|
گزارش «وطن امروز» درباره دیوید لینچ دنیای پیچیده و فلسفی سینمای لینچ جایی که حقیقت و توهم به هم میآمیزند
کارگردانی معما
مهرداد احمدی، خبرنگار: دیوید لینچ استادی نابغه و نامی در سینما بود که توانست جهان را از یک چشمانداز متفاوت ببیند، جهان فیلمهای او به یک معنا در برابر «واقعیت» ایستاده بود اما از طرف دیگر به طرز بیرحمانهای در دل آن میغلتید. او که به عنوان یک کارگردان، نویسنده، تهیهکننده و حتی موسیقیدان شناخته میشود، همواره در آثارش از زوایای مختلف و با استفاده از استعارهها و سمبلها به مفاهیمی پرداخته است که در سینمای کلاسیک معمولا به حاشیه رانده میشدند. درک سینمای لینچ به تنهایی نیازمند درک پیچیدگیهای فلسفی است. آثار او همچون تلاقی ۲ جهان متناقض و در عین حال متحد هستند؛ از یک سو دنیای روزمره، شناختی از واقعیت به ظاهر عینی و از سوی دیگر دنیای نمادین و ناخودآگاه، دنیایی که در آن هر چیزی میتواند به معنایی بزرگتر تبدیل شود. این سینما با سوالات وجودی، روانشناختی و فلسفی در ارتباط است و او توانست با بهرهگیری از تصاویر، صداها و ساختارهای غیرمتعارف، فیلمهایی خلق کند که در عین سردرگمکننده بودن، شفاف و عمیق بودند. لینچ به مفاهیم متافیزیکی و اساطیری گرایش داشت و در آثارش از عناصر فراواقعی و سوررئالیستی بهره میبرد. مهمترین سوالات و دغدغههای فلسفی که در آثار او مطرح میشود، مربوط به مفهوم «واقعیت» و «هویت» است. در بسیاری از فیلمهای او، این 2 مفهوم به چالش کشیده میشود و شخصیتها در جستوجوی آن هستند که بفهمند «چه کسی هستند» و «واقعیت چیست». در حقیقت، آثار لینچ همیشه در لبه خطوط ناپیدای میان واقعیت و توهم، زمان و فضا، زندگی و مرگ در نوسان هستند.
برای مثال، در فیلم «جاده مالهالند» که از مهمترین آثار او به شمار میرود، مخاطب درگیر پیچیدگیهای هویت و رویا میشود. 2 شخصیت اصلی این فیلم به طرز فریبندهای هویتهای خود را گم میکنند و در حال کشف حقیقت در جهانی هستند که نمیتوان آن را به سادگی با معیارهای معمولی سنجید. در این فیلم، همانند دیگر آثار لینچ، سینما به ابزاری برای کاوش در اعماق ناخودآگاه بشری و نمایش ترسها و آرزوهای ناخودآگاه انسان تبدیل میشود. نکتهای که سینمای لینچ را از دیگر کارگردانان متمایز میکند، استفاده وی از فضاهای بصری و سمعی برای درک فلسفه و روانشناسی شخصیتهاست. در فیلمهای او، صدا و تصویر به هم گره خوردهاند تا فضایی خاص و فراواقعی خلق کنند. صداهای غریب، موسیقیهای آزاردهنده و نورپردازیهای غیرمعمول، در کنار تصاویری که از حقیقت معمول دور هستند، دنیای ذهنی شخصیتها را به نمایش میگذارند. در حقیقت، سینمای لینچ در نگاهی عمیقتر، یک نوع «فیلمسازی ذهنی» است که در آن هر تصویر و صدا، نمایانگر بخشی از ناخودآگاه شخصیتها و حتی دنیای روانشناختی ما به عنوان مخاطب است. به این ترتیب، سینمای لینچ یک بازآفرینی از جهان درونی انسان است که نهتنها در دنیای بیرونی و عینی، بلکه در ابعاد پنهان و نامرئی زندگی نیز جریان دارد. در فیلمهایی مانند «مخمل آبی» و «با من بر آتش برو»، او به عمق تاریکیهای جامعه آمریکایی میپردازد. در این فیلمها، هرچند در نگاه اول ممکن است به نظر برسد که این داستانها حول محور خشونت، فساد و فساد اخلاقی میچرخند اما در واقع، آنها به مسائلی عمیقتر درباره انسانیت، مرزهای اخلاقی و بحرانهای درونی بشر اشاره دارند.
در سینمای لینچ، مرزهای اخلاقی معمولا گم میشود و دنیای بیرونی همواره در تضاد با جهان درونی شخصیتها قرار دارد. به عنوان مثال، در «بلک لوتوس»، داستان حول محور یک جوان به نام «دیل» میچرخد که در مواجهه با دنیای خشونت و فساد، در نهایت به کشف واقعیات تاریک درباره خودش میپردازد. این کشف نهتنها واقعیت بیرونی را تغییر میدهد، بلکه به دگرگونی درونی دیل و دیگر شخصیتها میانجامد. اما اگر بخواهیم به نسبت سینمای لینچ با سینمای کلاسیک نگاه کنیم، باید اشاره کنیم که در دنیای لینچ، قواعد کلاسیک روایت و تصویر شکسته شده و در عوض، جهانهای غیرخطی و مبهم ساخته شده است. در سینمای کلاسیک، حرکت روایی معمولا خطی است و شخصیتها دارای اهداف و تعارضاتی هستند که به وضوح تعریف شدهاند اما در سینمای لینچ، ما معمولا با داستانهایی روبهرو میشویم که خود به نوعی یک معما هستند. در این سینما، زمان و مکان غالبا تغییر میکنند، شخصیتها پیچیدهتر از آن چیزی هستند که به نظر میرسد و بیشتر از آنکه چیزی را به وضوح بیان کنند، در تلاش هستند تا خود را درک کنند. سینمای لینچ، گویی در برابر عقل سلیم ایستاده و سعی دارد تجربهای متفاوت و چالشبرانگیز از «واقعیت» ارائه دهد.
در واقع لینچ در نسبت با سینمای کلاسیک، یک «شکاف» را ایجاد کرد؛ شکافی که در آن سینما به جای ارائه داستانهای «واضح»، به شکلی از تجربه تبدیل میشود که بیشتر شبیه یک رویا یا کابوس است. در سینمای لینچ، تصویر به جای اینکه یک بازنمایی ساده از واقعیت باشد، تبدیل به یک «متن» پیچیده و رمزآلود میشود که نیازمند تفسیری عمیقتر است. در این روند، سینما به ابزاری برای فرار از محدودیتهای فرمالیستی و وارد شدن به دنیای ذهن و روان انسان تبدیل میشود. در نهایت، سینمای لینچ به عنوان یک پروژه سینمایی مستقل و خاص، جایی در کنار آثار دیگر کارگردانان بزرگ کلاسیک پیدا میکند. او نهتنها به ابداع فرمهای جدید سینمایی پرداخته، بلکه با به کارگیری استعارهها، سمبلها و زبان تصویری خاص خود، به مخاطب تجربهای عمیق از وجود و انسانیت ارائه میدهد. لینچ نشان داد که سینما میتواند ابزاری باشد برای کشف آنچه در اعماق ذهن بشر پنهان است و این مساله باعث میشود سینمای او نهتنها در دوران خود، بلکه برای نسلهای آینده نیز جذاب و مرتبط باقی بماند.
درگذشت دیوید لینچ را باید نهتنها از منظر فقدان یک کارگردان بزرگ، بلکه به عنوان از دست دادن یکی از مهمترین روایتگران فلسفی و سوررئالیستی تاریخ سینما دید. سینمای او همچنان به ما یادآوری میکند که «واقعیت» آن چیزی نیست که به نظر میآید و حقیقت، همیشه در لابهلای سایهها و در دل توهمها و نمادها پنهان است. لینچ به ما آموخت که سینما نهتنها وسیلهای برای سرگرمی، بلکه ابزاری برای کاوش در دل انسانیت، بحرانهای روانشناختی و وجودی انسان است. در دنیای دیوید لینچ، سینما نهتنها ابزاری برای بازنمایی است، بلکه فضایی است برای دگرگونی و تفسیر واقعیتها. هر فیلم لینچ یک تجربه حسی است که بیشتر از آنکه داستانی ساده روایت کند، تجربهای پیچیده و چندلایه از احساسات، حالات روانی و بحرانهای وجودی انسان ارائه میدهد. در این دنیای سینمایی، نمیتوان به راحتی مرز میان واقعیت و توهم، زندگی و مرگ، سرکوب و آزادی را مشخص کرد. هر چیزی ممکن است 2 یا چند معنا داشته باشد و این ویژگی سینمای لینچ است که موجب میشود تماشای فیلمهای او همواره به نوعی معما تبدیل شود.
در آثار لینچ، «فضا» و «زمان» در سطوح مختلف درهم میآمیزند و از مرزهای معمول جدا میشوند. فیلمهایی چون «با من بر آتش برو» و «مرد فیلنما» در ترکیب با صحنههای بسیار آشنا، همچون کوچهها، خانهها و خیابانها، ناگهان به یک دنیای دیگر وارد میشوند. در این دنیای سینمایی، هر صدا، هر نور و هر تصویر میتواند حامل معنای جدیدی باشد. به نظر میرسد لینچ با تکیه بر این ویژگیها، فضاهای سینمایی را نه فقط به عنوان پسزمینهای برای داستان، بلکه به عنوان یک شخصیت فعال در روایت خود به کار میبرد. فضا در سینمای لینچ زنده است و در کنار شخصیتها به حرکت درمیآید، چیزی فراتر از تنها یک مکان فیزیکی، فضا به نوعی در نمایش کشمکشهای درونی شخصیتها و روابط پیچیده آنها دخیل است. این تجربه خاص از فضا و زمان، شاید یکی از مهمترین عناصر تمایز سینمای لینچ از سینمای کلاسیک باشد. در حالی که در سینمای کلاسیک، زمان و مکان معمولا به شیوهای منطقی و خطی تعریف میشوند، در سینمای لینچ زمان و مکان به جزئی از فرآیند تفسیر معنا تبدیل میشوند. مثلا در «جاده مالهالند»، جایی که دیوید لینچ در دل هالیوود، جهان پیچیدهای از هویت و خیالات را شکل میدهد، از ساختار روایی پیچیدهای استفاده میکند که نهتنها تماشاگران، بلکه خود شخصیتها نیز در آن غرق میشوند. زمانی که داستان در نیمه راه قطع میشود و فضا به یک دنیای دیگری منتقل میشود، تماشاگر با خود میپرسد: «آیا این واقعیت است یا یک رویا؟» این نقطهای است که لینچ قصد دارد مرزهای واقعیت و توهم را محو کند.
در کنار پیچیدگیهای زمانی و مکانی، سوالات اساسی درباره هویت نیز در آثار لینچ مطرح میشود. شخصیتها در سینمای او اغلب دچار بحران هویت هستند؛ آنها در جستوجوی حقیقت در درون خود و در دنیای اطرافشان هستند. در بسیاری از فیلمهای او، شخصیتها اغلب به دنیای دیگری وارد میشوند، جایی که خودشان را دوباره میشناسند، یا از آنجا که به جستوجوی هویت و حقیقتشان برمیخیزند. به عنوان مثال، در فیلم «توأم» ۲ شخصیت اصلی - بلوندی و دموکراسی - هویتهای خود را از دست میدهند و در تلاش برای کشف حقیقت و معنا از میان الگوهای پیچیده یک رویا یا کابوس هستند. این ساختار پیچیده و بههم پیچیده هویت در آثار لینچ، به ما نشان میدهد حقیقت چیزی است که به راحتی در دسترس نیست و همیشه در لابهلای لایههای گوناگون واقعیت پنهان است. این کشمکش درونی شخصیتها و جستوجوی هویت ویژگی دیگری است که سینمای لینچ را از سینمای کلاسیک متمایز میکند. در سینمای کلاسیک، شخصیتها معمولا مسیر خود را از طریق یک بحران یا مشکل مشخص طی میکنند که به وضوح مشخص است و در پایان معمولا به یک نتیجهگیری قاطع دست مییابند. در مقابل، در سینمای لینچ، شخصیتها ممکن است هیچگاه به یک نتیجهگیری قطعی دست نیابند، یا آنچه به عنوان «پایان» در نظر میآید، در واقع تنها یک دروازه به دنیای پیچیدهتری است که هنوز باز است. این امر در فیلمهای لینچ، از جمله «از ته دل وحشی» و «بزرگراه گمشده»، کاملا مشهود است.
در اینجا سینما دیگر به عنوان یک رسانه برای بازگو کردن داستانهای ساده و خطی به کار نمیرود. سینمای لینچ اساسا به دنبال آن است که تماشاگران را از طریق تجربیات حسی و ذهنی وارد یک دنیای مملو از پازلهای فلسفی و روانشناختی کند. تصاویر و صداهای او ممکن است به ظاهر بیربط و پراکنده به نظر برسند اما در نهایت آنها در دل یک تجربه سینمایی درهم تنیده میشوند که به دنبال کشف و تعبیر مفاهیم عمیقتری از زندگی، مرگ، هویت و حتی زمان است. به عنوان مثال، در فیلم «امپراتوری درون» که یکی از آخرین آثار او است، لینچ از تجربیات سینمایی سنتی فاصله میگیرد و با ساختارهای غیرخطی و آزمایشی، جستوجوی یک شخصیت در دنیای سردرگم و بیمعنای سینما را به تصویر میکشد. این فیلم، به طور خاص، پرده از پیچیدگیها و تنشهای روانی شخصیتهای خود برمیدارد و همچون یک فیلمنامه فرامتنی به سوالات وجودی و مرزهای خودآگاهی و واقعیت میپردازد. این نوع سینما، بیش از هر چیز، خود را به عنوان یک چالش برای ذهن تماشاگران معرفی میکند.
اگر بخواهیم سینمای لینچ را در قالب یک «هنر» فراتر از فیلمسازی سنتی قرار دهیم، میتوان آن را به نوعی «هنر برای هنر» و حتی «هنر برای ذهن انسان» تعبیر کرد. از منظر فرمالیستی، لینچ یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما است که به تواناییهای سینما در دستکاری و ساخت واقعیت به شیوههای نوین و جسورانه ایمان داشت. او با دور زدن قواعد روایی کلاسیک و شکستن الگوهای تصویری شناختهشده، امکان یک نگاه جدید و عمیق به جهان پیرامون ما را فراهم آورد. سینمای لینچ در حقیقت، نهتنها به مرزهای سینما تجاوز کرده است، بلکه در بسیاری از موارد این مرزها را به نفع ایجاد یک زبان جدید در فیلمسازی کنار گذاشته است. او به ما نشان داد که سینما میتواند یک هنر آزاد و بیمرز باشد میتواند ما را از دنیای عینی و ملموس بیرون کشیده و به دنیای ذهنی، تخیلی و غیرخطی منتقل کند. این همان ویژگیای است که سینمای لینچ را در تاریخ سینما جایگاه خاصی میبخشد؛ فیلمهایی که به یک شکلی سینمایی ناپایدار و همیشه در حال تغییر و در عین حال پر از سوالات بیپاسخ و آینههای دوجانبه تبدیل شدهاند. در پایان، شاید بتوان گفت سینمای دیوید لینچ همچنان برای ما یک معما باقی میماند. او با دوری از روایتهای ساده و ساختارهای خطی، با همگان سخن میگوید که زندگی، همانطور که در سینمایش میبینیم، همیشه در حال تغییر و پیچیدگی است و در همین پیچیدگیها، حقیقت نه در یک خط راست، بلکه در لایههای پنهان و گمشدهای از معنا و تجربه است. درگذشت او یک پایان است اما سینمایش همچنان در دل هر تصویری که خلق کرده، زنده میماند.
ارسال به دوستان
سرانجام پس از چند روز مذاکره اسماعیل کارتال، سرمربی سابق فنرباغچه ترکیه سرمربی پرسپولیس تهران شد
عقاب سرخها
مهدی طاهرخانی: زمان دقیقش 33 روز است. دقیقا 33 روز گذشت تا پس از جدایی گاریدو از پرسپولیس، رضا درویش با یک گزینه به توافق برسد. دیروز، جمعه، بعد از یک ماه و چند روز، سرانجام مدیرعامل باشگاه پرسپولیس - که به ترکیه رفته بود- پس از 3 روز مذاکره فشرده با 2 گزینه، با اسماعیل کارتال به توافق نهایی رسید. انتخابی که از ابتدا هم با استقبال هواداران پرسپولیس مواجه شده بود.
اما آنچه موجب شد سرانجام روز جمعه توافق حاصل شود، حضور وکیل ماتزاری در ترکیه بود. باشگاه پرسپولیس سعی کرد با کشاندن وکیل این مربی مطرح ایتالیایی، یک اهرم فشار در مذاکرات استانبول در دست داشته باشد. از آنجا که کارتال تصور میکرد تنها گزینه باشگاه پرسپولیس است، احتمال داشت در مذاکرات خود خواستههایی را مطرح کند که باشگاه پرسپولیس به دلیل از دست دادن زمان و اضطرار در انتخاب سرمربی، مجبور به پذیرش آنها شود. از این رو، آنها وکیل ماتزاری را به ترکیه دعوت کردند تا در همان هتلی که قرار بود با کارتال توافق کنند، با او نیز مذاکره داشته باشند.
این اخبار به گوش کارتال رسید و همین برگ برنده درویش در مذاکرات پنجشنبه و جمعه با او شد. به هر حال، پس از چند روز مذاکره فشرده، این دو به توافق رسیدند و روز گذشته بهطور رسمی این گزینه ترک به عنوان سرمربی جدید پرسپولیس انتخاب شد. مربیای که فوتبال هجومیاش مشهور است و اگر بتواند نیمی از آنچه را که در فنرباغچه به نمایش گذاشت در تهران اجرا کند، قطعا هواداران پرسپولیس از تماشای فوتبالی زیبا و جذاب لذت خواهند برد.
اما نباید فراموش کنیم که پرسپولیس در بهمنماه مسابقات سخت و فشردهای پیش رو دارد. بازیهایی بسیار دشوار که مهمترینشان فردا مقابل تراکتور است، چند روز بعد برابر فولاد در اهواز، سپس در ریاض مقابل الهلال، پس از آن سپاهان در اصفهان و در ادامه النصر در ورزشگاه آزادی. این تقویم فشرده همه را نگران کرده و باید امیدوار بود که کارتال هرچه زودتر جو پرسپولیس را بشناسد، تیم را در دست بگیرد و بتواند تیمش را از این گردنه سخت عبور دهد.
کارتال در زبان ترکی به معنای عقاب است، آذریهای خودمان اما قارتال میگویند.
* حضور کارتال در تهران
اسماعیل کارتال قرار است امروز شنبه وارد تهران شود و رسما هدایت پرسپولیس را در دست بگیرد. هواداران پرسپولیس حالا امیدوارند این سرمربی 61 ساله ترکیهای، موفقیتهای گذشتهاش را در تیم پرطرفدار پایتخت تکرار کند. کارتال احتمالا در نخستین حضورش روی نیمکت پرسپولیس، در دیدار حساس مقابل تراکتور هدایت تیم را برعهده خواهد داشت. انتخاب او به عنوان سرمربی میتواند آغاز فصل جدیدی برای پرسپولیس باشد، تیمی که به دنبال تکرار موفقیتهای خود در لیگ برتر است.
* کارتال دقیقاً کیست؟
اسماعیل کارتال، زاده ۱۹۶۱ در استانبول، نامی آشنا در فوتبال ترکیه است.
او که دوران بازیگریاش را در تیمهایی چون غازی عینتاباسپور و فنرباغچه سپری کرده، به عنوان مدافع، 2 قهرمانی سوپرلیگ ترکیه را با فنرباغچه تجربه کرده است.
پس از آویختن کفشها، کارتال به دنیای مربیگری رو آورد و در تیمهایی نظیر آنکاراگوچو و سیواساسپور فعالیت کرد.
درخشش او با قهرمانی در لیگ دسته اول ترکیه و صعود به سوپر لیگ با آنکاراگوچو آغاز شد.
اما اوج کارنامه مربیگریاش در فنرباغچه رقم خورد؛ جایی که در فصل 202۴-202۳، این تیم تحت هدایت او با ۹۹ امتیاز و ۹۹ گل زده، نایبقهرمان سوپرلیگ ترکیه شد و همچنین تا مرحله یکچهارم نهایی لیگ کنفرانس اروپا پیش رفت.
کارتال به عنوان مربی، به انضباط تاکتیکی و سازماندهی دفاعی شهرت دارد. تیمهای او با دفاع مستحکم و ضدحملات سریع شناخته میشوند.
* استاد کشف استعداد
یکی از نکات برجسته در دوران مربیگری اسماعیل کارتال، توانایی او در شناسایی استعدادها و پرورش بازیکنان باکیفیت است. یکی از نمونههای درخشان این موضوع، آردا گولر پدیده جوان فوتبال ترکیه است که تحت هدایت کارتال در فنرباغچه به اوج رسید.
گولر که اکنون یکی از بااستعدادترین بازیکنان جوان اروپا محسوب میشود و به رئالمادرید پیوسته است، در فصلهای 2023-2022 و 202۴-202۳ تحت هدایت کارتال پیشرفت چشمگیری داشت. کارتال نهتنها به او اعتماد کرد و فرصت بازیهای مهم را در اختیارش گذاشت، بلکه با قرار دادن وی در پست مناسب و ارائه تاکتیکهای درست، به رشد فنی این بازیکن کمک کرد.
علاوه بر گولر، فردریکو سانتوس، هافبک پرتغالی فنرباغچه، در دوره کارتال احیا شد و نقشی کلیدی در سیستم تیم پیدا کرد. او توانست با عملکردی پایدار در خط میانی، تیم را در راه رسیدن به موفقیت در لیگ ترکیه و رقابتهای اروپایی یاری کند.
کارتال همچنین به استفاده از بازیکنان جوان و ترکیب آنها با ستارههای باتجربه معروف است. این ویژگی باعث شده تیمهای او نهتنها در کوتاهمدت موفق باشند، بلکه در بلندمدت نیز سرمایهگذاری خوبی روی استعدادهای جوان انجام دهند.
***
گزارش یک انتخاب
فریدون حقگشا: پرسپولیس، در پایان هفته در دوراهی انتخاب سرمربی گرفتار شده بود. رضا درویش، سکاندار مدیریتی باشگاه، شخصا راهی استانبول شد؛ شهری که بوی چای و قهوهاش با تصمیمات بزرگ فوتبال درهم آمیخته است. این بار، سرنوشت نیمکت پرسپولیس به چانهزنیهایی بسته بود که در هتلهای استانبول جریان داشت.
توقع میرفت پرسپولیسیها برای یک هدف مشخص به ترکیه پرواز کرده باشند؛ یعنی نهایی کردن مذاکرات با اسماعیل کارتال؛ مردی که نیمکت فنرباغچه را دیده و در فوتبال ترکیه نامی شناختهشده است اما درویش و تیم همراهش، همانطور که در فوتبال پر از پیچیدگیهایشان انتظار میرفت، تصمیم گرفتند قهوهای هم با والتر ماتزاری بنوشند؛ سرمربی سرشناس ایتالیایی که ناپولی و اینتر را پشت سر گذاشته و ردپایش بر فوتبال ایتالیا همچنان مشاهده میشود.
چهارشنبه شب، هواداران پرسپولیس با چشمانی خسته اما منتظر، اخبار مربوط به کارتال را دنبال میکردند اما ناگهان، خبر دیگری به گوش رسید: دیدار درویش با نماینده ماتزاری. انگار داستان تغییر کرده بود. پرسپولیس تابستان گذشته نیز سراغ ماتزاری رفته بود اما او آن روزها پیشنهادشان را رد کرد. با این حال، زمان همیشه تغییرات خود را میآورد. حالا، با اخراج گاریدو، ماتزاری دوباره به میز مذاکره بازگشته است.
وقتی جلسهها در استانبول به پایان رسید، در تهران بندهای قرارداد ماتزاری زیر ذرهبین قرار گرفت. یکی از وکلای او همچنان در ترکیه ماند تا اگر اختلافات جزئی حل شد، قرارداد همان جا امضا شود اما اختلافات همیشه بخشی جدانشدنی از اینگونه مذاکرات است؛ چند بند نیاز به بازنویسی داشت، چند شرط نیاز به جرح و تعدیل اما مهمتر از همه، پرسپولیس هنوز امیدوار بود نام بزرگ ماتزاری را به نیمکت خود گره بزند. از سوی دیگر، مدیران پرسپولیس بیکار نمانده بودند. همزمان، ظهر پنجشنبه جلسهای رسمی با اسماعیل کارتال برگزار شد. صحبتها به نظر خوب پیش رفت، حتی به امضا نزدیک شده بود اما یک نکته واضح بود: ماتزاری اولویت نخست سرخها بود. کارتال، با همه اعتبار و تجربهاش، تنها گزینه دوم محسوب میشد؛ چای گرم و مطمئن اما نه به گرمای قهوه ماتزاری.
در ۲ روز گذشته پرسپولیس در میانه ۲ راه ایستاده بود؛ یکی با تجربیات دراماتیک سری آ و دیگری با پویایی سوپر لیگ ترکیه اما نکته اینجاست که برای باشگاهی چون پرسپولیس، نیمکت چیزی فراتر از تاکتیک است. نیمکت، یک سمبل است؛ یک میدان نبرد که نامها، هواداران و تاریخ به هم گره میخورند.
هرچه بود، خواسته یا ناخواسته، از روی تمایل یا از سر ناچاری، مدیران پرسپولیس، نیمکت تیم را به کارتال سپردند.
ارسال به دوستان
رونمایی از تکنولوژیهای جدید دفاعی در رزمایش «پیامبر اعظم 19» نیروی دریایی سپاه در خلیجفارس و تنگه هرمز
آبراهه ایرانی
گروه سیاسی: «خلیجفارس، تنگه هرمز و محدود جزایر سهگانه» منطقهای وسیع است که از صبح دیروز به عنوان محل برگزاری رزمایش گسترده نیروی دریایی سپاه اعلام شده است. شنیدن نام هر کدام از مناطق برگزاری این رزمایش میتواند پیامهایی در خود داشته باشد؛ آبراهه مهم بینالمللی خلیج همیشه فارس، تنگه استراتژیک هرمز و جزایر سهگانه که همواره ادعاهایی از سوی امارات برای مالیکت آن مطرح میشود.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اما هر ساله رزمایشهایی در آبراهههای جنوبی کشورمان برگزار میکند و هر بار شاهد رونمایی از تسلیحات جدید هستیم؛ سوپرایزاهایی برای دوست و دشمن که هرکدام پیامهای جداگانه خود را دریافت میکنند؛ پیام امنیت و آرامش برای همسایهها و اقتدار و شجاعت برای هر کسی که خیال تعدی به آب و آسمان و خاک کشورمان را داشته باشد.
* زنبورهای سرخ؛ بلای جان ناوشکنها
ماجرای شناورهای تندروی ایران یا به تعبیر آمریکاییها «زنبورهای سرخ» و کارایی خارقالعادهای که این شناورها در مقابل ناوگان بزرگ و سنگین دارند، قصه امروز و دیروز نیست. از سالهای پایانی دفاعمقدس که پای شیطان بزرگ به خلیجفارس باز شد، قایقهای تندروی سپاه بلای جان آنها بودند. در آن زمان نسل اول قایقهای عاشورا نهایتا به مسلسلهای دوشیکا و راکتاندازهای نهچندان قوی مجهز بودند اما حالا نسل سوم قایقهای عاشورا همراه شناورهای تندروی جدیدتری چون ذوالفقار و بویژه طارق، تبدیل به نیرویی سهمگین برای هر دشمنی شدهاند.
* شهر زیرزمینی، مقدمهای برای رزمایش
29 دی نیروی دریایی سپاه با حضور سرلشکر حسین سلامی، فرمانده کل سپاه از شهر زیرزمینی خود در عمق 500 متری زمین و در مکانی کاملا محرمانه و سری رونمایی کرد. شهری زیرزمینی شامل تونلهای پیچ در پیچ مملو از انواع شناورها و موشکهای نیروی دریایی سپاه است که در میان شناورهای تندرو موجود در آن، قایقهای ذوالفقار و شناور جدید طارق، به چشم میآمدند؛ افزوده شدن قابلیت دیگری به نیروی دریایی سپاه که به گفته فرمانده سردار تنگسیری، اکنون نیروی دریایی سپاه را قادر کرده است به انجام ماموریتهای طولانیمدت بپردازد.
رونمایی از شهر زیرزمینی جدید نیروی دریایی سپاه در واقع مقدمهای بر انجام رزمایش اقتدار «پیامبر اعظم 19» در مناطق شمالی و میانی خلیجفارس و در ۳ منطقه نیروی دریایی سپاه بود که از صبح دیروز آغاز شده است؛ رزمایشی که به گفته دریادار علیرضا تنگسیری، یکی از اهداف آن برقراری امنیت آبراههای بینالمللی اعم از امنیت کشتیرانی و اقتصادی منطقه است و این پیام را به کشورهای متخاصم و دشمنان ملت عزیز ایران اسلامی میرساند که «ما با اقتدار و شجاعت در مقابل زورگوییهای آنان خواهیم ایستاد و نقشههای شومشان را با مشت محکم، نقش بر آب خواهیم کرد».
* شناورهایی با سرعت 90 نات
دریادار علیرضا تنگسیری، فرمانده نیروی دریایی سپاه صبح دیروز در آغاز رزمایش این نیرو در آبراهههای جنوب کشورمان با بیان ویژگیهای رزمایش اقتدار «پیامبر اعظم 19» در آبهای خلیجفارس، استانهای بوشهر و خوزستان گفت: رزمایش اقتدار «پیامبر اعظم 19» در مناطق شمالی و میانی خلیجفارس و در ۳ منطقه نیروی دریایی سپاه در حال برگزاری است.
وی با بیان اینکه این رزمایش حامل پیام صلح و دوستی برای کشورهای همسایه است، تاکید کرد: قادریم امنیت منطقه حساس خلیجفارس را همراه کشورهای همسایه خلیجفارس تامین و در مقابل هرگونه تهدیدی قاطعانه ایستادگی کنیم.
وی افزود: پیام دیگر این رزمایش برای کشورهای فرامنطقهای است تا بدانند حضورشان در این منطقه مخل برقراری امنیت است و نمیتوانند امنیت پایدار در این منطقه حساس ایجاد کنند.
فرمانده نیروی دریایی سپاه یادآور شد: برقراری امنیت آبراهههای بینالمللی اعم از امنیت کشتیرانی و اقتصادی منطقه یکی دیگر از اهداف این رزمایش است.
وی با بیان اینکه در این رزمایش از تکنولوژیهای جدید رونمایی میشود، تصریح کرد: هر سال و در هر رزمایش، شناورها و تکنولوژیهای جدیدی وارد رزمایش میشود و اکنون در این رزمایش از شناورهای با سرعت ۷۵ و ۹۰ نات با قابلیت شلیک موشک، همچنین مینهای پرتابشونده بهرهبرداری خواهد شد.
دریادار تنگسیری تصریح کرد: کشورهای متخاصم و دشمنان ملت عزیز ایران اسلامی بدانند ما با اقتدار و شجاعت در مقابل زورگوییهای آنان خواهیم ایستاد و نقشههای شومشان را با مشت محکم، نقش بر آب خواهیم کرد.
* عملیاتی شدن فناوری پهپاد نقطهزن
در روز نخست برگزاری رزمایش «پیامبر اعظم 19» نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فناوری پهپاد نقطهزن عملیاتی شد. همچنین در این رزمایش که با نام شهید والامقام «حسین منجزی» در آبهای نیلگون خلیجفارس و در استانهای بوشهر و خوزستان برگزار میشود، اژدر شلیک شده از یک زیرسطحی هوشمند سپاه به هدف اصابت کرد. برد و ماموریت این اژدر و زیردریایی هوشمندی که آن را شلیک کرده بود، محرمانه است. در روز نخست رزمایش نیروی دریایی سپاه نیز موشکهای شناوری سطح به سطح شلیک شد.
***
پیام الحاق ۱۰۰۰ فروند پهپاد به ارتش
مهدی طلوعوند: ارتش جمهوری اسلامی ایران طی روزهای اخیر ۱۰۰۰ فروند پرنده بدون سرنشین (پهپاد) راهبردی و ضد استحکامات را به سازمان رزم خود الحاق کرد. پهپادهای الحاقشده از انواع مختلف کرار، ابابیل ۵، مهاجر 4، مهاجر ۶، آرش ۱، آرش ۲، ابابیل ۲ یا باور۵، پهپاد کمان ۹۹ و پهپاد ضدرادار محرم هستند. این پرندههای بدون سرنشین دارای ویژگیهای منحصربهفرد از جمله «برد بالای ۲۰۰۰ کیلومتر»، «قدرت تخریب بالا»، «قابلیت عبور از لایههای پدافند با داشتن سطح مقطع بسیار پایین»، «تداوم پرواز بسیار بالا» و «خوداتکا و بدون نیاز به کنترل از ابتدا تا انتها» هستند.
پهپادهای الحاقشده برای اجرای ماموریتهای خاص، ضمن افزایش عمق شناسایی و پایشهای مرزی، باعث ارتقای توان رزم و قدرت انهدامی ناوگان پهپادی ارتش در مقابله با اهداف دوردست میشوند. این پهپادهای راهبردی که از انواع پنهانکار و ضداستحکامات هستند، طبق آنچه فرماندهان ارتش اعلام کردهاند قرار است برای اجرای ماموریتهای راهبردی در دوردستها و انهدام اهداف مهم و استراتژیک از جمله مراکز کنترل و فرماندهی و پایگاههای دشمنان مورد استفاده قرار گیرند. یعنی همان اقدامی که بارها در رزمایشهای مختلف تمرین شده است. ماموریت دیگر که چند سال است برای پهپادهای ارتش در نظر گرفته شده، شناسایی اهداف مهم در اطراف مرزهای کشورمان است؛ مانند آنچه بارها در جریان رزمایشهای مختلف پهپادی ارتش به وضوح شاهد بودیم. چند روز قبل نیز تصویری از شناسایی زیردریایی هستهای آمریکا توسط پهپاد کمان ۱۲ نیروی هوایی ارتش در خلیجفارس منتشر شد. آنچه در این الحاق حائز اهمیت است، اخباری بود که توسط فرمانده کل ارتش و وزیر دفاع اعلام شد. امیر سرلشکر سیدعبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش اعلام کرد احتمال دارد در آینده نیروی پهپادی ارتش تشکیل شود. وزیر دفاع نیز اعلام کرد برخی پهپادهای مورد استفاده در ماموریتهای پدافندی و تلفیقی دارای قابلیت نشست و برخاست در دریا هستند. پهپادهایی نیز هستند که در هوشمندسازی و کمک به عملیات در نیروی زمینی استفاده میشوند. این پهپادها مانند آنچه در رزمایش اخیر نیروی زمینی ارتش در شمال شرق کشور استفاده شد، هستند. در پایان باید گفت نیروهای مسلح باید در کنار سایر مولفهها به ارتقای فناوریهای مختلف از جمله هدایت ماهوارهای و افزودن این فناوریها به پهپادها توجه ویژهای داشته باشند، چرا که این فناوریها نقش ویژهای در ماموریتهای آینده خواهند داشت.
***
طارق؛ سریع و ضربتی
شناور تندرو طارق که چند روز پیش و همزمان با رونمایی از شهر جدید زیرزمینی نیروی دریایی سپاه از آن رونمایی شد، یکی از شناورهایی است که گویا در رزمایش «پیامبر اعظم 19» سپاه در آبراهههای جنوبی کشورمان قابلیتهای آن در قالب یک مانور گسترده دریایی به بوته آزمایش گذاشته خواهد شد. طارق با بدنهای کربنی که میتواند به سرعت 180 کیلومتر بر ساعت نیز دست یابد، در همین سرعت خارقالعاده توانایی دقیق شلیک موشکهای کروز خود را دارد. همچنین رادارهای دشمن، این قایق تندرو را به دلیل نوع جنس و طراحی بدنه، در حکم یک قایق کوچک ماهیگیری شناسایی میکنند. با علم بر اینکه موشکهای کروز نیروی دریایی سپاه توانایی ضربه زدن به ناوشکنها و حتی ناوهای هواپیمابر آمریکایی را دارد، هر کدام از شناورهای تندرو طارق میتواند کابوسی برای نیروی دریایی آمریکا باشد.
***
ذوالفقار با موهای نواب
شناور تندرو ذوالفقار نیز از جدیدترین شناورهای نیروی دریایی سپاه است که هنگام رونمایی از شهر موشکی جدید سپاه، به تعداد زیادی در تونلهای پیچ در پیچ این شهر موشکی دیده شد.
این شناور 70 نات سرعت دارد و طبق آنچه فرمانده نیروی دریایی سپاه مبنی بر استفاده از شناورهایی با سرعت 70 و 90 نات در رزمایش «پیامبر اعظم 19» اعلام کرده است، به نظر میرسد ذوالفقار نیز یکی از اصلیترین شناورهای مورد استفاده در این رزمایش باشد. ذوالفقار از سرعت بالایی برخوردار است و طراحی و ساخت آن به گونهای است که میتواند انواع تسلیحات حتی موشکهای پدافند هوایی نواب را حمل کند. پیشتر دریادار تنگسیری درباره این شناور گفته بود: «۴ فروند موشک پدافندی نواب با برد ۲۰ تا ۲۵ کیلومتر روی قایق تندروی کلاس ذوالفقار نصب شده که سرعت این شناور ۷۰ نات است».
ارسال به دوستان
رئیسجمهور آمریکا پس از بولتون حفاظت فیزیکی پمپئو و هوک را نیز لغو کرد
تنبیه رفقای سابق
گروه بینالملل: دونالد ترامپ در نخستین روزهای حضور در کاخ سفید پس از لغو حفاظت فیزیکی جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق خود در دولت نخستش، حفاظت فیزیکی مایک پمپئو و برایان هوک را نیز لغو کرد. حفاظت فیزیکی این افراد از سوی سرویس مخفی دولت آمریکا به بهانه مقابله با تهدیدات از سوی جمهوری اسلامی ایران تامین میشد و دونالد ترامپ در نخستین روزهای دولت دوم خود به شکل بحثبرانگیزی حفاظت فیزیکی این اشخاص را لغو کرد؛ اقدامی که با توجه به حضور برخی از این شخصیتها در دولت نخست ترامپ - مانند بولتون و پمپئو - بحثبرانگیز شده است. اقدام ترامپ در لغو حفاظت فیزیکی این اشخاص با عنوان نبود خطر جدی برای ترور و آسیب فیزیکی به آنها و صرفهجویی در هزینههای دولتی انجام شده است. ترامپ معتقد است هزینه میلیون دلاری حفاظت از این اشخاص هدررفت بودجه دولتی است و توجیه کافی ندارد. برخی از جمله اشخاصی که حفاظت فیزیکی آنها لغو شده است اما نظر متفاوتی دارند و اقدام ترامپ را تسویه حساب شخصی میدانند.
* انتقام ترامپ
پیش از این، بولتون که نوامبر ۲۰۱۹ کاخ سفید را در دوران نخست ریاست جمهوری ترامپ ترک کرده بود، پس از ترک دولت با ادعای اینکه از سوی ایران به دلیل نقشآفرینی در ترور سردار شهید حاجقاسم سلیمانی تهدید شده است، تحت حفاظت مداوم سرویس مخفی ایالات متحده بود که ترامپ پیش از پایان دولت اول خود، حفاظت او را لغو کرد اما جو بایدن دموکرات پس از به عهده گرفتن ریاستجمهوری، حفاظت فیزیکی او را دوباره برقرار و دولت آمریکا میلیونها دلار هزینه حفاظت از او و برخی دیگر از مقامات دولت اول ترامپ کرد. پس از روی کار آمدن ترامپ برای بار دوم و مستقر شدن در کاخ سفید، وی بار دیگر حفاظت فیزیکی بولتون را لغو کرد. در این ارتباط بولتون در بیانیهای به سیانان اعلام کرد: «ناامید هستم اما از اینکه رئیسجمهور ترامپ این تصمیم را گرفته، تعجب نکردم. با وجود انتقاداتی که از سیاستهای امنیت ملی رئیسجمهور بایدن داشتم، با این حال او تصمیم گرفت حفاظت سرویس مخفی را دوباره در سال ۲۰۲۱ برای من تمدید کند». پس از لغو حفاظت فیزیکی بولتون ترامپ این اقدام را برای پمپئو، وزیر سابق خارجه خود و برایان هوک، دستیار ارشد وی و مسؤول میز ایران را نیز لغو کرد. این اقدامات در حالی است که شخص ترامپ در رقابتهای انتخاباتی 2024 مورد سوء قصد قرار گرفت و اگر تحت حفاظت سرویس مخفی دولت آمریکا نبود، به احتمال زیاد توسط یکی از مخالفانش به قتل رسیده بود. لغو محافظت امنیتی و فیزیکی همکاران سابق ترامپ در روزهای نخست دولت جدیدش از سوی بسیاری از تحلیلگران سیاسی آمریکا و خود این افراد انتقامگیری ترامپ از آنها به دلیل خیانت به وی تلقی شده است؛ مسالهای که با توجه به تحولات دولت نخست ترامپ و اختلافهایی که بین او و این شخصیتها ایجاد شده بود، قابل توجه است. دونالد ترامپ، چه در دوران نخست ریاستجمهوری خود و چه بعد از ماجرای جنجالی کنگره آمریکا در مراسم تحلیف بایدن، با برخی چهرههای سیاسی و مسؤولان دولت سابقش دچار چالش شد. اقدامات و اظهارات برخی از این شخصیتها مانند مایک پنس، معاون رئیسجمهور آمریکا در دولت قبلی او درباره شورش کنگره و نقش ترامپ در آن، برای ترامپ تبدیل به کینهای شد که منجر به تغییر رویکرد ترامپ در انتخابات 2024 و همکاری او با نسل جدیدی از سیاستمداران جوان و وفادار به خود شد؛ اقدامی که نشاندهنده بیاعتمادی ترامپ به جمهوریخواهان قدیمی و باتجربه و روی کار آمدن نسل جدیدی از سیاستمداران جوان با محوریت ترامپ در دولت جدید او است. به موازات این تحولات برخی معتقدند دونالد ترامپ در صدد انتقامگیری از همراهان سابق خود به دلیل آنچه او خیانت به خود میداند برآمده است و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد. دونالد ترامپ در این مسیر تنها به حذف شخصیتهای قبلی از دولت جدید خود اکتفا نکرده و به دنبال حذف آنها از سیاست نیز برآمده است؛ اقدامی که با توجه به لغو حفاظت فیزیکی این افراد زنگ خطر را برای آنها به صدا در آورده است. جان بولتون، مایک پمپئو و برایان هوک، همگی از مسؤولان امنیتی و سیاست خارجی دولت نخست ترامپ به حساب میآیند و نقش انکارناپذیری در به شهادت رساندن شهید سلیمانی ایفا کردهاند. این شخصیتها به دلیل اقدامات تروریستی، از سوی جمهوری اسلامی ایران نیز محکوم شدهاند و به همین بهانه نیز هزینههای میلیون دلاری را به سرویس مخفی دولت آمریکا در سالهای گذشته تحمیل کردهاند. به نظر میرسد اقدام ترامپ در لغو حفاظت فیزیکی آنها در دولت جدیدش با توجه به علاقه وی به تنبیه آنها به دلیل آنچه خیانت به خود میداند انجام شده و بعید است تهدیدی متوجه آنها شود و جنجال اخیر سیاسی درباره آنها نیز بیشتر مربوط به حذف آنها از صحنه سیاسی آمریکا و جمهوریخواهان و مطرح شدن شخصیتهای کاسب و وفادار به ترامپ در دولت آمریکاست.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با رئیس هیأت امنای ستاد دیه؛ امسال 7 هزار زندانی غیرعمد با کمکهای مردمی آزاد شدند
از برای آزادی
نیکو مفید: غیرقابل پیشبینی بودن شرایط اقتصادی کشور، عرصههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را نیز متاثر کرده است. از جمله بخشهایی که تاثیر زیادی از این شرایط پذیرفته و هزینههای مادی و معنوی فراوانی میپردازند، دستگاههای قضایی و انتظامی هستند به طوری که دادگاهها و مراکز قضایی کشور دمی از تبعات افزایش قیمتها و بیثباتی بازار رهایی ندارند. نتیجه اینکه ماراتن نفسگیری میان ورودی بدهکاران مالی به زندانها و کمکهای خیران و مشارکتهای مردمی برای پرداخت بدهی این افراد و آزادسازی آنها شکل گرفته است. در این میان اگر چه راههای مختلفی برای کوچک یا حتی محدود کردن ورودی زندانیان مالی پیشنهاد میشود و در برخی موارد رنگ قانون به خود میگیرد، با این وجود این چرخه از تداوم نمیافتد.
به طوری که از ابتدای سال تاکنون دستکم 20 خبر متناقض از منابع اطلاعاتی محدود مبنی بر آزادسازی بالغ بر 9 هزار زندانی مالی در رسانهها منتشر شده، با این وجود آمار زندانیان مالی نهتنها رو به کاهش نیست بلکه در مدت مورد اشاره، 3 هزار نفر هم به تعداد آنها اضافه شده است به طوری که 26 اسفند سال گذشته تعداد زندانیان جرائم مالی و غیرعمد 12 هزار و 557 نفر بود اما 9 دیماه امسال این رقم 15 هزار و 61 نفر گزارش شده است؛ موضوعی که نشان از واگرایی و پراکندگی فعالیتها در این زمینه دارد. به این قضیه عدم دسترسی به دادههای آماری شفاف حتی برای خیران فعال در این حوزه را نیز بیفزایید تا تصویر دقیقتری از اوضاع مدیریت شرایط زندانیان بدهکار پیش چشمتان شکل بگیرد. این در حالی است که مطابق اظهارات ماه گذشته رئیس هیات امنای ستاد دیه، در سال جاری 7000 زندانی جرائم غیرعمد با کمکهای مردمی از زندان آزاد شدهاند.
* بالاخره زیر 100 میلیونیها زندانی میشوند یا نمیشوند؟
خبر آزادسازی 600 نفر با کمک 7 میلیاردی محسن چاووشی، خواننده پاپ کشور که منتشر شد، جنبههای این مساله جدیتر در میان افکار عمومی مطرح و جهت آن به این سمت کشیده شد که میانگین بدهی این افراد 11 میلیون تومان بوده و این افراد به خاطر عدم توانایی در بازپرداخت چنین مبلغی زندانی شدهاند؛ آن هم در جامعهای که فهرست بلندبالایی از بدهکاران دانه درشت بانکی در آن مشغول پول روی پول گذاشتن هستند، بدون اینکه کسی متعرض آزادی آنها شود. این در حالی است که تماس «وطن امروز» با ستاد دیه نشان داد مبلغ اشاره شده که توسط این خواننده پاپ پرداخت شده، صرف مشارکت در آزادی این افراد شده است. به بیان دیگر وی و خیران همراهش، با این مبلغ در پرداخت بدهی این افراد و دریافت رضایت شاکیانشان و آزاد کردن آنها مشارکت کردهاند، نه اینکه 7 میلیارد به تنهایی به اندازه بدهی این 600 نفر بوده باشد. در همین رابطه بررسیهای انجامشده از سویی و تاکید ستاد دیه از سوی دیگر، نشان میدهد زندانی با بدهی زیر 100 میلیون تومان وجود ندارد و پروندههایی که زندانیها با بدهی زیر 200 میلیون تومان هم دارند به محض اینکه از طریق مددکاری زندان یا خانوادهها به دست این ستاد میرسد، با کمک مردم آزاد میشوند.
* همکاری پهلوانان و قهرمانان در آزادسازی زندانیان
جولایی در این رابطه به «وطن امروز» میگوید: «از سال 69 که ستاد با همت جمعی از خیران در اتاق بازرگانی راهاندازی شد تاکنون 171 هزار زندانی را آزاد کرده است. از آنجا که ستاد دیه یک تشکل مردمی است، نمیتوان درباره تعداد و صنف و قشر آنها صحبت کرد. در میان آنها بسیاری از چهرههای شناختهشده هنری مانند محسن چاووشی، مصطفی راغب و چهرههای فرهنگی، بازیگران سینما و تلویزیون، فعالان سرشناس اقتصادی، ورزشکاران و فوتبالیستهای مطرح نیز حضور دارند که تمایلی به مطرح شدن اسامیشان ندارند و در خفا کمکهای خود را به دست ستاد دیه میرسانند و اگرچه بیان این موضوع تعداد بیشتری از مردم را به کار خیر تشویق میکند، با این وجود این افراد ترجیح میدهند نامی از آنها برده نشود. به طور کلی عموم مردم بر اساس تکالیف شرعی و تعهدات انسانی و اخلاقی خود و با نیتهای مختلف در کار آزادسازی زندانیان مشارکت میکنند. حتی به صورت خودجوش گلریزان و پویش برگزار میکنند. همچنین آقای نصرالله رادش، بازیگر سینما جایزه خود از جوکر را به ستاد دیه اهدا کرد و زمینه آزادی ۴ زندانی در اصفهان را فراهم کرد. استاندار کرمان نیز درخواست کرد هدایای ایشان را به ستاد دیه واریز کنند. همچنین آقای امامی، کشتیگیر با حضور در زندان نوشهر ۵ زندانی را آزاد کرد. دانشآموزان نیز در این حوزه وارد شدهاند و برای آزادی زندانیان گلریزان برگزار میکنند و در بسیاری مواقع نیز مردم هزینه مراسم ترحیم درگذشتگان خود را به آزادی زندانیان اختصاص میدهند. پهلوان حسن یزدانی نیز موتوسیکلتی را که به عنوان پاداش مدال المپیک دریافت کرده بود برای آزادی زندانیان به حراج گذاشت. علاوه بر این بسیاری فیش حج عمره خود را برای آزادی زندانیان اختصاص میدهند. همچنین برخی افراد در وصیت خود بخشی از اموالشان را برای آزادی زندانیان اختصاص میدهند که این اقدام مبارکی است».
* اولویت آزادی با زنان است
رئیس هیات امنای ستاد دیه میافزاید: «در پرداخت کمک و آزادسازی زندانیان اولویت با زندانیان جرائم غیرعمد، بدهکاران و نه بزهکاران است. در میان آنها هم اولویت با زنان، جانبازان، بیماران و سالمندان است».
با وجود گفتههای وی کمتر از یک هفته بعد از بیان این اظهارات، اواخر دیماه گذشته رسانهها گزارشی از دیدار مجازی رئیس کل دادگستری استان تهران با تعدادی از زندانیان منتشر کردند که طی آن یکی از زندانیان زن که بهدلیل تأمین هزینههای درمان بیماری همسرش دچار بدهی و در نهایت با شکایت شکات راهی زندان شده بود، با رئیس کل دادگستری استان تهران ملاقات کرد. بر اساس این گزارش، بررسیهای رئیس کل دادگستری استان تهران حاکی از این بود که این فرد حدود یک سال است در زندان حضور دارد و با توجه به اینکه همسر وی مبتلا به بیماری صعبالعلاج بود و امکان اشتغال برای وی وجود نداشت، لذا این زندانی مسؤولیت تأمین هزینه درمان بیماری همسرش و مخارج زندگی را بر عهده داشته است و با توجه به حضور وی در زندان و عدم امکان پرداخت اجاره مسکن، صاحبخانه عذر خانواده او را خواسته که در ادامه، فرزند این زندانی زن که اکنون در مقطع کلاس چهارم دبستان مشغول تحصیل است، بهدلیل شرایط خاص پدرش مجبور به ترک تحصیل شده است. البته تناقضات در دادههای رسانهای و بررسیهای میدانی به این مورد محدود نمیشود.
جولایی در پاسخ به این سوال که آیا میزان بدهی در تعیین اولویتها اثر دارد یا خیر، میگوید: «میزان بدهیها در اولویتبندی آزادسازی زندانیان تاثیری ندارد. مضاف بر اینکه در شرایط سخت کنونی و تورم بالا، قضات و دادگاهها افرادی با بدهی کم را راهی زندان نمیکنند و با اهرمهای دیگری افراد را ملزم به پرداخت بدهیهای خود میکنند. تعیین و تشخیص سقف و کف این مبلغ به علم قاضی و آگاهی او از میزان تورم و شرایط زندگی بستگی دارد».
در بخش دیگری از دیدار یادشده مجازی علی القاصیمهر با زندانیان که به آزادسازی 15 زندانی بدهکار انجامید، مقرر شد با تعیین وجه التزام و مساعدت خیران، زمینه آزادی یکی از زندانیان که حدود ۲۳ سال است بهدلیل مسائل مالی در زندان حضور دارد، فراهم شود. اگر چه پرونده این محکوم مالی به 16 سال قبل از تصویب و ابلاغ قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی برمیگردد که سال 94 تصویب و از سوی رئیسجمهور وقت ابلاغ شد و با وجودی که قانونگذار در این مصوبه تلاش کرده از بدهیهای مالی جرمزدایی کند، با این وجود موفق نبوده است، زیرا موضوع رضایت شاکی خصوصی، بیسوادی مالی افراد در انجام معاملات و مناسبات روزمره بازار و البته بیثباتی و نوسانات غیرقابل پیشبینی قیمتها و شاخصهای اقتصادی، دستکم در ۳ دهه اخیر پا برجا و به قوت خود باقی است. بنابراین بسیاری از احکام صادره در این باره را میتوان تابعی از این موضوعات دانست که با علم قاضی و مبانی حقوق پشتیبانی میشوند.
* بدهکاران مردم، طلبکاران بودجه
رئیس هیات امنای ستاد دیه معتقد است زندانی کردن افراد بدهکار باعث میشود، کارشان را از دست بدهند و شیرازه خانوادهها از هم بپاشد و به تبع آن سلامت اجتماعی تهدید شود. به جز این، فرآیند تشکیل پرونده و رسیدگی به دعاوی و صدور حکم و جلب افراد زمان و هزینههای فراوانی دارد. از طرفی این مساله درباره زندانی کردن افراد و نگهداری آنها نیز صادق است. یعنی قاضی دقت میکند که بدهکاری یک فرد باعث تحمیل هزینههای بیشتر به دولت نشود بویژه وقتی این هزینهها از مبلغ بدهی فرد بیشتر میشود.
محاسبه میزان منابعی که طبق گفتههای جولایی در این مسیر صرف میشود، بسیار دشوار و از محدوده قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات خارج است. در این مورد غلامعلی محمدی، رئیس سازمان زندانها پیشتر با اعلام اینکه جمعیت کیفری ما نسبت به کل جمعیت کشور عدد بالایی است، آمار زندانیان در کشور را بالاتر از حد میانگین جهانی برآورد کرده بود. هر چند اظهارات این مقام مسؤول فاقد عدد و رقم مشخص است، با این وجود از نظر علمی، با تعاریفی مانند آنچه در ادامه میآید تایید میشود: «نرخ حبس معیار بهتری برای مقایسه کشورها نسبت به کل جمعیت زندانیان است که در رتبهبندی بر اساس آن، پرجمعیتترین کشورها در صدر فهرست خواهند بود. این نرخ معیاری حیاتی برای نظام عدالت کیفری یک کشور است که اغلب نهتنها سطح جرم، بلکه سلامت کلی اجتماعی و اقتصادی را نیز منعکس میکند. در واقع نرخ حبس تحتتأثیر عوامل مختلفی فراتر از میزان جرم و جنایت از جمله ویژگیهای سیستم قضایی، هنجارهای اجتماعی، ویژگیهای جمعیتشناختی و تصمیمات سیاسی قرار دارد». در این میان اگر چه تماس ما با سازمان زندانها برای دریافت آمار زندانیان مالی و هزینه نگهداری هر زندانی در کشور، به جایی نرسید و اعلام کردند دریافت پاسخ همین ۲ سوال مستلزم طی فرآیند طولانی نامهنگاری و تایید چند مسؤول و مدیرکل است و از سوی دیگر آمار و ارقام موجود در رسانهها در این رابطه یا بهروز نشده یا قابل استناد نیستند، با این وجود و با یک حساب کتاب سرانگشتی میتوان حدود آن را برآورد کرد. برای این منظور اگر بودجه سال جاری سازمان زندانها که با افزایش حدود 87 درصدی نسبت به سال گذشته، به حدود 18 هزار میلیارد تومان رسیده را در نظر بگیرید؛ در عین حال در آمار شمار زندانیان کشور که سازمان زندانها انتشار آن را محرمانه و غیرممکن میداند، لاجرم به آمار زندانیان کشور که سال 2018 در اختیار نهادهای بینالمللی قرار گرفت استناد کنیم که طی آن جمعیت زندانیان ایران برابر با 284 نفر در هر 100 هزار نفر بوده است و در نهایت بر اساس گفتههای غلامحسین محسنیاژهای، رئیس دستگاه قضا در مرداد امسال، درباره کاهش آمار ورودی به زندانها در ۳ ماهه ابتدایی سال 1403، همان آمار بالا را بدون هیچ افزایشی ملاک قرار دهیم، به عدد 241 هزار و 400 زندانی در زندانهای کشور میرسیم که نگهداری هر کدام از آنها به طور متوسط و غیرمستقیم رقمی بالغ بر 74 و نیم میلیون تومان در سال خرج روی دست کشور میگذارد. چنانچه هزینههای جانبی و ستادی را از آن کم کنیم، به رقم بالای 50 میلیون تومان در ازای هر زندانی در سال میرسیم که شامل هزینههای درمان، نگهداری، گرمایش، سرمایش، خوراک، بهداشت، نظافت، رفت و آمد، سوخت، مشایعت و همراهی مامور بدرقه میشود.
به گفته رئیس هیات امنای ستاد دیه، هزینههایی که از بودجه عمومی کشور صرف نگهداری زندانیها میشود در برابر هزینههای مادی و معنوی دیگری که به کشور تحمیل میکند، بسیار کم است.
* ...و اما آموزش
در این میان افرادی هم هستند که با سوءاستفاده از امکان بازپرداخت بدهیها از سوی خیران، بدهیهای خرد میتراشند یا بازی طلبکار- بدهکار راه میاندازند تا به منابع خیران دسترسی پیدا کنند. تشخیص این امر در نوع خود کار دشواری است که نیاز به دقت فراوان دارد تا کمکهای انجامشده از هدف خود دور نشوند. بررسی و صحتسنجی این موارد نیز در نوع خود زمان زیادی از ستاد دیه میگیرد و تهدیدی برای نفس کار خیر است.
علاوه بر این آنچه به نظر میرسد میتواند توازنی میان ورودیها و خروجیهای زندانیهای مالی ایجاد کند، آموزش انجام مراودات مالی و اقتصادی و تبعات تخلفات و حدود قانونی آنها به اقشار مختلف مردم است. در حال حاضر افراد بعد از فارغالتحصیلی از مدرسه آنقدر که برای ورود به دانشگاه آماده هستند برای ورود به بازار کار آماده نیستند. در حالی که یکی از مواردی که فرد برای ورود به بازار کار به آن نیاز دارد، آموزش مهارتهای معاملهگری و سلامت و بهداشت مالی و اقتصادی است. چنانچه این آموزشها با پشتوانههای قضایی حمایت شوند، میشود انتظار داشت شاهد کاهش پروندههای بدهکاران مالی بویژه با ارقام خرد و کوچکتر بود. البته این امر درباره فارغالتحصیلان دانشگاهی هم صدق میکند. با این حال پاسخ به این مساله مستلزم مطالعهای است که نشان دهد چند درصد فارغالتحصیلان دانشگاهها از پس مسائل مالی و اقتصادی شغلی که وارد آن میشوند بر میآیند.
مضاف بر اینکه داشتن مشاور مالی و حقوقی در کنار فعالیتهای شغلی و اقتصادی افراد، یک فانتزی است که در ساختار اقتصادی در هم تنیده، غیرشفاف و غیرقابل رهگیری کشور ما جایی ندارد. حالا باید دید در شرایط موجود که با زمینههای مطلوب فاصله دارد، دستور ویژه 20 روز پیش رئیس قوهقضائیه برای بررسی پرونده زندانیان جرائم مالی و فراهم کردن شرایط آزادی آنها در ماههای پایانی سال تا چه میزان میتواند آهنگ ورود و خروج زندانیان بدهکار را تغییر دهد. در پایان جولایی درباره دستاندازهای موجود در مسیر آزادسازی زندانیان بدهکار مالی ناتوان از رد مال میگوید: «نبود پشتوانه ثابت دولتی در سالهای اخیر با افزایش نرخ تورم و به موازات آن بالا رفتن ارقام بدهی و تغلیظ مبالغ دیه در ماههای حرام و حتی نرخ آن در ماههای عادی تسویه و مختومه کردن پروندهها با چالشهایی همراه شده که در این باره با مدیریت خوب دیون خصوصی و استفاده از تمهیدات قانونی نظیر ارائه دادخواستهای اعسار و تعدیل اقساط تعیینی از سوی محاکم ذیصلاح قضایی و همچنین حسن استفاده از ظرفیتهای معنوی دایر بر اخذ گذشت رشادتمندانه از شکات به جای پرداخت بدهی زندانیان تحت حمایت ستاد دیه، به مدیریت و کاهش حداکثری محکوم اقدام شده است».
ارسال به دوستان
«وطن امروز» جزئیات طرح یارانهای سال 1404 را بررسی کرد
کالابرگ با تورم صفر
* علاوه بر کالابرگ یا یارانه نقدی به ۳ دهک نخست بسته حمایتی اختصاص داده خواهد شد
گروه اقتصادی: محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی روز گذشته اعلام کرد: «در قانون بودجه ۱۴۰۴ کالابرگ الکترونیک به مردم اختصاص مییابد. مردم در تهیه اقلام اصلی شامل 8 قلم مواد غذایی و 5 قلم از اقلام اساسی جهیزیه با مشکل مواجه هستند و اقشار مختلف توان تهیه آنها را به دلیل تورم افزایشی ندارند. مجلس شورای اسلامی قانونی تصویب کرده است که 13 قلم اساسی را در قالب کالابرگ الکترونیک از سوی دولت به مردم اختصاص دهد تا افراد بر اساس درآمد خود وسایل مورد نیازشان را تهیه کنند. دولت باید به مردم و ظرفیتهای مردمی توجه داشته باشد و در سرمایهگذاریها مردم را وارد میدان کند تا سرمایهگذاران احساس امنیت و ثبات داشته باشند».
طرح کالابرگ الکترونیک از سال 1400 بر اساس مصوبه مجلس برای دهکهای اول تا هفتم اجرایی شده و برای سال آینده نیز پیشبینی میشود دهکهای اول تا هفتم مشمول این طرح شوند. هدف اول طرح کالابرگ الکترونیک تضمین امنیت غذایی اقشار جامعه است و در سبد کالای این طرح، اقلامی مانند گوشت قرمز، تخممرغ، لبنیات، مرغ، ماکارونی، حبوبات و برنج وجود دارد که دولت متعهد به تأمین آنهاست. برای اجرای هر تصمیم در قالب قوانین برنامه و بودجه، باید بار مالی آن دیده شود و پرداخت نقدی یا کالابرگ باید از همان منبع ۳۱۵ هزار میلیارد تومان تأمین شود.
عباس گودرزی، عضو هیاترئیسه مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «وطن امروز» درباره جزئیات و چگونگی اجرای طرح کالابرگ الکترونیک در سال 1404 گفت: «این طرح از سال 1401 اجرایی شد. در ابتدا مشوق 80 هزار تومانی و بعد مشوق 120 و در نهایت مشوق 220 هزار تومانی برای یارانهبگیران در نظر گرفته شد و همین مساله باعث شد تا این طرح دهکهای پایین جامعه را مشتری خود کند. این طرح که تا اردیبهشت 1403 اجرا شد از ابتدا برای 3 دهک اجرایی شد و بعد برای 5 دهک و در نهایت به 7 دهک تخصیص پیدا کرد».
وی در ادامه افزود: «آن زمان طرح کالابرگ با ارائه مشوق منجر شد متقاضیان به جای یارانه نقدی از کالابرگ استفاده کنند. حالا مجلس، دولت چهاردهم را در بودجه 1404 مکلف کرده است طبق تبصره 13 کالابرگ را احیا کند. این طرح به ۲ شکل اجرا میشود؛ نخست اینکه دست دولت را باز گذاشتهایم که یارانهبگیران اجازه داشته باشند کالابرگ یا یارانه نقدی دریافت کنند. در ادامه طبق ماده 12 در راستای اجرای قانون برنامه هفتم مبنی بر کاهش فقر مطلق، دولت مکلف شده برای خانوارهای تحت پوشش نهادهای حمایتی و خانوادههای محرومان یعنی 400 هزار خانواری که در قالب پنجره واحد توسط وزارت کار و رفاه اجتماعی شناسایی شدهاند بسته حمایتی در نظر بگیرد. منابع این بسته حمایتی 40 هزار میلیارد تومانی از محل ارز ترجیحی و محل منابع ماده 45 قانون مالیات بر ارزش افزوده و هم حذف یارانه 3 دهک بالایی جامعه خواهد بود. همچنین از این محل دولت میتواند به آنهایی که پولشان را تبدیل به کالابرگ میکنند مشوق تخصیص دهد. دولت از این طریق میتواند کالابرگ را ترویج کند».
او درباره ایراد شورای نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد افزایش نرخ ارز ترجیحی از 28500 تومان به 38500 تومان به عنوان یکی از محلهای تامین اعتبار برای کالابرگ الکترونیک گفت: «در تبصره 5 بودجه 1404 از محل افزایش ارز نرخ ترجیحی منابعی در نظر گرفته شده است که از سوی شورای نظارت مطرح شده به ابهام درباره دستگاه متولی برمیگردد که رفع خواهد شد».
* جبران تبعات ناشی از افزایش نرخ ارز ترجیحی کالاهای اساسی
رحیم زارع، عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات و سخنگوی کمیسیون تلفیق، درباره میزان افزایش یارانه و نحوه تخصیص آن به کالابرگ به «وطن امروز» گفت: «مجلس برای جبران تبعات ناشی از افزایش نرخ ارز ترجیحی کالاهای اساسی، مصوب کرده مابهالتفاوت ریالی این افزایش قیمت به شکل یارانه نقدی یا کالابرگ به مردم پرداخت شود. بر اساس محاسبات انجامشده، دولت قادر است حداقل ۱۰۰ هزار تومان به یارانه نقدی فعلی اضافه کند یا این مبلغ را در قالب کالابرگ توزیع کند». به گفته وی، پیشنهاد مجلس استفاده از کالابرگ به دلیل جلوگیری از افزایش نقدینگی در اقتصاد کشور است.
زارع درباره مخالفت هیات عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام با افزایش نرخ ارز ترجیحی کالاهای اساسی تأکید کرد: «اگرچه این موضوع در مجلس بررسی خواهد شد اما دولت تصمیم خود را برای افزایش نرخ ارز ترجیحی گرفته و بعید است از آن عقبنشینی کند».
با تصویب مجلس در زمینه افزایش نرخ ارز کالاهای اساسی در لایحه بودجه ۱۴۰۴ و تأکید رئیسجمهور بر اهمیت اجرای طرح کالابرگ، این برنامه به عنوان یک اقدام ضروری برای جبران کاهش قدرت خرید مردم و حمایت از خانوارهای کمدرآمد در اولویت قرار گرفته است.
در لایحه بودجه ۱۴۰۴ نرخ ارز ترجیحی از ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان به ۳۸ هزار و ۵۰۰ تومان افزایش خواهد یافت که این تصمیم میتواند منجر به تخصیص درآمدهای دولت از این محل برای حمایت از اقشار آسیبپذیر شود. همچنین مجلس تصمیم به حذف یارانه ثروتمندان گرفته و منابع آن را میان خانوارهای کمدرآمد توزیع خواهد کرد. در حال حاضر حدود ۸۲ میلیون نفر از مردم ایران در حال دریافت یارانه هستند و با اجرای این مصوبه، تعداد زیادی از مشمولان از دریافت یارانه محروم خواهند شد.
با توجه به اینکه دولت سیزدهم توانست ۸۶ درصد از خانوارهای یارانهبگیر را در طرح کالابرگ جذب کند، به نظر میرسد با اعتبار بالاتر این طرح میتواند حمایت معیشتی موثرتری از خانوارها ارائه دهد و مشکلات معیشتی ناشی از تورم را کاهش دهد.
محمدصالح جوکار، رئیس کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها در گفتوگو با خبرنگار «وطن امروز» گفت: «میزان تورم بالا در سالهای اخیر منجر شده تا موضوع تخصیص کالابرگ الکترونیک به ۳ دهک جامعه در لایحه بودجه 1404 گنجانده شود. بر مبنای آن در کنار یارانه نقدی، کالابرگ نیز به دهکهای پایین جامعه اختصاص پیدا میکند. کالابرگ به کالاهای خاصی اختصاص داده خواهد شد و هدف جبران هزینههاست».
* ۶ شاخص برای دهکبندی جدید
وزارت تعاون بر اساس آییننامهای که آبانماه امسال تصویب شد، ۶ شاخص برای دهکبندی جدید تعریف کرده که دولت بر اساس آن منابع جدیدی را برای دهکهای اول جامعه ایجاد خواهد کرد. این منابع از محل حذف دهکهای ۸ تا ۱۰ به دست خواهد آمد.
حسن نوروزی، سرپرست سازمان هدفمندسازی یارانهها درباره طرح کالابرگ الکترونیک اعلام کرد: «وزارت تعاون در حال کار روی این دادهها است و تکلیف حذف دهکهای ۸ تا ۱۰ را بر عهده دارد؛ وزارت تعاون باید بر اساس نتایج آزمون وسع این حذفیات را انجام دهد و منابع را آزاد کند. همچنین سرپرستان خانوارهای مشمول یارانه نقدی میتوانند بهصورت داوطلبانه شیوه دریافت یارانه خود را از نقدی به کالابرگ تغییر دهند».
طرح کالابرگ الکترونیک زمانی مورد استقبال جامعه قرار گرفت که بسته تشویقی داشت، در غیر این صورت، مشمولان یارانه ترجیح میدهند یارانه نقدی دریافت کنند. سازمان هدفمندسازی یارانهها در بودجه ۱۴۰۴ موظف شده سازوکار اجرایی لازم برای توزیع کالابرگ الکترونیک را فراهم کند. نوروزی در این باره گفت: «درخواست سرپرستان خانوار مشمول یارانه نقدی برای تبدیل به یارانه کالابرگ الکترونیک بدون مبلغ تشویقی، در لایحه بودجه ۱۴۰۴ بهصورت صریح مجاز و قابل انجام اعلام شده است. بار مالی بسته تشویقی باید مشخص شود و اگر در آزمونهای وسعسنجی وزارت تعاون حذفیات از حد معینی بالاتر برود، میتوان منابعی را آزاد کرد و امکان اجرای بسته تشویقی را بررسی کرد».
نوروزی توضیح داد: «اگر بخواهیم کالابرگ در اختیار مصرفکننده قرار دهیم، باید مبلغ یارانه نقدی کاهش یابد. وی تأکید کرد که سیاست دولت همچنان بر این است یارانه به مبالغ ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان پرداخت شود و تا زمانی که منابع جدید مشخص نشود، سازمان هدفمندی و دیگر دستگاهها نمیتوانند مدل دیگری را اجرا کنند».
طرح کالابرگ به 7 دهک کمدرآمد اختصاص داشت که با افزایش منابع و تخصیص اعتبارات جدید، این طرح برای همان ۷ دهک درآمدی اجرا میشود.
با توجه به اینکه اندیشیدن راهکاری برای تخصیص کالابرگ در کنار یارانه به دهکهای کمتر برخوردار بر عهده وزارت رفاه و وزارت اقتصاد نهاده شده است، محمد حسینزاده، نماینده وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، درباره طرح کالابرگ الکترونیک اعلام کرد: «این طرح در قانون بودجه ۱۴۰۱ پیشبینی شده است تا زیرساختهایی برای جبران زیان مصرفکنندگان فراهم شود. اکنون دادههای قابل دسترسی برای پیادهسازی بهتر این طرح موجود است و شبکه وسیعی از فروشندگان خرد به شبکه ملی اعتبار (طرح کالابرگ الکترونیک) پیوستهاند و بیش از ۲۳۰ هزار فروشنده به این شبکه متصل هستند. همچنین ۱۲ هزار فروشگاه زنجیرهای و تعداد زیادی درگاه پرداخت الکترونیک که عملیات پرداخت را بر عهده دارند، به این شبکه ملحق شدهاند. با این اوصاف، تمام زیرساختها برای اجرایی شدن این طرح مهیاست».
حسینزاده تاکید کرد: «5 میلیون نفر در کشور دچار فقر شدید غذایی هستند، علاوه بر تلاش برای رفع مشکلات مردم، باید به فقر شدید غذایی نیز توجه ویژه داشت، چرا که یکی از اهداف مهم کالابرگ الکترونیک حمایت از اقشار مختلف جامعه در مقابل فقر شدید غذایی است. بر بستر شبکه ملی اعتبار، طرحهایی مانند «مادران شیرده یا دارای فرزند شیرخوار کمتر از ۲ سال» و «تغذیه کودکان بین ۵ تا ۵۹ ماه نیازمند تغذیه مضاعف» در حال اجراست».
حسینزاده در پایان بیان کرد: «انتخاب بین یارانه نقدی یا کالابرگ الکترونیک، باعث میشود خانوارها به یارانه نقدی اولویت دهند. منابع پایدار برای طرح کالابرگ باید شفاف شود و بودجه مورد نیاز برای این طرح بر اساس اجرای آن در گذشته به طور متوسط بین ۱۲ تا ۱۵ همت ماهانه است. لذا، منابعی که برای این طرح پیشبینی شده باید مورد بررسی بیشتری قرار گیرد».
ارسال به دوستان
یادداشت
معدن و صنایع معدنی؛ پیشران رشد اقتصاد و پیشرفت کشور
مهرداد بذرپاش: امروزه با پیشرفت فناوری و تحولات گسترده در حوزههای سیاسی، فناوری، اجتماعی و اقتصادی، اهمیت برخی عناصر و مواد معدنی افزایش قابل توجهی داشته است. برخی از مهمترین این عناصر شامل مس، لیتیوم، کبالت و نیکل است. برای نمونه تقاضای مصرف مس در سال 2020 روزانه 23.5 میلیون تن بوده است که طبق پیشبینی صندوق بینالمللی پول تا سال 2040 با افزایش 66 درصدی به 39.1 میلیون تن در روز خواهد رسید. مواد معدنی حیاتی برای فعالیت و توسعه صنایع و فناوریهای جدید در کشور ضرورت دارد و با توجه به روندهای جهانی و سرمایهگذاری کشورها در این حوزه، زنجیره تأمین آنها میتواند با خطر و چالش مواجه شود. از طرف دیگر مواد معدنی حیاتی برای امنیت ملی و ملاحظات ژئوپلتیکی ضروری هستند و کشورهایی که ذخایر قابل توجهی از این مواد معدنی را در اختیار دارند، در مقایسه با سایر کشورها در زمینه رقابت اقتصادی، نوآوری فناوری و استقلال انرژی مزیت راهبردی دارند.
* کلانروندهای جهانی در حوزه مواد معدنی حیاتی
استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و خودروهای برقی، یکی از روندهای جهانی در سالهای اخیر بوده است. در این راستا، تقاضا برای عناصری مانند مس، کبالت، لیتیوم و نیکل به عنوان اصلیترین عناصر مورد استفاده در این صنایع افزایش قابلتوجهی داشته است. برخی موارد استفاده از این عناصر شامل استفاده از مس در سیستمهای توزیع برق، توربینهای بادی و سلولهای خورشیدی و همچنین استفاده از کبالت، لیتیوم و نیکل در فناوریهای ذخیره انرژی مانند باتریهاست. لازم به ذکر است استفاده از عناصر ذکر شده در خودروهای برقی، 3 تا 4 برابر سایر خودروها است. مورد دیگر صنعت تراشه و ریزپردازندههاست که امروزه به عنوان مغز الکترونیک مدرن و یک متغیر کلیدی در صنایع مختلف نقش ایفا میکنند و مواد معدنی حیاتی به عنوان عنصر حیاتی این صنعت مورد توجه هستند. همچنین با گسترش استفاده همگانی از فناوریهای هوش مصنوعی و تلفیق آنها در ابعاد مختلف اجتماعی و اقتصادی، اهمیت این صنعت بیش از پیش مشهود شده است که در این زمینه، عنصر سیلیکون نقش قابل توجهی دارد.
* رقابت قدرتهای جهانی در حوزه معادن
کاربرد گسترده مواد معدنی حیاتی در حوزههای مختلف نشان از راهبردی بودن این دسته از مواد معدنی دارد.
دسترسی کارآمد به این عناصر یکی از اصلیترین عواملی است که دولتها، سیاستها و مناسبات مختلف خود را بر اساس آن تنظیم میکنند. به طور کلی، آژانس بینالمللی انرژی تخمین میزند بین سالهای 2020 تا 2040، تقاضا برای عناصر نیکل و کبالت 20 برابر و برای لیتیوم بیش از 40 برابر خواهد شد.
این امر زمینهساز شکلگیری رقابت گسترده کشورها به منظور افزایش سهمشان از این عناصر در جامعه جهانی شده است. حضور قدرتهای اقتصادی و سیاسی در کشورهای دارای این منابع در راستای همین موضوع است. منطقه کمربند مس در آفریقا در سالهای اخیر شاهد سرمایهگذاریهای قابل توجه چین و ایالات متحده به عنوان بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان بوده است. برنامههای این 2 کشور در این منطقه شامل توسعه زیرساختی - بویژه زیرساختهای حملونقلی - و سرمایهگذاری و بهرهبرداری از معادن میشود و بهطور مثال 72 درصد از تولید کبالت و مس در جمهوری دموکراتیک کنگو توسط شرکتهای چینی انجام میشود.
* رقابت کشورهای منطقه در حوزه معادن
کشورهای منطقه غرب آسیا نیز اقدامات مختلفی را در این حوزه انجام دادهاند. عربستان سعودی جهت دسترسی به منابع معدنی مورد نیاز و نقشآفرینی در زنجیره تامین مواد معدنی، سرمایهگذاری گستردهای در حوزههای مختلف اعم از فرآوری و اکتشاف ترتیب داده است. امارات عربی متحده نیز برنامه خرید سهام معادن مس در آفریقا را طراحی کرده است. این موارد نشاندهنده حرکت امارات و عربستان به سمت ایفای نقش در زنجیره تامین این عناصر حیاتی است.
* وضعیت ایران در حوزه معادن
ایران با داشتن بیش از 80 نوع مختلف از مواد معدنی، از جمله کشورهای غنی دنیا از نظر مواد معدنی است. تولید حال حاضر مس در ایران برابر با 285 هزار تن در سال است اما با توجه به ذخایر مس کشور، این مقدار امکان افزایش تا یک میلیون تن در سال را دارد. به رغ م ظرفیتهای قابل توجه ایران، رشد بخش معدن در سالهای گذشته بسیار پایین و بین یک تا ۲ درصد بوده است. از این رو باید نسبت به استقرار فناوری در معادن و تسریع در هوشمندسازی معادن با هدف افزایش بازدهی و بهرهوری اقدام شود. از طرف دیگر رفع موانع فعالیت مردم و بخش خصوصی در حوزه معدن منجر به افزایش مشارکت مردم در فعالیتهای مولد اقتصادی و توسعه معادن کشور و تحقق اهداف برنامه پیشرفت و توسعه کشور خواهد شد.
در برنامه هفتم پیشرفت، متوسط رشد ارزشافزوده بخش معدن 13 درصد هدفگذاری شده است که نشان از ضرورت انجام اقدامات تحولی در این حوزه دارد. برای مثال درباره مس، در دولت سیزدهم طرح جامع توسعه زنجیره ارزش صنعت مس کشور و ساخت 3 شهرک تخصصی مس با هدف توسعه اکتشاف، استخراج و فرآوری مس و دستیابی به ظرفیت تولید بیش از یک میلیون تن تهیه شد. در این برنامه پیشبینی شده است ایجاد زنجیره مس با تشکیل یک هلدینگ تخصصی جدید، در مرحله اول تا یک میلیون تن و در مرحله دوم تا ۳ میلیون تن امکان افزایش ظرفیت تولید را فراهم کند. از این رو ضرورت دارد با پرهیز از نگاه بخشی و سیاسی، نسبت به تقویت و تکمیل برنامههای توسعه صنعت مس و سایر معادن کشور اقدام شود.
* جمعبندی
با توجه به شکلگیری رقابتهای جهانی و منطقهای جهت نقشآفرینی فعال در عرصه معادن و زنجیره ارزش آن، یکی از مؤلفههای پیشرفت کشور توجه به ظرفیتهای ممتاز در این حوزه است و ضروری است تمام ارکان داخلی با نگاهی بهروز و آیندهنگرانه به حوزه معادن توجه کنند و اقدامات مثبت گذشته را ادامه داده و تقویت کنند تا ضمن تحقق رشد 13 درصدی پیشبینی شده در برنامه هفتم، نسبت به توسعه و پیشرفت این حوزه اقدام شود.
دور بودن حوزه معادن از نگاههای بخشی و سیاستزده یکی از مهمترین اصولی است که باید به آن توجه شود و در کنار استفاده از دانش داخلی، تجارب ارزشمند جهانی و همکاریهای بینالمللی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. برگزاری رویدادهای بینالمللی سالانه با حضور سرمایهگذاران و شرکتهای پیشرو در این بخش، ضمن معرفی فرصتهای سرمایهگذاری ایران منجر به جذب سرمایهگذار خارجی و توسعه همکاریهای بینالمللی در این حوزه خواهد شد.
با در نظر گرفتن اصول حاکمیت ملی و مباحث زیستمحیطی باید موانع داخلی برای افزایش بهرهروی رفع و قوانین و مقررات تسهیلگر جایگزین قوانین محدودکننده شود. مشارکتدهی به مردم و بخش خصوصی و رفع موانع فعالیت در این بخش از یک طرف و استقرار فناوری و حرکت به سمت هوشمندسازی معادن از طرف دیگر، منجر به توسعه معادن، رشد اشتغال و ثروتآفرینی برای کشور و افزایش رفاه عمومی خواهد شد.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
که اینطور آقای ظریف!
امیرعباس نوری: آقای ظریف برای چندمین بار رقابتهای داخلی را به مسائل سیاست خارجی گره زد. وی در نشست اخیر داووس گفت: «اگر امروز به جای مسعود پزشکیان، سعید جلیلی را به عنوان رئیسجمهوری داشتیم، ممکن بود جنگ بزرگی در منطقه در جریان باشد». این صحبتهای آقای ظریف یادآور اظهاراتش خطاب به محمد البرادعی در نشست سعدآباد در دولت خاتمی و همینطور اظهاراتش در نشست شورای روابط خارجی آمریکا در دولت حسن روحانی است. آقای ظریف نشان داده چه در مقام نماینده ایران در سازمان ملل، چه در جایگاه وزیر امور خارجه و چه در پست معاون راهبردی رئیسجمهور، تمایل زیادی دارد در مذاکرات خارجی، از مزیتهای دولت ایران برای آمریکا سخن بگوید. به عبارتی آقای ظریف در تمام این سالها تلاش کرده بگوید برای منافع آمریکا در منطقه، یک دولت اصلاحطلب در ایران به مراتب بهتر از یک دولت انقلابی است.
درباره این رفتار آقای ظریف ۲ نکته قابل بیان است.
۱- این اظهارات آقای ظریف به این معناست که در جمهوری اسلامی دولتها نقش اساسی در تعیین سیاست خارجی دارند و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با حضور دولتها میتواند دستخوش تغییراتی اساسی شود؛ تغییراتی که میتواند تاثیر بسیاری روی منافع و سیاستهای آمریکا هم در قبال ایران و هم در منطقه غرب آسیا بگذارد. در واقع آقای ظریف میگوید دولتها در ایران از چنان قدرتی برخوردارند که کشورهای خارجی بویژه آمریکا میتوانند با خیالی راحت با آنها توافق کنند و نگران ضمانت اجرایی توافقات نباشند. بنابراین آقای ظریف با این اظهارات تلویحا میگوید دولتها در ایران از تضامین لازم برای اجرای توافقات خارجی برخوردارند.
بنابراین وقتی آقای ظریف بر مزیت دولتهای وابسته به جریان اصلاحات برای منافع آمریکاییها تاکید میکند، قاعدتا این پیام را میرساند که دولتهای وابسته به جریان اصلاحات از قدرت لازم برای توافق و پایبندی به آن برخوردارند.
خب! قاعدتا وقتی آقای ظریف چنین اعتقادی دارد، پس مسؤولیت سیاست خارجی دولتها در ایران بر عهده خود آنهاست اما طی سالهای گذشته همواره شاهد بودهایم همین آقای ظریف به بهانههای نادرست، ادعاهایی را علیه برخی نهادها و قوای دیگر مطرح کرده و مدعی شده مانع توافقات خارجی دولت شدهاند. از جمله او مدعی شده مصوبه اقدام راهبردی مجلس شورای اسلامی مانع احیای برجام در دولت بایدن شد؛ ادعایی که نادرست بود و بعدها ظریف هم با استناد به نتایج پیمان راهبردی، به اشتباه بودن سیاست آمریکا در قبال برجام اشاره کرده بود. بالاخره شترسواری دولا دولا نمیشود؛ اگر معتقدید دولت قدرت تغییر سیاست خارجی و همینطور ضمانت اجرایی لازم را برای اجرا و حراست از آن دارد، دیگر نمیتوان اتهاماتی را علیه دیگران درباره ممانعت از اجرای توافقات دولت مطرح کرد.
۲- در تمام این ۲ دههای که آقای ظریف منافع حزبی و جناحی خود را به سیاست خارجی ایران گره زده، هیچگاه شاهد توفیق او در این زمینه نبودهایم. چه آن زمان که در سعدآباد به البرادعی گفت برای روی کار نیامدن دولت انقلابی بهتر است یک تفسیر مناسب از موضوع تعلیق برنامه هستهای ارائه دهد و چه آن زمان که در شورای روابط خارجی آمریکا خطاب به هاله اسفندیاری گفت در صورت بینتیجه ماندن مذاکرات، مردم در انتخابات مجلس به جریان انقلابی و غربستیز رای میدهند، این اظهارات برای ظریف و جناح سیاسی او افاقه نکرد. البرادعی چنان تفسیری از تعلیق ارائه داد که شامل همه برنامه هستهای ایران شد و در نهایت خاتمی مجبور شد اقدام او را یک اقدام غیر اخلاقی بنامد و همینطور دولت آمریکا چنان دبهای در برجام کرد که باعث شد برجام تا سالها به عنوان یک نمونه هزینهساز و غلط از توافقات خارجی ایران و یک گزاره عبرتآموز از سادهلوحی در اعتماد به آمریکا در محیطهای دانشگاهی و سیاسی و رسانهای ایران تدریس و محل بحث شود. بنابراین آقای ظریف تاکنون از این سیاست طرفی نبسته است یا به عبارتی آمریکاییها و مقامات خارجی نیز نشان دادهاند در سیاستگذاری خود نسبت به ایران، به این قبیل اظهارات توجهی نمیکنند. با این حال آقای ظریف همچنان این رویه خود را ادامه میدهد. البته او این بار در حالی این اظهارات را بیان کرده که سمت مهمی در دولت ندارد. ضمن اینکه به احتمال زیاد همین معاونت راهبردی را نیز باید بزودی بوسیده و با آن خداحافظی کند.
بنابراین بهتر است آقای ظریف ابتدا به فکر نگه داشتن شغل خودش باشد تا پیشنهاد به دولت ترامپ برای بستن با پزشکیان. بعید نیست غربیها در مقابل این اظهارات آقای ظریف پیش خودشان بگویند کسی که نمیتواند از شغل خود حفاظت کند، چگونه میتواند با این اعتماد به نفس درباره توافقات خارجی صحبت کند؟
ارسال به دوستان
روایتی از حضور مسؤولان، اقتصاددانان، ورزشکاران و فعالان فرهنگی در نمایشگاه «پیشگامان پیشرفت» در حسینیه امام خمینی(ره)
جلوههای خودباوری
محمد رستمپور: ناهید کیانی سومینبارش بود میآمد حسینیه امام خمینی(ره)، آرین سلیمی هم همینطور و هادی ساعی نمیدانم چندمینبار. تعداد حضور سیاسیون که از شمارش خارج است. 7 سری آدم از ورزشکار و فعال رسانهای و چهره سیاسی و دانشآموز و صداوسیمایی و مدیران مملکت را دعوت کرده بودند به همان نمایشگاهی که سهشنبه هفته قبل رهبر انقلاب از آن بازدید کرده بودند تا بایستند به گوش دادن به سخنان مدیرعامل فولاد هرمزگان که داشت انتقال و شیرینسازی 3 هزار مکعب آب دریای عمان به اصفهان به صورت روزانه را توضیح میداد. یا آن یکی مدیر یک شرکت خصوصی که پرتابگر سیار پهپاد ساخته بود، از صفر. ممکن است اینها را که بگویی، باز یک عده بگویند ایران فقط در زمینه نظامی یا نفتی پیشرفت داشته است، هرچند همان را هم که بپذیرند، باز هم خوب است اما خب! هواپیما که سوار میشوند، چرا با تحریم کل صنعت هوانوردی ایران باز هم «ایکائو» (سازمان بینالمللی هواپیمایی) رفت و آمد و حملونقل هوایی ایران را تایید میکند؟ چون شرکتی مثل «ویستا دوربین» هست که تمام قطعات هواپیما را بازسازی میکند؛ بهتر از روز اول و ارزانتر از شرکتهای بزرگ تعمیر و تجهیز هوایی در آلمان. اینها البته در نظر بعضی شعار است. چون باور ایرانی ضربه خورده و لطمه دیده است. همان ساعتی که ما داشتیم با چت جیپیتی کاملا ایرانی کار میکردیم یا چشمهایمان را گذاشته بودیم پشت چشمیهای شبیهساز آموزشی جراحی چشم که کل فرآیند آزمون تخصص چشمپزشکی را الکترونیک کرده بود، قیمت دلار از ۸۴ هزار تومان عبور کرد. 2 هفته پیش رفتم جلسه مدیران رسانهای با سخنگوی ستاد کل نیروهای مسلح. چند نفری اعتقاد داشتند فروپاشی از درون مثل آنچه در سوریه اتفاق افتاد، در انتظار ایران است و تا وقتی تحریمیم راه به جایی نمیبریم. شاید اگر برنامه ملی رفع ناترازیهای انرژی و عادلانهسازی یارانهها که کار مشترک ۴۰ شرکت دانشبنیان در حوزه فناوری اطلاعات و چند اقتصاددان است، اجرایی شود و سال آینده قطعی برق خانگی به حداقل برسد، باورشان تغییر کند. تازه اینها مدیران رسانهای کشور بودند که مثلا در معرض تحلیل، نظر و آگاهی از وضعیت علمی کشورند، چه رسد به مردم عادی که از بسیاری از این اتفاقات و دستاوردها و پیشرفتها خبر ندارند. خبر هم داشته باشند، فراموش میکنند. مثل ونتیلاتور یا دستگاه تنفس مصنوعی ایرانی که قوم و خویش مبتلا به عوارض کرونای ما رفت زیرش و سالم و سلامت بازگشت به خانه و کاشانهاش. 100 ونتیلاتور ایرانی سال 97، سال 98 شد 3 هزار تا و جان بیماران کرونایی در ایران را نجات داد اما همچنان تحریم، کابوس سیاهی است که عین خوره به ذهن و ذهنیت ما افتاده، حتی اگر دیده باشیم و به شنیدههای آقای یعقوبزاده، مدیرعامل شرکت «پویندگان راه سعادت» هم اعتماد نکنیم که به قول خودش ونتیلاتورها هم مثل باقی ساختههای شرکتش در همه بیمارستانهای کشور هست؛ حتی اگر میبینیم که یک تعاونی خانوادگی در ایران مثل خاندان زمانی میتواند ۴ همت سرمایه داشته باشد و از یک آهنگری در شهرری مهاجرت کند به علویجه اصفهان و آنجا و این استان و آن استان کارخانه فولاد بزند و 42 نوع محصول تولید کند... و باز هم فکر میکنیم برویم دلار و طلای آب شده بخریم، سود میکنیم. «امید بادکوبه هزاوهای» وقت اذان رفت طبقه پایین و بیسروصدا و بدون آنکه سوژه عکاسان خبری پرکار نمایشگاه شود، نماز مغربش را خواند. به قیافهاش نمیآمد، همچنان که اصلا بهش نمیخورد با دوستانش در مرکز رشد دانشگاه شهید بهشتی، دستگاه آنالیزور مواد و عناصر بسازد؛ دستگاهی که همه چیزش ایرانی است و تنها 9 کشور در جهان توان ساختش را دارند. توضیحاتی که داد، همه را شگفتزده کرد اما شماره همراهش مرا متعجبتر کرد، وقتی شمارهاش خط یک 912 نبود. مثل یکی از بچههای تیم سازنده ماهواره «هدهد» که میگفت شاگرد میلاد عرفانپور، شاعر جوان شیرازی بوده است. حالا یا درس ادبیات عمومی دانشگاه را میگفت یا در شعر و ادبیات. هدهد همراه با «کوثر»، آبان همین امسال پرتاب شد و همین حالا که شما دارید این متن را میخوانید، شاید از بالای سرتان در فضا بگذرد. هدهد هر 12 دقیقه به زمین پیام میفرستد و شما در محل شرکت سازندهاش، جایی حوالی میدان هروی میتوانی پیامهای ارسالی ساکنان کره زمین را دریافت کنی. جوان سبزهروی ارائهکننده فعالیت هدهد میگفت همین دیروز یک آمریکایی یک پیام فرستاده به هدهد که هدهد برساندش به دوستش، جایی غیر از آمریکا. در تمام ساعاتی که همان جوان یعنی «مصطفی عقیلی» داشت کار هدهد را برای ما توضیح میداد، دکتر حسن سالاریه، رئیس سازمان فضایی ایران که عضو هیات علمی دانشگاه شریف است، مثل یک دانشجوی ترم اولی به حرفهای مصطفی گوش میداد و لبخند میزد. مثل دیگر عضو هیات علمی دانشگاه شریف، دکتر حسین اسدی که با 80 استاد نخبه آمده بود پای ساخت سکوی ملی هوش مصنوعی که میتواند باتهای شخصیسازی شده به کاربران ارائه کند و از تجزیه و تحلیل برگه آزمایش به شما بدهد تا پیشبینی میزان کارایی یک زمین کشاورزی بر اساس دادههایی که از نوع محصول و آب و هوا به آن ارائه میکنی. آنقدر محصول و دستاورد و اختراع و اکتشاف و فعالیت علمی در همین 30-20 تا غرفه ارائه شده بود که وقت کم آوردیم برای شنیدن. عمر آدمی محدود است، فرصت و منابع هم، بویژه برای مملکتی که از همان روزهای پس از انقلابش تحریم بوده است اما استعداد و ایده آنقدر جوشان و متنوع و متعدد است که تو فکر میکنی همیشه فرصت داری. ریموند کورزویل، دانشمند آمریکایی مدعی است میتوان بر مرگ غلبه کرد. حتماً ممکن نیست اما بر برادر مرگ یعنی ناامیدی میتوان غلبه کرد، اگر فناوری به زندگی تزریق شود و البته اگر چشم و احساس ما روشن شود به روز و روزگاری که هیچ محدودیتی برای اجرای همه محصولات نمایشگاه ارائه شده در حسینیه امام خمینی(ره) بیت رهبری نباشد. کورزویل کارش را با یک قرارداد با ارتش آمریکا آغاز کرد برای ساخت پانسمانی که جراحتهای سربازان آمریکایی را در لشکرکشیهای متجاوزانه به کشورهای مختلف زودتر درمان کند؛ چیزی که حالا با نام «آمی کر» در ایران و به دست دانشمندان ایرانی پژوهشگاه رویان ساخته میشود، با استفاده از بافتهای جنینی. خدا کند بیماری «نگاه به بیرون» هم درمان شود و بیش از ورزشکاران و رسانهایها و سیاسیون، مدیران بدانند «کلید حل مشکلات اقتصادی لزوما در لوزان، وین، ژنو و نیویورک نیست». ارسال به دوستان
دیدگاه
مختصات جدال جدید در دولت فیلها
حنیف غفاری: جمهوریخواهان آمریکا در انتخابات ریاستجمهوری و کنگره نوامبر ۲۰۲۴، شکست سنگینی را بر دموکراتها تحمیل کردند و ضمن تصاحب سند استیجاری 4 ساله کاخ سفید، کنترل اکثریت نسبی مجلس نمایندگان و سنا را نیز در دست گرفتند. اگرچه مطابق معیارهای کمی (وفق نتیجه انتخابات ماه نوامبر)، باید جمهوریخواهان را پیروز مطلق و دموکراتها را بازنده مطلق این آوردگاه تلقی کرد اما منازعات درونی حلقه ترامپ بسیار زودتر از حد تصور مخاطبان تحولات داخلی آمریکا شکل گرفت. ترامپ در حالی دوران جدید ریاستجمهوری خود را آغاز کرد که همگونسازی نگاهها، استراتژیها، تاکتیکها و گفتارهای تیم سیاسی همراه او حتی نسبت به دوره نخست ریاستجمهوریاش بین سالهای 2017 تا 2021 میلادی دشوارتر به نظر میرسد. در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، منازعات داخلی حزب جمهوریخواه حول اختلافات ۳ جریان اصلی این حزب، یعنی تیپارتی، جمهوریخواهان سنتی و نومحافظهکاران شکل گرفته بود. محصول این روند در گام نخست، حذف جمهوریخواهان سنتی مانند مک مستر و مهمتر از آن، رکس تیلرسون بود. ترامپ پس از یک سال، این دو را با جان بولتون و مایک پمپئو جایگزین کرد تا شاهد شکلگیری ترکیبی از قدرت نومحافظهکاران و تیپارتی در راس هرم قدرت سیاسی واشنگتن باشیم. در سال پایانی ریاستجمهوری ترامپ، جان بولتون نیز هدف انتقادات رئیسجمهور جنجالی آمریکا قرار گرفت و از سمت خود برکنار شد. پس از پیروزی اخیر ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری نوامبر 2024، این سوال مهم در ذهن تحلیلگران مسائل سیاسی آمریکا شکل گرفت که این بار ترامپ چگونه منازعات داخلی حزب جمهوریخواه را مدیریت خواهد کرد؟ نباید فراموش کرد در انتخابات 2020، گردش آرای جمهوریخواهان سنتی منتقد ترامپ و حتی نومحافظهکاران در ایالاتی مانند جورجیا و آریزونا به سبد رای بایدن، پیروزی غیرمنتظرهای را برای دموکراتها رقم زد اما در انتخابات ماه نوامبر، چنین پدیدهای تکرار نشد. اکنون منازعاتی که در اردوگاه جمهوریخواهان شکل گرفته، لزوما ناظر بر جریانها و شاخههای داخلی این حزب نبوده و در آن، «افراد» به مراتب موضوعیت بیشتری دارند. مهمترین این افراد، ایلان ماسک است؛ میلیاردر آمریکایی که ترامپ خود را بابت پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری اخیر به وی مدیون میداند. ماسک پس از اعلام نتایج انتخابات، در کسوت یک سیاستگذار و شخصیت کلیدی در تیم رئیسجمهور جنجالی جدید آمریکا ظاهر شده و حتی مواضع صریحی را درباره نحوه مواجهه واشنگتن با اوکراین، اتحادیه اروپایی، کانادا و گرینلند اعلام کرده است. بدون شک بسیاری از نزدیکان ترامپ - حتی کسانی که از گزند تسویه حسابهای دوره نخست ریاستجمهوری وی در امان مانده بودند - بسادگی زیر بار یکهتازیهای ماسک نمیروند. تحلیلگران معتقدند این بار خلأ قدرت در حزب جمهوریخواه ظهور و بروز بیشتری خواهد داشت، زیرا برجستهسازی نقش ماسک در دولت ترامپ منجر به کاهش بیشتر ضریب و شدت کنترلپذیری وی از سوی شاخههای گوناگون حزب جمهوریخواه خواهد شد. استیو بنن، مشاور دیرینه ترامپ اخیرا نتوانست رفتارهای ماسک را تحمل کند. اقدام اخیر مالک اسپیس ایکس در حمایت از صدور ویزای H-1B که برای استخدام کارگران ماهر خارجی ضروری است، بنن را آشفته کرده است. بنن معتقد است ایلان ماسک بر برخی قواعد متعارف حکمرانی تیم سیاسی ترامپ اشراف ندارد و فراتر از آن، خود را محق به مداخلهگری در مهمترین تصمیمات اجتماعی، اقتصادی و سیاست خارجی دولت جدید آمریکا تلقی میکند. ترامپ فعلا به بهانه استقرار در کاخ سفید و تمرکز بر امور اجرایی اولیه دولت خود، وارد این مناقشه نشده و به نوعی در برابر آن سکوت کرده است. با این حال به نظر میرسد در درازمدت ترامپ ناچار به موضعگیری علیه منتقدان ماسک شود، زیرا بقای ایلان ماسک در دولت، یکی از مهمترین دغدغههای ترامپ محسوب میشود. البته در این میان نظرات مخالفی نیز وجود دارد؛ اینکه ترامپ به واسطه اینکه دومین دوره حضور خود در کاخ سفید را (هر چند به صورت منقطع) سپری میکند، احتیاجی به تکرار این پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری آتی ندارد! قانون اساسی آمریکا اجازه نامزدی مجدد ترامپ در انتخابات را نمیدهد و همین مساله، میتواند مصادیق قدرت مواجهه وی در برابر برخی زیادهخواهیها و مداخلهگراییهای ماسک را پررنگتر کند. ماسک خود را از ترامپ طلبکار میداند و به سبب روحیات خاص خود، حاضر به عقبنشینی از مواضع و مطالبات خود در دولت جدید آمریکا نیست. از این رو طی ماهها و حتی هفتههای آتی، شاهد تشدید مجادلات درونی جمهوریخواهان (حتی نزدیکترین حلقه ترامپ) نسبت به روش و اصول حکمرانی داخلی و خارجی وی خواهیم بود. مهار ماسک در دولت دوم ترامپ، خواست و هدف مشترک همه شاخههای اصلی حزب جمهوریخواه محسوب میشود؛ دغدغههایی که مشخص نیست دقیقا تبلور و تصدیق آنها از کدام جریان داخلی در لانه جمهوریخواهان آغاز میشود. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|