|
پرونده «وطن امروز» درباره اهمیت و الزامات روایت و سنجش اثربخشی آن روی مخاطب
مجاهدت روایت جهاد
روایت و همذاتپنداری کاربران بازیهای رایانهای
مهرداد احمدی: چندی پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره شهدای اصفهان به تولید آثار فرهنگی و هنری باکیفیت و اثربخش، همچنین اثرسنجی میزان تاثیر این تولیدات بر مخاطبان آنها سفارش کردند. ایشان با تاکید بر روایت رویدادهای دفاعمقدس از طریق داستانهای کوتاه، فرمودند: «با روایت هنرمندانه و هوشمندانه حوادث بزرگ گذشته، زمینه برای حل مشکلات و پیشرفت کارها ایجاد میشود». به همین بهانه در این یادداشت چند نکته در باب اهمیت روایت وقایع ذکر خواهد شد.
روایت با واقعه چه میکند؟ آیا میتوان واقعیتی داشت و روایتی از آن نساخت؟ و آیا میتوان روایتی ساخت بدون آنکه بنا بر واقعیتی داشته باشد؟ امروز و در دنیایی که ما از رسانه با دنیای بیرون از خانه خودمان ارتباط برقرار میکنیم، آیا دیگر میتوانیم از روایت به عنوان چیزی تزئینی برای محافل و برنامهها حرف بزنیم؟ اما این نتوانستن به خود روایت بازمیگردد. خیلی قبلتر از اینکه جهان ما به وضعیت پسامدرنش برسد، یونانیان ایزدبانویی داشتند به نام موز که خود او فرزند منموزینه بود. موز تبار کلمه موزیک است و منموزینه هم تبار مموری! آنها در مقام ایزدبانوهای الهام شعر و ترانه، مسؤول بودند تا حکایت ایزدان و قهرمانان را مدام به شاعران انتقال دهند تا با نغمه، آن را به اجرا درآورند و آنگاه مردم حول آن روایت جمع شوند. هومر میگفت ایزدان بدون این روایت مثل شمعی سوسو زده و نورشان را از جهان ما میگیرند. اگر نور قهرمانان از جهان ما رخت بربندد چه میشود؟ این تازه سوالی است که با فهمیدن کارکرد روایت معنا پیدا میکند روایت فقط زنده نگه داشتن قهرمان نیست، بلکه ما در روایت است که میفهمیم چه کسی هستیم و از کجا آمدهایم. چرا آمریکا هالیوود دارد و از این سینما در مقام افزار جنگی و سیاسی استفاده میکند؟ برای اینکه بدون این روایت، بدون حکایت از آنچه بر آنها گذشته و آنچه خواهد آمد، آمریکایی وجود ندارد. این فقط مختص آمریکا نیست. روایت، ساحت شکلگیری هویت است. ریکور معتقد بود کنشهای انسانی وقتی میتوانند اصیل باشند که در نهایت حاکی از یک روایت یکپارچه باشند. همین روایت یکپارچه است که هویت یک شخص را به دست داده و او را قابل فهم میکند. از دیگر سو نمیتوان خودآگاهی داشت بدون اینکه روایتی از گذشته ایجاد کرد. ما نمیتوانستیم بدون حافظ و سعدی و ابن سینا خودآگاه باشیم. چرا راه دور برویم؟ محرم نمونه بارز این معناست. چرا عاشورا هنوز زنده است. آیا این احترامی آیینی است؟ یا اینکه ضرورتی هستیشناختی در پس این بزرگداشت وجود دارد؟ شاید درستترین و حکمتآموزترین پاسخ این باشد: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته است». برای گوش متحجر حکمت نادان، این جمله در حکم جابهجایی اصل و فرع است ولی اهل معنا میداند که حادثه بزرگ و رخداد عظیم در روایت، تکرار میشود و ما را نیز در متن خود تکرار میکند. ما درون این تکرار است که خودآگاه میشویم و در این خودآگاهی عمل میکنیم.
فرض کنید روایتی از همت و باکری نمیساختیم. یا رسانهای برای بیان سلحشوری قاسم سلیمانی نداشتیم. چه میشد؟ خیلی ساده؛ گویی وجود نداشتهاند. گویی فاو، فکه، کارون و حلب هرگز اینها را به خود ندیده بودند. چگونه میتوانستیم دین خود را به آنها ادا کنیم و ضمنا خود نیز بدانیم که از کجا به این نقطه رسیدهایم؟ روایت ساخت یک دیالکتیک است؛ دیالکتیک میان راوی و سوژه. در این دیالکتیک ما هر دو همدیگر را شکل میدهیم. ما از سوژه تجلیل میکنیم و سوژه نیز حیات خودآگاهی ما را بسط میدهد. برای همین است که روایت در امتداد کار قهرمان قرار میگیرد و از مجاهدت او بهرهای میبرد. چون در روایت است که این مجاهدت مرزهای خود را مدام بسط داده و به فراسوی خود کشیده میشود. البته روایت به فرم نیاز دارد. مشکل عمده ۲ چیز است. یکی اینکه روایت کردن را کاری فرعی و کماهمیت میدانیم، البته این نظر ماحصل دیدگاه خاص ما درباره امور است. ما هنوز نمیتوانیم بپذیریم که واقعیت آنچه رخ میدهد نیست؛ بخشی از واقعیت امروز ساخته میشود و ما اگر از این برساخت صرفنظر کنیم، عملا از بخشی از واقعیت که اتفاقا روز به روز در حال گسترش هم هست جدا میمانیم. مساله دیگر این است که برای روایت باید فرم داشت. روایت کردن قهرمان باید از وظیفه به تکلیف ملی بدل میشود. تکلیفی که اگر ادا نشود بخشی از خودآگاهی ما دود میشود و هوا میرود. از این رو آنکه خود را مکلف به ادای دین میداند، حتما صاحب فرم هم میشود. پیدا کردن این فرم را البته نمیتوان با پول دادن به این و آن به مقصد رساند. گاهی افرادی با شیادی در این پوسته در میآیند و همین که کارشان گرفت، نقاب از چهره بر میدارند. هر جا که حرف از فرم است، سخن از خالق صاحب دغدغه است؛ از کسی که علاوه بر تکینک به مساله علاقه دارد.
روایت جهاد، مجاهدت است. این حرف امروز معانی روشنتری پیدا کرده است. امروز که بخش مهمی از جنگ، در روایتها رخ میدهد، بدون روایت پیروزی محال است. ما نمیتوانیم در اختفا پیروز شویم؛ ما باید پیروزی را روایت کنیم. حتی شکست هم را هم باید فاتحانه روایت کنیم. یادم میآید سیدحسن گفته بود «عندما ننتصر ننتصر، عندما نستشهد ننتصر». حرف عجیبی است. یعنی ما وقتی پیروز شویم میگوییم در میدان بردهایم. وقتی هم شهید شویم میگوییم به کربلا پیوستهایم. در هر حال، روایت ما از موضع نصر است. نصری که از پی شهادت میآید دقیقا در روایت خود را نشان میدهد. اینجاست که میفهمیم یک ذهن راهبردی چگونه برای روایت به مثابه مجاهدت یک مبنای الهیات هم به دست میدهد.
ارسال به دوستان
«زودپز» میفروشد اما بیایده شدن کارگردانان مؤلف را هم نشان میدهد
فرمول آبگوشتی فروش
محمد سلحشور: «زودپز» این روزها بار اصلی فروش در سینمای ایران را به دوش گرفته است. فیلمی که با توجه به شرایط اکرانش احتمالا با عبور از «تگزاس3» تبدیل به پرفروشترین فیلم سینمای ایران در سال 1403 خواهد شد. جدول فروش را اگر نگاه بیندازیم از فیلمهای پرفروش امسال 7 فیلم کمدی به چشم میآید و از آن 3 فیلم دیگر یکی «مست عشق» محصول ترکیهای سینمای ایران، دیگری «ببعی قهرمان» اثری در ژانر کودک و نوجوان است و در نهایت دهمین فیلم «بیبدن» است که توانسته با کمتر از یکپنجم فروش «تگزاس3» به پرفروشترین فیلم اجتماعی امسال سینمای ایران تبدیل شود. هر چند نسبت بالای فروش کمدیها به دیگر ژانرها پدیدهای آشنا برای سینمای ایران است اما این نسبت در سالهای اخیر تا مرزی افزایش یافته است که عملا سینمای غیرکمدی شکل زینتی در چرخه سینمای ایران پیدا کرده است. به طور ویژه از بازگشایی سینماها در سال1400 و پایان عصر اکرانهای کرونایی ما شاهد چنین وضعیتی هستیم که دلایل متعددی میتوان بر آن شمرد. اما خب! ترکیب فروش فیلمها گواهی روشن از این دارد که سینمای مسالهمحور دیگر هیچ نسبتی با اقتصاد سینمایی ندارد. مردم به هر دلیل مثبت یا منفی برای تماشای آثار غیرکمدی به سینما نمیروند (معدود فروشهای بالای آثار غیرکمدی هم در گونه آثار مساله محور نبودهاند). این وضعیت چه مطلوب دیده شود و چه نامطلوب اما واقعیت سینمای ایران در 3 سال گذشته است. در این میان البته مجموعه سیاستهایی نیز همانند از میان برداشتن بازه 10هفتهای اکران و توزیع نابرابر سالنهای سینما نقش پررنگی در رقم خوردن یک وضعیت مطلقا تجاری برای سینمای ایران داشته است.
حالا اگر با این عینک به «زودپز» به عنوان آخرین اثر رامبد جوان نظر بیندازیم واقعیتی دردناکتر به چشم میآید. تجاریسازی بیحد و حصر سینما ایدهکش است؛ تا جایی که کارگردانان خلاق نیز خود را بینیاز از تهیه سناریویی جدید میبینند و دل به یک الگوی آبگوشتی فروش میبندند. اما چگونه؟ با هم مرور خواهیم کرد. «زودپز» در دهه60 میگذرد. احتمالا شما با شنیدن همین تعریف چندکلمهای پی به کلیت داستان، فضا و حتی سوژههای خنده آن ببرید، چرا که حداقل 10سال است سینمای کمدی ایران در حال کپیبرداری نازل از آثاری یکسان با محوریت دهه60 است. آثاری که از قضا عناصری یکسان دارند: یک یا 2 جوان با ظاهر لات که گذرشان به کمیته و بسیج میافتد، مقداری آهنگ و پارتی در فضای بسته آن دهه، جا زدن خود به جای رزمندهها و در نهایت مقداری شوخی کلامی (عمدتا جنسی) با کلیدواژههای پرتکرار دهه60. تمام اینها با یک شلختگی روایی آزاردهنده تبدیل به پرفروشترین اثر رامبد جوانی شده است که اتفاقا در کارنامه خود آثار درخشانی در تولید کمدیهای استاندارد دارد اما جوان دیگر نیازی به ایده و خلاقیت نمیبیند چون سینمای فرمولبندی شدهای که تنها برای معاش اسپانسرهای خود تن به هر گرتهبرداری دم دستی میدهد این فرمول آبگوشتی را به «زودپز» نیز تزریق کرده است. «زودپز» چیزی نیست جز «نهنگ عنبر 1و2»، «مطرب»، «فسیل»، «هزارپا»، «مصادره» و آثار مشابهی که در یک دهه گذشته سینمای ایران پخش شدهاند.
فارغ از ابتذال روایی و هجو معنوی تاریخ معاصر ایران در آثار یکسانی که با فضای دهه60 تولید شدهاند جنس کمدی ایران نیز سقوط آزاد را تجربه کرده است. مدیران البته تمایلی به آسیبشناسی این وضعیت ندارند، چرا که ابتذال عموما خریدار دارد و آنها این فروش خود را میتوانند به عنوان یک دستاورد فرهنگی به دیگران قالب کنند. اما آنچه که امکان قالب کردن ندارد همین یکدست شدن سینمای ایران و ریشه دواندن ابتذال در معیشت سینما است.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
کشورهای عرب، آرمان فلسطین و مسأله مقاومت
حسین میرزایی*: کشورهای عرب به طور سنتی همواره در تکاپو هستند تا مساله فلسطین را بهمثابه امری مرتبط با کشورهای عرب نشان دهند ولی آنچه مسلم است اینکه هر کدام از این کشورها، نه از منظر انسانی و اسلامی، بلکه از دید منافع ملی خود به این بحران نگاه میکنند. هر کدام از این کشورها با توجه به منافع ملیشان تلاش کردهاند خود را به عنوان یکی از کنشگران مهم این درگیری معرفی کنند.
فلسطینیها در حال تجربه نسلکشی کمسابقهای هستند که جهان هنوز اقدامی جدی برای توقف آن انجام نداده است. اما منهای کشورهای حوزه مقاومت که به طور موثر در پی مقابله با این نسلکشی هستند، کشورهای عرب دیگر، بویژه کشورهای حاشیه مدیترانه، علاقهای به پایان این درگیری ندارند. به نظر میرسد آرمان فلسطین به یک اهرم سیاسی داخلی قدرتمند برای این کشورها تبدیل شده است: جلب نظر مردم به نفع بقای دولتهای حاکم!
از سوی دیگر اگر مردم کشورهای عرب خود را در یک پیکره واحد عربی ـ اسلامی ببینند، دولتهای آنها بر اساس حسی ملیگرایانه، تمایل این چنینی نشان نمیدهند، مانند رقابت بین مراکش و الجزایر یا تونس و مصر. در واقع نپذیرفتن اسرائیل، به گرد هم آوردن این کشورها، برای مثال در نشستهای اتحادیه عرب کمک میکند، بنابراین برای اینکه این توافقها و ملاقاتها دوام بیاورد، آنها منافع زیادی در ادامه درگیری دارند. به نظر این دولتهای منفعل، اگر درگیری اسرائیل و فلسطین پایان یابد، اسرائیل میتواند حتی قدرتمندتر شود و در آینده تهدیدی جدی برای کشورهای آنها باشد. تولید ناخالص داخلی رژیم اشغالگر اسرائیل (۵۲۵ میلیارد دلار) در حال حاضر از مجموع تولید ناخالص داخلی همه این کشورها بیشتر است. این درگیری و بویژه تخریب وجهه اسرائیل، همچنین زیانهای اقتصادی ناشی از فراخوانها برای تحریم، همچنان مانعی است که اسرائیل را از تبدیل شدن به یک قدرت بازمیدارد.
برای کشورهای عرب، وضعیت بیتالمقدس یکی از موانع اساسی بر سر راه ایجاد کشور فلسطین است. بدین شکل که از دید برخی کشورهای عرب، اگر فلسطین این مکان مقدس (مسجدالاقصی) را از آن خود کند، مطابق رقابتهای اعراب، ممکن است برای آنها چندان خوشایند نباشد. شاید بتوان این طور گفت که درباره کشورهای عرب خارج از محور مقاومت، اشتیاقی برای پایان درگیری و نابودی اسرائیل دیده نمیشود.
شاید تنها کشور عربی که واقعا علاقهمند پایان درگیری در فلسطین است، عربستان باشد. در واقع، بنسلمان خواهان عادیسازی روابط کشورش با اسرائیل بوده و هست، زیرا برای رسیدن به اهدافش به ثبات در غرب آسیا نیاز دارد.
از نظر عادیسازی سیاسی، عربستان شاهد توافقنامه آبراهام (2020)، بین اسرائیل و امارات عربی متحده، همچنین اسرائیل و بحرین بود. عربستان میدید با این توافقات طی ۴ سال، مثلا تجارت دوجانبه امارات و اسرائیل از تجارت فرانسه و اسرائیل بیشتر شده است، بنابراین جنبه سیاسی - اقتصادی در اینجا برجسته میشود، به نحوی که این توافقهای حتی پس از 7 اکتبر 2023 از سوی امارات یا بحرین مورد تردید قرار نگرفته است.
بنسلمان در چارچوب نیاز به ثبات در منطقه، تمایل دارد این «عادیسازی سیاسی کلاسیک» را با «عادیسازی مذهبی» بین مکه و اورشلیم گسترش دهد. در واقع او که اماکن مقدس مدینه و مکه را تحت کنترل دارد، به دنبال تبدیل شدن به رهبر معنوی کل جهان سنی مذهب است. از این رو به صورت تلویحی این اراده را نشان داده که میتواند مدیریت مسجدالاقصی را نیز به دست بگیرد.
بنسلمان برای رسیدن به این هدف، بسیار تمایل دارد همان کسی باشد که مساله اسرائیل و فلسطین را برای همیشه تاریخ حل کند. برای انجام این کار، وی از نظر روش، بر آنچه در کشورهای خلیج فارس اتفاق افتاده متکی است: یعنی فرستادن دانشجو به بهترین دانشگاههای جهان برای یادگیری نحوه ساخت و مدیریت کشورشان. او میخواهد این الگو را بازتولید کند تا در نهایت توسعه کشور فلسطین را نیز در دستور کار قرار دهد.
آنچه مسلم است مذاکرات بین سعودی و اسرائیل هرگز متوقف نشده است، بویژه که این مذاکرات تحت نظارت و تشویق آمریکا قرار دارد. در شرایط کنونی، جبهه غرب، در آسیا با روسیه، چین، کرهشمالی و ایران مواجه است و هر گونه یافتن متحد در این منطقه برای او سودمند خواهد بود.
بنسلمان ابتدا برای عادیسازی سیاسی با اسرائیل ۲ شرط تعیین کرد: اول دریافت مقادیری تجهیزات نظامی و دوم، تثبیت صلح اسرائیل و فلسطین. سعودی که نتوانست هیچکدام از این دو را به دست آورد، اعلام کرد قصد دارد سطح درگیری با دشمن خودخوانده خود، یعنی ایران را کاهش دهد. به این ترتیب، عربستان و ایران 10 مارس 2023 با شکستن منطق بلوک به بلوک آمریکا اعلام کردند توافقنامهای را برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک امضا خواهند کرد. در نهایت آمریکا نیز برای نگه داشتن عربستان در بازیهای منطقهای خود وعده داد یک نیروگاه هستهای غیرنظامی به بنسلمان تحویل دهد.
در جریان جنگ اخیر میان فلسطین و رژیم صهیونیستی با وجود یکپارچگی ملتهای مسلمان در حمایت از آرمان فلسطین و باریکه غزه اما متأسفانه در عمل هر کدام از دولتهای عرب موضع متفاوتی در «حمایت» یا «عدم حمایت» از گروه حماس و غزه اتخاذ کردند.
با عملیات توفان الاقصی و تحولات سیاسی ناشی از آن، کشورهای عرب مواضع خود را در چارچوب ملی، شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب، سازمان همکاری اسلامی و کمیته منبعث از اجلاس سران عرب و اسلامی، در اشکال گوناگون (صدور بیانیه، مصاحبه، اعلام مواضع رسمی، بیانیههای پایانی اجلاس سران) اعلام کردند. واقعیت میدانی نشان میدهد کنشگری هرکدام از کشورهای عرب به همافزایی ختم نشده بلکه بیشتر نشاندهنده نوعی رقابت میان بازیگران منطقهای در این بحران است. ایران ضمن نگاه انسانی به بحران فعلی، بسیار تلاش کرده است از موقعیت عربی - اسلامی فلسطین برای اتحاد جهان اسلام در برابر اسرائیل کمک بگیرد. هر چند این تلاش تاکنون به نتیجه ملموس نرسیده اما به نظر تا زمانی که اراده و اقدام عملی بین حاکمان جهان اسلام شکل نگیرد، نابودی ظلم اسرائیل در منطقه سهلالوصول نباشد.
مردمشناس، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی *
ارسال به دوستان
رئیسجمهور منتخب آمریکا کاش پاتل هندیتبار را به عنوان رئیس آینده اداره افبیآی تعیین کرد
فیلم هندی FBI
ترامپ از پلیس و دستگاه قضایی آمریکا انتقام میگیرد
رئیسجمهور منتخب آمریکا اعلام کرد کاش پاتل را که یک چهره امنیتی هندیتبار است به عنوان رئیس آینده اداره افبیآی تعیین کرده است. بدین ترتیب دونالد ترامپ برای اولین بار در تاریخ ایالات متحده، یک شخصیت غیرسفیدپوست یا غیر آنگلوساکسون را به عنوان رئیس پلیس این کشور میگذارد که با توجه به اهمیت سهمیهبندی نژادی در طبقه نخبه آمریکا، موضوع مهمی به شمار میرود. چه دوران قبل و بعد از تشکیل بی او آی، تشکیلات ابتدای اداره تحقیقات پلیس فدرال و چه پس از تشکیل افبیآی در سال 1935تاکنون هیچ لاتینتبار اروپایی و آمریکایی، 2 رگه و رنگین پوست آفریقایی و آسیایی در چنین سمتی قرار نگرفته بود.
ترامپ در شبکه اجتماعی خود موسوم به تروث سوشال نوشت: «با افتخار اعلام میکنم کاش پاتل ۴۴ ساله به عنوان مدیر بعدی اداره تحقیقات فدرال خدمت خواهد کرد... او نقشی اساسی در کشف حلقه روسیه ایفا کرد و بهعنوان مدافع حقیقت، مسؤولیتپذیری و قانون اساسی ایستاد».
ترامپ همچنین به سوابق پاتل اشاره کرد که در دوره اول ریاستجمهوری او کاری باورنکردنی انجام داد و بهعنوان رئیس ستاد در وزارت دفاع، معاون رئیس اطلاعات ملی و مدیر ارشد مبارزه با تروریسم در شورای امنیت ملی آمریکا خدمت کرد. کاشیاپ پرامود وینود پاتل، اگرچه متولد ایالات متحده است اما پدر و مادری هندی دارد. او پیش از استخدام در دولت، وکیل بود و بعد تا مقام دادستان فدرال نیز ارتقا یافت. ترامپ با انتخاب پاتل به عنوان رئیس آینده افبیآی، دو سیگنال موازی را به داخل و خارج میفرستد. نخست اینکه به زودی آماده عملی کردن تهدید خود برای انتقام از کریستوفر ری رئیس رئیس فعلی اف بیآی و بر کناری او پیش از موعد اوست. طبق قانون، مدیران افبیآی برای یک دوره 10 ساله به این سمت منصوب میشوند. کریستوفر ری در سال 2017 پس از اخراج جیمز کومی، توسط ترامپ منصوب شده بود و باید طبق قانون تا سال 2027 در این سمت باشد اما او با اجرای حکم دادگاه درباره تفتیش عمارت ترامپ در فلوریدا در جستوجو برای یافتن اسناد طبقهبندی شده پس از خروج او از کاخ سفید مورد غضب تاجر نیویورکی قرار گرفت. ترامپ در کارزار انتخاباتی امسال صریحا وعده داد که در صورت پیروزی ری را برکنار میکند. علاوه بر اینکه پاتل یکی از متحدان وفادار ترامپ از زمان ورود او به سیاست محسوب میشود، رویکرد امنیتی نوین او نیز مورد توجه است. او خواستار حذف نقش جمعآوری اطلاعات برای افبیآی و پاکسازی آن دسته از کارکنانی شده بود که در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ از حمایت از او خودداری کردند.
این معنایی جز انتقام ترامپ از کل بدنه پلیس فدرال و ایالتی آمریکا ندارد. در عین حال افبیآی، بازوی اجرایی قوه قضائیه آمریکا نیز محسوب میشود و ترامپ از طریق پاکسازی گسترده در این نهاد، میتواند بر این قوه هم مسلط شود. با توجه به حضور او در راس قوه مجریه، اکثریت متحدان جمهوریخواه وفادارش در هر دو مجلس سنا و خانه نمایندگان کنگره (قوه مقننه) و اکثریت داشتن محافظهکاران در دیوان عالی که بخش بالایی قوه قضائیه است، پاتل میتواند سلطه کامل ترامپ بر حاکمیت ایالات متحده را تضمین کند. همچنین معرفی یک گزینه وفادار به حلقه ترامپیها که خواه ناخواه رابطهای نزدیک با طیف در حال قدرت گرفتن هندی در آمریکای شمالی و همچنین دولت هند دارد، ترامپ آمادگی خود را برای تغییرات بزرگ در سیاست خارجی آمریکا اعلام میکند.
ترامپ، همچنین چارلز کوشنر پدر داماد یهودیاش را به عنوان سفیر آمریکا در فرانسه معرفی کرد. کوشنر، فردی سرشناس در زمینه املاک و مستغلات و مدیر شرکت املاک کوشنر است و به عنوان یک وکیل، خدمات حقوقی نیز ارائه میدهد. او عضو هیات امنای دانشگاه نیویورک بوده و از نفوذ زیادی در لابی اسرائیلی آیپک در کنگره برخوردار است.
ارسال به دوستان
نیروی هوایی سوریه و متحدان گردهمایی فرماندهان تکفیری در ادلب و چند کاروان تروریستها را هدف قرار دادند
ضربه به سرعقرب
گروه بینالملل: سرانجام پس از گذشت 4 روز از پیشروی سریع تکفیریها در خاک سوریه، نیروهای ارتش با پشتیبانی هوایی سنگین ارتش سوریه و روسیه وارد عمل شدند و در شهر حماه به دفاع در مقابل پیشروی تکفیریهای تحت حمایت دولت ترکیه پرداختند. نیروهای ارتش سوریه با عقبنشینی از مناطق ریف شرقی حلب و جنوب درعا در شمال شهر حماه موضع و خط دفاعی خود را تقویت کردند و با رسیدن نیروهای پشتیبانی ارتش سوریه از شهر دمشق و حمص به این شهر، عملیات پاتک خود را پس از چند روز آغاز کردند؛ عملیاتی که منجر به نابودی چند ستون از نیروهای تکفیری در بزرگراه M5 در ورودی شهر حماه، شد و تعداد زیادی از تکفیریها به هلاکت رسیدند و بخشی از آنها بازداشت شدند. با ایجاد خط دفاعی در شمال شهر حماه نیروی هوایی ارتش سوریه و روسیه نیز حملات هوایی سنگین خود را به عقبه تروریستهای تکفیری در شهر اشغالی ادلب اجرا کردند که منجر به 9 مرتبه هدف قرار گرفتن مقر فرماندهی تروریستها در این شهر شد. به موازات آن نیز حملات سنگین هوایی علیه تروریستهای تکفیری در شهرهای حلب و تل رفعت در شامگاه شنبه افزایش یافت و تعداد زیادی از تکفیریها در همان شنبه به هلاکت رسیدند. با هدف قرار گرفتن عقبه تروریستهای تکفیری در ادلب و حلب، ارتباطات تروریستها با فرماندهی خود دچار اختلال شده و تکفیریها که در چند روز گذشته با سرعت بالایی در حال پیشروی در محورهای مختلف بودند دچار سردرگمی شده و از سرعت پیشروی آنها کاسته شد.
* شکست جنگ رسانهای و روانی تکفیریها
شنبه شب و ساعاتی قبل از شکلگیری نخستین خط دفاعی در مقابل پیشروی تکفیریها در شهر حماه، جنگ رسانهای شدیدی علیه افکار عمومی ملت سوریه شکل گرفت. رسانههای وابسته به جریانات تکفیری ساعاتی قبل از دریافت نخستین ضربات جدی از سوی ارتش سوریه و نیروی هوایی روسیه با انتشار گسترده اخبار دروغ و نگرانکننده تلاش کردند با ایجاد جنگ روانی بر روحیه سربازان ارتش سوریه تاثیر منفی بگذارند و به پیشروی بدون دردسر خود در بزرگراه 5M ادامه دهند تا شهرهای حماه و سپس حمص را نیز به اشغال خود درآورند و به سوی دمشق حرکت کنند. به موازات آن نیز هستههای پنهان تکفیریها و تروریستهای مورد حمایت ترکیه و رژیم صهیونیستی در شهرهایی نظیر درعا، دمشق و لاذقیه، اقدامات خرابکارانه و ضد امنیتی خود را آغاز کردند و با انتشار تصاویر و اخبار دروغین درباره وضعیت امنیتی این شهرها تلاش کردند ارتش سوریه و دستگاه امنیتی این کشور را فروپاشیده نشان دهند و با ایجاد جو روانی از شکلگیری دفاع در مقابل پیشروی تروریستها جلوگیری کنند. کار حتی به جایی رسید که اخباری مبنی بر کودتا علیه بشار اسد و شنیده شدن صدای تیراندازی در نزدیکی کاخ ریاستجمهوری این کشور نیز از سوی برخی رسانههای وابسته به جریان تکفیری و دولت ترکیه منتشر شد اما درست چند ساعت پس از اوج گرفتن این جنگ روانی عملیات دفاعی ارتش سوریه طبق بیانیه ارتش این کشور آغاز شد و تکفیریها با دریافت نخستین ضربات اساسی دچار سردگمی شدند. تا پیش از این نیروهای تکفیری به شکلی سریع و با پیوست رسانهای جدی و ایجاد جنگ روانی در شهر حلب و جنوب ادلب پیشروی گستردهای را انجام داده بودند که منجر به تعجب خود آنها نیز شده بود و بر اثر همین پیشرویهای سریع و بدون دردسر نیز دچار توهم شده بودند و قصد گسترش فتوحات خود تا دمشق را داشتند؛ اقدامی که در نخستین دور از فتنه سوریه نیز اتفاق نیفتاده بود و تکفیریها پس از سالها نتوانسته بودند به این سرعت در شهرهایی همچون حلب و ادلب تا حماه پیشروی کنند.
* نخستین ضربات اساسی به تکفیریها
شامگاه شنبه پس از آغاز عملیات دفاعی ارتش سوریه و نیروی هوایی روسیه علیه مواضع تروریستها در ادلب و حلب نخستین ضربات اساسی به تکفیریها وارد شد. در نخستین اقدام روز شنبه و درست زمانی که تکفیریها در میدان باسل شهر حلب مشغول پایین کشیدن مجسمه یادمان رئیسجمهور سوریه بودند نیروی هوایی ارتش سوریه کاروان و تجمع تکفیریها را در این میدان هدف قرار داد و تعداد زیادی از آنها و تجهیزات جنگی آنان را نابود کرد. پس از آن نیز سلسله عملیاتهای هوایی نیروی هوایی ارتش سوریه و روسیه آغاز شد؛ عملیاتهایی که ستونکشی تکفیریها و مقرهای فرماندهی آنان را هدف قرار داد و تلفات زیادی را به ثبت رساند. ارتش روسیه از رسیدن تجهیزات جدید به سوریه و هدف قرار دادن گسترده عقبه تروریستها در شهرهای ادلب و حلب خبر داد. ارتش سوریه نیز به موازات تحرکات زمینی خود علیه تکفیریها موشکهای بالستیک توچکا را به سوی تجمعات تکفیریها شلیک کرد که منجر به هدف قرار گرفتن آنها شد. رسانههای وابسته به ترکیه و طرفدار تکفیریها در سوریه نیز با پخش تصاویری از شهرهای ادلب و حلب اخباری مبنی بر هدف قرار گرفتن مواضع تکفیریها و هلاکت گسترده آنان را مخابره کردند. عملیاتهای ارتش سوریه و روسیه همچنین مقر اصلی فرماندهی نیروهای تکفیری تحریرالشام، وابسته به ترکیه را هدف قرار داد و خبرهایی مبنی بر هلاکت ابومحمد جولانی مخابره شد. طبق اخبار منتشر شده مقر فرماندهی جنگ تروریستها در ادلب 9 بار توسط بمبهای سنگرشکن ارتش روسیه هدف قرار گرفت و پس از این عملیات و نابودی این مقر مهم نیروهای امنیتی وابسته به ترکیه و تکفیریها با ایجاد حلقه امنیتی در اطراف این مقر از حضور نیروهای تکفیری و مردم در محل بمباران جلوگیری کردند. طبق اخبار برخی از رسانههای روسی و سوری احتمال هدف قرار گرفتن تعداد زیادی از افسران ترکیه و اوکراین در کنار فرماندهان رده بالای تکفیریها در این عملیات وجود دارد.
* تحلیل رفتن توان تروریستهای مورد حمایت ترکیه
پس از این عملیات تروریستهای جیشالوطنی و تحریرالشام دچار سردرگمی در میدانهای نبرد حلب و حماه شدند و بسیاری از آنها مسیر و میدان عملیات را گم کردند و تعداد زیادی از آنها در شهر حلب به اسارت نیروهای کرد سوری (SDF) درآمدند. درگیری نیروهای کرد و تکفیریها از اهداف مهم ارتش و دولت ترکیه در شمال سوریه و در امتداد مرزهای این کشور با سوریه است که البته منجر به تحلیل توان تکفیریهای تحت حمایت ترکیه خواهد شد. در این محور نیز تکفیریها با تلفات گسترده و بازداشت نیروهای خود مواجه شدهاند و درگیریها به شکل جدی در تل رفعت در شمال حلب و برخی مناطق کردنشین این استان سوریه ادامه دارد. علاوه بر آن درگیریها در شهرک صنعتی شیخ نجار در حومه حلب بین نیروهای کرد و تکفیری ادامه دارد و اکثر توان تکفیریها در این محور متمرکز است. درگیریها در شرق و شمال حلب با نیروهای کرد به احتمال بسیار زیاد اوج درگیری تکفیریها در روزهای آینده باشد و با توجه به پیگیری هدف دولت ترکیه توسط تکفیریها در خاک سوریه این درگیریها با حمایت و پشتیبانی گسترده ارتش ترکیه در روزهای آینده همراه باشد. به موازات این تحولات نیز ارتش سوریه و روسیه با تمام توان به بمباران هوایی و موشکباران شهر ادلب و عقبه تروریستها در این شهر میپردازند تا با هدف قرار دادن انبار تسلیحات و خطوط ارتباطی تکفیریها پشتیبانی آنها را در شمال، جنوب و شرق حلب تضعیف و ضدحمله خود را علیه تکفیریهای چندملیتی آغاز کنند. نیروهای تکفیری اما با انتشار تصاویری از ستونکشی خود به سوی مرز عراق با سوریه و شهرهای بوکمال و المیادین خبر دادند و در صورت شکست کردها در تل رفعت و شرق حلب احتمال رویارویی نیروهای محور مقاومت و تکفیریها در مرز عراق افزایش مییابد. نیروهای عراقی نیز پس از دستور محمد شیاع السودانی فرمانده کل قوای عراق به سوی مرزهای سوریه و عراق حرکت کرده و در حال استقرار و تقویت مواضع خود در بزرگراه 5M هستند؛ بزرگراهی که در اختیار ارتش سوریه و محور مقاومت قرار دارد و نیروهای حشدالشعبی و ارتش عراق با تقویت نیروهای خود در این محور در انتظار تروریستهای تکفیری هستند.
نیروهای ارتش سوریه نیز پس از تثبیت وضعیت در شب گذشته و اجرای حملات خود به عقبه تروریستها در ادلب و مرز با ترکیه پیشروی خود را به سوی مناطق اشغالشده و شهرکهای قمحانه، معردس، طیبه الامام، محرده، حلفایا و صوران در شمال حماه و در امتداد بزرگراه 5M آغاز کردند و موفق شدند این شهرکها را از تروریستهای تکفیری پاکسازی کنند. عملیات ضدحمله ارتش سوریه در امتداد بزرگراه 5M ادامه خواهد داشت و با تزریق نیروهای پشتیبانی بیشتر، همچنین با الحاق نیروهای عراقی از ناحیه بوکمال و المیادین احتمال عقب راندن تکفیریها به درون حلب و ادلب و محاصره آنها از چند جهت افزایش خواهد یافت، همچنین با توجه به بمباران بدون وقفه مقرهای فرماندهی تکفیریها در ادلب و انبارهای تسلیحاتی آنها و هدف قرار دادن ستون کاروان تکفیریها در بیابانها و جادههای خالی از تردد به نظر میرسد که ماه عسل کوتاهمدت تکفیریهای تحت حمایت ترکیه به پایان رسیده است و با کاهش تمرکز نیروهای تکفیری و حضور آنها در محورهای مواصلاتی تلفات آنها بیش از پیش افزایش خواهد یافت.
* اردن: در کنار سوریه هستیم
ایمن الصفدی، معاون نخست وزیر و وزیر خارجه اردن دیروز طی تماس تلفنی با بسام صباغ، همتای سوری خود اعلام کرد کشورش با نگرانی تحولات سوریه را دنبال میکند. او تاکید کرد اردن در کنار سوریه در جنگ علیه تروریسم ایستاده است. صباغ نیز به عزم و اراده دولت سوریه برای حفاظت از شهروندان سوری و از بین بردن تروریسم در همه اشکال آن و بازگرداندن امنیت و ثبات به تمام سوریه اشاره کرد.
***
پیامهای دیپلما محور مقاومت به دشمنان
پس از آغاز دور جدید اقدامات خرابکارانه و تجاوز تکفیریها به تمامیت ارضی سوریه توسط نیروهای تحت حمایت ترکیه تماسهای دیپلماتیک فراوانی با بشار اسد، رئیسجمهور سوریه گرفته شد. مهمترین آنها نیز سفر روز گذشته -یکشنبه- وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به دمشق برای انتقال پیام حمایت حداکثری ایران از دولت و ملت سوریه بود. پیش از آن نیز در روزهای گذشته رئیس امارات تماسی با بشار اسد گرفت که در این تماس تلفنی رئیسجمهور سوریه با قاطعیت علیه اقدامات تروریستها موضع گرفت و اعلام کرد سوریه به دفاع از ثبات و تمامیت ارضی خود در برابر همه تروریستها و حامیان آنها ادامه میدهد و میتواند با کمک همپیمانان و دوستانش آنها را هر اندازه که حملات تروریستیشان تشدید شود، از بین ببرد. محمد بنزاید نیز بر ایستادگی کشورش در کنار سوریه و حمایت از آن در مبارزه با تروریسم و گسترش حاکمیت و تمامیت ارضی و ثبات آن تاکید کرد. بشار اسد همچنین در تماس مهم دیگری با نخستوزیر عراق محمد شیاع السودانی به صورت تلفنی گفتوگو کرد و السودانی آمادگی کشورش برای ارائه هرگونه حمایت از سوریه برای مبارزه با تروریسم را اعلام کرد. با توجه به وضعیت فعلی در سوریه و تحولات چند روز گذشته به احتمال فراوان این منطقه بار دیگر شاهد افزایش درگیریها طی روزهای آینده از چند محور خواهد بود و نقش قدرتهای منطقهای و بینالمللی در این کشور بار دیگر پررنگ خواهد شد.
***
خبرگزاری فرانسه: ترکیه تکفیریها را هدایت میکند
خبرگزاری فرانسه در گزارشی تصریح کرده است که نیروهای تروریستی مهاجم به خاک سوریه، «از اطلاعات ترکیه برای حمله به این کشور چراغ سبز دریافت کردهاند». گروه تروریستی هیأت تحریر الشام (جبهه النصره سابق) که وابسته به گروه القاعده است از روز چهارشنبه هفته گذشته حملات خود به مناطقی از سوریه از جمله حلب را آغاز کرده است. این گروه مدعی است که بخشهایی از حلب و ادلب را به کنترل خود درآورده است. به گزارش خبرگزاری فرانسه، گروههای تروریستی و متحدان آنها از یک مقر فرماندهی مشترک برای عملیاتهای خود دستور گرفتهاند. پیش از این نیز روزنامه روسی ایزوستیا اعلام کرده بود حمله اخیر گروه تروریستی تحریر الشام با هماهنگی بین ترکیه، اوکراین و اطلاعات فرانسه، همچنین با حمایت اسرائیل و تأیید ایالات متحده انجام شده است. این روزنامه همچنین گزارش داده بود که این حملات برای ماه مارس (اسفندماه) برنامهریزی شده بود اما اتفاقات لبنان موجب شد این حملات زودتر انجام شود. تهاجم گروههای تروریستی به مناطقی از سوریه تنها ساعاتی پس از اعلام رسمی آتشبس موقت بین رژیم صهیونیستی و حزبالله آغاز شد. کمی پس از آغاز آتشبس، اسرائیل گذرگاههای مرزی لبنان و سوریه را به بهانه ممانعت از ارسال سلاح برای حزبالله بمباران کرد.
***
عراقچی پس از دیدار با اسد: پیام پشتیبانی ایران از کشور مردم سوریه و بشار اسد را به ایشان منتقل کردم
وزیر امور خارجه کشورمان دیروز برای رایزنی با مقامات سوریه، در راس هیاتی وارد دمشق شد و با بشار اسد دیدار کرد. سیدعباس عراقچی پس از دیدار با اسد در جمع خبرنگاران گفت: پیام حمایت و پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران از کشور و مردم سوریه و شخص بشار اسد را به ایشان منتقل کردم. عراقچی همچنین گفت: در این دیدار درباره جزییات حمایتهایی که باید از سوریه انجام شود صحبت شد. طبیعی است که شرایط سختی است اما شجاعت و روحیه رئیسجمهور سوریه تحسین برانگیز بود. وی تاکید کرد: گروههای تروریستی فکر میکنند موقعیتی پیش آمده و میتوانند فعالیتی داشته باشند اما با آنها مقابله خواهد شد. وزیر امور خارجه دیروز پیش از عزیمت به دمشق نیز در جمع خبرنگاران گفت: جمهوری اسلامی ایران قاطعانه از ارتش و دولت سوریه حمایت میکند. وی با بیان اینکه هیچ فرقی بین رژیم صهیونیستی و تروریستهای تکفیری قائل نیستیم، افزود: معتقدیم دشمن پس از ناکامی رژیم صهیونیستی از طریق همین گروههای تروریستی در تلاش برای پیادهسازی اهداف شوم خود در ناامنسازی منطقه است. عراقچی با بیان اینکه ارتش سوریه بار دیگر همچون گذشته بر این گروههای تروریستی پیروز خواهد شد، تصریح کرد: نیروهای تروریستی تکفیری که امروز کنار آمریکا ایستادهاند، به آنها میگوییم راه به جایی نخواهند برد و شاهد شکست آنها خواهیم بود؛ این حوادث نشان داد چگونه آمریکا و اسرائیل با گروههای تروریستی در یک جهت حرکت میکنند. وی در پایان با بیان اینکه میدان و دیپلماسی مکمل یکدیگر هستند، اضافه کرد: دیپلماتها به پشتوانه قدرتهای میدانی حرکت میکنند؛ امروز در آمادگی صددرصدی نظامی قرار داریم؛ همگان دیدیم زمانی که تهدیدات علیه کشورمان به اوج رسیده بود، اقتدار نیروهای مسلح دشمنان را ناامید کرد و مطمئن باشید در آینده هم ناامید خواهد کرد.
ارسال به دوستان
چالشهای بزرگ نرخ ارز در لایحه بودجه
از معیشت مردم تا تشدید مشکلات بانکی
محمدطاهر رحیمی: نرخ ارز در بودجه یکی از مهمترین عوامل اقتصادی است که تأثیرات گستردهای بر ابعاد مختلف اقتصاد کشور دارد. این نرخ نهتنها بر برنامهریزیهای کلان مالی دولت اثرگذار است، بلکه تأثیرات مستقیمی بر زندگی روزمره مردم و عملکرد اقتصادی نهادها و بازارها دارد. در این گزارش، ۳ جنبه اصلی اهمیت نرخ ارز در بودجه مورد بررسی قرار میگیرد.
1- نرخ تسعیر ارز: تأثیر بر درآمدهای دولت و نظام بانکی
یکی از مهمترین جنبههای نرخ ارز در بودجه، نرخ تسعیر ارز است. این نرخ تعیین میکند داراییهای ارزی دولت، بویژه درآمدهای حاصل از فروش نفت، با چه نرخی به ریال تبدیل میشود و به مصرف بودجهای میرسد. تغییر در این نرخ میتواند تأثیر مستقیم بر میزان منابع در اختیار دولت برای تأمین هزینههای خود داشته باشد.
علاوه بر این، بانکها نیز داراییهای خارجی خود را با همین نرخ تسعیر میکنند. این موضوع میتواند بر ترازنامههای مالی بانکها اثرگذار باشد و در نتیجه بر میزان تسهیلاتدهی و سیاستهای پولی اثر بگذارد. همچنین نرخ تسعیر ارز پیام مهمی به بازار آزاد یا همان بازار سیاه ارز ارسال میکند. هرگونه افزایش در نرخ تسعیر ارز میتواند منجر به افزایش انتظارات تورمی در بازار شود و نرخ ارز آزاد را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
2- نرخ ارز ترجیحی: تأثیر بر واردات کالاهای اساسی و دارو
جنبه دوم اهمیت نرخ ارز در بودجه، نرخ ارز ترجیحی است که برای واردات کالاهای اساسی و دارو تعیین میشود. این نرخ به طور مستقیم با هزینههای زندگی مردم مرتبط است و هدف اصلی آن، کنترل قیمت کالاهای ضروری مانند مواد غذایی و داروهای حیاتی است.
هرگونه تغییر در این نرخ میتواند به افزایش یا کاهش قیمت کالاهای اساسی منجر شود و بر معیشت طبقات کمدرآمد جامعه تأثیرگذار باشد. در نتیجه، دولت باید با دقت و حساسیت بالایی این نرخ را در بودجه تعیین کند تا تعادل میان کنترل تورم و مدیریت منابع ارزی کشور حفظ شود.
حال دولت تصمیم گرفته است نرخ تسعیر ارز را در بودجه به 55 هزار تومان برای هر دلار افزایش دهد. این تصمیم، تأثیرات گستردهای بر ساختار پولی و مالی کشور خواهد داشت و اگرچه در ظاهر به تأمین منابع مورد نیاز بودجه کمک میکند اما دارای آفات و پیامدهای جدی است که به تدبیر و نظارت ویژه نیاز دارد.
* نحوه تأمین منابع از طریق نرخ تسعیر جدید
با افزایش نرخ تسعیر ارز به 55 هزار تومان، دولت میتواند هر دلار نفتی را با این نرخ به بانک مرکزی بفروشد. بانک مرکزی نیز به ازای هر دلار، 55 هزار تومان پایه پولی خلق میکند و حساب ذخیره دولت را شارژ میکند. دولت از این حساب ذخیره میتواند به بانکهای عامل تزریق مالی انجام دهد. بانکهای عامل نیز با استفاده از این منابع، سپرده خلق میکنند و بودجه مورد نظر دولت تأمین میشود.
بانک مرکزی با داراییهای خارجیای که از دولت با نرخ 55 هزار تومان خریداری میکند، میتواند در بازار سیاه مداخله کرده و دلار را با نرخ 70 هزار تومان بفروشد. این اقدام منجر به جمعآوری ریال از بازار و کاهش ذخایر بانکها به اندازه تفاوت نرخ تسعیر (55 هزار تومان) و نرخ بازار سیاه (70 هزار تومان) میشود. این سیاست انقباضی میتواند توان بانکها را برای حمایت از بخشهای مولد اقتصادی کاهش دهد و موجب تشدید رکود در بخشهای تولیدی شود.
پیشنهاد سیاستی: مجلس باید در احکام بودجه مقرر کند بانک مرکزی مجاز به مداخله ارزی با دلارهای نفتی در بازار آزاد با نرخ بالاتر از نرخ تسعیر نباشد، مگر آنکه تفاوت نرخ تسعیر و نرخ بازار سیاه در عملیات بازار باز به شبکه بانکی در قالب خطوط اعتباری ترجیحی به بانکهای خوب تزریق شود. این امر از تضعیف شبکه بانکی جلوگیری میکند و مانع محدودیت بیشتر در تأمین مالی بخش تولید میشود.
* سودآوری موهوم بانکها از داراییهای ارزی
با افزایش نرخ تسعیر ارز، بانکها نیز مجاز میشوند داراییهای ارزی خود را با این نرخ در ترازنامههای خود ثبت کنند. این اقدام میتواند منجر به شناسایی سودی در حدود 100 درصد نسبت به سال قبل شود و قدرت خلق پول و کفایت سرمایه بانکها را افزایش دهد.
اما مشکل اساسی اینجاست که بخش زیادی از داراییهای ارزی بانکها، موهوم است. بسیاری از این داراییها بهصورت تسهیلات ارزی اعطا شدهاند که نکول شده و بازگشتی به بانک نداشتهاند. در نتیجه سود شناساییشده نیز موهوم خواهد بود و ترازنامه بانکها واقعیات مالی را بازتاب نمیدهد.
پیشنهاد سیاستی: مجلس باید در احکام بودجه الزام کند سازمان بورس و بانک مرکزی، داراییهای ارزی واقعی بانکها را افشا کنند و تنها داراییهای واقعی ارزی با نرخ تسعیر بودجه در ترازنامه بانکها ثبت شود. این شفافیت از سودآوری کاذب بانکها جلوگیری کرده و مانع رشد نامتوازن و بحرانآفرین در نظام بانکی خواهد شد.
در مورد ارز ترجیحی 28500 تومانی هم دولت تصمیم گرفته است ارز تخصیصی برای واردات کالاهای اساسی را 3 میلیارد دلار کاهش دهد. این اقدام اگرچه در ظاهر با هدف مدیریت منابع ارزی انجام شده است اما دارای آفتهای جدی است که میتواند پیامدهای منفی گستردهای برای اقتصاد و جامعه به همراه داشته باشد. در ادامه، ۳ چالش اصلی این تصمیم بررسی میشود.
الف - افزایش فشار هزینه بر معیشت مردم و نارضایتی اجتماعی
کاهش ارز تخصیصی به کالاهای اساسی به معنای افزایش قیمت این کالاها در بازار است. این موضوع فشار بیشتری بر معیشت مردم وارد میکند، بویژه در شرایطی که بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، نیمی از مردم کمتر از میزان استاندارد کالری مصرف میکنند.
در حال حاضر، مصرف مواد غذایی از نظر مقداری کاهش چشمگیری یافته و حذف ارز ترجیحی یا افزایش قیمت آن در سال 1404، در شرایطی که مردم با شکاف درآمد/ هزینه مواجهند، منجر به انقباض بیشتر مصرف خانوارها خواهد شد. این امر نهتنها مشکلات معیشتی را تشدید میکند، بلکه میتواند موجی از نارضایتی اجتماعی علیه دولت ایجاد کند.
ب- تأثیر منفی بر تولیدکنندگان کالاهای اساسی و رکود اقتصادی
اتخاذ سیاستهای انقباضی مانند کاهش تخصیص ارز ترجیحی در شرایطی که اقتصاد در بخش پولی نیز با سیاستهای انقباضی مواجه است، تولیدکنندگان را در زنجیره تولید کالاهای اساسی با مشکلات جدی مواجه میکند.
کاهش تخصیص ارز ترجیحی میتواند به خروج سرمایه از این بخش یا حداقل تعدیل مقداری منجر شود که به معنای کاهش نیروی کار و به تبع آن تولید است. چنین وضعیتی، تجربه تلخ سال 1401 را تکرار خواهد کرد که حذف ارز ترجیحی 4200، ضربه سنگینی به تولیدکنندگان وارد کرد و رکود عمیقی را در این بخش در پی داشت.
پ- افزایش واردات به دلیل رکود در تولید داخلی
رکود در زنجیره تولید کالاهای اساسی باعث میشود دولت برای تعدیل قیمتهای افزایشیافته مواد غذایی، ناچار به واردات شود. در این شرایط، ارزی که باید به عنوان ارز ترجیحی برای حمایت از تولید داخلی تخصیص مییافت، حالا صرف واردات همان کالاها میشود.
این روند نهتنها به تولید داخلی آسیب میزند، بلکه هزینههای بیشتری را برای دولت به همراه دارد و موجب وابستگی بیشتر کشور به واردات خواهد شد. به بیان دیگر، کاهش تخصیص ارز ترجیحی به جای حل مساله، مشکل را به بخشهای دیگری از اقتصاد منتقل میکند.
ارسال به دوستان
چند فراز از زندگی و زمانه شهید سیدحسن مدرس به بهانه سالروز شهادت ایشان
مدرس سیاست
مدرس از رهبری ملی تا مشروطهخواهی
دهم آذر، سالروز شهادت آیتالله سیدحسن مدرس، در تقویم «روز مجلس» نامیده شده است. شاید پیوند خوردن نام مجلس و مدرس از این رو اهمیت دارد که ایشان بحق توانست نظام پارلمانتاریستی و قانونگذاری ایران را معنا بخشد. به نظر میرسد بررسی تحولات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران در دوران مشروطیت تا اوایل دوره سلطنت و حکومت رضاشاه بدون پرداختن به نقش و جایگاه شهید مدرس، ناتمام میماند. مدرس در یکی از حساسترین دورههای تاریخ معاصر ایران، در جایگاه یکی از شاخصترین و تأثیرگذارترین نمایندگان مجلس شورای ملی، در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران حضوری فعال داشت. مدرس از نوادر سیاستمداران ایران است که با درآمیختن بجای دین و سیاست، در نهایت هوش و ذکاوت، شجاعانه در برابر 2 جریان استبداد و استعمار ایستاد و مخلصانه جان خود را نیز در این راه فدا کرد. در گزارش پیش رو نگاهی به برخی از وجوه اندیشه و عمل مرحوم شهید سیدحسن مدرس خواهیم داشت.
***
1- مدرس رهبر ملی
این جمله سیدحسن مدرس به یکی از معروفترین گزینگویههای سیاسی ایران تبدیل شد: «سیاست ما عین دیانت ماست». معنایی که از این جمله مدرس برداشت میشود این است که «سیاست ما باید کاملا دینی (یعنی اسلامی) باشد»؛ به همین دلیل، این جمله مدرس را نشانه «اسلامگرایی ناب» مدرس دریافت و تصور میکنند مدرس میخواسته است بندبند سیاست را به معنایی که امروز میفهمیم اسلامی کند. در گزارش پیش رو بر این نکته تکیه داریم که این جمله نهتنها نشان میدهد مدرس رهبری اسلامی بود، بلکه یک رهبر ملی هم محسوب میشد و این جمله مدرس را میتوان به گونهای ملی تفسیر و توضیح داد.
مدرس دشمن شماره یک سردار سپه (رضاخان) بود. او برای اینکه دست رضاخان را از قدرت کوتاه کند، هر چه در توان داشت گذاشت، حتی جانش. این میزان سازشناپذیری او هم به ایدئولوژی سیاسیاش ربط داشت و هم به شخصیتش. یکی از منازعات جالب و خواندنی تاریخ ایران، همین نزاع مدرسـ رضاخان است که نزاعی اصیل و پرمعناست.
پیش از هر چیز باید دکترین سیاسی مدرس را شناخت. مشکل اصلی مدرس نفوذ قدرتهای بیگانه بود. او معتقد بود باید به شیوه «موزانه منفی» (یا به تعبیر خودش، «موازنه عدمی») جلوی حضور همه قدرتهای بیگانه را گرفت و در این مورد هیچ تسامحی نمیشناخت. ریشه اصلی درگیریهای سیاسی او هم اغلب همین بود. میگفت: «هر دولتی بخواهد رنگ یکی از قدرتها را داشته باشد، من با او مخالفت میکنم، خواه رنگ شمال [= روسیه]، خواه رنگ جنوب [= بریتانیا] و خواه رنگ آخر دنیا [= آمریکا]». جمله «سیاست ما عین دیانت ماست» هم ریشه در همین دارد. ماجرا از این قرار بود که مدرس ۲۱ خرداد ۱۳۰۲ برای استیضاح دولت مستوفیالممالک سخنرانی میکرد. وی به شخص مستوفیالممالک علاقه داشت اما دقیقا مشکلش با او این بود که فکر میکرد نمیتواند جلوی نفوذ بیگانگان را بگیرد. مدرس در نطق استیضاح خود نقل میکند که در دیدار با صدراعظم عثمانی گفته بود: «اگر کسی بدون اجازه ما وارد سرحد ایران شود... او را با تیر میزنیم، خواه کلاهی باشد، خواه عمامهای و خواه شاپو به سر داشته باشد. بعد که گلوله خورد و زمین خورد، میبینیم مسلمان بوده یا نه (نقل به مضمون). اگر مسلمان بود بر او نماز میخوانیم، اگر نه، او را دفن میکنیم. دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما».
این جمله در این بافت گفته شد. یعنی هر کسی به خاکمان تجاوز کند، مسلمان و نامسلمان، میکشیم و معیارمان «ایران» است نه «مسلمان بودن». بنابراین، از جمله سیاست ما عین دیانت ماست، میتوان یک نوع ملیگرایی نیز دریافت کرد.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که وقتی مدرس به عثمانی رفته بود و با وزرا و سلطان عثمانی دیدار کرد، ترکها پس از گفتوگو گفتند «چای عجم» بیاورید. مدرس از این تعبیر برآشفته شد و گفت: «کلمه «عجم» تحقیر نژاد غیرعرب و ایرانی است... ما ایرانیها نوابغ و مشاهیری داشتهایم که به تمدن و فرهنگ عرب و اسلام خدمات شایانی کردهایم. سزاوار نیست تحقیر شویم، لذا خواهشمندم لغت «عجم» را از قاموس زبان خود خارج کنید و به جای آن کلمه «ایرانی» را انتخاب فرمایید».
***
2- دعوای مدرس با رضاخان
مدرس رهبر مخالفان رضاخان بود. درگیری میان آن دو از سال ۱۳۰۰ اوج گرفت و لحن مدرس دائم تندتر میشد. اوج درگیری آنها ۱۷ مرداد ۱۳۰۳ بود. مدرس در مجلس پنجم اقلیتی را رهبری میکرد که هدفشان مهار رضاخان و حفظ قاجار بود، البته این به معنای حمایت از احمدشاه نبود. مرداد ۱۳۰۳، وقتی رضاخان (سردار سپه) رئیسالوزرا بود، مدرس استیضاح دولت او را در مجلس پنجم مطرح کرد. ۱۷ مرداد با شعارهای «زنده باد مدرس!»، «مرده باد سردار سپه!» و بالعکس، درگیری فیزیکی و کتک خوردن اعضای اقلیت داخل و خارج از مجلس سپری شد. صبح به درگیری گذشت. ظهر مجلس تعطیل شد. بعدازظهر ملکالشعرا از طرف اقلیت از وضع موجود شکایت کرد و استیضاح را ناگزیر مسکوت گذاشت. اما سردار سپه خواستار رأی اعتماد بود و به هدفش رسید.
مدرس و ولیعهد، محمدحسن میرزا (برادر کوچک احمدشاه)، طرحی برای سرنگونی سردار سپه ریختند. اول باید احمدشاه به فرنگ رفته را به ایران بازمیگرداندند. رحیمزاده صفوی، فرد معتمدشان، برای شرح نقشه و راضی کردن احمدشاه به فرانسه رفت (آذر ۱۳۰۳). قرار بود شاه از عراق به ایران بیاید و با قیام مسلحانه ایلات، خیزش مردمی و اعتصاب، سردار سپه به دستور شاه وادار به کنارهگیری شود. احمدشاه البته این طرح را نپذیرفت.
برخی این امر را دلیلی بر حمایت مدرس از پادشاهی قاجار قلمداد میکنند. علیاکبر رنجبر کرمانی، پژوهشگر تاریخ معاصر اما در این باره میگوید: «اقدام مدرس تنها مخالفت با دیکتاتوری رضاخان پهلوی بود و به معنای حمایت و دفاع از قاجاریه و احمدشاه قاجار نبود. ضمن اینکه باید توجه داشت، احمدشاه قاجار پادشاه مشروطه ایران بود. پادشاه مشروطه محلی از اعراب نداشت که کسی مخالف یا موافق او باشد، چراکه شاه کارهای نبود و نقش تشریفاتی داشت. رضاخان، احمدشاه را به خارج از کشور فرستاده بود. مدرس موافق بازگشت احمدشاه به ایران بود تا مانع شکلگیری دیکتاتوری رضاخانی شود اما این به معنای موافقت با قاجاریه نیست. دکتر مصدق نیز موافق احمدشاه نبود. او موافق بازگشت احمدشاه به ایران بود تا نمایندگان مجلسی که عناصر رضاخان بودند، رضاخان را رئیسجمهور یا شاه نکنند.
اقدام نمایندگان مجلس خلاف قانون اساسی بود، چراکه در قانون اساسی کشور آمده بود سلطنت باید در اعقاب محمدعلی شاه قاجار برقرار باشد. تغییر سلطنت از اختیارات مجلس نبود. مدرس و مصدق در برابر دیکتاتوری پهلوی و عمل خلاف قانون مجلس ایستادگی کردند؛ این هرگز به معنای طرفداری از قاجاریه یا احمدشاه نیست. البته در مخالفت با رضاخان هیچکس شجاعتر از مدرس نبود. دیگر مخالفان رضاخان با فاصله زیاد در پشت سر مدرس قرار داشتند».
اساس اندیشه و کنش سیاسی مدرس، مخالفت با هر گونه حضور خارجی بود. تصور میکرد سردار سپه کسی نیست که جلوی بیگانه را بگیرد. او به ایدههای کلی رضاخان پی برده بود و دلایل فراوانی برای مخالفت با رضاخان داشت. به گمان مدرس «تغییر رژیم بزرگترین ضربتی بود که به پیکر ایران وارد میآمد».
منطق مدرس به زبان ساده چنین بود:
1- برای نجات ایران اول از همه باید جلوی نفوذ بیگانه را گرفت.
2- برای جلوگیری از نفوذ بیگانگان باید ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سنتی را «حفظ» کرد. به گمان او، آنچه باعث شده بود ایران بتواند در برابر استعمار مقاومت کند، همین بود که ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مقاومی داشت. مثلا بازار، نظام کسبوکار، زندگی ایلیاتی و دیگر نهادهای تجاری و حرفهای سنتی، راه نفوذ در ایران را بسته بودند.
اما رضاخان ایدههای معکوسی داشت. رحیمزاده وقتی میخواست احمدشاه را مجاب کند با مدرس همراهی کند، انتقادهای مدرس به رضاخان را شرح میدهد که رئوس آن چنین است:
مدرس فهمیده بود سردار سپه میخواهد عشایر را «تختهقاپو»، یعنی دهنشین کند و این کابوس مدرس بود. به تصور او، با چنین سیاستی توان تولید دامداری ایران نابود میشد و ایرانی که صادرکننده دام بود، بهزودی به نان شب خود محتاج و به واردکننده محصولات دامی بدل میشد.
به باور مدرس، هدف از تغییر رژیم این بود که ایرانیها از طریق مدرن شدن تمام ابزارهای مقاومت منفی خود را از کف بدهند. «لباسی اختیار کند که از عهده خرجش برنیاید». به عقیده مدرس، از طریق این رژیم نو، نوعی تجدد به ایران وارد میشد که تمدن غربی را به شکلی رسوا به نسلهای بعدی منتقل میکرد.
مدرس و رضاخان در همه شؤون و سیاستگذاریها اختلاف داشتند؛ از شکل بازارها گرفته تا حمام خزینه.
در نهایت میتوان اینطور نتیجه گرفت که مدرس تغییر زیست ایرانی را مهلک میدانست، زیرا ایران از دیرباز استقلال خود را از طریق همین زیست اجتماعی خاص حفظ کرده بود.
با این نگاه مدرس شاید این پرسش مطرح شود که چگونه با زیست سنتی میتوان «عقبماندگی» را برطرف کرد و اصلا ریشه مشکل ما در برابر زیادهخواهی و نفوذ ابرقدرتها همین عقبماندگی نبود؟ اما این در حالی بود که مدرس برخلاف علمای سنتی، طلبهها را به یادگیری علم روز تشویق میکرد، این خود دلیلی بر این مدعاست که مدرس با غربی شدن مخالف بود و نه با پیشرفت.
علیاکبر رنجبرکرمانی، پژوهشگر تاریخ معاصر در این باره میگوید: «مدرس با وجود اینکه روحانی بود و پایش را از حوزههای علمیه ایران به خارج از کشور نگذاشته بود، مثل یک آدم جهاندیده و سالها در اروپا زیسته با دنیا و با تمام سیاستهای جهان آشنا بود. آیتالله مدرس عالم روشنفکری بود. روشنفکران دوران مدرس گفتهاند او روشنفکرتر از همه ما بود. ملکالشعرای بهار که هم یک سیاستمدار مبرز و هم از نظر علمی فردی آکادمیک بود از روشنفکری، آگاهی و شجاعت مدرس سخنها گفته است. دکتر علی امینی که نخستوزیر پهلوی بود و در چند دوره نیز وزیر بود و پس از انقلاب به خارج از کشور فرار کرد، گفته است من روشنفکرتر از مدرس ندیدم و در خاطرات خود عنوان کرده است در دوران جوانی، مدرس 3-2 بار به منزل ما آمد و سخنان و رفتارهای او نشان داد روشنفکر و نسبت به مسائل زمان خود بسیار آگاه است».
***
3- ضدیت با بیگانگان
آنچه در سلوک سیاسی آیتالله مدرس بارز و مشهود بود، ضدیت ایشان با استعمار بود. او با آگاهی از اوضاع جهانی و تاریخ جنایات استعمار معتقد بود هیچ دولت استعماری حق دخالت در امور داخلی ایران و هیچ کشور دیگری را ندارد. از جمله اقدامات ضداستعماری آیتالله مدرس مخالفت قاطع و شدید با قرارداد 1919 بین انگلیس و وثوقالدوله، نخستوزیر سرسپرده ایران بود. به موجب این قرارداد تمام امور کشوری و منابع ایران در اختیار انگلیس قرار میگرفت اما با ابراز مخالفتهای جدی رجال دینی و ملی و آگاهی مردم دولت ایران مجبور شد از اجرای آن صرفنظر کند.
سیدعبدالباقی مدرسی، فرزند شهید آیتالله سیدحسن مدرس، در خاطرهای نقل میکند: «روزی وثوقالدوله در زمانی که مجلس وجود نداشت، پس از تنظیم قرارداد معروف خود1، به خانه ما آمد. درست به خاطر دارم که عدهای هم در آنجا حضور داشتند. وثوقالدوله گفت: آقا، شنیدهام شما با قرارداد تنظیمی بین ما و دولت انگلیس مخالفت کردهاید. آقا فرمود: بلی! گفت: آیا قرارداد را خواندهاید؟ فرمود: نه! وثوقالدوله پرسید: پس به چه دلیل مخالفید؟ آقا فرمود: قسمتی از آن قرارداد را برای من خواندهاند، در جمله اولش نوشته بودید دولت انگلیس استقلال ما را به رسمیت شناخته است، آقا! انگلیس کیست که بخواهد استقلال ما را به رسمیت بشناسد؟ آقای وثوق، چرا شما اینقدر ضعیف هستید؟ وثوقالدوله گفت: آقا! به ما پول هم دادهاند. آقا فرمود: آقای وثوق اشتباه کردید، ایران را ارزان فروختید!... سال 1312، مسافرتی به قلعه خواف کردم. در این سفر، 3 روز خدمت آقا بودم. مطالب زیادی فرمودند. از جمله فرمودند: آقا سیدعبدالباقی! بدان انگلیسیها روی مهرهای که 20 سال دیگر در این مملکت حاکم خواهد شد، از هماکنون کار میکنند ولی ما درباره امروز خودمان هم نمیتوانیم تصمیم بگیریم! هر وقت ما شعور و آگاهی و هوشیاری پیدا کردیم و توانستیم متکی به غیر نباشیم، آنوقت میتوانیم مسائل مملکت خود را حل کنیم. از مسائل بزرگی که مردم ما گرفتار آن هستند و خارجیها آن را به ما تحمیل کردهاند، این است که اتکای ما به غیر است، همه چیز را باید از غیر بخواهیم، اسلحه، پوشاک، خوراک، همه چیزمان اتکا به غیر دارد. روزگاری که این مملکت متکی به خود بوده، موفق بوده است و هر وقت به خود اتکا پیدا کرد، آن روز روز نجات مملکت است!...».
***
4- مشروطهخواهی مدرس
حضور مدرس در مجلس شورای ملی از دوره دوم تا ششم، خود گواه این مدعاست که ایشان از قانون اساسی و نظام مشروطه حمایت میکرد. نقش علما در از میان برداشتن استبداد سیاسی و تقویت پایههای جمهوریت نظام مشروطه و البته تضمین اسلامیت نظام مشروطه که به طور مشخص در اصل دوم متمم قانون اساسی متبلور شد، قابل توجه بود. به این ترتیب انقلاب مشروطه و نهادهای برآمده از آن که مبتنی بر قانون اساسی و متمم آن بود، در مجموع مورد پذیرش علما و مراجع بزرگ جهان تشیع در نجف و ایران قرار گرفت و بهنوعی در میان علما و اسلامگرایان از مقبولیت بسندهای برخوردار شد. البته در اینجا میتوان یک تفاوت را میان مرحوم مدرس با سایر علمای دینی در بحث مشروطه قائل شد و آن حرکت مرحوم مدرس در چارچوب مشروطه تا پایان عمر بود.
موسی حقانی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این باره میگوید: «تمام زندگی مرحوم مدرس، در موج مشروطه گذشته که مثل انقلاب اسلامی نیست که یک موج تمامعیار باشد. دیدیم که شهید شیخفضلالله نوری، چگونه از مشروطه عدول کرد و هر چه از بخش مدرنیته مشروطه دورتر شد، به اندیشه انقلاب اسلامی نزدیکتر شد اما مرحوم مدرس، هرگز از موج مشروطه بیرون نیامد و آن را یک آرمان دینی و ملی یا ضداستعماری و آزادیخواهانه میدید و همیشه هم در چارچوب آن حرکت میکرد. مشروطه قرار بود بین دین و مدرنیته، آشتی برقرار کند، که نشد و در نهایت کارشان به تضاد و قهر کشید! مرحوم مدرس آثار این تضاد را، در ابعاد سیاسی دوره پهلوی دید اما فرصت پیدا نکرد تا شکست نهضت ملی و قیام 15 خرداد را هم ببیند و اندیشهاش را درباره مشروطه بازسازی کند اما حضرت امام دید و این کار را انجام داد. این هنر و قدرت فکر امام بود که ریشههایی را از مدرس گرفت و به موج انقلاب اسلامی پیوند زد!»
***
5- تأکید امام بر شناخت مدرس
حضرت امام بشدت تحت تاثیر شخصیت مدرس بودند و اصرار داشتند زندگی آن شهید در ابعاد گوناگون تبیین شده و الگو قرار گیرد، زیرا مخالفان و معاندان تبلیغ کرده بودند که روحانیت باید کنج مدارس و مساجد برود، مسائل شرعی بگوید و کاری با سیاست و اجتماع نداشته باشد تا معنویت خود را از دست ندهد. امام خمینی(ره) مدرس را به عنوان نمونهای معرفی میکنند که در مقابل استبداد و استعمار ایستادگی کرد و در صحنههای گوناگون اجتماعی سیاسی حضور فعال، همهجانبه، موثر و کارآمد داشت و در عین حال به مقامات معنوی هم دست یافت و معنویت و حالات اخلاقیاش در اوج بود.
امام در این باره میفرمایند: «مساله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست. علمای ما اینطور نبودند که منعزل از سیاست باشند. مساله مشروطیت یک مساله سیاسی بود و بزرگان علمای ما در آن دخالت داشتند و آن را تاسیس کردند. مساله تنباکو یک مساله سیاسی بود که مرحوم میرزای شیرازی انجام داد. در زمانهای اخیر، هم مدرس و هم کاشانی مرد سیاسی و مشغول کار بودند».
به همین دلیل، امام خمینی شناخت شهید مدرس را امری لازم دانسته، خاطرنشان میکردند: «اینک که با سربلندی از بین ما رفته است، بر ما است که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او را هر چه بهتر بشناسیم و بشناسانیم زیرا که او زنده است و الگوی تمام مبارزان حقجو است».
پینوشت
1- وثوقالدوله قراردادی را که 7 ماده و یک ضمیمه داشت به صورتی کاملا محرمانه با انگلستان منعقد کرد. نامبرده در زمان انعقاد این نامه ننگین (سال 1298 ش) نخست وزیر بود. مدرس درباره خطرهای این قرارداد اظهار داشت روح این قرارداد استقلال مالی و نظامی ایران را از بین میبرد. از تلگراف سرپرسی کاکس انگلیسی به سرلرد کروزن برمیآید که مدرس از مهمترین عوامل ضدیت با این قرارداد بوده است. به این نحو او با رهبری مبارزات مجلس بزرگترین قدرت استعماری زمان خود یعنی انگلستان را به زانو درآورد. براساس این قرارداد تقریبا تمام امور کشوری و لشکری ایران، زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان انجام میشد.
ارسال به دوستان
گزارش میدانی «وطن امروز» از گرانفروشی برخی نانواها با وجود افزایش 60 درصدی قیمت
2 تا بخر؛ یکی ببر
گروه اقتصادی: با وجود مصوبه شورای آرد و نان کشور که قیمت نان در استانهای مختلف را ۲۵ درصد و در تهران ۶۰ درصد افزایش داده و در کنار این افزایش روزانه ۴۰ درصد مابهالتفاوت هزینه پخت نان را به حساب نانوایان واریز میکند، همچنان شاهد تخلفات کمفروشی و گرانفروشی با ترفندهای مختلف در حوزه نان هستیم.
برای مثال در بسیاری از نانواییهای بربری و سنگک دیده میشود که نانوا کارتخوان را در اختیار مشتری قرار نمیدهد و به جز اینکه به جای نایلون، نان ثبت میکند و هزینه نایلون را اینگونه از مشتری دریافت میکند، در ازای یک نان بربری که قیمت مصوب ۲ هزار و ۵۰۰ تومان دارد، ۲ نان ثبت میکند و مبلغ را میگیرد و یک نان به مردم تحویل میدهد. در نانواییهای سنگک هم همین اتفاق میافتد و برای یک نان ساده که ۵ هزار تومان در کارتخوان تعریف شده ۲ نان ثبت میشود و برای کسانی که نان کنجددار سفارش میدهند ۴ نان ثبت کرده و یک نان تحویل میدهند.
* تخصیص آرد یارانهای از بیتالمال برای جلوگیری از گرانی نان
گذشته از اینکه این کار شرعا، عرفا و قانونا مصداق کمفروشی و گرانفروشی و حرام شرعی است، این عملکرد خبازان موجب میشود بر اساس کارکرد کارتخوان خود تعداد نان فروختهشدهشان چند برابر در سامانه وزارت اقتصاد ثبت شود و در ماه آینده در حالی که هر کیلو آرد برای دولت بیش از ۱۳ هزار تومان هزینه دارد، سهمیه آرد بیشتری به قیمت هر کیلو ۶۵۰ تا ۹۰۰ تومان از دولت دریافت میکند و این حق عمومی از بیتالمال را با قیمت ۲۵ هزار تومان به شیرینیپزان و صنایع میفروشد.
دولت با اختصاص آرد یارانهای به تولید نان، به دنبال جلوگیری از افزایش قیمت این محصول است. در بودجه ۱۴۰۳، حدود ۱۴۳ همت یارانه پیشبینی شده که این مقدار ممکن است تا ۲۲۰ همت نیز افزایش یابد اما به دلیل تخلفات موجود در نانواییها، این یارانه به طور کامل به دست مصرفکننده نهایی نمیرسد.
غلامرضا نوریقزلجه، وزیر جهاد کشاورزی در حاشیه نشست هیات دولت در چهارشنبه گذشته اظهار کرد: گرانفروشی نان در کمیسیونهای مختلف دولت در دست بررسی است. وی افزود: یارانه سنگینی از سوی دولت به نان اختصاص مییابد اما به طور کامل به دست مصرفکنندگان نمیرسد و نشتی وجود دارد. این مشکل در دستور کار جلسات کمیسیونهای مختلف دولت قرار دارد و منتظر نتایج آن هستیم.
* تخلفات نانوایان در سایه عدم نظارت
«وطن امروز» از تاریخ افزایش قیمت نان، بارها در پرونده اقتصادی خود مشکلات و تخلفات نانوایان را پیگیری کرده اما در سایه ضعف نظارت، بسیاری از نانواییها هنوز با خیالی آسوده، پول 2 نان را دریافت میکنند و فقط یک نان به مردم تحویل میدهند و بهراحتی این تخلفات را در سامانه هوشمند نان ثبت میکنند. این یارانه سنگین برای جلوگیری از افزایش قیمت نان و امکان خرید نان ارزان برای مردم است اما به نظر میرسد اتاق اصناف و بازرسیهای آنها نتوانسته است جلوی گرانفروشی و این تخلفات را بگیرد، البته باید متذکر شد این تخلفات در نانواییهای لواش و تافتون کمتر است.
یکی از اصلیترین مشکلات در این زمینه، ضعف نظارتها در بخش اصناف کشور است. اتاق اصناف ایران مسؤولیت مستقیم در بازرسی واحدهای صنفی دارد اما به درستی به آن عمل نمیکند. این وضعیت، جمله معروف «چاقو دسته خود را نمیبرد» را به ذهن متبادر میکند و بارها شنیده شده که اصناف فقط در موضوع کیفیت نان ورود میکند و مسؤولیت نظارت بر قیمت را از سر خود باز کرده و توپ را به زمین وزارت صمت در سامانه ۱۲۴ و وزارت جهاد کشاورزی در سامانه ۱۳۵ میاندازد.
* طرحهای بازرسی با نتیجه تقریباً صفر که بازدارندگی ندارند
معاون بازرسی و نظارت اتاق اصناف ایران اخیراً از طرح «نظارت ویژه بر عرضه نان در نانواییها» از ۳ آذر تا ۳ دیماه در سراسر کشور خبر داده است. باید دید این طرح تا چه حد موفق خواهد بود.
بهنام نیکمنش تأکید کرد که نظارتها بر تمام نانواییهای نوع یک، نوع 2، همچنین آزادپزها انجام خواهد شد. به تمام مدیران بازرسی اعلام شده است که تصمیمات خود را نسبت به تخلفات، در محل انجام دهند و نتایج را اعلام کنند.
طرحهای بازرسی اصناف از نانواییها تا به امروز مؤثر نبوده است. برای جلوگیری از گرانفروشی نان در نانواییهای کشور، نیازمند اقدامات اساسیتری هستیم. به گفته وزیر جهاد کشاورزی، نیاز به طرحهای جدیدی داریم که در دولت در دست بررسی است، زیرا به نظر میرسد «چاقوی اصناف توان بریدن دسته خود را در واحدهای صنفی ندارد».
* عرضه خارج از شبکه و استفاده از 2 کارتخوان
سخنگوی سازمان تعزیرات حکومتی، درباره تخلفات نانواییها گفت: عرضه نان بالاتر از قیمت مصوب، گرانفروشی محسوب میشود.
محمدعلی اسفنانی ادامه داد: یکی از تخلفات نانواییها کمفروشی است؛ به این صورت که وزن چانه و نان را کمتر از وزن مورد پیشبینی به مردم عرضه میکنند، همچنین نانواییها نان را تحت عنوان کنجدی، خشخاشی و امثال آن به مردم میفروشند، به رغم اینکه مشتری ممکن است رضایت نداشته باشد و از روی اجبار نان را دریافت کند. این فروش اجباری نیز تخلف محرز است.
اسفنانی بیان کرد برخی نانواییها آرد را بهصورت آزاد به مردم میفروشند اما در عدد نانهای پختهشده محاسبه میکنند، همچنین استفاده از ۲ کارتخوان در واحدهای نانوایی تخلف محسوب میشود و تعزیرات حکومتی با تمام این تخلفات بهطور جدی برخورد خواهد کرد.
وی در ادامه تأکید کرد: نان قوت لایموت مردم است و دولتها نیز از ابتدای انقلاب به این مهم توجه جدی داشتهاند. بررسیها نشان میدهد در سایر کشورها نیز دولتها ملاحظه مردم را در قوت لایموت کرده و در این ارتباط یارانه پرداخت میکنند.
اسفنانی بیان داشت: آردی که به نانواییها داده میشود، یک بیستوپنجم قیمت تمامشده آن هم نمیشود. دولت جدا از پرداخت یارانه به آرد، برای تأمین و جبران خسارت یا تأمین هزینههای نانواییها، به میزان پخت و فروش نان ۱۵ درصد یارانه نقدی پرداخت میکند. در حال حاضر ۴۰ درصد میزان فروش، نانواییها یارانه دریافت میکنند.
از 3 تا 4 سال گذشته، قیمت نان در کشور تغییری نکرده، زیرا سیاست دولت بر حفظ قیمت و ترمیم کمبود درآمد نانواییها از طریق یارانه بوده است. اسفنانی در این باره اظهار داشت: اگر قیمت نان را افزایش میدادند، به همان اندازهای که اکنون است میرسید اما منطقیتر این است که هنگام تصمیمگیری برای قیمت نان، همه عوامل تأثیرگذار بر هزینه نانوا را در نظر بگیرند و قیمت نان را مشخص کنند.
* نانواییهای دولتی با پخت نان شیرمال آرد دولتی را به قیمت آزاد به مردم میفروشند
محمد جلال، مشاور وزیر اقتصاد و امور دارایی، درباره تغییرات غیرمجاز در پخت نان (شیرمال، روغنی کردن و خشکه پزی) با استفاده از آرد یارانهای گفت: افزودنیهایی مانند شکر و روغن که به صورت عمومی در نان استفاده نمیشوند، نباید از آرد یارانهای بهرهمند شوند. اگر نانوایان از آرد یارانهای برای تولید این نوع نانها استفاده کنند، چون در سامانه کارتخوان هوشمند تعریف نشدهاند، در دوره آتی تخفیف با مشکل مواجه خواهند شد. این فرهنگ بین نانوایان در حال شکلگیری است که استفادههای خارج از تولید نان با آرد یارانهای موجب محدودیت در تأمین آرد در دوره بعد میشود.
* فروش نایلون با ثبت نان
جلال در پاسخ به این سؤال که آیا فروش نایلون کیسهای روی دستگاه کارتخوان مجاز است، اظهار کرد: انواع نان یارانهای بسته به اینکه نانوایان یارانه نوع یک (۶۵۰ تومانی) یا نوع 2 (۹۰۰ تومانی) را استفاده میکنند، نرخنامهای دارد. فروش کیسههای نایلونی نان نیز با اعلام خود استانها در کارتخوانها تعریف و قیمت آن بهصورت سیستمی اعمال میشود و افراد میتوانند با تعیین نوع و تعداد نان و نایلون، خرید خود را انجام دهند اما اینکه به جای ثبت نایلون، نان ثبت و مبلغ از مردم دریافت شود تخلف است.
وی افزود: وقتی نانوایان نان را خارج از نرخنامه عرضه و هزینه اضافی بر مردم تحمیل کنند یا تولید نان ساده را کاهش دهند و نان با افزودنیهای مختلف را بیشتر کنند، باید منتظر گزارشهای مردمی باشند. مردم بهزودی میتوانند با برنامهای که در حال تعبیه است، تجربیات خود را از خرید ثبت کنند. این موارد در تخصیص سهمیه یا پرداخت کمکهزینه لحاظ خواهد شد تا از وقوع چنین رفتارهایی پیشگیری کنیم.
* سایر تخلفات خبازان و لزوم اندیشیدن تدابیر پایدار برای جلوگیری از تکرار آنها
مشاهدات میدانی «وطن امروز» نشان از این دارد که برخی نانوایان آرد ۶۵۰ تومانی را تا کیلویی ۲۷ هزار تومان به صورت فله به برخی مشتریان که نیاز به آرد دارند میفروشند و در ازای آن، ۱۰ مرتبه کارت بانکی مشتری را با ثبت تعدادی نان در دستگاه کارتخوان میکشند تا به مبلغ مورد نظر برسند، همچنین برخی نانواییها در قبال خرید چند عدد نان، چند بار کارت بانکی مشتری را با دستگاه کشیده و مبلغ ناچیزی به مشتری پرداخت میکنند. یا در برخی نانواییهای خشکهپزی (نانواییهایی که نان شیرین، کلوچه، محلی، شیرمال، شبه شیرینی)، در ازای تحویل تعداد کمی از این نوع نانها، وجه عددی تعداد بیشتری نان سنتی را از کارت بانکی مشتری با دستگاه هوشمند دریافت میکنند.
این در حالی است که اختلاف قیمت بین آرد یارانهای و آرد آزاد باعث شده برخی نانواییها ساعات کاری خود را کاهش دهند تا با پخت تعداد کمتر نان آردهای یارانهای را با قیمت آزاد بفروشند، همچنین برخی نانوایان برای بالا نشان دادن فروش نان، مبلغ بالایی از کارت مشتریان میکشند و به بهانه اینکه پول نقد را میخواهند به حساب منتقل کنند مابهالتفاوت آن را به صورت نقدی به مشتری پرداخت میکنند. برخی نانوایان هم در تخلفات دیگر تولید بیشتر نان و عرضه آن به صورت بستهبندیشده به سوپرمارکتها، انباشت نان برای فروش بیرونی، عرضه نان به اسنپ فودها با قیمت بالاتر یا فروش به نرخ آزادپز با آرد دولتی را برای درآمد بیشتر در دستور کار خود دارند.
در نهایت باید دید طرح تشدید نظارت تعزیرات حکومتی که تا ۳ دی ادامه دارد و سایر تدابیری که وزارت صمت و بازرسان وزارت جهاد کشاورزی مدنظر دارند چقدر در کاهش این تخلفات مؤثر خواهد بود اما فارغ از بحث نظارت از سوی وزارت اقتصاد و دولت باید تدابیری پایدار برای جلوگیری از تخلفات نانواییها در نظر گرفته شود که قابل دور زدن نبوده و بازدارنده باشند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» چالشهای آزادسازی ارز دارو و چگونگی تأمین آن را بررسی کرد
سرگیجه دارو
* «دارویار» اصلاح نظام دارویی یا سراب وعدهها
محمدحسین فرقدانی: بحث حذف یا ادامه تخصیص ارز ترجیحی به دارو همواره یکی از حساسترین موضوعات در نظام سلامت کشور بوده است. چندی پیش، اظهارات محمدرضا ظفرقندی، وزیر بهداشت، درباره حذف ارز ترجیحی دارو از سال آینده واکنشهای گستردهای را در پی داشت و نگرانیهای جدیای را در میان مردم و کارشناسان ایجاد کرد اما در بیانیهای جدید و روز بعد (مورخ 10 آذر)، وزیر بهداشت اعلام کرد: «ارز ترجیحی نوع یک (۴۲۰۰ تومان) برای دارو از سال گذشته حذف شده بود و برای سال آینده هم کمافیالسابق با ارز ترجیحی نوع 2 و پرداخت دارویار عرضه خواهد شد».
در نظام دارویی کشور، 3 نوع ارز تخصیص داده میشود. ارز ترجیحی نوع یک که با نرخ ۴۲۰۰ به واکسنها و برخی داروهای خاص مانند داروهای سرطان و پیشگیری تعلق میگیرد، ارز ترجیحی نوع 2 با نرخ ۲۸۵۰۰ تومان که برای تأمین عمده داروهای ضروری استفاده میشود و ارز تالار یک که نرخ آن متغیر بوده و به بستهبندی دارو و برخی داروهای مکمل و زیبایی اختصاص دارد. آنچه اخیرا مورد بحث قرار گرفت، حذف ارز نوع 2 و انتقال تمام هزینهها به نرخ آزاد بود که میتوانست فشار سنگینی بر بیماران و نظام درمانی وارد کند.
ظفرقندی پیشتر درباره حذف ارز ترجیحی هشدار داده بود این اقدام بدون ایجاد زیرساختهای جایگزین میتواند منجر به کمبود دارو و تجهیزات پزشکی در بیمارستانها شود. تجربه سالهای گذشته نیز نشان داده عدم پرداخت مابهالتفاوت طرح دارویار، زمینهساز کمبودهای جدی در زنجیره تأمین دارو شده است، بنابراین اظهارات اولیه وزیر درباره حذف ارز نوع 2 نگرانیهایی را درباره افزایش قیمت داروها و کاهش دسترسی بیماران به همراه داشت.
تأیید ادامه تخصیص ارز نوع 2 برای سال آینده، اگر چه تصمیمی محتاطانه و به ظاهر مثبت است اما نیازمند بررسی دقیقتر است. از یک سو، این تصمیم میتواند از افزایش ناگهانی قیمت داروها جلوگیری کند و دسترسی بیماران به داروهای حیاتی را حفظ کند، از سوی دیگر، حفظ ارز ترجیحی در شرایطی که منابع ارزی کشور محدود است، همچنان نیازمند مدیریت دقیق و شفافیت بیشتر در تخصیص منابع است.
طرح دارویار که با هدف بهینهسازی یارانههای دارویی اجرا شد، برای موفقیت نیازمند تأمین بودجه کافی و پرداخت مابهالتفاوتها به بیمهها و داروخانههاست، در غیر این صورت، بیماران بهطور مستقیم فشار هزینههای درمانی را متحمل خواهند شد. اگر چه ادامه تخصیص ارز نوع 2 میتواند از بحرانهای احتمالی جلوگیری کند اما این تصمیم به تنهایی کافی نیست. نظارت دقیق بر تخصیص ارز، جلوگیری از قاچاق دارو و تأمین به موقع مابهالتفاوتها باید در اولویت قرار گیرد. تصمیم وزارت بهداشت برای ادامه تخصیص ارز ترجیحی نوع 2، هر چند نگرانیهای فوری را کاهش داده است اما راهحلی بلندمدت برای مشکلات نظام دارویی کشور نیست. دولت و وزارت بهداشت باید با شفافیت بیشتر و برنامهریزی دقیقتر، نهتنها دسترسی پایدار به داروها را تضمین کنند، بلکه زیرساختهای لازم برای اصلاحات اساسیتر را فراهم آورند. تنها با اتخاذ رویکردی جامع و همافزا میتوان اطمینان حاصل کرد مردم در آینده نیز به داروهای موردنیاز خود با قیمتی مناسب دسترسی خواهند داشت.
در سالهای اخیر، بسیاری از ما با مشکلاتی مانند کمبود دارو یا افزایش هزینههای درمان مواجه شدهایم. از یک طرف، قیمتها بالا میرود و از طرف دیگر، دسترسی به داروهای حیاتی سختتر میشود. طرح دارویار پاسخی است که دولت برای حل این مشکلات ارائه کرده است اما آیا این طرح توانسته از بار مشکلات بکاهد؟ بیایید این طرح را ساده و با یک مثال ملموس بررسی کنیم. پیش از اجرای طرح دارویار، دولتها برای کنترل قیمت دارو، ارز ترجیحی (معروف به دلار ۴۲۰۰) را به واردکنندگان و تولیدکنندگان دارو میداد. به این معنی که دولت به جای اینکه هزینه دارو را از جیب مردم کم کند، ارز ارزان در اختیار تولیدکنندگان قرار میداد تا داروها با قیمت کمتری به دست مردم برسد اما مشکلی بزرگ وجود داشت. بسیاری از این داروها هرگز به دست بیماران نرسیدند! چرا؟ چون برخی افراد سودجو داروهای یارانهای را به کشورهای دیگر قاچاق میکردند یا آن را با قیمت بالا در بازار سیاه میفروختند.
به عنوان مثال، یک داروی خاص که قیمت واقعی آن ۵۰۰ هزار تومان بود، به لطف ارز ترجیحی ۱۰۰ هزار تومان در بازار عرضه میشد اما چون قیمت آن در کشورهای همسایه چند برابر بود، بخش زیادی از این دارو به جای بیمارستانهای داخلی، سر از بازارهای خارجی درمیآورد. با اجرای طرح دارویار، دولت تصمیم گرفت این ارز ترجیحی را حذف کند و بهجای آن یارانهها را مستقیم به بیمهها و بیماران منتقل کند. در این طرح قیمت دارو به قیمت واقعی (بدون ارز ترجیحی) نزدیک میشود. لازم به ذکر است که در این طرح بیماران همان سهم قبلی خود را میپردازند.
برای درک بهتر، به همان داروی ۵۰۰ هزار تومانی برگردیم. در گذشته، دولت به واردکننده ۴۰۰ هزار تومان ارز ترجیحی میداد و بیمار فقط ۱۰۰ هزار تومان میپرداخت اما حالا بیمار همچنان همان ۱۰۰ هزار تومان را پرداخت میکند ولی مابهالتفاوت (۴۰۰ هزار تومان) مستقیما از طرف بیمه به داروخانه پرداخت میشود. به عبارتی اگر فردی به صورت آزاد بخواهد دارویی خریداری کند باید 500 هزار تومان پرداخت کند.
طرح دارویار با هدف ساماندهی یارانههای دارو و بهبود دسترسی بیماران به این اقلام حیاتی، یکی از اقدامات مهم در نظام سلامت کشور بهشمار میرود. این طرح تلاش میکند با حذف ارز ترجیحی، منابع مالی هدررفته را مستقیما به بیماران و بیمهها منتقل کند تا ضمن جلوگیری از قاچاق دارو، بیماران فشار کمتری در تأمین داروی درمانی خود احساس کنند. از جمله دستاوردهای این طرح میتوان به افزایش شفافیت در بازار دارو، تقویت تولید داخلی و کاهش سوءاستفاده از منابع عمومی اشاره کرد. دارویار به گونهای طراحی شده است که بیماران همان هزینه قبلی را پرداخت کنند و مابقی قیمت دارو توسط بیمهها جبران شود. این اقدام، علاوه بر حمایت از اقشار آسیبپذیر، به کاهش مشکلات ناشی از اختلاف قیمت دارو در داخل و خارج از کشور کمک کرده است. با این حال، طرح دارویار بدون چالش نبوده است. یکی از مشکلات اصلی آن، فشار مالی بر بیمههاست که در صورت نبود بودجه کافی، ممکن است هزینهها به دوش بیماران منتقل شود. همچنین، نگرانیهایی درباره افزایش قیمت داروهای خارج از پوشش بیمه وجود دارد که میتواند بر توانایی مالی برخی خانوادهها تأثیر بگذارد.
با حذف ارز نوع یک و واقعیسازی قیمتها در زنجیره دارویی کشور، یکی از پرسشهای کلیدی این است: آیا ایران توانسته به خودکفایی در تولید پیشسازهای دارویی دست یابد یا همچنان به واردات این مواد وابسته است. اگر چه کشور در سالهای اخیر گامهای بلندی در تولید داخلی داروهای اساسی برداشته و بسیاری از داروها بهطور کامل در داخل تولید میشوند اما تولید پیشسازهای دارویی همچنان یکی از چالشهای اصلی است. بسیاری از این مواد به تجهیزات پیچیده و فناوریهای پیشرفته نیاز دارند که در برخی موارد هنوز در کشور به طور کامل بومیسازی نشدهاند به همین دلیل، حذف ارز نوع یک برای واردات پیشسازها میتواند بر هزینههای تولید و قیمت نهایی داروها تأثیرگذار باشد. برای رسیدن به خودکفایی کامل، نیاز به سرمایهگذاری هدفمند در زیرساختهای تولید مواد اولیه، انتقال دانش فنی و تقویت صنایع دارویی داخلی وجود دارد. این موضوع نهتنها از وابستگی به واردات میکاهد، بلکه میتواند کشور را در برابر تحریمها و نوسانات ارزی مقاومتر کند. در عین حال تا زمانی که این ظرفیتها به طور کامل فراهم نشود، واردات پیشسازهای دارویی همچنان بخش مهمی از تأمین دارو در کشور را تشکیل میدهد. کمبود آگاهی عمومی درباره سازوکار طرح و عملکرد آن نیز یکی از نقاط ضعف اجرایی است که نیازمند اطلاعرسانی گستردهتر است. از سوی دیگر، موفقیت این طرح وابسته به نظارت مستمر بر زنجیره تأمین دارو و همکاری همهجانبه نهادهای مرتبط است. طرح دارویار با وجود این چالشها، فرصتی ارزشمند برای بهبود نظام دارویی کشور فراهم کرده و اگر به درستی اجرا و مدیریت شود، میتواند به الگویی موفق در حوزه سلامت تبدیل شود.
ارسال به دوستان
پس از شکست نفر اول رنکینگ جهان، بنیامین فرجی مدال برنز انفرادی نوجوانان جهان را هم کسب کرد
آغاز راه نابغه
بهراد رشوند: در میانه سکوت سالن مسابقات جهانی تنیس روی میز، صدای توپهایی که بنیامین فرجی به سمت حریفانش میفرستاد، به غرشهای رعدآسا شبیه بود. پسری ۱۴ ساله، لاغراندام و آرام اما با نگاهی که گویا تمام زمین و زمان را به چالش میکشید.
مدال برنز انفرادی نوجوانان جهان شاید در نگاه اول تنها یک افتخار دیگر در لیست دستاوردهای ورزش ایران باشد اما برای او چیزی بیش از این است: شلیک نخستین گلوله در جنگی طولانیمدت برای رسیدن به قلههای دستنیافتنی.
* لحظهای که تاریخ نفس کشید
مرحله نیمهنهایی، مقابل حریفی از چین، جایی که بازی بیش از آنکه رقابتی باشد، یک بیانیه بود؛ بیانیهای از سوی نوجوانی که آمده بود تا نشان دهد هیچ چیز غیرممکن نیست. او جنگید، حمله کرد، هر ضربهاش فریادی بود که میگفت: «من اینجا هستم، من تواناییاش را دارم». هرچند نتیجه به سود حریف رقم خورد اما سالن، تماشاچیان و حتی حریف او خوب فهمیدند این آغاز داستانی بزرگ است.
* نوجوانی که به رؤیاها زل زد
فرجی تنها یک ورزشکار نیست؛ او راوی داستانی است که در آن رویاها به واقعیت گره میخورد. روزی که در تیم ملی بزرگسالان ایران ظاهر شد، گویا هیچکس انتظار نداشت پسری ۱۴ ساله بتواند با ستارههای جهان دست و پنجه نرم کند اما او نهتنها وارد میدان شد، بلکه غولی چون وانگ، نفر اول رنکینگ جهان را شکست داد؛ حرکتی که بیشتر شبیه صحنهای از یک فیلم هالیوودی بود تا واقعیت.
* وعدههایی که تحقق یافت
یکی از ویژگیهای درخشان فرجی، تواناییاش در تحقق چیزی است که پیش از مسابقات میگوید. او وعده داد مدال قهرمانی نوجوانان جهان را به دست خواهد آورد و این کار را کرد. او پیشتر گفته بود میتواند ستارههای چین را شکست دهد و این وعده هم به واقعیت پیوست. این جسارت، این اعتمادبهنفس، شاید همان چیزی باشد که او را از دیگران متمایز میکند.
* مسیر پرفراز و نشیب پیش رو
المپیک جوانان و سپس المپیک ۲۰۲۸ لسآنجلس، اهداف بعدی این نوجوان است. اهدافی که شاید در نگاه دیگران جاهطلبانه باشد اما برای فرجی تنها قدمهایی منطقی در مسیر پیشرفت است. او اکنون نه فقط یک بازیکن، بلکه سرمایهای ملی است که باید با برنامهریزی درست و حمایت همهجانبه پرورش یابد.
* فراتر از یک مدال
مدال برنز انفرادی نوجوانان جهان شاید رنگی از مس داشته باشد اما برای بنیامین فرجی طلای خالص است؛ طلاهایی که در هر ضربه، در هر فریاد و در هر قدم او دیده میشود. او نماینده نسلی است که میخواهد دنیا را به چالش بکشد و به جهان نشان دهد ایران هم میتواند نابغههایی بیافریند که تاریخساز شوند.
فرجی آمده است که بماند؛ با تمام جسارتش، با تمام رویایش و با تمام حقیقتی که در چشمانش میدرخشد. جهان به تماشای او نشسته و این تازه آغاز راه است.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از دلایل نابسامانی بازار خودرو با وجود آغاز واردات گزارش میدهد
خودروی وارداتی در پارکینگ
* خودروسازان داخلی و مونتاژکاران با در اختیار گرفتن ثبتسفارش خودروهای وارداتی آنها را به صورت قطرهچکانی عرضه میکنند تا انحصار بازار حفظ شود
بر اساس آمار گمرک، از زمان شروع ثبت سفارش خودروهای برقی وارداتی تا پایان مردادماه، ۲۶ هزار و ۶۳۰ خودرو ثبت سفارش شده که از این تعداد ۴۹۲۷ دستگاه وارد کشور شده و ۶۵۰ خودروی برقی نیز در گمرکات قرار دارند. روند کند واردات باعث شده همچنان بازار خودرو در انحصار باقی بماند.
بررسی وضعیت و آمار واردات خودرو نشان میدهد منافع شرکتهای خودروسازی در محدودیت واردات بوده است؛ در واقع از ابتدای ثبت سفارش برای خودروهای برقی، تاکنون ۱۳ شرکت ثبت سفارش داشتهاند. بیشترین آمار ترخیص خودروی برقی متعلق به ایرانخودرو با ۳۶۰۰ دستگاه ثبت سفارش و ترخیص ۱۵۰۰ دستگاه بوده است. گروه خودروسازی سایپا نیز از ۸۰۰۰ ثبت سفارش، تنها توانسته ۱۹۸ دستگاه را ترخیص کند.
با وجود هدفگذاری برای افزایش قابل توجه واردات خودرو اما هنوز هم واردات با هدفگذاریهای ابتدای سال فاصله معناداری دارد. چندی پیش، برای تسهیل واردات خودرو، بانک مرکزی مجوز واردات خودرو با ارز سپرده خود را صادر کرد تا روند واردات سرعت بیشتری بگیرد اما این سناریو نیز هنوز اجرایی نشده است، هرچند وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز به صراحت اعلام کرده تنها راهحل بازار خودرو رفع مشکل واردات خودروی دست دوم است، چرا که در چند وقت اخیر نرخ تسعیر ارز بالا رفته و همین مساله موجب شده واردات خودروهای نو گران تمام شود.
با وجود اینکه وزارت صنعت اعتراف کرده واردات خودروهای دست دوم برای ساماندهی بازار خودرو ضروری است و منجر میشود که با قیمت پایینتر این خودروها به دست مردم برسد، اما همچنان میبینیم که واردات خودرو در اختیار شرکتهای خودروسازی است. در واقع خودروسازان برای اینکه واردات خودرو اختلالی در بازار انحصاری آنها به وجود نیاورد، خودروهایی را وارد میکنند که تاثیری بر بازار محصولات آنها ندارد. از طرف دیگر واردات خودروهای نو به قدری کند انجام میشود که عملا تاثیری در تعادلبخشی به بازار ندارد.
از طرف دیگر با وجود ضرورت افزایش واردات، تعداد قابل توجهی از این خودروها همچنان در گمرکات کشور باقی ماندهاند و ترخیص نمیشوند. طبق آمار، تاکنون بیش از ۴۱ هزار دستگاه خودرو وارد کشور شده است اما این خودروها در بازار حضور محسوس ندارند و هیچ توضیح قانعکنندهای نیز برای این موضوع از سوی وزارت اقتصاد وجود ندارد.
از زمان ابلاغ آییننامه واردات خودرو در شهریور ۱۴۰۱ تا به امروز بیش از 27 ماه میگذرد اما واردات مطابق با وعدهها پیش نرفته است. وعدهها درباره ساماندهی بازار خودرو تا جایی پیش رفت که از برنامهریزی برای واردات ۲۰۰ هزار دستگاه خودرو تا پایان سال ۱۴۰۲، تا پایان آبانماه امسال تنها یکچهارم آن محقق شده که البته بخشی از آن هنوز به بازار وارد نشده است. عدم ترخیص خودروهای وارداتی از گمرکات کشور موضوع مهمی است که جای بحث و بررسی دارد.
یکی از جدیترین ایرادات واردات خودرو این بود که واردکنندگان باسابقه کشور حذف شده و جای آنها را خودروسازان و شرکتهای مونتاژکار گرفتند که دغدغه تولید داشتند تا واردات خودرو. همین مساله مشکلات زیادی را از سوی سازمانهای مختلف ایجاد کرد، همچنین یکی از علل اصلی ورود قطرهچکانی خودروها به کشور است. به طور قطع همین عملکرد خودروسازان در واردات است که منجر شده همچنان فاصله بین قیمت خودرو در کارخانه و بازار آزاد حفظ شود. به عبارت دیگر، هر چقدر بین قیمت خودرو در کارخانه و بازار آزاد فاصله بیشتری وجود داشته باشد تقاضا برای خرید خودرو بالاتر میرود. در نتیجه خودروسازان راحتتر میتوانند به دولت فشار آورند که قیمت خودرو را باید بالا ببرند تا صفهای خرید خودرو تعدیل شود. بر فرض، در مقطع کنونی اگر قیمت خودرویی در بازار آزاد فاصله یک میلیارد تومانی با قیمت کارخانه پیدا کند خودروسازان مدعی میشوند که یک میلیارد تومان ارزانفروشی میکنند و با همین دستفرمان به دنبال گرفتن مجوز افزایش قیمت 500 میلیون تومانی میروند. این مساله باعث شده بازار خودرو تقریبا از کنترل دولت خارج شود و همواره انتقادات نیز متوجه دولت میشود، چراکه دولت وظیفه ساماندهی به بازار خودرو را دارد. از طرف دیگر برخی رسانهها نیز به دلیل هزینه تبلیغاتی که از این شرکتهای خودرویی دریافت میکنند، گزارشهایی درباره زیان و ورشکستگی خودروسازان منتشر میکنند تا فشار به دولت برای تن دادن به خواستههای خودروسازان را بیشتر کنند.
به عنوان نمونه، نقشآفرینی خودروسازان و مونتاژکاران در بازار خودروی وارداتی باعث شده با وجود افزایش واردات و ترخیص خودرو، هنوز هم شاهد تردد خودروهای وارداتی جدید در سطح شهرها نباشیم. برخی فعالان و کارشناسان این حوزه معتقدند صاحبان خودروها، بویژه نمایشگاهداران و واسطهگرانی هستند که به خودروسازان مرتبطاند. در شرایطی گفته میشود که متقاضیان برخی حواله این خودروها را خریداری کرده و خودروها را تحویل گرفتهاند اما شائبههایی در این زمینه وجود دارد. در شرایط کنونی، عرضه ندارند و گفته میشود ترجیح میدهند خودروها را عرضه نکنند .
عدم عرضه خودروهای خارجی جدید در سطح شهرها به علت دپو شدن خودروها است. در راستای پیگیری موضوع ترخیص خودروها، رئیس کل دادگستری استان هرمزگان به همراه دیگر مسؤولان قضایی بازدیدی از بندر شهید رجایی بندرعباس داشتند و روند انجام تشریفات گمرکی و بندری را بررسی کردند.
همچنین عباس منصوری، معاون نظارت بر امور دادسراها و ضابطان دادستان کل کشور اظهار کرد: یکی از عوامل اصلی دپوی خودروهای خارجی، عدم ترخیص بهموقع و بعضا قابل بررسی از سوی برخی دستگاههای متولی است. لازم است فرآیندهای غیرضروری اصلاح شود تا از تضییع حقوق تجار و فعالان اقتصادی جلوگیری شود.
علی صالحی، دادستان عمومی و انقلاب تهران نیز به موضوع ترخیص خودروهای وارداتی ورود و تأکید کرد که واردکنندگان باید خودروهای وارداتی را بهسرعت اظهار کنند تا فرآیند ترخیص فوراً انجام شود و کالاها مشمول مقررات متروکه نشوند، چرا که در حال حاضر، متقاضیان خرید خودروهای وارداتی منتظر آغاز طرح جدید عرضه
خودروهای وارداتی هستند.
ارسال به دوستان
نگاه
خودکشی ناخواسته براندازان
کبری آسوپار: 3-2 هفته از مرگ کیانوش سنجری میگذرد؛ مجری سابق صدای آمریکا که در اعتراض به آنچه دیکتاتوری در ایران نامید، 23 آبان خود را از ساختمانی تجاری در تهران پایین انداخت. هیاهوی خودکشی او خیلی زودتر از آنچه بلندی صدای براندازان در مجازی نشان میداد، فروکش کرد. بخش اعظمی از همان هیاهو هم خرج مقصریابی و کشمکشهای درونی براندازان شد که چرا از عضو خود حمایت نکردهاند و چرا مانع خودکشی از پیش اعلام شده او نشدهاند. چه آنکه او از حدود 20 ساعت قبل از اقدام به خودکشی، در حساب ایکس خود خبر از چنین تصمیمی با اعلام ساعت دقیق آن داده بود. اکنون حتی از همین هیاهوی مقصریابی درونی براندازان هم خبری نیست و خودکشی سنجری نهتنها به آرمان او برای براندازی جمهوری اسلامی کمک نکرد، بلکه حتی نام و یادی از خود او هم نیست و او سطری گم در تاریخ اپوزیسیون شد! آدمهای برانداز نوبت به نوبت سطری گم در تاریخ میشوند، زنده و مرده فرقی ندارد. جریانی که اصالت و استقلال و گفتمان ندارد و هویتش بر مبنای جاهطلبیهای شخصی و اوهام مبتذل و عقدههای عروسکگردانی قدرتهای ضدایرانی و با ملغمهای از تروریست و تجزیهطلب و دارودسته رجوی و سلطنتطلب و مطرب و فوتبالیست و بازیگر و فراری و مزدور غرب و... شکل گرفته، نه موفقیتی مییابد و نه نامی ماندگار از آن برجا میماند. جریانی که بهجای اندیشه، مانور تبلیغاتی را جایگزین کرده و رد مباحث آن را به جای کتابخانهها و محافل علمی، حقوقی و سیاسی باید در میتینگهای رقص و شراب جستوجو کرد، چگونه میتواند رد ماندگاری از خود برجا بگذارد؟ جریانی که عروسک خیمهشب بازی سرویسهای امنیتی ضد ایرانی است و با آویختن از قدرت شیطانی غرب و صهیونیسم و استقبال از تحریم و تجاوز به ایران و زندگی در کشورهای دیگر موفق شود، چگونه میتواند فراتر از کف روی آب باشد و باقی بماند؟
برای تبیین و مصداقیابی هر کلیدواژهای که در وصف هویت جریان برانداز ایرانی در بند قبل نوشته شد، میتوان یادداشت جداگانهای نوشت تا ثابت شود سخن از هویت این جریان، در نهایت به اثبات بیجریانی آن میانجامد اما فیالحال مجال برای حرف دیگری است. خودکشی سنجری بهرغم آنکه با شعار سیاسی و با نمایشی علیه جمهوری اسلامی انجام شد، اما نتوانست هیچ موج موثری، حتی کوتاه و حتی صرفا در فضای مجازی ایجاد کند.
هم از این رو، این اتفاق و حواشی پیرامون آن را میتوان دارای نشانههایی دانست که از مرگ براندازان حکایت میکند و در واقع آن خودکشی، نه خودکشی یک برانداز که نشان از خودکشی براندازان داشت، به دلایلی:
اول: آنها برای ممانعت از خودکشی دوستشان ساعتها فرصت داشتند و اقدامی نکردند.
دوم: در مجادلههای پس از واقعه، روشن شد یکی از دلایل اصلی ناامیدی فرد مورد نظر عدم حمایت از او از سوی براندازان در آمریکا و پس از اخراج او از صدای آمریکا بوده است. حتی دفتر رضا پهلوی هم که برای چنین مواقعی و حمایت مالی از براندازان، پول جمع کرده بود، کمکی به او نکرد.
سوم: عدم حمایت از او در ایران توسط دوستانش که تنهایی و مشکل مالی او و روی آوردنش به کارگری ساده را موجب شد.
چهارم: ناامیدی سیاسی براندازان پس از تبلیغات بسیار درباره سرنگونی قریبالوقوع جمهوری اسلامی.
پنجم: جدلهای بیپروا و بیپرده در میان خود، اما علنی و صریح پس از مرگ سنجری که باعث رسوایی بسیار درباره تعاملات درونی براندازان با یکدیگر شد. در واقع آنچه رخ داد خودکشی ناخواسته اپوزیسیون ایرانی بود.
طبعا منظور از مرگ در این نوشتار، نابودی مطلق این جریان نیست، بلکه منظور عدم توانایی در داشتن کنشهای موثر سیاسی علیه ایران است. حیات یک جریان سیاسی به کنشگری موثر است و بی آن حتی در صورت وجود، یعنی مرده است.
در واقع، پیکر بیجان کیانوش سنجری روی پیادهرو نماد مرگ اپوزیسیونی است که ۲ سال پیش یقین داشت تا چند ماه دیگر کار جمهوری اسلامی تمام است و امروز حتی از زنده نگه داشتن عضوی از خود که پیشتر هم اعلام کرده قصد خودکشی دارد، ناتوان است!
شاید گفته شود تعمداً مانع خودکشی او نشدند که بتوانند از این مرگ که مثلا در اعتراض به دیکتاتوری در ایران و حمایت از زندانیان سیاسی بوده، بهرهبرداری سیاسی کنند اما خودکشی نمیتواند قهرمانپرور باشد و جریانی که میخواهد از پایین پریدن یک نفر از بالای ساختمان و مشکلات روحی و شخصی او قهرمان بسازد و پیروزی درو کند، یعنی دستش از هر آنچه بتواند خود را مطرح کند، بسیار خالی است.
انتحار یک کنشگری ناشی از ضعف است و وقتی با چاشنی سیاست آمیخته میشود، ناتوانی بیشتری را عیان میکند. چه آنکه از اهل سیاست، بویژه مخالف و مبارز سیاسی انتظار قدرتمندی و توانمندی است.
خودکشی بروز ناامیدی در بدترین شکل خود است و مبارزه سیاسی نمایش امید برای تغییر و ثمردهی است و نمیتوان این ۲ را درهم آمیخت و تصور پیروزی کرد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|