|
یادداشت
درسی از پپ پرافتخار
عبدالله دارابی: جوزپه گواردیولا، مربیگری را با اهتمام در یادگیری فراگرفت و در آن پیشرفت کرد. او در برشای ایتالیا به شاگردی خولیو ولاسکو (سرمربی اسبق تیم ملی والیبال ایران) و بهرهگیری از تجاربش در مدیریت و مربیگری پرداخت، بدون توجه به اینکه رشتههای فعالیتشان مختلف است؛ زمانی که در آغاز راه بود و هنوز این پپ معروف در عرصه مربیگری نشده بود.
گواردیولا که در عرصه مربیگری باشگاهی، افتخارات ریز و درشت را پارو کرده است و بازیکنان بزرگی افتخار شاگردیاش را داشته و دارند و از آن مهمتر، ارائه سبک نوینی از فوتبال را به نام خود سند زده، این روزها با تیمش (منچسترسیتی) گرفتار بحران شده است؛ بحرانی که حتی میتواند به اخراج هر مربیای منجر شود.
تیم گواردیولا در ۱۱ بازی اخیرش، ۸ بار تن به شکست داده؛ شکستهایی که به قول خودش اینقدر زیاد است که در ۴ فصل لیگ قهرمانان اروپا این تعداد شکست را متحمل میشده است. شاید دردناکترین باخت برای او، بازیکنان و بویژه هواداران منچسترسیتی، باخت اخیر به رقیب دیرینه و احیاشده توسط آموریم، یعنی منچستریونایتد باشد، آن هم در حالی که پیروزی را با شکست عوض کردند!
سرمربی سرشناس و پرافتخار فوتبال دنیا پس از این باخت، بدون اینکه به زمین و زمان بتازد با واقعبینی انگشت قصور را متوجه خودش کرد و وضعیت بحرانی تیمش را حاصل خوب نبودن خودش دانست. او به رسانهها و هواداران تیمش متذکر نشد من پپ گواردیولای معروف و پرافتخارم. همچنین نگفت بزرگترین افتخارات تاریخ منچسترسیتی و نام و آوازه امروزیاش، مدیون حضور و عملکرد من است و آنها و تیمشان را حواله به دوران قبل و بعد حضورش در این باشگاه نداد، بلکه گفت: «رئیس و سرمربی من هستم. من مربی خوبی نیستم که نتوانستهام این شرایط را تغییر دهم و حرف درست این است». این حرفها را چه کسی میگوید؟ گواردیولایی که سابقه، افتخارات و تواناییاش بر همگان در فوتبال دنیا محرز است و اتفاقا در بین مربیان داخلی ما هم علاقهمند و مقلد کم ندارد.
شاید و به عبارت صحیحتر حتما، همین چند جمله پپ بعد از شکست برابر یونایتدها، درس مهمی در مربیگری و مدیریت است که از تجربه و واقعنگری او نشأت میگیرد؛ درسی که مربیان و حتی مدیران و بازیکنان ما برای رهایی از خطر جهل، خودبزرگپنداریهای کاذب و درجا زدن، شدیدا محتاج تعمق و الگوبرداری واقعی و کاربردی از آن هستند. مربیان و حتی مدیران و بازیکنان تیمهای ما که پس از شکست و ناکامی، نقد یا اعتراض رسانه، هوادار و هر منتقد دیگری را برنمیتابند و بویژه مربیانمان که بعضا در جواب این نقادیها، از کیسه گواردیولا خرج میکنند و بعضا در اعتراض به انتقادات و اعتراضات، عملکردشان را به نوعی متاثر از سبک و مکتب این مربی کاتالان متصور میشوند، آیا چنین درس مهمی را هم از سبک و سیاق رهبری این مربی سرشناس میگیرند؟
مسلما هر مربی یا مدیری که در فوتبال ما، نگاه کاربردی به توضیحات گواردیولا پس از شکست برابر منچستریونایتد در بیان علت ناکامی تیمش داشته باشد، خود و تیمش را یک گام به جلو هدایت کرده است و اساسا اگر فوتبال ما در سطوح مختلف حایز چنین تفکری شود، یک گام مهم رو به جلو برداشته است. کاش به جای ژست گواردیولا گرفتن، قدری نیز از سبک، تجربه و داشتههای او بهره عملی کسب کنیم!
ارسال به دوستان
خبر
تجلیل از مدالآوران المپیک و پارالمپیک با حضور رئیسجمهور
مراسم تجلیل از مدالآوران بازیهای المپیک و پارالمپیک پاریس با حضور مسعود پزشکیان رئیسجمهور برگزار شد و طی آن از ۴۹ ورزشکار افتخارآفرین در این 2 رویداد و مربیان آنها تجلیل شد. مراسم تجلیل از مدالآوران بازیهای ۲۰۲۴ پاریس روز گذشته ۲۶ آذر با تلاوت آیاتی از کلامالله مجید و پخش سرود جمهوری اسلامی ایران در سالن اجلاس سران با حضور دکتر مسعود پزشکیان رئیسجمهور برگزار شد. در این مراسم که احمد دنیامالی وزیر ورزش، معاونان وی در وزارت ورزش، روسای فدراسیونها و جمعی از پیشکسوتان هم حضور داشتند، از مدالآوران بازیهای المپیک و پارالمپیک تجلیل شد. در مراسم تجلیل از مدالآوران بازیهای المپیک و پارالمپیک، در مجموع از ۱۰۷ نفر تقدیر شد که از این تعداد ۴۹ نفر ورزشکار و سایر افراد مربیان و سرپرستان اعزامی به پاریس بودند. رئیس هر فدراسیون به همراه کادر فنی و ورزشکاران اعزامی با حضور روی سن جوایز خود را از رئیسجمهور دریافت کردند. رئیس دفتر رئیسجمهور، معاون اجرایی رئیس جمهور، معاون امور بانوان رئیسجمهور، روسای فدراسیونها، پیشکسوتان ورزش، امیر قلعهنویی سرمربی تیم ملی فوتبال ایران به همراه مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال و بسیاری دیگر از چهرههای ورزشی در این مراسم حضور داشتند. در این مراسم زهرا رحیمی، جوانترین عضو کاروان ورزش ایران در بازیهای پارالمپیک در رشته تکواندو و امیرحسین زارع، قهرمان کشتی ایران و مدالآور بازیهای المپیک در صحبتهای کوتاه خود از رئیسجمهور خواستند پاداش مدالآوران المپیک و پارالمپیک را یکسان کند. همچنین زارع از رئیسجمهور خواست نسبت به تکمیل پروژههای نیمهکاره در ورزش و واگذاری بخشی از امکانات و سالنها به مربیان، پیگیریهای لازم را انجام دهد. در بخشی از مراسم و پیش از آغاز بخش مربوط به تقدیر از مدالآوران، بازوبند پهلوانی کشور توسط مسعود پزشکیان به مصطفی طغانی اهدا شد. طغانی سال گذشته در رقابتهای کشتی پهلوانی قهرمانی بزرگسالان کشور که همزمان با ولادت باسعادت حضرت علی(ع) و روز پدر و چهلوپنجمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی برگزار شد، به عنوان پهلوانی کشور در سال ۱۴۰۲ دست یافت.
ارسال به دوستان
علیرضا یوسفی، پدیدهای که یادآور روزهای درخشان رضازاده و سلیمی است
سلطان وزنهها
بهراد رشوند: وزنهای که فقط تالاخادزه میتوانست آن را بالای سر ببرد، حالا توسط یک ایرانی جوان فتح شده است؛ علیرضا یوسفی، پدیدهای که یادآور روزهای درخشان حسین رضازاده و بهداد سلیمی است.
شبی بهیادماندنی برای وزنهبرداری ایران در مسابقات جهانی منامه رقم خورد؛ جایی که علیرضا یوسفی با نمایش خیرهکنندهاش، تاریخسازی و بار دیگر نگاهها را به ایران معطوف کرد. دسته فوقسنگین وزنهبرداری جهان، پس از سالها سلطه بیچونوچرای لاشا تالاخادزه، طعم رقابتی متفاوت را چشید. این بار دیگر تالاخادزه در میدان نبود و چشمها به رقابتهای نزدیک بین مدعیان جدید، بویژه ۲ وزنهبردار جوان و پرانگیزه ایران، دوخته شده بود.
ایران که سالها با رضازاده و سلیمی در این دسته حکمرانی کرده بود، حالا با ۲ نمایندهاش، بار دیگر امیدها را زنده کرده بود. از یکسو علی داوودی، مدالآور باتجربه و پرافتخار و از سوی دیگر علیرضا یوسفی، ستاره نوظهور، آماده بودند تا بار دیگر پرچم ایران را بالای وزنهبرداری سنگینوزن جهان برافرازند.
* آغاز رقابت در یکضرب
مسابقه با حرکت یکضرب آغاز شد؛ جایی که علیرضا یوسفی با مهار وزنه ۱۹۴ کیلوگرمی، جایگاه پنجم را از آن خود کرد. در این میان، علی داوودی با وزنه ۲۰۶ کیلوگرمی موفق شد مدال برنز را به دست آورد اما درخشش این مرحله متعلق به لالایان از ارمنستان بود که با مهار وزنه ۲۱۵ کیلوگرمی، طلای یکضرب را از آن خود کرد.
* شگفتی در دوضرب؛ طلوع یوسفی
اما آنچه این رقابتها را به یادماندنی کرد، مرحله دوضرب بود. در این بخش، ۲ وزنهبردار ایرانی برنامهای متفاوت داشتند و رکوردهای ورودی آنها نشان از آمادگی برای نمایش بزرگتر داشت.
ابتدا گورمنسیان از بحرین که در برابر تماشاگران خودی رقابت میکرد، پس از ۲ بار ناکامی، سرانجام موفق شد وزنه ۲۴۵ کیلوگرمی را مهار کند اما این تنها آغاز داستان بود. علی داوودی که حرکت خود را با وزنه ۲۵۰ کیلوگرمی آغاز کرده بود، در حرکت نخست با چراغ قرمز داوران مواجه شد و در حرکت دوم نیز نتوانست موفقیتی کسب کند. همه چیز به حرکت سوم او بستگی داشت؛ جایی که او با مهار وزنه ۲۵۳ کیلوگرمی، مدال نقره دوضرب و مجموع را از آن خود کرد.
اما صحنه اصلی این رقابتها متعلق به علیرضا یوسفی بود. او که در حرکت نخست وزنه ۲۴۸ کیلوگرمی را مهار کرده بود، در حرکت دوم با قدرت وزنه ۲۵۸ کیلوگرمی را بالای سر برد و طلای دوضرب را قطعی کرد اما این پایان کار نبود. یوسفی برای حرکت سوم خود وزنه ۲۶۲ کیلوگرمی را انتخاب کرد؛ وزنهای که پیش از او تنها تالاخادزه توانسته بود در سالهای اخیر به آن نزدیک شود.
علیرضا یوسفی با اقتدار کامل، وزنه را بالای سر برد و رکوردی شگفتانگیز به جا گذاشت. این حرکت، نهتنها طلای دوضرب را برای او به ارمغان آورد، بلکه او را به مدال برنز مجموع نیز رساند. مهمتر از همه، این حرکت نشان از بازگشت ایران به روزهای اوج دسته فوقسنگین داشت.
* نتایج پایانی؛ سنگینوزنهای ایرانی درخشان ظاهر شدند
در نهایت، مسابقات با توزیع مدالها به پایان رسید. لالایان از ارمنستان با مجموع ۴۶۷ کیلوگرم، قهرمان این رقابتها شد و مدالهای طلای یکضرب و مجموع را به گردن آویخت. علی داوودی با ۴۵۹ کیلوگرم، 2 مدال نقره دوضرب و مجموع و برنز یکضرب را کسب کرد. علیرضا یوسفی نیز با مجموع ۴۵۶ کیلوگرم، مدال طلای دوضرب و برنز مجموع را از آن خود کرد.
این نتایج نهتنها دستاوردی بزرگ برای وزنهبرداری ایران به شمار میرود، بلکه نشان از ظهور نسلی جدید دارد که میتوانند بار دیگر ایران را به جایگاههای برتر وزنهبرداری جهان بازگردانند.
* آیندهای روشن در انتظار ایران
علیرضا یوسفی با این عملکرد استثنایی نشان داد وزنهبرداری سنگینوزن ایران همچنان پتانسیل درخشش در بالاترین سطح جهان را دارد. او با ثبت رکوردی که تنها یک اسطوره مانند تالاخادزه به آن رسیده بود، پیامی روشن به رقبا ارسال کرد: ایران به دوران طلایی خود بازخواهد گشت.
این شب تاریخی در بحرین، نهتنها یادآور روزهای پرافتخار رضازاده و سلیمی بود، بلکه نوید روزهایی روشنتر را نیز میداد. با علیرضا یوسفی و علی داوودی، وزنهبرداری ایران میتواند بار دیگر رؤیای تسلط بر سنگینوزن جهان را زنده کند.
***
وزنهبرداری ایران نخستین بار نایبقهرمان جهان شد
تیم ملی وزنهبرداری ایران در اتفاقی تاریخی توانست نخستین بار در ۷۵ سال حضور خود در رقابتهای جهانی، عنوان نایبقهرمانی دنیا را کسب کند.
در پایان رقابتهای قهرمانی جهان، تیم ملی ایران با عملکردی درخشان و امتیاز ۵۴۷، به مقام دوم جهان رسید. چین با امتیاز ۵۶۳ قهرمان این دوره شد و کرهشمالی با ۴۹۵ امتیاز جایگاه سوم را به خود اختصاص داد. این افتخار بزرگ برای وزنهبرداری ایران، نتیجه تلاش و همدلی تیمی و هدایت هدفمند کادر فنی به رهبری نواب نصیرشلال بود.
* افتخارآفرینان ایران در جهانی بحرین
وزنهبرداران تیم ملی ایران در این مسابقات با کسب مدالهای ارزشمند، توانستند نقش مهمی در ثبت این افتخار ایفا کنند:
- علی عالیپور: برنز دوضرب و برنز مجموع در دسته ۹۶ کیلوگرم
- مهدی کرمی: برنز یکضرب و برنز مجموع در دسته ۱۰۹ کیلوگرم
- علیرضا یوسفی: طلای دوضرب و برنز مجموع در دسته فوقسنگین
- علی داوودی: برنز یکضرب، نقره دوضرب و نقره مجموع در دسته فوقسنگین
- علیرضا معینی: نقره یکضرب در دسته ۹۶ کیلوگرم
این درخشش نشان داد ایران نهتنها در وزنهای سنگین، بلکه در اوزان میانی نیز مدعی و قدرتمند شده است.
* رکوردشکنی در ترکیب تیمی
یکی از نکات برجسته این رقابتها، حضور ۵ وزنهبردار ایرانی روی سکوی جهانی بود. این اتفاق، دومین بار در تاریخ وزنهبرداری ایران رخ داد که تعداد مدالآوران کشورمان در یک دوره رقابتهای جهانی از ۴ نفر فراتر میرود. این در حالی است که تیم ملی ایران با میانگین سنی ۲۲ سال و ۱۰ ماه، جوانترین ترکیب تاریخ خود را در رقابتهای جهانی به میدان فرستاد.
ارسال به دوستان
طلای واقعی بر گردن نواب نصیرشلال
بازگشت به دوران طلایی
سعید آقایی: جوانانی که روزی تنها در سایههای وزنهبرداری ایران ایستاده بودند، حالا در قامت قهرمانان درخشیدند. نواب نصیرشلال، مردی که با جسارت و صبوری، خرابهای از تیمملی را به کارگاهی برای ساختن قهرمانان تبدیل کرد، نشان داد طلای واقعی بر گردن اوست؛ نه بهخاطر مدال، بلکه بهخاطر اعتماد به جوانها.
پس از ناکامی در المپیک، همه نگاهها به نواب نصیرشلال دوخته شد. او در میان هجمه انتقادات، سکوت نکرد. در مصاحبهای صریح و جنجالی گفت: «ویرانهای را تحویل گرفتم که آواربرداریاش نیاز به زمان دارد». او از روزهای ابتدایی آغاز به کارش، آشکارا از عقبماندگی وزنهبرداری ایران سخن گفت و تأکید کرد: «کار نشده»، «چهرههای جدیدی نیستند» و «مسیری طولانی در پیش داریم». اما نواب، صرفاً منتقد نبود؛ او معمار هم بود.
* پایهگذار تحول
تیم ملی وزنهبرداری ایران، سالها با ترکیبی ثابت در عرصههای بینالمللی ظاهر شده بود. نسل جدیدی تربیت نشده بود و چهرههای باسابقه نیز دیگر توان مقابله با رقبای جهانی را نداشتند. نواب نصیرشلال با چشمانی تیزبین و ارادهای راسخ، مسیر جدیدی را طراحی کرد. از همان روزهای نخست، وعده جوانگرایی داد. وقتی اردوهای تیمملی آغاز شد، نیمی از نفرات دعوتشده از تیمهای پایه بودند؛ نشانهای آشکار از برنامهریزی او برای پوستاندازی در تیم ملی. این تحول، در مسابقات جهانی بحرین به ثمر نشست. تیمملی ایران با هدایت نواب، میانگین سنی ۲۲ سال و ۱۰ ماه داشت و به جوانترین و در عین حال نخستین تیم تاریخ وزنهبرداری ایران تبدیل شد که توانسته روی سکوی نایبقهرمانی جهان بایستد. درخشش جوانهای ۱۸ و ۱۹ ساله، نهتنها باعث غرور مردم ایران شد، بلکه پیام روشنی به منتقدان داد: اعتماد به جوانان، تنها راه بازگشت به دوران طلایی است.
* طلای اصلی بر گردن نواب
نواب نصیرشلال حالا بهعنوان معمار تحول وزنهبرداری ایران، مدال جوانگرایی را بر گردن آویخته. تیمی که با جسارت و اعتماد او ساخته شد، نیمی از نفراتش روی سکو رفتند و مدال گرفتند. او اما نگاهش به آینده است؛ آیندهای که وعده داده پر از مدالهای طلای جهانی و المپیک خواهد بود. او در یکی از مصاحبههایش گفت: «اینها جوانهای ۱۹-۱۸ سالهاند. جای این بچهها در مسابقات جهانی بزرگسالان نیست اما ما مجبور بودیم این پوستاندازی را زودتر شروع کنیم. این اتفاق برایشان یکی دو سال زودتر افتاد، آنها نیاز دارند در میدانهای بزرگ تجربه کسب کنند. از عملکردشان راضیام و قول میدهم این جوانها در آینده نهچندان دور، هم طلای جهان خواهند گرفت، هم مدال المپیک».
* پاسخ به منتقدان
البته این تحول، منتقدان خودش را هم داشت؛ کسانی که به حضور جوانها در رقابتهای جهانی خرده گرفتند و نواب را بهخاطر انتخابهایش زیر سؤال بردند اما او بیاعتنا به این صداها، با آرامش و اعتمادبهنفس مثالزدنی گفت: «یک سری افراد کوتهفکر، شاید از سر حسادت، خرده میگیرند به این بچهها اما من به آنها اعتماد کردم و جواب هم میگیرم. اگر اشتباهی باشد، پاسخگو خودم هستم. این تیم، آینده وزنهبرداری ایران را میسازد».
* جوانانی که آیندهسازند
نتیجه جوانگرایی، نایبقهرمانی جهان بود اما این پایان مسیر نیست. نصیرشلال میداند این تیم، آینده وزنهبرداری ایران را تضمین میکند. او تأکید میکند: «بچهها نیاز به کسب تجربه دارند و باید در مسابقات مهم حضور پیدا کنند. این تازه شروع راه است. ما برای المپیک برنامه داریم و از دل این تیم، قهرمانانی بیرون خواهند آمد که سالها در اوج بمانند».
* چشمانداز یک قهرمانی دیگر
نصیرشلال در بحرین نشان داد قهرمانی، فقط به بالا بردن وزنهها محدود نمیشود. قهرمانی واقعی، ساختن نسلی است که باور کنند میتوانند جهان را فتح کنند. او با اعتماد به جوانها، راهی را آغاز کرده که شاید در کوتاهمدت، نتیجه نهاییاش دیده نشود اما بیتردید وزنهبرداری ایران را به دوران طلایی بازمیگرداند.
طلای واقعی، نه بر گردن وزنهبرداران که بر گردن نواب نصیرشلال است؛ مردی که بهجای تسلیم شدن در برابر انتقادات، تصمیم گرفت تغییر کند، بسازد و تاریخساز شود.
ارسال به دوستان
پرسپولیس بازی بزرگ هفته را مقابل سپاهان باخت
سلام به سقوط
این شکست را باید فراتر از یک باخت ساده در مستطیل سبز دید. جدال میان سپاهان اصفهان و پرسپولیس تهران، نهتنها میدان نمایش مهارتهای فوتبالی؛ که عرصهای برای تقابل ارادهها و سرنوشتها بود. در ورزشگاه نقش جهان، جایی که خاطرات تاریخ و هیاهوی هواداران به هم میپیوندد، سرخپوشان با یک بازیکن کمتر، تمام توان خود را به میدان آوردند اما تقدیر به گونهای دیگر رقم خورد.
داستان این بازی از همان آغاز، رنگ و بوی مبارزه داشت. پرسپولیس با حملاتی سریع و هماهنگ، در پی گشودن دروازه حریف بود اما مدافعان زردپوش سپاهان، همچون سدی مستحکم، مانع این کار شدند. در سوی دیگر، سپاهانیها با برنامهای منسجم، نخستین ضربه خود را در دقیقه ۱۳ بر قلب سرخپوشان وارد کردند. ضربه سر حزباوی، همچون توفانی در میانه آرامش، سپاهان را پیش انداخت و خوشحالیاش، یادآور شادیهای اکرم عفیف همبازی سابقش در السد بود.
اما سرخپوشان اهل تسلیم نبودند. در دقیقه ۲۴، شوت دیدنی خدابندهلو، امید را به اردوی پرسپولیس بازگرداند. این گل، نویدبخش یک جدال تنگاتنگ بود اما سرنوشت بازی، لحظه به لحظه تغییر میکرد. کارت قرمز برای گولسیانی در دقیقه ۳۴، نقطه عطفی شد که جریان بازی را به سود زردپوشان تغییر داد و پرسپولیس را در آزمونی دشوارتر قرار داد.
نیمه دوم، حکایت از تلاشهای بیوقفه سرخپوشان داشت اما سپاهانیها، همچون شطرنجبازانی ماهر، هر حرکت پرسپولیس را خنثی کردند. گل لیموچی در دقیقه ۷۱، پیروزی سپاهان را تثبیت کرد و حملات مداوم پرسپولیس، به مانعی به نام پیام نیازمند برخورد میکرد که همچون دیواری بلند، اجازه نداد در این نیمه هیچ توپی از دروازهاش عبور کند.
این شکست، بیش از 3 امتیاز از دست رفته، زنگ خطری برای کادر فنی پرسپولیس بود. حالا خوان کارلوس گاریدو باید بیش از پیش به فکر بازسازی تیمش باشد، چرا که فاصله با صدر جدول نهتنها عددی است، بلکه نشان از راه دشواری دارد که پیش روی این تیم است.
شاید این بازی، درسی برای هر 2 تیم باشد: در فوتبال، همانند زندگی، همه چیز به اراده انسانها بازمیگردد اما گاه سرنوشت، بازی خود را دارد و پیروز نهایی کسی است که بتواند با واقعیتها کنار بیاید و مسیر تازهای برای پیشرفت بیابد.
ارسال به دوستان
نکته
طرح آمریکایی - صهیونی - ترکی
مهدی گرگانی: دولت سوریه پس از ناکامی تروریستها در جنگ داخلی طی سالهای گذشته به ثبات نسبی دست یافته بود و در حال تقویت توان داخلی و خارجی خود بود تا جایی که بسیاری از کشورهای منطقه که خواستار سرنگونی نظام این کشور بودند به سوی دمشق دست دوستی دراز کردند و حتی از بشار اسد برای حضور دوباره در نشست اتحادیه عرب دعوت به عمل آوردند و سفارتهای خود را یکی پس از دیگری در دمشق بازگشایی کردند.
در این راستا، سقوط حکومت بشار اسد در سوریه در ۱۰ روز باعث حیرت بسیاری از ناظران و تحلیلگران سیاسی در منطقه و جهان شد و از سوی دیگر غافلگیری بسیاری از کشورهای منطقه را در پی داشت. این غافلگیری حتی در محافل سیاسی - رسانهای کشورمان نیز مشهود بود و تا قبل از سخنرانی رهبر حکیم انقلاب درباره تحولات منطقه و به مناسبت سقوط دولت دمشق بسیاری اصلا نمیدانستند چه اتفاقی افتاده یا اینکه جمهوری اسلامی ایران باید چه راهبردی را در مواجهه با این تحولات اتخاذ کند.
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای با اشاره به نقش آشکار یک دولت همسایه سوریه در حوادث این کشور، فرمودند: «با وجود این، قرائن متعددی وجود دارد که نشان میدهد توطئهگر، نقشهکش و اتاق فرمان اصلی، آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند». اگر چه ایشان در همان زمان کوتاه بعد از سقوط دولت سوریه، شواهد و قرائن متقنی برای مواضعشان در این زمینه بیان کردند اما طی روزهای گذشته شواهد بیشتری نیز در تایید مواضع معظمله در زمینه تحولات سوریه آشکار و مبرهن شد.
1- اگر چه باور عمومی این است که ترکیه طراح و اجراکننده اصلی سناریوی سقوط حکومت سوریه است اما مواضع مقامات این کشور در روزهای گذشته نشان میدهد آنکارا بیشتر نقش واسط و تسهیلگر امور را برعهده داشته است. هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه دیروز (دوشنبه) در مصاحبه با شبکه سعودی العربیه کدهای مهمی را در این زمینه ارائه کرد.
وی گفت: آنکارا آماده میانجیگری میان آمریکا و رهبران شورشی حاکم بر سوریه است. فیدان همچنین اذعان کرد مقامات این کشور در سطوح بالا در حال هماهنگی با رهبران سعودی در ارتباط با سوریه هستند. آمریکا تاکنون تلاش کرده از نقش رسمی در تحولات سوریه دور بماند اما با پیروزی شورشیان و سقوط بشار اسد در حال خروج از پشت پرده است و به نظر میرسد ترکیه در حال عادیسازی آن و دادن نقش رسمی به ایالات متحده درباره آینده سوریه است.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه نیز اگر چه تلاش میکند خود را پیروز واقعی تحولات سوریه نشان دهد اما هنوز یادمان نرفته تا همین ۶ ماه پیش برای دیدار و گفتوگو با بشار اسد رئیسجمهور مخلوع سوریه به التماس افتاده بود!
به باور بسیاری از کارشناسان، ترکیه بهتنهایی توانایی ساقط کردن حکومت سوریه را نداشت و نقش آنکارا را نباید بیشتر از یک هماهنگکننده و بسترساز، آن هم به بهانه بیاعتنایی بشار اسد و دست رد او به درخواست اردوغان برای عادیسازی روابط ۲ کشور خواند.
2- البته دولت آمریکا پیش از این نیز نقش خود را در حمایت از تروریستهای سوری لو داده بود. ایالات متحده آمریکا سال ۲۰۱۷، احمد شرع یا همان ابومحمد جولانی سرکرده تحریرالشام را در لیست سیاه تروریستی خود قرار داده و ضمن تعیین جایزه ۱۰ میلیون دلاری برای سر وی، تاکید کرده بود تحریرالشام همان جبهه النصره (شاخه القاعده سوریه) است و با تغییر اسم نمیتواند فرار کند اما تنها یک روز پس از سقوط بشار اسد رسما اعلام کرد گزینه خارج کردن جولانی از لیست تروریستی را بررسی خواهد کرد! از سوی دیگر گفته میشود سفارت سوریه در آمریکا قرار است بزودی بازگشایی شود! چنین سرعت عملی در قبال یک تروریست شناختهشده بینالمللی و بازگشایی سفارت از سوی گروه حاکم بر دمشق که در لیست تروریستی آمریکا قرار دارند نمیتواند یک تصمیم یکشبه باشد، بلکه باید آن را در چارچوب یک پروسه درازمدت و داد و ستدی بزرگ جستوجو کرد.
3- رژیم صهیونیستی در کنار آمریکا حامی و پشتیبان اصلی تروریستها در پیشروی زمینی بود. نیروی هوایی ارتش صهیونیستی از هفتهها قبل از شروع تحرکات زمینی تروریستها به سمت حلب، حماه، حمص و دمشق با بمباران گسترده مواضع ارتش سوریه توان آن را تحلیل برد و نقش اساسی در پیشروی تروریستها در میدان نبرد داشت. در واقع صهیونیستها و آمریکا نقش نیروی هوایی تحریرالشام را ایفا کردند و با بمباران عقبه ارتش سوریه امکان حرکت سریع تروریستها به سمت دمشق را تسهیل کردند.
رهبر معظم انقلاب درباره کمک آمریکاییها و صهیونیستها به تروریستهای سوری فرمودند: اگر اینها نقشهکش حوادث سوریه نبودهاند، چرا برخلاف دیگر کشورها ساکت ننشستند و با بمباران صدها مرکز زیرساختی، فرودگاه، مراکز تحقیقاتی، مراکز تربیت دانشمند و نقاط دیگر سوریه، عملاً در حوادث جاری دخالت کردند؟
نکته جالب توجه دیگر اینکه شورشیان حاکم بر دمشق تاکنون هیچ اعتراضی به حملات گسترده رژیم صهیونیستی به سوریه نداشته و درباره اشغالگریهای جدید این رژیم در منطقه جولان هم سکوت کردهاند که میتواند دلیل دیگری بر هماهنگیهای خاص میان مسؤولان تروریست ۲طرف باشد. علاوه بر آن سران رژیم صهیونیستی نیز کمکم در حال آشکار کردن مواضع واقعی خود در حمایت از تروریستهای حاکم بر دمشق هستند. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این رژیم بامداد دیروز (دوشنبه) تاکید کرد اسرائیل علاقهای به تقابل با دولت جدید سوریه ندارد و سیاست خود در قبال دمشق را بر اساس شرایط جدید میدانی تدوین خواهد کرد.
4- تحولات سوریه یک بار دیگر مداخله گسترده آمریکاییها در منطقه غرب آسیا را آشکار کرد؛ تحولاتی که این بار با استفاده از بازوی عثمانی-صهیونیستی رقم خورد. دلایل زیادی وجود دارد که باید نگران سوریه باشیم که نخستین آنها توطئه قدیمی آمریکا در ایجاد بهاصطلاح خاورمیانه جدید در قالب طرح خاورمیانه بزرگ است که میتواند به تجزیه سوریه منجر شود.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
منطق بیمنطقی!
محمدکاظم انبارلویی: 1- مفروض ما در اعمال سیاست خارجی و تعامل با رقبای جهانی و دشمنان ایران و اسلام این است: حریف منطقی یا عقلایی عمل میکند. فکر میکنیم سیاست رفتاری رقبا بر اساس یک روششناسی علمی است.
اما رصد رفتار آمریکا و ۳ کشور شرور اروپایی نشان میدهد حریف از منطق «بیمنطقی» رنج و به تعبیر واقعیتر سود میبرد.
مثلا در دوران «بوش کوچک» یک دوره تعامل با آمریکا ذیل «گفتوگوی تمدنها» را طی کردیم اما از طرف مقابل جز فحش و ناسزا و بدگویی و بدعهدی چیزی ندیدیم و نشنیدیم. در دوران اوباما هم یک دوره گفتوگو را تجربه کردیم که از دل آن توافق برجام درآمد. اما نه در دوران اوباما و نه در دوران ترامپ با برجام هم به نتیجه نرسیدیم.
رصد رفتار دیپلماتیک غرب نشان میدهد آنها میخواهند به ما القا کنند، نمیتوانید منطق ما را کشف کنید. ما پیشبینیناپذیر هستیم! حتی القا میکنند در سیستم تصمیمگیری حاکمیت در آمریکا کسی نیست با شما توافقی کند؛ ممکن است شما با یک ضلع از اضلاع حاکمیت مثل کاخ سفید یا وزارت خارجه توافق کنید ولی کنگره و سیا آن را وتو میکنند به همین دلیل بخشی از تحریمها، تحریمهای دولت، برخی تحریمها برای کنگره و برخی مربوط به جاهای دیگر است. شما باید با همه این اضلاع گفتوگو کنید و تازه اگر گفتوگو کردید و به توافق رسیدید، نهایتا ممکن است جلوی شما همان پشت میز، توافق را پاره کنند و بگویند توافق چی؟ کشک چی؟!
2- اگر فرضیه فوق را بپذیریم کار دیپلماسی ما دشوار میشود.
چه باید کرد؟ گفتوگو را تعطیل کنیم یا ادامه بدهیم، اگر ادامه بدهیم با کدام منطق؟!
بیمنطقی امروز خود یک «منطق» است. پژوهشکدهها و اندیشکدهها در واشنگتن در حال تئوریزه کردن این «منطق» هستند.
3- جهان در دوران جنگ سرد دارای یک منطق در روابط بینالملل بود که نخبگان، ۲ سوی قدرت و رقابت آن را خوب میفهمیدند. جهان با ورود به هزاره سوم و پس از فروپاشی شوروی؛ آن منطق را باطل کرد و جنگ سرد وارد یک جنگ گرم شد که مردم دنیا حرارت آن را در غرب آسیا و بخشی از اروپا؛ در قصه جنگ اوکراین حس میکنند.
4- حضرت امام خامنهای در دیدار هفته گذشتهشان یک تصویر درست از میدان و یک نگاه واقعی از «تهدیدها» و «فرصتها» به دست دادند و فرمودند:
- بزرگترین درس حادثه سوریه این بود: نباید از دشمن غافل شد، آن را حقیر شمرد و به تبسم او اعتماد کرد.
- آنچه در سوریه اتفاق افتاد یک نقشه آمریکایی – صهیونیستی بود.
غفلت ما از راهبردهای دشمن و اعتماد به تبسم او در گفتوگوها ما را در لبه پرتگاه و نابودی قرار میدهد. ارتش سوریه و اسد اگر میایستادند، میفهمیدند هزینه مقاومت کمتر از هزینه تسلیم و سازش است. اگر آنها نیمی از خسارتهایی که رژیم صهیونیستی در چند روز بعد از فتح دمشق روی دست ملت سوریه گذاشته است، هزینه میکردند امروز از حیفا و تلآویو چیزی باقی نمانده بود.
صهیونیستها پس از نابودی زیرساختهای سوریه به سوی نابودی زیرساختهای نیروی انسانی و نخبگان سوری در ارتش و سازمان اداری خواهند رفت و همه آنها را زیر تیغ ترور خواهند برد.
5- چه باید کرد؟ منطق ما در برابر راهبرد «بیمنطقی» دشمن چه باید باشد؟
الف- به نظر میرسد رفتار ما برای دشمن باید پیشبینیپذیر نباشد. اگر به چاله پیشبینیپذیری بیفتیم، آنها ما را در چاه «بیمنطقی» خود دفن خواهند کرد.
ب- نباید «فرصت» 7 اکتبر تبدیل به یک «تهدید» شود. راهی که حماس در غزه میرود درستترین و بهترین راه است.
6- پایگاههای آمریکا در منطقه باید از سوی مقاومت مورد هدف قرار گیرد. آمریکا باید هزینه خود را در سرزمینهای اشغالی بپردازد. این هزینه خارج از این قلمرو باید به ماشین جنگی و اقتصاد جنگی آمریکا تحمیل شود. ترامپ با همه بیمنطقی زیر بار منطق هزینه جنگ نمیرود. او حتی اخیرا اعلام کرده اگر اعضای ناتو هزینه ندهند از ناتو خارج میشود. ترامپ را باید به چاه یک جنگ ویتنام و افغانستان در غرب آسیا کشاند تا بدانند یک من شیر (بخوانید اسد) در دمشق چند کیلو کره دارد!
7- حضرت امام خامنهای فرمودند: سوریه به دست جوانان سوری آزاد خواهد شد. آن ظرفیت عظیمی که در سوریه در جریان سرکوب داعش در کنار ارتش سازماندهی شدند هنوز هستند. گردوخاک تروریستها در دمشق از بین برود این ظرفیت سر برون خواهد آورد. جبهه مقاومت باید در تجهیز این ظرفیت به میدان بیاید.
خواهید دید در سوریه، آمریکا و صهیونیستها با شگفتانههای زیادی روبهرو خواهند شد.
این ظرفیت، بیمنطقی صهیونیستها و آمریکاییها را تا سرحد التماس به آتشبس با منطق مقاومت آشنا و آشکار خواهد ساخت.
۸- منطق مبارزه با بیمنطقی آمریکاییها را فقط باید در منطق مقاومت جستوجو کرد. آنجا که یحیی سنوار گفت: کار را شروع میکنیم؛ یا شهید میشویم و کربلا رخ خواهد داد یا پیروز میشویم به گونهای که نتانیاهو ۱۰۰ بار مادرش را لعنت خواهد کرد که او را به دنیا آورده است. «بیمنطقی» یک بازی جدید است که «بازیساز» آن آمریکا و رژیم اشغالگر قدس هستند و در واقع بازیگران آن در منطقه مشخصند. اگر بدل آن را نزنیم، «بازیخورده» محسوب میشویم.
ارسال به دوستان
یادداشت
به نام پدر
میلاد جلیلزاده: از میان تمام محافلی که رهبر معظم انقلاب در آنها میزبان نمایندگانی از اقشار مختلف جامعه هستند، ۲ گروه را میتوان نسبت به بقیه صمیمیتر و خودمانیتر دید. مورد اول دیدارهای ایشان با هنرمندان بویژه ادباست که انگار در آنها آیتالله خامنهای را در جمع دوستانشان میبینیم و مورد دوم دیدارهایی است که با خانواده شهدا انجام میشود و در این قبیل موارد، انگار رهبر معظم انقلاب را در جمع خانواده و بستگان نزدیکشان میبینیم. به نظر میرسد در دیدار هر کدام از این ۲ گروه که تصاویر خصوصیتری از رهبر انقلاب ثبت و ضبط شده و از میان مستندهای متعددی که متشکل از گزیده دیدارهای رهبری با اقشار مختلف و گاهی گفتوگو با شرکتکنندگان در آن است، معمولا مواردی که به دیدار ایشان با هنرمندان یا خانواده شهدا مربوط میشود، بیشتر از باقی موارد به چشم آمده و جذاب شده است. البته نفس این موضوع که چرا دیدارهای یک رهبر سیاسی با گروههای اجتماعی مختلف وقتی گلچین میشود و به شکل مستند در میآید، تا این اندازه دیدنی میشود، خودش بحث جداگانهای است که به رغم سادگی ظاهریاش به نظر میرسد اگر در جستوجوی چرایی و دلیل آن باشیم، به نکات ویژهای درباره لایههای عمیقتر باورهای دینیمان به عنوان عناصر تشکیلدهنده این نظام سیاسی برسیم. اما سوای این بحثها که در ادمه به تفصیل دربارهاش سخن گفته شده، بد نیست به این هم اشاره شود که پخش چنین مستندهایی در این مقطع از تاریخ تحولات منطقه، چه تاثیر قابل توجهی در روحیه باورمندان به مقاومت خواهد داشت. ممکن است برنامهریزیها برای پخش مستند «جاذبه» که گزیدههایی از دیدار خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم با رهبر معظم انقلاب است، از مدتها قبل انجام شده باشد، چرا که ۲۵ آذرماه روز ملی بزرگداشت مادران و همسران شهدا است اما همزمانی نمایش این مستند با اتفاقات غافلگیرکنندهای که در سوریه در همین آذرماه رخ داد، خود به خود معنا و حال و هوای دیگری هم به تماشای این کار میبخشید. مستند جاذبه بیشتر از اینکه وصفکردنی باشد، دیدنی است اما میتوان در چرایی اینکه چنین دیدارهای ساده و صمیمانهای اینقدر دیدنی از آب درمیآیند تامل کرد و به پاسخهایی رسید که شناخت ما از بعضی مسائل دیگر را هم بهتر و دقیقتر میکند.
تا به حال مستندهای متعددی از دیدار اقشار مختلف جامعه با رهبر معظم انقلاب منتشر شده و اکثر این کارها بدون صدای راوی یا توضیحاتی از قبیل میاننوشتههایی که در بعضی مستندها رایج هستند، خود به خود جذاب و دیدنی بودهاند و ارتباط برقرار کردن با هیچکدامشان توضیح اضافی نمیخواست، مگر گاهی که یکی از دیدارکنندگان بخشی از آنچه در آن محفل رخ داده بود را توضیح میداد و ادامه توضیحش را میشد در تصاویر خود دیدار دید. مستند «جاذبه» که شامگاه ۲۵ آذرماه از شبکه اول سیما پخش شد و مشتمل بر تصاویری گلچینشده از دیدار آیتالله خامنهای با خانواده شهدای مدافع حرم بود، سومین بخش از مجموعه مستند «این ستارهها» است که بخش اول آن با عنوان «لشکر زینبی» در فروردین ۱۴۰۰ منتشر شد و بخش بعدی آن به نام «آرمان روحالله» در بهمن ۱۴۰۲ به انتشار رسید. اینکه پخش گزیدههایی تصویری از دیدار یک رهبر سیاسی و اعتقادی با اقشار مختلف مردم بتواند بدون اضافه کردن هیچ عنصر نمایشی و بصری دیگری، خود به خود اینقدر جذابیت داشته باشد، حتما دلایل ویژهای دارد که کمتر به آن توجه شده است. تا به حال بارها و بارها محتوای چنین دیدارهایی و مکالماتی که در آنها رد و بدل شده، مورد توجه مردم و رسانهها قرار گرفته و حتی گاهی بعضی از این مکالمات در بوته تحلیلهای جدی گذاشته میشود اما کمتر پیش آمده که اصل خود این ملاقاتها و کیفیتشان مورد تحلیل قرار بگیرد و کسی بپرسد این دیدارهای صمیمانه و این گفتوگوهای معمولی که چندان تفاوتی با غالب گفتوگوهای روزمره مردم عادی ندارد، چرا اینقدر جالب و دیدنی میشود؟ مردم ممکن است گاهی حرفهای سیاستمداران را با دقت گوش کنند به این دلیل که خبر از تصمیمات تاثیرگذار روی زندگی روزمرهشان میدهد اما این قبیل ملاقاتهای رهبر معظم انقلاب چنین خصوصیتی ندارد و حتی خیلیهایشان که حالا منتشر میشود، برای چند سال پیش است. این به نظر سوال سادهای است اما بهواقع تلاش برای فهمیدن همین نکته میتواند ما را تا حدودی به فهم شمایل حکومت دینی شیعه برساند.
* کلیشههایی که شکست
مردان سیاست سوای آنچه در زندگی عادیشان هستند، یک چهره عمومی هم دارند که غالب مردم همان چهره را میبینند و میشناسند؛ یک چهره رسمی. بعضی از این سیاستمداران سعی میکنند گاهی این چهره همیشگی را بشکنند تا بیش از حد تکراری و کسلکننده نشوند. مثلا لباس غیررسمی میپوشند و ورزش میکنند یا تصاویری از اندرونی منزلشان بیرون میآید. آنها گاهی میان مردم عادی هم میروند و با بعضیشان گپ و گفتی میکنند تا معمولیتر، صمیمیتر و خودمانیتر به نظر برسند اما به واقع چند بار تا به حال دیدهایم که یکی از سیاستمداران حتی اگر شده به شکل نمایشی، برای اینکه نشان بدهد با مردمش صمیمی است و بخواهد تصویر همیشگی و رسمیاش را بشکند، خود میزبان عدهای از مردم باشد؟ ما ایرانیها با این تصویر آشنا هستیم، هر چند مردم باقی مناطق دنیا ممکن است هیچگاه طعم آن را نچشیده باشند یا حتی از دور هم چنین صحنهای به چشمشان نخورده باشد. یکی از اصلیترین دلایل جذابیت چنین دیدارهایی همین میزانسن بدیع و کمنظیر است؛ اینکه یک سیاستمدار را در خانهاش میزبان مردم معمولی ببینیم. اما سوال بعدی این است که چرا و به چه دلیل و انگیزهای برخلاف اکثر کشورهای دنیا چنین میزانسنی در نظام سیاسی ایران شکل میگیرد؟
مردم ما با این صحنهها نخستین بار پس از پیروزی انقلاب مواجه شدند؛ جایی که امام(ره) ابتدا در قم و پس از آن در جماران میزبان گروهها و اقشار مختلف مردم میشدند. عمومیترین جلوه این دیدارها در مراسم عزاداری بود که بنیانگذار جمهوری اسلامی مثل خیلی از مردمی که از قدیم داخل منازلشان روضه میگرفتند و در خانه را روی همه باز میکردند، میزبان جمعی از مردم میشدند، در کنار اینها دیدارهای خصوصیتری هم در بیت حضرت امام برگزار میشد که فضای ساده و صمیمی آن به دور از تمام تجملات معمول فضای سیاسی، چشم همه مردم دنیا را گرفته بود. امام دیدارهای خصوصیترشان را در اتاقی ساده و محقر با یک صندلی سفید و در فضایی خالی از تکلف برگزار میکردند اما این تنها تفاوت دیدارهای رهبر انقلاب با سایر رهبران سیاسی دنیا نبود. شاید در کاخهای ریاستجمهوری یا مقر نخستوزیران ممالک دیگر دنیا هم بارها میهمانیهایی با حضور هنرمندان یا سایر اقشار برجسته جامعه دیده شده باشد اما غیر از اینکه میزانسن این دیدارها هیچوقت اینقدر ساده و صمیمی نبوده، این نکته هم قابل توجه است که مردم کاملا عادی به این نوع ملاقاتها راه نداشتهاند. دیدار با خانواده شهدا از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون بهانهای بوده برای برگزاری صمیمانهترین ملاقاتها بین مردم عادی با رهبر انقلاب و این سنت از زمان حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی تا دوره زعامت آیتالله خامنهای امتداد داشته است. اینکه رهبر انقلاب در همان میزانسنی که با میهمانان سیاسی خارجی دیدار میکنند با خانواده شهدا هم دیدار کنند و حتی درباره خانواده شهدا بتوان صمیمیت بیشتری در فضای ملاقات دید، نکته برجستهای است که فقط در ایران پس از انقلاب میتوان نمونهاش را مشاهده کرد. وقتی مردم میبینند رهبرشان روی همان صندلی نشستهاند که هنگام دیدار همزمان با ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان روی آن نشسته بودند و در همین فضا با یک فرزند شهید یا پدر و مادر شهید روبهرو میشوند، احساس میکنند کسی که برایشان بیشترین اهمیت را دارد، خودش هم برای آنها ارزش قائل است.
یکی از چیزهایی که باعث میشود چنین دیدارهایی با چنین چینش ساده و صمیمانهای برگزار شود، نگاهی است که در مکتب شیعه به منزلت انسانی و اجتماعی افراد وجود دارد. جایگاه انسانها در این مکتب قبل از اینکه به موقعیت مالی یا سیاسیشان مربوط باشد، به میزان تقوای الهی آنها بستگی دارد و همین است که در دوران دفاعمقدس، فرمانده لشکری که شهید نشده بود، خود را از بسیجی ۱۵ سالهاش که به این مقام رسیده بود در جایگاهی پایینتر میدید. حتی در مقطعی از جنگ کار به آنجا رسید که امام(ره) درباره حسین فهمیده فرمودند: «رهبر ما آن طفل ۱۳ سالهای است که نارنجک به کمر میبندد و زیر تانک میرود». در تمام دنیا سعی میشود به سربازانی که جانشان را برای وطنشان اهدا کردهاند احترام گذاشته شود اما اینجا مساله فراتر از احترام میرود و بحث بر سر مقام و منزلت است. ما از آنجا که اگر الهی و دینی به موضوع نگاه کنیم، مقام اخروی شهید را سوای از درجه نظامی و سیاسیاش در این دنیا بسیار بالا میبینیم، بعضی از این تشریفات دنیوی برایمان بیمعنی میشود و در حد تعارف نزول میکند. در همین مستند «جاذبه» بارها دیده شد که رهبر معظم انقلاب در پایان مکالمهشان با والدین شهدا به آنها میگفتند انشاءالله فرزندتان با رسولالله محشور شود. پیامبر اکرم اسلام بالاترین مقام را نهتنها در مناسبات سیاسی امروز، بلکه در تاریخ بشریت دارند و وقتی جوانی ۲۲ یا 23 ساله در معرض چنین توفیقی قرار بگیرد که با پیامبر اسلام محشور شود، آنگاه دیگر تعجبآمیز نخواهد بود اگر والدین یا فرزندان او اینقدر صمیمانه با نایب امام عصر محشور باشند. پس به واقع این میزانسن صمیمانه نوعی از نمایش سیاسی نیست که مخلوق و مخصوص نظام سیاسی فعلی ایران باشد، بلکه یک خروجی طبیعی از باورهای عجین شده با ایده تشکیل این نظام سیاسی است و میشود گفت اگر در باقی دیدارهای رهبر انقلاب هم مقابل ایشان به جای مردان سیاست، سرو و صنوبرهایی اینچنین نشسته بودند، تصویر بیرونی دیدارها به همین شکل، پر از هوای تازه بود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|