|
جهانبخش به هیرنفین پیوست
کاپیتان تیم ملی به حضور خود در هلند ادامه میدهد. پس از مدتها بحث و گمانهزنی درباره آینده علیرضا جهانبخش و اخباری مبنی بر پیوستن او به تیمهای تورینو و جنوای ایتالیا، حالا او تصمیم گرفته برای یک تیم هلندی دیگر به نام هیرنفین به میدان برود.
ارسال به دوستان
یادداشت
وزیر ورزش و لزوم ورود جدی به مشکلات مدیریتی استقلال
عبدالله دارابی: تا اینجای کار نه هلدینگ خلیجفارس توانسته آرامش مورد انتظار را به باشگاه استقلال تزریق کند و این باشگاه را از پریشانحالیهای سالهای اخیر نجات دهد، نه وعدههای ابتدایی و بزرگ عبدالعلی علیعسکری هنگام تملک استقلال، محلی از اعراب یافته و از قضا حال و روز این فصل استقلال، تداعیگر مثل «امسال دریغ از پارسال» است!
طبق گفته وزرای سابق و فعلی ورزش و جوانان، هنوز این وزارتخانه سهامدار این باشگاه است و حق نظارت و حتی دخالت در مباحث مدیریتی آن را دارد، بنابراین وزیر ورزش باید نسبت به استفاده از این حقوق درباره وضعیت اسفناک مدیریتی استقلال هرچه سریعتر و قبل از تضییع وقت به شکل جدی، اساسی و مطلوب مبادرت کند؛ جدی، اساسی و مطلوب از این جهت که اگر غیر از این باشد و آمیخته با شتابزدگی، رفع تکلیف و صرفا جهت تلطیف ظاهری فضا باشد، مسلما خطرناکتر و زیانبارتر از وضعیت پریشان موجود خواهد بود. گویا احمد دنیامالی - وزیر ورزش - تصمیم به برگزاری جلسه با علیعسکری - رئیس پتروشیمی خلیجفارس- و بررسی شرایط استقلال گرفته است. این جلسه منتها در صورتی موثر خواهد بود که به خروجی مفیدی منتج شود و فارغ از جلسات کلیشهای مسؤولان که اتخاذ تصمیم حول یک موضوع مهم به آیندهای نامعلوم با اولویت ملاحظات و مصلحتسنجیهای رفاقتی و گروهی حواله میشود، باشد. برخی اخبار نیز از ایجاد تغییرات قریبالوقوع مدیریتی در استقلال توسط هلدینگ حکایت دارد، البته این تصمیم نیز اگر متکی به پشتوانه عقلانی، فنی و کارساز نباشد، جز اقدامی برای خاموش کردن مقطعی اعتراضات افکار عمومی، هدفی را دنبال نمیکند و قطعا کار را بغرنجتر از وضع موجود میکند. تغییر در ارکان مدیریتی آبیپوشان، امری ضروری است، چرا که نماینده تامالاختیار هلدینگ در باشگاه و رئیس هیات مدیره استقلال- احمد شهریاری- عملکردی به غایت خودمحور و زیانبار داشته که بازگویی آن تکرار مکررات بدیهی است. اعضای هیات مدیره نیز که با نظر مستقیم شهریاری ابقا یا منصوب شدند، اعضایی منفعل، ناکارآمد و بله قربانگو در برابر رئیس هیات مدیره نشان دادهاند، مضاف بر اینکه لازم به تاکید است افرادی چون افضلی، سمیعی و حیدرزاده در دوره قبل، چه خدمت موثر و قابلی به استقلال کرده بودند که لایق ابقا تشخیص داده شدند؟ مصطفی کارخانه هم که مهم ترین کارش تمجید از رئیس خود بوده و بس! فرشید سمیعی، سوای روابط پشت پرده، طبق کدام تجربه مدیریتی و پارامترهای مثبت و مقبول، شایستگی مدیریت باشگاهی چون استقلال را کسب کرده است؟
تحرکات برخی از این افراد جهت ابقا و ممانعت از برکناری خویش، اخیرا به لطایفالحیلی نیز آراسته شده است، از جمله ایجاد پست معاونت ورزشی و انتخاب پیشکسوت مقبولی چون مجتبی جباری. عجیب از این تصمیم بوی ترفند به مشام میرسد و چه بسا به سوختن کسی چون مجتبی جباری نیز منجر شود. قبلا نیز یکی از مدیران سابق استقلال وقتی بوی برکناری را حس کرد، مبادرت به ایجاد چنین پستی و انتخاب پیشکسوتی نامی کرد که البته دوام و توفیقی نیز نیافت!
تغییرات مدیریتی در استقلال لازم و بلکه واجب است؛ هلدینگ خلیجفارس و وزارت ورزش باید نسبت به تکلیف خویش در قبال این باشگاه مسؤولیتپذیر باشند و حداقل شأن حق دخالت و نظارت خود را پاس بدارند.
ارسال به دوستان
ما رو به افول و روسها در حال بازگشت
زنگ خطر برای کشتی آزاد
نتایج ضعیف کشتی آزاد کشورمان در مسابقات جهانی و بازگشت روسها به میادین زنگ خطر را برای ایران به صدا درآورد. مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان در اوزان غیرالمپیکی در حالی به میزبانی آلبانی برگزار شد که حاصل کار ملیپوشان کشورمان فقط یک مدال برنز بود!
کشتی آزاد که در المپیک پاریس در کسب مدال طلا ناکام بود، در مسابقات جهانی هم عملکرد بسیار ضعیفی داشت تا انتقادها از این تیم به اوج برسد. نتایج آزادکاران در این مسابقات و همینطور رقابتهای زیر ۲۳ سال جهان حاکی از این است که روسها با بازگشت به میادین همچنان سکوهای جهانی را در اختیار دارند و تعلیق، هیچ اثری روی عملکرد آنها نداشته است.
* زنگ خطر با بازگشت روسیه
آمریکا و روسیه همیشه از حریفان کشتی آزاد ایران بودند و حالا روسها با بازگشت به میادین زنگ خطر را به صدا درآوردهاند. اینکه کشتی آزاد چطور در مسابقات جهانی ۲۰۲۵ همینطور المپیک پیشرو با وجود این رقیبان پا به میدان رقابت میگذارد، سوالی است که پاسخ آن در آینده مشخص خواهد شد. روسیه در المپیک پاریس حضور نداشت اما برخی ورزشکاران این کشور این فرصت را دارند که در میادین بینالمللی شرکت کنند. این کشور در مسابقات زیر ۲۳ سال جهان هم حضور داشت اما با توجه به اینکه مدالهای آنها در جدول محاسبه نمیشود، ایران عنوان قهرمانی را کسب کرد. پس اگر این کشور در جدول مدالها وارد شود، نشان از این است که ایران همچنان پایینتر از روسیه قرار دارد.
* رفت و برگشت درستکار و ناکامی در مسابقات جهانی
پژمان درستکار بعد از المپیک توکیو هدایت تیم ملی را برعهده گرفت و تیمش در مسابقات جهانی هم نتایج خوبی کسب کرد اما این عملکرد در ادامه تکرار نشد تا وی از سمتش استعفا کند. علیرضا دبیر، محسن کاوه را به عنوان سرمربی انتخاب کرد اما بعد از نتایج نه چندان خوب در المپیک پاریس، پایان همکاری او با فدراسیون کشتی اعلام شد و درستکار دوباره به تیم ملی کشتی آزاد بازگشت تا این سوال مطرح شود: آیا رفیق گرمابه و گلستان دبیر میتواند نمایش خوبی در کشتی داشته باشد؟
منصور برزگر در گفتوگویی در جمع خبرنگاران درباره بازگشت پژمان درستکار به تیم ملی گفته بود: نمیدانم آقای دبیر تصمیمگیرنده است یا نه. اگر درستکار خوب بود، چرا برای المپیک او را نبردیم و اگر بد بود، چرا او را آوردیم؟ امیدوارم او با عملکردش هنرهایش را نشان دهد.
ارسال به دوستان
چرا گاریدو روزبهروز از خودش و ابتدای کارش فاصله میگیرد؟
بیاعتنایی به نقشه گنج
مهدی طاهرخانی: علوم انسانی بر اساس تجربه و آزمون و خطا کارش را پیش میبرد، از این رو هیچ شباهتی به ریاضی ندارد که بتوانی با قاطعیت نتیجه قطعی را پیشبینی کنی؛ فرمولی بیابی و بگویی جواب را یافتم.
نه! صحبت از فوتبال است، حرف از انسانهاست، پیچیدهترین مخلوقات عالم هستی. پس سخت است با چند نمونه پیشین بخواهی نتیجهگیری کلی کنی و رای قطعی بدهی.
همه اینها را گفتم تا برسم به موضوع خوان کارلوس گاریدو و پرسپولیس.
او را شبیه نادر افشار میبینم؛ مردی سختکوش، متعهد و فاتح اما با پایانی تلخ. اجازه دهید از آسیا در این نوشته فاکتور بگیریم و در جای دیگر مفصل از آن بنویسم. صحبت ما تنها مربوط به لیگ برتر است اما همینجا داخل پرانتز بگویم با همه کم و کاستیها فوتبال ما حقش است بعد تیمهای سعودی در رتبه چهارم و پنجم باشد، بالاتر از قطر، امارات، ازبک و عراق.
بازگردیم به لیگ خودمان. گاریدو زمانی آمد که پرسپولیس ۲ شاهمهره خود را از دست داده بود؛ یکی درون دروازه و دومی مردی با عصای جادویی در پست وینگر چپ و راست. شخصا آنقدر ترابی را برای پرسپولیس مهم و بیجانشین میدانستم که هر روز پیگیر سلامتش در تمرینات بودم و نگران مصدومیت و محرومیت اما ناباورانه او بنا به تصمیمات شخصیاش رفت.
وقتی اوسمار رفت و گاریدو آمد، با عینک بدبینی از این انتخاب درویش انتقاد کردم و گفتم کسی که هر سال یک تیم عوض کند مارکوپولو است، نه مربی و این آدم دوای درد ما نیست. البته چون کمی شک و تردید داشتم چندان روی آن مانور ندادم اما نظرم قبل شروع لیگ عوض شد. بدنسازی عالی کادر فنی جدید و اصرار به پرس و ادامه سبک قبل، امیدوارم کرد. وقتی یکی مثل خانبان، سیدجلال و افشین را کنار گاریدو میدیدم قوت قلب پیدا میکردم که این مردان رابط پرسپولیس دیروز و امروز هستند و قرار نیست تیم دیگری شویم.
پرسپولیس امیدوارکننده شروع کرد. داربی را سزاوارانه برد و به صدر جدول هم رسید.
اما گاریدو بسان نادر از مقطعی به بعد دچار وسواس فکری شد. شاید مقصر امثال من بودند که بیمورد به مدیریت تیم مشاوره دادیم که به سرمربی بگوید مراقب جاسوسهای احتمالی تیمش باشد که مثلا روز مسابقه ترکیب او افشا نشود.
مگر زمان برانکو، یحیی و اوسمار لو نمیرفت! خب چه شد؟ قهرمانی از دست رفت؟ ما نیتمان خیر بود اما حواسمان نبود چه آتشی را روشن میکنیم.
گاریدو شروع به شک و تردید کرد. از کنار گذاشتن چند نفر تا تهدیدها و دیگر مسائلی که چون رسانهای نشد، من هم به آن نمیپردازم. تغییرات به یکباره شکل عجیبی به خود گرفت. گاریدو که کم دست به ترکیب تیمش میزد آزمون و خطا را گسترش داد. صدالبته مصدومیتها هم بیموقع از راه رسید و به این موضوع ضریب داد.
دلیل اینکه چرا بالای یک ماه است او در تمرینات از شبیهسازی ترکیب اصلی با همان ۱۱ نفر استفاده نمیکند برای ما نامشخص است. آمادگی و هماهنگی زمانی حاصل میشود که آن ۱۱ نفر دقیقا در زمین اصلی مسابقه هفتهای ۴ مرتبه کنار یکدیگر بازی کنند نه فوتبال ۶ نفره در زمین کوچک. شاید نمیخواهد ترکیب اصلیاش لو برود. شاید نمیخواهد هیچ بازیکنی حس کند در ترکیب اصلی جایش تضمین شده است.
دلیلش را نمیدانم اما کاش مدیریت تیم به او بگوید برگرد به همان تنظیمات روز نخستت. مساله جاسوس و ترکیب را کلا فراموش کن.
پرسپولیس در حال فاصله گرفتن از خودش است.
استفاده از اوت دستی بد نیست، مورینیو در رئال و کلوپ در لیورپول هم از آن استفاده میکردند اما اینکه این روش بشود تاکتیک اصلی برای فتح دروازه حریفان بد است.
گاریدو با برد در سیرجان باز صدرنشین لیگ میشود. هنوز هیچ اتفاقی در لیگ نیفتاده که بگوییم کار از کار گذشته، اتفاقا هنوز هزاران می در رگ این تاک خواب است و فرصت برای تکرار قهرمانی بهتر از هر تیم دیگری پیش روی قرمزهاست اما این کار مستلزم رفتار گاریدو است. همان شجاعتی که در ۱۰ دقیقه انتهایی بازی با الغرافه به خرج داد را باید به دیگر امور تیمش تعمیم دهد.
قطعا موقعیتسازی پرسپولیس دچار ایراد شده است. در کانالهای کناری هماهنگی کم شده. در میانه میدان تعادل دیده نمیشود.
حقیقتا کار به استهلاک رسیده است، عدهای بدون هیچ منطقی، پرچ نیمکت شده و عدهای دیگر با وجود سن بالا و خستگی مشهود تا کارشان به راه رفتن روی زانو نکشد تعویض نمیشوند.
در علوم انسانی چیز قطعی وجود ندارد. درباره آینده گاریدو حقیقتا پیشبینی سخت است.
کلا آسیا را فراموش کنید، نهایت به عنوان تیم ششم تا هشتم صعود میکنیم و سپس یکی از ثلاثه سعودی یک جایی خفتمان میکنند و همانند آنچه در قصه الهلال و استقلال پیش رفت، آرزو میکنیم کاش گذرمان به اینجا نمیافتاد.
روی صحبتم درباره لیگ است. گاریدو باید توسط مدیریت تیم، آخرین اتمامحجتها را بشنود.
او نهایت مثل برانکو و اوسمار دیر یا زود با جام یا بیجام از اینجا میرود اما بازیکن جوان ما، باید برای آینده در خط تولید ستاره قرار بگیرد.
مهمتر از همه سبک و سیاق پرسپولیس است. فرمولی که با آن تبدیل به بهترین تیم یک دهه اخیر فوتبال ایران شده است. فوتبالی مبتنی بر اصول اولیه مالکیت، کثرت پاس و به ثمر رساندن گلهایی که صرفا روی اوت دستی و ایستگاهی نیست. پرسپولیس در لیگ ۲۱ قهرمان نشد اما یحیی روی همان سبک مومن ماند و فصل بعدش تیم را قهرمان کرد. در نیمه دوم لیگ قبل اوسمار نیامد همه چیز را تغییر دهد، تنها به واسطه خریدهای خوب، تیمش را هجومیتر کرد و معجزه استقلال خوزستان در ۲۰ دقیقه رخ داد.
اینکه امسال پرسپولیس قهرمان میشود یا نه مهم است اما اصل مهمتر این است که در انتهای فصل، پرسپولیس به سبک خودش مومن میماند یا نه؟ اگر اولی حاصل نشود با همه دردهایش میشود به آینده دل بست اما اگر دومی رخ ندهد، پرسپولیس آینده را حاضریخوری کرده است.
حالا ریش و قیچی دست رضا درویش است، او به عنوان فرد مافوق و تصمیمگیر باید حرکت روی ریل اصلی را به گاریدو متذکر شود.
قرار نیست بعد گاریدو تیمی باشد با فوتبالی که در عصر پیشابرانکو شاهدش بودیم. ۷ قهرمانی لیگ و ۲ فینال آسیا با این متد به دست آمد، وقتی نقشه گنج در جیبت است دلیلی ندارد آن را دور بیندازی و بگویی من بدون نقشه خودم گنج را پیدا میکنم. زنگ خطر اصلی این است. به نقطه گنجت مومن بمان. یک فصل، تیم دیگری آن را یافت ایرادی ندارد، مهم این است که تو با نقشه کارت را پیش ببری.
ارسال به دوستان
پنجمین باخت متوالی استقلال مقابل الهلال
تغییرات در راه است
زهره فلاحزاده: از آخرین پیروزی استقلال در این فصل یک ماه میگذرد و آبیها نتوانستهاند پس از برد مقابل تیم تهجدولی هوادار رنگ خوشبختی را ببینند.
از زمانی که جواد نکونام از استقلال رفت، تیم برای اینکه به شرایط بهتری برسد با سهراب بختیاریزاده به طور موقت ادامه داد تا پیتسو موسیمانه، سرمربی آفریقایی به تیم ملحق شود اما از آن روز تنها یک برد به دست آمده است. آبیها در ۵ دیدار گذشته خود در لیگ برتر و لیگ نخبگان آسیا شکست را تجربه کردهاند. در این ۵ دیدار آبیها ۱۲ گل دریافت کرده و تنها یک گل به ثمر رساندهاند که این آمار بخوبی نشان میدهد وضعیت آبیها قرمز است و رهایی از این شرایط با بازیهای متوالی با فاصله کم از هم امکانپذیر نیست. چه کسی فکرش را میکرد استقلالیها در ۹ دیدار از لیگ از ۲۷ امتیاز تنها ۸ امتیاز کسب کنند و با ۱۶ گل خورده، بدترین خط دفاع را داشته باشند؟ تفاضل گل منفی ۷ هم در میان ۱۶ تیم، یک آمار بسیار بد برای آنها حساب میشود که حتی از ۲ تیم قعر جدول هم شرایطشان بحرانیتر است!
به نظر میرسید با آمدن سرمربی خارجی، به بازیکنانی که برد در یک بازی را از خاطره خود پاک کرده بودند، شوکی وارد شود و آنها با انگیزه بالاتری بازی کنند اما نحوه بازی این بازیکنان به گونهای است که گویی برای نخستین بار در سطح لیگ برتر بازی میکنند. نه خبری از پاسهای صحیح و متوالی است و نه خلاقیتی برای موقعیتسازی!
موسیمانه که در ۳ دیدار داخلی و خارجی به طور رسمی روی نیمکت نشسته است، هنوز با این تیم نتوانسته به پیروزی دست یابد. کار برای موسیمانه جایی سختتر شده که در هر دیدار و درست در همان نیمه اول یک بازیکن مصدوم و به اجبار از زمین مسابقه خارج میشود و دست او هر روز بستهتر از روز قبل میشود.
کار کردن با تیمی که از نظر بدنی حال خوشی ندارد و از نظر روحی - روانی با مشکلات جدی روبهرو است، بسیار سخت است. آنچه از نوع بازی بازیکنان استقلال میتوان دریافت کرد، این است که آنها نه روحیه جاهطلبی دارند و نه ذهنیت برنده! آنها از همان لحظهای که روی چمن بازی قدم میگذارند، خود را بازنده میدانند و هر لحظه در انتظار دریافت گل هستند. اصلاً انگار آمدهاند به مسابقه دورهمی و منتظرند تا داور سوت را به نشانه پایان بازی هر چه سریعتر به صدا درآورد.
* چرا استقلال با تغییر کادر فنی هم نتیجه نمیگیرد؟
همه میپرسند چرا استقلال مهاجم ندارد؟ اما سوالی که قبل از آن پیش میآید این است: مگر هافبکهای به اصطلاح خلاق استقلال مثل ماشاریپوف، کاکوتا و اسلامی درون زمین خلاق نشان دادهاند که تنها نبود یک مهاجم در ترکیب احساس شود؟
غیر از آن مدافعان استقلال هم نتوانستهاند عملکرد خوبی از خود به نمایش بگذارند و سلسله اشتباهات فردی آنها تبدیل به رکورد شده است. مشکل باز هم تنها مدافعان نیست. عملکرد حسین حسینی در خوردن گلهای ساده و عجیب هم زیر سوال است!
بنابراین استقلال یک مشکل حاد و بزرگ دارد و آن این است که تیم جفت و جور نیست و بازیکنان نمیتوانند ـ یا نمیخواهند ـ تلاشی برای بهبود شرایط کنند. بازیکنانی که در این تیم بازی میکنند، نوجوانان ۱۴-۱۳ ساله نیستند که نتوانند تمرکز کنند و مدام به آنها گوشزد کرد، استقلال تیم بزرگی است و باید برای برد در هر دیدار بجنگند. آنها به باخت عادت کردهاند و قصد تغییر رویه و تفکر خود را هم ندارند.
البته وقتی شما به عنوان مدیر باشگاه به بازیکن تازهوارد در همان ابتدای ورود ۳۵ میلیارد تومان ناقابل پرداخت میکنی یا رقم قرارداد یک بازیکن معمولی را به اندازه یک بازیکن ستاره بالا میبری، همین انتظار هم میرود که انگیزه بالایی برای تلاش و جنگیدن نداشته باشند. آنها دلشان به پولی که از مالک باشگاه به حسابشان میرسد خوش است نه به خوب بازی کردن درون زمین.
به هر حال تا زمانی که استقلال به یک استراحت چند روزه نرود و موسیمانه از نظر روحی - روانی تیم را آماده مسابقات نکند، نمیتوان امیدوار به بهتر شدن اوضاع آنها بود.
هر چند باید به مدیریت ضعیف آقایان در باشگاه هم پرداخت که هرگز نتوانستهاند تیم را از این منجلاب نجات دهند و آنقدر سفت روی صندلیشان نشستهاند که قصد ندارند با چهاردهم شدن استقلال، استعفا کنند و بروند.
البته طبق شنیدههای خبرنگار «وطن امروز»، تا یک ماه آینده هیات مدیره هلدینگ خلیج فارس، مالک باشگاه بهزودی دستخوش تغییر میشود و با این تغییرات، هیاتمدیره باشگاه استقلال هم دگرگون میشود و رئیس هیاتمدیره و مدیرعامل هم رفتنی میشوند.
باید دید استقلالی که در چند فصل اخیر همواره بین ۳ تیم اول لیگ بوده، میتواند از ردههای پایین جدول خلاصی پیدا کند و به جمع ۳ تیم برتر بازگردد؟
ارسال به دوستان
یادداشت روز
پیروزی ترامپ و 2 استدلال غلط
مصطفی نصری: نتایج انتخابات دیروز ریاستجمهوری آمریکا و بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید پس از ۴ سال، بار دیگر بحثهای زیادی را درباره سیاستهای ایالات متحده در قبال ایران و منطقه غرب آسیا برانگیخته است. بسیاری در ایران به اشتباه به این نتیجه رسیدهاند که تغییر رئیسجمهور در آمریکا میتواند به تغییر سیاستهای آن کشور در قبال ایران و منطقه منجر شود اما آیا واقعاً شاهد تغییری خواهیم بود؟
* پرونده هیچکدام از ۲ حزب آمریکا سفید نیست
یکی از تصورات رایج که در میان برخی جناحهای سیاسی ایران وجود دارد این است که دموکراتها جناحی هستند که میتوان با آنها وارد مذاکره شد. این گروه اینگونه متصورند که روابط ایران و آمریکا در دوره ترامپ تحت تأثیر سیاستهای فردی او قرار گرفته و ربطی به سیاستهای کلی آمریکا ندارد. با این حال، نتایج تنشهای منطقهای اثبات میکند این دیدگاه واقعیتهای سیاست خارجی آمریکا را نادیده میگیرد. سیاستهای ایالات متحده در قبال ایران و غرب آسیا تحت تأثیر رئیسجمهور و جناح حاکم قرار ندارد. چه دموکراتها در قدرت باشند، چه جمهوریخواهان، سیاستهای کلی آمریکا در این منطقه به طور اساسی تغییر نمیکند. در دورههای گذشته نیز این سیاستها به وضوح دیده شده است. در زمان ریاستجمهوری اوباما که بسیاری در ایران تصور میکردند تغییرات قابل توجهی در سیاستهای آمریکا ایجاد شده، حمایتهای بیپایان این کشور از اسرائیل همچنان ادامه داشت. در جنگهای 2008 و 2014 غزه که در دوران ریاستجمهوری اوباما و نخستوزیری نتانیاهو رخ داد، ایالات متحده با حمایت خود از اسرائیل زمینه کشتار 2500 انسان را فراهم کرد. بایدن با فاجعهای که از سال گذشته توسط او و نتانیاهو رقم خورده، این رقم را 20 برابر کرده و بیش از 50 هزار نفر در غزه و جنوب لبنان به شهادت رسیدهاند. همزمان با این جنگها دامنه تحریمهای ضد ایرانی نیز با بهانهجوییهای مختلف افزایش پیدا کرده است که جدیدترین آن تحریم شرکتهای هواپیمایی ایران توسط اتحادیه اروپایی بود. از این منظر، ادعای برخی که تصور میکنند با روی کار آمدن دموکراتها وضعیت ایران بهبود مییابد، غلط است. سیاستهای آمریکا در قبال ایران و منطقه بیشتر به روابط استراتژیک این کشور با اسرائیل وابسته است تا به تغییر رئیسجمهور.
* «زوال» با «حرکت به سمت زوال» تفاوت دارد
بسیاری از تحلیلگران و منتقدان در داخل ایران به اشتباه این دیدگاه را ترویج میکنند که ایران به غلط قدرت آمریکا را افول یافته توصیف کرده و باید از این رویکرد دست بکشد، چرا که از نظر آنها قدرت آمریکا افول نکرده و ایران باید با واقعیتهای جهانی کنار بیاید. چنین دیدگاهی بویژه در روزهای گذشته که احتمال بازگشت ترامپ به کاخ سفید زیاد شد و درباره ورود دموکراتها به کاخ سفید ناامیدیهایی ایجاد شد، بیشتر از قبل ترویج یافت. حال آنکه این تحلیلها حداقل به 2 دلیل قابل رد است.
اولا این ادعا که ایران قدرت آمریکا را نابودشده تصور میکند، برداشتی کاملا تحریف شده از مواضع رسمی تهران است. ایران هیچگاه ادعا نکرده قدرت آمریکا نابود شده است. آنچه ایران به آن اعتقاد دارد و توسط رهبر انقلاب نیز مورد اشاره قرار گرفته، این است که آمریکا با اقدامات خود به سمت زوال حرکت کرده و رو به افول است. ایشان در دیداری که 8 آذر 1402 با بسیجیان داشتند، به صراحت فرمودند: «آمریکا رو به افول است. این وضعیتی که آمریکاییها دچارش شدهاند، عامل بلندمدت دارد؛ اینها در طول تاریخ وضعیتی را به وجود آوردند که نتیجهاش همین است و به این آسانیها علاجشدنی نیست. این سنت الهی است، اینها محکومند به اینکه ساقط شوند، محکومند به اینکه افول کنند، زایل شوند از صحنه قدرت جهانی». چنین عباراتی به هیچوجه به معنای نادیده گرفتن قدرت فعلی آمریکا نیست اما مسیر رو به افول این کشور را توصیف میکند؛ مسیری که چهرههایی دارای زوال عقل و فساد اخلاقی همچون بایدن و ترامپ در ساحت سیاسی نماد آن هستند. حداقلیترین اثری که حضور این چهرهها در راس حاکمیت آمریکا دارد، تخریب وجهه سیاسی آمریکا در افکار عمومی جهان و کاهش قدرت نرم آمریکاست که بخشی از سیر نزول محسوب میشود و قابل انکار نیست.
* در مقابل دشمن قوی باید قویتر شد، نه تسلیم
دومین استدلالی که به وضوح در نقد این نگاه مطرح میشود، این است که چون آمریکا قدرت زیادی دارد، باید در مقابل خواستههای زیادهخواهانه آن کوتاه آمد. این نوع نگرش، نهتنها غلط، بلکه خطرناک است و نشاندهنده ناتوانی در درک سیاستهای جهانی و منافع ملی است.
در دنیای روابط بینالملل، هرچه کشوری قدرتمندتر باشد، تلاش بیشتری میکند تا منافع خود را تأمین کرده و رقبای خود را بویژه در زمینههای اقتصادی، نظامی و سیاسی تضعیف کند. این طبیعی است که آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی مهاجم، تمام توان خود را برای مقابله با رقبای خود بویژه ایران که سیاستهای مستقلی دارد، به کار گیرد. بنابراین هیچگاه نمیتوان انتظار داشت یک کشور قدرتمند مانند آمریکا با ایران وارد سازش یا رویکرد دوستانه شود. در عوض، آمریکا همیشه سعی میکند از هر راه ممکن ایران را تحت فشار قرار دهد تا به اهداف خود دست یابد. در مواجهه با چنین تهدیدی، ایران باید استراتژیهای بازدارندگی خود را تقویت کند و توانمندیهای نظامی و اقتصادی خود را افزایش دهد. در برابر دشمنی که اثبات کرده از هر راه ممکن برای ضربه زدن به ایران استفاده میکند، هیچ راهی جز تقویت توانمندیها و آمادهسازی برای مقابله وجود ندارد. این رویکرد به ایران این امکان را میدهد که از طریق قدرت دفاعی و دیپلماتیک خود در برابر هر تهدید خارجی مقاومت کند و به پیشبرد منافع ملی خود ادامه دهد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|