|
ناو پهپادبر «شهید باقری» بزرگترین پروژه نظامی دریایی پس از انقلاب رونمایی شد
غول دریایی ایران
دست برتر ایران در آبهای دوردست
گروه سیاسی: «ناو شهید باقری یک پایگاه متحرک است»،این جمله را سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در مراسم رونمایی از ناو پهپادبر نیروی دریای سپاه عنوان کرد. «ناو شهید بهمن باقری» که از آن با عنوان یگان کامل دریایی نیز نام برده میشود، یک ناو چندمنظوره است که میتواند قدرت نیروی دریایی کشورمان را به دوردستها انتقال دهد و آنطور که درباره تواناییهای این ناو بیان شده، میتواند به مدت یک سال بدون اتکا به زمین، در آبهای بینالمللی حضور یابد.
به گزارش «وطن امروز»، روز پنجشنبه 18 بهمنماه و مصادف با گرامیداشت دهه فجر یکی از بزرگترین پروژههای دریایی نظامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رونمایی شد. «ناو پهپادبر شهید باقری» با قابلیت حمل چندین اسکادران پروازی بدون سرنشین، نشست و برخاست جنگندههای بدون سرنشین، حمل و بهکارگیری انواع پهپادهای گشتی و رزمی، قابلیت به آباندازی و از آبگیری انواع شناورهای رزمی سبک و تندرو و همچنین حمل و بهکارگیری انواع بالگردهای رزمی و پشتیبانی، یک سکوی متحرک دریایی برای اجرای ماموریتهای پهپادی و بالگردی در پهنه اقیانوسها به شمار میرود. شناور شهید باقری حدود 2100 تن وزن، 240 متر طول و 27 متر عرض دارد. علاوه بر این، ناو شهید باقری به یک باند به طول 180 متر برای پرواز انواع پهپادها نیز مجهز شده است. این ناو با قدرت دریانوردی در دریا تا فورس 9 (اقیانوسها) و برد عملیاتی 22 هزار مایل دریایی (فرا ساحل)، امکان حضور و اجرای عملیات را برای مدت یک سال بدون نیاز به سوختگیری مجدد در آبهای دوردست فراهم میکند. این مزیت در کنار حمل انواع پهپادهای رزمی و شناسایی با برد بیش از 2 هزار کیلومتر امکان اجرای ماموریتهای اقیانوسی را به نیروی دریایی سپاه اضافه خواهد کرد و موجبات حفاظت از منافع ملی در آبهای دوردست را فراهم میکند. براساس تصاویر منتشرشده میتوان گفت ناوپهپادبر شهید باقری مجهز به ۳ فروند پهپاد جاس 313 نسخه ۶۰ درصد یا ۸۰ درصد، ۴ فروند پهپاد جاس 313 نسخه ۲۰ درصد، ۲ فروند پهپاد سری مهاجر-۶ ناونشین، یک فروند پهپاد ابابیل ۳ (AB-3N) و ۲ فروند پهپاد هما است. همچنین این ناو به ۸ لانچر موشک کروز ضدکشتی دوربرد قدیر/ قادر، ۸ لانچر موشک پدافندی کوتاهبرد نصر یا ظفر و یک قبضه توپ ۳۰مم A422 مشابه توپ اصلی ناوهای کلاس شهید سلیمانی مجهز است. همچنین در جریان رونمایی از این ناو برای نخستین مرتبه از پهپاد کوچکسازی و بدون سرنشینشده هواپیمای «قاهر» در 2 اندازه و با ماموریتهای مختلف رونمایی شد.
* پایگاه متحرک دریایی
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در مراسم رونمایی از ناو شهید بهمن باقری با تاکید بر اینکه این ناو یک پایگاه متحرک است، گفت: همانگونه که ناوهای بیگانه با تمسک به حقوق بینالملل دریایی تا نزدیکی آبهای سرزمینی ما حضور پیدا میکنند، ما نیز چنین اجازهای را در حقوق بینالملل داریم تا متقابلا در سراسر آبهای جهان و تا کنار آبهای سرزمینی تمام سواحل حضور پیدا کنیم و چنین قدرتی را ایجاد خواهیم کرد. سرلشکر باقری تصریح کرد: حداقل این است که با داشتن چنین شناورهایی، علاوه بر تامین امنیت خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان، در بخش بزرگی از نیمه شمالی و نیمه غربی اقیانوس هند، امنیت پایدار و قابل اتکا برای خطوط کشتیرانی برقرار خواهد شد.
* بزرگترین پروژه نظامی ایران
فرمانده نیروی دریایی سپاه نیز با اشاره به نحوه ساخت این ناو پهپادبر گفت: همزمان با چهلوششمین سالگرد پیروزی انقلاب، شاهد الحاق یک ناو چندمنظوره به نیروی دریایی سپاه هستیم که این ناو یکی از بزرگترین پروژههای نظامی دریایی پس از انقلاب اسلامی است که پس از ۲ سال و نیم تلاش به بهرهبرداری رسیده است. دریادار تنگسیری تاکید کرد: این شناور همچنین دارای یک مجموعه تجهیزات پیشرفته است که شامل تیمهای رزم مختلف، تجهیزات جنگ الکترونیک، تیم غواصی، تیمهای پهپادی- موشکی و مجموعههای پشتیبانی از جمله بیمارستان تخصصی با ۶ تخت بستری، اتاق عمل، آزمایشگاه، داروخانه و حتی زمین چمن مصنوعی برای فعالیتهای مختلف است.
وی به دیگر قابلیتهای این شناور اشاره و ابراز کرد: این شناور علاوه بر تواناییهای نظامی، میتواند در مواقع ضروری به تامین معیشت و تامین خطوط کشتیرانی اقتصادی کشور کمک کند.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با حسین دارابی کارگردان فیلم «خدای جنگ» روح واقعه را نمایش دادیم، نه کالبد آن
یک برداشت آزاد
میلاد جلیلزاده: «خدای جنگ» یکی از بهترین فیلمهای فجر چهلوسوم و در میان آثاری که به تاریخ سیاسی معاصر یا رویدادهای مرتبط با جنگ و مقاومت پرداختهاند، یکی از بهترینهای چند سال اخیر است. شاید بشود گفت اگر «ایستاده در غبار» یک نقطه عطف در بازآفرینی قهرمانهای معاصر ما روی پرده سینما بود و «موقعیت مهدی» گام مهم بعدی را برداشت، در زمانهای که بسیاری از فیلمهای اینچنینی در دام تکرار یکسری مؤلفههای ثابت افتادهاند، «خدای جنگ» توانست فرم جدیدی را پیشنهاد بدهد به طوری که بتوان آن را گام سوم به حساب آورد. البته تولید این فیلم از هزارتوی مشکلات فراوانی رد شده که عمدتا سینمایی نیستند و همین قضیه باعث شده عوامل آن وضعیتشان را با شهید طهرانیمقدم دارای شباهتهایی ببینند. این نکتهای است که در گفتوگوی ما با حسین دارابی، کارگردان «خدای جنگ» هم به آن اشاره شده است. با حسین دارابی درباره انگیزههایش برای ساخت این فیلم و جزئیات مختلف آن از جمله اینکه چرا اسم شخصیت اصلی را عوض کردند، به گفتوگو نشستیم.
***
* آقای دارابی! اجازه بدهید آن سوال اصلی را همین اول بپرسم. اسم شخصیت اصلی فیلم ابراهیم است اما همه جا صحبت از شهید طهرانیمقدم میشود؛ آیا این فیلم اساسا به سردار شهید طهرانیمقدم ربط دارد یا نه؟
قسمتهای جنگ موشکی این فیلم خیلی نزدیک به واقعیت است اما بخشهای مربوط به مسائل خانوادگی را ما خودمان اضافه کردیم. در کل ما اقتباس آزاد داشتهایم از یک رویداد مهم معاصر که شخصیت شهید طهرانیمقدم در آن نقش محوری را داشته است. ما برای اینکه بتوانیم قصه را جذابتر کنیم باید دستمان در روایت بازتر میشد و در نهایت فیلممان را تقدیم به شهید حسن طهرانیمقدم کردیم. در حقیقت شخصیتشان آنقدر بزرگ بود که ما ترجیح دادیم فیلممان اقتباس آزادی از ایشان باشد تا اینکه فیلم پرتره بسازیم.
* به شخصیت فردی خود طهرانیمقدم هم نزدیک شده بودید یا فقط موشک ساختنش را در فیلم آوردید؟
قطعا الگوهایی از شخصیت او را به فیلم آوردیم مثل تهوری که داشت و آن سرسختی و پیگیری اهدافش اما فرقهایی هم داشت. مثلا یکی از دوستان ایشان که آمده بود و فیلم را دید، گفت شهید طهرانیمقدم آدم خیلی شوخی بود و طبع طنزی داشت اما شما این را نشان ندادهاید. ما گفتیم این طهرانیمقدم نیست، بلکه اقتباس آزادی از اوست.
* آیا اینکه اسم شخصیت اصلی را ابراهیم گذاشتید، کاملاً تصادفی بود یا تفسیری پشت آن قرار میگیرد؟
قطعا تفسیرهایی دارد اما من عادت ندارم خودم این گرهها را با توضیح شفاهی باز کنم. بهتر است مخاطب خود درگیر فیلم شود و این چیزها را دریافت کند.
* شاید کسی تصور نمیکرد که اگر قرار باشد فیلمی درباره شهید طهرانیمقدم ساخته شود، به این مقطع از زندگی او پرداخته شود. شما به خیلی دیرتر و عقبتر از آنچه حدس زده میشد رفتید و زمانی از تاریخ زندگیاش را روایت کردید که فاصله زیادی با مقطع شهادت او داشت.
ببینید! اساسا قصه موشکی شدن ایران برای ما بیشترین اهمیت را داشت؛ اینکه این ماجرا از کجا شروع شد و کسانی مثل شهید طهرانیمقدم در چه شرایطی تصمیم گرفتند خودشان چنین چیزی را بسازند؟ تحقیر شدن آنها از جانب اجنبیها و جنگیدنشان با یکسری جریانهای داخلی، مسیری بود که آنها طی کردند. به نظرم این خیلی حرف بهروزی است.
* اینکه میفرمایید در خیلی از فیلمهای ما، یعنی فیلمهایی که به مسائل انقلاب و مقاومت و جنگ میپردازند، دیده میشود. قهرمانهایی را میبینیم که میخواهند کاری بزرگ انجام بدهند اما یک سری افراد از داخل خود سیستم ما مانعشان میشوند؛ چرا این درونمایه تا این اندازه زیاد شده است؟
این عین واقعیت است. ما چنین چیزهایی را از خاطرات نزدیکترین افراد به شهید حسن طهرانیمقدم برداشت کردیم. حتی یکی از نزدیکان ایشان بعد از دیدن فیلم به ما گفت شما خیلی کمرنگ به قضیه پرداختید، در حالی که دردسرهایی ما واقعا بیشتر بود. درست هم هست، کسانی که ایشان را اذیت کردند، در این فیلم خیلی کم دیده میشوند. این قضیه همیشه بوده است. اکثر اوقات کسانی که میخواستند کارهای مفید انجام بدهند، با همین دردسرها مواجه بودند. خود ما وقتی میخواستیم این فیلم را بسازیم ۵ سال به درهای بسته خوردیم. موضوع به این مهمی و استراتژیک که باید خیلی زودتر دربارهاش فیلمی ساخته میشد، ۵ سال به خاطر مخالفتهای یکسری آدم کارنابلد و کمسواد که بهشدت در یکسری از نهادهای حاکمیتی نفوذ داشتند، نتوانست جلوی دوربین برود. آنها توانستند با مشاورههای غلط ۵ سال به ما خون دل بدهند و اجازه ندهند که فیلمنامهمان تولید شود. میخواهم بگویم چنین آدمهایی همه جا هستند. خیلی هم نمیخواهم به آن بپردازم. فقط میخواستم بگویم بلایی که سر قهرمان ما در فیلم میآید، برگرفته از همان بلاهایی است که دامنگیر شهید عزیزمان بود. این قانون دنیاست، همیشه یک آدمهایی میخواهند کار مفیدی انجام بدهند و عدهای دیگر میخواهند چوب لای چرخشان بگذارند.
* یک عبارتی وجود داشت به عنوان تراژدی حزب اللهی بودن. حالا احساس میشود در فیلمهای ما این را به حماسه حزباللهی بودن تبدیل کردهاند. این برای وضعیتی است که ما یک دشمنی در آن سوی آب و عواملش در داخل کشور داریم که باید آنها را دفع کنیم و از این طرف یک تلاش مضاعف دیگری هم باید برای این داشته باشیم که بعضی داخلیها را قانع کنیم یا حتی از بعضی غرضورزیها رد شویم.
من شکی در این ندارم که ما در داخل هم کسانی را داریم که باید به این فعالیتها کمک کنند اما سد راه میشوند و این اتفاقا حرف بهروزی است. ما البته در مقابل شخصیت سیدمهدی را هم داریم که خیلی به پروژه کمک میکند و پشتیبان ابراهیم است. حتی با اینکه ابراهیم یک شلیک ناموفق داشته و آبروی سید را برده است، او باز هم میرود و برایش چند روز وقت میگیرد تا بتواند دوباره امتحان کند. تقابل این 2 جریان همیشه وجود داشته است و عین همین را ما در پروژه ساخت این فیلم هم تجربه کردیم.
* جزئیات خیلی قشنگی در قصه بود. مثلاً یک موردی که میشود به آن اشاره کرد، زرشکی است که دعای امام رضا بر آن خواندهاند ولی یافتن تکتک اینها و کنار هم قرار دادنشان در جای مناسب ذوق میخواهد. به نظر میرسد این کاراکترها بیشتر از آن چیزی که در فیلم دیده میشود برای خود کارگردان یا نویسنده بیوگرافی و مشخصات دقیق دارند. یعنی انگار برای هر کدام چند صفحه توضیح وجود دارد که در بعضی موارد یک پاراگرافش را در فیلم میبینیم.
بله! هر کدام از آنها قصه مفصلی داشتند که ما مجبور شدیم برای کوتاه شدن فیلم، خیلی از آنها را وارد قصه نکنیم و حتی تعدادی را که وارد کرده بودیم مجبور شدیم موقع مونتاژ بیرون بکشیم. کار ما پر قصه بود؛ ما نمیخواستیم همینطور یک عده آدم دور ابراهیم باشند، بلکه میخواستیم هر کدام پیشینهای داشته باشند.
* اینها را هم از واقعیت الهام گرفتید؟
ببینید، ما بالاخره برای دراماتیک کردن کار چیزهایی را که به نظر جذاب یا لازم میرسید خودمان به وقایع اضافه کردیم اما خیلی از مسائل اصلی و تعیینکننده داستان عین واقعیت هستند. مثلا داستان موشکها و آن شلیکها و لیبیاییهایی که به اینجا آمدند و خیلی چیزهای دیگر به واقعیت بسیار نزدیک است. البته ما اینها را سینماییتر هم کردهایم.
* میتوانید بگویید چند درصد واقعی بود و چند درصد تخیل شما؟
چنین تفکیکی بسیار دشوار است. ما به طور کل تلاش کردیم کاری تولید کنیم که به روح واقعیت وفادار باشد اما عین آن نباشد، مثل فیلم «هناس». هناس را وقتی خانم پیرانی (همسر شهید داریوش رضایینژاد) تشریف آورد تا ببیند، ما خیلی ترس داشتیم که از بعضی دخل و تصرفهای دراماتیک ما راضی نباشد اما وقتی فیلم را دید، با آن ارتباط برقرار و حتی گریه کرد و در آخر کار گفت این زندگی ما نبود اما بود؛ چون به روح آن وفادار بود. تمام آن تشویشها و اضطرابها را در این فیلم هم دیدیم. ما یک اقتباس آزاد کردیم که در سینمای دنیا خیلی مرسوم است.
* فیلمهایی را هم دیدید که روی ساخت «خدای جنگ» تاثیر گذاشته باشد؟
من خیلی فیلم میبینم و ممکن است بسیاری از آنها به طور ناخودآگاه روی ساخت این کار اثر گذاشته باشند اما اینکه به طور مشخص فیلمی دیده باشم و از آن الهام آگاهانهای گرفته باشم، نه! اینطور نبود.
* در عوض بخشهای کاملاً اورجینالی هست که بیرون از سینمای ایران نمیتواند نمونهای داشته باشد و اینها را خودتان از واقعیت برای نخستین بار به داخل سینما آوردهاید. به عنوان شاخصترین نمونه، سکانس حسینیه جماران و بازسازی عکس معروف سخنرانی امام برای بسیجیها، ایده و ابتکار عوامل این فیلم بود؛ چنین ایدهای از فیلمنامه آمد یا موقع اجرا به ذهنتان رسید؟
این ایده مشترک من و آقای ثقفی به عنوان فیلمنامهنویس بود. اول چیز دیگری در فیلمنامه آمده بود و ما تصمیم گرفتیم به جای آن برویم سمت جماران. یادم نمیآید در فیلمهای سینمای ایران سکانسی داخل جماران داشته باشیم. به آنجا که رفتیم، گفتیم بیاییم و این عکس را بازسازی کنیم، شاید خودش جذابیت دیگری داشته باشد.
* فیلم را برای حزباللهیها ساختید یا کسانی که هیچ آشنایی خاصی با شهید طهرانیمقدم ندارند؟
ما و سایر عوامل فیلم خیلی اصرار داریم وقتی میخواهیم کاری از این دست انجام بدهیم، محفلی نشود و فقط خودیها آن نباشند که آن را میپسندند. برای همین روی جنبههای ملی کار خیلی تاکید کردیم. نکته جالب اما اینجاست که بعد از انجام این کار فهمیدیم خیلی از بچه حزباللهیها که به شهید طهرانیمقدم ارادت دارند هم از او بسیار کم میدانند. درباره شخصیت ایشان، دستاوردهایش و حتی درباره کارهای عجیبی که ایشان کرده ما تلاش کردیم کاری بسازیم که همه را جذب کند و من در اکرانهای عمومی فیلم نتیجه این رویکرد را دیدم. تقریبا تمام اکرانهای سطح شهر را رفتم و با خیلیها درباره فیلم صحبت کردم. کسانی که حتی تیپ و ظاهرشان با ما بسیار تفاوت داشت و به نظر میرسید دیدگاه سیاسی متفاوتی دارند، آنها هم فیلم را دوست داشتند و میگفتند برای نخستین بار بوده که فهمیدهاند طهرانیمقدم چنین کارهای مهمی انجام داده است و بعد از فیلم حس غرور ملی داشتند. اصل قضیه هم همین است. طهرانیمقدم فقط برای آدمهای حزباللهی نیست. او و تیمش اتفاقی را رقم زدند که نهتنها ایران، بلکه سرنوشت منطقه و بسیاری از کشورها و ملتهای دیگر را هم تحت تاثیر قرار داد. او بود که توانست تابو را بشکند و چیزهایی را که تنها در دست بزرگترین استعمارگران دنیا بود، در دستان ما هم قرار بدهد. آنها به ما سیم خاردار هم نمیدادند و این بچهها ایستادند و کاری کردند که سرنوشت منطقه را عوض کرد. فعالیت آنها از این جهت جنبه ملی داشت و کسی که حتی تفکراتشان را قبول ندارد هم ممکن است بگوید دمشان گرم، چه کار مهم و بزرگی انجام دادند. البته فیلم ریشههای حزباللهی هم دارد و مخاطبی که در همین فضای ما است، حتماً آن نقطهها و آن نکات را میگیرد و با آن ارتباط ویژهای برقرار خواهد کرد.
* مثلاً همان اشاره غیرمستقیمی که با نشان دادن زرشکها، به امام رضا شد.
امام رضا را مردم ایران خیلی دوست دارند. حتی کسانی که از لحاظ سیاسی طور دیگر فکر میکنند و از آن فراتر کسانی که ممکن است چندان متشرع به نظر نرسند. من خیلی دوست داشتم حتماً چیزی از امام رضا در فیلم بیاورم.
* عبارت خدای جنگ از کجا آمده است؟
در خاطراتشان آمده که خدای جنگ لقبی است که روسها روی موشک گذاشتهاند. یعنی این موشک است که تعیینکننده سرنوشت جنگها خواهد بود.
* موشکی که لیبیاییها به ما دادند، همین بود؟
بله! همین موشک بود.
* به نظر میرسد دلالتهای تعبیر خدای جنگ در این فیلم فراتر از نام یک موشک باشد.
در خود فیلم هم اشاراتی از این تعبیر شده که بهتر است مخاطب خودش آن را ببیند و کشف کند، نه اینکه ما برایش توضیح دهیم.
* البته یک بازی ویدئویی هم هست به نام خدای جنگ که میتواند بیربط به فضای این قصه نباشد. شما از وجود آن بازی هم مطلع بودید؟
بله! منتها آن بازی به مبارزه و جنگیدن یک فرد انسانی اشاره میکند، در حالی که در روایت ما این لقب یک موشک است.
* اولین بار بود که سراغ ساخت پروژهای در حوزه دفاع مقدس میرفتید اما در همین نخستین گام هم سوژهای را انتخاب کردید که الگوی مشخصی برای تقلید از آن در سینمای ایران وجود نداشت و احتمالاً مشکلات زیادی برای تأمین امکانات فیلم سر راهتان بود.
بله! خدای جنگ در ذاتش فیلم سختی است. وقتی شما با این حجم از تجهیزات نظامی پیشرفته سر و کار دارید، بسیار به مشکل برمیخورید. یک وقت ممکن است شما تانک بخواهید، اسلحه بخواهید و چیزهایی از این دست. اینها هم مشکل است اما بالاخره دسترسی به آنها وجود دارد. حتی درباره هواپیما هم اگرچه دسترسی به آن سخت است اما ناممکن نیست، اما یک وقتی میرسد که شما موشک میخواهید. تا اسم موشک میآید، صورت مساله فرق میکند. اینها تجهیزات امنیتی خیلی خاص هستند و هر جایی نمیشود آنها را برد. اینها سختیهای ویژهای بودند که در کار ما وجود داشت اما تلاش و پیگیری مجدانه اوج از یک سو و همکاریهای سازمان هوافضای سپاه از سوی دیگر، خیلی در به سرانجام رسیدن کار ما موثر بودند؛ اگر اینها نبود، فیلمی به نام خدای جنگ ساخته نمیشد.
این فیلم تجهیزات نظامی پیچیدهای میخواست. چون چیزهایی که به موشک مربوط میشوند، مثل اسلحههای معمولی نیستند که شما را به جایی ببرند و یک کارت ملی از شما گرو بگیرند تا چند قبض تحویل بدهند. حتی حملونقل این تجهیزات هم بهشدت پیچیده است و ما باید اینها را از شهری به شهر دیگر میبردیم. یا مثلاً آن تونلها را که ما خودمان نمیتوانستیم درست کنیم؛ این تونلها مال خود هوافضاست و بحث امنیتی دارد. هوافضای سپاه خیلی به ما کمک کرد و تمام تجهیزاتی را که در فیلم میبینید واقعی و برای همان زمان است که برایمان فراهم کردند. البته غیر از اینها کار ما مشکلات دیگری هم داشت؛ فیلمنامهای که چند بار بازنویسی شد، فیلمبرداری سخت، کار انتخاب بازیگران و جلوههای ویژه که من تا مطمئن نشدم آقای برادران انجام آن را قبول میکنند، پروژه را استارت نزدم؛ چون پاشنه آشیل این فیلم میتوانست همین جلوههای ویژه باشد. این موارد همه وجود داشت اما هیچکدام به اندازه سختی موانعی که سر راه ما قرار میدادند اذیتمان نکرد؛ یعنی آدمهایی که این کار را یک بار وسط پیشتولید متوقف کردند و ۵ سال مانع انجام آن شدند. ما که ضربه روحی شدیدی خوردیم اما مهمتر از آن به تعویق افتادن، گفتن موضوعی است که خیلی زودتر از اینها باید بیان میشد. متاسفانه این فقط یک مورد خاص نیست که برای فیلم ما وجود داشته باشد و آفتی است که زیاد آن را میبینیم و باعث میشود خیلی از کارها به سرانجام نرسد. این البته سرنوشت قهرمان فیلم هم بود، چنانکه یکی از دوستان ایشان میگفت کسانی که حاج حسن را اذیت میکردند، قربهالیالله این کار را میکردند. البته الحمدلله نهایتاً این کار با آمدن خود آقای حاجیزاده پای کار و زحمات اوج به سرانجام رسید.
* در این مدت که کار شما به تعویق افتاد فیلمنامه را بازنویسی هم کردید؟
بله! حتی همین سال گذشته هم چند بار بازنویسی کردم.
* فکر میکنم اتفاقاتی که برایتان افتاد در نتیجه نهایی کار تاثیر مثبتی گذاشت.
بله! حتماً خیری در این جریان بود و فیلم در سال ۱۴۰۳ ساخته و به اکران جشنواره رسید که سالی بسیار خاص برای جهان است. به لطف خدا شاید این اتفاق برای ما نبود اما من ذهنم به سمت پروژههای بسیاری میرود که در جاهای دیگر به دلیل چنین اتفاقاتی اصلاً شروع نشدند یا به سرانجام نرسیدند. این خیلی بد است و باید دربارهاش حرف زده شود تا جلوی چنین مواردی را بگیریم.
***
حسین سلیمانی، بازیگر فیلم خدای جنگ: به اقتدار کشورم افتخار میکنم
بازیگر فیلم سینمایی «خدای جنگ» گفت: این فیلم افتخار من به عنوان یک ایرانی نسبت به اقتدار کشورم است؛ اگر دلی آن را نگاه کنید متوجه خواهید شد که برخی آدمها تا چه حد برای کشور زحمت کشیدهاند.
حسین سلیمانی در مورد ماهیت نقش خود و قصه این فیلم بیان کرد: من نقش یکی از مسؤولان مدیریت جنگ در فیلم «خدای جنگ» را بازی کردهام. مطالعه کتاب «پاییز 63» نوشته محمدحسین پیکانی و رضا قلیزادهعلیار که مجاهدت رزمندگان موشکی در روزهای سخت آموزش را به تصویر میکشد و بخشی از حماسههای بیبدیل فرماندهی موشکی با تلفیق خاطرات شهید حسن طهرانیمقدم و همرزمانش را بازآفرینی کرده است، در ایفای این نقش به من بسیار کمک کرد.
آدم گاهی دنبال نقشهای خاص و متفاوت است و این نقش برایم مصداقی اینچنین بود، چرا که قبلا در فیلمهای جنگی مثل «اروند» و «دسته دختران» بازی کرده بودم که بسیار ارزشمند هستند اما ماهیت هر فیلم متفاوت است. «خدای جنگ» قصه جنگ است اما نه در خط مقدم. بنابراین هم قصه فیلم و هم کاراکتری که بازی کردم برایم بسیار جذاب بودند، چرا که اساسا تاکنون چنین شخصیتی را بازی نکرده بودم؛ اینکه یک مدیر باشم و مسؤولیتی در فضای اینچنینی داشته باشم.
کاری که در پشت جنگ روایت میشود سختیهایش بیشتری است چون بازی کردن فضای جنگی تعریف مشخصی دارد و قبلا تجربه بازی در خط مقدم را داشتم اما اینکه پشت خط مقدم چه رخ میدهد و چگونه مدیریت میشود را تجربه نکرده بودم و این ویژگی مهم «خدای جنگ» بود، ضمن اینکه قصه حساس و خاص بود و چند سال پیش آقای شهریار بحرانی قصد همین روایت را داشت و اتفاقا من هم برای آن پروژه دعوت شده بودم ولی ظاهرا به نتیجه خوبی نرسید اما «خدای جنگ» موفق شد و فیلم شریفی هم از آب درآمده است.
بازی در چنین نقشی را تاکنون تجربه نکرده بودم چون وقتی قصه، قصه حمله و شبیخون و چیزی از این دست است ماجرا فرق دارد اما وقتی قصه این سوی جنگ است و روایت آدمهایی است که میخواهند صدها نفر را هدایت و حمایت کنند نقش پیچیدهتر میشود. این نقش آنقدر پیچیدگی داشت که ترجیح دادم در ۹۰ درصد مواقع خودم را به کارگردان بسپارم. در کنار ایشان رضا کشاورز به عنوان دستیار کارگردان حضور داشت و برای درست درآوردن نقش با ایشان هم بسیار صحبت میکردم. ساعد سهیلی به عنوان پارتنرم بود که در این ۳۰ سال سابقه کاری یکی از بهترین همراهانی بود که داشتم. ساعد بسیار همراه بود و از پیشنهادات استقبال میکرد و کاراکتر من با کاراکتر ساعد شکل گرفت و هویت دقیقتری پیدا کرد. اساسا هر کاری که به زمان حال نزدیک نباشد سخت است؛ چه تاریخی باشد، چه جنگی و... اما من این حجم از فشار کاری را تاکنون تجربه نکرده بودم وگرفتن سکانسهای موشکها بعضا بالای 10 روز طول میکشید و در فاصله وقفه کار ما باید حس خودمان را نگه میداشتیم و خودمان را در آن حال و هوای قبلی حفظ میکردیم. آن هم در شرایطی که عوامل متعددی روی نقش تاثیر میگذارد، مانند دما، مکان و حتی بازخورد گروههای مختلف پشت صحنه که میتواند تمرکز را مخدوش کند. من دوست ندارم در مورد قصه صحبت کنم و ترجیح میدهم که مخاطب خود آن را ببیند اما موضوع این فیلم در مورد اقتدار ایران است و این را نشان میدهد که یک نسل که تقریبا چیزی از آنان باقی نمانده است تا چه اندازه جسارت و شجاعت داشتند و در دهه ۶۰ کارهایی کردند که امروز افتخار کنیم و بگوییم که کار نشد ندارد. وقتی آقای دارابی به عنوان کارگردان فیلم، قصه را به من پیشنهاد داد کتاب «پاییز ۶۳» را خواندم و در زمان بازی هم باهم در این باره صحبت میکردیم، چون همواره تلاش میکنم نقش را آنقدر برای خود کنم که بهدرستی دربیاید. ما مستندهایی را هم در این باره دیدیم که در مورد آدمهایی بود که در این قصه حضور دارند. ترجیح میدهم اسم نبرم چون در قصه مستقیما از کسی اسم برده نمیشود اما همه میدانند قصه درباره چه کسانی است.
استفاده از لنز رنگی چشم برای شخصیتی که بازی کردم، ترجیح و تصمیم طراح گریم و کارگردان بود که من هم از آن استقبال کردم، چرا که این تغییر رنگ چشم رنگ چهره و صورت و بسیاری چیزها را تغییر داده بود و میخواستند چهره من شبیه کاراکتر جنگیای که سال پیش بازی کرده بودم نباشد. در کنار آن موهایم رنگ شده بود و با اضافه کردن ریش و لنز و کارهای دیگر، گریم من چیزی نزدیک به 2 ساعت در هر جلسه طول کشید.
در «خدای جنگ» تعداد بازیگران زیاد بود و همراه شدن همگی با هم برای درآوردن درست کار سخت بود. تجمیع این عوامل و تمرکز برای ایفای درست نقش چنان خستهام میکرد که گاهی در مسیر بازگشت به تهران در ماشین بیهوش میشدم. سلیمانی در توضیح اهمیت فیلم «خدای جنگ» هم خاطرنشان کرد: فارغ از هر گونه نگاه سیاسی با هر تفکر و ایدئولوژی، این فیلم افتخار من به عنوان یک ایرانی نسبت به اقتدار کشورم است. این فیلم را اگر با دل نگاه کنید، متوجه خواهید شد که این سرزمین تا چه اندازه مهم بوده و برخی آدمها تا چه حد برای آن زحمت کشیدهاند تا به جایگاه امروزش رسیده است. مدلهای مختلفی فیلم کار کردهام، مثلا در «هزارپا» و «مارمولک» حضور داشتهام که فیلمهایی پرفروش بودهاند. در کنار آنها فیلمهایی هم داشتم که پرفروش نبودهاند و کمتر دیده شدند. فیلمی چون «خدای جنگ» الزاما قرار نیست پرفروش باشد، چرا که ماهیت آن سرگرمی صرف نیست و نگاه و درک آدمها به این فیلم مهم است. درک اینکه ما در این سرزمین تاریخچهای داریم که این فیلم به آن نگاه میکند و آگاهی بسیار مهم است.
تمام این هزینهها صرف میشود که به این آگاهی برسیم که از کجا به کجا رسیدهایم و فیلمهایی چون «خدای جنگ»، «اسفند» و «اشک هور» باید ساخته شوند؛ همانگونه که فیلمهایی چون «آیههای زمینی» هم باید ساخته شود. «خدای جنگ»ها باید ساخته شوند چون نسل دهههای 70، 80 و 90 چیز زیادی از جنگ نمیدانند، ضمن اینکه برخی تلاش میکنند این داستانها را تحریف کنند و بگویند چنین چیزهایی اساسا وجود نداشته است. این تحریف کردنها را نسبت به هر چیز دیگری در تاریخ میبینیم و این دردآور است و باید با روشنگری انجام شود.
لازم است این فیلمها را شفاف و روشن و بدون اغراق و دروغ بسازیم تا روشنگری کنیم و یادمان باشد که اینها موضوعاتی است که اگر دست رویشان نگذاریم و به آنها نپردازیم در غبار تاریخ محو میشوند.
ارسال به دوستان
واکنش رهبر انقلاب به رفتار منافقانه دولت آمریکا: مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است و با آن نباید مذاکره کرد
پیام رسید؟
آمریکا برخلاف ابراز تمایل برای مذاکره با ایران، روز پنجشنبه تحریمهای جدیدی علیه حوزه انرژی و نفت کشورمان اعمال کرد
گروه سیاسی: فرمانده معظم کل قوا صبح دیروز در سالروز بیعت تاریخی همافران و کارکنان نیروی هوایی با امام خمینی در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷، با جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند ارتش جمهوری اسلامی ایران دیدار کردند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر حکیم انقلاب اسلامی در این دیدار، روز تاریخی ۱۹ بهمن را روز تولد ارتشی سرافراز، مستقل و دارای هویت خواندند و با اشاره به تجربه بیحاصل حدود ۲ سال مذاکره با آمریکا در دهه 90 و اقدام آمریکا در زیر پا گذاشتن همه تعهدات خود، تأکید کردند: مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی از جمله دشواریهای اقتصادی و معیشتی را حل نمیکند، همانطور که حل نکرد، بنابراین راهحل مشکلات «همت مسؤولان متعهد و همراهی ملت متحد» است که انشاءالله روز ۲۲ بهمن این اتحاد و همدلی را خواهیم دید.
حضرت آیتالله العظمی خامنهای با اشاره به مطالب و بحثهایی درباره مذاکره در روزنامهها و فضای مجازی و سخنان برخی افراد، گفتند: محور این حرفها، موضوع مذاکره با آمریکاست و از مذاکره به عنوان یک امر خوب یاد میکنند، انگار که کسی مخالف خوب بودن مذاکره است.
ایشان با اشاره به پرکاری وزارت امور خارجه کشورمان در زمینه مذاکره و رفت و آمد و انعقاد قرارداد با همه کشورهای دنیا، تأکید کردند: تنها استثنایی که در این زمینه وجود دارد آمریکا است، البته اسم رژیم صهیونیستی را به عنوان استثنا نمیبریم، چرا که این رژیم اساسا دولت نیست بلکه یک باند جنایتکار و غاصب سرزمین است.
حضرت آیتالله خامنهای در تبیین علت استثنا بودن آمریکا از مذاکره، گفتند: برخی وانمود میکنند اگر پشت میز مذاکره بنشینیم فلان مشکل حل میشود اما واقعیتی که باید درست بفهمیم این است که مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد.
رهبر انقلاب، تجربه منفی دهه ۹۰ و حدود ۲ سال مذاکره با آمریکا و چند کشور دیگر را که منجر به انعقاد معاهده هستهای شد، دلیلی بر بیفایده بودن مذاکره با آمریکا خواندند و افزودند: دولت آن روز ما، با آنها نشست، رفت و آمد و مذاکره کرد، خندیدند، دست دادند و رفاقت و همه کار کردند و معاهدهای تشکیل شد که در آن، طرف ایرانی با سخاوت بسیار زیاد، امتیازهای زیادی به طرف مقابل داد اما آمریکاییها به آن معاهده عمل نکردند.
ایشان با اشاره به سخنان رئیسجمهور کنونی آمریکا درباره پاره کردن برجام، خاطرنشان کردند: قبل از او هم دولت قبلی آمریکا که معاهده را پذیرفته بود، به آن عمل نکرد و تحریمهای آمریکا که قرار بود برداشته شود، برداشته نشد و مساله سازمان ملل هم همچون استخوانی لای زخم باقی ماند که همیشه مانند تهدیدی بر بالای سر ایران باقی بماند.
حضرت آیتالله خامنهای استفاده از تجربه «۲ سال مذاکره و امتیاز دادن و کوتاه آمدن اما به نتیجه نرسیدن» را ضروری برشمردند و افزودند: آمریکا همان معاهده را با وجود نقصهایی که داشت نقض کرد و از آن خارج شد، بنابراین مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است و با آن نباید مذاکره کرد.
ایشان با اشاره به مشکلات داخلی و معیشتی که اغلب مردم با آن درگیر هستند، گفتند: آنچه مشکلات را برطرف میکند عامل داخلی یعنی «همت مسؤولان متعهد و همراهی ملت متحد» است که مظهر این اتحاد ملی، راهپیمایی ۲۲ بهمن است که انشاءالله امسال نیز همه این وحدت را مشاهده خواهیم کرد.
رهبر انقلاب، «ملت بصیر و مسؤولان خستگیناپذیر» را عامل رفع مشکلات خواندند و افزودند: مسؤولان بحمدالله مشغول کارند و بسیار امیدواریم که همین دولت محترم بتواند مشکلات معیشتی مردم را کمتر و سختیها را برطرف کند.
ایشان با اشاره به تقلای آمریکاییها برای تغییر نقشه جهان گفتند: این کار آنها هیچگونه واقعیتی ندارد و فقط بر روی کاغذ است، البته آنها درباره ما هم نظر میدهند، حرف میزنند و تهدید میکنند.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: اگر ما را تهدید کنند ما هم آنها را تهدید میکنیم، اگر تهدید خود را عملی کنند ما نیز تهدیدمان را عملی میکنیم و اگر به امنیت ملت ما تعرض کنند ما هم بدون تردید به امنیت آنها تعرض میکنیم.
حضرت آیتالله خامنهای این رفتار متقابل را برگرفته از قرآن و دستور اسلام خواندند و گفتند: امیدواریم خداوند متعال ما را در انجام وظایف خود موفق بدارد.
ایشان در بخش اول سخنانشان ۱۹ بهمن ۵۷ را خاطرهای مبارک و پرشکوه دانستند و گفتند: اقدام حماسی آن جوانان، خط سیر ارتش جدید را تعیین کرد و باعث شد عوامل و کادرهای مختلف ارتش با الهام از آن بیعت، به صفوف ملت بپیوندند.
رهبر انقلاب با تجلیل از شهیدان نامآوری همچون صیادشیرازی، ستاری، بابایی، کلاهدوز و فلاحی افزودند: عامل مبنایی بروز و ظهور این قهرمانان، همان حرکت شجاعانهای بود که جمعی از همافران و کارکنان نیروی هوایی ۳ روز قبل از پیروزی انقلاب و در بحبوحه خطر انجام دادند.
ایشان ویژگیهای مهم حرکت ۱۹ بهمن ۵۷ را نیاز امروز کشور و ملت برشمردند و گفتند: «شجاعت» و «به هنگام بودن» 2 خصوصیت برجسته اقدام همافران بود.
حضرت آیتالله خامنهای «به موقع» و «در لحظه لازم تصمیم گرفتن» را بسیار مهم دانستند و افزودند: توابین در عاشورا به کمک امام حسین(ع) نیامدند اما بعدا قیام کردند و همه کشته شدند ولی کار بینتیجه بود چون بهموقع نبود.
ایشان، عقلانی بودن و اقدام براساس محاسبه را ویژگی دیگر ۱۹ بهمن ۵۷ دانستند و گفتند: برخی تصور میکنند حرکت انقلابی مقابل عقلانیت است اما حرکت انقلابی بیش از هر حرکت دیگر به محاسبه و عقلانیت نیاز دارد.
رهبر انقلاب استفاده از غفلت دشمن را دیگر خصوصیت ممتاز اقدام همافران خواندند و افزودند: دستگاههای ضداطلاعات و فرماندهان ارتش نتوانستند این حرکت را آن هم در نیروی هوایی کشف کنند یا حدس بزنند و در حقیقت از جایی که فکر نمیکردند ضربه خوردند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اقدام رژیم پهلوی در تعریف ارتش ذیل دستگاه نظامی آمریکا، گفتند: سازمان و سلاح و آموزش ارتش، آمریکایی بود و انتصابات مهم و حتی چگونگی استفاده از تسلیحات نیز براساس اجازه آمریکاییها انجام میشد و شدت وابستگی به حدی بود که ایرانیها اجازه باز کردن و تعمیر قطعات را هم نداشتند.
ایشان، سخنرانی امام خمینی(ره) در آبان ۱۳۴۳ در مخالفت شدید با کاپیتولاسیون را اعتراض به سلطه ذلتبار آمریکا بر ارتش و کشور خواندند و افزودند: براساس کاپیتولاسیون که از صدر تا ذیل مقامات پهلوی آن را پذیرفته بودند، هیچ آمریکایی با هر جرمی نباید در ایران تحت تعقیب قضایی قرار میگرفت.
ایشان، دفاعمقدس را صحنه بروز شایستگیهای ارتشِ تحولیافته برشمردند و افزودند: هزاران شهید ارتشی همچون ستارههای درخشان در تاریخ ایران میدرخشند.
حضرت آیتالله خامنهای دفاع از ایران را سرلوحه کارها و تقویت ارتش را مهمترین وظیفه خواندند و افزودند: ارتش باید از لحاظ نیروی انسانی، تسلیحات، آموزش، آمادگیهای رزمی و دفاعی، رفع نقاط ضعف و آسیبهای احتمالی، استمرار ابتکار و تولیدات نوآورانه روزبهروز تقویت شود و ثابت کند کارهای بسیار بزرگتری را هم میتواند انجام دهد.
در ابتدای این دیدار امیر سرتیپ حمید واحدی، فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به بیان گزارشی از اقدامات یک ساله این نیرو از جمله در زمینه ارتقای قدرت پهپادی، تشکیل مراکز عملیات پدافند سایبری، فرماندهی اتاق جنگ هوشمند، انجام مانورها و مسابقات نظامی و همچنین اهتمام به تربیت کادر «توانمند، باانگیزه و انقلابی» پرداخت.
ارسال به دوستان
چرا شرافتمندانه نیست؟
امیرعباس نوری: ترامپ منافقانه رفتار کرد. او از یک سو در اظهارات اعلامی خود با سادهسازی موضوع اختلاف با ایران، مدعی شد صرفا خواستار عدم حرکت ایران به سمت ساخت سلاح هستهای است. ترامپ از زمان پیروزی در انتخابات تا همین چهارشنبه هفته گذشته که در کاخ سفید میزبان نتانیاهو بود، با همین عبارات ساده از تمایل خود برای مذاکره و توافق با ایران سخن میگفت اما همانطور که انتظار میرفت، واقعیت این نبود و نیست. امضای یادداشت اجرایی برای تشدید فشار بر ایران نشان داد ترامپ همانند دور نخست ریاستجمهوری خود تلاش میکند از طریق اعمال فشار حداکثری بر ایران و همزمان پیش کشیدن موضوع مذاکره، امتیازات حداکثری از ایران دریافت کند. آنچه ترامپ در این یاداشت اجرایی درباره ایران مطرح کرد، با آنچه او در مواضع رسمی خود میگوید کاملا متفاوت است. او در مواضع رسمی، خواسته خود از ایران را عدم حرکت به سمت ساخت بمب اتم عنوان میکند اما در عمل، همان شروط مضحک پمپئو را در قالب یک یادداشت امنیت ملی در دستور کار قرار میدهد. دولت آمریکا البته صرفا به این نیز بسنده نکرد و در نخستین گام، روز پنجشنبه 18 بهمن، اولین اقدام خود در راستای یادداشت جدید ترامپ را انجام داد و تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعمال کرد. آن هم کجا؟ صادرات نفت ایران! همانجایی که ترامپ از سال 2016 بر بستن و محدود کردن آن تاکید کرده است.
وزارت خرانهداری آمریکا روز پنجشنبه درباره این تحریم جدید گزارش داد: «امروز دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری (OFAC) یک شبکه بینالمللی را به دلیل تسهیل ارسال میلیونها بشکه نفت خام ایران به ارزش صدها میلیون دلار به چین تحریم میکند. این نفت به نمایندگی از ستاد کل نیروهای مسلح ایران و شرکت تحت تحریم آن که سپهر انرژی جهاننما پارس (سپهر انرژی) است، ارسال شده است. این تحریمها شامل نهادها و افراد در حوزههای متعدد، از جمله چین، هند و امارات، همچنین چندین کشتی میشود».
این تحریم، یک تحریم بسیار خطرناک و هدف آن، به صفر رساندن فروش نفت ایران است. جز این تحریم، دولت جدید آمریکا در همین یکی دو هفته اخیر مذاکرات و لابیهای گستردهای را با برخی کشورها برای متوقف کردن تجارت خود با ایران آغاز کرده است. یکی از این فشارها مربوط به دولت عراق است. دولت ترامپ در روزهای اخیر فشار گستردهای به دولت عراق وارد کرده است تا واردات برق و گاز از ایران را متوقف کند. خب! این رفتار نشان میدهد ترامپ همان ترامپ 2016 تا 2020 است. تنها تفاوتی که کرده این است که در دوره جدید، در قبال ایران مزورانهتر و منافقانهتر عمل میکند، اگرنه هیچ تغییری نکرده است. ترامپ در دور نخست ریاستجمهوریاش، تحریمهای بیسابقهای علیه ایران اعمال کرد و آنگاه خواستار مذاکره با ایران شد تا به زعم خود، با اعمال فشار حداکثری، پای میز مذاکره امتیازات حداکثری از ایران بگیرد. این بار اما به ظاهر کمی هوشمندانه عمل کرده و در سیاست مذاکره و تحریم، گفتوگو و فشار را همزمان اجرا میکند.
طبیعی است در چنین شرایطی، امکان مذاکره وجود ندارد. یعنی نباید امکان مذاکره را برای دولت آمریکا فراهم کرد. مذاکره در این حالت، احتمالا منجر به خسارتی به مراتب بیشتر از خسارت برجام خواهد شد. تعابیری که رهبر انقلاب درباره برجام به کار بردند، بسیار قابل تامل و عبرتآموز است.
خب! چرا باید این مسیر را دوباره رفت؟ بویژه که این بار همان دولتی بر سر کار است که برجام را پاره کرد! چرا باید به این دولت اعتماد کرد؟ چرا اصلا باید به ترامپ اعتماد کرد؟ آیا ترامپ در قبال ایران تغییری کرده است؟ قطعا خیر! او درست در روزهایی که همه از تمایل او برای توافق با ایران میگویند، شدیدترین اقدامات تحریمی را علیه ایران امضا و سپس اعمال آن را آغاز کرد! بنابراین مذاکره و توافق با ترامپ بیفایده است. هرچند در ایران عدهای به آن دل بسته باشند یا برای آن دستپاچه شده باشند. نکته دیگر تبعات امنیتی پذیرش این معادله است. حضور پای میز مذاکره آن هم در حالی که طرف مقابل شما را زیر شدیدترین بمباران تحریمی قرار داده و میدهد، یک پیام بیشتر ندارد: ضعف! ارسال این پیام ضعف میتواند تبعات بسیاری برای امنیت کشور داشته باشد، بخصوص در شرایطی که رژیم صهیونیستی مترصد نخستین فرصت برای همراه کردن آمریکا و اقدام نظامی علیه ایران است. بنابراین بهترین واکنش به اقدام ترامپ در امضای یادداشت و تحریمی که پنجشنبه وزارت خزانهداری آمریکا علیه حوزه نفت و انرژی ایران اعمال کرد، اظهارات صریح و موضع شفاف رهبر انقلاب درباره بیفایده بودن مذاکره با آمریکا و عدم انجام آن است؛ «مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است و با آن نباید مذاکره کرد». هر 3 تعبیری که رهبر انقلاب درباره مذاکره با دولت آمریکا در شرایط فعلی بیان کردند، بسیار دقیق انتخاب شدهاند. اولا عاقلانه نیست، چرا که منجر به حصول نتیجه برای ایران نخواهد شد، غیر هوشمندانه است، چرا که میتواند پیام ضعف صادر کرده و خطرات و هزینههای بیشتری هم برای کشور ایجاد کند و از همه مهمتر غیرشرافتمندانه است، چون این میز مذاکره برای قربانی کردن و تحقیر ایران چیده شده است. از این منظر، میتوان موضع رهبر انقلاب را یک موضع عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه تلقی کرد. بارها تاکید شده دلخوش کردن به مذاکره با آمریکا راه غلبه بر تحریمها یا خنثیسازی آن نیست. با این حال اگر حتی قرار باشد برداشته شدن تحریمها از مسیر مذاکره و توافق حاصل شود، راهش همانی است که روز جمعه رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) بیان کردند.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» درباره طرح جنجالی ترامپ برای انتقال ساکنان غزه که یادآور یومالنکبه است
نکبت آمریکایی
* وزیرخارجه اردن: انتقال فلسطینیها به معنای اعلام جنگ به اردن است
گروه بینالملل: دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا هفته گذشته در کنفرانسی مطبوعاتی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرد ایالات متحده قصد دارد کنترل بلندمدت نوار غزه را به دست گرفته و این منطقه را به «ریویرای خاورمیانه» تبدیل کند. اشاره ترامپ به سواحل مدیترانهای کشور فرانسه است که شهری توریستی به همین نام در آن وجود دارد. طرح ترامپ برای نوار غزه شامل انتقال دائمی 1.8 تا ۲ میلیون فلسطینی ساکن باریکه غزه به کشورهای همسایه مانند مصر و اردن است. ترامپ ادعا کرد غزه پس از ۱۵ ماه جنگ به «نماد مرگ و ویرانی» تبدیل شده و بازسازی آن تحت مالکیت آمریکا، نیازمند تخلیه ساکنان است و بدون این اقدام بازسازی در باریکه غزه غیرممکن است؛ اقدامی که به نظر گروکشی دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی برای بازسازی غزه است و هزینه این بازسازی، کوچ اجباری و پاکسازی قومی غزه است؛ اقدامی که تا پیش از این رژیم صهیونیستی با اجرای طرح ژنرالها به دنبال آن بود اما موفق نشد. وزیر خارجه آمریکا (مارکو روبیو) و سخنگوی کاخ سفید نیز تلاش کردند این طرح را به عنوان انتقال «موقت» برای بازسازی معرفی کنند اما ترامپ صراحتا از اسکان دائمی فلسطینیها در خارج از غزه سخن گفت. سخنانی که واکنشهای شدیدی را از سوی کشورهای منطقه همچون مصر و اردن، همچنین مردم فلسطین و بسیاری از کشورهای جهان به همراه داشت.
* واکنشهای بینالمللی
کشورهای عربی و اسلامی مانند مصر، اردن، ترکیه و عربستان سعودی این طرح را نقض حقوق بینالملل و تلاشی برای «پاکسازی قومی» دانستند. مصر هشدار داد پذیرش فلسطینیها در صحرای سینا ممکن است پیمان صلح با اسرائیل را تضعیف کند. طبق اعلام برخی منابع، عربستان سعودی نیز تأکید کرد بدون تشکیل کشور فلسطین مستقل، عادیسازی روابط با اسرائیل غیرممکن است؛ مواضعی که پیش از این نیز از عربستان سعودی شنیده شده بود و پس از ۷ اکتبر بارها تکرار شده است، زیرا پیش از 7 اکتبر طرح عادیسازی روابط عربستان سعودی با رژیم صهیونیستی مانند کشورهایی همچون امارات و بحرین در مراحل پایانی قرار داشت اما پس از 7 اکتبر هزینه این اقدام برای دولت سعودی بسیار بیشتر از قبل شد و اکنون سعودیها برای کاهش این هزینهها صحبت از احیای طرح دودولتی و ایجاد کشور مستقل فلسطینی میکنند. هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه نیز در واکنش به طرح ترامپ گفت: ما قویاً با این پیشنهاد مخالفیم. همانطور که به خاطر دارید، بحران خاورمیانه در اصل با آوارگی فلسطینیها آغاز شد. وی افزود: ما اکنون از ایده حق فلسطینیها برای تشکیل کشوری مستقل در سرزمینهای خود حمایت میکنیم تا این بحران را به طور دائمی حل کرده و به این درگیری پایان دهیم. از سوی دیگر کشورهای اروپایی آلمان و فرانسه، همچنین اتحادیه اروپایی این طرح را مغایر با «راهحل دوکشوری» و حقوق بشردوستانه خواندند. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل نیز هشدار داد انتقال اجباری ممکن است به «پاکسازی قومی» تعبیر شود. صلیب سرخ جهانی نیز جابهجایی اجباری ساکنان غزه را نقض قوانین بینالمللی دانست. به نظر میرسد عریان بودن هدف نامشروع ترامپ و دولت آمریکا در طرح انتقال یا همان کوچ اجباری و پاکسازی قومی ساکنان غزه به قدری زننده و کودکانه است که حتی متحدان اروپایی و عربی رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا نیز جسارت حمایت یا حتی سکوت در برابر آن را ندارند و مجبور به اتخاذ واکنش علیه آن شدهاند.
* صهیونیستها تنها طرفداران طرح
نتانیاهو از این طرح به عنوان «ایده تاریخساز» یاد و آن را راهی برای تغییر آینده غزه توصیف کرد. جناح راست افراطی کنست رژیم صهیونیستی از جمله ایتامار بنگویر هم این پیشنهاد را «تنها راهحل» برای مساله غزه خواند و وزیر دارایی رژیم صهیونیستی در مصاحبه با روزنامه یدیعوت آحارانوت گفت: اخراج فلسطینیها از نوار غزه تنها راهحلی است که صلح و امنیت را برای اسرائیل به ارمغان میآورد. «بزالل اسموتریچ» در ادامه سخنانش افزود: تنها راه برای جبران خسارات وارده به اسرائیل، بازگشت به جنگ و از بین بردن حماس است. این اظهارات اسموتریچ در حالی است که ایتمار بنگویر، وزیر افراطی مستعفی کابینه نتانیاهو در واکنش به طرح ترامپ برای کوچاندن اجباری ساکنان نوار غزه گفته است اگر این طرح اجرا شود، به کابینه بازخواهد گشت. سخنان و حمایتهای جناح راست افراطی دولت نتانیاهو از این طرح که اخیرا حتی امتیازات دولت اشغالگر در کرانه باختری و بلندیهای جولان برای شهرکسازی و اشغالگری بیشتر آنها را خوشحال نکرده بود، نشاندهنده معاملهای بزرگ در پشت پرده توافق آتشبس موقت غزه است؛ معاملهای که نتانیاهو برای بقای دولت خود به آن نیاز داشت و هزینه آن را دونالد ترامپ با ارائه طرح شرورانه خود پرداخت. کوچ اجباری ساکنان غزه که تا پیش از این با سرنیزه و سرب داغ سربازان اروپاییتبار ارتش اشغالگر رژیم صهیونیستی در قالب طرح ژنرالها موفق نشده بود، اکنون با چهرهای دیپلماتیکتر و با طراحی و حمایت آمریکاییها به میدان آمده و همین مساله نیز روشنگر چرایی خوشحالی صهیونیستهای افراطی است.
* واکنش فلسطینیها؛ مقاومت در برابر انتقال
بسیاری از فلسطینیها با وجود ویرانیهای گسترده، اصرار دارند در سرزمین خود بمانند. جمال عبدالحی ۵۵ ساله، ساکن غزه میگوید: «مهاجرت هرگز گزینه ما نبوده است». برخی فلسطینیها حتی پیشنهاد دادند صهیونیستها به جای آنان به آمریکا منتقل شوند. تشکیلات خودگردان و حماس نیز در مواضعی یکسان و تقریبا مشترک به طرح ترامپ واکنش منفی نشان دادند. محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین طرح ترامپ را «نقض حقوق فلسطینیها» دانست. حماس نیز آن را «دستورالعملی برای هرج و مرج» خواند و بر مقاومت مسلحانه در برابر این طرح تاکید کرد. همچنین حازم قاسم، سخنگوی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) پنجشنبه شب گفت: با هر نیروی نظامی که بدون موافقت و تمایل مردم فلسطین وارد نوار غزه شود مانند نیروی اشغالگر برخورد خواهد شد. قاسم گفت: طرح ترامپ نمیتواند ملت فلسطین را شکست دهد، بلکه این ملت ما است که میتواند این طرح را با شکست مواجه کند. وی افزود: مردم فلسطین به سرزمین خود متعهدند و هرگز آن را ترک نمیکنند، حتی اگر اظهارات ترامپ درباره اخراج فلسطینیان بارها از سوی مقامات آمریکایی تکرار شود. قاسم افزود: رئیسجمهور آمریکا در حمایت از مواضع افراطی و مجرمانه اشغالگران اسرائیلی علیه ملت فلسطین اظهار نظر میکند. سخنگوی حماس تصریح کرد: طرح ترامپ برای اخراج فلسطینیان متناقض و غیرقابل اجراست.
* از حرف تا واقعیت غزه
طرح کودکانه دونالد ترامپ از پیش شکست خورده و اجرایی کردن آن غیرممکن است. این طرح مخالفان بسیاری دارد و علاوه بر آن ارتش رژیم صهیونیستی طی 15 ماه جنایت در نوار غزه نه تنها نتوانست سازمان رزم و شبکه تونلها و جنگجویان حماس را از بین ببرد، بلکه حتی از نابودی ساختار سیاسی و مدنی حماس بر نوار غزه ناتوان بود و تنها ساعاتی پس از آتشبس، پلیس غزه به خیابانها بازگشت و نیروهای رزمنده حماس با لباس یکشکل و تسلیحات و خودروهای خود به میدان بازگشتند؛ اقدامی که با پوشش رسانهای کامل شکستی دیگر برای رژیم اشغالگر که مدعی نابودی حماس بود رقم زد. اکنون اما این طرح با پشتیبانی دولت آمریکا مطرح شده است تا اهداف شوم طرح ژنرالها را مجددا پیگیری کند؛ مسالهای که موانع متعددی بر سر راه خود دارد. از جمله این موانع میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- عدم همکاری کشورهای همسایه: مصر و اردن به صراحت از پذیرش فلسطینیها خودداری کردهاند. عربستان نیز هزینههای این طرح را رد کرد و وزیر خارجه اردن هم در سخنرانی خود درباره این طرح و احتمال انتقال 2 میلیون ساکن غزه به اردن این اقدام را به مثابه اعلان جنگ به اردن خواند.
۲- چالشهای حقوقی: انتقال اجباری برخلاف کنوانسیونهای بینالمللی، از جمله پروتکلهای ژنو است و ممکن است به تحریمهای بینالمللی علیه آمریکا منجر شود. البته تحریمها علیه آمریکا کارساز نیست و در نهایت چالش به وجود آمده در سطح حقوق بینالملل منجر به زیر سوال رفتن بسیاری از مقررات و قوانین و معاهدههای بینالمللی خواهد شد.
۳- تأثیر بر آتشبس: این طرح ممکن است آتشبس شکننده بین رژیم اشغالگر و جنبش حماس را نقض و مذاکرات تبادل اسرای صهیونیست با زندانیان فلسطینی را مختل کند؛ مسالهای که اپوزیسیون دولت نتانیاهو در سرزمینهای اشغالی بسیار از آن نگران و معتقد است دولت نتانیاهو نیز به دنبال این دست اقدامات است تا جنگ از سر گرفته شود.
باید به این نکته هم توجه داشت که کارشناسان این پیشنهاد را غیرواقعبینانه میدانند. لورنس فریدمن، استاد مطالعات جنگ در کالج لندن معتقد است ترامپ «مردمی را جابهجا میکند که نمیخواهند بروند و به مکانی که نمیخواهند آنها را بپذیرند». با این حال، برخی تحلیلگران معتقدند این ایده ممکن است پارادایم دیپلماتیک قدیمی را بشکند و راه را برای گفتوگوهای جدید باز کند. در نهایت باید به این نکته اشاره کرد که طرح ترامپ نه تنها با مخالفت جهانی روبهرو شده، بلکه تنشها در خاورمیانه را نیز تشدید کرده است. در حالی که رژیم صهیونیستی و جناح راست افراطی آن از این ایده استقبال میکنند، مقاومت فلسطینیها و عدم همکاری کشورهای منطقه، اجرای آن را ناممکن کرده است. به نظر میرسد این طرح بیش از آنکه راهحلی عملی باشد، تلاشی برای تغییر چارچوب گفتوگوهای صلح و جلب توجه رسانهای است؛ اقدامی کودکانه و سطحی که تنها شرایط آتشبس و تبادل اسرا را به خطر انداخته است.
ارسال به دوستان
تغییر اقتصاد ایران نسبت به دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ و راهکارهایی برای خنثیسازی تشدید تحریمهای آمریکا
سپر اقتصادی
گروه اقتصادی: بعد از اینکه رئیسجمهور آمریکا به بهانه فشار بر ایران برای از سرگیری مذاکرات هستهای یادداشتی را علیه ایران امضا کرد که به موجب آن وزارتخانههای این کشور باید تحریمهای جدیدی را علیه اقتصاد ایران بویژه نفت اعمال کنند، حضرت آیتالله خامنهای، فرمانده معظم کل قوا در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش تاکید کردند: «تجربه برجام میگوید مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد». به طور قطع مذاکرات طولانی ایران با کشورهای اروپایی و آمریکایی در دهه 90 نشان داد که برجام معاهدهای محکم نبوده و به راحتی آمریکا از آن خارج شد. در شرایط کنونی نیز همین اتفاق میتواند تکرار شود. به همین دلیل در چنین شرایطی ایران باید تمرکز خود را روی تقویت اقتصاد داخلی و تمرکز بر بازارهای آسیایی بگذارد.
طی سالهای گذشته ایران توانسته است تا حدودی اقتصاد خود را با بها دادن به شرکتهای دانشبنیان تقویت کند و همین مساله باعث شده نیاز کشور به واردات و تجهیزات صنعتی کاهش یابد. هرچند این نیاز به طور کامل برطرف نشده اما میتواند از فشار حداکثری آمریکا در قبال ایران جلوگیری کند. از طرف دیگر رویکرد اصلی دولت ترامپ در قبال اقتصاد ایران تحریم نفت است و در همین راستا نخستین گام را برداشته و شبکه حملونقل نفتی ایران در کشورهای دیگر را که صادرات نفت به چین را تسهیل میکردند هدف تحریمهای خود قرار داده است.
این تحریمها یک چالش برای اقتصاد ایران محسوب میشود اما به طور قطع نمیتواند مانند فشار تحریمی دور نخست ریاستجمهوری ترامپ علیه ایران باشد. بنابراین همانطور که مسعود پزشکیان اخیرا اعلام کرده است« اقتصاد ایران تنها متکی به نفت نیست» اما این جمله به این معنا نیست که سیاستهای ایران برای توسعه اقتصاد غیرنفتی متوقف خواهد ماند، بلکه از همین امروز باید تمرکز بیشتری روی سرمایهگذاری بخش خصوصی در زنجیره تولید از نفت تا محصولات با ارزش افزوده بالا کرد.
الگوی خنثیسازی تحریم و حل مشکلات اقتصادی که توسط رهبر انقلاب مطرح شده است، شامل ۲ بعد «ایجابی» و «سلبی» است.
در بعد سلبی، برای مقابله با مشکلات اقتصادی باید به عواملی مثل سقوط ارزش پول ملی، قاچاق، واردات بیرویه و فسادهای مالی پرداخت. این عوامل همچون رخنههایی هستند که مانع اجرای درست برنامههای اقتصادی میشوند.
اما در بعد ایجابی، مهمترین مساله «تقویت و جهش تولید» است. برای رونق بخشیدن به تولید، باید اقدامات اساسی توسط مسؤولان کشور انجام شود که یکی از این اقدامات به حرکت درآوردن پیشرانهای اقتصادی است. برخی عوامل اقتصادی نقش پیشران دارند که با به حرکت درآوردن آنها، کل مجموعه اقتصادی به حرکت میافتد. برای مثال، بخشهای مسکن، کشاورزی، خودرو، شرکتهای دانشبنیان و لوازم خانگی از جمله این پیشرانها هستند. همچنین باید در زمینه سرمایهگذاری برنامهریزی و اقدام جدی انجام شود. سرمایهگذاری برای ایجاد رونق اقتصادی و افزایش تولید بسیار مهم است. بنابراین حمایت دولت از تولیدکنندگان نیز یکی از عوامل کلیدی است. این حمایت نباید تنها به تزریق منابع مالی محدود شود، بلکه باید میدان برای فعالیت آنها باز شود. در صورت انجام این اقدامات توسط دولت، حرکت اقتصادی به طور صحیحی انجام خواهد شد.
علیاکبر نیکواقبال، کارشناس اقتصاد در گفتوگو با «وطن امروز» درباره سیاستهای اقتصادی در شرایط تحریمی گفت: «در شرایط تورمی مهمترین تکیه کشور باید بر تولید داخلی باشد، چرا که هر چقدر در کشور تولید بیشتری انجام شود نیاز به واردات کمتر خواهد بود، در نتیجه میزان واردات نیز کمتر خواهد بود. این مساله باعث میشود میزان خروج ارز نیز کمتر شود. به همین دلیل مشکلات ناشی از نوسانات ارزی نیز در کشور کمتر میشود.
وی در ادامه افزود: از طرف دیگر رشد تولید داخلی، کمک میکند به تناسب آن در کشور اشتغال بیشتری ایجاد شود که نتیجه این موضوع کمک به رفاه خانوادهها خواهد بود. به عبارت دیگر، هر چقدر آمار اشتغال بالاتر رود به همان میزان درآمد مجمع اعضای یک خانواده بیشتر میشود و این مساله به کاهش شکاف طبقاتی کمک میکند. البته این موضوع در صورتی محقق میشود که زمینه سرمایهگذاری در بخشهای مختلف اقتصادی فراهم شود».
* راهکارهای اصلی در مقابله با تحریمها
راهکارهای اصلی در مقابله با تحریمها شامل موارد زیر است که مسؤولان اقتصادی کشور باید شناخت دقیق و برنامهریزی جامعی برای رفع آنها داشته باشند.
1- عدم شناخت کافی از تحریمها یک چالش است. بنابراین برای مقابله موثر با هر پدیده سیاسی - اقتصادی مانند تحریم، لازم است درک دقیق و صحیح از مختصات و ساختار آن وجود داشته باشد. متأسفانه تاکنون در کشور ما، درک کامل و شفاف از راهبردها، تاکتیکها و عملیات مربوط به تحریمها وجود نداشته است. به همین دلیل شاهد نوسانات شدید اقتصاد بعد از اقدامات تحریمی علیه ایران بودهایم، بنابراین باید سیاستهای این بخش مورد بازنگری قرار بگیرد. برخی افراد به مطالعات علمی اعتقادی ندارند و گروهی نیز به محتوای گزارشهای منتشر شده توسط اندیشکدههای کشورهای تحریمکننده اعتماد میکنند. این موجب شده شناخت دقیقی از تحریمها و راههای مقابله با آنها وجود نداشته باشد؛ باید تیمهای کارشناسی با محوریت دانشگاهها و مراکز علمی در کشور به وجود بیاید.
2- ایجاد یکپارچگی در سیاست خارجی یکی دیگر از راهکارهای مقابله با تحریمهاست. هرچند شعار «نه شرقی، نه غربی» از بنیانهای سیاست خارجی کشورمان است اما باید جای خود را به « عدم غربگرایی» بدهد. تاکنون انشقاق در جهتگیری دستگاهها و تصمیمگیرندگان مشهود بوده است. برای مثال، توسعه روابط راهبردی با چین به عنوان راهکاری مقابلهای مطرح میشود اما در مواردی توافقات با چین تنها با ارسال سیگنالی مثبت از طرف غربیها تحت تاثیر قرار میگیرد. هرچند وابستگی به هر ۲ بلوک شرق و غرب میتواند مضر باشد اما تعاملات خارجی باید بر اساس منافع ملی باشد. به همین دلیل نمیتوان وقتی طرفهای غربی علیه ایران تحریمهای جدیدی را وضع میکنند بازارهای شرقی را نادیده گرفت.
3- رویکرد جزیرهای در مقابله با تحریم باید برطرف شود. گستردگی دامنه تحریمها موجب شده است نهادهای مختلفی با این موضوع درگیر شوند اما هماهنگی و انسجام میاندستگاهی بخوبی انجام نمیشود. وزارت جهاد کشاورزی، وزارت صمت، بانک مرکزی و دیگر سازمانهای ذیربط هر کدام به روش خاص خود به مقابله با تحریمها میپردازند که این اقدامات زیر یک چتر مشخص و منسجم تجمیع نمیشود. این عدم هماهنگی باعث ناکارآمدی اقدامات میشود. برای همین شاهد این هستیم که با فشار تحریمها قیمت یک کالا در بازار افزایش مییابد و حتی برخی کالاها بهشدت در بازار کاهش مییابد. به طور قطع اگر هماهنگی بیندستگاهی وجود داشته باشد بازار کمتر دچار نوسان میشود.
4- رعایت محرمانگی در روابط تجاری باید بیشتر از گذشته در دستور کار قرار گیرد. درواقع اگر اطلاعات مربوط به اقدامات ضدتحریمی منتشر شود این امر مانعی جدی برای موفقیت در مقابله با تحریمها خواهد بود. در قراردادها و توافقات در سطح ملی میان کشورها، محرمانگی باید به صورت جدی رعایت شود. پیش از این انتشار اطلاعات مربوط به همکاریهای ایران و چین در حوزههای مختلف توسط فعالان اقتصادی و مسؤولان مربوط، مراتب اعتراض طرف چینی را در پی داشته است.
5- نباید مسائل ملی به سطح حزبی و فردی تقلیل داده شود. مسائل تحریم، برجام و مذاکره موضوعاتی ملی هستند و نباید به ابزار انتخاباتی یا حزبی تبدیل شوند. استفاده از این مسائل برای منافع گروهی و حزبی خلاف مصالح ملی است. اگر فرض بر خدمتگزاری به کشور و مردم باشد و راهبرد کلان کشور مذاکره باشد، تفاوتی نخواهد داشت که کدام گروه مذاکره کند و نتایج به اسم آنها ثبت شود.
6- شرطی کردن کشور نسبت به شرایط خارجی به زیان منافع ملی است. هرچند تفکیک شرایط داخلی از شرایط خارجی اشتباهی راهبردی است اما نباید اقداماتی را که در داخل میتواند موثر شوند به مسائل خارجی گره زد. در واقع شرایط اقتصادی مناسب داخلی به توسعه روابط اقتصادی خارجی نیز کمک میکند و انسجام داخلی و اجماع بر موضوعات ملی قدرت چانهزنی را افزایش میدهد. بنابراین نسبت دادن همه مشکلات به مسائل خارجی کمککننده نیست و بیتأثیر دانستن تحریمها در شرایط اقتصادی کشور نیز نمیتواند به یافتن راهحل واقعی مشکلات کمک کند.
ارسال به دوستان
امسال دستمزد بر اساس تورم و سبد معیشت تعیین میشود؟
وعده مزدی وزیر
گروه اقتصادی: هر سال با نزدیک شدن به ماههای پایانی سال، بحثها درباره دستمزد سال آینده کارگران بیشتر به گوش میرسد. این موضوع ناشی از برگزاری جلسات تعیین دستمزد سال آینده کارگران در ماههای بهمن و اسفند است که نمود بیشتری پیدا میکند. احمد میدری، وزیر کار، امسال برای نخستین بار فراخوانی را برای دستمزد اعلام کرد و گفت: «دستمزدها در پایان سال تعیین میشوند. معمولاً در انتهای هر سال یا ابتدای سال بعد، میزان دستمزدی که کارفرمایان در بخشهای مختلف موظف به رعایت آن هستند، توسط شورای عالی کار تعیین میشود».
* در تلاشیم دستمزد بر اساس تورم و سبد معیشت تعیین شود
میدری در آخرین اظهارات خود درباره تعیین دستمزد تأکید کرده است در صورتی که بین کارگر و کارفرما همبستگی به وجود بیاید، بسیاری از مشکلات رفع خواهد شد. وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی همچنین بر اهمیت همبستگی بین کارگر و کارفرما تأکید کرده و گفته است: «در تلاشیم مزد کارگران در سال آینده بر اساس تورم و سبد معیشت تعیین شود».
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی افزود: «بررسیها نشان میدهد در برخی سالها (مانند ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰)، دستمزدها بیش از نرخ تورم افزایش یافته است اما در سالهای دیگر، این افزایش کمتر بوده و منجر به کاهش قدرت خرید کارگران شده است».
آذرماه امسال از کارشناسان مختلف درباره دستمزد سال 1404 نظرخواهی شد تا بر اساس آن رابطه مزدی کارفرمایان و کارگران مشخص شود. با توجه به اهمیت این موضوع، وزارت کار تصمیم گرفت با فراخوانی عمومی، از کارشناسان، کارفرمایان و کارگران بخواهد پیشنهادهای خود را در این زمینه از سراسر کشور ارسال کنند.
* اثر افزایش دستمزدها بر تورم و نقدینگی؛ بهانه یا واقعیت؟
یکی از بهانههای مرسوم در تعیین دستمزد کارگران این است که هر سال دولتها و کارفرمایان بیان میکنند که شرایط تولید دشوار است و اگر دستمزد از حدی بیشتر افزایش یابد، تعدیل نیرو را به دنبال خواهد داشت. با این حال، افزایش 57 درصدی مزد در سال 1401 نشان داد افزایش واقعی دستمزدها باعث ماندگاری شغل و افزایش انگیزه کارگران برای فعالیت میشود.
یکی دیگر از بهانههای معمول این است که اگر مزد مطابق با تورم افزایش یابد، موجب افزایش نقدینگی و تورم ناشی از افزایش حقوق میشود. بر این اساس کارشناسان اقتصاد بررسی کردهاند که افزایش دستمزدها بهطور مستقیم بر هزینههای تولید تأثیر میگذارد و شرکتها ممکن است برای جبران این افزایش، قیمت کالاها و خدمات خود را بالا ببرند. این پدیده، که به «تورم هزینهای» معروف است، میتواند زنجیرهای از افزایش قیمتها را به دنبال داشته باشد.
افزایش دستمزدها همچنین قدرت خرید مصرفکنندگان را افزایش میدهد. این امر میتواند تقاضای کلی در اقتصاد را تقویت کرده و منجر به «تورم تقاضامحور» شود. با افزایش تقاضا و محدودیتهای عرضه، قیمتها رشد بیشتری خواهند داشت. در اقتصاد کلان، تورم حاصل از فشار تقاضا زمانی رخ میدهد که تقاضا از عرضه بیشتر شود، اما در واقعیت کشور ما چنین نیست.
* دستمزد منطقهای یا صنعتی؛ چالشها و فرصتها
یکی دیگر از موضوعاتی که هنگام تعیین دستمزد به گوش میرسد، این است که بهتر است دستمزد به صورت منطقهای یا بر اساس صنایع تعیین شود که این موضوع موافقان و مخالفان خود را دارد و به نظر میرسد شرایط فعلی کشور برای اجرای این روش مناسب نیست. مخالفان دیدگاه مزد منطقهای و محاسبه مزد بر اساس بهرهوری معتقدند اجرای چنین مدلی در ایران به دلیل نبود قراردادهای جمعی و چانهزنیهای موثر دشوار است و باعث بینظمی در واحدهای صنفی مختلف میشود. این مشکلات میتواند به بینظمی در واحدهای صنفی مختلف منجر شود و اجرای این مدل را دشوار سازد.
در نتیجه، اجرای مدل دستمزد منطقهای یا صنعتی در ایران نیازمند وجود قراردادهای جمعی و چانهزنیهای موثر است تا بتوان مشکلات موجود را حل و از بینظمی در واحدهای صنفی جلوگیری کرد. بررسی روند دستمزدها در سالهای گذشته نشان میدهد افزایش دستمزدها باید به گونهای باشد که قدرت خرید کارگران حفظ شود.
* هزینه سبد معیشت ۴۰ میلیونی از دیدگاه یکی از بازرسان مجمع عالی کار
حمیدرضا امامقلیتبار، بازرس مجمع عالی نمایندگان کارگران، با اشاره به اینکه ۵۰ میلیون نفر از جمعیت کشور در زیرمجموعه کار و تأمین اجتماعی هستند، اعلام کرد اگر این نسبت به کل جامعه را در نظر بگیریم، ۶۰ درصد جامعه کارگران و خانوادههای آنها را تشکیل میدهند.
امامقلیتبار افزود: در شرایط اقتصادی هر گونه تغییر کوچک تأثیرات بزرگی بر این ۶۰ درصد جمعیت کشور خواهد داشت که تقریباً تمام آنها جزو ۵ دهک پایین جامعه هستند. مطابق ماده ۴۱ قانون کار، هر سال باید سبد معیشت و حقوق کارگران تعیین شود تا کارگران بتوانند حداقل زندگی خود را تأمین کنند اما این قانون به مرور زمان رعایت نشد و باعث عقبماندگی مزدی برای جامعه کارگری شود. حتی اگر کارگران بیشتر از حداقل قانونی دستمزد دریافت کنند، باز هم برای تأمین معاش مشکل دارند.
وی میزان هزینه سبد معیشت در ماه را حدود ۴۰ میلیون تومان برای یک خانواده ۳.۳ نفره خواند و افزود: برای زندگی ایدهآل، هزینه سبد معیشت بیشتر از ۵۰ میلیون تومان است. اگر میانگین دریافتی جامعه کارگری را حدود ۱۵ میلیون تومان در نظر بگیریم، تقریباً ۳۰ درصد هزینههای خانوار با این حقوق تأمین میشود. در حالی که در برخی استانها حدود ۹ درصد کارگران زیر حداقل قانونی حقوق دریافت میکنند، یعنی حقوقی حدود ۷ تا ۸ میلیون تومان. این تخلفات به دلیل کمبود بازرسان ادارات کار بروز میکند.
* افزایش حقوق و تأثیر آن بر تأمین اجتماعی، گذران امور با حداقلها
بازرس مجمع عالی نمایندگان کارگران در ادامه بیان کرد: حدود ۳۵ درصد جامعه کارگری با حداقلها گذران امور میکنند. کارگران مصرفکنندگان کالا و خدمات هستند و زمانی که قدرت خرید جامعه افزایش نیابد، افزایش تولید و مهار تورم محقق نمیشود. تنها راهکار، افزایش حقوق و دستمزد مطابق تورم است.
وی افزود: میزان عقبماندگی کارگران بسیار زیاد است و حقوق آنها توان تأمین حتی ۵۰ درصد معیشت را ندارد. بسیاری از کارگران برای جبران این عقبماندگی، وامهایی از سیستمهای بانکی دریافت کردهاند و ماهانه ۲۰ تا ۳۵ درصد میانگین حقوق خود را به عنوان اقساط پرداخت میکنند.
امامقلیتبار با اشاره به افزایش حقوق ۵۷ درصدی سال ۱۴۰۱ گفت: این افزایش باعث ایجاد منابع درآمدی برای سازمان تأمین اجتماعی شد اما اگر میزان افزایش حقوق منطقی و مطابق تورم نباشد، عقبماندگی مزدی و عدم درآمد کافی باعث کاهش راندمان کارگران میشود.
بازرس مجمع عالی نمایندگان کارگران ادامه داد: هزینههای مسکن حدود ۷۰ درصد سبد معیشت را صرف میکند. اگر یک خانواده 3.3 نفره بخواهد در یک خانه ۵۰ متری زندگی کند، هزینه اجاره بها و رهن بسیار بالا خواهد بود. هزینههای درمان و بهداشت نیز بسیار زیاد است و حقوق کارگران جوابگوی این هزینهها نیست، از این رو کارگران از درمان و تفریح خود میزنند که باعث مشکلات روحی و روانی میشود.
به گزارش «وطن امروز»، افزایش منطقی و مطابق با تورم حقوق کارگران ضروری است تا رونق تولید و بهبود وضعیت معیشتی جامعه کارگری محقق شود. با توجه به هزینههای بالا و نبود حمایتهای کافی، بهبود وضعیت کارگران نیازمند اقدامات اساسی است.
کاهش قدرت خرید کارگران، پیامدهای اقتصادی و اجتماعی گستردهای دارد. بسیاری از کارگران به دلیل افزایش هزینههای زندگی مجبور به اضافهکاری یا اشتغال در چند شغل هستند که این امر بر کیفیت زندگی و سلامت آنها تأثیر منفی میگذارد. همچنین کاهش توانایی خرید کالاها و خدمات توسط این قشر، میتواند به رکود در برخی بخشهای اقتصادی نیز منجر شود.
* فشارهای اقتصادی و آسیبهای اجتماعی
افزایش فشارهای اقتصادی بر کارگران و خانوادههای آنها میتواند منجر به افزایش آسیبهای اجتماعی نظیر فقر، سوءتغذیه، افت تحصیلی کودکان و حتی افزایش مهاجرت نیروی کار شود. لذا برای کاهش فشار اقتصادی بر کارگران و جلوگیری از افت بیشتر قدرت خرید آنها، برخی اقدامات ضروری به نظر میرسد.
* راهکارهای کاهش فشار اقتصادی بر کارگران
1- تعیین حداقل دستمزد متناسب با نرخ تورم: تعیین حداقل دستمزد مطابق با نرخ تورم و سبد معیشت خانوار میتواند تا حدی مشکلات را کاهش دهد.
2- اجرای سیاستهای کنترلی: دولت میتواند با اجرای سیاستهای کنترلی و نظارت بیشتر بر بازار، مانع افزایش بیرویه قیمت کالاهای اساسی شود.
3- پرداخت یارانههای مستقیم: پرداخت یارانههای مستقیم و ارائه کوپنهای الکترونیکی برای خرید کالاهای اساسی میتواند به بهبود وضعیت معیشتی این قشر کمک کند.
4- حمایت از مسکن کارگری: حمایت از مسکن کارگری نیز از جمله اقداماتی است که میتواند به بهبود وضعیت کارگران کمک کند.
5- افزایش حمایتهای بیمهای: افزایش حمایتهای بیمهای و گسترش خدمات درمانی و آموزشی رایگان یا ارزان، میتواند فشار اقتصادی بر کارگران را کاهش دهد.
* چالشهای اقتصادی و اجتماعی در پایان سال
با نزدیک شدن به پایان سال، کاهش قدرت خرید کارگران به یکی از چالشهای جدی اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است. عدم تناسب بین دستمزدها و هزینههای زندگی، فشار زیادی بر این قشر وارد کرده و نیازمند اقدام فوری از سوی دولت، کارفرمایان و نهادهای مسؤول است. اگر سیاستهای حمایتی مؤثری اجرا نشود، مشکلات معیشتی کارگران در سالهای آینده تشدید هم خواهد شد.
ارسال به دوستان
نگاهی به نقش و جایگاه مشارکت مردم در پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی
انقلاب مردم
گفتوگوی «وطن امروز» با محمدباقر خرمشاد و محمدرضا قائمینیک
نظام جمهوری اسلامی به شکل ذاتی از ابتدای استقرار، مشارکت مردم را مورد توجه قرار داده و رهبران انقلاب بر این باور بودهاند پیشبرد جمهوری اسلامی و آرمانهای آن بدون این مشارکت ممکن نیست و همواره بر این حضور مردمی تاکید داشتهاند. به اعتراف اندیشمندان و تئوریسینهای علوم سیاسی و اجتماعی، انقلاب 57 یک انقلاب اصیل بود، چرا که به واقع، ابتنای بر حضور و مشارکت مردم داشت، بنابراین ایدهای که نظام جمهوری اسلامی راجع به مردم و مشارکت مردم دارد، وجه ممیزه آن با نظامهای دیگر است.
ما در زمان پهلوی هم واجد نظام پارلمانی بودیم و قرار بود شاه هم مثل شاه بریتانیا کنار بنشیند و سلطنت کند ولی این امر در ایران رخ نداد. نظام پارلمانی در ایران به تمرکز فزاینده قدرت شخص اول مملکت منتهی شد. این ساختار سیاسی و عدم توجه به مشارکت مردم بود که شاه و رژیمش را به یکی از دیکتاتورترین و سفاکترین رژیمهای منطقه و تاریخ تبدیل کرد.
شاید به لحاظ سیستم دیوانسالاری، ما برخی وجوه حکومت پهلوی را به ارث بردهایم و نتوانستهایم آنطور که باید و شاید در آن تصرف کرده و آن را متحول کنیم اما به طور قطع میتوان گفت تفاوتی که باعث شده جمهوری اسلامی و نظام پهلوی از اساس قیاسناپذیر باشند، همین توجه به رای و نظر و مشارکت مردم در دوره پس از انقلاب بوده است. در واقع جمهوری اسلامی نمیتواند روی چیزی غیر از این مشارکت مردم تکیه کند، چون این نقطه تمایز آن با دیگر حکومتهاست.
در این مجال به مناسبت ایام پیروزی انقلاب اسلامی به مولفه مشارکت مردم در زمانه جمهوری اسلامی میپردازیم و فراز و فرود این مشارکت را مورد بررسی قرار میدهیم. اساسا چرا جمهوری اسلامی حیات و مشروعیت خود را با مشارکت مردم گره زد و چه مسائلی مشارکت مردم در انقلاب و جمهوری اسلامی را دستخوش چالش کرده است؟ اینها سوالاتی است که با محمدباقر خرمشاد، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و محمدرضا قائمینیک، عضو هیات علمی دانشگاه رضوی در میان گذاشتیم.
***
گفتوگوی «وطن امروز» با محمدباقر خرمشاد
اقتدار ملی مشارکتآفرین است
* آقای دکتر! یک اتفاقی که در جمهوری اسلامی افتاده و در جاهای دیگر شاهد آن نیستیم این است که ما مشارکت مردم در بزنگاههای مختلف از جمله مشارکت در راهپیماییها یا مشارکت در انتخابات را به نوعی با مشروعیت نظام پیوند زدهایم، یعنی وقتی مشارکت بالا رفته ما این را به عنوان مشروعیت نظام تلقی کردهایم؛ در جاهای دیگر این اتفاق نمیافتد، مثلا معمولا انتخابات کارکردهایی نظیر چرخش نخبگان و تغییر یکسری سیاستها را به همراه دارد؛ اینکه ما حضور مردم را به مشروعیت نظام گره زدهایم، درست است؟
من به عنوان یک دانشجوی علم سیاست که تخصصم هم جامعهشناسی سیاسی است، از همان ابتدا بارها اعلام کردهام اساسا انتخابات برآمده از بحث تفکیک قوا و توزیع قواست. به این مفهوم که مسؤولیت و قدرت را توزیع میکند و بعد مسؤولیت را ادواری میکند و بعد به قول شما آن چرخش نخبگان اتفاق میافتد. اساسا فلسفه وجودی شکلگیری چنین چیزی برای اندازهگیری مشروعیت نظام سیاسی نبوده است. عملکردها نباید به نظام سیاسی گره بخورد. عملکردها به قوه مقننه یا قوه مجریه بازمیگردد که کارآمد هستند یا نیستند. در واقع انتخابات برای این است که مردم اجازه یابند در هر دورهای کسانی را انتخاب کنند و اگر از انتخاب خود ناراضی بودند، به دیگران رای دهند؛ اصلا فلسفه انتخابات این است، لذا به نظر من گره زدن میزان مشارکت در انتخابات به مشروعیت نظام سیاسی خلاف روند موجود در جهان است. یعنی خلاف آن چیزی است که از انتخابات و مردمسالاری یا مردم سالاری غیرمستقیم مبتنی بر انتخابات بر میآید.
البته قابل فهم است که چرا مشارکت در ایران با مشروعیت پیوند خورده، شاید ۲ دلیل وجود داشته باشد؛ یک دلیل داخلی دارد و آن اینکه استبداد و دیکتاتوری در گذشته ایران خیلی سنگین بوده و حالا جمهوری اسلامی با یک انقلاب سر کار آمده و میخواهد بگوید وجه تمایز من با نظام قبلی این است که مردم همانطور که در انقلاب حضور پیدا کردند، مدام به صحنه میآیند، در حالی که این به نظر من استدلال درستی نیست.
یک وجه دیگر هم این است که جمهوری اسلامی با انقلاب بزرگی سر کار آمده و این انقلاب بزرگ عکسالعملها و فشارهای زیادی را برانگیخته است و کسانی تلاش میکنند جمهوری اسلامی را یک نظام نامشروع معرفی کنند و از نامردمی شدن و نبود دموکراسی سخن بگویند و از این طریق به جمهوری اسلامی فشار بیاورند، لذا جمهوری اسلامی تلاش میکند ایستگاه به ایستگاه که انتخابات انجام میدهد، جلو بکشد و بلکه نفسی زیر این فشارها بکشد. ترکیب این ۲ عامل باعث شده انتخابات به مشروعیت نظام گره بخورد که به نظر من از ابتدا درست نبوده است.
مخالفان جمهوری اسلامی هم از همین امر بخوبی استفاده کردند که بلکه بتوانند به جمهوری اسلامی فشار بیاورند. اگر چنانچه نتوانستند جمهوری اسلامی را به تعبیر خودشان اصلاح کنند یا رفتارهایش را تعدیل کنند یا حتی آن را تغییر دهند، یک ایستگاه خوبی به نام انتخابات وجود دارد که آنجا بتوانند اثر بگذارند.
به طور مثال هدف تحریم این بود مردم تحت فشار قرار بگیرند و جمهوری اسلامی مسؤول این وضعیت معرفی شود و اینها بتوانند نظام سیاسی را مهار و کنترل کنند. این باید خودش را در یک جایی مثل اعتراض، تظاهرات و اغتشاش بروز و ظهور میداده که این نشد اما عرصه دیگر اثرگذاری دشمن، انتخابات است. به عبارتی، تحریمیها و قدرتهای بزرگ تلاش کردند آنچه را که با تحریم کاشته بودند و با فشار روانی ایجاد کردند، در انتخابات درو کنند.
* یعنی بحث شما این است که شرایطی که ما در سالهای گذشته داشتیم این سطح از مشارکت را گریزناپذیر کرده و حاکمیت هم چه بخواهد چه نخواهد، توان تغییر این وضعیت را نداشته است.
ظاهرا اینگونه بوده، البته پارامترهای دیگری را هم میتوان اضافه کرد که مثلا درباره فقدان احزاب سیاسی قدرتمند و در یک جاهایی فقدان رقابت سیاسی با نشاط هم میتوان به عنوان عوامل فرعی بحث کرد. فقدان احزاب یا فقدان رقابت در مقاطع دیگری هم مشهود بود ولی بالای 50 درصد یا 70 درصد مشارکت داشتیم. منتها اضافه شدن مساله معیشت و تشدید بحث آزادیهای اجتماعی و جنگ ادراکی شکل گرفته علیه ما توسط رسانههای معاند و فضای مجازی و... مجموعه اینها این باعث شد این نتیجه را شاهد باشیم.
* تاکید بر هویت ایرانی به عنوان یکی از ۳ ضلع هویت ملی ما میتواند دوقطبیهایی را که در جامعه با آن مواجه هستیم تحتالشعاع قرار دهد؟ اگر ۳ مؤلفه هویت دینی، هویت ایرانی و هویت مدرن را از عناصر هویتی ایرانیها در نظر بگیریم، تاکید بر هویت ایرانی میتواند ورای ۲ عنصر دیگر کار کند؟
هویت ملی شامل دین، ایران و تجدد میشود. اما هر ۳ طیف در اینکه به هر حال یک ایران قوی شکل بگیرد، مشترکند. اگر این حرف درست باشد مقدار زیادی از آن دغدغههای ما حل میشود. یعنی برای آن کسانی که مشارکت ندارند، علاوه بر بحث معیشت و مطالبات اجتماعی که درباره آن صحبت کردیم، یک عنصر جدید دیگر هم مورد توجه قرار میگیرد؛ بحث ملی، اقتدار ملی، هویت ملی و قدرت ملی که خودش برای مشارکت سیاسی انگیزه ایجاد میکند.
به طور کلی باید به فکر علاج مسائل بود. به طور مثال اگر بر معیشت تاکید داریم، واقعا معیشت علاج شود. اگر علاج نشود، دوباره وضعیت به همین شکل ادامه خواهد یافت. یعنی شما نمیتوانید بدون علاج معیشت انتظار داشته باشید تغییری در وضع مشارکت شکل بگیرد. ممکن است اتفاق ملی مانند «وعده صادق» اتفاق بیفتد و حضور بخشی را ترمیم کند یا فردی نامزد شود که هیجانی ایجاد کند ولی آن قصه حل نمیشود. حتی ممکن است این ۲ مورد هم نتواند به اندازه کافی تحرک ایجاد کند.
فساد واقعا باید علاج شود، چون در ذهنیت مردم ایران هیچ چیزی اندازه فساد تخریبزا نیست. اصلا رژیم گذشته از زمانی تومارش درنوردیده شد که بحث فسادش کاملا برای مردم ایران جا افتاد. یا مساله احزاب باید اصلاح شود. اگر سران احزاب شهرت به فساد پیدا کنند یا به آنچه بر عهده دارند عمل نکنند، وضعیت تغییری نخواهد کرد. اگر اینها علاج نشود، هر کدام از اینها میتواند مشارکت را کاهش دهد. زمانی که چند عامل با هم همزمان اتفاق بیفتد، خیلی ماجرا را پیچیده میکند و وزنه انگیزه افرادی را که میخواهند مشارکت نکنند، سنگین میکند.
******
گفتوگوی «وطن امروز» با محمدرضا قائمینیک
آرمانهای انقلاب بدون مشارکت مردم پیش نمیرود
* آقای دکتر! یک بحثی وجود دارد و آن اینکه کارکرد انتخابات در کشورهای دیگر صرفا گردش نخبگان یا تغییر یکسری از سیاستهاست ولی ما به طور کلی مساله مشارکت مردم در مسائل مختلف را به مشروعیت نظام گره زدیم؛ آیا این مسیر را درست رفتیم؟
ببینید! این بستگی به موضع ما در انقلاب اسلامی دارد. یا موضع ما در انقلاب اسلامی این نیست که آمدهایم یک تحول عظیم تمدنی را در مواجهه با کلیت تمدنهای دیگر رقم بزنیم یا اینکه نمیخواهیم اساسا دنبال تمدن نوین اسلامی و امور نظیر آن باشیم و مثلا میخواهیم چیزی شبیه ترکیه یا امارات متحده باشیم. اگر ایده دوم مد نظر است، طبیعتا مشارکت و انتخابات هم در همین چارچوب قابل تحلیل است و وارد این ریسک شدن معنا ندارد. تمام مسائل و معضلات از جایی بر میآید که اساسا ایده وضعیت فعلی نظام، از ایده انقلاب و ایده تمدن نوین اسلامی و مواجهه با جهان کفر و از این دست مسائل برمیخیزد. همانطور که فرمودید به همین دلیل هم هست که در ایران انتخابات با اصل مشروعیت نظام گره میخورد. یعنی نکته مهم و اساسی این است که در این صورتبندی ما با اصل نظام مواجهیم و اصل برگزاری انتخابات به تعبیر خود شما با مشروعیت و بقای نظام گره خورده است. در این شرایط به نظر میرسد مساله متفاوت است، یعنی مساله این نیست که 2 جناح سیاسی چپ یا راست بر سر کار بیایند و به فکر حل و فصل موضوعات داخلی باشند، بلکه مساله بر سر این است که آن ادعاهای کلان، اقتضائاتی دارد. وقتی ادعای نظام سیاسی کلان باشد و برای آن هزینه جدی هم داده باشد، طبیعتا پیامدها و ادامه آن مسیر هم با ریسکهای بزرگتری همراه است. این نکتهای است که باید به آن توجه کنیم که انتخابات در ایران انتخابات معمولی نیست. از این جهت شاید شبیهترین سیستم سیاسی در سطح جهان به آمریکا باشیم. ادعای جمهوری اسلامی در عرصه انتخابات این است که انتخابات میخواهد تأثیر جهانی بگذارد، همان طور که مثلا انتخابات آمریکا تأثیر جهانی دارد. فقط تفاوتش این است که آمریکا سالها از مرحله تثبیت نظامش عبور کرده و این مساله را توانسته حلوفصل کند اما ما در این چالش قرار داریم و آن هم به خاطر تأخیر انقلاب اسلامی است. این نکتهای است که باید به آن توجه کنیم که چنین ادعایی و درافتادن با ابرقدرت جهانی اقتضائاتی دارد.
مساله مردم و نقش آنها در تعیین حقایق دینی یکی از مسائلی است که مشخصا محصول اجتهاد خاص حضرت امام (ره) بوده و بسیاری از علما قبل از انقلاب، نسبت به این مساله هم موضعگیری داشتند، لذا به نظرم نمیشود شما آرمانهای جمهوری اسلامی را بدون مشارکت مردم پیش ببرید. عدم یا کاهش مشارکت، مطلوب جمهوری اسلامی نیست.
* شما چه امری را در موضوع مشارکت مسالهآفرین میدانید؟
ببینید! الان بخش عمدهای از قواعد سیستم اقتصادی با مسائل اسلامی سازگاری ندارد، مثل همین تورم، وامها، تضاد طبقاتی و نظایر آنها و قطعاً سازوکارهای قانونی یا اجرایی مجلس و دولت و دیگر نهادها در این امر سهیم است؛ چه دولت نمیتواند اجرا کند و ضعف در اجراست، چه ضعف در تقنین است یا حتی ضعف در نظارت است اما آن چیزی که به طور کلی در قواعد نظام سیاسی و اقتصادی حاکم است، فیالمثل همچون آنچه در ماجرای پیادهروی اربعین شاهد هستیم، نیست. مردمی که با این اقتصاد کنار آمدهاند و سیاستی که چنین قواعد اقتصادی را هدایت میکند و با آن کار میکند، میانهای با ایثار و فداکاری ندارند یا حداقل فاصلهای قابل توجه با آن دارند. اما در لحظات خاصی مثل تشییع حاجقاسم یا حوادث مشابه میخورد، جامعه در حال نشان دادن شیفتگی خود به موضوع یا فردی است که در تمام زندگی وجوه ایثاگرایانه، خدمتگزارانه و فداکارانه بر سر آرمانها به ظهور رسیده است. اگر چنین چیزی در حافظه پنهان مردم نبود، نباید به شهادت حاج قاسم و موضوعات مشابه واکنش نشان میدادند و مثلا باید به درگذشت یک سرمایهدار، منفعتطلب یا حتی فوتبالیست یا سلبریتی واکنش مثبت نشان میدادند. چون سرمایهدار و منفعتطلبه و سلبریتی و فوتبالیست و افرادی از این دست، یک منطق فرهنگی و اقتصادی مبتنی بر حداکثر منفعت، سود، شهرت و نظایر آنها دارند اما از قضا مردم به یک شخصیتی مانند حاجقاسم واکنش نشان میدهند که انقلابی، فداکار و حزباللهی است. این نشان میدهد شکافی بین آن سازوکارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که آدمها در زندگی روزمره خود تجربه میکنند با آن بزنگاههای خاص مانند تشییع حاجقاسم وجود دارد.
* من برداشتم از صحبت شما این است که در آن بزنگاههای خاص به پشتوانه آن سرمایه اجتماعیای که ایجاد میشود ما میتوانیم دست به یک تغییراتی بزنیم که در حالت عادی نمیتوانستیم این تغییرات را ایجاد کنیم.
بله دقیقا! اگر ما مدعی اقتصاد اسلامی هستیم و میدانیم در اقتصاد اسلامی قواعد اقتصاد بر اساس عدالت و فداکاری و ایثار و نظایر آنهاست، طبیعتا از این سرمایه اجتماعی که در ماجرای حاجقاسم ایجاد شده باید بتوانیم استفاده کنیم. به تعبیر دیگر، امثال حاجقاسم، شهید حججی و حتی اخیراً شهید رئیسی، از آن دست افرادی هستند که همان آرمانهای اول انقلاب را که عرض شد به حاشیه و پستو رفتهاند، دوباره احیا کردند. با این نیروها، جاهایی را که اقتصاد لیبرال و سرمایهداری حکمرانی میکند باید بتوان تغییر داد و نماینده انتخاباتها افرادی هستند که باید مخاطره این اقدام سهمگین و خطیر را بپذیرند. اگر چنین اتفاقی بیفتد و این نیروها در فرآیند انتخابات، در عرصه عمومی به رای گذاشته شود، احتمالا آن لحظات هیجانی تبدیل به یک سیستم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی موثر در زندگی مردم شود.
* آقای دکتر! گفته شده دموکراسی و انتخابات یا فرآیندش در کشور ما به بهتر شدن وضعیت حکمرانی منجر نشده است. از این حیث فرآورده دموکراسی برای ما چه بوده و چرا از بستر دموکراسی نتوانستیم حکمرانی خود را بهبود ببخشیم؟
تصور من این است که تمام موضوعاتی که در دوره معاصر - از زمان مشروطه - مطرح میشود و در انقلاب هم دوباره مطرح شده، بر سر یک دوراهی قرار دارد. از یک طرف نمیتواند به صورت تام و تمام برگرفته از یک نظام ماقبل انقلاب اسلامی باشد، یعنی ما نمیتوانیم الگوی سلطنت را ادامه بدهیم و اساسا نمیتوانیم در آن سیستم ادامه بدهیم، چون جمهوری اسلامی را تأسیس کردیم. از طرفی جمهوری اسلامی نمیتواند سازوکارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهان مدرن را به دلیل سکولاربودنشان بپذیرد، بلکه دائما در آنها تصرف معنایی میکند. مثلا یک نمونه این است که ما به شرکت در انتخابات، بر اساس مبانی اسلامیمان به عنوان یک تکلیف شرعی نگاه میکنیم، در حالی که در دموکراسی غربی این نگاه وجود ندارد. در دموکراسی، شما حقی برای اداره امور زندگیتان دارید و با انتخابات، این حق را به فرد دیگری واگذار میکنید که او نماینده شماست. اگر رای ندهید از حق خود صرفنظر کردهاید.
خب! این دو مبناست. باز عرض میکنم ما مکلف به رأی دادنیم. دقت کنید! ما مکلف به رأی دادن در انتخابات هستیم و این انتخابات، امر مدرنی است اما این رأیدادن مدرن را در چارچوب نظام دینیمان بازخوانی کردهایم. این آن صورتبندی است که من از وضع انقلاب اسلامی در مواجهه با جهان جدید دارم. یعنی یک نسبتی با جهان مدرن و اقتضائاتش برقرار میکند اما آنها را در معنای متفاوت و صورتبندی متفاوتی بازخوانی میکند.
* راهحل شما برای بهبود وضعیت مشارکت چیست؟
من تنها راه افزایش مشارکت را بازگشت به ایده اصلی انقلاب اسلامی و تقید به روحیه انقلابی در تمام قلمروهای مختلف میدانم، البته انقلابیگری نه از نوع سازوکارهای احساسی که موقتی میآید و شوری ایجاد میکند و بعد فروکش میکند، بلکه همین تعبیری که حضرت آقا دارند که نظام انقلابی در عین حالی که نظمی دارد، در عین حال، این نظم، نظمی انقلابی است. یعنی هر لحظه توانایی بازاندیشی در خودش را دارد و میتواند خودش را متناسب با پیشرفت خودش بازخوانی کند. تصورم این است که تنها سازوکار جذب مشارکت چنین سازوکاری است.
مبنای دولت مدرن، منفعت و تقسیم غنائم بر اساس قراردادهای اجتماعی است، در حالی که منطق حاکم بر عمل افرادی نظیر حاج قاسم و شهدا منطق ایثار، خدمت و فداکاری است، لذا وصف خدمت برای دولت مدرن، حداقل با مبنای ایثارگری خداپسندانه، امری غریب و بعید به نظر میرسد. این در حالی که است که در دولت سیزدهم آقای رئیسی، حداقل تا حدودی این دو امر با هم جمع شده بودند و شاید استقبال عمومی گسترده مردم از این دولت، ناظر همین اتفاق است که مقام معظم رهبری در بیانات 14 خرداد 1403 از آن با عنوان ایجاد یک حد نصاب جدید یاد کردند. از این منظر، ادامه مسیر باید ناظر به افزایش این حدنصاب و تعمیق آن باشد و ارتقای این حد نصاب، نیازمند احیای فزونتر آن لایههای عمیق انقلاب 57 باشد و این البته، امری بسیار مخاطرهآمیز و همراه با ریسک و خطر است. سیاست در نظام انقلابی، همواره با پذیرش مخاطره همراه است.
ارسال به دوستان
نگاه
موشک، خدای جنگ نیست
مهرداد احمدی: «خدای جنگ» روایتی عاشقانه از کوششهای مردی است که از میانه علم و سیاست و تکنولوژی، «خدای جنگ» را مییابد. اگر از من میخواستند خلاصهای از داستان را برای پوستر یا سایتهای فروش بلیت فیلم سینمایی «خدای جنگ» بنویسم، چیزی از این بهتر و رساتر به ذهنم نمیآمد. صحنه افتتاحیه فیلم، پارکی را در جنوب نشان میدهد که مردم در روز تعطیل مشغول تفریحند و ناگهان موشک، آن بزم جنوبی سرخوشانه را به یک تراژدی جمعی بدل میکند. جنگ روی دیگری دارد؛ رویی که دهشتش را نه در خاکریز و خط مقدم که در میان عادیترین کار و بار یک مردم در شهری آرام نشان میدهد. همان وجهی که وقتی رخ نمود، قاعده جنگ هم عوض شد. دیگر نمیشد مثل سابق جنگید. حالا جنگی که تا دیروز رفقای همرزمت را از تو میگرفت، در میان زنان و کودکان خوشههای مرگبار آتش میریخت. ما بعداً میفهمیم قهرمان قصه ما همان روز با همسر و خانواده پدریاش بساط ناهار روز تعطیل را پهن کرده بودند و دست بر قضا یکی از بسیار قربانیان آن خوشههای جهنمی، زنی بود که مرد ما بسیار دوستش داشت. فیلم در طول قصه فلشبکهای متعددی به این صحنه دارد اما با زیرکی و کاربلدی کارگردان، ما هر بار در بازگشت به این تراژدی هم چیزی برای فهمیدن از داستان مردی پیدا میکنیم که هم جنگ را بلد است و هم توجیهی اخلاقی برای مقابله به مثل دارد. با این حال فیلم در طول روایت خود در تلاش است مدام ما را از اینکه فرمانده یگان تازهتأسیس موشکی از سر انتقام دست به چنین قمار بزرگی میزند، بر حذر دارد. قتی ایران تصمیم میگیرد از لیبی چند فروند موشک اسکاد وارد کند، به موازات آن در هماهنگی با حافظ با اسد چند رزمنده فنی و تکنیسین خود را به سوریه میفرستد تا زیر نظر افسران موشکی لیبیایی آموزش پرتاب موشک ببیند. با این حال لیبیاییها شرط میکنند در قبال تحویل محموله به ایران، وابستگان نظامی آنها باید کل فرآیند پرتاب موشکها را بر عهده بگیرند. فیلم روایت بدعهدی و در مواقعی سوءاستفاده تیم لیبیایی از تصمیم ایران برای پرتاب موشک به عراق است. آنها در وهله اول تلاش میکنند از هدف قراردادن پالایشگاه کرکوک خودداری کنند. پالاشگاه کرکوک هدفی بود که ایران انتخاب کرد تا بتواند موازنه را در جنگ برقرار کند ولی لیبیاییها به جای پالایشگاه، یک کارخانه سیمان متروکه در اطراف کرکوک را هدف قرار میدهند. تیم ایرانی متوجه این موضوع میشود و سعی میکند مقامات را مطلع کند و از همینجاست که گره اصلی قصه ایجاد میشود و با اقدام مستشاران خارجی برای شلیک به محلی که معارضان قذافی در آن ساکن بودند، این ماجرا به اوج میرسد.
کم و بیش میتوان گفت که فیلمنامه «خدای جنگ» قصهگویی را رها نمیکند؛ هم در طول و هم در عمق. از سویی ما را با وجوه زندگی شخصی شخصیت اصلی فیلم آشنا میکند و از سوی دیگر ماجرای فرآیند ساختن موشک و اصلاً اینکه چرا و چه عواملی ایران را مجبور به ساختن آن و تولید دانش بومی موشک کرد، روایت میکند. فیلم نیز از این نظر ضرباهنگ مناسبی دارد. اگرچه در برخی موارد به نظر میآید کارگردان در برخی سکانسها گشادهدستی به خرج داده و آنها را طولانیتر از آنچه باید گفته اما در کل مخاطب را میانه ملال رها نمیکند. فیلم لحظات دلهرهآور درخشانی دارد؛ از ماجرای دزدیدن اسناد از لیبیاییها در باغ ونک تا اقدام به پرتاب موشکها خیلی خوب درآمده است. گذشته از بازی درخشان ساعد سهیلی، نقش مجتبی هم تا حد زیادی به شخصیت شدن رسیده و برای همین میتواند احساس ما را نسبت به جوانی خوشرو و باجنم برانگیزد. گذشته از دوربین خوب و به اندازه فیلم، موسیقی هم اگرچه گاهی به نظر بیش از حد نیاز میرسد اما میتواند در ایجاد همدلی مخاطب بدرستی سرجای خود قرار بگیرد. اوج این موضوع را میتوان در صحنه پرتاب موفق موشک دید. وقتی موشک در جلوی چشمان فرماندهان ایرانی و مستشار خارجی اوج میگیرد، دوربین در هر کات رفتار متفاوتی با افسر لیبیایی و فرمانده ایرانی میکند و این رفتار وقتی در مواجهه با اوبژه واحدی یعنی موشک رخ میدهد، در کنار موسیقی به اندازه و بازیگیری عالی، یکی از به یادماندنیترین صحنههای سینمایی چند سال اخیر ایران را خلق میکند. البته پرسوناژهای لیبیایی متاسفانه نمیتوانند از تیپ خارج شوند و شمایل تیپیکال افسر عراقی فیلمهای دفاع مقدسی دهه 60 و 70 را با یک ملیت متفاوت به ما قالب میکنند. دیگر بازیگران فرعی هم تقریباً همین وضعیت را دارند و احتمالاً ماهیت پرترهای فیلم مانع از آن شده در فیلمنامه و کارگردانی حق هر کدام از آنها ادا شود. مورد پدر همسر فرمانده هم کاملاً معلق و روی هواست. نهتنها بازی داریوش کاردان اصلاً در نمیآید، بلکه به نظرم خود کارگردان هم دقیقاً نمیداند باید با این استاد دانشگاهی که دخترش را در حمله موشکی صدام از دست داده چه کند! مساله هم فقط بازی نیست؛ درخواست عجیب او از دامادش که بگذارد نوهاش را به جای دخترش که شهید شده بزرگ کند، اساساً در فیلم در نمیآید؛ هم از این نظر که منطق این درخواست را نمیدانیم و گویی بهانهای برای ساخت یک قطعه مهم بوده و هم اینکه در اجرا هم با نوعی شلختگی مواجهیم. این شلختگی هم نمودی از ضعف و خللهای فیلمنامه است و هم احتمالاً عدم اشراف کارگردان بر شخصیت در مقایسه با فرمانده. به هر حال فیلم در این سکانسها اغلب با میزانسنهایی آشفتهتر و دوربین بیتعینتری ما را مواجه میکند؛ مشخصاً دوربین در برابر ساعد سهیلی و کمابیش همسر او و فرمانده دیگری که طرف حساب لیبیاییهاست، بسیار تعین دارد و معلوم است که فیلمساز در هر مورد طرف کدامیک میایستد. اما همین که ساعد سهیلی یا یکی از شخصیتهای فوق از صحنه کنار میرود، دوربین سرگردان میماند. اوج کار فیلم جایی است که میتواند دقیقاً با عنوان «خدای جنگ» تفاوتی اساسی را برجسته کند؛ «خدای جنگ، موشک نیست». سیر شخصیت اصلی فیلم که تحت تأثیر افسر لیبیایی که مفتون قدرت موشک شده و آن را خدای جنگ مینامد، به سوی خدای جنگی که موشک هم بیاذن او پرواز نمیکند، هرگز در فیلم به ورطه شعار نمیافتد. گویی وقتی آن موشک از جو خارج میشود - و چه خوب که فیلمساز به ما میگوید عزم ما چنان میتواند بلند باشد که سر به آسمان بساید - همه ما میدانیم که علم سلطان است ولی قادر مطلق خداست. از همان «انشاءالله»ی که شخصیت سید بدان سفارش میکند تا حیرتی که این بار به جای اینکه از تماشای موشک دست دهد، از قدرت خدا و اراده او دست میدهد، راهی است که با فیلمنامه و سینما پیموده میشود نه با بیانیهخوانی. چه خوب که فیلمساز ما توانسته از سینما در مقام مدیوم، پلی برای این سیر بزند و هر کدام از ما را به فکر فرو برد که خدای جنگ کیست؟ گمانم این تمام چیزی است که میتوان از سینما خواست؛ احساس، همدلی و پرسشی که بعداً همیشه با تو میماند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|