|
اخبار
«تجریش جنوبی» روی صحنه میرود
جمعه هفتم دی پردیس تئاتر شهرزاد میزبان نمایشنامهخوانی «تجریش جنوبی» خواهد بود. این اثر نمایشی که در سالن شماره ۳ این مجموعه برگزار میشود، قرار است ساعت ۱۵ روی صحنه برود.
«تجریش جنوبی» به نویسندگی محمد کرمی و کارگردانی امیرعرشیا باقری، با تهیهکنندگی و مشاوره سیدمحمدجواد دلگرم، جمعی از بازیگران جوان و مستعد را گرد هم آورده است. غزل نوبهار، ملینا ملازم، ایمان حاجیخانیان، امیر علوی، ابوالفضل بابایی، ویونا محبی، ملینا ترکمان، محمدابراهیم شاهسوند، کمند شیبانی، طاها نوری و امیدرضا باپیری در این اثر به ایفای نقش میپردازند.
تیم اجرایی نیز با حضور چهرههای حرفهای، نقش مهمی در آمادهسازی این اثر داشتهاند. زهرا عدالتی به عنوان جانشین تهیهکننده، امیرمهدی تاجیک مدیر تولید و مهرداد حسینزاده مشاور هنری این اثر هستند. همچنین سرپرستی گروه کارگردانی بر عهده سیدهسونیا حسینی و دستیار اول کارگردان مینو گلگوند است. از دیگر عوامل این اثر میتوان به نازنین مفید (برنامهریز)، دیبا فتحی (منشی صحنه)، زینب بصیری (طراح لباس) و نورا مقدم (طراح چهرهپردازی) اشاره کرد. طراحی پوستر «تجریش جنوبی» را مهسا مهرجو و عکاسی آن را صبا موسوی انجام دادهاند. برای علاقهمندان به هنرهای نمایشی، حضور در این رویداد فرهنگی میتواند تجربهای بهیادماندنی باشد. سالن شماره ۳ پردیس تئاتر شهرزاد آماده استقبال از تماشاگران خواهد بود.
***
شروع پیشتولید «گاندو ۳» با یک پرونده ویژه
فصل سوم سریال «گاندو» وارد مرحله پیشتولید شد و پس از نگارش و اتمام فیلمنامه با انتخاب عوامل بهزودی تولید میشود. فصل سوم «گاندو3» در ادامه ۲ فصل پیشین، به پروندهای ویژه میپردازد. سریال «گاندو» در ژانر امنیتی و اکشن محصول مؤسسه فرهنگی و هنری اندیشه شهید آوینی است که فصل اول آن در سال ۱۳۹۸ و فصل دوم آن نیز در سال ۱۴۰۰ پخش و با استقبال مخاطبان روبهرو شد.
***
معرفی اعضای جدید فرهنگستان زبان و ادب فارسی
در چهارصدوهشتادوچهارمین نشست شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نصرالله امامی، حافظپژوه و استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز و چنگیز مولایی، استاد فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تبریز به عنوان اعضای پیوسته جدید فرهنگستان معرفی شدند. همچنین در این نشست سیدعلی میرافضلی، رباعیپژوه و خیامشناس و محمدرضا عدلی، پژوهشگر ادیان و عرفان و دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی به عضویت وابسته فرهنگستان برگزیده شدند. این نشست با حضور نظامالدین زاهدی سفیر جمهوری تاجیکستان در ایران، عبدالنبی ستارزاده عضو پیوسته خارجی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و تنی چند از استادان دانشگاههای تاجیکستان که به منظور شرکت در «نخستین همایش رودکی و پیوندهای ایران و تاجیکستان» به ایران سفر کردهاند، برگزار شد.
***
بازیگر «جان سخت» درگذشت
آرت ایوانز، هنرپیشه سینما و تلویزیون که به خاطر نقشهایش در فیلمهای «جان سخت ۲» و «شب وحشت» شناخته میشود، در ۸۲ سالگی درگذشت. به گزارش ایسنا، مرگ آرت ایوانز در حالی توسط اریکا هانتزینگر، روزنامهنگار، برای ورایتی تایید شد که علت مرگ او فاش نشده است. آرت ایوانز طی ۵۰ سال گذشته بیش از ۱۲۰ فیلم در سینما و تلویزیون بازی کرد. او کارش را در تئاتر فرانک سیلورا در لسآنجلس با بازی در نقش اصلی نمایش «گوشه آمین» آغاز کرد و در نهایت سال ۱۹۶۵ در تئاتر برادوی نیز روی صحنه رفت. یکی از نخستین نقشهای سینمایی او در فیلم «کریستین» ساخته جان کارپنتر در سال ۱۹۸۳ بود. به گزارش ورایتی، ایوانز در فیلم سینمایی «داستان یک سرباز» در کنار بازیگرانی مانند آدولف سزار و دنزل واشنگتن بازی کرد و البته بیشتر به خاطر بازی در نقش لزلی بارنز در فیلم «جان سخت ۲» شناخته شد که در آن در نقش یک کارمند برج کنترل ترافیک هوایی بازی میکرد که به جان مککلین (بروس ویلیس) کمک کرد تا تروریستها را متوقف کند. ایوانز همچنین در فیلمهای چون «داستانهایی از محله»، «برداشت تلخ»، «مدرسه دِیز»، «شب وحشت»، «خون جوان» و «مترو» نیز بازی کرده است. ایوانز در عرصه تلویزیون نیز در سریالهای «پروندههای مجهول»، «مانک»، «مسائل خانوادگی» و «یک دنیای متفاوت» نیز ظاهر شده بود.
***
بازگشت «شیرشاه» به صدر گیشه جهانی سینما
انیمیشن «موفاسا: شیرشاه» با آغاز اکران خود در سینماها به فروش ۱۲۲ میلیون دلاری در گیشه دست یافت و اگرچه صدرنشین گیشه جهانی شد اما کمتر از پیشبینیها فروخت. این فیلم که پیشدرآمدی بر بازسازی فوتورئالیستی «شیر شاه» به کارگردانی جان فاورو در سال ۲۰۱۹ است، 87.2 میلیون دلار در گیشه بینالمللی و ۱۲۲ میلیون دلار در سطح جهانی به دست آورد و در حالی که این فروش برای صدرنشینی در جدول گیشه در سراسر جهان کافی بود، این انیمیشن کامپیوتری بسیار کمتر از انتظارات پیش از اکران ۱۸۰ میلیون دلار در سطح جهانی فروخت. انیمیشن کامپیوتری و فوتورئالیستی «موفاسا: شیرشاه» در آمریکای شمالی با فروش ۳۵ میلیون دلاری در جایگاه دوم پس از «سونیک خارپشت ۳» محصول پارامونت با فروش ۶۲ میلیون دلاری قرار گرفت. سومین قسمت از انیمیشن «سونیک خارپشت» از ۲۵ دسامبر در گیشه بینالمللی اکران میشود. بری جنکینز که بیشتر به خاطر فیلم برنده اسکار «مهتاب» شناخته میشود، فیلم «موفاسا: شیرشاه» را کارگردانی کرده است. داستان این فیلم قبل از فیلم «شیر شاه» ساخته جان فاورو اتفاق میافتد که با وجود نقدهای متفاوت، فروش 1.66 میلیارد دلاری را در گیشه جهانی تجربه کرد.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
بررسی اقتصاد سیاسی پیدا و پنهان کانالهای سیاسی یوتیوب فارسی
دستهای پنهان سرمایه
مهرداد احمدی: در عصر حاضر، سیاست دیگر به میدانهای جدل در پارلمانها و خیابانها محدود نیست، بلکه با ظهور رسانههای جدید، مرزهای آن به فضای دیجیتال کشیده شده است. سیاست، از یک امر زیسته، به یک امر بازنماییشده بدل شده است. رسانههای یوتیوبی فارسیزبان مانند «رسانه آزاد» و سایر نمونههای مشابه، نمودی از این انتقالند. این رسانهها مدعی استقلالند و خود را نماینده صدای مردم معرفی میکنند اما آیا میتوان در عصر الگوریتمها و منطق سرمایهداری، از رسانه مستقل سخن گفت؟ برای درک بهتر این موضوع، باید به ۳ حوزه کلیدی توجه کنیم: نخست، رابطه فلسفی میان سیاست و رسانه در عصر بازنمایی؛ دوم، نقش اقتصاد سیاسی در شکلدهی به رسانههای سیاسی و سوم، چالشهای عملیاتی و مالی که بر استقلال این رسانهها سایه انداخته است. در دنیای مدرن، واقعیت دیگر چیزی نیست که بسادگی تجربه یا مشاهده شود، بلکه هر واقعیتی به واسطه رسانهها و ابزارهای بازنماییشده شکل میگیرد. به بیان سادهتر، آنچه مردم به عنوان «حقیقت سیاسی» میشناسند، اغلب تصویری بازسازیشده از آن حقیقت است. این بازنماییها در عصر دیجیتال، بویژه با ظهور پلتفرمهایی نظیر یوتیوب، به اوج خود رسیده است. اگر سیاست را به صحنهای تشبیه کنیم که بازیگران آن به دنبال جلب توجه مخاطبانند، رسانهها نقش کارگردان این نمایش را بازی میکنند. بازیگران اصلی سیاست که در گذشته سیاستمداران بودند، حالا به حاشیه رفتهاند و این رسانهها هستند که مسیر حرکت آنها را تعیین میکنند.
رسانههای یوتیوبی فارسیزبان دقیقا در چنین نقشی ظاهر میشوند. آنها با ارائه تحلیلهای خود از سیاست، تصویر مشخصی از واقعیت سیاسی به مخاطبان میدهند. این تصویر، البته همیشه شفاف و بیطرف نیست، زیرا بازنمایی، به طور ذاتی امری انتخابی است؛ رسانهها، خواهناخواه، بخشی از واقعیت را انتخاب میکنند و بخشی دیگر را کنار میگذارند. در عصر بازنمایی، سیاست دیگر صرفا میدان عمل نیست، بلکه عرصهای برای نمایش قدرت است. این نمایش، چیزی فراتر از سخنرانیهای عمومی یا مناظرات سیاسی است. سیاست بویژه در فضای دیجیتال، به مجموعهای از تصاویر، ویدئوها و روایتهای کوتاه تبدیل شده که باید در کمترین زمان ممکن، بیشترین تأثیر را بر مخاطب بگذارد. رسانههای یوتیوبی فارسیزبان، در این زمینه بخوبی از این قواعد پیروی میکنند. ویدئوهای آنها اغلب پر از عناصر هیجانی، طنز و جنجال است، چرا که در جهانی که زمان مخاطب محدود است، هیچ چیز به اندازه هیجان نمیتواند توجه او را جلب کند. این هیجانزدگی اما یک سوال اساسی را مطرح میکند: آیا در چنین فضایی، عمق و دقت جایگاهی دارد؟ وقتی رسانههای سیاسی یوتیوبی مجبورند برای بقا به دنبال بازدید بیشتر باشند، آیا میتوانند تحلیلهای عمیق و بیطرفانه ارائه دهند؟
هر رسانهای، برای ادامه حیات، به منابع مالی نیاز دارد. این واقعیت، چه در رسانههای سنتی و چه در رسانههای دیجیتال، تغییری نکرده است اما آنچه تغییر کرده، منطق تأمین این منابع است. در رسانههای یوتیوبی، این منطق بشدت تحت تأثیر الگوریتمها و قواعد سرمایهداری است. درآمدزایی از یوتیوب وابسته به تعداد بازدیدها و تبلیغاتی است که در کنار ویدئوها نمایش داده میشود. این مدل درآمدی، اگرچه در نگاه اول ساده به نظر میرسد اما در عمل چالشهای زیادی برای رسانههای سیاسی ایجاد میکند، چرا که بسیاری از تبلیغکنندگان، به دلایل سیاسی یا تجاری، تمایلی به حمایت از محتوای حساس ندارند. از سوی دیگر، هزینههای تولید محتوای باکیفیت، از خرید تجهیزات گرفته تا پرداخت دستمزد نیروها، بسیار بالاست. در نتیجه، رسانههای یوتیوبی فارسیزبان مجبورند به منابع مالی دیگری مانند اسپانسرها یا کمکهای مردمی متکی شوند. اسپانسرها اگرچه در ظاهر تنها نقش حمایتی دارند اما در عمل میتوانند بشدت بر محتوای رسانه تأثیر بگذارند. تصور کنید یک رسانهی یوتیوبی از یک سازمان یا دولت خارجی کمک مالی دریافت کند، آیا این رسانه میتواند به صورت بیطرفانه موضوعات مربوط به آن سازمان یا دولت را پوشش دهد؟ این وابستگیهای مالی، اگر شفاف نباشد، اعتماد مخاطبان را از بین میبرد. رسانههایی که ادعای استقلال میکنند، باید بتوانند منابع مالی خود را به شکل کاملا شفاف ارائه دهند اما در عمل، بسیاری از این رسانهها از ارائه اطلاعات دقیق درباره حامیان خود خودداری میکنند. یوتیوب را میتوان به میدانی تشبیه کرد که در آن رسانهها برای جلب توجه مخاطبان رقابت میکنند. در این میدان، هر رسانهای مجبور است برای بقای خود به ابزارهایی متوسل شود که گاه با اصول حرفهای در تضاد است.
رسانههای یوتیوبی فارسیزبان نیز از این قاعده مستثنا نیستند. آنها باید برای جلب بازدید بیشتر، محتوای خود را به گونهای طراحی کنند که با قواعد الگوریتمهای یوتیوب همخوانی داشته باشد. این قواعد، اغلب به محتوای هیجانی و جنجالی اولویت میدهند. این مساله، یک تضاد اساسی را ایجاد میکند: از یک سو، رسانههای سیاسی باید به اصول حرفهای و بیطرفی پایبند باشند و از سوی دیگر، مجبورند برای بقا به دنبال بازدید بیشتر باشند. این تضاد، گاه باعث میشود رسانهها کیفیت را قربانی کمیت کنند. یکی از ادعاهای رایج رسانههای یوتیوبی، استقلال آنها از ساختارهای قدرت است اما این ادعا در بسیاری موارد با واقعیتهای اقتصادی و سیاسی در تضاد است. رسانهای که برای بقا به اسپانسرها یا کمکهای مردمی وابسته است، چگونه میتواند خود را کاملا مستقل بداند؟ این تناقض، گاه به طنزی تلخ بدل میشود: رسانهای که از شفافیت و صداقت سخا میگوید، در عمل از منابعی حمایت میگیرد که ممکن است با محتوای آن در تضاد باشند. رسانههای یوتیوبی فارسیزبان، اگرچه نقشی کلیدی در بازنمایی سیاست و شکلدهی به افکار عمومی دارند اما نمیتوانند از منطق اقتصاد سیاسی بگریزند. استقلال در این معنا، بیش از آنکه واقعیتی دستیافتنی باشد، به یک آرمان بدل شده است. مخاطبان باید با نگاهی نقادانه به این رسانهها بنگرند و از خود بپرسند: منابع مالی این رسانه چیست؟ چه کسانی از آن حمایت میکنند؟ و مهمتر از همه، این رسانهها چه نقشی در شکلدهی به افکار عمومی ایفا میکنند؟
ادعای استقلال این رسانهها بیش از آنکه صرفا یک ویژگی واقعی باشد، به ابزاری برای جلب اعتماد مخاطبان تبدیل شده است؛ مخاطبانی که در بسیاری موارد، خود قربانی اقتصاد سیاسی و نابرابریهای ساختاریاند و به دنبال صدایی مستقل و همدل در میان انبوه رسانههای وابسته میگردند. این رسانهها با تأکید بر استقلال و تکیه بر کمکهای مردمی، نوعی احساس نزدیکی و اشتراک را میان خود و مخاطبان ایجاد میکنند. مخاطب فقیر که شاید به دلیل محدودیتهای مالی یا فشارهای سیاسی توان کمتری برای مشارکت در فعالیتهای سیاسی دارد، به رسانهای اعتماد میکند که او را بخشی از فرآیند تولید محتوا بداند. وعده استقلال در اینجا چیزی بیش از یک ابزار مالی است؛ این وعده، شکلی از تولید همدلی میان رسانه و مخاطب است.
این همدلی البته جنبهای دوسویه دارد. از یک طرف، رسانه با ادعای استقلال، مخاطب را متقاعد میکند که در برابر ساختارهای قدرت ایستاده است. از سوی دیگر، مخاطب با باور به این ادعا، احساس میکند صدایش شنیده میشود و سهمی، هر چند کوچک، در شکلدهی به محتوای رسانه دارد اما این رابطه گاه بیش از آنکه واقعی باشد، جنبهای نمایشی مییابد. ادعای استقلال، اگر شفافیت واقعی نداشته باشد، میتواند نوعی بازی روانی باشد. بازیای که در آن مخاطب فقیر به طور ناخودآگاه، به منبع مالی و تبلیغ غیرمستقیم رسانه تبدیل میشود. هر بازدید، هر اشتراک و هر لایک، به منابع درآمدی بدل میشود که رسانه از آن برای ادامه حیات خود استفاده میکند، در حالی که مخاطب گمان میکند تنها با یک رسانه بیطرف در ارتباط است.
در نهایت، این چرخه همدلی میان رسانه و مخاطب فقیر، بیش از آنکه به تقویت استقلال واقعی رسانه منجر شود، به بازتولید همان ساختارهای قدرتی میانجامد که ادعا میشود علیه آنهاست. مخاطب در این میان، به جای آنکه صاحب قدرت شود، خود به ابزاری در چرخه اقتصاد سیاسی رسانه تبدیل میشود. این واقعیت تلخ، ضرورت نگاه نقادانه به هر رسانهای را برجستهتر میکند.
ارسال به دوستان
«ژاله علو» هنرمند نامآشنای هنرهای نمایشی در 97 سالگی درگذشت
روزی روزگاری لیلا
گروه فرهنگ و هنر: ژاله علو، هنرمند باسابقه تئاتر، سینما، رادیو و تلویزیون روز گذشته در ۹۷ سالگی درگذشت. در حالی که این روزها قاب مادر یکی از آشناترین و پرتکرارترین قابهای تلویزیون به حساب میآید و ایام میلاد حضرت زهرا(س) که بهانهای برای بزرگداشت مقام مقدس مادر است، سبب شده رسانههای جمعی هر کدام به شکلی به دنبال ثبت و ترسیم چهره مادر باشند، روز گذشته خبر آمد که یکی از بانوان خوشنام سینمای ایران که بارها نقش مادر را بازی کرده بود و همچنان یادآور سیمای «خاله لیلا» در سریال «روزی روزگاری» بود دار فانی را وداع گفت.
ژاله علو سال ۱۳۰۶ در محله سنگلج در خانوادهای زاده شد که فرهنگ برایشان اهمیت داشت. پدرش اگرچه ارتشی بود ولی ذوق هنری داشت و علاقهمند بود دخترش با ادبیات کشور آشنا شود، به همین دلیل از 7 سالگی همزمان با شروع مدرسه کتابهای حافظ، سعدی و شاهنامه را برایش میخواند و او را تشویق میکرد با اشعار بزرگان کشور آشنا شود. وی از دانشسرای مقدماتی مستقیما وارد رادیو شد و اعلام برنامه میکرد. علو از سال ۲۷ به طور جدیتری کار خود را در رادیو ادامه داد. نخستین نمایش رادیوییاش با پرویز خطیبی بود و بعد از آن با مهدی قاسمی، نصرتالله محتشم و عزیزالله حاتمی هم همکاری کرد. در همکاری با محتشم برنامه «داستان شب» را پایهریزی کردند. وی از نخستین داستان شب با محتشم کار کرد و پای ثابت نمایشهای رادیویی شد. با برنامههایی مانند «داستان شب» و نمایشهای رادیویی، کار رادیو رونق گرفت و او نیز این فضای گرم را خانه خود دید و در کارهای رادیویی پرشماری حضور یافت.
«امیرکبیر» ،«گرگها»، «گالشهای مادر بزرگ»، «روزی روزگاری»، «آوای فاخته»، «بیبییون»، «سنگ و شیشه»، «همسران»، «این خانه دور است»، «سرزمین من» « بگذار آفتاب برآید»، «روزهای زندگی»، «تفنگ سر پر»، «آی آدمها»، «روشنتر از خاموشی» و «مختارنامه» از جمله مجموعههای تلویزیونی بود که ژاله علو در آنها به ایفای نقش پرداخت. وی همچنین سابقه بازی در فیلمهای سینمایی «توفان زندگی» علی دریابیگی (۱۳۲۷)، «زندانی» امیراسماعیل کوشان (۱۳۲۷)، «واریته بهار» پرویز خطیبی (۱۳۲۸)، «افسونگر» اسماعیل کوشان (۱۳۳۱)، «آغا محمدخان قاجار» نصرتالله محتشم، (۱۳۳۳)، «عروس دجله» نصرتالله محتشم (۱۳۳۳)، «ماجرای زندگی» نصرتالله محتشم (۱۳۳۳)، «اتهام» شاپور یاسمی (۱۳۳۵)، «یعقوب لیث» علی کسمایی (۱۳۳۶)، «بیژن و منیژه» منوچهر زمانی (۱۳۳۷)، «طلسم شکسته» سیامک یاسمی (۱۳۳۷)، «بی ستارهها» خسرو پرویزی (۱۳۳۸)، «پیمان دوستی» مهدی رئیسفیروز (۱۳۳۹)، «صفرعلی» سعید نیوندی (۱۳۳۹)، «دندان افعی» اسماعیل کوشان (۱۳۴۰)، «طلای سفید» جمشید شیبانی (۱۳۴۱)، «نوذری» ژرژ لیچنسکی (۱۳۴۱)، «گذشت بزرگ» ناصر ملکمطیعی (۱۳۴۶)، «پنجره» جلال مقدم (۱۳۴۹)، «شیرین و فرهاد» اسماعیل کوشان (۱۳۴۹)، «طوقی» علی حاتمی (۱۳۴۹)، «لیلی و مجنون» سیامک یاسمی (۱۳۴۹)، «پل» خسرو پرویزی (۱۳۵۰)، «داش آکل» مسعود کیمیایی (۱۳۵۰)، «اتل متل توتوله» ایرج قادری(۱۳۵۱)، «قلندر» علی حاتمی (۱۳۵۱)، «غریب» غلامرضا سرکوب (۱۳۵۲)، «صدای صحرا» نادر ابراهیمی (۱۳۵۴)، «واسطهها» حسن محمدزاده (۱۳۵۶)، «زمان از دست رفته» پوران درخشنده (۱۳۶۸)، «پرواز را به خاطر بسپار» حمید رخشانی (۱۳۷۱)، «جنگ نفتکشها» محمدرضا بزرگنیا (۱۳۷۲)، «آدم برفی» داوود میرباقری (۱۳۷۲)، «پری» داریوش مهرجویی (۱۳۷۳)، «روز واقعه» شهرام اسدی (۱۳۷۳)، «طالع سعد» زهرا مهستیبدیعی (۱۳۷۴)، «زن امروز» مجید قاریزاده (۱۳۷۵)، «سلطان» مسعود کیمیایی (۱۳۷۵)، «مسافر ری» داوود میرباقری (۱۳۷۹)، «مهمان مامان» داریوش مهرجویی (۱۳۸۲)، «مجبوریم» رضا درمیشیان (۱۳۹۷) و «فصل ماهی سفید» قربان نجفی (۱۳۹۸) را در کارنامه خود داشت.
8 دهه حضور جدی در عرصه هنرهای نمایشی، ژاله علو را به یکی از بانوان خاطرهساز سینمای ایران تبدیل کرد.
ارسال به دوستان
نگاه
تروریست کراواتی در دمشق!
نوید مؤمن: انتشار تصاویر اخیر ابومحمد جولانی، رهبر گروه تروریست هیأت تحریرالشام در کنار کارفرمای همیشگیاش «هاکان فیدان» وزیر خارجه ترکیه، توجه بسیاری از مخاطبان حتی تحلیلگران مسائل سوریه و منطقه را به خود جلب کرد. بخشی از این توجه، معطوف به مناسبات خاص جولانی و فیدان است. سازمان اطلاعات ترکیه (میت) در خلق اولیه جبههالنصره ـ که بعدها تبدیل به تحریرالشام شد ـ مهمترین نقش را ایفا کرد. کلیت ورود اولیه جبههالنصره به معادلات جنگ در حوزه شامات با چراغ سبز و اساسا دستور میت صورت گرفت، دقیقا همان سازمانی که هاکان فیدان از سال 2015 تا 2023 میلادی ریاست آن را برعهده داشت! جولانی بارها با فیدان در آنکارا ملاقات داشته و استراتژیها و تاکتیکهای بازی مشترک (بر اساس حفظ وابستگی جبههالنصره به میت) را با یکدیگر مرور کردهاند. پس از شکست داعش و دیگر تروریستهای تکفیری توسط رزمندگان مقاومت، هاکان فیدان اصلیترین نقش را در اصرار بر حفظ تروریستهای جبههالنصره در استان ادلب ایفا کرد. مسؤولیت پروژه بازتعریف مناسبات، بازچینش کادر رهبری و بازنگری در اصول راهبردی -میدانی تحریرالشام پس از سال 2018 میلادی نیز بر عهده هاکان فیدان بود. بنابراین ملاقات جولانی و فیدان و ذوقزدگی خاص رهبر تروریستهای تحریرالشام از حضور در کنار وزیر کنونی خارجه ترکیه را نمیتوان نشأت گرفته از یک ژست دیپلماتیک دانست! شاید در بهترین حالت ممکن، بتوان این ملاقات را مصداق جلسه حسابکشی یک کارفرما از نیروی کار خود قلمداد کرد!
اما موضوع دیگری که در ملاقات جولانی و فیدان مورد توجه مخاطبان قرار گرفت، پوشش رهبر گروهک تروریست تحریرالشام بود. استفاده جولانی از کراوات در حالی است که اکثر اعضای تحریرالشام خود را از مخالفان مطلق با مظاهر و نمادهای غربی تلقی کرده و حتی برخی از آنها، صرفا به دلیل اختلاف بر سر منافع میدانی (و نه اصول ذهنی و فکری) از داعش جدا شده و به این گروه پیوستهاند. آنچه امروز در کنار حمایتهای پنهان و آشکار مثلث واشنگتن – آنکارا – تلآویو شاهد هستیم، برندسازی مجدد از تروریسم تکفیری است. در این باره نکته اساسی و مهمی وجود دارد که باید نسبت به آن توجه ویژهای مبذول داشت. ریبرندینگ (Rebranding) زمانی رخ میدهد که شعار تبلیغاتی، چشمانداز، مأموریت، ارزشها و از همه مهمتر، مخاطبان یک شرکت یا مجموعه دستخوش تغییراتی میشوند.
ین قاعده درباره تحریرالشام نیز صادق است. اساسا تغییر نام «جبههالنصره» به «هیأت تحریرالشام» نخستین گام در ترمیم چهره ظاهری تروریستهای النصره بود. متعاقب تسلط این گروه بر ادلب و ریف حلب (در روزهای اول دور جدید حملات آنها به سوریه)، رسانههای عثمانی ـ غربی ـ صهیونیستی در اقدامی هماهنگ و کاملا از پیش طراحی شده، از تحریرالشام به عنوان نماد گذار سوریه به وضعیت جدید یاد کرده و به تطهیر جنایات گذشته این گروه نزد افکار عمومی پرداختند.
اکنون، فیدان از جولانی خواسته از کراوات خود رونمایی کند تا روند بهاصطلاح «ریبرندینگ تروریسم تکفیری» با سرعت بیشتری پیش رود. آنچه در این معادله کتمان میشود، «ماهیت جولانی» و «اهداف اصلی» او است. این موارد، خطوط قرمز بازی تبلیغاتی ـ رسانهای واشنگتن، آنکارا و تلآویو در قبال جولانی و همراهانش محسوب میشود. اگر افکار عمومی به جای مؤلفههای شکلی و ظاهری، بر مؤلفههای ماهوی و ذاتی تحریرالشام متمرکز شوند، جایی برای تکمیل پازلهای تصویر ساختگی دشمن در قبال جولانی و همراهانش باقی نخواهد ماند. در این میان کافی است صرفا بر تعارضاتی از جمله «تاکید جولانی بر حفظ تمامیت ارضی سوریه» و «سکوت وی در قبال اشغال جولان و قنیطره» توسط رژیم اشغالگر قدس متمرکز شد!
مسؤولیت اصلی شبکه رسانهای غرب و رژیم اشغالگر قدس در برهه کنونی، تمرکززدایی از همین مولفههای آگاهیبخش است. بنابراین تغییر پوشش جولانی و استفاده وی از کراوات را نمیتوان یک اتفاق ساده یا حتی مصداق تن دادن وی به یک مساله عرفی در جهان سیاست غربی تلقی کرد. کراوات جولانی بخشی از پروسه ریبرندینگ وی توسط غرب است نه جزئی از تشریفات سیاسی! تنظیمگری این بازی هدفمند توسط هاکان فیدان، کمترین شائبهای در این خصوص باقی نمیگذارد. مسؤولیت اصلی وزیر فعلی خارجه و رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی ترکیه در قبال جولانی و جبههالنصره، ترمیم وجهه مخدوش تروریسم تکفیری و کتمان ماهیت فکری، ساختاری، ماهوی، سازمانی و شبکهای آن است؛ ماموریتی که قطعا فیدان نمیتواند الی الابد آن را با موفقیت پیش ببرد!
ارسال به دوستان
یادداشت روز
تروریست خوب؛ تروریست بد!
حنیف غفاری: ملاقات مقامات آمریکایی و جولانی در سوریه، مورد توجه بسیاری از تحلیلگران مسائل منطقه و نظام بینالملل قرار گرفته است. این ملاقات، قطعا نقطه آغاز پیوند جولانی و واشنگتن نبوده و صرفا نقطهای آشکارساز در مناسبات پیوسته این ۲ محسوب میشود. در این معادله، اساسا تفاوتی میان ۲ حزب سنتی آمریکا (دموکرات و جمهوریخواه) وجود ندارد. به عبارت دقیقتر، سرمایهگذاری آمریکا بر جولانی و وابستگان او، از مدتها قبل در اتاق فکر سیاست خارجی آمریکا به مثابه یک سیاست کلان تعریف شده و گردش قدرت در کاخ سفید (از بایدن به ترامپ) کمترین تاثیری در پیشبرد این سیاست مداخلهگرانه و خطرناک ندارد.
۱ـ لغو جایزه دستگیری جولانی!
دولت ژوزف بایدن روز جمعه ۲۰ دسامبر/ ۳۰ آذر اعلام کرد تصمیم گرفته است جایزه ۱۰ میلیون دلاری تعیینشده برای دستگیری ابومحمد جولانی، رهبر گروهک تروریستی هیأت تحریرالشام در سوریه را لغو کند. این اعلامیه پیش از دیدار باربارا لیف، دیپلمات ارشد آمریکا در منطقه با احمد الشرع (ابومحمد جولانی) منتشر شد. جولانی مدعی شده با القاعده و داعش همسو نیست و دیگر تعلقی به این ۲ گروهک تروریست ندارد. با این حال، اعضای گروه جولانی و مناسباتی که وی با تروریستها دارد، چنین ادعایی را زیر سوال میبرد. از یک سو، جولانی دروغ نگفته است! او بیش از آنکه متغیری وابسته به القاعده و داعش باشد، متغیری وابسته به کاخ سفید محسوب میشود. سیاستگذاریها و حتی نحوه عملیات گروههای تروریست در خاک سوریه (از ادلب و ریف حلب گرفته تا حماه و دمشق) جملگی در بطن همین وابستگی متقابل تعریف میشود. نباید فراموش کرد همواره میان تروریسم مولد (آمریکا) و وابستگان آن در سراسر دنیا، بویژه منطقه غرب آسیا و شبهقاره هند ارتباط مستقیم و غیرقابل انکار وجود دارد.
۲ـ نخستین حضور رسمی آمریکا در سوریه پسااسد
این نخستین حضور رسمی و به اصطلاح دیپلماتیک آمریکا در سوریه از زمان پایان حکومت بشار اسد به شمار میرود. با این حال چنین دیداری کاملا صوری و بر اساس نوعی ظاهرسازی انجام شد و هدف از آن، ارائه تصویری کاذب از مواجهه آمریکا با تحولات سوریه است. بر این اساس، واشنگتن در صدد است هم خود و هم جولانی را بازیگرانی مستقل (و نه پیوسته) در چنین منظومهای جلوه دهد. نکته جالب توجه و البته مضحک این است که هیأت تحریرالشام در آمریکا به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی شناخته میشود اما در سیاستگذاری علنی آمریکا، تعلق مطلق و مفرط هیأت تحریرالشام به کاخ سفید، پنتاگون و سنتکام غیرقابل انکار است. گام بعد آمریکا، رفع تحریمهای تحریرالشام است.
۳ـ تصویرسازی آمریکا از جولانی
تطهیر جولانی، تبدیل به یک بازی تاکتیکی آشکار از سوی واشنگتن شده است. رئیس هیأت به اصطلاح دیپلماتیک آمریکایی در دمشق (که با جولانی دیدار داشت) در مواضع خود مدعی شد: «آقای(!) الشرع متعهد به کنار گذاشتن تروریسم شده و در نتیجه ایالات متحده دیگر جایزه تعیینشده را ارائه نخواهد کرد. ما درباره نیاز حیاتی به تضمین این موضوع صحبت کردیم که گروههای تروریستی نتوانند در داخل سوریه یا در خارج، از جمله علیه ایالات متحده و شرکای ما در منطقه، تهدیدی ایجاد کنند. به وی گفتم جایزه تعیینشده در برنامه «پاداش برای عدالت»(!) را دنبال نخواهیم کرد».
چرخش سریع آمریکا از تروریست خواندن جولانی و حتی ملاقات رسمی و دیپلماتیک با او، به وضوح نشاندهنده نقشه راهی است که واشنگتن در قبال تحریرالشام و مهره خود در رأس آن (جولانی) تعریف کرده و بر اساس همان نقشه پیش میرود. اعلام ظاهری دغدغههای آمریکا در حالی صورت میگیرد که بر اساس شواهد متقن، واشنگتن مولد اصلی بحران در سوریه محسوب میشود. بدون شک یک مولد بحران نمیتواند نسبت به بحران خلقشده توسط خود ابراز نگرانی کند! قاعدهای که به صورت خاص درباره واشنگتن صادق است. به عبارت بهتر تسلط گروهکهای تروریست بر سوریه معلول حمایتهای مستمر آمریکا و شرکای غربی/ عربیاش از گروههای تکفیری سوریه است. از این رو واشنگتن به عنوان مولد اصلی بحران اساسا صلاحیت سخن گفتن درباره این بحران را ندارد. نکته مهم دیگری که باید در این باره مدنظر قرار داد، به استراتژی و راهبرد تعریفشده و مدون کاخ سفید در سوریه بازمیگردد. واشنگتن به طور کلی مخالف تضعیف گروههای تروریست تکفیری است. به بیان دقیقتر هر آنچه منجر به تضعیف تروریستهای تکفیری و نابودی آنها شود، با برخورد مستقیم کاخ سفید مواجه شده و پیرامون آن غوغای تبلیغاتی - رسانهای بر پا میشود.
ین همان حفاظ نامرئی اما ملموسی است که آمریکا حول جولانی و مهرههایش ایجاد کرده و بر بسط و گسترش ابعاد و عمق آن تاکید دارد. ایالات متحده آزادسازی واقعی سوریه و تحقق استقلال این کشور را مترادف با تضعیف مهرههای خود قلمداد میکند. از این رو در صدد است به هر شکل ممکن جلوی این روند را بگیرد.
نکته بعد در این باره به رویکرد آمریکا در مذاکرات مربوط به سوریه بازمیگردد. آمریکا در طول سالهای اخیر بویژه ماههای منتهی به تحولات جاری در سوریه، تجهیزات نظامی گستردهای را از طریق مرزهای ترکیه برای گروهکهای تروریست روانه ساخته است. فراتر از آن، اصرار واشنگتن بر حفظ تحریرالشام در خاک سوریه ـ که از طریق ترکیه در مذاکرات سالهای اخیر از لسان اردوغان منتقل میشد ـ در همین چارچوب قابل ارزیابی است. در واقع آمریکا در صورتی تحولات سوریه و منطقه را مطلوب میپندارد که برآیند آنها منجر به تروریسم نیابتی مطلوب واشنگتن شود. حفظ و گسترش دامنه بحران انسانی در سوریه، اصلیترین خواسته ایالات متحده در برهه زمانی فعلی محسوب میشود. بدیهی است از دید مقامات آمریکایی هر اندازه بحران در سوریه بیشتر گسترش یابد، قدرت مداخله کاخ سفید در امور غرب آسیا افزایش خواهد یافت.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|