مونیخ ۱۹۳۸
یکی از مهمترین مثالهای تاریخی سازشکاری و پیامدهای آن، توافق مونیخ است. در این توافق، بریتانیا و فرانسه به امید حفظ صلح، به آلمان اجازه دادند بخشهایی از چکسلواکی را ضمیمه خاک خود کند. نتیجه این سازشکاری و تلاش برای اجتناب از جنگ، تنها تقویت آلمان نازی و آغاز جنگی ویرانگرتر بود. وینستون چرچیل، از منتقدان این سیاست، بخوبی اشاره کرد که آنها میان جنگ و شرمساری یکی را انتخاب کردند و شرمساری را برگزیدند اما جنگ نیز از راه رسید.
* ایران در دوران قاجار
در تاریخ معاصر ایران، دوران قاجار یکی از مثالهای بارز برای این نوع رفتارهای دوگانه است. در زمان تهاجمهای خارجی، بویژه از سوی روسیه و بریتانیا، برخی در دربار قاجار به جای مقاومت، سیاست سازش را پیش گرفتند و قراردادهایی مانند «ترکمانچای» و «گلستان» را امضا کردند که باعث از دست رفتن بخشهایی از خاک ایران شد. این سیاست سازشکارانه نهتنها از جنگ جلوگیری نکرد، بلکه به از دست دادن خاک و تضعیف کشور انجامید.
بد نیست بدانید افرادی که در هنگامه تهاجم دشمن، سیاست سازش را پیش میگیرند و خود را میانهرو معرفی میکنند، از لحاظ روانشناختی و اجتماعی ویژگیهای خاصی دارند. این افراد معمولا از ریسکها و مسؤولیتهای ناشی از مقاومت و دفاع از جامعه میگریزند. آنها به جای پرداخت هزینههای لازم برای استقلال و امنیت، تلاش میکنند با دادن امتیاز به دشمن، راهی کوتاهتر و به ظاهر آسانتر برای حل بحران پیدا کنند.
این افراد اغلب فاقد دوراندیشی استراتژیک هستند و درک نمیکنند که سازش با دشمن در شرایط ضعف، به معنای تأمین امنیت نیست، بلکه پذیرش یک شکست تدریجی و تضعیف بیشتر جامعه است. آنها با پوشش واژههایی چون «عقلانیت» و «میانهروی» در واقع از مواجهه با واقعیت و خطرات بزرگتر خودداری میکنند. این نوع رفتار، به جای تقویت جامعه، زمینهساز تسلیم آن در برابر نیروهای متجاوز میشود.
این در حالی است که تاریخ بارها نشان داده سازش با دشمن در شرایط ضعف و بدون توانمندی برای دفاع از خود، نهتنها باعث حفظ صلح نمیشود، بلکه به افزایش قدرت دشمن و تضعیف بیشتر جامعه میانجامد. دوگانهسازی جنگ و صلح، که مقاومت را افراطی و سازش را عاقلانه جلوه میدهد، ابزاری است که در طول تاریخ توسط کسانی که از پذیرش مسؤولیتهای واقعی سر باز میزنند، به کار رفته است. آنچه در چنین شرایطی ضروری است، نگاه واقعگرایانه و استراتژیک به تهدیدات خارجی و همبستگی ملی برای مقابله با این تهدیدات است، نه ایجاد شکافهای داخلی و دوقطبیسازیهای مخرب.
در پایان، توجه به شواهد تاریخی مانند تجربه فرانسه در جنگ دوم جهانی، قرارداد مونیخ و دوران قاجار بهخوبی نشان میدهد که سازشکاری و تسلیم در برابر دشمن نهتنها صلح را به همراه نمیآورد، بلکه جامعه را در معرض خطرهای بزرگتری قرار میدهد. افراد و گروههایی که در چنین شرایطی خود را عاقلانه و میانهرو معرفی میکنند، در واقع در حال تضعیف جامعه و تسلیم آن به دشمن هستند.
ارسال به دوستان
نگاه
چارچوبی برای تضمین امنیت ایران و پاسخ به اسرائیل
مجتبی عرب: بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع خانوادههای شهدای امنیت، حاوی نکات کلیدی درباره چارچوب پاسخ ایران به اسرائیل بود.
نخست، همانگونه که نباید اقدام ضعیف اسرائیل را بزرگنمایی کرد، باید خط ظریف رسانهای بین تحقیر عملکرد رژیم صهیونیستی و کوچکانگاری آن را نیز مراعات کرد. رسانهها باید مراقب باشند در روایت عزت، قدرت و ابتکار مردم ایران، از گستاخی بزرگ دشمن در عبور از خطوط قرمز جمهوری اسلامی و حمله مستقیم به خاک کشورمان غفلت نکنند.
دوم، چگونگی پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی بر عهده مسؤولان کشور است اما رهبر انقلاب برای روش پاسخ، شاخصهای عملیاتی و کلیدی تعیین کردند.
۱- پاسخ باید خطای محاسباتی دشمن را اصلاح کند: اسرائیل بر این باور است هر اندازه از فرماندهان ارشد را ترور کند و در منطقه جنایت کند، ملت ایران جرات پاسخ دندانشکن و نابودگر زیرساختها و شریانهای حیاتی اقتصادی و سیاسی او را نخواهد داشت. دشمن ما دچار خطای محاسباتی درباره ایران شده و پندار او این است که مردم ما غرق در مشکلات اقتصادی، تمام آرمانها و رشادت ذاتی خود و فرهنگ غنی ایرانی - اسلامی خویش را که همواره در طول تاریخ در مبارزه و ایستادگی با ظالمان و همیاری مظلومان پیشتاز بودهاند، فراموش کردهاند. این پندار مشابه اجداد صهیونیستهاست که به تعبیر قرآن، حطه (آمرزش الهی) را فراموش کرده و به حنطه (گندم) رو آوردند. همچنین دشمن گمان میکند مسؤولان ما به این باور رسیدهاند که سرمایه اجتماعی برای رویارویی با سگ هار آمریکا، یعنی رژیم صهیونیستی را ندارند. این خطای محاسباتی درباره ملت رشید ایران باید در دشمن اصلاح شود. اسرائیل گمان میکند طرحی برای نابودی حماس و حزبالله و درگیر کردن ایران به خطای محاسباتی در عدم زد و خورد جدی با اسرائیل تدارک دیده و به خیال خود بنا دارد پس از نابودی دیگر بازوان جبهه مقاومت، سراغ عقب انداختن مسیر پیشرفت ایران با حمله به تاسیسات زیربنایی ما بیاید. با این حال، این بار پس از نابودی توان مقاومت، ایران، حتما توان پاسخگویی و جنگ نخواهد داشت. این محاسبه به عقیده تلآویو، دقیق و طرحی شدنی است. او متبخترانه از هر گونه پیشنهاد آتشبس تا نقطه انتهایی نابودی حزبالله فرار میکند، چرا که معتقد است میدان به نفع طرح نهایی او برای زمینگیر کردن ایران است. این خطای محاسباتی دشمن در پاسخ ایران باید اصلاح شود.
۲- قدرت ملت ایران و توان و ابتکار جوانان باید به دشمن نشان داده شود: پاسخ انتخابی ما باید اراده قوی ملت ایران و توان و ابتکار جوانان را نمایندگی کند. یک فهم اولیه از این فرمایش میتواند چنین باشد: پاسخ نیروهای مسلح باید مقتدرانه و مبتکرانه به نمایندگی از ملت ایران باشد اما به نظر میرسد به فهم عمیقتری از این مطلب نیز میتوان رهنمون شد که به شاخص خطای محاسباتی دشمن نیز مربوط میشود. به این معنا که پاسخ ما باید به شکل چندجانبهای با ترکیبی از حضور ملت و ابتکار مستقیم جوانان و پاسخ سیاسی و نظامی توسط نیروهای رسمی، مساله پیشبینیپذیر شدن ایران و کیفیت حضور و پاسخ او را برای دشمن با یک شگفتی روبهرو کند. این یعنی میدان برای حضور نیروی مردم و ابتکارات مستقیم جوانانه به شکل پشتیبان و انجام اقدامات مکمل برای نیروهای سیاسی و نظامی باید فراهم شود. علاوه بر این، اگر ما به راهبرد مهم اشاره شده توسط رهبر انقلاب، یعنی تشکیل ائتلاف بینالمللی اقتصادی، سیاسی و در صورت لزوم نظامی میاندیشیم، در مدل انقلاب اسلامی، چنین ائتلافی باید مردمپایه باشد. فراهم کردن میدان برای حضور اراده و قدرت ملت ایران و ابتکار جوانانه میتواند راه اتصال حقیقی بین ملتهای آزاده جهان و فراهم شدن شرایط شکلگیری این ائتلاف بزرگ را فراهم کند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|