|
ارسال به دوستان
صورتبندی کلی آثار حاضر در جشنواره چهلوسوم فیلم فجر
وقتی همه بیداریم
میلاد جلیلزاده: سرانجام فجر چهلوسوم هم به ایستگاه پایانی رسید و برندگانش را شناخت. به دلیل تعداد بالای آثار، حضور در فجر امسال برای مخاطبان جشنواره هم سخت بود اما همه آمدند و بیخوابی کشیدند و صبورانه تکتک آثار را بدرقه کردند تا دفتر چهلوسومین دوره از جشنواره فجر بسته شود. در برگزاری این رویداد نه فقط مدیران فرهنگی و حتی عوامل سینما، بلکه مردم و مخاطبان جشنواره هم سهیم بودند؛ همانها که این شبها را بیدار ماندند و بیطاقت نشدند تا چراغ جشنواره روشن بماند.
اگر به بحث داوریهای این دوره پرداخته شود و سوالاتی در این باره مطرح شوند، همچنان همان سوال پاسخهای همیشگی مطرح خواهند شد، از این قبیل که «همه چیز به سلیقه هیات داوران مربوط است و کسی در آرای آنها دخالت نمیکند». با این حال هنوز خیلیها قانع نشدهاند که داوریهای جشنواره فقط برآمده از رای و نظر هیات داوران است. اما گذشته از مراسم اختتامیه که به دبیر جشنواره و مدیر فارابی و رئیس سازمان سینمایی و در نهایت دولت وقت مرتبط است، چیزی که استمرار پیدا کرده و به امروز رسیده و متعلق به همه است اهمیت دارد، یعنی جشنواره فیلم فجر؛ جشنوارهای که تا همین یکی دو سال پیش خیلیها میخواستند تعطیلش کنند امسال طوری برگزار شد که انگار نه انگار مدتی پیش به یکی از اصلیترین اهداف نمادین برای حمله به حاکمیت فرهنگی کشور بدل شده و زیر بارش هجمههای بیامان بود. فستیوال امسال خیلی شلوغ بود و بخش مسابقه آن ۳۳ فیلم بلند داشت و در بخش انیمیشن هم ۴ اثر به رقابت پرداختند. خیلی از قواعد همیشگی برای برگزاری این دوره نادیده گرفته شد که از جمله آنها میتوان به شرط اولین حضور در جشنواره فجر اشاره کرد. قبلا این قانون جدیتر گرفته میشد و فیلمهایی که پیش از فجر در سایر فستیوالهای دنیا نمایش داده شده بودند به بخش مسابقه نمیآمدند. درباره پذیرش این حجم از آثار به نظر میرسد انگار سیاست کلان برگزارکنندگان این دوره این بود که همه اهالی سینما از هر طیف را دور هم جمع کنند و مجددا شمایل خانوادگی این رویداد زنده شود و خیلی از معیارها و ضوابط عمدا به نفع چنین اولویتی نادیده گرفته شد. شاید قاعده «اولین نمایش فیلمها در جشنواره» فجر در سالهای بعد مجددا به دستور کار دبیرخانه برگردد. یک بخش داغ و پرحاشیه دیگر در این جشنواره که البته فقط اهالی رسانه و عدهای از عوامل سینما مخاطب آن بودند، نمایشهای ویژه در آخرین سانس ایوان جشنواره بود. تعدادی از فیلمهای توقیفی یا فیلمهایی که به هر علت تا به حال پروانه نمایش عمومی آنها صادر نشده، در این بخش به نمایش درآمدند که «رگهای آبی» درباره زندگی فروغ فرخزاد، «رکسانا» از پرویز شهبازی، «غریزه» از سیاوش اسعدی و «پیرپسر» به کارگردانی اکتای براهنی از جمله آنها هستند. در میان این فیلمها هم بعضی از آنها لااقل مورد استقبال بخشی از اهالی رسانه قرار گرفتند و بعضی دیگر نه.
فجر چهلوسوم جشنواره شلوغ و نفسگیری بود و با اینکه تعداد فیلمهایش بالا رفت، تعداد آثار قابل قبولی که به لحاظ کیفیت روی آنها اجماع نسبی وجود داشته باشد، نه چندان بیشتر از دورههای قبل بود و نه کمتر. تنها حسنی که برای به نمایش درآمدن این حجم از آثار در فجر ۴۳ میتوان به آن اشاره کرد، نمای کلی و نسبتا جامعی است که از سینمای ایران میدهد؛ از کمدیسازانی که به چیزی جز گیشه فکر نمیکنند تا آثار اجتماعی و شبهاجتماعی که حتی برای جذب مخاطب خاص هم نکوشیدهاند، چه رسد به مخاطب خاص. در این دوره میشد نمایندگانی از تمام جریانهای سینمایی کشور را دید. فیلمهای مقاومت و دفاع مقدس، فیلمهای بخش خصوصی، فیلمهایی که جشنوارههای خارجی را هدف میگیرند و... حتی انیمیشن ایران هم رخ نسبتا واضحی از وضعیت خود در این سالها را در فجر امسال نمایش داد.
از همین رو مرور فجر چهلوسوم و دستهبندی آثار آن و جریانشناسی فرمی و محتواییاش میتواند سیمایی کلی از وضعیت امروز سینمای ایران به دست بدهد. فیلمهای این دوره از فجر به چند دسته کلی قابل تقسیمبندیاند؛ فیلمهای اجتماعی، فیلمهای مقاومت و دفاعمقدس، فیلمهای اجتماعی و انیمیشنها. چند موضوع مهم را هم میشد در این جشنواره رصد کرد؛ از جمله گروهکهای معاند و تجزیهطلب اول انقلاب، پرتره سرداران شهید، موضوع نوجوانان، مسؤولیت پدری و مسائل جنایی. در میان فیلمهای امسال سوژه مسائل روانشناختی هم بسیار پررنگ بود؛ طوری که میتوان پرونده جداگانهای را به طور مستقل در باب آن گشود. بعضی تابوشکنیها هم در این دوره بسیار پرتکرار بودند که سوای ماهیت هر کدامشان، نکته قابل توجه همین تکرار شدنشان در فیلمهای مختلف است. یعنی فیلمسازان مختلف احتمالا بدون اطلاع از کار هم، همگی یک نوع تابوشکنیهای خاصی را تکرار میکردند. این موضوع را هم میتوان در مجال جداگانهای بهطور مفصل ریشهیابی کرد.
یک نگاه کلی به آثار این دوره از جشنواره فجر نشان میدهد همچنان لمپنیسم یکی از مسائل مبتلابه جامعه ما و بالطبع سینمای ایران است. بعضی فیلمها از چشمانداز چنین جماعتی به دنیا نگاه میکنند تا با ایجاد حس همزادپنداری در آنها به فروش گیشهای بالایی دست پیدا کنند. بعضی فیلمهای دیگر هم نگاهی منفی یا آسیبشناختی به این طیف اجتماعی دارند. امسال جز فیلم «زیبا صدایم کن»، در غالب آثار اجتماعی تصویر مناسبی از پدر دیده نشد اما واکنشهای شورانگیزی که به فیلم رسول صدرعاملی داده شد، نشان داد حتی مخاطبان نخبه هم دیگر از این همه پدرکشتگی سینما با پدران خسته هستند. در عوض امسال به هیچ وجه خبری از حمله به ارکان و بنیانهای قضایی اسلام از جمله قصاص در میان فیلمها دیده نمیشد که احتمالا بخشی از این وضعیت حاصل تلاشهای مدیر جدید سازمان سینمایی و دبیر جشنواره هنگام چینش میزانسن آثار حاضر در فجر چهلوسوم است.
به طور کل فیلمهای این دوره را تا حدود زیادی میتوان ماحصل کار دولت قبل در امر تولید محصولات سینمایی دانست و نوع برگزاری جشنواره، چشماندازی را که از مدیریت جدید در دوره جدید وجود خواهد داشت به ما نشان میدهد. البته این به آن معنا نیست که تکتک تولیدات سینمای ایران که زمان جلوی دوربین رفتنشان مربوط به دولت قبل میشود، مطابق با معیارهای همان دولت هستند و از طرفی همه آنچه دولت فعلی میخواهد به آن برسد در عمل محقق شود اما این سیاستگذاریها هم بیتاثیر نیستند. در فیلمهای جشنواره فجر امسال چندین نکته پرتکرار وجود داشت که ریشهیابی آنها تا حدودی میتواند ذهنیت عموم فیلمسازان ایرانی را از یک سو و وضعیت نهادها و ارگانهایی که در فیلمسازی فعال بودند را از سوی دیگر نشان دهد. بهعلاوه، میتوان به نکاتی از ساختارهای سینمای ایران هم پی برد که در کیفیت و محتوای نهایی کارها بیتاثیر نیستند.
* همپوشانی موضوعی ارگانها
امسال ۲ فیلم «شمال از جنوب غربی» و «بازیخونی» در ارتباط با وقایع اول انقلاب در شهر هزار سنگر یا همان آمل بودند. البته سازندگان این ۲ فیلم اصرار ویژهای داشتند که مقطع زمانی روایتشان و حتی سوژهای که به آن پرداختهاند با هم متفاوت است اما نمیتوان شباهت این ۲ کار به هم را انکار کرد. اگر برنامهریزی دقیقتری وجود داشت، احتمالا بودجه یکی از این فیلمها برای بازخوانی گوشه دیگری از تاریخ معاصر کشور که نادیده مانده در نظر گرفته میشد یا لااقل هزینه ساخت هر ۲ فیلم و همتی که صرف آنها شده، جمع میشد تا اثری با قدرت ۲ برابر تولید شود اما چنین اتفاقی در شرایطی رخ میدهد که کمترین هماهنگی بین نهادها و ارگانهایی که از تولیدات سینمایی حمایت میکنند وجود دارد و حتی رقابت بین آنها باعث میشود از کار هم بیخبر باشند. ۲ فیلم «اشک هور» و «اسفند» هم پرترهای از شهید مظلوم علی هاشمی را نمایش دادند که البته مورد دوم به اولین روزهای جنگ میپرداخت و «اشک هور» مقطع پس از شهادت او را نشان میداد و روی چشمانتظاری مادر و خانوادهاش تمرکز کرده بود. اینکه ۲ فیلمساز به ۲ مقطع زمانی متفاوت از زندگی یک نفر بپردازند، چیزی طبیعی است و حتی جا دارد آثار دیگری هم درباره شهید هاشمی تولید شوند اما مشکل اینجاست که این اتفاق به عمد و با انگیزه کامل کردن پازل شناخت مخاطبان از شهید هاشمی انجام نشده، بلکه بر اثر یک ناهماهنگی به وجود آمده است.
* کمدیهای بفروش و نفروش
چند فیلم کمدی در فجر امسال حضور داشتند که بعضی از آنها مستقیما باید به گیشه میرفتند و در اینکه جایشان در جشنواره فجر باشد تردیدهایی وجود داشت. چند سال پیش هم کمدی «مسخرهباز» از جواد رضویان با موضوع مداح مشهوری که نامزد شورای شهر شده و رابطهاش با یک خانم، مسالهساز میشود، به فجر آمده بود. خلاصه دوخطی داستان این فیلم و نام کارگردانش کنجکاوی زیادی نسبت به آن ایجاد میکرد که میتوانست در گیشه به فروشش کمک فراوانی بکند اما آمدنش به فجر و دریافت تندترین نقدها، سرنوشت گیشه فیلم را طور دیگری رقم زد. برای بعضی کمدیهای امسال هم ممکن است همین اتفاق افتاده باشد اما آثار دیگری هم بودند که برخلاف رویه معمول آثار کمدی این سالها ساخته شدند و اتفاقا نمایش آنها در فجر کمک زیادی به دیده شدنشان کرد. شاخصترین نمونه در این میان «بچه مردم»، اولین ساخته محمود کریمی است که خود این فیلمساز هم در نسبت دادن عنوان کمدی به آن تردید دارد و از سبک خاصی از فیلمهای طنز که در سایر نقاط دنیا زیاد دیده شدهاند پیروی میکند. بچه مردم روی استفاده از ستارههای معروف برای دستیابی به فروش بالا حسابی نکرد اما نتیجه کار فیلمی از آب درآمده که اگر با هر ابزاری بشود مخاطب را پای تماشای آن آورد، به احتمال زیاد راضی از سالن نمایش بیرون میرود. اگر اکرانهای جشنواره فجر و استقبال مخاطبانش از این جنس کمدی بتواند روی فروش بچه مردم تاثیر مثبتی بگذارد این را میتوان یک دستاورد عملی شگرف برای این رویداد سینمایی دانست.
* چرا محسن رضایی اینقدر تکرار شد؟
در ۳ فیلم از آثار حاضر در جشنواره فجر امسال پرترههایی از سردار محسن رضایی به نمایش درآمد که البته مورد فیلم «اشک هور» بسیار کوتاه بود و شاید در سریال آن بیشتر بتوان چهره فرمانده کل سپاه در دوران جنگ را دید. این قضیه حتی همانطور که قابل پیشبینی بود، دستمایه یکسری شوخیها در میان اهالی رسانه و دنبالکنندگان جدی جشنواره هم شد؛ از جمله اینکه میگفتند متناسبتر بود پوستر جشنواره با عکس سردار رضایی طراحی میشد. سردار رضایی مطلقا هیچ نقشی در حضور پرتکرارش در فیلمهای امسال نداشت تا جایی که خودش هم از گوشه و کنار برای دیدن این فیلمها اقدام میکرد و همین نشان میداد که میخواهد ببیند دربارهاش چه گفتهاند و چه تصویری از او نشان دادهاند. وقتی به طور تصادفی در یک دوره از جشنواره ۳ فیلم مجزا، تصویری از یک نفر را نشان میدهند، این قضیه از آنجا نشأت میگیرد که در سالهای اخیر، فیلمسازان ایرانی وقتی میخواهند سر وقت موضوعات مرتبط با مقاومت و دفاع مقدس بروند، عموما ایده دیگری جز پرترهنگاری ندارند. نتیجه پرترهنگاری هم در نهایت این میشود که به سبب محدود بودن چهرههای شاخص جنگ، بعضی اسامی مرتب تکرار شوند. ایراد دومی که این قضیه ایجاد میکند فاصله گرفتن کارها از درام است که امسال بیشتر از هر موردی در فیلم «صیاد» به چشم میخورد. واقعیت ممکن است لحظات دراماتیکی داشته باشد اما شروع و پایان آن و روندهای میانیاش تقریبا هیچوقت مطابق با معیارهای دراماتیک رخ نمیدهد. اگر این فیلمها درباره یکسری رزمنده معمولی بودند، هم میشد قصههایی از آن آدمها روایت کرد که چفت و بست دراماتیک داشته باشند و هم امکان نمایش دادن گذرای چهره هر کدام از این فرماندهان وجود داشت و شاید به این شکل شکوه و ابهت بیشتری هم به آنها داده میشد.
* تصویر پدر در سینمای ایران
مساله تصویر پدر در سینمای ایران به یکی از اصلیترین دغدغهها در سالهای اخیر تبدیل شده است. پدر در بسیاری از فیلمهای این چند سال چهرهای ظالم و زورگو دارد یا بهشدت اهمالکار و بیتفاوت است و همین خصوصیات او به بنیان خانواده صدمهای جدی میزند. دلایل متعددی برای به وجود آمدن این لحن بین فیلمسازان ایرانی میتوان برشمرد اما سبب هرچه که هست، نتیجه کار چنان شده که انگار بغض سنگینی زیر گلوی مخاطبان ایران سنگینی میکند و آنها از نمایش چنین تصویر مخدوشی از مهمترین مرد زندگیشان خستهاند. این خستگی و به تنگ آمدن را بیشتر از هر جایی میشد در واکنشهای شورانگیزی که به فیلم «زیبا صدایم کن»، ساخته رسول صدرعاملی داده شد دید. از این فیلم چه به لحاظ کارگردانی و چه فیلمنامه ایراداتی میشد گرفت که بعضی بهشدت واضح بودند و مخاطب عام هم به راحتی میتوانست آنها را مورد اشاره قرار دهد اما مخاطبان جشنواره با وجود همه این موارد، با تشویقهای مکررشان به فیلمسازان چنین علامتی دادند که تصویر مثبت پدر حتی همراه با ایرادات فنی، چیزی است که امروز آن را کم دارند. امسال در فیلمهای «ترک عمیق» و «مرد آرام» مردانی دیده شدند که اگرچه ظاهر امروزشان آرامش دارد و صلحجو است، اما در گذشته آنها جنایتهایی نابخشودنی وجود دارد. در فیلم «فریاد» هم پدر مظهر شرارت است و ۲ فرزندش را کشته و سرانجام سومی موفق میشود او را از میان بردارد. نمیتوان با ابلاغ بیانیهای درباره بایستگیهای نمایش تصویر پدر در سینما این موضوع را حل و فصل کرد و جلوی خلاقیت را هم با تبصرههای دست و پاگیر نباید گرفت اما وقتی میبینیم تصویر پدر در سینمای ما با تصویری که اکثریت جامعه از پدرانشان در ذهن دارند تا این اندازه متفاوت است، به نظر میرسد باید برای اصلاح این جریان ریلگذاری فرهنگی هوشمندانهای صورت بگیرد.
* سینمای ایران و دغدغههای روانشناختی
یکی از نکات قابل توجه در جشنواره فجر امسال تعداد بالای فیلمهایی است که با مسائل روانشناختی مرتبط بودند. در «ترک عمیق» شخصیت اصلی فیلم در ابتدای داستان از آسایشگاه روانی بیرون میآید و قصه را به راه میاندازد و در «زیبا صدایم کن» هم پدر قصه دقیقا از همین موقعیت وارد روایت میشود. در «چشم بادومی» شخصیت نوجوانی وجود دارد که دچار از خودبیگانگی شده و بر اثر علاقه مفرط به یکی از خوانندگان کرهای فکر میکند که تبدیل به خود او شده است. در فیلم «دست تنها» یکی از شخصیتهای قصه با بازی شکیب شجره، جوانی عصبی و به اصطلاح روانی است که گاهی رفتارهای عجیبی هم از او سر میزند. در فیلم «فریاد» یکی از اصلیترین دلایلی که در گذشته یکی از شخصیتها، کارش را به اینجا و موقعیت فعلی کشانده، اختلالات روانی فرزندش و سپس همسرش بوده است. در فیلم «داد» شخصیتی شیزوفرنیک داریم که گاهی به شک میافتد آنچه میبیند حقیقت است یا رویا. در نهایت مشخص میشود بخش قابل توجهی از داستانی که روایت شد، در حقیقت وهم این شخصیت بوده اما ممکن است بعضی مخاطبان متوجه این دوپارگی در روایت نشوند. در «رها» هم پدر خانواده که راننده مترو بوده، پس از دیدن خودکشی یک دختر مقابل قطارش دچار حالات روحی و عدم تعادل میشود که باعث ترک شغل او و سوق پیدا کردن زندگیاش به سمت ویرانی میشود. در بعضی فیلمهای دیگر مثل «گوزنهای اتوبان» و «ناتور دشت» هم شخصیتهایی وجود دارند که دچار اختلالات عصبی یا تیکهای عصبی هستند و اتفاقا این شخصیتها در پیشبرد درام نقش تعیینکنندهای دارند.
ارسال به دوستان
نگاهی به ترکیب هیأت داوران این دوره جشنواره فجر
۶ ضلعی قضاوت
گروه فرهنگ و هنر: نام 2 کارگردان، یک فیلمبردار، یک تدوینگر، یک بازیگر، یک منتقد و یکی از مدیران سابق سینمایی در فهرست داوران چهلوسومین دوره جشنواره فیلم فجر دیده میشد. طی احکامی از سوی منوچهر شاهسواری به عنوان دبیر جشنواره، کمال تبریزی، رضا درستکار، بهرام رادان، علیرضا رئیسیان، علیرضا زریندست، عزتالله ضرغامی و مستانه مهاجر به عنوان اعضای هیات داوران این دوره از جشنواره فیلم فجر معرفی شدند. نخستین جلسه هیات داوران بخش مسابقه سینمای ایران چهلوسومین جشنواره فیلم فجر، عصر روز سهشنبه ۹ بهمن همزمان با مبعث پیامبر اعظم(ص) در محل ستاد جشنواره برگزار شد. به عبارتی، برخلاف بعضی دورههای پیشین که هیات داوران پس از شروع جشنواره و دیده شدن فیلمها در سالنهای نمایش شروع به کار میکردند، در این دوره فرآیند داوری 3 روز قبل از برگزاری جشنواره آغاز شد. با توجه به بالا بودن حجم فیلمهای راه یافته به بخش مسابقه جشنواره فجر در این دوره، طبیعی به نظر میرسید که مدت زمان بیشتری برای داوری آثار اختصاص یابد.
البته چند روز بعد از شروع به کار هیات داوران اعلام شد بهرام رادان از فرآیند داوریها انصراف داده است. او در خارج از کشور بود و در زمان مقتضی نتوانست به کشور برگردد و وقتی حس کرد باز هم ممکن است آمدنش به تأخیر بیفتد، انصراف خود را اعلام کرد. در ادامه شرح مختصری از بیوگرافی این چهرهها و سوابق سینمایی آنها را میخوانید. با اینکه در ادامه این متن به بیوگرافی بهرام رادان اشاره نشده است، باید در نظر گرفت که انتخاب او در کنار این جمع میتوانست نشان بدهد دبیر جشنواره و رئیس سازمان سینمایی چه نوع ترکیبی را برای داوری این دوره مدنظر داشتند. در ترکیب فعلی هیات داوران هیچ بازیگری وجود ندارد، در حالی که این قضیه در طراحی اولیه مدیران جشنواره مدنظر قرار گرفته بود.
* کمال تبریزی
کمال مصفایتبریزی، متولد ۱۳۳۸، فارغالتحصیل رشته سینما و تلویزیون از دانشگاه هنر است. او تا به حال در رشتههای تدوین، تهیه و تولید، صحنه و لباس، فیلمبرداری، فیلمنامه و کارگردانی فعالیت کرده است و شروع فعالیت حرفهای او مربوط به سینمای آزاد تهران در سال ۱۳۵۸ میشود. تبریزی که پیش از این به کرات در فجر حضور داشته و جوایزی هم گرفته، جزو دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا بود و نکته جالب اینجاست که عزتالله ضرغامی هم به عنوان یکی دیگر از اعضای آن گروه، امسال در ترکیب هیات داوران قرار دارد.
* علیرضا رئیسیان
علیرضا رئیسیان متولد ۱۳۳۴، کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده سینمای ایران، دانشآموخته کارگردانی از دانشکده صداوسیما و دارای نشان درجه یک هنری معادل دکترای افتخاری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. رئیسیان را به خاطر ساخت فیلم ریحانه در سال ۶۸ به عنوان کارگردان نخستین عاشقانه سینمایی در دوره پس از انقلاب میشناسند اما او کارگردان کمکاری است و از آن روز تا به حال تنها ۵ فیلم ساخته است. رئیسیان یک بار در بخش فیلمهای اول و دوم سیزدهمین جشنواره فجر دیپلم افتخار بهترین اثر را دریافت کرد و در شانزدهمین دوره برای «بانوی اردیبهشت» جایزه ویژه هیات داوران را برنده شد. او برای فیلمهای «ریحانه» و «دوران عاشقی» هم نامزد عناوین بهترین فیلم اول، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم شده بود.
* رضا درستکار
رضا درستکار متولد ۱۳۴۳ در تهران، دانشآموخته رشته کتابداری است. درستکار از سال ۱۳۶۸ به شکل رسمی و حرفهای کارش را در مطبوعات به عنوان نویسنده و منتقد سینمایی آغاز کرد و در مقاطعی با نشریات تخصصی از جمله ماهنامههای فیلم، ادبستان، فیلم ویدئو، فصلنامه فارابی و نشریه فصلی سینما تک موزه هنرهای معاصر همکاری کرده است و از بدو تاسیس ماهنامه دنیای تصویر (از سال ۱۳۷۲ تا کنون) نویسنده و عضو ثابت شورای نویسندگان این نشریه بوده است. از درستکار مقالههای متعددی در حوزه سینما منتشر شده و کتاب او درباره فریدون گله هم یکی از مراجع قابل توجه برای علاقهمندان به تاریخ سینماست. او تاکنون چند فیلم مستند را هم کارگردانی کرده است.
* علیرضا زریندست
علیرضا زریندست، فیلمبردار بسیار پرکار و پرسابقه سینمای ایران که در آخرین روزهای سال ۱۳۲۴ متولد شد و فعالیتش را به عنوان دستیار فیلمبردار از سال ۴۶ آغاز کرد، تا به حال در ۷۳ فیلم سینمایی مدیر فیلمبرداری بوده و در ۳۸ فیلم به عنوان فیلمبردار و در 2 فیلم به عنوان دستیار فیلمبردار فعالیت کرده است. او حتی سابقه تدوین 2 فیلم، طراحی صحنه و لباس یک فیلم و انجام جلوههای ویژه در فیلمی دیگر را هم در کارنامه دارد. زریندست در فجر سیزدهم سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری را برای فیلم «پری» دریافت کرد و در جشنواره سیوششم مجدداً این جایزه را برای «سرو زیر آب» گرفت. او در فجر چهلویکم برای بار سوم این جایزه را با فیلم «سینما متروپل» به دست آورد.
* عزتالله ضرغامی
سیدعزتالله ضرغامی متولد آخرین روزهای سال ۱۳۳۸، یکی از سیاستمداران ایرانی است که در حوزه مدیریت فرهنگی سوابق متعددی دارد. ضرغامی از ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۲ معاون وزیر فرهنگ و ارشاد در امور مجلس بود و از ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶ معاونت امور سینمایی وزیر فرهنگ را بر عهده داشت. او سال ۱۳۷۹ در دوره ریاست علی لاریجانی بر سازمان صدا و سیما، به معاونت امور مجلس و استانهای سازمان صداوسیما منصوب شد و تا سال ۱۳۸۳ در این جایگاه فعالیت کرد و پس از آن به مدت ۱۰ سال، در فاصله سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۳ ریاست سازمان صداوسیما را برعهده داشت. او تا سال ۱۴۰۰ عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بود و پس از آن تا سال 1۴۰۳ وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شد. ضرغامی هماکنون از اعضای شورای عالی فضای مجازی است.
* مستانه مهاجر
مستانه مهاجر متولد سال ۱۳۵۳، دانشآموخته رشته تدوین از دانشگاه سوره است. او فعالیت حرفهای خود در سینما را سال ۷۶ با حضور در تیم امور فنی صدا در فیلم «بانوی اردیبهشت» آغاز کرد و پس از آن چند کار دیگر مثل سینک صدا و میکس را در سالهای ۷۸ و ۷۹ انجام داد. مستانه مهاجر نخستین تدوین حرفهای خود را سال ۸۱ در فیلم آبادان به کارگردانی مانی حقیقی انجام داد و از آن روز تا به حال در ۴۲ فیلم به عنوان تدوینگر فعالیت داشته است. او تهیهکننده 3 فیلم سینمایی هم بوده که کارگردانی یکی از آنها را به نام «جوجهتیغی» خودش بر عهده داشته است. تمام این فعالیتها اما تا به حال منجر به جایزه گرفتن او از جشنواره فجر نشده است.
ارسال به دوستان
سیمرغها تقسیم شد
چهلوسومین جشنواره فیلم فجر شامگاه دوشنبه 22 بهمن بهترینهای خود را شناخت. مهمترین نکته درباره جشنواره امسال، انتخابهای عجیب هیات داوران بود؛ موضوعی که باعث اعتراض و حیرت کارشناسان و حتی حضار در سالن شد. دستکم در جوایز اصلی، این موضوع مشهود بود و عدم استقبال حاضران در سالن نشان میداد آنها با انتخاب هیات داوران همراهی نمیکنند. جایزه بهترین فیلم جشنواره به «زیبا صدایم کن» رسید، در حالی که بر اساس نظر کارشناسان و همینطور تماشاچیان، فیلم «موسی کلیمالله» شایسته دریافت سیمرغ بهترین فیلم بود. البته فیلم حاتمیکیا توانست سیمرغهای بهترین دستاورد فنی، بهترین چهرهپردازی، بهترین طراحی لباس، بهترین طراحی صحنه و بهترین نقش مکمل مرد را از آن خود کند. براساس انتخاب هیات داوران چهلوسومین جشنواره، سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد به مصطفی زمانی برای نقشآفرینی در فیلم «شمال از جنوب غربی» رسید. فریبا نادری هم برای فیلم «شوهر ستاره»، سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد؛ انتخابی که با استقبال حضار در سالن مواجه نشد. به اعتقاد کارشناسان، شانس نخست دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن خانم مریلا زارعی برای فیلم «موسی کلیمالله» بود. فیلم «شمال از جنوب غربی» توانست جوایز مهمی را از آن خود کند. بهترین فیلمبرداری، بهترین نقش اول مرد و بهترین کارگردانی از آن این فیلم شد. حمید زرگرنژاد، کارگردان این فیلم سیمرغ بهترین کارگردان را دریافت کرد. فیلم «بچه مردم» هم از فیلمهایی بود که مورد توجه قرار گرفت و جوایز زیادی را کسب کرد. این فیلم سیمرغهای بهترین فیلمنامه، بهترین تدوین و بهترین کارگردان اول را از آن خود کرد. فیلم «صیاد» هم توانست سیمرغهای بهترین جلوههای ویژه بصری و بهترین جلوههای ویژه میدانی را از آن خود کند. در بخش فیلم اول، جایزه بهترین فیلم به فیلم سینمایی «رها» رسید. فیلمهای «خدای جنگ» و «ناتور دشت» نیز به عنوان بهترین فیلمهای نگاه ملی انتخاب شدند. یکی دیگر از موضوعاتی که در این دوره از جشنواره موجب انتقاد شد، بیتوجهی به فیلم «خدای جنگ» بود که به اعتقاد کارشناسان در توزیع جوایز، به این فیلم بیمهری شد.
ارسال به دوستان
نکته
آنتیک؛ اروتیک و تلنگرآمیز
محسن ذوالفقاری: همین که فیلم «آنتیک» چطور مجوز گرفته است جای کلی شک و شبهه است! شوخیهای اروتیک به این فجاعت و فضاحت نوبر است. شهید بهشتی دهها سال قبل در این باره تذکراتی داده بودند ولی انگار همه گوشها کر شده است و فقط میخواهیم یک کلام از او بشنویم: «عاشق شوید! زندگی به عشق است!» از همان عشق هم چیزی نفهمیدیم. و اما کلام شـهید: «چطور میشود آب و رنگ زندگی و وضع حضورمان در جامعه، وضع هنر، فیلمها، تفریحات به سمت حاکمیت سکس بر جامعه جلو برود ولی در عین حال بگوییم که ما خواهان تعالی انسان هستیم».1 توهین به مقدسات و انقلاب دیگر جای خودش! آن را با اغماض و ارفاق میگذاریم روی حساب آزادی بیان! اما فارغ از همه این موارد اگر خواسته باشیم منصفانه به فیلم نگاه کنیم 2 نکته مثبت هم دارد.
1- دست گذاشته روی اعتقادات اشتباهات مردم که ریشهای بس قدیمی دارد. مهمترین آن بحث توسل و توکل که بعضا آدمها امامزاده و درخت و ضریح و بارگاه را اصل میدانند و فکر میکنند حاجاتشان را از آنها میگیرند، در صورتی که از خداوند غافل هستند. در این باره بحث و حرف زیاد است و در این مجمل نمیگنجد. فقط به معرفی 2 کتاب از شهید بهشتی و یک خاطره از ایشان اکتفا میکنم. اول خاطره را بگویم. خاطره از زبان خود ایشان است: «خدام حرم کاظمین خیلی گداصفت و پررو هستند. با اینکه نخستین سفری بود که به آستان این امامان پاک مشرف میشدم، مشاهده این گدایی و خرافهسازی آنها مرا خیلی ناراحت کرد و سبب شد آن حضور قلب آرزویی خودم را پیدا نکنم. خدام تکهپارچههای سبزی دارند که به اصرار میخواهند بفروشند».2 برای فهم مفهوم توکل و توسل، همچنین درک این تکهخاطره کوتاه، اول کتاب «شناخت اسلام» ایشان را پیشنهاد میکنم و بعد کتابچه «شفاعت».
2- نکته تشکیلاتی زیبایی در دل فیلم نهفته شده بود و آن هم صحنهای که ابی (پژمان جشمیدی) قصه ساخت این امامزاده دروغی را گفت ولی باز هم مردم دوست نداشتند این بنای نصفه و نیمه را خراب کنند. میدانید چرا؟ چون خودشان خرج کرده بودند و پایش عرق ریخته بودند. اما نکته تشکیلاتی در جهت حق آن، این است که برای اینکه مجموعه شما سرپا بماند و اعضایش به آن عرق و تعصب داشته باشند، باید آنها را در ساخت و رشد مجموعه بازی بدهید؛ چه جانی، چه مالی و چه فکری. بلایی که الان بعضی سازمانها اعم از دولتی و خصوصی و خصولتی بر سر کارمندانشان آوردهاند، کاملا مشخص است. کارمندان نهتنها نسبت به مجموعهشان دلسوز نیستند، بلکه دنبال فرصتی هستند تا کیسه منفعتهای خودشان را پر کنند! سازمانهای حاکمیتی بلایی خانمانسوزتر آوردهاند. در مناسبتهای ملی و میهنی کاملا مشخص است. مثال عینی و ملموسش همین دهه فجری است که الان داخلش هستیم. فارغ از همه مشکلات اقتصادی و دلکندن عدهای از نظام و انقلاب، یکی از دلایلی که مردم انقلابدوست ما هم دیگر دل به کار نمیدهند، همین است که حاکمیت همهچیز را خواسته با بودجههای دولتی زورچپانی خودش اجرا و گزارشش را رد کند! این مطلب خیلی مهم، روح حاکم بر فصل 6 کتاب تشکیلات بهشتی است: «اعضای تشکیلات، وظایف و رسالتها».3 در کل این فیلم فارغ از شوخیهای اروتیکش، برای حزباللهیها و انقلابیهای فهیم، تلنگر خوبی است و برای غیر، خطری بزرگ... .
---------------------------
پینوشت
1- شهید بهشتی اسطورهای بر جاودانه تاریخ، ص۱۰۹۰
2- من محمد حسینی بهشتی هستم
3- تشکیلات بهشتی، مجموعه نظرات تشکیلاتی شهید بهشتی
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|