|
رئیس فدراسیون فوتبال: با 1000 تومان تراکنش غیرسالم مالی هم برخورد میکنیم
خط و نشان تاج
رئیس فدراسیون فوتبال میگوید: حتی هزار تومان تراکنش غیرسالم مالی هم در صورت اثبات با واکنش و برخورد فدراسیون مواجه خواهد شد. روز گذشته نخستین نشست صیانت فوتبال برای فصل جدید رقابتهای لیگ برتر با حضور رئیس و مسؤولان فدراسیون و همچنین مقامات ذیربط با موضوع بررسی روند مربوط به نقل و انتقالات باشگاهی، وضعیت واسطههای نقل و انتقالاتی و فعالیتهای آنان و برنامهریزی جهت نظارت دقیق بر بازار نقل و انتقالات برگزار شد. در این نشست، مهدی تاج حرفهای مهمی را درباره سختگیری امسال فدراسیون فوتبال به زبان آورد. مقدمه صحبتهای او اینچنین بود: فوتبال در همه جای جهان مورد توجه و اقبال افکار عمومی است و هر پدیدهای که اینگونه مورد توجه باشد، ضرورت نظارت بیشتر و دقیقتر را هم میطلبد. خوشحالم در میان خانواده فوتبال، رسانههای محترم و نهادهای محترم نظارتی و در کنار آنان هواداران فوتبال همگرایی مثبتی در بحث مبارزه با هرگونه رویه ناصواب وجود دارد و ضمن اینکه ارکان قضایی فدراسیون به جدیت در این باب ورود کردهاند، من هم وظیفه خود میدانم از تلاشهای انجام شده در این باره توسط مراجع قضایی و نهادهای ذیربط نهایت قدردانی را داشته باشم. رئیس فدراسیون فوتبال عنوان کرد: درباره پرونده مفتوحه، موضوعات مختلفی مطرح میشود، ضمن اینکه کلام پایانی و قطعی جهت تصمیمگیری با مرجع محترم قضایی است اما در فدراسیون فوتبال هم نشستهای مرتبط کارشناسی با همکاری مراجع ذیربط برگزار میشود و از جامعه فوتبال بویژه باشگاهها میخواهیم حتما هر نکتهای را که ممکن است بر اساس شائبه، رویههای تخلف و فسادزا انجام شود، با ارائه مدارک مستند و مثبته به سرعت به کمیته اخلاق فدراسیون گزارش دهند و کمیته اخلاق موظف است به قید فوریت بررسی لازم را انجام دهد. در داخل فدراسیون هم بررسیهای مختلفی در این باره در حال انجام است و قوانین و آییننامههایی به سازمان لیگ ابلاغ شده است. برای مثال، باشگاهها به هیچ عنوان حق در اختیار داشتن مشاور داوری را ندارند. تاج افزود: در این مسیر، برای رسیدن به شرایط ایدهآل تلاش میکنیم. در روزهای گذشته، اعداد مختلفی پیرامون ارقام مرتبط با پروندههای مفتوح مطرح شده اما اینجا به صراحت اعلام میکنم حتی هزار تومان تراکنش غیرسالم مالی هم در صورت اثبات در این باب تخلف قطعی بوده و قطعا فدراسیون فوتبال هم حسب گزارشهای دریافتی از مقامات ذیربط برخورد جدی خواهد داشت. در این میان، ضرورت دارد مجامع و مدیران ارشد باشگاههای کشور هم مطابق قوانین ساری و جاری کشور نظارتهای خود را درباره عملکرد باشگاهها افزایش دهند.
در این نشست، سردار محمدرضا مقیمی مدیر کل دفتر امور انتظامی و توسعه نظم عمومی وزارت کشور، لقمان کیاپاشا بازرس کل امور ورزش جوانان و میراث فرهنگی سازمان بازرسی کل کشور، نمایندگان سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی و همچنین مهدی محمدنبی نایبرئیس، هدایت ممبینی دبیرکل و روسای ارکان قضایی فدراسیون و همچنین رئیس و دبیر سازمان لیگ فوتبال و مصطفی زارعی مدیر صدور مجوز حرفهای باشگاهها و مسؤول صیانت لیگ حضور داشتند.
ارسال به دوستان
حزب مارین لوپن، یکی از سرسختترین منتقدان اتحادیه اروپایی، در انتخابات پارلمانی فرانسه پیروز شد
پیروزی دشمن ناتو
* رهبر حزب اجتماع ملی: فرانسه را از ناتو خارج خواهم کرد
گروه بینالملل: امانوئل مکرون در انتخابات دور اول پارلمان فرانسه با شکست سختی از احزاب راستگرا روبهرو شد، البته این شکست برای اروپا هم گران تمام خواهد شد. تغییر دولت از ریل راست میانه به راست افراطی، همچنان که در ایتالیا باعث تغییر سیاستهای دولت در اروپا شد، میتواند اروپا و ناتو را دچار دگرگونی اساسی کند. رقیب مکرون بارها مانند ترامپ انتقادهای تندی از سیاستهای مهاجرتی، همچنین برنامههای ناتو در اروپا داشته است و هم لوپن، رهبر دست راستی فرانسه و هم نخستوزیر فعلی ایتالیا به مقابله بیهزینه اروپا علیه مسکو انتقاد دارند و سعی خواهند کرد این روند را از تنش به ترک مخاصمه بکشانند.
روز یکشنبه انتخابات پارلمانی در فرانسه برگزار شد که نتایج انتخابات شکست مکرون را نشان میدهد. حزب راست افراطی فرانسه با فاصله قابل توجه برنده دور نخست انتخابات پارلمانی فرانسه شد و آنها را به تسلط بر فضای سیاسی این کشور نزدیکتر کرد. نتایج شمارش آرا در مرحله اول و برآوردها بر اساس آن نشان داده است حزب راستگرای اجتماع ملی فرانسه حدود 33.2 درصد را آرا در مرحله اول انتخابات سراسری فرانسه به دست آورده و ۵ درصد بیشتر از ائتلاف جناح چپ است که 28.1 درصد آرا را کسب کرد. ائتلاف رئیسجمهور فرانسه هم با ۲۱ درصد آرا در رتبه سوم قرار دارد.
حزب «اجتماع ملی» به رهبری «مارین لوپن» و «ژردن باردلا» سه هفته پیش هم در انتخابات پارلمان اروپا پیروز شد. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در واکنش به نتایج اولیه انتخابات پارلمانی خواستار تشکیل «ائتلاف بزرگ» برای مقابله با احزاب راست افراطی شد. این انتخابات در ۲ مرحله برگزار میشود و تکلیف بیشتر ۵۷۷ کرسی پارلمان فرانسه تا زمان دور دوم رایگیری در روز یکشنبه هفته آینده مشخص نخواهد شد. نامزدهایی که موفق به کسب بیش از 12.5 درصد آرا شوند به دور بعد میروند که یکشنبه هفته آینده برگزار میشود. در صورت پیروزی احزاب مخالف در انتخابات فرانسه، مکرون مجبور است با آنها در قدرت سهیم شود.
از سوی دیگر کشورهای اروپایی به سمت حاکمیتهای راستگرا پیش میروند و این فضای کلی بر اروپا حاکم شده است. در انتخابات گذشته در فرانسه این تلاش از سوی راستگراها وجود داشت اما در آن انتخابات موفق نشدند، هر چند در هلند و ایتالیا تلاشهایی انجام شد. لوپن نظراتش همیشه تند بوده است و همواره گفته میخواهد از اتحادیه اروپایی خارج شود که اگر این اتفاق روی دهد مشکلات زیادی برای فرانسه و اتحادیه اروپایی ایجاد میکند، به هر حال فرانسه یکی از پایههای اصلی اتحادیه اروپایی در کنار آلمان است. بعد از آنکه مرکل در آلمان کنارهگیری کرد، کنار گذاشته شدن مکرون و سیاستهایش، اتحادیه اروپایی را بیش از پیش تهی از هویت اصلیاش میکند.
آینده حزب راست میانه حاکم بر فرانسه پس از شکست سنگین از جریان راست افراطی در دور نخست انتخابات پارلمانی روز یکشنبه در هالهای از ابهام قرار گرفته است. برخی تحلیلگران و کارشناسان در این باره حتی احتمال انحلال و پایان حیات این حزب سیاسی را در آینده مطرح کردهاند. امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه پس از شکست در انتخابات قانونگذاری اروپایی با وعده «شفافسازی اساسی» دست به انحلال پارلمان زد و خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام شد. نتایج دور نخست این انتخابات پس از ۳ هفته کارزار انتخاباتی شتابزده و سردرگم نشان میدهد قمار رئیسجمهوری شکست خورده است. به اعتقاد امانوئل ریویِر، کارشناس سیاسی و متخصص نظرسنجی، «حزب آقای مکرون در انتخاباتی که او زمینه برپایی آن را فراهم کرد، با قرار گرفتن در جایگاه سوم متحمل شکستی سنگین شد». امانوئل مکرون در پیامی مکتوب، بدون اعتراف به این شکست، خواستار «اتحاد و یکپارچگی گسترده نیروهای دموکراتیک و جمهوریخواه برای دور دوم» شد.
رئیسجمهوری فرانسه و متحدانش از حامیان خود خواستهاند مانع روی کار آمدن جناح راست افراطی در دور بعد انتخابات پارلمانی شوند که قرار است ۷ ژوئیه طبق برنامهریزی انجامشده، در این کشور برگزار شود. گابریل آتال، نخستوزیر فرانسه نیز از رایدهندگان خواسته است جلوی پیشروی حزب اجتماع ملی را بگیرند. وی اما در عین حال، حزب «فرانسه تسلیمناپذیر» به ریاست ژان لوک ملانشون را که بخشی از ائتلاف چپ رقیب جریان راست افراطی در دور دوم انتخابات پارلمانی است برای این منظور گزینه معتبری ندانست. این در حالی است که اثربخشی مکرونیستها برای تشکیل «جبههای متشکل از جمهوریخواهان» در برابر راست افراطی در طول سالهای اخیر بشدت تضعیف شده است. انتخابات پارلمان فرانسه همانند انتخابات پارلمان اروپا تیر سختی به آمریکا بود. روسیه اکنون خوشحالترین کشور بعد از انتخاباتهای متعدد در اروپاست. مارین لوپن که ۳ دوره کاندیدای ریاستجمهوری فرانسه بوده، گفته اظهارات اخیر مکرون درباره اعزام مربیان ناتو به اوکراین و اجازه به کییف برای استفاده از سلاحهای غربی برای حمله به اهداف خاصی در روسیه، خطر تبدیل درگیری فعلی به «جنگ جهانی» بعدی را دارد.
اظهارات لوپن در بحبوحه بحثهای شدید در غرب درباره اینکه کییف تا چه حد باید اجازه حمله با استفاده از سلاحهای دوربرد غربی را داشته باشد، مطرح میشود. چند دولت عضو ناتو گفتهاند طرفدار حملات به خاک روسیه هستند، در حالی که «ینس استولتنبرگ» دبیرکل ناتو از کشورهای عضو خواسته است برخی محدودیتهای خود را در استفاده از تسلیحات غربی لغو کنند. مکرون سهشنبه گذشته دوباره این بحث را پیش کشید و اظهار داشت ناتو باید به اوکراین اجازه دهد «سایتهای نظامی» در داخل روسیه را که « اوکراین از آن نقاط هدف حمله قرار میگیرد» خنثی کند، حتی اگر آنها خیلی عقبتر از خط مقدم درگیری باشند. لوپن این ایده را بهشدت محکوم و استدلال کرد این موضوع «خطر یک جنگ جهانی را ایجاد میکند».
لوپن گفت دیدگاههای رهبر فرانسه او را به این نتیجه رساند که امانوئل مکرون میخواهد فرانسه وارد جنگ با روسیه شود. این سیاستمدار جناح راست گفت «بهشدت مخالف» مواضع او است چون ممکن است «خطری کاملا خیرهکننده» برای فرانسه ایجاد کند. به گزارش اسپوتنیک، مارین لوپن پیشتر مکرون را به «بازی با جنگ» و «گروگانگیری» درگیری اوکراین برای دستور کار انتخاباتی خود متهم کرده بود. این سیاستمدار سرشناس فرانسوی همواره با طرحهای پذیرش اوکراین در ناتو و اتحادیه اروپایی، اعمال تحریمهای اقتصادی علیه روسیه و تحویل سلاحهای سنگین به کییف مخالفت کرده است.
حتی لوپن درباره ناتو گفته بود اگر به قدرت برسد فرانسه را از ناتو خارج خواهد کرد. این فعال حزب راستگرای تندرو «مجمع ملی» در گفتوگو با رادیو «فرانس انتر» گفت: به نظر من امروز اخباری مبنی بر گسترش ناتو و حتی گسترش اتحادیه اروپایی چیزی نیست که امکان یافتن راهحلی برای صلح را فراهم آورد. وی افزود: منشأ هراس روسیه توسعه ناتو و ایجاد ساختارهای نظامی در نزدیکی خاک روسیه است. این هراس را توجیه نمیکنم اما باید در نظر گرفته شود. لوپن که پیشتر خروج فرانسه از فرماندهی واحد ناتو را خواستار شده بود، در زمان تبلیغات ریاستجمهوری از «نزدیکی راهبردی روسیه و ناتو به یکدیگر» پس از پایان جنگ اوکراین دفاع کرده بود. حتی او چند روز قبل انتخابات گفته بود اگر حزب او دولت بعدی را تشکیل دهد، نخواهد گذاشت امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، به عنوان فرمانده کل ارتش به اوکراین نیرو اعزام کند. لوپن چند سال قبل هم گفته بود جنگ انرژی با روسیه احمقانه خواهد بود. تمام این مسائل نشان میدهد شکست مکرون به دومینوی راستگرایی در اروپا منجر خواهد شد که به تضعیف ناتو و تقویت روسیه میانجامد.
***
اعتراضات هزاران نفری فرانسویها در پی پیشتازی راستهای افراطی در انتخابات
در پی اعلام نتایج اولیه انتخابات پارلمانی فرانسه، هزاران نفر در پاریس تجمع کردند و پلیس فرانسه برای متفرق کردن رادیکالهای «جنبش بلوک سیاه» در تظاهرات از گاز اشکآور استفاده کرد. این تظاهرات پس از اعلام نخستین نتایج انتخابات پارلمانی فرانسه به نفع راستگرایان، در میدان جمهوری پاریس آغاز شد. مارین لوپن، رهبر حزب «اجتماع ملی» که حزبش پیشتاز است، از مردم خواسته برای تعیینتکلیف کرسیهای باقیمانده در دور دوم انتخابات که برای هفتم ژوئیه برنامهریزی شده، با قدرت شرکت کنند تا در نهایت «جردن باردلا» برای پست نخستوزیری انتخاب شود. با این حال پس از اعلام نتایج اولیه، هزاران نفر در اعتراضات شرکت کردند. به گزارش خبرگزاری اسپوتنیک، تظاهرات چند ساعت مسالمتآمیز بود اما پس از آنکه جوانان رادیکال از جنبش بلوک سیاه به این راهپیمایی پیوستند، تجمعات به خشونت کشیده شد. افراطیها با پرتاب منور به سوی پلیس، آتش زدن سطلهای زباله و شکستن شیشههای کافهها شروع به تحریک پلیس کردند.
ارسال به دوستان
طلاق توافقی در تهران ۴۱ درصد کاهشی شد
جدایی از طلاق
* افزایش نرخ سازش بین زوجین در پی ارائه بیش از 100 هزار خدمت مشاوره خانواده
گروه اجتماعی: طلاق معضلی اجتماعی است که تبعات آن میتواند جامعه را در درازمدت دچار مشکلات و آسیبهای اجتماعی کند؛ پدیده شومی که از آن به عنوان مکروهترین حلال خداوند نام برده میشود که بنیان خانواده را برمیاندازد. آنطور که کارشناسان میگویند کودکان طلاق بیشتر در معرض اضطراب، افسردگی و آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند.
البته تصویب و ابلاغ آییننامه اجرایی قانون حمایت از خانواده و راهاندازی مراکز مشاوره در کنار دادگاههای خانواده به منظور ارجاع متقاضیان طلاق به این مراکز برای دریافت خدمات مشاوره، منجر به افزایش میزان صلح و سازش بین زوجین شده است، به طوری که به شکل میانگین ۲۰ درصد متقاضیان طلاق پس از انجام مشاوره در این مراکز به صلح و سازش میرسند؛ موضوعی که نشان میدهد این فرآیند توانسته است اثربخشی لازم را در کاهش میزان طلاق در کشور بر جا گذارد. حال آمارها بیانگر توقف میزان آمار طلاق و کاهشی شدن آن در برخی استانهاست.
معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری استان تهران از کاهش ۴۱ درصدی طلاق توافقی در شهر تهران خبر داد. ابوالفضل نیکوکار با بیان اینکه طلاق آهنگی رو به رشد داشته و توجه کارشناسان را به خود معطوف کرده است، گفت: نگرانیها از رشد سریع طلاق و تحول در شیوههای طلاق و فقدان مکانیسمهایی است که به کاهش طلاق یا کم کردن پیامدهای مخاطرهآمیز آن بینجامد، بر این اساس، در سالهای اخیر کنترل و کاهش آسیبهای طلاق یکی از اولویتهای معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری استان تهران بوده است. وی افزود: افزایش طلاق در جامعه علل متفاوتی از جمله فقر، بیکاری، اعتیاد، ضعف فرهنگی، عدم مهارتهای زندگی، فضای مجازی و... دارد و آسیبهای متعددی از جمله گسستگی خانواده و آسیبهای ناشی از فرزندان طلاق را به همراه خواهد داشت. معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری استان تهران با اشاره به ارائه خدمات مشاوره مطلوب در پیشگیری از طلاق گفت: مطابق ماده ۱۶ قانون حمایت از خانواده، مراکز مشاوره خانواده در کنار دادگاههای خانواده استان تهران از سال ۱۴۰۱ ایجاد شده است که سال ۱۴۰۲ بر اساس خوداظهاری مدیران مراکز مشاوره خانواده ۳ هزار و ۷۶۰ مورد برای مشاوره ارجاع شدهاند که ۹۱۲ مورد منجر به صلح و سازش شده است. نیکوکار افزود: میزان صلح و سازش زوجین متقاضی طلاق در سال ۱۴۰۲ افزایش چشمگیری داشته و میزان صلح و سازش به بیش از ۲۵ درصد رسیده است که در مقایسه با سال گذشته حدود ۵ درصد افزایش داشته است. وی تصریح کرد: سال ۱۴۰۱ طلاق توافقی ۴ درصد کاهش و سال ۱۴۰۲ میزان طلاق توافقی ۴۱ درصد کاهش داشته است و متأسفانه افراد به طلاق یکطرفه از سوی زوج یا زوجه روی آوردهاند که آمارهای افزایشی نگرانکننده است. نیکوکار یادآور شد طلاق یک آسیب اجتماعی تلقی میشود که ریشه در تغییر و تحولات گوناگون اجتماعی، فرهنگی و زیستی دارد. معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری استان تهران بیان کرد: طلاق به عنوان یک مساله اجتماعی که در برگیرنده انحلال قانونی ازدواج و جدایی زن و شوهر است، به لحاظ تأثیرات گسترده در روند رشد جمعیت، همچنین دگرگونی ساختار خانواده حائز اهمیت است.
* تلاش برای تشکیل کنسرسیوم مشاوره خانواده ایران
مرکز وکلا طی یک سال گذشته بیش از ۱۰۰ هزار خدمت مشاوره خانواده به زوجین مراجعهکننده به محاکم خانواده توسط مشاوران خانواده قوه قضائیه ارائه داده است که محصول این ۱۰۰ هزار خدمت مشاورهای، افزایش نرخ سازش بین زوجین بوده است. در سالهای گذشته ما با افزایش نرخ طلاق مواجه بودیم و این نگرانی موجب شد قوهقضائیه و مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوهقضائیه مسؤولیت پیگیری برقراری صلح و سازش در پروندههای خانواده و دعاوی را که در محاکم خانواده طرح میشود بر عهده بگیرد. 10 سال از تصویب قانون حمایت از خانواده میگذرد و طبق آمار در 3 سال گذشته با اقدامات تحولیای که در مرکز رخ داده با کاهش ملموس نرخ طلاق مواجه شدهایم. این کاهش نرخ به معنای عملکرد رو به جلوی مرکز وکلا در امر مشاوره خانواده و در راستای جلوگیری از وقوع طلاق است. به گفته معاون مشاوران خانواده مرکز وکلا، طی یک سال گذشته بیش از ۱۰۰ هزار خدمت مشاوره خانواده به زوجین مراجعهکننده به محاکم خانواده توسط مشاوران خانواده قوه قضائیه ارائه شده و محصول این ۱۰۰ هزار خدمت مشاورهای، افزایش نرخ سازش بین زوجین است. ۴۵۰ مرکز مشاوره فعال ذیل قوه قضائیه وجود دارد که این مراکز مشاوره خانواده به شکلهای مختلف با ابزارهای متنوع خدمات مشاورهای و روانشناختی به زوجین و خانوادهها ارائه میکنند. معاون مشاوران خانواده مرکز درباره چشمانداز فعالیتهای این مرکز در این حوزه گفته بود برنامه برای ماهها و سالهای آینده این است که این خدمات خانواده به تمام محاکم خانواده و دعاوی متنوع خانواده سرایت کند و پوشش حداکثری داشته باشد. همچنین این خدمات تحت نظارت الکترونیک و در قالب سامانه خدمات تمام الکترونیک مشاوره خانواده قوه قضائیه با نام سامانه «مسیر» بوده و یک سامانه کاملاً تخصصی در حوزه مشاوره خانواده قوه قضائیه است. حجتالاسلام ابراهیمی، معاون مشاوران خانواده مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه در پاسخ به خبرنگار دانشجو در رابطه با اینکه آیا فعالیتهای قوه قضائیه در راستای حفظ خانواده به تنهایی کافی است یا خیر، اظهار داشت: تحقیقاتی در رابطه با فعالیتهای قوه صورت گرفته است که آن تحقیقات نتایج بسیار دقیقی را ارائه میدهد. وی افزود: طبق این تحقیق مهمترین و موفقترین گلوگاه در بحث طلاق، قوه قضائیه است. ابراهیمی گفت: این موضوع که فعالیتهای قوه قضائیه به تنهایی کافی نیست درست است اما آخرین تحقیقات چیز دیگری میگوید. وی افزود: دلیل این موضوع جز توسعهای که مرکز وکلا در طول یکسال گذشته داشته، نمیتواند باشد. معاون مشاوران خانواده مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه در رابطه با همکاری با سازمانهای دیگر اذعان داشت: الان تفاهمنامهای با سازمان بهزیستی در حال انعقاد است. همچنین گفتوگوهایمان را با سازمان نظام روانشناسی شروع کرده و تغییر و تحولاتی نیز در آنجا داشتهایم. در کنار این موارد درحال رایزنی با وزارت ورزش و جوانان نیز هستیم تا یک کنسرسیوم مشاوره خانواده ایران نیز تشکیل شود.
ارسال به دوستان
یادداشت «وطن امروز» صندوق رأی، مهمترین تجربه زیست اجتماعی
ماجرای مشارکت
سعید توتونکار: آنچه بیش از همه انتخابات را با آن میشناسند، رقابت است. گویا اصالت رقابت در بسیاری از نظامهای مردمسالار پذیرفته شده است و در نتیجه ارزش و معیار و منطق رقابت بر این اساس تعیین و تعریف میشود اما انتخابات حیثیت دیگری نیز دارد که غالبا از دیدهها پنهان میماند و مورد توجه جدی و عمومی قرار نمیگیرد و آن موضوع مراقبت از «ما» است.
رقابت سنجه عددی و کمّی دارد. درصدها و شمارگان رای و نسبتهایی که با جمعیت پیدا میکند و نمودار حضور مردم طی مراحل مختلف، نشان میدهد آیا از حیث کمّی انتخابات مطلوب و مرغوب برگزار شده یا خیر؟! اطلاعات فراوان و تحلیلهای بسیاری را میتوان از کمیت شرکت در انتخابات به دست آورد و آن را مبنای مطالعه و توسعه و تقویت حضور مردم قرار داد.
اما تجربه نشان داده نگاه کمّی صرف به مقوله انتخابات میتواند گمراهکننده باشد و این فرصت بزرگ را به تدریج به چالشی برای مردمسالاری تبدیل کند، به طوری که گاهی مشارکتهای کمی حداکثری بر خلاف انتظارات، نتوانسته باعث خوشحالی و نشاط جامعه شود و به جای آنکه ملت را برآورد و مردم را تقویت کند، بر ضد آن عمل کرده است. وقتی نگاه دقیقتری به نهاد انتخابات داریم عنصر دیگری به نام مراقبت را مییابیم. هر انتخابات صورتی پنهان و باطنی کیفی دارد که اگر با صورت آشکار و ظاهر رقابتی آن عجین نشود، مانند آجرهایی خواهد بود که بدون هیچ ملاتی روی هم چیده میشود، نتیجه آن نیز روشن است.
رقابت صرف به تدریج مردم را از محوریت انتخابات خارج میکند، تعیینکنندگی آنان را مهار میکند و نقش دست دوم و تبعی به آنان میدهد. در عوض اشخاص خاص در کانون جلب منافع طبیعی و غیرطبیعی انتخابات قرار میگیرند. بناست انتخابات پیش و بیش از همه به نفع مردم باشد، نه فرصتی برای انباشت قدرت و شهرت و ثروت برای نامزدها.
هر گاه پرگار انتخاب، گرد منافع منتخبان گشت و مردم تبدیل به حاشیه انتخابات شدند، آنگاه به تدریج شاهد پرتشدگی و پراکندگی جمعیت در دور تند التهابات شب انتخابات خواهیم بود، مگر اینکه با ابزار و علل ساختگی و تشدید شرایط پیرامونی بتوان آنان را از واگرایی بیقاعده بازداشت.
انتخابات یکی از فرصتهای برگزیده بشر برای ایجاد پیوندهای ماندگار در جامعه و تأکید بر پیمانهای ملی و توافقات جمعی است. همایش انتخابات هر چند به نام نفرات خاص است اما بناست به کام مردمی باشد که «ما» بودنشان را از این طریق جشن میگیرند. هر چه اراده جمعیت با تراکم بیشتری به صندوق گره بخورد، میتواند ابزار مؤثرتری برای یکپارچهسازی و جامعهپردازی باشد.
یکی از آموختنیهای مهم و اساسی فرهنگ انتخابات که به تدریج به دست آمده و تکمیل و تشدید شده، همین ارتقای کیفی جامعه است. تمرین انتخاب کردن برای خود و جامعه و ملاحظه شرایط و مصالح و منافع خود و جامعه و ترجیح موقعیتها و تشخیص پیچیدگیها و پرداختن به اولویتها آزمون انتخابات را به یکی از مهمترین تجربههای زیست اجتماعی تبدیل کرده است.
مردم حرفهای زیادی دارند که با هم و با حکومت بزنند. نقش انتخابات در ترجمه و تبیین بخش زیادی از این سخنان تعیینکننده است. حال اگر صحنه انتخابات به جای تقویت مهر مردم، بهانه توسعه قهر شد و تنشهای رقابت ناسالم تمام فضای انتخابات را بلعید، آنگاه این رنجش و درد و فرسودگی و اضطراب دائما بدنه خود را میساید و میکاهد.
سؤال مهم اینجاست که چرا نهاد انتخابات بر اساس کمیتهای بهدستآمده در دورههای جدید ضعیف شده است؟! مگر بنا نبود همایش انتخابات تبدیل به جشنواره اتحاد و اتفاق ملت شود؟! چه بر سر این فناوری آمد که کارایی خود را نشان نمیدهد؟! در پاسخ باید نگاهی گذرا به شاکله جامعه ایران انداخت. مردم ایران هویتی چندلایه و چندوجهی دارند. با اینکه در دورههای اخیر حضور کمرنگتری نسبت به گذشته پای صندوقهای رأی داریم اما رفتارهای جمعی مردم نشان از قوت و انسجام درونی دارد. گویا این استعداد صندوق است که تحلیل رفته، نه مردم. در طی سال مراسمات منظم، مکرر، گسترده و فراگیر، حضور و حیات مردم را ثابت میکنند. راهپیماییهای سالگرد پیروزی انقلاب، راهپیمایی روز قدس، مراسم بزرگداشت محرم و صفر، پیادهروی اربعین و شادپیمایی عید غدیر و جشنهای نیمه شعبان و گردهمایی زیارتی میلیونها نفری ایام خاص در مشهد، قم، شیراز و ری و فرهنگ مستمر و معتبر دهها میلیون نفری زیارت در طی سال به عنوان سنتی رایج و دائم، همچنین همایشهای مردمی بزرگی مانند تشییع پیکر شهید حاجقاسم سلیمانی یا در همین خرداد پرحادثه تشییع پیکر شهدای خدمت از جمله شهید عزیز ابراهیم رئیسی و جنب و جوش مردم در آیینها و مراسمات پرشمار ملی و مذهبی دیگر همگی نشان از پویایی و پایایی مردم ایران دارد و دلیل روشنی بر زندگی و زایندگی و شادی و نشاط و باور و امید آنان است. بخش دیگری از حضور مردم را میتوان در فضای مجازی نیز رصد کرد. حضور پررنگ مردم در فضای مجازی و تلاش برای نقشآفرینی در آن، فصل مهمی از شکلدهی به جامعه انسانی و ایرانی امروز است که البته کمتر به آن پرداخته شده است. میلیونها نفر روزانه ساعات قابل توجهی از فرصتهای خود را صرف این جهان جدید میکنند و خود را متناسب با امکانات این فضا معرفی میکنند و نقشهای اجتماعی مطلوب خود را بر عهده میگیرند. پس اگر صندوقهای رأی این روزها کمفروغتر از گذشته نشان میدهد تنها به دلیل ضعف مردم نیست و بهتر است به دنبال دلایل مهمتری باشیم. مردم ایران قوت و قدرت و اقتدار خود را در صحنههای بسیاری نشان دادهاند. اصل انقلاب اسلامی و براندازی نظام پهلوی از یک ملت ضعیف برنمیآید. اداره کشور با وجود فتنههای بسیار و درگیر شدن با یک جنگ تمامعیار به مدت 8 سال و سپس ورود به مرحله جنگ نرم چندوجهی از سوی دشمن تنها از مردمی قهرمان و توانمند برمیآید. نباید فراموش کرد تمام رفتارهای ملت ایران زیر سایه فشارهای سنگین دشمنیهای برخی کشورهای متخاصم شکل میگیرد. بخش زیادی از توان مردم صرف خنثیسازی این ناسازگاریها و ستیزهگریهای غیرانسانی کشورهای غربی و وابسته به غرب میشود. ملتی که دهها سال در برابر تمام توطئهها و نقشهها میایستد و قدرت منعطف و راهگشای او تمام بنبستها را کنار میزند و افقگشایی میکند و سبز میشود یک استثنا در تاریخ است. با همه این احوال چرا صندوقها با استقبال این ملت بزرگ مواجه نمیشود؟! این سؤالی است که باید پاسخ روشنی برای آن داشته باشیم.
به نظر میرسد در چند دهه اخیر ما دچار نوعی خطای راهبردی در توسعه فرهنگ انتخابات از سوی نامزدهای انتخاباتی شدهایم؛ خطایی که به تدریج به بدنه رأی سرایت و نهاد انتخابات را از مسیر خود دور کرد. نتیجه این انحراف، تبدیل شدن انتخابات به امری کوتاهقد، کوتاهمدت، قشری و تکراری و کمثمر شد. گویا به تدریج به فقری کیفی و مفهومی از انتخابات دچار شدیم. آزمون انتخابات برای ما تبدیل به رویدادی دفعی و روزمره و بیمعنی شد. چنین به نظر میرسد که برخی جریانات رقابت برای مردم را تبدیل به رقابت با مردم کردند و انتخابات را نه برای تقویت نظام که برای رویارویی با نظام و ایجاد دوقطبی با آن به کار بستند. رقابتهای انتخاباتی بویژه پس از ۷۶ بیش از آنکه پیرامون حل مساله شکل بگیرد، تبدیل به رقابتی غریزی با محوریت افراد و تیمها شد که شکل رقابتهای داربی پایتخت را تداعی میکرد. انگار سهم مردم از انتخابات یک هیجان حدود یک ماهه است که در نقطه صندوقها تحریککنندگی آن به اوج میرسد و رقابت شدید بر سر امکان محدود، عدهای را سرکوب میکند و عدهای را سرافراز. این تقلیل برد و باخت صندوق انتخابات به چیزی شبیه مسابقه ورزشی باعث شد هر بار عدهای از مردم از شگفتانههای پیروزی آسیب ببینند و عدهای از غافلگیریهای شکست. یعنی صحنه انتخاب کمکم ماهیت خود را از دست داد و ابزاری برای تخریب و تحقیر مردم شد. از سوی دیگر قشری شدن رقابتها و توجه خاص به جنبههای تحریککنندگی آن یک مراسم قشری را با هزینه بسیار زیاد روی دست ما گذاشت که صرف کامجویی چند فرد خاص از جناح خاص میشود. در جریان انتخابات مردم یکی را برمیگزینند تا بر آنان آقایی کند؟! یا سهم قدرت و ثروت و شهرت آنان را تلنبار کرده، اغراض حزبی و جناحی خویش را به نام مردم و به کام معدود افراد دنبال کند؟! انگار فرهنگ تحمیلی رقابت افراطی انتخاباتی بیشتر فریبی بود از سوی برخی جناحها تا با برگزاری امر مهم انتخابات به صورت مسابقات حذفی، مردم را در یک بازی بزرگ بازیچه قرار دهند. گویا در نگاه برخی جناحها مردم تأمینکننده هزینه و تماشاچی مسابقه انتخابات هستند و باید هر بار با کف و سوت و هورا منتخبان خود را به کرسیهای مدیریت و مسؤولیت بنشانند.
مردم در انتخاباتهای مکرر مدعیان را آزمودند و دیدند به محض پایان انتخابات بخش زیادی از امکانها و ارتباطات به ظاهر شفاف و نزدیک انتخاباتی به کلی از بین میرود و مسؤولان نه تنها از دسترس خارج میشوند و وعدههای خود را فراموش میکنند که حتی نسبت خود با مردم را نیز از یاد میبرند و با ایستادن بر بام قدرت نگاهی از بالا به پایین به مسائل مردم دارند و حتی آشکارا آنان را به شکلهای مختلف تحقیر و توبیخ میکنند.
نوع رقابتهای شب انتخاباتی دیگر سازنده و آموزنده نبود. مردم باطن برخی مسؤولان را از لابهلای گفتار آنان بیرون کشیدند و سطح نازل برخی رقابتها را دیدند و فهمیدند این کشمکشها ارتباط زیادی با مسائل مردم ندارد. خط سیر این داستان طی دهه 90 به اوج رسید. توهین به مردم در این دوران وضعی عجیب و آشکار پیدا کرد. مردم دانستند که برخی رقبای انتخاباتی که حتی مورد اعتماد و وفاداری مردم قرار گرفتند هیچ شأنی برای مردم قائل نیستند. مردم دیگر حتی در جریان اتفاقات و تصمیماتی که مستقیما مربوط به آنان بود قرار نمیگرفتند و دائما هزینه ندانمکاریها و غافلگیریهای برخی مسؤولان را میدادند. شاید بتوان گفت ضربات اساسی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دولت به مردم در دوران آقای روحانی بیتکرار بود.
مردم امکان پرسوجو درباره وعدههای صندوق را ندارند. هیچ کس پس از انتخابات دیگر توضیحی درباره روند پیگیری وعدهها نمیدهد. مردم میبینند که صندوق یک اتفاق منفصل از زندگی آنان است، حقی برای آنان تصویب نمیکند و فقط از آنان استفاده میکند و گاه تلقی سوءاستفاده میشود. مردم شوق و نیروی باهم بودگیشان را در بسیاری از صحنهها نشان میدهند اما صندوق نتوانسته شأن تخصصی خود را حفظ کند و توسط عدهای مصرف شده و از کیفیت تهی شده است. اصالت رقابت در نگاه برخی، مراقبت از صندوق را به فراموشی سپرده است. مراقبت از صندوق یعنی محافظت از عهد ملی و تعهد ایمانی و اعتماد عمومی. صندوقها هر چه پرتر شد، برخی مسؤولان بیشتر دچار سوءتفاهم شدند و آن را از معنی خالی کردند. مردم اجازه نمیدهند صندوق رای پله خودبرتربینی عدهای شود. مردم نسبت به آفریدن صندوق پاسخ میخواهند. بسیاری از مردم به خاطر انتخابی که کردهاند و دعوتی که از دیگران برای حضور و انتخاب شخص خاص داشتهاند پشیماناند، چون هیچ دفاعی ندارند. هیچ توضیحی وجود ندارد یا با مردم در میان گذاشته نمیشود. هیچ محاسبه و مراقبهای در کار نیست. کسی که نامش از صندوق خارج میشود دیگر پشت سر خود را تا انتخابات بعدی نگاه نمیکند. در موقعیتهای مختلف گزارشهایی از فساد، خطا، اشتباه و حتی خیانت رسانهای میشود و حتی مسؤولان نمیتوانند درباره اعتبار یا بیاعتبار بودن آن سخنی بگویند و مردم را اقناع کنند. انگار صندوق حقی را برای منتخب اثبات میکند که از تمام تنگناها با سلامت و صیانت کامل عبور کند. این یعنی صندوق خراب است. کار نمیکند. برخی شاید بگویند این روند تا حدود زیادی در دوران شهید رئیسی بهبود پیدا کرده بود اما در پاسخ باید گفت همانطور که مردم برای حفظ صندوق و صیانت از اعتبار آن بارها به احزاب و جناحها و اشخاص و جریانها فرصت جبران و اصلاح رفتار دادند و عجله به خرج ندادند، در بازگشت به صندوق نیز روند منطقی و آزمودهای را طی خواهند کرد. واقعیت این است که جلب اعتماد مجدد مردم امری ناگهانی نیست. این اعتماد از دست رفته به صندوق، در صورت اصلاح رویهها بهتدریج بازخواهد گشت نه به یکباره. شیوه بازیچه قرار دادن مردم در شبهای مسابقه انتخابات باید کنار گذاشته شود و تمهیدات اساسی برای احترام به رای مردم و پاسداری از آن اندیشیده شود. رای مردم تنها یک ورق کاغذ و یک اسم نیست که صیانت از آن محدود و منحصر به روزهای اخذ و شمارش و اعلام نتایج باشد. رای مردم جانی دارد که جهان ایرانی را میسازد. جریانات غربگرا با رواج فرهنگ غلط اصالت رقابت در بین مردم تلاش کردند نقش آنان را به یک فعال غریزی تقلیل و تنازل دهند تا بعدها نیز زحمت پاسخگویی به آنان را نداشته باشند. آنان شأن ملت ایران را هر روز پایینتر آوردند و خواستههای مهم آنان را با طراحی فضای تحریک و تخدیر به سمت یک ادعا و دعوای ناپخته و نسنجیده سوق دادند. ملت بارها فرصت داد و شعارها و وعدهها را سنجید اما نتیجه درستی ندید.
نباید از یک ملت هوشیار و سرزنده انتظار داشت به چرخه معیوب انتخابات رقابتی صرف تن در دهند. مردم انتظار دارند به تناسب رقابت کمی، ارتقای مراقبت کیفی نیز مد نظر باشد.
صندوق همانطور که قشرهای مختلف مردم را گرد هم میآورد و به آنان نوعی نظام اجتماعی میبخشد و آگاهی آنان از مسائل مهم و پاسخهای احتمالی را بالا میبرد و چشماندازهای پیش رو را ترسیم و وضع موجود را تحلیل میکند، باید بتواند نسبت درست بین مردم، مساله و مسؤول را نیز تعریف و تصویب کند. صندوق محل یکپارچگی تمام لایههای جامعه است. دولت یک نفر نیست. دولت یک ساختار است که تمام مردم بدنه عملیاتی آن هستند. نمیتوان با حذف مردم از فرآیند کارسازی و کارداری، وعدههای بزرگ را پیش برد. انتخابات نباید به یک روز و یک ماه منحصر شود. مردم باید در تمام روزهای سال و در تمام سالهای عمر بتوانند روند پیگیری انتخاب خویش را رصد کنند و نسبت به آن اعمال نظر کنند.
برخی، از رای مردم به عنوان نردبان قدرت استفاده میکنند و پس از بالا رفتن درها را میبندند. مردم به زندگی خود مشغول میشوند بدون اینکه بتوانند سوال کنند و مسؤولان پسماندههای قدرت را به صورت تصمیمات محفلی لقمهشده به ساختار اداری تزریق میکنند تا به خورد مردم برود؛ رابطهای یکسویه و انحصارطلبانه.
نتیجه، ضعف صندوق و جایگزین شدن رویکردهای نهچندان مطلوب است. تحقیر و تضعیف مردم میتواند پاسخ دردناکی داشته باشد. رویههای غلط برخورد با مردم به آنان میآموزد که باید راهی دیگر برای زندگی معمولی بیابند. آنها بهتدریج به جای همکاری با سیستم به نوعی زیست موازی با سیستم روی خواهند آورد و این یعنی تضعیف تدریجی سیستم و ناتوانی آن در استواری و پایداری. نیروی پیشران هر ساختاری اراده و انگیزه و هنر مردمانی است که درون آن زندگی میکنند. اگر زیست عادی مردم هیچ نسبتی با ساختار نداشته باشد، نسبت به آن بیتفاوت خواهند بود و این تبعات نامطلوبی به دنبال خواهد داشت.
ماموریت اصلی و مهم صندوق رای، تبدیل کردن ما به «ما»است. قرار بر این است که از این مسیر همه طبقات و اصناف و آحاد مردم به یک بازآرایی و نظم اجتماعی بهینه و روزآمد برسند و حیثیتی یکپارچه و هماهنگ و همدل پیدا کنند و از پس انتخابات منسجمتر، منظمتر و مسالهمندتر راه پیشرفت و توسعه را ارتقا بخشند.
در هر انتخابات مردم وضع فعلی را با طرح کلی و سیاستهای کلان و موقعیت نهایی میسنجند و درمییابند که هر مسؤول چه میزان توانسته کارها را جلو ببرد. متاسفانه نامزدهای انتخاباتی گاه شعارهای خود را چنان تنظیم میکنند که مردم را نسبت به انتخابهای گذشته متهم و محاکمه میکنند. یعنی ضعف مسؤولان در پیشبرد سیاستها تبدیل میشود به جرم مردم به خاطر شرکت در انتخابها. هر بار نامزدها با یکدیگر مسابقه میدهند تا ثابت کنند کشور یک ویرانه به بنبست رسیده است که مردم باید سکان آن را به دست اینان بدهند، شاید توانستند کاری انجام دهند. البته چنین مینمایند که وضع چنان آشفته است که نباید مردم از آنها انتظاری داشته باشند و تنها قولی که رد و بدل میشود تلاش است نه برنامه، نه تعهد، نه نقشه. فقط یک توصیف سیاه از وضعیت فعلی و ارسال این پیام به مردم که در انتخابهای قبلی خود حسابی خراب کردهاید.
صاحبان این ادبیات انتخاباتی گویا در فهم و شعور مردم تردید دارند که صحنههای تکراری را با وعدههای تکراری به خورد مردم میدهند. نتیجه این بیاحترامی چیزی جز ترک صندوق توسط مردم نخواهد بود. هر چه مردم خواستههای طبیعی خود را به گوش مسؤولان میرسانند، برخی اصرار دارند به خواستههای مردم شکل و شمایل مورد نظر حزبی خود را بدهند. پس از انتخابات ۷۶ جریان اصلاحات تلاش کرد ملت بزرگ ایران را از آرمانهای بلندش پایین بکشد و آن را ملتی غریزی، بحرانزده، ضعیف، شکننده، خسته، ناامید، ناباور و سرگشته نشان دهد. کوتاهقدی برخی نامزدها و جریانات باعث شد به فکر کوتاه کردن زیست ایرانی و اندیشه ایرانی و انسان ایرانی و جامعه ایرانی بیفتند. تمام تبلیغات متمرکز بر تحریکات قشری شد تا نگاه مردم ایران از بنیانهای نشاط و حیات ایرانی کنده شده و در سبک زندگی غربی خیره شود؛ آسیب بزرگی که برخی آثار آن به این زودیها برطرف نخواهد شد.
در انتخابات اخیر نیز شاهدیم که همان جریانهای فرتوت و فرسوده حالا دور هم جمع شدهاند تا فردی ظاهرالصلاح و محترم اما ضعیف را به عنوان سپر جریانی خود به مردم معرفی کنند.
آنها تلاش میکنند با جنجالآفرینی و بالا بردن صدا و فریادهای دائمی امکان اندیشیدن را از مردم بگیرند. ایشان با تولید ادبیات رعب و ترس و وحشت از آینده، ترامپ و رقیب و تحریک آرای سلبی و به انفعال کشاندن ملت، آنان را با یک اجبار ذهنی آشفته به فرار به سوی خود وادار میکنند. پاسخ روشن مردم در دور اول به حد کافی گویا بود. اگر در چند روز باقیمانده تا دور دوم اصرار بر ادامه همان ادبیات باشد، پاسخ مردم جدیتر خواهد بود اما اگر احساس شود پیام منتقل شده، شاید مردم خادمان خود را ببخشند و با رای قویتر خود، به آنان اعتبار بیشتری بدهند. هر مسؤولی که علیه «ما» اقدام کند، دیر یا زود توسط مردم طرد خواهد شد.
******
«وطن امروز» عملکرد اطرافیان پزشکیان و نگاه آنها به واردات را بازخوانی کرد
میراثدار رانت
گروه اقتصادی: در هفتههای اخیر برخی وزرا و معاونان دولت روحانی حامی پزشکیان شدهاند. همین افراد شعارهای اغواکنندهای میدهند که اگر کسی کارنامه آنها را نداند، تصور میکند آنها میخواهند اقتصاد کشور را متحول کنند اما آنها بیشتر به دنبال رانتی هستند که سالها در دولت دوازدهم به بهانه واردات کالاهای اساسی با نرخ ارز ۴۲۰۰ تومانی از آن بهره میبردند.
به گزارش «وطن امروز»، اطرافیان پزشکیان (کسانی نظیر جهانگیری، همتی، ظریف و...) در هفتههای اخیر با توجه به اینکه مردم دغدغه معیشت دارند، تلاش کردهاند از این فضا استفاده کنند تا درصد آرای خود را در انتخابات بالا ببرند اما سابقه هر یک از این مدیران مانند حسن روحانی، اسحاق جهانگیری، همتی و... مشخص است. در این گزارش آسیبهای اقتصادی ناشی از اقدامات آنها در دولت دوازدهم و میراثی را که آنها در اقتصاد برای دولت سیزدهم و دولتهای بعد گذاشتند، بازخوانی میکنیم.
دولت دوازدهم برای واردات کالاهای اساسی و نهادههای دامی، ارز ارزان تخصیص داد به طوری که از ابتدای سال ۱۳۹۷ تا تیر ۱۴۰۰ که دولت را تحویل داد، ۶۶ میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی خرج کرد تا کالاهای اساسی گران نشود اما نهتنها کالاهای اساسی گران شد، بلکه افزایش سهم واردات در ۳ سال پایانی دولت روحانی، تولیدکنندگان داخلی را تضعیف کرد. از طرف دیگر بخش زیادی از کالاهای وارداتی با ارز ارزان، به خارج از کشور قاچاق میشد و عده زیادی از دریافتکنندگان ارز ۴۲۰۰، کالاهای وارداتی را با نرخ ارز آزاد میفروختند و به این ترتیب بزرگترین رانت تاریخ ایران را رقم خورد.
در واقع به علت تفاوت فاحش نرخ 4200 تومان با نرخ ارز در بازار آزاد، مفاسد کلانی رخ داد که پروندههای فراوانی در این باره تشکیل شد، چرا که بیش از ۷۲۰ هزار میلیارد تومان رانت ناشی از توزیع ارز ۴۲۰۰ به جیب عدهای واردکننده و دلال رفته بود.
از سویی عدهای با زدوبند با مدیران وزارت صمت و بانک مرکزی، ارز ۴۲۰۰ برای واردات کالاهای لوکس گرفتند به طوری که چندین میلیارد دلار ارز برای واردات کالاهای لوکس و غیرضروری به کار گرفته شد که بیشتر با هدف تجملگرایی اطرافیان دولت روحانی بود.
* تبعات سوءمدیریت همتی، رئیس کل بانک مرکزی دولت روحانی
سوءمدیریت رئیس کل کل بانک مرکزی دولت روحانی در نظارت بر تخصیص ارز باعث افزایش قیمت ارز در بازار شد و همان زمان کالاهای با ارز ۴۲۰۰ تومانی را با نرخ ارز بازار آزاد فروختند و هزاران میلیارد تومان به جیب زدند. برای نمونه عدهای ارز ۴۲۰۰ تومانی برای واردات نهادههای دام و طیور گرفتند، کالا را وارد کردند اما به جای عرضه آن به مرغداران و گاوداران، نهادههایی همچون ذرت دامی را به کارخانههای شیرینی و شکر فروختند.
اصرار دولت دوازدهم بر ادامه سیاست ارز ۴۲۰۰ که به آن ارز جهانگیری میگفتند، ادامه داشت اما نرخ دلار در بازار آزاد همچنان افزایشی بود. اواخر تیر ۹۷ که ارز به بالای ۸ هزار تومان رسید، دولت به جای اصلاح سیاست ارزی، رئیسکل بانک مرکزی را تغییر داد تا با همکاری او این تخصیص به نورچشمیها ادامه یابد. به این ترتیب عبدالناصر همتی که امروز به عنوان طرفدار دوآتشه پزشکیان در انتخابات شناخته میشود، ریاست بانک مرکزی را بر عهده گرفت و عملکردش موجب شد قیمت دلار در این دوره تا ۴ برابر افزایش یابد.
از سویی نرخ ارز در بازار آزاد نیز در این دوره افزایش یافت به طوری که در سال ۱۳۹۷ قیمت دلار در بازار آزاد به طور متوسط ۱۰۷۸۰ تومان شد، یعنی بابت هر یک دلار ۴۲۰۰ تومانی، دولت به طور میانگین ۶۵۸۰ تومان سود به جیب افراد دخیل در زنجیره واردات میریخت.
سال ۱۳۹۸ رانت ارز جهانگیری به ۸۷۱۸ تومان به ازای هر یک دلار رسید. سال ۱۳۹۹ هم این رانت به ۱۸۶۸۷ تومان بابت هر یک دلار ۴۲۰۰ تومانی رشد داشت، زیرا متوسط قیمت دلار در بازار آزاد به ۲۲۸۸۷ تومان افزایش یافته بود.
در دوره ۳ ساله ریاست همتی بر بانک مرکزی نزدیک به ۵۰۰ هزار میلیارد تومان رانت از مابهالتفاوت ارز ۴۲۰۰ و نرخ دلار در بازار آزاد به تاجران واردکننده و بعضا شرکتهای کاغذی آنها تخصیص یافت.
سیاست ارز جهانگیری در این دوران و تخصیص ارز به کالاهای اساسی موجب تورم فراگیر در همه کالاهای کشور شد و برای تامین این ارز بانک مرکزی به مدیریت همتی خلق نقدینگی و افزایش پایه پولی را در دستور کار خود قرار داد که متعاقبا موجب تورم شد.
* تعداد شرکتهای صوری واردکننده افزایش یافت
برخی شرکتهای واردکننده کالاهای اساسی صوری بودند و با چند حلقه، به سرشاخهها، یعنی همان چند نفر اصلی وصل بودند. ارز ۴۲۰۰ تومانی برای توزیع کالاهای اساسی در دستگاههای دولتی میگرفتند اما بخشی از کالاهای اساسی واردشده با ارز ۴۲۰۰ تومانی را در بازار آزاد میفروختند. بخشی را نیز به کشورهای همسایه قاچاق میکردند، چون قیمت آن در آن سوی مرزها چند برابر بود و ارز آن را با نرخ آزاد به جیب میزدند. برخی کالاهای وارداتی یا تولیدشده با نهاده ارز ۴۲۰۰ تومانی، تا عمق ۴۰۰ کیلومتری برخی کشورهای همسایه از جمله افغانستان و عراق نفوذ کرده بود. در همین ارتباط پرونده مفاسد برخی مقامات دولت قبل رسیدگی و محکوم شدند.
این سیاستگذاری ارزی باعث شد تقاضا برای ارز یارانهای در قالب ارزهای اصلی نظیر یورو و دلار، بیشتر به سمت واردکنندگان بخش خصوصی برود. در نتیجه قیمت ارز در کشور بالا رفت و منجر به بروز تورم ناشی از گرانی قیمت تمامشده تولید شد.
* چرا خرید مرغ صفی شد؟
انحراف مسیر کالاهای وارداتی با ارز ۴۲۰۰ تومانی به جای بازار داخل به بازارهای خارجی، منجر به کمبود کالا و گرانی در بازار شد. حتی برخی کالاها همچون مرغ صفی شد، زیرا نهادههای دامی وارداتی در بازار خارج یا صنایع مرتبط به شیرینی و شکلات به کار گرفته میشد؛ در مقابل مرغداریها تعطیل میشدند. از طرف دیگر رانت هنگفتی نصیب کسانی شد که این کالاهای وارداتی یا تولیدشده با ارز ارزان ۴۲۰۰ تومانی را به خارج از کشور قاچاق میکردند و پول آن را به نرخ آزاد به جیب میزدند.
بر اساس برآوردها حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان از ۱۰۶ هزار میلیارد تومان رشد پایه پولی سال ۱۳۹۹ صرفا ناشی از خرید ارز در سامانه نیما برای تأمین ارز ۴۲۰۰ تومانی بود که با ضریب فزاینده حدود ۷، موجب ایجاد ۷۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید شد. در حالی که حجم نقدینگی در پایان سال ۱۳۹۹ به حدود ۳۴۷۰ هزار میلیارد تومان رسید، ۲۰ درصد آن فقط سهم چاپ پول بابت تأمین ارز ۴۲۰۰ تومانی در سال ۱۳۹۹ بود.
* خزانه ارزی در دولت روحانی خالی شد
کشور در زمان دولت روحانی با پیشنهاد تخصیص ارز جهانگیری دچار کسری منابع ریالی شد. در آن زمان جهانگیری به عنوان معاون اول و روحانی به عنوان رئیسجمهور هر روز مردم را به بورس دعوت میکردند اما این بیشتر شبیه یک تله برای رفع کسری بودجه بود. این اتفاق به قدری خسارتآور بود که بعد از ۴ سال هنوز عدهای در زیان بالای ۷۰ درصد از سرمایهگذاریها در آن دوره هستند.
در ادامه همتی، رئیس کل وقت بانک مرکزی و حامی کنونی پزشکیان با فروش بیش از حد اوراق بدهی و چاپ پول سبب افزایش نقدینگی و تورم در جامعه شد و سرمایه چند میلیون ایرانی هم در بورس نابود شد، در حالی که اگر دولت روحانی رانت ارز ۴۲۰۰ تومانی نمیداد، بخش زیادی از کسری بودجهاش به وجود نمیآمد و در نهایت نیاز نبود دست در جیب مردم و سهامداران کند.
سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی خزانه ارزی کشور را خالی کرد و ۶۶ میلیارد دلار صرف واردات کالاهایی شد که اصلا تأثیری در سبد مصرفی مردم نداشت. از طرف دیگر بانک مرکزی همتی دیگر منابع کافی برای مدیریت بازار ارز نداشت و بشدت شاهد دلالی در بازار دلار بودیم و خود دولت هم نمیتوانست جلوی آن را بگیرد.
اسحاق جهانگیری، در آن زمان این اقدام را نشانهای از توانایی دولت برای اداره باثبات و قابل پیشبینی کشور میدانست و میخواست تبدیل به «سوپر من» اقتصاد ایران شود و نرخ دلار را برای تمام فعالان اقتصادی ۴۲۰۰ تومان تعیین کرده بود اما در ادامه با افزایش فسادها فقط سکوت کرد.
در مصوبه ارز ۴۲۰۰ برای نخستینبار نام هیچ دستگاهی به عنوان پیشنهاددهنده ذکر نشده بود. این در حالی است در ابلاغیه تمام مصوبات دولت و هیات وزیران، در صدر بخشنامه، ذکر میشود این مصوبه به پیشنهاد کدام دستگاه از نظر هیات وزیران گذشته است اما مصوبه مهمی که سیاست ارزی دولت را اعلام میکرد، هیچ پیشنهادکننده مشخصی نداشت. نکته دوم اینکه در شرایطی که کشور با محدودیت منابع ارزی مواجه بود و مسؤولان میدانستند باید در شرایط پیش رو، مصارف ارزی کشور با حساسیت بیشتری مدیریت شود، طبق این مصوبه اعلام شد دلار ۴۲۰۰ تومانی برای «تمام» اقلام وارداتی میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. چنین تصمیمی موجب ایجاد تقاضای کنترل نشده برای ارز ترجیحی شد و به تنور افزایش قیمت ارز دمید و موجب از بین رفتن تعادل بین عرضه و تقاضای ارز شد.
در آن زمان مدل پیشنهادی بانک مرکزی برای مدیریت بازار ارز، مبتنی بر نرخ ارزی بود که اولا عرضه و تقاضا در بازار ارز را به تعادل برساند و دوم اینکه بانک مرکزی بتواند به صورت شناور این نرخ را مدیریت کند اما اظهارات بعدی بسیاری از دستاندرکاران امر نشان داد درباره عدد ۴۲۰۰ بررسیهای لازم انجام نشده و صرفا بر اساس پیشنهادی از سوی حسن روحانی این نرخ تعیین شده بود.
* کاهش درآمد سرانه ایران در ۸ سال دولت تدبیر و امید
درآمد سرانه ایران در ۸ سال دولت تدبیر و امید بشدت کاهش یافت. رکورد بالاترین درآمد سرانه در کشور مربوط به سال ۱۳۹۰ است که سهم هر ایرانی از تولید ناخالص داخلی کشور ۷ میلیون و ۳۷۰ هزار تومان بود اما پس از آن شاهد نزول درآمد سرانه کشور بودیم به طوری که برآورد مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد سال ۹۸ درآمد سرانه کشور به پایینترین سطح سقوط کرد و به ۴ میلیون و ۸۷۰ هزار تومان رسید.
میزان سرمایهگذاری خارجی به روایت بانک مرکزی نشان داد سرمایهگذاری خارجی در سالهای ۹۰ و ۹۱ در اوج تحریمهای نفتی و هستهای بیش از ۴ میلیارد دلار در سال بود اما پس از برجام روند نزولی به خود گرفت به طوری که سال ۹۵ به ۳ میلیارد و ۲۲۳ میلیون دلار و سال ۹۶ به ۲ میلیارد و ۴۳۰ میلیون دلار رسید. این رقم سال ۹۸ به رقم ناامیدکننده یک میلیارد دلار هم رسید.
یکی از وعدههای دولت روحانی کاهش پایدار تورم بود اما بیتوجهی دولت به اصلاح اساسی ساختارهای اقتصاد باعث شد دولت روحانی رکورددار بزرگترین تورم ۲ دهه اخیر شود. نرخ تشکیل سرمایه در ادبیات اقتصادی به عنوان یکی از مهمترین پیشنیازهای رشد تولید و شکوفایی اقتصاد شناخته میشود.
آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد تشکیل سرمایه در دولت روحانی نهتنها افزایش نیافت، بلکه با کاهش پیدرپی و چشمگیر مواجه شد. نرخ تشکیل سرمایه سال ۹۸ به منفی 5.9 درصد رسید. این نرخ سال ۹۳ و پیش از برجام 7.8 درصد بود.
همچنین ضریب جینی با توجه به بیکفایتیهای مدیریت اقتصادی در دولت حسن روحانی تضعیف شد به طوری که شکاف طبقاتی بیشتر شد. در حالی که در دهه ۹۰ با اجرای طرح هدفمندی یارانهها و تبدیل یارانههای غیرمستقیم به مستقیم در کنار اقداماتی مانند مسکن مهر و سهام عدالت تا حدودی بهبود یافته بود تا جایی که نرخ ضریب جینی تا سال ۹۲ به رقم ۳۶ درصد رسید اما با روی کار آمدن دولت روحانی رقم ضریب جینی با روند فزایندهای هر سال افزایش یافت و رکورد ۴۰ درصد را ثبت کرد. این برای دومینبار بود که پس از انقلاب رقم ضریب جینی ۴۰ درصد را رد کرد.
بر اساس گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس، خط فقر خانوارهای ۴ نفره در شهر تهران طی سالهای ۹۲ تا ۹۸ حدود ۱۶۵ درصد افزایش یافت. میزان بدهی دولت به بانکها در پایان دولت روحانی نسبت به خرداد ۹۲ نزدیک ۵۴۹ درصد و میزان بدهی بخش خصوصی به بانکها هم ۴۷۱ درصد افزایش یافت. در دولت روحانی نهتنها خانه خریدن، بلکه اجاره یک واحد مسکونی هم برای بخش قابل توجهی از مردم آرزو شد. کارشناسان دلیل اصلی را رشد ۷۰۰ درصدی قیمت مسکن به خاطر توقف نهضت تولید و عرضه مسکن مهر و بیاعتنایی دولت به خانهدار کردن مردم میدانند.
* مسببان وضع موجود پشت پرچم پزشکیان
به گزارش «وطن امروز»، در انتخابات دور دوم ریاستجمهوری چهاردهم چهرههایی نظیر روحانی، جهانگیری، همتی و ظریف که مسببان وضع کنونی هستند و سیاستهای اقتصادی داخلی و خارجی کشور را در دوره تدبیر و امید به گونهای پیش بردند که موجب سقوط اقتصاد کشور شد، به عنوان حامیان پزشکیان به میدان انتخابات آمدهاند تا پشت پرچم پزشکیان و در لوای دولت سوم روحانی دوباره سیاستهای لیبرالیستی خود را دنبال کنند.
******
چرا تلاش اصلاحطلبان برای حاشیهسازی و ترساندن مردم از رقیب مؤثر نبوده است؟
بازی با مشت پوچ
گروه سیاسی: واژه «هشدار» این روزها از دهان اصلاحطلبها نمیافتد! آنها دوباره میخواهند مردم را بترسانند، چرا که بیش از هر کسی خودشان احساس خطر کردهاند. از بیبرنامه بودن نامزدشان گرفته تا بنبستی که مدتهاست گریبان این طیف را گرفته، همگی حکایت از ضعفی دارد که سعی دارند با به حاشیه کشاندن رقابتهای انتخاباتی و ترساندن مردم از رقیب، روی آن سرپوش بگذارند. به گزارش «وطن امروز»، در روزهای اخیر بهزاد نبوی که خود اصلاحطلبها او را چهره با سابقه جریان اصلاحات میخوانند، گفته است: «در حال حاضر ما در حال ورود به مرحله دوم انتخابات هستیم. ایستادن جایگاه اول تبریک دارد و ورود به مرحله دوم، نیازمند هشدار است که مرحله بسیار مهمتری است».
«هشدار» بهزاد نبودی در مرحله اول متوجه خود اصلاحطلبها است که مبادا در عین بیبرنامگی، قافیه را به رقیب پر از ایده و برنامهشان ببازند. هشداری است به آنها که اگر متن را به حاشیه نکشانند، میدان را باختهاند. از همین جاست که این روزها اگر سری به صفحه ایکس هر کدام از سران اصلاحات بزنیم، مردم را با انواع «هشدارها» خطاب قرار میدهند و از استیلای طالبان برکشور گرفته تا حاکم شدن فقر مطلق! فروپاشی اقتصاد، نابودی حیثیت اجتماعی و بینالمللی ایرانیان و... هرچه به ذهنشان میآید مینویسند تا مگر از ترساندن مردم طرفی ببندند.
کارنامه گذشته اصلاحطلبان مملو از رقیبهراسی و به حاشیه کشاندن فضای انتخابات است. مثل اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت روحانی که ۲۲ اردیبهشت ۹۶ در تبلیغات انتخاباتی ریاستجمهوری بیپرده و صریح به دوریین صداوسیما زل زد و تا توانست هشدار داد و مردم را ترساند. او میگفت: «ملت مگر یادتان رفته قیمت دلار لحظهای عوض میشد؟ لحظهای قیمت کالا عوض میشد. اصلا مگر سرمایهگذار میتوانست برای تولید و سرمایهگذاری فکر بکند...».
جهانگیری در آن مقطع 4 سال معاون اول دولتی بود که سال 1392 نیز با شیوه رقیب هراسی موفق شد با چند هزار رای بیشتر پیروز انتخابات شود. سپس در سال 96 آقای معاون اول وقت که در کسوت کاندیدای پوصششی ظاهر شده بود، دوباره از حربه رقیبهراسی استفاده کرد. در واقع شیوه «ترساندن مردم از رقیب» شیوه متداول جریان اصلاحات است اما حالا که آنها تمام توانشان را از حلقوم تقویتشده ظریف گرفته تا آشتی مجدد محمد خاتمی با صندوقهای رای و حمایتهای حسن روحانی و تمام کابینهاش از پزشکیان به صحنه آوردهاند و نتیجه مطلوب را نگرفتهاند، نگرانند مردم در دور دوم انتخابات به دولت سوم روحانی نه بگویند.
شاید همین ترس درونی است که باعث شده برخی چهرههای اصلاحطلب پا را فراتر بگذارند و به لفاظیهای جدیدتری روی بیاورند. در همین زمینه احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب گفته است: من سال ۱۳۸۴ رای ندادم، چون از محمود احمدینژاد نمیترسیدم. سال ۱۴۰۰ رای ندادم، چون از مرحوم سید ابراهیم رئیسی نمیترسیدم. دور اول انتخابات ۱۴۰۳ رای ندادم، چون از محمدباقر قالیباف نمیترسیدم. واقعیت اما این است که الان از تیم سعید جلیلی میترسم!» زیدآبادی اگر انصاف را بهکار ببرد و به همین 3 سال پیش و به دولت دوم روحانی برگردد، مطمئنا معنای «ترس» را در کشتههای روزانه 700 نفری کرونایی مردم ایران بهتر درک میکند. همانطور که جهانگیری میگفت، «یادمان نرفته» در دولت دوم روحانی با یک امضای ترامپ و خروج او از برجام، کشوری که بهرغم تمام پتانسیلها و داشتههای درونی چشم دولتمردانش به آن سوی مرزها دوخته شده بود، چطور در منگنه اینستکس 3 کشور اروپایی و وعدههای سرخرمن آنها معطل ماند تا با گرانی یک شبه بنزین در بیخبری محض رئیسجمهور! با 10 برابر شدن قیمت دلار، با سوخت رفتن سرمایه مردم در بورس، با کشتههای 700 نفری روزانه کرونا، با کمبود روغن خوراکی و خرید گوشت با کارت ملی و... مردم ایران در وضعیت نابسامانی سردرگم بمانند. ما آن روزها را یادمان نرفته که رفع همه مسائل و مشکلات کشور به آن سوی مرزها گره خورده بود و در این شرایط چون همه راهها به غرب ختم میشد، حتی دورنمایی نیز برای رفع مشکلات وجود نداشت. یادمان نرفته که چطور برخی از مردم از وحشت کشتههای روزانه کرونا به ارمنستان و کشورهای اطراف میرفتند و شبها را در خیابانهای این کشورها به سر میبردند تا بلکه بتوانند به عنوان یک گردشگر واکسن کرونا دریافت کنند! واکسنی که حتی واردات آن نیز منوط به رفع تحریمها، FATF و... شده بود.
واقعیت این است که اصلاحطلبان از گذشته خود میترسند. از اینکه دهه 90 را با وعدههای گره خورده به آن سوی مرزها هدر دادند و رشد اقتصادی را به کمترین میزان نسبت به سالهای قبل رساندند. در آن دهه پرحسرت که مقام معظم رهبری تقریبا هر سالش را به شعارهای اقتصادی مزین کرده بودند، وضعیت اقتصادی کشور روز به روز بدتر میشد. چنانکه در آن دهه یکی از ضعیفترین عملکردهای اقتصادی ثبت شده است. در بخش مربوط به رشد اقتصادی اگرچه در برنامههای پنجم و ششم توسعه میانگین رشد این شاخص برابر با ۸ درصد در نظر گرفته شده بود، اما آنچه در واقعیت رخ داد، فاصله معناداری با اهداف مدنظر داشت.
با یک نگاه اجمالی میبینیم در سالهای ۹۲ و ۹۳ تشکیل سرمایه بهبود نسبی یافت، اما شدت گرفتن رکود اقتصادی در سال ۹۴ به منفی شدن این شاخص منجر شد و روند نزولی تا سال پس از آن نیز ادامه یافت. امضای برجام در سال ۹۶ امیدواریها برای بهبود وضعیت اقتصادی را زنده کرد و تشکیل سرمایه ثابت را بهبود بخشید اما بازگشت تحریمها در سال ۹۷ وضعیت را به سالهای پیشین دهه ۹۰ بازگرداند. سرانجام اینکه در دهه ۹۰ چون چشم دولتمردان به آن سوی مرزها دوخته شده بود، رشد اقتصادی بسیار پرنوسان شد و متوسط این رشد به رقمی نزدیک صفر رسید. نیمی از سالهای دهه ۹۰ رشد اقتصادی منفی گزارش و در دو سال رشد اقتصادی از منفی ۶ درصد نیز کمتر شده بود!
حسرت دهه از دست رفته90 از طرز فکری نشأت میگیرد که گویی برنامهای ندارد جز مذاکره با غرب. حالا این مذاکره نتیجهبخش باشد یا نه انگار برای این طیف اصلا مهم نیست! بر همین اساس است که آنها میتوانند راه رفته و به بن بست خورده را دوباره با آبوتاب و لفاظیهای امثال ظریف در بوق و کرنا کنند و به خورد دیگران بدهند. در همین وانفسا است که «هشدار» دادنها و ترساندنها و عصبی کردن مخاطب و نهایتا به حاشیه کشاندن فضا به آنها کمک میکند بهرغم بیبرنامگی و دعوت مردم برای بازگشت به گذشتهای تلخ، همچنان امیدوار به موفقیت در کارزار انتخاباتی باشند.
پیش از آنکه نخستین مناظره کاندیدای جبهه انقلاب با نامزد اصلاحطلبان برگزار شود، در «وطن امروز» گزارش داده بودیم «قرار است نخستین مناظره 2 نامزد راهیافته به دور نهایی انتخابات انجام گیرد، به نظر میرسد کاندیدای جبهه انقلاب باید از گرفتار شدن در حربه دوقطبیسازی طیف مقابل پرهیز کند و با به چالش کشیدن برنامه نداشتن کاندیدای این طیف، ضمن ورود نکردن به حاشیههای غیرضروری، به اعلام برنامههای خود بپردازد. مشکلات مردم واقعی است و آنها نه نیازی به رویاپردازیهای ظریف برای احیای برجامی دارند که بود و نبودش متکی به امضای ترامپ است و نه در پی سیاسیبازیها و دوقطبیسازیهای طیف اصلاحطلب هستند. آنها نیاز به رئیسجمهوری دارند که مردانه به میدان بیاید و همچون شهید جمهور «آیتالله رئیسی» خود را خالصانه وقف خدمت به مردم کند».
امروز دومین و البته آخرین مناظره برگزار میشود. باید از گذشته درس بگیریم و اجازه ندهیم انتشاردهندگان ترس، وحشت و ناامیدی در جامعه بار دیگر از شفافیت بگریزند و با گلآلود کردن آب و تار کردن فضای انتخابات، بر ضعفهای خود سرپوش بگذارند. آنها حاشیه را دوست دارند، چرا که در متن برنامهای ندارند. آنها در پی ایجاد دوقطبیسازی و ایجاد لج و لجبازی هستند، چرا که از شفافیت و بحثهای سازنده میترسند، لذا باید حواسمان جمع باشد تا نیازهای واقعی خود را به هیجانات کاذب و سیاسیبازیهای بیهوده نبازیم.
رهبر معظم انقلاب درباره رقیبهراسی به عنوان یکی از آفتهای فضای انتخاباتی فرمودهاند: «در گذشته هم هر وقتی نامزدها در مناظرات تلویزیونی و... روش اهانت، توهین، تهمت، تخریب طرف مقابل و ترساندن مردم از رقیب را دنبال کردند، کشور به نحوی از انحا ضرر کرد. در گذشته هم اینجور بوده؛ اینجوری نباشد که مردم را از رقیب بترسانیم که اگر او بیاید چنین خواهد شد، چنان خواهد شد».
***
طیبنیا: ظریف ضعیفترین وزیر خارجه تاریخ است
بهتازگی یک فایل صوتی از علی طیبنیا در کلاس درس وی در دانشگاه تهران منتشر شده که در آن سخنان جالبی را درباره ظریف، وزیر امور خارجه دولت روحانی بیان میکند. طیبنیا میگوید: ایشان (پزشکیان) فردا بشود رئیسجمهور، ظریف را میخواهد به عنوان وزیر خارجه معرفی کند. حتما مجلس رای نخواهد داد. بگذریم از اینکه من ظریف را ضعیفترین وزیر امور خارجه بعد از انقلاب میدانم. وی در ادامه سخنانش درباره تواناییهای ظریف بیان میکند: قویترین کارشناس، هر چیزی جای خودش را دارد. قویترین کارشناس، ضعیفترین وزیر امور خارجه! طیبنیا میافزاید: دوره آقای ظریف روابط خارجی ما افتضاح بود بویژه روابط منطقهای! ایشان اصلا آدم اجرایی نیست. قائممقامش هم یک آدم خیلی ضعیفی گذاشته بود. وزیر امور خارجه خوب میخواهید آقای عراقچی، من اگر رئیسجمهور بودم ایشان را میگذاشتم.
ارسال به دوستان
رئیسجمهور کندذهن یا بحرانآفرین؟
به افتخار غربزدگان ایرانی!
محمد ناصری: مناظره انتخاباتی جو بایدن، رئیسجمهور کنونی و دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا در حالی برگزار شد که اکثریت قریب به اتفاق رای دهندگان در این کشور نسبت به تکرار دوگانه «بایدن - ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری ۵ نوامبر/ ۱۵ آبان، حس بد و نفرتآمیزی دارند. حضور هر یک از این دو در کاخ سفید مولد بحرانهای پایدار و مزمنی در سیاست داخلی و خارجی آمریکاست، تا اندازهای که امروز به جای «رای ایجابی»، «رای سلبی» به این نامزدها موضوعیت پیدا کرده است. بسیاری از رایدهندگان از بازگشت ترامپ به مسند قدرت و تکرار بحرانسازیهای عجیب او نگرانند و در مقابل، همان رایدهندگان با مشاهده ناتوانی جسمی، ذهنی و مدیریتی بایدن و دموکراتها حضور یک رئیسجمهور بحرانساز را به رئیسجمهوری کندذهن ترجیح میدهند. مناظره انتخاباتی اخیر، با چاشنی فحش و تمسخر برگزار شد و طرفین به جای ارائه برنامههای انتخاباتی، به نقاط ضعف پرشمار یکدیگر تاختند.
نکته جالب توجه اینکه رسانههای اصلاحطلب و کارگزار، به جای پرداختن به ساختار و بستری که این دوگانه انتخاباتی از بطن آن پمپاژ و به شهروندان آمریکایی تحمیل شده است، صرفا بر روی رقابت «بایدن - ترامپ» متمرکز شدهاند! برخی روشنفکران غربزده نیز افتخار میکنند که در ساختار انتخاباتی آمریکا، فردی که جرم وی در پرداخت حقالسکوت به بازیگر فیلمهای مستهجن به اثبات رسیده و اگر راهی کاخ سفید نشود، در زندان جا خوش خواهد کرد، توانسته از حق آزادانه خود برای حضور در انتخابات استفاده کند و دموکراسی آمریکایی را به رخ افکار عمومی دنیا بکشد!
واقعیت ماجرا این است: دموکراسی انتخاباتی ادعایی در آمریکا هم از بعد ساختار و هم از بعد بازیگران جاذبهای برای کسانی که به دنبال آزادی واقعی انسانها هستند، ندارد. درست در چنین بستری پوپولیسم و لمپنیسم حرف اول و آخر را زده و نخبگان و عقلا محو میشوند. اساسا ساختار کالج الکترال (ساختار انتخاباتی آمریکا) هم مستعد تقلب است و هم مولد آن! با این حال چنین تقلبی کاملا سیستماتیک و در مقابل چشمان مردم آمریکا و دنیا رخ میدهد؛ ساختاری که به صورت سنتی متقلبانه بوده و براساس تجمیع آرای شهروندان شکل نگرفته است. در این ساختار، هر شهروند یک رای ندارد و براساس زندگی در یک ایالت کوچک یا بزرگ، ارزش رای یک شهروند تعیین میشود.
به عنوان مثال، فردی که در کالیفرنیا، تگزاس یا فلوریدا زندگی میکند دارای ارزش رای بالاتری نسبت به شهروندان آمریکایی دیگر در ایالاتی مانند مین، میسیسیپی و ویسکانسین است. فراتر از آن، اگر نامزدی در یک ایالت، حتی یک رای بیشتر نسبت به نامزد رقیب به دست آورد، کل آرای الکترال آن ایالت را به حساب خود واریز میکند. به عبارت بهتر، آرای ریخته شده به سبد نامزدی که کمتر رای آورده نه تنها سوخت میشود، بلکه به سود نامزد رقیب و در سبد امتیاز نهایی الکترال آن به گردش در میآید. این دزدی بارز رای شهروندان و تبدیل آن به یک رای دیگر است. مدتهاست بسیاری از منتقدان ساختار انتخاباتی آمریکا دلایل بحرانساز بودن و اقناعناپذیر بودن این ساختار مضحک را تبیین کرده و خواستار تغییر آن بر اساس تحقق اراده شهروندان ـ و نه دلیگیتها و سوپردلیگیتهای دموکرات و جمهوریخواه ـ شدهاند اما گوش صاحبان قدرت در ایالات متحده به این حرفها بدهکار نیست.
در همین ساختار نامتوازن و مداخلهپذیر، در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶ میلادی، جمهوریخواهان به رغم کسب آرای عمومی کمتر، در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شدند. در این میان، فرمانداران و نمایندگان ویژه احزاب میتوانند رای مسلم مردم را تایید نکرده و آن را تبدیل به رای باطله کنند.
فارغ از این ساختار جنجالی و معیوب، باید به نقش بازیگران نیز در تثبیت آن اشاره کرد. ترامپ و بایدن سالهای 2016 و 2020 میلادی از همین ساختار سر برآورده و قطعا نمیتوانند گلایهای درباره آن داشته باشند. بازیگران سیاسی در آمریکا «بحرانزیست» هستند، زیرا در فضایی غیر از تنش، جنجال و ابهام قدرت حیات حداقلی سیاسی خود را از دست خواهند داد. این قاعده، محدود به حزب دموکرات و جمهوریخواه نیست و هر ۲ در شکلگیری و استمرار آن نقش دارند. بیدلیل نیست که پروفسور «نوآم چامسکی» استراتژیست و نظریهپرداز بزرگ آمریکایی از ۲ حزب سنتی آمریکا به عنوان شاخههای یک حزب واحد نام میبرد و تفکیک آنها از یکدیگر را یک خطای محاسباتی ـ ذهنی قلمداد میکند. آنچه در این میان رسما ذبح میشود، دموکراسی واقعی و رای شهروندان است. شهروندی که ۵ نوامبر 2024 بر اساس تشخیص یا حتی احساس خود به ترامپ یا بایدن رای میدهد، واقعا نمیداند در نهایت رای وی به سود کدام یک از 2 نامزد به گردش درمیآید. با این حال گویا پردهبرداری از دموکراسی بدون رتوش آمریکایی نیز جریانهای غربگرا را وادار نکرده تا ترکیب این «ساختار - بازیگران» را به چالش بکشند.
ارسال به دوستان
جواد لاریجانی با اشاره به بیاطلاعی کاندیدای اصلاحطلبان از مسائل اصلی کشور:
پزشکیان اصلا نمیداند
لاریجانی گفت: کسی که بناست دیپلمات و کارشناس این نظام باشد، تبدیل شده به یک شومن که حرفهای بیاساس را با جیغ و داد و فریاد میزند؛ چرا نمیتوانی با استدلال صحبت کنی؟
محمدجواد لاریجانی در سخنانی سراسر انتقادی درباره تحرکات انتخاباتی ظریف، عنوان کرد که وزیر امور خارجه سابق کشورمان در دفاع از برجام حتی سخنان رئیسجمهور وقت آمریکا را نیز تقطیع کرده است.
لاریجانی گفت: (ظریف) صحبتهای ترامپ بعد از خروج برجام را تقطیع کرد او گفت «دلیل خروج ما این است که ایران مستاصل است و من تحریمها را تقویت میکنم و ایران جلوی ما زانو میزند!». وی در ادامه بیان داشت: آنچه ظریف درباره برجام میگوید همان مورد اعتقاد و قبول پزشکیان است. پزشکیان اصلا بنده خدا، طفلک نمیداند برجام چی هست؟ فکر میکند یک جام مسابقات لیگ حذفی هست. این کارشناس مسائل سیاسی همچنین تاکید کرد: پزشکیان اصلا حتی متن نوشته شده برجام به فارسی را هم ندیده است. چه برسد متن انگلیسی آن را هم خوانده باشد. برای نخستین بار در جهان فردی مدعی ریاست مملکتی هست که اصلا نمیداند مسائل اصلی مملکتش چی هست!
لاریجانی افزود: در برجام، پزشکیان عبد و عبید و برده و نوکر ظریف هست. «در پس پرده طوطی صفتم داشتهاند/ آنچه استاد ازل گفت بگو، میگویم».
ارسال به دوستان
سعید جلیلی در جمع مردم گرگان: باید تعامل گستردهای با جهان داشته باشیم اما نه تعامل از روی ضعف، بلکه از روی قوت؛ ملت ما برای استفاده از یک جهان پیشرفت باید تعامل گسترده با جهان داشته باشد
یک جهان تعامل
گروه سیاسی: نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در جمع مردم گرگان گفت میخواهند دوباره همان نسخه غلط منسوخ را برای مردم بپیچند.
به گزارش مهر، سعید جلیلی که در سیزدهمین مقصد سفرهای انتخاباتی خود به استانهای کشور روز گذشته به گلستان سفر کرد بود، در جمع مردم در مصلای شهر گرگان گفت: خدا را سپاس میگویم که در جمع شما مردم خونگرم و دوستداشتنی استان گلستان حضور پیدا کردم؛ مردمی که نشان دادید با همه قدرت به سمت جهش کشور حرکت میکنید؛ استانی که در قومیتها دارای تنوع است و مجموعهای از اقوام را دارد که سرشار از فرصتهاست.
وی ادامه داد: فرصت دیگر این مردم و جوانان عزیز هستند که امروز همه دارای تحصیلاتند. حق مردم این است که نهتنها شغل داشته باشند، بلکه باید هر کدام از اینها برای کشور افتخارآفرینی کنند.
جلیلی بیان کرد: مردم عزیز این استان فرصتهای ارزشمندی دارند و جهش در گلستان اتفاقی نیست و با مردم موفقی که دارد هر روستا میتواند به سلول موفقیت تبدیل شود. شرط این است حقوق مردم را در اختیار آنها قرار دهیم و نمیشود فقط عدهای با فساد و رانت از تسهیلات بانکی استفاده کنند.
نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری گفت: امروز جنگل، کشاورزی و شیلات و روستاهای غنی و ارزشمند و جوانان این استان با برنامهریزی درست میتوانند به قله برسند. این همه ظرفیت و فرصت مجال این را نمیدهد که خدای نکرده جوان شما بیکار باشد. این فرصت را خداوند در اختیار شما قرار داده است.
جلیلی در ادامه با تاکید بر اینکه هر ایرانی یک نقش پرشکوه ایفا میکند، بیان کرد: امروز در آستانه انتخاب هستیم. وقتی میگفتیم مشکلاتی که وجود دارد را چگونه حل میکنید، میگفتند اجازه دهید به 3-2 قدرتی که با ما دشمنی دارند امتیاز دهیم و نتیجه آن چه شد؟ دیدید که توافق کردند و امتیازات را دادند و نتیجه آن شد که طرف مقابل از توافق خارج شد و تحریمها ۲ برابر و دلار ۳ هزار تومانی ۳۰ هزار تومان شد.
* پیچیدن نسخه غلط منسوخ
وی در همین راستا تاکید کرد: عوض اینکه از مردم عذرخواهی کنند، دوباره همان نسخه غلط منسوخ را برای مردم میپیچند. ضعف را با ضعف نمیتوان برطرف کرد. ملتی میتواند موفقیتهای خود را ادامه دهد که تعامل گسترده و سازنده با جهان داشته باشد نه تعامل حداقلی و از موضع ضعف. امروز ملت میداند برای استفاده از یک جهان فرصت باید یک تعامل گسترده وجود داشته باشد. ملت ما انتخاب خواهد کرد تا جهش خود را شکل دهد.
* تعامل گسترده با جهان
وی در ادامه تصریح کرد: کسی نمیگوید در کشور مشکلات وجود ندارد اما من از شما سوال میکنم: ضعف را با چه چیزی درست میکنند؟ ضعف را به واسطه توانایی شما درست میکنند یا با کشورهای دیگر؟ ما باید بتوانیم تعامل گستردهای با جهان داشته باشیم اما نه تعامل از روی نقطه ضعف، بلکه از روی نقطه قوت. امروز ملت ما برای استفاده از یک جهان پیشرفت باید یک تعامل گسترده با جهان داشته باشد. ما در دنیا ۲۰۰ کشور داریم که میتوانیم با آنها ارتباط بگیریم اما شما میدانید که در آن ۸ سال، آن دولت از همین همسایهها که فرصتهای ارزشمندی داشتند استفاده نکرد. وی افزود: من میدانم اراده شما ملت به گونهای است که در برابر خارجی سر تعظیم فرود نمیآورید. وقتی ملتی مصمم باشد تولید قدرت میکند و این تولید قدرت است که در همین عملیات «وعده صادق» رژیم صهیونیستی را با صدها موشک زد و رژیم صهیونیستی هم هیچ غلطی نتوانست بکند. امروز این قدرت ملت ایران در عرصههای مختلف میتواند تکثیر شود. آیا این جوانان در عرصههای اقتصاد، صنعت و فرهنگ نمیتوانند چنین قدرتی بیافرینند؟ حتما میتوانند.
جلیلی در پایان سخنانش گفت: ما امروز در یک بزنگاه تاریخی هستیم و زمان را باید قدر بدانیم. اگر میگوییم یک جهان فرصت داریم پس باید از فردای روز انتخابات با برنامهریزیهای از قبل کار کنیم، نه اینکه بگوییم کارشناسان ما چه میگویند. باید همه دستگاهها در خدمت ملت شریف ایران باشند تا بستر فراهم شود و شما در کنار دولت نقش ایفا کنید. پس یک جهان فرصت باید یک ایران جهش باشد و همین استان گلستان یکی از بهترین فرصتهاست. پس ما میتوانیم.
ارسال به دوستان
یادداشت
فرصت اندک برای حل معادله چندمجهولی 15 تیر
علیمحمد هنرمند: انتخابات 8 تیر از زوایای مختلف یک نمونه خاص در ادوار انتخاباتی کشور به حساب میآید که میتواند هدف تحقیقات و پژوهشهای سیاسی متعددی قرار گیرد. اختصارا این نخستین انتخابات خارج از تقویم بعد از انتخابات سومین دوره ریاستجمهوری (پس از شهادت محمدعلی رجایی در شهریور60) بود، چرا که در یک نابهنگامی ناشی از شهادت رئیسجمهور مستقر برگزار شد. از سوی دیگر تثبیت افت مشارکت در این انتخابات خبر از تغییر بافت سیاسی و اجتماعی در کشور داشت که در صورت جدی گرفته نشدن، مخاطرات زیادی برای آینده کشور به همراه دارد. نهایت جنس کنشگری و بافت آرا حکایت از یک تحول ادراکی در میان مشارکتکنندگان داشت، با این حال آنچه واقعیت دارد، ناتمام ماندن این انتخابات با توجه به 2 مرحلهای شدن آن است؛ مسالهای که هرچند یکبار سال 84 تجربه شده اما با مختصات متفاوتی در حال تکرار است. نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در حالی به مرحله دوم رفت که 2 نامزد راهیافته به آن مرحله 12 میلیون از 29 میلیون رای ثبت شده را به خود اختصاص داده بودند و برای 17میلیون رای بالقوه دیگر وارد رقابت با هم میشدند اما در انتخابات چهاردهم 2 کاندیدای راهیافته به مرحله دوم نزدیک 20 میلیون از 24 میلیون رای ثبت شده را به خود اختصاص دادهاند و در صورت تکرار مشارکت دور اول در دومین دور انتخابات برای 4 میلیون رای بالقوه با همدیگر رقابت میکنند (کاهش یا افزایش مشارکت میتواند این سبد رای را تغییر دهد اما دور از ذهن است که کاهش یا افزایش مشارکت بیش از یک یا 2 میلیون رای باشد). در این شرایط احتمالا فرد پیروز در انتخابات فاصله کمی با فرد شکستخورده داشته باشد؛ از این نظر این احتمال نزدیک به یقین است که شکنندهترین فاصله میان نفر اول و دوم در ادوار انتخابات ریاستجمهوری ایران ثبت شده و سرنوشت فرد پیروز را چندصدهزار تا یک میلیون رای مشخص کند. توجه به مجموعه این واقعیات، سیاستگذاری انتخاباتی 2 کاندیدا را نیز کاملا تحت تاثیر قرار میدهد، چرا که تنها جهش رای در یک کلانشهر، افت مشارکت در یک استان یا فعال شدن کانون تبلیغات در یک طبقه اجتماعی میتواند سرنوشت نهایی انتخابات را مشخص کند. برای نمونه در دور نخست انتخابات فاصله رای نفر اول و دوم در استان خراسان شمالی تنها 27 عدد یعنی کمتر از مسافران یک اتوبوس بود.
با در نظر گرفتن مجموعه این موارد 48 ساعت آتی واجد اهمیت ویژهای برای تعیین رئیسجمهور آینده ایران است. انداختن نگاهی به آرای آقایان جلیلی و پزشکیان در سراسر کشور موید چند نکته است. بر اساس آمار آنچه بیشترین وزن را در سبد آرای مسعود پزشکیان داشته، مولفه قومیت بوده است. او در استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، ایلام، کرمانشاه، کردستان، سیستانوبلوچستان، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحالوبختیاری و زنجان که مساله قومیت و زبان مطرح بوده، رای نخست را کسب کرده است. تهران، البرز و خراسان شمالی تنها استانهایی بوده که بدون وجود مولفه قومیت و زبان، رای پزشکیان از جلیلی بیشتر بوده است. این مساله از 2 جهت واجد اهمیت است؛ نخست آنکه نشان میدهد سنخ رای کسب شده توسط پزشکیان بیش از آنکه جناحی و همسو با اصلاحطلبان باشد، برآمده از ظرفیتهای قومیتی بوده است و به رغم وزن بالای آرای پزشکیان، رای وی را نمیتوان چندان ناشی از مرجعیت یافتن اصلاحطلبان دانست؛ مسالهای که محمدرضا تاجیک، رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری در دولت محمد خاتمی نیز در گفتوگو با ایسنا به آن اذعان و خاطرنشان کرد: «جریان اصلاحات تقریباً با تمام سرمایه خود به میدان آمد. رأیی که پشت سر آقای پزشکیان رفته است، از سبد اصلاحطلبی نیست، بلکه از روستاها و اقشار شهرهای کوچک است که بیشترین رأی را به او دادند و نمیتوان گفت از طبقه متوسط است که سبد رأی اصلاحطلبی است». با این حال این رای با هر خاستگاهی، در دور نخست به سبد پزشکیان رفت و احتمالا با درصد اندکی تغییر در دوم نیز به سبد رای وی سرازیر خواهد شد. اهمیت دوم از آن جهت است که با توجه به کمرمق بودن پایگاه رای کلاسیک اصلاحطلبان یعنی طبقه متوسط، اگر این پایگاه در دوم از انفعال خارج شود، امکان وارد کردن شوک به نتایج را دارد.
در سوی دیگر اما سعید جلیلی جز استانهای تهران و البرز، در تمام استانهای مرکزی ایران رای نخست را از آن خود کرد و در استانهای اصفهان، قم، سمنان، مرکزی و یزد حتی بیش از 50 درصد آرا را در سبد خود جای داد. این مساله از آنجا واجد اهمیت است که استانی مانند یزد که همواره پایگاه رای سنتی و ثابت اصلاحطلبان بوده، کمترین استقبالی از پزشکیان نکرده است و این معنایی جز آن ندارد که در فقدان مولفه قومیت، کاندیدای اصلاحطلب وزن و عیار چندانی نداشته است. سوای استانهای مرکزی، جلیلی در خراسان رضوی و خراسان جنوبی نیز بیش از 50 درصد آرا را کسب کرد. استانهای خوزستان و قزوین نیز تنها استانهای کشور بودند که به رغم برخورداری از صورت مساله قومیت و زبان، بیش از پزشکیان به سعید جلیلی رای دادند. چینش آرای استانهای مرکزی ایران و فاصله معنادار جلیلی با پزشکیان حکایت از آن دارد که با افزایش مشارکت در این استانها میتوان انتظار فعال شدن بیش از پیش رای به سعید جلیلی را داشت. به همین خاطر شبکه حامیان جلیلی در این زمان محدود باید عمده توان خود را بر ارتباطگیری با استانهای اصفهان، کرمان، یزد، خوزستان، فارس، هرمزگان و بوشهر معطوف کنند، چرا که با کاسته شدن از تعداد مرددان در این استانها گرایش به وی بیش از کاندیدایی خواهد بود که مهمترین برگ برندهاش تحریک شکافهای قومیتی است. تاکید ویژه جلیلی بر افزایش نقشآفرینی روستاها در برنامه کلان اقتصادی کشور و تسلط بر ظرفیتهای محیطی هر کدام از استانها به او و حامیانش این امکان را میدهد تا به جای مانور روی شکافهای قومیتی (که قطعا اثری سازنده برای کشور در پی خواهد داشت) روی ظرفیتهای پیشرفت و آبادانی هر منطقه تمرکز کنند.
از سوی دیگر اصلاحطلبان تلاش زیادی دارند تا با رادیکال کردن ادبیات انتخاباتی که شگرد آشنای حسن روحانی برای فرار از پاسخگویی بود، بخشی از طبقه بدنه سابق خود را پای صندوقهای رای بکشانند. آنچنان که وزیر ارتباطات دولت یازدهم در تعبیری موهن رقیب انتخاباتی اصلاحطلبان را به طالبان تشبیه کرد تا شاید با ادبیاتی همسو با براندازان، یک شوک انتخاباتی به بدنه رادیکال اصلاحات وارد کند. درگیر شدن به این نزاع کلامی علاوه بر اتلاف وقت بدنه حامی سعید جلیلی، فضای رقابت را به سمت مطلوب اردوگاه رقیب خواهد برد. از همین رو فعالیت میدانی و گسترده کردن دایره ارتباطات مردمی برای همراه کردن مرددان و هدایت حداکثری سبد رای محمدباقر قالیباف به سمت سعید جلیلی، بیشترین تاثیر را بر سرنوشت نهایی این انتخابات خواهد گذاشت. نباید فراموش کرد برخلاف تمام ادوار انتخابات ریاستجمهوری که فاصله نفر نخست تا نفر دوم عمدتا فاصلهای نزدیک به 10میلیون بوده، این بار یک فاصله نهایتا یک میلیونی نتیجه انتخابات را تعیین میکند. در این فضا بیش از هر زمان دیگری باید ایمان داشت حتی یک رای نیز تعیینکننده است و با توجه به محدود بودن زمان باید به سرعت سراغ بدنهای رفت که بیشترین ظرفیت و امکان بالقوه برای رای دادن به کاندیدای جبهه انقلاب را دارد.
ارسال به دوستان
گزارش
جلیلی چرا و چطور پدیده شد
همه چهرههایی را که در حال تبلیغ مسعود پزشکیان بودند در ذهن خود لیست کنید، همه مسؤولان دولتهای گذشته را که در ستاد پزشکیان فعال شدند مجسم کنید، آنقدر این فهرست پرتعداد است که اگر بشماریم باز هم هست. جریان اصلاحطلب همه چهرهها، شبکه تبلیغی و اعتبار خود را بهکار گرفت تا در چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری بتواند سکان امور اجرایی کشور را در دست بگیرد اما نتوانست. روز اعلام اسامی افراد تاییدصلاحیتشده را به خاطر بیاورید، جریان اصلاحطلب چنان ذوقزده از کاندیدای متبوع خود سخن میگفت که به نوعی این هیجان به جامعه القا شد که در این انتخابات با یک «شگفتی» و «پدیده» به نام مسعود پزشکیان مواجه هستیم. البته در روزهای بعد این هیجان تبدیل به ادبیات هم شد و اصلاحطلبان تلاش کردند با پدیدهسازی از پزشکیان، رای جامعه را به سمت این کاندیدا هدایت کنند.
همین وضع را برای سعید جلیلی در نظر بگیرید. چهرههایی - به معنای سیاسی و فرد شاخص – را که در حال تبلیغ جلیلی بودند در ذهن لیست کنید، همه مسؤولان دولتهای گذشته را که در ستاد جلیلی فعال شدند مجسم کنید، نتیجه بررسیها به شما چه میگوید؟ چند چهره جاافتاده سیاسی (مانند محمدجواد ظریف، حسن روحانی، خاتمی و...) را میتوانید نام ببرید که میداندار عرصه تبلیغات برای جلیلی شده باشند؟ حال یک سوال اساسی و مهم به وجود میآید: خاستگاه اجتماعی رأی جلیلی چیست؟
با مشخص شدن نتیجه آرا و خروجی صندوقهای رای، بخوبی میتوانیم تشریح کنیم که جبهه اصلاحات با همه توانش وارد میدان رقابتها شد اما تا اینجا «شکست خورد»؛ از سوی دیگر جلیلی از پشتوانه حزبی به معنای مرسوم و با کیفیت اصلاحطلبها برخوردار نیست. وی دارای رسانههای زنجیرهای نیست و تلاشی برای هیجانسازی کاذب و تحریک آرا با رفتارهای پوپولیستی ندارد اما توانست با اختلاف اندکی در برابر جریانی که از همه این ظرفیتها برخوردار بود، به دور دوم رقابتها صعود کند.
پیش از این «وطن امروز» در گزارشی به این موضع که «پزشکیان پدیده نیست» ورود کرده بود. در گزارش پیشین اشاره شد که تیتر «بازگشت جهانگیری» را به خاطر بیاورید، آنجا که روزنامه سازندگی لباس سوپرمن بر تن جهانگیری پوشاند و از او با ایده دلار 4 هزار و 200 تومانی رونمایی کرد. «ارز جهانگیری» آن «پدیده سادهاندیشانهای بود» که قرار بود دلار را شکست دهد اما به دلیل عدم برنامهریزی و بررسیهای کارشناسی نه تنها شکست خورد، بلکه خسارتهای زیادی را نیز به اقتصاد کشور تحمیل کرد. حالا اصلاحطلبان به دنبال آن هستند که این لباس را به تن «مسعود پزشکیان» بپوشانند اما تاکنون چقدر در تحمیل این ایده موفق بودهاند؟
آنگونه که از بحثها و نظرات مشخص است، پزشکیان آن «سوپرمنی» نبود که اصلاحطلبها به دنبالش میگشتند. این موضوع را بهراحتی میتوان از طرح دغدغههای حامیان اصلاحات دریافت اما تغییری در روند تبلیغاتی وی حاصل نشد و این روزها پزشکیان در انتهای مناظرهها بیانیه میخواند! او به جای ارائه برنامه و ایستادن بر آمار و تحلیلهای کارشناسی برای مشخص کردن مسیر دولتش میگوید کارشناس نیست و تلاش میکند پیشنوشتههایی را با همان عدم انسجام کلامی بخواند، بدون آنکه بتواند برای چند ثانیه به دوربین خیره شود و مردم ایران را خطاب قرار دهد. پزشکیان در برنامههای تلویزیونی یا نمایشهای میدانی نشان داده است «برنامه»ای برای اداره کشور ندارد و عمده نظرات به او دیکته میشود. همان زمان تاکید شد که اصلاحطلبان پس از آنکه دانستند پزشکیان «پدیده نیست» و تسلط کافی بر مسائل ملی و بینالمللی ندارد و حتی نمیتوانند بر ظرفیت وی بهگونهای حساب کنند که برنامههای دیکتهشده را با زبان رسا و بیان شیوا منتقل کند، سراغ کسانی رفتند که در دولت روحانی دارای مسؤولیت بودند.
اما جلیلی!
جلیلی تلاش نکرده از دولتها مسؤولیت بگیرد. او نقش مشاورهای داشته است. بر اساس آنچه گفته است بررسیهای میدانی به او دید و شناخت داده است. سفرهای استانی داشته است. او برنامه محرومیتزدایی دارد و اقتصاد سایبری را به رسمیت میشناسد.
جلیلی می گوید بر مسالههای مختلف تمرکز و برای رفع مشکلات راهحل پیدا کرده است.
نکته مهم بعد درباره جلیلی، شبکه فراحزبی و کاملا مردمی است. مبلغان جلیلی خود را وابسته به احزاب نمیدانند. شبکهای که او ایجاد کرده بسیار دور از تکلفهای سیاسی و پیچیدگیهای جناحی در حال فعالیت است. ایده «دولت سایه» توانست از کف روستا تا عمق شهرها برای وی شبکهسازی کند.
جلیلی در امواج سیاسی و رفتارهای شتابان توانسته ثبات شخصیت خود را حفظ و ایده خود برای مدیریت کشور را معرفی کند. کمتر کسی میتواند رگههای عقبنشینی را در آنچه او باور دارد پیدا کند.
شخصیت وی بهگونهای است که با رانت و فساد فاصله دارد. عبارت «من با فساد مبارزه میکنم و میدانم صدای شما درمیآید!» همچنان تازه است. این عبارت در صادقانهترین حالت خود مطرح شد.
جلیلی امیدوار به آینده است و شرایط ایران را یک فرصت برای جهش میداند. این نگاه با نگاه موجود که بر «نمیشود و نمیتوانیم و نمیگذارند» تاکید دارد، تفاوتهای جدی دارد. جلیلی ستادی مدیریت نمیکند و سعی میکند مدیریت را از صف به ستاد بکشاند. او در ستاد خود ننشسته تا دستور دهد و بخشنامه صادر کند، بلکه میخواهد بداند گرههای میدان و کف چیست تا بر آن تمرکز کند.
و نکته دیگر اینکه یکی از افراد نزدیک به شهید رئیسی، جلیلی بوده است. گفتمان شهید رئیسی در ارتباط با محرومان و رفع تبعیض و درک مشکلات از سرمنشا آن به همراه اخلاقمداری آن شهید گرانقدر اکنون سرمایهای است که در اختیار جلیلی قرار گرفته است. جریان اصلاحطلب در حالی بر ظرفیت دوقطبی با جلیلی و ایجاد هراس و ترس برای جذب آرای پزشکیان حساب کرده بود که صندوقهای رای «واقعیت» دیگری را پیش روی این جریان قرار داد و ما با حضور این جریان در عرصه انتخابات شاهد رشد بیتفاوتی در جامعه شدیم. جریانی که در میدان حاضر میشود تا القای ناامیدی کند، صرفا میتواند برکاهش مشارکت تاثیر بگذارد. در مقابل اما نگاه امیدوارانه به آینده حتما برای مردم جذابتر است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|