04/اسفند/1403
|
17:57
۲۳:۰۱
۱۴۰۳/۱۲/۰۳
یادداشت روز

ایدئولوژی غنی‌نژاد چه چیز را نمی‌بیند؟

کد خبر: ۴۰۱۸۳۹

ایدئولوژی غنی‌نژاد چه چیز را نمی‌بیند؟

جعفر حسن‌خانی: ایدئولوژی با ما چه می‌کند؟ یکی از تله‌های ایدئولوژی این است که به مخاطب خود می‌قبولاند گفتارش علمی است و حرف همان است که گفتار ایدئولوژیک پیش پا می‌گذارد. در میانه قرن گذشته میلادی، روزگاری بود که در فضای آکادمیک جهان، ایدئولوژی چپ، سکه رایج و رونق بازار علم بود. چپ‌های ایرانی نیز در انقیاد این ایدئولوژی، خود را یگانه گفتار علمی ایران می‌دانستند. در دهه‌های 40 و 50 شمسی، «علم مبارزه» کلیدواژه‌ای بود که بسیار از سوی چپ‌های ایرانی طرح می‌شد و با استناد به آن، جز ایدئولوژی چپ، هیچ گفتار دیگری، علمی دانسته نمی‌شد. در آن روزگار از سوی صاحبان آن ایدئولوژی شیوه عمل چپ به عنوان یگانه راه علمی تحول جامعه معرفی می‌شد. گیر کردن در تله «علم دانستن ایدئولوژی» از جمله مشکلات کسانی است که از دریچه ایدئولوژی به جهان می‎نگرند. تله دیگر ایدئولوژی، تله نابینایی است. ایدئولوژی، مخاطب خود را نابینا می‌کند. مخاطب ایدئولوژی، جهان را مطابق ایدئولوژی‌ای که بدان باور پیدا کرده می‌بیند. وقتی ناسازه‌های واقعیت، سازه ایدئولوژی را به چالش می‌کشد، فرد گیرافتاده در گفتار ایدئولوژی، کاری که می‌کند این است که واقعیت را انکار کرده و ایدئولوژی را بر واقعیت تحمیل و اینگونه در تله نابینایی ایدئولوژی گیر می‌کند. حاصل کار آن می‌شود که واقعیت را به نفع ایدئولوژی انکار و تحریف می‌کند و اینگونه افسانه‌سرایی آغاز می‌شود. ماجرای اظهارات آقای موسی غنی‌نژاد را هم بر همین اساس باید تحلیل کرد. او در تله ایدئولوژی رایج زمانه گیر کرده است؛ مانند چپ‌های دهه 40 و 50. چپ‌ها در تله ایدئولوژی رایج نهاد علم روزگار خود گیر کردند و موسی غنی‌نژاد هم در ایدئولوژی رایج نهاد علم روزگار خود گیر کرده است. معمولا کسانی که پایه‌های علوم انسانی و فلسفی قوی‌ای ندارند و از رشته‌های فنی - مهندسی و علوم پایه وارد علوم انسانی می‌شوند، احتمال اینکه به دام ایدئولوژی زمانه خود بیفتند بیشتر است؛ مانند چپ‌های دهه 40 و 50 خورشیدی که بیشترشان از دانشکدهای فنی بودند و با مطالعه متون علوم انسانی در دام ایدئولوژی گرفتار آمده بودند. آقای غنی‌نژاد هم اتفاقا همین مسیر را رفته است با این تفاوت که گفتار رایج نهاد علم در حال حاضر ایدئولوژی راست است. او در تله ایدئولوژی لیبرالیسم افتاده است و فکر می‌کند علم فقط اندیشه‌های لیبرالی است. ایشان از پاپ هم کاتولیک‌تر شده و بر چیزی اصرار دارد که حکومت‌های داعیه‌دار لیبرالیسم هم، نظیر آمریکا، چون توقع او عمل نمی‌کنند. نمونه آخر آن سخنان وزیر جدید بهداشت دولت جدید ترامپ در مجلس سناست که با ایدئولوژی خلوص‌گرایانه لیبرالیستی که آقای غنی‌نژاد آن را دنبال می‌کند، متفاوت است. مشکل اول آقای غنی‌نژاد این است که فقط ایدئولوژی لیبرالیسم را علم می‌داند و جز گفتار لیبرالی را محل اعتنا قرار نمی‌دهد و در تله علم دانستن ایدئولوژی که بدان باورمند است، گیر کرده است. افزون بر آن مشکل دیگر آقای غنی‌نژاد این است که درک خلوص‌گرایانه‌ای از ایدئولوژی لیبرالیسم دارد. نمونه‌های تاریخی بسیاری وجود دارد که خلوص‌گرایی در ایدئولوژی سرانجام شومی می‌یابد. بخش مهمی از دلیل اینکه چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق دست به سلاح بردند را باید در خلوص‌گرایی افراطی چپ‌های آن دوره دانست. نمونه متاخر خلوص‌گرایی افراطی، پدیده داعش است که درک خلوص‌گرایانه افراطی‌ای از ایدئولوژی سلفی‌گری در اندیشه اسلام سنی داشتند. تله دیگری که آقای غنی‌نژاد درگیر آن شده، تله ناواقع‌گرایی است. چرا که سازه واقعیت با ناسازه ایدئولوژیک او درباره واقعیت، تزاحم و عدم تطابق جدی دارد. ایشان در گفت‌وگوی اخیر خود با مجموعه رسانه‌ای «دنیای اقتصاد» ماجرای انقلاب اسلامی را به ماجرای انقلاب سفید گره زد و علت انقلاب اسلامی را در  نقض مالکیت خصوصی در آن ماجرا دانست، حال آنکه در جریان انقلاب اسلامی آموزه «مالکیت خصوصی» که بنیاد لیبرالیسم است، هیچ جای اعتنا نداشت. در جریان انقلاب و خیزش تحول‌خواهانه‌ای که سال 1357 اتفاق افتاد، هیچ‌گاه علت خیزش عمومی مردم از سوی مردم، نقض مالکیت خصوصی در ماجرای انقلاب سفید بیان نشد. خوانشی که آقای غنی‌نژاد در آن گفت‌و‌گو و گفت‌وگو‌های مشابه  از رویداد بزرگ 1357 ارائه می‌دهد، هیچ جای پایی در واقعیت رویداد ندارد. برای نمونه می‌توان به شعارهای انقلاب رجوع کرد و با بررسی واقعیت رویداد و شعارهای مردم و نه رهبران انقلاب، بررسی کرد آیا خوانش آقای غنی‌نژاد در میان خواست عمومی مردم در جریان انقلاب و در شعارهای آنان نقش پررنگی داشته یا نه. خوشبختانه شعارهای انقلاب در قالب یک کار علمی با رویکرد پوزیتویستی از سوی آقای محمدحسین پناهی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی در کتاب «جامعه‌شناسی شعارهای انقلاب اسلامی ایران» جمع‌آوری شده است. این کتاب بیش از 4 هزار شعار مردم در جریان انقلاب و کم و کیف آن را تحلیل کرده و علت و چرایی انقلاب از لابه‌لای این شعارها کاملا قابل شناسایی است. واقعیت انقلاب اسلامی در این پژوهش‌های علمی قابل بررسی است اما آقای غنی‌نژاد آنان را نادیده می‌گیرد و بر واقعیت چشم می‌پوشد تا واقعیت، سازه ایدئولوژیکش را به چالش نکشد. با لحاظ آنچه گفته شد، متاسفانه ما با راست خلوص‌گرای متخلق به اخلاق چپ و ایدئولوژیک مواجهیم، همین!

ارسال نظر
پربیننده