|
روایت ناامید کننده زلنسکی از وضعیت جبهههای جنگ و مناسبات با ترامپ
وضعیت سخته!
ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین اظهار کرد: جنگ با روسیه باید سال آینده میلادی از طریق دیپلماسی پایان یابد. وی در مصاحبهای رادیویی بیان کرد: وضعیت جبهههای درگیری در شرق اوکراین سخت است و روسیه در حال پیشروی است. زلنسکی همچنین مدعی شد ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه علاقهای به پذیرش توافق صلح ندارد. رئیسجمهور اوکراین با اشاره به انتخابات ایالات متحده افزود قوانین این کشور اجازه دیدار او با دونالد ترامپ، رئیسجمهور آینده آمریکا را پیش از برگزاری مراسم تحلیف در ماه ژانویه نمیدهد. وی همچنین گفت تنها حاضر است با خود ترامپ به گفتوگو بنشیند و علاقهای به مذاکره با نماینده یا مشاوران او ندارد. زلنسکی در این باره اظهار کرد: «با احترام به همه مردم و اطرافیان (ترامپ) من به عنوان رئیسجمهور اوکراین تنها گفتوگو با رئیسجمهور آمریکا را جدی میگیرم». وی در ادامه بیان کرد: «باید هر کار ممکن را انجام دهیم تا جنگ سال آینده از طریق ابزار دیپلماتیک پایان یابد». تأکید رئیسجمهور آینده آمریکا بر اتمام جنگ اوکراین موجی از نگرانیها درباره احتمال کاهش حمایتهای تسلیحاتی و مالی ایالات متحده از کییف را ایجاد کرده است. اوکراین که با وجود پشتیبانیهای کشورهای غربی، تاکنون بالغ بر 18 درصد سرزمین خود را از دست داده، در داخل و خارج از جبهههای جنگ شرایط سختی را سپری میکند و در تلاش است مسکو را به پذیرش شروط خود در مذاکرات صلح وادار کند؛ امری که تاکنون موفق به انجام آن نشده است. ارسال به دوستان
سخنی با قلعه نویی درباره نمایش ضعیف تیم ملی مقابل کره شمالی
تا تکرار نشود
عبدالله دارابی: همانگونه که سرمربی تیم ملی گفته بود بازی با کرهشمالی ته جدولی سخت از آب درآمد و این تیم که تا اینجای بازیها فقط ۲ امتیاز کسب کرده و قعرنشین گروه ما است، به رغم خوردن ۳ گل از ایران در نیمه نخست، تیم ملی را نیمه دوم غافلگیر کرد و تا پای تنبیهی جدی نیز برد.
«امیر قلعهنویی» سرمربی تیم ملی پس از این دیدار سخت، به لزوم درس گرفتن از این بازی اشاره کرد که از قضا اشاره درستی نیز است اما به شرطی که اهل گرفتن «درس دریافتی» از این مصاف غافلگیرکننده باشیم.
روند و نتیجه این بازی از ۲ جهت قابل نگاه و بررسی است.
۱- فوتبال است و همین اتفاقات غیرمنتظره - نمونههای اینچنینی در تاریخ فوتبال دنیا به دفعات رقم خورده است، حتی برای تیمهای بزرگ و سرگذشت تیم ایران در این بازی نیز بار اول رخ دادن چنین اتفاقاتی نیست - و چه بسا گل شدن پنالتی طارمی میتوانست سرنوشت بهتری را برای ما رقم بزند. پس این مولفه نیز نباید مغفول بماند و همه تحلیلها سر از تخریب خواسته یا ناخواسته درنیاورد.
۲- روی دوم این سکه، نگذشتن از آنالیز جدی و رسیدن به چرایی این اتفاق و تلاش بایسته و شایسته برای رفع اصولی معایب کار و ممانعت از رخ دادن مجدد چنین اتفاقی است که چه بسا در آینده به تنبیه تیم ما نیز منجر خواهد شد بویژه در بازیهای بزرگتر و حساستر.
۲- مورد دوم مسلما مهمتر است، چرا که مستقیم به عملکرد تیم ملی و سرنوشت فوتبال ملی ما مربوط میشود. ژنرال اگر نسبت به آینده تیم ملی ایران و جایگاه و اعتبار خود حساس است - که حتما هست - باید به درس گرفتن از این بازی و حتی تجارب ایام هر ۲ دوره سرمربیگری خود در تیم ملی توجه اساسی و منطقی کند. بدون اینکه قصد تخریب وی و زحماتش را داشته باشیم، انتظار میرود وی نیز با تامل و تعمق و حتی مشاوره با اهل فن به بازبینی نقش خود و تصمیماتش در این اتفاقات بیندیشد و بپردازد. حتما او هنوز بابت از دست دادن جام ملتهای آسیا بیشتر از همه ناراحت است، قطعا وی از ما مسلطتر و آگاهتر است که میانگین سنی تیم کرهشمالی که در نیمه دوم چنین بلایی بر سر تیم ملی ما آورد، ۳ سال از تیم ما کمتر بود، یقینا وی ترکش آمار اخراجهای بازیکنان در هر بازی را بیشتر از هر کسی لمس میکند، مسلما وی از شرایط آب و هوایی لائوس بهتر از ما میدانست و حتما او از ما بیشتر نگران تیم ملی است و بابت چنین اتفاقاتی نگرانتر، ولو به خاطر حفظ جایگاه خودش. سوال اما این است: آیا شخص وی از این مسائل درس گرفته و برای رفع نگرانیها و پیشگیری از حسرتهای بزرگتر اقدامی درخور کرده است یا میکند؟ اگر نه سرمربی باتجربه و استخوان خردکردهای چون قلعهنویی بهتر از ما میداند صرف گفتن «باید درس بگیریم» هیچ عیبی را مرتفع نمیکند و هیچ پیشرفتی را متضمن نمیشود.
تیم ملی فوتبال ایران را به احتمال بسیار فراوان باید یکی از تیمهای حاضر در جامجهانی آینده دانست، در این جام، دیگر صعود از گروه، نه کار شاقی است و نه سقف آرزوی فوتبال ما و از طرفی رقبای ما در آن تورنمنت به مراتب از قطر، ازبکستان و کرهشمالی قویتر و قلدرترند. اشتباهات و غفلتهای اینچنینی برابر است با تنبیه تیم ما به سختترین وجوه؛ ضمن اینکه میانگین سنی تیم فعلی ما در جامجهانی به ۳۰ سال میرسد و یکی از مسنترین تیمها و شاید مسنترینشان خواهیم بود و این خود معضلی است!
همه میدانیم فوتبال ما در عرصه عرضه بازیکنان جوان چند سال است لنگ میزند اما آیا این بهانه درستی است که پای اشتباهات بازیکنان مسن تیم ملی حتی به قیمت ناکامی فوتبال ملی بایستیم؟ مگر کیروش در جامجهانی قطر در مصاف حساس با آمریکا، «سیدابوالفضل جلالی» ۲۰ ساله و بدون تجربه ملی را در حساسترین دقایق جایگزین یک بازیکن باتجربه اما کماثر نکرد؟ مگر در آستانه جامجهانی و در مهمترین و حساسترین مقطع و بازیها، رحمان احمدی را به جای سیدمهدی رحمتی (دروازهبان اول و بهترین گزینه آن دوران) درون دروازه قرار نداد و چند ماه پس از آن علیرضا حقیقی را در جامجهانی بر رحمان احمدی باتجربهتر ترجیح نداد؟ امثال خلیلزاده و کنعانیزادگان را در حضور چه مدافعان آماده و باتجربه بینالمللی دعوت میکرد و با وجود آنان به کنعانی کمتجربه و بینام آن روزها، در جام ملتها میدان میداد؟ اصلا طارمی و آزمون (مطرحترین بازیکنان فعلی ما) با کدام تجربه و سابقه، جایگزین مهاجمان نامی سابق تیم ملی شدند و سالهاست از ارکان تیم ملی محسوب میشوند؟ آیا جز با شجاعت، آیندهنگری و آگاهی مربی، چنین فرصتی نصیب این بازیکنان جوان یا کمتر مطرح میشد؟
* نیاز به جوانگرایی
سن همواره فقط یک عدد نیست، گاهی اوقات هشدار و نشانه و حد تعیین مقطع فعالیتهاست! اگر سن فقط یک عدد بود، نوبت بازی در تیم ملی ایران نباید به بازیکنان فعلی آن میرسید، یا نباید بزرگان فوتبال دنیا چون کاپلو، ماتئوس و اولیور کان به نویر پرافتخار پیشنهاد بازنشستگی بدهند؛ اصلا باید حشمت مهاجرانی با آن افتخارات بزرگ، کماکان روی نیمکت تیم ملی حضور میداشت!
قلعهنویی که خود محصول اعتماد به مربیان جوان است و در سالهای ابتدایی مربیگریاش هم سر نترسی در بازی دادن به جوانان، کنار گذاشتن مسنترهای اسمی و ارائه فوتبال هجومی و تماشاگرپسند داشت، باید ببیند در اوج تجربه کاری و شاید سالهای آخرین فعالیتش، با دلایلی قانعکننده از آن شجاعت و جسارتش فاصله گرفته و کفه سود و زیان تغییر روشش به کدام سمت سنگینی میکند؟ وانگهی! در پست بازیکنانی که ضعیف ظاهر شدهاند روی نیمکت تیم ملی، بازیکنان باتجربه حضور ندارند؟ امثال اخباری و چشمی برای چه دعوت میشوند؟ اصلا یک بازیکن باید چقدر تاوان به تیم تحمیل کند تا مربی متقاعد به نیمکتنشین کردنش شود؟
موضوع دیگر، بحث دستیاران سرمربی تیم ملی است؛ مانیکونه ایتالیایی چه نقشی در تصمیمات تیمی دارد؟ به نظر میرسد او در سایه نقشآفرینی پررنگ سعید الهویی قرار گرفته است! رحمان رضایی چه تاثیری بر جلوگیری از اشتباهات خط دفاع تیم ملی در این ماهها گذاشته است؟ چرا در همین گل دوم کره شمالی، پاس با سر بازیکن حریف از جلوی ۳ بازیکن و دروازهبان ما براحتی عبور میکند تا مهاجمشان دروازه ما را براحتی باز کند؟ آیا دستیاران امیرخان در حد این نیمکت بوده و هستند؟
این نوشتار صرفا نقد به بازی تیم ملی ایران برابر کرهشمالی نیست، زیرا همان طور که اشاره شد حوادث این بازی، وجهی هم در اتفاقات فوتبال دارد که هر از گاهی یقه تیمهای بزرگ را نیز میگیرد و از طرفی گل شدن پنالتی طارمی هم میتوانست نقدها را به تمجید بدل کند، بلکه نقدی بر کلیت تصمیمات و تفکرات سرمربی تیم ملی در دوران سکانداری این تیم است.
آقای سرمربی! اگر از این بازی و حتی دوران سرمربیگری خود در تیم ملی درس لازم را نگیرید و اگر به جای شجاعت و اقدام بایسته در تصمیم و تغییر (اعم از کادر و بازیکنان) همچنان گرفتار رودربایستیها و تفکرات نه چندان درست باشید، نه میتوانید به فوتبال ملی خدمتی کنید و نه چندان انتظار میرود با خاطرهای خوش این نیمکت را به سرمربی بعد واگذار کنید!
ارسال به دوستان
یادداشت روز
ترامپ و اوانجلیستها
حمید ملکزاده: در مسیری که برای نگاشتن این یادداشت انتخاب شده بیشتر بر مهمترین گروه از حامیان رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، دونالد ترامپ تمرکز شده است؛ یعنی مسیحیان اوانجلیست.
باید در درجه اول این نکته را در نظر بگیریم که سیاست به طور بنیادین با مفهوم اداره متفاوت است، بنابراین وقتی بنا داریم درباره حاکم در یک نظام سیاسی صحبت کنیم، باید قبل از هر چیز سلسلهمراتب مربوط به اداره دولت را از شمول مباحثی که ارائه میکنیم، کنار بگذاریم. اداره در بهترین حالت به عنوان حوزهای فرعی و در نتیجه سیاست شکل میگیرد. هر چند میتوان اداره بدون تأسیس دولت را نیز متصور بود، بنابراین وقتی درباره دین و دولت در آمریکا صحبت میکنیم، بنا نداریم درباره نقش نهاد دین در اداره جامعه بحث کنیم. موضوع مورد نظر ما در اینجا نقش دین یا نهاد دین در سیاست، یعنی در سازوکارهای مربوط به تصمیمگیری درباره حدود دولت است.
اهمیت این موضوع از این جهت است که ایالات متحده میزبان جامعه متنوعی از هویتهای دینی و اعتقادات مذهبی است که هر کدام از آنها ممکن است به نوعی از طریق سازوکارهای مربوط به تصمیمگیری و تصمیمسازی در این کشور و به عنوان شهروندان آمریکایی نقش یا تأثیری در اداره کشورشان داشته باشند. با این حال اینطور به نظر میرسد تنها یک گروه خاص هستند که از جایگاه و اهمیت بنیادینتری در نظام تصمیمگیری ـ و نه صرفا اداره ـ در این کشور برخوردارند. یعنی گروهی از مسیحیان پروتستان به نام «اوانجلیست»ها که منادیان بخش عمدهای از ارزشهای محافظهکاری آمریکایی هستند. آنها تقریباً در همه نهادهای تأثیرگذار و بنیادین سیاست ایالات متحده حاضرند و به شکلی نهادمند در تعیین محتوا و تحدید حدود اساسی سیاست در این کشور فعالیت میکنند؛ تا جایی که میتوان گفت وقتی درباره حاکم در ایالات متحده صحبت میکنیم، نمیتوانیم آنها را نادیده بگیریم. هرچند بنا ندارم دامنه تحلیلم را تا آنجا ادامه دهم که ادعا کنیم جامعه اوانجلیست همه ظرفیتهای مفهوم حاکم در جامعه آمریکایی را پر میکند.
* اوانجلیستها در نظام تصمیمگیری ایالاتمتحده
بعد از ترور ناموفق دونالد ترامپ در جریان رقابتهای انتخاباتی، او عملاً اعلام کرد نجات دادن او کار مسیح(!) بوده است. انگار خداوند برای نجات آمریکا او را از خطر مرگ نجات داده است(!) این ادعا در ابتدای امر ممکن است به عنوان نوعی گزافهگویی از طرف سیاستمداری پوپولیست به نظر بیاید که قصد دارد برگ تازهای از رقابتهای سیاسی را آغاز کند اما استقبال جامعه اوانجلیست از این موضوع نشان داد چطور یک جامعه کوچک از رأیدهندگان آمریکایی میتواند در مسائل مربوط به سیاست در ایالات متحده تأثیرگذار باشد. در نهایت برگزاری مراسم تطهیر و دعا توسط اعضای این جامعه برای ترامپ پیوستگی و رابطه پیچیده این جامعه با نهادهای قدرت در آمریکا را به شکل آشکارتری معلوم کرد. از این قرار میتوان اینطور ادعا کرد: یکجور احساس تکلیف و یکجور رسالت دینی بر سیاست آمریکایی، بویژه در حزب جمهوریخواه وجود دارد که از ریشههایی اوانجلیکی نیرو میگیرد. این مساله را نباید از یاد برد که این نوع احساس تکلیف، حتی در میان پدران مؤسس آمریکا نیز مشاهده میشود. میتوان دنباله احساس تکلیفی دینی را تا ذهن و عمل کاشفان قاره جدید نیز پیگیری کرد. از این جهت وعده آمریکایی یک وعده دینی متأثر از ارزشهای مورد نظر اوانجلیستهای آمریکایی است.
این اصلا اغراقآمیز نیست اگر بگوییم وعده آمریکایی، وعدهای مذهبی است که باید بر اساس ارزشهای اوانجلیک، آنها را بفهمیم. محافظهکاری آمریکایی ـ که بعضا لیبرالهای خودمان در ایران بدون توجه به مبانی مذهبی تشکیلدهنده آن، از آن پیروی کرده یا به منادیان پرشور آن تبدیل میشوند ـ را تنها با این رویکرد میتوان به شکل شایستهای توضیح داد و فهمید. برای اینکه این مساله برای شما روشنتر شود، احتمالا میتوانید ارزشهای ناشی از فردگرایی و نظامهای فرهنگی و سیاسی نشأتگرفته از آنها در آمریکا و جمهوری فرانسه را در یک قاب و در کنار هم بررسی کنید. بر این اساس آنچه در نتیجه این مقایسه به دست میآید نشان میدهد ارزش فرد در محافظهکاری آمریکایی بیشتر از حیثیت مذهبی برخوردار است.
مثلا آزادی فردی در این روایت بیشتر آزادی از هر اقتدار بیرونی برای خدمت یا برآورده کردن مسؤولیتهای شخصی در مقابل خدا و جامعه است. یا مرکزیت خانواده در اوانجلیستهای آمریکایی از موضوعات مهمی است که تأثیر بسزایی در سیاست ـ و نه ضرورتا اداره جامعه آمریکایی ـ دارد.
در نتیجه پیوند بنیادین اوانجلیستهای آمریکایی با سیاست در ایالات متحده، مسیحیت به عنصر اساسی هویت ملی در میان محافظهکاران آمریکایی تبدیل شده است. نفوذ ارزشهای اوانجلیک و غلبه موعودباوری اوانجلیک در سیاست خارجی آمریکا خود را در جهتگیری -صریح یا پنهان- دیپلماسی این کشور برای تحقق باورهای آخرالزمانی این جامعه مذهبی نمایان میکند. حمایت بیشائبه از رژیم صهیونیستی، مخالفت با اسلام سیاسی و دخالت در غرب آسیا موضوعاتی است که باید از این چشمانداز مورد توجه قرار گیرد.
برای ما این موضوع مخصوصا بعد از به قدرت رسیدن دوباره دونالد ترامپ در کاخ سفید از اهمیت بیشتری برخوردار است. از این جهت، در شرایطی که حتی پیش از استقرار رسمی ترامپ و تیم اجرایی او در کاخ سفید، تحلیلگران و سیاستمداران ایرانی مشغول بحث درباره رابطه تهران ـ واشنگتن در دولت جدید آمریکا هستند، باید به این وجه الهیاتی از موضوع دولت در آمریکا و نتایجی که برای سیاستهای این دولت در مناطق مختلف دنیا دارد، توجه ویژهای داشته باشیم.
ارسال به دوستان
رژیم صهیونیستی؛ از استیصال در جنگ زمینی مقابل حزبالله تا متوسل شدن به طرح آمریکایی آتشبس
فرار با آتشبس
جانشین سابق گولانی: گولانی بیشترین تلفات را از زمان شکلگیری در جنگ با مقاومت لبنان داده است
گروه بینالملل: رژیم صهیونیستی با حمایت کامل ایالات متحده و اتحادیه اروپایی در مرحله جدید از جنگافروزی در منطقه به جنایات خود در لبنان ادامه داده و به موازات آن با نقشه فریبکارانه به امید خلع سلاح لبنان با حربه توافق کذایی آتشبس است. ارتش رژیم اشغالگر که توان به دست آوردن موفقیت روی زمین در جنوب لبنان را ندارد، تلاش میکند ضعف خود را با استفاده از نیروی هوایی مجهز خود جبران کند و در ادامه دکترین وحشیانه و غیرانسانی ضاحیه، دست به بمباران مناطقه مسکونی در لبنان و کشتار غیرنظامیان این کشور زده است. این رژیم با بیرحمی تمام، انتقام شکست نظامی خود را از غیرنظامیان گرفته و تلاش دارد با هدف قرار دادن آنها، گسلهای قومی و سیاسی جامعه لبنان را فعال کند. ارتش صهیونیستی به صورت مداوم مناطق مسکونی جنوب لبنان و حتی در مواردی مناطق شمال لبنان را که میزبان آوارگان جنوب شدهاند، هدف حملات هوایی خود قرار داده و با تداوم حملات وحشیانه خود قصد دارد ملت لبنان را علیه مقاومت این کشور کند؛ طرحی که پیوست دیپلماتیک آن را اروپاییها و آمریکا در این کشور اجرا میکنند. اخیرا در بین رسانهها و احزاب مخالف و رقیب حزبالله لبنان طرح جدیدی برای آتشبس لبنان مطرح شده است که بندها و شروط بسیار غیرمنطقی در آن وجود دارد و زیادهخواهی غربیها در برابر لبنان را نشان میدهد.
این طرح به دنبال این است که حزبالله لبنان را خلع سلاح کرده و اهدافی را که رژیم صهیونیستی و دشمنان مقاومت لبنان به شکل نظامی توان دستیابی به آن را ندارند با استفاده از فشار سیاسی ـ اقتصادی به دست آورد؛ هدفی که از طریق فعال کردن گسلهای سیاسی ـ اجتماعی به دنبال محقق کردن آن هستند و برای پیشبرد این اهداف سرمایهگذاری بسیاری روی برخی جریانات سیاسی ضدمقاومت در لبنان صورت گرفته است. این طرح همان هدف اصلی صهیونیستها و متحدان غربی آنها را دنبال میکند و به دنبال جداسازی جبهه شمال سرزمینهای اشغالی از نوار غزه و دستیابی به توافق آتشبس جداگانه با مقاومت لبنان است. صهیونیستها برای دستیابی به این هدف نیاز به خلع سلاح حزبالله لبنان و عقب راندن آن به جنوب رودخانه لیتانی دارند. به همین دلیل رژیم صهیونیستی به دنبال اضافه کردن شروطی به قطعنامه 1701 برای اجرای کامل نقشه شوم خود با همکاری اروپاییها و ایالات متحده است. یکی از شروط جدید که متحدان غربی رژیم صهیونیستی و برخی جریانات سیاسی واداده داخلی لبنان قصد تحمیل آن را به ملت لبنان دارند، تشکیل کمیته مشترک بینالمللی برای اجرای یکطرفه قطعنامه 1701 است.
رژیم صهیونیستی تلاش دارد با ایجاد اختلاف بین ارتش لبنان و حزبالله و با هدایت و حمایت نیروهای یونیفل سازمان ملل متحد و متحدان غربی خود، کمیته مذکور را برای مقابله با مقاومت لبنان در جنوب این کشور ایجاد کند تا اهداف اشغالگرانه رژیم محقق شود. این در حالی است که رژیم به هیچکدام از مذاکرات، توافقنامهها و حتی قطعنامههای سازمان ملل متحد و شورای امنیت پایبند نبوده و به اشغال خاک کشورهای لبنان، سوریه و فلسطین ادامه میدهد. علاوه بر سابقه طولانی رژیم صهیونیستی در اشغالگری و تجاوز به کشورهای منطقه، در حال حاضر نیز رفتار رژیم علیه ملت فلسطین، ساکنان غزه و حتی ملت لبنان مشهود است. مقامات تلآویو در حال حاضر از افراطیترین صهیونیستها به حساب میآیند و برای پیشبرد اهداف خود حتی به یوآو گالانت نیز رحم نکردند. این تصور که بنیامین نتانیاهو و کابینه افراطی وی با خلع سلاح حزبالله لبنان و اجرای قطعنامه 1701 عملیات نظامی خود را متوقف میکنند، خیال خامی است که تنها میان احزاب غربزده سودجو و قدرتطلب لبنانی طرفدار دارد و سایر جریانات سیاسی این کشور این واقعیت را بخوبی درک میکنند که حزبالله لبنان تنها سلاح این کشور در مقابل تجاوزات رژیم اشغالگر است و در صورت خلع سلاح مقاومت، ملت لبنان خلع سلاح و این کشور بار دیگر به جولانگاه استعمارگران اروپایی تبدیل خواهد شد. در کنار این مسائل نگاه به نوار غزه و تجربه مذاکرات متعدد و بینتیجه با کابینه فعلی رژیم صهیونیستی این واقعیت را منعکس میکند که رژیم در حال حاضر با بحران موجودیتی روبهرو است و تا زمانی که در میدان نبرد ضربات سهمگینی دریافت نکند به دنبال راهحل سیاسی و دیپلماتیک برای دستیابی به آتشبس نخواهد بود؛ ضرباتی که حزبالله لبنان تاکنون به صورت مداوم و روزانه به رژیم وارد کرده و آنها را در دستیابی به هدف اصلی که بازگرداندن آوارگان شمال سرزمینهای اشغالی است ناکام گذاشته است. هدف اصلی رژیم از بمباران هوایی وحشیانه، اقدامات دیپلماتیک مخرب از کانال کشورهای غربی و تلاش برای پیشروی نظامی نیز برای بازگرداندن آوارگان شهرکنشین به مستعمرهنشینهای شمال و ایجاد امنیت نسبی برای آنهاست و برای دستیابی به این هدف احتمال اشغال دائم جنوب رود لیتانی مانند بلندیهای جولان در صورت خلع سلاح حزبالله دور از ذهن نیست. به همین دلیل نیز نیاز به برخورد و مخالفت جدی با ادعای برخی جریانات سیاسی لبنان که به بهانه جلوگیری از ادامه جنگ، قصد ایجاد فشار سیاسی و حتی ایجاد جنگ مسلحانه داخلی علیه حزبالله را دارند بیش از گذشته احساس میشود.
* نقشه فریب صهیونیستی-آمریکایی
فشار آمریکا و طرفهای غربی برای تحمیل طرح خطرناک آتشبس به کابینه موقت لبنان آن هم بر اساس نظارت طرفهای غربی، در حقیقت یک عملیات فریب رسانهای و روانی برای فرار از واقعیات روی زمین است. پیشتر روزنامه «الاخبار» به نقل از منابع رسمی لبنان فاش کرده بود همه شواهد و اطلاعات افشاشده از سوی واشنگتن و تلآویو درباره توقف جنگ در لبنان حاکی از آن است که طرح آتشبس صرفا یک مذاکره میان آمریکا و اسرائیل است که هیچ ربطی به طرف لبنانی ندارد. در واقع تلآویو بهدنبال توافق و سندی جهت ارائه تضمینهایی از سوی آمریکا برای انجام عملیاتهای امنیتی و حتی نظامی بعدی در لبنان است.
به گزارش روزنامه الاخبار، تیم مذاکرهکننده لبنانی بر اساس مجموعه اطلاعاتی که نشان میدهد اسرائیل قادر به رسیدن به هدف اصلی خود یعنی نابودی مقاومت در لبنان نیست و حتی نمیتواند به هدف اعلامشدهاش برای بازگرداندن آوارگان صهیونیست به شمال فلسطین اشغالی برسد، عمل خواهد کرد، بویژه اینکه اطلاعات رسیده از منابع صهیونیست نشان میدهد اسرائیل در جبهه شمال وضعیت وخیمی دارد و تهدیدها از مناطق مرزی اراضی اشغالی هم فراتر رفته و به آن سوی جبهه شمال رسیده که زندگی بیش از ۲ میلیون صهیونیست را در معرض خطر قرار داده و مختل کرده است.
* اعتراف اسرائیلیها به قدرت حزبالله برای ادامه جنگ
پرمخاطبترین روزنامه عبریزبان دیروز به این واقعیت اذعان کرد که حزبالله قدرت تداوم جنگ فرسایشی با اسرائیل را دارد و به همین دلیل برای طرح آتشبس کذایی امتیاز نمیدهد. یدیعوت آحارانوت نوشت: تا وقتی مقاومت لبنان قدرت ادامه جنگ و فرستادن میلیونها اسرائیلی به پناهگاه به شکل روزانه را دارد، دولت بیروت و حزبالله هرگز با شروط تلآویو در پیشنویس آتشبس از جمله آزادی عمل ارتش آن در لبنان موافقت نمیکنند. در این گزارش به نقل از مقامات رسمی تلآویو آمده است: ارزیابی سران اسرائیل بر این مبناست که حزبالله میتواند جنگ را ادامه دهد و به همین منظور برای پذیرش پیشنهاد آتشبس عجله نخواهد کرد. حزبالله و دولت لبنان خواستار اجرای کامل قطعنامه 1701 سازمان ملل هستند و تحت هیچ شرایطی حاضر نمیشوند هیچ بند مرتبط با آزادی عمل اسرائیل یا آزادی اقدام نیروی هوایی آن در حریم هوایی لبنان و یا نظارت آمریکا و اسرائیل بر روستاهای لبنان را بپذیرند. شبکه 12 اسرائیل در این راستا گزارش داد: «حزبالله برای هیچ چیز تدریجی در زمینه آتشبس آماده نیست، بلکه خواستار اجرای فوری آتشبس و اجرای قطعنامه 1701 بدون کم و زیاد است».
همچنین به نوشته روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال، مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی نگرانند گسترش عملیات نظامی در لبنان، منجر به جنگ فرسایشی و غیرقابل تحمل شود. آنها عملیات زمینی در لبنان برای تحت فشار قرار دادن حزبالله در پرونده آتشبس را ریسکی بسیار بزرگ میدانند. ییسرائیل زیو، ژنرال ذخیره ارتش رژیم صهیونیستی در این مورد میگوید: «حزبالله وضعیت خود را بهبود بخشیده، بنابراین مفاد پیشنویس توافق آتشبسی که اسرائیل مطرح کرده، بیارزش است. تا زمانی که دستاورد و امتیاز خاصی به حزبالله داده نشود، این حزب با آتشبس موافقت نمیکند و جایی برای گفتوگو نمیماند».
تارنمای وای نت (وابسته به روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارانوت) هم برآورد میکند حزبالله موشکهای کافی برای فرستادن میلیونها اسرائیلی در روز به پناهگاه را دارد و این دستاوردی است که اراده اسرائیلیها را از بین میبرد و آنان را مجبور میکند سقف مطالبات خود را در هر مذاکرهای پایین بیاورند.
***
بری: آتشبس آمریکایی را نمیپذیریم
رئیس مجلس لبنان اعلام کرد بیروت پیشنهاد آمریکا برای آتشبس میان لبنان و رژیم صهیونیستی را به شکل فعلیاش نمیپذیرد.
نبیه بری، اجرایی شدن این طرح آمریکایی را که مستلزم تشکیل کمیتهای متشکل از کشورهای غربی برای نظارت بر اجرای قطعنامه شماره ۱۷۰۱ سازمان ملل است، برای لبنان غیرقابل قبول دانست.
رئیس جنبش امل در ادامه با بیان اینکه در حال حاضر رایزنی درباره سازوکار طرح جایگزین جریان دارد، افزود: «پیشنهاد آمریکا برای آتشبس شامل هیچ متنی نمیشود که به ارتش اسرائیل در صورت وجود تهدید مشکوک، آنطور که تلآویو میخواهد، آزادی عمل ندهد».
ارسال به دوستان
دیدگاه
فرامتن یک خیزش در اروپا
محمد ناصری: حضور هزاران نیروی ویژه پلیس فرانسه در پاریس قبل، حین و پس از برگزاری رقابت تیم ملی این کشور اروپایی با تیم فوتبال رژیم اشغالگر قدس، نقطه آشکارساز شکاف «دولت - ملت» در غرب بر سر حمایت از رژیم کودککش صهیونیست محسوب میشود. اخبار موثق مخابره شده از فرانسه نشان میدهد شرایط پاریس در زمان برگزاری بازی و پس از آن تفاوتی با برقراری حکومت نظامی نداشته و حتی این مساله، رفت و آمد بسیاری از شهروندان را در روز بازی مختل کرده است. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه که یکی از اصلیترین حامیان نسلکشی غزه و جنگ در لبنان محسوب میشود، تلاش کرد نهایت تضمینهای ممکن را جهت ارائه یک نمایش صهیونیستپسند در کنار برج ایفل ارائه دهد اما شرایط حاکم بر ورزشگاه و بیرون آن، اجازه تحقق این سناریوی مضحک و دروغین را به کاخ الیزه نداد.
براستی چه اتفاقی در اروپا رخ داده است؟ چرا با وجود حمایتهای مطلق سران اروپا از موجودیت و عملکرد رژیم اشغالگر، شاهد اوجگیری «صهیونیسمستیزی» در غرب هستیم؟ آنچه در آمستردام و پاریس رخ داد و در دیگر پایتختهای اروپایی نیز در حال رخ دادن است، قطعا نقطه آغاز صهیونیسمزدایی از سوی شهروندان این کشورها نبوده و باید از آن به عنوان «نقطه آشکارساز» در استمرار این روند یاد کرد. طی سالهای اخیر، مقامات فرانسوی و آلمانی تلاش کردهاند با مترادفسازی صهیونیسمستیزی با یهودستیزی و جرمانگاری حداکثری در قبال آن، هزینههای مخالفت با ماهیت نامشروع رژیم اشغالگر قدس و حتی عملکرد این رژیم جعلی را در میان شهروندان خود افزایش دهند. با این حال جنگ غزه و لبنان، تبدیل به آوردگاهی شد که در آن «صهیونیسم» و متعلقات آن برای نخستینبار در معرض دید و قضاوت طولانیمدت و آشکار افکار عمومی غرب قرار گرفتند. تضمین مکرون به نتانیاهو جهت حفظ امنیت جانی طرفداران تیم فوتبال این رژیم، بیانگر عمق فاجعهای است که علیه تلآویو در خاک اروپا رخ داده و روزبهروز بر ابعاد، نمادها، مصادیق و تبعات آن افزوده میشود. لابیهای
سوسیال - صهیونیست، ملیگرا -صهیونیست و محافظهکار - صهیونیست در فرانسه، آلمان، هلند و دیگر کشورهای اروپایی، بهگونهای آشکار قدرت تصویرسازی خود در قبال جنایات رژیم اشغالگر را از دست داده و حتی اکنون، در سال 2024 میلادی، با شکلگیری روایتی واقعی و تلخ از مساله فلسطین در ذهن شهروندان خود مواجه هستند. حذف، تحریف و معکوسسازی این روایت تثبیتشده، از عهده دستگاههای تبلیغاتی و امنیتی غرب خارج شده و در مقابل، افکار عمومی اروپا را به سوی گذار از صهیونیسم و بیتوجهی نسبت به اصل ساختگی «مترادفسازی صهیونیسمستیزی یا یهودستیزی» سوق میدهد.
پس از پایان جنگ دوم جهانی، غرب مدعی احیای روابط دولت - ملت در اروپا شد. اتحادیه اروپایی( پس از انعقاد پیمان ماستریخت در اواخر قرن بیستم)، بر مبنای «منفعت جمعی اروپا»، «تحقق اراده جمعی شهروندان» و «همافزایی دولتها و ملتها» شکل گرفت. اکنون منفعت جمعی دولتها در تعارض مطلق با منفعت شهروندان قرار گرفته و دیگر نمیتوان این دو را در همگرایی با یکدیگر تعریف کرد. مهمتر اینکه تضاد مواضع ماهوی و عملیاتی ملتهای اروپایی با دولتهای حامی تروریسم صهیونیستی در کشورهایشان، زمینهساز گذار از ساختار حکمرانی کنونی شده است. وجه مشترک همه افرادی که امروز به خیابانهای هلند و فرانسه آمده و فضای تنفس صهیونیستها در خاک کشورهایشان را مسدود میسازند، آگاهی آنها نسبت به ناکارآمدی ساختار حکمرانی اروپایی - صهیونیستی و اراده آنها مبنی بر انهدام این ساختار شیطانی است.
خط قرمزی که مکرون، شولتس، فن درلاین، جوزپ بورل و سیاستمداران حاکم بر اروپای واحد در قبال صیانت مطلق از صهیونیستها تعریف کردهاند، تبدیل به عامل جداسازی و تفکیک آنها از شهروندان معترضی شده که دیگر کمترین علاقهای نسبت به شنیدن روایات دروغین غرب نسبت به مساله فلسطین و داستانپردازیهای سیاستمداران خود در این باره ندارند. این آگاهی جمعی، از جنس تأثر مقطعی یا غلیان احساسات ناشی از مشاهده صحنههای دلخراش جنایات رژیم کودککش صهیونیستی در غزه و لبنان نیست، بلکه این آگاهی، ریشه در تغییر باور بسیاری از شهروندان اروپایی نسبت به اصل مساله اشغال فلسطین، کلیت و ماهیت رژیم صهیونیستی و بازی سیاستمداران اروپایی در زمین تلآویو دارد. مکرون قطعا با اعزام کل نیروهای امنیتی و نظامی حاضر در فرانسه نیز نمیتواند سدی در برابر این آگاهی جمعی ایجاد کند. وقایع آمستردام و پاریس نشان میدهد دیگر حتی اروپا نیز آشیانهای امن برای تنفس مسموم و خطرناک صهیونیستها نیست! حتی اگر جنگ غزه و لبنان در همین نقطه (با انعقاد پیمانهای آتشبس) پایان یابد، این آگاهی جمعی همچنان در روند زمان شاخ و برگ گرفته و به نیروی محرک و مصدر اصلی تحرکاتی گسترده و فراگیر علیه اشغالگران خاک مقدس فلسطین تبدیل میشود. آینده صهیونیستها نه فقط در اراضی اشغالی، بلکه در سراسر دنیا، تاریکتر از حد تصور دشمنان بشریت و انسانیت خواهد بود.
ارسال به دوستان
یادداشت
آیا آمریکا واقعا آرام شده است؟!
نوید مؤمن: پیروزی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ۱۵ آبان، منجر به آرامش موقت طرفداران خشن و مسلح وی در ایالات گوناگون آمریکا شده است. برخی تحلیلگران مسائل اجتماعی و داخلی آمریکا میگویند با توجه به رضایت گروههایی مانند «پسران مغرور» و دیگر گروههای طرفدار رئیسجمهور منتخب آمریکا، حداقل تا آینده نزدیک خبری از منازعات داخلی در این کشور نخواهد بود. با این حال، چنین ادعایی از سوی بسیاری از صاحبنظران عرصه امنیت داخلی و روانشناسان اجتماعی قویا رد شده است. به عبارت بهتر، عدم وقوع منازعات انتخاباتی در آمریکا به معنای از بین رفتن زمینههای بحران نبوده است.
خشم نهفته اجتماعی، کلیدواژهای گویا در تفسیر شرایط کنونی جامعه آمریکا محسوب میشود. اکنون دهها میلیون نفر از شهروندان آمریکایی نهتنها نسبت به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و بازگشت ترامپ به قدرت ناراضی هستند، بلکه این نارضایتی را در قالب خشم و اعتراض بیان میکنند. به عبارت دقیقتر، ما با لشکری از افراد ناراضی و خشمگین در آمریکا مواجهیم که اساسا تحمل حضور ۴ ساله ترامپ و همراهانش در کاخ سفید را ندارند. آیا عدم تبلور این خشم در برهه کنونی را میتوان مصداق فقدان یا از بین رفتن آن دانست؟! این گمانهزنی واقعا کودکانه است!
خشم اجتماعی ـ سیاسی تبلوریافته در جامعه آمریکا، قطعا در یک نقطه عطف ظهور و بروز خواهد یافت. این نقطه عطف میتواند حادثهای مانند قتل فجیع «جرج فلوید» توسط پلیس فدرال یا حتی اعلام رسمی مختومه شدن پروندههای قضایی رئیسجمهور آینده آمریکا باشد. ترامپ اکنون با 5 پرونده مفتوح در دادگاههای آمریکا و 30 عنوان اتهامی مواجه است که اتهامات وی در برخی از این پروندهها به اثبات رسیده و تبدیل به «جرم» شده اما دیگر خبری از مجازات وی نخواهد بود! طبق قانون اساسی آمریکا، ترامپ میتواند با در نظر گرفتن اینکه شخص اول آمریکاست، خود را در این پروندههای جنجالی عفو کرده و دستور مختومه شدن آنها را صادر کند. عفو یک رئیسجمهور توسط خود وی، برای نخستینبار در تاریخ آمریکا رخ خواهد داد و قطعا مخالفان ترامپ از این موضوع بسادگی عبور نخواهند کرد. یکدست شدن قدرت در مجلس نمایندگان، مجلس سنا و کاخ سفید بر ضریب و شدت نارضایتی عمومی مخالفان وی در سراسر آمریکا خواهد افزود. در این صورت، شاهد ترسیم نقاط آشکارساز خشم اجتماعی و عمومی در ایالات گوناگون؛ از نیویورک تا میشیگان و حتی فلوریدا خواهیم بود.
نکته دیگری که طی روزهای اخیر مورد توجه رصدگران مسائل آمریکا قرار گرفته، معطوف به عملکرد افبیآی (پلیس فدرال آمریکا) در قبال انتخابات ریاست جمهوری 2024 است. در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 میلادی، افبیآی مخالف تمدید دوره ۴ ساله نخست ترامپ در کاخ سفید بود و پس از وقوع شورش ۶ ژانویه ۲۰۲۱ نیز موفق به سرکوب طرفداران ترامپ شد.
اما اکنون معادله با قبل متفاوت است! مقامات ارشد افبیآی، پس از ترور مشکوک ترامپ در پنسیلوانیا ـ که هنوز ابعاد پشت پرده و واقعی یا نمایشی بودن آن مبهم است ـ چندین بیانیه را با هدف مظلومنمایی ترامپ و تبدیل وی به یک نماد قدرتمند در معادلات سیاسی و اجتماعی آمریکا منتشر کردند. در اکثر این بیانیهها، از ترامپ به عنوان فردی یاد میشد که از سوی همه دشمنان بینالمللی آمریکا مورد تهدید جانی و فیزیکی قرار گرفته و حتی کنشگریهای صورت گرفته در فضای مجازی (حملات هکری خارجی) بیشتر علیه وی و کمپین انتخاباتیاش نمود پیدا کرده است. دلیل حمایت مستقیم افبیآی از پیروزی ترامپ نیز جلوگیری از خیزش طرفداران خشمگین وی در صورت شکست در انتخابات بود. افبیآی در محاسبات اولیه خود دریافته بود گزینه مطلوب برای این نهاد امنیتی - پلیسی، شکست گروه و حزبی است که قدرت تخریبگری عمیق و مستمر کمتری داشته باشد. انتشار اخباری مبنی بر مسلح شدن بیشتر طرفداران ترامپ در ویسکانزین، اوهایو و حتی نیویورک و کالیفرنیا بر شدت وحشت افبیآی از پیروزی دموکراتها افزود. از این رو، سیگنالهای مخابره شده از سوی پلیس فدرال آمریکا اکثرا با هدف تقویت موقعیت سیاسی ـ انتخاباتی ترامپ نزد رایدهندگان مستقل و مردد طراحی شد.
اکنون مقامات ارشد افبیآی نگران هستند هزینه/ فایده امنیتی آنها در قبال ترامپ و دولت جدیدش، در آینده تبدیل به پاشنه آشیل آنها شود. افبیآی نهایت تلاش غیردموکراتیک خود را جهت هدایت آرای دقیقه نودی و مردد به سبد رای جمهوریخواهان و ترامپ صورت داد اما ممکن است در آینده نه چندان دور، با دغدغههای مهار همزمان طرفداران و مخالفان ترامپ در ایالات گوناگون مواجه شود. نقاط آشکارساز بحرانهای جدید در آمریکا، معمولا کاملا غافلگیرکننده ظهور پیدا میکند.
ارسال به دوستان
نگاه
دومینوی بحران در ارتش صهیونیستی
شهاب خادم: جنگ یکساله رژیم صهیونیستی با گروههای مقاومت در غزه و لبنان توان ارتش این رژیم را بشدت تحلیل برده است.
اگر چه از ابتدا مشخص بود غزه به باتلاقی برای رژیم فرسوده صهیونیستی تبدیل خواهد شد اما گذشت زمان این واقعیت را بیش از پیش برملا کرد.
سران صهیونیست انتظار داشتند حمله زمینی به غزه در مدت زمان بسیار کم به پایان برسد و پس از پیشروی در شمال، مرکز و در نهایت جنوب این باریکه و به قول خودشان پاکسازی نیروهای مقاومت، پرونده غزه را به لحاظ نظامی بسته و برای تعیینتکلیف آینده سیاسی غزه با مشورت کشورهای عرب منطقه و آمریکا وارد مرحله بعد شوند. صهیونیستها اوایل جنگ غزه حتی طرحهای سیاسی درباره اداره غزه ارائه کردند که با گذشت زمان و اشتباه درآمدن محاسبات به دست فراموشی سپرده شد.
ارتش صهیونیست تاکنون چندین بار شمال غزه را تخلیه و پاکسازی کرده اما هر بار در غلبه بر رزمندگان حماس با شکست مواجه شده و به باور بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، غیر از کشتار غیرنظامیان که با ارتکاب گسترده جنایات جنگی همراه بوده، کار دیگری از پیش نبرده است.
حملات وحشیانه به مناطق شمال غزه از جمله جبالیا، بیت لاهیا و بیت حانون طی هفتههای اخیر، نشاندهنده شکست چندباره اسرائیل در شمال غزه است. در واقع اینطور باید گفت که ناکامی صهیونیستها، رژیم را بر آن داشته شمال غزه را به یک منطقه غیرقابل زیست تبدیل کند تا از این طریق بتواند بر حماس غلبه کند. ناظران سیاسی بمباران کارخانهها و انتشار مواد شیمیایی، تخریب زیرساختهای منابع آبی، برقی و حوزه بهداشت را تاییدکننده این ادعا میدانند.
فرسایشی شدن جنگ غزه و حالا لبنان، رژیم اشغالگر را با بحرانهای پیچیدهای مواجه کرده تا جایی که از پس هر بحران، بحرانی دیگری گریبانگیر این رژیم میشود. بر اساس آمارهای رسانهای، خودکشی و بیماریهای روحی ـ روانی و ترومای پس از وقوع حادثه (PTSD) در میان نظامیان رژیم طی یک سال گذشته رشد چند برابری داشته و تلفات بالای نظامیان در غزه و لبنان، وحشت سربازان و نظامیان صهیونیست را از تداوم جنگ به دنبال داشته است. این معضلات موجی از تمرد از دستورات و فرار از خدمت را در ارتش اشغالگر به دنبال داشته و باعث کاهش غیرعادی نیروهای آماده به رزم و نیروهای ذخیره جنگ شده است.
روزنامه اسرائیل هیوم چند روز پیش گزارش داد 13 هزار سرباز ذخیره از مجموع 17 هزار نفر، از عدم تمایل برای خدمت مجدد نظامی خبر دادهاند. همچنین آمارها نشان میدهد تعداد سربازان ذخیرهای که دستورات اعزام به خدمت را اجرا میکنند، کمتر از 20 درصد است و هزاران سرباز با حضور در جنگ یا بازگشت دوباره به جنگ مخالفت میکنند و یا با اتکا به معافیتهای پزشکی و روانی که بعضا جعلی و فیک است، به دنبال فرار از خدمت هستند.
شبکه تلویزیونی I24 میگوید فرماندهی ارتش صهیونیستی برای مقابله با این بحران مدت زمان خدمت نیروهای ذخیره را از 20 به 9 هفته کاهش داده است. همچنین ارتش اشغالگر تصمیم گرفته خدمت نیروها در یک دوره پشت سر هم و نه به صورت مجزا انجام شود تا از این طریق معضل مخالفت با بازگشت به جنگ را هم حل کند.
بحران مالی نظامیان ذخیره ارتش این رژیم که خود زاییده بحران کلان اقتصادی این رژیم است که طی یک سال گذشته بر آن تحمیل شده، معضل جدی دیگری است که باعث کاهش نیروی نظامی در ارتش شده است.
روزنامه عبری گلوبز، اخیرا در گزارشی در این زمینه نوشت: این روزها تعداد زیادی از کارگران که در نیروی ذخیره ارتش فعالیت میکنند، گفتهاند اداره بیمه اسرائیل به آنها اطلاع داده بدهی زیادی دارند؛ بدهیهایی که قادر به پرداختشان نیستند و بنابراین دیگر نمیخواهند به عنوان نیروی ذخیره در ارتش بمانند و میخواهند به کار اصلیشان بازگردند.
از سوی دیگر ارتش اسرائیل قصد دارد نظامیانی را که اقدام به تمرد یا فرار از خدمت کردهاند، مجازات کند و مانع پرداخت حقوق به آنها شود. این بحران از یک سو موجب کاهش شدید نیروی نظامی و از سوی دیگر باعث فرار و مهاجرت معکوس بسیاری از شهرکنشینان به مقاصد اروپا و آمریکا شده است.
رژیم صهیونیستی اکنون به معنای واقعی خود را گرفتار دومینویی از بحرانها میبیند که نهتنها چشمانداز روشنی برای خروج از آن وجود ندارد بلکه این بحرانها مثل حلقههای زنجیر به هم پیوسته و وابسته هستند و یکدیگر را تشدید میکنند.
ارسال به دوستان
با انقضای برخی مفاد قطعنامه 2231، اروپا کدام مسیر را در مواجهه با ایران انتخاب خواهد کرد؟
این ۱۱ ماه
* ایران نیازمند کنشگری فعالتر بینالمللی است
رضا رحمتی*: 11 ماه به پایان خودکار محدودیتهای مندرج در قطعنامه 2231 شورای امنیت درباره پرونده هستهای ایران باقی مانده است؛ موضوعی که میتواند نقش مهمی در آینده تحولات بینالمللی داشته باشد. بعد از تشکیل دولت چهاردهم در ایران، این نخستینبار است که مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران سفر کرده است. سفر رافائل گروسی در میانه شرایط شدیدا متشنج بینالمللی انجام شد. برخی ابعاد سیاسی و بینالمللی پرونده هستهای ایران که در این شرایط وجود دارد و میتواند بر ادامه فرآیندهای ارتباط بین ایران و آژانس تاثیرگذار باشد، به شرح زیر است.
* ضربالاجل اکتبر 2025
11 ماه دیگر زمان انقضای قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد است که در سال 2015 درباره برنامه هستهای ایران صادر شد. برخی مفاد قطعنامه سال 2015 در محدودیتهای 8 ساله به پایان رسیده بود و 18 اکتبر سال 2023 به صورت خودکار خاتمه یافته بود. بندهای 3، 4 و 6 ضمیمه «ب» قطعنامه 2231 که شامل آزمایشهای موشکی، محدودیتهای صادرات و واردات اقلام موشکی به ایران و همچنین تحریمهای مربوط به توقیف اموال و ارائه خدمات مالی به افراد و نهادهای ایرانی تحت تحریم شورای امنیت سازمان ملل متحد از جمله مواردی بود که در بندهای مذکور در پایان بازه 8 ساله از قطعنامه ساقط شد. با این حال بسیاری از موارد قطعنامه 2231 در سال 2025 به پایان میرسد و همین موضوع سبب شده این 11 ماه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار باشد.
* موارد باقیمانده برای غروب قطعنامه 2231
بندهای 11 تا 13 قطعنامه 2231 و بندهای 36 و 37 برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام، «سازوکارهای حل اختلاف بین کشورهای عضو» را مورد بحث قرار داده است. بر اساس مفاد قطعنامه 2231، چند اتفاق باید رخ دهد: نخست تا 18 اکتبر سال 2025 تمام قطعنامههای شورای امنیت درباره ایران باید ملغی شود، دوم موضوع نظارت بر محصولات اتمی ایران توسط نهادهای سازمان ملل باید از بین برود، سوم مکانیسم «اسنپبک» یا بازگرداندن تحریمهای بینالمللی باید منقضی شود. در نتیجه این ۳ اتفاق موضوع پرونده هستهای ایران باید اکتبر سال 2025 از یک مناقشه حقوقی تحت شورای امنیت و قطعنامه 2231 آن خارج و به یک موضوع عادی شبیه ژاپن تبدیل شود که معمای امنیتی پیرامون آن وجود ندارد.
* برجام یا قطعنامه شورای امنیت؟
برجام نتیجه گفتوگوهای سیاسی - هستهای بین ایران و قدرتهای جهانی درباره برنامه غنیسازی اورانیوم توسط ایران بود که در زمان ریاستجمهوری باراک اوباما در آمریکا و حسن روحانی در ایران انجام و نتیجه آن انعقاد برنامه اقدام مشترک در سال 2015 بین کشورهای موسوم به ۱+5 (5 عضو دائم شورای امنیت بهعلاوه آلمان) شد. موافقتنامه برجام توسط قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد مورد تایید قرار گرفت. علت تایید این موافقتنامه به وسیله قطعنامه 2231 نیز، قطعنامههای پیشین و ششگانه شورای امنیت درباره برنامه هستهای ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد بود که ایران را به سبب ارجاع پرونده هستهای ایران از آژانس (شورای حکام این نهاد) به این شورا به سبب ادعای مغایرت با صلح و امنیت بینالمللی تحت شدیدترین تحریمهای شورای امنیت قرار داده بود.
با این حال درباره اینکه اینک برجام اهمیت دارد یا قطعنامه 2231 شورای امنیت، بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام، مشخص است برجام اعتبار بینالمللی خود را از دست داده است. این موضوعی است که همه اطراف مذاکرات پیشین هستهای درباره آن مطلعند، بویژه که مخالفترین چهره آمریکایی نسبت به برجام تا 2 ماه آینده، بار دیگر قدرت را در کاخ سفید در دست میگیرد و سیاستهای فشار حداکثری را نسبت به ایران درباره برنامه هستهای پیش خواهد برد. ترامپ در ایام انتخابات بارها گفته بود از ایران چیزی نمیخواهد جز اینکه نباید سلاح هستهای داشته باشد.
* 3 بازیگر در 11 ماه پیش رو
سال 2024 برای برنامه هستهای ایران و به طور کلی برای روابط خارجی ایران سال بسیار مهم و تاثیرگذاری خواهد بود، روی کار آمدن ترامپ نیز اهمیت آن را مضاعف کرده است؛ موضوعی که میتواند منجر به انتخابهای سخت توسط دستگاه سیاست خارجی ایران شده، وضعیت بینالمللی و منطقهای ایران را دستخوش تغییرات سترگی کند و آثار سیاسی و بینالمللی را برای ایران و حتی چهره داخلی کشور به دنبال داشته باشد.
1- ایالات متحده و چالشی به نام ترامپ
مهمترین اتهامی که به تیم سیاست خارجی دولت بایدن وارد بود (در میان بسیاری از ناکارآمدیهای سیاست خارجی بایدن شبیه ناتوانی در مدیریت اسرائیل و تبدیل غرب آسیا به انباری از باروت)، ناتوانی در مدیریت روابط آمریکا و ایران بود. بایدن نه تنها نتوانست توافق هستهای را که ترامپ آن را نادیده گرفت، احیا کند، بلکه روابط آمریکا و ایران را درگیر تنش جدیدی به نام افزایش حجم تحریمهای گسترده آمریکا علیه ایران کرد. شاید مهمترین اتفاق بینالمللیای که در این ۱۱ماه باقیمانده تا غروب برجام میتواند تاثیر تعیینکنندهای بر معماهای ایران و غرب داشته باشد، تغییراتی است که در توزیع قدرت در آمریکا به وجود آمده است. ترامپ همانگونه که اشاره شد تا 2 ماه دیگر قدرت را از دموکراتها خواهد گرفت. با توجه به سرسختی شدید ترامپ با برجام و قطعنامه 2231 به برداشت من، تلاش جهانی احیای فشارهای بینالمللی به ایران از جمله برنامههای ترامپ خواهد بود.
2- اروپا و انتخابهای جدید
اینکه ترامپ تا چه حد بتواند موافقت اروپا را برای فشار بر ایران کسب کند، موضوعی است که نیاز به زمان دارد اما آنچه مشخص است اینکه انتخاب مهم، انتخاب سیاست از سوی کشورهای اروپایی در برابر ایران خواهد بود. پرونده هستهای ایران باید تا 18 اکتبر سال 2025 از دستور کار شورای امنیت سازمان ملل خارج شود. با این حال مهمترین ابزار در دست اروپا، مکانیسمی است که از آن تحت عنوان اسنپبک یاد میشود، به این معنا که همانطور که در برجام و قطعنامه نیز تعبیه شده است، اروپا میتواند از آن استفاده کند تا تمام قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را بازگرداند و تحریمهای ایران تحت قطعنامههای ششگانه پیشین شورای امنیت را بازگرداند. بنابراین انتخابهای استراتژیک اروپا تا حد زیادی میتواند در مدیریت این منازعه تاثیرگذار باشد. امانوئل مکرون 7 نوامبر 2024، 2 روز بعد از پیروزی ترامپ گفت مسیر متفاوتی از آمریکا خواهد رفت: «ما [اروپاییها] نباید امنیت خود را برای همیشه به آمریکا واگذار کنیم. آیا ما آماده دفاع از منافع مردم اروپا هستیم؟» وی در ادامه با تاکید بر روابط با آلمان در این زمینه گفت: «پاریس و برلین در چارچوب «شرایط جدید» برای ایجاد یک اروپای متحد و قویتر همکاری میکنند». علاوه بر این باید به گزارش اتحادیه اروپایی درباره آمریکا نیز اشاره کرد. اتحادیه اروپایی در گزارشی ارزیابی کرد ایالات متحده دیگر آماده تامین چتر امنیتی اروپا نیست. حال باید دید اروپا همانطور که مکرون اظهار کرده، میخواهد ترتیبات امنیتی و اولویتهای سیاست خارجی مجزایی داشته باشد یا در این ۱۱ ماه با دنبالهروی از سیاستهای ترامپ نسبت به ایران، انتخابهای دیگری از جمله مکانیسم اسنپبک را دنبال کند. این در حالی است که در جریان تقابلهای بین ایران و اسرائیل و به صورت خاص روسیه و اوکراین و اتهامات اروپاییها نسبت به ایران درباره کمک به روسیه و تحریم ارائه خدمات هوایی به هواپیماهای ایرانی برای ورود به اروپا، ایران بخوبی پیام خود را جهت تقویت بازدارندگی در برابر اروپا در شرایطی که بخواهد مکانیسم ماشه موجود در قطعنامه 2231 را بازگرداند، مخابره کرد. این پیام درباره «افزایش برد موشکها به بیش از 2000 کیلومتر» را اروپاییها دریافت کردهاند. «سیدکمال خرازی» رئیس شورای راهبردی روابط خارجی شهریور 1403 با انتقاد از اروپاییها با اشاره به اقدام ایران در لحاظ کردن حساسیتهای آنان درباره برد موشکی ایران طی سالهای گذشته، در مصاحبه با شبکه «المیادین» صراحتا این پیام را مخابره کرد و گفت: زمانی که آنها حساسیت ایران را در نظر نمیگیرند، بنابراین دیگر لزومی ندارد ایران نیز حساسیت آنان را درک کند، لذا احتمال اینکه ایران برد موشکی خود را توسعه دهد و بیشتر کند، هست». این در واقع یک هشدار نسبت به طرف اروپایی نسبت به اتخاذ سیاستهای خصمانه در قبال ایران با بازگشت مکانیسم ماشه یا همان اسنپبک بود. تحولات این ۱۱ ماه مشخص خواهد کرد اروپا کدام مسیر را انتخاب خواهد کرد. آنچه مشخص است، این است که انشقاق ایجادشده در روابط آمریکا و اروپا میتواند یک فرصت برای عبور از این 11 ماه حساس باشد. به نظر میرسد اروپا باید حساسیتهای امنیتی و سیاسی ایران نسبت به مسائل بینالمللی و منطقهای تهران را درک کند، همانطور که ایران همواره تلاش کرده با احترام متقابل، حساسیتهای اروپا را درک کند. افتادن در دام آمریکا و بازگرداندن شرایط به وضعیت بیبازگشت، هزینههای امنیت بینالمللی را نیز بالا خواهد برد.
3- ایران نیازمند کنشگری فعالتر بینالمللی
مشخص است در صورتی که اروپا مسیر بازگشت اسنپبک را انتخاب کند، موضوعات بینالمللی و منطقهای ایران پیچیدهتر خواهد شد. از یک طرف ایران درگیر یک پرونده بسیار مهم منطقهای است و از طرف دیگر روی کار آمدن ترامپ میتواند تغییراتی را در محیط امنیت بینالمللی ایران ایجاد کند. منازعه ایران و اسرائیل در یک وضعیت سرنوشتساز قرار گرفته است. از طرفی تجاوز اسرائیل به غزه و جنوب لبنان و از طرفی احتمال پاسخ ایران به تجاوز اسرائیل به خاک ایران و شهادت 4 نفر از نیروهای ارتش، موضوعی است که اینک محل بحث محافل امنیتی و نظامی است. این تصویر نظامی، میتواند وضعیت سیاسی را نیز تغییر داده و همین موضوعی است که میتواند شرایط منطقه و حتی نظام بینالمللی را نیز متغیر کند.
در عین حال ایران باید با اشراف نسبت به مسائل نوپدید در محیط بینالمللی، از جمله روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، ضمن افزایش قابلیتهای خود، بتواند کنشگری بینالمللی فعالتری داشته باشد تا قدرت نظامی را تبدیل به قدرت سیاسی کرده و تغییرات را بر اساس خواست خود پیش ببرد.
ارسال به دوستان
واکنش وزارت امورخارجه به ماجرای دیدار ایلان ماسک با امیرسعید ایروانی
از اساس تکذیب میشود
رسانههای داخلی و خارجی در حالی همچنان درباره دیدار اخیر نماینده ایران در سازمان ملل و ایلان ماسک تحلیل و ارزیابی ارائه میدهند که دیروز سخنگوی وزارت امور خارجه دیدار ایلان ماسک با نماینده ایران در نیویورک را از اساس تکذیب کرد. اسماعیل بقایی در گفتوگویی در واکنش به ادعای مطرح شده در برخی رسانههای آمریکایی درباره دیدار ماسک با نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در نیویورک، ضمن تکذیب قاطع انجام چنین دیداری، از فضاسازی گسترده رسانههای آمریکایی در این باره ابراز تعجب کرد. پیشتر نیویورکتایمز در گزارشی مدعی شده بود ایلان ماسک و امیرسعید ایروانی در دیداری محرمانه درباره روابط ۲ کشور با یکدیگر رایزنی کردهاند. بنا به ادعای این روزنامه دیدار ماسک و نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد که بیش از یک ساعت به طول انجامید و در مکانی مخفی برگزار شد، «مثبت» بوده است.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ بررسی دلایل ناترازی انرژی و راهکارهای مختلف برای جبران کمبودها
تراز ناترازی با فناوری
گروه اقتصادی: مدیریت مصرف گاز و کاهش هزینههای مرتبط با آن، یکی از چالشهای بزرگ کنونی در کشورهای مختلف، بهویژه ایران است.
ناترازی در انرژی به معنای نیاز بالا به انرژی در یک دوره زمانی است که ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شود. در ایران ناترازی برق در تابستان به دلیل افزایش استفاده از تجهیزات انرژیبر سرمایشی و همچنین استفاده بیرویه از سیستمهای تهویه برای کاهش دما است. این افزایش در تقاضای برق باعث میشود سیستمهای برقی تحت فشار قرار بگیرند و ناترازی در فصلهای گرم سال ایجاد شود.
در فصول سرد هم ناترازی گاز به دلیل افزایش نیاز به گرمکردن و استفاده از سیستمهای گازی برای گرمکردن خانهها و ساختمانها رخ میدهد. این افزایش در تقاضای گاز نیز باعث میشود سیستمهای گازی بویژه در نیروگاهها تحت فشار قرار بگیرند و ناترازی در فصول سرد تشدید شود.
حل مشکل ناترازی انرژی در ایران به مسائل گوناگونی از جمله کاهش مصرف انرژی، افزایش تولید انرژی محلی، بهبود سیستمهای انتقال و توزیع انرژی و ارتقای فناوریهای سبز وابسته است. برای رفع موثر و دائم این مشکلات از دیدگاههای کارشناسی میتوان از طریق اقدامات زیر مشکل را در میانمدت برطرف ساخت.
1- ایجاد شرکتهای انرژی محلی: تشویق به استفاده از منابع انرژی محلی مانند باد، خورشید و آب.
2- بهبود اندازهگیری و انتقال انرژی: بهبود سیستمهای اندازهگیری و انتقال انرژی برای کاهش خسارات و افزایش کارایی و ایجاد راهکارهای انتقال انرژی از یک منطقه به مناطق اطراف که دارای ناترازی بیشتری هستند.
3- تبلیغات و آموزش: ارتقای آگاهی عمومی و تبلیغات برای کنتری و مصرف بهینه و در نهایت کاهش مصرف انرژی.
4- بهکارگیری تکنولوژیهای سبز: استفاده از فناوریهای سبز و ارتقای انرژیهای پاک.
5- اعمال سیاستهای حمایتی: تشویق به استفاده از انرژیهای پاک و ارائه امکانات تسهیلاتی و مالی برای گسترش این اقدامات.
با توجه به اهمیت روزافزون منابع انرژی و لزوم بهرهبرداری بهینه از آنها، مدیریت صحیح مصرف گاز میتواند تأثیرات مثبت بسیاری بر محیط زیست، اقتصاد کشور و کاهش هزینههای خانوارها داشته باشد. برای دستیابی به این هدف، علاوه بر فرهنگسازی و تغییر رفتار مصرفکنندگان، استفاده از تکنیکها و فناوریهای نوین ضروری است.
بهینهسازی مصرف گاز در منازل، ارتقای تجهیزات و سیستمهای گرمایشی، عایقبندی مناسب ساختمانها و توجه به انرژیهای تجدیدپذیر از جمله راهکارهایی است که میتواند در این زمینه کمککننده باشد. همچنین در سطح کلان، دولتها و صنایع باید با پیادهسازی سیاستها و قوانین مناسب، به کاهش مصرف گاز و افزایش بهرهوری در بخشهای مختلف بپردازند. این اقدامات نهتنها موجب کاهش هزینههای مستقیم مصرف انرژی برای خانوارها و صنایع خواهد شد، بلکه به حفظ منابع طبیعی، کاهش آلایندگیهای زیستمحیطی و بهبود وضعیت اقتصادی کشور نیز کمک
میکند.
عملیاتی شدن راهکارهای ارائهشده از جمله استفاده از فناوریهای هوشمند، تجهیزات با راندمان بالا و حمایت از سرمایهگذاری در بخش انرژی، میتواند نقش بسزایی را در کاهش هزینههای مصرف گاز و در نهایت رفع ناترازی در دو فصل سرد و گرم کشور ایفا کند.
با افزایش تقاضا برای انرژی و محدودیتهای تولید داخلی، کمبود گازوئیل به یکی از چالشهای اساسی ایران در حوزه انرژی تبدیل شده است. گازوئیل به عنوان یکی از سوختهای مهم در بخشهای مختلف صنعتی و حملونقل، نقشی حیاتی در توسعه اقتصادی کشور دارد اما ظرفیت محدود پالایشگاهها و افزایش تقاضا، کشور را با مشکل کمبود گازوئیل مواجه کرده است. این کمبود نه تنها بر عملکرد صنایع تأثیر میگذارد، بلکه مشکلاتی را در بخش حملونقل برای کامیونها و وسایل نقلیه سنگین ایجاد میکند، بنابراین ضروری است با استفاده از راهکارهای نوآورانه و سیاستهای کارآمد، به مدیریت و کاهش مصرف گازوئیل بپردازیم.
* راهکارهای کاهش مصرف گازوئیل
۱- توسعه و افزایش استفاده از حملونقل ریلی: با انتقال بار به شبکه ریلی، مصرف گازوئیل در بخش حملونقل کاهش مییابد.
۲- تحقیق و توسعه سوختهای جایگزین: تمرکز بر تحقیق و توسعه سوختهای جایگزین که بتوانند جایگزین گازوئیل شوند.
۳- بهبود بهرهوری و کیفیت سوخت: افزایش کیفیت گازوئیل و بهینهسازی فرآیندهای مصرف سوخت در خودروها و ماشینآلات صنعتی.
۴- استفاده از تکنولوژیهای جدید: تکنولوژیهای جدید و بهبود روشهای احتراق، بهرهوری سوخت را افزایش و مصرف را کاهش میدهد.
5- ترویج فرهنگ مصرف بهینه انرژی: فرهنگسازی برای مصرف بهینه انرژی و کاهش مصرف گازوئیل.
6- سرمایهگذاری در تکنولوژیهای جدید: تشویق سرمایهگذاری در تکنولوژیهای جدید و بهبود فرآیندهای تولید انرژی.
7- اصلاح قیمتگذاری سوخت: تعیین قیمتهای منطقی و عادلانه برای گازوئیل که بتواند انگیزهای برای کاهش مصرف و استفاده بهینه از سوخت ایجاد کند.
8- ارائه مشوقهای مالی و تسهیلات: حمایت از صنایع و شرکتها برای استفاده از سوختهای جایگزین و تکنولوژیهای نوین.
تمام این راهکارها برای جبران و تأمین گازوئیل ضروری است و میتواند به کاهش مصرف و افزایش بهرهوری انرژی در کشور کمک کند.
* پیشنهادهایی برای کاهش مصرف گاز خانگی
حمیدرضا صالحی، نایبرئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران در روزهای اخیر درباره موضوع ناترازی انرژی گفت: مصرف گاز خانگی در کشور بسیار نگرانکننده است. در حالی که مصرف برق خانگی در اوج تابستان به ۴۰ درصد میرسد، مصرف گاز خانگی در بسیاری مواقع به ۷۷ درصد میرسد که نشاندهنده مصرف بالای گاز در حوزه خانگی است.
وی افزود: در بسیاری از کشورها، به دلیل کنترلپذیری آسانتر و ایمنی، از برق برای گرمایش استفاده میشود اما در ایران، به دلیل زیرساختهای موجود، هم گاز و هم برق برای مصرف خانگی استفاده میشود که این موضوع خود موجب افزایش مصرف گاز میشود.
* تأثیر سیاستهای دولتی بر مصرف گازوئیل
اقتصاددان و رئیس اتحادیه انجمنهای علمی انرژی ایران درباره موضوع گازوئیل و ناترازی سوخت به «وطن امروز» گفت: بیشترین مصرف گازوئیل کشور در بخش حملونقل جادهای است. به طور متوسط روزانه حدود ۱۱۰ میلیون لیتر گازوئیل در کشور توزیع میشود، با این حال، تفاوت بین مصرف واقعی و آمارهای رسمی به دلیل قاچاق گازوئیل است که بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون لیتر در روز تخمین زده میشود. این قاچاق به دلیل تفاوت شدید قیمتها در ایران و کشورهای همسایه رخ میدهد.
هاشم اورعی تصریح میکند: سال آینده تقاضا برای گازوئیل بین ۵ تا ۱۰ میلیون لیتر افزایش خواهد یافت اما تولید داخلی توانایی پاسخگویی به این افزایش را ندارد. حتی اگر پالایشگاهها تولید خود را افزایش دهند، ظرفیت خالی برای افزایش تولید وجود ندارد. این موضوع باعث بدتر شدن وضعیت ناترازی در بخش تقاضا و تولید میشود.
وی ادامه میدهد: سیاستهای نادرست دولت، گازوئیل را به یک کالای دولتی و ابزار سیاسی تبدیل کرده است. دولت به جای اجازه دادن به بازار برای تعیین قیمت، خود این کار را انجام میدهد که منجر به اختلال در توزیع و مصرف میشود. زمانی که قیمتها ثابت میماند، گازوئیل به کالایی با ارزش کم تبدیل میشود و منابع هدر میرود.
اورعی افزود: نخستین اقدام لازم این است که دولت با صراحت اعلام کند این سیاست غلط است و باید اصلاح شود. دولت باید مسؤولیتهای اقتصادی را به بازار بسپارد و خصوصیسازی و آزادسازی قیمتها را مرحلهای انجام دهد. قیمت گازوئیل باید به تدریج هر سال ۱۰ تا ۲۰ درصد بالاتر از نرخ تورم افزایش یابد تا قیمت واقعی آن محقق شود. در این روند، دولت باید از قشر آسیبپذیر حمایت کند.
* توسعه شبکه حملونقل جادهای و ریلی
اورعی اظهار کرد: برای بهینهسازی مصرف، باید به توسعه همزمان شبکه حملونقل جادهای و ریلی توجه شود. ایران به دلیل وسعت و شرایط جغرافیایی خاص خود نیاز مبرم به سیستم حملونقل ریلی دارد. بهسازی شبکه حملونقل جادهای، بویژه کامیونها و وسایل نقلیه نیز باید در اولویت قرار گیرد. توسعه سیستم ریلی برای بار و بهسازی حملونقل جادهای ضروری است و باید همزمان انجام و نتیجه مطلوب حاصل شود.
اورعی تأکید کرد: این مسائل قابل اصلاح است اما نیاز به یک برنامه 5 ساله و عزم ملی دارد. دولت باید برنامهریزی دقیقی انجام دهد تا وضعیت بهبود یابد و روند به سمت بهبود حرکت کند.
***
راهکار حل ناترازی سوختهای فسیلی
کمبود گازوئیل در ایران یکی از چالشهای اساسی است که صنایع و حملونقل کشور را تحت تأثیر قرار داده است. مصرف روزانه گازوئیل در کشور حدود ۱۱۰ میلیون لیتر است و ناترازی بین تولید و مصرف به دلیل قاچاق سوخت و تفاوت قیمتها با کشورهای همسایه یکی از عوامل اصلی این مشکل بهشمار میرود.
تولید روزانه گازوئیل در ایران در بهترین حالت به ۱۱۰ میلیون لیتر میرسد اما به طور متوسط این میزان حدود ۱۰۵ میلیون لیتر است که نشاندهنده نیاز به واردات و ناترازی تولید و مصرف است. برای حل این مشکل، توسعه حملونقل ریلی به عنوان یک راهحل مهم و ضروری مطرح میشود.
۱ - توسعه شبکه حملونقل عمومی: گسترش شبکه حملونقل عمومی نقش مؤثری در کاهش مصرف سوختهای فسیلی ایفا میکند.
۲ - استفاده از سوختهای جایگزین: بهرهگیری از سوختهای جایگزین میتواند مصرف گازوئیل را کاهش دهد.
۳ - بهبود بهرهوری و کیفیت سوخت: ارتقای کیفیت سوخت و بهینهسازی مصرف سوخت در خودروها و ماشینآلات صنعتی اهمیت زیادی دارد.
۴ - اصلاح سیاستهای قیمتگذاری: دولت با تدوین سیاستهای مناسب و آزادسازی قیمتها میتواند از هدررفت منابع جلوگیری و بازار را به سمت مصرف بهینه سوخت هدایت کند.
پس برای بهبود وضعیت مصرف گازوئیل در ایران نیاز به برنامهریزی دقیق و عزم ملی وجود دارد. برنامههای 5 ساله و همکاری بین دولت و بخش خصوصی میتواند به دستیابی به اهداف اقتصادی و کاهش وابستگی به واردات سوخت کمک کند. توسعه و بهسازی سیستم حملونقل جادهای و ریلی به همراه فرهنگسازی مصرف بهینه انرژی از جمله اقداماتی هستند که میتوانند به کاهش مصرف گازوئیل و بهبود وضعیت انرژی کشور کمک کنند.
***
اهمیت ساخت نیروگاههای تجدیدپذیر
برای افزایش تولید در نیروگاههای تجدیدپذیر و رفع ناترازی برق و انرژی در ایران، کارشناسان به مجموعهای از راهکارهای مختلف اشاره میکنند:
1 - بهرهبردن از تکنولوژیهای جدید: استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته مانند سیستمهای انتقال انرژی و تجهیزات با کارایی بالاتر.
2 - بهبود مدیریت و کنترل: افزایش کارایی نیروگاهها با بهبود مدیریت و کنترل عملیات.
3 - استفاده از منابع تجدیدپذیر: افزایش استفاده از منابع تجدیدپذیر مانند باد و آب.
4 - توسعه سرشماری و تحقیقات: انجام تحقیقات و سرشماریهای دقیق برای بررسی پتانسیلها و مشکلات موجود.
5 - سیاستهای حمایتی: تصمیمهای سیاستی برای حمایت از سرمایهگذاریها و توسعه نیروگاههای تجدیدپذیر.
در همین راستا کشورهای همسایه ایران از جمله عراق، ترکیه، پاکستان، و افغانستان و عربستان در ارتقای انرژیهای تجدیدپذیر (روشهای تجدیدپذیر) قدمهای مختلفی برداشتهاند. برای مثال:
عراق: این کشور بر توسعه انرژیهای تجدیدپذیر مانند برق خورشیدی و برق بادی تمرکز دارد. ایران و عراق در این زمینه همکاریهای مشترکی دارند.
ترکیه: ترکیه بر توسعه انرژیهای تجدیدپذیر مانند برق خورشیدی، برق بادی و انرژیهای زغالسنگ تمرکز دارد. این کشور در حال گسترش سرعت گردش برق خورشیدی است.
پاکستان: پاکستان بر توسعه انرژیهای تجدیدپذیر مانند برق خورشیدی و برق بادی تمرکز دارد. این کشور در حال گسترش سرعت گردش برق خورشیدی است.
افغانستان: افغانستان در حال توسعه انرژیهای تجدیدپذیر مانند برق خورشیدی و برق بادی است. این کشور در حال گسترش سرعت گردش برق خورشیدی است.
عربستان سعودی: چند اقدام برای توسعه انرژی تجدیدپذیر انجام داده است. برخی از این اقدامها شامل:
1 - خطوط الکتریکی برقی: این کشور برای افزایش تولید برق از منابع تجدیدپذیر مانند آب و باد استفاده
میکند.
2 - توسعه برق از آب: این کشور برای تولید برق از آب، پروژههای بزرگی از آب را برای تأمین نیازهای برقی کشور ایجاد کرده است.
3 - توسعه برق از باد: عربستان برای تولید برق از باد، پروژههای بزرگی برای تولید برق از این منبع طبیعی دارد.
4 - توسعه برق از خورشید: این کشور برای تولید برق از خورشید، پروژههای بزرگی برای تولید برق از این منبع طبیعی دارد.
5 - توسعه برق از گاز طبیعی: عربستان همچنین برای تولید برق از گاز طبیعی، پروژههای بزرگی برای تولید برق از این منبع طبیعی دارد.
این کشورها همکاریهای مشترک با ایران در زمینه انرژی دارند و در این زمینه راهکارهایی برای توسعه و استفاده از انرژیهای پاک و افزایش این همکاریها هم وجود دارد که با پیگیری دولت و بخش خصوصی این امکان هست در کوتاهمدت این همکاریها عملیاتی شود.
***
کاربردهای هوش مصنوعی در صنایع انرژی پایه
استفاده از هوش مصنوعی در صنایع مختلف، بویژه در حوزههای نفت، گاز و پتروشیمی، به عنوان یکی از پیشرفتهترین و کارآمدترین روشها برای افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها در حال رشد است. این فناوری نهتنها به تحلیل دقیقتر دادهها و پیشبینیهای بهتر کمک میکند، بلکه نقش مهمی در بهینهسازی فرآیندهای اکتشاف، تولید و توزیع دارد. بسیاری از صنایع با چالشهایی همچون افزایش هزینههای تولید، مدیریت زمان و کاهش بهرهوری مواجهند. هوش مصنوعی میتواند به عنوان یک راهکار نوین، این مشکلات را حل و به کاهش اتلاف منابع و افزایش کارایی سازمانها کمک کند.
در سالهای اخیر، بهرهگیری از هوش مصنوعی بویژه در تحلیل دادههای تغییرات اقلیمی، مدیریت انرژی و تحلیل رفتار مشتریان توسعه یافته است. این فناوری از پیشبینی تقاضای بازار و مدیریت بهینه زنجیره تأمین تا پیشگیری از بحرانهایی نظیر کمبود سوخت یا سیلاب، تأثیرات چشمگیری بر عملکرد صنایع دارد. بسیاری از شرکتها با رویکردی جدید به دنبال استفاده از هوش مصنوعی برای بهینهسازی عملیات خود هستند تا هزینهها را کاهش دهند و بهرهوری را بهبود بخشند.
* چالشها و فرصتها
در دنیای امروز، هوش مصنوعی به عنوان یکی از فناوریهای پیشرفته در صنایع مختلف شناخته میشود و کاربردهای گستردهای در حوزههای نفت، گاز و پتروشیمی دارد. با وجود پتانسیلهای قابل توجه، ایران هنوز با چالشهایی در پیادهسازی این تکنولوژی در صنایع بزرگ مواجه است. این چالشها نیاز به برنامهریزی دقیق و همکاری گسترده بین دولت و بخش خصوصی دارد تا بتوان از مزایای هوش مصنوعی به طور کامل بهرهبرداری کرد.
در نهایت میتوان متذکر شد برای استفاده بهینه از هوش مصنوعی در صنایع مختلف، بویژه نفت، گاز و پتروشیمی، به رویکردی جامع و همگام با تکنولوژیهای نوین نیاز داریم. این رویکرد میتواند به بهبود بهرهوری، کاهش هزینهها و افزایش کارایی در تمام مراحل تولید و توزیع منجر شود. همکاری بین دولت و بخش خصوصی و سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، کلید موفقیت در این مسیر است.
ارسال به دوستان
برخلاف جریانسازی رسانههای غربی چشمانداز قیمت نفت صعودی است یا دستکم نزولی نیست
غرب علیه نفت
* آمار صادرات نفت نشان میدهد تغییری در بازار صادراتی ایران به وجود نیامده است
گروه اقتصادی: بازار جهانی نفت برخلاف پیشبینیهای قبل که گفته میشد با انتخاب ترامپ تقاضا افزایش مییابد، تغییر نکرد. این مساله نشان داد بازار نفت تحت تاثیر سیاستهای ترامپ نیست، زیرا اگر قرار بر این بود که تغییری در تقاضا به وجود بیاید هماکنون که در آستانه فصل سرد سال هستیم اتفاق میافتاد اما دلیل اصلی عدم رشد تقاضا در بازار نفت افزایش رکود اقتصادی در چین و خروج سرمایهگذاران از بازارهای مولد است، بهگونهای که با رشد قیمت بیتکوین، همچنین نوسان بازار طلا، سرمایههای بیشتری وارد این بخش شدند.
البته استدلالهای دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه در کنار کاهش تقاضا برای نفت، رقابت بین عرضهکنندگان نفت در بازار جهانی افزایش یافته است. گزارش بلومبرگ نیز که اخیر با استناد به دادههای منتشرشده از سوی مرکز تحقیقات انرژی و هوای پاک (CREA) استخراج شده، تاکید کرده است که از ژانویه تا آگوست ۲۰۲۴ میلادی، فعالیت نفتکشهای سایه روسیه در تنگه دانمارک، کانال سوئز، دریای شمال و سایر مناطق جهان نسبت به مدت مشابه سال ۲۰۲۲ میلادی حدود ۲۷۷ درصد افزایش داشته است.
این نفتکشها در این مدت ۶۴ درصد از ۴۶ میلیون تن نفت روسیه را حمل کردهاند، همچنین کانال سوئز با افزایش خیرهکننده ۶۴۹ درصدی ترافیک نفتکشهای سایه روسیه مواجه شده است و آمارها نشان میدهد ۶۹ درصد از ۵۲ میلیون تن نفت خام روسیه توسط این نفتکشها از کانال سوئز ترانزیت شده است.
در مورد سایر کشورهای عضو اوپک نیز آمارها رشد عرضه را نشان میدهد، بویژه کشورهایی مانند ونزوئلا و عراق در افزایش عرضه نقش قابل توجهی داشتهاند. در همین زمینه دادههای بانک مرکزی ایران نیز حاکی از افزایش صادرات نفت خام، فرآوردههای نفتی، گاز و محصولات مرتبط با آن در ایران از سال 1402 است. حتی این رشد تولید و عرضه در بودجه سال آینده نیز نمایان شده است، به طوری که طبق جدول لایحه بودجه ۱۴۰۴، میزان تولید روزانه نفت، ۳ میلیون و ۷۵۰ هزار بشکه و صادرات گاز نیز سالانه ۱۶ میلیارد مترمکعب تعیین شده است.
پیش از اعمال تحریمها، میزان تولید نفت ایران ۳ میلیون و ۸۳۸ هزار بشکه در روز بود. بدین ترتیب دولت قصد دارد رقم تولید عملیاتی را تا حدود ۹۸ درصد پیش از تحریمها افزایش دهد. توان عملیاتی پالایشگاههای کشور حدود ۱,۷ میلیون بشکه در روز است، بدین ترتیب دولت قصد دارد سال آینده حدود ۲ میلیون بشکه در روز نفت صادر کند.
طبق آمار موسسه کپلر، ایران در ماه گذشته میلادی روزانه 1.9 میلیون بشکه نفت فروخته که عمده آن به مقصد چین صادر شده است. این آمار گویای این است که این دو کشور به دلیل توافقهای پایداری که دارند در بازار نفت از معاملات تقریبا ثابتی برخوردارند. به همین دلیل برخی خبرسازیها مبنی بر کاهش خرید چین از نفت ایران درست نیست، ضمن اینکه چین در دوره اول تحریمها با تداوم خرید نفت از ایران باعث شد رقم صادرات نفت کشور بین یک الی ۱,۵ میلیون بشکه در روز حفظ شود.
عمده فروش نفت ایران به مقصد چین است و ایران با فروش 1.5 میلیون بشکه نفت در روز به چین، به بزرگترین تأمینکننده نفت این کشور از مسیر دریا تبدیل شده است. طبق آمار کپلر، با امضای سند همکاری ۲۵ ساله، میزان فروش نفت ایران به چین در سال ۲۰۲۴ نسبت به ۲۰۲۰ حدودا ۵ برابر شده که نشان میدهد تغییر رفتار ایران با چین، بر میزان صادرات نفت کشور اثرگذار است. هرچند سال ۲۰۱۸، فروش نفت ایران از روزانه 2.774 میلیون بشکه وارد روند نزولی شد و در مه ۲۰۱۹ به ۴۹۰ هزار بشکه در روز رسید. با وجود اینکه کرونا، صادرات نفت را سختتر کرده بود اما ایران توانست تا پایان دوره ترامپ، میزان فروش نفت خود را به صورت ماهانه از روزانه ۱۷۳ به ۷۰۶ هزار بشکه برساند.
نشریه فارین پالیسی در گزارشی مینویسد: اواخر سال ۲۰۲۰، جهش قابلتوجهی در «میانگین» صادرات ایران اتفاق افتاد که در پاییز ۲۰۲۰ نسبت به اوایل همان سال بیش از 2 برابر شد، بنابراین اینکه گفته شود دولت جدید آمریکا میتواند در بازار نفت ایران تغییراتی ایجاد کند دقیق نیست، ضمن اینکه موقعیت کنونی جهانی تغییر کرده و هرگونه سیاست محدودکننده در بازار نفت تنها به صادرکننده ضربه نمیزند، بلکه این مصرفکنندگان اروپایی هستند که بیشترین خسارت را میبینند.
* افزایش صادرات نفت و گاز ایران ادامه دارد
بررسی بودجه 1404 نشان میدهد برآورد دولت از قیمت هر بشکه نفت صادراتی ۵۷,۵ یورو و قیمت هر مترمکعب گاز صادراتی 0.3 یورو بوده است. این اعداد هم اکنون بسیار پایینتر از نرخهایی است که در بازار معامله میشود. به همین دلیل میتوان پیشبینی کرد که دست ایران برای صادرات با قیمتهای رقابتی باز است.
آمارهای بانک مرکزی در جدیدترین نسخه منتشر شده از «نماگرهای اقتصادی» نشان میدهد صادرات نفت خام، گاز و فرآوردههای آنها در ایران در کل سال 1402 نسبت به کل سال 1401 افزایش داشته است، البته روند صادرات این محصولات در کل سال به یک شکل نبوده و حجم صادرات در برخی فصلها نسبت به مدت مشابه خود در سال 1401 با کاهش روبهرو بوده است. به نظر میرسد ماههای آخر از سال گذشته، تاثیر بیشتری در این روند کلی صعودی داشته است.
ایران در کل سال گذشته در مجموع 56 میلیارد و 796 میلیون دلار نفت خام، فرآورده نفتی، گاز طبیعی، مایعات و میعانات گازی صادر کرد. این ارقام مربوط به صادراتی است که توسط شرکت ملی نفت، شرکت ملی گاز، شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی، شرکتهای پتروشیمی و سایر شرکتهای مرتبط و به صورت گمرکی و غیرگمرکی انجام شده است.
بررسیها نشان میدهد در سال 1401، حجم صادرات این محصولات 55 میلیارد و 410 میلیون دلار بوده است، بنابراین ارزش صادرات این محصولات در کل سال گذشته 2.5 درصد نسبت به سال 1401 رشد کرده است.
البته از شواهد آماری پیداست که وضعیت صادرات این محصولات در طول سال یکسان نبوده است. برای مثال، ارزش صادرات محصولات نامبرده در بهار سال گذشته 13.6 میلیارد دلار بوده، در حالی که این رقم در مدت مشابه سال 1401 برابر با 14.3 میلیارد دلار بوده است، بنابراین ارزش صادرات نفت خام و سایر محصولات مرتبط در سه ماهه ابتدایی سال گذشته نسبت به مدت مشابه یک سال قبل از آن 5 درصد کاهش یافته است.
رخداد مشابهی در 6 ماه ابتدایی سال تکرار شده و حجم صادرات این محصولات در بهار و تابستان سال گذشته تقریبا 4 درصد کمتر از بهار و تابستان سال 1401 بوده است. طبق آمار شرکت گاز در سال ۱۴۰۱، میانگین وزنی گازبهای پرداختی توسط همه مصرفکنندگان ۶۱۳ تومان بر متر مکعب بوده است. این رقم فقط ۲۵ درصد از هزینه تمامشده تامین هر مترمکعب گاز را پوشش میدهد.
با نگاهی به مناطق مختلف دنیا، آمریکای شمالی به صورت عجیبی بیشترین مصرف انرژی را به ازای هر نفر، با ۲۴۰ گیگاژول سرانه و تقریباً 3 برابر میانگین جهانی ۷۷ گیگاژول دارد. اعداد آمریکای شمالی بسیار بیشتر از مناطقی مانند آفریقا است که سرانه ۱۴ گیگاژول یا حتی آمریکای جنوبی و مرکزی با ۵۸ گیگاژول سرانه مصرف میکنند.
بر اساس گزارش موسسه انرژی در سال ۲۰۲۴ میلادی، حدود ۷۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان یا از هر ۱۰ نفر یک نفر به برق دسترسی ندارند، چراکه بخش عمده این نیروگاهها از سوختهای مانند گازوئیل و نفتگاز استفاده میکنند، به همین دلیل بخشی از تقاضای مربوط به نفت و گاز به صورت ثابت وجود دارد و نمیتواند تحت تاثیر مسائل سیاسی دچار تغییر شود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|