|
طلسم نبردن استقلال با رفتن موسیمانه از تیم شکست
رفتنت بهترین اتفاق بود!
زهره فلاحزاده: تنها ۲۴ ساعت پس از رفتن پیتسو موسیمانه، استقلال بازی بدون او را با برد پشت سر گذاشت، یعنی آبیها بدون موسیمانه تنها ۲۴ ساعت نیاز داشتند به لیگ بازگردند و پس از ۶ بازی بدون برد با مربی خارجی، به پیروزی دست پیدا کنند.
انتخاب موسیمانه از آن جهت از ابتدا هم درست نبود که هیچگاه یک مربی موفق از قاره آفریقا نهتنها در ایران، بلکه در اروپا هم دیده نشده است اما به هر حال فرشید سمیعی، مدیرعامل وقت استقلال این مربی ارزانقیمت را با رقم یک میلیون و ۳۰۰ هزار دلار به ایران آورد که نتوانست استقلال را از رده یازدهم و دهم جدول به جایگاه بهتری برساند. اصلا بازیکنان هم دیگر انگیزهای برای ادامه دادن با وی نداشتند و گمان میکردند کوچه آنها عروسی نخواهد شد و تیم
بخت برگشته دچار طلسم شده و اوضاعش وفق مراد نمیشود.
اما استقلال با کادر ایرانی موسیمانه، یعنی همان کادری که پیش از مربی آفریقایی به صورت موقت هدایت تیم را برعهده داشت، توانست همنام خوزستانی خود را با حساب ۲ بر صفر شکست دهد تا این برد حداقل تا پیش از بازی با الشرطه عراق در لیگ نخبگان، کمی التیامبخش باشد و امیدوارکننده.
استقلال در این دیدار برخلاف ۲ دیدار قبلی که موسیمانه، رامین رضاییان را در ترکیب ثابت قرار نمیداد یا از مسعود جمعه، مهاجم ضعیف خود استفاده میکرد، از رضاییان از ابتدای بازی استفاده کرد و جمعه به نیمکت دوخته شد.
حضور مهران احمدی در تیم که موسیمانه علاقهای به حضور او در استقلال نداشت و بازی دادن این بازیکن در ترکیب اصلی و نمایش فوقالعاده او در نخستین دیدار بخوبی نشان داد سرمربی آفریقایی همان بهتر که قراردادش را فسخ کرد و رفت؛ سرمربیای که کاکوتا، پلیمیکر خود را در لیست مازاد گذاشت اما از احمدی استقبال نکرد و انتظار داشت باشگاه با غلامرضا ثابتایمانی که یک سال فوتبال بازی نکرده و اصلا در قدوقواره تیم بزرگی مثل استقلال نیست، قرارداد امضا کند. موسیمانه که میدانست مدیران جدید با توجه به نتایج ضعیف او قرار نیست قراردادش را تمدید کنند، اینگونه قصد داشت به باشگاه ضربه بزند و با خرید بازیکنان بنجل باعث شود فصل بعد در تیم دست و پاگیر شوند.
مدیران استقلال بخوبی میدانستند خریدهای بعد موسیمانه برای تیم عایدیای ندارد و جذب بازیکنان بیکیفیت و خانهنشین که سرمربی دست روی آنها گذاشته بود، موجب افتادن باشگاه از چاله به چاه است.
به هرحال استقلال برای بازگشت روحیه از دست رفته خود نیاز به یک برد داشت که به این هدف هم رسید اما مدیران استقلال حتی اگر سهراب بختیاریزاده پیروزیهای بعدی را هم با تیم به ارمغان بیاورد، قصد ندارند با او تا پایان فصل ادامه دهند. آنها قصد دارند یک مربی معتبر خارجی را به خدمت بگیرند و برای آن هم یک کمیته ۴ نفره متشکل از پیشکسوتان راهاندازی میکنند تا گزینههای خارجی را بررسی کنند.
مدیران استقلال برای انتخاب سرمربی نمیخواهند اشتباه مدیران سابق را تکرار کنند و قصد دارند با بررسیهای لازم در زمان مناسب یک گزینه اروپایی درخور نام باشگاه انتخاب کنند.
مدیران استقلال برای ساخت تیم فصل بعد هدفگذاری کردهاند و از همین حالا به فکر بستن یک تیم قدرتمند برای سال آینده هستند.
ارسال به دوستان
چرا در دادگاه فوتبال برتر حکم برائت بیرو صادر شد؟
طغیان عمومی علیه حقخوری سیستماتیک
در مورد وقوع چرایی اتفاقات بازی پرسپولیس - تراکتور، چه کسی باید تحقیق کند؟ چه کسی باید این ماجرا را زیر و رو کند؟ بیایید از یک زاویه دیگر به این ماجرا نگاه کنیم. چرا اینطور شد؟ اصلا چرا کار به اینجا کشید؟ محمدحسین میثاقی، با آن لحن حق به جانب خاص خودش، برای دوستش سنگتمام گذاشت؛ تلویحا گفت: «یک بازیکن رفته تیم رقیب، خب که چی؟ هوادار باید تهش ببخشد یا نهایت ۲ تا ناسزا بگوید و بعدا ساکت شود».
اما مگر همه واقعیت همین بود؟ نه! ماجرا عمیقتر از این حرفهاست. اگر کمیته انضباطی همان روز اول درست عمل میکرد، اگر قاطعانه میایستاد، آیا این همه جنجال پیش میآمد؟ اصلا کسی جرات میکرد اینطور خون هوادار را به جوش بیاورد؟ این بازیکن، همان که همه قصه به او گره خورده، در ۲ سال اخیر کارهای عجیبی کرد. قراردادش را با پرسپولیس فسخ کرد، به آستانه پیوستن به تیم رقیب رسید اما برگشت. هواداران او را بخشیدند، نه یک بار، بلکه چند بار ولی او دوباره همان بازیها را درآورد. این بار دیگر هیچ پردهای باقی نماند. مشخص بود همه چیز فقط به خاطر پول است. دیگر چه انتظاری داشتید؟ هوادار دست روی دست بگذارد و هیچ نگوید؟ طبیعی است اینطور نشود. حالا میخواهید هواداران را سرزنش کنید؟ یک لحظه صبر کنید. در ایتالیا، هنوز که هنوز است دوناروما از دست هواداران میلان در امان نیست. در بازی تیم ملی هم به او ناسزا میگویند، حتی دلار به سمتش پرت میکنند. این درست است؟ نه! ولی فوتبال همین است. یک بازی عجیب و غریب که با احساسات آدم بازی میکند. اما بیایید برگردیم به اصل ماجرا. سنگپراکنی! این دیگر فوتبال نیست، این دیگر جنون است. ناسزا گفتن؟ زشت است ولی نمیکشد. سنگپراکنی؟ این یکی میتواند جان آدم را بگیرد. این خطرناکترین بخش ماجرا بود. همین سنگها، همین تکههای بیجان، میتوانستند جان انسانها را بگیرند. این دیگر فقط یک اشتباه نیست، یک فاجعه است. و حالا برسیم به کمیته انضباطی. همانها که با تصمیمات اشتباهشان، این خشم را شعلهور کردند، اگر از روز اول عدالت را اجرا میکردند، اگر جرأت میکردند محرومیت را بدون «تعلیق» اجرا کنند، هیچکدام از این اتفاقات نمیافتاد. ولی حالا چه؟ میخواهید همه چیز را گردن یک نفر بیندازید؟ آسان است ولی بیانصافی. این فوتبال است، پر از عشق، پر از جنون، پر از خشونت. از بارسلونا تا ناپل، از میلان تا مادرید، این قصهها همیشه بوده و هست اما نباید بگذاریم جنون جای عشق را بگیرد که اگر گرفت، خروجی کار همین است.
ارسال به دوستان
دروغپردازی جدید علی دایی؛ این قسمت: ساخت ورزشگاه برای عراق، لبنان و سوریه
شوت در آفساید
عبدالله دارابی: علی دایی اخیرا در حاشیه بازی پیشکسوتان در حالی که قرار بود علیه علیرضا دبیر اظهار نظر کند، ناگهان به موضوع مدیریت در کشور اشاره کرد و گفت: «مدیریت این نیست که با هزینه ایران در کشورهای عراق، سوریه و لبنان ورزشگاه ساخته شود که در آنها به ایرانی اهانت شود و تورنمنت خلیج عربی برگزار شود».
اینکه وی دغدغه ساخت استادیوم و اماکن ورزشی مناسب در کشور خودمان را دارد، بجاست اما اینکه بدون اطلاع درست و لابد بر اساس شنیدههای بدون مدرک و غیرواقعی از فضای مجازی و شبکههای دروغپرداز، آدرسی غلط بدهد که قطعا به استناد گفتههای وی به عنوان چهرهای سرشناس، تبعاتی منفی هم در جامعه ایجاد شود و به موجسواری عدهای در داخل و خارج بینجامد، کاری پسندیده و مورد انتظار از وی نیست که متاسفانه دروغی آشکار هم هست. شایسته بود دایی حداقل حرمت مدرک دانشگاهی خویش را مراعات میکرد و با کسب اطلاعات صحیح و واقعی، اظهارنظری متقن میکرد نه ابراز نظری خلاف که ریشه در دروغپردازیهای پروپاگاندای وسیع رسانههای آنور آبی دارد! یک سرچ ساده در گوگل را سالهاست دانشآموزان دبستانی هم بخوبی بلدند! ولی ظاهرا آقای مهندس نمیداند یا شاید هم خودش را به آن راه زده.
آقای دایی، محض اطلاع جنابعالی!
۱- ایران ورزشگاهی در سوریه و لبنان نساخته است و این از اساس کذب محض است. معلوم نیست دایی این ادعا را از کجا آورده است. این اولین دروغ دایی.
۲- درباره استادیوم یا استادیومهایی که به دروغ گفته میشود دولت ایران برای عراقیها ساخته است لازم به توضیح است در عالم واقعیت و نه گمان و شایعه، استادیومی در کربلا توسط کشور ترکیه ساخته شده است که یک شرکت پیمانکار خصوصی ایرانی، ساخت قسمتی از آن را برعهده داشته و پولش را نیز دریافت کرده است و ربطی به حاکمیت و دولت ایران هم نداشته است!
پروژه ساخت ورزشگاه الزورا در بغداد نیز توسط شرکت ایرانی «بلندپایه» سال ۱۳۹۱ آغاز و سال ۱۴۰۰ به اتمام رسید. این شرکت در معرفی خود آورده است: «شرکت بلندپایه یک شرکت پیمانکاری عمومی است و به صورت خصوصی در این زمینه فعالیت دارد». این شرکت سال ۲۰۱۱ با ورود به بازارهای دیگر غرب آسیا چندین پروژه کلیدی دیگر نیز احداث کرد. در پروژه ساخت ورزشگاه الزورا، شرکت ایرانی «سدروس سبز» که متعلق به خانواده «استادجو» است نیز، نقش داشته و چمن هیبریدی ورزشگاه را با استفاده از فناوریهای پیشرفته اجرا کرده است، پس اگر مشارکتی بوده توسط شرکتهای پیمانکار خصوصی بوده است.
دایی! که در کار تجارت گسترده و صاحب چندین شرکت و دنیادیده است، حتما بخوبی میداند چنین شرکتهایی در رابطه با حیطه کاری خود در کشورهای مختلف، به فعالیت و انجام پروژههای گوناگون میپردازند. پروژه میگیرند؛ پولش را هم میگیرند و میآورند همینجا در ایران. بنابراین حضور یک شرکت ایرانی در امور عمرانی خارج از کشور به معنی ساخت ورزشگاه برای آن کشور با پول ایران نیست. دایی واقعا این را نمیفهمد؟
چند سال است برخی سیبزمینیکاران ایرانی در برخی شهرهای کشور عراق از جمله بصره، با اجاره زمین کشاورزی مبادرت به کشت سیبزمینی در سطح وسیع میکنند، آیا میتوان با سطحینگری و نداشتن اطلاع درست، به دلیل گرانی سیب زمینی در کشور، حرف دایی را بدین مقوله هم تعمیم داد و مدعی شد دولت ایران برای عراقیها سیبزمینی رایگان میکارد و خودمان در مضیقهایم؟! ببینید چقدر ساده میتوان سطح پایین فکر کرد؟ ببینید چقدر میتوان خود را به نادانی زد؟
اما درباره خلیج فارس و ایران. آیا دایی این ماجرا را بهانه کرده یا وقتی پای منافع خودش در میان بوده آن کار دیگر را میکند؟ سالهاست کشورهایی چون آلمان و امارات برخی شیطنتها و دشمنیها نسبت به ایران و ایرانی روا داشته و دارند و بعضا زیادهخواهیهایی بزرگتر از حد و قواره خویش و خلاف اسناد معتبر بینالمللی نیز دارند؛ هر ۲ کشور از حامیان صدام در تجاوز علیه تمامیت ارضی کشورمان بودند، آلمان بمبهای شیمیایی را در اختیار صدام قرار داد که همه از عوارض وخیم بجا مانده آن بر مجروحان شیمیایی کشورمان در جبهههای جنگ و حتی مردم عادی برخی شهرهای مرزی ایران مطلعند، آلمان همواره از مغرضان مشکلساز برای ایران و ایرانی در مجامع بینالمللی بوده و هست. یکی از حامیان و مجریان تحریمهای ظالمانه علیه مردم ایران، همین کشور است؛ از تحقیر ایرانیهای مقیم آلمان توسط برخی مردم خودبرترپندار این کشور نیز که خاطرات متعددی ذکر شده، پس چرا دایی که دغدغه کشور و مردم را دارد، سالها در آلمان به فعالیت فوتبالی و تجاری پرداخت؟ امارات نیز به رغم کوچکی، سالهاست ادعای کذب مالکیت جزایر سهگانه ایرانی را دارد و در این راستا، از هیچ اقدام مذبوحانه نیز کوتاهی نکرده و قطر هم از حامیان ادعای پوچ آنها طی این سالها بوده است. این ۲ کشور، خلیج همیشه فارس را هم خلیج عربی میخوانند، پس چرا دایی، در باشگاههای هر ۲ کشور توپ زد؟
اگر قرار باشد خودمان را مانند علی دایی به تجاهل بزنیم، حتما باید به دریافت پول از آلمانیها و اماراتیها توسط او انتقاد کنیم. شاید دایی اینجا درباره خودش انتظار دارد هم عاقلانه فکر کنیم اما در سایر موارد خودمان را مثل خودش به آن راه بزنیم.
در کشاکش انتخاب سرمربی تیم ملی فوتبال و هنگامی که صحبت از احتمال انتخاب افشین قطبی برای این سمت بود، در برنامه 90 علی دایی ناراحتی خود را اینگونه بیان کرد: «هر کس لابی قویتری با مقامات دارد، سرمربی تیمملی میشود و من انتخاب نمیشوم چون اهل لابی نیستم» و هنگامی که در عین ناباوری، خودش بدین سمت برگزیده شد، در جواب مجری همان برنامه که پرسید: «شما با چه کسی لابی کردید که گوی سبقت را از قطبی ربودید»؟ گفت: «من با خدا لابی کردم!». سخنی که فیالمجلس موجب تعجب مشهود مجری برنامه 90 (که اتفاقا از حامیان پر و پاقرص دایی است) در برابر دیدگان میلیونها مخاطب تلویزیونی شد!
آقای دایی! سوزنی نیز به خودتان بزنید. در حاشیه دیدار پیشکسوتان در مشهد و حین حضور استاندار خراسان رضوی، خود را به خواب تصنعی میزنید تا وانمود سازید میانهای با مسؤولان ندارید و حتی از احوالپرسی با آنان گریزانید ولی سپس عکس حضورتان در دفتر شهردار بهشهر بیرون میآید که در حال قهقهه و گعده با وی هستید! حتما میدانید نخستین چیزی که از این تناقض رفتاری به ذهن مخاطب متبادر میشود؛ نقش منافع شخص در چگونگی برخوردهاست!
آقای دایی! زیبنده نیست فردی سرشناس و تحصیلکرده، تناقضات رفتاری و گفتاری و اظهارنظر بر پایه وهمیات و شایعات داشته باشد.
ارسال به دوستان
به بهانه اتفاقات تلخ بازی پرسپولیس - تراکتور؛ از فحش تا سنگ
ولنگاری روی سکوها
علی دارابی: سالهاست علاوه بر فحاشی، خشونت نیز در ورزشگاههای ما رواج یافته و بعضا در حد جنونآمیزی مشاهده میشود که بیشتر رنگ و بوی چاله میدان را به ورزشگاهها میدهد و متولیان امر اعم از فدراسیون و باشگاهها نیز عکسالعمل قابل توجه و بازدارندهای در برابر این رفتارهای هولیگانی نشان نمیدهند. فدراسیون فوتبال بیشتر به درآمدزایی از این طریق بها میدهد و باشگاهها نیز به متهم ساختن رقیب و مظلومنمایی و بهرهبرداریهای خود! گویی میدان جنگ و دعواست، نه استادیوم ورزشی!
بانوان نیز که حضور در ورزشگاه و تماشای مسابقات فوتبال را حق طبیعی خود میشمردند و بدین حق دست یافتهاند، متاسفانه بعضا در این گونه رفتارهای خشن و ناهنجار شریک و حتی مبدع شدهاند و تجاوزی آشکار به حق طبیعی آن دسته از بانوانی میکنند که صرفا جهت تماشای فوتبال و تشویق تیم مورد علاقه خود به ورزشگاه میآیند و چه بسا موجبات تهدید و تحدید حق این گروه را هم فراهم سازند!
آنچه در سکوهای ورزشگاه آزادی در بازی پرسپولیس - تراکتور رخ داد، ویترینی از این هولیگانیسم رواجیافته بود که نوبرانههای تاسفباری نیز در خود داشت؛ فیلمهایی که از شعارها، فحاشیها و رفتارهای سخیف برخی هواداران خانم منتشر شد، خود گویای همان نوبرانههاست! آیا اینان مادران آینده و تربیتکننده نسل آتی خواهند بود؟ سرنوشت فرزندان چنین بانوانی چه خواهد شد؟
از تبعات خشونت هواداران ۲ تیم، فعلا نابینا شدن یک طرفدار و شکستگی جمجمه ۵ نفر دیگر مخابره شده است؛ نقص و اندوهی که تا پایان عمر همراه ایشان است و بیتفاوتی و بیتدبیری عملی نیز سهم مسؤولانی (عوامل مختلف برگزاری مسابقه) که از کور شدن سرباز احمدی در اصفهان، عبرت لازم را نگرفتند و به وظایف خود چنان که باید، اهتمام نمیورزند!
متاسفانه در حقیقت امروز در برخی ورزشگاههای ما، دیگر واژه تماشاگرنما به عده قلیلی اطلاق نمیشود و چه بسا واژه تماشاگر شامل عدهای قلیل باشد! در این میان کارایی معاونتهای فرهنگی و پیشوند و پسوندهای فرهنگی باشگاهها دقیقا چیست؟ مصرف بخشی از بودجه، اشغال چند متر فضا به عنوان دفتر، سر دادن یک سری شعارهای بیعمل و نصب پلاکاردها و انجام کارهایی صرفا تبلیغاتی؟!
در تقابل پرسپولیس - تراکتور، علاوه بر ۳۰ هزار نفری که به عنوان تعداد تماشاگران بازی در نظر گرفته شده بود، ۲۵ هزار نفر دیگر نیز به سکوها راه یافتند، تعداد تماشاگران میهمان از ۳ هزار نفر مقرر شده به ۱۰ هزار نفر رسید و عدهای با شکستن نردهها و بدون بلیت در ورزشگاه حاضر شدند. مسؤولیت این بینظمی گسترده با کیست؟ برای سنگهایی که به داخل برده میشود و برای تهاجم به هوادار رقیب استفاده میشود باید که را جوابگو دانست؟ اصلا کسی در قبال این اتفاقات مسؤولیت میپذیرد؟ چه کسی باید یقه متولیان امر و مسؤولان مختلف دخیل در برگزاری بازی را بگیرد؟ اینان به چه کسی پاسخ میدهند و کدام تقصیر را گردن میگیرند؟ ۲ باشگاه که خود را مظلوم و قربانی جلوه میدهند و دیگری را متهم میکنند و دریغ از اندک وظیفهشناسی و عمل به مسؤولیتشان در این حیطه! فدراسیون فوتبال نیز که لابد و طبق معمول جریمه مالی را سفت میچسبد و غیر از این کار که منبع درآمد مطلوبی است، سعی میکند عملی انجام ندهد که منجر به ریزش آرای انتخاباتیاش شود و سایرین نیز که سوای اینان نخواهند بود...!
آیا باید فحاشیهای ناموسی نهادینهتر شود و کشتاری در ورزشگاهها رخ بدهد تا مسؤولان مربوط به خود آیند و مقداری هم به وظایف خویش همت گمارند؟ وقتی با اصلاح سیستم بلیتفروشی، شمارهگذاری صندلیها و نصب دوربینهای چهرهزن میتوانیم جلوی خیلی از این اتفاقات ناگوار را بگیریم، چرا دست روی دست گذاشتهایم؟ آقایان مسؤول در وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال، باشگاهها و سایر دستگاههای ذیربط! اگر وجدانتان حد کافی از بیداری را داشته باشد و اگر تعهد کافی نسبت به مسؤولیت بر عهده گرفته را داشته باشید، خود، خانواده و فرزند خویش را در معرض ترکش آسیبهای هولیگانیسم موجود میدانستید، یقینا چاره و اهتمام عملی میورزیدید. چرا باید بازیکن به جرم رقیب بودن در قبل، طول و بعد از بازی، مدام فحش ناموسی از خیل عظیم تماشاگر بشنود؟ چرا پدر و مادری که فرزندشان برای تماشای بازی به ورزشگاه رفته است، باید جسم و روحشان در تلاطم و اضطراب برای بازگشت سالم فرزندشان باشد؛ گویی منتظر بازگشت وی از میدان جنگ هستند؟! الان چه چیزی چشم نابیناشده یک جوان هوادار فوتبال را جبران میکند؟
حوادث و ناهنجاریهای این بازی بویژه رفتارهای زننده برخی بانوان که در واقع مرزهای اخلاق و غیرت را دریدند، نیازمند توجه، ریشهیابی و اقدام دقیق و بهنگام است و مقصران این وضعیت به خصوص کاهلان در انجام مسؤولیت، شایسته مجازاتی درخور و بدون تعارف هستند. فرضیاتی نیز که درباره بروز برخی رفتارها شنیده شده، لازم به بررسی و پیگیری است تا در صورت وجود منشأ و محرک هدفمند، نسبت به خنثیسازی و جلوگیری از اشاعه آن اقدام عاجل صورت گیرد.
در بروز چنین وضع اسفناکی علاوه بر مرتکبان، مسؤولان وزارت ورزش و فدراسیون، مدیران ۲ باشگاه و کانون هوادارانشان، مسؤولان برگزاری مسابقه و رسانههایی که اولویت برایشان تعلقات رنگی است بدون شک سهیمند و مادامی که اینان اصلاح نشوند و به وظایف خویش اهتمام جدی نورزند، همین آش است و همین کاسه و چه بسا تلختر!
ارسال به دوستان
تحلیلی بر نخستین نبرد ۳ بازیکن تازهوارد استقلال
از شمشیر بران احمدی تا پازل ناتمام حردانی و آزادی
استقلال این بار در زمین خود میزبان «همنام خوزستانی» بود. تیمی که در دور رفت لیگ، ضربهای کاری به قلب آبیهای تهران زده بود؛ ضربهای که سرنوشت جواد نکونام را به سراشیبی کشاند اما تقدیر، چرخشی دیگر خواست: استقلال این بار نه در کویر سوزان خوزستان که در آشیانه خود، با ۳ سرباز تازهنفس به مصاف خاطرات تلخش رفت. ۳ چهرهای که ترکیب غیرمنتظره سهراب بختیاریزاده را به آزمایشگاهی برای سنجش جسارت تبدیل کرد.
* صالح حردانی؛ معمایی در سهضلعی دفاعی
بختیاریزاده، همچون شطرنجبازی که از تغییر استراتژی هراس ندارد، بار دیگر با دفاع ۳ نفره پا به میدان گذاشت. در این مثلث دفاعی، صالح حردانی – بازیکنی که در سپاهان به حاشیه رانده شده بود – ناگهان به یکی از رأسهای این مثلث تبدیل شد. حضورش در منطقه راست دفاع، رامین رضاییان را به بالی آزاد تبدیل کرد اما حردانی خود گاه در دام سایههای گذشته گرفتار میشد: غفلت در نیمه اول که بیفوما را تا آستانه گل پیش برد یا کارت زردی که یادآور نیازش به زمان برای هماهنگی با پازل دفاعی استقلال بود. نمایش او هرچند با نجاتهای طلایی همراه بود، اما گواهی داد حردانی در دفاع ۴ نفره – آنجا که میتواند به راست دفاع تکیه کند – مهرهای کارآمدتر است. گویی او هنوز با نقش جدیدش در ترکیب 3 نفره، زمزمه آشتی سر نمیدهد.
* مهران احمدی؛ شمشیر برّانی که هواداران را شیفته کرد
در میان ۳ تازه وارد، احمدی چون شهاب درخشانی بود که آسمان خاکستری استقلال را روشن کرد. بازیکنی که پرسپولیس برایش دندان تیز کرده بود، در نخستین نبردش با پیراهن شماره ۸۷، نهتنها هواداران که حتی
همتیمیها را هم مبهوت ظرافتهای تکنیکی و درک بالایش کرد. از ترکیبهای چابک با اندونگ و رضاییان تا توپگیریهای جرقهوار در نیمه خودی، ردپای او در تمام لحظات طلایی بازی دیده میشد. حتی پنالتی اول استقلال نیز ریشه در حرکتی داشت که احمدی آغازگرش بود. دقیقه ۳۲، اگر گوهری - دروازهبان استقلال خوزستان - با واکنشی عالی مانع گلزنی او نمیشد، شاید احمدی در نخستین بازیاش به ستارهای فوری تبدیل میشد. نکته کلیدی اما سرعت جادویی او در جلب اعتماد جمعی بود؛ گویی سالهاست در این تیم میدود. هنگامی که دقیقه ۷۸ زمین را ترک میکرد، تشویق بیامان تماشاگران، پایان شیرین این فصل از ماجراجویی او بود.
* محمدرضا آزادی؛ جوانی که هنوز بالهایش را میگشاید
آزادی اما در نقش فوروارد استقلال، بیشتر شبیه به نهالی بود که به ناگاه در بادهای تند انتظارات آبیپوشان قرار گرفته است. هرچند حضورش در ترکیب اصلی – به جای مسعود جمعه – پیام روشنی از بیاعتمادی بختیاریزاده به جمعه ضعیف داد اما نمایش او ترکیبی از امید و ناکامی بود. استفاده هوشمندانه از بدن برای حفظ توپ، حرکتی نزدیک به گل در نیمه اول پس از سانتر رضاییان و چند تلاش محتاطانه، همگی نوید آیندهای بهتر را میداد اما آزادی هنوز آن خصلت شکارچی بیرحم دروازهها را ندارد. شاید او – مانند حردانی – نیازمند زمان است تا در فشار سنگین هواداران میلیونی استقلال به بلوغ برسد.
* پایان نبرد و آغاز یک معما
استقلال با ۲ گل برنده شد اما واقعیت عمیقتر در حاشیه اعداد پنهان بود: بختیاریزاده با این ترکیب جسورانه، همزمان هم تاس ریخت و هم آینده را خواند. احمدی حالا به سلاحی تبدیل شده که فقدانش در نیمفصل اول بهشدت احساس میشد. حردانی و آزادی اما همچون پازلهایی هستند که برای تکمیل تصویر استقلال، به زمان و تنظیم دقیق جایگاهشان نیاز دارند. سوال بزرگ این است: آیا این ۳ تازه وارد، در نبردهای سختتر لیگ – آنجا که فشار رقابت به اوج میرسد – همچنان درخشش پنجشنبه را تکرار خواهند کرد؟ پاسخ را باید در گذر زمان و تیغ تحلیل جستوجو کرد.
ارسال به دوستان
توقف پرسپولیس در اهواز
دیدار تیمهای فولاد و پرسپولیس در هفته هجدهم لیگ برتر با تساوی یک - یک خاتمه یافت. بازی در ورزشگاه شهدای فولاد انجام شد. در نیمه نخست، پرسپولیس با گل دقیقه 38 عیسی آلکثیر پیش افتاد. در همان دقایق ابتدایی، پرسپولیس یک ضربه پنالتی به دست آورد که علی علیپور آن را از دست داد. فولاد نیز چند موقعیت خطرناک داشت که دروازهبان پرسپولیس آنها را مهار کرد.
در نیمه دوم، فولاد برای جبران گل خورده فشار زیادی روی دروازه پرسپولیس وارد کرد. دقیقه ۶۲ سینا مریدی با شوتی خطرناک تیرک دروازه پرسپولیس را به لرزه درآورد. در نهایت، تعویض طلایی فولاد نتیجه داد و ابوالفضل زادهعطار که دقیقه ۷۰ وارد زمین شده بود، دقیقه ۷۸ با ضربه سر گل تساوی را به ثمر رساند.
این نتیجه باعث شد فولاد با ۳۵ و پرسپولیس با ۳۴ امتیاز در رتبههای سوم و چهارم جدول باقی بمانند. بازی با حواشی مختلفی همراه بود، از جمله مصدومیت امید عالیشاه در گرم کردن، تأخیر در شروع نیمه دوم به دلیل حضور تماشاگران در نقاط خطرناک ورزشگاه و اعتراض فولادیها به داوری.
کاروان پرسپولیس شنبه با پروازی چارتر از اهواز راهی ریاض میشود تا برای دیدار حساس مقابل الهلال عربستان آماده شود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|