|
نقد بیژن عبدالکریمی به نوع مواجهه روشنفکری ایرانی با محور مقاومت
در اسارت ایدئولوژی غرب
نوشتار پیشرو متن تلخیصشده «وطن امروز» از سخنرانی بیژن عبدالکریمی در سمینار «خار و میخک: بازخوانی روایت یحیی سنوار از محور مقاومت» است.
موضوع سخنرانی بنده «روشنفکران ایرانی نیروی اثبات در آپاراتوس نظام سلطه» است. من میخواهم 2 مفهوم را توضیح بدهم؛ یکی مفهوم آپاراتوس و یکی مفهوم نیروی اثبات. در این سمینار قرار است به مناسبت شهادت یحیی سنوار به نقد و بررسی کتاب «خار و میخک» بپردازیم؛ سیاستمدار و شبهنظامی فلسطینی که تا زمان شهادتش ریاست حماس در غزه را بر عهده داشت. او در اردوگاه پناهندگان خانیونس در غزه و در یک خانواده فلسطینی مظلوم و محروم به دنیا آمد. سال 1989 توسط اسرائیل به 4 مرتبه حبس ابد محکوم شد. 22 سال در زندان بود. در زندان رمان «خار و میخک» را نوشت و 5 کتاب را از زبانهای انگلیسی و عبری را به عربی ترجمه کرد. برخی عقیده دارند سنوار پرکارترین زندانی نویسنده تاریخ بود. سال 2011 به واسطه تبادل اسرا از زندان آزاد شد. بسیاری از دستگاههای دفاعی و امنیتی اسرائیل معتقد بودند آزاد کردن سنوار در جریان تبادل زندانیان اشتباهی مرگبار بود.
سنوار که در بنیانگذاری حماس نقش داشت، خیلی زود به عنوان یک رهبر پذیرفته شد. سال 2015 ایالات متحده آمریکا او را فهرست سیاه تروریستهای بینالمللی قرار داد. سال 2017 به عنوان رهبر حماس در غزه انتخاب شد. او خواهان مقاومت مسالمتآمیز و مردمی در فلسطین بود اما بعدها به دلیل شکست این شیوه مجددا به شیوههای خصومتبارتری رو آورد.
سنوار یک بار توسط اسرائیل مورد سوءقصد قرار میگیرد که جان سالم به در میبرد. سال 2015 آمریکاییها او را به عنوان تروریست معرفی میکنند و از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپایی در کنار حماس و گردانهای عزالدین قسام و به عنوان یکی از رهبران گردانهای نظامی حماس به عنوان تروریست شناخته میشود و 17 اکتبر 2024 به شهادت میرسد.
سوال این است: چرا بسیاری از کنشگران سیاسی و اجتماعی و روشنفکران ما سنوار را تروریست خطاب کردهاند و از او چهره یک تروریست را ترسیم کردهاند؟ چرا پارهای از روشنفکران ما حوثیهای یمن، حزبالله لبنان و حشدالشعبی را نه تروریست ولی دستان نیابتی ایران تلقی کردهاند و معتقدند آنها در ادامه سیاستهای ماجراجویانه ایرانند؛ ایرانی که محور شرارت تلقی شده و در میان برخی روشنفکران ما نیز گفته شده ایران هلال شیعی تشکیل داده و سیاستهای ماجراجویانهای داشته است و توهمات امتگرایانه به قیمت قربانی کردن منافع ملی و سعادت و رفاه ایرانیان تمام شده است. بسیاری از روشنفکران و کنشگران ما از شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» استقبال کردهاند.
من به هیچوجه بحث سیاسی ندارم و نمیخواهم درباره تروریست بودن یا نبودن سنوار یا ماجراجویانه بودن یا نبودن سیاستهای ایران صحبت کنم، بلکه میخواهم به بحثی فلسفی و جامعهشناسانه بپردازم. من معتقدم روشنفکران ایرانی عمدتا در اسارت آپاراتوس نظام سلطه جهانی قرار دارند. نظریه آپاراتوس یک نظریه برجسته سینمایی است که در خلال دهه 70 تحت تاثیر نظریات مارکسیستی و نشانهشناسی و روانکاوری لاکان شکل گرفت. بر اساس این نظریه سینما طبیعتی ایدئولوژیک دارد و مکانیزم نمایش در پرده سینما مکانیسم ایدئولوژیک است، چون در سینما با دوربین و تدوین سر و کار داریم. اینکه دوربین را در چه زاویهای قرار بدهیم، معنای پدیدارها را دگرگون میکند. تدوین و بریدههای فیلم، روایتی را میسازد. نه فقط موقعیت سینما، بلکه موقعیت محوری تماشاگر در سینما هم موقعیتی ایدئولوژیک است. این چیزی نیست که به سینما تحمیل شده باشد، بلکه در نهاد و ماهیت سینماست. طبق این ماهیت ایدئولوژیک سینما، تماشاگر تصور میکند آنچه میبیند کاملا واقعی و رئالیستی است و تکنولوژی سینما خود را پنهان نگه میدارد. یعنی تماشاگر از یاد میبرد در سینماست و آنچه میبیند واقعی نیست، بلکه حرکت 24 عکس در ثانیه است.
تماشاچی فراموش میکند وقتی فیلمی را نگاه میکند، پشت این پرده قدرتی نامرئی وجود دارد. «ژان لویی بودری» این تاثیر سینمایی را با مرحله آیینگی «ژان لاکان» در روانشناسی لاکان مقایسه میکند. در واقع سینما تماشاچی را میسازد. نه فقط ابژه را میسازد، بلکه سوبژه را هم میسازد و سوبژه یعنی تماشاچی معلول متن فیلمیک است. حاصل متنی است که بر اساس دوربین و تدوین ساخته شده است.
«ژیل دلوز» هم سینما را با فلسفه و در واقع هرمونتیک را با سینما پیوند میدهد. همه حرف این است که بسته به اینکه دوربین کجاست، معنای پدیدار دگرگون میشود. بسته به اینکه تو چطور تدوین کنی، معنای قصه دگرگون میشود. حتی زاویه نور، نورپردازی، ترکیب و کنتراست نورها همه در معانی دخیل است. دستگاه آپاراتوس و به زبان سادهتر دستگاه آپارات چند ویژگی دارد؛ یکی پنهان ماندن و دیگری تولید ابژه و روایت و واقعیت و سومین ویژگی تولید سوبژه و تماشاچی. کسی که در تحلیل فیلم این عناصر را فراموش کند و در نظریهپردازی سینما این عناصر را فراموش کند، نه تحلیلگر سینماست و نه نظریهپرداز فیلم و به نظر من با یک عوام فرق زیادی ندارد.
نظریه آپاراتوس را «لویی آلتوسر» متفکر مارکسیست فرانسوی در مقاله مشهور و اثرگذار خود با عنوان ایدئولوژی و آپاراتوسهای ایدئولوژیک دولت بیان میکند. مفهوم آپاراتوس در اندیشه آلتوسر در ادامه همان مفهوم ایدئولوژیک در اندیشه مارکس است. آلتوسر به تبع مارکس مفهوم آپاراتوس را در صحنه جامعه و در مناسبات طبقاتی و برای توصیف جامعه سرمایهداری به کار میبرد که چطور آپاراتوسهای حاکمیتها در نظامهای سرمایهداری میکوشند تولید واقعیت و تولید سوبژه کنند.
هر آنچه من میگویم، تکرار حرفهای آلتوسر است با این تفاوت که من اندیشه آلتوسر را از درون یک جامعه به صحنه بینالمللی کشاندهام و میخواهم بگویم ما در نظام جهانی نیز با نظامی آپاراتوسی مواجهیم و همین آپاراتوس در تعیین روابط نظام سرمایهداری جهانی و نظام سلطه جهانی با ملل ضعیف و محروم و تضاد و کشاکشی که میان منافع قدرتهای بزرگ و منافع ملل زمین است - یعنی تضاد بین شمال و جنوب - دوباره کار میکند. کار آپاراتوس این است که معرفت را وارونه کند یا به وارونهسازی معرفت بپردازد. آپاراتوسها از نظر آلتوسر وظیفه دارند جامعه را به سمت کوررنگی ببرند، همه واقعیتها را کج و معوج کنند و نوعی شناخت وارونه بر اساس سلسله مراتب قدرت و نظارت قدرت از بالا به پایین شکل دهند. آپاراتوس یا دستگاه تولید معرفت وارونه یا ابزار وارونهسازی معرفت در واقع همان تکرار مفهوم ایدئولوژی در اندیشه مارکس است.
آپاراتوس 2 وجه آشکار و نهان دارد. این را درباره حاکمیتها هم داریم، یعنی در تمام جوامع داریم. حاکمیتها از نظر آلتوسر منظومهای از آپاراتوسهای سلطه و استیلا هستند که در 2 وجه آشکار و نهانند. وجه آشکار نهادهایی نظیر پلیس و دستگاههای نظامی و قضایی است که حفظ وضعیت موجود را در ساختاری سیاسی دنبال میکند و وجه پنهان در نهادهایی چون آموزشوپرورش و دانشگاهها و وسایل ارتباط جمعی و کنترل رسانهها و... است. این ماجرا را در روابط بینالملل نیز شاهد هستیم. نظام سلطه هم آپاراتوسهای آشکار دارد. از بمب اتمی و ناوگانهای جنگی و نیروهای نظامی و هم بخشی از این دستگاههای آپاراتوس، وجوه نهان است.
هر نظام آپاراتوسی در نظامهای سلطه، وجوه متعارف و توأمان دارد؛ نظم و بینظمی، تثبیتشدگی و ضد تثبیتشدگی یا به تعبیری تعارض واقعیتگونه بودن یا به تعبیری تعارض علم و ایدئولوژی. آپاراتوس سلطه و استیلا میکوشد نشان دهد همه چیز منظم و شکیل است و زندگی روزمره پیش میرود ولی در عین حال هر نظام آپاراتوسی وجوهی بدریخت و بد قیافه و زمخت هم دارد، چرا که نظامهای استیلا بهرغم همه تلاشهایی که میکنند و نظارتی که بر جامعه دارند و همه قواهای نظامهای معرفتی ایدئولوژیک را در برابر بازتولید شرایط اجتماعی نو به کار میگیرند، عملا دستپاچه و کودکوار عمل میکنند، یعنی دم خروس بیرون میزند. همیشه نمیتوان واقعیتها را پنهان کرد. نظامهای آپاراتوسی نمیتوانند همه چیز را کنترل کنند و وجوه زشت خود را گاه کنار میزنند. قصه غزه همین وجوه بدقیافه و زمختی است که آلتوسر بر آن دست گذاشته است.
نظامهای آپاراتوس میخواهند به ما بگویند همه چیز تثبیت شده است و همه چیز بر اساس ثبات پیش میرود. ما یک نظم جهانی داریم یا یک نظم داخلی در نظامهای حاکمیت و سلطه داخلی داریم ولی دائما عناصر تثبیت و ضد تثبیتشدگی در تاریخ و جامعه و نظامهای قدرت چه در جوامع و چه در نظام جهانی دست به گریبانند.
نظامهای آپاراتوسی از ایدئولوژی آغاز میکنند و به ایدئولوژی ختم میشوند ولی نمیتوانند به همه واقعیتها تن دهند یا همه واقعیتها به ایدئولوژی آپاراتوسها تن نمیدهند. به تعبیر دیگر آفتاب هیچگاه همواره زیر ابر پنهان نمیماند. وارونه دیدن و وارونهسازی حقایق تبهکاری و جنایت در قبال علم و آگاهی و خودآگاهی است. «برتولت برشت» میگفت آنکه حقیقت را نمیداند، بیشعور است ولی آنکه حقیقت را میداند ولی انکار میکند، تبهکار است. جوهر اساسی آپاراتوسها قلب واقعیت است. این ویژگی همه نظامهای سلطه است که با آپاراتوسهای خودشان به قلب واقعیت بپردازند و ماهیت امور را تغییر دهند. وقتی ماهیت امور تغییر کرد، کارکرد نهادها نیز قلب میشود و نهادها نمیتوانند کارکرد حقیقی و اصیل خود را ایفا کنند. به نظر من سازمان ملل متحد و دادگاه لاهه و... نمیتوانند آنچنان که باید در چنین نظام سلطهای کارکردهای خود را ایفا کنند و قلب واقعیت امور، وجه زشت و کژریختگی آپاراتوس خود را آشکار میکند.
آپاراتوس استیلا میکوشد مفاهیم بیطرف را به کار گیرد تا زشتی و بدقیافگی خود را در پس مفاهیم پوزتیو پنهان کند. مفاهیمی مثل وجدان جمعی و حقوق بشر و احترام به قانون و برقراری امنیت اجتماعی و... از این دست است. به نظر میآید این مفاهیم جهانی و مفاهیم بیطرف هستند، یعنی نظامهای آپاراتوسی ادعای علمی بودن و واقعگرایی هم دارند اما در باطن به قلب ماهیت و قلب کارکرد امور و نهاد منجر میشوند.
یکی از کارهای آپاراتوسها تبدیل سوبژهها به تابعان و بردگان است. حرف آلتوسر این است که آپاراتوس سلطه افراد جامعه و وجه سوبژگی این افراد را فرامیخواند تا آنها را به تابع و برده تبدیل کند، یعنی فردی واقعی را به یک زیردست و فرمانبردار تبدیل کند. فرد واقعی با حاکمیت آپاراتوس سلطه و استیلا، کجریخت و دفرمه میشود و در مسیر فرآیند انحلال سوبژه به مثابه فاعل و در مسیر تبدیل سوبژه در معنی تابع و برده قرار میگیرد و یک رابطه اطاعت و انقیاد شکل میگیرد.
از نظر آلتوسر یکی از کارهایی که آپاراتوسها در نظامهای سلطه و قدرت انجام میدهند، قوامبخشی به وجدان اطاعت و انقیاد است. نظامهای سلطه فقط کارگزاران حرفهای ایدئولوژی را به کار نمیگیرند. کارگزاران حرفهای ایدئولوژی اصطلاح مارکسی است. از نظر آلتوسر، نه فقط نظام سلطه، بلکه تمام عاملان تولید و عاملان استثمار و سرکوب را به روشهای گوناگون تحت انقیاد ایدئولوژی خود در میآورد و کاری میکند که مثلا پروتاریا در نظام سلطه تن دادن به انقیاد و رابطه استثماری در نظام سرمایهداری را به طور وجدانی انجام دهد، نه به نحو مزدور مزد بگیرد؛ با این تصور که من به اخلاق کار وفادار هستم، من متعهدانه انجام وظیفه میکنم، بیخبر از اینکه در مناسبات آپاراتوسی قرار دارد. آلتوسر این موارد را برای مناسبات طبقاتی در جوامع غربی مثال میزند و من این نظام آپاراتوسی را در نظام بینالملل بحث میکنم.
آپاراتوس استیلا تنها با جهد کارگزاران حرفهای و واعظان ایدئولوژی قدرت برتر شکل نمییابد، بلکه حتی کسانی که تحت انقیاد هستند، یعنی تحت ستم هستند و کسانی که برده شدهاند، این ایدئولوژی را میپذیرند و در کار تثبیت این ایدئولوژی هستند و به آن مدد میرسانند.
چه چیزی باعث میشود آپاراتوسهای استیلا دیر پا و ماندگار باشند؟ ماندگاری دیرپای نظامهای سلطه از کجاست؟ آلتوسر میگوید خلق سوبژه برتر، سوبژه اعلا که هگل با عنوان خدایگان و مارکس با عنوان سرمایهدار از آن یاد میکنند. سوبژه اعلا خود را در وضعیتی قائم به ذات و خودبنیاد قرار میدهد. او از همه کس سوال میکند ولی کسی نمیتواند از او سوال کند. او در بالای سلسله مراتب قدرت نشسته است. در مقام خدایگانی است و دیگران در مقام برده و تابع هستند. این سوبژه اعلا سلسله مراتب سوبژهها را تعیین میکند، رابطههای سوبژهها با خودش و با خودشان را تعیین میکند. تمام این آپاراتوس حول یک مرکز یعنی سوبژه اعلا میچرخد. در آپاراتوس استیلا تابعان از طریق فراخوانی و خطاب شدن از میان دیگران بازشناخته میشوند. این بازشناسی خویشتن به واسطه سوبژه اعلا همان چیزی است که میشود از آن به شناخت وارونه تعبیر کرد.
اسپینوزا در رساله الهی و سیاسیاش جمله وحشتانگیزی دارد و من از این جمله وحشتانگیز برای توصیف جامعه خودمان و توصیف نخبگان و روشنفکران کشور استفاده میکنم. میگوید مردان و زنان چنان برای بردگی خود میجنگند که گویی برای رهایی خود میجنگند. آلتوسر از این جمله اسپینوزا استفاده میکند و میگوید انسانها چنان برای تابعیت و بردگی خود میجنگند که گویی برای فاعلیت خود میجنگند. از نظر آلتوسر شناخت وارونه آپاراتوسها محصول نبردی واژگونه است؛ نبردی که از فعالیت انسانها سلب تکلیف میکند و تابعیت و بردگی آنها را به منصه ظهور میرساند.
«وقتی نیروهای ما برابر نیست چرا باید بجنگیم؟ عقل حکم میکند کلاه خود را بچسبیم! با بقیه جهان چه کار داریم؟» این تکرار ایدئولوژی نظام جهانی است. ما در این آپاراتوس قرار گرفتهایم و فکر میکنیم برای آزادی ملت میجنگیم. این نبرد از طریق فعالیت آپاراتوس استیلا آنچنان عینی و مادی میشود که برای ما ساز و کار وجدانی مییابد و سرکوب به هیاتی طبیعی در میآید. مقابله و چالش غیر طبیعی و سرکوب، طبیعیترین امر است. تو که میخواهی این نظم را به چالش بگیری، غیر طبیعی هستی!
یکی از کارهای آپاراتوسها تعیین سوبژه بد است. یک سوبژه اعلا تعیین میکند و سلسله مراتب سوبژهها را تعیین میکند و نسبت بین سوبژهها را سوبژه اعلا تعیین میکند و در همان حال میگوید یک سوبژه بد چیست. سوبژه اعلا است که تعیین میکند سوبژههای بد باید به مجازات برسند، چون اطاعت و قیادت را پیشه نکردهاند و از ستم روایی سر باز زدهاند. حالا میتوانم جواب بدهم چرا روشنفکران ما سنوار را تروریست دانستهاند و حسن نصرالله را تروریست دانستهاند و سردار بزرگ این ملت، سلیمانی را تروریست دانستهاند و با مقاومت مخالفت کردهاند، چون ما باید به ضوابطی طبیعی با جهان تن دهیم. این روابط طبیعی همان چیزی است که آپاراتوس نظام سلطه تعیین میکند. تکلیف سوبژههای خوب هم مشخص است. سوبژه خوب، سوبژهای است که به این نظام تن میدهد. در این چارچوبی که اصلاحگری اجتماعی تعریف میشود و دموکراتیک بودن تعریف میشود، همه چیز در نسبت با سوبژه اعلا تعیین میشود.
من با مناسبات داخلی کار ندارم، دارم از نقش روشنفکر در مناسبات سلطه جهانی صحبت میکنم. به خاطر تقبیح کردن مناسبات داخلی نگویید ما باید نسبت به مناسبات جهانی سلطه بیتفاوت باشیم.
در جهان کنونی و جهان نیچهای که نیهیلیسم بسط پیدا کرده و ما با فقدان ثبات در اخلاقیات و ارزشهایمان مواجهیم، لذا در جوامع کنونی، تودهها مسیر و جهت خود را گم کردهاند و همین امر به نوعی بدبینی و ناخوشی و افسردگی منجر شده است. جامعه ما امروز با فقدان ثبات در جهت و تعیین ارزشهای خود روبهرو است. مصرف به بزرگترین آرمان بشر تبدیل شده است. گسترش جامعه مذهبی به گونهای تنگاتنگ با بورژوایی شدن جهانبینی جامعه بشری در ارتباط است. ظهور فرهنگ مصرف انبوه باعث یکدستشدن نسبی همه فرهنگها و همه تجربههای بومی و ملی شده است. امروز به دلیل تحمیل نظام تکنولوژیک، بزرگترین آرمان تودهها به مصرف تقلیل یافته است. امروز داشتن یک اتومبیل، یک خانه و ارضای غریزه جنسی و مصرف، به آرمان جوامع از جمله بخش بزرگی از جامعه ما تبدیل شده است و روشنفکران ما به این دامن میزنند. سلسله مراتب ارزشها فروریخته و امروز روشنفکر حامل ارزشهای برتر نیست. امروز روشنفکر ما پیشاهنگ تودههای مجاهد خلق نیست، چون چنین نظام ارزشی وجود ندارد. امروز روشنفکران ما نباید جواب چه باید کرد را بدهند، زیرا ضرورت اخلاقی برای پاسخ دادن به این پرسش وجود ندارد. ما با ظهور مدرنیته با حادثه بسیار بزرگی روبهرو شدهایم. در طول تاریخ بشر چنین تجربهای وجود نداشت و آن بیبنیاد شدن متافیزیک اخلاق است. بشر همواره با بیاخلاقی مواجه بوده ولی در دوران کنونی ما بحث بیاخلاقی نیست، بحث بداخلاقی نیست، بلکه ما در این روزگار متافیزیکی برای اخلاق نداریم. فردیتگرایی و اتمیزهشدن انسانها رشد یافته و رابطه با میراث دگرگون شده و آرمانگرایی شکست خورده و به تعبیر نیچه آخرین انسان تحقق یافته است.
امروز در جهان هیچ نیروی نفیای وجود ندارد. در قرن 16 یا 17 این بورژوازی یا روشنفکران بودند که نیروی نفی تاریخ بودند و نظام فئودالی و ارزشهای اشرافی و روابط ارباب - رعیتی را فروریختند، مارکس پروتالیا را نیروی نفی دانست و آن را منجی بشریت دانست که قرار است نظم جهانی یا نظم ناعادلانه جهان را به هم بزند و آرمان سوسیالیسم و عدالت و برابری را تحقق ببخشد، لنین روی روشنفکران دست گذاشت اما امروز در جهان، هیچ نیروی نفیای وجود ندارد. الگوی چریک روشنفکر انقلابی آنارشیست خشونتگرایی مثل چگوارا و فیدل کاسترو و بیژن جزنی و خسرو گلسرخی در این روزگار معنا ندارد. با ظهور دولت رفاه در غرب، روشنفکران به تکنوکراتها و بروکراتهایی تبدیل شدند که کوشیدند در داخل نظام دولت رفاه به جامعه کمک کنند ولی به دلیل شکاف عظیم دولت - ملت در جوامعی مثل جامعه ما، روشنفکر خاورمیانهای با بحران در عمیقترین معنای کلمه خود مواجه است. روشنفکران جهان و خاورمیانه از جمله روشنفکران ایران امروز به بخشی از نیروی اثبات تبدیل شدهاند. آنها هم همین را به تودهها میگویند؛ زندگی خوب و رفاه.
امروز در جهان نیرویی وجود ندارد که با مناسبات ناعادلانه جهان کنونی که خود را در غزه بخوبی آشکار کرد به مبارزه برخیزد. امروز چگوارایی نداریم که از آرژانتین به کوبا و از کوبا به بولیوی و از بولیوی به الجزایر برود و علیه استعمار بجنگد. نیروی نفی در جهان وجود ندارد. تنها نیروی نفی همین نیروهایی هستند که روشنفکران ما آنها را تروریست دانستهاند؛ سپاه پاسداران ما، بچههای بسیج ما، شیعیان حوثی، حزبالله لبنان، حماس و حشدالشعبی. فکر نکنید برای توجیه وضع موجود آمدهام. من صحنه دیگری را ترسیم میکنم و راجع به ایران حرف نمیزنم. حکومتها میآیند و میروند ولی من درباره شأن روشنفکر ایرانی حرف میزنم. چرا روشنفکر ما با این جریانات همسویی نکرد، چون اسیر آپاراتوس نظام سلطه جهانی است و نظام آپاراتوس، روشنفکر ایرانی را به اجزا و ابزار نظام بردگی جهانی تبدیل کرده است و به همین دلیل من در برابر روشنفکر ایرانی ایستادهام.
ارسال به دوستان
چگونه یک میهمانی و تبعات فرهنگی آن از دی ۵۶ تا دی ۵۷ مسیر سرنگونی پهلوی را هموار کرد
ساعت ۸ سقوط
میلاد جلیلزاده، خبرنگار: محمدرضا عموماً با جمهوریخواهان آمریکا رابطه خوبی داشت، مثل ریچارد نیکسون و در دوره زعامت دموکراتها با چالش مواجه میشد، مثل جان اف کندی. جیمی کارتر هم دموکرات بود و از ابتدای روی کار آمدنش، شاه با اضطراب به رابطه ایران و آمریکا نگاه میکرد. شرایط بهواقع اضطرابآور بود اما نه از آن جهت که محمدرضا پهلوی فکر میکرد. مشکلات اتفاقا از لحظهای بروز یافت که کارتر به شکل غافلگیرانه و حتی خیرهکنندهای با شاه ایران ابراز دوستی کرد. مشکلات اقتصادی در جامعه فراوان بود و حتی در یکی از سالهای دهه ۵۰ قیمت مسکن در یک سال ۴ برابر بالا رفته بود. احساس خفقان و نبود آزادی بیان دیگر قابل تحمل نبود و یک غرور ملی تحقیر شده هم به فهرست نارضایتیها اضافه شده بود. جالب اینجاست که جرقه ابراز نارضایتی از همه این مسائل با اعتراض به یک ناهنجاری فرهنگی در مهمانی شاه با کارتر زده شد؛ اعتراض به بوسهها، نوشیدنها و رقصیدنها... . شاه به عنوان ضد حمله چند روز بعد پشت سالروز کشف حجاب رضاخانی به عنوان یک نقطه نمادین سنگر گرفت و به امام خمینی در مقالهای با نام مستعار تاخت. همه اینها در دیماه اتفاق افتاد و یک سال بعد در دی 57 شاه برای همیشه از ایران رفت و حتی جسدش هم برنگشت. در ادامه به شرح مختصری از این ماجراها پرداختهایم.
***
قرار بود کارتر سفری به هند داشته باشد و در مسیر سری هم به ایران زد. سفر سرنوشتسازی بود که هیچکدام از آدمهای آن روزگار نمیدانستند قرار است همسایه دیوار به دیوار چه تحولات بزرگی بشود. این سفری بود که باید در آخرین روز از سال میلادی ۱۹۷۷ تمام میشد؛ چند هزار سرباز و یک گروه تشریفات بزرگ و پر ساز و برگ، در تهران به خط شدند. جیمی کارتر و همسرش رزالین، برعکس سفر شاه و شهبانو به کاخ سفید که به آشوب خیابانی کشید، اینبار با لبخندهای متقابل و میان چکچک بیامان دوربینها وارد تهران شدند و همین که پایشان از پله هواپیما به زمین رسید، کلید نمادین پایتخت تقدیمشان شد. بعد از مراسم استقبال در فرودگاه و میدان آزادی که آن روزها شهیاد نامیده میشد، شاه و جیمی کارتر با هلیکوپتر به کاخ سلطنتی رفتند. گفتوگوی خصوصی و 2 نفره آنها بیشتر از 3 ساعت طول کشید و در این فاصله، شهربانو و رزالین رفتند برای دیدن موزه رضا عباسی.
همان روز یک دعوتنامه رسمی از دربار به خانه برخیها رفت که دعوتشان میکرد ساعت 8 آن شب، به مهمانی کاخ نیاوران بروند، به ضیافتی که به افتخار حضور کارتر و همسرش ترتیب داده شده بود. آخر دعوتنامه نوشته بودند: «لباس: تیره برای آقایان، دامن بلند برای بانوان».
همه قبل از مهمانهای اصلی رسیدند و در تالار با شامپاین، ویسکی، آبمیوه، مزههای کوچک خاویار و ماهی سالمون از آنها پذیرایی شد. رأس ساعت 8:30 شاه و شهربانو، آموزگار و همسرش و امیرعباس هویدا، به همراه جیمی کارتر و رزالین وارد شدند. بعد از مراسم معرفی مهمانها به هم، همزمان با ضیافت شام، یک ارکستر کوچک در تالار بغلی، شوپَن، موتزارت و حشمت سنجری میزد و بالاخره وقتی شام تمام شد، نوبت به سخنرانیها رسید. متن سخنرانیها از قبل بین مهمانها و مطبوعات پخش نشده بود. شاه به انگلیسی صحبتهایی کرد که درباره سابقه روابط ایران و آمریکا بود و نقش فراموش نشدنی آمریکاییها در بعضی از وخیمترین دورانهای ایران را یادشان میانداخت. بعد از همه مهمانها خواست گیلاسهایشان را بلند کنند و به افتخار آمریکا و سلامتی جیمی و رزالین بنوشند. برنامه توقف کارتر در تهران 10 ساعته بود و اعلام شد پرزیدنت، مراسم سال نوی میلادی را در ایرفورس وان، هواپیمای ویژه ریاستجمهوری برگزار میکند. میگفتند این توقف کوتاه، پیام دیپلماتیک روشنی دارد؛ یعنی یک حمایت حداقلی از شاه. سفارت آمریکا متن سخنرانی کارتر را آماده کرده بود که به قول خودشان سنجیده و گرم بود اما او بیاینکه به کسی بگوید، تصمیم گرفت خودش حرف بزند. اول به انگلیسی ترجمهای از شعر معروف سعدی را خواند که میگوید: بنیآدم اعضای یک پیکرند. چند جمله اول را هم طوری چید که حتی به مذاق مخالفان شاه خوش میآمد اما ناگهان لحنش عوض شد: «ایران با رهبری خردمندانه شاه، جزیره صلح و ثبات در یکی از پرتلاطمترین مناطق جهان است. اعلیحضرتا! حقیقتا این احترام و ستایشی که مردمتان نثار شما میکنند، خود نشانگر قابلیتهای رهبری شماست. سود بردن ما از درستی قضاوتهای شما و مشورتهای گرانبهایمان با اعلیحضرت، برای ما اهمیت فراوان دارد. هیچ کشور دیگری در جهان از لحاظ امنیتی و نظامی، به اندازه شما به ما نزدیک نیست. هیچ کشور دیگری در جهان وجود ندارد که ما درباره مسائل منطقهای که نگرانمان میکند، با آن مشورتهای چنین دقیقی بکنیم و هیچ رهبر دیگری نیست که من برای او احترامی عمیقتر قائل شوم و دوستی خصوصی صمیمانهتری داشته باشم».
چشمان آمریکاییهای آن ضیافت گرد شد. به وضوح میشد حیرت را در صورتشان دید. لبخندی که شاه سعی میکرد مخفی کند، از گوشه لبش بیرون میزد.
قرار بود مراسم ساعت 10 دقیقه به 12 تمام بشود تا کارتر بتواند برای برگزاری جشن سال نو به هواپیمای ریاستجمهوری برود. غافلگیری دوم آن شب اما وقتی رقم خورد که کارتر و همسرش برنامه را به هم ریختند تا سال نو را در کاخ نیاوران بگذرانند. ساعت کاخ که ضربه نیمهشب را زد، همه، جامهایشان را به سلامتی و شادی سال نو بلند کردند. شاه، رزالین کارتر را بوسید و پرزیدنت کارتر، شهبانو را. شاه خانم کارتر را به رقص دعوت کرد و رئیسجمهور آمریکا هم با شهبانو رقصید. عکاسهای ایرانی و آمریکایی شاتهای زیادی گرفتند و بعد، شاه و کارتر از جلوی چشم بقیه رفتند تا یکساعت و نیم بعد، سومین غافلگیری آن شب اتفاق بیفتد؛ رونمایی از حضور ملک حسین، شاه اردن در ایران.
* فاصله بین 2 سفر به قاهره
دربار اکیداً دستور داده بود عکسهای ضیافت شام شاه و کارتر بیرون نیاید اما بالاخره از بین آن همه عکاس ایرانی و خارجی، همه به دستورات عمل نمیکردند. یکی از علمای قم که به دربار نزدیک بود، با رئیسدفتر جوان فرح که آن روزها داشت کمکم به همدم و حامی شاه تبدیل میشد تماس گرفت و گفت این عکس دخترعموی ما چه بود؟ آیتالله شریعتمداری چون هم تبریزی بود و هم فرح دیبا از تیره سادات بود، دخترعمو صدایش کرد. گفت به من ربطی ندارد که ایشان چه میخواهند بکنند اما خوب نیست عکس رقصیدن همسر شاه ایران بیرون بگردد. این با رسوم ایرانی سازگار نیست. ماجرا را به عرض شهبانو رساندند و شهبانو تُرش کرد و خوشش نیامد. مدتی بود که اعلامیهها و نوارهای سخنرانی امام خمینی از نجف، بین مردم ایران دست به دست میشد. امام خمینی برخلاف مجتهدی که با رئیسدفتر فرح تماس گرفت، درباره رقص و بوسه شهبانو و شاه حرف نمیزد. توجهش از همه آن ضیافت شام بیشتر به حضور کارتر و ملک حسین جلب شده بود و مساله اسلحه خریدنهای ایران و حزب رستاخیز و فقر و فاصله طبقاتی و اینجور صحبتها. اتفاقا اینبار بحث همان رقصها و بوسهها و نوشیدنیها بود که توجهات را به مسائل کلان سیاسی که امام در اعلامیهاش عنوان کرده بود، بیشتر جلب کرد. چند روز بعد سالگرد کشف حجاب رضا شاه بود. هویدا، وزیر دربار و نخستوزیر سابق، ظاهراً با نیت پوست خربزه گذاشتن زیر پای آموزگار که حالا نخستوزیر بود، شاه را تحریک کرد که بالاخره یک بار جواب آیتالله خمینی را بدهد. شاه و دور و بریهایش قبلا غیرمستقیم و بدون اسم بردن، با تکرار همیشگی عبارت «ارتجاع سیاه» به آیتالله حمله میکردند و حالا میخواستند مستقیما اسم ببرند و وارد جزئیات شوند. چند نفر جمع شدند و مقالهای نوشتند که سر اسم واقعی نویسندهاش هنوز بحث است. اکثر اسمهایی که برده میشود، سواد نگارشی بالاتری از سطح نگارش این متن دارند. در حقیقت این مقاله را خود شاه نوشت، حتی اگر میرزابنویس، کس دیگری بود. شاه مثل همیشه خودش را رهبر انقلاب (سفید) خطاب کرد و علیه 2 استعمار سرخ و سیاه حرف زد. او هم دلش میخواست شاه باشد که در دستراستیترین نظریههای مدرن، بهسختی قابل توجیه بود و هم دوست داشت مثل فیدل کاسترو، گاندی و ماندلا، رهبر جامعه و رهبر انقلاب باشد. به مناسبت سالروز کشف حجاب گریزی زد به 15 خرداد سال 1342 و گفت ارتجاع سرخ و سیاه، روس و انگلیس، در این قضیه همدست شده بودند. چپها را به شوروی ربط میداد؛ هرچند 15 خرداد ریشه مذهبی داشت و به چپها مربوط نبود. روحانیت را هم به انگلیس میچسباند. اواسط مقاله ناگهان اسم روحالله خمینی با پس و پیشهایی پر از توهین و تهمت آورده شده بود. 14 سال بعد از 15 خرداد، در حالی که نفرت از دولت و دربار به دلیل بحرانهای بزرگ اقتصادی و ناعادلانه بودن شرایط اجتماعی و خفقان سیاسی بین بخش بزرگی از مردم داشت هر روز بیشتر میشد، شاه با اعتماد به نفسی که بعد از سفر کارتر به دست آورد، خواست که هم به آیتالله ضدحمله بزند و هم جواب محکمی به زمزمههایی داده باشد که درباره رقص و شرابخوری در دربار سر زبانها میگشت. مقاله را به نام مستعار احمد رشیدیمطلق تایپ کردند و آماده شد که برای چاپ برود در روزنامهها.
هویدا مقاله را در یک پاکت مهر و موم شده برای داریوش همایون، وزیر اطلاعات فرستاد. وزارت اطلاعات در آن زمان معنی دیگری داشت و حوزه فعالیتش رسانهها بود. همایون بدون اینکه خودش مقاله را بخواند، دنبال جایی برای چاپش گشت. روزنامه آیندگان که زیر دست خودش بود، مناسب به نظر نمیرسید. روزنامه رستاخیز هم همینطور. میخواستند کمی غیردولتیتر به نظر برسد. میماند کیهان و اطلاعات. مدیر کیهان سناتور مصباحزاده بود که نفوذ و ارتباط نزدیکی با شاه و آموزگار داشت و تاکید هویدا این بود که مقاله به آن سمت نرود، چون ممکن بود مصباحزاده شاه را از چاپ کردنش منصرف کند. کار چاپ این مقاله در روزنامه اطلاعات هم به این راحتی نبود. فرهاد مسعودی که پدر مرحومش این روزنامه را علم کرده بود، خیلی مقاومت کرد. کار به دخالت ساواک کشید و تیمسار نصیری خودش به سردبیر اطلاعات فهماند که چاپ این مقاله دستور است. وقتی مقاله میخواست صفحهآرایی شود، تحریریه روزنامه اطلاعات رفت روی هوا. داد و فغان بلند شد که نباید این را چاپ کنیم؛ اما این یک دستور بود. حتی بین پرویز ثابتی که رئیس رکن سوم ساواک بود، با تیمسار نصیری سر چاپ مقاله دعوا بالا گرفت اما زور نصیری چربید. بعد از کلی کش و قوس، مقاله در شماره عصر روز 17 دی سال ۵۶ چاپ شد؛ در حالی که صبح فردا، شاه از پلههای هواپیما بالا رفت تا برای دیدار با انور سادات به مصر سفر کند. 18 دی در قم غوغا شد اما 19 دی قرار بود یک روز تاریخی شود. 14 سال بعد از 15 خرداد 42، باز قم، باز خیابان چهارمردان، خیابان ارم، صحن حرم، بیوت علما، شلیک گلولهها و این بار شعار «مرگ بر شاه» که جدی شده بود و زیاد شنیده میشد. خیلیها کشته شدند ولی عوضش دفتر حزب رستاخیز هم خاکستر شد. قطعا محمدرضا شاه وقتی از پلههای هواپیما برای سفر به قاهره بالا میرفت، حتی در دورترین زوایای ذهنش این حدس وجود نداشت که همان مهمانی باشکوه، همان چیزی که فکر میکرد تضمین بقای حکومتش خواهد بود، چطور ظرف مدت کوتاهی کاری خواهد کرد که در دیماه سال بعد با حال و احوال دیگری از پلههای هواپیما بالا برود و بعد از یک دوره تحقیرآمیز دربدری، به همان قاهره پناه ببرد تا نهایتاً جسدش را در آنجا دفن کنند. نکته اینجاست که اگرچه عوامل بسیاری در سقوط حکومت پهلوی دخیل بودند اما جرقه اصلی این اتفاق با یک مساله فرهنگی زده شد.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
یک بام و ۲ هوای راویان غربی بحران
مصطفی نصری: در روزهای اخیر، آتشسوزیهای گستردهای در مناطق مختلف لسآنجلس رخ داد که خسارات جانی و مالی سنگینی بر جا گذاشت که برخی رقم این خسارات را تا 150 میلیارد دلار گزارش کردهاند. در عین حال ضعف مدیریت بحران و نارسایی تجهیزات آتشنشانی، موجی از انتقادات را در داخل ایالات متحده به دنبال داشت. در این میان موضوعی که از نگاه رسانههای فارسیزبان خارج از کشور کمتر مورد توجه قرار گرفت، سوءمدیریتی بود که این فاجعه را تشدید کرد. این مساله بهانهای است تا بار دیگر به استاندارد دوگانه این رسانهها و جریانهای ضدایرانی در مواجهه با بحرانهای مشابه بپردازیم. این ماجرا بار دیگر نشان داد رسانههای معاند و جریانهای ضدانقلاب، نه در راستای دلسوزی برای مردم ایران، بلکه به عنوان ابزاری برای تضعیف روحیه ملی و ایجاد بحرانهای روانی عمل میکنند. استاندارد دوگانه آنها در پوشش بحرانهای مشابه، نشاندهنده رویکرد غیراخلاقی و هدفدار این جریانهاست. حال آنکه بحرانهای طبیعی در هر کشوری رخ میدهد و مدیریت آنها نیازمند زمان و منابع کافی است. بزرگنمایی مشکلات ایران در رسانههای معاند، تنها بخشی از پروژهای است که هدف آن، ناامیدسازی و ایجاد بیاعتمادی در میان مردم است.
* واقعیت بحران در لسآنجلس
در جریان این آتشسوزیها، گزارشهایی منتشر شد مبنی بر اینکه تجهیزات آتشنشانی در برخی مناطق به دلیل ارسال بخشی از آنها به اوکراین کافی نبود. همچنین مخازن آب برخی ایستگاههای آتشنشانی خالی بوده که باعث تأخیر در اطفای حریق و افزایش خسارات شده است. این در حالی است که آمریکا به عنوان یکی از کشورهای پیشرفته جهان شناخته میشود و انتظار میرود چنین کاستیهایی در مدیریت بحران در آن رخ ندهد اما درباره حادثه آتشسوزی لسآنجلس رسانههای خارجی که معمولا کوچکترین حادثهای در ایران را دستمایه حمله به ساختار مدیریتی کشور میکنند، این بار با لحنی ملایم به موضوع پرداختند و حتی برخی از آنها این اتفاق را «بخشی طبیعی از زندگی در آمریکا» خواندند.
* اگر این اتفاق در ایران رخ میداد...
تصور کنید چنین حادثهای با همین ابعاد و شرایط در ایران رخ میداد. شبکههای ماهوارهای فارسیزبان به سرعت پخش زنده و ویژهبرنامههایی را برای پوشش لحظه به لحظه این بحران ترتیب میدادند و ضمن برجستهسازی سوءمدیریت، هرگونه تلاش داخلی برای مهار بحران را کمارزش جلوه میدادند. این رسانهها با دعوت از چهرههای ضدایرانی و تحلیلگران مقیم خارج، روایتهای تکراری خود مبنی بر ناکارآمدی ساختار حکومتی ایران را بار دیگر به خورد مخاطبان میدادند. در فضای مجازی، جریانهای ضدانقلاب و خودتحقیر داخلی، با انتشار گسترده اخبار مربوط به خالی بودن مخازن آب یا کمبود تجهیزات، فضای ناامیدی و بیاعتمادی را در میان مردم تشدید میکردند. ویدئوها و تصاویری دستچینشده از لحظات بحرانی، هزاران بار بازنشر میشد و هشتگهایی نظیر «مدیریت بحران»، «فساد سیستماتیک» و «سقوط نظام» ترند میشد. یکی از ویژگیهای بارز رسانههای معاند، دامنزدن به جریان خودتحقیری در میان مردم ایران است. این جریان به گونهای عمل میکرد که گویی هیچ کشوری در دنیا با بحرانهایی از این دست مواجه نمیشود و صرفا در ایران چنین فجایعی رخ میدهد. افرادی که معمولا در هر حادثه داخلی خواهان مداخله خارجی هستند، این بار نیز با برجستهسازی ضعفها، القا میکردند «ایران به مدیریت خارجی نیاز دارد».
* دستورکار رسانههای داخلی برای مقابله با رویکرد ضد ایرانی
به منظور مقابله با رویکرد ضد ایرانی رسانههای خارجی، رسانههای داخلی باید ۲ دستور کار اصلی را در نظر بگیرند؛ اول، رسانههای داخلی باید با تاکید بر اقدامات موفق و موثر ایران در مواجهه با بحرانها، فرصت را برای مصادره به مطلوب رسانههای غربی به طور کامل مسدود کنند. این اقدام میتواند شامل پوشش گسترده و مستند تلاشهای دولت و نهادهای مختلف در مدیریت بحرانها باشد تا نشان داده شود ایران نیز همانند دیگر کشورها، توانایی مقابله با چالشها را دارد و در برخی موارد حتی فراتر از انتظار عمل کرده است. نمونه این موفقیت را در ماجرای مهار کرونا در کشور آن هم در حالی که آمریکا تا مدتها بعد در حال دادن تلفات بود مشاهده کردیم. دستورالعمل دوم برای مهار رویکرد رسانههای ضد ایرانی این است که در موارد مشابه همچون آتشسوزیهای اخیر در لسآنجلس، رسانههای داخلی به شکلی فعال و هوشمندانه رویکرد دوگانه رسانههای غربی را تشریح کنند. باید بر تفاوتهای آشکار در نحوه پوشش بحرانها در ایران و سایر کشورهای غربی تاکید شود و بازی متناقض رسانههای غربی در ارائه اخبار را رسوا کرد. با تحلیل و بررسی دقیق پوشش بحرانهای مشابه در سایر کشورها و مقایسه آن با نحوه برخورد با بحرانها در ایران، رسانههای داخلی میتوانند این نقاب را از چهره رسانههای معاند برداشته و نشان دهند هدف این رسانهها تنها تخریب تصویر ایران است و نه پوشش درست و بیطرفانه اخبار.
ارسال به دوستان
شعلههای خشم آتش همچنان لس آنجلس را در مینوردد؛ دولت آمریکا و مقامات محلی عاجز از مهار آتش
شهر جهنمی
نیوزویک: تجهیزات اطفای حریق آتشنشانهای کالیفرنیا سال 2022 به اوکراین ارسال شد
ثمانه اکوان: نحوه مدیریت بحران در ایالت کالیفرنیا پس از آتشسوزیهای گسترده در لسآنجلس، بر آتش اختلافات بین ۲ حزب دموکرات و جمهوریخواه افزوده است. لسآنجلس حالا 5 روز میشود که در آتش میسوزد و تندباد آتشینی که منجر به این حادثه شده، قرار است تا سهشنبه هفته آینده نیز همچنان برفراز شهر بوزد.
مقامات دولتی و بخش خصوصی هر کدام گمانهزنیهای متفاوتی از میزان خسارات بر جا مانده از این آتشسوزی بزرگ دارند. شرکت خصوصی آکوودر اعتقاد دارد تا به حال بین 135 تا 150 میلیارد دلار خسارت از این آتشسوزی بزرگ بر جا مانده است. بانک آمریکایی جی پی مورگان نیز خسارت آتشسوزی در کالیفرنیا را ۵۰ میلیارد دلار برآورد کرد.
* استیصال آتشنشانان
از ابتدای شکلگیری این آتشسوزی گسترده، گوین نیوسام، فرماندار کالیفرنیا همه نیروهای آتشنشانی ایالت را به کار گرفته است اما میزان پیشرفت در اطفای حریق، همچنان صفر درصد است. آتشنشانان از دیگر ایالتهای آمریکا یعنی اورگن، واشنگتن، آریزونا، یوتا و نیومکزیکو نیز برای کمک به همکارانشان در کالیفرنیا فراخوانده شدند. با وجود تلاشهای گسترده برای اطفای حریق و در عین حال دعواهای سیاسی بین ۲ حزب دموکرات و جمهوریخواه برای انداختن تقصیر این اتفاق بر گردن دیگری، رسانهها در این میان به علت و ریشه اصلی این حادثه و عدم توانایی فرماندار کالیفرنیا در مقابله با این آتشسوزی پرداختند. نشریه نیوزویک در گزارشی با اشاره به خسارتهای گسترده این آتشسوزی که در تاریخ آمریکا بیسابقه بوده است، علت عدم توانایی اداره آتشنشانی در محدود کردن آتشسوزیها را کمکهای قبلی این اداره به اوکراین و فرستادن ابزار و تجهیزات آتشنشانی ایالت به اوکراین دانسته است. شبکههای اجتماعی در ابتدای امر سرشار از پستهایی توسط مردم در ایالت کالیفرنیا شد که عنوان میکردند اگر تجهیزات آتشنشانی از سال 2022 تاکنون به اوکراین فرستاده نمیشد، امکان اطفای حریق در ساعات ابتدایی شعلهور شدن آن وجود داشت. در گزارشی که نیوزویک از این ماجرا منتشر کرده، به جزئیات این کمکها نیز اشاره شده است. بر این اساس، اداره آتشنشانی سانفرانسیسکو، از ماه مارس سال 2022 در چندین نوبت تجهیزات خود را به اوکراین هدیه داده است. اداره آتشنشانی لسآنجلس و ایستگاههای آتشنشانی در سانتا باربارا نیز در آوریل و مارس سال 2022 تجهیزاتی را به اوکراین فرستادهاند. اداره آتشنشانی سنخوزه نیز در حدود یک میلیون دلار از منابع خود را در ماه ژوئیه سال 2022 به اوکراین هدیه داده است. این در حالی است که چند تن از آتشنشانان آمریکایی - اوکراینی نیز از ابتدای فوریه سال 2022 که حمله روسیه به اوکراین آغاز شد، کمپینی در ایالتهای مختلف به راه انداخته و از ایستگاههای آتشنشانی خواستند تجهیزات اضافی خود را به اوکراین بفرستند. تجهیزاتی که توسط اداره آتشنشانی لسآنجلس به اوکراین اهدا شد، شامل شلنگ، نازل، کلاه ایمنی، زره برای حفاظت شخصی و تجهیزات مرتبط دیگر بوده است. آتشنشانی سانفرانسیسکو نیز بستهای به ارزش یک میلیون دلار را به اوکراین اهدا کرد که شامل 373 دستگاه تنفس مستقل، 600 رگولاتور نصبشونده روی ماسک، 183 سیلندر تنفس هوا و چندصد ماسک تنفسی بوده است.
این هدایا به همراه ایستگاههای پزشکی و تجهیزات مرتبط با آن در شرایطی به اوکراین فرستاده شد که حالا، اداره آتشنشانی کالیفرنیا، بیشتر از هر زمان دیگری به این تجهیزات نیاز دارد و دولت آمریکا نیز با وجود اینکه وضعیت اضطراری در این باره اعلام کرده اما هنوز قادر به تجهیز ایالت به اقلام مورد نیازش نشده است. در عین حال خالی بودن مخازن آب در لسآنجلس نیز بر انتقادات از فرماندار دموکرات این ایالت و دولت بایدن افزوده است. این ایالت سالهاست با خشکسالی دست به گریبان است اما خالی شدن مخازن اطفای حریق، آن هم در چند ساعت ابتدایی این آتشسوزیها، انگشت اتهام را به سوی دولت بایدن برده که در شرایط بحرانی کالیفرنیا، دست به کاهش بودجه اداره آتشنشانی این ایالت زده است. دولت بایدن با وجود شکل گرفتن آتشسوزیهای گسترده در کالیفرنیا، در سال 2024 بودجه سازمان آتشنشانی لسآنجلس را 17.6 میلیون دلار کاهش داد که دومین کاهش بزرگ در میان ادارات شهری است و به اذعان نشریه آمریکایی نیویورکتایمز، تصمیم بایدن باعث دشوارتر شدن شرایط و توانایی سازمان آتشنشانی لسآنجلس برای مقابله با این «جهنم» شده است. طبق گزارش نیویورکتایمز، بسیاری از شیرهای آتشنشانی دفنی (هیدرانت) در سراسر ایالت خالی بوده و آتشنشانان با خشک شدن تعداد زیادی هیدرانت در برابر این آتشسوزی گسترده با شکست قابل توجهی مواجه شدند. مهندس ارشد دپارتمان آب و برق لسآنجلس نیز تأیید کرد تمام مخازن ذخیره آب در این منطقه تا ساعت ۳ بامداد چهارشنبه خالی شد و تاکنون مجددا تجهیز نشدهاند.
به جای فرستادن تجهیزات به کالیفرنیا، به نظر میرسد دعواهای سیاسی از پایتخت، به سمت کالیفرنیا رفته است. ترامپ جزو نخستین افرادی بود که بلافاصله به سوءمدیریت در کالیفرنیا اعتراض کرد و افراد دیگری نیز به فرستاده شدن تجهیزات آتشنشانی به اوکراین انتقاد کردند. بر اساس گزارشات سازمان «نمایندگی ایالات متحده آمریکا برای انکشاف بینالمللی» بایدن ۱۶ اداره آتشنشانی اوکراین را با وسایل حفاظتی، موتور پمپها، اره برقی و... تا سال ۲۰۲۴ تأمین مالی کرده است. این موضوع باعث افزایش خشم شهروندان و مقامات شده است. از جمله «ایلان ماسک» در شبکه اجتماعی خودش ایکس نوشت: «اما کالیفرنیا چطور؟» ترامپ نیز در شبکه اجتماعی خود «تروث سوشال» نوشت: «هیچ آبی در هیدرانتها وجود ندارد، سازمان مدیریت بحران فدرال هیچ پولی ندارد و این چیزی است که جو بایدن برای من گذاشته است. ممنونم جو!»
ترامپ در بیانیهای جداگانه خواستار برکناری فرماندار کالیفرنیا شد و نوشت: «یکی از زیباترین مناطق آمریکا در حال سوختن در آتش است. این منطقه به خاکستر تبدیل شده و مسؤول آن گوین نیوسام است. او باید استعفا کند. همه این مسائل تقصیر او است».
نکته جالب توجه در دعوای دموکرات و جمهوریخواه در مساله آتشسوزیهای لسآنجلس، رفتار دولت بایدن با منتقدان است. بایدن روز گذشته برای بار دوم به کالیفرنیا سفر کرد. مردم این ایالت انتظار داشتند رئیسجمهور کشورشان برای بازدید از وضعیت لسآنجلس به این شهر برود اما کاخ سفید اعلام کرد سفر بایدن برای به دنیا آمدن فرزند نوهاش بوده و قرار نیست سفری به مناطق درگیر آتشسوزی داشته باشد. این مساله باعث ایجاد خشم عمومی در شبکههای اجتماعی علیه دولت دموکرات شد. در همین حال در شرایطی که مردم کالیفرنیا در حال دست و پنجه نرم کردن با شرایط اضطراری این ایالت هستند، پنتاگون دیروز اعلام کرد بسته حمایتی 500 میلیون دلاری دیگری را برای اوکراین در نظر گرفته است که این مساله نیز با واکنشهای گسترده منفی در شبکههای اجتماعی روبهرو شد.
* بیمهها در شرایط اضطرار
دعواهای سیاسی در شرایطی در واشنگتن ادامه دارد که برخی خبرها حکایت از توطئه در شرکتهای بیمه نیز دارد. برخی از افراد در شبکههای اجتماعی ادعا کردهاند شرکتهای بیمه از چند ماه پیش تاکنون هیچ مجوزی برای بیمه اموال و خانههای مردم در برابر آتشسوزی مردم نداشتهاند و هیچ خدمتی در این زمینه ارائه ندادهاند. برخی کاربران شبکههای اجتماعی مدعی شدهاند این کار نشان میدهد احتمالا آنها از این بحران خبر داشتهاند و میتواند هدفی خاص در این باره در کار باشد. ترامپ هم در بیانیهای جداگانه درباره هزینههای این آتشسوزی هشدار داد و نوشت: «آتشسوزیهای لسآنجلس ممکن است به پرهزینهترین آتشسوزی در تاریخ کشور ما تبدیل شود. بسیاری شک دارند آیا شرکتهای بیمه حتی پول کافی برای پرداخت این فاجعه را خواهند داشت یا خیر».
شبکه خبری سیبیاس نیز در گزارشی درباره وضعیت شرکتهای بیمه نوشت: آتشسوزیهای گسترده در کالیفرنیا بویژه در منطقه پسیفیک پلیسیدز، خسارات زیادی به خانهها وارد کرده و بحران بیمه را تشدید کرده است. شرکتهای بیمه بزرگ مانند State Farm و Allstate ارائه بیمهنامه در این مناطق را به دلیل خطر بالای آتشسوزی متوقف کردهاند. این موضوع باعث شده بسیاری از ساکنان به بیمه اضطراری FAIR Plan با هزینههای بالا رو آورند. به گفته کارشناسان، گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی شرایط را برای آتشسوزیهای شدیدتر فراهم کرده و ساختوساز در مناطق پرخطر همچنان ادامه دارد. در حالی که سیاستگذاری برای محدود کردن ساختوساز دشوار است، برخی معتقدند تنها راه جلوگیری از خسارات بیشتر، توقف ارائه بیمه در این مناطق است.
* سلبریتیها علیه دولت
با آتش گرفتن تپههای بالای شهر لسآنجلس و مناطق اعیاننشین، بسیاری از سلبریتیهای هالیوود خانههای خود را از دست دادند. بن افلک، سارا فاستر، جیلیان مایکلز، جیمز وود، سارا مایکل گلار، برودی جنر، آنتونی هاپکینز، جان گودمن، پاریس هیلتون، آدام برودی، بیلی کریستال و... از ستارگان هالیوودی بودند که خانههایشان در آتش سوخته است. برخی از آنها انتقادات شدیدی را به دولت و فرماندار کالیفرنیا وارد کردهاند.
سارا فاستر گفته است: ما بالاترین میزان مالیات را در کالیفرنیا پرداخت میکنیم و با این حال مخازن آب برای اطفای حریق خالی است و اداره آتشنشانی با کمبود بودجه مواجه است اما خدا را شکر که معتادان میتوانند سهمیه مواد مصرفیشان را دریافت کنند. شهردار و فرماندار باید استعفا کنند».
جیمز وود نیز که در مقابل دوربین به خاطر آتش گرفتن خانهاش گریه میکرد، اعلام کرد: «مقصر این حادثه تغییرات آب و هوایی نیست، حماقت لیبرالهای احمق است». این انتقادات در حالی مطرح میشود که بحران در مدیریت آتش در کالیفرنیا به همین مسائل ختم نمیشود و در جدیدترین مورد، ارسال هشدار اشتباه به ساکنان چند محله در نزدیکی لسآنجلس باعث شد 9.5 میلیون نفر به سرعت خانههای خود را ترک کنند و در همین حین غارتگران به خانههایشان حمله کردند! این آشفتگی و بینظمی به سرعت در بسیاری از مکانهایی که مردم در تقلا برای خروج از آن بودند گسترش یافت و پلیس قادر به کنترل اوضاع نبود!
ارسال به دوستان
استثنا در مقام قاعده؛ درباره ضرورت احیا و تثبیت قانون
مسائل غیرسیاسی، راهحلهای سیاسی
حمید ملکزاده: مجموعهای از بیماریها هستند که تن رنجور سیاست در ایران از آنها متأثر است. این مجموعه بههمپیوسته از بیماریها کار سیاستورزی اصلاحی در کشور ما را با مشکلاتی اساسی روبهرو میکند. اخیراً دکتر مسعود پزشکیان این مساله را در گزاره ساده شدهای بیان کرده بود. رئیس دولت چهاردهم در یکی از سخنرانیهای خود اینطور اعلام کرده بود که هر بار قصد میکند درباره یکی از ناترازیهای موجود در کشور اقدامی به عمل آورد، با مخالفتی از سوی برخی از بدنه دولت مواجه میشود. این عبارت از جهتی ممکن است به عنوان چیزی شبیه به این فهمیده شود که «کسانی هستند که مانع اجرای سیاستهای مورد نظر دولت میشوند». با وجود این من فکر میکنم میتوان این عبارت را به معنایی دقیقتر فهمید. در این معنای دقیقتر باید پا را از مناقشات سیاسی مرسوم میان گروههای رقیب فراتر گذاشت. انجام دادن این کار تنها در صورتی ممکن میشود که نگاه دقیقتری به آنچه به عنوان «ناترازی» در حوزههای مختلف از زندگی ایرانیان مطرح میشود انداخته باشیم. در نگاه دقیقتری که من از آن صحبت میکنم، ناترازیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را باید به عنوان درد - نشانهای مشهود یک بیماری پنهان فهمید. برای اینکه شناخت بهتری از این بیماری پنهان به دست آوریم، باید فراتر همه چیزهایی که درباره مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی میگوییم بر موضوع سیاست متمرکز شویم: همه مشکلات ما ریشه سیاسی دارند.
* درد - نشانها را دنبال کن
اصلا بعید نیست هر تلاشی از سوی دولت برای پرداختن به درد - نشانهایی که در حوزههای مختلف از زندگی امروز ما وجود دارند با مخالفتهایی از سوی برخی سیاستمداران یا کارشناسان تأثیرگذار در امر تصمیمگیری روبهرو شود. این مخالفتها عموما بهجای اینکه مخالفتهایی سیاسی یا مغرضانه باشند، از دغدغههایی واقعی نیرو میگیرند؛ مخالفتهایی از طرف کسانی که بهدرستی نگران تغییراتی هستند که مداخلات دولتی ممکن است در بخشهای مختلف از بدنی رنجور ایجاد کند. موضوع مهمی که در این زمینه باید به آن توجه کرد این است که هر شکلی از مداخله سخت در یکی از حوزههایی که به آنها اشاره کردیم، میتواند تغییراتی غیرقابلپیشبینی در مجموعه بدن واحد سیاسی ایجاد کند. درست در همین معناست که من فکر میکنم نباید با مخالفتها یا مقاومتهایی که در مقابل میل بدنه کارشناسی دولت چهاردهم به تغییر صورت میگیرد برخوردی سیاسی داشت، بلکه باید آنها را به عنوان موضع مهمی در نظر گرفت که مسیر ما را به سمت تشخیص درست بیماری همواره میکند یا حداقل ما را از مداخلاتی که میتواند وضع عمومی حاکم بر همه بدن را به خطر بیندازد برحذر دارد. از این جهت من پیشنهاد میکنم مجموعه بدنه کارشناسی دولت چهاردهم این مخالفتها را به عنوان نوعی دعوت برای دنبال کردن درد - نشانهایی که در ظاهر وضعیت ما مشاهده میشود در نظر بگیرد، حتی اگر مخالفان شناسنامهدار دولت از آنها دفاع میکنند.
* موضوعی که شخصی نیست؛ میراث رؤسای جمهور
این واقعیت دارد که کارنامه دولتها را به اعتبار تصمیماتی که اتخاذ کردهاند یا کارهایی که از انجام آنها سر باز میزنند مورد ارزیابی قرار میدهند. از این جهت تا جایی که به روسای جمهور بازمیگردد، مساله اصلی شخصا نیست. یعنی اینطور نیست که بگوییم شخص رئیس قوه مجریه در اجرای تصمیماتی که دارد باید از جهت شخصی نگران میراث خود باشد. میراث رؤسای جمهور از جنس میراث سیاسی است. میراث سیاسی رؤسای جمهور را به اعتبار کاری که در ارتباط با امر جمعی انجام دادهاند مشخص میکنند. یعنی برای اینکه توفیق یا عدم توفیق یک رئیسجمهور در زمامداری را معلوم کنند، عموما این مساله را در نظر میگیرند که سیاستهای دولت او تا چه اندازهای در محقق کردن خیر عمومی یا خیر دولت موفق بوده است. در عین حال برای انجام دادن این کار 2 معیار اساسی را در نظر میگیرند: اول نقشی که سیاستهای اجرایی او در پیشبرد طرح کلی زندگی جمعی در یک واحد سیاسی داشته است و دوم مسیرهای جمعی و افقهای عمومی که تحت تأثیر این سیاستها در مقابل یک مردم قرار گرفته است. از این جهت و در درجه نخست، باید این موضوع را در نظر گرفت که وقتی صحبت از میراث رؤسای جمهور میشود، موضوع طرح کلی و دورنمای تاریخی سیاستهای اجرا شده توسط او از اهمیت ویژهای برخوردار است: هر سیاستی در یک بستر عام از روابط و در طول زمان اجرا شده و عمل میکند. از این جهت هر نوع مداخله دولتی توسط قوه مجریه باید این 2 مساله اساسی را در نظر بگیرد. یعنی در درجه نخست باید این موضوع را همواره در ذهن حاضر داشته باشد که سیاستهایی مورد نظر در یک طرح عام و کلی و در یک بستر زمانی بلندمدت معنا پیدا خواهند کرد، لذا در کنار مدیران تکنوکراتی که ممکن است در دولتهای مختلف به فعالیت مشغول باشند، همچنین به متخصصانی در علوم انسانی نیاز داریم که بتوانند اولا این طرح کلی و عام را شناسایی کرده، در ثانی مناسبات میان عناصر مختلف دولت در طول زمان را تشخیص دهند.
* اصرار به تداوم وضع استثنا
من به طور جدی بر این گزاره تأکید میکنم که مسائل ما، همه مسائل ما، در ایران راهحلهایی سیاسی دارند. یعنی اصلا فرقی نمیکند که درباره چه موضوعی در اجتماع، فرهنگ و اقتصاد صحبت میکنید، همواره باید در زمین سیاست به دنبال راهحلها یا حتی زمینههای تفسیر بحران بگردید. برای اینکه درک روشنتری از آنچه مینویسم به دست بیاورید باید این نکته را در نظر بگیرید که سیاست نقطه تلاقی همه حوزههای دیگر از زندگی یک مردم است. چه وقتی مشکلی برای این حوزهها پیش میآید و چه وقتی بناست مسائل آنها را حل کنیم، ناگزیر باید به تصمیمات سیاسی دست بزنیم.
تا جایی که به من مربوط میشود تداوم بیدلیل وضعیت استثنا در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مهمترین بیماری بدنی رنجور، اما توانمند و پایدار ایران است. تداوم بیدلیل وضعیت استثنا یعنی اصرار داشتن بر یکجور نزاع وجودشناختی داخلی میان نیروهایی که به نحوی خود را ذیل جمهوری اسلامی ایران تعریف میکنند؛ به معنای روشنتر، اصرار بر تبدیل رقابتهای سیاسی برای اداره کشور به منازعات وجودشناختی درباره مبانی نظم مستقر، مهمترین مسالهای است که باید در ایران امروز به آن بپردازیم. این اصرار بر تداوم وضع استثنا مانع مستقر شدن قانون یا عادی شدن مناسبات سیاسی شده و سیاست را به مجادلات و تندرویهای سیاسی گروهها و دستههای مختلف تقلیل میدهد. برای اینکه به شکل معناداری بتوانیم از این مساله دوری کنیم لازم است زمینههای لازم برای بازگشت به قانون به عنوان بستر بنیادین تسهیلکننده روابط میان اجزای درونی دولت را فراهم کنیم.
ارسال به دوستان
فرمانده سپاه تهران بزرگ در گفتوگو با «وطن امروز» درباره رزمایش راهیان قدس توضیح داد؛ 200 هزار بسیجی تهرانی آماده علیه تلآویو
خط و نشان بسیج پایتخت
گروه سیاسی: دیروز پایتختنشینها از چهارراه ولیعصر(عج) تا سهراه تهرانپارس شاهد برگزاری رزمایش ۱۱۰ هزار نفری گردانهای بسیج تحت عناون «راهیان قدس» بودند؛ رزمایشی که در تداوم سلسله رزمایشهای اقتدار «پیامبر اعظم ۱۹» انجام شد.
همانطور که پیشتر سردار حسن حسنزاده فرمانده سپاه تهران بزرگ در گفتوگو با «وطن امروز» بیان کرده بود، هدف رزمایش راهیان قدس اعلام آمادگی همهجانبه بسیجیان برای مقابله با هر تهدید و همچنین نشان دادن سطح آمادگی، انسجام و مهارتهای حرفهای بسیجیان در امداد و نجات، دفاع از کوی و برزن و مقابله با عملیاتهای تروریستی دشمن است.
در این رزمایش، بسیجیان از سهراه تهرانپارس تا چهارراه ولیعصر(عج) با حفظ انسجام سازمانی آمادگی خود را برای اجرای فرامین فرمانده معظم کل قوا اعلام کردند.
سردار حسن حسنزاده، فرمانده سپاه تهران بزرگ درباره این رزمایش گفت: این رزمایش، یک رزمایش فرهنگی - رزمی محسوب میشود که چند پیام دارد؛ اولا اعلام آمادگی همهجانبه بسیجیان برای مقابله با هر تهدید است؛ از سوی دیگر پیام ملت عظیم ما را به دشمنان انقلاب اسلامی صادر میکند تا بدانند که همچنان فدائیان مردم و ملت در صحنه حضور دارند و هر وقت نیاز باشد جان خودشان را فدای این ملت و کشور خواهند کرد و در این مسیر محکم و استوار ایستادهاند.
فرمانده سپاه تهران در ادامه تاکید کرد: برگزاری رزمایش راهیان قدس یک پیام مهم دیگر هم برای دشمنان انقلاب اسلامی دارد و آن اینکه متوجه این خروش و جوشش مردمی در ایران باشند، چرا که حضور جوانان و نوجوانان در این رزمایش برای اعلام آمادگی و قدرتنمایی توان بسیج در عرصههای مختلف است. سردار محمدرضا نقدی، معاون هماهنگکننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم در رزمایش بزرگ راهیان قدس طی سخنانی با اشاره به اهداف این رزمایش اظهار کرد: ملتهای منطقه برای نقشآفرینی آمادهاند و همینطور که جوانان خود را بهخط کردهاند تا به میدان بفرستند، آمادهاند سختیهای جهاد را تحمل کنند و دولتهای منطقه اگر آماده نیستند بروند خودشان را آماده کنند و در قد و قواره ملت خودشان ظاهر شوند و بتوانند نقشآفرینی کنند.
وی افزود: امروز بیش از پیش بر همگان آشکار شده که همانطور که امام راحل(ره) فرمودند آمریکا امالفساد قرن است و همه بدبختیهای ملت مسلمان از آمریکاست و اگر ملتها مجبورند که با فرقههای ساخته آنها دست و پنجه نرم کنند، مرکز این در تلآویو و آمریکا است.
معاون هماهنگکننده سپاه پاسداران گفت: اگر ملتهای منطقه مجبورند برای مبارزه با اعتیاد با الکل و مواد مخدر شهید دهند و مرزهای خود را حفظ کنند، عامل این خباثتها رژیم صهیونیستی است. اگر ملتهای منطقه برای مبارزه با ترور و امواج ترور و ورود تروریستها به شهرشان مجبورند در مرزها دیوار بکشند و جوانان خود را برای جلوگیری از نفوذ تروریستها فدا کنند، مرکز این فسادها در آمریکاست.
نقدی تاکید کرد: اگر ما رژیم صهیونیستی را از بین ببریم و پایگاههای آمریکا را از منطقه جمع کنیم با یک تیر صد نشان زدهایم و مسیر پیشرفت ملتها باز میشود.
وی افزود: ملتها برای این جهاد و محو رژیم صهیونیستی آمادهاند و پیام این رزمایش همان است که هر هفته در همه پایتختهای دنیا علیه رژیم صهیونیستی و جنایتهای او در نوار غزه فریاد زده میشود. پس از پایان رژه اقتدار بسیجیان در تهران، سردار حسنزاده، فرمانده سپاه تهران بزرگ در گفتوگو با خبرنگار «وطن امروز» گفت: حضور گسترده بسیجیان از اقشار مختلف حاضر در رزمایش اقتدار راهیان قدس تهران از مرز ۲۰۰ هزار نفر عبور کرد.
حسنزاده افزود: مجموعه گردانها و یگانهای حاضر در رزمایش بیش از ۶ ساعت در مسیر اعلامی در حال عبور بودند.
وی همچنین اظهار داشت: رزمایش راهیان قدس و کمکهای مومنانه از میدان انقلاب تا سهراه تهرانپارس گسترش پیدا کرد.
***
رعد؛ کابوس جدید دشمن
پهپاد رعد یکی از پهپادهای انتحاری ایران است که در رزمایش اقتدار «پیامبر اعظم ۱۹» که اخیرا توسط نیروی زمینی سپاه برگزار شد، مورد استفاده قرار گرفت. در این رزمایش، عملکرد این پهپاد بهطور کامل به نمایش گذاشته شد. در این رزمایش، علاوه بر پهپاد رعد، از دیگر پهپادهای پیشرفته مانند مهاجر 6 نیز استفاده شد. این پهپادها مجهز به بمبهای قائم بودند و برای انهدام اهداف از پیش تعیین شده مورد استفاده قرار گرفتند. همچنین، در این رزمایش، دفاع از زیرساختهای حیاتی مانند سایت هستهای نطنز در شرایط شبیهسازیشده جنگ الکترونیک تمرین شد.
* ویژگیهای فنی پهپاد رعد
پهپاد رعد دارای ویژگیهای فنی پیشرفتهای است که آن را به یک سلاح دقیق و مؤثر تبدیل کرده است. برد ۲۰ کیلومتری و مداومت پرواز ۲۰ دقیقهای این پهپاد، آن را برای عملیاتهای کوتاهمدت و واکنش سریع ایدهآل میسازد. این پهپاد از یک لانچر استوانهای شکل پرتاب میشود که استفاده از آن را ساده و سریع میکند. این ویژگیها به نیروهای نظامی امکان میدهد تا در کمترین زمان ممکن، پهپاد را به سمت هدف مورد نظر پرتاب کنند.
یکی از مهمترین قابلیتهای پهپاد رعد، دوربین پیشرفته آن است که پس از پرتاب، تصاویر را به کاربر ارسال میکند. این قابلیت، امکان شناسایی دقیق هدف و انتخاب آن را برای کاربر فراهم میکند. پس از شناسایی هدف، پهپاد میتواند بهسرعت به سمت آن حمله کند. این ویژگی، پهپاد رعد را به یک سلاح دقیق و کشنده تبدیل کرده است.
* پهپاد رعد ۸۵؛ نسخه پیشرفتهتر با برد بیشتر
علاوه بر پهپاد رعد، نسخه پیشرفتهتری از این پهپاد به نام رعد ۸۵ نیز توسط نیروی زمینی ارتش ایران طراحی و ساخته شده است. این پهپاد دارای برد ۱۰۰ کیلومتری است و قابلیت شناسایی و حمله به اهداف ثابت و متحرک را دارد. پهپاد رعد ۸۵ نیز مانند نسخه قبلی، به عنوان یک بمب متحرک عمل میکند و میتواند در عملیاتهای مختلف نظامی مورد استفاده قرار گیرد.
* توسعه سامانههای دفاعی بومی
در کنار توسعه پهپادهای پیشرفته، ایران در زمینه ساخت سامانههای دفاعی بومی نیز پیشرفتهای چشمگیری داشته است. سردار شیخیان، از فرماندهان ارشد نظامی ایران، اخیرا از توسعه و آزمایش سامانههای دفاعی بومی خبر داده است. یکی از این سامانهها، سامانه ضد بالستیک است که به زودی مورد آزمایش قرار خواهد گرفت. این سامانه قادر به ایجاد معادلات جدید در حوزه نظامی و تغییر ادراک کشورهای متخاصم نسبت به توانمندیهای دفاعی ایران است.
سردار شیخیان همچنین اعلام کرده است ایران برنامههای ویژهای برای مقابله با جنگندههای پیشرفته دشمن، از جمله F-22 و F-35، دارد. وی تأکید کرده است شناسایی و مقابله با این جنگندهها چالشبرانگیز است اما ایران با توسعه سامانههای پدافندی بومی، توانایی لازم را برای رویارویی با این تهدیدات کسب کرده است.
* عملکرد موفق سامانههای پدافندی
سامانههای پدافندی ایران، مانند دزفول، سوم خرداد و ۹ دی، در رزمایشهای اخیر عملکرد موفقیتآمیزی داشتهاند. این سامانهها توانایی خود را در مقابله با تهدیدات مختلف، از جمله پهپادهای پرسهزن و موشکهای کروز، به نمایش گذاشتهاند. این موفقیتها نشاندهنده پیشرفتهای چشمگیر ایران در حوزه فناوریهای دفاعی و پدافندی است.
ایران با توسعه این فناوریها، بهطور فزایندهای بر توانمندیهای دفاعی خود در برابر تهدیدات خارجی تأکید میکند. این اقدامات بخشی از استراتژی کلی ایران برای تقویت بازدارندگی نظامی و حفظ امنیت ملی در منطقهای پرتنش است.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد
چالشهای عون در بعبدا
گروه بینالملل: بالاخره بعد از ۲ سال لبنان رئیسجمهور پیدا کرد. ژنرال جوزف عون، فرمانده ۶۲ ساله ارتش لبنان به عنوان سکاندار جدید کاخ بعبدا انتخاب شد. عون از سال ۱۹۸۲ میلادی وارد ارتش این کشور شد، همان زمانی که اسرائیل در حمله صلح الخلیل تا بیروت پیش رفته و این کشور را اشغال کرده بود. امروز هم بخشهایی از جنوب این کشور تحت اشغال ارتش صهیونیستی است و مهمترین اولویت ژنرال عون در مقام ریاست جمهوری و فرمانده کل قوا، عقب راندن اسرائیل از خاک لبنان باید باشد. عون با مسائل زیادی اعم از داخلی و خارجی روبهرو خواهد بود. البته جوزف وامدار آمریکا و عربستان است. واشنگتن از زمانی که ارتش اسرائیل حملات هوایی و زمینی به لبنان را آغاز کرد، شروع به ایجاد معادلهای جدید در لبنان کرد و خواستار تغییر فضای سیاسی به سود خود شد. آمریکا قصد داشته و دارد از این فرصت استفاده کند و فضای داخلی را تغییر دهد. عون بهترین گزینه برای آمریکا در این نبرد سیاسی است. واشنگتن قصد دارد با آوردن یک نظامی مقتدر در کاخ بعبدا، تلاش کند خلع سلاح حزبالله و تبدیل این جنبش از یک شبه دولت به یک گروه سیاسی ضعیف را کلید بزند. البته عون تاکنون پالس منفی به مقاومت نداده است و تنها در مراسم سوگند ریاستجمهوری اعلام کرد باید سلاح در اختیار دولت باشد. اکنون چالشهای پیشروی عون زیاد است. سقوط دولت اسد در سوریه و در تاریکی رفتن آینده روابط بیروت و دمشق، اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ و مواجهه با مقاومت و همچنین اقتصاد از هم پاشیده و وضعیت آوارگان و روند بازسازی در لبنان، بزرگترین چالشهای این کشور خواهد بود.
آمریکا برای اینکه عون به کاخ ریاست جمهوری برسد کارهای زیادی انجام داد. هوکشتاین از چند روز قبل وارد بیروت شد و با تمام گروههای همسو دیدار و گفتوگو داشت. به حدی این رایزنیها جدی و سخت بود که یکی از نمایندگان مجلس لبنان که از جنبش تغییر است، اعلام کرده بود ما مجبور شدیم به عون رای بدهیم. از سوی دیگر فضای سیاسی در ائتلاف ۸ مارس وابسته به مقاومت بسیار جنجالی بود.
حزبالله سعی کرد خود را بازیگری معقول نشان دهد و چند روز قبلتر «وفیق صفا» مسؤول هماهنگی و ارتباط حزبالله اعلام کرد وتویی علیه جوزف عون انجام نمیشود. همچنین مهمترین رقیب عون یعنی سلیمان فرنجیه شب انتخابات به نفع او کنار رفت تا نشانهایی از همراهی مقاومت هم به عون برسد. البته در دور نخست انتخابات عون با رأی سفید جریان شیعی یعنی جنبش امل و حزبالله روبهرو شد و بعد از رایزنی یک ساعته بین این ۲ گروه شیعه با عون در مجلس نواب لبنان، آنها در دور دوم به ژنرال رای دادند.
فضای لبنان اکنون وارد مرحله جدید و نوینی شده است.
۱- عون باید تکلیف خود را با اسرائیل مشخص کند و خواستاری عقبنشینی اسرائیل از جنوب شود.
۲- وضعیت اقتصادی در لبنان بسیار وخیم است و عون اکنون باید با رایزنی متعدد، نخستوزیری را مکلف کند که بتواند مشکلات اقتصادی را سر و سامان دهد.
۳- ژنرال که اکنون سکاندار کاخ بعبدا است در فصلی جدیدی از روند خاورمیانه به قدرت رسیده است و باید بداند رویاروی با مقاومت میتواند او را مانند گذشتگان به لب پرتگاه سوق دهد، بنابراین باید دید او چگونه میخواهد روند تعامل با حزبالله را پیش ببرد.
۴- حزبالله در روند بازسازی است، بنابراین قصد دارد در دولت آینده لبنان جایگاه قوی داشته باشد و به همین دلیل در رایزنیهای جدی و سخت با عون خواستار حضور در کابینه بعدی با قدرت بیشتر میشود.
۵- آمریکا از عون توقع دارد سطح تنش با حزبالله و روند خلع سلاح و امنیتیسازی در این کشور مدیترانه را گسترش دهد که همین روند شاید باعث چالش جدی ژنرال شود.
همه 4 رئیسجمهوری اخیر لبنان در دورهای فرمانده ارتش این کشور بودند. در کشور متکثر و طایفهای لبنان، نهاد ارتش تنها نهاد ملی مورد احترام همه و مورد اجماع است. هرچند ارتش لبنان نهادی بسیار ضعیف است و عملا در برابر تجاوزات خارجی ناتوان است.
انتخاب جوزف عون گزینه مورد حمایت واشنگتن و ریاض به عنوان رئیسجمهوری لبنان، پیامد شرایط سیاسی حزبالله در جنگ اخیر با اسرائیل و نیز سقوط بشار اسد است. آرایش نیروهای سیاسی داخلی و حتی نیروهای خارجی تاثیرگذار در لبنان در ماههای اخیر تغییر یافته است. بزرگترین چالش پیش روی جوزف عون، وضعیت شکننده توافق آتشبس با اسرائیل و انتظارات حداکثری آمریکا بویژه در دوره ترامپ است. آمریکا میخواهد قطعنامه ۱۷۰۱ به طور کامل اجرا شود، یعنی خلع سلاح کامل حزبالله که این امر بسیار مناقشهبرانگیز است. هر چه هست عون مسیحی با کوهی از مشکلات روبهرو است و او در مجلس لبنان وعدههای زیادی داد و بیشترین کلمهای که به کار برد این بود که «عهد» میبندد آنها را انجام دهد.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از ادامه نابسامانی بازار تلفن همراه با وجود آزادسازی واردات موبایل آمریکایی
آیفونتراپی جواب نداد!
گروه اقتصادی: آبان امسال دولت مجوز واردات رسمی آیفونهای سری ۱۴ و مدلهای بالاتر را صادر کرد. این تصمیم با هدف پاسخگویی به تقاضای موجود و ساماندهی بازار از آذر با واردات مسافری آیفونها وارد مرحله اجرایی شد اما اجرای این سیاست به جای حل مشکل، باعث بروز چالشها و پیامدهای ناخواستهای در بازار و حتی حوزه تجارت خارجی شده است. در واقع مجوز هیات وزیران، آغازگر دور جدید واردات آیفونهای جدید به شکل مسافری شده که بازار پاسپورت اجارهای و... را برای رجیستری گوشی مسافری داغ کرده است. از طرف دیگر گزارشها حکایت از ادامه ورود غیررسمی آیفونها به انبارهای مبادی ورودی کشور دارد. همچنین به نظر میرسد آیفونهایی که قبلا با ارز ارزانتر به کشور واردات شده بودند در حال پیدا کردن سازوکارهایی برای رجیستری و قانونی شدن هستند، در حالی که این آیفونها تعرفههای گمرکی را پرداخت نکرده و عمدتا به صورت قاچاق واردات شدهاند.
اثرگذاری واردات آیفون در بازار ایران به قدری است که گفته میشود همزمان با شروع واردات آیفونهای مسافری، نرخ ارز نیز با نوساناتی همراه شده است. این تصمیم باعث ایجاد تقاضای هیجانی برای ارز و واردات گوشیهای غیرضروری مانند آیفون شده و فضای اقتصاد را با تنشهای جدید مواجه کرده است. در واقع رشد قیمت ارز تا حدود زیادی تحت تاثیر ایجاد بازار ارز توافقی بود اما نمیتوان تاثیر تقاضاهایی مانند واردات آیفون را نادیده گرفت.
از طرف دیگر عجیبتر تغییر قیمت آیفون در بازار بعد از آزادسازی واردات آن است که تقریبا بعد از ابلاغ مصوبه حدود 10 میلیون تومان افزایش را ثبت کرده است، حتی آیفون 13 که حدود یک سال است تولید آن متوقف شده و در بازار خارجی افت قیمت زیادی داشته است، چراکه کمکم شرکت سازنده آپدیت نرمافزارهای این مدل را به بازار عرضه نمیکند و به همین دلیل افراد مجبور هستند موبایل خود را با حداقل کارایی نگه دارند یا اینکه جایگزین کنند. قیمت آیفون 13 روند نزولی را در پیش گرفته اما در بازار ایران این تغییرات کمتر اعمال شده است. بخشی از این مساله ناشی از مافیای بازار موبایل است که اجازه افت قیمت را نمیدهد. از طرف دیگر در چند وقت اخیر دلار از حدود 62 هزار تومان به محدوده 80 هزار تومان رسیده که این مساله باعث شد عملا موضوع قانونی شدن واردات آیفون در بازار نیز بیتاثیر شود و تنها عدهای که پیش از این واردات داشتهاند و قاچاقچیان از مزیتهای آن بهرهمند شوند.
همچنین خبرها حکایت از این دارد که برخی شرکتهای خاص مانند صادرکنندگان مس اقدام به واردات آیفون کردهاند که یکی از پیامدهای جدی این سیاست، تغییر در فرآیند تحویل ارز به سامانه مرکز مبادله است. همزمان گزارشها از واردات مسافری آیفونها نشان میدهد فروش پاسپورت مسافران برای دریافت مجوز رجیستری گوشیهای قاچاق در بازار رواج یافته که این اقدام باعث گسترش فعالیتهای غیرقانونی در نظام گمرکی و ارزی کشور شده است.
سیاست واردات آیفون نهتنها هدف اصلی از این اقدام یعنی تنظیم بازار موبایل را محقق نکرد، بلکه هزینههای زیادی همچون نوسانات ارزی را نیز بر جامعه تحمیل میکند؛ منابع ارزی به جای استفاده بهینه، صرف واردات کالاهای غیرضروری میشود و فساد و بیاعتمادی اجتماعی افزایش مییابد.
تصمیمات درباره واردات یا ممنوعیت باید بر اساس تحلیلهای جامع و درک عمیق از پیامدهای احتمالی اتخاذ شود تا از تکرار نوسانات قیمتی در بازار جلوگیری شود. در حالی که برخی مسؤولان تصور میکردند واردات آیفون میتواند به بهبود وضعیت بازار و حتی درآمد تعرفهای دولت کمک و حتی از وقوع تخلفات و فساد جلوگیری کند اما در عمل این اتفاق نیفتاد.
در چند وقت اخیر برخی افراد بدون ثبت سفارش قانونی آیفون، بار خود را در مبادی ورودی آماده کرده تا به محض صدور ثبت سفارش، آنها را از گمرکات ترخیص کنند که این تقلب و دور زدن قوانین است، در حالی که این مصوبه با هدف جلوگیری از ورود غیرقانونی کالاها و تنظیم بازار داخلی تصویب شده است. با توجه به ورود غیررسمی برخی مدلهای آیفون بدون ثبت سفارش، ضروری است مسؤولان گمرکی و تجاری با بررسی دقیقتر اسناد، از وقوع این تخلفات جلوگیری کنند. دستگاههای نظارتی نیز باید مراقب ورود کالا قبل از ثبت سامانهای و تخصیص ارز باشند تا از تخلفات جلوگیری شود.
هر چند به دلیل محدودیتهای ارزی، ممنوعیت واردات آیفونهای مدل ۱3 و بالاتر اجرا شد. در این بازه زمانی و با وجود توقف نسبی تولید آیفونهای ۱۳، شاهد واردات گسترده این تلفنهای لوکس آمریکایی به کشور بودیم. در چنین شرایطی، واردات گسترده آیفونهای رفرش و ریپک شده به کشور عملا منجر به وارد آمدن خسارت به مصرفکنندگان شد. برخی با واردات قاچاق و عدم پرداخت تعرفهها عملا به دولت خسارت میزنند. در حالی که قیمتها در بازار گرانتر از تصور است.
برای رفع مشکلات ناشی از واردات غیررسمی آیفون باید اقدامات زیر انجام شود.
1- بازنگری در سیاستهای ارزی و تجاری: تمرکز بر مدیریت و اولویتبندی واردات کالاهای ضروری به جای تأمین تقاضای هیجانی.
2- شفافسازی فرآیند واردات مسافری: نظارت دقیق بر فرآیند رجیستری گوشیها برای جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی.
باید سازوکاری طراحی شود تا به ابهامات واردات آیفونهای رفرش شده و شرکتهای دخیل در این فرآیند رسیدگی شود و پالایش شرکتهای متخلف صورت گیرد.
یکی از کالاهای صادراتیای که ارز حاصل از صادرات آن برای واردات آیفونهای آمریکایی استفاده شده، مس بوده است. مس که همیشه به عنوان یک کالای استراتژیک و ضروری در صنایع داخلی ایران شناخته میشود، با افزایش قیمتهای جهانی، تاثیرات قابلتوجهی بر بازارهای داخلی بویژه بازار مسکن داشته است. بررسیها نشان میدهد مقدار قابلتوجهی از مس استخراجی کشور به صورت خام یا نیمهخام صادر شده است، در حالی که در ازای آن کالاهایی مانند شمش طلا و تلفنهای همراه لوکس آمریکایی به کشور وارد شده است.
در این مدت بعضی آیفونهای وارد شده نیز آیفونهای ۱۳ رفرش و ریپک شده بودند. به دلیل محدودیت واردات آیفونهای ۱۴ و مدلهای بالاتر به دلیل مشکلات ارزی کشور، برخی افراد با اظهار آیفونهای رفرش و ریپک بهعنوان کالای نو، اقدام به واردات آیفونهای ۱۳ کردهاند که قیمت آنها در بازار جهانی بسیار پایینتر از کالای نو بوده است.
در واقع شاهد واردات آیفونهایی با کیفیت پایین و فروش آنها به قیمت کالای نو به مصرفکننده بودهایم. برای تامین ارز مورد نیاز برای واردات این کالاها، از بخشی از ارز ارزشمند و باکیفیت کشور که حاصل صادرات مس بوده، استفاده شده است. در نهایت، با این روند نهتنها منابع ارزی کشور دچار زیان شده، بلکه مصرفکننده نیز با خرید آیفونهای رفرش یا ریپک شده دچار خسارت شده است.
* مشکلات سیاست واردات از محل صادرات
1- شبکه تأمین و توزیع: ورود صادرکنندگان کالاهای غیرمرتبط به حوزه واردات تلفن همراه علناً غیرمنطقی بوده و منجر به هویتفروشی میان صادرکنندگان کالا شده است.
2- کالاهای نامرغوب: واردات تلفن همراه توسط صادرکنندگان غیرتخصصی، کالاهای نامرغوب و عدم ارائه خدمات پس از فروش مناسب را به دنبال داشته است.
* چرا منابع ملی قربانی سیاستهای نادرست میشوند؟
پیش از این «وطن امروز» گزارشی تحت عنوان آیفونتراپی منتشر کرده بود که نشان دهد سیاست آزادسازی آیفون نمیتواند در تنظیم بازار موبایل موثر باشد که حالا بعد از چند ماه این موضوع عیان شد. هرچند با توجه به این اتفاقات و تخلفات در واردات تهاتری کالا، تصمیمگیران اقدام به محدود کردن کد تعرفههای وارداتی مرتبط با این کالاها کردهاند اما همچنان چند پرسش اساسی مطرح است: آیا منطقی است منابع ملی مانند مس، که میتواند ارزش افزوده و اشتغالآفرینی گستردهای در صنایع داخلی ایجاد کند، بهصورت خام صادر شود و در ازای آن کالاهای غیرضروری وارد کشور شود؟
صادرات مواد خام به جای بهرهبرداری از ظرفیتهای تولید داخل، نهتنها ارزش افزوده را کاهش میدهد، بلکه وابستگی کشور به واردات کالاهای غیرضروری را نیز افزایش میدهد.
بنابراین، تصمیمگیران اقتصادی کشور باید درباره چنین مواردی با دقت و جدیت بیشتری تصمیمگیری کنند.
- پالایش شرکتهای متخلف: شرکتهایی که در واردات آیفون رفرش و دست دوم تخلف کردهاند، باید شناسایی شده و با آنها برخورد شود.
- جلوگیری از واردات مجدد متخلفان: نباید مجوز همگانی و بدون محدودیت برای واردات این کالاها به متخلفان داده شود.
- نظارت دستگاههای ناظر: دستگاههای ناظر باید مانع تداوم فعالیت شرکتهای متخلف شوند و با تخلفات در واردات آیفون رفرش برخورد کنند.
این اقدامات میتواند به سالمسازی و شفافسازی تجارت خارجی کمک کرده و حقوق مصرفکنندگان را حفظ کند.
ارسال به دوستان
واکنشها به اظهارات سخیف الهام علیاف علیه آیتالله عاملی ادامه دارد
همسایه ما و مایه آسایش دشمن!
گروه سیاسی: اظهارات سخیف «الهام علیاف» رئیس دولت باکو نسبت به آیتالله سیدحسن عاملی، امام جمعه اردبیل، واکنشهای متعددی را در داخل ایران برانگیخته است. از آیتالله عبدالکریم عابدینی، امام جمعه قزوین گرفته تا نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی و کاربران شبکههای اجتماعی تا برخی مسؤولان و علما نسبت به اظهارات تند علیاف واکنش محکمی اتخاذ کردهاند.
به گزارش «وطن امروز»، روز نهم دی مراسم بزرگداشت شهدای مقاومت و واقعه تاریخی چالداران در مسجد اعظم اردبیل با حضور و سخنرانی آیتالله سیدحسن عاملی، امام جمعه اردبیل برگزار شد. در این مراسم یکی از حاضران که از جوانان شرکتکننده در مراسم بود، اظهاراتی علیه رئیس دولت باکو ابراز داشت اما پس از بازتابهایی که سخنان این شهروند در فضای مجازی یافت، آیتالله سیدحسن عاملی چند روز پس از برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای مقاومت و چالداران گفت: «در سطح دیپلماسی و رسمی کلمهای اهانتآمیز وجود ندارد و نخواهد داشت، یعنی کسی حق ندارد اظهارات یک فرد عادی و غیررسمی و نظریه شخصی را در حاشیه یک مجلس به پای نظام بنویسد».
آیتالله عاملی اضافه کرد: «ادبیات نامناسب که در یکی از مجالس این هفته توسط یک فرد عادی و غیررسمی به کار گرفته شد، نمیتواند ادبیات رسمی، دینی و اعتقادی ما و موضع رسمی جمهوری اسلامی باشد و چنین نسبتی در عالم دیپلماسی کاملاً غیرمتعارف و سوالبرانگیز است».
نماینده ولی فقیه در استان اردبیل تصریح کرد: «همه میدانند اظهارات شخصی اشخاص به هیچوجه موضع رسمی هیچ حکومتی در دنیا نیست».
امام جمعه اردبیل افزود: «برای ما در این حادثه یک سوال بزرگ مطرح شد و آن اینکه چرا رسانههای خارجی روی اظهارات یک فرد عادی که نه مداح است، نه خطیب است و نه مجری، اینقدر حساب باز کردند، حتی یک نماینده آمریکایی هم وارد ماجرا شد. این سوال، سوالی بزرگ و هشداردهنده است و ملت بصیر ما جواب این سوال را از همه بهتر میداند».
* واکنش تند رئیس دولت باکو
بهرغم سخنان آیتالله عاملی و توضیحاتی که درباره وقایع رخ داده در مراسم بزرگداشت شهدای مقاومت و چالداران داده بود، الهام علیاف، رئیس جمهور باکو بتازگی در گفتوگو با شبکههای تلویزیونی جمهوری باکو درباره حواشی مراسم شهدای چالدران و اظهارات یکی از حضار علیه سران جمهوری آذربایجان و ترکیه اظهارنظر کرد و انگشت اتهام را به سوی نماینده ولی فقیه در استان اردبیل نشانه رفت.
علیاف مدعی شد: «این نخستینبار نیست که روحانی استانی علیه ما رفتار کینهتوزانهای دارد. روحانی شهر اردبیل بارها علیه [جمهوری] آذربایجان و مردم آذربایجان و از جمله بنده عبارات توهینآمیزی به کار برده است. اکنون پرسش این است که چه کسی از [جمهوری آذربایجان] عذرخواهی خواهد کرد؟ عذرخواهی خواهند کرد یا خیر؟»
وی افزود: «اظهار تاسف در بیانیه وزارت امور خارجه ایران کافی نیست. علناً به رئیسان جمهوری ترکیه و آذربایجان و به مردم ۲ کشور در جریان پخش زنده یک رخداد رسمی توهین شده است. تنها اظهار تاسف قابل قبول نیست. ما معتقدیم روحانی این استان دستکم باید از سمت خود برکنار شده و وادار شود از [جمهوری] آذربایجان عذرخواهی کند».
علیاف پا را فراتر نیز نهاد و در ادامه گفتوگوی تلویزیونی با بیان اینکه «خوب میدانیم روحانی توهینکننده را چه کسی منصوب کرده است!» بار دیگر به حادثه تیراندازی در سفارت این کشور در تهران پرداخت و مدعی شد این اقدام یک «اقدام تروریستی سازمانیافته» بوده است.
واکنش تند علیاف به وقایع رخ داده در مسجد اعظم اردبیل در حالی بود که پس از بازتاب سخنان جوان اردبیلی، وزارت خارجه جمهوری باکو کاردار سفارت ایران، سیدجعفر آقاییمریان را به بهانه اظهارات مطرح شده احضار کرده بود. همچنین مجتبی دمیرچیلو، دستیار وزیر و مدیرکل اوراسیای وزارت امور خارجه کشورمان هم بعد از ماجرا اظهار داشت که سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر گسترش هرچه بیشتر مناسبات دوستانه با کشورهای همسایه بویژه جمهوری آذربایجان است.
اما به رغم طی روند دیپلماتیک واقعه رخ داده، رئیس دولت باکو تصمیم گرفت شخصا در این باره ورود کند و با متهم کردن آیتالله عاملی که صرفا در آن مراسم حضور داشت، پا را از گلیم خود نیز فراتر بگذارد و نسبت به مسائل داخلی کشورمان و نحوه انتصاب آیتالله عاملی نیز ورود کند.
* واکنشها به اظهارات علیاف
در حالی که وزارت امور خارجه کشورمان درباره اظهارات الهام علیاف تا لحظه درج این گزارش واکنشی نشان نداده بود، برخی علما و مسؤولان نسبت به این اظهارات سخیفانه واکنش نشان دادند.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در خطبههای نماز جمعه قزوین که ظهر دیروز در مسجدالنبی(ص) این شهر برگزار شد، به اظهارات صهیونیستپسند الهام علیاف علیه آیتالله سیدحسن عاملی، نماینده ولیفقیه در استان و امام جمعه اردبیل اشاره و اظهار کرد: «الهام علیاف اظهاراتی را علیه آیتالله سیدحسن عاملی مطرح کرد که خیلی بیادبانه است».
وی افزود: «رئیسجمهور آذربایجان در حقیقت خواسته است به یهودیان صهیونیست، آمریکاییها و انگلیسیها بگوید من نوکر شما هستم و خواسته نوکری خود را ثابت کند و به همین خاطر این اظهارات سخیف را داشته است».
نماینده ولی فقیه در استان قزوین خاطرنشان کرد: «مزدوری آمریکا، خدمت به صهیون، رفتن به مسیر رضاخان قلدر و فرزند بیکفایت رضاخان یعنی محمدرضا شاه و در پیش گرفتن این مسیر باعث میشود آتشفشان خشم مردم غیور آذربایجان و در همراهی با آذربایجان یعنی جبهه مقاومت، بیش از پیش شعلهور شود و علیاف خائن و مستبد را به سراشیبی سقوط بکشاند».
امام جمعه قزوین بیان کرد: «خیلیها آمدند در مقابل این بیادبی علیاف موضعگیری کردند اما آن ادبیاتی که شهید حاجقاسم سلیمانی، سردار بزرگ مقاومت داشت، اگر الان به آن زبان صحبت کنیم، لازم نیست آیتالله عاملی نماینده محترم ولی فقیه و امام جمعه معزز اردبیل، جواب تو را بدهد و دیگران به میدان بیایند، کافی است یکی از امامان جماعت یکی از مساجد استان اردبیل جواب تو را بدهد».
روحالله متفکرآزاد، نماینده تبریز در مجلس نیز با اشاره به اظهارات اخیر رئیسجمهور آذربایجان در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «اشخاص و رسانههای دولتی آذربایجان، در 2 سال گذشته بیش از ۲۰۰ بار به جمهوری اسلامی ایران و مقامات عالی ما توهین کردهاند. ما مرزها را میشناسیم که تاکنون با بزرگواری حرمت نگه داشتهایم. در ماجرای اشتباه یک شخص عادی، اگر آقای علیاف حرمت نگه ندارد، قطعا پاسخ درخوری خواهیم داد».
آیتالله عباس کعبی، عضو هیاترئیسه مجلس خبرگان رهبری هم دیروز در پی اقدامات مستمر رسانهای دولت باکو علیه نماینده ولی فقیه در استان اردبیل طی پیامی واکنش نشان داد. در این پیام آمده است: «تخریب گسترده و اهانتهای مستمر رسانهای دولت آذربایجان به عالم فرزانه جناب آیتالله آقای حاج سیدحسن عاملی دام عزه، نماینده معظم ولی فقیه در استان اردبیل و نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری مایه تاسف و برخلاف روابط همجواری و غیر قابل تحمل است و ملت بزرگ ایران آن را بشدت محکوم میکند». این پیام میافزاید: «وظیفه خود میدانم مراتب تقدیر و تشکر خویش را از این عالم فرزانه و انقلابی به خاطر مجاهدت برای تحکیم پایههای ایمان و اخلاق و آداب و بصیرتافزایی و خدمت صادقانه به مردم و تاکید بر وحدت و همبستگی بین مردم اعلام کنم».
حاج مهدی رسولی، مداح اهل بیت هم از جمله چهرههایی بود که با انتشار پستی در شبکه اجتماعی ایکس حمایت خود را از آیتالله سیدحسن عاملی، نماینده ولی فقیه و امام جمعه اردبیل اعلام کرد.
مهدی رسولی نوشت: «بنا نیست آنان که در سایهشان کودککشها آرمیدهاند برای مردان میدان خطونشان بکشند. همسایه مایی و مایه آسایش دشمن؟»
همچنین رئیس سازمان تبلیغات اسلامی هم در این خصوص گفته بود: آیتالله عاملی را خدا حفظ کند و به کوری چشم بدخواهان و دشمنان، به «ایشان»، «منصوبکننده ایشان»، «خاک ایشان» و «دین ایشان» عزت و آبروی مضاعف ببخشد.
* حمایت گسترده کاربران از آیتالله سیدحسن عاملی
در پی این اتفاق، کاربران شبکههای اجتماعی، بویژه ایکس، با ایجاد کمپینهایی از مواضع آیتالله عاملی حمایت کرده و سخنان رئیسجمهور آذربایجان را مداخلهجویانه دانستند و فضای مجازی شاهد موجی از حمایت مردمی از امام جمعه اردبیل بود. کاربران شبکههای اجتماعی، فارغ از گرایشهای سیاسی، با تأکید بر اهمیت حفظ استقلال و عزت ملی، سخنان رئیسجمهور آذربایجان را محکوم کرده و بر اتحاد در برابر فشارهای خارجی تأکید کردند.
در این باره کاربری نوشت: «سیدحسن عاملی تنها نیست. ایشان از شریفترین و وطندوستترین افرادی هستند که هر اردبیلی به وجود ایشان افتخار میکند».
کاربر دیگری نوشت: «رسانههای رژیم علیاف و اردوغان به صورت سازمانیافته، طی حملات تخریبی گستردهای سعی در تضعیف جایگاه آیتالله سیدحسن عاملی، امام جمعه اردبیل دارند».
کاربری نوشت: «آیتالله سیدحسن عاملی فخر آذربایجان و ایران است و ما تمامقد حمایت خود را از ایشان در مقابل کفتاران صهیونیسم از جمله الهام علیاف اعلام میکنیم. از وزارت خارجه میخواهیم اعتراض شدید خود را نسبت به هتاکی علیاف اعلام کند».
کاربر دیگری هم نوشت: «مثل اینکه علیاف درس تاریخش را فراموش کرده و نمیداند توهین به علمای حقطلب شیعه چه عواقبی را در پی دارد. آیتالله عاملی همواره فردی علیه جریان پانترکیسم بوده و از حق مظلومان دفاع کرده است. باید به علیاف متوهم، چالدران را یادآوری کرد و بداند این توهین بیپاسخ نمیماند!»
* لزوم ورود عزتمندانه وزارت امور خارجه
در حالی که بسیاری از مردم همچنین مسؤولان و چهرههای علمی و فرهنگی نسبت به اظهارات سخیفانه الهام علیاف رئیس دولت باکو نسبت به آیتالله سیدحسن عاملی، امام جمعه اردبیل واکنش قاطعی نشان دادهاند، به نظر میرسد وزارت امور خارجه کشورمان نیز باید در این باره مواضع عزتمندانهای اتخاذ کند. همان طور که روحالله متفکرآزاد، نماینده تبریز در مجلس گفته بود: «رسانههای دولتی آذربایجان، در 2 سال گذشته بیش از ۲۰۰ بار به جمهوری اسلامی ایران و مقامات عالی ما توهین کردهاند». به نظر میرسد در واکنش سخیف علیاف نسبت به وقایع مراسم شهدای چالدران شیطنتهایی نهفته است که باید مسؤولان امر با دقت به این قبیل سیاستورزیها توجه کرده و پاسخ درخوری به آن بدهند.
ارسال به دوستان
نگاه
چرا یمن متوقف نمیشود؟
مهدی افراز: توسعهنیافتگی بزرگترین امکان یمن برای عدم توقف در مسیر حمایت از مقاومت غزه بوده است. یمن تنها نیرویی است که در طول ۱۵ ماه گذشته، موفق شده به صورت پیوسته بانک متنوعی از سرمایههای اسرائیل و حامیانش را مورد هدف قرار بدهد. آمریکا برای سرد کردن سربهایی که علیهاش داغ میشوند، همواره از الگوهایی استفاده میکند که یمن خود را خارج از آنها تعریف کرده است. در صنعا هیچ سفارتخانه غربی وجود ندارد، هیچ درآمدی از این کشور در فدرال رزرو بلوکه نمیشود، هیچ تفاهمنامه مشترکی برای توسعه میادین نفتی و گازی مآرب و حضرموت با توتال، بریتیش پترولیوم و هانت منعقد نشده است، در بندر الحدیده هیچ مگاپروژهای مبتنی بر طرح کوئیز با سرمایهگذاری آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده وجود ندارد، در یمن طبقه متوسط حقوقبگیری شکل نگرفته که پرداخت ماهانه آنها در گرو برنامه تسهیلات ساختاری و تسهیلات مالی تمدید شده با صندوق بینالمللی پول باشد، در حجه، عمران و صنعا هیچ پیشران صنعت اروپایی راهاندازی نشده است که تحریمها اخلالی در زنجیره تامین آن ایجاد کند، یمن بازار مصرف فربهی ندارد که در عین منجمد بودن روند صادرات، تراز تجاری آن دچار کسری عجیب و غریبی شده باشد، هیچ طرح توسعه شهری در ساحل دریای سرخ تدوین نشده است که برای تامین منابع آن وزارت دارایی یمن مجبور به استقراض مالی از بانک جهانی و یا شریک کردن اتحادیه اروپایی در آنها باشد و...
سودای توسعه و قرارگیری در وضعیت ذهنی عقبماندگی، مهمترین امکان غرب برای تحمیل حکمرانی مطلوبش در کشورهای غیرغربی است. سیاستهای توسعه پایدار، ابزارهای صورتبندی شدهای از ایدئولوژی آمریکایی برای کنترل رفتارها در جهان سوم است. این سیاستها بدون توسل به نظامیگری، ضمانتهای لازم را برای همراهی با سناریوهای جهانی تامین میکند. توسعهیافتگی به عنوان انتزاعی بیمعنا، اهرم تمام عقلانیتها، رفتارها و سازوکارهای کنترلی شده و جهان اسلام را با شرکتهای صهیونیستی چندملیتی همسرنوشت کرده است. امروز جهان اسلام بیمار سیاستی است که پس از جنگ دوم جهانی در پیش گرفته شد. افسانهای که به نام توسعه برای ملتهای مسلمان تصویرسازی شده، الفبای اداره را هم از دسترس دولتها خارج کرده است. دست و پا زدن بیپایانِ مصر، اردن، لیبی، عراق و لبنان در بحرانهای داخلی، بدهیهای خارجی و انکار مطلق استقلال ملی، اطمینانی است برای اینکه یمن مسیر عاقلانهتر و پایدارتری برای پیشرفت و ترقی خود در پیش گرفته است.
یمن توقفناپذیر شده چون ناخواسته از دام توسعه رهایی یافته، فقدان عقلانیت توسعهگرا در یمن ابزار بمبارانهای دائمی را هم بلاوجه کرده است. حوثیها برای اجرای تصمیمات سرنوشتساز خود، زیر فشار فریزشدن فرآیندهای توسعه نیستند... توسعهنیافتگی یمن نهتنها موقعیتی برای امروز مقاومت، بلکه امکانی امیدبخش برای خروج ذهنیتها از سراب توسعه و تولد دوران ترقی و پیشرفت، برای فردای کل منطقه میتواند باشد.
از همین جهت و مزیت، شاید یمن امروز همان گمشدهای است که سالها قبل چامسکی، برای خارج کردن بشر قرن بیستمی، از چرخه آشفته و بیمعنای توسعه آن را تمنا میکرد؛ «در برابر این آشفتگی بیحد وحصر جهانی که همه، چه کشورهای توسعهیافته و چه مردمان کشورهای در حال توسعه از آن در رنج هستند و در برابر شکست مطلق توسعه در نظریه و عمل، چه میتوان کرد؟ آیا باید انتظار داشت جنگهای جهانی آن را به پایان برند؟ در این صورت چه کسی حاضر است برای سیاستمداران آبروباخته، جان خود را فدا کند؟ چه کسی حاضر است بپذیرد که ملتها هستند که واقعا در این جهان حکومت میکنند؟ چه کسی میتواند ضمانت کند بشریت با هزاران سال عقبماندگی، خروج خود را از چنین جنگهایی ناممکن نکند؟ آیا باید در انتظار انقلابی جهانی بود؟ در صورت چنین انقلابی کدام آرمانشهر را هدف دارد؟ قرن بیستم چه چیز از آرزوها و چشماندازهای دوردست و شیرین باقی گذاشته است؟»
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|