17/ارديبهشت/1404
|
19:10
۲۲:۵۰
۱۴۰۴/۰۲/۱۶
گزارشی از پاسخ نویسندگان نیویورک‌تایمز به سؤال «چرا ایالات متحده توان ورود به جنگ بزرگ را ندارد؟»

ابرقدرت شکننده

احمد فاضل‌زاده: آمریکا با وجود در اختیار داشتن پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی جهان و صرف بودجه‌ای هنگفت در بخش نظامی،  سعی دارد تصویری بی‌مثال از اوج قدرت خود القا کند اما نگاهی دقیق‌تر به ساختار، منابع و توانایی‌های واقعی ارتش آمریکا - آنگونه که در تحلیل اخیر روزنامه نیویورک‌تایمز توسط مکنزی ایگلن و بردی افریک (۲ مه ‌۲۰۲۵) به تصویر کشیده شده- یک واقعیت مهم را آشکار می‌کند؛ اینکه وضعیت نظامی این کشور بسیار شکننده است. مطلب پیش ‌رو با اتکا به داده‌ها و استدلال‌های مطرح‌شده در مقاله مذکور به بررسی عمیق ضعف‌های ساختاری و عملیاتی ارتش آمریکا می‌پردازد و استدلال می‌کند این کشور، برخلاف تصور رایج، فاقد ظرفیت و آمادگی لازم برای ورود و مدیریت یک جنگ بزرگ و طولانی‌مدت است. تمرکز صرف بر کیفیت فناورانه به قیمت کمیت و پایداری، بحران در تولید مهمات، چالش‌های عمیق در نیروی انسانی و ناکارآمدی در تخصیص بودجه، همگی تصویری از یک غول نظامی با پاهای گلی را ترسیم می‌کند که در برابر توفان یک درگیری بزرگ، آسیب‌پذیری جدی دارد.
* توهم «کیفیت برتر» در برابر واقعیت «کمیت ناکافی»
مقاله نیویورک‌تایمز اشاره می‌کند «کیفیت در نبرد، اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد اما کمیت نیز حرف خود را می‌زند». این جمله، بیان‌کننده مشکل اصلی ارتش آمریکاست. طی دهه‌های گذشته، واشنگتن به ‌طور فزاینده‌ای یک نیروی نظامی بزرگ‌تر و پایدارتر را با نیرویی پیشرفته از نظر فناوری اما «شکننده» معاوضه کرده است. برنامه‌ریزان دفاعی، اولویت را به مقادیر کمی از سلاح‌های گران‌قیمت و پیشرفته داده‌اند، به این امید که این سلاح‌ها بتوانند به سرعت و قاطعانه به جنگ‌ها پایان دهند. این استراتژی - همان طور که تجارب اخیر نشان می‌دهد -  یک قمار خطرناک بوده است. جنگ اوکراین، درگیری‌های اسرائیل در غرب آسیا و عملیات‌های آمریکا علیه حوثی‌ها در یمن، همگی ماهیت جنگ‌های مدرن را آشکار کرده: این جنگ‌ها نیازمند ترکیبی از سیستم‌های پیشرفته و حجم عظیمی از مهمات اصلی قرن بیستمی مانند گلوله‌های توپخانه و موشک‌ها هستند. ارتش آمریکا که برای درگیری‌های «کوتاه، تیز و با شدت بالا» طراحی شده، فاقد عمق استراتژیک و پایداری لازم برای نبردهای فرسایشی و طولانی‌مدت است. ناوگان دریایی آمریکا تقریباً نصف اندازه سال ۱۹۸۷ است و ناوگان هواپیماهای جنگی نیز کوچک‌تر و قدیمی‌تر شده است. این کاهش کمّی، توانایی آمریکا برای حضور پایدار در چندین جبهه یا تحمل تلفات و خسارات در یک جنگ بزرگ را بشدت محدود می‌کند. تمرکز بر تکنولوژی، بدون پشتوانه کمّی کافی، ارتش آمریکا را به سازمانی تبدیل کرده که ممکن است در نبردهای اولیه بدرخشد اما در یک ماراتن نظامی به سرعت نفس ‌کم می‌آورد.
* بحران عمیق در زنجیره تأمین مهمات
یکی از بزرگ‌ترین نقاط ضعف ارتش آمریکا کمبود شدید مهمات، هم از نوع سنتی و هم پیشرفته است. در این زمینه مثال اوکراین بسیار گویاست؛ این کشور روزانه تا ۱۵,۰۰۰ گلوله توپخانه مصرف می‌کند، در حالی که کل تولید ماهانه ایالات متحده تنها ۴۰,۰۰۰ گلوله است. این بدان معناست که آمریکا تنها می‌تواند نیاز کمتر از 3 روز نبرد شدید اوکراین را در یک ماه تولید کند! این شکاف عظیم نشان‌دهنده ناتوانی صنعت دفاعی آمریکا در پاسخگویی به نیازهای یک جنگ زمینی کلاسیک در مقیاس بزرگ است.
این مشکل فقط به مهمات سنتی محدود نمی‌شود. ایالات متحده در زمینه مهمات پیشرفته و دقیق نیز با کمبود مواجه است. در جریان دفاع از اسرائیل در برابر حملات موشکی و پهپادی ایران در سال گذشته، کشتی‌های جنگی آمریکا در یک شب، معادل تولید یک سال موشک‌های رهگیر SM3 را مصرف کردند. این زنگ خطر، نشان می‌دهد ذخایر استراتژیک آمریکا چقدر سطحی و آسیب‌پذیر است. به همین ترتیب، حملات تهاجمی به اهداف انصارالله در یمن، ذخایر موشک‌های کروز را تخلیه می‌کند؛ همان موشک‌هایی که در یک درگیری احتمالی در اقیانوس آرام، حیاتی خواهد بود. پیش‌بینی‌های بازی‌های جنگی که در مقاله ایگلن و افریک به آن اشاره شده، مبنی بر اینکه آمریکا ممکن است در کمتر از یک هفته برخی سلاح‌های حیاتی مانند موشک‌های ضدکشتی دوربرد را در جنگ با چین تمام کند، تصویری فاجعه‌بار از آمادگی رزمی ایالات متحده ارائه می‌دهد. بحران مهمات، پاشنه آشیل ارتش آمریکاست و توانایی آن برای اجرای عملیات پایدار در هرگونه درگیری بزرگ را بشدت زیر سوال می‌برد.
* صنعت دفاعی ناکارآمد و تولید ناپایدار
ریشه بحران مهمات و کمبود تجهیزات، در ضعف ساختاری صنعت دفاعی آمریکا و ناتوانی آن در افزایش سریع تولید نهفته است. همان‌طور که مقاله توضیح می‌دهد، کارخانه‌های آمریکایی نمی‌توانند «یک‌شبه» تولید را افزایش دهند. ارتش آمریکا پس از سال‌ها سرمایه‌گذاری و تلاش مستمر، تازه توانسته تولید گلوله‌های توپخانه را به ‌طور قابل توجهی افزایش دهد اما افزایش تولید مهمات دقیق و پیچیده‌تر - که می‌تواند سال‌ها طول بکشد - همچنان یک چالش بزرگ است.
یکی از دلایل اصلی این وضعیت، فقدان «تقاضای پایدار» از سوی خریدار اصلی، یعنی دولت آمریکاست. پیمانکاران دفاعی، مانند هر شرکت دیگری، تنها به اندازه‌ای تولید می‌کنند که فکر می‌کنند می‌توانند بفروشند. عدم تعهد دولت به خریدهای بلندمدت و کلان باعث می‌شود شرکت‌ها تمایلی به سرمایه‌گذاری سنگین برای گسترش ظرفیت تولید نداشته باشند. پیشنهاداتی مانند قراردادهای خرید چندساله، گواهی بر این است که مشکل چقدر ریشه‌ای و نیازمند تغییرات اساسی در سیاست‌گذاری است.
این ناکارآمدی در مقایسه با رقبای اصلی آمریکا، برجسته‌تر می‌شود. برآوردهای نویسندگان مقاله از اینکه ظرفیت کشتی‌سازی چین بیش از ۲۰۰ برابر آمریکاست و بودجه نظامی واقعی پکن احتمالاً 3 برابر مبلغ اعلامی است، هشداری جدی محسوب می‌شود. همچنین سرمایه‌گذاری‌های گسترده روسیه در تولید پهپاد، تانک و موشک‌های جدید باعث شده مسکو بتواند از آمریکا و اروپا پیشی بگیرد. عدم توازن در ظرفیت تولید صنعتی، بویژه در زمینه تجهیزات کلیدی مانند کشتی‌سازی و مهمات، ضعف استراتژیک عظیمی برای آمریکا به حساب می‌آید که توانایی آن برای رقابت و پیروزی در یک جنگ طولانی‌مدت را بشدت محدود می‌کند.
* فرسودگی نیروی انسانی و زیرساخت‌ها
قدرت نظامی تنها به سلاح و مهمات خلاصه نمی‌شود؛ نیروی انسانی آموزش‌دیده و باانگیزه، ستون فقرات هر ارتشی است. بر اساس مقاله نیویورک‌تایمز، چالش‌های مداوم ارتش آمریکا در جذب نیرو نیز مشکل دیگری در این زمینه است. نیروهای مسلح آمریکا در سراسر جهان پراکنده شده و تحت فشار هستند. از زمان پایان جنگ سرد، مسؤولیت‌های ارتش آمریکا در نقاط بیشتری از جهان افزایش یافته، در حالی که تعداد نیروها کاهش یافته است. این امر منجر به استقرارهای طولانی‌مدت در مناطق جنگی شده که هم بر پرسنل و هم بر تجهیزات (کشتی‌ها و هواپیماها) فشار بالایی وارد می‌کند و باعث فرسودگی می‌شود.
علاوه بر این، وضعیت نامناسب زیرساخت‌های نظامی نیز به یک مشکل جدی تبدیل شده است. محدودیت‌ بودجه باعث شده وزارت دفاع نزدیک به ۱۴۰ میلیارد دلار تعمیرات و نگهداری ضروری تأسیسات خود را به تعویق بیندازد. این «صرفه‌جویی» هزینه‌های بسیار بیشتری در بلندمدت دارد؛ مشکلاتی مانند ویروس‌ها و کپک‌ها در پادگان‌های ارتش، سیل‌ در مراکز درمانی و تخریب عمومی پایگاه‌ها، نه تنها بر آمادگی رزمی تأثیر منفی می‌گذارد، بلکه بشدت به روحیه نیروها و جذابیت خدمت سربازی آسیب می‌زند. جای تعجب نیست که تنها یک‌سوم خانواده‌های نظامی، پیوستن دیگران به ارتش را توصیه می‌کنند. 
این نشان‌دهنده بحران اعتماد و رضایت در درون خود ساختار نظامی است که می‌تواند به فرسایش بیشتر توان انسانی منجر شود. ارتشی که نمی‌تواند از نیروهای خود به درستی مراقبت و محیطی امن و سالم برای آنها فراهم کند، در بلندمدت نمی‌تواند کارایی خود را حفظ کند، بویژه در شرایط سخت یک جنگ بزرگ.
* بودجه عظیم اما ناکارآمد، تخصیص نادرست منابع
این همه ضعف و شکنندگی در شرایطی وجود دارد که پنتاگون از بودجه عظیمی برخوردار است اما همان‌طور که مقاله به دقت اشاره می‌کند، مشکل در میزان بودجه نیست، بلکه در نحوه تخصیص آن است. تنها ۱۷ درصد بودجه دفاعی به خرید تجهیزات و تسلیحات جدید اختصاص می‌یابد. بخش عمده بودجه صرفاً برای «حفظ نیروی موجود» هزینه می‌شود که شامل عملیات و نگهداری نیروهای فعلی و هزینه‌های فزاینده پرسنل (شامل حقوق بازنشستگی و بخش بزرگی از سیستم مراقبت‌های بهداشتی نظامی) است.
تخصیص نامتوازن منابع، نتایج فاجعه‌باری به همراه داشته است. پنتاگون در حال از رده خارج کردن تجهیزات قدیمی با سرعتی بیشتر از خرید تجهیزات جدید است. ساخت تجهیزات جدید نیز با تأخیرهای مزمن مواجه است؛ زیردریایی‌های نیمه‌کاره و کشتی‌هایی که سال‌ها از برنامه عقب هستند، در کارخانه‌های کشتی‌سازی سراسر کشور انباشته شده‌اند. این وضعیت نشان می‌دهد حتی بودجه عظیم فعلی نیز به دلیل ساختار هزینه‌ای ناکارآمد و اولویت‌های نادرست، قادر به نوسازی و تقویت واقعی ارتش نیست. تخصیص تنها 3.5 درصد بودجه پنتاگون به سرمایه‌گذاری در موشک‌ها و مهمات، در حالی که بحران مهمات یکی از جدی‌ترین تهدیدهاست، گویای عمق ناکارآمدی در مدیریت منابع است. این ساختار بودجه‌ای شکننده، توانایی آمریکا برای تطبیق با تهدیدات نوظهور و حفظ برتری نظامی در بلندمدت را به خطر انداخته است.
* پیامدهای ورود آمریکا به جنگ فاجعه‌بار است
تحلیل ارائه شده در مقاله نیویورک‌تایمز تصویری هشداردهنده و قانع‌کننده از وضعیت شکننده ارتش ایالات متحده ارائه می‌دهد. برخلاف ظاهر قدرتمند و بودجه هنگفت، ارتش آمریکا با مجموعه‌ای از ضعف‌های ساختاری عمیق دست به گریبان است که توانایی آن برای ورود و پیروزی در یک جنگ بزرگ و طولانی‌مدت را بشدت زیر سوال می‌برد. کمبود کمّی در تجهیزات حیاتی مانند کشتی‌ها و هواپیماها، بحران جدی در تولید و ذخیره‌سازی مهمات (هم سنتی و هم پیشرفته)، ناتوانی صنعت دفاعی در افزایش سریع تولید، چالش‌های مداوم در جذب و حفظ نیروی انسانی به دلیل فرسودگی و شرایط نامناسب زیرساختی و در نهایت، تخصیص ناکارآمد بودجه‌ای عظیم که قادر به رفع این کمبودها نیست، همگی نشانه‌هایی از یک قدرت نظامی است که بیش از حد بر فناوری پیشرفته و درگیری‌های کوتاه‌مدت تکیه کرده و از الزامات پایداری و عمق استراتژیک برای جنگ‌های فرسایشی غافل مانده است. با اتکا به شواهد و تحلیل‌های ارائه‌شده، می‌توان با اطمینان بالایی استدلال کرد ایالات متحده در شرایط کنونی، آمادگی و توان لازم برای مدیریت موفقیت‌آمیز یک جنگ بزرگ را ندارد و ورود به چنین درگیری‌ای می‌تواند پیامدهای فاجعه‌باری برای این کشور به همراه داشته باشد. این ارزیابی، نه یک پیش‌بینی بدبینانه، بلکه نتیجه منطقی تحلیل واقعیت‌هایی است که درباره وضعیت کنونی ارتش آمریکا وجود دارد.

ارسال نظر